فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله رابعه درخشانترین شاعره سامانی

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله رابعه درخشانترین شاعره سامانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
رابعه قزدارّی ، دختر کعب ، یکی از درخشان ترین شاعره های عصر سامانیان است . خانواده کعب که اصلاً جزو قبایل « قزداری » عربی بودند بعد از حمله تازیان به کشور ما ایران آمده و کاملاً ملیت ایرانیان یافتند . این خاندان بعداً مورد توجه شاهان و فرمانروایان سامانیان قرار گرفتند ، بطوریکه کعب پدر رابعه از طرف آل سامان به حکومت سرزمین بلخ و پیرامون آن منصوب شده و منشأ خدمات برجسته و گرانبها می گردید . اما رابعه قزداری . دختر کعب که شاعری صاحب ذوق و سرشار از استعداد هنری و ادب فارسی بود ، علاوه بر استعدادها و خصائل درخشان و فضایل منحصر به فرد در آن عصر و دوران که عهد شکوفائی ذوق و ادب ایرانیان بود ، دختری آزاده ، شجاع و مبارزی متهور و دلاور بود که در راه حصول به مقصود و وصول به آرزوهای اجتماعی و ملی خود و مقابله دلیرانه در برابر قدرتمندان حاکم از هیچ چیز بیم و هراس بخود راه نمی داد و با فساد ، بی عدالتی ، ظلم و تجاوز مبارزه ای جسورانه و پی گیر می نمود و در این راه تاپای جان می ایستاد . رابعه ، دختری خداشناس مسلمانی متدین و با ایمان و تقوی بود و هیچ گاه از طریق راستی و درستی و صداقت عدول نمی کرد .
فرمانروایان سامانی ، آن مردان قدرتمند ایرانی که روزگاری دراز ، در شهر بخارا و خراسان بزرگ حکمرانی کردند ، اغلب اهل دانش و فضل و علم و ادب بودند . شاعران بلند پایه وخوش ذوق و پر استعداد ی همچون « رودکی » و حکیمان و عالمانی دقیق و ریاضی دانان و طبیبانی عیس دم و معجزه گر چون ابوعلی سینا ، و دیگر ادیبان و شاعرانی بدیهه سرا و با حضور ذهن در همان عصر و دوران درخششی چون شمع داشتند که یکی از این ادیبان و شاعران رابعه بنت کعب بود .
سامانیان که بیشتر شیفته نظم فارسی بودند هر چند یک بار در بزرگترین تالارهای بارگاه خود ، محفلی بزرگ و پردرخشش ترتیب می دادند که در آن روز هم « امیر نصر سامانی دوم » پادشاه دانش پرور و شعر شناس سامانی بعد از مدتی که از تمشت امور کشوری و کارهای مملکت و ملت آسوده شد ، فرمان داد تا پس از چند سال دوران فتوت و فاصله ، مجلس بزم باشکوه بخارا بنا به رسم دیرین برپاسازند و برای شرکت در آن علاوه بر شاعران و سخنوران و هنرمندان ، از همه فرمانروایان سرزمین های اطراف هم دعوت بعمل آورند تا طی تشریفاتی کم نظیر به بخارا ورود کنند که در بین خوانده شدگان ، فرمانروایان غزنین ، امیر عشیرالدین ، امید هرات و سمرقند و حارث ، فرزند کعب ، فرمانروای بلخ هم دیده می شد .
وقتی نوبت هنرمندی رودکی رسید ، رودکی با حالی شوریده و با جذبه و شوقی وصف نشدنی چنگ در میان دست گرفت و در همان وضع که تارهای چنگ را می لرزاند چند شعر قرائت کرد که اشعاری بسیار انگیز بود . وقتی رودکی لب از کلام فروبست ، امیر نصر از او خواست تا اشعار دیگری بخواند و این بار رودکی رباب برگرفت و در حالی که اشعار زیبایی را قرائت می کرد بر تارهای رباب هم ضربه ای وارد می کرد . در این زمان همه از خود بی خود شده و تحت تأثیر مضامین گداخته و پرالتهاب اشعار تازه رودکی قرار گرفتند . پس از اینکه امیر از رودکی پرسید که آیا این اشعار هم از سروده های خودش است رودکی جواب داد خیر قربان ، این اشعار از رابعه قزداری دختر کعب است که به خاطر دلداده اش که یکی از کارگزاران حارث ، فرمانروای بلخ است سروده ، ولی این دلدادگی ملکوتی با کین توزی حارث ، فرجام خوشی نداشته است . در این هنگام امیر از رودکی خواست که رابعه را گاه و بی گاه با اجازه پدرش در محفل خود حاضر کند تا اشعار جدیدش را به کوش آنها برساند .
رابعه این دختر ظریف و رعنا که در سایه مهر و محبت پدرش کعب که مردی بزرگوار و سرشناس بود زندگی می کرد و در سن ده سالگی مادر خود را از دست داده بود و از آن موقع به بعد این پدر بود که هم محبت مادری به آن می کرد و هم محبت و احترام پدرانه . کعب دارای دو فرزند بود رابعه و حارث که حارث ، جوانی سرکش ، جاه طلب و سرسخت و ماجرا جو بود که دقیقاً بر عکس ، رابعه ، قلبی بسیار پر عطوفت و آکنده از عواطف انسانی و مهر داشت . رابعه در قصر رفیع و با شکوه پدر زندگی آرامی داشت و از لحظات و دقایق زندگی برای سرودن اشعار نغز و پر معنی و شیوا بهره ها می گرفت و طبع آزمائی خود را به حد اعلا می رسانید . کعب که شیارهای عمیق چهره اش خبر از گذشت سالها می داد و نیرو و توانش به واپسین قدرت های جسمی رسیده بود ، معذالک اکثراً به افتخار رابعه محافلی تشکیل می داد و دخترش را بر آن می داشت تا در حضور بزرگان و شاعران بلخ ، اشعار دلنشین خود را با صدائی غرا و آهنگی پرطنین می خواند . وجود رابعه به مرد درخشان بلخ ، نیروئی تازه می بخشید که علی رغم ناتوانی و ضعف ، می خواست ، سالیان بیشتری زنده بماند . رابعه هر وقت که از گوشه نشینی و خلوت گزینی و در خود فرو شدن خسته می شد و خویشتن را تنها احساس می کرد ، تصمیم به ملاقات پدر عزیزش می گرفت . رابعه وقتی به پدر می رسید خم می شد و دست پدر می بوسید و در این هنگام کعب دست نوازش بر سر دخترش می کشید . یک روز که رابعه به دیدن پدر رفته بود در حالی که پدر دست نوازش بر سر او کشید ناگهان بر دلش چیزی گذشت و چهره اش را اندوه گین کرد و بعد با حالتی اسرارآمیز از رابعه پرسید : رابعه ! دخترم با حارث برادرت چگونه ای ؟ و رابعه با نگرانی گفت : چطور پدر ؟ کعب جواب داد : حارث ، پسرم گاه و بی گاه از رفتار خود را دچار بیم و هراس می کند و در این هنگام رابعه با بیم و هراس از پدر پرسید که چه اتفاقی افتاده که شما را این چنین ناراحت کرده است و د ر این هنگام کعب گفت به من الهام شده که وقتی من دیده از جهان فرو پوشم . حارث روش بی رحمانه ای نسبت به تو در پیش خواهد گرفت . و به همین ترتیب رابعه بسیار ناراحت شد و ناگهان به نظرش رسید که آن فروغ و درخشندگی که مایه امیدواری او بود از آنها گریخته است و در این هنگام به فکر ملاقات با « اطروش » غیب گوی معروف و آگاه افتاد .
رابعه در بلخ به دو نفر اعتماد فراوانی داشت و آنها را محرم رازهای درونی و اسرار پنهانی خود می دانست ، اول ، رودکی ، شاعر نابینا ، دوم « اطروش » غیب گوی و آینده نگر نیک اندیش و مرد خوش قلب و مهربان بلخ ، به همین ترتیب رابعه به دیدن اطروش رفت و با او درد دل کرد و از او خواست که به او کمک و یاری رساند . اطروش چشم بر چهرة رابعه دوخت و چند لحظه در آن دقیق شد . سپس گفت رابعه تو در زندگی کوتاه خود ، مثل اخگری سوزان خواهی درخشید و از گرمی و حرارت وجودت مردم بی شماری گرم خواهند شد . اما روزهای حیات تو ، پر از ماجراها و حوادث شد و شگفت آوری خواهد بود که کمتر دختری چنین وضعی را دارا بوده ، تو خواهی توانست با قدرتی خیره کننده و نیروئی که هرگز از دختران انتظار نمی رود ، کارهای نمایانی را انجام دهی ، ولی طولی نمی کشد که شوق و عشقی خونبار که مربوط به شوهر آینده ات خواهد بود به سراغت می آید و بدنبال آن در طالع ات ، دمان می بینم که قصد جان تو را دارد و او نخستین نیش کشنده و مرگبارش را بر یکی از عزیزان تو دارد خواهد کرد . ولی خداوند به تو ای دختر عجیب ، در برابر این پیشامدها و این دشمنی ها استقامت ، بردباری و مردانگی زیادی خواهد بخشید .
پس از شنیدن غیب گویی اطروش رابعه دچار توهّماتی شد و یکایک افراد نزدیک به خود را مورد بررسی قرار داد و در این بین در حالی که در میان درختان سربگوش هم نهاده می گذشت از لابه لای بوته های معطر گل محمدی به سایه ای افتاد نظرش که به وضع اسرارآمیزی در میان فضای باغ حرکات مرموزی داشت او ابتدا حارث برادر خود را شناخت و بعد از مدتی توانست نفر دوم را بشناسد که او هم صعلوک خدمتگزار برادرش بود . رابعه از طرز حرکات حارث و قیافه برافروخته اش و همچنین طرز نگاهش فهمید که باید نقشه شومی طرح ریزی شده باشد . حارث مردی کین توز ، تند خوی و آتشین مزاج بود و به اندازه ای دیوانه مقام و بدست آوردن قدرت بود که حتی بر پدر خود نیز از اینکه بر تخت فرمانروائی نشسته بود و امر و نهی می کرد و عموم مردم بلخ سر به فرمانش گذاشته بودند ، حسادت می ورزید و روزی را انتظار می کشید که کعب دیده از دیدار جهان فرو بندد . حارث به صعلوک اعتماد داشت و آن روز در گوشه دنج و خلوت باغ کعب . مشغول گفتگوهای مرموزی بودند و نقشه شوم خویش را از پیش علیه رابعه تنظیم کرده و اکنون به مرحله اجرا می گذاشتند . در این هنگام رابعه به گوشه ای خزیده و در آنجا به گوش ایستاد . حارث در حالی که برق شیطنت و بی رحمی در دیدگان مشتعل و خون گرفته اش می درخشید گفت : آری صلعوک ، من باید کار پدر پیر خود را تمام کنم . صعلوک که کاملاً به حالات دگرگونه و پریشانی خاطر اربابش پی برده بود گفت : من به شما قول می دهم که سم قتال را در طعام کعب پدرتان خواهم ریخت . در این هنگام حال رابعه کاملاً دگرگون شده و در حالی که کوشش می کرد تا از فریادی که در گلویش متلاطم بود جلوگیری کند به چاره جویی پرداخت . رابعه بی درنگ راه قصر پدر را در پیش گرفته و شتابان خود را به آنجا رسانید و با وجود ممانعت نگهبان وارد قصر شد و به نزد پدر شتافت و پدر خود را درحالی دید که داشت با مرگ دست به گریبان بود و با چشمانی نیمه باز بر روی صندلی نشسته بود و این مرد که این چنین با مرگ دست به گریبان است قربانی هوی و هوس های جاه طلبانه فرزندش می گردید .
رابعه ، همینکه چشمش به پدر افتاد بی اختیار ناله ای سوزان و جانسوز از ژرفای سینه بر کشیده و بعد با فریادی گفت : پدر ! پدر ! کعب به سختی پلکهای سنگین خود را گشود و دختر وفادارش نگریست . دهان کعب به هر ترتیب بود از هم گشوده شد و چند چین و گره در پیرامون گونه های مرد کهن سال در مدت ظاهر گردید و دخترش را صدا کرد . رابعه با شنیدن کلام پر مهر پدر فریاد برآورد : خوب به موقع رسیدم ، باید شما را نجات دهم ، اگر شما بمیرید ، منهم خواهم مرد . من باید تا دیر نشده اثرات زهری را که خائنانه به شما خورانده اند خنثی کنم ، من باید حقیقتی را به شما یادآور شوم و بگویم . در این هنگام حارث را دید که با نگاههایی آمیخته به بغض و کینه و شرربار او را می نگرد و به همین ترتیب رابعه نتوانست راز خود را ، با پدر در میان بگذارد . کعب با ناتوانی با فرزند خود صحبت کرد و در آخر گفت من رابعه این گوهر گرانبها را به تو می سپارم و به این ترتیب کعب به دست پسر به قتل رسید و جهان را بدرود گفت .

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   23 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله رابعه درخشانترین شاعره سامانی

دانلود مقاله کارکرد تربیتی خانواده از دیدگاه اسلام

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله کارکرد تربیتی خانواده از دیدگاه اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه
خانواده با وجود اینکه در اکثر جوامع مورد توجه است در جهان بینی اسلامی اهمیت و ارزش شایان توجهی به آن داده می‌شود. در این جهان بینی خانواده گروهی متشکل از افراد است که دارای شخصیت مدنی ، حقوقی و معنوی است که بر اساس نکاح (عقدی که ارتباط یا مشروعیت ارتباط زن و مرد را معین می‌سازد) پدید می‌آید. چنین ارتباطی یک رابطه ساده انگارانه و فاقد مسئولیت پذیری نیست. بلکه یک پیمان مهم و بااهمیتی است که از جنبه‌های مختلف برای طرفین مسئولیتهایی ایجاد می‌کند. چرا که سلامت چنین پیمانی که اولین پایه‌های تشکیل یک خانواده است ضامنی است برای سلامت کل جامعه.
کارکرد تربیتی خانواده از دیدگاه اسلام
اسلام از همان ابتدای تولد برنامه‌ها و دستورات خاصی را برای رشد و تربیت کودک تنظیم فرموده و اجرای آن را بر عهده خانواده قرار داده است. بطوریکه در سراسر دوره کودکی و نوجوانی که مهمترین دوران رشد و تربیت کودک است برنامه‌های خاص و سفارشهای تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم ، شیر دادن و از شیر گرفتن ، در محبت و مهروزی به کودکان و در رعایت عدالت ، وفای به عهد نسبت به آنها چه در دوره بلوغ و چه در دوره نوجوانی بیان داشته است.
امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمایند: حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط پیدا می‌کند و باید بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول هستی که او را به بهترین وجه تربیت کنی و بر عهده توست که او را به خداوند بزرگ راهنمای کنی(مکارم‌الاخلاق صفحه 233)
همچنین امام سجاد علیه‌السلام در تاکید بر اهمیت شیوه تربیت درست فرزندان می‌فرمایند: با فرزندت آنچنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه زیبایی و جمال اجتماعی او شود. یا اینکه او را چنان تربیت کن که بتواند در کارهای مختلف زندگی با عزت و آرزومندی زندگی کند و مایه زیبایی و جمال تو بوده باشد.
پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمایند: به کودکان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید. اسلام علاوه بر تاکیدی که بر نقش تربیتی خانواده قائل است شیوه‌های مناسب تربیتی را پیش روی خانواده‌ها قرار می‌دهد. بطوری که با تاکید بر تکریم و تشویق فرزندان خانواده را از اعمال روشهای تنبیهی باز می‌دارد.

 

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند: عاقل بوسیله ادب پند می‌پذیرد و این چارپایانند که جز با زدن تربیت نمی‌شوند.
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمایند: خدای رحمت کند کسی را که در نیکوکاری و نیکی به فرزندش کمک کند. سوال شد چگونه فرزند خود را در نیکی کمک بکند؟ فرمود: آنچه در توانایی کودک است و برایش میسر است، از او بپذیرد و آنچه انجام دادنش برای کودک دشوار و طاقت فرساست از او نخواهد و او را به گناه و طغیان و کارهای احمقانه وادار نکند.
اسلام همچنین به موضوع تفاوتهای فردی که مورد توجه روان شناسان است توجه داشته است. از دیدگاه اسلام انسانها از لحاظ ویژگیها ، توانایی و استعدادها متفاوت از یکدیگر هستند. بر این اساس در نظر گرفتن این تفاوتها را نیز در تربیت فرزندان در خانواده دارای اهمیت می‌داند. از نمونه احادیثی که ذکر شد و هزاران شواهد معتبر دیگر می‌توان به نقش اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام پی برد. اسلام سعادت و شقاوت فرد را تحت تاثیر خانواده چه در دوران قبل از تولد و چه بعد از تولد می‌داند.
کارکرد اجتماعی - اقتصادی خانواده از دیدگاه اسلام
اسلام آئین الهی و مقدسی است که برای خانواده اهمیت فراوان قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی می‌شناسد. اسلام وحدت جامعه را از وحدت زوجین و وحدت اعضا خانواده می‌شناسد و علائق انسانی موجود در خانواده را قابل گسترش و نشر در جامعه به حساب می‌آورد. اسلام معتقد است برای اینکه جامعه‌ها تحت ضابطه در آیند چاره‌ای جز این نیست که نخست خانواده تحت ضابطه در‌آید و هر گونه نظم و سازندگی باید از خانواده آغاز گردد و دامنه سازندگی و گسترش به جامعه کشانده شود و حیات اجتماعی تحت نظم و ضابطه در ‌آید.
اسلام خانواده را کانون اخلاقی جامعه می‌داند. نوع تربیت و ارتباطات موجود در خانواده موجد وحدت و منش اجتماعی است. همچنین خانواده را مرکزی سرنوشت ساز در جنبه انحراف و عصیان ذکر کرده‌اند و از آن جهت که کودک پستیها و دنائتها را در آنجا تجربه کرده و آموخته است. صفات اجتماعی کودک برخاسته از خانواده است. اسلام خواستار نسلی است سالم ، پاک و عفیف و موجد افتخار برای جامعه انسانی. چنین نسلی جز در دامن خانواده سالم نمی‌تواند تربیت شود. وظیفه‌ای که خانواده در قبال تربیت فرد دارد و نقش مهمی که در این زمینه ایفا می‌کند در واقع به وظیفه او در قبال تربیت جامعه پیوند می‌خورد.

 

بر این اساس اسلام با مد نظر قرار دادن تاثیرات خانواده در تربیت فرزندان ، سلامت اجتماع را در گروی خانواده سالم می‌داند. خانواده سالم علاوه بر رشد و شکوفایی فرزندان ، تربیت سالمی را که همسران از یکدیگر دریافت می‌دارند را نیز از نظر دور نگه نمی‌دارد. خانواده سالم چارچوب امنی برای همسر و فرزندان آنهاست. این چارچوب گسترش یافته چارچوب امن جامعه را فراهم می‌سازد.
اصول تربیت از دیدگاه امام علی)ع(
اساسا در منابع تربیت دینی نباید اولویت را به پیگیری شیوه‏های جزیی داد، بلکه نیل به اصول و قواعد جامع که دربرگیرنده چارچوب تربیتی از منظر دین است، یگانه انتظار صحیح و مناسبی است که در مواجهه با این منابع باید مدّنظر قرار گیرد. سلوک و گفتار امام علی(ع) به عنوان نمونه‏ای غنی از منابع مزبور با این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است. برخی از این اصول عبارتند از: آخرت‏گرایی ـ دنیاگریزی، عمل‏گرایی ـ آرزوگریزی، امیدواری ـ یأس‏گریزی، پایداری ـ پرهیز از رفاه‏زدگی، تعقل‏ورزی ـ غفلت‏زدایی، تواضع‏گرایی ـ تکبرگریزی.
یکی از مشکلاتی که امروزه دامنگیر بسیاری از مراجعان به منابع دینی جهت أخذ و برداشت دستورالعملها و راهکارهای پرورشی و تربیتی شده است، انتظارات غیرمنطقی و دور از واقع از این منابع و مراجع است. به بیان واضحتر، امروزه کثرت اشتغالات و تنوع سرسام‏آور در زندگی انسان، وی را چنان احاطه کرده است که رویکرد او به زندگی نه تنها از بستر نوعی آخرت‏اندیشی به سوی دنیاگرایی میل کرده، بلکه در متن دنیا نیز از کیفیت به کمیّت و از منش و شخصیت در حوزه تربیت، به برون‏داد و نمودارهای آماری تنزّل یافته است. در چنین وضعیتی، هرگونه گرایشی به دریافتِ دیدگاهی ارزشی و حکیمانه در متن تربیت نیز ناظر به نوعی تطبیق با جوّ حاکم بر دوران زندگی انسان است. جزیی‏نگری و روش‏گرایی محض، که در صدد دریافت سریع نتایج عینی و ملموس است، راه را بر هرگونه بردباری و دریافتهای تدریجی، آن هم در حوزه شخصیت و ضمیر باطنی، مسدود کرده است. این دیدگاه چنان بر زوایای زندگی حاکم شده است که حتی تربیت را نیز در چارچوب کاملاً کمّی و در قالب فرایندهایی با درون‏دادهای مشخص و عملیاتی تفسیر می‏کند.
به طور خلاصه می‏توان دیدگاه مزبور را یک نوع دیدگاه بسته‏ای یا نسخه‏ای به تربیت دانست که صرفا با ارائه بسته‏های تربیتی یا نسخه‏های پرورش در صدد تغییر رفتار و اصلاح آن بر می‏آید. بدیهی است چنین روندی صرفا رفتار فرد را به‏طور موضعی و براساس میزان جذب و دفع پاداشها و تنبیهات خارجی و پیرامونی تغییر می‏دهد و هرگز نمی‏تواند عنوان تربیت با مؤلفه‏های خاص خود را پذیرا باشد. تریبت، امری تدریجی است که با بردباری و تحمّل عجین گشته است، امری که ناظر به تغییر اساسی در موضع شخصیتی، و نه صرفا رفتاری، است. تربیت هرگز قابل نسخه‏پیچی یا بسته‏بندی نیست و همواره به یک منش و سلوک، و نه رفتار که بعد ظاهری عملکرد است، ختم می‏شود. رفتاری که بر بنیانهای دورنی و باطنی استوار باشد به صورت یک سیره، منش و سلوک متجلّی می‏شود که اگر پاداشهای پیرامونی رخت بربندند هرگز رو به خاموشی و فراموشی نمی‏گذارد و اگر تنبیهات و فشارهای پیرامونی جلوی آن را بگیرند، با عطف توجه به عوامل درونی و ترجیحات شخصیّتی از پیگیری باز نمی‏ماند.
چیزی که انسان را از حیوان جدا می‏کند و تفاوت رویکرد تربیتی انسان را با رویکرد پرورشیِ حیوانی به او آشکار می‏سازد، توجه به انتظار ما از تربیت است. واقعا از تربیت انتظاری داریم؟ آیا گمان می‏کنیم تربیت معطوف به شکل‏دهی رفتار است؟ آیا می‏توان با شکل‏دهی رفتار بر اساس اهرمهای تشویقی و تنبیهی به شکل‏دهی شخصیت نایل شد؟ آیا با فضای روش‏گرایی افراطی و تمرکز بر عمل می‏توان به خاستگاهی مطمئن در تربیت دست یافت؟ آیا می‏توان رفتار را شاخصی مطمئن برای ورود به عالم انگیزه و نیت فرد و شکل دهی آن از طریق رفتار مستند به اهرمهای تشویقی و تنبیهی قلمداد کرد؟ پاسخ به این قبیل پرسشها و ایرادات است که روشنگر فضای رویکردهای گوناگون به تربیت است، رویکرد اصیل به تربیت و رویکرد غیراصیل به آن و به تعبیر گویاتر، رویکرد هسته‏ای به تربیت و رویکرد پوسته‏ای به آن. این است تفاوت حرکت تربیتی اصیل ـ که از انگیزه آغاز و به رفتار ختم می‏شود ـ با حرکت تربیتی غیراصیل که از رفتار آغاز و به انگیزه ختم می‏گردد.
بدیهی است رفتاری که از منبع شخصیتی انسان صادر می‏شود، حوزه اولویت خود را در نظام شخصیت جستجو می‏کند و بنابراین، از سطح انگیزشی بالایی برخوردار است و سطح کنشی آن، یعنی پوسته که همان عمل و رفتار ظاهری است، به عنوان آخرین حلقه انگیزشی، معلول و بازتاب ویژگیهای باطنی است. این نوع رفتار، کاملاً متفاوت با رفتاری است که عامل تشکیل انگیزه است. چنین رفتاری متناسب با خود، اقدام به ساخت و پرداخت انگیزه و شخصیتی می‏کند که متناسب با سطح کنشی و پوسته رفتار باشد، سطحی که بر مدار جذب و دفع خارجی و پاداش و تنبیه پیرامونی، انعکاسی مشابه در سطح انگیزشی به جای می‏گذارد و فرد همواره فعالیت خود را بر اساس انگیزه‏های بیرونی و نظام تشویق و تنبیه خارجی شکل می‏دهد.
در اینجا، تفاوت نظام تربیتی اصل‏گرا با روش‏گرا مشخص می‏شود. نظامی که بر اساس اصول و معیارهای مشخص در صدد ارائه فرایند تربیت است بیش از آنکه سطح کنشی فرد را مورد توجه قرار دهد به سطح انگیزشی او توجه می‏کند و بیش از آنکه تربیت را در استحکام و تداوم پوسته مدّنظر قرار دهد بر جوهره و هسته تربیت متمرکز می‏شود. تربیت روش‏گرا چاره‏ای جز تأکید بر سطح کنشی و غفلت از انگیزش و تمرکز بر پوسته و بی‏توجهی به هسته تربیت ندارد.
رهیافت مکانیزمی به تربیت موجب استفاده ابزاری از آن در جهت شکل دهی به رفتار به منظور بهره‏گیری‏های موضعی و مقطعی شده است. اهداف و مقاصد، اوّلین و بزرگترین قربانی چنین موضعی است. امروزه نگاه غایت‏مدارانه به تربیت به بهانه عدم امکان سوق فرد با تمسک به انگیزه‏های باطنی، جای خود را به نگاه کاملاً ابزاری به تربیت و تلقّی تکنولوژیکی از آن و حداکثر، اهداف رفتاری داده است. آنچه در این میان از حیّز انتفاع ساقط شده است، همان بینش و اختیار انسان و به‏طور خلاصه اراده آزاد اوست. رهیافت غایت‏شناختی به تربیت در قلمرو خود از سعی و کوشش، توجه و هوشیاری انسان بیشترین استفاده را می‏برد. در واقع، تربیت غایت‏مدار با تمرکز بر اهداف، مقاصد و عواقب امور بر حوزه اراده و ظرفیت تعقل و تفکر فرد برای نیل تدریجی به مقصود مورد نظر متمرکز می‏شود و هرگز چرخه تربیت را بر مدار تلقین‏ها و القاهای برگرفته از نظام رفتار و پاسخ و تشویق و تنبیه قرار نمی‏دهد. در این میان، نقش اصول تربیت به عنوان مجاری مطمئن در تلاش ارادی برای نیل به اهداف و مقاصد، مورد توجه ویژه قرار می‏گیرد و رمز غفلت از اصول در نظام تربیت و تأکید بر روش و مواجهه نابخردانه با حکمتها و فلسفه‏های تربیتی در نظامهای دینی و فلسفی و انتظار ارائه روش و مکانیزم از آنها آشکار می‏شود.
روش‏زدگی حاصل از نگاه مکانیزمی به تربیت تا جایی پیش‏رفته است که در مواجهه با متون دین اسلام نیز همواره به دنبال روشهای بسته‏بندی شده و نسخه‏ای می‏گردیم، غافل از اینکه روش در نظام تربیتیِ اصیل، زاییده اصل و پرورش یافته قواعد و معیارهای حاکم بر تربیت است. آنچه در یک مکتب تربیتی اصالت دارد نه روش و شیوه بلکه ضابطه و معیار است، چرا که با در دست داشتن ضوابط و معیارها به راحتی می‏توان روشها و شیوه‏های حرکت را در چارچوب مورد نظر کشف کرد و به کار بست.1
مکتبی مانند اسلام هرگز خود را محصور به زمان مشخّص و دوران خاصی نمی‏کند و از این‏رو سازوکار لازم را برای حضور در دورانهای پس از خود و دیگر بافتها از طریق ارائه خط‏مشیها و سرچشمه‏های تربیت و به دست گرفتن ابتکار عمل با سیاست‏گذاری و ارائه اصول، تأمین می‏کند. این امر هرگز به معنای افراط در جانب اصول و غفلت از روشها نیست، زیرا هر نوع انحصار در یک طرف و فروگذاری جانب مقابل منجّر به بروز کاستی‏ها و نقایصی غیرقابل جبران در فرایند تربیت خواهد شد. بهره‏گیری از یافته‏های علمی (تعلیم و تربیت، روان‏شناسی، جامعه‏شناسی و...) برای یافتن روشها و شیوه‏های جدید به شرطی می‏تواند در مکتب تربیت دینی مؤثر واقع شود که این روشها، مرزهای کیفی و کمّی خود را از زبان قاطع اصول و معیارهای موجود در دین اخذ کرده باشند. بحث ترکیب غایت و شیوه، هدف و مکانیزم، بینش و روش ناظر به همان عنوان هسته و پوسته و جوهر و صدف تربیت است. ما می‏توانیم از دستاوردهای بشری در نیل به وضعیتهای بهتر و مناسبتر تحت حاکمیت معیارهای دینی استفاده نماییم. آنچه اهمیت دارد میزان اشراب غایات و مقاصد در روشها و شیوه‏هاست.
بنابراین، به نظر می‏رسد در مواجهه با دین مناسبترین و کارآمدترین عنصر تربیتی همان اصول و قواعدی است که به راحتی قابل اکتشاف می‏باشد. بدیهی است در هر نوع مواجهه دینی، حتی در قالب الگوگیری از نمونه‏ها و اسوه‏های بارز دینی نیز، چنین روندی معقول‏ترین نوع استفاده و بهره‏گیری است.2
شیوه ما در ارائه اصولی چند در تربیت از منظر امام علی(ع) برگرفته از رویکرد اصل‏گرا به تربیت و توجه به غایات تربیتی است، رویکردی که دست ما را در اختیار روشهای گوناگون تحت حاکمیت ضوابط و اصول مأخوذه کاملاً باز می‏گذارد. پیشفرضهای بحث ما در اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع) عبارتند از:
الف) امام علی(ع) به عنوان یک انسان معصوم از گناه، خطا و اشتباه و فردی که دارای عالیترین مقامات انسانی است، دارای بینش و شناختی از سعادت و شقاوت انسان است که به راحتی می‏تواند به عنوان یک هدایتگر و راهنما، وی را به سرانجامی نیک فرا خواند و از فرجامی بد برحذر دارد. بنابراین، هر چند برای تبیین و توجیه معیارهای تربیتی مأخوذ از آن حضرت می‏توان استنادات معقولی را از حیث مبانی انسان شناختی، جهان‏شناختی، اهداف و... ارائه کرد، اما مطمئن‏ترین استناد همان اعتماد و تکیه بر صدور ضابطه و معیار مزبور از سوی مقام امامت است.
ب) چه بسا اصول و قوانین استخراج شده به طور صریح در کلام امام(ع) منعکس نشده باشد، اما از مجموع رفتار و کلام حضرت و تأکیدات ایشان بر موارد خاص می‏توان اقدام به اکتشاف اصول مزبور کرد.
ج) با اکتشاف جامع اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع) می‏توان چارچوبی از نظام تربیتی از دیدگاه حضرت ارائه کرد، زیرا اصول، نموداری آشکار از اهداف و مبانی است و از طرف دیگر راهنمایی کارا برای تعیین روش و شیوه تربیت است. به عبارت دیگر، اصول مجمع و گذرگاهی برای تمام عناصر تربیت و منعکس کننده هویتِ دیگر مؤلفه‏های تربیتی در نظام تربیت یعنی شیوه، مبنا و هدف است.
ویژگیهای حاکم بر اصول تربیت
همانطور که در ادامه این نوشتار آشکار می‏شود، نگاهی کلی به اصول تربیت از دیدگاه امام علی(ع) بیانگر وجود مجموعه‏ای از ویژگیها و عناصر مشترک در میان اصول گوناگون است. این ویژگیهای مشترک که به نحوی بر اصول مزبور حاکمیت دارد و نحوه ارتباط درونی آنها با یکدیگر و همچنین ارتباط آنها با خدا و انسان را مشخص می‏کند عبارتند از:
1. ویژگی تعارض‏مداری
در فضای دینی هر اقدامی متضمّن یک پاسخ مثبت فعال و یک پاسخ منفی فعال است. انجام هر عملی ما را ملزم به خودداری از بسیاری اعمال دیگر می‏کند. هرگز نمی‏توان بین خدا و شیطان، حق و باطل و صدق و کذب آشتی برقرار کرد. هر گزینشی مستلزم یک وازنش است. بنابراین نه تنها میل به خدا و تعالی فعالانه است، بلکه رهایی از شیطان و گمراهی نیز جدّی و فعالانه صورت می‏پذیرد.3 یکی از موانع مهم در تربیت دینی، روحیه سازش‏پذیری و مداهنه با باطل و تلاش برای جمع بین حق و باطل و ایجاد آشتی میان آن دو است. ویژگی تعارض‏مداری در تربیت دینی متکفّل پرورش روحیه‏ای است که در مقام نظر همواره در صدد شفاف‏سازی جریان حق و انفکاک آن از بیراهه‏های باطل است و در مقام عمل و رفتار نیز ضمن فاصله‏گیری و انزجار عملی از باطل در صدد تقرّب به جریان حق و قرار گرفتن در قلمرو آن است. بنابراین، می‏توان اصول تربیت را بر اساس تعارض میان حق و باطل و شفافیّت این تقابل در حوزه نظر و رفتار تبیین کرد. تربیت دینی دو بال دارد؛ اقدام به انجام امر مثبت و مقاومت و مبارزه در برابر امر منفی. کلیه اصول استنتاج شده از دیدگاههای تربیتی امام علی(ع) دارای این ویژگی یعنی داشتن دو لبه متعارض است.
2. ویژگی خدامحوری
یکی از عامترین ویژگیهای حاکم بر اصول تربیت مشخصه خدامحوری است. این ویژگی جوهره اساسی رفتار و منش فرد دیندار را تشکیل می‏دهد و به عنوان مهمترین عامل در ایجاد تمایز تربیت دینی از دیگر حوزه‏های تربیتی مطرح می‏گردد. به‏طور مشخّص، مفهوم خدامحوری عبارت است از «جهت‏گیری کلیه اعمال و رفتارهای انسان به سوی ملاکها و معیارهای الهی». انعکاس این امر در فضای تربیت بیانگر ویژگی خدامحوری است. سریان ویژگی خدامحوری در اصول تربیت سبب جهت‏گیری اصول به سوی تعالی می‏شود. نگاه به انسان از هر روزنه‏ای غیر از روزنه الهی، حتی خِرَد و عقل، پیام‏آور نوعی مواجهه با او در زوایای محدود به جهان مادی و راهبری وی به گستره‏ای کاملاً متفاوت از خاستگاه الهی و ابدی است.
• 3. ویژگی زندگی‏مداری
دین ناظر به کلیه جوانب زندگی انسان است و با نگرشی فراتر از رفع نیازهای موضعی و مادی، جهت‏دهنده بسیاری از خواستهای انسان در روند زندگی از حیث گزینش و نحوه عمل و مسیر آن می‏باشد. تربیت بر اساس چنین نگرشی مستلزم عدم انفکاک از متن زندگی است. بنابراین باید در جریان تربیت از اصول و معیارهایی استفاده شود که قابلیت انطباق بر مسیر عادی زندگی را داشته باشند و از قلمرو آن خارج نشوند. اصول تربیت هرگز سبب بروز فعالیتی در عرض فعالیت مرسوم در زندگی نمی‏شود، بلکه نشو و نما و انعکاس خود را از رهگذر زوایای مختلف زندگی عملی می‏سازد.
اصول تربیت4
با توجه به مواردی که گذشت با مراجعه به بیانات امام علی(ع) در نهج‏البلاغه می‏توان به اصولی دست یافت که در خصوص تربیت بویژه تربیت دینی از جایگاه خاصی برخوردار است. این مقاله در سطور آتی این مباحث را در شش اصل مورد بررسی قرار می‏دهد.
1. اصل آخرت‏گرایی ـ دنیاگریزی
از جمله مفاهیمی که در فرهنگ تربیت اسلامی مورد تأکید قرار می‏گیرد ایجاد نوعی تقابل میان دنیا و آخرت و تقدم آخرت بر دنیا و فدا کردن رفاه فانی به قیمت دستیابی به آرامش جاودانه است.5 دیدگاه تقابل میان دنیا و آخرت و لزوم گزینش آخرت بر دنیا همواره در نگاه تربیتی امام علی(ع) مورد توجه و امعان‏نظر قرار گرفته است.6 در نگاه امام(ع) هرگز نمی‏توان بدون توجه به تعارض و تقابل دنیا و آخرت7 اقدام به تعامل با آن دو کرد، چرا که گزینش هر یک به معنای دست برداشتن از دیگری است.8 سؤالی که در این میان مطرح می‏شود، آن است که دست برداشتن از یکی به قیمت دیگری به چه معنا است. آیا فدا کردن دنیا برای نیل به آخرت یعنی دست برداشتن از نعمتهای دنیوی و کنار گذاشتن مطلق دنیا یا به کارگیری دنیا در طریق آخرت؟ کلام امام(ع) بیانگر این نکته است که دنیا دو نوع است: دنیای حلال و دنیای حرام. آنچه همواره رهزن آخرت است دنیای حرام است و سوق دهنده به سوی آخرت دنیای حلال می‏باشد.9 بنابراین، دنیای حلال به معنای نعمتها و لذتهای مشروع، بستری برای دینداری و آخرت‏گرایی است و دنیای حرام انحراف از دین و قربانی کردن سعادت اخروی به قیمت لذتهای حرام می‏باشد. آنچه اهمیت دارد استخدام دنیا برای آخرت و نیل به عاقبت و سرانجام نیکو از طریق معامله صحیح با دنیا10 و نه ترک مطلق آن11 است. دنیا هرگز نباید متبوع آخرت و مقدم و حاکم بر آن باشد بلکه همواره به تبع آخرت و مؤخر از آن است.
رابطه دنیا و آخرت و نحوه مواجهه با هر یک از این دو در کلام امام علی(ع) نه تنها به طور مستقیم بیان شده است بلکه حضرت با آشکار ساختن ماهیت دنیا و آخرت و ارائه ویژگیهای آن دو و همچنین وضعیّت انسان در مواجهه با هر یک از آنها همواره در صدد بیان این نکته هستند که ما بدون توجه به جایگاهی که در آن واقع شده‏ایم و همچنین بدون توجه به جایگاهی که پس از مدتی نه چندان طولانی به آن منتقل خواهیم شد، نمی‏توانیم تضمینی برای نیل به تربیت و هدایت، و سعادت و رستگاری داشته باشیم. توجه همه جانبه به دنیاشناسی و آخرت‏شناسی و نحوه تعامل با آن دو، به صور مختلف در کلام امام علی(ع) مدّنظر قرار گرفته است. آنچه مهم است تبیین خط سیر تأثیر اصل آخرت‏گرایی و دنیاگریزی در روند تربیت از منظر امام(ع) است. شاید بتوان روند مزبور را چنین ترسیم کرد: الف) شناسایی دقیق دنیا و آخرت، ب) شناسایی ارتباط میان دنیا و آخرت، ج) نحوه تعامل با دنیا و آخرت.
توجه به سیر تأثیر اصل مزبور در تربیت و هدایت انسان ما را به این نکته رهنمون می‏سازد که اساسا نحوه اثرگذاری اصل آخرت‏گرایی و دنیاگریزی بر انسان از مرحله شناخت و آگاهی آغاز و به مرحله گرایش و عمل ختم می‏شود. بنابراین نقش عاملِ شناختی و بینشی در دستیابی به گرایش نهایی غیرقابل انکار است. به هر میزان که تلاش در جهت شناخت دنیا و آخرت و آگاهی از هدایت واقعی آن دو بیشتر باشد، ارتباط موجود میان آن دو روشنتر و عمل به مقتضای واقعی هر یک راحتتر خواهد بود. سؤالی که در این میان مطرح می‏شود، این است که آیا شناخت صرف می‏تواند بازتابی عملی و رفتاری را در پی داشته باشد. در پاسخ به این سؤال با رجوع به کلام امام(ع) پیرامون مقوله دنیا و آخرت در می‏یابیم که سه عامل در این روند موثرند: الف) شناخت دنیا در کنار شناخت آخرت، ب) تداوم و استمرار شناخت مزبور و ج) توسعه و تعمیق (تعالی) شناخت مزبور.
با به کار بستن این سه مرحله مشکل، انتقال از حوزه شناخت محض به گرایش و حرکت در وادی تربیت عملی کاملاً حل می‏شود، به این معنا که شناخت دنیا به تنهایی نه امکان دارد و نه لزوما مفید است. از این‏رو هرگاه بحث دنیاشناسی مطرح می‏شود به نحوی در تقابل با آخرت قرار می‏گیرد، گویا شناخت کامل دنیا منوط به تعیین مرزهای آن با آخرت است. هیچگاه نمی‏توان به شناختی حقیقی از دنیا بدون شناخت آخرت نایل شد. چه بسیار کسانی که به واسطه عدم اعتقاد به آخرت در صدد آگاهی از آن بر نیامدند و تلاش آنها برای فهم عمیق از دنیا با شک جدی مواجه شد و از این‏رو، همواره یا به مقتضای واقعی دنیا عمل نکردند یا به طور ناقص و غیرقابل قبول، اقدام به این کار نمودند.
بنابراین، شناخت دقیق دنیا و تبیین مرزهای آن با آخرت می‏تواند در دستیابی به درک عمیق آن و سپس عمل به مقتضای واقعی آن مؤثر باشد.12 از طرف دیگر، تداوم آگاهی مزبور عاملی اساسی در عمل به مقتضای هر یک از آن است. از این‏رو عنصر یاد و توجه به وضعیت دنیا و آخرت و اجتناب از غفلت و فراموشی در کلام امام(ع) به صور مختلف و مکررا مطرح شده است.13 این امر نه تنها به طور مستقیم بلکه به صورت غیر مستقیم و با تمسّک به اموری که یادآور واقعیت هر یک از دنیا و آخرت هستند، مورد توجه قرار می‏گیرد.
واقعیاتی از قبیل مرگ، فناپذیری، حسابرسی در قالبهای مختلف مرگ‏اندیشی،14 استقبال از مرگ،15 اشتیاق به مرگ و نهراسیدن از آن، روش برخورد با مرگ،16 عبرت از مرگ،17 قبر، قبرستان،18 فناپذیری، ثبت اعمال، رستاخیز، ارزیابی، بهشت و جهنم و... . بیانگر اهتمام ویژه به غفلت‏زدایی از انسان و سوق او به سوی توجه مستمر به واقعیت دنیا و آخرت است. بدیهی است تأثیر علم و آگاهی در رفتار، منوط به میزان رسوخ آن در اعماق وجود انسان و یقین حاصل از آن است. انسان به هر میزان که اقدام به شناخت واقعیت دنیا و آخرت نماید، آمادگی لازم را برای اقدامات عملی در خود مهیّا می‏سازد. از طرف دیگر، به هر میزان که خود را در معرض توجه به آگاهی مزبور قرار دهد و یاد آخرت را در خود زنده نگه دارد و خود را از غفلت مصون سازد، می‏تواند از قلمرو گرایشها و کششهایی که منجر به غفلت‏زایی در وی می‏شوند جلوگیری نماید. به بیان دیگر، انسانی موفق به غفلت‏زدایی از خود و توجه مستمر می‏شود که در مرحله عمل از مقتضای آگاهیهای خود نسبت به دنیا و آخرت عدول نکرده باشد.
از طرف دیگر، عمل مزبور خود موجب بسط حوزه توجه انسان و یادداری وی می‏شود. بنابراین، یک رابطه متقابل میان علم و آگاهی و عمل و رفتار از حیث گسترش علم به تمام زوایای زندگی و تعمیق آن وجود دارد. هر نوع شناخت، متناسب با خود عملی را در پی دارد و هر عمل منجر به نوعی غفلت‏زدایی و گسترش آگاهی مزبور از حیث کمّی و کیفی خواهد شد. بدیهی است آگاهی مزبور نیز به نوبه خود منجر به گسترش کمی و کیفی حوزه عملکرد خواهد شد. این روند همچنان مسلسل‏وار ادامه خواهد یافت.
اصل تربیتی آخرت‏گرایی ـ دنیا گریزی ما را در مدار یک حرکت پیش‏رونده‏ای قرار می‏دهد که امکان تعالی در آن محدود به نهایتی نیست. تربیت و هدایت دینی بدون توجه به این اصل بنیادین امکان‏پذیر نیست، امری که از دیدگاه قرآن نیز حضوری فعال در جریان هدایت انسان دارد.
2. اصل عمل‏گرایی ـ آرزو گریزی
در فرهنگ دینی، عمل هرگز در تقابل با علم قرار نگرفته است، بلکه برعکس، به هر میزان که علم گسترش یابد انتظار گسترش عمل نیز بیشتر خواهد شد. از طرف دیگر، هرگونه توسعه عمل متناسب با مقتضای آگاهیهای دینی، منجر به نوعی کسب آگاهی، بینش و معرفت خواهد شد19 و بالعکس، هر نوع کوتاهی در عمل منجر به تعمیق در جهالت و غفلت می‏شود.20 بنابراین، علم و عمل در یک ارتباط متقابل سبب تعالی و گسترش حوزه خود خواهند شد و از این جهت، رابطه میان آن دو، رابطه همیاری و همکاری متقابل است. از طرف دیگر، با مراجعه به قرآن و روایات درمی‏یابیم یک نوع تعارض آشکار میان عمل و آرزو به عنوان دو قطب در برابر یکدیگر وجود دارد. این تعارض حکایت از تقابل واقعیت و توهم و نیز صدق و کذب می‏کند، به این معنی که اگر فردی دارای رویکردی عملگرا باشد هرگز خود را با وعده‏های پوچ و آرزوهای طولانی و خیالی سرگرم نمی‏کند.21
از منظر امام(ع) آرزو پدیده‏ای است که بستر شکل‏گیری آن نوعی جهالت به واقعیتهای وجودی و غفلت از محدودیتهای حاکم بر انسان است. از این‏رو، آرزو آفت اندیشه22 و سبب غفلت از واقعیتهایی است که انسان با آن مواجه است.
آرزوگرایی یعنی عدم توجه به محدودیتهای وجودی23 و نیز غفلت از واقعیت دنیا و دل بستن به آن و فراموشی آخرت.24 بنابراین آرزو منجر به فریب انسان و غوطه‏ور شدن وی در غفلت و جهالت می‏شود. آنچه انسان را از این وادی سرگردان نجات می‏دهد، اهتمام به عمل است. عملگرایی یعنی توجه و هوشیاری نسبت به وضعیت انسان، محدودیتهای او و ارتباط وی با دنیا و آخرت. عملگرایی مستلزم نوعی مسئولیت‏شناسی در فرد است که نافی هر نوع خیال‏گرایی و تن دادن به لذتهای موهوم است.
بنابراین آرزوگرایی روحیه‏ای است که از نوعی دنیاگرایی منشعب شده است و بالعکس، عملگرایی ویژگی بارز فرد آخرت‏گرا و عاقبت‏اندیش است. اصل عملگرایی و آرزو گریزی در تربیت دینی ناظر به حاکمیت واقع‏نگری در روند زندگی و پرهیز از خیال‏پردازی است. تأکید بر عمل و تداوم آن به طور طبیعی موجب اجتناب و پرهیز از آرزوگرایی و خیال‏پردازی خواهد شد. القای روحیه واقع‏بینی به متربی از رهگذر عملگرایی و آرزو گریزی ضامن نیل به تعالی در تربیت و رستگاری در هدایت است.
3. اصل امیدواری ـ یأس گریزی
یکی از امکاناتی که همواره در روند تربیت دینی در نظر گرفته شده است، امکان جبران و تدارک وضعیتهای نامطلوبی است که موجب گمراهی و انحراف می‏شود. امید به فراهم بودن موقعیت برای رشد و باز نماندن از کاروان هدایت با ارتکاب گناه یا خطا نه تنها سبب ترغیب بسیاری برای ورود به جرگه دین می‏شود بلکه باعث رشد انگیزه در جهت تداوم حضور در متن دین خواهد شد. هرگز نمی‏توان شاهدی مبنی بر لزوم خروج از جرگه دین با ارتکاب گناه و خطایی هر چند بزرگ یافت. از آنجا که انسان موجودی جایزالخطاست و همواره در معرض ارتکاب گناه و خطا قرار دارد نمی‏توان وی را با گرایش به انحراف برای همیشه از قلمرو دین خارج دانست و راه برگشت را بر او مسدود نمود. فهم و درک این امر برای هر انسانی بسیار اهمیت دارد که هر چند نباید مرتکب گناه شود اما اگر به هر دلیلی نتوانست از گناه اجتناب کند نباید مأیوس و ناامید شود، بلکه می‏تواند با جبرانِ گناه مزبور و از بین بردن آثار آن نه تنها به حالت اولیه باز گردد، بلکه به دلیل شماتت خویش، حاصل از پشیمانی و ندامت، امکان بازگشت به گناه را کلاً بر خود مسدود می‏نماید یا به حداقل می‏رساند. مفاهیمی از قبیل توبه، رجا، توکل، آرامش و آسایش در مقابل یأس، ناامیدی و درماندگی از امکان تدارک، نشانگر حاکمیت اصل امیدواری ـ یأس گریزی بر تربیت و هدایت انسان است.25
تربیت که موضعی فعال در مواجهه با انسان دارد، دارای دو وجهه است؛ از یک طرف، روحیه عمل و اطاعت و اجتناب از خیال‏پردازی و دوری از عمل را در انسان تقویت می‏کند و از طرف دیگر، با ایجاد سازوکار برگشت‏پذیری (توبه) در صدد القای روحیه امیدواری جهت نیل به اهداف تربیت حتی با امکان گناه و خطا است.26 باید توجه داشت که روحیه امیدواری به طور فعال در صدد نفی هرگونه مشخصه یأس و ناامیدی است و از این‏رو، مستلزم نوعی یأس گریزی فعّالانه است که خود را در عمل نشان می‏دهد.27 توبه نمونه بارز دیگری از عمل است که نشانگر رسوخ روحیه امیدواری در فرد است.28 خداوند با افتتاح باب توبه و استغفار، زمینه بازگشت و امیدواری را فراهم آورده است.29
بنابراین، جای هیچ شک و شبهه‏ای نیست که پرورشِ ویژگی امیدواری در فرد سبب بروز عمل و اطاعت بیشتر در وی می‏شود، چرا که امیدواری در مقام عمل اهمیت دارد، نه نوعی امید در خیال و آرزو. از طرف دیگر، رابطه‏ای ناگسستنی بین یأس از نجات با طمع به دنیا وجود دارد؛ کسانی که امیدوار نیستند به عمل روی نمی‏آورند و خود را در چنبره طمع و آرزوهای دنیایی محصور می‏کنند. بنابراین، مشاهده می‏شود که پیوندی مستحکم میان دو اصل سابق با اصل امیدواری ـ یأس‏گریزی وجود دارد.
4. اصل پایداری ـ پرهیز از رفاه‏زدگی
امروزه بشر در برابر یک سؤال جدی قرار گرفته است و آن اینکه تا چه حد باید در جهت کسب رفاه و آسایش، پیش رفت و به چه قیمتی باید آن را به دست آورد. آیا اساسا رفاه و راحتی امری است که لزوما برای تداوم حیات انسان، حتی به قیمت سلب هرگونه روحیه پایداری و استقامت در برابر مشکلات، سختی‏ها و ناکامی‏ها ضرورت دارد؟ دیدگاهی که امروزه برای انسان به تصویر کشیده می‏شود، این است که هرگونه نیاز غریزی باید هر چه سریعتر و به نحو احسن پاسخ داده شود و اشباع گردد. تلاش جهانی برای رفع نیازهای مادی و سر و سامان دادن به سازوکارهای مورد نظر، از این جهت جایی برای اقدامهای مبتنی بر بردباری و تحمل و شکیبایی باقی نگذاشته است. رفاه‏زدگی و مصرف‏گرایی هرچند در طول تاریخ مختص طبقه خاصی از جامعه بوده است

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 25   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کارکرد تربیتی خانواده از دیدگاه اسلام

دانلود مقاله بافت های نرم

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بافت های نرم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اصول بیومکانیکی آسیبهای بافت نرم
سیستم اسکلتی – عضلانی در طی فعالیتهای طبیعی روزمره همواره تحت فشارهای مکانیکی می باشد. در فردی که از هر لحاظ سالم است ، این فشارها به طور طبیعی منجر به آسیب نمی شوند. این فشارهای مکانیکی حین ورزش تغییرات زیادی می کنند. این تغییرات ممکن است در شدت ، جهت ، و مدت زمان فشار باشد. هر یک از این تغییرات به تنهایی یا به صورت ترکیبی می توانند در سیستم اسکلتی – عضلانی نقص به وجود آورد. اگر شدت ، جهت و مدت فشارهای مکانیکی شناخته شده باشند ، معمولا بسیاری از ویژگیهای آسیب را می توان پیش بینی کرد. بنابراین ، برای درک بهتر آسیبهای بافت نرم ، شناخت قوانین بیومکانیکی بسیار اهمیت دارد. همچنین درک ساز و کار آسیب می تواند فرد درمانگر را در تصمیم گیری برای چگونگی درمان و بازتوانی کمک کند. این کار منجر به افزایش درمانهای علتی نسبت به درمانهای تجربی می شود. سرانجام ، این دانش می تواند به پیشگیری از وقوع دوباره یک آسیب یا آسیبهای مشابه در سایر ورزشکارانی که در آن رشته ورزشی فعالیت می کنند ، کمک کند.
اصول بیومکانیک
برای فهمیدن ادبیات بیومکانیک ، برداشت صحیح و یکسان از واژه هایی که زیاد استفاده می شوند ، بسیار اهمیت دارد. نیروها ممکن است از طریق ورود یک بار خارجی به بدن ، روی بدن اعمال شوند. سایر انواع بارهای خارجی کمتر دیده می شوند ولی به همان اندازه اهمیت دارند. فرود پا بر روی زمین در حین دویدن نیز نیروی خارجی روی بدن اعمال می کند. اگر زمین پا را به طرف عقب پس نمی زد ، پا به درون زمین فرو می رفت. به هر حال ، به طور معمول نیروی واکنش زمین به عنوان یک نیروی خارجی از وقوع این حادثه جلوگیری می کند. علاوه بر نیروهای خارجی ، نیروهای داخلی زیادی تولید می شوند. برای این که مفصلها هنگام دویدن یا پریدن استوار و با ثبات باشند ، عضلات باید به طور فعال منقبض شوند. انقباض فعال نه تنها به عنوان نیروی محرکه بلکه برای کاستن از سرعت و جذب شوک نیز مورد نیاز است. این انقباض ها موجب تولید نیروهای داخلی می شوند. اگر همه نیروهای داخلی و خارجی را با هم درنظر بگیریم ، بسیاری از رباطها ، تاندونها و عضلات باید نیروهایی را تحمل کنند که مقدار آنها بیش از 2 یا 3 برابر وزن شخص است.
زمانی که یک نیرو یا بار داخلی یا خارجی روی بدن یا قسمتی از بدن اعمال می شود ، در صورتی قادر به ایجاد حرکت می شود که در حالت تعادل با سایر نیروهای مخالف نباشد. طبق اصطلاحات بیومکانیکی ، دو نوع حرکت ممکن است رخ دهد. حرکت می تواند انتقالی باشد ؛ به شرطی که فقط یک نیروی عامل – که در جهت انتقال اعمال می شود – وجود داشته باشد. حرکت چرخشی زمانی ایجاد می شود که دو نیرو با جهت مخالف ولی موازی با یکدیگر به قسمتهای مختلفی از بدن اعمال شوند. در بدن ، حرکتها اغلب بسیار پیچیده و ترکیبی از انتقال و چرخش می باشند.
هنگامی که یک نیرو به بدن یا عضوی از آن وارد می شود و توسط یک نیروی مساوی با آن مقابله می گردد ، حرکت به وجود نخواهد آمد. با این حال ، بدن یا آن قسمت از بدن این نیروها را متحمل خواهند شد چرا که حرکت مهار شده است. در این وضعیت ، سه نوع نیرو را می توان شرح داد. اگر جهت نیروهای مخالف به سمت یکدیگر باشد ، به آنها نیروهای فضاری یا فشارنده گفته می شود. اگر نیروها در جهت دور شدن از یکدیگر باشند ، آنها نیروهای کششی هستند. و آخر ، اگر نیروها چرخشی و در جهت مخالف هم باشند ، به آنها نیروهای برشی گفته می شود.
برای توصیف موقعیت و حرکت مفصلها یا اندامها معمولا از اصطلاحات تشریحی متعددی استفاده می شود (شکل 1-1). قبل از هر چیز ، به سمت جلو بدن ، قدامی و به سمت پشت ، خلفی گفته می شود. به بالا ، فوقانی یا جمجمه ای گفته می شود ، در حالی که به پایین ، تحتانی یا دمی می گویند. داخلی برای توصیف قسمتهای درونی (به سمت خط میانی) ، و جانبی یا کناری برای سمت خارجی (دور شدن از خط میانی) استفاده می شود. تاشدن و باز شدن به ترتیب یک حرکت چرخشی از خلف به قدام و برعکس است. چرخش به داخل یک نوع حرکت چرخشی است که در آن انتهایی ترین قسمت یک عضو بدن به سمت خط میانی بدن می پیچد. واژه چرخش به خارج ، حرکتی را که در جهت عکس آن است ، توصیف می کند.

 

 

 

 

 

 

 


شکل 1-1 – توصیف کالبد شناختی موقعیت هاوحرکت ها
والگوس یا دور کردن به معنای تشکیل زاویه یا حرکت انتقالی انتهایی ترین قسمت یک عضو است که در جهت دور شدن از خط میانی می باشد. برعکس آنها ، واروس یا نزدیک کردن ، حرکت به سمت خط میانی است. سرانجام ، حرکت انتقالی را با جهت حرکت نیز می توان توصیف کرد ؛ به عنوان مثال ، انتقال قدامی یا داخلی.
برای این که نیروها و بارها استاندارد و قابل مقایسه با سایر موقعیتها باشند ، آنها را معمولا تحت عنوان فشار مطرح می کنند. استاندارد کردن معمولا با محاسبه نیرو بر حسب واحد انجام می گیرد. این واحد به عنوان مثال می تواند سطحی که نیرو روی آن اعمال می گردد ، باشد. در این روش ، کوچک یا بزرگ بودن شخص مورد ارزیابی دیگر اهمیتی نخواهد داشت ، و عدد به دست آمده را می توان با سایر اندازه ها مقایسه نمود.
یکی از ویژگی های منحصر به فرد بافت های نرم در پاسخ به نیروهای مکانیکی ، توانایی آنها در تغییر شکل یافتن است. در واقع ، استخوان و موادی نظیر فلزات تغییر شکل آشکاری پیدا نمی کنند مگر این که تخریب شوند. هر سه نیروی کششی ، فشاری و برشی در درجه اول باعث تغییر شکل عضله ، تاندون ، رباط ، و با احتمال کمتر غضروف می شوند. گفته می شود که این ساختمانها دارای رفتار ویسکوالاستیک هستند. مقدار تغییر شکل را می توان از روی تغییرات طول یا حجم اندازه گیری کرد. همان طور که برای استاندارد شدن نیرو یا بار از آنها تحت عنوان فشار نام می بریم ، تغییر شکل را نیز می توان تحت عنوان کششش استاندارد کرد. این کار با محاسبه تغییر شکل بر حسب واحد انجام می گیرد. این واحد معمولا طول یا حجم اولیه است.
اگر در یک نمودار فشار را در مقابل کشش ترسم کنیم ، منحنی فشار – کشش به دست می آید که رفتار ویسکوالاستیکی یک ماده را نشان می دهد (شکل 1-2). اگر نیروهای تغییر شکل دهنده بیش از حد نباشند ، تغییر شکل در یک حد مشخصی متوقف می شوند ، و اگر این نیروها قطع شوند ، آن جسم یا عضو به شکل اولیه خود برخواهد گشت بدون اینکه هیچ گونه آثاری از آسیب یا تخریب در آن باقی مانده باشد. تغییر شکل بدون ایجاد آسیب را تغییر شکل الاستیک یا کشسان می گویند ، که معادل اولین قسمت خطی در منحنی فشار – کشش است. کشیدن یک تاندون تا زمینی که الگوی چین دار آن صاف شود ، مثال خوبی برای تغییر شکل الاستیکی است. قطع نیروهای کششی موجب بازگشت الگوی چین دار می شود. اگر نیروهای تغییر شکل دهنده خیلی شدید باشند ، آسیب ساختمانی ایجاد می شود. این آسیب زمانی محرز می شود که ساختمان مذکور با قطع نیروها به شکل اولیه خود بازنگردد به این حالت تغییر شکل پلاستیکی می گویند.

 


شکل 1-2- منحنی فشار – کشش بافت نرم . افزایش فشار ابتداموجب تغییر شکل الاستیکی ( A ) ، سپس تغییر شکل پلاستیکی ( B ) ، ودرنهایت ناتوانی کامل ( C ) می شود .

 


اگر افزایش نیروها ادامه پیدا کند عاقبت ناتوانی کامل رخ می دهد ؛ مانند پارگی یک رباط. در این مرحله به نقطه نهایی تسلیم رسیده است. در این وضعیت تأثیر نیروهای تغییر شکل دهنده رها و فشار دوباره صفر خواهد شد.

 

آسیبهای حاد بافت نرم
در بیشتر آسیبهای حاد ، بافت درگیر قبل از آسیب دیدگی سالم است. نیروهای خارجی نظیر تصادم و افتادنها مسؤول بیشتر آسبهای حاد هستند. در این مبحث ، ویژگی های بیومکانیکی بیشتر آسیبهای حاد بافت نرم داده خواهد شد.
پارگیهای حاد رباط
همان طور که در فصل یک توضیح داده شد ، ثبات مفصلی بیشتر توسط رباطها ایجاد می شود. به همین دلیل ، رباطها بیشتر در معرض کشش یا نیروهای کششی قرار دارند. اگر مفصل در یک دامنه حرکت بیش از حد یا غیر طبیعی به حرکت درآید ، رباطها سفت شده ، حرکت را مهار می کنند. چیزی که از آن به عنوان حرکت غیر طبیعی یا بیش از حد نام می بریم فقط خاص مفصلهاست. اصولا حرکتهای آناتومیکی در چهار صفحه انجام می شود که شامل تا و باز شدن ، گردش به داخل و به خارج ، انتقال ، و دور و نزدیک شدن است. دور و نزدیک شدن می تواند شبیه به حرکت والگوس و واروس باشد. هر نوع انتقال خیلی زیاد در بیشتر مفصلها ، اغلب یک حرکت غیر طبیعی به شمار می آید. در مفصلهای لولایی ، به طور کلی خم و راست شدن تنها حرکت طبیعی می باشد. درحالی که در مفصلهای کروی شکل چرخش و دور شدن – نزدیک شدن نیز قابل اجراست.
در بیشتر مفصلها رباطهای متعددی وجود دارد که هرکدام از آنها مهار کننده اصلی یکی از حرکتهای غیر طبیعی می باشند. به طور معمول ، موقعیت هر رباط به گونه ای است که می تواند حرکت غیر طبیعی در یک و گاهی در دو جهت را به خوبی مهار کند ؛ به عنوان مثال ، در مفصل زانو رباط متقاطع قدامی (ACL) تثبیت کننده اصلی در برابر حرکت استخوان درشت نی به سمت جلو روی استخوان ران (انتقال قدامی) است. ACL کمی به استوار بودن در برابر نیروهای والگوس نیز کمک می کند به شرطی که رباط طرفی داخلی که تثبیت کننده اصلی در مقابل نیروهای والگوس است ، قبلا پاره شده باشد. بنابراین ، ACL به عنوان یکی از تثبیت کننده های ثانوی در مقابل نیروهای والگوس به شمار می آید.
رباطها می توانند بدون آن که آسیبی ببینند به مقدار زیادی کشیده شوند. این تغییر شکل الاستیکی به طور معمول بیشتر از 5 تا 10% طول اولیه نیست. اگر کشش بیش از این مقدارباشد ، رباط ابتدا آسیبی از نوع تغییر شکل پلاستیکی پیدا می کند (بحث مربوط به اصول بیومکانیکی در بالا را نگاه کنید). وقوع تغییر شکل پلاستیکی به چندین علمل بستگی دارد. شدت نیروی آسیب رسان و قدرت رباط از عوامل اصلی در تعیین میزان آسیب هستند. سرعت نیروی اعمال شده یکی از عوامل نامشهود است. اگر رباط به آرامی کشیده شود ، معمولا می تواند انرژی زیادی را قبل از ناتوان شدن جذب کند. برعکس ، اگر رباط با سرعت زیاد کشیده شود ، شکنندگی آن بیشتر شده و با جذب نیروی کمتری ناتوان می شود. قدرت رباط هم یک عامل ثابت نیست . از یک طرف ، رباط در اثر افزایش سن و بی حرکتی به طور قابل ملاحظه ای ضعیف می شود – به ویژه در محل چسبندگی خود به استخوان. از طرف دیگر ، تمرینهای ورزشی منظم می تواند رباطهایی بسیار قوی را پدید آورد.
اگر رباط فقط آن قدر کشیده شود که به ناحیه پلاستیکی برسد ، هنگام معاینه بالینی در واقع هیچ گونه بی ثباتی مفصلی مشاهده نخواهد شد. ولی هنگام معاینه بالینی رباط به روش تحت فشار ، بیمار دچار درد خواهد شد. این معاینه از طریق وارد کردن فشار دست بر روی مفصل – که موجب سفت و کشیده رباط می گردد – انجام می شود. طبق اصطلاحات بالینی ، این حالت را پارگی درجه یک رباط می گویند. اگر رباط به حدی کشیده شود که از یک طرف به طور کامل در منطقه تغییر شکل پلاستیکی قرار بگیرد ولی هنوز به نقطه تسلیم نهایی نرسیده باشد ، در معاینه فیزیکی تحت فشار ، مقدار معینی بی ثباتی مفصلی دیده خواهد شد. با این حال ، یک «نقطه پایان» برای بی ثباتی ظاهر می شود که در واقع مربوط به سفت شدن باقی مانده رباط است. تشخیص این مرحله ، پارگی درجه دو رباط است. اگر آسیب و تغییر شکل رباط از نقطه تسلیم فراتر رود ، دیگر هنگام معاینه نقطه پایانی ظاهر نخواهد شد. این حالت ، پارگی درجه سه رباط است. تشخیص پارگی درجه سه زمانی گذاشته می شود که در صورت اعمال فشار روی رباط درگیر – به عنوان مثال در مفصل زانو – هیچ عامل مهار کننده ای در زانو احساس نشود. به طور کلی ، تعیین درجه آسیب رباط مفاهیم مهمی را در رابطه با پیش آگهی و درمان رباط آسیب دیده دربر دارد. در بخش دوم این کتاب ، معاینه تحت فشار هر مفصل را به طور جداگانه شرح خواهیم داد.
آسیبهای تاندون
رفتار بیومکانیکی تاندونها شبیه رباطهاست. انقباضهای عضلانی عمدتا باعث کشیده شدن تاندونها یا اعمال نیروهای کششی روی آنها خواهند شد. به طور معمول ، نیروی عضلات تاندون را به حدی می کشد که کاملا در منطقه تغییر شکل الاستیکی باقی می ماند. در این منطقه ، فقط مقدار کمی کشش رخ می دهد. اگر مقدار کشش خیلی زیاد باشد ، عضله نمی تواند مفصلها را به طور مؤثری به حرکت درآورد. نیروی عضلات در این حالت به طرزی بیهوده برای کشیدن تاندونها به هدر خواهد رفت. پارگی تاندونهای سالم و طبیعی بسیار نادر است زیرا نیروهای عضلانی طبیعی قتدر به کشیدن تاندونهای خوش ساخت تا محدوده تغییر شکل پلاستیکی نمی باشد. بنابراین ، پارگی تاندون نیاز به وجود شرایط خاصی دارد. شایعترین وضعیت ، ضعف قبلی تاندون است. تاندونیت مزمن گاهی تاندون را آن قدر ضعیف می کند که با انقباض ناگهانی عضله پاره می شود.
یک نیروی مخالف (آنتاگونیست) همزمان نیز می تواند یک آسیب تاندونی به وجود آورد ؛ به عنوان مثال ، این حالت زمانی ممکن است رخ دهد که عضله چهار سر ران در حال بازکردن زانوست ولی بازیکن حریف به زور آن را تا می کند. نیروی مخالف ممکن است یک نیروی داخلی باشد که توسط گروه عضلات مخالف تولید می شود. گروه عضلات مخالف می توانند به طور ناگهانی بر یک عضله در حال انقباض غلبه کرده ، منجر به آسیب دیدگی شوند.
یک آسیب حاد تاندونی تمایل دارد که یک پدیده همه یا هیچ باشد. فقط پارگیهای کامل آشکار خواهند شد زیرا عملکرد عضله مربوط در این نوع پارگیها از بین خواهد رفت. تشخیص پارگیهای ناقص ، مانند پارگی درجه 1 و 2 تاندون ، اگر غیر ممکن نباشد ، بسیار مشکل است.
پارگی حاد عضله
عضله هنگام انقباض مقدار معینی تانسیون داخلی تولید می کند. میزان تانسیون تولید شده را می توان از روی مقدار کشیده شدن عضله تخمین زد(1-3). اگر عضله خیلی کوتاه یا خیلی دراز شده باشد ، نیروی انقباضی زیادی نمی تواند تولید کند. در حالت استراحت یا طول طبیعی ، عضله می تواند بیشترین تانسیون یا نیروی انقباضی خود را تولید کند. کشیده شدن بیش از این حد باعث افت در نیروی انقباضی می شود ولی تانسیون انفعالی را افزایش می دهد ، که ناشی از کشیده شدن شبکه بافت همبندی است. بنابراین کشش بی وقفه عضله موجب افزایش تانسیون کلی در عضله خواهد شد. کشش مداوم عاقبت عضله را پاره خواهد کرد.
اگر عضله به طور همزمان منقبض و کشیده شود ، ممکن است آسیبهایی نظیر پارگی عضله به وجود آید. کشیدگی می تواند توسط عضلات آنتاگونیست مخالف نیز ایجاد شود. همانند آسیبهای تاندون ، اگر عضله به طور همزمان توسط یک نیروی خارجی مانند بازیکن حریف یا نیروی واکنش زمین هنگام زمین خوردن ، کشیده شود ، نیروها نیز افزالیش می یابند. این نیروها ممکن است برای ایجاد یک تغییر شکل پلاستیکی دائمی در عضله کافی باشند. این نوع آسیبها در قسمتهای خاصی از عضله ایجاد می شوند. پیوندگاه تاندون – عضله شایعنرین محلی است که آسیب ناشی از تغییر شکل پلاستیکی در آن جا رخ می دهد. دقیقا مشخص نشده که چرا این ناحیه ضعیف ترین اتصال در مجموعه عضله – تاندون است.
مانند آسیبهای رباط ، پارگی عضله به سه درجه تقسیم بندی می شود. پارگی درجه 1 آسیبی است که فقط شامل کشیدگی خفیف عضله بدون از هم گسیختگی واضح آن باشد.پارگی درجه 2 پارگی ناقص است ، در حالی که درجه 3 به معنی پارگی کامل عضله می باشد. عملکرد عضله فقط در پارگی درجه 3 به طور کامل از بین می رود.

 

 

 

 

 


شکل 1-3- ارتباط طول وتانسیون درعضله اسکلتی

 

آسیب های مزمن بافت نرم
اطلاعات نسبتا اندکی درباره بیومکانیک آسیبهای مزمن بافت نرم وجود دارد. برای ایجاد آسیب های مزمن حداقل چند راه مختلف وجود دارد. نخست اینکه ، آسیب ممکن است به شکل حاد به وجود آید. درمان ناقص ، وجود موقعیت هایی که روند ترمیم را تضعیف می کنند ، یا توانبخشی ناکافی می تواند موجب ترمیم ناکامل و به دنبال آن درد مزمن و ناتوانی شود.
دوم ، آسیبهای مزمن می توانند در اثر تحمیل بارهای مکرر روی یک عضو به وجود آیند که در نهایت به یک آسیب مخفی بی سرو صدا و به طور کلی مزمن منجر می شوند. هر نوع باری به خودی خود برای آسیب رساندن به عضو کافی نیست ، ولی به علت ماهیت تکرار شونده اش سرانجام سائیدگی و ترکهای ریزی را ایجاد می کند. حضور بی وقفه حرکت یا بار مکرر ، به تدریج موجب تجمع این خرده آسیبها می شود ، که در نهایت می تواند منجر به یک آسیب مزمن شود. در این وضعیتها اغلب از تشخیصهایی نظیر آسیب ناشی از استفاده مفرط ، آسیب ناشی از کشش مکرر ، یا آسیب ناشی از حرکت مکرر استفاده می شود.
بالاخره ، بعضی از آسیبهای مزمن با تغییرات داخلی بدن – اغلب تغییرات مربوط به سن – مرتبط هستند. افزایش سن اغلب با ضعف و خشکی خفیف بافت نرم همراه است. فشارهای مکانیکی که ورزشکاران در سنین جوتنی و شادابی خود به طور معمول تحمل می کنند ، در سنین بالاتر که بدن آنها آمادگی کمتری دارد می توانند به تدریج سبب تخریب بافتی شوند. بیسشتر آسیبهای مزمن بافت نرم خصوصیاتی از هر سه سازوکار را دارند. برای یک پزشک متخصص تشخیص این که کدام سازو کار بیشترین نقش را دارد بسیار حایز اهمیت است ؛ زیرا در این صورت است که پزشک قادر به ارائه یک طرح درمان معقولی خواهد بود.
آسیبهای مزمن رباط
بیشترین رباطها توانایی مقابله با فشارهای خفیف مکرر را دارند ، بدون اینکه اثری از آسیب دیدگی در آنها مشاهده شود. در اندام تحتانی ، قدرت رباطها به راحتی بر فشارهای ناشی از حرکتهای دویدن یا پریدن غلبه می کند. در اندام فوقانی همیشه این طور نیست. در ورزشکاران پرتابی ، به عنوان مثال پرتاب کننده توپ در بیس بال یا فوتبال آمریکایی ، حرکت پرتابی مکرر می تواند آسیب تدریجی در رباط به وجود آورد. در این ورزشکاران ، رباطهای مفصلهای شانه و آرنج بیشتر در معرض خطر هستند. چگ.نگی ایجاد آسیب دقیقا مشخص نیست ، ولی در اثر کشیده شدن تدریجی رباط به وجود می آید و اغلب بدون پارگی کامل است. این وضعیت موجب بی ثباتی در مفصل درگیر می شود.
آسیبهای مزمن تاندون
آسیبهای مزمن تاندون در پزشکی ورزشی بسیار شایع هستند. تاندونهای اندام فوقانی و تحتانی هر دو می توانند دچار شوند. دو نوع آسیب مزمن تاندون وجود دارد : نخست ، سائیده شدن تاندون روی یک برجستگی یا سطح نسبتا خشن به طور مزمن که می تواند موجب آسیب دیدگی تاندون شود. این حالت ممکن است در اثر یک عامل خارجی مانند تجهیزات ورزشی نامناسب (به عنوان مثال کفشها ، بالشتکها و دسستکشها) ایجاد شود. عوامل داخلی نظیر یک برجستگی استخوانی یا یک تاندون دیگر نیز می تواند عامل این مشکلات باشند. به طور کلی ، اصطکاک مکرر بیش از حد موجب التهاب غلاف تاندون می شود و بنابراین اغلب به آن تاندونیت یا پاراتنونیت گفته می شود.
شکل دوم آسیب مزمن تاندون ، آسیبی است که به علت تانسیون مکرر و بیش از حد تاندون به وجود می آید. این آسیب به طور معمول هنگام انقباض عضلانی برونگرا رخ می دهد. در یک انقباض عضلانی برونگرا ، در عضله تانسیون فعال به وجود می آید و توأم با آن به سبب فشار وارده طول عضله افزایش می یابد. این نوع انقباض زمانی که ورزشکار از سرعت خود می کاهد مورد نیاز است ، به عنوان مثال ، هنگام فرود آمدن پس از یک پرش یا در حین و پس از مرحله برخورد پاشنه پا به زمین در هنگام دویدن. در طی انقباضهای برونگرا ، تانسیون بسیار زیادی در عضله و تاندون آن تولید می شود. اگر تاندون به حد کافی برای تحمل این فشارهای مکرر پرورش نیافته باشد ، به تدریج دچار اسیب دیدگی خواهد شد. آسیب اغلب در جسم تاندون در نزدیکی محل چسبندگی تاندون به استخوان ایجاد می شود. به نظر می رسد که افزایش عمرتاندون غالبا آن را مستعد این نوع آسیب می سازد. در این آسیبها معمولا التهاب دیده نمی شود ، بنابراین باید به آنها تاندینوز گفت نه تاندونیت.
آسیبهای مزمن عضله
اطلاعات نسبتا کمی درباره آسیبهای مزمن عضله در دسترس است. درد مزمن عضله نادر نیست و اغلب تحت عنوان کشیدگی مزمن تشخیص داده می شود. این که واقعا بافت عضله در این کشیدگیهای مزمن آسیب ببیند یا خیر ، مشخص نیست. ممکن است مسؤول واقعی ای دردها ، سایر بافت ها از جمله بافت همبند عضله یا بافت جوشگاهی باشند. به طور کامل ، دو نوع آسیب عضلانی تحت حاد شناخته شده است.
اولین ، نوعی سندروم کمپارتمان (سندروم فضای بسته) مزمن است که می تواند موجب درد عضلانی شود. بیشتر عضلات اندامها به شکل گروهی در فضاهای بسته مجزایی به نام کمپارتمان قرار دارند. دور هر کمپارتمان را یک پوشش غیر قابل انبساط محاصره کرده است که به آن نیام گفته می شود (شکل 1-4). در حین ورزش شدید جریان خود عضلات افزایش یافته و در نتیجه عضله متورم می شود. علاوه بر این ، عضلات با تمرین مستمر به تدریج بزرگتر می شوند که ناشی از پاسخ قوی سازی فیزیولوژیک است. گاهی غلاف نیامی خیلی سفت است و اجازه این افزایش حجم را نمی دهد. فشار داخل کمپارتمان هنگام ورزش کردن زیاد می شود که متعاقب آن گردش خون کمپارتمان مختل خواهد شد. عضله ممکن است به حد کافی اکسیژن و مواد غذایی دریافت نکند که این مسأله موجب درد می شود.

 


شکل 1-4- کمپارتمانهای ساق پا . کمپارتمان های قدامی ( A ) ، جانبی ( B ) ، سطحی خلفی ( C ) وعمقی خلفی ( D ) توسط یک نیام توسعه یافته واستخوان های درشت نی ( E ) ونازک نی( F ) محاصره شده اند.

 

 

 

نوع دیگر آسیب تحت حاد ، آسیب عضلانی ناشی از نیروهای برونگرا است. انقباضهای برونگرای مکرر در یک عضله نسبتا پرورش نیافته می توانند آسیب میکروسکوپی در تارهای عضلانی به وجود آورند. انقباضهای برونگرا در بسیاری از فعالیتها مورد نیازند و در بعضی از فعالیتها ، نظیر دویدن در سرازیری بسیار قوی می باشند. این نوع انقباضهای عضلانی برای کاستن از شدت برخورد و کند کردن شتاب بدن مورد نیاز هستند. آسیب عضلانی ناشی از انقباضهای برونگرا اغلب تا 24 الی 48 ساعت پس از فعالیت آشکار نمی شود ؛ یعنی زمانی که دردناکی دیررس عضله تظاهر پیدا می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
پاسخ به آسیب
The response to injury
زمانی که در بافت نرم آسیبی به وجود می آید ، پاسخی برای ترمیم آسیب توسط بافتهای موضعی و سایر قسمتهای بدن آغاز خواهد شد. در این فصل پاسخ هر بافت به آسیب حاد یا مزمن شرح داده می شود. یافتهای نرم می توانند به همان روش متداول در همه بافتهای سخت به آسیب پاسخ دهند.
بسیاری از ویژگی های اصلی پاسخ به آسیب را می توان در سراسر بدن دید. با این حال ، هر بافت نرمی ، عمل متفاوتی را بر عهده دارد و به دلیل حفظ عملکرد خاصی ، تفاوتهای واضحی در روند ترمیم بافتهای نرم مختلف وجود دارد. درک صحیح ویژگی های مشترک و اختصاصی روند پاسخ به آسیب برای ارائه یک برنامه درمانی و توانبخشی مطلوب ، ضروری است. طرح درمان باید در جهت به حداقل رساندن پاسخهای نامطلوب و به حداکثر رساندن پاسخهایی باشد که موجب بهبودی سریع و عملی آسیب می شوند.
آسیب های حاد رباط
همان طور که در فصل دوم شرح داده شد ، بیشتر آسیبهای حاد رباط پارگیهایی هستند که در اثر ناتوان شدن هنگام وجود تانسیون ، رخ می دهند. بیشتر رباطها در خارج از مفصل هستند و با حفره مفصلی ارتباط مستقیم ندارند. پاسخ التهابی کلاسیک اولین مرحله از پاسخ بدن به پارگی رباطهاست. هنگام وقوع آسیب ، در محل پارگی خونریزی ایجاد می شود. ورزشکار متوجه ظهور ناگهانی درد و تورم خواهد شد. آسیب و خونریزی موجب مرگ (یا نکروز) سلولها از جمله فیبروبلاستهاییی که در دولبه پاره شده رباط قرار دارند ، می شود. رشته های کلاژنی پاره شده نیز در این ناحیه حضور دارند.
در مرحله اول مواد زیادی از سلولهای آسیب دیده آزاد می شوند که پاسخهای ردیف شده ای را در سایر قسمتهای بدن برمی انگیزند (شکل 2-1). این واسطه های التهابی ، سلولهای التهابی را که اغلب به حالت خاموش در سیستم عروقی در گردش هستند ، جذب می کنند. سلولهای التهابی که می توانند در این پاسخ شرکت کنند شامل لکوسیتها ، لنفوسیتها ، و ماکروفاژها هستند.
این سلولها بی درنگ پس از جذب در محل آسیب اعمال متعددی را انجام می دهند. یکی از اعمال اولیه آنها تقویت پاسخ موضعی است. سلولهای التهابی واسطه های التهابی بیشتری را آزاد خواهند کرد که منجر به افزایش تورم یا ادم و جذب تعداد بیشتری سلول التهابی خواهند شد.
واسطه های التهابی متعددی شناخته شده اند که شامل کینین ، پروستاگلاندین ، لکوترین و کمپلمانها هستند. علاوه بر واسطه های التهابی مواد دیگری – از جمله اینترلوکین و عامل نکروز کننده بافتی – نیز آزاد می شوند که ممکن است آثار زیان آوری روی سایر سلولهای آن ناحیه داشته باشند. این مواد ، که به آنها سیتوکین گفته می شود ، به ظاهر در تمام پاسخهای التهابی دخالت می کنند ، ولی اهمیت آنها هنوز کاملا شناخته نشده است.
سلولهای التهابی در مدت 48 تا 72 ساعت سراسر ناحیه پارگی را پر می کنند. ورزشکار همچنان درد و تورم بسیار شدیدی خواهد داشت ، و سفتی اولیه در حال ظاهر شدن می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2-1- پاسخ التهابی به دنبال یک آسیب حاد بافت نرم .

 

یکی دیگر از وظایف حیاتی سلولهای التهابی ، شروع یک پاسخ ترمیمی است. به ظاهر ، روند ترمیم فقط پس از تمیز شدن ناحیه آسیب دیده از سلولهای مرده و رشته های پاره می تواند شروع شود. سلولهای التهابی در این مرحله هم مورد نیاز هستند ، به خصوص ماکروفاژها که در تمیز کردن ذرات باقی مانده سلولی کارایی بسیار بالایی دارند.
بالاخره ، سلولهای التهابی می توانند موادی را آزاد کنند که سبب انتقال فرایند پاسخ به آسیب از مرحله التهابی به مرحله بعدی ، یعنی مرحله تکثیر ، می شوند. این مواد ، که اغلب عامل رشد نامیده می شوند ، رشد سلوللهای سالم اطراف ناحیه آسیب دیده را تحریک می کنند. تحریک فیبروبلاستها توسط این عوامل ، آنها را وادار به تکثیر و در عین حال مهاجرت به درون ناحیه آسیب می کند. زمانی که فیبروبلاستها در ناحیه آسیب دیده رباط ظاهر می شوند ، این سلولها شروع به تولید کلاژن نو خواهند کرد. این کلاژن نو از طریق مرمت لبه های پاره شده رباط ، در نهایت عملکرد مکانیکی رباط را به حال اول باز خواهد گرداند. رشد عروق خونی و سلولهای اندوتلیال نیز تحریک شده ، عروق خونی جدیدی ساخته می شوند که به داخل منطقه آسیب دیده نفوذ می کنند. این عروق ، برای فیبروبلاستهای در حال تکثیر موارد غذایی فراهم می کنند. در طی این مرحله سلولهای التهابی به تدریج ناپدید خواهند شد.
مرحله نهایی مرحله شکل گیری دوباره یا تمایز یافتن است. کلاژن اولیه ، که به منظور ترمیم رباط در ناحیه آسیب دیده ظاهر می شود ، به طور کلی کمی نامنظم و سازمان نیافته است و نسبت به رباط اصلی قدرت کمتری دارد. چند روز تا چنذ هفته پس از تکثیر و تولید کلاژن ، فیبروبلاستها ناحیه آسیب دیده را با تولید دسته های کلاژنی منظم تر بازسازی خواهند کرد. همچنین اتصالهای متقاطع دستجات کلاژنی بیشتری خواهد شد ، در نتیجه قدرت مکانیکی رباط ترمیم یافته ، افزایش می یابد. به طور کلی ، رباط پس از چند هفته به حالت استراحت خود بر می گردد. حتی اگر روند پاسخ به آسیب کاملا کارآمد باشد ، معمولا رباط به یک وضعیت کاملا طبیعی بازنمی گردد. کیفیت بافت رباط ممکن است در ناحیه آسیب دیده کمی پایین باشد. این مسأله می تواند همراه با شلی رباط باشد. به طور کلی ، درمان پارگیهای رباط با هدف کاهش عوارض مرحله التهابی اولیه و تحریک مراحل تکثیر و تمایز انجام می گیرد. این کار با محافظت از رباط در برابر فشارهای بیش از حد در طی مراحل اولیه ترمیم انجام می شود تا از شل شدن آن جلوگیری گردد. در طی مراحل بعدی ترمیم ، فشارهای کنترل شده ای روی رباطی که به طور ناقص ترمیم یافته است ، اعمال می شود تا تمایز و شکل گیری دوباره تحریک شوند.
روند ترمیم در پارگی رباطهایی که درون فضای مفصلی قرار دارند کاملا متفاوت به نظر می رسد. رباطهای متقاطع زانو ، مثال رایجی برای این نوع رباطها کاملا توسط مایع مفصلی احاطه شده اند. مراحلی که قبلا توضیح داده شد در این رباطها به طور واضح ظاهر نمی شوند. علاوه بر این ، پاسخ ترمیمی اغلب منجر به یک رباط ترمیم یافته نمی گردد. به بیان دقیقتر ، لبه های پاره شده رباط به تدریج گرد شده ، دیگر نمی توانند به یکدیگر بچسبند. کاملا مشخص نیست که چرا چنین اتفاقی می افتد ، ولی احتمالا حضور مایع مفصلی ، از بروز یک پاسخ ترمیمی خوب جلوگیری می کند.
آسیبهای حاد تاندون
بیشتر آسیبهای تاندون در اثر جراحت مستقیم با اجسام تیز و برنده ایجاد می شوند. همانطور که در فصل 1 شرح داده شد ، گاهی تاندون می تواند به طور غیر مستقیم در اثر تانسیون بیش از حد در ناحیه تاندون – عضله پاره شود. در آسیبهای غیر مستقیم اغلب یک آسیب تاندونی مزمن قدیمی تاندون را ضعیف و امکان پاره شدن آن را فراهم کرده است. در آسیب ناشی از جراحت مستقیم ، پاسخ اصلی بسیار شبیه به پاسخی است که در آسیب حاد رباط شرح داده شد. مراحل التهابی ، تکثیری ة، و تمایز به طور واضح در این آسیبها دیده شده اند. برخلاف رباطها ، معمولا ترمیم آسیبهای تاندونی به علت ویژگیهای خاص بافت تاندون پیچیده تر است. نخست اینکه ، تاندون توسط عضله ای که به آن متصل است به طور پیوسته تحت کششش واقع می شود. اگر پارگی یا بریدگی کامل باشد ، کشش عضله معمولا موجب جدایی وسیع لبه های پاره شده تاندون خواهد شد. برای درمان باید فاصله بین دو لبه تاندون را از بین برد تا امکان ترمیم موفقیت آمیز فراهم آید. این کار در بیشتر آسیبهای تاندونی به معنای ترمیم جراحت یا پارگی به کمک جراحی است. علاوه بر این ، عمل «سر خوردن» تاندون نیز باید حفظ شود. تکثیر فیبروبلاستهای بافتهای اطراف می تواند در ترمیم نقص موجود در تاندون آسیب دیده بسیار مؤثر باشد ، ولی در عین حال باعث گسترش بافت جوشگاهی بین تاندون و بافتهای اطراف آن می شود. حتی اگر آسیب تاندونی از هر جهت ترمیم یافته باشد ، تشکیل بافت جوشگاهی می تواند حرکت سر خوردن تاندون و در نتیجه عملکرد آن را از بین ببرد. بنابراین ، درمان آسیبهای تاندون باید در جهتی باشد که روند ترمیم فقط در خود بافت تاندون گسترش یابد و نه در بافتهای اطراف آن. با به حرکت درآوردن زود هنگام تاندون در حال ترمیم می توان به این هدف دست یافت.
آسیبهای حاد عضله
یک پارگی حاد عضله ، که به آن کشیدگی هم گفته می شود ، موجب پارگی بافت عضلانی و همین طور شبکه بافت همبندی درون و اطراف تارهای عضلانی می شود. تحقیقات نشان داده اند که بیشترین احتمال پارگی در یک عضله سالم در نزدیکی پیوندگاه تاندون – عضله است. پاسخ به این آسیبها در ابتدا بسیار شبیه پاسخ به آسیبهای حاد رباط و تاندون است. در ابتدا خونریزی ، تورم ، و از هم گسیختگی تارهای عضلانی و بافت همبند وجود دارد. یک پاسخ التهابی واضح در مدت 24 تا 48 ساعت گسترش می یابد. سلولهای التهابی زیادی تارهای عضلانی مرده و آسیب دیده را به طور فعال از ناحیه پارگی خارج می کنند. مراحل بعدی تا اندازه ای با پاسخ ترمیمی در تاندون و رباط تفاوت دارد. تارهای عضلانی توانایی تجدید حیات دارند. تارهای عضلانی جوان و نوظهور یافته یا لوله های عضلانی را پس از چند روز می توان مشاهده کرد که جایگزینی برای تارهای آسیب دیده که توسط سلولهای التهابی خارج شده اند ، می باشند. در همین زمان ، همانند ترمیم تاندونها و رباطها ، فیبروبلاستها از بافت همبند اطراف به سمت داخل ناحیه گسترش می یابند. در واقع ، رقابت برای پر کردن ناحیه آسیب دیده بین فیبروبلاستها و تارهای عضلانی در حال تجدید حیات وجود دارد. معمولا در بیماران بزرگسال فیبروبلاستها نسبت به تارهای عضلانی منطقه بیشتری را به خود اختصاص می دهند ، که در نهایت منجر به ایجاد اثر زخم (بافت جوشگاهی) در بافت عضله می شود. از آن جا که سفتی بافت جوشگاهی با بافت عضله تفاوت دارد ، به احتمال قوی بافت جوشگاهی مسؤول درد مزمن یا عود کشیدگی عضله است که در ورزشکاران به طور شایع اتفاق می افتد.
نوع دیگری از آسیبهای عضله کوفتگی مستقیم است. معمولا یک جسم غیر نافذ ، مانند کلاهخود بازیکن حریف ، مسبب این نوع آسیب است. اگر این آسیب در عضله چهار سر ایجاد شود اغلب به آن آسیب چارلی هورس گفته می شود. پاسخ به آسیب در ابتدا بسیار شبیه به آنچه که در کشیدگی عضله اتفاق می افتد ، است. به دنبال خونریزی حاد و از هم گسیختگی تارهای عضلانی ، التهاب و تجدید حیات آغاز می شود. تجدید حیات باز هم شامل پیدایش تارهای عضلانی نو و ایجاد اسکار توسط فیبرو بلاستهاست. گاهی یک پاسخ دیگر نیز دیده می شود. در کوفتگیهای شدید ، پس از گذشت چند هفته ، در ناحیه آسیب دیده استخوان تولید می شود. به این وضعیت میوزیت استخوانی شونده یا التهاب استخوانی عضله گفته می شود. هنوز کاملا مشخص نیست که چرا بعضی از سلولها در ناحیه آسیب دیده شروع به تولید استخوان می کنند. بعضی از محققان اعتقاد دارند که این استخوان سازی به معنای آسیب دیدن استخوان زیری به هنگام وقوع کوفتگی است ، ولی این موضوع هنوز به طور قطعی ثابت نشده است. تولید استخوان به طور خود به خود متوقف خواهد شد ، ولی می تواند منجر به درد و سفتی قابل توجه در عضله درگیر شود.
آسیبهای حاد غضروف
آسیبهای غضروف را باید به دو گروه تقسیم کرد : آسیبهای غضروف مفصلی یا هیالین ، و آسیبهای منیسک یا غضروف لیفی (فیبروکارتیلاژ).
آسیبهای حاد غضروف مفصلی یا هیالین اغلب به علت کنده شدن یک تکه از غضروف – به شکل لب پریدگی – در مفصلی که از جهات دیگر سالم است ، به وجود می آیند.
گاهی این ضایعه غضروفی با کنده شدن یک تکه از استخوان همراه است که در این صورت به آن شکستگی توأم غضروف و استخوان گفته می شود (شکل 2-1). پاسخ به این آسیبهای غضروفی ممکن است با آنچه که در آسیبهای رباط ، تاندون و عضله دیده می شود ، بسیار متفاوت باشد. به نظر می رسد که علت اصلی این تفاوت فقدان جریان خون در غضروف باشد. اگر یک ضایعه غضروفی ، استخوان زیر خود را درگیر نسازد ، به نظر می رسد که پاسخ به آسیب ظاهر نشود. در این صورت ، خونریزی وجود نداشته و سلولهای التهابی ظاهر نمی شوند و در نتیجه کندروسیتهای اطراف برای ترمیم نقص موجود تحریک نخواهند شد. این وضع حتی می تواند منجر به آسیب غضروفی دیگری شود زیرا غضروفی که در سمت مقابل مفصل قرار دارد به طور پیوسته روی این ضایعه مالیده می شود. بدین ترتیب ، آسیب ثانویه در غضروف مقابل و همین طور در لبه های ضایعه اصلی به وجود می آید.
اگر استخوان زیر غضروف هم آسیب ببیند ، مانند یک شکستگی غضروف و استخوان ، پاسخ می تواند کاملا متفاوت باشد. استخوان دارای خون رسایی خوبی است ، و خونریزی درون ضایعه رخ خواهد داد. این مسأله موجب شروع پاسخ ترمیمی می شود. در این حالت ، کندروسیتهای غضروف اطراف تحریک شده ، و به سمت ناحیه آسیب دیده مهاجرت می کنند. این کندروسیتها اغلب قادر به ترمیم نقص موجود هستند ، هر چند غضروف جدیدی که نقص را پر می کند کیفیت پایینی دارد. بافت ترمیمی بیشتر شبیه غضروف لیفی تا غضروف هیالینی.
در آسیبهای منیسک یا غضروف لیفی نیز چگونگی پاسخ به آسیب به جریان خون آنها بستگی دارد. بیشتر مناطق دارای غضروف لیفی مانند منیسکها در مفصل زانو ، جریان خون محدودی دارند. بخشی از غضروف لیفی دارای جریان خون و در نتیجه حیات است ، در حالی که سایر بخشهای همان منیسک فاقد جریان خون هستند. غضروف فاقد جریان خون ، مواد غذایی خود را به روش انتشار از مایع مفصلی تهیه می کند. پارگی در قسمت عروقی منجر به تشکیل هماتوم می شود و متعاقبا کندروسیتهای اطراف با تولید غضروف لیفی جدید آن را ترمیم می کنند. این وضع می تواند موجب ترمیم کامل این نوع آسیبها شود. پارگی در ناحیه فاقد عروق ، به نظر نمی رسد که قادر به برانگیختن پاسخ ترمیمی به حد کافی باشد. اگر درمان انجام نشود ، همان طور که قبلا شرح داده شد ، احتمال آسیب ثانویه به بافتهای اطراف نیز وجود دارد.

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2-1- ضایعات غضروف مفصلی . یک آسیب غضروفی می تواند فقط محدود به غضروف باشد ( A ) یااستخوان زیری خودرانیز شامل شود ( B ) .

 

آسیبهای مزمن
به طور مشخص ، اطلاعات کمتری در مورد پاسخ بافت نرم به آسیبهای مزمن در دست است. الگوی آزمایشگاهی خوبی برای این آسیبها وجود ندارد و آسیبهای انسانی به طور کلی با روشهای غیر جراحی درمان می شوند ، که این کار کسب اطلاعات بیشتر را درباره پاسخ ترمیمی در این آسیبها مشکل می سازد.
آسیبهای مزمن رباط کمتر مورد بررسی قرار گرفته اند. تصور می شود که فشارهای پیاپی به تدریج بعضی از رباطها را نازک می کنند ، همانطور که گاهی در رباطهای شانه و آرنج .رزشکاران پرتاپی دیده می شود. با وجود این ، هنوز مشخص نشده است که آیا این وضعیت واقعا با پارگیهای کوچک و التهاب واقعی ، به آن حد وسیعی که در آسیبهای حاد دیده می شود ، همراه است یا خیر؟
آسیبهای مزمن تاندون شایع هستند. به نظر می رسد که حداقل دو نوع پاسخ متفاوت به آسیب مزمن تاندون وجود دارد. در یک نوع ، تاندون در معرض سر خوردن یا اصطکاک بیش از حد و مکرر قرار دارد. به طور کلی ، در این حالت پاسخی در پوشش خارجی یا همان غلاف تاندون به وجود می آید. این پاسخ ممکن است منجر به التهاب واقعی در این ناحیه همراه با تولید مایع توسط سلولهای پوششی غلاف شود. فرد ورزشکار متوجه تجمع این مایع (خیز یا ادم) خواهد شد. اغلب به این وضعیت تاندونیت یا شاید به نحو شایسته تر پاراتنونیت که بر التهاب غلاف تاندون دلالت می کند ، گفته می شود. تورم و درد با استراحت کافی و درمان فروکش کرده و استفاده عادی از تاندون دوباره امکان پذیر می گردد.
نوع دیگر آسیبهای مزمن تاندون ، وجود ضایعه در خود بافت تاندون است. به نظر می رسد که این نوع آسیب در تاندونهایی رخ می دهد که در معرض فشارهای کششی شدید و مکرر هستند ؛ مانند تاندون آشیل ، تاندون کشگک و گروه عضلات چرخاننده. شایعترین محل این نوع آسیب در نزدیکی محل چسبندگی تاندون به استخوان است. به ظاهر ، در این محل بافت داخلی تاندون آسیب می بیند. پاسخ به این نوع آسیب با پاسخ به آسیب حاد تاندون تفاوت دارد. در نمونه های جراحی تهیه شده از تاندونهای گرفتار ، هیچ مدرکی دال بر وجود واکنش التهابی قابل توجه به دست نیامده است. بافت شناسی عمدتا تخریب رشته های کوچک کلاژن ، جوانه زنی تعدادی از عروق خونی کوچک ، و پاسخ خیلی محدود فیبروبلاستها را نشان می دهد. هر چند که به این وضعیت اغلب تاندونیت گفته می شود ، ولی به نظر می رسد که این نام گذاری صحیح نباشد. پسوند «ایت» (itis) بر التهاب دلالت می کند ، که در این موارد وجود ندارد. واژه تاندینوز احتمالا مناسب تر است. بسیاری از ورزشکاران دچار تاندینوز مشکلات مزمنی با درد خود خواهند داشت که ناشی از آهسته بودن یا حتی فقدان پاسخ ترمیمی است. این مشکل به ویزه در ورزشکاران مسن تر دیده می شود. این موضوع احتمالا نشان دهنده این است که مسن شدن تاندون و فشارهای مکرر از عوامل سببی می باشند.
در مورد آسیبهای مزمن عضله نیز اطلاعات نسبتا اندکی وجود دارد. مشخص نیست که سندروم کمپارتمان مزمن ، و دردناکی دیررس عضله ، که قبلا شرح داده اند (به فصل اول مراجعه کنید) ، واقعا به معنی آسیب مزمن عضله هستند یا خیر. این مشکلات بیشتر به شکل تحت حاد و موقتی ظاهر می شوند. در دردناکی دیررس عضله ، انقباضهای برونگرای مکرر سبب التهاب منتشر در حد میکروسکوپی می شوند. سلولهای التهابی در سرتاسر عضله پراکنده شده اند. آسیب در خود تارهای عضلانی نیز وجود دارد. ساختمان تعداد محدودی از تارهای عضلانی به هم خورده است ، ایت تارها بعدا توسط سلولهای التهابی از منطقه خارج می شوند. پاسخ فیبروبلاستیک ، به ظاهر وجود ندارد. بسیاری از پژوهندگان معتقدند که دردناکی دیررس عضله در واقع شیوه ای است که بدن از طریق آن عضله را از تارهای عضلانی پیر و درجه دو پاک می کند. این واقعیت که دردناکی دیررس عضله در جلسات بعدی تمرینهای برونگرا کمتر دیده می شود یا حتی ایجاد نمی شود ، اعتقاد فوق را تقویت می کند.
سرانجام ، آسیب مزمن می تواند در هر جایی که اصطکاک شدید و مکرر است ، به وجود آید. این حالت می تواند در اثر حرکت تاندون روی استخوان ، تاندون روی تاندون دیگر ، یا پوست روی استخوان ایجاد شود. در بیشتر این مناطق بورسا وجود دارد. بورسا کیسه ای با دیواره نازک و حاوی مفدارکمی ماده شبیه به مایع مفصلی است. این مایع به وسیله سلولهای دیواره بورسا ساخته می شوند. اگر اصطکاک بیش از اندازه شود ، آسیب مزمن می تواند در داخل و اطراف بورسا به وجود آید. سلولهای دیواره بورسا مقدار زیادی مایع تولید می کنند که موجب درد و تورم در آن منطقه می شود. همچنین تغییرات التهابی خفیفی می تواند ظاهر شود. به این حالت بورسیت می گویند. مانند پاراتنونیت ، این جریان اغلب با کاستن از اصطکاک و سایر روشهای درمان ضد التهاب فروکش می کند.

 

 

 

 

 

 

 


فصل سوم
اصول پایه درمان و پیشگیری از آسیبهای بافت نرم

 

آسیبهای بافت نرم صرف نظر از هر گونه تلاش برای مداخله کردن با یک شیوه درمانی خاص ، تمایل به ترمیم یافتن دارند. این پاسخ ترمیمی ممکن است در بعضی آسیبها در نهایت آرامی و در بعضی دیگر بسیار سریع باشد. هدف اصلی از هر نوع درمان ، بالا بردن کیفیت روند ترمیم است. این کار را می توان با تحریک بخشهای سودمند پاسخ به آسیب و تقلیل دادن بخشهای مضر آن انجام داد.
در عین حال ، برای انتخاب بهترین شیوه های درمانی باید یک پیامد خوب را برای هر آسیب تعریف و مشخص کرد. یک رباط می تواند ترمیم یافته باشد ، ولی اگر این رباط در یک وضعیت تحت کشش ترمیم شده باشد ، قادر به اجرای اعمال خود به طور کامل نخواهد بود. یک پیامد قابل قبول در این موارد نه فقط یک رباط ترمیم یافته بلکه یک رباط سفت و محکم نسز هست. بعضی از شیوه های درمانی ممکن است بخشی از روند ترمیم را تحریک کنند ولی عملکرد نهایی را نیز به خطر می اندازند و بنابراین باید از آنها اجتناب ورزید. سرانجام ، قبل از رها شدن ورزشکار از درمان باید به فکر پیشگیری هم بود. پس از بازگشت به تمرینهای ورزشی ، هم احتمال عود آسیب قبلی و هم آسیب دیدگی ساختمانهای اطراف که قبلا آسیب ندیده بودند ، وجود دارد. هر دو احتمال را باید در حین درمان و بازتوانی مدنظر داشت.

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بافت های نرم

دانلودمقاله ضرب المثل های فارسی

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله ضرب المثل های فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


آب از دستش نمی چکد!
آب از سر چشمه ِگل است!
آب از آب تکان نمی خورد!
آب پاکی را روی دستش ریخت!
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم!
آب را گل آلود می کنه که ماهی بگیره!
آب زیر پوستش افتاده!
آب، سنگها را می ساید.
آب که یه جا بمونه، می گنده.
آبکش به کفگیر می گه تو سه تا سوراخ داری!
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع – چه یک نی چه صدنی!
آب که سر بالا رفت، قورباغه ابو عطا می خونه!
آب نمی بیند ورنه شناگر قابلیست!
آب از او گرم نمی شود!
آتش که الو گرفت، خشک و تر می سوزد!
آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست.
آخر شاه منشی، کاه کشی است!
آخر شوخی به دعوا می کشد.
آدم تنبل، عقل چهل وزیر را دارد!
آدم پول را پیدا می کند، نه پول آدم را.
آدم خوش معامله، شریک مال مردم است!
آدم دست پاچه، کار را دوبار انجام می دهد!
آدم دروغگو کم حافظه است.
آدم زنده، زندگی می خواهد!
آدم گدا، این همه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه!
آدمی را به ادب بشناسند.
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش می زنه!
سرنا: سازی است بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود، این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آن را همراه دهل می نوازند. اندازه آن در نواحی مختلف فرق می کند و به طور کلی طول آن از نیم متر متجاوز نمی نماید.
آدم همه کاره هیچ کاره است.
آرد خودمان را بیختیم، الکِمان را آویختیم!
آرزو بر جوانان عیب نیست!
آرزومند پیوسته نیازمند بود.
آز ریشه گناه است.
آزموده را آزمودن خطاست!
آستین نو بخور پلو!
آسوده کسی که خر ندارد از کاه و جویَش خبر ندارد!
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه!
آشپز که دو تا شد، آش یا شور است یا بی نمک!
آشِ نخورده و دهن سوخته!
آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
آفتابه خرج لحیمه!
لحیم: چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند.
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!
آمدم ثواب کنم، کباب شدم!
آنان که غنی ترند، محتاج ترند!
آنچه دلم خواست نه آن شد، آنچه خدا خواست همان شد.
آن کس که با های می آید با هوی می رود.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟!
آن را که سخاوت است حاجت به شجاعت نیست.
آن زنده که کاری نکند مرده به است.
آن یکی می گفت اشتر را که هی از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت: از حمام گرم کوی تو گفت: خود پیداست از زانوی تو
آنقدر بِایست، تاعلف زیر پایت سبز بشود!
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گم است!
سمن: چاقی ، فربهی
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
سبو: آوندی سفالین و دسته دار که در آن آب و شراب ریزند ، کوزه سفالین
آنقدر مار خورده تا افعی شده!
آن کس که تن سالمی دارد، گنجی دارد که خودش نمی داند.
آن وقت که جیک جیک مستونت بود، یاد زمستونت نبود؟!
آواز دهل شنیدن از دور خوشست!
آینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست
آینه داری در محله کوران؟!
فصل الف
اجاره نشین خوش نشین است.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.
ادب مرد به ز دولت اوست.
ارزان خری، انبان خری!
انبان: کیسه ای بزرگ از پوست گوسفند دباغی شده (همیان)
از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم!
از اونجا مونده، از اینجا رونده!
از آن نترس که های و هوی دارد، از آن بترس که سر به توی دارد!
از این گوش می گیره، از آن گوش در می کنه!
از این ستون تا آن ستون فرج است!
از بی کفنی زنده ایم!
از پس هر گریه آخر خنده ایست.
از تنگی چشم پیل معلومم شد آنان که غنی ترند محتاج ترند!
ازتو حرکت، ازخدا برکت.
از چشم دور و از دل دورتر.
از حرارتش خیری ندیدیم، اما از دودش کور شدیم.
از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است!
از خرس، مویی غنیمت است!
از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هایت بدهد!
از دور دل را می برد، از جلو زهره را!
از کاه کوه نساز.
از کوزه همان برون تراود که در اوست گر دایره کوزه ز گوهر سازند
از کیسه خلیفه می بخشد!
از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند!
از گیر دزد در آمد، گیر رمال افتاد!
رمال: فالگیر (عمل و شغل فالگیری)
از ماست که بر ماست!
از مال پس است و از جان عاصی!
از مردی تا نامردی یک قدم است!
از من بدر، به جوال کاه!
جوال: ظرفی از ابریشم بافته که وسایل را درون آنها می گذارند. پارچه خشن و کلفت
از نخورده بگیر، بده به خورده!
از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن!
از هر چه بدم آمد، سرم آمد!
اسباب خونه به صاحب خونه می ره!
اسب ترکمنی است، هم از توبره می خوره هم از آخور!
توبره: کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند. (کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و به گردن چارپایان بندند تا از آن بخورند.
اسبِ دونده، جو خود را زیاد می کند!
اسب را گم کرده، پی نعلش می گردد!
اسب و خر را که یک جا ببندند، اگر همبو نشوند همخو می شوند!
استخری که آب ندارد، این همه قورباغه می خواهد چکار؟!
اگر بیل زنی، باغچه خود را بیل بزن!
اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره!
اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وقتی!
اگر باباش را ندیده بود، ادعای پادشاهی می کرد!
اگر پیش خردمندان خامشی ادبست به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
اگر خوراک آسیا را نرسانی، سنگها همدیگر را می سایند.
اگر هست مرد از هنر بهره ور هنر خود بگوید، نه صاحب هنر
اگر حسود نباشد دنیا گلستان است.
اگر دعوت گرگ را قبول کردی، سگ را هم همراه خود ببر.
اگر دانی که نان دادن ثواب است تو خود می خور که بغدادت خرابست!
اگر دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند!
اگر زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی!
اگر عسل نمی دهی باری نیش مزن.
اگر علی ساربونه، می دونه شتر را کجا بخوابونه!
اگر لالائی بلدی، چرا خوابت نمی بره!
اگر بگوید ماست سفید است، من می گویم سیاه است!
اگر مهمان یک نفر باشد، صاحبخانه برایش گاو می کشد!
اگر نخوردیم نان گندم، دیدیم دست مردم!
اگر همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار (زمین و) بمیر!
امان از خانه داری، یکی می خری دو تا نداری!
امروز توانی و ندانی، فردا که بدانی نتوانی.
امیدواری یعنی پیروزی.
اندک دان بسیار گوست.
اندک اندک خیلی شود؛ قطره قطره سیلی.
انگور خوب، نصیب شغال می شود!
اوسا علم! این یکی رو بکش قلم!
اول اندیشه، وانگهی گفتار.
اولاد، بادام است؛ اولادِ اولاد، مغز بادام!
اول ِبچش، بعد بگو بی نمک است!
اول برادریِت را ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن!
اول، بقالی و ماست ترش فروشی!
اول، چاه را بکن، بعد منار را بدزد!
این تو بمیری، ازآن تو بمیری ها نیست!
این قافله تا به حشر لنگ است!
این دغل دوستان که می بینی مگسـاننـد دور شـیرینـی (سعدی)
این هفت صنار غیر از اون چارده شاهی است!

 


فصل ب
با آل علی (ع) هر که در افتاد ور افتاد.
با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت!
با پا راه بری کفش پاره می شه، با سر راه بری کلاه!
با خوردن سیر شدی، با لیسیدن نمی شی!
باد آورده را باد می برد!
با دست پس می زنه، با پا پیش می کشه!
بادمجانِ بم آفت ندارد!
بارون آمد، تَرَکها به هم رفت!
ترک: منظور شکاف و رخنه است.
بار کج به منزل نمی رسه!
فصل پ
پا را به اندازه گلیم خود باید دراز کرد!
پایان شب سیه سپید است.
پله پله رفت باید سوی بام.
پایین پایین ها جایش نیست، بالا بالاها راهش نیست!
پز عالی، جیب خالی!
پس از چهل سال چارپا داری، الاغ خودش را نمی شناسد!
پس از قرنی شنبه به نوروز می افتد!
پسرخاله دوست دیزی!
دیز: (دیزه) نوعی دیگ می باشد.
پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر!
پشت تاپو بزرگ شده!
تاپو: ظرفی از گل چون خمره که در آن آرد و گندم و خرما ذخیره کنند.
پنج انگشت برادرند، برابر نیستند!
پنجه با شیر زدن و مشت با شمشیر، کار خردمندان نیست.
پوست خرس نزدهِ را می فروشه!
پول است نه جان است که آسان بتوان داد!
پول پیدا کردن آسان است، اما نگهداری اش مشکل است!
پولدارها با کباب، بی پولها به بوی کباب.
پیاده شو با هم بریم!
پیاز هم خودش را داخل میوه ها کرد!
پی خر مرده می گردد که نعلش را بکند!
پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوب است!
پیش از آخوند به منبر نرو!
پیش دیوار آنچه گویی هوش دار تا نباشد در پس دیوار موش
پیش قاضی و مَلَق بازی؟!
فصل ت
تا ابله در جهان بسیار است، مفلس در نمی ماند!
تابستان پدر یتیمان است!
تا پریشان نشود کار به سامان نرسد!
تا تریاق از عراق آرند مار گزیده مرده باشد (سعدی)
تا تنور گرم است نان را بچسبان!
تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد
تا چراغ روشن است جانورها از سوراخ بیرون می آیند!
تا شب نروی، روز به جایی نرسی تا غم نخوری به غم گساری نرسی.
تا کرکس بچه دار شد، مردار سیر نخورد!
تا گوساله گاو شود، دل مادرش آب شود!
تا گفته ای غلام توام، می فروشنت!
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها!
تا نقدی ندهی، بضاعتی نستانی.
تب تند عرقش زود درمیاد!
تخم مرغ دزد، شتر مرغ دزد می شود.
تخم نکرد، نکرد وقتی هم کرد توی کاهدون کرد!
ترب هم جزء مرکبات شده؟!
ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد!
قاتـُق: ماست
تعارف کم کن و بر مبلغ افزا!
تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان!
تلافی غِوره را سر کوزه در میاره!
تمرین زیاد بهترین استاد است.
تنبل مرو به سایه، سایه خودش می آیه!
تنها به قاضی رفته خوشحال برمی گرده!
توانگری به قناعت، به ز توانگری به بضاعت.
تو بگی « ف » من تا فرحزاد رفتم!
توبه ی گرگ مرگ است!
تو که خیرت نمی رسد، شر مرسان.
تو مو می بینی و من پیچش مو تو ابرو من اشارت های ابرو
توی دعوا، نون و حلوا خیرات نمی کنند!
فصل ث
ثمر علم ای پسر عمل است ورنه تحصیل علم درد سر است
ثبات، قدم از پیش می برد.
ثروت را می توان پنهان کرد ولی فقر را نمی توان.
فصل ج
جا تر است و بچه نیست!
جاده ی دزد زده، تا چهل روز امن است!
جایی نمی خوابد که آب زیرش برود!
جایی که میوه نیست، چغندر سلطان مرکبات است!
جلوی ضرر را ازهر جا بگیری منفعت است.
جلو می خندد پشت سر خنجر می زند.
جواب ابلهان خاموشیست!
جواب های، هوی است!
جوانی کجایی که یادت بخیر!
جود از ابر و لاف از رعد است.
جور استاد به ز مهر پدر.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   62 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ضرب المثل های فارسی

دانلود مقاله جنگ افزار های هسته ای در جنگ ها

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله جنگ افزار های هسته ای در جنگ ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بعد از جنگ جهانی دوم از مشتقات فرعی مواد سمی کلین – تیوکولین فسفون (Cholin – Thiocholinphosphon) و فلورفسفن زوره استرن، یک گروه جدید سموم عصبی با اثرات عمیق برای آماج های نظامی ساخته شده است که با علامت V مواد جنگی مشخص می گردد. معروفترین نوع این گروه در آمریکا با نام رمزی VX قابل شناسایی است.

 

توسعه ی جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی در آمریکا در 1954 آغاز شد. نخست بر وری توسعه ی بمب هایی با کالیبر بزرگ از نوع «بیگ آی» و گلوله ی توپخانه 155 mm تأکید شد. این بمب ها قادر بودند آماج هایی را در عمق و رده عقب نیروی دشمن در فاصله ی 500 کیلومتری مورد اصابت قرار دهند. در ضمن، عوامل مزبور مقاوم و پایدارند، به طوری که متجاوز از شش ماه در منطقه باقی می مانند.

 

VX که در طول سال های 1960 تا 1961 شناسایی شد، دارای اثر کشندگی در فاصله ی یک دقیقه با تراکمی برابر با 36 درصد میلی گرم در متر مکعب هواست. در دهه ی 1960، بیش از 500 تن VX در آمریکا تهیه شد.

 

در 27 ژوئن 1980، در مجلس نمایندگان آمریکا تولید جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی را در زرادخانه ی پیت بلوف(Pine Bluff) در ایالت آرکانزاس تصویب کرد.

 

 

 

نیروهای نظامی آمریکا و پاره ای از کشورها از جمله عراق، جنگ افزارهای شیمیایی از نوع سموم دوترکیبی اعصاب سارین و VX در اختیار دارند. علائه بر دو نوع جنگ افزار مزبور که در گلوله های توپخانه ی کاتیوشا و کلاهک های جنگی برای موشک های زمین به زمین و نارنجکهای دستی برای رزم نزدیک به کار می رفت، از ترکیبات شیمیایی جنگی فسفری نیز در موشک های کروز برای فواصل دور استفاده شده است.

 

 

 

مشخصات جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی

 

جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی یک نوع جنگ افزار جدید می باشد که ساختمان آن از دو نوع مواد شیمیایی تشکیل شده است. این مواد که هر یک از آنها به تنهایی سمی نیستند، در دو محفظه ی جداگانه قرار می گیرند و فقط موقعی مرگ بار می شوند که این مواد با هم ترکیب گردند و این زمانی است که موشک یا گلوله ی توپخانه و یا بمب به طرف آماج حرکت کند. در این موقع است که هر دو ماده در مدت چند ثانیه با یکدیگر ترکیب می شوند و سپس در اثر فعل و انفعالات شیمیایی به یک ماده ی سمی جنگی از نوع عصبی بسیار قوی تبدیل می گردند، به ویژه آنهایی که از گروه ترکیبات فسفری و از موادی مانند سارین یا V و VX باشند.

 

در اثر مسمومیت های حاد بر اثر جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی، به علت اثرات بیوشیمیایی دو نوع علامت کامل ظاهر می شوند:

 

 

 

 

 

1. اثرات بدنی و عضلانی

 

در اینجا علائمی مانند ارتعاش چشم ها، انقباض نای، دل درد و تهوع، رنگ پریدگی، جاری شدن ادرار و مدفوع و گرفتگی عضلات ظاهر می شود.

 

 

 

2. تأثیر بر روی سیستم مرکزی اعصاب

 

لرزش، سرگیجه و سردرد از جمله علائم اصلی به شمار می روند و تا حدی افزایش می یابند که برای فرد غیر قابل تحمل می شوند. همراه با بیهوشی، احساس ترس، ناراحتی در صحبت و عدم تعادل و در نهایت انسداد مرکز تنفس مرگ فرا می رسد. اثرات این مواد به حدی زیاد است که حتی در صورت هرگونه اقدام پزشکی و نجات بیمار، اثرات دراز مدت آن پس از سالها ظاهر می شود.

 

به طور خلاصه، جنگ افزارهای شیمیایی که در اوایل از ترکیبات ساده ی سمی تشکیل شده بودند، هم اکنون به علت پیشرفت علمی و صنعتی و درخواست های جدید نظامی، متحول و دگرگون گردیده اند. مواد جنگی جدید که دارای کیفیت بالایی هستند، همراه با وسایل پرتاپ کننده ی پیشرفته ضمن آنکه مکمل یکدیگرند، سبب می شوند تا کارایی و یا تأثیر مواد شیمیایی در آماج های دور دست افزایش یابد.
--------------------------------------------
www.military.ir: Author

 

 

 

 

 

 

 

 

 


جنگ‌افزار هسته‌ای
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
فهرست مندرجات
• ۱ متن عنوان
• ۲ انواع بمب هسته ای
• ۳ سلاح اتمی
• ۴ انواع بمب اتمی
• ۵ پدافند هسته ای
• ۶ اثرات و مراحل انفجار هسته ای
o ۶.۱ نورانفجار
o ۶.۲ تشعشع حرارتی
o ۶.۳ موج انفجار
o ۶.۴ تشعشع هسته ای
 ۶.۴.۱ آلفا
 ۶.۴.۲ بتا
 ۶.۴.۳ گاما
 ۶.۴.۴ نوترون
o ۶.۵ پیوند به بیرون
o ۶.۶ پانویس
o ۶.۷ منبع
متن عنوان


ابر قارچی بمباران اتمی ناگاساکی ژاپن در ۱۹۴۵ حدود ۱۸ کیلومتر به هوا فوران کرد.
جنگ‌افزار هسته‌ای سلاح‌هائی هستند که در آن‌ها از انرژی حاصل از شکافت یا همجوشی هسته‌ای برای تخریب و کشتار استفاده می‌شود.
این سلاح‌ها در طول تاریخ تنها ۲ بار توسط امریکا مورد استفاده قرار گرفت.
انواع بمب هسته ای
این سر عنوانها را برای این نوشتم که سرچ این صفحه راحت تر باشد لطفا آنها را پاک نکنید.
سلاح اتمی
انواع بمب اتمی
• بمب حاصل از شکافت (A-Bomb)
• بمب حاصل از همجوشی (H-Bomb)
• بمب نوترونی (N-Bomb)
پدافند هسته ای
استفاده از سلاحهای اتمی به دلیل اثرات و ویژگی های خاصی بوده که صایر جنگ افزار ها چنین قابلیتی ندارند از جمله :
• ۱.ایجاد خسارت های سنگین جانی و مالی .
• ۲.غیر قابل استفاده کردن و آلودگی محیط.
• ۳.تهدید طرف مقابل و تحت فشار گذاشتن طرف مقابل برای قبول خواسته ها.
• ۴.تغییر توازن قدرت درجنگ .
• ۵.وسعت شعاع تخریب و خسارات هنگفت .
• ۶.استفاده سریع در هر شرایع .
• ۷.نفوذ اثرات تخریبی آن در تاسیسات....
البته با وجود این قابلیتها کشورها ودولتهای دارنده سلاح هسته ای با مشکلاتی رو به رو اند به شرح زیر :
• ۱. مخالف اذهان عمومی جهان است
• ۲. عمده تجهیزات و تاسیسات را نابود میسازد که خود دشمن نیز ممکن است به آن نیاز پیدا کند.
• ۳. آلودگی شدید هسته ای که باعث عدم استفاده از منطقه میگردد.
• ۴. عدم کنترل شعاع آلودگی که در اثر کم بودن ممکن است آن خسارت مورد نظر وارد نشود و همچنین با زیاد شدن شعاع آلودگی ممکن است به نیرو های خودی آسیب برسد.
اثرات و مراحل انفجار هسته ای
نورانفجار
• اولین نشانه یک حمله اتمی نور خیره کننده آن است که مقداری از خورشید درخشنده تر است و مانند فلاش عکاسی یا صاعقه است و نگاه کردن به آن حتی چند ثانیه میتواند انسان را نابینا کند

 

تشعشع حرارتی
• گوی آتشین تشکیل شده که دمای مرکز آن به چند میلیون درجه سانتیگراد میرسد (حتی از سطح خورشید هم بیشتر میشود).
• هرچیزی را در نزدیکی خود به خاکستر سفیدی تبدیل میکند وجود باد هم میتواند به این عمل کمک نماید.
موج انفجار
• در همان دو الی سه ثانیه اول تشکیل میشود و با سرعتی معادل دو برابر سرعت صوت به راه می افتد وهرچه بر سر راهش باشد پرتاب و نابود میکند .
• اجسامی که توسط موج انفجار متلاشی شده مانند گلوله به پرواز در می آیند و آثار ناشی از آن تهدید جدی برای انسان به شمار میرود.

 

• خود موج انفجار نیز بر اعصاب انسان تاثیر گذاشته و باعث عدم تعادل (موقت یا دائم) میگردد که به اصطلاح به آن موجی شدن میگوییم و همچنین باعث آسیب های شدید بر پرده گوش و دیافراگم قفسه سینه میشود که به ترتیب در اثر برخورد موج با پرده گوش و دومی دراثر باز ماندن ئهان انسان یا تنفس هنگام آمدن موج است که عوارض آنها کری---ودومی مرگ است .
تشعشع هسته ای
• این تشعشعات بسیار خطرناک به محض انفجار بمب در تمام نقاط پخش میشود که شامل چهار دسته اند:
آلفا
• این ذره برد و قدرت نفوذ کمتری نسبت به سایر ذرات دارند.
• این ذره توسط یک ورق کاغذ یا پارچه یا پوست انسان متوقف میشود.[۱]
بتا
*این ذره از ذرات آلفا قدرت نفوذ بیشتری دارند ولی دارای برد کمتری میباشند.
*این ذره توسط یک صفحه فلزی با ضخامت بیش از سه میلیمتر متوقف میشود.
[۲]
گاما
• این اشعه مانند امواج رادیویی دارای برد بسیار زیادی میباشند
• قدرت نفوذ و تخریب این اشعه بسیارزیاد است
• یک لایه ۱۵سانتیمتری بتن یا یک لایه ۲۰ سانتیمتری خاک فقط نیمی از این اشعه را میگیرد و همان نیمی دیگر اثرات زیانبار خود را بر جای میگذارد.
[۳]
نوترون
• نوترون نیز مانند گاما هم بسیار زیانبار است هم دارای برد بسیار زیادی میباشند و قدرت نفوذ و تخریب بسیار زیادی دارد با این تفاوت که نوترون ذره است و گاما اشعه.
[۴]
پیوند به بیرون

 

پانویس
1. ↑ شیمی مورتیمر
2. ↑ شیمی مورتیمر
3. ↑ شیمی مورتیمر
4. ↑ شیمی مورتیمر

منبع::
جنگ افزار(مجله)
سایت :ویکی پدیا
سلاح های هسته ای

 

امروز، تمایز دادن این دو نوع سلاح بسیار دشوار است؛ زیرا در سلاح های پیچیده ای که امروزه ساخته می‌شود هر دو نوع بمب با هم ترکیب شده اند. مثلاً ابتدا یک بمب شکافت کوچک منفجر می‌شود تا دما و فشار مورد نیاز واکنش هم جوشی و انفجار بمب هم جوشی فراهم شود. عناصر هم جوشی هم ممکن است در هسته یک بمب شکافت استفاده شوند، چون نوترونهایی که از آنها تولید می‌شود باز می‌آفریند شکافت را بالا می‌برد.
وجه تمایز سلاح های شکافت و هم جوشی در این است که انرژی آنها از تغییرات هسته اتم به دست می‌آید. پس بهترین نام برای تمامی این سلاح های انفجاری، سلاح هسته ای یا Nuclear Weapon است. نوع دیگری از استفاده از سلاحهای اتمی هم وجود دارد که به آن بمب کثیف می‌گویند.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 17   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جنگ افزار های هسته ای در جنگ ها