فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله محاسبه و مدیریت قیمت تمام شده

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله محاسبه و مدیریت قیمت تمام شده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

سازمان های امروزی از هر نوع و اندازه با فشار فزاینده ای برای بهبود کارایی و اثربخشی روبرو هستند . تقریباً در تمام کشورهای جهان، وزارتخانه ها، سازمانهای دولتی، شرکتهای دولتی، دانشگاهها،بانکها و موسسات مالی و اعتباری، شهرداریها، بیمارستان ها ،موسسه های عام المنفعه، بیش از گذشته ازنظر پاسخگویی مالی زیر فشارند. این فشارها باعث شده است که مدیران ارشد سازمانها برای گسترش سطح خدمات خود به فکر تغییر رویکردهای مدیریتی و مخصوصا نظام های برنامه و بودجه افتاده تا از این طریق بتوانند علاوه برکاهش فشار بر روی سازمان موجبات توسعه فعالیتهای خود را فراهم آورند.
مدیران در سالهای اخیر با درک موقعیت خود در جستجوی یافتن راهکارهای مناسب در استفاده موثر از منابع، برآمده اند . مدیران در غلبه براین مشکل با چالشهای زیر روبرو هستند :
• تعیین بهای تمام شده واقعی و درست کالا و خدمات
• اتصال برنامه های عملیاتی به استراتژیها
• تعیین شاخصهای عملکردی و مدیریت آنها
• بهبود فرایندها
• ارزیابی گزینه های استفاده از خدمات بیرونی یا برون سپاری
• همسو ساختن فعالیتها با رسالت و برنامه راهبردی سازمان
سیستم سنتی حسابداری، نمی تواند بین مصرف منابع و نتایج به دست آمده به صورت مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط برقرار کند و تنها به جمع آوری هزینه ها می پردازد. اکثر مدیران نیز به همین دیدگاه عادت دارند و تنها به جمع هزینه های دستگاه در هریک از طبقه های مواد هزینه ای توجه می کنند و سیستم حسابداری نیز که در همین جهت شکل گرفته است موجب تقویت دیدگاه این گونه مدیران می شود. حسابداران و مدیران باید دیدگاه خود را تغییر دهند وبه جای اندازه گیری مخارج برحسب منابع، به اندازه گیری هزینه ها برحسب خروجی ها و نتایج به دست آمده)پیامدها) روی آورند. زمانی که اطلاعات حسابداری نه تنها از منظر منابع صرف شده بلکه از منظر خروجی ها و نتایج به دست آمده یعنی هزینه فعالیتها، هزینه فرایندهای درون فعالیتها، و هزینه واحد خروجی(محصول) و هزینه نتایج حاصل از خروجی ها ، در اختیار مدیران قرار گیرد، مبنای معتبرتری برای تصمیم گیری در اختیار خواهند داشت.

در بخش دولتی نیز رویکردهای فوق که مورد استفاده بخش خصوصی بود، در دولت‌ها قوت و قدرت گرفته است و رویکردهای خروجی‌محوری، شهروندمحوری و بازارگرایی که رویکردهای بخش خصوصی است جایگزین رویکردهای بخش دولتی یعنی فرآیندمحوری ، بروکراسی مداری و انحصار گردیده و شاکله مدیریت دولتی نوین را بوجود آورده است. بنابراین مدیریت بخش خصوصی و بخش دولتی و ابزارهای مدیریتی مورد استفاده هر یک به دیگری نیز سرایت کرد و مورد عمل قرار گرفته است بطوریکه در ادبیات حرفه ای، عبارات "مدیریت دولتی" و "مدیریت خصوصی" جای خود را به عبارت "مدیریت" داد.
در این میان محاسبه قیمت تمام شده محصول یا هزینه‌یابی محصول که پایه و اساس حسابداری صنعتی بود )حتی حسابداری قیمت تمام شده بعضا بجای حسابداری صنعتی استفاده می گردید( از طریق نظام بودجه ریزی عملیاتی با توجه به ضرورت ها و رویکردهای مدیریت دولتی نوین به شکل فزاینده ای مورد توجه جدی دولت ها قرار گرفته است .
هزینه یابی کالا و خدمات به شیوه متداول حسابداری قیمت تمام شده که از حسابداری صنعتی اتخاذ شده است به عصر انقلاب صنعتی باز می گردد که اصلی ترین عنصر تولید عبارت از نیروی کارمستقیم بود.
در سیستم های صنعتی، هزینه سربار ابتدا از واحدهای خدماتی به واحدهای تولیدی تخصیص می یافت و سپس بر اساس یک نرخ سربار یکسان به محصولات سرشکن می شد. این شیوه در قرن نوزدهم که نسبت هزینه های غیر مستقیم(سربار) به مستقیم 20 به 80 بود مورد استفاده زیادی در صنعت داشت چرا که هزینه های سربار سهم زیادی را نسبت به هزینه های مستقیم در بر نداشت و با یک نرخ جذب ثابت مثلا بر اساس مجموع دستمزد مستقیم(به دلیل محوریت نیروی کار مستقیم) به محصولات سرشکن می گشت و در نتیجه قیمت تمام شده نهایی تقریبا بدرستی محاسبه می شد. اما در قرن بیست و یکم که رقابت در بازار کالا و خدمات شدت گرفت و موضوع کیفیت و رضایت مشتری محوریت یافت ،واحدهای خدماتی و پشتیبانی و تحقیقاتی زیادی از قبیل واحدهای کنترل کیفیت ، خدمات پس از فروش ، ارتباط با تامین کنندگان ، رسیدگی به شکایات مشتریان، تعمیر و نگهداری ، تحقیق و توسعه ، فروش و بازاریابی و ... حول واحدهای تولیدی
شکل گرفتند و به دلیل پیشرفت چشم گیر تکنولوژی سهم و محوریت نیروی کار مستقیم در تولید نیز کاهش یافت به طوریکه نسبت هزینه های غیر مستقیم(سربار) به مستقیم 80 به 20 اعلام شد .
در چنین شرایطی که هزینه های غیر مستقیم و سربار سهم بسیار زیادی را نسبت به هزینه های مستقیم به خود اختصاص می داد سرشکن کردن سربار بر محصولات با نرخ یکسان به ویژه هنگامی که تنوع محصولات بالاست قیمت تمام شده واقعی را به دست نمی دهد. قیمت تمام شده نادرست موجب تصمیم گیری های نادرست در حوزه های ارزیابی عملکرد مالی دستگاه ها ، تخصیص منابع ، تعیین قیمت و تعرفه کالا و خدمات می شود . همچنین اموری نظیر اتخاذ سیاستهای صحیح برای کاهش هزینه تولید محصولات و استفاده از ابزارهایی مانند اصلاح فرآیندها، مهندسی مجدد ساختارها و فرآیند ها برای حذف فعالیتهای دارای اولویت کمتر، تجدیدنظر در کمیت و کیفیت محصولات برای ایجاد تعادل بین هزینه تولید آنها با بودجه اختصاص یافته، تجهیز منابع درآمدی جدید،مقایسه قیمت ها با استاندارد را منحرف نموده و امکان استانداردسازی خدمات ، برون سپاری خدمات به صورت کلی یا جزئی ، تعیین رقابتی بودن خدمات را با مشکل مواجه خواهد نمود.
بدین ترتیب ، موضوع نحوه محاسبه قیمت تمام شده محصول(کالا و خدمات) عامل اختلاف نظر و عدم تفاهم لازم بین حسابداران و حسابرسان از یک سو و مدیران و مهندسان از سوی دیگر گردید
به طوریکه مدیران نمی توانستند معضلاتی را که در تصمیم گیری ها به تازگی با آن مواجه شده بودند را به حسابداران منتقل کنند .رویکرد حسابداران به قیمت تمام شده رویکرد هزینه ای و رویکرد مدیران رویکرد فرآیندی بود .در واقع حسابداران عامل افزایش یا کاهش قیمت تمام شده محصولات را
مواد هزینه می دانستند در حالیکه مدیران و مهندسان عامل افزایش یا کاهش قیمت تمام شده را فرآیند قلمداد می کردند و این از حوزه ادراک حسابداران خارج بود .
در سال 1988 کاپلان و کوپر[1] که خود از حسابداران خبره و متخصص بودند و در حوزه مدیریت نیز فعالیت داشتند با درک این شکاف ادراکی بین مهندسین و مدیران از یک سو و حسابداران از سوی دیگر ، با انتشار کتابی به نام "حلقه مفقوده"[2] اعلام کردند آنچه که باعث هزینه می شود فعالیت است نه نیروی انسانی ،تجهیزات و دیگر اقلام هزینه ای . بنابراین اگر چیدمان کارها یا همان فرایند انجام کار تغییر کند
هزینه ها نیز تغییر می کند. لذا برای تعیین قیمت تمام شده خروجی یک فرآیند(محصول یا خدمت) باید مجموع هزینه های فعالیت های دخیل در فرآیند را محاسبه کرد و هزینه های سربار را به تفکیک فعالیت ها و با نرخ جذب های متفاوت ( هزینه سازها) به آنها تخصیص داد . بدین ترتیب رویکرد نوینی به حوزه حسابداری مدیریت و هزینه اضافه شد که تحت عنوان هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC)[3] نام گرفت .به طور خلاصه رویکرد و تکنیک هزینه یابی و مدیریت بر مبنای فعالیت (ABC/M) نه یک روش حسابداری قیمت تمام شده بلکه یک ابزار قدرتمند مدیریتی برای افزایش کارایی و اثر بخشی و در نهایت بهره وری سازمانی است. این شیوه هزینه یابی از بخش صنعت و تولید به بخش خدمات و نیز خدمات بخش دولتی نیز کشیده شد و اکنون در اغلب کشورها برای محاسبه قیمت تمام شده خدمات دولتی از این شیوه استفاده می شود.

 


متن کامل طرح قانونی اجرای اصل 44 مجلس
تاریخ انتشار : جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت ۱۶:۵۵
مقدمه (دلایل لزوم، تهیه و پیشنهاد): در اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی (ابلاغ شده در تاریخ‌های اول خرداد 1384 و دهم تیر ماه 1385 توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی)، طرح قانون «نحوه اجرای سیاست‌های کلی اصول چهل و چهارم قانون اساسی و اصلاح موادی از قانون برنامه چهارم توسعه» با قید یک فوریت تقدیم می‌شود.پیش‌فرض‌ها و رویکردهای کلی حاکم بر تدوین این قانون عبارتند از:1. این قانون کاملا مبتنی بر سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم تدوین شده، نه از آن عدول می‌کند و نه از حدود آن فراتر می‌رود، بلکه بسترهای قانونی برای اجرای کامل و دقیق آن را فراهم می‌کند.2. آزاد‌سازی و انحصارزدایی از فعالیت‌های اقتصادی (بند (الف) سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم) را بر خصوصی‌سازی (بند (ج) سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم) مقدم است.3. هدف از خصوصی‌سازی، براساس سیاست‌های ابلاغی رشد، همزمان کارایی اقتصادی و عدالت اجتماعی است نه کسب درآمد بریا دولت و یا صرفا کارایی اقتصادی4. خصوصی‌سازی نباید منجر به توقف خط تولید یا انحلال فعالیت‌های تولید شود.5. نیروی انسانی شرکت‌های واگذار شده به بخش خصوصی نباید به حال خود رها شود.6. سودآور کردن شرکت‌های دولتی توسط بخش خصوصی و تعاون قابل تصور است. بنابراین اصلاح ساختار و سود‌آوری نباید بهانه‌ای برای تاخیر در خصوصی‌سازی باشد.7. بنگاه‌های عمومی غیردولتی نباید در جریان‌ خصوصی‌سازی به مالک و تعیین کننده مدیران شرکت‌های دولتی تبدیل شوند.8. فعالیت‌های اجتماعی دولت نظیر آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و حفظ سلامت عمومی، حفظ محیط زیست، تربیت بدنی، امنیت، سلامت روانی و فرهنگی جامعه و ... در قانون مدیریت خدمات کشوری تدوین و تصریح می‌شوند و این قانون به دلیل محدود ماندن به سیاست‌های کلی اصل چهل و چهار، متعرض آن‌ها نمی‌شود.9- رئیس نهاد مجری امر خصوصی سازی باید بالاترین مسئول قوه مجریه باشد در امر خصوصی سازی، اختیارات وسیع به این نهاد تفویض شود در عین حال مذاکرات و تصمیمات این نهاد باید کاملا شفاف در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته و مسئولان ارشد قوای مقننه و قضائیه به عنوان ناظر در کلیه جلسات این نهاد شرکت کنند.هدف از اجرای قانون نحوه اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهار قانون اساسی عبارتند از:شتاب بخشیدن به رشد اقتصادی ملی، گسترش مالکیت در سطح عموم مردم به منظور تامین عدالت اجتماعی، ارتقاء کارایی بنگاه‌های اقتصادی و بهره وری منابع مالی و انسانی و فناوری، افزایش رقابت‌ پذیری در اقتصاد ملی، افزایش سهم بخش‌های خصوصی و تعاونی در اقتصاد ملیف افزایش سطح عمومی اشتغال، تشویق مردم به پس انداز و سرمایه گذاری و بهبود در آمد خانوارها، تغییر نقش دولت از مالکیت و مدیریت مستقیم بنگاه‌ها به سیاستگذاری و هدایت و نظارت، توانمند سازی بخش‌های خصوصی و تعاونی در اقتصاد و حمایت از آنها در جهت رقابت در بازارهای بین المللی، آماده سازی بنگاه‌های داخلی جهت مواجهه هوشمندانه با قواعد تجارت جهانی، توسعه سرمایه انسانی دانش پایه و متخصص و توسعه و ارتقاء استانداردهای ملی و انطباق نظام‌های ارزیابی کیفیت با استانداردهای بین المللی.این قانون با بهره گیری از تجربیات خصوصی سازی در ایران و جهان و با الهام گرفتن از روح کلی حاکم بر قانون اساسی در نظر دارد زمینه ساز رشد اقتصادی توام با عدالت، کارایی، رقابت و آزادی فعالیت در اقتصاد ایران باشد.فصل اول - اهداف و تعاریفماده 1 - هدف از اجرای این قانون عبارتست ازاجرای سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری در خصوص سیاست‌های کلی توسعه بخش‌های غیردولتی و جلوگیری از بزرگ شدن بخش دولتی به منظور تامین و گسترش عدالت اجتماعی، ارتقاء کارایی بنگاه‌های اقتصادی، کاستن از بار مالی و مدیریتی دولت در تصدی فعالیت‌های اقتصادی و افزایش سطح عمومی اشتغال و جلوگیری از ایجاد انحصار توسط بنگاه‌های اقتصادی غیردولتی، منع رفتارهای ضد رقابتی از جمله رویه‌های محدود کننده و اعمال بازرگانی غیرمنصفانه و تسهیل رقابت به منظور افزایش کارایی و رفاه اقتصادیماده 2 - در این قانون اصلاحات زیر در معانی مربوط به شرح ذیل کار برده می‌شوند:بازار: ترتیباتی نهادی و اجتماعی که در آن خریداران و فروشندگان، کالا و یا خدماتی منحصر به فرد یا کالا و خدماتی را که جانشین نزدیک و یا مشابه برای تامین نیاز معین هستند، مبادله می‌کنند.2. کالاها: هر شیء منقول و یا غیر منقول (اعم از محصولات تولید شده)، محصولات کشاورزی، منابع طبیعی و مواد معدنی) که مورد مبادله و استفاده قرار می‌گیرد.3. خدمت: محصول، غیر ملموس (از قبیل خدمات بیمه، بانکداری، حمل و نقل، آموزش، تعمیرات و درمان) که استفاده از آن از فرایند تولید آن قابل تفکیک نبوده و مورد مبادله و استفاده قرار می‌گیرد4. کالا یا خدمات عمومی: کالا یا خدماتی که دارای ویژگی‌های تفکیک ناپذیر (عدم امکان دریافت مستقیم قیمت آن از مصرف کننده) و رقابت ناپذیری (امکان استفاده همزمان بیش از یک نفر از آن) یا یکی از این دو باشد.5. بنگاه: به واحد اقتصادی که در تولید، توزیع و یا مبادله کالا و یا خدمات فعالیت می‌کند، اعم از آن که داریا شخصیت حقوقی یا حقیقی باشد.6. شرکت: شخص خصوصی که با رعایت قانون تجارت یا قانون خاص حسب مورد تشکیل شده باشد.7. سهام مدیریتی: میزانی از سهام یک شرکت که دارنده آن طبق اساسنامه اختیار تعیین حداقل یک مدیر را در هیات مدیر شرکت دارد.8 - تعاونی‌های متعارف: شرکت‌هایی که با رعایت قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی و مدیریت به شرکت داریا شخصیت حقوقی دیگری منظم شود.اصلاحات بعدی آن تشکیل شده یا اساسنامه‌ خود را با آن تطبیق داده باشند یا این که از این پس بر آن اساس تاسیس و اداره گردند.9- شرکت تعاونی سهامی عام شرکت تعاونی‌ای که براساس قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران و اصلاحیه های بعدی آن تشکیل و حق رای افراد تابع میزان سهام با رعایت سقف تعیین شده است و مطابق مقررات ناظر بر شرکتهای سهامی عام و این قانون اداره می‌گردد.10- تعاونی‌های فراگیر ملی برای فقر زدایی: نوعی تعاونی سهام عامل که اعضای آن افراد ساکن در حداقل دو استان کشور هستند و در بدو تشکیل حداقل 70 درصد از تعداد اعضا را اقشار سه دهک اول در آمدی جامعه تشکیل می‌دهند و حداقل 51 درصد از میزان سرمایه آن به طور مستقیم یا غیر مستقیم، متعلق به این اقشار است.11- رقابت‌ وضعیتی در بازار که در آن تعدادی تولید کننده، خریدار و فروشنده مستقل برای تولید، خرید یا فروش کالا و خدمتی منصر به فرد یا کالاها و خدمات دارای جانشین نزدیک یا مشابه فعالیت‌ می‌کنند، به طور که هیچ یک از تولید کنندگان، خریدران و فروشندگان قدرت تعیین قیمت یا مقدار را در بازار نداشته باشند و یا برای ورود بنگاه‌ها به بازار یا خروج آنها محدودیتی وجود نداشته باشد.12- انحصار: وضعیتی در بازار که سهام یک یا چند بنگاه و یا شرکت تولید کننده، خریدار و فروشنده از عرضه و تقاضای بازار به میزانی باشد که قدرت تعیین قیمت و یا مقدار را در بازار داشته باشند، یا ورود بنگاه‌های جدید به بازار یا خروج از آن بامحدودیت مواجه باشد.انحصار طبیعی: وضعیتی از بازار که یک نگاه به دلیل صرفه جویی‌های ناشی از مقیاس فعالیت و نزولی بودن هزینه متوسط، می‌تواند کالا یا خدمت را به قیمتی عرضه کند که بنگاه دیگری با آن قیمت قادر به ورود و یا ادامه فعالیت در بازار نباشد.13- انصحار طبیعی: وضعیتی از بازار که یک بنگاه به دلیل صرفه جویی‌های ناشی از مقیاس فعالیت و نزولی بودن هزینه متوسط، می‌تواند کالا یا خدمت را به قیمتی عرضه کند که بنگاه دیگری با آن قیمت قادر به ورود و یا ادامه فعالیت در بازار نباشد.14- انحصار قانونی: وضعیتی در بازار که به موجب قانون و مقررات قانونی تولید، فروش یا خرید کالا یا خدمت خاص در انحصار یک یا چند شخصیت حقوقی خاصی قرار می‌گیرد.15- وضعیت اقتصادی مسلط: وضعیتی در بازار انحصاری که در آن توانایی تعیین قیمتف مقدار عرضه یا تقاضای کالا یا خدمت یا شرایط قرار داد در اختیار یک یا چند شخص حقیقی یا حقوقی قرار گیرد.16- ادغام: اقدامی که براساس آن یک یا چند شرکت، ضمن محو شخصیت حقوقی خود، شخصیت حقوقی واحد و جدیدی تشکیل دهند یا در شخصیت حقوقی دیگری جذب شوند.17- تجزیه: اقدامی که براساس آن یک شرکت، ضمن محو شخصیت حقوقی خود، دو یا چند شخصیت حقوقی جدید تشکیل دهد.18- الحاق: اقدامی که براساس آن، یک شرکت بدون محو شخصیت حقوقی خود و بدون ایجاد وحدت مدیریت به شرکت دارای شخصیت حقوقی دیگری منظم شود19. مدیران شرکت: اعضای هیات مدیره، مدیر عامل و افراد دارای عناوین مشابه یا هر شخص دیگری که مسئولیت تصمیم‌گیری در شرکت، به موجب قانون یا اساسنامه آن یا به موجب حکم دادگاه یا مراجع ذی‌صلاح قانونی به آن‌ها واگذار شده باشد.20. بخش عمومی: شامل بخش دولتی و بخش عمومی غیردولتی است.21. بخش دولتی: بخش دولتی مشتمل بر قوه مجریه، قوه قضائیه و قوه مقننه، سازمانها و شرکتهای دولتی، شرکتها و موسسات انتفاعی دولتی وابسته و تابع موضوع ماده 4 قانون محاسبات عمومی کشور مصوب 1/6/1366 و همچنین کلیه دستگاههای اجرائی، شرکت‌های دولتی و موسسات انتفاعی وابسته به دولت که شمول قوانین و مقررات عمومی بر آن‌ها مستلزم ذکر نام یا تصریح نام آن‌هاست. از جمله شرکت ملی نفت ایران و شرکت‌های اصلی و فرعی آن، سایر شرکت‌های وابسته به وزارت نفت ایران و شرکت‌های تابعه آن‌ها، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و شرکت‌های تابعه و وابسته آن، سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران و شرکت‌های تابعه و وابسته آن، سازمان صنایع ملی ایران - در حال تصفیه - و شرکت‌های تابعه و وابسته آن22. بخش عمومی غیردولتی: مشتمل بر موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی موضوع ماده (5) قانون محاسبات عمومی کشور مصوب 1/6/1366/23. شرکت تعاونی عدالت: شرکتهای تعاونی عدالت که در هر شهرستان تشکیل می‌شود و اعضای آنها مشمولان طرح توزیع سهام عدالت در شهرستان مربوط هستند.25. شرکت سرمایه‌گذاری استانی (سهامی خاص) شرکت سرمایه‌گذاری (سهامی خاص) که در هر استان با سهامداری شرکت‌های تعاونی عدالت شهرستانی تشکیل می‌شود.26. شرکت کارگزاری سهام عدالت (شرکت واسط) شرکت واسطی که نقش آن تبدیل سبد انواع سهام واگذار شده به یک سهم واحد و سپس واگذاری سهام شرکت واسط به شرکت‌های سرمایه‌گذاری استانی و انجام دیگر کارهای اجرایی مرتبط با واگذاری سهام عدالت است.27. سهام عدالت: سهم شرکت واسط یعنی شرکت کارگزاری سهام عدالت که به شرکت‌های سرمایه‌گذاری استانی واگذار می‌شود28. بنگاه یا شرکت کنترل کننده: بنگاه یا شرکتی که از طریق تملک تمام یا قسمتی از سهام یا سرمایه، مدیریت و یا از طریق دیگر، فعالیت‌های اقتصادی بنگاه‌ها یا شرکت‌های دیگر را در یک بازار کنترل می‌کند.29 شورای عالی اجرای سیاست‌های اصل چهار و چهارم: بالاترین مرجع تضمیم گیرنده در اجرای این قانون به شرح ماده (80) است.فصل دوم - نحوه اجرای بندهای «الف»، «ب» و «ج» سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسیماده3- دولت مکلف است سهام، سهام الشرکه، حق تقدمی ناشی از سهام و سهم الشرکه، حقوق مالکانه، حق بهره برداری و مدیریت را که مستقیم یا غیر مستقیم متعلق به بخش دولتی است از جمله سهام دولتی در شرکت‌ها و بنگاه‌ها و موسسات غیر دولتی را با شرایطی و ضوابط مقرر در این قانون به بخش‌های خصوصی تعاونی و عمومی غیر دلوتی واگذار نماید.تبصره: سهام متعلق به دستگاه‌های مذکور در این ماده که مالکیت آنها به صورت هبه، صلح غیر معوض یا هر گونه عقد دیگری انجام شده یا بشود نیز مشول مقررات این قانون است.ماده 4- مالکیت، سرمایه گذاری و مدیریت در فعالیت‌ و سازمانها، موسسات و شرکت‌های ذیل منحصرا در اختیار بخش دولتی است:- شبکه ماده مخابراتی؛- امور واگذاری فرکانس و شبکه‌های اصلی تجزیه و مبادلات و مدیریت توزیع خدمات پایه پستی،- تولیدات دفاعی و امنیتی ضروری به تشخیص فرماندهی کل قوا،- شبکه‌های اصلی انتقال برق،- استخراج و تولید نفت خام و گاز،- شبکه‌های اصلی راه و راه آهن،- سدها و شبکه‌های بزرگ آبرسانی،-ردایو و تلویزیون،- شرکت ملی نفت ایران و شرکت‌های استخراج و تولید نفت خام و گاز،- رادیو و تلویزیون- شرکت ملی نفت ایران شرکت های استخراج و تولید نفت خام و گاز،- بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، بانک ملی، بانک سپه، بانک صنعت و معدن، بانک کشاورزی، بانک مسکن، بانک توسعه صادرات.- بیمه مرکزی و بیمه ایران.- سازمان بنادر و کشتیرانی و سازمان هواپیمایی کشوری.ماده 5 - بانکهای غیر دولتی اعم از بانک‌های دولتی که سهام آنها واگذار می‌شود و یا بانکهای غیردولتی که قبل و بعد از تصویب این قانون تاسیس شده یا می‌شوند صرفا در قالب شرکت‌های سهامی عام و تعاونی سهامی عام مجاز به فعالیت هستند. سقف تملک مجاز برای هر شخص حقیقی یا حقوقی مشمول قوانین تجارت یا تعاون بطور مستقیم یا غیر مستقیم بجز شرکت‌های سهامی عام و شرکت‌های تعاونی سهامی عام، 5 درصد و برای هر شرکت سهامی عام یا تعاونی سهامی عام یا یک موسسه و نهاد عمومی غیردولتی 10 درصد تعیین می‌گردد. معاملات بیش از سقف‌های مجاز در این تبصره توسط هر یک از اشخاص مذکور باطل و ملغی‌الاثر است.تبصره 1 - سقف تسهیلات اعطایی بانک‌های غیردولتی به سهامدارانیکه بیش از 1 درصد سهام آن بانک را در تملک دارند، در هر زمان حداکثر معادل 10 درصد مبلغ اسمی سهام آنها خواهد بود.تبصره 2 - اشخاص حقیقی سهامدار بانک‌های غیردولتی و اعضای خانواده آن‌ها شامل همسر، برادر، خواهر، پدر، مادر و فرزندان خود و همسرانشان مجاز نیستند مشترکا بیش از یک سهم مدیریتی در یک بانک غیر دولتی داشته باشندتبصره 3 - وزارت امور اقتصادی و دارایی مکلف است ترتیبات قانونی اتخاذ نماید که ظرف مدت سه ماه از تصویب این قانون لایحه قانونی نحوه تاسیس و اداره بانکهای غیر دولتی تقدیم مجلس شورای اسلامی شود.ماده 6 - بخش دولتی مکلف است 80 درصد سهام سهم‌الشرکه که حق تقدم ناشی از سهام و سهم‌الشرکه، حقوق مالکانه حق بهره‌برداری و مدیریت فعالیت‌ها و شرکت‌ها و موسسات صدر اصل چهل و چهارم قانون اساسی را جز موارد مذکور در ماده 4 و مواردی که حکم آن در ماده 5 این قانون تعیین شده است به بخش‌های تعاونی خصوصی و عمومی غیردولتی واگذار کند.ماده 7 - سرمایه‌گذاری مالکیت و مدیریت در فعالیتهای صدر اصل چهل و چهارم قانون اساسی به استثناء موارد موضوع ماده 4 و مورادی که حکم آن در ماده این قانون تعیین شده است، به دست بخش‌های تعاونی، خصوصی و عمومی غیر دولتی مجاز است.تبصره 1 - واگذاری سهام شرکتهای صدر اصل چهل و چهارم قانون اساسی در صورتی مجاز است که متناسب با درصد سهام واگذار شده این شرکت‌ها، قبلا توسط بخش‌های تعاونی و خصوصی در فعالیت‌های مشابه موضوع ماده 6 این قانون سرمایه‌گذاری جدیدی صورت گرفته باشد.تبصره 2 - اولویت و زمان‌بندی واگذاری شرکت‌ها و موسسات دولتی صدر اصل چهل و چهارم قانون اساسی (به جز شرکت‌های فعال در زمینه‌های موضوع ماده (4) این قانون) ظرف حداکثر سه ماه پس از تصویب این قانون به پیشنهاد وزارت امور اقتصادی و دارایی به تصویب شورای عالی اجرای ساست‌های کلی اصل چهل و چهار خواهد رسید.ماده 8- بخش دولتی حق فعالیت اقتصادی جدید خارج از موارد کذکور در صد اصل چهل و چهارم را ندارد و موظف است حداقل سالیانه 20 دصد از میزان موجود از این فعالیت‌ها را به بخشهای تعاونی، خصوصی و عمومی غیر دولتی واگذار نماید، به نحوی که دولت در پایان برنامه پنج ساله چهارم بجز فعالیت در عناوین صدر اصل چهل و چهارم هیچ گونه فعالیت اقتصادی دیگری جز موارد مذکور در تبصره 1 و 3 نداشته باشد.تبصره 1 - دولت مجاز است در چارچوب قوانین برنامه پنجساله توسعه‌ای در موارد مذکور در صدر اصل چهل و چهارم، در مناطق محروم یا نقاط ضروری دیگر با کسب مجوز قانونی از مجلس شورای اسلامی فعالیت نماید.تبصره 2- دولت مکلف است حداکثر 6 ماه پس از آغاز بهره برداری مطابق ماده (6)، 80 درصد سهام شرکت‌های موضوع تبصره (1) این ماده را واگذار نماید.تبصره 3- تداوم و شروع فعالیت ضروری خارج از عناوین صدر اصل چهل و چهارم قانون اساسی توسط دولت با پیشنهاد هیات وزیران و تصویب مجلس شورای اسلامی برای مدت معین مجاز است.ماده 9- دولت مکلیف است با توجه به این قانون نقش خود را در سیاستگذاری و هدایت و نظارت فعالیت‌های اقتصادی مجددا تعریف نموده و به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند.ماده 10- شرکت تعاونی سهامی عام با رعایت موارد ذیل تشکیل و فعالیت آنها مورد حمایت دولت قرار خواهد گرفت.1- سهم مستقیم و غیر مستقیم برای هر شخص حقیقی در حین تاسیس و فعالیت از نیم درصد کل سهام تجاوز نکند.2- سهم هر شخص حقوقی دولتی و یا عمومی غیر دولتی و نیز حداکثر سهم مجموع آنها از 20 درصد تجاوز نکند و در هر حال بیش از یک عضو در هیات مدیریه نداشته باشند.3- در زمان افزایش سرمایه، کارکنان از حق تقدام در خرید سهام مقدم بر حق تقدم سهامداران برخوردار خواهند بود.تبصره 1- این شرکت‌ها در موارد سکوت قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران تابع قانون تجارت بوده و از مزایای تعاونی‌ها و شرکت‌ها سهامی عام برخوردار خواهند بود.تبصره 2- اشخاص حقوقی سهامدار شرکت تعاونی سهامی عام هر گاه خود شرکت تعاونی فراگیر ملی یا شرکت تعاونی سهامی عام باشند، متناسب با تعداد اعضای خویش حداکثر حق مالکیت 10 درصد سهام را دارند. سایر اشخاص حقوقی، متناسب با تعداد اعضای خود حداکثر حق مالکیت 5 درصد از سهام را دارند.تبصره 3 - برگزاری مجامع عمومی در تعاونی‌های سهامی عام با بیش از 1000 سهامدار دو مرحله‌ای و بصورت بلوک‌بندی برای حمایت از سهامداران خرد خواهد بود. مجموع سهام هر بلوک نباید از یک درصد کل سهام یا سرمایه کمتر باشد نحوه بلوک بندی در اساسنامه پیش‌بینی می‌شود.تبصره 4 - وزارت تعاون مکلف است تمهیدات لازم را بریا تشکیل و توسعه تعاونی‌های عام فراهم نماید.تبصره 5 - کلیه سهام این شرکت‌ها با نام بوده و تملیک یا نقل و انتقال آن به تشخیص هیات مدیره با ثبت در دفتر سهام منوط به رعایت سقف مالکیت مقرر در اساسنامه است و در هر حال نباید از سقف مقرر از این قانون تجاوز کند

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله محاسبه و مدیریت قیمت تمام شده

دانلود مقاله همه چیز درباره استاندارد ایزو

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله همه چیز درباره استاندارد ایزو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


اگر زمینه حرفه ای شما به صنعت یا تولید مربوط باشد ممکن است پرسشهایی همچون پرسشهای زیر برای شما نیز مطرح شده باشند.
چه ارتباطی میان دریافت گواهینامه استاندارد و پیاده سازی سیستم موفق مدیریت کیفیت وجود دارد ؟
چرا برخی سازمانها پس از دریافت گواهینامه استاندارد دچار افت کیفیت در محصولات یا خدمات می شوند ؟
چرا برخی سازمانها مدتی پس از دریافت گواهینامه، آنرا ترک می نمایند ؟
دلایل موفقیت و شکست سازمانها در زمینه انطباق با استاندارد چه هستند ؟
نخستین بار در سال 1978 استانداردهای تضمین کیفیت مطرح شدند.
درسال 1994 ویرایش94 آن (ISO9000:2000) آن و سرانجام در سال 2000 میلادی ویرایش 2000 آن تدوین گردید. طبق آخرین آمار سازمان بین المللی استاندارد، تا اواسط سال 2002 میلادی به بیش از 500000 سازمان در بیش از 160 کشور به این استاندارد گرایش یافته اند و کماکان این رقم درحال افزایش است.
متاسفانه در ایران، یک مرکز معتبر برای گردآوری آمار موثق وجود ندارد اما بنابر مجموع آمار و اطلاعات موجود چنین به نظر می رسد نزدیک به 3000 سازمان تولیدی و خدماتی به اجرای این استانداردها اقدام کرده اند.
در یک نگاه کلی، در مسائل و موضوعهای مربوط به موفقیت و شکست اجرای این استانــــداردها وجوه اشتراک بسیاری دیده می شود.
در کشورها و برحسب شرایط گوناگون میزان این مشترکات متفاوت است. به علت فرهنگ صنعتی مشترک، برای کشورهای درحال توسعه این وجوه اشتراک بیشتر به هم نزدیک است.
در ایران، برای تجزیه و تحلیل نتایج اجرای این استانداردها تلاشهایی شده است و هرچند ممکن است همه جانبه و مطلوب و ایده آل نباشند، اما از این جهت که موضوع موردتوجه قرار گرفته و به تحلیل موفقیتها و دستاوردها، و در بعضـــــی موارد نادر به تحلیل شکستها، می پردازد بسیار مهم و ارزشمند است.
شواهد نشان می دهند که علی رغم گذشت بیش از 2 سال از صدور رسمی ویرایش سال 2000 (که طبق ضوابط سازمان بین المللی استاندارد به معنی ابطال ویرایش سال 1994 است) مجمـوعاً روند گرایش به ارتقا سیستم های مستقر شده چندان رضایتبخش و درحد انتظار نبوده است. باتوجه به منطق موضوع، انتظار می رفت سازمانهایی که تاکنون گواهی انطباق با استاندارد دریافت کرده اند، در اولین موقعیت نسبت به این امر اقدام کنند. مشاهدات محیط نشان می دهد اکثر سازمانها معتقدند باید حداکثر استفاده را از مدت اعتبار گواهینامه های صادره کنند.
این سازمانها تا زمانی که اعتبار گواهی آنها به مرز انقضا نرسیده است (که این مرز تا 15 دسامبر سال 2003 بوده است) هنوز الزامی برای ارتقای سیستم خود احساس نمی کنند. به نظر می رسد این سازمانها کلاً در اشتباه هستند و هدف اساسی از اجرای استانداردهای ایزو 9000 را (با آنکه مدتهاست ظاهراً گواهی نیز دریافت کرده اند) هنوز متوجه نشده اند. هرچند روند ارتقا در سازمانهای بخش خصوصی درحد انتظار نیست، اما این روند و یا کلاً رو آوردن به این استانداردها، در سازمانهای بخش دولتی در مقایسه با موقعیت این بخش در گذشته نزدیک، خوب است. این امر بیشتر از این جهت است که سازمانهای دولتی با درهم تنیده شـــدن معضلات پیچیده و مختلف، با بن بستها و معضلات اجرایی متعددی روبرو هستند و بیشتر از طرف مدیریتهای بالاتر برای اجرای این استانداردها مامور شده اند. بدین ترتیب با انتظار وقوع نوعی معجزه از این استانداردها به آن روی می آورند. معلوم است که نتیجه این دیدگاه درعمل چیست. عملکرد و کیفیت خدمات سازمانهای دولتی دارای گواهینامه دلیل روشن این موضوع است.
ناگفته نماند که در موارد متعددی (حداکثر 25 درصد از موارد) در اثر استقرار سیستم های کیفیت، ارتقای کیفیت محصول، توسعه بازار و سایر انتظارات مربوطه به نسبت، به وقوع پیوسته و در رأس این موارد نمونه های درخشان و افتخـــارآفرین متعددی نیز دیده می شود که به صف رقابت جهانی پیوسته اند. این موارد بسیار امیدبخش بوده و شایسته تقدیر و تشویق بسیار هستند.
ازنقطه نظر جامعه، مشتری و بازار، تحولات موردنظر از استقرار سیستم های ایزو 9000 در محیط درونی سازمانهای موردبحث نیز صورت نگرفته است. درواقع در این سازمانها که ارتقا کیفیت محصول حاصل نشده و رضایت مشتریان بیرونی (و یا در مختصات منفی آن: میزان شکایات) تحولی نکرده است، در بعد مشتریان داخلی نیز طبیعتاً تحولی ایجاد نشده است. و بدین ترتیب، همگی از بیرون و درون معتقد شده اند که «این همان تب چند روزه و تبلیغات تو خالی که می گفتیم بوده است». وجود این گونه سازمانها به یک عامل تبلیغ منفی برای استانداردهای ایزو 9000 تبدیل شده است و موارد آن در جامعه بسیار زیاد است.
در تعدادی از کشورها، مواردی که حتی قادر به حفظ گواهینامه خود نشده اند، برای اولین بار در نشریه رسمی سازمان بین المللی استاندارد (ISO 9000+ISO 14000 NEWS, 4/2001, AUGUST) و با رکورد 15886 مورد، منعکس شده اند، دلائل عمده ذکر شده برای ابطال گواهی آنها قابل تعمق هستند:
2168 مورد، عدم موفقیت در ممیزی مجدد برای تجدید گواهینامه؛
1391 مورد، توقف فعالیت سازمان؛
910 مورد، سازمان گواهی کننده عوض شده و لذا گواهی سابق ابطال گشته است؛
562 مورد، سازمان هیچ نفعی در اجرای سیستم ندیده است و ناچار آن را متوقف کرده است؛
335 مورد، بازگشت هزینه های انجام شده کافی و رضایتبخش نبوده است، لذا سازمان تصمیم به توقف اجرای سیستم گرفته است، در 10520 مورد دیگر ابراز نشده و یا دلیل آن مبهم اعلام شده است.
گرچه در ایران هنوز بررسی و آمار روشنی نسبت به این جوانب وجود ندارد. اما در بسیاری از ممیزیهای نظارتی، مشاهدات حاکی از این است که این گونه سازمانها احتمالاً به همین یک دوره سه ساله اکتفا خواهندکرد و برای ارتقای سیستم های خود براساس ویرایش جدید استانداردهای ایزو 9000 علاقه مند نخواهندبود. این سازمانها سیستم های کیفیت را بیشتر بار خاطر یافته اند تا یار شاطر. البته همان طور که اشاره شد، درهمین جامعه، موارد درخشان و افتخارآفرینی هستند که پس از استقرار در جستجوی بهبود و تکامل سیستم، پیاده کردن ابزارهای مهندسی کیفیت، کنترل کیفیت آماری، کنترل فرایند آماری، مدیریت کیفیت فراگیر و الگوهای تعالی سازمانی و... بوده اند. این گروه از سازمانها با اعتقاد راستین و درک شفاف و روشن از اهداف و بخصوص شرایط حاکم بر محیط کسب و کار امروز سعی دارند همیشه خود را پیشرو نگاه داشته و پیوسته توان رقابتی خود را افزایش دهند. موضوعی که هیچ گاه توقف بردار نیست و همیشه ابتکار عمل و خلاقیت مدیریت، کارکنان و سازمان را طلب می کند.
پروفسور جوران در سالهای 1950 اشاره کرد که کیفیت دارای دوجنبه است. جنبه مربوط به مشتری و جنبه مربوط به سازمان..
جنبه مربوط به مشتری، کیفیت طراحی است و آن به معنی میزان تغییرات در مشخصات برای استفاده کاربردی یکسان است. مانند طراحیهای مختلف خودرو با مارکهای متنوع و حتی طراحیهای گوناگون از یک سازمان در سالهای مختلف و یا حتی در یک سال مانند تفاوتهای مربوط به خودرو فیات با بنز و یا شورلت. این جنبه کیفیت مشتمل بر جنبه هایی از محصول است که نیاز و انتظار مشتری را برآورده می سازد و سرانجام موجب جلب رضایت می شود.
جنبه مربوط به سازمان، کیفیت انطباق است و آن به معنی میزان دقتی است که محصول حاصله با طراحی مطابقت دارد. مانند میزان دقت رعایت کردن استانداردهای انتخاب مواد اولیه، فرایند، بازرسی و آزمون و سایر فعالیتهای مشابه در عمل توسط سازمان. این جنبه کیفیت به معنی عاری بودن از عیب، فقدان عدم انطباق و از این قبیل است و درحالت مطلوب، حالت نقص صفر (تعبیر کرازبی). مثلاً یک خودرو شورلت که حرکت می کند و یک خودرو شورلت دیگری که حرکت نمی کند، هر دو دارای کیفیت طراحی یکسان هستند ولی کیفیت انطباق آنها متفاوت است.
وقتی از پروفسور جوران خواسته شد که این دو جنبه را برای درک راحت تر بیان کند، آنها را در هم ادغام کرد ‎02:57 عصر ‎09/‎07/‎1382و گفت: کیفیت یعنی مناسب برای استفاده(FITNESS FOR USE) . هرچند این تعریف متعلق به اواسط دهه پنجاه قرن گذشته است، اما کماکان از اهمیت و اعتبار بسیاری برخوردار است و بخصوص می توان آن را به راحتی برای ملموس کردن تعریف کیفیت در هر زمینه و نسبت به هر مقوله ای به کار برد.
در هرحال، این دو جنبه باید با یکدیگر هماهنگی داشته باشند تا به تعبیر پروفسور جوران محصول برای استفاده مناسب گردد.
در تحقق کیفیت بایستی نیاز خواست و انتظار مشتری جامعه و کارکنان سازمان و تامین کنندگان درنظر گرفته شود. این سوال در جامعه مطرح است که اکثر سازمانها با داشتن گواهینامه استانداردهای ایزو چرا تحولی در کیفیت محصول ایجاد نشده است.
یکی از دلائل عمده عدم تحول کیفیت در محصولات بعضی سازمانهای دارای گواهی سیستم مدیریت کیفیت، عدم توجه کافی و وافی به استانداردهای محصول و به تعبیر پروفسور جوران کیفیت طراحی است. درواقع کیفیت طراحی در این سازمانها بسیار ضعیف است. (مطالعه کتاب طراحی کیفیت پروفسور جوران بسیار مفید است)

 


نتیجه گیری
در رابطه با مطالب اشاره شده حداقل سه شرط مهم برای رسیدن به محصول با کیفیت به نظر می رسند:
1 - سازمان باید دارای فرهنگ کیفیت مناسب باشد و قبل از آنکه موضوع ارتقا کیفیت محصول یک جبر تحمیلی از زاویه رقابت و یا زاویه درخواست مشتری باشد، خود را موظف بداند برای خدمت به مشتری و خدمت به جامعه محصولی با کیفیت بالا و عالی تولید کرده و آن را در اختیــــار مشتری قرار دهد. این گونه سازمانها دارای وجدان حرفه ای بیدار بوده و با هوشمندی و درایت فوق العاده خود، همیشه نقش پیشرو را ایفا کرده و با فراتر رفتن از انتظارات ملموس مشتری، او را خوشحال می کند و از این طریق موفقیت درازمدت را برای خود و تمام طرفهای ذینفع به ارمغـــان می آورند. سازمانی که با ملاحظه شرایط ناپایدار بازار، تصــورش این است که هرچه را تولید می کند مشتری روی دست خواهد برد، با این نگرش کوته بینانه، جدا از سایر خسارتها، خود را از تحول و پیشرفت محروم می سازد. وجود فرهنگ کیفیت مناسب و شایسته پیش نیاز داخلی سازمان است.
2 - مشتریان بالفعل در ارتقای کیفیت محصولات سازمــــان تاثیر دارند. مشتریان می توانند و باید برای ارتقای کیفیت محصولات سازمانها فعـــالانه عمل کنند و تنها یک دریافت کننده منفعل نباشند. مشتریان وقتی می توانند به ایفای این نقش بپردازند که:
الزامات و یا خواسته های خود را به طور روشن و دقیق به سازمان تولیدکننده ابراز کنند؛
از حقوق خود در رابطه با محصول آگاهی داشته و به دفاع از آن بپردازند؛
محصول را در صورت انطباق با نیاز و خواست خود بپذیرند و غیر آن (محصول نامنطبق) را نپذیرند.
دادن بازخور به سازمان اعم از مثبت و یا منفی برای اینکه سازمان از قضاوت مشتری نسبت به محصول مطلع باشد تا برای محصول آینده خود (درصورت علاقه و درایت) آن را درنظر بگیرد؛

 

ابراز انتقادات و بخصوص شکایات خود از محصولات فاقد کیفیت به سازمان و یا در صورت لزوم به سایر مراجع از جمله سازمان گواهی کننده و بالاتر از آن به سازمان اعتباردهنده مربوطه.
این پیش نیاز در فصل مشترک سازمان و مشتری، که ارائه محصول در آن اتفاق می افتد، مطرح است. «ماساکی ایمائی» در کنفرانس مشهور خود در ملبورن استرالیا در سال 1990 گفت «بنجل را نپذیر، بنجل را نساز و بنجل را نده» این رهنمودها بسیار مهم و پرمحتوا هستند.

 

3 - نقش کنترل کننده و تعیین کننده جامعه به عنوان مشتریان بالقوه، در ارتقای کیفیت محصول سازمان بسیار قابل توجه است و این نقش نیز به عنوان یک پیش نیاز بیرون از سازمان عمل می کند و عبارتند از:

 

وجود رقابت آزاد و نبودن هرگونه انحصار و فشار و تحمیل؛
وجود حق اختیار و انتخاب با مشتری و حق مرجوع کردن محصول نامنطبق؛
وجود ارگانهای مسئول و فعال در رسیدگی به شکایات، انتقادات و نظرات مشتریان؛
وجود قوانین و مقررات برای حراست از حقوق مشتریان (PRODUCT LIABILITY PROTECTION) و جاری بودن آنها. این سه پیش شرط از این جهت مورداشاره قرار گرفت که در میان طرفهانی ذینفع، به سازمان، مشتری و جامعه پرداخته شد. صمیمانه توصیه می شود سازمانها با مقایسه موقعیت و عملکرد خود به آنچه که از سخنان گرانقدر استــادان ارجمند کیفیت، استانداردهای سیستم های مدیریت کیفیت و ماحصل تجارب، اشاره شد توجه کنند و با ارتقای کیفیت طراحی، تدوین و ایفای الزامات و یا خواسته های کیفیت و ارائه محصولات منطبق با نیاز، خواست و انتظار مشتری و سایر طرفهای ذینفع، براساس شناسایی و لحاظ کردن کامل الزامات و یا خواسته های مربوط به محصول، به اهداف راستین و آینده ساز خود به نحو احسن جامه عمل بپوشانند.
امیدواریم که در مجموع مطالب بالا باعث آشنایی هرچه بیشتر شما با مفهوم واقعی استانداردهای تضمین کیفیت شده باشد. شرکت عصر کیفیت سازان با افتخار آماده است تا تجربه خود را در زمینه دهها مورد از ممیزی ها و بازرسی ها برای انطباق شرکتها با استانداردهای جهانی ، در خدمت جامعه صنعتی کشور قرار دهد.
مراحل دریافت گواهینامه استاندارد ایزو چیست؟
اگر شما هم باور دارید که پیروی از یک استاندارد معتبر جهانی همچون استاندارد ایزو میتواند کلید حضور شما در بازارهای منطقه ای یا جهانی باشد ، ممکن است از خود بپرسید :
« گام های رسیدن به این استاندارد چیست؟ »
اگر چه پاسخ این پرسش بستگی به نوع صنعت و تولید شما دارد اما بطور کلی گامهای زیر برای دریافت یک گواهی تعریف می شود:
مراحل اجرای پروژه استقرار نظام کیفیت
1- تکمیل فرم مشخصات
2- انجام گپ آنالیز اولیه و ارائه گزارش مشاور به سازمان در مورد وضعیت اولیه
3- تعیین تیم راهبری در سازمان و فردی به عنوان مسئول پیگیری امور ،به شرکت مشاور
4- ارایه آموزش آشنایی با مفاهیم سیستم مورد نظر سازمان
5- تدوین و تهیه روش های اجرایی و دستور العمل های مورد نیاز بر اساس نوع سیستم مدیریت درخواستی ،با همکاری سازمان
6- انجام آموزش های مورد نیاز سازمان
7- نظارت بر اجرای سیستم طراحی شده و همکاری با سازمان در جهت اجرای سیستم
8- انجام ممیزی اولیه توسط مشاور و اعلام عدم انطباق ها به سازمان
9- همکاری با سازمان در جهت رفع اشکالات مشاهده شده
10- همکاری با سازمان در انجام ممیزی داخلی
11- همکاری با سازمان در جهت رفع اشکالات مشاهده شده در ممیزی داخلی
12- حضور در ممیزی موسسه صدور گواهی نامه بین المللی
13- همکاری با سازمان در جهت رفع عدم انطباق های احتمالی مشاهده شده در ممیزی نهایی

 

ایزو 9000
ویژگی مهم این استانداردها اینست که استانداردهای اجرایی سیستمهای کیفی را شامل می شود که می توان آنها را در هر نوع سازمان خدماتی یا تولیدی به کار گرفت
این استاندارد به عناصر 20 گان مدیریت کیفیت تقسیم بندی می شود:
1-مسئولیت مدیریت 2-نظام مدیریت کیفیت 3- بازنگری قرارداد 4- کنترل طراحی5- کنترل مدارک و داده ها6- خرید7-کنترل محصول تدارک شده توسط مشتری8- شناسایی و ردیابی محصول 9-کنترل فرآیند 10-بازرسی و آزمون، اندازه گیری و آزمون 12- بازرسی و آزمون 13- کنترل محصول نامنطبق14-اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه 15-جابجایی، انبار، بسته بندی، نگهداری، تحویل وبهینه سازی16-کنترل سوابق کیفیت 17-ممیزی داخل 18-آموزش 19-ارائه خدمات(پس از فروش) حصول اطمینان از برآورده شدن خواسته های بوسیله خدمات ارائه شده20- فنون آماری
ایزو 9000
ایزو9000گواهینامه ای است که از سوی سازمان بین المللی استاندارد به شرکتهایی تعلق میگیرد که از لحاظ ساختار سازمانی با تاکید بر جنبه های کنترل کیفیت حائز شرایط مندرج ر دستورالعمل مربوط باشند .اگر چه ابتدا گواهینامه مزبور فاقد اثر بخشی در خارج از شرکت ها بود ولی به تدریج به عنوان یکی از اسناد ضروری برای شرکت در مناقصه های بین المللی به ویژه در زمینه صادرات خدمات فنی ساختمانی مدیریت وسایر کالاها وخدمات مطرح شده است .از این رو ضروری است شرکت های علاقمند به بهبود توسعه وتعالی محصول وگسترش صادرات در صدد اخذ گواهینامه مزبور باشند .از جمله مزیتهای ایزو 9000اینکه جنبه بین المللی دارد وبرای صادرکنندگان حائز اهمیت است در کشورهای صنعتی گواهینامه ایزو9000جزو مدارک ضروری شرکت در مناقصه های بین المللی وقراردادهای صادرات مستمراست وضمن افزایش توان بالقوه فروش کارایی شرکت در زمینه کنترل هزینه ها را تضمین کرده وحاشیه فروش را بهبود می بخشد ودر نهایت از بهبود مستمر در نیروهای انسانی وسیستم سازمانی اطمینان خاطر ایجاد میکند.گواهینامه ایزو9000از طرف سازمان بین المللی استاندارد به شرکت هایی اعطا می شود که دارای یک سیستم کنترل کیفیت با تاکید بر رضایت مشتری هستند .ایزو 9000خود به سه دسته تقسیم می شود: ایزو 9001:مخصوص شرکت ها و موسساتی است که به طراحی توسعه تولید نصب وارائه خدمات اشتغال دارند ولی در آنها عنصر طراحی وارائه خدمات خاص به مشتری از اولویت بیشتری برخوردار است .نظیر شرکت های مهندسی طراحی خطوط لوله وحسابداری . ایزو 9002:شایعترین بخش ایزو 9000است وبه شرکتهایی تعلق می گیرد که به تولید نصب وارائه خدمات اشتغال دارند ولی طراحی از عناصر اصلی آنها به شمار نمی رود . کارخانه های تولیدی توزیع کنندگان عمده فروشان موسسات حمل ونقل ونظایر انها در این گروه قرار می گیرند .ایزو 9002برای قسمت عمده شرکت ها وموسسات مناسب است وشامل 10صفحه اسناد مشتمل بر چهار قسمت و20بند اصلی است . ایزو9003:به آن دسته از شرکت هایی مربوط می شود که به تولید کالاها یا خدمات خاص اشتغال دارند . ایزو 9000در سال 1979برای اولین بار مطرح شده ودر اوایل استقبال چندانی از سوی شرکت ها به عمل نیامده ولی امروزه اغلب شرکت ها در صدد اخذ آن عستند. در واقع علت اصلی شیوع آن در سالهای اخیر پافشاری مشتریان عمده بر داشتن گواهینامه مزبور در شرکت های طرف قرار داد آنهاست .کلیه شرکتها وموسسات بدون توجه به عده کارکنان مقدار سرمایه اندازه یا سهم بازار می توانند در صورت حائز بودن شرایط مندرج به اخذ گواهینامه نائل شوند . مزایای ایزو9000 ایزو9000در سال های اخیر به یکی از اسناد مهم برای صادر کنندگان تبدیل شده است . افتخار داشتن ایزو 9000پیام مثبت وبسیار ارزشمندی به سایر شرکت ها ست با این مضمون که شرکت ساختار مطلوب مدیریت کارامد وسیاست منسجمی در کنترل کیفیت دارد ورضایت مشتری جزو ملاحضات اساسی محسوب می شود .سایر مزایای آن به شرح زیر است: • این استاندارد جنبه بین المللی دارد و ابزار مهمی برای شرکت هایی است که د رجستجوی صادرات اند . • بدون گواهینامه ایزو9000حضور در مناقصه های مهم وبین المللی بسیار دشوار است . • توانایی فروش شرکت های بزرگی که بر گواهینامه ایزو 9000پافشاری دارند افزایش می یابد . • هزینه های تولید از طریق افزایش کارآیی وحذف اشتباه ها وضایعات کاهش می یابد این موقعیت از طریق یک رشته نظارت و کنترلهای الزامی وتعهد شده روی مراحل اصلی عملیاتی شرکت به دست می آید و زمینه را برای حذف اشتباهات بالقوه پر هزینه فراهم می آورد . • دستورالعمل های عملیاتی وکنترلی به طور دقیق تدوین وتضمین می شود به نحوی که مدیریت موسسه آسانتر شده واثر بخشی وکارآیی لازم به دست می آید. • افزایش کارآیی هزینه ها را کاهش داده وقدرت رقابتی شرکت را افزایش می دهد . • وجود یک سیاست ورویه بهبود مستمر در کارکنان وسیستم را تضمین می کند. • ظرفیت فروش به طور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد چرا که مشتریان گواهینامه ایزو9000را معادل همه چیز می دانند . یک ابزار قوی در بازاریابی مستند بوده وحداقل در شرایط مساوی با سایر شرکت ها یک امتیاز قوی وموثر محسوب می شود. شرایط دریافت ایزو9000 برای دریافت گواهینامه ابتدا باید از طریق مکاتبه با سازمان بین المللی استاندارد یا سازمان محلی مربوط به استاندارد کپی آخرین دستورالعمل ایزو 9000را تهیه کرد کلیه موارد خواسته شده باید به صورت ساده وصریح نوشته شود وبه همراه مجموعه ای از اسناد (که در ادامه به اختصار معرفی شده است )وتقاضای شخصی به سازمان ارسال شود .انتخاب یک نفر مسوول تام الختیار در شرکت برای پیگیری ومعرفی آن به سازمان جهانی استاندارد کمک بسزایی در تسریع امر می کند لازم به ذکر است بنا به دستورالعمل سازمان شرکت باید متن کوتاه وجذابی مبنی بر اولویت رضایت مشتری تهیه ودر قسمت ورودی شرکت به نحوی نصب کند که در معرض دید کارکنان وارباب رجوع قرار گیرد. مدارک مورد نظر ایزو9000از دوقسمت تشکیل شده است الف)راهنمای مربوط به سیاست شرکت در استقرار سیستم کنترل کیفیت. راهنمای مربوط به رویه عملیاتی شرکت در اجرای نکات دستورالعمل بند الف خود از چهار قسمت تشکیل شده است: 1-حوزه فعالیت شرکت :در این قسمت ماهیت کار شرکت رسالت واهداف اصلی کالا و خدمات وبازارهای هدف شرکت آورده می شود .یک شرکت می تواند بخشهای خاصی از فعالیت های خود را در این قسمت ذکر کند .در این صورت ایزو 9000در همان موارد اضهار شده نافذ خواهد بود. 2-فهرست استانداردهای قبلی:هرگونه استانداردورویه مربوط به کیفیت که شرکت تا به حال ملزم به رعایت آنها بوده در این قسمت درج می شود .جوایز ونشانهای افتخار وامثال آنها نیز در این بخش نوشته می شود. 3-تعاریف:مواردی از قبیل محصول قرارداد مناقصه براساس فرهنگ شرکت تعریف می شود .محصول می تواند خدمت سخت افزارونرم افزار یا ترکیبی از آنها باشد .همچنین محصول ممکن است مشهود یا نا مشهود نیز باشد الزامات اساسنامه ای وقانونی موسسه برای حضور در مناقصه ها وقراردهانیز باید به دقت درج شود . 4-دستورالعمل های مربوط به ایزو9000: این قسمت بخش اصلی مورد نظر ایزو بوده وباید به دقت تکمیل شود .نظر به اهمیت این بند به اختصار هر یک از بندهای 20گانه معرفی می شود: اول –اعلام تعهد مدیریت به منشور ایزو:در این قسمت شرکت تعهد خود را به رعایت مفاد استاندارد طی یک عبارت ساده اعلام می کند .همچنین ساختار سازمانی وسلسله مراتب اختیارات ونماینده مدیریت ارشد در پیگیری مفاد ایزو در این قسمت درج می شود. دوم-سیستم کنترل کیفیت :سیستم کنترل کیفیت در شرکت به طور کامل تهیه شده وماموریت بخشهای مختلف سازمان در طرح ریزی واستقرار سیستم تشریح می شود. سوم-نحوه مدیریت قرار دادها:کلیه موارد ورویه های شرکت در زمینه قراردادها وسفارشها به صورت مکتوب ارائه می شود تا از توانایی شرکت در بر آورد نیاز های مشتری و اجرای مفاد قراردادهای فی ما بین اطمینان حاصل شود. چهارم –کنترل فرایند طراحی :این بخش از استا نداردمختص شرکت هایی است که علاقمند به ایزو 9001هستند .برای سایر شرکت –ها این بند کاربرد ندارد.دراین بند رویه شرکت در مورد نحوه کنترل واصلاح فرایند طراحی نحوه هماهنگی بخشهای مختلف در گیر در طراحی نحوه حصول اطمینان از کیفیت دادها وستادها بخش طراحی نوشته می شود. پنجم- کنترل اسناد ودادها:نحوه کنترل شرکت روی دادها وتهیه وتکمیل اسناد ونگهداری آنها در این بخش توضیح داده می شود. ششم-خرید :خرید یکی از وظایف خطیر در سازمان هاست واز این رو مستلزم کنترلها ی سختی است .اغلب مشکلات نیز از نقص در کالاها وخدمات خریداری شده بروز می کند وبه صورت زنجیره ای کلیه عملیات شرکت را مختل میکند .از این رو شرکت باید نحوه مدیریت خود روی فرایند خرید ارزیابی پیمان کاران فرعی اصلاحات لازم در مواد خریداری شده ودر صورت لزوم تغییر در منبع خرید را مشخص کند. هفتم – کنترل کالاها ومواد ارائه شده از سوی مشتری :در اغلب موارد ممکن است خود مشتری بخشی یا تمام مواد اولیه لازم را فراهم کند ودر اختیار شرکت قرار دهد .لازم است از سیاست شرکت در زمینه حفظ ونگهداری اموال مشتری اطلاع حاصل شود . هشتم –مشخص کردن موجودی انبار وقابلیت ردیابی آن : باید مکانیسم کار آمدی جهت مجزا نگهداشتن مواد اولیه ومحصول نهایی فراهم شود .رویه شرکت در زمینه علامتگذاری صدور اوراق واسناد انبار ودیگر ابزار به صراحت اعلام شود . دهم تا چهاردهم –نحوه بازرسی وکنترل کیفیت:رویه شرکت در مورد بازرسی وآزمایش کمی وکیفی دستگاه های اندازه گیری موجود نحوه کنترل فرآیند بازرسی ونحوه اداره کالاهای تایید نشده وهمچنین روش شرکت در اجرای اقدامات اصلاحی وباز دارنده نیز در این قسمت درج می شود. پانزدهم-حمل و نقل انبارداری بسته بندی وتحویل : رویه ودستورالعمل های مکتوب شرکت در هر مورد به طور مجزا درج می شود . شانزدهم –کنترل گزارشهای مربوط به کیفیت: مکانیسم موجود شرکت در زمینه تهیه نگهداری وکنترل گزارشهای مربوط به سیستم کنتل کیفیت ونیز نحوه ارزیابی آنها توسط مدیریت باید مشخص شود. هفدهم – حسابرسی داخلی :استقرار یک سیستم مناسب حسابرسی داخلی با تاکید بر حسابرسی کیفیت ضروری است.بسته به مورد حداقل باید یک یا دو نفر حسابرس انتخاب شود وسالانه دوبار حسابرسی صورت گیرد . هجدهم –آموزش :مراتب التزام شرکت به قراری دوره های مناسب آموزشی برای کلیه کارکنان در این بخش یاداشت خواهد شد . نوزدهم-نحوه ارائه خدمات :در صورت ضرورت ارائه خدمات پس از فروش به مشتری رویه مکتوب شرکت در این قسمت گزارش می شود. بیستم-تکنیکهای آماری:تکنیکهای مناسب آماری برای بر آورد ظرفیت کنترل عملکرد وماشین آلات وسایر موارد انتخاب وگزارش می شود . رویه عملیاتی واجرای شرکت در هر یک از موارد فوق مفاد بند ب تقاضانامه را تشکیل می دهد .به طور کلی ایزو9000سعی دارد توجه شرکت ها را به کیفیت جاب ومزایای فوق را به آنها اعطا کند .همچنین این گواهینامه اعلامی است رسمی وبین المللی مبنی بر تعهد شرکت به کیفیت ورعایت منافع مشتری از این رو افقهای خوبی برای شرکت ترسیم می کند .بررسی شرایط اخذ این گواهینامه نشان می دهد که وجود واحدهای کار آمد تحقیق وتوسعه شرط اساسی دریافت آن محسوب می شود.
ایزو 9000 آری یا نه!؟

 

مدتی بود یک سوال ذهنم را مشغول کرده بود و اون این که چرا خیلی ازمحصولاتی که خریداری می کنیم علی رغم داشتن گواهینامه ایزو9000و ایزو 9002و... ولی محصولشان مورد پسند مشتری نیست . یعنی محصولشون اون ویژگیهای لازمه را ندارد . بعد با خود فکر کردم این مشکل باید دوعلت داشته باشه یا اینکه ماهیت گواهینامه های ایزو9000 به این صورت است که جنبه هایی از تولید محصول را مورد توجه قرار میدهد که برای مشتری اهمیتی نداردبه عبارتی ایراد به ذات خود ایزو برمیگردد یا اینکه ایزومشکلی ندارد بلکه در پیاده سازی به خوبی عمل نشده است یعنی فقط اون شرکت تونسته یک جوری گواهی رو دریافت کند.
به همین دلیل شروع به جستجوبرای یافتن دلیل کردم. تا اینکه به یک مقاله در همین زمینه برخوردم که برام خیلی جالب بود. متن مقاله را در پست بعدی می ذارم شما هم بخونید(شاید هم قبلا خونده باشید) خوشحال میشوم که نظر شما روهم در این زمینه بدونم.
پرسش و پاسخ درباره استانداردهای سری ایزو

 

بی گمان نام ایزو را زیاد شنیده اید. و ممکن است بسیار از خود پرسیده باشید که دریافت گواهینامه استاندارد همچون ایزو چه تاثیری بر کیفیت محصولات و یا وضعیت کسب کارتان دارد.
آیا تنها دریافت گواهینامه استاندارد به منزله مرغوبیت است ؟
آیا برای صادرات کالا یا خدمات خود نیازی به دریافت گواهینامه استاندارد دارم ؟
شماره های بعد از نشان ISO مثلا ISO 14000 یا ISO9000 چه معنایی دارد ؟
به جز استاندارد ایزو چه استاندارد های دیگری وجود دارند ؟
داستان استاندارد ، داستانی طولانی است. در سالهای جنگ دوم جهانی کشورهای صنعتی جهان، هریک به فراخور نیازهای خود اقدام به تدوین استانداردهایی در سطح ملی نموده بودند. از جمله در آلمان استاندارد DIN و در ایالات متحده آمریکا استاندارد ANSI تدوین و مورد استفاده قرار می گرفت.
که به ترتیب کوتاه شده عبارات DIN= Dutch Industrial Norm و ANSI= American National Standard Institute هستند.
این استاندارد ها یکسان سازی موارد بسیار متنوعی را شامل می شوند. از اندازه و شکل پیچ و مهره گرفته تا استانداردهای مربوط به انتقال الکترونیکی داده ها. اما با گسترش صنعت و رشد مبادلات میان کشورها نیاز به یک استاندارد فراگیر و جهانی احساس گردید.ممکن است بسیاری از شما نیز با مشکلات مربوط به تنوع و عدم مطابقت کالاهای صنعتی کشورهای مختلف برخورد کرده باشید مثلا اینکه خودروهای آلمانی پیچ های مخصوص به خود دارند که با پیچهای خودروهای ژاپنی کاملا متفاوت است.
سرانجام سازمان بین المللی استاندارد یا (ISO= International Organization for Standardization ) با تدوین استانداردهایی فراگیر جهان را به پیروی از این استانداردها تشویق نمود. این استاندارد جهانی همان استاندارد های ایزو هستند. البته استانداردهای ملی نیز همچنان معتبر بوده و در سطح کشورها مورد استفاده صنعتگران و تولید کنندگان قرار می گیرد.
اما آنگونه که از تبلیغات وسیع شرکتها بر می آید چند نمونه از سری استاندارد های ایزو بسیار معروفتر از بقیه هستند. نام ایزو سری 9000 و ایزو سری 14000 را حتما شنیده اید. ولی ممکن است نام ایزو1006 را کمتر شنیده باشید.
1- سیستم های مدیریت کیفیت ، سری استاندارد های ISO 9000
درسال 1987 کمیته فنی 176 سازمان ایزو (ISO/TC 176 ) سری استانداردهای ISO 9000 را به جهانیان ارائه نمود.
هدف از تدوین این سری استاندارد ، بوجود آوردن الگوئی بین المللی برای پیاده سازی و استقرار سیستم های مدیریت و تضمین کیفیت بوده است که مورد استقبال فراوان در سطح دنیا قرار گرفت سیستم های مدیریت کیفیت به منظور حفظ سطح کیفیت تعریف شده و بهبود کیفیت از طریق اصلاح فرایندها، در سازمان پیاده سازی می شود.
امروزه واحدهای خدماتی نیز مانند واحدهای صنعتی ، علاقه زیادی به استقرار سیستم کیفیت نشان می دهند.

 

فواید استقرار سیستم کیفیت
سیستم های مدیریت کیفیت به عنوان وسیله ای برای بوجود آوردن محصولات منطبق با آنچه از سوی سازمان به مشتری تعهد شده است با توجه به فواید زیر ، در سازمان استقرار می یابد.
• بررسی مجدد فعالیت های سازمان بر اساس اهداف سازمان و رفع کاستی ها
• شفافیت فرایند ها و شاخص ها در سازمان
• جلوگیری از دوباره کاری ها به واسطه تعریف فعالیت ها ی برنامه ریزی شده و سیستماتیک
• کاهش هزینه ها ایجاد اطمینان و اعتماد در درون سازمان (رده های مدیریتی و کارکنان)
• ایجاد اطمینان و اعتماد در برون سازمان (مشتری ) و بالطبع قابلیت عرض اندام در فضای مختلف تجاری
• افزایش توان رقابت د عرصه بین الملل

 

استاندارد 9000-QS
استاندارد 9000-QS براساس استانداردISO 9001:1994تدوین شده و نیازمندیهای آن را به طور کامل پوشش می دهد. در استاندارد9000-QS نیازمندیهای خاص صنایع خودروسازی به نیازمندیهای عمومی استانداردهای ISO 9000 و با هدف تدوین سیستم کیفیت خاص صنایع خودروسازی اضافه شده است . بخصوص در بخشهای مربوط به طرح ریزی کیفیت و کنترل فرآیند ISO9001 دراستاندارد 9000-QS به طور اساسی تجدید نظرشده است .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 35   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله همه چیز درباره استاندارد ایزو

دانلود مقاله تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
دوستان گرامی، اجازه دهید سخنانم را با یکی از پارگراف‌های مشهور نوشته شده به زبان فارسی آغاز کنم. این یک پدیده‌ی نادر است که ما در زبان فارسی پاراگراف مشهوری داشته باشیم. ابیات منظوم و برخی جملات قصار و قطعات کوتاه سعدی و خواجه عبدالله انصاری برای ما امور آشنا و روزمره‌اند اما کمتر می‌توان نوشته‌ای منثور و بخصوص معاصر را یافت که، لااقل در بین اهل نظر، شناخته شده باشد. مثل: «من این‌ها را برای سایه‌ام که روی دیوار افتاده است می‌نویسم» به قلم صادق هدایت. باری، یکی از این معدود پارگراف‌ها اینگونه آغاز می‌شود: «غربزدگی می‌گویم همچون وبازدگی، و اگر بمذاق خوش آیند نیست بگوئیم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی ست در حدود سن زدگی. دیده‌اید که گندم را چگونه می‌پوساند؟»
این نخستین جملاتی ست که جلال آل احمد کتاب غربزدگی‌اش را با آن شروع کرده است. و بنظر من بیان همین کلمات است که امروز ما را دور از وطن خویش در اینجا زیر یک سقف گردآورده، تا به ضرب و دنگ تحقیق و «پی پِر» و کنفرانس و سمینار بکوشیم دریابیم که چه بلائی به سر ما آمده است.
شاید آنچه گفتم بنظر شما اغراق آمیز بیاید؛ اما آنانی که در دو دهه‌ی ١٣٤٠ و ١٣٥٠ جوانی خود را در جریانات روشنفکری ایران گذرانده باشند خوب می‌فهمند که من چه می‌گویم. اصلا بگذارید در چند جمله آن جریان را خلاصه کنم و برای این کار کمی از خود و هم‌نسلانم بگویم: در سرآغاز دهه‌ی ٤٠ ایرانی (که مصادف بود با سرآغاز دهه‌ی ٦٠ میلادی و در مغرب زمین همراه بود با جریان هیپی‌ها، سنت شکنی‌ها، خیزش‌های دانشجوئی و رادیکالیسم فرهنگی) من، همراه با یارانی همچون داریوش آشوری، بهرام بیضائی، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی، اکبر رادی، احمدرضا احمدی و چند تن دیگر، نخستین ایام بیست سالگی‌مان را آغاز می‌کردیم و سقفی که ما را بدور هم جمع می‌کرد دانشگاه تهران بود. هشت/نه سالی از کودتای ٢٨ مرداد می‌گذشت. یعنی، ما اغلب کودک بودیم وقتی که آن جریان رخ داد. پس، کینه‌ی سقوط مصدق و بازگشت شاه در دل ما چندان جائی نداشت. و اگر مشکلی هم با شاه داشتیم مشکلی مربوط به خود او بود.
آن روزها در آمریکا، که از پس ٢٨ مرداد ٣٢ در کشور ما حرف اول را می‌زد، چهره‌ی جدیدی به تخت ریاست جمهوری نشسته بود که برنامه‌هایش با برنامه‌های ژنرال آیزنهاور و معاونش نیکسون متفاوت بود. او از مسائلی همچون حقوق بشر و دموکراسی دم می‌زد ـ حرف‌هائی که در آن روزگار بیشتر به شوخی شبیه بود. یادم است یک روز داریوش آشوری بطعنه پیشنهاد کرد که نامه‌ای به پرزیدنت جدید، آقای جان اف کندی، بنویسیم و بگوئیم حالا که حضرتعالی در حال تأمین حقوق بشر هستید یک فکری هم برای اضافه حقوق بشر بفرمائید. منظورم این است که بگویم کسی باور نداشت که آدمی در آن سوی دنیا به تخت بنشیند و منشاء تغییراتی عمیق در سوی دیگر دنیا شود. اما چنین شده بود. مثل این بود که منتظر بوده‌اند تا ما دبیرستان را تمام کنیم و پا به دانشگاه بگذاریم تا سکوت وحشت زده و هشت/نه ساله‌ی بعد از ٢٨ مرداد شکسته شود. دانشگاهی که ما در آن پا گذاشته بودیم یکپارچه آتش بود. همین زنده یاد پروانه اسکندری (قبل از آنکه همسر داریوش فروهر شود) را که بچاقوی وزارت اطلاعات اسلامی تکه تکه شد من اولین بار در همان سال‌ها جلوی دانشکده هنرهای زیبا دیدم که روی پله‌ها ایستاده بود و علیه دیکتاتوری سخن می‌گفت. دیکتاتوری هم بنظر می‌رسید که رفته رفته دارد وا می‌دهد. نشانه‌اش اینکه مطبوعات هم آغاز به سخن گفتن کرده بودند. خبر رسید که موسسه‌ی کیهان در پی انتشار دو نشریه‌ی جدید است یکی بنام «کتاب هفته» و دیگری بنام «کتاب ماه». قرار بود اولی را احمد شاملو سردبیری کند و دومی را جلال آل احمد. یکی توده‌ای از حزب توده برگشته اما وفادار به سوسیالیسم و دیگری نیروی سومی از نیروی سوم برگشته اما وفادار به سوسیالیسم. انتشار کتاب ماه به آل احمد فرصت داد که کتابی را که به تازگی تمام کرده بود و «غربزدگی» نام داشت بصورت جزوه جزوه و ماه به ماه در همین کتاب ماه منتشر کند. قسمت اولش هم همینگونه منتشر شد اما در شماره‌ی دوم جلویش را گرفتند و کتاب ماه شماره‌ی سومی هم نداشت. آل احمد ظاهراً کتاب ماه دوم را بی‌جزوه‌ی غربزدگی منتشر کرد و آرام کنار کشید. اما در این کنار کشیدن داستان دیگری هم در کار بود.
در پی انتشار همین شماره‌ی دوم بود که، در یک عصر بهاری، من و بهرام بیضائی به دفتر کتاب ماه و بدیدار آل احمد رفتیم. آن روزها بهرام با او بیشتر محشور بود تا من. و او خواسته بود بهرام را ببیند و بهرام هم مرا با خود برده بود. آنجا بود که معلوم شد که آل احمد، در همان ابتدای شروع کار در کتاب ماه، همه‌ی جزوه‌ها را چاپ کرده بود و فقط قرار بود در هر شماره یک جزوه را به کتاب ماه الصاق کنند. و حالا که الصاق جزوه‌ها ممنوع شده بود، آل احمد شتابزده جزوه‌ها را بصورت کتاب سنجاق کرده و بدون برش لب کتاب‌ها آنها را از صحافی خارج کرده بود و تصمیم گرفته بود که آنها را، که از تعدادشان خبر ندارم اما نباید بیش از ١٠٠٠ جلد بوده باشد، از طریق «برو بچه‌ها» پخش کند. آنروز عصر از دفتر کتاب ماه که بیرون آمدیم زیر بغل من و بهرام چند جلد کتاب بود پیچیده در کاغذ‌های کاهی. و ما پخش کننده‌ی کتاب ممنوعه‌ای شده بودیم که فقط از محتویات فصل اول یا جزوه‌ی اولش با خبر بودیم.
کتاب مثل نقل و نبات بین رفقا پخش شد و بحث «غربزدگی» برای ما شد همان چیزی که امروزی‌ها به آن «گفتمان» می‌گویند. (و همینجا، بعنوان نکته‌ی معترضه بگویم که دیده‌ام این روزها بسیارانی خیال می‌کند که «گفتمان» واژه‌ی شیک تری است برای گفتگو و گپ و مصاحبه؛ و اغلب در رادیو و تلویزیون‌ها می‌شنوم که به هم میگویند بیائید با هم گفتمانی داشته باشیم. اما آنروز هم، مثل واقعیت امروز، گفتمان غربزدگی امری بود بسا وسیع‌تر از گفتگو ـ چیزی همچون موضوع عام گفتگوی روشنفکران و نجبگان.
کتاب میگفت که ما در درازای مدتی بیش از پنجاه سال کوشیده‌ایم خودمان را با موشک انقلاب مشروطه به قرن بیستم برسانیم و، اگرچه اختیارات شاه و شیخ را بر روی کاغذ قانون اساسی مشروطه محدود کرده‌ایم اما، هرکجا که کار به حقوق ملت و اِعمال دموکراسی کشیده، همانجا سرمان به سنگ خورده است.
ما تازه قرار بود که این حرف‌ها را بفهمیم اما نسل شاملو و آل احمد دیر زمانی نبود که از داغی جنبش ملی کردن صنعت نفت و دست و پنجه نرم کردن با غول بی‌شاخ و دم امپراطوری بریتانیا ـ شکسته و پر ریخته ـ بیرون آمده بودند. آنها دیده بودند که رفیق استالین چگونه دستشان را توی پوست گردو گذاشته و رویش را آن سو کرده تا توده‌ای‌ها را تیربارن کنند. من سال‌ها بعد تلخی این تجربه را در کام رفیق اخیراً از دست رفته‌ام ـ شاهرخ مسکوب ـ هم دیدم، آنجا که از شکنجه قپانی و آویزان شدن از سقف می‌گفت. ملیون و نیروی سومی‌ها هم دیده بودند که آمریکا، در جنگ آنان با بریتانیا، برای‌شان چندان پناهی نبوده است. آن‌ها هم باید از خامی یک سوء تفاهم تاریخی بیرون می‌آمدند. آمریکا در آخرین لحظه مصدق را تنها گذاشته و در زیرزمین سفارتخانه‌اش سپهبد زاهدی را برای کودتا آماده کرده بود. نسل بزرگتر ما نسلی بود تلخ و شکسته. شعرش شعر زمستان اخوان ثالث بود، روشنفکرش در تریاک و هروئین غرق می‌شد و نصرت رحمانی، همچون بلندگوی این پوچی عمیق، از جانب آن نسل سخن می‌گفت.
و حالا آدمی از آن نسل بر آن شده بود تا توضیح دهد که چرا ملت ما بار دیگر در جهش خویش بسوی آزادی و دموکراسی شکست خورده است. او پزشکی شده بود که مرض ما را اینگونه تشخیص می‌داد: «ما به بیمارگی غربزدگی دچاریم. یعنی در برخورد با غرب بجای اینکه بتوانیم تمدن غربی را بشناسیم (یا بقول تقی‌زاده، «سراپا غربی شویم») و ارزش‌های خوب فرهنگی آن را اخذ کنیم (یعنی، بقول دکتر شادمان «اخذ تمدن فرنگی» کنیم) نه تنها در این کار توفیقی نداشته‌ایم بلکه ارزش‌های خوب خودمان را هم در این چالش از دست داده‌ایم و در نتیجه موجودی شده‌ایم بی‌هویت؛ یک شتر-گاو-پلنگ ذلیل.» آل احمد چنین موجودی را «غربزده» نام گذاشته بود.
نسل من که در فراسوی ٢٨ مرداد به جوانی و دانشگاه رسیده بود اما با غرب آشناتر از اینها بود، لباس و پوشاک و موسیقی غربی را دوست داشت، از «پارتی گرفتن» و رقصیدن با آهنگ‌های غربی خوشش می‌آمد، دوست دختر یا پسر داشتن در بین‌اش مد شده بود، سینمای غرب، ادبیات غرب، نقاشی مدرن و معماری نوی غرب را دوست داشت. جریان انقلاب مشروطه و اصلاحات رضاشاهی و سیاست زدائی بخش دوم سلطنت محمد رضا شاه در این نسل شکلی تازه از آدم ایرانی را بظهور رسانده بود. اما حالا آل احمد به او می‌گفت سراپای آنچه که تو داری دروغ و قلابی و عاریتی و وصله پینه‌ای ست.
و همان سال‌ها بود که ترجمه‌ی کتاب «مقدمه‌ی ابن خلدون» هم منتشر شد و آل احمد خواندن آن را به همه‌ی اطرافیانش توصیه کرد. و ما دیدیم که ابن خلدون مراکشی هم در ٥٧٠ سال پیش نظرات آل احمد را تأئید می‌کند. ابن خلدون، که از شمال افریقا به شرق سفر کرده و در بازگست ـ علاوه بر سفرنامه‌ای که نوشت ـ مقدمه‌ای هم بر آن افزود و در آن مقدمه کوشیده بود تا مشاهدات خود را جمع بندی کرده و به نوعی قانونمندی اجتماعی در زمینه‌ی مباحث فرهنگی دست یابد در این «مقدمه» (که از خود سفرنامه‌اش مشهورتر شد و بصورتی مستقل در دست اهل مطالعه گشت)، سخنی دارد که آنروز من و ما را سخت تکان داد و بیشتر مجذوب آل احمد کرد. بگذارید تکه‌ای از این سخن را برای شما نقل کنم:
«قوم مغلوب همواره شیفته‌ی تقلید از شعائر و آداب و طرز لباس و مذهب و دیگر عادات و رسوم ملت غالب است، زیرا در نهاد انسان همواره اعتقاد به کمال و برتری قوم پیروزی که ملت شکست خورده را مسخر خود می‌سازد حاصل می‌شود، و منشاء یا رسوخ بزرگداشت و احترام قوم غالب در نهاد ملت مغلوب است و یا بدان سبب است که ملت مغلوب در فرمانبری خود از قوم پیروز دچار اشتباه می‌شود و بجای اینکه این اطاعت را معلول غلبه‌ی طبیعی آن قوم بداند آنرا به کمال و برتری آنان نسبت می‌دهد... ملت شکست خورده گمان می‌کند که پیروزی غلبه جویان در پرتو عادات و رسوم و شیوه‌ی زندگی آنان حاصل آمده است. و به علت همین اشتباه می‌بینیم که قوم مغلوب خواه در نوع لباس و مرکوب و سلاح و خواه در چگونگی پوشیدن و بکار بردن همواره از قوم پیروز تقلید می‌کند... » (باب دوم، فصل ٢٣، صفخه‌ی ٢٨٧)
آل احمد به ما می‌گفت که ما «قوم شکست خورده»‌ایم و به این خیال که «پیروزی غلبه جویان در پرتو عادات و رسوم و شیوه‌ی زندگی آنان حاصل آمده» سعی می‌کنیم ادای آنها را در آوریم. پهلوی اول عبا و عمامه مان را برداشته بود، با این تصور که اگر ما را با کت و شلوار کازرونی و کلاه پهلوی و مانتوی گاباردین بپوشاند ما به مادموازل ژیزل و مستر آرمسترانگ تبدیل می‌شویم و فراموش کرده بود که توی آن لباس و زیر آن کلاه فرنگی قرضی مغزی هم هست که هیچ یک از ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی این مادموازل و موسیو را در نمی‌یابد و، بقول آل احمد، بجای اینکه نگاهی به موتور ماشینش بیاندازد یا ترمزها را چک کند تا در رانندگی آسیب نبیند، یک آیت الکرسی به آینه‌ی ماشینش آویزان می‌کند و بیمه‌اش را هم با حضرت عباس تمشیت می‌دهد و نه شرکت سهامی بیمه‌ی ایران. (که البته نمی‌دانم کدام شیر پاک خورده‌ای کشف کرده بود که بین انبیاء و اولیاء ما حضرت عباس امور بیمه این عالم را بر عهده دارد.)
اما کتاب آل احمد به این «تشخیص بیماری» بسنده نکرده و در پی ارائه‌ی «دارو و راه علاج» هم برآمده بود. و مشکل ما هم از همین جا شروع شد. از نظر او، ما دو راه بیشتر در پیش نداشتیم: یا باید یکسره «غربی» می‌شدیم و یا به «فرهنگ اصیل» خود بر می‌گشتیم. آل احمد می‌گفت که تجربه‌ی صد ساله‌ی بعد از جنگ‌های ایران و روس تا کنون به ما نشان داده است که راه اول کاملاً به بن بست رسیده است و ما چاره‌ای نداریم که راه دوم را انتخاب کنیم. و بدینسان، با شیپور رستاخیز او، نسل من راهپیمائی بزرگ خود را با عنوانی که چند سال بعد دکتر علی شریعتی بدان داد، یعنی با عنوان «بازگشت به خویش»، آغاز کرد.
اما واقعیت این بود که ما از این «خویشی» که بدان باز می‌گشتیم چندان چیزی نمی‌دانستیم و معنای فرهنگی این «خویشتن اصیل» را در نمی‌یافتیمو، بدینسان، بازگشت ما به خویش نیز جز امری ظاهری نمی‌توانست باشد.
با اینهمه چند سال بعد تمام کارکنان سازمان برنامه ـ که من در آن کار می‌کردم و یکی از اماکن تجمع روشنفکران و نخبگان بود ـ پشت میزهای «برنامه ریزی برای عمران و توسعه‌ی کشور» تسبیح شاه مقصود بدست گرفتند و سبلت پرپشت درویشانه رویاندند. ابتدا خانقاه‌ها توسعه یافتند، در خانه زیرشلواری و عبا پوشیدیم و سراغ کتاب‌های فراموش شده‌ی منطق الطیر و شیخ محمود شبستری رفتیم. و نظریه پردازان تازه نفس هم هر دم بیشتر از راه رسیدند. دکتر احسان نراقی، احمد فردید، رضا داوری و داریوش شایگان برایمان احادیثی شیرین از فرهنگی گفتند که بر پایه‌های عرفان و درویشی و اعتقاد به آخرت و تحقیر عقل و دنیا گذاشته شده بود. حس می‌کردیم که یکباره از معنویت پر شده‌ایم و از وجناتمان نور حقیقت تپق می‌زند. از زیارت شاه نعمت الله ولی شروع کردیم تا کی به سراغ شاه عبدالعظیم برویم. و برعکس حافظ، که از مسجد به خانقاه و از خانقاه به خرابات رفته بود، ما از خرابات راهی مسجد شده بودیم. حتی دربار محمد رضا شاهی هم که قرار بود قبله گاه غربزدگی و غرب گرائی باشد از این روند فرهنگی مصون نمانده بود. تعزیه شد نمایش سنتی و روی صحنه‌ی جشن هنر شیراز رفت. پاتوق‌های ما از سورنتو و چاتانوگا به زیرزمین‌های خیابان سیروس مبدل شد. و آنگاه، وقتی که علیرغم آن همه «جاوید شاه»؛ سرطان خون جان «اعلیحضرت همایونی» را فرا گرفت و مردم کوچه و بازار خبر شدند که «چنان نماند و چنین نیز نخواهند ماند»، دیگر هیچ نهاد مدرن، هیچ متفکر صاحب اثر، و هیچ سیاستمدار خوش نفسی باقی نمانده بود که آینده‌ای روشن را برایمان خبر دهد. ما در شیشه‌ی جادو را گشوده و غولی را که سه نسل از پداران ما به زحمت در شیشه کرده بودند آزاد ساخته بودیم.
آنک در خیابان‌ها بودیم، نه میدانستیم چه می‌خواهیم و نه می‌دانستیم چه نمی‌خواهیم. استقلال، آزادی، جمهوری؟.. اما، نه، اینک زمانه پسوندی شگرف را بدان چسبانده بود تا بازگشن ما را به خویشتن خویش کامل کند. ما اکنون آزادی و استقلال و جمهوری را بشکل «اسلامی»‌اش می‌خواستیم. باور داشتیم که اسلام برای همه‌ی پدیده‌های غربی نوع اسلامی‌اش را دارد، آن هم بهتر از اصل. مثلاً، مگر بنی صدر نبود که به ما می‌گفت که اقتصاد اسلامی بسا کارا‌تر و عادلانه تز از اقتصاد غربی است؟ و شاه که رفت و خمینی که آمد روند گسنرده‌ی «اسلامی کردن» چیزها نیز آغاز شد. تقی زاده غلط کرده بود که گفته بود همه چیزما باید یکسره غربی شود. نخیر، ما می‌توانستیم همه چیز را یکسره «اسلامی» کنیم و با این کار از چنبره‌ی ذلت آور غربزدگی بیرون جهیم.
و من عمق و گسترده‌ی این روند «اسلامی کردن» را روزی فهمیدم که در سازمان برنامه به ما ابلاغ شد که فردا برای «اسلامی کردن سازمان برنامه» می‌آیند. و ما تا فردا صبر کردیم تا این واقعه‌ی شگرف را بچشم خویش ببینیم. و، صبح علی الطلوع، کارشناسان اسلامی سازی از راه رسیدند، با کلنگ و بیل و زنبه. و بجان مستراح‌های فرنگی افتادند که نجس و شرم آور بودند و ملت مسلمان ایرانی را از نشستن بر روی دو پا و زور زدن سنتی باز داشته بودند. و ما تا دریابیم که بیشترمان دچار درد بواسیر شده‌ایم همه جایمان اسلامی شده بود. همانروز در راهروی مدیریت فرهنگ و هنرمان بلندگوئی گذاشتند که از صبح تا عصر برایمان آیات قرآن را تلاوت می‌کرد و دیگر نیازی به رفتن به مجالس ختم هم نبود. در آن راهرو‌های اسلامی شده آنک مجلس ختم خود ما را گرفته بودند.
و تنها اکنون است که، گریخته از آن جهنم فرهنگی، و دست و پا شکسته، داریم از خودمان می‌پرسیم که این چه نسخه‌ای بود که آل احمد و شریعتی برایمان پیچیدند؟ این نسخه چه مشکلی داشت که ما را بدین روز انداخت؟ اصلا، ما که آنقدر مشتاق بازگشت به خویش بودیم چرا نتوانستیم محیطی را که بر اساس مختصات آن «خویش» ساخته شد تحمل کنیم و بیرون زدیم تا همان غربی که ما را «زده» بود پناهمان دهد؟
در سر پیری، پاسخ من به این پرسش آن است که ما فدای یک خطای علمی در حوزه‌ی داد و ستدهای فرهنگی شدیم. ما روی نمره باخته شرط بندی کردیم و حاصل کارمان نیز جز باخت نبود. بگذارید بقیه‌ی سخنم را با همین مفهوم «داد و ستد فرهنگی» دنبال کنم.
اکنون دو سه دهه از پیدایش یک اصطلاح دیگر، یعنی مفهوم «دهکده‌ی جهانی» می‌گذرد. یعنی همان روزهائی که ما اصطلاح «غربزدگی» را اختراع می‌کردیم در مغرب زمین مفهوم «دهکده شدن» به معنای «کوچک شدن جهان» پا به عرصه‌ی ظهور می‌گذاشت. و امروزه، در نخستین ربع قرن بیست و یکم، آنچه روزی حاصل تخیلات آدمیان آینده نگر بود تبدیل به حقیقتی روزمره شده است. اما امروز کمتر از اصطلاح «دهکده‌ی جهانی» ـ که برآمده از بحث‌های مربوط به فرهنگ بود ـ استفاده می‌شود و جای آن را اصطلاح جدیدتری گرفته است به نام «روند جهانی شدن»، که این یکی بیشتر از دل مباحث اقتصادی بیرون آمده است. با این همه کمتر کسی ست که از روند اقتصادی جهانی شدن سخن بگوید و بتواند اثرات فرهنگی این روند را نادیده بگیرد. گوئی وعده‌ی تخیلی رسیدن به «دهکده‌ی جهانی» که ناظر بر انقلاب در ارتباطات و نتایج فرهنگی آن بود اکنون از طریق «روند جهانی شدن» واقعیت می‌یابد.
براستی هم که هر پیشرفت در امر تکنولوژی ارتباطات همواره در طول تاریخ دارای تأثیرات موازی فرهنگی و اقتصادی بوده است. از کشف آتش تا اختراع چرخ، هم ارتباط ممکن‌تر شده، هم گروه‌های انسانی بهم نزدیک‌تر گشته‌اند و هم تبادلات اقتصادی شان رونق گرفته و، بموازات این تبادلات اقتصادی، کار داد و ستد‌های فرهنگی بین آنها نیز اوج گرفته است. در کشور خودمان براه افتادن قبایل آریائی و آمدنشان از خراسان ماوراء النهر به داخل فلات ایران و حرکتشان بسوی غرب و رسیدنشان به قلمرو ایلام و بابل و آشور در بین النهرین نه تنها خود نتیجه پیشرفت‌های تکنولوژیک ارتباط (از رام کردن اسب تا اختراع ارابه و دلیجان گرفته تا حتی پیدایش لباس و لوازم جنگ ـ که خود حاکی از نوعی ارتباط خصمانه است) بوده بلکه همین پیشرفت‌ها موجب داد و ستدهای اقتصادی و فرهنگی متعدد و گسترده شده و دو فرهنگی آریائی و سامی را در منطقه بین النهرین در هم آمیخته و، مثلاً، از درون دین یهود شریعت عیسی را استخراج کرده است که بیشتر مذهبی میترائی ست تا موسوی.
در واقع از جمع آمدن سه روند پیشرفت ارتباطات، رونق داد و ستدهای اقتصادی و گسترش تبادلات فرهنگی است که ما به مفهوم عام «کوچک شدن جهان» می‌رسیم. به عبارت دیگر، اگر کارل مارکس تاریخ انسان را تاریخ جنگ طبقات اجتماعی دیده است، و اگر ماکس وبر موتور محرکه تاریخ را روند عقلائی شدن امور خوانده است، و دیگر اندیشمندان در حوزه‌ی فلسفه‌ی تاریخ به نظریه‌های گوناگونی رسیده‌اند، اکنون در سرآغاز قرن بیست و یکم ما می‌توانیم یک روند انکار ناپذیر را باور کنیم و آن هم روند «کوچک شدن» جهان است ـ به معنی بهم پیوستن جهان‌های گوناگون متفرق گذشته، و ذوب شدن تمدن‌ها و فرهنگ‌ها در یکدیگر. پس «جهانی شدن» خرده جهان‌ها موجب «کوچک شدن» کلان جهانی نیز هست که ما در آن زندگی می‌کنیم.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟

دانلود مقاله تاریخچه پیدایش گویش آذری

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله تاریخچه پیدایش گویش آذری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


الف ) مقدمه . مجموعة زبانهای ترکی که تبار مشترک دارند، امروزه شامل 21 گویش یازبان اند که هر کدام گونه های ادبی نیز دارند و حدود 000 ، 000 ، 120 تن به آنها سخن می گویند. اولین سند نوشتاری آنها (قرن دوم /هشتم ) از آنِ مردمانی است که در قرن ششم میلادی به نام ترک ظهور کردند و به دلایل تاریخی ، «ترکی » به مجموعة این زبانها اطلاق شد. شواهد زبان شناختی ، این فرضیه را که منشأ این اقوام و زبانها مناطق نزدیک به آسیای مرکزی است ، تأیید می کند.

 

گستردگی زبانهای ترکی نشان دهندة اهمیت و سهم این اقوام در تحولات تاریخی بخشی از اوراسیای شرقی است . آنان از قرن ششم میلادی به بعد، بخش وسیعی از اوراسیا را تسخیر کردند (محدوده ای که مرزهای آن پیوسته در معرض تغییر بود) و از دوره های پیش از تاریخ ، با زبانهای متعددِ زنده و مردة اوراسیایی برخورد نمودند.

 

در بعضی مناطق ، مهاجرت ترکها به همگون سازی می انجامید؛ گاه فاتحان ترک ، زبان خود را به قوم مغلوب تحمیل می کردند و گاه خود مجذوب فرهنگ بومی آنان می شدند. به سبب این روند پیچیده ، تاریخچة زبانهای ترکی تلفیقی از پدیده های گوناگون روبنایی و زیربنایی ، و انتزاعی است .

 

کاربرد اصطلاح برای کل مجموعة زبانهای ترکی ، و اصطلاح برای زبان محدودة متصرفات حکومت عثمانی و کشور ترکیه ، رویدادی جدید است ( رجوع کنید بهاصطلاحات روسی و اصطلاحات فرانسوی ).

 

در توضیح اصطلاحهای «تورک دیلی » (زبان ترکی ) و «تورک دیلْلَری » (زبانهای ترکی ) بین پژوهشگران ترکیه و کشورهای دیگر (از جمله واحدهای سیاسی ترک زبان کشورهای مشترک المنافع ) اختلاف نظر مهمی وجود دارد که ناشی از برداشتهای گوناگون از خویشاوندی تاریخی و امروزی این زبانهاست . امروزه بیشتر محققانِ ترک عقیده دارند که زبانهای ترکی ، گونه های محلی (لهجه های / شیوه های ) یک زبان اند. این دیدگاه که از جنبش ملی ترکها در روسیة قرن سیزدهم / نوزدهم سرچشمه گرفته ، با اثرپذیری از آرای زبان شناسان عرب پدید آمده است ، اما همة محققان در اینکه زبانهای ترکی معاصر هرکدام گویش یا زبان مستقلی هستند با هم موافق اند.

 

منابع : آثار تحقیقی فراوانی که راجع به ترکها نوشته شده نشان دهندة گستردگی حوزة اقوام و زبانهای ترک و توجه جدّی محققان نسبت به آنان است . افزایش روزافزون انتشارات در کشورهای ترک زبان ، تشخیص جهات و موقعیت را در این مورد دشوارتر می سازد؛ بنابراین ، کتاب شناسی خلاصه ای که در اینجا عرضه می شود، اولویتها را در آثار مرجع و راهنماها مشخص ، و جستجوی اطلاعات بیشتر را آسان می سازد.

 

ب ) جایگاه تکوینی . زبانهای ترکی با توجه به منشأ تکوینشان ، از خانواده ای زبانی هستند که این خانواده به زبانهای مغولی و منچو ـ تونگوزی بسیار "نزدیک است ( رجوع کنید به آلتاییان * ؛ بریتانیکا ، ذیل " " ). زبانهای ترکی هم از نظر ساختار زبان هم در؛ ایرانیکا ، ذیل " تعدادی از آواها و نظایر آن ، وجوه اشتراک فراوانی دارند و مسلماً منشأ آنها به ادوار دُور تاریخی باز می گردد.

 

بسیاری از پژوهشگران این شواهد را دلیلی بر پیوند تکوینی میان کلمات و اصطلاحات و تعبیرات ویژة این زبانها می دانند؛ بنابراین ، آنها را واحدهای یک خانوادة زبانی مشترک یعنی آلتایی ، می دانند (رامشتت ، پوپه ، رازانن ، آلتو ، تکین ، و دیگران ). برخی محققان نیز این شواهد را وام گیری زبانی از زبان دیگر می دانند که حاصل مناسبات تاریخی اقوام است . این عده با نظریة مشهور به آلتایی مخالف اند (نمت ، لیگتی ، بنزینگ ، کلاوسن ، شچربک ، دورفر ، و دیگران ).

 

هرچند نظریة خانوادة زبانهای آلتایی در قرن دوازدهم / هجدهم ظهور کرد (پوپه ، ص 125ـ126)، اما چون رامشتت ، از تمام جنبه های ممکن برای وجود پیوند تکوینی این زبانها، تلفیق جامعی عرضه کرده است ، وی را بنیانگذار این نظریه می شناسند ( رجوع کنید بهآلتو، ص 161 به بعد).

 

انتشار نظر رامشتت پس از مرگ او، در مباحثات تند اما پرباری که در بارة اعتبار نظریة آلتایی درگرفته بود، فصل جدیدی گشود. به رغم تداوم بحثها بسیاری از جزئیات زبانی و تاریخی آن روشن گشته و به موازات آن ، حوزه های جدیدی در تحقیقات به وجود آمده است (کلاوسن ، 1956، ص 181 به بعد؛ همو، 1962؛ دورفر، 1963، ص 5 به بعد؛ همو، 1966، ص 81 به بعد).

 

کسانی که خویشاوندی زبانهای آلتایی یا حتی اورال ـ آلتایی را می پذیرند، امروزه ، زبانهای کره ای و ژاپنی را نیز ــ که پیش از این به عنوان حلقه های فرضی در این شبکه مطرح بودند ( رجوع کنید بهپوپه ، ص 149 به بعد؛ آلتو، ص 175 به بعد؛ میلر ، 1979، ص 1 به بعد؛ استریت ، ص 101 به بعد؛ منگس ، ص 234 به بعد) ــ جزئی از این مجموعه به شمار می آورند.

 

پیروان مکتب نوستراتیک ــ که محور آن بازسازی تحول زبانهای اولیه ای است که در گذشته های دور در اوراسیا وجود داشت ــ یگانگی زبانهای آلتایی را از جنبة تکوینی ، نکتة مهمی در نظریة خود می دانند.

 

مخالفان نظریة آلتایی ، تطابقهای کهن بین ترکی ، مغولی و منچو ـ تونگوزی را حاصل وام گیریهایی می دانند که بویژه در مورد زبانهای ترکی ، به بازسازی برخی ویژگیهای ساختاری در دوره ای تاریخی که پیش از نخستین آثار مکتوب زبانی بوده است ، کمک می کند.

 

با وجود تضاد دیدگاه در مورد موضوع اصلی ، در برخی جزئیات این بحث ــ که به دوران پیش از تاریخ اقوام آلتایی نیز مربوط می شود ــ میان آرا و تفاسیر، توافق وجود دارد (دورفر، 1981 ب ، ص 93 به بعد؛ همو، 1984، ص 37ـ 38).

 

در مرحلة جدید بررسی نظریة آلتایی ، ضرورت بهره گیری دقیق از دیدگاههای سنّتی و معیارهای زبان شناسی تاریخی و تطبیقی آشکار شده است ( رجوع کنید به همو، 1972ـ1973، ص 50 به بعد؛ همو، 1981ـ1984، ص 35 به بعد؛ همو، 1981 الف ، ص 39 به بعد). بهره گیری از شیوه ها و تجربه هایی که عمدتاً نتیجة مطالعات هندواروپایی است ، غالباً به علت نبودن منابع در بارة ادوار اولیة زبانهای آلتایی ، به بن بست می رسد (بخصوص در مورد زبانهای مغولی و منچو ـ تونگوزی که محافظه کارتر از زبانهای ترکی اند).

 

معلوم شده است که بسیاری از جنبه های خاص تحول این زبانها به توضیحی مفصّلتر از اصطلاح «رابطة ابتداییِ شبه خویشاوندی » (اصطلاحی که نِمِت در ص 63 به کار برده ) نیاز دارد؛ جنبه هایی که به موقعیت جغرافیایی و تاریخی زیستگاه اصلی این زبانها و مهاجرتهای بعدی (مانند جابجاییهای کند

 

یا سریع و اختلاط اقوام در یک جا، دو زبانه یا چند زبانه بودن ، مبادلة زبان ، عناصر لایه های اجتماعی و عوامل دیگر) بستگی دارد.

 

مسلماً عوامل یاد شده ، در شرایط ایجاد مشابهتها و پراکندگی جغرافیایی آنها تأثیر عمیقی داشته است . این مشابهتها دامنة شواهد زبانی موجود را کاملاً تغییر داده است . این قراین تاریخی ، در مقایسه با زبانهای هندواروپایی ، کاملاً متفاوت و نیازمند رهیافتی خاص و منظم برای توضیح این واقعیات است .

 

ج ) ویژگیهای ساختاری . زبانهای ترکی از نظر آوایی ، مصوتهای بسیار دارند و صامتهای آنها نسبتاً اندک است ، خوشه های همخوان نیز در آنها وجود ندارد. نظامهای آوایی زبانهای منفرد، با اندک موارد استثنایی ، همسانیهای فراوانی دارند.

 

به علت نبودن تحقیقات میدانی در زمینة تطبیقی ، آرای بحث برانگیز بسیاری در بارة عناصر زِبَر زنجیری (تکیه و نواخت ) وجود دارد. عموماً بر آن اند که در بیشتر زبانهای ترکی ، تکیه روی هجای اول است (پوپه ، ص 180). نواخت موسیقایی مستقل از تکیه است و روی آخرین هجا قرار می گیرد (همانجا؛ بازن ، ص 11) و از طرف دیگر، بسته به معنای پسوندهای خاص ، می تواند جابجا شود (همانجا؛ گابن ، ص 10).

 

قانون هماهنگی مصوتها ، که هماهنگی صامتها را نیز در پی دارد، یکی از ویژه ترین مشخصه های زبان ترکی است . این قاعدة صرفی (که از دیدگاه آوایی ، همگونی همه جانبه ای به همراه دارد) اساساً بر سه مختصة متقابل مصوتها (پسین و پیشین ؛ گِرد و گسترده ؛ باز و بسته ) استوار است ، قواعد دقیق بعدی که توالی مصوتها را تعیین می کند، در ساختار کلمه بیان شده است . هماهنگی ، منحصر به تکواژهای پایه نیست ، بلکه تا تکواژهای وابسته (پسوندها) نیز بسط می یابد و گونه های آوایی بیشتری پدید می آورد.

 

معروفترین نمونة هماهنگی مصوتها، هماهنگی کامی است ، به این معنی که در یک کلمه فقط مصوتهای پسین یا پیشین می توانند واقع شوند. این حالت در همة زبانهای ترکی وجود دارد. در گروه مصوتهای گِرد و گسترده ، الگوهای گوناگونی هست و با توجه به این موضوع ، دو گونة اصلی وجود دارد: الف ) هماهنگی لبی ، که در نتیجة آن ، مصوتهای بسته علاوه بر تقسیم به پسین در برابر پیشین ، به گِرد در برابر گسترده تقسیم می شوند؛ ب ) کشش لبی ، که در نتیجة آن ، مصوتهای باز با مصوتهای گرد هماهنگ می شوند.

 

به سبب ویژگیهای انحصاری این نظام آوایی ، ترکیب الگوهای آن ، مانند گونه های فرعی دیگر در هر زبانی ، خاص خود این زبانهاست . بنابراین ، در انواع زبانهای ترکی قدیم و جدید، میزان تحقق قاعدة هماهنگی مصوتها، بسته به گسترش آن زبانها، درجات متفاوتی دارد.

 

در کاربرد تمام نمونه های هماهنگی مصوتها استثناهای فراوانی هست ؛ بویژه در مورد وامواژه ها که اغلب به میزان معتنابهی می توانند استقلال آوایی خود را حفظ کنند.

 

یکی از مختصات جالب توجه زبانهای ترکی ، ماهیت پیوندی آنهاست . این اصطلاح که غالباً بر آن خرده گرفته اند، اساساً بر تضاد با زبانهای صرفی تأکید می کند (مثلاً زبانهای هندواروپایی ). این ویژگی (پیوندی بودن ) به استفاده از تکواژهای وابسته (پسوندها) در حد اشتقاق لغت و عملکرد دستوری به روشی تقریباً اختصاصی دلالت دارد.

 

حرف تعریفهای معیّن و جنس دستوری (مذکر و مؤنث و خنثی ) در زبانهای ترکی وجود ندارد. در مورد اعداد، شکل مفرد اسامی به کار می رود (معدود مفرد است ). حروف اضافه ] پیش از متمم [ به کار نمی روند. دستگاه نحوی زبان نسبتاً ساده است . پسوندهای صرفی در مفرد و جمع یکسان است ، چون جمع پسوند مستقلی دارد. مقولات دستوری (انواع کلمه ) در ترکی محدود است و اساساً می توان آنها را به اسم و فعل و حرف تقسیم کرد. هیچ نشانة دستوری برای تمایز میان اسم و صفت وجود ندارد. زبانهای ترکی از نظر مشتقهای فعلی بسیار غنی اند. اسم فعل و صفت فعلی و اسم مصدر یا حاصل مصدر در این زبانها، کارکرد مهمی در ساختار نحوی دارند.

 

یک عامل اساسی در نحو، معرِّف (صفت ، مضافٌالیه ، بدل ) است که همیشه مقدّم بر کلمة مُعَرَّف (مثلاً یک اسم ) می آید و اسم در حالت اضافی (مِلکی ) پیش از اسمی که نشان دهندة مالکیت است (مضاف ) قرار می گیرد.

 

با توجه به ساختار جمله ، موقعیت عناصر تشکیل دهندة آن (ترتیب کلمات ) تعیین کننده است . گاه ، اصل عمدة اَعمال دستوری ، همپایگی و تناسب است . عبارت پیرو که با حرف ربط یا ضمایر موصولی آغاز می شود، نشان دهندة نفوذ زبانهای بیگانه است .

 

بیشتر این ویژگیهای اساسی ، که با عناصر فرعی دیگر تلفیق شده است ، بین زبانهای فینو ـ اوگری ] = فنلاندی ـ مجارستانی [ ، مغولی ، منچو ـ تونگوزی ، کره ای و ژاپنی مشترک است و به آنها مختصات مشترک چشمگیری می دهد که آنها را از سایر زبانهای اوراسیایی جدا می سازد.

 

د) زبانهای ترکی قدیم . این بخش از مقاله شامل این قسمتهاست :
1. نکات مقدماتی
2. پیش از تاریخ
3. پیدایش
4. شکل گیری تاریخی قلمروهای زبان

 

5. زبانهای نوشتاری و ادبی

 

مطالب مقدماتی

 

حوضة رودهای اورخون و تالاس و ینی سئی

 

حوضة رود تاریم و منطقة کانسو

 

منطقة کاشغر

 

منطقة خوارزم

 

منطقة مراکز فرهنگی دورة تیموری

 

اروپای شرقی و مناطق نفوذ آن

 

آسیای غربی (1)

 

آسیای غربی (2)

 

آسیای غربی (3)

 

پیدایش زبانهای مکتوب معاصر

 

6. الفباهایی که در طول تاریخ به کار رفته است

 

7. ویژگیهای تحولی تاریخی ساختار زبانهای ترکی

 

ارتباط با زبانهای دیگر

 

8. ارتباطات تکوینی زبانها

 

9. زمان بندی تاریخچة زبان

 

1. نکات مقدماتی . تاریخ زبانهای ترکی ، ویژگیهای گذشتة اقوام ترک را ــ خصوصاً نقش استثنایی آنان و ابعاد تغییرات منطقه ای و فرهنگی و همچنین گسستگی مردم و تلاش آنان را برای برقراری ثبات ــ روشن می کند.

 

پراکندگی اقوام ترک و گسترش آنان و جنبشهای داخلی شان ، در کنار نبردهای گاه و بیگاه آنان با ملل متمدن غیربیابانگرد آن زمان ، تدریجی و طولانی بوده است . باتوجه به تشکیل این زبانها، این روند، پیامدهای عمیقی داشته است ؛ از جهتی آنان را به سوی تحولات دائمی (گسترش یا کاهش ) قلمرو زبانی سوق داده است ، و از طرف دیگر باعث پراکنده شدن جمعیت در برخی نواحی معیّن گردیده است . این فرآیند، آشکارا محدوده ها را دگرگون کرده و دائماً در تحولات زبانهای منفرد و تقسیمات گویشی آنها و ارتباطشان با زبانهای دیگر نفوذ داشته است .

 

فتوحات اقوام ترک غالباً سبب شده است که زبان آنان به قوم مغلوب (مثلاً ایرانیان در آسیای مرکزی ) یا حتی به فرمانروایان جدید (طبقات حاکم مغول در غرب ) تحمیل شود. در هر دو صورت ، این مختصه گاه کند و گاه تند در جهت فرآیند همگونی عمل کرده است . ترکها بندرت ناچار می شدند که زبان اکثریت مردم (بلغار، مملوک ، قپچاق و جز آنها) را بپذیرند. وانگهی زندگی در کنار اقوام دیگر، آنان را به نوعی هم زیستی

 

فرهنگی ـ زبانی سوق داد تا اینکه سرانجام خود را دو یا چند زبانه (مثل ترکی / ایرانی ، ارمنی ، یونانی ، روسی و غیره ) نشان می دادند. این معیار زبانی اساس تأثیر دو جانبة زبانی را پی ریزی می کرد.

 

منابع موجود از دوران اولیة تاریخی ترکها (گزارشهای مختصری از دورة روم شرقی ، چینیان ، عربها و غیره ) و شواهدی که آثار و نشانه های زبان شناختی در زبانهای معاصر عرضه می کنند، دوره ای تاریخی و طولانی را در محدودة جغرافیایی وسیعی در بر می گیرد. ماهیت این شواهد، گویای تنوع بی نظیری است که منطقه به منطقه و دوره به دوره تغییر می کند و در تحلیل آنها دیدگاههای روش شناختی متفاوت لازم به نظر می رسد. در مجموع ، شبکة عظیم شواهد زبانی در بسیاری عرصه ها ناقص است ، حتی در مورد اقوامی مثل خَزَرها * ، پِچِنْگها * و جز آنها که تاریخ مستندی دارند، اسناد منسجم زبان شناختی در اختیار نیست ؛ بنابراین ، فقط مدارک غیرمستقیم ما را به این باور می رساند که همة این زبانها جزو خانوادة زبانهای ترکی اند.

 

علاوه بر این ، موارد مشخصی هست که در آنها هیچ نشانه ای از ارتباط شواهد زبانی با گویشوران فرضی آن زبان وجود ندارد، چنانکه قَرلُقها (خَلُخها) چنین وضعی دارند.

 

2. پیش از تاریخ

 

شواهد تطبیقی . مطالعة تطبیقی زبانهای ترکی ، مغولی ، منچو ـ تونگوزی شواهد گوناگونی در بارة دوران ماقبل تاریخ آنها به دست می دهد. وجود وامواژه های مشترک در دورة اولیه ، تماس نزدیک این گروهها را با یکدیگر و ارتباط داشتن آنها را ثابت می کند. اطلاعات زبان شناختی به تعیین مناطق اصلی سکونت اقوام ترک و مهاجرتهای بعدی آنان کمک می کند.

 

از میان تطابقهای زبانی پذیرفته شده ، که تعابیر گوناگونی از آنها شده است ، دو نوع برای زبانهای آلتایی پیش از تاریخ اهمیت خاصی دارند؛ اولی آغازی ترکی آغازی مغولی آغازی منچو ـ تونگوزی است که امکان بازسازی ) را فراهم می کند (اخیراً محققان آغازی ترکی را جزئی از گویش باستانی که بتازگی کشف شده ، دانسته اند رجوع کنید بهدورفر، 1981، ص 93 به بعد). در عین حال ، پیوندهای احتمالی این تطابق با زبانهای اورالی ، بر اهمیت تاریخی آن تأکید می کند ( رجوع کنید بهپوپه ، ص 151ـ152).

 

دومین تطابق که اساسیترین منشأ اختلاف میان موافقان و مخالفان نظریة آلتایی تلفظ کردن [ و را  بر اصوات مشابه ، مثلاً است ، رتاسیزم ] غلبة بر اصوات مشابه [ است .لامداسیزم ] غلبة

 

ت . تکین ، از هواداران نظریة پیوند تکوینی میان زبانهای آلتایی ، این ترکی و §تطابق را رکن اصلی نظریة آلتایی خوانده و توضیح داده که انطباق در زبان چوواش به اثبات رسیده است ، مثلاً توقوز (نُه ) و مشترک با ترکی مشترک : تاخار / تاخّار در چوواش ؛ تاش (سنگ ) ترکی مشترک : چُول در چوواش (1986، ص 141 به بعد). این تطابقِ صداها، رتاسیزم و لامداسیزم خوانده شد و هنوز هم با همین عنوان شناخته می شود، زیرا باور عمومی بر این بود که ترکی نشئت گرفته است . بعدها، وقتی کشف شد و § چوواش بترتیب از  و  نشان و  ترکی ، در زبانهای مغولی و منچو ـ تونگوزی هم ، با  و §که داده شده اند، رامشتت ، بانی زبان شناسی تطبیقی آلتایی ، نظریة کاملاً چوواش و مغولی و متضادی در بارة تقدم این آواها مطرح کرد. به گفتة او، است . در تأیید این و  شکل تحول یافتة  ترکی است و § و §قدیمتر از بر اصوات مشابه [ ونظریه که شاید بهتر باشد آن را زتاسیزم ] غلبة بر اصوات مشابه [ بنامیم (نیز رجوع کنید به تکین ،سیگماتیزم ] غلبة 1969، ص 51)، مخالفان نظریة آلتایی ، واژه هایی را (که بازتاب دهندة این پدیده اند) وامواژه هایی که نتیجة ارتباطات بسیار کهن احتمالی بین زبانهای اولیه است ، در نظر می گیرند.

 

بحثهای بی پایان در بارة این موضوع ، باعث شده است که فقط در یک نکته توافق عمومی حاصل شود: هر دو گروه متفق اند که در بازسازی آوایی ، منشأ آوایی که در اصل چنین فرض می شد: ف * یا § * <  ؛ ف  /  * یا § * < است ( رجوع کنید بهرامشتت ، ص 26 به بعد؛ پوپه ، 1926، ص 107 §/ ' باشد. مرز همگوییهای ] به جای ' و ª به جای به بعد)، بترتیب باید ª = معیار تشخیص زبانها و لهجه ها [ این توافق ، زبانهای ترکی قدیم و جدید را به دو گروه تقسیم می کند. این تقسیم بندی که در یکی از مراحل اولیة تحقیق به اثبات رسیده ، به محققان فرصتی داده است تا واقعة مهمی را در تاریخ مردم ترک ردیابی کنند و بکوشند تا آن را با وقایع مشخص تاریخی پیوند دهند.

 

نخستین نشانه های زبانی . آثار تاریخی چینی به اقوام چادرنشین ــ که همواره تهدیدی برای بخشهای شمالی قلمرو چین بوده اند ــ توجه خاصی نشان داده است . با وجود این ، شواهد زبانی این منابع بسیار اندک است و به این ترتیب شناخت زبانهای این اقوام بدشواری انجام می شود. پژوهشی در بارة یک دوبیتی هیونگ ـ نو (قرن چهارم میلادی ) و چند واژة توپا یا تاپقاج (قرن چهارم ـ پنجم میلادی ) که هر دو به خط چینی به نگارش در آمده اند مشکلات خاصی در بازسازی آوایی به وجود آورده است ، زیرا آنها نشانه هایی از زبانهای ترکی محسوب می شوند (بازن ، 1948، ص 208 به بعد؛ همو، 1950، ص 228 به بعد). مخالفتهایی که با این تفاسیر شده ، ثابت می کند که تحقیق موجود در بارة این موضوع کافی نبوده است (گابن ، 1949، ص 244 به بعد؛ دورفر، 1963، ج 1، ص 96؛ همو، 1973، ج 17، ص 4).

 

دیدگاههای دیگر راجع به مسئلة پیوندهای زبانی ، مانند دیدگاه پلیو ، با در نظر گرفتن حکومتهای چادرنشین سین ـ پی (قرن چهارم میلادی ) و ژوان ـ ژوان (قرنهای پنجم ـ ششم میلادی )، در حد نظریه باقی مانده است (بارتولد، ص 19).

 

چادرنشینان آسیایی که از دورانهای اولیه به سوی مغرب کوچ کرده بودند و سرانجام در ناحیه ای در شمال قفقاز و دریای سیاه و در پانونیا مستقر شدند، با تمدنهای گوناگون همسایه (روم شرقی ، حکومتهای روم و فرانکها) ارتباط نزدیک داشتند. هنوز منابع مربوط به این اقوام ، در پژوهش زبانی ، صرفاً حاوی برخی اطلاعات گسیخته است . توضیح در بارة این موضوعات (نامها، عناوین و تک کلمه ها ) مشکلات بسیاری پیش می آورد و به نظر می رسد که عموماً اسامی و عناوین را در حد مدارک قطعی برای تعیین هویت زبانی نمی پذیرند.

 

باتوجه به اطلاعات زبان شناختی موجود از قوم چادرنشین هون که در قرن چهارم ـ پنجم میلادی ساکن پانونیا بودند، در بارة این مسئله تفاسیر و آرای بسیار متفاوتی ارائه شده است . محققانی مثل نمت (1991، ص 179ـ187) و پریتساک (1954، ص 124 به بعد) اطلاعات موجودِ زبان هونها را دلیلی بر خاستگاه ترکی این قوم می دانند. از طرف دیگر، دورفر با بحث در بارة اینکه اطلاعات موجود ناکافی و مبهم است ، نظریات پیشین را قاطعانه رد می کند (1973، ص 1 به بعد).

 

در بارة آوارها، قوم دیگر چادرنشین که آنها نیز در پانونیا سکونت داشتند (از قرن پنجم تا هشتم میلادی )، با توجه به اطلاعات زبان شناختی ، بررسیهای وسیعی انجام گرفته است . نمت عقیده دارد که در زبانِ آوارها وجود نشانه های زبانی ترکی را می توان ثابت کرد. یکی از بررسیهای اخیر، کتیبه ای با خط رونی شکل مکشوفه در مجارستان متعلق به حدود قرن دوم / هشتم را به آوارها منسوب می کند (هارماتا ، 1988). اگر این کشف بعدها اعتبار بیشتری بیابد، ممکن است پیشرفت مهمی در تعیین هویت زبانی اقوام چادرنشین این دورة تاریخی در این ناحیه باشد.

 

بررسی پیوندهای زبانیِ حکومتهای چادرنشین که چند قومی و چند زبانی بوده اند و کوشش برای تبیین آثار زبان تأیید شده ــ که احتمالاً دلالت بر زبان طایفة حاکم دارد ــ در بارة یک نکته به توافق عمومی رسیده است ؛ اگرچه هیچ مدرک صریحی برای اثبات وجود زبانهای ترکی در مناطق مذکور وجود ندارد، می توان به یقین گفت که در مهاجرتهای اقوام چادرنشین در مقیاس وسیع ، در منطقه ای بزرگتر بین آسیای میانه و اروپای مرکزی وجود عناصر ترکی قطعی است (منگس ، ص 16 به بعد).

 

3. پیدایش . بنا بر شواهد تاریخی اقوام ترک نخستین بار در قرن ششم میلادی ظهور یافتند. این اقوام در دو منطقة جغرافیایی آسیای میانه (منطقة رودخانة اورخون * ) و اروپای شرقی (منطقة پونتیک ) سکونت داشتند.

 

در اواسط قرن ششم میلادی ، دولت بزرگ چادرنشینی در آسیای میانه ظهور کرد. طایفة حاکم ، «تُرک » نام داشت و این نام بعدها به قلمرو بزرگی اطلاق شد که بسرعت گسترش یافت . از فرمانروایان این قوم اولین متون منسجم (کتیبه های سنگ مزار به گویشی از ترکی کهن ) به جا مانده است که ویژگیهای این زبان (ـ ) را می نمایاند. ـ §

 

در اروپای شرقی ، ترکها در مثلث جغرافیایی گسترده تری (نواحی پونتیک ، ولگا، بالکان ) مستقر شدند که بلغارها نمونه ای از آنان اند. بلغارها یکی از اقوام اوغوری اند که به یقین از قرن پنجم تا هفتم میلادی در منطقة پونتیک به سر می بردند و بعدها به دلیل تفکیک تاریخی در قرن اول / هفتم ، به شمال شرق بالکان نزدیک رودخانة دانوب (پس از پایان قرن اول / هفتم ) و در تاریخی نامعلوم به ولگا کوچ کردند (موراوچیک ، ج 1، ص 66ـ67). زبان بلغارهای شمال شرق بالکان ، بلغاری دانوب نامیده می شود. شواهد بر جا مانده از این زبان ، شامل کلمات و القاب و اسامی و وامواژه ها در زبان اسلاونیک ، یعنی شکل قدیمی زبان بلغاری امروز (اسلاوی )، است . اقوامی که در نزدیکی بلغارها می زیستند، تحت نفوذ زبان آنان بودند و در نتیجه ترکی بسرعت اصالت خود را از دست داد. یکی از مهمترین مدارک زبان شناختی در بارة این زبان ، > فهرست شاهزادگان بلغاری < است . زبان بلغارهای ولگا در کتیبه های سنگ مزار که به خط عربی نوشته شده (قرن هشتم ـ نهم / چهاردهم ـ پانزدهم ) باقی مانده است . این متون کوتاه اما منسجم ، از مهمترین آثار تاریخی زبان شناختی در بررسی گذشتة این زبان محسوب می شوند.

 

وامواژه های ترکی در زبان مجارها (که نزدیک اوغوریها می زیستند و در قرن ششم و نهم میلادی تدریجاً مهاجرت کردند) نشان دهندة پیوند منظم با دو گروه نخستین از مدارک زبان شناختی است .

 

به رغم این نکته که همة این آثار در مناطقی بسیار دور از یکدیگر به دست آمده اند و خصوصیات متفاوتی دارند و نمایندة دوره های مختلف تاریخی اند، از نظر وجه مشخصة اصلی زبان

 

در مقابل ، مشترک اند. این اصل ، وحدت زبانی گروههای گوناگون بلغار را  نشان می دهد. زبان مردة بلغارهای ولگا حلقة اتصال گویشهای قدیم گونة - و زبان چوواش ، تنها زبان ترکی معاصرِ دارای این شکل آوایی است .

 

قدیمترین شواهد بدون ابهامی که به تاریخچة زبانهای ترکی اشاره دارد، از دیدگاه آوایی حاکی از دو گونة متمایز زبان است که در دو ناحیة دور افتاده از قارة اوراسیا وجود داشته است . تقسیم زبان ترکی به دو گروه ، دلیل آشکاری برای مهاجرت اولیة قبایل صاحب گویش غرب است . گفتنی است که در همان زمان (یعنی در دوره ای بسیار قدیمی ) وجود گونة زبانی در شرق و، برعکس ، گونة جانشین در غرب هنوز ثابت نشده است . شاید اگر اطلاعات بیشتری از این دورة بسیار دور تاریخی به دست بیاید و منابع بسیار اندک فعلی تکمیل شود، این مسئله روشن گردد.

 

در بارة ارتباط تقسیم بندی اولیة زبان ترکی با مهاجرت اقوام چادرنشینی که از طریق منابع تاریخی شناخته شده اند، تلاش فراوانی شده است . این دیدگاه - را در اروپای شرقی با مهاجرت تاریخی به آنجا وعمومی که ظهور گونة حضور قوم هون در همان منطقه وابسته می داند، فاقد شواهد مستدل و قانع کننده است و به همین دلیل تاکنون فقط در حد فرضیه باقی مانده است . با همة اینها شکی نیست که مهاجرت هونها از شرق به غرب و مهاجرت اقوام مهم چادرنشین دیگر، تحول مهمی در پراکندگی جغرافیایی زبانها در آن منطقه داشته است .

 

در این گفتار ما به این واقعیت توجه داریم که گونة زبانی ( رجوع کنید به نمت ، 1942ـ1947، ص 57 به بعد؛ منگس ، ص 55 به بعد؛ نیز رجوع کنید به اردل ، ص 162) ممکن است رابطة مهمی با منطقة سیبری داشته باشد، اگرچه آنجا عرصة اصلی مهاجرت هونها نبوده است ( رجوع کنید به پریتساک ، > فهرست شاهزادگان بلغاری < ؛ لیگتی ، ص 15ـ42؛ اردل ، همانجا).

 

4. شکل گیری تاریخی قلمروهای زبان . زبانهای ترکی معاصر در سطح وسیعی از قارة اوراسیا گسترش یافته اند. بخش عظیمی از اوراسیا ــ که از شمال چین تا منطقة بالکان و از شمال شرقی سیبری تا خاورمیانة عربی امتداد دارد ــ اکثر زبانهای بزرگتر (اویغوری ، ازبکی ، قرقیزی ، قزاقی ، ترکمنی ، ترکی آذری و ترکی ترکیه )، یعنی تقریباً یک مجموعة منسجم زبانی را دربرمی گیرد، در صورتی که زبانهای دیگری که عدة بسیاری به آنها سخن می گویند (تاتاری و باشقیری و چوواش ) و زبانهای فرعی (یاکوت ، آلتایی ، خاکاس / خکاس / حاکاس ، تووینی ، کوموک / قوموق ، نوگای / نوغای ، قرائیم و قره چای ـ بالکار ) تا حدی نسبت به هستة قلمرو زبانی ، موقعیتی حاشیه ای و حتی مهجور دارند.

 

این شکل تاریخیِ گسترش جغرافیایی زبانهای ترکی مستند به اسنادی است که در منابع قرن ششم میلادی وجود دارد، ولی نبود منابع کافی مانع از این است که پیشینة زبانی دقیق مهاجرتهای پیش از این دوره شناخته شود. توسعه و تثبیت کنونی قلمرو عظیم زبان ترکی ، حاصل مهاجرتها و فتوحات قرنهای ششم تا دوازدهم میلادی است ، ازینرو فهرستهای بازمانده از منابع قرنهای ششم ـ هفتم / یازدهم ـ دوازدهم که نشان دهندة گستردگی زبانهای ترکی است ، اساساً با موقعیت فعلی تطبیق می کند. گروههای عمدة زبانی ، همان مناطق جغرافیایی را در اختیار دارند؛ گروه اویغور در جنوب شرقی ، گروه غُز/اُغُز در جنوب غربی و گروه قپچاق در شمال غربی قلمرو زبانهای ترکی اند. این نوع توزیع جغرافیایی در اوج حملة مغول (قرن هفتم / سیزدهم ) همچنان باقی ماند. حملة مغول از طرفی موجب مهاجرتهای مهمی بخصوص در ناحیة قپچاق شد و از طرف دیگر تحکیم ارتباط زبانی موجود در اوراسیای مرکزی را فراهم آورد ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول ، ج 8، ص 912؛ هالاسی ـ کون ، ص 140؛ بروکلمان ، ص 5؛ کلاوسن ، ص 31ـ 33، 47).

 

مهاجرتهای دیرین یا نسبتاً اخیر بعضی اقوام ترک (چوواش ، اویغورهای زرد، سالارها و یاکوتها) یا توسعة زبانهای دیگر (روسی در اروپای شرقی ، سیبری و آسیای مرکزی ) درنتیجة نقل و انتقالهای قومی ـ سیاسی در اوراسیای مرکزی موجب شد که این مناطق از نظر جغرافیایی در حاشیه و از نظر زبانی نامنسجم و پراکنده باشند.

 

بعد از قرن هشتم / چهاردهم ، در ناحیة مرکزی فقط تعدادی از مهاجرتها در شکل گیری حوزه های زبان مؤثر بود (مثلاً حرکت ترکمنها به سوی مشرق ، مهاجرت قپچاق ـ ازبکها به طرف آسیای مرکزی ، ساکن شدن دوبارة قرقیزها و اقوام تَرَنچی * ، مهاجرت تروهمنها یعنی ترکمنها به شمال ، گسترش مستعمرات عثمانی در غرب و جنوب ، مهاجرت گاگاوز ها به سوی شمال و غیره ).

 

برخی تحولات تاریخی قرن چهاردهم / بیستم (تبادل جمعیت ، اخراج از کشور و غیره ) در بعضی حوزه های زبان ، منجر به پراکندگی مجدد ترک زبانها شده است (ترکیه ، یونان ، کریمه ، قفقاز و قبرس ). مهاجرت انبوه کارگران ترک به اروپای غربی در دهه های اخیر حوزة نفوذ این زبان را بسط داده است .

 

امروزه در چین ، مغولستان ، کشورهای مشترک المنافع (مستقل یا خودمختار)، ایران ، افغانستان ، عراق ، اردن ، بعضی کشورهای حوزة بالکان ، قبرس و برخی کشورهای اروپایی (بخصوص آلمان ) افراد بسیاری به ترکی سخن می گویند.

 

5. زبانهای نوشتاری و ادبی

 

مطالب مقدماتی . پیدایش زبانهای نوشتاری و ادبی ترکی به حوزه های گوناگون جغرافیایی ـ فرهنگی و به دورانهایی بستگی دارد که از نظر دورنمای زمانی روند پراکندگی اقوام ترک را از آسیای میانه به سمت مغرب بوضوح نشان می دهد. مراکز فرهنگی نواحی مختلف که در بعضی دوره ها هم زمان حضور و فعالیت داشتند، گاه با یکدیگر رابطة متقابل داشتند و فراسوی مرزهای سیاسی و زمینه های گویشی خود، در معرض تأثیرات قرار داشتند. این نکته در ساختار زبانهایی که به کار می رفت آشکار است . به طور کلی ، خصلتِ «بازِ» این زبانهای ادبی قابل مشاهده است ؛ دلیل آن این است که در همان زمان ، عوامل گویشی گوناگون به موازات یکدیگر بر هم اثر داشته و موجب توسعة زبان بوده اند.

 

ساختار نظامهای نوشتاری که در این قرنها معمول بود به یقین این گرایش را، حتی در الفباهای عربی و اویغوری که از آنها فراوان استفاده می شد، تقویت می کرد. به عبارت دیگر، دقیق نبودن این الفباها، مدلولهایی آوایی به دست می دهند که موجب تغییرپذیری درکِ گویشیِ زبانهای ادبی می شوند. این نکته باعث شده است تا آن دسته از آثار نوشتاری که از حوزه های گویشی دیگر نشئت گرفته اند، بهتر تشخیص داده شوند و در نهایت موجب آشنایی متقابل زبانها و گسترش آنها در ورای مرزهای گویشی متعارف شوند. در نتیجة آمیزش زبانها، این شرایط منحصر به فرد تاریخی سبب ایجاد رابطة متقابل و محکمی بین این زبانها شده است و عجیب نیست که در زبان ادبی معیّنی غالباً نوعی تداخل گویشی پیش آید.

 

پیدایش و توسعة زبانهای ادبی گوناگون با مذهب جامعه پیوندی نزدیک داشت و این زمینة فرهنگی ـ تاریخی بر شکل گیری زبان تأثیر فراوانی گذاشت . پذیرفتن مذهب خاص نیز باعث پذیرش وامواژه ها می گردید و در نظامهای نوشتاری نیز گزینه های جدیدی عرضه می شد. زبانهای ادبی که بعد از قرن دوم / هشتم در مناطق وسیعی از اوراسیا به وجود آمد، با نیازهای اقوامی که قرنها این زبانها را به کار برده بودند، مطابقت داشت . ما در قلمرو زبانهای ترکی شاهد توسعة معیارهای ادبی ـ زبانی هستیم که این معیارها تا قرنهای سیزدهم و چهاردهم / نوزدهم و بیستم نیز ادامه داشت ، بدین قرار: در جنوب شرقی ، اویغوری ـ قره خانی ـ چَغَتایی / جغتایی ؛ در شمال غربی ، قپچاقی ؛ در جنوب شرقی ، اُغزی . با وجود تغییرات جغرافیایی مراکز سیاسی ـ فرهنگی در جنوب شرقی (آسیای میانه و مرکزی )، زبانهای ادبی پدید آمده ، تداوم زمانی را نشان می دهند که شاهدی بر ارتباط زبانی تنگاتنگ آنها، بخصوص در ساختار زبان ، است . در شمال شرقی و مناطق وابسته به آن درنتیجة وقایع تاریخی ، با توجه به منابع موجود، روند مشترکی در توسعه دیده نمی شود. زبان ادبی جنوب غربی در پیوند با مهمترین قدرت سیاسی تاریخ ملل ترک (حکومت عثمانی ) میانه روی و تداوم را بیان می کند. در ناحیة قفقاز ـ خزر (در حاشیة قلمرو عثمانی و ضمیمه شده در دیگر واحدهای سیاسی ) بین زبانهای ادبی از نظر سطح ، جدایی افتاده است . حجم انبوه آثار زبانی ، کتیبه ها و نسخه های خطی و اسناد زبانهای ترکی ، که از مناطق و دوره های تاریخی گوناگون به دست آمده اند، مشکلات خاصی دارند. بسیاری از متون فاقد تاریخ اند یا در نسخه های دوره های بعد ضبط شده اند، این امر تعیین سیر زمانی اجزای سازندة تاریخ زبانشان را مشکل کرده است .

 

زبانهای ترکی در طول تاریخ با شیوه های مختلف نگارش پیوند خورده اند. نخستین الفبای ترکی ، خط رونی (با ریشة آرامی ، سامی ) خصوصیت نیمه هجایی داشت . آثار به جا ماندة تاریخی حاکی از آن است که مناطق تحت نفوذ ترکها از آسیای میانه تا شرق اروپا گسترش داشته و احتمالاً زبانهای غیرترکی را نیز شامل می شده است . الفبای سغدی ، استرانجلو ، مانوی ، براهمی ، تبتی و سُریانی منحصر به آسیای میانه بوده و خط اویغوری که ریشه در تندنویسی در سغد داشته و عمدتاً در آسیای میانه به کار می رفته ، اما در آسیای مرکزی نیز شناخته شده بوده است . اسناد مختصری که به خط اویغوری در آسیای غربی (آناطولی ) پیدا شده نشان می دهد که این خط کاربرد وسیعی نداشته است . از قرن اول / هفتم در تمام مناطق اصلی ترک زبان ، خط عربی به کار می رفت (اولین مدارک تأییدکننده متعلق به قرن پنجم / یازدهم است ). بعلاوه ، الفبای یونانی و ارمنی در حوزة غربی زبانهای ترکی کاربرد داشت . متونی نیز به نوشتة بیگانگان و اغلب به منظور تبلیغ مذهبی و به الفباهای لاتینی و سیریلی و گرجی (قرن هشتم تا سیزدهم / چهاردهم تا نوزدهم ) در همان نواحی پیدا شده است . همة این نظامهای نوشتاری ، برای ارزشیابی زبانی ، به شیوه های معیّنی نیاز دارند. در دهة 1300ش /1920 بر اساس سیاست نظارت دولت بر زبان ، الفبای لاتینی و سیریلی ، الفبای حاکم بر زبانهای ترکی شد و خط عربی کنار رفت . تحولات عظیم سیاسی جهان ترک در دهة 1370 ش /1990، از نخستین اقدامات برای اصلاح ساختار موجود خبر داده است (محتوای آن هنوز نامعلوم است ).

 

اقوام ترک ، که در اصل شَمَنی مذهب و پیرو آیین تَنْری * بودند، بعدها به آیینهای مانوی ، بودایی ، تائویی ، دین یهود، اسلام و مسیحیت گرویدند. زمینة مذهبی ـ فرهنگی هر دسته از متون مکتوب این اقوام ، نیازمند تشخیص چارچوب و شیوة خاص تحقیق زبان شناختی آن گروه است .

 

منابع : متأسفانه ، در بارة آثار انبوه بازمانده از زبانهای ترکی ، تحقیقات کلی انجام نشده است ، اما تحقیقات موجود نظر اجمالی مناسبی به این منابع داشته اند. از آنجا که از دیدگاه جغرافیایی ، تاریخی یا زبان شناختی به این منابع پرداخته شده است ، غالباً مباحث تداخل داشته ، اما بااینهمه ، این تحقیقات در کل برای ارزشیابی آثار بازمانده مفید است .

 

بهترین تحقیق جامع در بارة همة آنچه از زبان ترکی تا امروز بازمانده ، در دو

 

 

 

 

 

حوضة رودهای اورخون و تالاس و ینی سئی . کتیبه های بازمانده از این نواحی ، که به سده های اول تا چهارم / هفتم ـ دهم تعلق دارند، با پیشینه های جغرافیایی ـ سیاسی گوناگون ، کهنترین اسناد زبان ترکی اند. بعضی از آنها، بویژه کتیبه های طولانی و منسجم اورخون ، امکان تجزیه و تحلیل در جزئیات ساختاری این زبان را فراهم می کنند. این متون اغلب به خطی مشهور به «رونی » نوشته شده اند (بعضی از پژوهشگران اصطلاح «رونی شکل » را ترجیح می دهند) و اگرچه مجموعاً ساختار هماهنگی دارند، میان آنها تفاوتهای جزئی وجود دارد. تاکنون کوششهای فراوانی برای توضیح و تبیین عوامل شکل گیری و تکوین این زبان انجام شده اند.

 

 

 

حوضة رودتاریم (تورفان )و منطقة کانسو (دون هوانگ ). اویغورها در اثر فشار قرقیزها، محل سکونت نخستین خود را در شمال ترک گفتند (قرن سوم / نهم ) و به شمال چین (استان فعلی کانسو) و حوضة تاریم نقل مکان کردند و در هر دو منطقه بخشهای خودمختار سیاسی به وجود آوردند و با تلفیق مذاهب گوناگون ، فرهنگ خود را خلق کردند. نسخه های خطی فراوان و نوشته هایی روی چوب ، غالباً متون مذهبی ، باقی مانده که برای بررسی زبان کهن ترکی پشتوانة محکمی است . حملة مغول ، به شکوفایی فرهنگ اویغوری پایان داد، اما زبان ادبی کمابیش تا حدود قرن دوازدهم / هجدهم به کار می رفت . زبان متون اویغوری درواقع تداوم منطقی زبان پیشین ، که در کتیبه ها به کار می رفت ، محسوب می شود. با وجود وحدت نسبی و ساختار ثابت این زبان ، برخی موارد نشان می دهد که در طی قرون ، بعضی مختصات آن نیز دستخوش تغییر تدریجی و پی درپی شده است .

 

پژوهشگران مدتهاست براین عقیده اند که در میان آثار به جا مانده از این زبان ، متون مانوی قدیمترین بخش آن است و اسناد حقوقی قضایی و متنهای روی چوب (گاه با مضامین بودایی ) جدیدتر و متعلق به دورة مغولهاست . تحقیقات اخیر ــ که مجموعه ای از مشخصات زبان شناختی درونی و بیرونی را تلفیق کرده است ــ ترتیب زمانی دقیقی از این بازمانده ها ارائه می دهد.

 

منطقة کاشغر. پادشاهی ایلْک خانیان * (در ادبیات ترک شناسی : قراخانیان ، قرنهای سوم تا ششم ) را طوایفی بنیان گذاشتند که سابقاً در قلمرو ترکان غربی می زیستند و بعدها به کاشغر کوچ کردند. با گرایش این سلسله به اسلام (قرن چهارم ) شرایط جدیدی برای تحول بعدی زبانهای ترکی فراهم شد. زبان ادبی که در قرن بعد به وجود آمد، دنباله رو سنّت زبان اویغوری بود، اما شرایط مذهبی ـ فرهنگی جدیدی را تجربه کرد. اولین آثار ادبی ( قوتاد غوبیلیگ * ] اثر یوسف خاص حاجب [ و دیوان لغات الترک * اثر ] محمود [ کاشغری ) به خط عربی نوشته شده بود. دیوان لغات الترک شامل مجموعة لغات گسترده ای است و متونی (مَثَل و نمونة شعر محلی ) را نیز در بر می گیرد که شرح مبسوطی از زبانهای ترکی قرن پنجم ارائه می دهند. به همین دلیل ، این کتاب منبع پرارزشی برای تحقیقات زبان شناسی است . عَتَبة الحقایق (اثر احمد یوکنکی ، قرن پنجم یا ششم ) اثری آموزنده به همین زبان ادبی است که کاشغری یا خاکانی خوانده می شود. ساختار آن نشان دهندة ارتباط منظم و پیوسته اش با زبان ادبی ترکی سابق است که در آسیای میانه به وجود آمد و روند تحول زبانی را آشکار می سازد (پوپه ، ص 67؛ دورفر، > تلاش < ، ص 219 به بعد).

 

منطقة خوارزم . خوارزم به مثابه مرکز تلاقی گروههای گوناگون ترک (اویغور، غز، قپچاق ) در طول تاریخ ، منطقه ای بسیار حساس و حیاتی در تاریخ ملل ترک بوده است . زبان ادبی برخاسته از این ناحیه (قرن هشتم / چهاردهم ) آمیختگی این زبانها را باهم و تأثیر آنها را بر یکدیگر منعکس می کند. زبان ادبی خوارزم ، که در دشت قپچاق در سرزمینهای اردوی زرّین نیز به کار می رفت ، با در نظر گرفتن ساختار آن ، تداوم آشکار زبان ادبی دورة پیشین آن منطقه بود.

 

منطقة مراکز فرهنگی دورة تیموری . زبان چغتایی * در قلمرو تیموری ظهور کرد و در مراکز فرهنگی آن (بخارا و سمرقند) بارور شد. این زبان که به مرتبة والایی از توسعه رسید، زبان ادبی آسیای مرکزی مسلمان بود که در طول قرنها در منطقة جغرافیایی وسیعی ، از آسیای میانه تا ناحیة ولگا و کریمه ، به کار می رفت . این زبان پیچیدة ادبی ، نیاز اقوام قپچاق و غز را نیز برآورده می کرد. امیرعلیشیر نوائی * ، برجسته ترین چهرة ادبیات چغتایی (اگر او را بنیانگذار این زبان ندانیم )، در قانونمند ساختن و تقویت اجزای ترکی آن نقش مهمی داشت ، اگرچه این زبان تاحدی از دیگر زبانهای ادبی ترکی تأثیر پذیرفته است .

 

اکمان ( استودیا آلتائیکا . > یادبودنامه برای نیکولائوس پوپه < ، ص 51 به بعد) که بر پیوند منسجم این زبان با زبانهای پیشین تأکید داشت ، مراحل تاریخی آن را اینگونه تقسیم کرده است : 1) مرحلة پیش از کلاسیک (از آغاز قرن نهم تا تألیف نخستین دیوان نوائی در 869)؛ 2) دورة کلاسیک (869 ـ1009) که نمایندگان آن حسین بایقرا، نوائی ، بابُر، بایرام خان و برخی دیگرند؛ 3) دورة پس از کلاسیک (1009ـ1339/1600ـ1921)، که مشخصة این دوره تقلید دقیق از نوائی و از سوی دیگر، نفوذ عناصر ازبکی در زبان است .

 

اروپای شرقی و مناطق نفو

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخچه پیدایش گویش آذری

دانلود مقاله آلبالو

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله آلبالو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه :

 

درخت آلبالو یا Black cherry
نام علمی : Prunus cerasus و از خانواده Rosaceae می باشد.
آلبالو از نظر گیاه شناسی بسیار به گیلاس شبیه است. آلبالو بومی نواحی بین دریای خزر و دریای سیاه است که احتمالاً بذر آن توسط پرندگان به سایر نقاط از جمله اروپا برده شده است. مناطق عمده کشت آلبالو فرانسه، یوگسلاوی و آلمان می باشد.

 

گیاه شناسی :
آلبالو گیاهی خزان پذیر با برگهای لوزی بصورت متناوب روی شاخه قرار دارند. رنگ پوست آن قهوه ای روشن تا نقره ای است. آلبالو از نظر حجم در مقایسه با گیلاس جای کمتری را اشغال می کند.
ارتفاع درختان آلبالو 4-2 متر و ساقه بعضی از ارقام بسیار قابل انعطاف است و براحتی بدون آنکه شکسته شود خم می شود بهمین دلیل در چیدن میوه بعضی ارقام نیازی به نردبان نمی باشد و میتوان درخت را خم کرد و میوه آنرا چید. گل روی اسپورهای سـالهای قبل و همچنین روی شــاخه های ســال قبل هم تشکیل می شود. گلها بصورت 5-3 تایی در یک جوانه ظاهر و گلها دارای 5 گلبرگ، 5 کاسبرگ، پرچم و یک مادگی است. بر عکس گیلاس آلبالو خود بارور است و برای تلقیح نیازی به ارقام گرده افشان ندارد. گرده ‌آلبالو میتواند گل گیلاس را تلقیح کند.

 

گل آلبالو معمولاً دیرتر از سایر میوه های هسته دار باز می شود بهمین دلیل معمولاً با خطر سرمازدگی مواجه نمی شود. میوه آلبالو دارای دم بلند که بر اساس بلندی یا کوتاهی دم تقسیم بندی می شود و معمولاً ارقام دم کوتاه مرغوب ترند.

 


اقلیم :
نیاز سرمایی آلبالو بین 1600-600 ساعت زیر 7 درجه سانتیگراد می باشد. تابستان های خشک و خنک برای این درخت مناسب است. مقاومت به سرما در حد سیب است. ریشه آلبالو در برابر خاک مرطوب نسبت به گیلاس دارای مقاومت بیشتری است و ریشه آلبالو سطحی و تا حداکثر عمق 5/1 متر گسترش می یابد.

 

ازدیاد :
آلبالو به سه روش کاشت بذر، پاجوش و پیوند قابل ازدیاد است. آلبالوهای معمولی بیشتر بصورت پاجوش ازدیاد میگردد. ولی ارقام جدید آلبالو از قبیل آلبالو گیسی و آلبالو مجارستان (سیکانی مجی-اردی جوبیلیوم و بوترمو) با پیوند روی پایه آلبالو تلخ(محلب) ازدیاد می یابد و پیوند شکمی(T) در آلبالو معمول می باشد.

 


کاشت و تربیت درختان آلبالو :
فاصله کاشت در آلبالو 5*4 و یا 5*5 است. زمان انتقال نهال به زمین اصلی از پاییز و پس از ریزش برگها آغاز و تا قبل از باز شدن شکوفه ها در بهار ادامه دارد. درخت آلبالو معمولاً در خزانه دارای شاخه های جانبی است که در موقع کاشت باید این شاخه های جانبی را قطع کرد. آلبالو معمولاً سربرداری نمی شود و پس از سال دوم 6-5 شاخه در اطراف ساقه اصلی حفظ و بقیه حذف میگردد.

 

هرس :
هرس در آلبالوهای بارور مطرح نیست و به غیر از شاخه های شکسته شده و یا بیمار بقیه حفظ میگردد. میوه آلبالو روی شاخه های یکساله و اسپورها تشکیل میگردد. بهترین شاخکهای میوه ده روی شاخه های 3-2 ساله قرار دارد. هر چه از عمر این شاخکها میگذرد کم بارتر می شوند. عمر شاخکهای روی ساقه های افقی، بیشتر از شاخکها روی ساقه های عمودی است. پس از آنکه درخت آلبالو به حد رشد کامل و میوه دهی رسید هر ساله شاخه ها باید 20-10 سانتیمتر رشد داشته باشد تا خاصیت میوه دهی ادامه یابد.

 

آبیاری :
نیاز آبی آلبالو با گیلاس برابر است اگر چه مقاومت به خشکی در آلبالو بیشتر از گیلاس است.

 

برداشت :
محصول آلبالو را باید وقتی برداشت کرد که کاملاً رسیده باشد. رنگ میوه رسیده قرمز تیره است. زمان رسیدن میوه حدود 90 روز پس از تمام گل درخت می باشد. متوسط وزن هر میوه 6-5 گرم و متوسط هر درخت 30 کیلوگرم است. برداشت معمولاً با دست انجام می شود. آلبالو مصرف تازه خوری ندارد و بیش از 95% آن به مصرف تهیه آب میوه، کمپوت، مربا و شربت می رسد.
کود و تغذیه :
بر طبق آزمایشاتی که در کشورهای مجارستان در باغهای آلبالو انجام شده است ازت و فسفر اثر کمی روی مواد غذایی موجود در برگهای آلبالو داشته اند. اما کودهای پتاسه بستگی خوب و مثبتی با پتاس محتوی برگها نشان داده اند. ولی منگنز نسبت منفی داشته است. اما به هر حال کودهای ازته و پتاسه اثر زیادی در تشکیل و تولید میوه داشته اند که افزایش تولید فقط با کودهای پتاسه بوده است. اثر مثبت پتاس و همچنین بطور نامحسوس (کمی) اثر ازت در جلوگیری از سرما زدگی گلهای آلبالو مشاهده گردیده است.
با توجه به آزمایشات فوق برنامه کلی مصرف کودهای شیمیایی در باغهای آلبالو به شرح ذیل می باشد.

 

ازت : حدود 30 تا 40 کیلوگرم در درختان جوان و 80 تا 100 کیلوگرم در درختان بالغ
پتاس : درختان جوان 40 کیلوگرم و بارور حدود 100 کیلوگرم و همچنین بـــر حسب ضرورت از کــودهای ریز مغزی نیز هر ساله باید استفاده نمود.
آفات مهم آلبالو در استان اصفهان :
مهمترین آفت آلبالو مگس گیلاس می باشد.

 

بیماریهای مهم آلبالو :
از مهمترین بیماریهای آلبالو در استان اصفهان شانکر باکتریایی درختان هسته دار و پوسیدگی آرمیلاریایی ریشه می باشند.
ســـطح کشت آلبالو در ایران 10607 هکتار که اکثراً در استانهای خراسان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و تهران کشت گردیده است. سطح کشت آلبالو در استان اصفهان 8/751 هکتار (8/151 هکتار نهال و 600 هکتار بارور) با متوسط عملکرد 5242 کیلوگرم در هکتار می باشد. مناطق عمده تولید آلبالو در استان اصفهان شهرستانهای نجف آباد، خمینی شهر، سمیرم، شهرضا و اصفهان می باشند.

 




 

ویژگی ها :
درختی است قدیمی که حتی قبل از میلاد حضرت عیسی مسیح در کشورهای غرب آسیا کاشته می شده است و برای اولین بار انگلیسی ها پس از کشف شدن آمریکا این درخت را به آمریکا بردند و در حال حاضر در سراسر جهان بیش از هزار نوع آلبالو و گیلاس (که شکل تربیت شده آلبالو است) وجود دارد. آلبالو در فصل تابستان فراوان یافت می شود و هر فنجان پر آن بیست و پنج گرم کربوهیدرات، 28 میلی گرم کلسیم، 22 میلی گرم فسفر، 0.6 میلی گرم آهن ، 327 میلی گرم پتاسیم و 16 میلی گرم ویتامین C وجود دارد.

 

آلبالو میوه ای است صفرا بُر و برای وادار کردن کیسه صفرا به ترشح صفرای انباشته شده در آن به درون معده بسیار مفید است. البته بعضی از افراد نمی توانند آلبالو را تحمل کنند و به همین جهت این گروه می توانند از چای آلبالو استفاده کنند.
برای تهیه چای آلبالو می توانید صد گرم آلبالو تازه را که خیلی خیلی هم رسیده نباشد در یک قوری آبجوش ریخته و مدت بیست دقیقه آنرا بجوشانید و حاصل را که به شکل یک مایع بسیار خوش رنگ و شفاف است با قند یا شکر میل کنید. این کار نیز عملی است که جوشانده آلبالو را در یخچال نهاده و به تدریج تا پایان روز و در دفعات آنرا بنوشید.

 

چای آلبالو برای کم کردن خارش بدن و رفع حساسیت واز بین بردن جوش های جوانی نیز مؤثر است.

 

صد گرم آلبالو 16 گرم مواد قندی،85/0 گرم پروتئین و 6/8 کالری دارد. بعلاوه صد گرم آن حدود 50 میلی گرم کلسیم، 20 میلی گرم فسفر، 1 میلی گرم آهن، 400 واحد بین المللی ویتامین A ، 14/0 میلی گرم تیامین، 12/0 میلی گرم ریبوفلاوین، 5 میلی گرم ویتامین C و نیز مقداری سدیم،منیزیم، پتاسیم، مس، روی و املاح دیگر دارد. برای آلبالو خواص زیادی ذکر کردهاند که از جمله میتوان به ارزش آن در درمان التهاب کلیه، ناراحتیهای کبد، معده و روده و نیز بیماریهای تبدار اشاره کرد. دم آلبالو خاصیت ادرار آور داشته و از قدیم به ارزش آن توجه داشتهاند. از آلبالو برای تهیه آلبالو پلو، اشکنه آلبالو، شربت آلبالو و ترشی آلبالو و موارد دیگر استفاده میشود.

 

آلبالو سرد و خشک است و برای کسانی که طبع گرم دارند مفید است.تشنگی را برطرف می سازد و غلظت خون را از بین می برد و دافع صفرا است. مقوی معده و از بین برنده التهاب است. اگر آب یا مربای آن را با یک دهم رازیانه مخلوط کنید برای دفع سنگ مثانه و سوزش مجاری ادراری بسیار سودمند است.

 


آلبالو میوه ای سرخ رنگ، شبیه گیلاس ولی کوچکتر و ترش و شیرین. میوه آلبالو، لذیذ، مطبوع و نام دیگرش « آلی بالی» است.
درخت آلبالو در مناطق مختلف ایران می روید و از میوه تازه و خشک آن استفاده می کنند و یا شربت و مربا ویا آلبالو پلو و یا خورش آلبالو درست می کنند.
از آنجا که قند موجود در آلبالو از لولز است برای بیماران مبتلا به مرض قند ( دیابت ) مضر نیست و جذب آن آسان است.
بهترین آلبالو برای خوردن، آلبالوی تازه اشست که رنگی کاملاً قرمز و درخشان دارد و آلبالوی نارس، دیر هضم است و کار روده ها را مختل می کند.
قسمت هایی که از درخت آلبالو در تغذیه و درمان استفاده می کنند عبارتند از: 1) میوه 2) دم میوه 3) مغز هسته میوه

 

خواص:
آلبالو مسکن تشنگی است و شربت آلبالو بهترین دارو برای افرادی است که عطش فراوان دارند.
هسته آلبالو، ضد اسهال و ضد فشار خون است.
آلبالوضد مواد صفراوی، حالت تهوع و ضد سنگ کلیه است.
آلبالو مسکن تشنگی و شربت آلبالو بهترین دارو برای افرادی است که عطش فراوان دارند .هسته آلبالو، ضد اسهال و ضد فشار خون است .
آلبالو، اشتها آور بسیار خوبی است.
ضماد و مرهم آلبالو برای باز شدن رنگ رخسار و چهره مؤثر و مفید است.
مصرف آلبالو برای گرم مزاجان و افرادی که چربی زیادی در شکم دارند سودمند است.
مصرف البالو برای افرادی که خارش پوستی دارند مؤثر و مفید است.
آلبالو خواص گیلاس دارد و مصرف آن اعصاب را آرامش می دهد ولی در هر حال نباید در مصرف آن زیاده روی کرد.
مصرف چند روز متوالی شربت یا مربای آلبالو برای معالجه نارسایی های کبد مفید است.
شربت یا مربای آلبالو در معالجه التهاب و ورم کلیه و ورم معده و روده مؤثر است.
مصرف جوشانده 30 گرم دم کرده دم آلبالو برای افرادی که دچار بیماری های کلیه و مثانه هستند مفید است، دم آلبالو را به مدت 12 ساعت در آب سرد خیس نموده سپس در یک لیتر اب اضافه کرده و می جوشانند و صبح و ظهر و شب یک لیوان از جوشانده را می خورند.
آلبالو برای رفع حرارت و تشنگی و غلظت خون و صفرا مفید است.
درخت آلبالو در مناطق مختلف ایران می‌روید. آلبالوی تازه بسیار لذیذ است و از میوه تازه و خشک آن استفاده می‌کنند. از این میوه شربت، مربا یا آلبالوپلو

 

 

 


درست می‌کنند. اگر به ادبیات هم علاقه داشته باشید می‌توانید سری به باغ آلبالو نوشته چخوف بزنید.

 

آلبالوی با خاصیت‌
آلبالو برای افراد دیابتی مضر نیست زیرا قند آن از نوع سوربیتول است که ۷۰ درصد آن در بدن انسان بدون این‌که به گلوگز تبدیل شود، صرف تولید انرژی می‌شود. آلبالو برای کاهش درد مفاصل، روماتیسم و نقرس بسیار مفید است. این میوه مقدار اسیداوریک خون را که در بیماران نقرسی‌ بالاست، کاهش می‌دهد. آلبالو دارای کالری و چربی کمی است و مقدار زیادی آب دارد. همچنین دارای پتاسیم بالا و سدیم کمی است که با نگهداری آب در بدن، تعادل آن را در بدن حفظ می‌کند.
مصرف آلبالو متابولیسم بدن را افزایش می‌دهد، در نتیجه انرژی بیشتری در بدن می‌سوزد. آلبالو خاصیت ملینی دارد. همچنین برای رفع حالت تهوع مناسب است.
آلبالو غنی از آنتی اکسیدان است. آنتی اکسیدان ‌های موجود در این میوه‌ها جلوی عمل رادیکال‌های آزاد را در بدن می‌گیرند. رادیکال‌های آزاد مولکول‌های ناپایداری هستند که با حمله به سلول‌های سالم، باعث تخریب آنها می‌شوند. تخریب سلولی توسط رادیکال‌های آزاد، باعث پیری زودرس سلول‌ها می‌شود. به دلیل همین خاصیت آلبالو در پیشگیری از سرطان و بیماری‌های قلبی مفید است. آلبالو و فرآورده‌های غذایی تهیه شده از آن ضدعفونی کننده ‌قوی روده‌هاست. علاوه بر این میوه‌ای مدر به شمار می‌آید. مصرف آلبالو برای دفع سنگ‌کلیه و رفع مشکل سنگ کیسه‌صفرا سودمند است. آلبالو به درمان کم خونی، رفع خستگی، نارسایی کبد و التهاب مفصل کمک می‌کند.
آلبالو در یک نگاه‌
صد گرم آلبالو ۱۶ گرم مواد قندی، ۸۵/۰ گرم پروتئین و ۶/۸‌کالری دارد. به‌علاوه صدگرم آن حدود ۵۰ میلی‌گرم کلسیم، ۲۰ میلی‌گرم فسفر، ۱ میلی‌گرم آهن، ۴۰۰ واحد بین‌المللی ویتامین A، ۱۴/۰ میلی‌گرم تیامین، ۱۲/۰ میلی‌گرم ریبوفلاوین، ۵ میلی گرم ویتامین C و نیز مقداری سدیم، منیزیم، پتاسیم، مس، روی و املاح دیگر دارد.

 

چند نکته آلبالویی‌
از آلبالویی که رنگ آن کاملا قرمز نشده است و دارای گوشتی سفت است (به اصطلاح نارس است) خودداری کنید زیرا مصرف آن کار روده‌ها را مختل می‌کند و موجب سوء‌هاضمه می‌شود.
یک مرتبه مقدار زیادی آلبالو نخورید بلکه به مقدار کم بخورید و در موقع خوردن هم خوب آن را بجوید تا به‌راحتی هضم شود. وقتی آلبالو خوردید روی آن آب نخورید زیرا موجب نفخ می‌شود. جوشانده دم آلبالو ادرارآور است. برای تهیه این جوشانده باید ۳۰ گرم دم‌ آلبالو را که خشک کرده‌اید در یک لیتر آب ۱۰ دقیقه بجوشانید و بعد آن را مصرف کنید. در طب جدید هم جوشانده دم‌آلبالو در مواردی که بخواهند خروج ادرار را زیادتر کنند مصرف می‌شود.معمولا کسانی که مشکل ورم‌روده دارند با مصرف آلبالو مشکل دارند زیرا آلبالو دیر هضم می‌شود. البته آنها می‌توانند آلبالوی پخته را به صورت کمپوت یا مربا مصرف کنند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله27    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آلبالو