فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سینک ادیوس گتمه (پویا بیاتی) - آذری

اختصاصی از فی گوو سینک ادیوس گتمه (پویا بیاتی) - آذری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سینک ادیوس گتمه (پویا بیاتی) - آذری


سینک ادیوس گتمه (پویا بیاتی) - آذری

پروژه طول فیلم اختصاصی عروس و داماد، فوق العاده زیبا و شاد ( باغ)

آذری با صدای پویا بیاتی

قابل اجرا در ادیوس 6.2 الی 6.8

با قابلیت گرفتن خروجی با فرمتهای :


DV 4:3  - DV 16:9 - HDTV

..................

این پروژه به صورت دو سکانس  در دو بخش :

1-      فیلم اصلی    2- خروجی فیلم   تنظیم شده اند.

در اینصورت شما با قراردادن هر قسمت از فیلمتان در زیر نوار نشانه در قسمت فیلم اصلی

میتوانید حاصل آن را در قسمت خروجی فیلم مشاهده نمایید.(به همین راحتی )

 این پروژه نیاز به فقط یک تکه فیلم و تعداد 12 عدد عکس نیاز دارد.

آماده نمودن پروژه و خروجی گرفتن از آن فقط چند دقیقه طول میکشد!

زمان : 3/20 دقیقه

 ..........................

دموی سینک ادیوس گتمه حجم 8 mb


دانلود با لینک مستقیم


سینک ادیوس گتمه (پویا بیاتی) - آذری

دانلود مقاله کامل درباره شیوه آذری معماری

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله کامل درباره شیوه آذری معماری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره شیوه آذری معماری


دانلود مقاله کامل درباره شیوه آذری معماری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 68

 

شیوه آذری

سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد. چرا که سه شیوه معماری ایران (پارسی، آذری و اصفهانی)از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است. در شیوه پارسی، هنگامی که قوم آریایی کوه‌های آران را پشت سر می‌گذاشتند تا به جنوب سرزمین ایران رهسپار و ماندگار شوند، سر راه خود ستاوندهای[1] چوبین و شبستان‌ها[2] و نهانخانه‌های[3] دوربسته[4] و کوشکی آذربایجان را پسندیدند و چون ارمغانی، نخست به سرزمین انشان و سپس به سرزمین پارس بردند و با آن شیوه، همراه با برگیره از شیوه‌های گوناگون ملت‌هایی که به پیروی پارسیان در می‌آمدند، شیوه تازه‌ای پدید آوردند که شیوه پارسی نام گرفت و از آغاز شاهنشاهی ایران تا پایان روزگار هخامنشیان (و حتی اندکی پس از آن) برای ساختن کاخ‌ها و کوشک‌ها به کار گرفته می‌شد.

با اینکه آب و هوای سرد و کوهستانی آذربایجان این شیوه را پدید آورده بود (که شاید با آب و هواهای دیگر سازگار نبود) باز هم پرداختگی و مردم‌واری شیوه پارسی چنان چشمگیر بوده که حتی در سرزمین‌های سوزانی چون انشان و سپس کرانه‌های دریای پارس نیز با همه ویژگی‌هایش خودنمایی کرده است.

بار دومی که آذربایجان پدید آورنده شیوه‌ای نو در معماری ایران شد پس از یورش خونین مغولان بود. این یورش، سراسر ایران و بویژه خراسان را از هنرمندان و معماران تهی ساخت. هنرمندانی که از چنگال درندگان به در رفته بودند در سرزمین‌های جنوبی ایران به پناه فرمانروایان بومی رفتند. همانها که نگذاشته بودند سرزمینشان تاختگاه ویرانگران شود. در آنجا معماران از شیوه‌های روایی در جنوب ایران هم بهره جستند و بر کارایی هنر خود افزودند.

هنگامی که ایلخانان (جانشین چنگیز در ایران) خواستند یا نیاز پیدا کردند که ویرانی‌های نیاکانشان را بازسازی کنند یا دست کم به خاطر نیازی که به کاخ و خانه و گرمابه و ... در پایتخت خود داشتند، معماران را از سرزمین‌های جنوبی به دربار خود فرا خواندند.

این بار از آمیزش ویژگی‌های معماری مرکز ایران و جنوب با سنت‌ها و روش‌هایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود، شیوه معماری پدید آمد که به درستی نام شیوه آذری گرفت و تا هنگامی که شیوه‌ای تازه که باز هم برگیره از معماری آن سرزمین بود، به جای آن آمد، در سراسر ایران و کشورهای همسایه به کار رفت.

همانگونه که پارسیان هخامنشی در سر راه خود به جنوب، ستاوندهای آذربایجان را دیده بودند و آنرا در معماری خود بکار بردند، شگفت است که شاهان صفوی نیز ستاوندهای بناب و مراغه[5] را به اصفهان بردند و در جلوی کاخ‌های تازه ساز خود، همانند چهلستون و عالی قاپو، نهادند. روشن است که افزودن این ستاوندها به کاخ‌های اصفهان شکوه ویژه‌ای داده است.

در اواخر قرن ششم هجری و اوایل قرن سیزدهم میلادی، در قسمتی از سرزمینهای شمال و شمال‌غربی چین یعنی در نزدیک مغولستان کنونی قبایلی از اقوام زردپوست آسیا زندگی می‌کردند. از میان این طوایف در قرن ششم هجری دو طایفه از همه مهمتر و دارای حکومت بر دیگر قبال بودند. نخست قره ختاییان در مغرب و دوم کراییت در مشرق. بعضی از این اقوام هم مانند قبیله قیات باجگزار فرمانرویان چین بودند. از این قبیله بعدها در سال 549 هجری کسی پای به دنیا گذاشت که بعدها به چنگیزخان مشهور شد. او بعد از فوت پدر به زحمت فراوان بسیاری از قبایل را مطیع خود ساخت.

چنگیز برای رابطه بیشتر با ایران گروه بزرگی از تجار مغول را به ایران فرستاد. اکثر اعضای این گروه با اجازه سلطان محمد به قتل رسیدند. خبر این واقعه به چنگیز رسید. او در سال 616 با تمام پسران و لشگریان خویش به ماورالنهر حمله کرد و بیشتر شهرهای خراسان را نیز به تصرف درآورد. شهر خوارزم نیز در سال 618 ویران و قتل عام شد. در سال 618 و 619 چنگیز و پسران و سرداران او به تسخیر شهرهای بزرگ خراسان مانند بلخ، مرو، نیشابور و هرات سرگرم و در بیشتر آنها به قتل عامهای فجیع مشغول بودند. قتل عام مغول در فرارود و خراسان بسیار شگفت و وسیع بود. بعد از چنگیز سرزمین‌های بدست آمده میان پسرانش قسمت شد. جاهای دیگر ایران را هم حکام بزرگی که از طرف خانهای مغول تعیین می‌شدند اداره می‌کردند.

پیشروی‌های مغولان بعد از مرگ چنگیز بویژه از سال 626 به امر اوگتای قاآن ادامه یافت. در سال 652 هولاگو برادر منگوقاآن فرمانروای ایران شد. دژهای اسمعیلیان را در سال 654 و بغداد را در سال 656 فتح کرد.

هولاگو بعد از فتح بغداد تمام غنایمی را که از جاهای گوناگون و بویژه از بغداد به چنگ آورده بود با خود به آذربایجان برد و مراغه را پایگاه خویش کرد. هولاگو در سال 663 درگذشت. پس از او سلسله جدیدی از سلاطین مغول در این سرزمین تشکیل شد که به ایلخانان نام دارد. آنها تا سال 736 با قدرت و بیست سال دیگر با ضعف و زبونی بر ایران حکومت کردند، از جمله آنها غازان خان (694-702) و سلطان محمد خدابنده الجایتو (703-716) می‌باشند. در این دوران تبریز و سلطانیه کانون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بودند.

هم زمان، با حکومت ایلخانان، دودمان‌های دیگری نیز بودند که برخی از مغولان اطاعت می‌کردند و خراج‌گذار ایشان بودند. این خاندانها عبارتند از: آل کرت، اتابکان فارس، اتابکان یزد، قراختاییان کرمان، خاندان اینجو، آل مظفر و اتابکان لر.

در سال 782 تیمور، سپاهی بزرگ را به خراسان فرستاد و سپس خود نیز با آن سپاه بزرگ رفت و پس از جنگهای متعدد تمام خراسان، سیستان و افغانستان را تسخیر کرد و در این جنگها از کشتارهای بزرگ و خونریزیها ابا نکرد.

در سال 788 تیمور دیگر سرزمینهای ایران را گرفت و با سه سال جنگ پیاپی، فارس، عراق عجم، کرمان، آذربایجان، مازندران، عراق عرب، گرجستان و ... را گرفت. یورش دوم تیمور از سال 794 تا 799 به طول انجامید و بسیاری از نقاط دیگر را نیز تسخیر کرد. یک سال بعد یعنی در اواخر سال 800 حمله تیمور به هندوستان آغاز شد و در سال 801 به پایتخت بازگشت. پس از بازگشت، یورش سوم خود را که هفت سال زمان گرفت آغاز نمود (802) و به سرعت خود را به گرجستان رساند و آنجا را دوباره مطیع خود ساخت. در سال 806 به پایتخت – سمرقند- بازگشت و در سال 807 به عزم تسخیر چین، در راه بیمار شد و در سن هفتاد و یک سالگی درگذشت.

موضوع مهمی که در لشکرکشیهای تیمور باید مورد توجه قرار گیرد آن است که او همواره می‌کوشید هنگام فتح بلاد علما و اهل حرف و صنعت گرانی را که در کار خود شهرت داشتند به سمرقند گسیل دارد.

از میان پسران و نوادگان تیمور، شاهرخ که در حیات پدر حکومت خراسان و طبرستان و ری را بر عهده داشت، تنها کسی بود که علاوه بر لشکرکشی و اداره مملکت به معاشرت با علما و ادبا وقت می‌گذرانید. در سال 850 در ری درگذشت و پسران او هم مانند پدر دوستدار علم و علما و خود مردمی دانشمند بودند و مشهورترین آنها یکی میرزا بایسنقر بود که در هرات سکونت داشت. پسر دیگر شاهرخ، میرزا الغ بیک بود که به ریاضیات و نجوم علاقه وافر داشت. مقر حکومت او شهر سمرقند بود. آخرین حاکم تیموری سلطان حسین بایقرا بود که در عهد سلطنت این پادشاه، تمام نواحی ایران و ماورالنهر دچار اغتشاش و انقلاب بود.

طبیعی است که چنین هجوم بزرگ و قتل و غارتی به آن نحو که در تاریخ بی‌سابقه بوده و هنوز هم نظیری پیدا نکرده است، آثار بسیار نامطلوبی از جهات مختلف در مغلوبین باقی می‌گذارد. اگر آغاز دوره مغول را با پایان آن مقایسه کنیم از همه حیث به تفاوتهای فاحشی می‌خوریم. در آغاز این عصر دانشمندان و ادبا و شعرای بزرگ زندگی می‌کردند و حال آنکه در پایان این عهد از شمار شعرای بزرگ و مردم متفکر و دانشمندان مشهور بسیار کاسته شد. پس رونق علمی و ادبی آغاز دوره مغول را باید مرهون دوره قبل یعنی دوره پرورش این مشاهیر علم و ادب دانست.

دانشمندان، ادبا، و دیگر متفکران این دوره که می‌توان مختصرا در اینجا نامی از آنها آورد عبارتند از:

در علم تاریخ عطاملک جوینی، رشید الدین فضل الله، وصاف، حمدالله مستوفی و بیضاوی، در نظم فارسی، شیخ فریدالدین عطار، مولوی، سعدی، کمال‌الدین اسماعیل، عراقی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی، حافظ شیرازی، شاه نعمت الله ولی، جامی و دانشمندان بزرگی چون خواجه نصیرالدین طوسی، غیاث الدین جمشید کاشانی، علامه حلی، قطب الدین شیرازی و ...

بخارا، از شهرهای مهم و بزرگ ایران در زمان تیموری، در طرح مسجد کالیان یا کلان و مدرسه میرعرب دیده می‌شود (از کلاوس هردگ).

معماری

شیوه آذری دارای دو دوره است: دوره نخست از زمان هولاگو و پایتخت شدن مراغه و دوره دوم آن از زمان تیمور و پایتختی سمرقند آغاز می‌شود. در دوره دوم بود که معماران بزرگی چون قوم‌الدین شیرازی و پسرش غیاث‌الدین و زین‌العابدین شیرازی، در خراسان بزرگ بکار گمارده شدند و سازنده ساختمان‌های بزرگی در آنجا بودند.

ویژگی‌های زمانی در این شیوه بسیار کارساز بود. در آن زمان نیاز به ساخت ساختمان‌های گوناگونی بود که باید هر چه زودتر آماده می‌شدند. از همین رو در روند ساختمان‌سازی شتاب می‌شد. پس به پیمون‌بندی و بهره‌گیری از عناصر یکسان ]مانند کاربندی در سازه و آرایه[ روی آوردند تا دستاوردشان باندام و ساز وار باشد.

افزون بر این با از میان رفتن شماری از هنرمندان و معماران، در دوره نخست این شیوه، ساختمان‌هایی ساخته شد که در آن کاستی‌ها و نادرستی‌هایی هم پدید آمد حتی در گزینش جای برخی شهرها اشتباه کردند. برای نمونه، الجایتو چون چمنزار سلطانیه را دوست داشت، آنجا را پایتخت خود کرد. اما جایگاه شهر کشش طبیعی نداشت و با اینکه او برای آبادانی شهر، راه دسترسی آن را دگرگون ساخت، اما پس از مرگ او، شهر نیز از آبادانی افتاد و در زمان صفویان لشگریان در آن اتراق کردند.

یکی از ویژگی‌های دیگر معماری این شیوه بهره‌گیری بیشتر از هندسه در طراحی معماری است. گوناگونی طرح‌ها در این شیوه از همه بیشتر است. بهره‌گیری از هندسه و تنوع در طراحی در تهرنگ ساختمان در نهاز یعنی بیرون‌زدگی در کالبد و نخیر یعنی تو رفتگی در آن نمودار می‌شود.

همچنین در این شیوه ساختمان‌هایی با اندازه‌های بسیار بزرگ ساخته شد که در شیوه‌های پیشین مانند نداشت، همچون گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه در تبریز انواع نقشه با میانسرای چهار ایوانی برای مسجدها و مدرسه‌ها بکار رفت. آرامگاه‌ها همچون گذشته، برونگرا و بیشتر با تهرنگ چهار گوشه، بویژه در دوره دوم ساخته شدند. نمونه آن در آرسن[6] شاه زنده سمرقند بود که آرامگاه بسیاری از فرمانروایان تیموری است. بیشتر آنها چهار گوشه و دارای گنبدهای دو پوسته گسسته ناری هستند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره شیوه آذری معماری

دانلود مقاله تاریخچه پیدایش گویش آذری

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله تاریخچه پیدایش گویش آذری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


الف ) مقدمه . مجموعة زبانهای ترکی که تبار مشترک دارند، امروزه شامل 21 گویش یازبان اند که هر کدام گونه های ادبی نیز دارند و حدود 000 ، 000 ، 120 تن به آنها سخن می گویند. اولین سند نوشتاری آنها (قرن دوم /هشتم ) از آنِ مردمانی است که در قرن ششم میلادی به نام ترک ظهور کردند و به دلایل تاریخی ، «ترکی » به مجموعة این زبانها اطلاق شد. شواهد زبان شناختی ، این فرضیه را که منشأ این اقوام و زبانها مناطق نزدیک به آسیای مرکزی است ، تأیید می کند.

 

گستردگی زبانهای ترکی نشان دهندة اهمیت و سهم این اقوام در تحولات تاریخی بخشی از اوراسیای شرقی است . آنان از قرن ششم میلادی به بعد، بخش وسیعی از اوراسیا را تسخیر کردند (محدوده ای که مرزهای آن پیوسته در معرض تغییر بود) و از دوره های پیش از تاریخ ، با زبانهای متعددِ زنده و مردة اوراسیایی برخورد نمودند.

 

در بعضی مناطق ، مهاجرت ترکها به همگون سازی می انجامید؛ گاه فاتحان ترک ، زبان خود را به قوم مغلوب تحمیل می کردند و گاه خود مجذوب فرهنگ بومی آنان می شدند. به سبب این روند پیچیده ، تاریخچة زبانهای ترکی تلفیقی از پدیده های گوناگون روبنایی و زیربنایی ، و انتزاعی است .

 

کاربرد اصطلاح برای کل مجموعة زبانهای ترکی ، و اصطلاح برای زبان محدودة متصرفات حکومت عثمانی و کشور ترکیه ، رویدادی جدید است ( رجوع کنید بهاصطلاحات روسی و اصطلاحات فرانسوی ).

 

در توضیح اصطلاحهای «تورک دیلی » (زبان ترکی ) و «تورک دیلْلَری » (زبانهای ترکی ) بین پژوهشگران ترکیه و کشورهای دیگر (از جمله واحدهای سیاسی ترک زبان کشورهای مشترک المنافع ) اختلاف نظر مهمی وجود دارد که ناشی از برداشتهای گوناگون از خویشاوندی تاریخی و امروزی این زبانهاست . امروزه بیشتر محققانِ ترک عقیده دارند که زبانهای ترکی ، گونه های محلی (لهجه های / شیوه های ) یک زبان اند. این دیدگاه که از جنبش ملی ترکها در روسیة قرن سیزدهم / نوزدهم سرچشمه گرفته ، با اثرپذیری از آرای زبان شناسان عرب پدید آمده است ، اما همة محققان در اینکه زبانهای ترکی معاصر هرکدام گویش یا زبان مستقلی هستند با هم موافق اند.

 

منابع : آثار تحقیقی فراوانی که راجع به ترکها نوشته شده نشان دهندة گستردگی حوزة اقوام و زبانهای ترک و توجه جدّی محققان نسبت به آنان است . افزایش روزافزون انتشارات در کشورهای ترک زبان ، تشخیص جهات و موقعیت را در این مورد دشوارتر می سازد؛ بنابراین ، کتاب شناسی خلاصه ای که در اینجا عرضه می شود، اولویتها را در آثار مرجع و راهنماها مشخص ، و جستجوی اطلاعات بیشتر را آسان می سازد.

 

ب ) جایگاه تکوینی . زبانهای ترکی با توجه به منشأ تکوینشان ، از خانواده ای زبانی هستند که این خانواده به زبانهای مغولی و منچو ـ تونگوزی بسیار "نزدیک است ( رجوع کنید به آلتاییان * ؛ بریتانیکا ، ذیل " " ). زبانهای ترکی هم از نظر ساختار زبان هم در؛ ایرانیکا ، ذیل " تعدادی از آواها و نظایر آن ، وجوه اشتراک فراوانی دارند و مسلماً منشأ آنها به ادوار دُور تاریخی باز می گردد.

 

بسیاری از پژوهشگران این شواهد را دلیلی بر پیوند تکوینی میان کلمات و اصطلاحات و تعبیرات ویژة این زبانها می دانند؛ بنابراین ، آنها را واحدهای یک خانوادة زبانی مشترک یعنی آلتایی ، می دانند (رامشتت ، پوپه ، رازانن ، آلتو ، تکین ، و دیگران ). برخی محققان نیز این شواهد را وام گیری زبانی از زبان دیگر می دانند که حاصل مناسبات تاریخی اقوام است . این عده با نظریة مشهور به آلتایی مخالف اند (نمت ، لیگتی ، بنزینگ ، کلاوسن ، شچربک ، دورفر ، و دیگران ).

 

هرچند نظریة خانوادة زبانهای آلتایی در قرن دوازدهم / هجدهم ظهور کرد (پوپه ، ص 125ـ126)، اما چون رامشتت ، از تمام جنبه های ممکن برای وجود پیوند تکوینی این زبانها، تلفیق جامعی عرضه کرده است ، وی را بنیانگذار این نظریه می شناسند ( رجوع کنید بهآلتو، ص 161 به بعد).

 

انتشار نظر رامشتت پس از مرگ او، در مباحثات تند اما پرباری که در بارة اعتبار نظریة آلتایی درگرفته بود، فصل جدیدی گشود. به رغم تداوم بحثها بسیاری از جزئیات زبانی و تاریخی آن روشن گشته و به موازات آن ، حوزه های جدیدی در تحقیقات به وجود آمده است (کلاوسن ، 1956، ص 181 به بعد؛ همو، 1962؛ دورفر، 1963، ص 5 به بعد؛ همو، 1966، ص 81 به بعد).

 

کسانی که خویشاوندی زبانهای آلتایی یا حتی اورال ـ آلتایی را می پذیرند، امروزه ، زبانهای کره ای و ژاپنی را نیز ــ که پیش از این به عنوان حلقه های فرضی در این شبکه مطرح بودند ( رجوع کنید بهپوپه ، ص 149 به بعد؛ آلتو، ص 175 به بعد؛ میلر ، 1979، ص 1 به بعد؛ استریت ، ص 101 به بعد؛ منگس ، ص 234 به بعد) ــ جزئی از این مجموعه به شمار می آورند.

 

پیروان مکتب نوستراتیک ــ که محور آن بازسازی تحول زبانهای اولیه ای است که در گذشته های دور در اوراسیا وجود داشت ــ یگانگی زبانهای آلتایی را از جنبة تکوینی ، نکتة مهمی در نظریة خود می دانند.

 

مخالفان نظریة آلتایی ، تطابقهای کهن بین ترکی ، مغولی و منچو ـ تونگوزی را حاصل وام گیریهایی می دانند که بویژه در مورد زبانهای ترکی ، به بازسازی برخی ویژگیهای ساختاری در دوره ای تاریخی که پیش از نخستین آثار مکتوب زبانی بوده است ، کمک می کند.

 

با وجود تضاد دیدگاه در مورد موضوع اصلی ، در برخی جزئیات این بحث ــ که به دوران پیش از تاریخ اقوام آلتایی نیز مربوط می شود ــ میان آرا و تفاسیر، توافق وجود دارد (دورفر، 1981 ب ، ص 93 به بعد؛ همو، 1984، ص 37ـ 38).

 

در مرحلة جدید بررسی نظریة آلتایی ، ضرورت بهره گیری دقیق از دیدگاههای سنّتی و معیارهای زبان شناسی تاریخی و تطبیقی آشکار شده است ( رجوع کنید به همو، 1972ـ1973، ص 50 به بعد؛ همو، 1981ـ1984، ص 35 به بعد؛ همو، 1981 الف ، ص 39 به بعد). بهره گیری از شیوه ها و تجربه هایی که عمدتاً نتیجة مطالعات هندواروپایی است ، غالباً به علت نبودن منابع در بارة ادوار اولیة زبانهای آلتایی ، به بن بست می رسد (بخصوص در مورد زبانهای مغولی و منچو ـ تونگوزی که محافظه کارتر از زبانهای ترکی اند).

 

معلوم شده است که بسیاری از جنبه های خاص تحول این زبانها به توضیحی مفصّلتر از اصطلاح «رابطة ابتداییِ شبه خویشاوندی » (اصطلاحی که نِمِت در ص 63 به کار برده ) نیاز دارد؛ جنبه هایی که به موقعیت جغرافیایی و تاریخی زیستگاه اصلی این زبانها و مهاجرتهای بعدی (مانند جابجاییهای کند

 

یا سریع و اختلاط اقوام در یک جا، دو زبانه یا چند زبانه بودن ، مبادلة زبان ، عناصر لایه های اجتماعی و عوامل دیگر) بستگی دارد.

 

مسلماً عوامل یاد شده ، در شرایط ایجاد مشابهتها و پراکندگی جغرافیایی آنها تأثیر عمیقی داشته است . این مشابهتها دامنة شواهد زبانی موجود را کاملاً تغییر داده است . این قراین تاریخی ، در مقایسه با زبانهای هندواروپایی ، کاملاً متفاوت و نیازمند رهیافتی خاص و منظم برای توضیح این واقعیات است .

 

ج ) ویژگیهای ساختاری . زبانهای ترکی از نظر آوایی ، مصوتهای بسیار دارند و صامتهای آنها نسبتاً اندک است ، خوشه های همخوان نیز در آنها وجود ندارد. نظامهای آوایی زبانهای منفرد، با اندک موارد استثنایی ، همسانیهای فراوانی دارند.

 

به علت نبودن تحقیقات میدانی در زمینة تطبیقی ، آرای بحث برانگیز بسیاری در بارة عناصر زِبَر زنجیری (تکیه و نواخت ) وجود دارد. عموماً بر آن اند که در بیشتر زبانهای ترکی ، تکیه روی هجای اول است (پوپه ، ص 180). نواخت موسیقایی مستقل از تکیه است و روی آخرین هجا قرار می گیرد (همانجا؛ بازن ، ص 11) و از طرف دیگر، بسته به معنای پسوندهای خاص ، می تواند جابجا شود (همانجا؛ گابن ، ص 10).

 

قانون هماهنگی مصوتها ، که هماهنگی صامتها را نیز در پی دارد، یکی از ویژه ترین مشخصه های زبان ترکی است . این قاعدة صرفی (که از دیدگاه آوایی ، همگونی همه جانبه ای به همراه دارد) اساساً بر سه مختصة متقابل مصوتها (پسین و پیشین ؛ گِرد و گسترده ؛ باز و بسته ) استوار است ، قواعد دقیق بعدی که توالی مصوتها را تعیین می کند، در ساختار کلمه بیان شده است . هماهنگی ، منحصر به تکواژهای پایه نیست ، بلکه تا تکواژهای وابسته (پسوندها) نیز بسط می یابد و گونه های آوایی بیشتری پدید می آورد.

 

معروفترین نمونة هماهنگی مصوتها، هماهنگی کامی است ، به این معنی که در یک کلمه فقط مصوتهای پسین یا پیشین می توانند واقع شوند. این حالت در همة زبانهای ترکی وجود دارد. در گروه مصوتهای گِرد و گسترده ، الگوهای گوناگونی هست و با توجه به این موضوع ، دو گونة اصلی وجود دارد: الف ) هماهنگی لبی ، که در نتیجة آن ، مصوتهای بسته علاوه بر تقسیم به پسین در برابر پیشین ، به گِرد در برابر گسترده تقسیم می شوند؛ ب ) کشش لبی ، که در نتیجة آن ، مصوتهای باز با مصوتهای گرد هماهنگ می شوند.

 

به سبب ویژگیهای انحصاری این نظام آوایی ، ترکیب الگوهای آن ، مانند گونه های فرعی دیگر در هر زبانی ، خاص خود این زبانهاست . بنابراین ، در انواع زبانهای ترکی قدیم و جدید، میزان تحقق قاعدة هماهنگی مصوتها، بسته به گسترش آن زبانها، درجات متفاوتی دارد.

 

در کاربرد تمام نمونه های هماهنگی مصوتها استثناهای فراوانی هست ؛ بویژه در مورد وامواژه ها که اغلب به میزان معتنابهی می توانند استقلال آوایی خود را حفظ کنند.

 

یکی از مختصات جالب توجه زبانهای ترکی ، ماهیت پیوندی آنهاست . این اصطلاح که غالباً بر آن خرده گرفته اند، اساساً بر تضاد با زبانهای صرفی تأکید می کند (مثلاً زبانهای هندواروپایی ). این ویژگی (پیوندی بودن ) به استفاده از تکواژهای وابسته (پسوندها) در حد اشتقاق لغت و عملکرد دستوری به روشی تقریباً اختصاصی دلالت دارد.

 

حرف تعریفهای معیّن و جنس دستوری (مذکر و مؤنث و خنثی ) در زبانهای ترکی وجود ندارد. در مورد اعداد، شکل مفرد اسامی به کار می رود (معدود مفرد است ). حروف اضافه ] پیش از متمم [ به کار نمی روند. دستگاه نحوی زبان نسبتاً ساده است . پسوندهای صرفی در مفرد و جمع یکسان است ، چون جمع پسوند مستقلی دارد. مقولات دستوری (انواع کلمه ) در ترکی محدود است و اساساً می توان آنها را به اسم و فعل و حرف تقسیم کرد. هیچ نشانة دستوری برای تمایز میان اسم و صفت وجود ندارد. زبانهای ترکی از نظر مشتقهای فعلی بسیار غنی اند. اسم فعل و صفت فعلی و اسم مصدر یا حاصل مصدر در این زبانها، کارکرد مهمی در ساختار نحوی دارند.

 

یک عامل اساسی در نحو، معرِّف (صفت ، مضافٌالیه ، بدل ) است که همیشه مقدّم بر کلمة مُعَرَّف (مثلاً یک اسم ) می آید و اسم در حالت اضافی (مِلکی ) پیش از اسمی که نشان دهندة مالکیت است (مضاف ) قرار می گیرد.

 

با توجه به ساختار جمله ، موقعیت عناصر تشکیل دهندة آن (ترتیب کلمات ) تعیین کننده است . گاه ، اصل عمدة اَعمال دستوری ، همپایگی و تناسب است . عبارت پیرو که با حرف ربط یا ضمایر موصولی آغاز می شود، نشان دهندة نفوذ زبانهای بیگانه است .

 

بیشتر این ویژگیهای اساسی ، که با عناصر فرعی دیگر تلفیق شده است ، بین زبانهای فینو ـ اوگری ] = فنلاندی ـ مجارستانی [ ، مغولی ، منچو ـ تونگوزی ، کره ای و ژاپنی مشترک است و به آنها مختصات مشترک چشمگیری می دهد که آنها را از سایر زبانهای اوراسیایی جدا می سازد.

 

د) زبانهای ترکی قدیم . این بخش از مقاله شامل این قسمتهاست :
1. نکات مقدماتی
2. پیش از تاریخ
3. پیدایش
4. شکل گیری تاریخی قلمروهای زبان

 

5. زبانهای نوشتاری و ادبی

 

مطالب مقدماتی

 

حوضة رودهای اورخون و تالاس و ینی سئی

 

حوضة رود تاریم و منطقة کانسو

 

منطقة کاشغر

 

منطقة خوارزم

 

منطقة مراکز فرهنگی دورة تیموری

 

اروپای شرقی و مناطق نفوذ آن

 

آسیای غربی (1)

 

آسیای غربی (2)

 

آسیای غربی (3)

 

پیدایش زبانهای مکتوب معاصر

 

6. الفباهایی که در طول تاریخ به کار رفته است

 

7. ویژگیهای تحولی تاریخی ساختار زبانهای ترکی

 

ارتباط با زبانهای دیگر

 

8. ارتباطات تکوینی زبانها

 

9. زمان بندی تاریخچة زبان

 

1. نکات مقدماتی . تاریخ زبانهای ترکی ، ویژگیهای گذشتة اقوام ترک را ــ خصوصاً نقش استثنایی آنان و ابعاد تغییرات منطقه ای و فرهنگی و همچنین گسستگی مردم و تلاش آنان را برای برقراری ثبات ــ روشن می کند.

 

پراکندگی اقوام ترک و گسترش آنان و جنبشهای داخلی شان ، در کنار نبردهای گاه و بیگاه آنان با ملل متمدن غیربیابانگرد آن زمان ، تدریجی و طولانی بوده است . باتوجه به تشکیل این زبانها، این روند، پیامدهای عمیقی داشته است ؛ از جهتی آنان را به سوی تحولات دائمی (گسترش یا کاهش ) قلمرو زبانی سوق داده است ، و از طرف دیگر باعث پراکنده شدن جمعیت در برخی نواحی معیّن گردیده است . این فرآیند، آشکارا محدوده ها را دگرگون کرده و دائماً در تحولات زبانهای منفرد و تقسیمات گویشی آنها و ارتباطشان با زبانهای دیگر نفوذ داشته است .

 

فتوحات اقوام ترک غالباً سبب شده است که زبان آنان به قوم مغلوب (مثلاً ایرانیان در آسیای مرکزی ) یا حتی به فرمانروایان جدید (طبقات حاکم مغول در غرب ) تحمیل شود. در هر دو صورت ، این مختصه گاه کند و گاه تند در جهت فرآیند همگونی عمل کرده است . ترکها بندرت ناچار می شدند که زبان اکثریت مردم (بلغار، مملوک ، قپچاق و جز آنها) را بپذیرند. وانگهی زندگی در کنار اقوام دیگر، آنان را به نوعی هم زیستی

 

فرهنگی ـ زبانی سوق داد تا اینکه سرانجام خود را دو یا چند زبانه (مثل ترکی / ایرانی ، ارمنی ، یونانی ، روسی و غیره ) نشان می دادند. این معیار زبانی اساس تأثیر دو جانبة زبانی را پی ریزی می کرد.

 

منابع موجود از دوران اولیة تاریخی ترکها (گزارشهای مختصری از دورة روم شرقی ، چینیان ، عربها و غیره ) و شواهدی که آثار و نشانه های زبان شناختی در زبانهای معاصر عرضه می کنند، دوره ای تاریخی و طولانی را در محدودة جغرافیایی وسیعی در بر می گیرد. ماهیت این شواهد، گویای تنوع بی نظیری است که منطقه به منطقه و دوره به دوره تغییر می کند و در تحلیل آنها دیدگاههای روش شناختی متفاوت لازم به نظر می رسد. در مجموع ، شبکة عظیم شواهد زبانی در بسیاری عرصه ها ناقص است ، حتی در مورد اقوامی مثل خَزَرها * ، پِچِنْگها * و جز آنها که تاریخ مستندی دارند، اسناد منسجم زبان شناختی در اختیار نیست ؛ بنابراین ، فقط مدارک غیرمستقیم ما را به این باور می رساند که همة این زبانها جزو خانوادة زبانهای ترکی اند.

 

علاوه بر این ، موارد مشخصی هست که در آنها هیچ نشانه ای از ارتباط شواهد زبانی با گویشوران فرضی آن زبان وجود ندارد، چنانکه قَرلُقها (خَلُخها) چنین وضعی دارند.

 

2. پیش از تاریخ

 

شواهد تطبیقی . مطالعة تطبیقی زبانهای ترکی ، مغولی ، منچو ـ تونگوزی شواهد گوناگونی در بارة دوران ماقبل تاریخ آنها به دست می دهد. وجود وامواژه های مشترک در دورة اولیه ، تماس نزدیک این گروهها را با یکدیگر و ارتباط داشتن آنها را ثابت می کند. اطلاعات زبان شناختی به تعیین مناطق اصلی سکونت اقوام ترک و مهاجرتهای بعدی آنان کمک می کند.

 

از میان تطابقهای زبانی پذیرفته شده ، که تعابیر گوناگونی از آنها شده است ، دو نوع برای زبانهای آلتایی پیش از تاریخ اهمیت خاصی دارند؛ اولی آغازی ترکی آغازی مغولی آغازی منچو ـ تونگوزی است که امکان بازسازی ) را فراهم می کند (اخیراً محققان آغازی ترکی را جزئی از گویش باستانی که بتازگی کشف شده ، دانسته اند رجوع کنید بهدورفر، 1981، ص 93 به بعد). در عین حال ، پیوندهای احتمالی این تطابق با زبانهای اورالی ، بر اهمیت تاریخی آن تأکید می کند ( رجوع کنید بهپوپه ، ص 151ـ152).

 

دومین تطابق که اساسیترین منشأ اختلاف میان موافقان و مخالفان نظریة آلتایی تلفظ کردن [ و را  بر اصوات مشابه ، مثلاً است ، رتاسیزم ] غلبة بر اصوات مشابه [ است .لامداسیزم ] غلبة

 

ت . تکین ، از هواداران نظریة پیوند تکوینی میان زبانهای آلتایی ، این ترکی و §تطابق را رکن اصلی نظریة آلتایی خوانده و توضیح داده که انطباق در زبان چوواش به اثبات رسیده است ، مثلاً توقوز (نُه ) و مشترک با ترکی مشترک : تاخار / تاخّار در چوواش ؛ تاش (سنگ ) ترکی مشترک : چُول در چوواش (1986، ص 141 به بعد). این تطابقِ صداها، رتاسیزم و لامداسیزم خوانده شد و هنوز هم با همین عنوان شناخته می شود، زیرا باور عمومی بر این بود که ترکی نشئت گرفته است . بعدها، وقتی کشف شد و § چوواش بترتیب از  و  نشان و  ترکی ، در زبانهای مغولی و منچو ـ تونگوزی هم ، با  و §که داده شده اند، رامشتت ، بانی زبان شناسی تطبیقی آلتایی ، نظریة کاملاً چوواش و مغولی و متضادی در بارة تقدم این آواها مطرح کرد. به گفتة او، است . در تأیید این و  شکل تحول یافتة  ترکی است و § و §قدیمتر از بر اصوات مشابه [ ونظریه که شاید بهتر باشد آن را زتاسیزم ] غلبة بر اصوات مشابه [ بنامیم (نیز رجوع کنید به تکین ،سیگماتیزم ] غلبة 1969، ص 51)، مخالفان نظریة آلتایی ، واژه هایی را (که بازتاب دهندة این پدیده اند) وامواژه هایی که نتیجة ارتباطات بسیار کهن احتمالی بین زبانهای اولیه است ، در نظر می گیرند.

 

بحثهای بی پایان در بارة این موضوع ، باعث شده است که فقط در یک نکته توافق عمومی حاصل شود: هر دو گروه متفق اند که در بازسازی آوایی ، منشأ آوایی که در اصل چنین فرض می شد: ف * یا § * <  ؛ ف  /  * یا § * < است ( رجوع کنید بهرامشتت ، ص 26 به بعد؛ پوپه ، 1926، ص 107 §/ ' باشد. مرز همگوییهای ] به جای ' و ª به جای به بعد)، بترتیب باید ª = معیار تشخیص زبانها و لهجه ها [ این توافق ، زبانهای ترکی قدیم و جدید را به دو گروه تقسیم می کند. این تقسیم بندی که در یکی از مراحل اولیة تحقیق به اثبات رسیده ، به محققان فرصتی داده است تا واقعة مهمی را در تاریخ مردم ترک ردیابی کنند و بکوشند تا آن را با وقایع مشخص تاریخی پیوند دهند.

 

نخستین نشانه های زبانی . آثار تاریخی چینی به اقوام چادرنشین ــ که همواره تهدیدی برای بخشهای شمالی قلمرو چین بوده اند ــ توجه خاصی نشان داده است . با وجود این ، شواهد زبانی این منابع بسیار اندک است و به این ترتیب شناخت زبانهای این اقوام بدشواری انجام می شود. پژوهشی در بارة یک دوبیتی هیونگ ـ نو (قرن چهارم میلادی ) و چند واژة توپا یا تاپقاج (قرن چهارم ـ پنجم میلادی ) که هر دو به خط چینی به نگارش در آمده اند مشکلات خاصی در بازسازی آوایی به وجود آورده است ، زیرا آنها نشانه هایی از زبانهای ترکی محسوب می شوند (بازن ، 1948، ص 208 به بعد؛ همو، 1950، ص 228 به بعد). مخالفتهایی که با این تفاسیر شده ، ثابت می کند که تحقیق موجود در بارة این موضوع کافی نبوده است (گابن ، 1949، ص 244 به بعد؛ دورفر، 1963، ج 1، ص 96؛ همو، 1973، ج 17، ص 4).

 

دیدگاههای دیگر راجع به مسئلة پیوندهای زبانی ، مانند دیدگاه پلیو ، با در نظر گرفتن حکومتهای چادرنشین سین ـ پی (قرن چهارم میلادی ) و ژوان ـ ژوان (قرنهای پنجم ـ ششم میلادی )، در حد نظریه باقی مانده است (بارتولد، ص 19).

 

چادرنشینان آسیایی که از دورانهای اولیه به سوی مغرب کوچ کرده بودند و سرانجام در ناحیه ای در شمال قفقاز و دریای سیاه و در پانونیا مستقر شدند، با تمدنهای گوناگون همسایه (روم شرقی ، حکومتهای روم و فرانکها) ارتباط نزدیک داشتند. هنوز منابع مربوط به این اقوام ، در پژوهش زبانی ، صرفاً حاوی برخی اطلاعات گسیخته است . توضیح در بارة این موضوعات (نامها، عناوین و تک کلمه ها ) مشکلات بسیاری پیش می آورد و به نظر می رسد که عموماً اسامی و عناوین را در حد مدارک قطعی برای تعیین هویت زبانی نمی پذیرند.

 

باتوجه به اطلاعات زبان شناختی موجود از قوم چادرنشین هون که در قرن چهارم ـ پنجم میلادی ساکن پانونیا بودند، در بارة این مسئله تفاسیر و آرای بسیار متفاوتی ارائه شده است . محققانی مثل نمت (1991، ص 179ـ187) و پریتساک (1954، ص 124 به بعد) اطلاعات موجودِ زبان هونها را دلیلی بر خاستگاه ترکی این قوم می دانند. از طرف دیگر، دورفر با بحث در بارة اینکه اطلاعات موجود ناکافی و مبهم است ، نظریات پیشین را قاطعانه رد می کند (1973، ص 1 به بعد).

 

در بارة آوارها، قوم دیگر چادرنشین که آنها نیز در پانونیا سکونت داشتند (از قرن پنجم تا هشتم میلادی )، با توجه به اطلاعات زبان شناختی ، بررسیهای وسیعی انجام گرفته است . نمت عقیده دارد که در زبانِ آوارها وجود نشانه های زبانی ترکی را می توان ثابت کرد. یکی از بررسیهای اخیر، کتیبه ای با خط رونی شکل مکشوفه در مجارستان متعلق به حدود قرن دوم / هشتم را به آوارها منسوب می کند (هارماتا ، 1988). اگر این کشف بعدها اعتبار بیشتری بیابد، ممکن است پیشرفت مهمی در تعیین هویت زبانی اقوام چادرنشین این دورة تاریخی در این ناحیه باشد.

 

بررسی پیوندهای زبانیِ حکومتهای چادرنشین که چند قومی و چند زبانی بوده اند و کوشش برای تبیین آثار زبان تأیید شده ــ که احتمالاً دلالت بر زبان طایفة حاکم دارد ــ در بارة یک نکته به توافق عمومی رسیده است ؛ اگرچه هیچ مدرک صریحی برای اثبات وجود زبانهای ترکی در مناطق مذکور وجود ندارد، می توان به یقین گفت که در مهاجرتهای اقوام چادرنشین در مقیاس وسیع ، در منطقه ای بزرگتر بین آسیای میانه و اروپای مرکزی وجود عناصر ترکی قطعی است (منگس ، ص 16 به بعد).

 

3. پیدایش . بنا بر شواهد تاریخی اقوام ترک نخستین بار در قرن ششم میلادی ظهور یافتند. این اقوام در دو منطقة جغرافیایی آسیای میانه (منطقة رودخانة اورخون * ) و اروپای شرقی (منطقة پونتیک ) سکونت داشتند.

 

در اواسط قرن ششم میلادی ، دولت بزرگ چادرنشینی در آسیای میانه ظهور کرد. طایفة حاکم ، «تُرک » نام داشت و این نام بعدها به قلمرو بزرگی اطلاق شد که بسرعت گسترش یافت . از فرمانروایان این قوم اولین متون منسجم (کتیبه های سنگ مزار به گویشی از ترکی کهن ) به جا مانده است که ویژگیهای این زبان (ـ ) را می نمایاند. ـ §

 

در اروپای شرقی ، ترکها در مثلث جغرافیایی گسترده تری (نواحی پونتیک ، ولگا، بالکان ) مستقر شدند که بلغارها نمونه ای از آنان اند. بلغارها یکی از اقوام اوغوری اند که به یقین از قرن پنجم تا هفتم میلادی در منطقة پونتیک به سر می بردند و بعدها به دلیل تفکیک تاریخی در قرن اول / هفتم ، به شمال شرق بالکان نزدیک رودخانة دانوب (پس از پایان قرن اول / هفتم ) و در تاریخی نامعلوم به ولگا کوچ کردند (موراوچیک ، ج 1، ص 66ـ67). زبان بلغارهای شمال شرق بالکان ، بلغاری دانوب نامیده می شود. شواهد بر جا مانده از این زبان ، شامل کلمات و القاب و اسامی و وامواژه ها در زبان اسلاونیک ، یعنی شکل قدیمی زبان بلغاری امروز (اسلاوی )، است . اقوامی که در نزدیکی بلغارها می زیستند، تحت نفوذ زبان آنان بودند و در نتیجه ترکی بسرعت اصالت خود را از دست داد. یکی از مهمترین مدارک زبان شناختی در بارة این زبان ، > فهرست شاهزادگان بلغاری < است . زبان بلغارهای ولگا در کتیبه های سنگ مزار که به خط عربی نوشته شده (قرن هشتم ـ نهم / چهاردهم ـ پانزدهم ) باقی مانده است . این متون کوتاه اما منسجم ، از مهمترین آثار تاریخی زبان شناختی در بررسی گذشتة این زبان محسوب می شوند.

 

وامواژه های ترکی در زبان مجارها (که نزدیک اوغوریها می زیستند و در قرن ششم و نهم میلادی تدریجاً مهاجرت کردند) نشان دهندة پیوند منظم با دو گروه نخستین از مدارک زبان شناختی است .

 

به رغم این نکته که همة این آثار در مناطقی بسیار دور از یکدیگر به دست آمده اند و خصوصیات متفاوتی دارند و نمایندة دوره های مختلف تاریخی اند، از نظر وجه مشخصة اصلی زبان

 

در مقابل ، مشترک اند. این اصل ، وحدت زبانی گروههای گوناگون بلغار را  نشان می دهد. زبان مردة بلغارهای ولگا حلقة اتصال گویشهای قدیم گونة - و زبان چوواش ، تنها زبان ترکی معاصرِ دارای این شکل آوایی است .

 

قدیمترین شواهد بدون ابهامی که به تاریخچة زبانهای ترکی اشاره دارد، از دیدگاه آوایی حاکی از دو گونة متمایز زبان است که در دو ناحیة دور افتاده از قارة اوراسیا وجود داشته است . تقسیم زبان ترکی به دو گروه ، دلیل آشکاری برای مهاجرت اولیة قبایل صاحب گویش غرب است . گفتنی است که در همان زمان (یعنی در دوره ای بسیار قدیمی ) وجود گونة زبانی در شرق و، برعکس ، گونة جانشین در غرب هنوز ثابت نشده است . شاید اگر اطلاعات بیشتری از این دورة بسیار دور تاریخی به دست بیاید و منابع بسیار اندک فعلی تکمیل شود، این مسئله روشن گردد.

 

در بارة ارتباط تقسیم بندی اولیة زبان ترکی با مهاجرت اقوام چادرنشینی که از طریق منابع تاریخی شناخته شده اند، تلاش فراوانی شده است . این دیدگاه - را در اروپای شرقی با مهاجرت تاریخی به آنجا وعمومی که ظهور گونة حضور قوم هون در همان منطقه وابسته می داند، فاقد شواهد مستدل و قانع کننده است و به همین دلیل تاکنون فقط در حد فرضیه باقی مانده است . با همة اینها شکی نیست که مهاجرت هونها از شرق به غرب و مهاجرت اقوام مهم چادرنشین دیگر، تحول مهمی در پراکندگی جغرافیایی زبانها در آن منطقه داشته است .

 

در این گفتار ما به این واقعیت توجه داریم که گونة زبانی ( رجوع کنید به نمت ، 1942ـ1947، ص 57 به بعد؛ منگس ، ص 55 به بعد؛ نیز رجوع کنید به اردل ، ص 162) ممکن است رابطة مهمی با منطقة سیبری داشته باشد، اگرچه آنجا عرصة اصلی مهاجرت هونها نبوده است ( رجوع کنید به پریتساک ، > فهرست شاهزادگان بلغاری < ؛ لیگتی ، ص 15ـ42؛ اردل ، همانجا).

 

4. شکل گیری تاریخی قلمروهای زبان . زبانهای ترکی معاصر در سطح وسیعی از قارة اوراسیا گسترش یافته اند. بخش عظیمی از اوراسیا ــ که از شمال چین تا منطقة بالکان و از شمال شرقی سیبری تا خاورمیانة عربی امتداد دارد ــ اکثر زبانهای بزرگتر (اویغوری ، ازبکی ، قرقیزی ، قزاقی ، ترکمنی ، ترکی آذری و ترکی ترکیه )، یعنی تقریباً یک مجموعة منسجم زبانی را دربرمی گیرد، در صورتی که زبانهای دیگری که عدة بسیاری به آنها سخن می گویند (تاتاری و باشقیری و چوواش ) و زبانهای فرعی (یاکوت ، آلتایی ، خاکاس / خکاس / حاکاس ، تووینی ، کوموک / قوموق ، نوگای / نوغای ، قرائیم و قره چای ـ بالکار ) تا حدی نسبت به هستة قلمرو زبانی ، موقعیتی حاشیه ای و حتی مهجور دارند.

 

این شکل تاریخیِ گسترش جغرافیایی زبانهای ترکی مستند به اسنادی است که در منابع قرن ششم میلادی وجود دارد، ولی نبود منابع کافی مانع از این است که پیشینة زبانی دقیق مهاجرتهای پیش از این دوره شناخته شود. توسعه و تثبیت کنونی قلمرو عظیم زبان ترکی ، حاصل مهاجرتها و فتوحات قرنهای ششم تا دوازدهم میلادی است ، ازینرو فهرستهای بازمانده از منابع قرنهای ششم ـ هفتم / یازدهم ـ دوازدهم که نشان دهندة گستردگی زبانهای ترکی است ، اساساً با موقعیت فعلی تطبیق می کند. گروههای عمدة زبانی ، همان مناطق جغرافیایی را در اختیار دارند؛ گروه اویغور در جنوب شرقی ، گروه غُز/اُغُز در جنوب غربی و گروه قپچاق در شمال غربی قلمرو زبانهای ترکی اند. این نوع توزیع جغرافیایی در اوج حملة مغول (قرن هفتم / سیزدهم ) همچنان باقی ماند. حملة مغول از طرفی موجب مهاجرتهای مهمی بخصوص در ناحیة قپچاق شد و از طرف دیگر تحکیم ارتباط زبانی موجود در اوراسیای مرکزی را فراهم آورد ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول ، ج 8، ص 912؛ هالاسی ـ کون ، ص 140؛ بروکلمان ، ص 5؛ کلاوسن ، ص 31ـ 33، 47).

 

مهاجرتهای دیرین یا نسبتاً اخیر بعضی اقوام ترک (چوواش ، اویغورهای زرد، سالارها و یاکوتها) یا توسعة زبانهای دیگر (روسی در اروپای شرقی ، سیبری و آسیای مرکزی ) درنتیجة نقل و انتقالهای قومی ـ سیاسی در اوراسیای مرکزی موجب شد که این مناطق از نظر جغرافیایی در حاشیه و از نظر زبانی نامنسجم و پراکنده باشند.

 

بعد از قرن هشتم / چهاردهم ، در ناحیة مرکزی فقط تعدادی از مهاجرتها در شکل گیری حوزه های زبان مؤثر بود (مثلاً حرکت ترکمنها به سوی مشرق ، مهاجرت قپچاق ـ ازبکها به طرف آسیای مرکزی ، ساکن شدن دوبارة قرقیزها و اقوام تَرَنچی * ، مهاجرت تروهمنها یعنی ترکمنها به شمال ، گسترش مستعمرات عثمانی در غرب و جنوب ، مهاجرت گاگاوز ها به سوی شمال و غیره ).

 

برخی تحولات تاریخی قرن چهاردهم / بیستم (تبادل جمعیت ، اخراج از کشور و غیره ) در بعضی حوزه های زبان ، منجر به پراکندگی مجدد ترک زبانها شده است (ترکیه ، یونان ، کریمه ، قفقاز و قبرس ). مهاجرت انبوه کارگران ترک به اروپای غربی در دهه های اخیر حوزة نفوذ این زبان را بسط داده است .

 

امروزه در چین ، مغولستان ، کشورهای مشترک المنافع (مستقل یا خودمختار)، ایران ، افغانستان ، عراق ، اردن ، بعضی کشورهای حوزة بالکان ، قبرس و برخی کشورهای اروپایی (بخصوص آلمان ) افراد بسیاری به ترکی سخن می گویند.

 

5. زبانهای نوشتاری و ادبی

 

مطالب مقدماتی . پیدایش زبانهای نوشتاری و ادبی ترکی به حوزه های گوناگون جغرافیایی ـ فرهنگی و به دورانهایی بستگی دارد که از نظر دورنمای زمانی روند پراکندگی اقوام ترک را از آسیای میانه به سمت مغرب بوضوح نشان می دهد. مراکز فرهنگی نواحی مختلف که در بعضی دوره ها هم زمان حضور و فعالیت داشتند، گاه با یکدیگر رابطة متقابل داشتند و فراسوی مرزهای سیاسی و زمینه های گویشی خود، در معرض تأثیرات قرار داشتند. این نکته در ساختار زبانهایی که به کار می رفت آشکار است . به طور کلی ، خصلتِ «بازِ» این زبانهای ادبی قابل مشاهده است ؛ دلیل آن این است که در همان زمان ، عوامل گویشی گوناگون به موازات یکدیگر بر هم اثر داشته و موجب توسعة زبان بوده اند.

 

ساختار نظامهای نوشتاری که در این قرنها معمول بود به یقین این گرایش را، حتی در الفباهای عربی و اویغوری که از آنها فراوان استفاده می شد، تقویت می کرد. به عبارت دیگر، دقیق نبودن این الفباها، مدلولهایی آوایی به دست می دهند که موجب تغییرپذیری درکِ گویشیِ زبانهای ادبی می شوند. این نکته باعث شده است تا آن دسته از آثار نوشتاری که از حوزه های گویشی دیگر نشئت گرفته اند، بهتر تشخیص داده شوند و در نهایت موجب آشنایی متقابل زبانها و گسترش آنها در ورای مرزهای گویشی متعارف شوند. در نتیجة آمیزش زبانها، این شرایط منحصر به فرد تاریخی سبب ایجاد رابطة متقابل و محکمی بین این زبانها شده است و عجیب نیست که در زبان ادبی معیّنی غالباً نوعی تداخل گویشی پیش آید.

 

پیدایش و توسعة زبانهای ادبی گوناگون با مذهب جامعه پیوندی نزدیک داشت و این زمینة فرهنگی ـ تاریخی بر شکل گیری زبان تأثیر فراوانی گذاشت . پذیرفتن مذهب خاص نیز باعث پذیرش وامواژه ها می گردید و در نظامهای نوشتاری نیز گزینه های جدیدی عرضه می شد. زبانهای ادبی که بعد از قرن دوم / هشتم در مناطق وسیعی از اوراسیا به وجود آمد، با نیازهای اقوامی که قرنها این زبانها را به کار برده بودند، مطابقت داشت . ما در قلمرو زبانهای ترکی شاهد توسعة معیارهای ادبی ـ زبانی هستیم که این معیارها تا قرنهای سیزدهم و چهاردهم / نوزدهم و بیستم نیز ادامه داشت ، بدین قرار: در جنوب شرقی ، اویغوری ـ قره خانی ـ چَغَتایی / جغتایی ؛ در شمال غربی ، قپچاقی ؛ در جنوب شرقی ، اُغزی . با وجود تغییرات جغرافیایی مراکز سیاسی ـ فرهنگی در جنوب شرقی (آسیای میانه و مرکزی )، زبانهای ادبی پدید آمده ، تداوم زمانی را نشان می دهند که شاهدی بر ارتباط زبانی تنگاتنگ آنها، بخصوص در ساختار زبان ، است . در شمال شرقی و مناطق وابسته به آن درنتیجة وقایع تاریخی ، با توجه به منابع موجود، روند مشترکی در توسعه دیده نمی شود. زبان ادبی جنوب غربی در پیوند با مهمترین قدرت سیاسی تاریخ ملل ترک (حکومت عثمانی ) میانه روی و تداوم را بیان می کند. در ناحیة قفقاز ـ خزر (در حاشیة قلمرو عثمانی و ضمیمه شده در دیگر واحدهای سیاسی ) بین زبانهای ادبی از نظر سطح ، جدایی افتاده است . حجم انبوه آثار زبانی ، کتیبه ها و نسخه های خطی و اسناد زبانهای ترکی ، که از مناطق و دوره های تاریخی گوناگون به دست آمده اند، مشکلات خاصی دارند. بسیاری از متون فاقد تاریخ اند یا در نسخه های دوره های بعد ضبط شده اند، این امر تعیین سیر زمانی اجزای سازندة تاریخ زبانشان را مشکل کرده است .

 

زبانهای ترکی در طول تاریخ با شیوه های مختلف نگارش پیوند خورده اند. نخستین الفبای ترکی ، خط رونی (با ریشة آرامی ، سامی ) خصوصیت نیمه هجایی داشت . آثار به جا ماندة تاریخی حاکی از آن است که مناطق تحت نفوذ ترکها از آسیای میانه تا شرق اروپا گسترش داشته و احتمالاً زبانهای غیرترکی را نیز شامل می شده است . الفبای سغدی ، استرانجلو ، مانوی ، براهمی ، تبتی و سُریانی منحصر به آسیای میانه بوده و خط اویغوری که ریشه در تندنویسی در سغد داشته و عمدتاً در آسیای میانه به کار می رفته ، اما در آسیای مرکزی نیز شناخته شده بوده است . اسناد مختصری که به خط اویغوری در آسیای غربی (آناطولی ) پیدا شده نشان می دهد که این خط کاربرد وسیعی نداشته است . از قرن اول / هفتم در تمام مناطق اصلی ترک زبان ، خط عربی به کار می رفت (اولین مدارک تأییدکننده متعلق به قرن پنجم / یازدهم است ). بعلاوه ، الفبای یونانی و ارمنی در حوزة غربی زبانهای ترکی کاربرد داشت . متونی نیز به نوشتة بیگانگان و اغلب به منظور تبلیغ مذهبی و به الفباهای لاتینی و سیریلی و گرجی (قرن هشتم تا سیزدهم / چهاردهم تا نوزدهم ) در همان نواحی پیدا شده است . همة این نظامهای نوشتاری ، برای ارزشیابی زبانی ، به شیوه های معیّنی نیاز دارند. در دهة 1300ش /1920 بر اساس سیاست نظارت دولت بر زبان ، الفبای لاتینی و سیریلی ، الفبای حاکم بر زبانهای ترکی شد و خط عربی کنار رفت . تحولات عظیم سیاسی جهان ترک در دهة 1370 ش /1990، از نخستین اقدامات برای اصلاح ساختار موجود خبر داده است (محتوای آن هنوز نامعلوم است ).

 

اقوام ترک ، که در اصل شَمَنی مذهب و پیرو آیین تَنْری * بودند، بعدها به آیینهای مانوی ، بودایی ، تائویی ، دین یهود، اسلام و مسیحیت گرویدند. زمینة مذهبی ـ فرهنگی هر دسته از متون مکتوب این اقوام ، نیازمند تشخیص چارچوب و شیوة خاص تحقیق زبان شناختی آن گروه است .

 

منابع : متأسفانه ، در بارة آثار انبوه بازمانده از زبانهای ترکی ، تحقیقات کلی انجام نشده است ، اما تحقیقات موجود نظر اجمالی مناسبی به این منابع داشته اند. از آنجا که از دیدگاه جغرافیایی ، تاریخی یا زبان شناختی به این منابع پرداخته شده است ، غالباً مباحث تداخل داشته ، اما بااینهمه ، این تحقیقات در کل برای ارزشیابی آثار بازمانده مفید است .

 

بهترین تحقیق جامع در بارة همة آنچه از زبان ترکی تا امروز بازمانده ، در دو

 

 

 

 

 

حوضة رودهای اورخون و تالاس و ینی سئی . کتیبه های بازمانده از این نواحی ، که به سده های اول تا چهارم / هفتم ـ دهم تعلق دارند، با پیشینه های جغرافیایی ـ سیاسی گوناگون ، کهنترین اسناد زبان ترکی اند. بعضی از آنها، بویژه کتیبه های طولانی و منسجم اورخون ، امکان تجزیه و تحلیل در جزئیات ساختاری این زبان را فراهم می کنند. این متون اغلب به خطی مشهور به «رونی » نوشته شده اند (بعضی از پژوهشگران اصطلاح «رونی شکل » را ترجیح می دهند) و اگرچه مجموعاً ساختار هماهنگی دارند، میان آنها تفاوتهای جزئی وجود دارد. تاکنون کوششهای فراوانی برای توضیح و تبیین عوامل شکل گیری و تکوین این زبان انجام شده اند.

 

 

 

حوضة رودتاریم (تورفان )و منطقة کانسو (دون هوانگ ). اویغورها در اثر فشار قرقیزها، محل سکونت نخستین خود را در شمال ترک گفتند (قرن سوم / نهم ) و به شمال چین (استان فعلی کانسو) و حوضة تاریم نقل مکان کردند و در هر دو منطقه بخشهای خودمختار سیاسی به وجود آوردند و با تلفیق مذاهب گوناگون ، فرهنگ خود را خلق کردند. نسخه های خطی فراوان و نوشته هایی روی چوب ، غالباً متون مذهبی ، باقی مانده که برای بررسی زبان کهن ترکی پشتوانة محکمی است . حملة مغول ، به شکوفایی فرهنگ اویغوری پایان داد، اما زبان ادبی کمابیش تا حدود قرن دوازدهم / هجدهم به کار می رفت . زبان متون اویغوری درواقع تداوم منطقی زبان پیشین ، که در کتیبه ها به کار می رفت ، محسوب می شود. با وجود وحدت نسبی و ساختار ثابت این زبان ، برخی موارد نشان می دهد که در طی قرون ، بعضی مختصات آن نیز دستخوش تغییر تدریجی و پی درپی شده است .

 

پژوهشگران مدتهاست براین عقیده اند که در میان آثار به جا مانده از این زبان ، متون مانوی قدیمترین بخش آن است و اسناد حقوقی قضایی و متنهای روی چوب (گاه با مضامین بودایی ) جدیدتر و متعلق به دورة مغولهاست . تحقیقات اخیر ــ که مجموعه ای از مشخصات زبان شناختی درونی و بیرونی را تلفیق کرده است ــ ترتیب زمانی دقیقی از این بازمانده ها ارائه می دهد.

 

منطقة کاشغر. پادشاهی ایلْک خانیان * (در ادبیات ترک شناسی : قراخانیان ، قرنهای سوم تا ششم ) را طوایفی بنیان گذاشتند که سابقاً در قلمرو ترکان غربی می زیستند و بعدها به کاشغر کوچ کردند. با گرایش این سلسله به اسلام (قرن چهارم ) شرایط جدیدی برای تحول بعدی زبانهای ترکی فراهم شد. زبان ادبی که در قرن بعد به وجود آمد، دنباله رو سنّت زبان اویغوری بود، اما شرایط مذهبی ـ فرهنگی جدیدی را تجربه کرد. اولین آثار ادبی ( قوتاد غوبیلیگ * ] اثر یوسف خاص حاجب [ و دیوان لغات الترک * اثر ] محمود [ کاشغری ) به خط عربی نوشته شده بود. دیوان لغات الترک شامل مجموعة لغات گسترده ای است و متونی (مَثَل و نمونة شعر محلی ) را نیز در بر می گیرد که شرح مبسوطی از زبانهای ترکی قرن پنجم ارائه می دهند. به همین دلیل ، این کتاب منبع پرارزشی برای تحقیقات زبان شناسی است . عَتَبة الحقایق (اثر احمد یوکنکی ، قرن پنجم یا ششم ) اثری آموزنده به همین زبان ادبی است که کاشغری یا خاکانی خوانده می شود. ساختار آن نشان دهندة ارتباط منظم و پیوسته اش با زبان ادبی ترکی سابق است که در آسیای میانه به وجود آمد و روند تحول زبانی را آشکار می سازد (پوپه ، ص 67؛ دورفر، > تلاش < ، ص 219 به بعد).

 

منطقة خوارزم . خوارزم به مثابه مرکز تلاقی گروههای گوناگون ترک (اویغور، غز، قپچاق ) در طول تاریخ ، منطقه ای بسیار حساس و حیاتی در تاریخ ملل ترک بوده است . زبان ادبی برخاسته از این ناحیه (قرن هشتم / چهاردهم ) آمیختگی این زبانها را باهم و تأثیر آنها را بر یکدیگر منعکس می کند. زبان ادبی خوارزم ، که در دشت قپچاق در سرزمینهای اردوی زرّین نیز به کار می رفت ، با در نظر گرفتن ساختار آن ، تداوم آشکار زبان ادبی دورة پیشین آن منطقه بود.

 

منطقة مراکز فرهنگی دورة تیموری . زبان چغتایی * در قلمرو تیموری ظهور کرد و در مراکز فرهنگی آن (بخارا و سمرقند) بارور شد. این زبان که به مرتبة والایی از توسعه رسید، زبان ادبی آسیای مرکزی مسلمان بود که در طول قرنها در منطقة جغرافیایی وسیعی ، از آسیای میانه تا ناحیة ولگا و کریمه ، به کار می رفت . این زبان پیچیدة ادبی ، نیاز اقوام قپچاق و غز را نیز برآورده می کرد. امیرعلیشیر نوائی * ، برجسته ترین چهرة ادبیات چغتایی (اگر او را بنیانگذار این زبان ندانیم )، در قانونمند ساختن و تقویت اجزای ترکی آن نقش مهمی داشت ، اگرچه این زبان تاحدی از دیگر زبانهای ادبی ترکی تأثیر پذیرفته است .

 

اکمان ( استودیا آلتائیکا . > یادبودنامه برای نیکولائوس پوپه < ، ص 51 به بعد) که بر پیوند منسجم این زبان با زبانهای پیشین تأکید داشت ، مراحل تاریخی آن را اینگونه تقسیم کرده است : 1) مرحلة پیش از کلاسیک (از آغاز قرن نهم تا تألیف نخستین دیوان نوائی در 869)؛ 2) دورة کلاسیک (869 ـ1009) که نمایندگان آن حسین بایقرا، نوائی ، بابُر، بایرام خان و برخی دیگرند؛ 3) دورة پس از کلاسیک (1009ـ1339/1600ـ1921)، که مشخصة این دوره تقلید دقیق از نوائی و از سوی دیگر، نفوذ عناصر ازبکی در زبان است .

 

اروپای شرقی و مناطق نفو

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخچه پیدایش گویش آذری

دانلود پاورپوینت شیوه معماری آذری

اختصاصی از فی گوو دانلود پاورپوینت شیوه معماری آذری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت شیوه معماری آذری


دانلود پاورپوینت شیوه معماری آذری

 

 

 

 

 

 

 

 

پاورپوینت شیوه معماری آذری در 51 اسلاید کامل و قابل ویرایش می باشد.

پاورپوینت شیوه معماری آذری

شیوه آذری

سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد. چرا که سه شیوه معماری ایران ]پارسی، آذری و اصفهانی[ از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است. در شیوه پارسی، هنگامی که قوم آریایی کوههای آران را پشت سر میگذاشتند تا به جنوب سرزمین ایران رهسپار و ماندگار شوند، سر راه خود ستاوندهای[ چوبین و شبستانها و نهانخانههای دوربسته و کوشکی آذربایجان را پسندیدند و چون ارمغانی، نخست به سرزمین انشان و سپس به سرزمین پارس بردند و با آن شیوه، همراه با برگیره از شیوههای گوناگون ملتهایی که به پیروی پارسیان در میآمدند، شیوه تازهای پدید آوردند که شیوه پارسی نام گرفت و از آغاز شاهنشاهی ایران تا پایان روزگار هخامنشیان (و حتی اندکی پس از آن) برای ساختن کاخها و کوشکها به کار گرفته میشد..

با اینکه آب و هوای سرد و کوهستانی آذربایجان این شیوه را پدید آورده بود (که شاید با آب و هواهای دیگر سازگار نبود) باز هم پرداختگی و مردمواری شیوه پارسی چنان چشمگیر بوده که حتی در سرزمینهای سوزانی چون انشان و سپس کرانههای دریای پارس نیز با همه ویژگیهایش خودنمایی کرده است. بار دومی که آذربایجان پدید آورنده شیوهای نو در معماری ایران شد پس از یورش خونین مغولان بود. این یورش، سراسر ایران و بویژه خراسان را از هنرمندان و معماران تهی ساخت. هنرمندانی که از چنگال درندگان به در رفته بودند در سرزمینهای جنوبی ایران به پناه فرمانروایان بومی رفتند. همانها که نگذاشته بودند سرزمینشان تاختگاه ویرانگران شود. در آنجا معماران از شیوههای روایی در جنوب ایران هم بهره جستند و بر کارایی هنر خود افزودند.. هنگامی که ایلخانان (جانشین چنگیز در ایران) خواستند یا نیاز پیدا کردند که ویرانیهای نیاکانشان را بازسازی کنند یا دست کم به خاطر نیازی که به کاخ و خانه و گرمابه و ... در پایتخت خود داشتند، معماران را از سرزمینهای جنوبی به دربار خود فرا خواندند. این بار از آمیزش ویژگیهای معماری مرکز ایران و جنوب با سنتها و روشهایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود، شیوه معماری پدید آمد که به درستی نام شیوه آذری گرفت و تا هنگامی که شیوهای تازه که باز هم برگیره از معماری آن سرزمین بود، به جای آن آمد، در سراسر ایران و کشورهای همسایه به کار رفت. همانگونه که پارسیان هخامنشی در سر راه خود به جنوب، ستاوندهای آذربایجان را دیده بودند و آنرا در معماری خود بکار بردند، شگفت است که شاهان صفوی نیز ستاوندهای بناب و مراغه را به اصفهان بردند و در جلوی کاخهای تازه ساز خود، همانند چهلستون و عالی قاپو، نهادند. روشن است که افزودن این ستاوندها به کاخهای اصفهان شکوه ویژهای داده است...

 

.....


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت شیوه معماری آذری