فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله سیمان

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله سیمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

اگرچه قدمت سیمان به بیش از 2000 سال می رسد ولی آهک ناخالص به عنوان یکی از مصالح ساختمانی تاریخچه ای طولانی دارد. گفته شده است که فنیقی ها در حدود 700 سال قبل از میلاد مسیح آهک پوزولانی را به کار برده و رومی ها نوع آهک یا سیمان پخته شده را استفاده می کردند. هم چنین در قرون وسطی در هلند با پخت آهک و توقف در کوره های ثابت گنبدی نوعی سیمان هیدرویکی تولید و معروف شده است.
اما قدمت آنچه امروزه تحت عنوان سیمان معروف شده است به بیش از 2000 سال
می رسد این ماده محصول نوآوری یک فرد انگلیسی به نام جان اسمیتن در سال 1756 به کمک پخت مواد در کوره های ثابت به صورت بطری بوده است. ولی معروف ترین نام در این زمینه از آن فردی به نام جوزف آسپدین است که فرآیند پخت مواد را در سال 1824 به ثبت رسانید.
او نیز در روش خویش از کوره های گنبدی به ارتفاع تقریبی cm95 به قطر cm 40 و ظرفیت 15 تن استفاده نمود. و هر شارژ مواد به کوره چندین روز به طول انجامیده است. مصرف سوخت( زغال سنگ) در این روش به 50% وزنی مواد بالغ گشته است و معادل بوده است.
در صنایع تولید مصالح ساختمانی( سیمان گچ آهک) از کانی های طبیعی و نیز محصولات صنعتی که دارای یک یا چند اکسید اصلی ، باشد استفاده می گردد. این مواد را به دو دسته تقسیم می نماییم. مواد آهکی، مواد رسی، و خاک های مخلوط از آهن و رس( شامل آلوویوم، مارل، و .....)
سنگ آهک:
این ماده در طبیعت به وفور یافت می گردد. خالص ترین نوع آن مالیت و آراگونیت با وزن مخصوص به ترتیب 7/2 و 59/2 می باشد. سختی سنگ آهک الی بوده و صرفاً خالص ترین نوع ن سفیدرنگ است. در سایر موارد بعلت حضور اجزاء رسی یا آهنی رنگ آنها تیره می باشد.

گچ آهکی:
این ماده یک سنگ رسوبی است. در مقابل سنگ آهک بسیار نرم بود که آن را برای فرآیندهای مرطوب مناسب می نماید. با توجه به عدم نیاز به انفجار استخراج آن می توان در بسیاری از موارد سنگ شکن را حذف نمود در بعضی از لایه های این سنگ درصد کربنات کلسیم را نیز می رسد این ماده تا بوده موارد مصرفی آن در صنایع ساختمانی شیمیایی والکترونیک است.
مارل:
عبارت است از سنگ آهنک همراه با اجزاء سیلیس رس و اکسید آهن بعلت توزیع گسترده این ماده از آن بعنوان یکی از منابع اصلی مواد اولیه استفاده می گردد. این ماده از نظر زمین شناسی یک سنگ رسوبی است که در اثر ته نشین همزمان کربنات کلسیم، و اجزاء رسی ایجاد می گردد. سختی آهک از سنگ آهک کمتر بوده که در آن بعضاً اجزاء قدیمی نیز یافت می شود.
منظور از سیمان پرتلند ماده ای است که از اختلاط آسیاب نمودن کلینکر، سنگ گچ یا سنگ آنورنیت و حداکثر 20% مواد افزودنی تولید گردد. اگر میزان مواد افزودنی از مقدار ذکرشده بیشتر گردد محصول تولید سیمان مخلوط خواهد بود. مواد اولیه در تولید سیمان پرتلند عبارتند از سنگ آهک، رس، و مواد اصلاحی در جهت بهبود زینرینگ، محصول خام حاصله در این عمل اکسیدمنیزیم باشد. کلینکر حاصل از ریخت دارای فازهای(کاندهای) اصلی سیلیکات های کلسیم جزئی اکسید کلسیم آزاد واکسید منیزم وجود دارد. در مرحله آخر از تولید کلینکر پخته شده به همراه مواد افزودنی وارد آسیاب شده و پودر سیمان( محصول نهایی) با دانه بندی مشخص تولید می گردد.
* سنگ آندرنیت یک سنگ رسوبی است که با دانه بندی مشخص آماده سازی شده و عموماً از کاند آندرنیت که همان سولفات کلسیم بودن آب است تشکیل می گردد.
روشهای تهیه سیمان
1- روش خشک:
در حقیقت روشی است که ما در کارخانه تولید می کنیم.
2- روش تر:
روشی است سرخ شده انرژی بسیار بالایی می خواهد و تولیدش مشکل است( آب را با مواد اولیه قاطی می کنند و دو نوع آب درست می کنند) و بعد خشک می کنند.

فازهای اصلی سیمان

علامت شیمیای اختصاری نام میزان ترکیب نام شیمیایی ترکیب فرمول

AliTE Tricalcium
Silicat

BliTE Dicalcium
Silicat

Aluminate Tricalcium
Aluminate

Ferte Tricalcium
Aluminate
Silicat

اکسیدهای اصلی سیمان و نقش هر کدام بر فرآیند پخت و خواص سیمان
اکسید کلسیم 64% اکسیدسیلیس 22%
اکسید آلومینیوم 6% اکسید آهن 3%
چنانچه اکسید آهک موجود در مواد خام سیمان افزایش یابد در این صورت:
دشوارشدن پخت مواد، افزایش آهک زیاد، افزایش فاز آلایت و کاهش فاز بلایت، افزایش مقاومت اولیه سیمان، کاهش زمان گیرش
چنانچه اکسید سیلیس موجود در مواد خام سیمان افزایش یابد در این صورت:
دشوارشدن پخت مواد افزایش آهک زیاد
کاهش و افزایش کاهش مقاومت اولیه سیمان
افزایش زمان گیرش سیمان ایجاد سایش بر آستری نسوزکوره
در صنایع سیمان معمولاً از سوخت فسیلی استفاده می کنیم:
1- گاز 2- مازود
تأسیساتی که برای این سیستم ها استفاده می شود:
1- Electrical 2- Mechanical
سوخت از این نظر حائز اهمیت است که ما باید میزان معینی را برای سوخت کوره بفرستیم سوخت را چگونه اندازه می گیریم؟
کالری 1 مترمکعب مازود در زمستان و تابستان با هم فرض می کند. در زمستان بیشتر و در تابستان کمتر است.
آبیک حدود 28000 هزار لیتر در یک ساعت مازود می سوزاند:
چه چیزهایی روی کالری تأثیر می گذارد؟
1- حجم 2- فشار 3- دما
در شرایط استاندارد ما کالری را اندازه گیری می کنیم.
« شرایط استاندارد را اصطلاحاً نرمالیته گویند».

دما را بوسیله سنسور فشاررا توسط فشارسنج اندازه گیری می کنیم.
حجم(valve ) توسط کنتور
مواد ازنظر جرم با هم فرقی ندارند ولی از نظر valve لیتری آن با هم فرق می کنند.
بوسیله فلوتز( وسایل اندازه گیری حجم) می توان مشکلات متفاوت را حل کرد.
برای آماده سازی مازود مشکلاتی وجود دارد.( برای تهویه احتیاج به یک پیش گرم کن داریم) ( پیش گرم کن مازود)
در پیش گرم کن یک مشکل داریم که به دو صورت مازود و گاز کار می کند.
1- روش آب کردن مازود(مثل غیر): که عمدتاً بدلیل خطرات ناشی از آن از جمله آتش سوزی این روش انجام نمی شود.
2- روش روغن: روغن را داغ کرده و از داخل لوله هایی که در کنار مازود سخت است عبور داده تا مازود گرم شده و آب شود و آماده استفاده می گردد.
روش داغ کردن با آب داغ که خواه یا ناخواه آب قاطی مازود شده و جالب نیست از این روغن برای مخازن استفاده می کنیم: 1- پمپ روغن 2- پمپ مازود
1- پمپ روغن: دائماً روغن را سیر کوله می کند( تا روغن داغ شود و در مسیر لوله حرکت کرده تا مازود را آب کند).
2- پمپ مازود: هنگامی که مازود گرم شود می توان از این پمپ استفاده نمود و سوخت را به مشعل برسانیم.
معدن شرکت سیمان آبیک با مساحت 600 هکتار در طول و عرض جغرافیایی و ارتفاع متوسط 1330 متر از سطح دریا قرار دارد. این معدن از دو قسمت مجزا( معدن سنگ آهک و معدن خاک یا مارل) تشکیل شده است. استخراج سنگ آهک از کوههای پیرعلی و دو برابر به صورت روباز و به روشی چاله زنی و با دریل واگن انجام می شود بدین صورت که چال هایی به عمق 1 الی 12 متر و قطر 3 الی 5/4 اینچ حفر می گردد.سپس با استفاده از دینامیت، آنفو، و چاشنی که به صورت سری بسته می شوند آبشاری انجام و سنگ آهک استخراج می گردد و توسط ماشین آلات مکانیکی بارگیری شده و با کامیون به آسیاب سنگ حمل می شوند. روزانه مقدار 4 هزارتن سنگ آهک با توجه به نیاز کارخانه بارگیری می شود.
دپوی خاک مارل( مخلوط طبیعی سنگ آهک و خاک) بجز در مواردی خاص همیشه بدون انفجار و توسط بولدوزر انجام می شود. پس از دپو توسط لودر بارگیری وبا کامیون به آسیاب خاک حمل می شود.
روزانه 12000(دوازده هزار تن) خاک مارل برداشت می شودکه حدود 40 دستگاه کامیون جهت حمل آن به اسیاب های خاک به کار گرفته می شوند. سایر مواد معدنی افزودنی مورد نیاز کارخانه شامل سنگ گچ، سنگ آهن و پوزولان است.
سنگ گچ ازمعدن آزادبر، کندوان و کبلان طالقان سنگ آهنک از معدن شمس آباد اراک و سنگ پوزولان از معدن سنگ سبز آبیک خریداری می شود.
آسیاب سنگ
این آسیاب برای خردکردن سنگ آهک و آهنن احداث شده است.
سنگ شمکن اولیهاز نوع زیراتوری و سنگ شکن ثانویه و مخلوطی می باشد. مواد اولیه پس از استخراج از معدن توسط کامیون حمل و مستقیماً به دهانه سنگ شکن ژنراتوری ریخته می شوند. این سنگ شکن از یک بدنه ثابت مخروطی شکل و یک هسته میانی که حرکت خارج از محوری داری تشکیل شده است.
در اثر نزدیک شدن یک سمت هسته در حالت چرخش به بدنه سنگ ها خرد و هم زمان سمت دیگر هسته از بدنه دور شده باعث خروج مواد خردشده از خروجی سنگ شکن اولیه می شود.
در زیر این آسیاب یک قیف 75تنی و در زیر قیف یک خوراک دهنده قرار دارد.
در زیر خوراک دهنده ریلی برای ریختن مواد برروی نوار نقاله قرار دارد. مواد توسط نوار نقاله به سمت سرندها انتقال می یابند و به دو سر نوار اولیه ریخته می شوند.
در زیر هر سرند 3 قیف با ظرفیت 100تن وجود دارد مواد باندازة حدود دقیق می شوند. مواد 5 تا 10 وارد قیف 2 و مواد 20-10 وارد قیف 3 می شوند مواد از قیف 1 نیاز به خردایش بیشتر ندارد اما مواد دقیق 2 و 3 به ترتیب وارد 2 آسیاب ثانویه یکی مخصوص و دیگری مخصوص می شوند خروجی دو آسیاب اخیر مجدداً به یک الک ریز ریخته، مواد ریز الک وارد سیلوها و سنگهای درشت تر از 5 سانتیمتر باخوراک اولیه مخلوط شده به دوسرند اولیه افزوده و این سیکل تکرار می شود.
آسیاب خاک:
در آسیاب خاک خط 1 : مواد حمل شده توسط کامیون در قیف آسیاب تخلیه و توسط نوار نقاله، زنجیری تعبیه شده در زیر آن به آسیاب اولیه منتقل می گردند.
این آسیاب دارای غلطک است که در خلاف جهت یکدیگر می چرخند و مواد توسط دندانه های تعبیه شده برروی آنها فرو می شوند. سپس مواد به سمت دو آسیاب غلطکی ثانویه رفته تا اندازه کمتر از 5 سانتی متر خرد می گردند.
ظرفیت بهره برداری از این آسیاب 750 تن در ساعت است.
در آسیاب خط 2 که از نوع چکشی است، مواد پس از تخلیه توسط نوار فلزی به داخل آسیاب هدایت می شوند. 136 چکش 150 کیلوگرمی با سرعت 290درو در دقیقه مواد را تا ابعاد کمتر از فرو می نماید.
ظرفیت بهره برداری از این آسیاب 800تن در ساعت است و طرح افزایش ظرفیت به 2600 تن در ساعت می رسد.
مواد خردشده در آسیاب خاک توسط نوار نقاله لاستیکی به عرض 2/1 متر طول 320 متر و سرعت 5/2 متر بر ثانیه به انبار خاک منتقل می شوند. این مواد توسط دستگاه استاکو در طول 140 متر با ارتفاع 10 الی 11 متر و عرض 36 متر به صورت طولی و لایه لایه بمنظور اختلاط و یکنواخت سازی مواد برروی هم انباشته می شوند. در این شرکت دو انبار خاک وجود دارد. و هر انبارداری دو پایل می باشد که ظرفیت هر پایل 3000 تن است و به نوبت در طول شبانه روز از هر پایل پس از تنظیم مواد برداشت می شود و هر دو ساعت نمونه ای برای آنالیز به آزمایشگاه کنترل کیفی ارسال می گردد.
برداشت خاک در انبار خاک توسط دستگاه ریکلایمر انجام می شود.
این دستگاه در جلو شانه دار بوده که به اختلاط و یکنواخت سازی مواد کمک می کند و نیز دارای 10 بیل است که به محور اصلی متصل بوده و ضمن حرکت دورانی از پائین به بالا مواد را برداشته و برروی نوار نقاله تخلیه و از آنجا توسط نوارهای اصلی مواد به سوی آسیاب مواد خام هدایت می شود.
درحال حاضر 2 سالن خاک با 4 پایل وجود دارد ودر طرح توسعه به8 پایل خواهد رسید.
آسیاب مواد خام
در مسیر انتقال مواد به آسیاب مواد خام، دو سیلوی سنگ آهک و یک سیلوی سنگ آهن به ظرفیت 2500 تن و ارتفاع 28 متر برای تصحیح و تنظیم مواد خام وجود دارد.
پس از تصحیح مواد توسط نوار نقاله برروی کالسکه و از آنجا بداخل بونکر های خط 1 و 2 ریخته می شوند. مواد خام از بونکر توسط نوار زنجیری برروی نوار نقاله ریخته و سپس وارد آسیاب می شوند.
آسیاب مواد خام 1 از نوع گلوله ای و سه خانه ای می باشد. در خانه اول مواد توسط گازهای گرم خروجی از کوره، رطوبت زدایی شده خانه اول دارای گلوله های 90-60 میلی متر خانه دوم دارای گلوله های 50-40-30 میلی متر و وزن 27 تن وجود دارد. که موجب خردایش مواد می شود و سپس مواد به خانه سوم که دارای گلوله هایی با ابعاد کمتری است(5-0) وارد شده وبه دانه بندی مطلوب می رسد.
مواد خردشده برروی ایراسلاید ریخته می شوند و ضمن عبور هوا از درون ایراسلاید مواد سیال شده و با توجه به شیب موجود به سمت جلو حرکت می کنند پس از انتقال به الواتور توسط آن به سپراتور های دینامیکی منتقل و به کمک سپراتورها مواد نرم از درشت جداسازی می گردد. مواد نرم به وسیله ایراسلاید به ایرینفت و مواد درشت به خانه اول و سوم آسیاب جهت خردایش مجدد منتقل و در اثر سایش به مواد نرم تبدیل می گردند. مواد خروجی از خانه اول و دوم آسیاب وارد ایراسلاید و الواتور شده و به طرف سپراتور می روند و در سیلو های مواد خام ذخیره می گردند. آسیاب مواد خام واحد 2 که از نوع غلطکی( فایفر) می باشد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سیمان

دانلودمقاله توحید

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

توحید به معنای یکتاپرستی مهم‌ترین اصل اعتقادی اسلام است. از دیدگاه اسلامی توحید در معنای وسیع کلمه تنها به معنی باور داشتن نیست و به معنی اطاعت و تسلیم شدن فقط در برابر خدا نیز است، که از تعبیر به «توحید عبادی» یا «توحید در عبادت» می‌شود. توحید یکتاپرستی با خلوص است. به این معنی که از هر گونه شرک (به معنی شریک ساختنست در وحدانیت خدا) و کفر( به معنی انکار است ازخداکه خالق همه میباشد) مبرا باشد. توحید در اسلام به معنای آن است که «هیچ خدایی جز الله نیست»*[1] و این مسأله رکن اعتقادات دینی مسلمانان است و شهادت بدان شرط مسلمانی است. هر چند مذاهب مختلف از آن تفاسیر متفاوت دارند.
در قرآن سوره‌ای در توضیح توحید و به نام «توحید» هست و متن آن چنین است:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. بگو خدا یکتاست. خدا بی نیاز است. نزاییده و زاییده نشده. و هیچ کس همتای او نیست.»(بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو اللهُ احدٌ. اللهُ الصَمَدُ. لم یَلِد و لم یولَد. و لم یکن له کُفواً احد.)
همچنین طبق بیان قرآن توحید به این معناست که «هیچ چیز مثل او نیست»*[2] بنابراین خداوند در اسلام قابل تجسم و تمثل نیست. چنانکه سنایی سروده‌است:
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
در قرآن آیات بسیاری به توضیح توحید پرداخته‌است و برخی از مهم‌ترین این آیات عبارت‌اند از:
• آیة الکرسی، سوره بقره،آیه ۲۵۵
• آیه نور، سوره نور، آیه ۳۵
• سوره آل عمران، آیه ۱۸، ۲۶ و ۲۷
متن زیر توصیف یکتاپرستی از امام علی است. در خطبه اول نهج البلاغه یکتاپرستی را چنین توضیح می‌دهد:
«نخستین پایه دین شناخت او[خدا]ست ،و کمال شناخت او راست دانستن(تصدیق) اوست، و کمال راست دانستن او یگانه دانستن اوست، و کمال یگانه دانستن او اخلاص برای اوست، و کمال اخلاص برای او نفی چگونگی(صفات) از اوست. زیرا هر صفتی گواه آن است، که غیر موصوف است و هر موصوفی گواه آن است که غیر صفت است. پس هر کس خدای منزه را وصف کرد برای او همتایى قرار داد، و هر کس برای او همتایى قرار داد او را دو پنداشت، و هر کس او را دو پنداشت او را بخش بخش کرد، و هر کس او را بخش بخش کرد، و هر کس او را بخش‌ بخش کرد پس او را نشناخت، و هر کس او را نشناخت، به سوی‌ش اشاره کرد، و هر کس به او اشاره کرد پس او را محدود کرد، و هر کس او را محدود کرد پس او را شمرد...»*[3]
یکتاپرستی عبارت است از باور به یک خدای یگانه، ایزدی که همه چیز و همه پدیده‌ها را آفریده یا دربرمی‌گیرد.
اشکال یکتاپرستی
یکتاپرستی اشکال گوناگون دارد از جمله:
• خداپرستی (THEISM)
این روش، باور به یک «خدای شخصیت‌دار» است، یعنی خدایی با یک منش و شخصیت ویژه. این بینش مذهبی بر این باور است که خداوند جدای از این جهان وجود دارد و جهان و انسان را آفریده‌است. این روش باور داشتن به دین را نیز پذیرا است.
• خداانگاری (DEISM)
این بینش قبول خدا منهای دین و مذهب است. خداانگاران از راه خرد و بخردانگی به وجود یک خدا معتقد می‌شوند و به اینکه پیامبرانی یا کتاب‌هایی از سوی آفریننده به زمین آمده باور ندارند.
• همه خدایی (PANTHEISM)
همه‌خداباوران یا بدیگر سخن، گرایندگان به مفهوم وحدت وجود، کل همین جهان را برابر با خدا می‌دانند. بسته به تعریف این مفهوم، بی‌خدایان، خداپرستان و خداانگاران همه می‌توانند در این بینش مشترک باشند.
• خدافراگیردانی (Panentheism)
خدا-فراگیر-دانی گونه ای از خداپرستی است که معتقد است خدا دربر گیرنده جهان است ولی برابر با جهان نیست. یعنی جهان ما بخشی از خداست.
• وحدت وجودی
بدین معنا که خدا را برابر با جهان هستی بدانند. همه چیز خداست و در عین خال هیچ چیز خدا نیست. جزو دیدگاههای عرفای اسلامی است. همه پدیده های مخلوق را جلوه ای از خدا می دانند=کثرت و در عین حال خدا فارغ از احوال این مخلوقات است و اینها نیست= وحدت آیین زرتشت (مزداپرستی) را نخستین بینش یکتاپرستانه میان آدمیان دانسته‌اند.که شروع آن از ایران بود.
باور پژوهندگان بر این است که اندیشه یکتاپرستی از دین زرتشت به یهودیت و از آنجا به بقیه دین‌ها منتقل شد.
این مقاله یا بخش، آکنده از الفاظ طفره‌آمیز است. لطفاً تا جای ممکن آن را پیراسته و سپس این برچسب را بردارید.
[ویرایش] یکتاپرستی در آیین یهود
در روایات مذهبی یهودی، نام ابرام یا ابراهیم به عنوان نخستین یکتاپرست آمده است. روایات یهودی بیان می‌کنند که ابراهیم با خدایان کهن که به شیوه‌ی اشباح و مجسّمه‌های سنگی یا چوبی بودند؛ مخالفت نمود.
با وجود این که بت‌پرستی در این زمان ممنوع شده بود؛ اما هرگز تأکید نشده بود که فقط یهوه وجود دارد و دیگر خدایان دروغین هستند. بر اساس روایت یهودی، خدا در سخن گفتن با ابراهیم خود را تنها خدا معرفی نکرده است:


من خدایی هستم که تو را از اورکلدانیان آورد تا این آن که این زمین را به تو به (پیدایش ۱۵:۸)وراثت دهم.

 

در سفر خروج، خدای عبرانیان غیور نام گرفته است:


(خروجاز برای آن که خدای دیگری را پرستش ننمایی، زیرا که خدای تو غیور است. ۳۴:۱۵)

 

و نیز آمده است:


و خدا این کلمات را گفت که منم خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر از بندگی رهانیدم. زنهار در حضور من تو را خدایان دیگری نباشد. مبادا که از هر آن چه در آسمان است یا در زمین، در فراز است یا در فرود، و یا از آن‌چه در آب‌های زیرزمین است از برای خود تمثال بتراشی و آن‌ها را سجده کنی؛ بلکه این‌ها را عبادت ننما زیرا (خروج ۲۰:۵)من که خدای توام خدایی غیورم.

 

در دوره‌ای که تنخ یهودی یا اسفار تورات نگاشته شده بودند؛ هنوزی تأکیدی نمی‌شد که فقط یهوه وجود دارد و دیگر خدایان دروغین هستند، بلکه تأکید بر غیرت و حسادت خدای عبرانی بود که نمی‌توانست تحمّل کند که قوم او به خدایان دیگر سجده کنند. علاوه بر این در تنخ یهودی، بر این نکته تأکید می‌شد که خدای عبرانیان از دیگر خدایان بزرگ‌تر است.


حال می‌دانم که خداوند از تمامی خدایان بزرگ‌تر است؛ چون که در کاری که با نخوت رفتار نمودند، او بر آن‌ها غالب آمد.[۱]

 

نفی خدایان دیگر، نخستین بار در سفر تثنیه آمده است:


پس امروز بدان و در دل خود اندیشه کن که خداوند در آسمان علیا و در زمین سفلی خدا هم اوست و دیگری جز او نیست.[۲]

 

پس از دوران تبعید، هنوز در معبد یهوه در اورشلیم چندخدایی پنهان در بین سران قوم اسرائیل رایج بود. در کتاب حزقیال آمده است:


و به من گفت که ای فرزند آدم؛ آیا آن زشتکاری‌ها که خاندان اسرائیل در این‌جا می‌کنند، می‌بینی اما دیگر برگشته این زشتکاری‌های بزرگ را ببین. و مرا به بیرون حیاط آورد و نگریسته روزنه در دیوار بود. و به من گفت که ای فرزند آدم، این دیوار را بکن و من دیوار را کندم و اینک دری پدیدار گشت. و به من گفت که در این خانه برو که زشتکاری‌ها را در این‌جا می‌کنند. پس ما به درون خانه شده، نگریستم و در برابر من هرگونه از بت‌های خاندان اسرائیل از جانوران درنده و حشرات پدیدار گشت که بر روی دیوار از گرداگرد منقش بود. و هفتادنفر از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آن‌ها می‌ایستادند و یأزنیا پسر شافان در میان ایشان می‌ایستاد، هر کس مجمرش به دست و عطر چم‌دار بخور بالا می‌رفت. و به من گفت که ای فرزند آدم آیا آن چه که مشایخ اسرائیل می‌کنند می‌بینی که هر کس به حجرره‌ی خود می‌رود و در تاریکی به پلیدی روی می‌آورد زیرا می‌گویند که خداوند ما را نمی‌بیند و زمین را واگذشته است. و به من گفت که بازگشته ببین پلیدی‌هایی را که به‌جا می‌آورند، بنگر. و مرا به در دروازه‌ی خانه‌ خداوند که به سوی شمال بود آورد و در آن‌جا زنانی می‌نشستند که برای تموز گریان بودند. و به من گفت که ای فرزند آدم، آیا این را می‌بینی، بازگرد تا زشتی از این بیشتر به تو نمایان سازم. و مرا به حیاط اندرونی خانه خداوند آورد و در دهنه هیکل خداوند در میان پیشگاه و مذبح به قدر بیست و پنج نفر که پشت‌های خود را به هیکل خداوند داشتند و روی‌های خود را به سوی مشرق، و آشکارا آفتاب را به سوی مشرق سجده می‌نمودند[۳]...
توحید در قرآن
مقدمه: توحید و یکتایى خداوند متعال یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است. در قرآن کریم در آیات زیادى به این مسئله اشاره و بر آن استدلال شده است: از جمله آیات 163 و 164 سوره بقره است که براى آشنایى بیشتر با مطالب نورانى این دو آیه شریفه تفسیر آنها را از کتاب ارزشمند تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایى (ره) تقدیم مى‏داریم. و الهکم اله واحد لا اله الا الله هو الرحمن الرحیم ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار...
به درستى در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتى‏ها که در دریا بسود مردم در جریانند و در آنچه که خدا ازآسمان نازل میکند یعنى آن آبى که با آن زمین را بعد از مردگیش زنده میسازد و از هر نوع جنبنده در آن منتشرمیکند و گرداندن بادها و ابرهائیکه میان آسمان و زمین مسخرند آیات و دلیلهائى است براى مردمى که تعقل کنند(164).
و بعضى از مردم کسانى هستند که بجاى خدا شریک‏ها میگیرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند وکسانیکه بخدا ایمان آورده‏اند نسبت باو محبت‏شدید دارند، و اگر ستمکاران در همین دنیا آن حالت‏خود را که‏در قیامت هنگام دیدن
بیان
این آیات که مسئله توحید را خاطر نشان میکند، همه در یک سیاق و در یک نظم قرار دارند، و بر مسئله نامبرده اقامه برهان نموده، شرک و سرانجام امر آن را بیان مى‏کند.
(و الهکم اله واحد)، در سابق در تفسیر بسم الله در اول کتاب، تفسیر سوره حمد معناى کلمه(اله)گذشت، (معنى"واحد" در"اله واحد")و اما معناى کلمه(واحد)، باید دانست که مفهوم وحدت از مفاهیم بدیهى است که درتصور آن هیچ حاجت بان نیست که کسى آنرا برایمان معنا کند و بفهماند که وحدت یعنى چه‏چیزى که هست موارد استعمال آن مختلف است، چه بسا چیزى را بخاطر یکى از اوصافش‏واحد بدانند، و مثلا بگویند مردى واحد، عالمى واحد، شاعرى واحد، که مى‏فهماند صفت‏مردانگى و علم و شعر که در او است‏شرکت و کثرت نمى‏پذیرد و درست هم هست، چون‏رجولیتى که در زید است قابل قسمت میان او و غیر او نیست، بخلاف رجولیتى که در زید و عمرواست - که دو مردند - و دو رجولیت دارند و مفهوم رجولیت در بین آن دو تقسیم شده و کثرت‏پذیرفته است.
پس زید از این جهت - یعنى از جهت داشتن صفتى بنام رجولیت - موجودى است واحدکه قابل کثرت نیست، هر چند که از جهت این صفت و صفات دیگرش مثلا علمش و قدرتش وحیاتش، و امثال آن واحد نباشد، بلکه کثرت داشته باشد.
(بیان فرق اجمالى بین دو کلمه"احد"و"واحد")ولى این جریان در خداى سبحان وضع دیگرى بخود مى‏گیرد، میگوئیم خدا واحد است، بخاطر اینکه صفتى که در اوست - مثلا الوهیتش - صفتى است که احدى با او در آن صفت‏شریک نیست و باز مى‏گوئیم: خدا واحد است چون علم و قدرت و حیات دارد، و خلاصه بخاطرداشتن چند صفت وحدتش مبدل به کثرت نمى‏شود، براى اینکه علم او چون علوم دیگران وقدرتش و حیاتش چون قدرت و حیات دیگران نیست، و علم و قدرت و حیات و سایر صفاتش اورا متکثر نمى‏کند، تکثرى که در صفات او هست تنها تکثر مفهومى است و گر نه علم و قدرت وحیاتش یکى است، آنهم ذات او است، هیچیک از آنها غیر دیگرى نیست، بلکه او عالم است‏بقدرتش و قادر است بحیاتش، وحى است به علمش، بخلاف دیگران که اگر قادرند به قدرتشان‏قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند، خلاصه صفاتشان هم مفهوما مختلف است وهم عینا.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   60 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله توحید

دانلودمقاله گل ارکیده

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله گل ارکیده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

یکی از عجیب ترین خانواده گیاهان گلده در طبیعت ارکیده هستند و همچنین بزرگ ترین خانواده گیاهان گلده که تا به حال شناخته شده است.
ارکیده به علت زیبایی و تنوعشان و سازگاریشان به صورت وسیعی تحت کشت هستند . در واقع سازگاری ارکیده سبب شده است که آنها نه فقط در گلخانه بلکه در آپارتمانهای مسکونی و باغها نیز کاشته شود. البته کشت و پرورش ارکیده در باغها و هوای آزاد مناطق استوایی ـ گرمسیری و نیمه گرمسیری وسیع تر است. ارکیده بیشتر به خاطر تنوع رنگ و شکل گلهایشان کاشته می شوند ولی یک نوع ارکیده به نام Vanilla Plani foliaکه از غلافهای بذری آن برای تهیة وانیل واقعی و طبیعی استفاده می شود.
ارکیده را از جنبه های مختلفی تقسیم بندی می کنند.
ارکیده از لحاظ مکان زیست در طبیعت به 3 دسته تقسیم می شوند.
1- ارکیده اپی فیت : phyte (گیاه) و epi (بالا یا روی) که روی درختان و بوته ها رشد می کنند و در واقع این بدان معنا نیست که آنها پارازیت هستند بلکه آنها رطوبت و غذا را از هوا و هوموس جمع شده در زاویة شاخة و ترکهای پوست درختان به دست می آورند. این ارکیده بومی مناطق گرمسیری
است.
2- نوع دیگری از ارکیده بر روی سنگها و صخره ها زندگی می کنند که به آنها . Lithophyte گفته می شود.
3- نوع دیگری از ارکیده که در سطح زمین زندگی می کنند و اکثراً بومی مناطق معتدله هستند Terrestrial گفته می شوند. از این نوع می توان به دو گونة Caladenia – Calypso bulbosa اشاره کرد.
ارکیده از لحاظ سیستم رشدی به دو رشته تقسیم می شود.
1- Sympodial: در واقع این گیاهان رشد عمودی ندارند و رشد جدیدشان را از انتها یا پایة رشدهای قبلی آغاز می کنند شبیه به اکثر گیاهان علفی چند ساله- اکثر این ارکیده ها Pseudobulb دارند بدان معنی که ساقه صرفاً ضخیم و حجیم شده اند. برای ذخیرة آب و غذا و این ساختار گیاه را در طبیعت قادر می سازد تا دوره های خشک را تحمل کند که شکل و اندازه این ساختار در گونه های مختلف با یکدیگر متفاوت است. در این گیاهان ریزومها قسمتهای چوبی از پایة مادری هستند که این پیازها را به یکدیگر متصل می کنند که طول این ریزومها نیز در جنس های مختلف متفاوت است.
ارکیدة Sympodial فاقد Pseudo bulb نیز وجود دارد . محل زندگی این ارکیده در طبیعت جایی است که منابع تأمین آب دائمی تری نسبت به مورد قبل وجود دارد. شناخته ترین این ارکیده که در جنوب آسیا و آمریکای جنوبی هستند. Phaphiopedilum و Phragmipedium است که به ندرت در گلخانه پرورش می یابند.
2- :Monopodial ارکیده هایی هستند که عمدة رشدشان به سمت بالاست یعنی رشد جدید امتدادی از رشد سالهای قبل است و برگها به صورت متناوب روی ساقه مرکزی تولید می شوند. جنس هایی چون Phalaenopsis و Vanda وDoritis از این نوع می باشند.
ارکیده از لحاظ نیاز حرارتی به3گروه تقسیم می شود.
1- ارکیده گرما دوست که حداقل درجه حرارت شب آنها باید 15/5C باشد. از این نوع ارکیده می توان به ‍ Phaphiopedilum وPhalaenopsis اشاره کرد که دوستدار شرایط گرم کاملاً سایه و مرطوب هستند. ارکیدة Dendrobium و Vanda را نیز می توان در این گروه قرار داد با این تفاوت که هر دوی این جنس نیازمند به نور کامل خورشید هستند. فرض Dendrobium به راحتی گل نمی دهد و دیگر این که در اواخر تابستان پیازهای در حال تکامل آن در معرض نور کامل و هوا قرار بگیرند در واقع بعید به نظر می رسد که این دو جنس تحت شرایط مناطق معتدله سرد گل بدهند مگر این که در معرض نور کامل خورشید قرار گرفته و آنرا جذب کنند حتی در زمستان.
2- گروه متوسط Inter mediate که حداقل درجه حرارت شب آنها باید 13 C باشد. از این گروه می توان به Cattleya وBrassavola و Laelia که شرایط کمی خنک تر و خشک تر را می پسندند اشاره کرد و چندین گونه و تعداد فزاینده ای از هیبریدهای Oncidium متعلق به این گروه است
3- گروه سوم سرما دوست که حداقل درجه حرارت شب آنها است . این درجه حرارت به خصوص در اواسط تابستان ضروری است به منظور انگیزش جوانة گل که در غیر این صورت گیاهان این گروه گل نخواهند داد. جنس هایی چون Odonto glussum وCymbidium و Masdevallia و اکثر گونه های Oncidium متعلق به این گروه است .

 


دورة استراحت:
به همین اندازه که به وجود آوردن شرایط مناسب برای گلدهی اهمیت دارد توجه به دوره ای از رشد ارکیده به نام دورة استراحت نیز مهم است. استراحت یک گیاه به معنی میل طبیعی گیاه در کاهش دادن میزان رشد در طول ماه های زمستان است و این سازگاری وجود دارد به منظور بقای ارکیده در یک دوره خشکی در طول فصول که در مواردی حتی برگهای ارکیده می ریزند . به منظور کاهش نیازهای رطوبتی گیاه و چروکیدگی سختی بر روی پیازها قابل مشاهده است. در مورد ارکیده هایی که به صورت کامل در طول زمستان و اوایل بهار به خواب می روند و در واقع خزان پذیر هستند ( اکثر Pleiones-Catasetum-Nobile type-Dendrobium-Calanthes )
آبدهی باید به تدریج کاهش پیدا کند زمانیکه برگها شروع به زرد شدن می کنند در اوایل پائیز همزمان باید نور و هوای بیشتری به این گیاهان داده شود یا بوسیلة کاهش سایه دهی یا انتقال ارکیده به قسمت های پر نورتر گلخانه تا جائیکه امکان دارد کاهش درجه حرارت نیز سودمند است.
شاخصی که نشان دهندة ورود ارکیده به دورة استراحت است توقف کامل فعالیت ریشه است.
Velamen (لایة بیرونی سفید مایل به سبز سلولهای جذبی ریشه) به طور جزیی یا کامل روی نوک ریشه ها رشد می کند و این عکس العملی است از طرف گیاه که زمستان در راه است که ریشه ها را از صدمة عناصر و صدمات فیزیکی محافظت می کند. با فعالیت ناچیز ریشه ها و فقدان کامل یا جزیی برگها نیاز رطوبتی گیاه خیلی کم می شود پس بنابراین آبیاری به طور کامل قطع می شود تا زمانیکه رشد جدید ظاهر شود اما گاهی یک اسپری آب در طول دورة استراحت از خشک شدن گیاه خواهد کاست.
در انواع همیشه سبز ارکیده نیز یک دورة کاهش فعالیت وجود دارد که این دوره معمولاً با روزهای کوتاه زمستان منطبق می شود البته چون ارکیده های خزان پذیر برگهای خود را از دست داده نیاز رطوبتی کمی دارند، ولی ارکیده های همیشه سبز برگهایشان را برای چندین فصل نگه می دارند و در دادن یا ندادن آب باید با توجه بیشتر به فعالیت نوک ریشه اقدام کرد، برگها در مورد دادن آب خود یک راهنمای دقیق هستند. اگر برگها دراز و باریک شدند و یا در موارد افراطی کمی خشک شدند بدان معنا است که به مدت طولانی بدون آب باقی مانده اند اما درست قبل از این مرحله برگهای بسیاری از جنس ها رنگ مایل به آبی به خود می گیرند و این شاخص است که نشان می دهد آبیاری باید انجام شود. قبل از، از دست دادن آب بافتها که منجر به پژمردگی دائمی می شود.

 

مدت استمرار دورة استراحت:
ممکن است از چندین هفته تا چندین ماه طول بکشد،اما گیاه سرآمدن این دوره را نشان خواهد داد و ارکیده هایSympodial یک شاخة جدید از قاعدة Pseudobulb های فصل جاری شروع به رشد خواهد کرد و این ظهور رشد جدید با تکامل جوانة های گل زمستانی که به صورت جزیی یا کلی خفته باقی مانده اند مطابق است. از لحاظ طول این دوره می توان دو مثال آورد فرضاً گونه Dendrochlium glumaceum در اوایل بهار گلهای معطر سفید رنگ تولید می کند که رشدش تا اواسط تابستان ادامه دارد و سپس از اواسط تابستان تا اوایل زمستان فعالیت خود را کاهش می دهد ولیangraecums وaerangis ودیگر عضوهای زیر قبیلةSarcanthinae یک دورة کوتاه استراحت را در اواخر تابستان طی می کنند و این ارکیده ها جزء ارکیده های M onopodial و همیشه سبز است که تقریباً رشدشان 4-3 هفته متوقف
می شود. البته در این دوره قطع آب نباید کاملاً برقرار باشد. چون این
ارکیده ها فاقد پیاز هستند و قادر به ذخیره رطوبت نیستند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   29 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله گل ارکیده

دانلودمقاله سمبولیسم

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله سمبولیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


در آغار سده نوزده، در آن دوران که هریک از مکتب‏ها و جنبش‏های ادبی قلمروئی از جهان هنر و ادب را ویژه خود ساخته بود، جنبش دیگری بنام سمبولیسم پا به پهنه هستی گذارد.
این جنبش در حقیقت شورش و عصیان نسل جوان در برابر تمام هستی‏ها و پدیده‏های اجتماعی و هنری و اخلاقی بود.
سمبولیسم مکتبی ادبی بود که بدبینی و نومیدی را با وهم و رویا، همراه با احساس و خیالی ژرف و نیز درهم آمیخته بازبانی آکنده از کنایه و اشاره که ویژه خود این مکتب است، بیان می‏داشت.
سمبولیسم تنها بر پایه «اصالت احساس» تکیه داشت و هنرمندان این مکتب برای احساس‏های خود به هیچ اصل دیگری گردن نمی‏نهادند و از هیچ منطق و واقعیت دیگری پیروی نمی‏کردند.
سرایندگان و نویسندگان در این مکتب هریک با زبانی رمزی ویژه خویش سخن می‏گفتند زیرا که این گفته «مالارمه» شاعر سمبولیک سرآغاز اندیشه‏ها و گفتار آنان بود که می‏گوید:
«نام بردن از یک چیز سه چهارم لطف شعر را تباه می‏سازد، زیرا که جاذبه‏ی هر شعر بستگی به خرسندی خاطر دارد که خواننده در نتیجه درک نکته‏ها و مضمونهای شعری به کمک گمان خود به دست می‏آورد. با اشاره و کنایه چیزی را نمایاندن یا احساسی را برانگیختن، زیبائی اندیشه هنری را به کمال می‏رساند.»

 

از همین رو بود که این رمزها و کنایه‏ها (سمبل‏ها) به نوشته‏ها یا سروده‏های هنرمند سمبولیک ویژگی خیال‏انگیزی می‏داد و پدیده‏های هنری او را به شکل یک پدیده عرفانی یا روحانی می‏نمایاند.
مالارمه در جای دیگر می‏نویسد: « یک عبارت زیبای بی‏معنا خیلی با ارزش‏تر از یک عبارت بامعناست که زیبائی چندانی ندارد. »
سمبولیک‏ها به کمک « جادوی واژه‏ها » آنچنان جهان مادی و معنوی و محسوس و نامحسوس را بهم پیوستند که آهنگ و طنین واژه‏ها خود سرانجام بیش از هر موضوع دیگری آنها را بسوی خویش کشید و گاه هدف برجسته برخی از سرودها گردید.
در همه پدیده‏های هنری سمبولیکی، یک احساس و خیال ژرفی که آمیخته با نومیدی و بدبینی است به چشم می‏خورد. این احساس سرکش همواره درون‏بین و خودنگر است و با رویا و خیال همراه است. سخنوری درباره این گروه هنرمندان می‏گوید:
« آنان به همه چیزها و پدیده‏ها معناهائی نامحدود نبخشیدند، به گونه‏ای که هرچیزی با ماوراء‏الطبیعه بستگی پیدا می‏کند، اما شیوه بیان آنان دلپسند و نامفهوم است. »
از آنجا که سمبولیک‏ها به ستیزه‏جوئی با هر قیدوبند منطقی و رئالیستی در شعر و هنر برخاستند، مکتب سمبولیسم در برابر رئالیسم قرارگرفت.
این شیوه در هنر تئاتر نیز اثر بخشید و رواج‏یافت و نمایشنامه‏نویسان بزرگی همچون موریس مترلینگ بشیوه سمبولیسم نمایشنامه نوشتند.
از آنجا که این دسته هنرمندان اصول استوار و پابرجائی را پیروی نکردند و با زبان ویژه رمزی خود سخن از احساس و رویا و خیال به میان آوردند هر کس از خواندن آثار آنان به اندازه نیروی درک و احساس خود، چیز خواهد فهمید.
پیشوای این مکتب در فرانسه شارب‏ بودلر بود که بهره زیادی در برانگیختن این جنبش دارد. همچنین ادگارد آلن‏پو (امریکائی) و موریس مترلینگ (بلژیکی) از رهبران شناخته این مکتب بشمار میروند.
آشنایی با سبک هنری سمبولیسم
گرایشهای هنری نوین در قرن بیستم:
سمبولیسم: Symbolism
سمبولیسم در لغت به معنای رمز گرایی و نمادگرایی است. سمبولیسم، جنبشی نامحسوس در هنر بود که در دهه های 1880و 1890 در ارتباطی نزدیک با جنبش ادبی سمبولیستی در شعر فرانسه ظهور و شکل گرفت. این جنبش واکنشی بود به اهداف طبیعت گرایانه ی مکتب امپرسیونیسم و نیز به اصول رئالیسمی که توسط کوربه وضع شد." نقاشی اساسا هنری عینی است و فقط می تواند شامل بازنمایی چیزهایی شود که واقعی و موجودند... شیء انتزاعی به قلمرو نقاشی تعلق ندارد"
موریه شاعر، در تضاد مستقیم با این ایده، مرامنامه ی سمبولیستی را در فیگارو در18 سپتامبر1886 انتشار داد و در آن اظهار داشت: اصل اساسی هنر" جامه پوشاندن به ایده به شکل حسی است" و کلمه ای بود که اولین بار برای نقاشیهای "ونگوگ" و " گوگن" به کار رفت.
سمبولیسم واقعیت محض را مبتذل و ناچیز می شمرد و مدعی بود که باید واقعیت را به شکل سمبول(نماد) شناخت درونی هنرمند از آن واقعیت ارائه کرد. در سمبولیسم ذهنیت رمانتیسیسم شکل افراطی به خود گرفت. علاوه بر ذهنیت افراطی، سمبولیستها اصرار داشتند که هنر را از هرگونه کیفیت سودمند بزدایند و شعار" هنر برای هنر" (پارناسین)را ترویج دهند.
هدف سمبولیسم حل مناقشه بین دنیای مادی و معنوی است. به همان ترتیب که شاعر سمبولیست زبان شعری را پیش از همه به عنوان بیان نمادین زندگی درونی مورد توجه قرار داد، آنها نیز از نقاشان می خواستند تا بیانی بصری برای رمز و راز بیابند.
نمادگرایان بر این باور بودند که تجسم عینی، کمال مطلوبی در هنر نیست، بلکه باید انگارها را به مدد نمادها القا کرد. بر این اساس آنان عینیت را مردود شمردند و بر ذهنیت تأکید کردند. همچنین کوشیدند رازباوری را با گرایش به انحطاط و شهوانیت در هم آمیزند.
نقاشان سمبولیست تصور می کردند رنگ و خط در ماهیت خود قادر به بیان ایده هستند. منتقدین سمبولیست بسیار تلاش داشتند تا بین هنرها و نقاشی های رودن که با اشعار بودلر و ادگار آلن پو قابل قیاس بود و با موسیقی کلود دبوسی توازی هایی برقرار سازند. از این رو سمبولیست ها بر ارجح بودن ذهنیت وانگیزش بر توصیف( یا نمایش) مستقیم و صریح تشبیهات تأکید می ورزیدند.
هنرمندان سمبولیست از نظر سبک و روش کار بسیار متنوع بودند. بسیاری از هنرمندان سمبولیست از نوع خاصی تصویر پردازی مشابه به نویسندگان سمبولیست، الهام می گرفتند. اما گوگن و پیروان او از موضوعات متظاهرانه و افراطی کمتر استفاده می کردند و غالبا صحنه های روستایی را بر می گزیدند. با وجود آن که نوعی حس مذهبی شدید و پر رمز و راز، مشخصه ی این جنبش بود، ولی همین حس شدید شهوانی و انحرافی، مرگ، بیماری و گناه از جمله موضوعات مورد علاقه جنبش بود.اگر چه سمبولیسم عمدتا در هنر فرانسه بحث می شود اما تاثیر فراگیر و گسترده تری داشت و هنرمندان مختلفی چون "مونش" به عنوان بخشی از جنبش در مفهوم گسترده ی آن مورد توجه هستند.
در مجموع از دیدگاه سمبولیست ها واقعیت آرمان درونی، رویا یا نماد فقط می توانست به صورت غیر مستقیم با واسطه بیان شود، یعنی با استفاده از کلید ها یا تمثیل هایی که نمایانگر واقعیت درونی بودند.
پل گوگن که زندگی اجتماعی خود را با کار دلالی سهام در پاریس آغاز کرد از روی ذوق شخصی به نقاشی و جمع آوری آثار هنرمندان معاصر پرداخت. در سال 1889 وی در مقام شخصیت اصلی هنر نوظهور سمبولیسم خوانده شد. پیروان رمزگرای گوگن خود را "نبی ها" ( کلمه عبری به معنای پیغمبر) می نامیدند.
سورئالیسم و انسان شناسی
!--زمانی که به رابطه میان سوررئالیسم و انسان شناسی می پردازیم پیش از هر چیز و بی اختیار نام انسان شناس معروف فرانسوی میشل لیریس به خاطرمان می آید که از او در این سخنرانی یاد خواهیم کرد و روشی که از وی به ویژه در انسان شاسی بر جای مانده است روش نوشتار خود زندگی نامه ای(Autobiographic)است.اماهمانگونه که خواهیم گفت روابط میان انسان شناسی و سوررئالیسم بسیار فراتر از چهره ها می روند و در دو بعد بلافصل و دراز مدت قابل بررسی و تاکید هستند.--!
اما ابتدا لازم است از خود سوررئالیسم و تعریف آن آغاز کنیم.

تعریف و تاریخچه
پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کنیم که در تاریخ سوررئالیسم، با دو واژه کمابیش مترداف برخورد می کنیم: سوررئالیسم و دادائیسم که البته تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند و سرگذشت کاملا یکسانی نداشته اند. سوررئالیسم واژه ای است که امروز بیشتر به کار می رود و جنبه آکادمیک تری از دادائیسم دارد ولی این آکادمیسم و دانشگاهی اندیشیدن و قرار دادن این دو واژه در چارچوب های نظری بیشتر امری متاخر است که چندان با منشاء شورشی آنها سازگاری ندارد. از لحاظ تاریخی سوررئالیسم مفهومی تشریحی و معنا دار و تا اندازه ای علمی تر» از واژه «دادئیسم» است که در اصل و اساس خود و به صورتی ارادی واژه ای بی معنا و مفهوم بوده است. واژه سوررئالیست ابتدا در سالهای دهه 1920 به وسیله آپولینر ابداع شد و با انتشار گاهنامه «انقلاب سوررئالیست» که آندره بروتون از بنیان گذارنش بود و سپس با متن دیگری از بروتون با عنوان «مانیفست سوررئالیست» در همین دهه رواج یافت. باید توجه داشت که هر دو واژه «انقلاب» و «مانیفست» در این سالهای ابتدای قرن بیستم گویای تمایلات خاص سوررئالیست ها به جنبش های چپ و انقلابی بودند که در اروپا ظاهر شده بود: انقلاب روس در سال 1917 و انقلاب آلمان در سال 1919 هر دو تاثیر زیادی بر شکل گیری اندیشه سوررئالیستی باقی گذاشته بودند. به ویژه شکست انقلاب آلمان و کشته شدن اسپارتاکیست ها که دولت وایمار را که از درون پوسیده بود از میان برد و به زودی جای آن را به گذاری آرام ولی مطمئن به فاشیسم هیتلری داد، نا امیدی سوررئالیست ها را از خروج از جنون دیوانه وار جنگ جهانی اول تقویت کرد. واژه مانیفست نیز دقیقا به «مانیفست حزب کمونیست» اشاره داشت که به تقلید از آن کتاب های متعددی از جمله «مانیفست فوتوریست» در ایتالیا در همین سالها به انتشار رسید.
اما به کار گرفته شدن واژه سوررئالیست در مفهومی آکادمیک از خلال کاربرد آن در آکادمی هنر شوروی در سال 1960 انجام گرفت که این امر نیز کاملا از خلال روابط نزدیکی که بین جنبش چپ و حزب کمونیست با سورئالیست هایی نظیر آراگون وجود داشت قابل توجیه است. در همین دهه 1960 نیز در کاتالوگ «گالری چشم» در سال 1965 در پاریس این واژه در معنایی آکادمیک رواج بیشتری یافت.
اما برخلاف واژه سوررئالیست که معنای روشنی یعنی فراتر رفتن از واقعیت را در خود نهفته داشت، واژه دادائیسم: ”مفهوم“ ی به خودی خود بی معنا و شورشی بود که به صورتی اتفاقی در کاباره ولتر در زوریخ از محافل روشنفکران چپ ، از یک فرهنگ لاروس بیرون کشیده شده بود. دادائیست ها که در ابتدا بیشتر از مدرنیته در حال شکل گرفتن در حوزه زبان آلمانی و به ویژه آلمان و اتریش ریشه می گرفتند، تعمدا بر آن بودند که خود را در رویکردی کاملا منفی تعریف کنند. در فرهنگ سوررئالیسم با این تعریف از دادئیسم روبرو می شویم: جنبشی بین المللی ناشی از نفرت نسبت به جنگ جهانی و بینش های فلسفی که این جنگ را توجیه می کردند ( نژادگرایی، یهود ستیزی، ملی گرایی ، استعمار ...). حرکتی اساسا تحریک آمیز و سنت شکنانه. دادا نوعی اعتراض به همه چیز به ویژه به اخلاق حاکم. طرفدارن دادا از شک مطلق دفاع کرده و از خود انگیختگی فردی، و به بیان در آوردن این خود انگیختی در قالب های ادبی ، تجسمی ، حرکتی، تصویری و غیره به مقابه وحدت امر زنده دفاع می کردند. دادا خود را به مقابه یک حالت روحی تعریف می کند که با هر گونه اقتدار و ساختاری در هر شکلی و در هر نوع بیانی مخالف است. (Biro, A., Passeron, R., 1982,Dic. Generale du surrealisme et de ses environs, Paris, PUF, p. 111).
از همین جا نیز می توان بر این نکته تاکید کرد که شاید سوررئالیسم و دادائسیم را که در سخنرانی حاضر به معنایی مترادف به کار گرفته می شوند، کمتر بتوان به عنوان یک سبک و روش هنری به کار برد و بیشتر بتوان آن را نوعی جنبش اعتراض آمیز و نیهیلیستی در معنای عمیق کلمه به شمار آورد.
چهره ها
نگاهی به نمایندگان سوررئالیست در حوزه های مختلف گویای نوعی عدم انسجام است که در میان آثار این گروه های می توان شاهد آن بود. برای مثال در ادبیات ما با چهره های چون
آندره بروتون،رنه شار، تسارا، الوار، آنتون آرتو، میشل لیریس روبرو هستیم که سبک ها و
نوشته هایی کاملا متفاوت داشته اند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سمبولیسم

دانلودمقاله اخلاق

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 



 

 

 

 

 


اخلاق و زندگی اجتماعی
در مبحث اخلاق اجتماعی , نخستین پرسش درباره ارزش خود زندگی اجتماعی است. آیا اجتماعی زیستن , از دیدگاه اسلام , بار ارزشی دارد تا در محدوده اخلاق قرار گیرد و آیا می توان زندگی کردن به صورت جمعی را هم , جزء اخلاق اجتماعی بر شمرد ؟ یا این که بار ارزشی ندارد و خارج از موضوع ومحدوده اخلاق است ؟
درپاسخ باید گفت که قضاوت درباره این موضوع به این بستگی دارد که اجتماعی زیستن را یک فعل اختیاری برای انسان تلقی کنیم یا این که آن را جبری و غیر اختیاری بدانیم . اگر اجتماعی زیستن در اختیار انسان باشد , یعنی اگر بخواهد , بتواند زندگی اجتماعی داشته باشد و اگر نخواهد , بتواند از جامعه کناره گیری کند , در این صورت , خود زندگی جمعی نیز یک موضوع اخلاقی خواهد بود و اگر زندگی اجتماعی , جبری است و هیچ کس قادر نیست به طور انفرادی و منعزل از جمع زندگی کند , در این صورت , موضوع زندگی جمعی , خارج از محدوده و موضوع اخلاق خواهد بود ؛ زیرا همان طور که گفتیم , ارزش های اخلاقی – چه مثبت و چه منفی – مربوط به افعال اختیاری است .
بنابراین , در ضمن پاسخ گویی به پرسش فوق , سوال دیگری طرح می شود که پاسخ به آن به حوزه اخلاق مربوط نمی شود , بلکه در محدوده علوم دیگری قابل طرح و بررسی خواهد بود و آن ,این که آیا انسان در زندگی اجتماعی خود , مجبور است یا مختار ؟ ما این سوال رادر بحث های مربوط به جامعه مطرح خواهیم کرد ؛ ولی در این جا نیز ناچاریم به عنوان مقدمه ورود در بحث اخلاق , به آن اشاره کنیم .
برخی از اندیشمندان غربی معتقد بوده اند که اجتماعی زیستن , یک امر جبری است و دیدگاه های مختلفی از این دست , در علوم اجتماعی به چشم می خورد که زندگی اجتماعی را برای انسان یک ضرورت طبیعی بر می شمارد . بعضی از این هم فراتر رفته و
گفته اند : فرد, در ضمن جامعه , هیچ اصالتی از خود ندارد , بلکه به منزله سلولی است در
اخلاق اجتماعی 2

 

بدنه اجتماع که حیات و هویت و شخصیتش به آن بستگی داردو یا گفته اند : وجود فرد , هم چون برگی است در میان انبوه برگ ها , شاخه ها و سایر اندام های درخت و در ضمن تشبیهاتی از این دست , خواسته اند این وابستگی را نمایش دهند و فرد را تابع محض جامعه و عاری از هر گونه استقلال , و جامعه را دارای اصالت و وجود حقیقی معرفی کنند.
طرفداران این نظریه , از نظر مبالغه در اصالت دادن به جامعه ,افکار متفاوتی دارند و مکتب های جامعه شناسی نیز از این نظر , اختلاف هایی دارند , اما کم بیش کسانی که دیدگاه اصالت جمع را مطرح کرده اند , گرایش به این دارند که هویت فرد , در ضمن جامعه تحقق می یابد و وجودش تابعی از وجود جمع است . نهایت چیزی که بعضی از طرفداران این نظریه پذیرفته اند این است که فرد در درون جامعه می تواند نوعی استقلال محدود داشته باشد در این حد که خودش را از جامعه جدا کرده , بصورت عضومرده ای درآورد ؛ مثل برگی که از درخت جدا شود یا عضویکه از پیکر انسان بریده می شود و طبعاً , پس از جدایی , تنها در مدتی کوتاه به حیات ظاهری خود ادامه دهد و به سرعت فاسد می شود و از بین می رود . فرد هم نسبت به جامعه , همین حکم را دارد . وقتی از آن جدا شد , به منزله موجود مرده ای است که در مدت کوتاهی , از هستی انسانی ساقط می شود و اگر زنده بماند , زندگی او بیش از یک زندگی حیوانی نخواهد بود .
آنچه را که در بالا توضیح دادیم , دیدگاه طرفداران اصالت جامعه , به معنای فلسفی آن است وطبعاً دیدگاهی بسیار افراطی است و با موازین و مبانی بینش اسلامی , هم خونی و سازگاری ندارد .
حال اگر کسی وجود فرد را دقیقاً مثل سلولی از یک پیکره زنده یا برگی از یک درخت تفسیر کند , معنایش این است که زندگی اجتماعی , برای فرد , یک ضرورت طبیعی است و غیر از این , راهی برای زندگی ندارد و نتیجه اش این است که در حوزه
اخلاق قرار نمی گیرد و نمی توان گفت که باید در جامعه باشد یا نباشد , زیرا انسان از این
جهت که انسان است , اگر بخواهد زنده بماند و زندگی کند باید در ظرف جامعه باشد .
اخلاق اجتماعی 3

در این جا آن را به عنوان یک اصل موضوع تلقی می کنیم که زندگی اجتماعی ,کم و بیش , برای فرد , اختیاری است نه جبری , و هرفرد , موجود مستقلی اسست که روح مستقل دارد , اراده , فکر و شناخت دارد و قادر است مسیرهای مختلفی را برای خود در زندگی انتخاب کند . می تواند زندگی خودش را با زندگی افراد پیوند دهد و می تواند این پیوند را قطع کند.
وجود فرد , ارتباطی ارگانیک با وجود جامعه ندارد و به منزله سلولی از پیکر جامعه یا برگی از درخت نیست که قابل تفکیک از آن نباشد وجدا شدن از جامعه به نیستی او بینجامد , بلکه موجودی مختار است , زندگی مستقلی دارد و به اختیار خود می تواند به صورت جمعی یا فردی زندگی کند و به اندازه ای که انسان , درامر زندگی جمعی اختیار دارد , می تواند در حوره علم اخلاق مورد بحث واقع شود .
بنابراین , ما می توانیم درآغاز ورود در بحث اخلاق اجتماعی , این مسئله را بررسی کنیم که آیا زندگی اجتماعی , از جهت اخلاق , چه ارزشی دارد ؟خوب است یا بد ؟ هم چنین درباره کمیت و کیفیت زندگی جمعی و این که چگونه وبا چه کسانی باید معاشرت و پیوند داشت یا پیوند را برید ؟ این ها تا حدودی در اختیار انسان و در محدوده اخلاق است , هر چند که اختیار انسان , در این موارد , یک سان نیست ؛ مثلاًما در نفس کشیدن خودمان هم اختیار داریم , ولی اختیار ما در نفس کشیدن , مثل اختیاری که در حرکت دستمان داریم نیست . دستمان را هر طوری که دلمان بخواهد حرکت می دهیم ؛ اما نفس را تا حدی می توانیم حبس کنیم و بعد به جایی می رسد که دیگر توان حبس کردن نفس را از کف می دهیم .
آری , نفس کشیدن تا حدی , هر چند ضعیف در اختیار ماست و مثل حرکت قلب نیست که انسان های متعارف , هیچ گونه اختیاری در آن ندارند و به همان اندازه که اختیاری است , می تواند دارای حکم اخلاقی هم باشد ؛ یعنی مثلاً اگر کسی بتواند نفس خودش را حبس کند تا بمیرد , این کار خودکشی تلقی می شود و از نظر اخلاقی حرام است . این توضیحی بود برای این که می گوییم : اختیاری بودن کارها متفاوت است ,پس
اخلاق اجتماعی 4

 

اخلاقی بودن آنها هم متفاوت خواهد بود و کارهای اختیاری , تا اندازه ای که در اختیار انسان هستند , مورد بحث اخلاقی قرار می گیرند .
زندگی اجتماعی هم تا حدودی اختیاری انسان است و در همان حد اختیاری است , اخلاقی نیز هست . ممکن است کسی تصمیم بگیرد در گوشه ای دور از دیگران , در غاری یا جنگلی , تنها زندگی کند , با کسی معاشرت نکند و سخنی نگوید , از کسی چیزی نگیردو به کسی چیزی ندهد , از علف بیابان و میوه جنگل بخورد , به شکلی خود بسنده , خودش را از سرما و گرما حفظ کند و برای مدتی به زندگی فردی خود ادامه دهد. آری , این گونه زندگی دور از جامعه هم برای فرد ممکن است . وجود ما تکویناً با وجود افراد دیگر جوش نخورده است به شکلی که از زندگی دیگران انفکاک ناپذیر باشد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اخلاق اجتماعی 5

 


ارزش زندگی اجتماعی
در سومین پرسش که مطرح می شود , می گوییم : آیا اجتماعی زیستن , چه ارزشی دارد ؟ و متقابلاً کناره گیری از اجتماع و رهبانیت از نظر اخلاق اسلامی حکمش چیست ؟
برای پاسخ به این پرسش باید اجتماعی زیستن و کناره گیری از جامعه یا رهبانیت را تحلیل کنیم . چه عواملی موجب گرایش انسان به جامعه می شود و چه عواملی انسان را به گوشه گیری و انزوا وادار می کند ؟
اجتماعی زیستن و تقویت پیوندهای اجتماعی یا اعتزال و انزوا , هیچ کدام ارزش ذاتی ندارند , بلکه ارزش خود را از عوامل و ریشه های دیگری می گیرند . از این رو , ما برای تعیین و تحدید ارزش هر کدام ناگزیر از بررسی علل و عوامل هر یک از آن دو خواهیم
بود . عواملی را که گرایش به زندگی اجتماعی را در انسان برمی انگیزند , می توان به چند دسته تقسیم کرد :
• دسته اول , عوامل غریزی اند ؛ مانند غریزه جنسی . هر فردی از آنجا که تکویناً تمایل به جنس مخالف دارد , خواه و ناخواه , به او نزدیک می شود , با او معاشرت و مباشرت می کند و زندگی اش را با زندگی او پیوند می دهد .
البته زندگی خانوادگی با زندگی اجتماعی به یک معنا , دو اصطلاح متفاوتند ؛ ولی در یک مفهوم وسیع تر , زندگی خانوادگی در واقع خود شکلی از زندگی اجتماعی است ؛ بلکه هسته های اولیه و ریشه واساس زندگی اجتماعی را – چنان که بعضی از نظریات جامعه شناسی که تا حدود زیادی مورد تایید قرآن کریم است , اظهار داشته اند – خانواده تشکیل می دهد .
البته هیچ یک از سطوح زندگی اجتماعی و جریانات و مقاطع تاریخی , تک عاملی نیستند , بلکه پیوسته , عوامل مختلفی در ایجاد آن ها نقش دارند , ولی این فرض غلطی نیست که گفته شود : دو فرد , زندگی مشترکشان را بر
اساس غریزه جنسی بنا بگذارند و غریزه جنسی , عامل زندگی جمعی آن دو با شد .
اخلاق اجتماعی 6

 

• دسته دوم , عومال عاطفی اند که موجب گرایش به اجتماع و پیوند دادن زندگی یک فرد با افراد دیگر می شوند . در بحث عواطف گفتیم که انسان به طور طبیعی میل دارد که به انسان های دیگر نزدیک شود و با آنها انس بگیرد و مخصوصاً عواطف خانوادگی , موجب بقا و دوام زندگی خانوادگی می شود .
• دسته سوم , عوامل عقلی اند که از عوامل دیگر وسیع تر و جنبه اختیاری آنها بیشتر است .
انسان با عقل خود درک می کند که به تنهایی قادر به تامین نیازمندی های زندگی خویش نیست . هم در تامین نیازهای مادی مثل لباس , مسکن و غذا احتیاج به همکاری دیگران دارد و هم در تامین نیازهای معنوی . تکامل معنوی و تامین نیازمندی های مادی انسان در گرو زندگی اجتماعی است و اگر جامعه نباشد , علاوه بر لنگ ماندن زندگی مادی فرد , تعلیم و تربیتی هم وجود ندارد و رشد معنوی و اخلاقی هم تحقق نمی یابد و از این جا است که عقل به لزوم معاشرت با دیگران , پیوند دادن زندگی به زندگی دیگران و تعاون و همکاری با آنان در رفع مشکلات زندگی حکم می کند .
عوامل نام برده , مهم ترین عواملی است که انسان را به انتخاب زندگی جمعی وادار می کند , اما نقش این عوامل , در همه افراد یکسان نیست . کسانی هستند که زندگی جمعی را تنها برای تامین نیازهای مادی خود می خواهند و توجهی به معنویات ندارند و برخی دیگر , اصالتاً توجه به معنویات دارند وبرای تامین نیازهای معنوی , به جامعه دل می بندند و به زندگی جمعی گرایش پیدا می کنند . اینان بیشتر در این اندیشه اند که در جامعه , از علوم , رفتار و تجربه های دیگران استفاده کنند و از آنها در راه تکامل معنوی شان بهره بگیرند , به گونه ای که اگر این عامل نبود یا این مصلحت به خطر افتد , حاضرند دست از زندگی اجتماعی بکشند یا آن را محدود کنند . برخی نیز بیشتر تحت تاثیر عوامل عاطفی اند و بعضی دیگر , نقش این عوامل در آنها ضعیف است و همچنین تاثیر عامل غریزی نیز در افراد , متفاوت است .
بنابراین , ارزیابی اجتماعی زیستن , تابع تاثیر عوامل و انگیزه هایی است که انسان را به
اخلاق اجتماعی 7

 

بنابراین , ارزیابی اجتماعی زیستن , تابع تاثیر عوامل و انگیزه هایی است که انسان را به زندگی اجتماعی یا کناره گیری از آن وادار می کند . پس باید نخست , تاثیر این عوامل را بررسی کرد و طبیعی است که اظهار نظر درباره این گونه مسائل , با وجود عوامل متعدد و نقش های متفاوتی که دارند , بسیار دشوار و پیچیده است . آنجا که رفتار انسان , دارای یک عمل است , کم و بیش , می توان آن را محاسبه و ارزش گذاری کرد , اما در عامل و رفتارهای پیچیده انسان , که عوامل مختلفی در ظهور آنها دست به دست هم می دهند , در هم اثر می گذارند و ارزش یکدیگر را تحکیم یا خنثی می کنند , دیگر به سادگی نمی توان ارزش آنها را بررسی و قضاوت کرد که سرانجام این گونه اجتماعی زیستن چگونه ارزشی دارد و آیا در مجموع مطلوب است یا نامطلوب ؟ بسیاری از محاسبات باید دقیق انجام بگیرد تا پاسخ درستی به پرسش بالا داده شود .
ارزش گذاری در این موارد نسبی است و در بینش اسلامی هیچ ارزش متلقی بر ای زندگی اجتماعی یاکنره گیری از جامعه نمی توان در نظر گرفت اینکه می گوئیم : ارزش گذاری در این موارد , نسبی است نه به این معنا است که تابع نظر و سلیقه افراد است , بلکه معنایش این است که ارزش آن , تابع شرایط مختلف زمانی , اوضاع گوناگون اجتماعی و انگیزه ها و عوامل دیگر است .
به بیان دیگر چون عوامل مختلفی در ارزیابی زندگی اجتماعی نقش دارند , نمی توان فرمول ثابتی برای آن ارائه داد نه اینکه صرف تغییر زمان یا موقعیت جغرافیایی یا اختلاف سلیقه ها باعث اختلاف ارزش ها می شود , بلکه چون عوامل , شرایط و انگیزه های زندگی اجتماعی مختلفند , ارزش ها هم به تبع آنها متفاوت خواهند بود . یک دسته از عوامل و شرایط هستند که اگر جمع شوند , در هر وقت و هرجا و نسبت به هر کسی ارزش مثبت خواهند داشت و دسته دیگری دارای ارزش منفی خواهند بود .
مهمترین ارزش گذاری در مسائل اخلاقی , نیت و انگیزه انسان است . حتی یک کار کاملاً مشخص ممکن است با دو انگیزه متضاد انجام بگیرد : یک انگیزه بسیار خوب و یک انگیزه , بسیار بد . هیچ کاری را با صرف نظر از انگیزه انجام آن نمی توان ارزش -
اخلاق اجتماعی 8

 

گذاری کرد . این حقیقتی است که در بسیاری از فلسفه های اخلاق , مورد غفلت قرار گرفته است .
بر اساس برداشتی که ما تاکنون داشته ایم و نیز تائید آیات و روایات , دست کم نیت و انگیزه را , که از عوامل عمده انجام کار است , نباید در ارزش گذاری رفتارهای اجتماعی , نادیده گرفت . البته عامل موثر در ارزش کار , منحصر در نیت نیست . ممکن است کسی هدف و نیتش خوب باشد , اما راه تحقق بخشیدن به آن را نداند و کار را به گونه ای انجام دهد که حتی موجب ضرر مادی و معنوی خودش یا دیگران شود . به صرف حسن نیت , به تنهایی ملاک ارزش گذاری نیست , ولی نادیده گرفتن آن نیز در ارزش گذاری کار , درست نیست و انسان را از حقیقت دور می سازد .
گاهی انسان منافع زندگی اجتماعی را در نظر می گیرد و بدون توجه به عوامل دیگر , به زندگی اجتماعی , ارزش مطلق می دهد . در رژیم گذشته , یکی از مسائلی که در جامعه ما بسیار رایج بود و قضاوت های مختلفی درباره آن می شد , معاشرت زنها با مردها بود . خوش رفتاری با همه طبقات و گروه ها ارزشی بود که از فرهنگ غرب واررد فرهنگ ما شده بود . در بین روشن فکران و غرب زده ها جاباز کرده بود که انسان باید با هر انسان دیگری گرم وخوش رفتار باشد و در این جهت , فرقی بین مرد و زن نیست . زن هم باید با هر مردی گرم بگیرد , همین طور که با زن های دیگر شوخی می کند , با مردان هم شوخی کند . به هر حال , از دید آنان این یک ارزش است که انسان ها , اعم از زن و مرد باید به همدیگر محبت و انس داشته باشند و با هم خوش باشند .
این فکر , از یک ریشه فلسفی و فرهنگ عمیق سرچشمه می گیرد و هنگامی که آن مبانی فکری وارد مغز افراد شد , این نتایج را به بار خواهد آورد و مثلاً , معشرت زن نا محرم با مرد بیگانه , ارزش خواهد بود . در این صورت , اگر مهمان بیگانه ای وارد خانه شد و همسر صاحب خانه به استقبال او نیامد و با او دست نداد و پذیرایی نکرد , رفتار او ضد ارزش تلقی می شود و خود او متهم می شود به این که آداب اجتماعی را نمی داندو
معاشرتی نیست و جامعه گریز است.
اخلاق اجتماعی 9

 

آری , هنگامی که این اندیشه , به عنوان یک اصل کلی و غیر قابل استثنا پذیرفته شد که همه افراد انسان , سلول های یک پیکرند و باید با یکدیگر هماهنگ باشند و باهم بجوشند و نباید از هم کناره گیری کنند , چنین اندیشه ای در عمل , این نتیجه را به بار می آورد و چنین ارزش هایی را ایجاد می کند . آنگاه , کناره گیری زنی نامحرم از مردی نامحرم , می شود ضد ارزش , و گرم گرفتن و معاشرت و خوش و بش کردن و شوخی کردن با او می شود ارزش .
بنابراین , این گونه ارزش ها خود به خود به وجود نمی آیند , بلکه زمینه های فکری دارند . وقی آن فکرها از راه کتاب های مختلف , رسانه های گروهی و آموزش و پرورش تبلیغ شد , این نتیجه را خواهد داد و این ارزش ها را ایجاد خواهد کرد و اگر کسی مقاومت کند , مرتجع است , شعور اجتماعی اش رشد نکرده , چیزی سرش نمی شود , از
فرهنگ جدید و چیزهای تازه و زیبا دور می ماند . از این دیدگاه , هرچیزی که تازه تر است , زیباتر , جالب تر و مطلوب تر است و این همان اصل فرهنگی ( نوگرائی ) است .
امروز ما نیاز به بحث درباره این گونه مطالب نداریم جو انقلاب و توجه به دین , حاکم است , ولی لازم است در یک محیط اکادمیک , این مسائل دقیقاً بررسی شود تا کسانی که ناآگاهند , به منطق اسلام و بی پایه گی گرایش ها و افکار فوق و امثال آنها پی ببرند .
این که نو بودن , یک ارزش مثبت است و کهنه بودن یک ارزش منفی یا نوگرائی و کهنه گریزی , در ذهن بیشتر مردم جهان , اعم از شرقی و غربی رسوخ کرده و علاوه ب این که موافق طبع نوپسند و هوسهای عموم مردم است , توجیهات فلسفی ویژه ای را نیز با خود همراه کرده است , به ویژه مکتب دیالکتیک که هر حرکتی را تکاملی می داند و هر چیز جدیدی را کامل تر از قدیم و مطلوب تر از آن می شمارد , این گونه نوگرائی و کهنه گریزی را یک امر ضروری تلقی می کند .
در مقابل , ما که بی پایه گی این گونه مطالب را آشکارا می دانیم , آنها را قابل بحث و نیازمند بررسی علمی نمی دانیم و به راحتی از کنار آنها می گذریم , اما اگر بخواهیم این
اخلاق اجتماعی 10

بینش ها و ارزش ها را مورد نقد علمی قرار دهیم باید ریشه های آن را جدا گانه بررسی و نقادی کنیم تا بتوانیم یک فرهنگ پابرجا , متقن , استوار و شکست ناپذیر داشته باشیم .
به هر حال , این که تنها کسی بگوید : در فلان آیه و روایت از زندگی اجتماعی ستایش یا نکوهش شده , برای پاسخ دادن به چنین پرسش پیچیده ای کافی نیست , چرا که ممکن است در آیات یا روایات دیگری , مطالبی بر خلاف آن داشته باشیم , مثلاً روایتی مربوط به آخر الزمان , توصیه می کند که ( کونوا احلاس بیوتکم ) ؛ فرش خانه هاتان باشید , یعنی از خانه بیرون نیایید .
آیا چنین روایتی بر فرض که سند صحیح داشته باشد , می تواند درباره چنین مسئله ای پیچیده و سرنوشت سازی که حیات اجتماعی , بستگی به حل امثال آن دارد , ملاک یک ارزش گذاری کلی باشد ؟
فقهای بزرگ – کثرالله امثالهم – برای استنباط احکام ساده فقهی , مانند احکام آب چاه و احکام ظروف و انفعال آب قلیل , چنین زحمت های می کشند , چه تلاش هایی برای بررسی اسناد, روایات و جمع میان روایات متعارض انجام می دهد و چه بسا که در نهایت در بسیاری موارد , فتوای قطعی ندهند و احتیاط کنند . وقتی در چنین مسائلی که نقش چندان مهمی در زندگی انسان ندارند و احتیاط در آن آسان است , نیاز به این همه تلاش و دقت باشد , درباره مسائلی که با سرنوشت جامعه اسلامی سروکار دارد , چقدر باید دقت کرد ؟ ماناچار باید به خود بیاییم , این مسائل را جدی تلقی کنیم و بیش از آن مسائل ساده , در باره این گونه مسائل به تحقیق بپردازیم که اسا س فرهنگ ما را تشکیل می دهد و سرنوشت جامعه را یم سازد . حاصل این است که این گونه مسائل , بسیار پیچیده است و در بررسی و ارزیابی آنها عوامل مختلفی را باید در نظر گرفت . پاسخ به آنها کار ساده ای نیست نه به طور مطلق می توان گفت که زندگی اجتماعی , در هر شرایط و به هر صورتی مطلوب و دارای ارزش مثبت است و نه می توان کناره گیری از
جامعه را مطلوب مطلق دانست , بلکه ممکن است گاهی گرایش به جامعه , در عالی ترین حد مطلوبیت باشد و گاهی هجرت از جامعه و کناره گیری از آن .
اخلاق اجتماعی 11

 


قرآن و جامعه گرایی
اما در جایی که خشنودی خدا در بازگشت به جامعه است , برای هدایت دیگران و معاشرت با آنها , رهبانیت و دیر نشینی , ارزشی ندارد . و به راستی چگونه ممکن است ترک واجب سبب تقرب به خدا شود ؟
بدون شک , بیشتر کمالات انسان در سایه اجتماع حاصل می شود و بدون أن انسان از چنین کمالاتی محروم خواهد ماند , اما این بدان معنا نیست که بگوئیم : اجتماع دارای ارزش مطلق است چراکه ارزش زندگی اجتماعی , مشروط به همزیستی افراد و گروه های خاصی است , بر اساس خاص و با انگیزه ای خاص .
در قرآن کریم به همان اندازه که به محبت کردن مردم به همدیگر اهمیت داده شده , به تبری از بعضی از انسان ها و دور شدن از آنها هم اهمیت داده شده است و به همان اندازه که درباره صلح و مسالمت بحث دارد , درباره جنگ و جهاد نیز دارد .
قرآن توصیه می کند که برای حفظ یک زندگی اجتماعی مطلوب , گاهی لازم است از اجتماع برید :
قَد کانَت لَکُم اُسوهّ حسنتهّ فی إبراهیمُ والّذین معُه ُ إذقالوا لقومهم انّا بر ّاءُ منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنابکم و بدا بیننا وبینکم العداوه والبغضاء ابداً حتّی تومنوا بالله
وحده (1)
حقاً که ابراهیم و یارانش مقتدا و الگویی نیکو هستند برای شما , هنگامی که به قوم خود گفتند : ما از شما و آن چه که می پرستید بیزاریم و میان ما و شما برای همیشه کینه و دشمنی خواهد بود تا آن که به خدای یگانه ایمان بیاورید .
زندگی اجتماعی از نظر اسلام هدف نیست و ارزش مطلق ندارد , بلکه وسیله ای است برای تامین ارزش های بالاتر . بنابراین , ارزش آن نسبی است . حتی در عالی ترین جامعه

 

1. ممتحنه . آیه 4

 

اخلاق اجتماعی 12

 

ایده آلی که در زمان ولی عصر (عج) تشکیل می شود , زندگی اجتماعی , خودبه خود
اصالت ندارد , بلکه تشکیل جامعه برای این است که زمینه رشد معنوی برای هر فرد, بهتر فراهم شود .
خداوند می فرماید :
وعدالله الّذین امنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الّذین من قبلهم و لیمُکّننُّ لهم دیینهم الّذی ارتضی لهم و لیبدِّ لنّهم من خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً (1)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کار شایسته کنند , وعده داده است تا آنان را همانند گذشتگانشان در زمین جایگزین کند و به ایشان نسبت به دینی که مورد رضایتشان است , قدرت و مکنت دهد و پس از خوف , در امنیت قرارشان دهد تا مرا بپرستند و به من شرک نورزند .
این آیه نشان می دهد که تشکیل جامعه ایده آل نیز برای آن است که انسان ها بهتر بتوانند خدا را بپرستند . بنابراین , ارزش گذاری بر زندگی اجتماعی , تابع عوامل دیگری است که پیدا کردن آنها و نعیین فرمول دقیقش , کاری است دشوار , اما در یک تعبیر کلی , می توان گفت که ارزش جامعه به اندازه ای است که برای رشد و تکامل فرد , موثر باشد و اگر دارای تاثیر منفی باشد , طبعاً ارزش منفی خواهد داشت .

 

 

 

 

 

 

 

 

 


1. نور . آیه 55
اخلاق اجتماعی 13

 

 

 

اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی
اصل سوم , تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی است . گاهی تامین نیازهای مادی با رعایت مصالح معنوی تزاحم پیدا می کند . اگر در جامعه ای همه نیروی مردم صرف کارهای اقتصادی و پیشرفت های مادی شود , طبعاً این جامعه در بعد اقتصادی و زندگی مادی پیشرفت چشمگیری خواهد کرد , زیرا همه نیروی مردم , در این جهت بسیج شده است . حال اگر این جامعه در بخشی از اوقات خود به معنویات بپردازد, طبیعی است که به همان میزان , از پیشرفت های مادی آن کاسته خواهد شد و در این جا است که میان پیشرفت مادی و معنوی آن جامعه , تزاحم به وجود می آید .
البته نباید از ایم مسئله هم غافل شد که گاهی عقب افتادگی های مادی , به منافع معنوی نیز لطمه می زند , اما چنین رابطه ای کلی و همه جانبه نیست . چنان که گاهی نیز معنویات یک جامعه , به پیشرفت های مادی آن کمک می کند , مثلاً کارگری که امین و درستکار باشد یا کارفرمایی که در اندیشه کارگران و زیردستان خود باشد , این گونه خصلت های معنوی , به پیشرفت مادی جامعه کمک می کند .
بنابراین می توان جامعه ای را فرض کرد که در حدی از فرهنگ و اخلاق که جلوی ضررهای مادی را بگیرد , مانند جامعه ای که در آن می گساری , مواد مخدر و شهوترانی های افراطی که به منافع مادی انسان هم زیان می رساند , وجود نداشته باشد. در چنین جامعه ای رشد مادی در بالاترین حد است و معنویات آن نیز در حدی است که به رشد مادی آن کمک می کند , اما از رشد معنوی , عبادت , مناجات , دعا و تفکر در مسائل فلسفی و عرفانی , در آن خبری نیست .
حال اگر جامعه ای را فرض کنیم که وقت خود را تنها در امور مادی و اقتصادی صرف نکند بلکه اعضای آن بخشی از وقت خود را به امور معنوی اختصاص دهند و یا گروهی از اعضای آن به امور معنوی بپردازند , طبیعی است که جامعه در چنین وضعی , در پیشرفت مادی و اقتصادی خود , به پای جامعه نخست نمی رسد , ولی مسلماً در

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   103 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اخلاق