فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد بعد اخلاقى ـ تربیتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى آن

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد بعد اخلاقى ـ تربیتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بعد اخلاقى ـ تربیتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى آن


تحقیق در مورد بعد اخلاقى ـ تربیتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى  آن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه36

  1. تبلور اخلاق اسلامى
  2. موعظه و اندرزگویى
  3. ترسیم خط حق و باطل

عاشورا چشم و چراغ مسلمانان آثار و نتایج نهضت عاشورا انگیزه‏ها و هدف‌ها زمینه‏ها و پیشینه‏ها بعد اخلاقى ـ تربیتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى آن

خبرگزاری فارس: در این نوشتار, سعى بر این است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربیتى حماسه جاویدان عاشورا اشاره شود.    

 

ماجراى عاشورا نمایش عالى ترین و زیباترین حماسه هاست. شمع وجود امام حسین(ع) پروانه هایى را به گرد خود جمع کرده بود که سر از پا نمى شناختند و در راه عشق به معبود, هر نیشى را نوش مى دانستند و با فداکارى بى نظیر و ایمان بى بدیل خود, جامعه بشرى را از لحاظ سازندگى سربلند کردند و ملکوتیان را در برابر خود به تعظیم واداشتند.

 

این واقعه ـ که در کم ترین زمان و با فداکارى افراد معدودى رخ داد ـ همیشه به عنوان ((انقلاب بزرگ)) بر تارک تاریخ بشر مى درخشد. همه طبقات تلاش کرده اند تا با بررسى و تحلیل وقایع, نوعى با آن ارتباط برقرار کنند. اندیشمندان بسیارى از ادیان, مکاتب, فرقه ها و نژادهاى مختلف درباره این رخ داد عظیم سخن گفته اند و هر یک در خور شإن و مقام علمى و اجتماعى خود, آموزه هایى از آن را براى مخاطبان به ارمغان آورده اند.)

 

آنچه بیش از همه, حادثه کربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى دهد, توجه به بعد ((اخلاقى و تربیتى)) آن است که در ضمیر انسان ها تإثیر شگفت انگیزى داشته است و بسیارى از آنها را متحول و انقلابى ساخته و جلو خودکامگى بسیارى از زمامداران فاسد را گرفته است.

 

اگر حماسه عاشورا رخ نمى داد, بدون شک هیچ نهضت اسلامى دیگرى به وقوع نمى پیوست و خودکامگى زمامداران فاسد افزون تر مى شد. در نتیجه, رشد جوامع اسلامى با خطرات جدىترى روبه رو شده و مکتب ((انسان ساز)) اسلام تعطیل مى شد, اما تإثیر حماسه حسینى در بیدارى سیاسى و شور انقلابى مردم به

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بعد اخلاقى ـ تربیتى حماسه عاشورا و دستاوردهاى آن

تحقیق در مورد مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه


تحقیق در مورد مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:7

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه

 

چکیده:

 

مقدمه

 

تعریف مخاطرات اخلاقى

 

نحوه انعقاد قرارداد

 

ماهیت قرارداد بهینه

 

مخاطرات اخلاقى و قرارداد بهینه

 

انگیزه در مخاطرات اخلاقى

 

رفتارهاى پنهان و بازار بیمه

 

 

 

 

 

چکیده:

در شرایطى که دو طرف با یکدیگر ارتباط اقتصادى برقرار مى‏سازند، همواره اطلاعات نقش مهمى را ایفا مى‏کند. وجود رفتار نامشهود، مى‏تواند باعث شود، یکى از دو طرف، رفتارهایى را انجام دهد که به نفع طرف دیگر نیست. در این حالت، که مخاطرات اخلاقى شکل مى‏گیرد، بازار دچار شکست مى‏شود. شرکتهاى بیمه، که همواره رفتار مراقبتى بیمه گزاران را نمى‏توانند مشاهده کنند، با چنین مشکلى مواجه مى‏شوند. بنابراین از ابتدا باید قراردادهایى را که سازگار با مشارکت بیمه گزاران در انعقاد قرارداد همراه با ایجاد انگیزه براى افزایش مراقبت بیمه گزاران است طراحى نمایند. قراردادهاى فرانشیزى در این شرایط بهترین قراردادها تلقى شده است و از طریق ایجاد فرانشیز و گنجاندن مبالغ قابل کسر در قرارداد و همچنین دخالت انگیزشى دولت از طریق مالیات و سوبسید مى‏توان این مورد شکست بازار را برطرف نمود و یا از هزینه‏هاى آن کاست. بررسیها، نشان مى‏دهد در برخى از تعرفه‏هاى تصویبى شوراى عالى بیمه و همچنین متن قراردادها از کارآیى لازم برخوردار نیستند و ضرورى است با استفاده از نتایج این پژوهش و سایر پژوهشهایى که در این زمینه بکار رفته مشکلات قراردادها و تعرفه برطرف شود.

واژگان کلیدى: مخاطرات اخلاقى، قرارداد بهینه، شکست بازار، اطلاعات ناقص، رفتارهاى نامشهود بازار بیمه، بیمه.

مقدمه

0در شرایط نبود اطلاعات کامل، همواره وجود پیامدهاى خارجى(Externality) باعث مى‏شود مبادله اقتصادى به خوبى انجام نشود و حتى در مواردى روابط اقتصادى مختل شود. روابط اقتصادى غالباً به شکل انعقاد قرارداد حاصل مى‏شود. در انعقاد قرارداد اطلاعات نقش مهمى را ایفا مى‏کند و نبود اطلاعات مشکلاتى را به همراه دارد.

قراردادهایى مانند قرارداد بین کارفرما و نیروى کار، بیمه‏گر و بیمه‏گزار، سهامداران و مدیر عامل، اعتبار دهنده و اعتبار گیرنده نیز، همچون سایر قراردادها به اطلاعات نیازمند است. یک سهامدار کارخانه، وقتى مى‏تواند یک مدیر را بپذیرد، که اطلاعات کاملى از منش و عملکرد او داشته باشد و رفتار او قابل مشاهده باشد. با عدم اطلاع از وى و نامشهود بودن رفتار، نمى‏تواند قرارداد بهینه‏اى را منعقد کند و به اهداف خود برسد؛ زیرا همواره یک نا اطمینانى براى او وجود دارد، که رفتار نامشهود(Hiden action) کارگزار به نفع او است یا هزینه هایى را به او تحمیل مى‏کند.

 

تعریف مخاطرات اخلاقى

مخاطرات اخلاقى تعاریف مختلفى دارد؛ برخى آن را به وضعیتى اطلاق کرده‏اند، که یک طرف بازار نمى‏تواند رفتار طرف دیگر بازار را مشاهده کند و گاهى به رفتارهاى نامشهود بازگشت مى‏کند.(varian, 1990, 589)

برخى دیگر مخاطرات اخلاقى را چنین تعریف نموده‏اند: مخاطرات اخلاقى نام دیگرى براى رفتار نامشهود است؛ زیرا در این حالت، فردى یا طرفى که آگاه است، رفتار غلطى را در پیش مى‏گیرد که به ضرر طرف مقابل است. (Katz, 1994, 593)

تعریف دیگرى نیز مخاطرات اخلاقى را چنین بیان مى‏کند: وقتى مخاطرات اخلاقى پدیدار مى‏شود، که افراد در شرایط وجود اطلاعات خصوصى عملى را پیش مى‏گیرند که بطور نادرستى احتمال نتایج و حاصل نامطلوب را افزایش مى‏دهد.(Mc taggat, 1992 ,440)

یک مثال از موارد مخاطرات اخلاقى: وقتى یک فرد بیمه مى‏شود، مراقبت خود را کم مى‏کند؛ زیرا مطمئن است که خسارت او جبران خواهد شد. مثلاً یک مالک خانه، ممکن است مراقبت خود از خانه را ـ مثل قفل کردن و احتیاط‏هاى دیگر ـ به دلیل بیمه شدن خانه و لوازم آن، کاهش دهد. این مسأله مخاطرات اخلاقى است که باعث شکست بازار مى‏شود که در مثال شکست بازار بیمه است و کارآیى در بازار بیمه از بین مى‏رود؛ زیرا انگیزه افراد به دلیل کاهش نگرانى از خطر، براى مراقبت زیاد از بین مى‏رود و بنابراین شرکت بیمه ممکن است، مجبور باشد، خانه‏اى را بیمه کند، که اصلاً قفل نشده یا پنجره آن بسته نشده است و این براى شرکتهاى بیمه غیر ممکن است؛ زیرا احتمال خطر بسیار زیاد مى‏شود. (stiglitz, 1993)

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه

تحقیق در مورد فضایل اخلاقى و ارزش‏ها در قرآن

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد فضایل اخلاقى و ارزش‏ها در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فضایل اخلاقى و ارزش‏ها در قرآن


تحقیق در مورد فضایل اخلاقى و ارزش‏ها در قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

 

4- عفت و حیا

5- عفو و گذشت

7 -راستى و صداقت



8 - مهربانى و دلسوزى

9 - اعتدال

10 - شجاعت

 1-  تسلیم محض خدا
وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ‏(1).
و مطیعانه براى خدا قیام کنید.
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ‏(2).
ابراهیم، بزرگوار مردى که [به تنهایى‏] یک امت بود، مطیع فرمان خدا و صاحب دین حنیف و از مشرکان نبود.
فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ‏(3).
پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوهر، عفیفند و فرمان خدا را نگاه مى‏دارند.
وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ ... لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً(4).
مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت،... (خداوند) براى آنان آمرزش ومزدى بزرگ آماده کرده است.
أَلصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ و الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ(5).
شکیبایان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان وآنان که در سحرگاهان آمرزش مى‏طلبند.
وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَآ


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فضایل اخلاقى و ارزش‏ها در قرآن

دانلودمقاله خاستگاه احکام اخلاقى

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله خاستگاه احکام اخلاقى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


اکنون باید بررسى شود، اخلاق با تاثیر شگرفى که در تغییر حقیقت انسان و سازندگى او دارد، از کجا مایه مى‏گیرد؟
انسان، حقیقتى متفکر و مختار است و معلوم است که امر اعتبارى نمى‏تواند حقیقتى خارجى را بسازد; ولى امر اعتبارى با واسطه‏هایى از امر حقیقى اخذ مى‏شود; امر اعتبارى براى پیدایش حقایق اعتبارى، زمینه مى‏شود; یعنى همان طور که حوادث جهان، که امور حقیقى و تکوینى است، در گیاهان، حیوانات و نباتات مؤثر است و هر کدام کار خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مى‏کنند، انسان هم کارهاى خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مى‏کند، وامور اعتبارى وى منشا حقیقى و تکوینى دارد.
بایدها و نبایدهاى اخلاقى
از آن جا که انسان موجودى ادراکى است و کارهاى خود را با اختیار و اراده انجام‏مى‏دهد تا آن جا که مى‏فهمد آنها را بر اساس «باید» و «نباید» تنظیم مى‏کند;اما آن جا که ادراک ندارد خود را آزاد مى‏پندارد; مثلا مى‏گوید من در هواى‏سرد باید لباس ضخیم بپوشم تا سرما نخورم و در هواى گرم باید لباس‏نازک‏بپوشم تا از گرما آسیب نبینم چنانکه در گرسنگى و سیرى این چنین است.
انسان در فصول گوناگون، تصمیمهاى مختلفى مى‏گیرد و بایدها و نبایدهاى‏گوناگونى دارد، حتى در شبانه روز نیز بایدها و نبایدهاى گوناگونى دارد;زیرا حوادث یکسان نیست; مثلا گاهى، وقت کار و گاهى وقت استراحت است. این بایدها و نبایدها از کیفیت‏برخورد انسان با حوادث، پیدا مى‏شود; به‏عبارت دیگر، انسان بایدها و نبایدها را بر اساس روابطى که بین خود و جهان‏تکوین مى‏بیند تنظیم مى‏کند. این که مى‏گوید: «من باید این کار را انجام‏بدهم‏»، خود وظیفه و توصیه اخلاقى است; اما وقتى مى‏گوید: «من اگر این کار را بکنم، چنین اثرى دارد و اگر آن کار را نکنم، آن اثر را ندارد» کار اخلاقى نیست.
واقعیت مسائل اخلاقى
همان طور که خوبى و بدى پزشکى از روى سلیقه نیست‏بلکه بر اساس علم وعلت‏است، خوبى و بدى مسائل اخلاقى نیز بر اساس تجرد روح و واقعیت است‏نه‏از روى سلیقه; و چون بر اساس واقعیت است، برهان پذیر است (2) چنانکه در ضمن مباحث آینده به آن اشاره خواهد شد; اما «مباحات‏» و چیزهاى حلال، سلیقه پذیر است; مثلا، انسان سالم در کنار سفره‏اى که چند نوع غذا در آنجا وجود دارد در انتخاب غذا آزاد است. اگر غذا سالم باشد و براى او زیانبار نباشد، او هر یک از آنها را بر اساس سلیقه خود مصرف مى‏کند یا اگر انواع و رنگهایى از لباس وجود داشته باشد و پوشیدن هیچ یک هم ضررى نداشته باشد، در انتخاب نوع و رنگ لباس بر اساس سلیقه خود عمل مى‏کند و انسان در موارد «منطقة الفراغ‏» آزاد است.
در مسائل حلال و حرام نیز چنین است. اگر امر حلالى به چند صورت وجود داشته باشد، آنجا سخن از انتخاب و آزادى است; اما بین حلال و حرام، سخن از انتخاب و آزادى نیست; اگر چه انسان تکوینا آزاد است ولى تشریعا آزاد نیست و یقینا یکى از اینها به حال او زیانبار و دیگرى، سودمند است; چون همه کارها نسبت‏به روح مجرد انسان، یکسان نیست. از این جا مسئله حسن و قبح، خیر و شر، و ... مطرح مى‏شود و آن کسى که از رابطه این اعمال با روح انسان، با خبر است هم به عنوان «باید و نباید» دستورالعمل اخلاقى و هم به عنوان «بود و نبود»، گزارش نظرى مى‏دهد.
منشا کلى بودن اصول اخلاقى
در قرآن کریم و سنت معصومین (علیهم السلام) این دو راه یعنى باید و نباید و بود ونبود کاملا محسوس است. آنان هم از راه بود و نبود هشدار تلویحى داده و تهدیدضمنى کرده و گفته‏اند: انجام این کار، پایانش هلاکت و شقاوت، و آن‏کار، پایانش حیات و سعادت است و هم مستقیما دستور تحریم یا ایجاب (بایدو نباید) داده‏اند; همان دو کارى که پزشک مى‏کند در ادله نقلى اعم از قرآن‏وروایت دیده مى‏شود; و از همین جا اصول کلى اخلاق، نشئت مى‏گیرد وچون این اصول براى شخص معینى نیست‏بلکه براى انسان از آن جهت که «انسان‏»است، یعنى براى فطرت آدمى است و این فطرت در همگان وجود دارد:«فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله‏» (3) لذا این اصول، «علم‏»مى‏شود; در نتیجه هم قضایا، و مبانى و مبادى کلى دارد و هم فلسفه اخلاق، قابل توجیه است; ولى اگر اخلاق قضیه‏اى شخصى باشد، نه قابل استدلال است‏براى این که علم و برهانى نیست و نه فلسفه‏اى براى آن مى‏توان ذکر کرد.
بنابراین، کلى بودن اصول و قضایایى که در درون علم اخلاق مطرح مى‏شود، از یک سو و نگرشى که به عنوان «فلسفه اخلاق‏» از بیرون به علم اخلاق مى‏شود از سوى دیگر نشانه آن است که اخلاق، امرى شخصى نیست، بلکه کلى است و پایگاهى ثابت و جاودانه دارد; زیرا قضایاى کلى بدون داشتن پایگاه ثابت و مجرد، قابل فرض نیست.
اگر اخلاق امرى شخصى باشد و پایگاهى ثابت، مجرد و جاودانى نداشته باشد، نه از درون مى‏توان براى آن اصول و قضایاى کلى تبیین کرد و نه از بیرون مى‏شود براى آن فلسفه و براهین کلى ذکر کرد.
تجربى بودن مسائل اخلاقى
برخى مى‏گویند: علومى برهانى است که با قیاسهاى منطقى و مقدمات تجربى و مانند آن، قابل اثبات باشد و چون اخلاق چنین نیست پس استدلالى نیست در حالى که اخلاق هم مانند علوم تجربى، برهانى است ولى صاحبان این راى اخلاق را در حد سلیقه مى‏دانند; اینان انسان را درست نمى‏شناسند و از رابطه انسان با جهان حاضر و آینده، خبرى ندارند.
قبلا اشاره شد که پزشک، از آن جهت که صاحب علم تجربى است، از «بود و نبود» خبر مى‏دهد و از آن جهت که معالج است، از «باید و نباید» سخن مى‏گوید و توصیه اخلاقى دارد و البته آنچه پزشک مى‏گوید محصول تجربه اوست. اخلاق، که مایه سلامت‏یا بیمارى روح است نیز جزو علوم تجربى است که وحى از آن پرده برداشته، مى‏گوید: جهان هستى و هستى آفرین، کسانى را که از راه ظلم و فساد اخلاقى زندگى مى‏کنند کامیاب نخواهد کرد و پایان ظلم، تعدى، ربا، رشوه خوارى و بدآموزى، هلاکت افراد، سقوط خانواده‏ها و ویرانى جامعه است. اینها مسائل تجربى است که روایات اسلامى از آنها پرده برداشته و قرآن کریم در تبیین اصول کلى آن مى‏فرماید: «فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین‏» (4) ، «قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین‏» (5) .
در سوره مبارکه «حجر» مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایات للمتوسمین‏» (6) . آنها که آثار باستانى را مى‏شناسند، دو منطقه پر سابقه و خوش سابقه را که در بین راه حجاز به شام، در کنار بزرگراه واقع شده و ما هر دو را ویران کرده‏ایم (7) ، ببینند: «انهما لبامام مبین‏» (8) .
نخست‏به صورت جمع مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایات للمتوسمین‏» سپس مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایة للمؤمنین‏» (9) «آیه‏» را به صورت مفرد ذکر مى‏کند; یعنى براى مردم با ایمان، یک آیه یا معجزه است; اما براى «متوسمین‏» آیات و نشانه‏هاى باستانى زیادى پیدا مى‏شود. از این تعبیرات در قرآن کریم کم نیست.
نوعى دیگر از تجربه
ما خود به عالم برزخ نرفته‏ایم تا با مشاهده، از آن با خبر شویم و نیز «آن را که خبر شد خبرى باز نیامد»، ولى کسى که آن نشئه را آفریده و نیز اولیاى الهى، که جامع دنیا و آخرتند وهم اکنون مشاهدات برزخى فراوانى دارند، به طور مکرر به ما گفته‏اند: فضایل اخلاقى براى مرگ، برزخ، قبر و...، سودمند و رذایل اخلاقى، زیانبار است و این هم نوعى تجربه و تواتر است; یعنى کسانى که از برزخ و مرگ باخبرند، به طور متواتر گزارش داده‏اند که در آنجا رذایل اخلاقى به چه صورت ظهور مى‏کند و فضایل اخلاقى چه جلوه‏اى دارد.
البته اگر ما تجربه و تواتر را مخصوص آزمایشگاه بدانیم اخلاق، جزء علوم تجربى آنچنانى نیست; اما اگر تجربه هر چیز را مناسب با همان چیز دانسته وروح را مثل بدن بلکه قویتر از آن بدانیم و براى آن، مانند بدن سلامت و مرض و حیات و مرگ قایل باشیم البته مرگ به معناى قرآنى، که رشدش را از دست مى‏دهد، نه اینکه نابود مى‏شود در آن صورت، مسائل اخلاقى نیز جزو مسائل تجربى خواهد بود. بنابراین، مى‏توان از مقدمات تجربى و نیز از تواتر بلکه بالاتر، از علوم متعارفه کمک گرفت و مسائل اخلاقى اعم از عقاید، ملکات و نتایج اعمال را اثبات و برهانى کرد.
ضرورتى اجتناب‏ناپذیر
درست است که ما باید آنچه سازنده جوامع انسانى است‏بازگو کنیم و از اصطلاحات علمى یپرهیزیم ولى پاسخ ندادن به شبهات رهزن، باعث مى‏شود که اخلاق و علم اخلاق تاثیر خود را از دست‏بدهد. از این رو براى این که مسائل اخلاقى جاى خود را در جامعه باز کند، طرح بعضى از شبهات و مصطلحات علمى و پاسخ به آنها سودمند است که در این زمینه، چند نکته مورد توجه قرار مى‏گیرد:

 

ضرورت، امکان و امتناع
نکته اول این که، مسئله «باید»، «نباید» و «شاید» که گاهى از آنها به عنوان «ضرورت‏»، «امکان‏» و «امتناع‏» یاد مى‏شود یک جامع انتزاعى و مفهومى دارد که در همه علوم کاربرد دارد; به این معنا، اینها مشترک معنوى است نه مشترک لفظى، اما بر اساس اصطلاحات علوم گوناگون به اقسام مختلف تقسیم مى‏شود.
هر کدام از علوم نظرى و عملى، عنوان ضرورت، امکان و امتناع را به معنا و اصطلاح خاص خود تفسیر مى‏کنند; البته آنها بین دو اصطلاح مزبور به منزله مشترک لفظى هستند; یعنى «باید» در حکمت نظرى با «باید» در حکمت عملى مشترک لفظى است; زیرا در مرحله دوم بر خلاف مرحله اول که نوعى جامع انتزاعى وجود داشت و اینها در آن مندرج بودند هیچ جهت اشتراکى بین این دو علم و اصطلاح آنها نیست; به این معنا که، ضرورت، امکان و امتناع را که حکیم، طبیب، ریاضیدان و یا دانشمند دیگرى که در علوم نظرى صاحب نظر است‏به کار مى‏برد غیر از ضرورت، امکان و امتناعى است که در حکمت عملى کاربرد دارد; در عین حال اینها بین علوم مذکور مشترک لفظى هستند و گاهى بر اثر همین اشتراک لفظى ممکن است‏خلط و اشتباهى رخ دهد و هر یک به جاى دیگرى استعمال شود که «مغالطه‏» مى‏شود و منشا آن مغالطه هم اشتراک لفظى است.
جهات قضایا در حکمت نظرى و عملى
ضرورت، امکان و امتناع یا باید، نباید و شاید گرچه گاهى در محمول تعبیه مى‏شوند و جزو آن قرار مى‏گیرند ولى در اصل براى «جهت قضیه‏» طرح شده‏اند; زیرا قضیه، موضوع و محمولى دارد، وجود رابطه بین موضوع و محمول و کیفیت آن را جهات قضیه، تعیین مى‏کنند که آیا رابطه برقرار است‏یا نیست و اگر رابطه‏اى هست، ضعیف است‏یا قوى؟ پس جهت ضرورت، امکان و امتناع براى تبیین کیفیت ارتباط محمول با موضوع است.
در قضایاى نظرى، روشن است که این سه امر، جهات قضیه است. فیلسوف و حکیم الهى مى‏گوید خدا، معاد، روح، وحى، رسالت ونبوت بالضروره موجود و حق است. البته گاهى ضرورت، ذاتى، گاهى ازلى، گاهى وصفى و گاهى ... است و در بعضى از امور هم جهت قضیه، امکان است.
این سه امر که هر کدام جهت قضیه خاصى است، در حکمت عملى هم هست; مثلا فلان چیز حتما یا ضرورتا خوب است و باید آن را انجام داد یا حتما و ضرورتا خوب نیست و باید از آن پرهیز کرد اما در حکمت عملى از ضرورت، امکان و امتناع اصطلاحا به وجوب، اباحه و حرمت‏یاد مى‏شود.
تفاوت امتناع و ضرورت در حکمت نظرى و عملى این است که امتناع و ضرورت در حکمت نظرى تخلف‏ناپذیر، و در حکمت عملى تخلف‏پذیر است; زیرا معناى ضرورت در حکمت نظرى این است که این امر، قطعى است; چه کسى بخواهد و چه نخواهد ولى معناى ضرورت در حکمت عملى این است که این را حتما باید انجام بدهیم اما از آنجا که انسان، موجود مختار و مریدى است ممکن است هم در مورد «باید» و هم در مورد «نباید» تخلف کند ولى ضرورت و امتناعى که در حکمت نظرى است تخلف ناپذیر است.
پس در نکته سوم ما به این نتیجه مى‏رسیم که هر دو، یعنى هم علوم و حکمت نظرى و هم علوم و حکمت عملى، از این امور به عنوان جهات قضایاى مربوط به خود استفاده مى‏کنند با این فرق که در علوم نظرى قضیه واقعا قضیه و خبر است و موضوع، محمول و جهت دارد ولى در امور عملى، قضیه در حقیقت، قضیه نیست‏بلکه «انشاء» است; اگر چه به صورت خبر و قضیه در بیاید; مثلا، گاهى مى‏گویند: «نماز واجب است‏»; این جمله گرچه جمله خبریه و به صورت قضیه است ولى روح آن «انشاء» است; یعنى «باید نماز خواند» وقتى کسى از این انشاء گزارش مى‏دهد، مى‏گوید:«دین حکم مى‏کند که نماز واجب است‏» اخبار به انشاء است ولى خود این خبر، قضیه‏اى است که خارج از بحث است; اما «مخبر به‏» آن (وجوب نماز) حکمى انشایى است و حکم انشایى، قضیه نیست تا جهت داشته باشد ولى صورت قضیه دارد و البته همین حکم انشایى که حکم را به موضوع مرتبط و براى آن ثابت مى‏کند، گوناگون است. گاهى به صورت «باید»، گاهى به صورت «نباید» و گاهى به صورت «شاید» است.
حکمت نظرى و عملى و کمیت جهات
علوم نظرى همان طور که در معناى ضرورت، امکان و امتناع، یعنى باید و نباید و شاید، با علوم عملى، اختلاف عمیقى دارد، اختلاف عمیق دیگرى هم بین این دو رشته از علوم هست که به کمیت‏بر مى‏گردد. به عبارت روشنتر، در منطق گفته شده: «قضایاى موجهه‏»، اعم از «بسیط‏» و «مرکب‏»، سیزده قسمند (البته این «حصر » حصر عقلى نیست و ممکن است‏بر این اقسام، اقسام دیگرى افزوده شود) ولى ریشه همه اقسام یاد شده، سه قسم ضرورت، امکان و امتناع است; اما ریشه جهات در علوم عملى پنج قسم است.
یکى از فرقهاى اساسى بین حکمت نظرى و عملى و نیز امور اعتبارى و واقعى و بین باید، نباید و شاید حقیقى و تکوینى و باید، نباید و شاید اعتبارى، این است که در علوم نظرى، جهت قضیه بیش از سه قسم نیست; یعنى، شى‏ء یا حتمى الوقوع است‏یا حتمى العدم، و یا نه حتمى الوقوع است و نه حتمى العدم; ولى در علوم عملى، جهات قضیه به پنج قسم مى‏رسد. در قوانین و حقوق هم فقط دو قسم وجود دارد که: این کار را «باید» و آن کار را «نباید» انجام داد; اما «شاید» وجود ندارد; ولى مسائل اخلاقى مانند مسائل فقهى، هم به باید و نباید و هم به شاید کار دارد.
دستورهاى اخلاقى به متخلق مى‏گوید این عمل را حتما باید انجام بدهى و آن دیگرى را حتما ترک کنى و در انجام دادن و انجام ندادن فلان عمل سوم، مختار هستى; اما قوانین یک کشور یا مسائل حقوقى آن، در باره شایدها موادى را طرح نمى‏کند; چون انسان در آن محدوده، آزاد است. ولى مسائل اخلاقى براى این که مرزها را مشخص کند، بایدها را در یک سوى، نبایدها را در یک سمت و شایدها را هم در جهت‏سوم بازگو مى‏کند. از این رو مسئله «مباحات‏» در فقه و اخلاق مطرح است، اما در مسائل حقوقى مطرح نیست; یعنى، لازم نیست ماده‏اى در حقوق و قوانین بگذرانند که فلان کار، مباح است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله خاستگاه احکام اخلاقى

دانلود متن کامل – پایان نامه پرورش فضائل اخلاقى

اختصاصی از فی گوو دانلود متن کامل – پایان نامه پرورش فضائل اخلاقى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود متن کامل – پایان نامه پرورش فضائل اخلاقى


دانلود متن کامل – پایان نامه پرورش فضائل اخلاقى

 

 

 

 

 

 

 

 

 مطالب این پست :  پایان نامه پرورش فضائل اخلاقى 103 صفحه

   با فرمت ورد (دانلود متن کامل پایان نامه)

 

بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بکلى دگرگون شده، و مسیر زندگانى آنها تغییر یافته است; و این امر دلائل مختلفى از نظر روانى دارد:

1- از جمله مسائلى که روانکاوان در مطالعات خود به آن رسیده‏اند وجود روح محاکات در انسانها است; یعنى، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیکان خود مى‏بینند، حکایت مى‏کنند; افراد شاد بطور ناآگاه شادى در اطرافیان خود مى‏پاشند و <افسرده دل افسرده کند انجمنى را».

افراد مایوس، دوستان خود را مایوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار مى‏آورند، و همین امر سبب مى‏شود که دوستان با سرعت در یکدیگر تاثیر بگذارند.

2- مشاهده بدى و زشتى و تکرار آن، از قبح آن مى‏کاهد و کم کم به صورت یک امر عادى در مى‏آید; و مى‏دانیم یکى از عوامل‏مؤثر در ترک گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.

3- تاثیر تلقین در انسانها غیر قابل انکار است; و دوستان بد همنشینان خود را معمولا زیر بمباران تلقینات مى‏گیرند و همین امر سبب مى‏شود که گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حس تشخیص را بکلى دگرگون سازد.

4- معاشرت با بدان، حس بدبینى را در انسان، تشدید مى‏کند و سبب مى‏شود که نسبت‏به همه کس بدبین باشد، و این بدبینى یکى از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: <مجالسه الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار; همنشینى با بدان موجب بدبینى به نیکان مى‏شود.» (20)

حتى در حدیثى، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در این حدیث مى‏فرماید: <اربع یمتن القلب… ومجالسه الموتى; فقیل له یارسول‏الله وما الموتى؟ قال صلى الله علیه و آله: کل غنى مسرف; چهار چیز است که قلب انسان را مى‏میراند… از جمله همنشینى مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان کیست اى رسول‏خدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافکارى است.» (21)

روشنى این موضوع، یعنى سرایت‏حسن و قبح اخلاقى از دوستان به یکدیگر سبب شده که شعرا و ادبا، نیز در اشعار خود هر کدام به نوعى درباره این مطلب داد سخن بدهند.

در یک جا مى‏خوانیم:

کم نشین با بدان که صحبت‏بد گر چه پاکى، تو را پلید کند آفتاب ار چه روشن است آن را پاره‏اى ابر ناپدید کند

در جاى دیگر آمده است:

با بدان کم نشین که بدمانى خو پذیر است نفس انسانى

و نیز گفته‏اند:

صحبت نیک را زدست مده که و مه به شود زصحبت‏به

اشعار در این زمینه بسیار فراوان است و این بحث را با شعر معروفى از سعدى که با تکرار هرگز کهنه نشده است پایان مى‏دهیم:

گلى خوشبوى در حمام روزى رسید از دست محبوبى به دستم بدو گفتم که مشکى یا عبیرى که از بوى دل آویز تو مستم بگفتا من گلى ناچیز بودم ولیکن مدتى با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم

3- تاثیر تربیت‏خانوادگى و وراثت در اخلاق

همه مى‏دانیم که اولین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینه‏هاى اخلاقى در آنجا رشد و نمو مى‏کند; محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد; و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.

اهمیت این موضوع، زمانى آشکار مى‏شود که توجه داشته باشیم که اولا کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیا آثارى که در آن سن و سال در روح او نفوذ مى‏کند، ماندنى و پا برجا است!

این حدیث را غالبا شنیده‏ایم که امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: <العلم (فى) الص-غر کالنقش فى‏الحجر; تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مى‏شود!» (که سالیان دراز باقى و برقرار مى‏ماند.) (22)

کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مى‏گیرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مى‏کنند; و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بى‏عفتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مى‏نمایند.

افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم و بیش به فرزندان منتقل مى‏شود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مى‏شود، هرچند بعدا قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤولیت را از فرزندان بطور کلى سلب کند.

به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى‏گذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مى‏شود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مى‏گیرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مى‏شود.

درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینه‏ساز صفات و روحیات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیده‏ایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بوده‏اند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیده‏ایم. بى‏شک این مساله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مى‏دهد تاثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تاثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز مى‏گردیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

1- انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا (سوره نوح، آیه‏27)

2- فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا (سوره آل عمران، آیه‏37)

3- ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم (سوره آل عمران، آیه‏33 و 34)

4- یا ای-ها الذین آمنوا قوا ان-فسکم واهلیکم نارا و قوده-ا الناس و الحجاره (سوره تحریم، آیه‏6)

5- یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا (سوره مریم، آیه‏28)

ترجمه:

1- چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى‏کنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى‏آورند!

2- خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و بطور شایسته‏اى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به <زکریا» سپرد.

3- خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد.

آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند; و خداوند شنوا و دانا است (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت‏خود، آگاه مى‏باشد).

4- اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!

5- اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد کاره‏اى!

تفسیر و جمع‏بندى

در نخستین آیه‏مورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مى‏کند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مى‏سازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مى‏کنند،و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولد نمى‏شود (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا ).

این سخن ضمن این‏که نشان مى‏دهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت‏خانوادگى، و حتى عامل وراثت مى‏تواند در اخلاق و عقیده مؤثر باشد.

قابل توجه این که نوح علیه السلام بطور قاطع مى‏گوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود; نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بى‏اختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفته‏اند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: <انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن; جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده‏اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه‏36)

ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمى‏شود، بنابراین بعید نیست که نسبت‏به نسل آینده بر اساس امور سه گانه‏اى که گفته شد (محیط، تربیت‏خانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.

در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حد تمیز مى‏رسید، او را نزد نوح علیه السلام مى‏بردند، و به کودک مى‏گفتند این پیرمرد را مى‏بینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)!

و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مى‏آمدند و مى‏رفتند. (23)

در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنى که از مهمترین و با شخصیت‏ترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مى‏دهد مساله وراثت و تربیت‏خانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تاثیر این امور توجه داشت.

از جمله روحیات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسه‏هاى شیطان به خدا مى‏سپرد، و آرزو مى‏کرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتى براى این کار نذر کرده بود.

آیه فوق مى‏گوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایسته‏اى گیاه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا).

تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنین‏اند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربیت‏خانوادگى و هم محیط.

و قابل توجه این که در ذیل این جمله مى‏افزاید و کفلها زکریا; و خداوند زکریا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید (24) پیدا است‏حال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیم‏الشانى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است.

و جاى تعجب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده:

<کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب;

هر زمان زکریا وارد محراب او مى‏شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى‏دید; از او پرسید اى مریم! این را از کجا آورده‏اى؟ گفت: این از سوى خداست; خداوند به هر کس بخواهد، بى‏حساب روزى مى‏دهد.»

آرى آن تربیت‏بهشتى نتیجه‏اش این اخلاق و غذاى بهشتى است!

در سومین آیه‏مورد بحث که در واقع مقدمه‏اى براى آیه‏مربوط به مریم و کفالت زکریا محسوب مى‏شود، باز سخن از تاثیر عامل وراثت و تربیت در پاکى و تقوا و فضیلت است; مى‏فرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد; آنها دودمانى بودند که (از نظر پاکى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفى آدم و نوحا وآل‏ابراهیم و آل عمران على العالمین – ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم).

گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت‏خانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مساله مورد بحث، یعنى تاثیر وراثت و تربیت در شخصیت و تقوا و فضیلت است.

در روایاتى که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده (25) و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتى یک انسان و مساله وراثت، تاثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمى‏توان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائى برخوردارند، با افراد دیگرى که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست‏برخوردار بوده‏اند، مقایسه کرد.

متن کامل را می توانید دانلود کنید چون فقط تکه هایی از متن این پایان نامه در این صفحه درج شده است(به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم با فرمت ورد که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود متن کامل – پایان نامه پرورش فضائل اخلاقى