فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خاستگاه و تاریخچه روانشناسی تفاوت های فردی پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان

اختصاصی از فی گوو خاستگاه و تاریخچه روانشناسی تفاوت های فردی پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خاستگاه و تاریخچه روانشناسی تفاوت های فردی پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان


خاستگاه و تاریخچه روانشناسی تفاوت های فردی پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان

دانلود مقاله خاستگاه و تاریخچه روانشناسی تفاوت های فردی پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان درس تفاوت های فردی با فرمت ورد و قابل ویرایش در 23 صفحه

این مقاله بسیار کامل و جهت ارائه به دانشگاه علمی کاربردی و شامل موارد زیر می باشد :

مقدمه

سوابق تحقیق

متن تحقیق

نتیجه گیری

پیشنهادات

منابع و ماخذ

 مقدمه

کشف این مطلب اساسی که افراد بشر با یکدیگر فرق دارند قسمتی از میراث روان شناسی جدید است. اگر چه فیلسوفان گذشته درباره اینکه آیا تفاوتهای فردی در رفتار و استعداد فطری است یا اکتسابی ، بحث نموده‌اند ولی بر همه مسلم بود که بین افراد بشر تفاوت وجود دارد. با وجود این عقاید فیلسوفان و پیشرفتهایی که در این زمینه به عمل آمده بود توجه واقعی به اختلاف فردی در اوایل قرن نوزدهم ظاهر شد. فیلسوفان و علما تا به امروز همواره در جستجوی مجموعه‌ای از قوانین کلی بوده‌اند که بوسیله آن بتوان رفتار بشر را توجیه نمود. آنها به اختلافات موجود در افراد کمتر علاقه و توجه نشان داده‌اند. متاسفانه قوانین کلی هم قادر به توجیه واضح و کامل رفتار انسان نیست و پیشرفت واقعی هنگامی میسر می‌شود که این قوانین کلی را با در نظر گرفتن خصوصیات افراد کامل کنیم. برای شناخت واقعی انسان باید رابطه بین متغیرهای شخصیت با خصوصیات منحصر به فرد جسمانی و اجتماعی که در تاریخچه زندگی هر فرد موجود است را مورد تحقیق قرار دارد. به عبارت دیگر برای دست یابی به تفاوتهای فردی روش جامعی در دست است. سیر تحولی بشر همیشه از اختلافات موجود بین افراد آگاه بوده است. در بعضی از نوشته‌های قدما این آگاهی به خوبی دیده می‌شود. برای مثال افلاطون معتقد بود که تفویض حرفه به افراد باید بر حسب قابلیت و شایستگی آنها صورت گیرد. او در کتاب جمهوریت پیشنهاد می‌کند که از داوطلبان استخدام در ارتش آزمایش استعداد سربازی به عمل آید و آنها را بر اساس این آزمایش انتخاب کنند. ارسطو درباره اختلافات موجود در جوامع مختلف مطالبی نوشته و به تفاوتهای نژادی ، جنسی و اجتماعی اهمیت داده است. در قرون وسطی شناسایی اختلافات فردی جای خود را به قوانین کلی فلسفی درباره رفتار بشر داد. در قرن هجدهم افرادی مانند روسوهربارت توجه مجدد به این مطلب را برانگیختند. ولی با این وجود حتی در قرن نوزدهم نیز توجه واقعی به این امر آن طور که باید مبذول نمی‌شد. تفاوتهای فردی برای اولین بار بر اثر یک تصادف جالب توسط علوم نجومی اندازه گیری شد.


دانلود با لینک مستقیم


خاستگاه و تاریخچه روانشناسی تفاوت های فردی پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت کودکان

تحقیق در مورد خاستگاه حکومت علوی،الهی یا مردمی؟

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد خاستگاه حکومت علوی،الهی یا مردمی؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خاستگاه حکومت علوی،الهی یا مردمی؟


تحقیق در مورد خاستگاه حکومت علوی،الهی یا مردمی؟

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه39

 

فهرست مطالب

 

خاستگاه حکومت علوی،الهی یا مردمی؟

مصطفی جعفرپیشه فرد

پیش گفتار

1ـ خاستگاه تاریخی حکومت علوی

2ـ خاستگاه جامعه شناختی حکومت علوی

3ـ خاستگاه قانونی حکومت علوی

4ـ خاستگاه دینی حکومت علوی

5 ـ خاستگاه سیاسی حکومت علوی

یک ـ دیدگاه مشروعیت الهی حکومت علوی

دو ـ دیدگاه مشروعیت الهی ـ مردمی حکومت علوی

سه ـ دیدگاه مشروعیت مردمی حکومت علوی

تأملاتی پیرامون دیدگاه سوم

تأمل اول: دیدگاه سوم از نگاه عقل عملی و فلسفه سیاسی

تأمل دوم: دیدگاه سوم از نگاه کتاب و سنت

تأمل سوم: دیدگاه سوم از نگاه ادله خاصه حکومت علوی

تأمل چهارم: دیدگاه سوم از نگاه اجماع فریقین

تأمل پنجم: نقد اجمالی ادله نقلی دیدگاه سوم

تأمل ششم: دیدگاه سوم در بوته تجربه

تأمل هفتم: نقش مردم در حکومت علوی بر مبنای مشروعیت الهی

 



پیش گفتار

 

خاستگاه حکومت علوی را می توان از زوایای گوناگون تاریخی،
جامعه شناختی، حقوقی، دینی و سیاسی، مورد کاوش قرار داد. این مقاله پس از
عبوری سریع از خاستگاههای یادشده، محور خود را جستجو پیرامون خاستگاه
سیاسی حکومت علوی قرار می دهد. در باره خاستگاه سیاسی حکومت علوی، با
سه دیدگاه: الهی، الهی ـ مردمی و مردمی مواجهیم. نخست این سه دیدگاه، با
استناد به گفتار مدعیان آنها مطرح می شود. آنگاه با توجه به دیرینه بودن گفتمان
دیدگاه اول و دوم که یکی مربوط به پیروان آن حضرت و دیگری مربوط به دیگر
فرق مسلمان است، با عنایت به سرشاری منابع و تألیفات پیرامون آن دو، سمت و
سوی اصلی بحث را متوجه دیدگاه سوم که جنبه کاربردی بیشتری هم دارد و از
مباحث زنده سیاسی جامعه است، نموده و پس از ذکر مستندات این دیدگاه با
تأملات هفت گانه، به ارزیابی آن از نگاه عقل، کتاب، سنت و اجماع و عملکرد
تجربی آن در طول تاریخ خواهیم پرداخت و در پایان به نقش مردم در حکومت
علوی بر مبنای خاستگاه الهی آن اشارتی مختصر خواهد شد.

 

 

|48|



1ـ خاستگاه تاریخی حکومت علوی

 

در پی قتل عثمان و بلاتکلیف ماندن مسأله زمامداری و خلافت، نخبگان و خواصّ، مرکب از
چهره های شاخص مهاجرین و انصار و دیگر افراد مؤثر در جامعه اسلامی آن برهه، به همراهی
تعداد زیادی از مردم مدینة النبی(ص)، در مسجد رسول خدا برای چاره اندیشی و شور و مشورت
در این مسأله مهم و حیاتی گرد آمدند. مسجد مملو از جمعیت شد. انگشت اشاره و ارشاد برخی از
خواصّ و سابقین در عرصه ایمان و جهاد، همچون: عمار یاسر، ابن تیهان، ابوایوب انصاری و
سخنان روشن گرانه ایشان در فضل و سابقه و جهاد و قرابت امیرالمؤمنین(ع)، زمینه های پیش
آمده در اثر حوادث بیست و پنج ساله گذشته را فعلیت بخشید و همگی بر علی(ع) اجماع و اتفاق
کردند. سیل خروشان علاقه و احساسات خواصّ و عوام به سوی بیت امام(ع) به جریان افتاد.
انبوه جمعیت در درب خانه مولا گرد آمدند و یکصدا آن امام همام را برای پذیرش حکومت و
ولایت تحت فشار قرار دادند، حادثه ای که در تاریخ خلافت، برای نخستین بار و آخرین مرتبه
اتفاق می افتاد [1]. خود حضرت در وصف بیعت گوید:

"و بسطتم یدی فکففتها و مددتموها فقبضتها، ثم تداککتم علیّ تداکّ الاِبل الهیم علی
حیاضها یوم ورودها حتی انقطعت النعل و سقطت الرّداء و وطیء الضعیف و بلغ من
سرور الناس ببیعتهم ایّای ان ابتهج بها الصغیر و هدج الیها الکبیر و تعامل نحوها
العلیل و حسرت الیها الکعاب؛ [2]

دستم را گشودید، بازش داشتم و آن را کشیدید، نگاهش داشتم، همچون شتران تشنه
که روز آب خوران به آبگیر درآیند، بر من هجوم آوردید، چندان که کفش از پای در
آمد و ردا افتاد و ناتوان پایمال گردید و خشنودی مردم در اثر بیعت با من بدانجا
رسید که خردسال از آن شادمان شد و سالخورده لرزان لرزان به سوی آن روان گردید
و بیمار، برای بیعت، خود را سر پا نگه می داشت و دختران جوان نقاب از چهره
کشیدند، برای مشاهده آن منظره.">

در نخستین گام؛ امام(ع) که اوضاع را آشفته می دید و زمینه های اجتماعی را برای انجام
اصلاحات و بازگشت به خطوط اصلی ترسیم شده در کتاب الهی و سنت نبوی فراهم نمی دید و
می دانست دگرگونی جامعه، آن قدر الوان و رنگارنگ شده و ابرفتنه همه جا را پوشانده و مسیر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خاستگاه حکومت علوی،الهی یا مردمی؟

دانلودمقاله خاستگاه احکام اخلاقى

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله خاستگاه احکام اخلاقى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


اکنون باید بررسى شود، اخلاق با تاثیر شگرفى که در تغییر حقیقت انسان و سازندگى او دارد، از کجا مایه مى‏گیرد؟
انسان، حقیقتى متفکر و مختار است و معلوم است که امر اعتبارى نمى‏تواند حقیقتى خارجى را بسازد; ولى امر اعتبارى با واسطه‏هایى از امر حقیقى اخذ مى‏شود; امر اعتبارى براى پیدایش حقایق اعتبارى، زمینه مى‏شود; یعنى همان طور که حوادث جهان، که امور حقیقى و تکوینى است، در گیاهان، حیوانات و نباتات مؤثر است و هر کدام کار خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مى‏کنند، انسان هم کارهاى خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مى‏کند، وامور اعتبارى وى منشا حقیقى و تکوینى دارد.
بایدها و نبایدهاى اخلاقى
از آن جا که انسان موجودى ادراکى است و کارهاى خود را با اختیار و اراده انجام‏مى‏دهد تا آن جا که مى‏فهمد آنها را بر اساس «باید» و «نباید» تنظیم مى‏کند;اما آن جا که ادراک ندارد خود را آزاد مى‏پندارد; مثلا مى‏گوید من در هواى‏سرد باید لباس ضخیم بپوشم تا سرما نخورم و در هواى گرم باید لباس‏نازک‏بپوشم تا از گرما آسیب نبینم چنانکه در گرسنگى و سیرى این چنین است.
انسان در فصول گوناگون، تصمیمهاى مختلفى مى‏گیرد و بایدها و نبایدهاى‏گوناگونى دارد، حتى در شبانه روز نیز بایدها و نبایدهاى گوناگونى دارد;زیرا حوادث یکسان نیست; مثلا گاهى، وقت کار و گاهى وقت استراحت است. این بایدها و نبایدها از کیفیت‏برخورد انسان با حوادث، پیدا مى‏شود; به‏عبارت دیگر، انسان بایدها و نبایدها را بر اساس روابطى که بین خود و جهان‏تکوین مى‏بیند تنظیم مى‏کند. این که مى‏گوید: «من باید این کار را انجام‏بدهم‏»، خود وظیفه و توصیه اخلاقى است; اما وقتى مى‏گوید: «من اگر این کار را بکنم، چنین اثرى دارد و اگر آن کار را نکنم، آن اثر را ندارد» کار اخلاقى نیست.
واقعیت مسائل اخلاقى
همان طور که خوبى و بدى پزشکى از روى سلیقه نیست‏بلکه بر اساس علم وعلت‏است، خوبى و بدى مسائل اخلاقى نیز بر اساس تجرد روح و واقعیت است‏نه‏از روى سلیقه; و چون بر اساس واقعیت است، برهان پذیر است (2) چنانکه در ضمن مباحث آینده به آن اشاره خواهد شد; اما «مباحات‏» و چیزهاى حلال، سلیقه پذیر است; مثلا، انسان سالم در کنار سفره‏اى که چند نوع غذا در آنجا وجود دارد در انتخاب غذا آزاد است. اگر غذا سالم باشد و براى او زیانبار نباشد، او هر یک از آنها را بر اساس سلیقه خود مصرف مى‏کند یا اگر انواع و رنگهایى از لباس وجود داشته باشد و پوشیدن هیچ یک هم ضررى نداشته باشد، در انتخاب نوع و رنگ لباس بر اساس سلیقه خود عمل مى‏کند و انسان در موارد «منطقة الفراغ‏» آزاد است.
در مسائل حلال و حرام نیز چنین است. اگر امر حلالى به چند صورت وجود داشته باشد، آنجا سخن از انتخاب و آزادى است; اما بین حلال و حرام، سخن از انتخاب و آزادى نیست; اگر چه انسان تکوینا آزاد است ولى تشریعا آزاد نیست و یقینا یکى از اینها به حال او زیانبار و دیگرى، سودمند است; چون همه کارها نسبت‏به روح مجرد انسان، یکسان نیست. از این جا مسئله حسن و قبح، خیر و شر، و ... مطرح مى‏شود و آن کسى که از رابطه این اعمال با روح انسان، با خبر است هم به عنوان «باید و نباید» دستورالعمل اخلاقى و هم به عنوان «بود و نبود»، گزارش نظرى مى‏دهد.
منشا کلى بودن اصول اخلاقى
در قرآن کریم و سنت معصومین (علیهم السلام) این دو راه یعنى باید و نباید و بود ونبود کاملا محسوس است. آنان هم از راه بود و نبود هشدار تلویحى داده و تهدیدضمنى کرده و گفته‏اند: انجام این کار، پایانش هلاکت و شقاوت، و آن‏کار، پایانش حیات و سعادت است و هم مستقیما دستور تحریم یا ایجاب (بایدو نباید) داده‏اند; همان دو کارى که پزشک مى‏کند در ادله نقلى اعم از قرآن‏وروایت دیده مى‏شود; و از همین جا اصول کلى اخلاق، نشئت مى‏گیرد وچون این اصول براى شخص معینى نیست‏بلکه براى انسان از آن جهت که «انسان‏»است، یعنى براى فطرت آدمى است و این فطرت در همگان وجود دارد:«فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله‏» (3) لذا این اصول، «علم‏»مى‏شود; در نتیجه هم قضایا، و مبانى و مبادى کلى دارد و هم فلسفه اخلاق، قابل توجیه است; ولى اگر اخلاق قضیه‏اى شخصى باشد، نه قابل استدلال است‏براى این که علم و برهانى نیست و نه فلسفه‏اى براى آن مى‏توان ذکر کرد.
بنابراین، کلى بودن اصول و قضایایى که در درون علم اخلاق مطرح مى‏شود، از یک سو و نگرشى که به عنوان «فلسفه اخلاق‏» از بیرون به علم اخلاق مى‏شود از سوى دیگر نشانه آن است که اخلاق، امرى شخصى نیست، بلکه کلى است و پایگاهى ثابت و جاودانه دارد; زیرا قضایاى کلى بدون داشتن پایگاه ثابت و مجرد، قابل فرض نیست.
اگر اخلاق امرى شخصى باشد و پایگاهى ثابت، مجرد و جاودانى نداشته باشد، نه از درون مى‏توان براى آن اصول و قضایاى کلى تبیین کرد و نه از بیرون مى‏شود براى آن فلسفه و براهین کلى ذکر کرد.
تجربى بودن مسائل اخلاقى
برخى مى‏گویند: علومى برهانى است که با قیاسهاى منطقى و مقدمات تجربى و مانند آن، قابل اثبات باشد و چون اخلاق چنین نیست پس استدلالى نیست در حالى که اخلاق هم مانند علوم تجربى، برهانى است ولى صاحبان این راى اخلاق را در حد سلیقه مى‏دانند; اینان انسان را درست نمى‏شناسند و از رابطه انسان با جهان حاضر و آینده، خبرى ندارند.
قبلا اشاره شد که پزشک، از آن جهت که صاحب علم تجربى است، از «بود و نبود» خبر مى‏دهد و از آن جهت که معالج است، از «باید و نباید» سخن مى‏گوید و توصیه اخلاقى دارد و البته آنچه پزشک مى‏گوید محصول تجربه اوست. اخلاق، که مایه سلامت‏یا بیمارى روح است نیز جزو علوم تجربى است که وحى از آن پرده برداشته، مى‏گوید: جهان هستى و هستى آفرین، کسانى را که از راه ظلم و فساد اخلاقى زندگى مى‏کنند کامیاب نخواهد کرد و پایان ظلم، تعدى، ربا، رشوه خوارى و بدآموزى، هلاکت افراد، سقوط خانواده‏ها و ویرانى جامعه است. اینها مسائل تجربى است که روایات اسلامى از آنها پرده برداشته و قرآن کریم در تبیین اصول کلى آن مى‏فرماید: «فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین‏» (4) ، «قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین‏» (5) .
در سوره مبارکه «حجر» مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایات للمتوسمین‏» (6) . آنها که آثار باستانى را مى‏شناسند، دو منطقه پر سابقه و خوش سابقه را که در بین راه حجاز به شام، در کنار بزرگراه واقع شده و ما هر دو را ویران کرده‏ایم (7) ، ببینند: «انهما لبامام مبین‏» (8) .
نخست‏به صورت جمع مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایات للمتوسمین‏» سپس مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایة للمؤمنین‏» (9) «آیه‏» را به صورت مفرد ذکر مى‏کند; یعنى براى مردم با ایمان، یک آیه یا معجزه است; اما براى «متوسمین‏» آیات و نشانه‏هاى باستانى زیادى پیدا مى‏شود. از این تعبیرات در قرآن کریم کم نیست.
نوعى دیگر از تجربه
ما خود به عالم برزخ نرفته‏ایم تا با مشاهده، از آن با خبر شویم و نیز «آن را که خبر شد خبرى باز نیامد»، ولى کسى که آن نشئه را آفریده و نیز اولیاى الهى، که جامع دنیا و آخرتند وهم اکنون مشاهدات برزخى فراوانى دارند، به طور مکرر به ما گفته‏اند: فضایل اخلاقى براى مرگ، برزخ، قبر و...، سودمند و رذایل اخلاقى، زیانبار است و این هم نوعى تجربه و تواتر است; یعنى کسانى که از برزخ و مرگ باخبرند، به طور متواتر گزارش داده‏اند که در آنجا رذایل اخلاقى به چه صورت ظهور مى‏کند و فضایل اخلاقى چه جلوه‏اى دارد.
البته اگر ما تجربه و تواتر را مخصوص آزمایشگاه بدانیم اخلاق، جزء علوم تجربى آنچنانى نیست; اما اگر تجربه هر چیز را مناسب با همان چیز دانسته وروح را مثل بدن بلکه قویتر از آن بدانیم و براى آن، مانند بدن سلامت و مرض و حیات و مرگ قایل باشیم البته مرگ به معناى قرآنى، که رشدش را از دست مى‏دهد، نه اینکه نابود مى‏شود در آن صورت، مسائل اخلاقى نیز جزو مسائل تجربى خواهد بود. بنابراین، مى‏توان از مقدمات تجربى و نیز از تواتر بلکه بالاتر، از علوم متعارفه کمک گرفت و مسائل اخلاقى اعم از عقاید، ملکات و نتایج اعمال را اثبات و برهانى کرد.
ضرورتى اجتناب‏ناپذیر
درست است که ما باید آنچه سازنده جوامع انسانى است‏بازگو کنیم و از اصطلاحات علمى یپرهیزیم ولى پاسخ ندادن به شبهات رهزن، باعث مى‏شود که اخلاق و علم اخلاق تاثیر خود را از دست‏بدهد. از این رو براى این که مسائل اخلاقى جاى خود را در جامعه باز کند، طرح بعضى از شبهات و مصطلحات علمى و پاسخ به آنها سودمند است که در این زمینه، چند نکته مورد توجه قرار مى‏گیرد:

 

ضرورت، امکان و امتناع
نکته اول این که، مسئله «باید»، «نباید» و «شاید» که گاهى از آنها به عنوان «ضرورت‏»، «امکان‏» و «امتناع‏» یاد مى‏شود یک جامع انتزاعى و مفهومى دارد که در همه علوم کاربرد دارد; به این معنا، اینها مشترک معنوى است نه مشترک لفظى، اما بر اساس اصطلاحات علوم گوناگون به اقسام مختلف تقسیم مى‏شود.
هر کدام از علوم نظرى و عملى، عنوان ضرورت، امکان و امتناع را به معنا و اصطلاح خاص خود تفسیر مى‏کنند; البته آنها بین دو اصطلاح مزبور به منزله مشترک لفظى هستند; یعنى «باید» در حکمت نظرى با «باید» در حکمت عملى مشترک لفظى است; زیرا در مرحله دوم بر خلاف مرحله اول که نوعى جامع انتزاعى وجود داشت و اینها در آن مندرج بودند هیچ جهت اشتراکى بین این دو علم و اصطلاح آنها نیست; به این معنا که، ضرورت، امکان و امتناع را که حکیم، طبیب، ریاضیدان و یا دانشمند دیگرى که در علوم نظرى صاحب نظر است‏به کار مى‏برد غیر از ضرورت، امکان و امتناعى است که در حکمت عملى کاربرد دارد; در عین حال اینها بین علوم مذکور مشترک لفظى هستند و گاهى بر اثر همین اشتراک لفظى ممکن است‏خلط و اشتباهى رخ دهد و هر یک به جاى دیگرى استعمال شود که «مغالطه‏» مى‏شود و منشا آن مغالطه هم اشتراک لفظى است.
جهات قضایا در حکمت نظرى و عملى
ضرورت، امکان و امتناع یا باید، نباید و شاید گرچه گاهى در محمول تعبیه مى‏شوند و جزو آن قرار مى‏گیرند ولى در اصل براى «جهت قضیه‏» طرح شده‏اند; زیرا قضیه، موضوع و محمولى دارد، وجود رابطه بین موضوع و محمول و کیفیت آن را جهات قضیه، تعیین مى‏کنند که آیا رابطه برقرار است‏یا نیست و اگر رابطه‏اى هست، ضعیف است‏یا قوى؟ پس جهت ضرورت، امکان و امتناع براى تبیین کیفیت ارتباط محمول با موضوع است.
در قضایاى نظرى، روشن است که این سه امر، جهات قضیه است. فیلسوف و حکیم الهى مى‏گوید خدا، معاد، روح، وحى، رسالت ونبوت بالضروره موجود و حق است. البته گاهى ضرورت، ذاتى، گاهى ازلى، گاهى وصفى و گاهى ... است و در بعضى از امور هم جهت قضیه، امکان است.
این سه امر که هر کدام جهت قضیه خاصى است، در حکمت عملى هم هست; مثلا فلان چیز حتما یا ضرورتا خوب است و باید آن را انجام داد یا حتما و ضرورتا خوب نیست و باید از آن پرهیز کرد اما در حکمت عملى از ضرورت، امکان و امتناع اصطلاحا به وجوب، اباحه و حرمت‏یاد مى‏شود.
تفاوت امتناع و ضرورت در حکمت نظرى و عملى این است که امتناع و ضرورت در حکمت نظرى تخلف‏ناپذیر، و در حکمت عملى تخلف‏پذیر است; زیرا معناى ضرورت در حکمت نظرى این است که این امر، قطعى است; چه کسى بخواهد و چه نخواهد ولى معناى ضرورت در حکمت عملى این است که این را حتما باید انجام بدهیم اما از آنجا که انسان، موجود مختار و مریدى است ممکن است هم در مورد «باید» و هم در مورد «نباید» تخلف کند ولى ضرورت و امتناعى که در حکمت نظرى است تخلف ناپذیر است.
پس در نکته سوم ما به این نتیجه مى‏رسیم که هر دو، یعنى هم علوم و حکمت نظرى و هم علوم و حکمت عملى، از این امور به عنوان جهات قضایاى مربوط به خود استفاده مى‏کنند با این فرق که در علوم نظرى قضیه واقعا قضیه و خبر است و موضوع، محمول و جهت دارد ولى در امور عملى، قضیه در حقیقت، قضیه نیست‏بلکه «انشاء» است; اگر چه به صورت خبر و قضیه در بیاید; مثلا، گاهى مى‏گویند: «نماز واجب است‏»; این جمله گرچه جمله خبریه و به صورت قضیه است ولى روح آن «انشاء» است; یعنى «باید نماز خواند» وقتى کسى از این انشاء گزارش مى‏دهد، مى‏گوید:«دین حکم مى‏کند که نماز واجب است‏» اخبار به انشاء است ولى خود این خبر، قضیه‏اى است که خارج از بحث است; اما «مخبر به‏» آن (وجوب نماز) حکمى انشایى است و حکم انشایى، قضیه نیست تا جهت داشته باشد ولى صورت قضیه دارد و البته همین حکم انشایى که حکم را به موضوع مرتبط و براى آن ثابت مى‏کند، گوناگون است. گاهى به صورت «باید»، گاهى به صورت «نباید» و گاهى به صورت «شاید» است.
حکمت نظرى و عملى و کمیت جهات
علوم نظرى همان طور که در معناى ضرورت، امکان و امتناع، یعنى باید و نباید و شاید، با علوم عملى، اختلاف عمیقى دارد، اختلاف عمیق دیگرى هم بین این دو رشته از علوم هست که به کمیت‏بر مى‏گردد. به عبارت روشنتر، در منطق گفته شده: «قضایاى موجهه‏»، اعم از «بسیط‏» و «مرکب‏»، سیزده قسمند (البته این «حصر » حصر عقلى نیست و ممکن است‏بر این اقسام، اقسام دیگرى افزوده شود) ولى ریشه همه اقسام یاد شده، سه قسم ضرورت، امکان و امتناع است; اما ریشه جهات در علوم عملى پنج قسم است.
یکى از فرقهاى اساسى بین حکمت نظرى و عملى و نیز امور اعتبارى و واقعى و بین باید، نباید و شاید حقیقى و تکوینى و باید، نباید و شاید اعتبارى، این است که در علوم نظرى، جهت قضیه بیش از سه قسم نیست; یعنى، شى‏ء یا حتمى الوقوع است‏یا حتمى العدم، و یا نه حتمى الوقوع است و نه حتمى العدم; ولى در علوم عملى، جهات قضیه به پنج قسم مى‏رسد. در قوانین و حقوق هم فقط دو قسم وجود دارد که: این کار را «باید» و آن کار را «نباید» انجام داد; اما «شاید» وجود ندارد; ولى مسائل اخلاقى مانند مسائل فقهى، هم به باید و نباید و هم به شاید کار دارد.
دستورهاى اخلاقى به متخلق مى‏گوید این عمل را حتما باید انجام بدهى و آن دیگرى را حتما ترک کنى و در انجام دادن و انجام ندادن فلان عمل سوم، مختار هستى; اما قوانین یک کشور یا مسائل حقوقى آن، در باره شایدها موادى را طرح نمى‏کند; چون انسان در آن محدوده، آزاد است. ولى مسائل اخلاقى براى این که مرزها را مشخص کند، بایدها را در یک سوى، نبایدها را در یک سمت و شایدها را هم در جهت‏سوم بازگو مى‏کند. از این رو مسئله «مباحات‏» در فقه و اخلاق مطرح است، اما در مسائل حقوقى مطرح نیست; یعنى، لازم نیست ماده‏اى در حقوق و قوانین بگذرانند که فلان کار، مباح است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله خاستگاه احکام اخلاقى

پاورپوینت خاستگاه های هنری معماری مدرن

اختصاصی از فی گوو پاورپوینت خاستگاه های هنری معماری مدرن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت خاستگاه های هنری معماری مدرن


پاورپوینت خاستگاه های هنری معماری مدرن

 

خاستگاه های هنری معماری مدرن 61 اسلاید

 

 

 

 

 

با توجه به سیر تاریخی و عقاید فکری که در جنبشهای مذکور به طور نسبتا کامل و اجمالی آمد میتوان نتایج متعددی از آنها گرفت جنبشهای انتزاعی از جمله اکپرسیونیسم،کوبیسم ،آرت دکو و تا حدی ده استیل را میتوان در نظر گرفت که باتوجه از تفکراتی که در جهان هستی شکل گرفته و چیزی که در ذهن پردازش شده و به مثابه یک کامپیوتر بعد از پردازش خروجی منحصر بفردی برای هر هنرمند یا معمار می دد.به همین جهت سبکهای نا برده همگی ویژگی های زیبایی شناسانه را دارا بوده از نمونه های معماری این هنر انتزاعی در کارهای گائودی در اسپانیا به وفوور وجود دارد در تعدادی از این جنبش ها هچون آرت دکو یا اکپرسیونیسم جنبه های هنری و نیم نگاهی به تاریخ و معماری گذشته دارند.آنچه که امروز و بعد از پست مدرن در معماری دیده میشود .می توان در دو بخش جدا گانه تفسیر نمود.از نظر معماری و از نظر عقاید و نظریات شهرسازی و از تاثیرگذارترین تفکراتی که بسیار در این دو جنبه دیده می شود.تفکرات شهرسازی کوربوزیه و تا نسبت قابل توجهی آنتونی سانت الیا در شهرهای پیشرفته دنیا همچون نیویورک و دیگر شهرهای ایالات متحده و اروپا دیده میشود.شهرهای با آسمانخراشهای چندین طبقه و رقابت برای بدست آوردن ارتفاع بیشتر که شهر دبی با برج الخلیفه در حال حاضر پیشتاز در این امر است.

 

تصویر فایل:

خاستگاه های هنری معماری مدرن

 


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت خاستگاه های هنری معماری مدرن