اختصاصی از
فی گوو دانلود مقاله پیامبر اعظم در ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
پیامبر اعظم در ادبیات
مدح و منقبت رسول خدا (ص) به ادبیات فارسی جان تازهای بخشید و موجب شد تا شاعران ایرانی با الهام از آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و روایات عترت پاک آن حضرت، به آفرینش آثاری بپردازند که برخی از این آثار، در شمار شاهکارهای ادبیات فارسی است.
این رویکرد موجب شد تا ادبیات فارسی، در شمار یکی از مقدسترین جلوههای ادبیات جهان قرار گیرد.
در ادبیات معاصر ایران به ویژه در آثار ربع قرن اخیر نیز، اشعار بسیار زیبا و ارزندهای درباره شخصیت بزرگ و وجود مقدس رسول اکرم (ص) خلق شده است که این آثار به لحاظ طراوت زبانی و نزدیکی به زبان روزگار ما و نیز تمایز زاویه دید و دیگر نوآوریها، از جایگاه ویژه والایی برخوردار هستند.
روزی ابوجهل چند سنگ در دست داشت و به پیامبر(ص) گفت که اگر تو پیامبر و رسولی و فرستاده ی خدا ، بگو که در مشت من چیست؟ پیامبر (ص) فرمودند که من بگویم یا اینکه آنچه که در دستان توست بر رسالت ما گواهی و شهادت دهند ؟ ابوجهل گفت که این دومی بهتر است ، و به اذن خدا سنگها در دست ابوجهل بر رسالت پیامبر شهادت دادند ؛ ابوجهل وقتی چنین وضعی را دید سنگها را برزمین کوبید و فرار کرد .
سنگها اندر کف بوجهل بود
گفت ای احمد بگو این چیست زود
گر رسولی چیست در مشتم نهان
چون خبر داری ز راز آسمان
گفت چون خواهی بگویم کان چهاست
یا بگویند آن که ما حقیم و راست
گفت بوجهل آن دوم نادرتر است
گفت آری حق از آن قادر تراست
از میان مشت او هر پاره سنگ
در شهادت گفتن آمد بیدرنگ
لااله گفت و الاالله گفت
گوهر احمد رسول الله سفت
چون شنید از سنگها بوجهل این
زد زخشم آن سنگها را برزمین
شخصیت پیامبر
جریر بن عبدالله رسول خدا مبعوث گردید، من به حضورش آمدم تا با او بیعت کنم، فرمود: یا جریر به چه منظورى پیش من آمدهاى، گفتم: یا رسول الله (ص) آمدهام تا بر دست تو مسلمان شوم، حضرت عباى خود را براى نشستن من به زمین پهن کرد. بعد به یاران خود فرمود: چون کسى که در میان قوم خویش محترم است پیش شما آید احترامش کنید: «اذا اتا کم کریم قوم فاکرموه»2
نهى از بدگویى
ابن مسعود گوید: رسول خدا (ص) فرمود: کسى در پیش من از اصحابم بدگوئى نکند، مىخواهم وقتى که پیش شما مىآیم قلبم نسبت بشما آرام و بى دغدغه باشد: «قال رسول الله (ص): لا یبلغنى احد منکم عن اصحابى شیئا فانى احب ان اخرج الیکم و انا سلیم الصدر»3.
صبر و مقاومت
آنگاه که پسرش ابراهیم در حال جان دادن بود چنین فرمود: اگر فرزند در گذشته، براى پدر اجرى نداشت و اگر این نبود که زندگان به مردگان ملحق خواهند شد، در این صورت بر تو محزون مىشدیم اى ابراهیم، بعد به گریه افتاد و فرمود: چشم اشک مىریزد، قلب مىسوزد ولى جز آنچه خدا راضى باشد سخنى نمىگوئیم و اى ابراهیم ما در فراق تو محزونیم :
«و قال لابنه ابراهیم و هو یجود بنفسه: لولا ان الماضى فرط الباقى و ان الاخر لاحق بالاول لحزّنا علیک یا ابراهیم ثم دمعت عینه و قال: تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول الا ما یرضى الرب و انّا بک یا ابراهیم لمحزونون: 7».
تواضع
روزى خواهر رضاعیش محضر وى آمد، حضرت چون او را دید شاد شد، عباى خویش را پهن کرد و او را در آن نشانید، با او سخن مىگفت و بر رویش مىخندید، بعد برخاست و رفت، آنگاه برادر آن زن آمد حضرت با او مثل خواهرش رفتار نکرد، گفتند: یا رسول الله با خواهرش رفتارى کردى که با برادرش نکردى با آنکه او مرد است؟!
فرمود: آن خواهر بر پدرش از این برادر نیکوکارتر بود.
شعر در عصر اسلام
شعر روح و باطن همه هنرهاست و هنرمندان همه در مرتبه سیر و سلوک باطنی خودشاعرند. اگر هیچ هنری را در میان هنرهای اسلامی به محک کلام نبی(ص)و ائمه(ع)
سنجیده ندانیم،شعر چنین نخواهد بود زیرا شواهد بسیار در میان است تا بر این نظرحجت آید که شعر حقیقی کلامی است که روح القدس بر زبان شاعر جاری کند (1) .شاعردر ساحتخیال سکنی میگزیند و دل میگشاید به سوی عالم و آدم و مبدا عالم و آدم تادر افق چشم دل او حقیقتشان آشکار گردد.این نمود جز به انکشاف حقیقت و از آنجاالهام حقیقتبه واسطه حجاب و یا بیواسطه نیست.
در مرتبه بیواسطگی است که شاعرکلامش کلام روح القدس میشود و گرنه مقام او همان است که علی(ع) فرمود:
«نفث الشیطان علی اللسان (2) .
یعنی شیطان درایشی بر زبان شاعر جاری سازد.این بیان همانبیان سحری است که در کلام حضرت نبی(ص)آمده است(ان من البیان سحرا).امادر مقام بیواسطگی و آینگی نسبتبه حق بر زبان شاعر حکمت جاری میگردد چنانکهفرمود:«ان من الشعر لحکمة»
گفت پیغمبر که ان فی البیان سحرا و حق گفت آن خوش پهلوان لیک سحری دفع سحر ساحران مایه تریاک باشد در میان آن بیان اولیاء و اصفیاست کر همه اغراض نفسانی جداست
شاعران حقیقی همواره تمنای سیر به مقام روح القدس (3) داشتهاند.زیرا با پایمردیقوه قدسی روح القدس میتوان به گنجهای تحت العرش راه برد چنانکه حکیمان انسیگفتهاند«تحت العرش کنوزا مفتاحه لسان الشعرا»یعنی زیر عرش گنجهایی است و زبانشاعران گشاینده آنند.اما شاعر عصر جاهلی که درونش را هوای نفس پر کرده حتی زمینو آسمان حسی نزدیکش را نمیبیند و صورت ممسوخی از آن را که همان صورت سافلو اسفل حیات حیوانی آدمی است ادراک میکند.با این اوصاف شعر شیطانی جاهلیدیگر نمیتوانست در برابر شعر رحمانی اسلام باقی بماند،همچنانکه بتهای 360 گانه مکهبه قوت عصای پیامبر و تایید روح القدس شکستند میبایستشعر و صورت خیالی کاو وگوژ نفس اماره جاهل فرو پاشد و از میان برود.حال با این مقدمه،نظری به اوضاع آغازینظهور شعر اسلام و بسط آن بیفکنیم.
از آنجا که شعر تنها هنر یا هنر غالب قوم عرب قبل از اسلام و به یک اعتبار تنها طریقتفکر عصر جاهلی بود،ظهور وحی در صورت قرآن و کلام الهی همه شاعران را تا مدتیمرعوب خویش کرد و بسیاری از اشعار را باطل ساخت و روح بسیاری از شاعران رامتحول گردانید.این تحول در مواجههای که شاعران با کلام خدا(قرآن مجید)داشتندحاصل شد قرآن هیچ مشابهتی به کلام بشری و شعر شاعران جاهلی نداشت.قرآن طیبیست و سه سال به حضرت نبی وحی شده بود.
در آغاز سخن از هنرمندی حضرت نبی ختمی مرتبت(ص)گفتیم.این هنرمندیعبارت است از نسبتبیواسطه با ذات احدیت و نیوشایی اسراری که قدسیان با اودر میان گذاشتهاند و بدینسان عالم اسلامی ابتدا در وحی اقامه شده است.قابلیت وجودپیامبر(ص)منشا اتصال روح القدس(جبرئیل امین)فرشته کلام الهی به او بوده است.
عالم اسلامی همان ظهور و تجلی اسم اعظم الله اکبر و کل و حقیقت محمدی است کهبیحجاب در افق چشم دل پیامبر اسلام(ص)و اهل بیت عصمت و طهارت(ع)گشودهشده است.این مرتبه یعنی ظهور کلی عالم اسلامی اختصاص به انسان کامل دارد،اما درمراتب نزولی چنانکه ابن عربی در فتوحات مکیه بدان اشاره کرده وجود شاعران وهنرمندان را نیز فرا میگیرد و پرتو الهام رحمانی و ربانی روحشان را در حال سکر آمیزادراک وحدت حقیقی روشن میگرداند.
سورههای آغازین که در مکه وحی شدند دوران پر آشوبی را چون داهیه بزرگ برایشاعران پدید آورد.شاعران مجنون(جن زده)جاهلی ساحتی ورای ساحتشعر شیطانی(جنی)نمیشناختند. کلمات مهیج و تشبیهات خلاف آمد عادت با آهنگی بیسابقه چونصاعقه بر دل محجوب کافران و مشرکان فرود میآمد و آنها را از عاقبت تاریکشان دردرکات جهنم هراسان میساخت.قرآن در آیات تشبیهی که با صورتهای خیالی به ظهورآمده بود، زبان پر راز و رمز را تفکر حضوری تشبیهی را به شاعران آموخت.آیاتیچون«الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء... »(ابراهیم:24 و 25)
و آیات نور نظیر
«الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح.المصباح فی زجاجه. الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضییء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم(نور:35)
لحنی بلند دارد،جمال وحسن الهی بالتمام در آنها ظاهر است و معنایشان عمیق است، احساس شاعرانه رابر میانگیزد و صورتی از تخیل را ابداع میکند که در آن اشیاء در حجمهای نا معهودیجلوهگر میشوند.بدین ترتیب عالمی در قرآن و هنر قرآنی اقامه میشود که هنر شرک راطرد و نفی میکند از اینجاست که قرآن در سوره شعرا در آیاتی شاعرانی را که به آنها شیاطین نازل میشوند محکوم میکند (4) .اینان شاعران بت پرست مکه بودند و هنر خود راصرف هجو مقدسات اسلام و تحقیر پیروان پیامبر میکردند و از این لحاظ در زمره اولیاءشیطان و ضد اسلام به شمار میرفتند. بنابراین آیات شاعران دو دستهاند یک دسته که تابعضلالتشیطانیاند و دیگرانی که اهل ذکر کثیر و عمل صالحاند و همین دو دستهاند که درسرتاسر تاریخ اسلام مظهر دوگانگی هنر دینی و دنیوی بودهاند.میراث ادب و فرهنگملل و نحل مشرک،و بهرهمندی از ماثورات انبیاء و اولیاء اساس کار این دو گروه بودهاست و در بالاترین مرتبه شاعران از حقیقتشیطانی گذشته و در زمره حکمای انسیکلمات الله را تلقی کردهاند.
با ظهور حقیقت اسلام شعر شعرای باطل نسخ گردید و تا وقتی که درهای آسمان بازبود و عالم محل نزول وحی الهی بود شاعران باطل مرعوب شده بودند.بالتبع شعر باطلقدیم بالکل تعطیل شد و دیگر کسی مطابق ذوق شاعران کهن به ستایش شراب و عشقنمیپرداخت و اگر ستایش بود از اسلام و پیامبر اسلام و وصف مبانی اسلام بود.در اینزمان خطبه به جهت فایده آن در تشحیذ حس دینی بسط یافته بود.در عصر خلفایراشدین نیز این وضع ادامه یافت اما با به قدرت رسیدن امویان وضع برگشت و رجوعیدیگر به سوی شعر شیطانی جاهلی به سراغ و سروقت مسلمین آمد.
از بزرگترین شاعران عصر پیامبر باید از حسان بن ثابت نام برد.او شاعر مخضرمی (5) بود که«داهیه کبری»(بلای بزرگ)قریش خوانده شد،زیرا به تشویق پیامبر آنان را هجومینمود.به فرمان پیامبر برای او در مسجد مدینه منبری نصب کرده بودند و او از آنموضع در حضور حضرت نبی مشرکان را هجو مینمود.و پیامبر به او میفرمود«اللهمایده بروح القدس»(بارالها او را به واسطه روح القدس مؤید بدار). پیامبر همواره او راتایید میکرد و میفرمود که تا وقتی که به زبان خویش ما را یاری کنی به واسطه جبرئیلمؤید باشی (6) .
کعب بن زهیر که از شرک به اسلام روی آورده بود با قصیدهای به نام البرده(ردایافتخار)محبت رسول را طلبید (7) و پیامبر اجابت کرد.دیگر شاعران معروف مؤید بهروح القدس کعب بن مالک و عبد الله بن رواحهاند که پیامبر آنها را مامور به پاسخگویی بهشاعران مشرک کرد.این شاعران در پرتو قرآن و سنت اغلب در قلمرو سیاست و اخلاق(حکمت عملی)منشا اثر بودند.اما هنوز بنیاد حکمی استواری نیافته بودند و حکمتاشعار آنان اغلب به حضور عملی محدود میشد و برخی از آنها به بیان تجربیات معنویشخصی میپرداختند.علاوه بر این هنوز شقاقی میان ظاهر و باطن پیدا نشده بود تاشاعرانی به وصف ظاهر(و ملازمهاش جهاد اصغر)و شاعرانی به وصف باطن(وملازمهاش جهاد اکبر)و عوالم روحانی بپردازند.در عصر پیامبر شاعران دینی همواره بنابه روایات اسلامی از ناحیه جبرئیل و عنایات ویژه روح القدس مطمئن بودند.چنانکهاشاره رفتحسان به اعتقاد برخی گرچه بنیانگذار شعر دینی نیست،اما رسالت الهی پیامبررا مدح میگفت و خداوند تعالی را ستایش میکرد و از آیات قرآنی بهره میبرد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله پیامبر اعظم در ادبیات