دانلود مقاله نقش حضرت زینب (س) در ماندگاری قیام عاشورا در تاریخ 12 ص با فرمت word
مقاله نقش حضرت زینب (س) در ماندگاری قیام عاشورا در تاریخ
دانلود مقاله نقش حضرت زینب (س) در ماندگاری قیام عاشورا در تاریخ 12 ص با فرمت word
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :30
بخشی از متن مقاله
حیات سیاسى فاطمه (س)
این بخش خود شامل سه فصل است. فصلى ازآن در موردمشى سیاسى فاطمه (س) است. و در آن سعى داریم از راه و روشى که فاطمه (س) در زندگى به کار مىگرفت و از آیندهنگرى او بحث کنیم و سپس جلوههاى مشى سیاسى او سخن گفته و اعلام حق او، صراحت لهجهاش، احتجاج و توبیخش، بىاعتنائیش، از سیاست مات کردن او بحث خواهیم کرد و حاصل مشى او را در عرصه سیاست عرضه خواهیم داشت .
فصل دوم آن در موردحقطلبىهاى فاطمه (س) است و در آن از جریان سقیفه و تلاش مخالفان در این راه و کوشش و تلاشى که براى سرکوب کردن على (ع) بکار بردهاند بحث کرده و دور نماى آینده و اندیشه او را در گشودن باب مبارزه مورد بررسى قرار داده و از تلاش فاطمه (س) در احقاق حق خود و على (ع) سخن خواهیم گفت و از استنصارهاى او بحث خواهیم کرد .
و بالاخره فصل آخر آن در مورد مبارزات فاطمه (س) است و در آن پس از ذکر مقدمهاى از هدف و مراحل مبارزه و رمز سماجتهاى او و خیانتهائى که به او شده بحث کرده و از دو گونه مبارزات فعال و منفى او وتداوم آن مبارزه سخن خواهیم گفت. و سرانجام از حاصل مبارزه و صدمات ناشى از آن بحث خواهیم کرد .
مقدمه
اسلام دینى است که ما را به موضعگیرى مثبت در رابطه با جهان و واقعیتهاى آن دعوت مىکند و از ما مىخواهد در رابطه با حوادث و جریانات بىتفاوت نباشیم. حرکتها و وقایعى که در حیات بشر پدید مىآیند هر کدام بنحوى در سرگذشت ما و بشریت مؤثرند و طبعاً طرز برخورد با آن وقایع باید مسؤولانه باشد. و اصولاً از طرق ارزیابى شخصیت انسان و شناخت این مسأله که چه کسانى صاحب قدرت و ارزشند یکى این طریقه است که درباره مواضع او در رابطه با پدیدهها به ارزیابى بنشینیم .
براساس این معیار مىتوان فاطمه (س) و همسرش را از پیشروان حرکت اسلامى دانست و از نخستین و مهمترین افرادى که براى حفظ و تداوم حرکت اسلامى قد برافراشتند. و در راه مبارزه و جهاد خود تا سرحد از دست دادن جان به پیش رفتند. آنها در دورانى از حیات اسلامى مىزیستند که دوره بحران، دوران حساسیت و دوران آماده باش لشکر اسلامى بود. بدین سان راجع به وقایع و حوادث حساسیت بیشترى لازم بود. و اینکه فاطمه (س) در عین داشتن قلبى مهربان، دست و بدنى در حال کار و تلاش، با تنى خسته و اندیشه و جسمى مشغول به اطاعت چون سیاستمدارى قهرمان در صحنه ظاهر مىشود و عرض وجود مىکند به خاطر وجود آن شرایط خاص و بحرانى است .
حیات سیاسى فاطمه (س)
اگر سیاسیت را به معنى نوع برخورد و روابط متقابل بین مردم و هیئت زمامدار بحساب آوریم همه انسانها باید افرادى سیاستمدار باشند و در این رابطه جنسیت مطرح نیست. فاطمه (س) دختر پیامبر سزاوارترین افراد براى مشارکت سیاسى و حضور در صحنه سیاست است .
او با اینکه بدنى خسته ناشى از کار روزانه و رسیدگى به امور خانه و سرپرستى چند کودک خردسال دارد، و با اینکه اشتغالات اجتماعى متعددى او را به خود مشغول مىدارند خود را از سیاست دور نمىدارد و هم چون سیاستمدارى قهرمان در صحنه زندگى و حتى مبارزه حاضر مىشود و سعى دارد گره کورى را باز نماید.
او زندگى سیاسى و آشنائى با الفباى آن را از همان دوران خردسالى و از سنین - 5- 6 سالگى آغاز کرد. زیرا او همه گاه بهمراه پدر و حاضر و شریک در درگیرىهاى پدر با مردم نابکار بود و دوران سخت قبل از هجرت را با همه دشوارىها و مصائب آن گذراند.
آن روز که ازدواج کرد و زندگى مشترک خود را آغاز نمود بازهم در جریان زندگى اجتماعى همگام با على (ع) به پیش مىرفت و سنگر به سنگر با او همراهى مىکرد. و پس از وفات پیامبر فصلى جدید از زندگى را آغاز کرد که در آن براى تحکیم پایههاى انقلاب حتى دست به احقاق حق و مبارزه گشود و در جریان سیاسى عظیمى حضور یافت که در آن براساس توطئهاى على، آن رادمرد جهان بشریت را از صحنه سیاست بیرون رانده بودند.
فاطمه (س) کارى به این نداشت که پدرش رسول خدا (ص) سرگرم انجام مهمترین وظایف و مسؤولیتهاى خویش است و یا شوهرش پیشواى راستین امت و مردى مجاهد و جنگجوست خود را زنى مسلمان مىدانست که باید به وظایف خویش آشنا بوده و تکلیف و وظیفه شرعیش را شخصاً عمل کند. بدین خاطر در روزهاى آتش و خون و شکنجه پس از وفات پیامبر، و در روزهائى که سیاست روز آتش زدن به در خانه و بیعت خواهى از روى زور و اعمال قدرت بود، قد علم کرد تا تکلیف دینى و سیاسى خود را نیکو به انجام رساند.
در مشى سیاسى او
مشى سیاسى فاطمه (س) مشى اعتراض، بى اعتنائى، عدم تأیید دستگاه رهبرى، مشى به محاکمه و استیضاح کشاندن رهبر و خلیفه موجود امت، مشى مظلومیت و سرانجام که فریاد به جائى نرسد گریستن است، آن هم نه براى عقده دل خالى کردن بلکه براى بیدار کردن و هشیار ساختن اذهان به سوئى که در آنجا حقى را زنده دفن کردهاند.
مشى سیاسى فاطمه (س) مشیى آگاهانه، توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، انتخابى و گزینش شده و مبتنى برایمان و عقیده است، هدف آن سعادت انسانها و نجات از بردگىها و ذلتها، و تضمین و فراهم آوردن مبادى ارزشهاى معقول در جامعه است. او مىخواهد جامعهاى بسازد که در آن انسانها زندگى کنند نه چند بره تسلیم و بى رأى و بى محتوا.
و آنچه در این راه از شأن و سیاست او بدور است حیلهگرى، فریبکارى، وعدههاى تو خالى در دل، تحمیق در استحمار مردم، گندم نماى جو فروش بودن است. این سره و خالص بودن بدان خاطر است که سیاست فاطمه (س) از اسلام مایه مىگیرد و در اسلام حیله و نیرنگ نیست، بر سر مردم کلاه گذاردن نیست، با خلق خدا حُقه بازى کردن وجود ندارد، باید راست و مستقیم به پیش رفت چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند. سیاست نان را به نرخ روز خوردن سیاست نامردمى است و شأن اسلام ازآن پاک و مطهر است .
او در این سیاست که الهى است راست و با استقامت به پیش مىرود و در آن باکى از کتک خوردن، بدن خود را به رنج افکندن ندارد. او درس جرأت وشهامت را از پدر خود گرفته و در مکتب و خانه على (ع) و در سایه همگامى با او آن را تقویت نموده است. براى او هدف الهى مهم است و در دفاع از هدف باید ایستاد. ما در تاریخ اسلام و حتى بشریت زنى را سراغ نداریم که در راه هدف الهى و اندیشیده وآیندهنگر خود تا بدین میزان به پیش رفته باشد و مصداق آیه فاستقم کما مرت که درباره پیامبر نازل شده است، باشد. [1]
آینده نگرى او
او در سیاستى که در پیش گرفته، با چشم باز به پیش مىرود، آینده را چنان مىبیند که گوئى اینک در پیش روى او حاضر است و جمع بندى از گذشته را چنان در پیش رو دارد که گوئى قدم به قدم در طول بروز و ظهور حوادث گذشته حضور داشته است مشى خاص او در سیاست مبتنى بر آگاهى و شناخت دقیق از اسلام و از روح زمان است و این خود سازنده روشى نو براى اقدام فاطمه (س) است. یک نمونه از پیش بینى وآیندهنگرى او را از زبان ابن ابى الحدید ذکر کنیم:
او در مورد ترک مردم از خلافت على (ع) آنها را مورد سرزنش قرار داد و چنین فرمود: اکنون آماده حوادث ناگوار باشد و منتظر شمشیرهاى برنده و هرج و مرج دائم و دیکتاتورى ستمکاران باشند، بیتالمال شما را غارت خواهند کرد و منافع شما را به جیب خود خواهند ریخت...[2]و خواننده گرامى خوب توجه دارد که چگونه این پیش بینىها به وقوع پیوست و چگونه آنچه را که فاطمه (س) در این زمینه عرضه داشته بود براى مردم پیش آمد - آن هم نه در قرون بعد بلکه در فاصلهاى اندک و کمتر از 20 - 15 سال .
آرى او حتى در بستر بیمارى وضع آینده را پیش بینى کرد و به زنان فرمود که چه آیندهاى در انتظار مردان آنهاست و آینده تاریک مسلمین را مىنگریست. و هم او مىدانست امروز حق او را بردند، و على (ع) را خانه نشین کردند و فردا نوبت حسن و حسین، و روز بعد و على الاسلام السلام است .
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***
فرمت فایل : word ( قابل ویرایش) تعداد صفحات: 68 صفحه
خدیجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خویلد، بانویى با فضیلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولین کسى بود که اسلام آورد و همواره حامى و پشتیبان همسرش رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نداشت.
وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد.مادرش فاطمه دختر زائدة است.خدیجه بانویى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود.وى مردان را به اجاره مىگرفت و به آنها سرمایه مىداد که به مضاربه تجارت کنند.عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله که قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه رفتند و از وى خواستند تا سرمایهاى در اختیار نبى گرامى که آنزمان جوانى پاک و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج کند.
خدیجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد.در طى سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و کراماتى از حضرت مشاهده کرد و از راهبى شنید که وى پیغمبر خداست.میسره پس از بازگشت همه آنچه را که شنیده بود به اطلاع خدیجه رساند.شوق و رغبت خدیجه به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول الله صلى الله علیه و آله ارادت و علاقه خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: «به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگى و امانتداریت در میان قوم، و اخلاق نیکو و راستگویىات، مایلم با تو ازدواج کنم.»
تنها همین شرف و بزرگى وى را بسنده است که مادر دخترى چون فاطمه زهرا علیها السلام است .او به امام على علیه السلام نیز علاقه داشت، علامه مجلسى درباره حب و علاقه حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به على علیه السلام مطلبى نقل کرده که مضمون آن چنین است: پس از ازدواج خدیجه علیها السلام با پیامبر صلى الله علیه و آله، على علیه السلام به دنیا آمد.رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیها السلام درباره دوستى و محبت على علیه السلام صحبت فرمود.خدیجه علیها السلام به على علیه السلام محبت فراوان داشت و براى آنحضرت به وسیله خدمتکارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات مىفرستاد.مردم مىگفتند: این (على علیه السلام) برادر و محبوبترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه است.سعادت از همه سو به آن حضرت روى آورده بود.الطاف و محبتهاى خدیجه روز و شب، صبح و عصر به خانه ابوطالب روان بود.از دیگر مناقب خدیجه علیه السلام، قبول ولایت على علیه السلام و اولادش بود.آن را قبول و اظهار مىداشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه را از طرف پروردگارش و من سلام برسان و او را به خانهاى از جواهر در بهشت که هیچ رنجى در آن نیست بشارت ده.
حضرت خدیجه پس از بازگشت از دوران محاصره سخت مکیان در شعب ابى طالب، در رمضان سال دهم، در سن 64 سالگى وفات یافت، آن سال را عام الحزن (سال اندوهها) نامیدند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 5
زندگینامه حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه علیها سلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.
پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.
آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والاداشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی» : (کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است).
مقام علم و عرفان او در مرحله ای است که در فرازی از زیارتنامه غیر معروف او چنین می خوانیم: «السلام علیک یا فاطمه بنت موسی بن جعفر و حجته و امینه» : (سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین از جانب موسی بن جعفر).و باز می خوانیم: «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیدة التقیة الرضیة المرضیة»: (سلام بر تو ای بانو پسندیده نیک سرشت، ای بانوی رشد یافته، پاک طینت، پاک روش، شایسته و پسندیده).بدین لحاظ و مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا علیه السلام در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان». (ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی).امام صادق علیه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه علیها سلام در توصیف قم سخن گفته و آن مکان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودی بانویی از فرزندانم به سوی آن کوچ کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است و با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند.
خاندان عصمت پیامبر در انتظار آن بودند که این دختر ممتاز چشم به این جهان بگشاید تا قلب و روی آنان را به دیدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذیقعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت و آل علی علیه السلام پیام آور شادی مخصوص و پایان بخش انتظاری عمیق و شور آفرین بود زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود.از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام یعنی سال 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها سلام سال 173 و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، از این رو خاندان پیامبر بیصبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها سلام بودند. هنگامی که وی چشم به جهان گشود براستی که آنروز برای اهل بیت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله علیه روز شادی و سرور وصف ناپذیر و از ایام الله بود زیرا اختری از آسمان ولایت و امامت طلوع کرده بود که قلبها را جلا و شفا می داد و چشمها را روشن می کرد و به کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام گرمی و صفا می بخشید
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود مقاله زندگانی پر برکت حضرت فاطمه زهرا (س) 99 ص بافرمت WORD
فاطمه بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى و روحى التى بین جنبى و هى الحوراء الانسیة: «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است».
پیامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترین شرائط و حالات به سر مىبرد.اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار.محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائى تودههاى مردم، تیره و تار بود.پیامبر(ص) به آینده مى اندیشید، آیندهاى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آیندهاى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگیتتر توأم با امید بیشتر.در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مىخوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مىکرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(ص) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه علیها از آن میوه بهشتى منعقد شد..............