فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله منافقین و جنگ تحمیلی

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله منافقین و جنگ تحمیلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
یکی دیگر از خصلت های شیطانی منافقین " ابن الوقت " بودن آنهاست یعنی در هر لحظه برای پیشبرد اهداف شوم و پلید خود مسئله را علم می کنند تا بدین وسیله بتوانندبه امیال خود دست یابند و قرآن کریم درخصوص این ویژگی منافقین فرموده است:
" یکاد البرق یخطب ابصارهم کلما اضاء لهم مشوا فیه و اذا اظلم علیم قاموا و لو شاءالله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علی کل شی ء قدیر ، نزدیک باشد که برق روشنی چشمهای شان ببرد ، هر گاه روشنی ببینند در آن قدم بردارند و چون تاریک شود حیرت زده بایستند و اگر خدا خواستی گوش آنها را به بانگ رعد و چشم آنان را به تابش برق کور می ساخت که خداوند بر همه چیز قادر است " بقره /20
خوشبختانه سازمان منافقین در نشریات خود به این خصوصیت منافقانه خود اعتراف کرده اند و گفته اند :
" پیدا کردن کار و برنامه اصلی هر روز و هر مرحله ای برای ما یک شعار تو خالی نیست ، بلکه یک وظیفه انقلابی است که بدون اهتمام ورزیدن به آن هیچ پیشرفت گره گشای واقعی و عملی میسر نیست ، همه انقلابیون و سازمان های زبده انقلابی جهان چنین بوده اند و مجاهدین نیز تلاش می کنند تا در حد فهم و توان خود و تا آنجا که می توانند چنین باشند ."
نشریه مجاهد ، س 2 ، ش 114 ، 26 اسفند 59 ، ص 9
بر این اساس هر روزه با طرحی و شایعه ای نو وارد صحنه می شدند و هنوز جامعه در کشاکش آن بود که شایعه جدیدی علم می کردند و اصلاً فرصت رسیدگی و مشخص کردن ظالم و مظلوم ، حق و باطل را به مردم و مسئولان نمی دادند و توطئه ها را پی در پی اجرا می کردند تا بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند .
به قول خودشان طرح شایعات متعدد چون مشت هایی یکی پس از دیگری ! که بر فرق امت و حکومت اسلامی وارد می آوردند ، بود . به هر حال یکی از توطئه های منافقین برای از بین بردن مشروعیت مردمی دولت و زمینه سازی برای براندازی نظام نوپا و ضد امپریالیستی جمهوری اسلامی ایران طرح شایعه شکنجه زندانیان بود .
این شایعه در آن شرایط حساس که دشمن قسم خورده انقلاب اسلامی ایران یعنی شیطان بزرگ و صدام و حامیانش که در حال پیشروی و غصب قسمت های وسیعی از خاک جمهوری اسلامی ایران بودند ، حائز اهمیت خاصی بود .
به طوری که اذهان را از مسئله اصلی جنگ به سوی مسائل و شایعات درونی متوجه ساخت به طوری که مدت های مدیدی تمامی مسائل و سایر دردها و مشکلات را تحت الشعاع خود قرار داد و تمامی رسانه های گروهی حول این محور در گردش بودند .
به ویژه رسانه های گروهی صهیونیستی و استکباری جهان که عمدتاً حول محور شکنجه در ایران تبلیغ می نمودند ، به طوری که سازمان های بین المللی دست ساز امپریالیسم از جمله سازمان حقوق بشر و .... به دفاع از به اصطلاح زندانیان ایران بسیج شدند و گرده و خاک هایی به پا کردند که کره زمین را احاطه کرد .
بدین طریق استکبار جهانی می رفت تا از اسلام و جمهوری اسلامی ایران چنان دیوی در اذهان مردم جهان بسازد که همه آرزوی محو اسلام را بنمایند ، اما با همین عمل ملحدین ، مشرکین و منافقین به لطف خدا ، مردم جهان متوجه شدند که حرکت جدیدی که داعیه نجات مستضعفین جهان را دارد با تمامی دنیای استکبار و عوامل درونی اش درگیر شده و تمامی این تبلیغات برای محو این حرکت عظیم الهی مردمی است ، بدین ترتیب مردم متوجه و به اسلام گرایش یافتند .
از سوی دیگر سازمان سعی می کرد که با به دست آوردن یک سری مدارک از سوی پزشکی قانونی این اشتباه را به مردم القاء کند که در زندان ها شکنجه وجود دارد ، ضمناً سعی می کردند که این نوع فعالیت ها را به شکلی به بنی صدر وصل کنند تا اولاً به آن یک وجهه قانونی ببخشند ، ثانیاً به اختلافات درونی بیش از پیش دامن بزنند .
بنی صدر نیز که تابع طرح های از پیش ریخته شده شیطان بزرگ بود قبل از آن که حکم قضات صادر شود ، حکم قضاوت نهایی را از ارباب می گرفت و اعلام جرم هم می نمود .
اما از آنجایی که ریشه و اساس توطئه ها برای سردمداران جناح نه شرقی نه غربی آشکار بود ، اعلام نمودند که طرح شایعه شکنجه آن هم در شرایطی که جنگ بر ما تحمیل شده و در زیر فشار تحریم اقتصادی به سر می بریم و در سطح بین المللی انواع و اقسام توطئه ها بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران می شود ، عملی است که مستقیم و یا غیر مستقیم در خدم شیطان بزرگ و دنیای غرب است .
بنی صدر نیز بی شرمانه بر فعالیت خود افزود و در این رابطه نیز بسیار گفت و نوشت از جمله نوشت : " گفتن این که در کشور بیکاری هست ، گفتن این که اقتصاد ما فلج است ، گفتن این که شکنجه هست .... و بسیاری گفتن های دیگری است که به سود آمریکا نمی باشد ، بلکه نگفتن اینها است که به سود آمریکا است ."
روزنامه انقلاب اسلامی ، کارنامه رئیس جمهور ، 8/11/59
در صورتی که هیچ یک از مدارک فوق دلیل بر وجود شکنجه در زندان ها نبوده و نیست بلکه صرفاً این مطلب را می رساند که بدن فردی توسط سیگار سوزانده شده و یا جراحاتی برداشته ، اما هرگز مشخص نمی کند که چه کسی چنین عمل فجیعی را انجام داده است .
اما منافقین با سوء استفاده از اسناد فوق وجود شکنجه را به ذهن خوانندگان القاء می نمودند و از چنین القائاتی سود فراوان می بردند ، امام امت برای بررسی صحت و سقم مسئله هئیتی را متشکل از شهید بزرگوار محمد منتظری ، بشارت و .... تعیین فرمودند و خود نیز نماینده ای در این هیئت قرار دادند و فرمودند : " این هیئت باید با قاطعیت از تمام زندان ها بازدید نموده و در صورت ثبوت شکنجه شکنجه گر قصاص گردد ."
روزنامه جمهوری اسلامی ، 19/9/59 نقل از برادر موسوی اردبیلی
این هیئت پس از مدت ها بررسی و تحقیق پرده از این توطئه شوم برکشید و در تاریخ 29/1/1360 شایعه شکنجه در زندان ها را با دلایل کافی تکذیب کرد ، از جمله چند تن از توابین که پس از گذراندن مراحل ترتیبی عقیدتی ، سیاسی در تلویزیون اعتراف کردند که برای بدنامی کردن نظام جمهوری اسلامی با آتش سیگار خو را سوزانده اند و این اعتراف ها را مردم بارها و بارها در تلویزیون مشاهده کردند .
پس از بررسی کامل مشخص شد که این عناصر به دستور سازمان منافقین و سایر گروهک های آمریکایی ضد انقلاب برای پیشبرد مقاصد شوم سازمانی حتی حاضرند که چنین اعمال زشتی را با بدن خود انجام دهند و به دیگری نسبت دهند .
بنی صدر نیز که پس از اعتراف های شکنجه شدگان دریافت که آبروی آراء چند میلیونی اش دارد از بین می رود در کارنامه روزانه و سخنرانی های خود گفت : " اگر چنین نسلی حاضر باشند که برای پیشبرد اهداف شان حتی خودشان را هم بسوزانند ، پس باید اعتراف کرد که اینان پیروزند ( منافقین ) و ما ( منظور جمهوری اسلامی ) شکست خواهیم خورد ."
این خائن به تمام معنا یا آن قدر بی شعور و کوته بین بود و یا آن قدر خائن و سر سپرده که درک نمی کرد و یا نمی خواست درک کند که بیکاری ، اقتصاد فلج و ... از جمله مصائب و مشکلاتی بود که شیطان بزرگ توسط تحریم اقتصادی و تحمیل جنگی خانمانسوز بر امت شهید پرور ما تحمیل کرده بود .
و قصد داشت با چنین توطئه هایی ناراضی بتراشد و مردم را به ستوه آورد و آنان را بر علیه نظام ضد امپریالیستی جمهوری اسلامی ایران بشوراند ، طبیعی است که طرح و گفتن وجود بیکاری ، اقتصاد فلج و حتی شایعه شکنجه آن هم در جهت تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران مکمل و توطئه آمریکاست .
واقعاً اگر این آقایان دلسوز انقلاب و خصم امپریالیسم بودند می بایست با دولت جهت از میان بردن تورم و نارسایی ها و کمبودها همکاری می کردند و اصلاً آن را مطرح نمی ساختند ، چرا که مطرح نمودن وجود تورم و کمبود نیازهای اساسی مردم آن هم در دوران جنگ سبب ایجاد ناآرامی ها و تشویش خاطر مردم می شود که به دنبال خود افزایش تورم و کمبود و .... را به همراه دارد .
شکی نیست که در این میان باید سکوت کرد و مردم را به لحاظ روانی در حال تعادل نگه داشت و برای مبارزه با استعمار به مردم قوت قلب داد ، پس بنابراین گفتن مشکلات و کمبودها در آن مقطع حساس جزئی از توطئه آمریکایی براندازی نظام الهی جمهوری اسلامی بود و هیچ اقتصاددانی نمی تواند منکر این حقیقت باشد .
به هر حال آنچه که مسلم است این است که مسئولیت و مأموریت منافقین و بنی صدر در آن مرحله تکمیل تحریم اقتصادی و جنگ تحمیلی از سوی شیطان بزرگ بود و در این راستا سعی می کردند با جعل اسناد و به دست آوردن یک سری مدارک و جو سازی ها اوضاع را به میل ارباب گردانند .
در نشریه سازمان اقدام به چاپ سلسله مقالاتی تحت عنوان " گزارشات مستند در مورد شکنجه " کردند ، در قسمت هشتم این مقالات که در نشریه شماره 107 مجاهد به چاپ رسید ، عکس دست ها و بدن سوخته شده فردی را چاپ کرده اند که با آتش سیگار عبارت " زنده باد خمینی " نوشته شده است .
این عمل سفاکانه را نیز به برادران پاسدار نسبت داده اند ، اما این توطئه بسیار ناشیانه صورت گرفته بود ، به طوری که خود به تنهایی افشاگر چهره منافقین است و ضمناً بیانگر این واقعیت است که این عمل شنیع به دست خود منافقین جهت بد نام کردن جمهوری اسلامی در اذهان مردم ایران و جهان صورت گرفته است .
چرا که نمی توان پذیرفت که مثلاً قاتل اسم و عکس و آدرس خود را بر بالای سر مقتول قرار دهد تا بدون هیچگونه دردسری شناسایی شده و به دام بیفتد ، حال چگونه می توان پذیرفت که برادران پاسدار هویت خود را با هک شعار " زنده باد خمینی " به دشمن بشناسانند ؟
اصلاً چنین چیزی امکان ندارد و عقل و منطق نمی تواند آن را بپذیرد ، شکی نیست که این توطئه ناشیانه جهت رسوایی و بدنام کردن امت حزب الله و حرکت انقلاب اسلامی به رهبری امام امت توسط خود منافقین بوده است .
این بی رحمی و شقاوت را بعدها به طور آشکار و روشن در جریان شکنجه سه برادر شهید کمیته ، برادران خلیل طهماسبی ، طالب طاهری و محسن میر جلیلی شاهد بودیم ، که بعدها در تاریخ 25/5/63 طی یک مصاحبه تلویزیونی شکنجه گران منافق این چنین زبان به اعتراف گشودند .
متن اعترافات :
من مهران اصدقی با نام مستعار بهرام عضو سازمان منافقین و از عاملین شکنجه سه تن از پاسداران کمیته مرکزی انقلاب اسلامی می باشم ، هدف من از این مصاحبه بیان جزئیات شکنجه برادران پاسداری است که در مرداد ماه سال 61 به وسیله سازمان منافقین ربوده شدند و مورد شکنجه قرار گرفتند و من یکی از عاملین اصلی این جریان هستم .
در اینجا باید توضیح بدهم که سال گذشته من طی مصاحبه ای مطالبی را در مورد شکنجه این برادران پاسدار عنوان کردم و آن مطالب تنها گوشه ای از ابعاد این جنایت بود ، ولی مطالبی را که الان می خواهم اینجا مطرح کنم جزئیات کاملتری از این جریان است که تا به حال افشا نشده است .
در اینجا این سؤال پیش می آید که چرا تا به حال این مطالب را عنوان نکرده بودم و حالا میخواهم آنها را افشا کنم ؟ من بعد از دستگیریم سعی می کردم تا جایی که می توانم مسئله شکنجه را انکار کنم .
اما بر خلاف تصوری که داشتم دادستانی اطلاعات کافی در مورد وضعیت من در تشکیلات و حتی در عملیاتی که در آن شرکت داشتم و همچنین شرکت من در جریان شکنجه داشت ، به طوری که من را با افراد دیگری که تحت مسئولیت من بودند و در این جریان شرکت داشتند روبرو کردند و در نهایت من مجبور به اعتراف شدم .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله منافقین و جنگ تحمیلی

دانلودمقاله نفوذ سیاسى زنان در دربار اتابکان و خوارزمشاهیان‏

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله نفوذ سیاسى زنان در دربار اتابکان و خوارزمشاهیان‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
سلجوق‏شاه، از خاندان سلغریان، وقتى به قتل رسید جز اتابک آبِش دختر سعد و خواهرش سُلْغَم، کسى وارث تاج و تخت نبود. از این جهت آبش‏خاتون که به همراه خواهر در قلعه‏اى زندانى بود به رغم کمى سن به کمک امراى شول و تراکمه به حکومت رسید و چون او و خواهرش تنها بازماندگان حکّام سُلغرى بودند، خطبه به نامش خواندند و سکّه به نامش ضرب نمودند.
خواجه رشیدالدین فضل‏اللَّه همدانى در کتاب جامع‏التواریخ نوشته است آبش‏خاتون در زمان ترکان‏خاتون نامزد منگوتیمور گردید. این خانم به مذهب تشیّع گرایش داشت و تحت تأثیر افکار شرف‏الدین ابراهیم در ترویج این آئین کوشید و اموال خویش را وقف پیشبرد و گسترش تشیّع نمود.(1) پس از چندى میان شرف‏الدین و آبش‏خاتون اختلافى بروز کرد و این زن دستور داد وى را به قتل برسانند. گفته‏اند این فرد که از سادات شیراز بود، ادعاى مهدویت کرده بود.(2)
از این پس اوضاع نابسامان و ناتوانى این بانو، عملاً حکومت را از دست وى بیرون آورد به نحوى که از امارت جز نامى برایش باقى نماند تا آنکه بین آبش‏خاتون و مرکز فرمانروایى مغولان ارتباطى برقرار گردید و وى به عقد ازدواج طلاشمنکو فرزند هلاکوخان در آمد. مدتى طلاشمنکو، والى فارس بود و در سال 682 هجرى، آبش‏خاتون به جاى وى گماشته شد. استقبال مردم شیراز از او و پشتگرمى وى به خان مغول سبب گردید تا این زن از روش مسالمت‏آمیز قبلى دست بردارد و رفتارى خودسرانه با مردم در پیش گیرد و دیوانى براى مصادره املاک و دارایى اهالى این سامان به راه اندازد. آبش‏خاتون در خرج و هزینه عایدات اسراف و تبذیر بسیارى مى‏نمود و از این جهت سرزمین فارس در دوران حکمرانى وى با قحطى و خشکسالى مقارن گشت و عایدات کمترى به حکومت مرکزى ارسال نمود
با پیروزى ارغون‏شاه مغول در سال 683 هجرى، آبش‏خاتون از حکومت شیراز معزول گردید و به تبریز فرا خوانده شد و سیدعمادالدین با فرمان ویژه‏اى به جاى او منصوب گردید. آبش‏خاتون به دلیل آنکه دو فرزند به نام‏هاى کردوجین و الغانجى از خاندان مغولى داشت، از رفتن امتناع نمود و با یارى اتباع خود به تحریک و توطئه علیه سیدعمادالدین برآمد. سرانجام وى در شوال همان سال به دست گماشتگان آبش‏خاتون به قتل رسید
حامیان عمادالدین به اردوى مغولى رفته و از این وضع شکایت کردند. اَرغون، از امیران مغولى، آبش‏خاتون را فرا خواند و نیز نامه‏اى به اُولجاى‏خاتون نوشت و در آن ابراز داشت به مشاورت تو، وى حکم ما را تغییر داده و طریق طغیان پیش گرفته است. اُولجاى از این وضع اظهار تأسف نمود و پاسخ داد آبش‏خاتون باید در نزد بزرگان قوم محاکمه گردد و در پیامى به آبش‏خاتون، او را ملامت کرد و گفت باید هر چه زودتر خود را به اردو برساند. چون فرستاده ارغون به شیراز رسید، آبش‏خاتون با اعطاى تحف و هدایا، او را سرگرم نمود و به همراه معتمدان خویش پیشکش‏هایى نزد امرا و خاتونان مغول ارسال داشت بدان امید که با کمک ایشان و خصوصاً معتبرترین خاتون‏ها یعنى اُولجاى‏خاتون از مرگ رهایى یابد. وقتى اَرغون از این وقایع مطلع گردید بیش از گذشته برآشفت و عده‏اى را به دربار شیراز فرستاد تا در باره قتل عمادالدین تحقیق کند. مالیات را جمع‏آورى نموده و آبش‏خاتون را برگردانند. آن گروه چنین کردند و دست به مؤاخذه گشودند و کارگزاران و خواجگان را در بند کشیدند ولى با آبش‏خاتون به خشونت سخن نگفتند زیرا هم اسم فرمانروایى داشت و هم عروس هلاکو بود. در این هنگام فرستاده‏اى از طرف ارغون‏خان رسید که آبش‏خاتون را در محل محاکمه مجرمان حاضر سازند. اُولجاى‏خاتون که زنى صاحب‏نفوذ بود، نزد ایلخانان ارغون واسطه گردید و گفت که حضور وى در دادگاه مغولى مناسب شأن عروس هلاکو نمى‏باشد و بهتر است افراد دون‏پایه و جلال‏الدین نایب دیوان که به خاندان سُلغورى وابسته است به جاى وى در محکمه حاضر گردد. این نظر مورد قبول واقع گردید و نخست خواجگان و حکّام را محاکمه کردند و هر کدام را هفتاد تازیانه زدند. مملوک‏هاى عمادالدین مقتول بر سر جلادان ایستاده بودند تا این مجازات را به شدت انجام دهند. از آن سوى، آبش‏خاتون براى جلال‏الدین پیغام فرستاد که پایدار باشد و لب نگشاید ولى چون چندین ضربه شلاق به وى زدند زبان به اعتراف گشود و گفت با آبش‏خاتون متحد شدیم تا عمادالدین علوى را از میان برداریم. پس جلال‏الدین را دو نیم کردند. آبش‏خاتون هم موظف گردید به همراه موافقانش هر کدام پانصدهزار دینار قروض عمادالدین را به اولادش بپردازند. آبش‏خاتون یک سال و چند ماه پس از عزل، در سال 685 هجرى درگذشت. با وجود آنکه زن مسلمانى بود اما به رسم مغولان تدفین گردید.(3) قوانین جانشینى و
راثت اسلامى هم در انتقال دارایى‏هاى او در نظر گرفته نشد.
آبش‏خاتون که بر خلاف کم‏سالى، به خواست مغولان، حاکم قلمرو وسیع فارس و توابع گردید، مدت دوازده سال بر این ناحیه فرمانروایى داشت. او به رغم اقتدار، دلاورى و تدبیر متأسفانه به مشکلات اقتصادى مردم هیچ توجهى نداشت و مدام در فکر گسترش و افزایش املاک و دارایى‏هاى دیوانى و رونق حوزه حکمرانى خود بود و در زمان وى حتى نواحى عمران و آباد رو به ویرانى رفت و چون قلمرو مذکور تهدید به آشفتگى و اغتشاش گشت، حکم عزلش صادر گردید. با مرگ وى، حکومت اتابکان فارس پایان پذیرفت. ناگفته نماند وى در کوى طناب‏بافان شیراز مدرسه‏اى احداث نمود و نیز رباطى بنا کرد که آرامگاه خانوادگى سُلغریان است و آثارش به صورت بناى نیمه‏ویرانى هنوز در دروازه قصابخانه شیراز بر جا مى‏باشد و به خاتون قیامت معروف است.(4)
سعدى، شاعر معروف ایران، آبش‏خاتون را چنین مدح کرده است:
فلک را این همه تمکین نباشد
فروغ مهر و مه چندین نباشد
صبا گر بگذرد بر خاک پایت
عجب گر دامنش مشکین نباشد
ز مروارید تاج خسروانیت
یکى در خوشه پروین نباشد
قاى مُلک باد این خاندان را
که تا باشد خلل در دین نباشد ( 5 ) ...
کردوجین، بانوى باتدبیر
کردوجین دختر آبش‏خاتون از زنان مدبّر، سیاستمدار و نیکوکار مى‏باشد. وى با چندین نفر ازدواج کرد که به متارکه انجامید. آخرین شوهرش امیرچوپان نام دارد. در این خصوص مورخان نقل کرده‏اند چون سلطان ابوسعید در سال 717 هجرى، به سلطنت رسید، کردوجین هدایاى گرانبهایى برایش فرستاد. سلطان هم او را مورد لطف قرار داد و با صدور فرمانى، او را از پرداخت مالیات معاف کرد و در سال 719 هجرى، حکومت فارس را به وى بخشید. اگر چه کردوجین به دستور ابوسعید با امیرچوپان ازدواج کرد اما پس از چندى سلطان به وى بدگمان شد. امیرچوپان به مَلک غیاث‏الدین، حاکم هرات پناه برد اما او براى خوشایندى ابوسعید وى را به قتل رسانید.
وقتى کردوجین به سِمت زمامدارى فارس منصوب گردید، بر خلاف روش مذموم مادرش، به رعایت حال مردم و آبادانى شهرها و روستاها پرداخت. بر موقوفات پدران خویش نیز افزود و فرمان داد تمامى آنها در امور خیر و نیک صرف شود و در عصرى که غالب اوقاف نواحى گوناگون ایران دستخوش انهدام و زوال بود و اکثر مدارس رو به ویرانى نهاد و اوقافى که باید صرف آنان گردد و براى تأمین معاش معلمان غریب، محصلان فقیر و مُعیل به کار رود عده‏اى زورگو و مُفت‏خور به غارت مى‏بردند و مى‏خوردند، این بانوى کاردان و سیّاس ضمن آنکه جلو سوء استفاده‏ها و نابسامانى‏ها را گرفت، امور مزبور را در نهایت امانت، صرف خیرات و مبرّات و مستحقان ساخت. «وصّاف» که معاصر وى بوده و از مورخان مشهور این دوران مى‏باشد نحوه حکومت، مردمدارى و خوش‏خویى این بانو را مورد تحسین قرار داده و از مراقبت شدید وى از بناهاى وقفى خصوصاً مدرسه عضدى سخن گفته است. کردوجین در هنگام حکمرانى فارس، بناهاى متعددى در مرکز این ناحیه یعنى شیراز احداث کرد و 12 مدرسه، رباط، بیمارستان، مسجد و سد ساخت و موقوفات زیادى برایشان اختصاص داد. از جمله آنها مدرسه شاهى را باید نام برد که کردوجین در جوار دولتخانه اتابکى احداث کرد. در این بناى جالب براى تعیین ساعات و اوقات نمازهاى پنج‏گانه و معرفت مقادیر شب و نزول و عروج سیارات هفت‏گانه در منازل بروج، ترتیب نیکویى دادند. «وصّاف» در این باره ابیاتى سرود که آن را با آب زر و لاجورد بر آن نقش کردند:
وقت و ساعات تو دل‏افروز است‏
شب تو قدر و روز نوروز است
ساخت قبّطت چو خُلد برین
محنت‏انداز و راحت‏اندوز است
از بلنداى طاق بارگهت
دل قندیل چرخ پرسوز است
کردوجین باد در دو دنیا شاد
حافظش خالق شب و روز است

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نفوذ سیاسى زنان در دربار اتابکان و خوارزمشاهیان‏

دانلود مقاله فروغ فرخزاد

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله فروغ فرخزاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

حرفهایی به جای مقدمه:
«.. من از آدمهایی نیستم که وقتی می بینم سریکنفر به سنگ می خورد و می شکند، دیگر نتیجه بگیریم که نباید بطرف سنگ رفت. من تا سرخودم نشکند، معنی سنگ را نمی فهمم. می خواهم بگویم که حتی از خواندن نیما هم، من شعرهای بد خیلی زیاد گفته ام.بهر حال یک وقتی شعر می گفتم، همینطور غریزی در من می جوشید.روزی دو سه تا : توی آشپزخانه ،پشت چرخ، خیاطی، خلاصه همینطور می گفتم چون همینطور دیوان بود که پشت سردیوان می خواندم وپر می شدم وچون پر می شدم وبهر حال استعداد کی هم داشتم ،ناچار باید یکجوری پس می دادم. من هنوز ساخته نشده بودم، زبان و شکل خودم را و دنیا فکری خودم را پیدا نکرده بودم. توی محیط کوچک وتنگی بودم که اسمش را می گذاریم زندگی خانوادگی. بعد یکمرتبه از تمام آن حرفها خالی شدم.محیط خودم را عوض کردم «دیوان» و «عصیان » درواقع دست و پا زدنی مایوسانه د رمیان دو مرحله زندگیست. آخرین نفس زد نها پیش از یکنوع رهایی است. آدم به مرحله تفکر می رسد. درجوانی احساسات ریشه های سستی دارند، فقط جذبه شان بیشتر است. من به دنیا اطرافم به اشیا اطرافم وآدمهای اطرافم وخطوط اصلی این دنیا نگاه کردم، آنرا کشف کردم ووقتی خواستم بگویمش دیدم کلمه لازم دارم. اگر می ترسیدم می مردم اما نترسیدم کلمه ها را وارد کردم. به من چه که این کلمه هنوز شاعرانه نشده است. جان که دارد. شاعرانه اش می کنیم. کلمه ها که وارد شدند ، درنتیجه احتیاج به تغییر و دستکاری در وزن داشت.اگر این احتیاج طبیعتا پیش نمی آمد. تاثیرنیما نمیتوانست کار بکند.
او را راهنمای من بود اما من سازنده خودم بودم. غیر از نیما خیلی ها مرا افسون کردند مثلا شاملو او از لحاظ سلیقه های شعری واحساسات من ،نزدیکترین شاعر است. این خاصیت را در زبان فارسی کشف کردم که می شود ساده حرف زد.اما کشف کافی نیست. حتی تقلید کردن هم تجربه می خواهد باید در یک سیر طبیعی در درون خودم و بقتضای نیازهای حسی وفکری خودم، بطرف این زبان میرفتم واین زبان خودبخود در من ساخته می شد، در دیگران که ساخته شده بود. حالا کمی اینطور شده اینطور نیست؟
-می دانید ،من آدم ساده ای هستم. بخصوص وقتی می خواهم حرف بزنم نیاز به این مسئله را بیشتر حس می کنم. من هیچوقت اوزان عروضی را نخوانده ام.آنها را درشعرهایی که می خواندم پیدا کردم. بنابراین برای من حکم نبودند. من هیچوقت اوزان عروضی را نخواهده ام. آنها را در شعرهایی که می خواندم پیدا کردم. بنابراین برای من حکم نبودند. یکی از خوشبختی های من اینستکه نه زیاد خودم را در ادبیات کلاسیک سرزمین خودمان غرق کرده ام و نه خیلی زیاد مجذوب ادبیات فرنگی شده ام. من دنبال چیزی در درون خودم ودنیای اطراف خودم هستم. برای من کلمات خیلی مهم هستند. من جمله را به ساده ترین شکلی که در مغزم ساخته میشود به روی کاغذ می آورم ووزن مثل نخی است که از میان این کلمات رد شده، بی آنکه دیده شود فقط آنها را حفظ می کند ونمی گذارد بیفتد. به نظر من حالا دیگر دوره قربانی کردن مفاهیم بخاطر احترام گذاشتن به وزن گذشته است. وزن برای من حسی است گوشم باید آن را بپذیرد.وقتی از من می پرسید در زمینه زبان و وزن به چه امکانهایی رسیده ام .‌من فقط می توانم بگویم به صمیمیت وسادگی. باید واقعی ترین وقابل لمس ترین کلمات را انتخاب کرد.حتی اگر شاعرانه نباشد باید قالب را در این کلمات ریخت نه کلمات را در قالب زیادهای وزن را باید چید و دور انداخت خراب می شود؟ بشود.
عیب کار من اینستکه هنوز همه آنچه را که می خواهم بگویم نمی توانم بگویم. من خیلی تنبل هستم.همیشه از جنبه های مثبت وجود خودم فرار می کنم وخودم را می سپارم به دست جنبه های منفی آن. بهرحال این حالتها نمی توانند درشعر آدم بی تاثیر باشند. وقتی به کتاب «تولدی دیگر» نگاه می کنم متاسف می شوم. حاصل چهارسال زندگی خیلی کم است.از خودم انتظار بیشتری داشتم و دارم.
من بیشتر به محتوی توجه دارم. من سی سال هستم و سی سالگی برای زن من کمال است.
اما محتوی شعر من سی ساله نیست جوانتر است. این بزرگترین عیب در کتاب من است. من همیشه به آخرین شعرم، بیشتر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا می کنم. دوره این اعتقاد هم خیلی هم کوتاه است. من از کتاب «تولدی دیگر» ماههاست که جدا شده ام. با وجود این فکری می کنم که از آخرین قسمت شعر «تولیدی دیگر» می شود شروع کرد –یکجور شروع فکری.
فکر می کنم همه آنها که کار هنری می کنند علتش – یا لااقل یکی از اعلتهایش –یکجور نیاز ناآگاهانه است به مقابله وایستادگی در برابر زوال –اینهاا آدمهایی هستند که زندگی را بیشتر دوست دارند و می فهمند وهمینطور مرگ را . کار هنری یکجور تلاشی است برای باقی ماندن ویا باقی گذاشتن خود ونفی معنی مرگ.
شعر برای من مثل رفیقی است که وقتی به او می رسم می توانم راحت با او درددل کنم. یک جفتی است که کاملم می کند،را ضم می کند، بی آنکه آزارم بدهد.
شعر برای من مثل پنجره ای است که هر وقت به طرفش می روم خودبخود باز می شود. من آنجا می نشینم، نگاه می کنم،آواز می خوانم، داد می زنم. گریه می کنم، باعکس درختها قاطی میشوم ومی دانم که آنطرف پنجره یک فضا هست و یک نفر می شنود. خو بیش اینستکه آدم وقتی شعر می گوید می تواند بگوید: من هستم یا منهم بودم.
من در شعر خودم چیزی را جستجو نمی کنم بلکه تازه خودم را پیدا می کنم. می خواهم شعر دست را بگیرد و با خودش ببرد. شعر مثل هر کار هنری دیگری باید حاصل حس ها ودریافت هایی باشد که بوسیله تفکر تربیت ورهبری شده اند. من فکر می کنم چیزی که شعر مارا خراب کرده همین توجه به ظرافت وزیبایی است .
شعر ما به مقدار زیادی خشونت وکلمات غیرشاعرانه احتیاج دارد.تا جان بگیرد و از نوزنده شود.
-حالا شعر برای من یک مسئله جدی ست. مسئولیتی ست که در مقابل وجود خودم احساس می کنم.
من همانقدر به شعر احترام می گذارم که یک آدم مذهبی به مذهبش شاعر بودن یعنی انسان بودن.فکرمی کنم کسی که کار هنری می کند باید اول خودش را بسازد وکامل کند.بعد از خودش بیرون بیاید و به خودش مثل یک واحد از هستی ووجود نگاه کند تا بتواند به تمام دریافتها، فکرها، وحس هایش یک حالت عمومیت بخشد.
قسمتهایی از گفت و شنود با فروغ فرخزاد
نقل از مجله آرش

 


سال شمارزندگی
فروغ الزمان فرخ زاد در هشتم دی ماه 1313 در تهران محله امیریه کوچه خادم آزاد از پدری به نام محمد و مادرش توران وزیری تبار متولد شد. در دبیرستان خسروخاور به تحصیل پرداخت درسال 1327 به دلیل ازدواج مجدد پدر دچار اولین بحران روحی شد. یکسال بعد در بیست وسوم شهریور با پرویز شاپور (که با او پانزده سال اختلاف سنی داشت) ازدواج کرد و در اهواز و آبادان ساکن شد. درسال 1330 در اثر اختلاف با پرویز شاپور منزل پدری در تهران بازگشت و اولین شعر خود با عنوان نگاه را به چاپ رساند که مورد اعتراض شدید پدر ومردم قرار گرفت ودر همین سال فروغ به منزل همسرش بازگشت ویکسال بعد در بیست وهفتم خرداد فرزندش به نام کامیار متولد شد. در این سال اولین کتاب او با عنوان «اسیر» منتشر شد و پس از آن به دلیل اختلافات با همسرش و تشدید بحرانهای روحی در آسایشگاه روانی بستری شد.
او درسال 1334 از پرویز شاپور جدا شد و یکسال بعد دومین کتاب خود را با عنوان «دیوار» منتشر و به همسر سابقش تقدیم کرد.
درسال 1336 به همکاری برادرش امیرمسعود در آلمان مجموعه ای از شعرهای این کشور را ترجمه کرد که در سال 1377 به چاپ رسید. در مرداد ماه همان سال به ایران بازگشت و دوداستان کوتاه با نامهای «بی تفاوت» و «کابوس» را در شماره هایی از جمله فردوسی به انتشار رساند.
در سال 1337 در سازمان فیلم گلستان استخدام شد و در همین سال کتاب سوم خود با عنوان «عصیان »را منتشر کرد ویکسال بعد از طرف ابراهیم گلستان (مسئول سازمان فیلم گلستان) برای آموختن دوره تدوین به انگلستان اعزام شد و پس از بازگشت به ایران در این سال فعالیتهای سینمایی او شروع شد که شامل : تدوین فیلمهای مستندی همچون «یک آتش » و«چشم انداز» بازی در فیلم کوته «خواستگاری»-ساخت فیلم «خانه سیاه است» -دریافت جایزه بهترین فیلم از جشنواره «اوبرهاوزن» آلمان به خاطر ساخت فیلم «خانه سیاه است»و..
فروغ در سال 1341 سرپرستی پسربچه ای هشت ساله به نام حسین منصوری را که پدر و مادر او در جذام خانه تحت درمان وکنترل بودند به عهده گرفت واو را با خود به تهران آورد و یکسال بعد از آن چهارمین کتاب خود با عنوان «تولدی دیگر» را منتشر و به ابراهیم گلستان تقدیم نمود.
فروغ در این سالها دوبار اقدام به خودکشی کرد که هر دو نافرجام بود وی در سال 1343 شروع به فعالیتهای آزادی خواهانه نمود و چندین بار هم دستگیر و زندانی شد.
فروغ فرخزاد دربیست وچهارم بهمن ماه سال 1345 در یک سانحه رانندگی که در خیابان لقمان الدوله تهران صورت گرفت درگذشت. و در بیست وششم بهمن ماه(پس از آن که کسی امامت نماز بر جنازه او را نپذیرفت و سرانجام مهرداد صمدی این کار را انجام داد ) در قبرستان «ظهیر الدوله» در بند به خاک سپرده شد.

 

مواردی کوتاه پیرامون پنج مجموعه شعر فروغ فرخزاد
«اسیر» نخستین مجموعه شعر فروغ فرخزاد است که اشعار سالهای 32و33و34 شاعر را دربر می گیرد. سالهای 19و20و21 سالگی او را .
سه سال اول ازدواج زنی شاعر که صمیمانه وگستاخانه احساسات غریزی زنانه خودرا برملا می کند. با پرسشهایی به مناسبت که به طرق مختلف مطرح می شود و درسراسر کتاب ادامه می یابد:
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب وروز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
شاعر براستی نمی داند که به دنبال چه می گردد و ابن «من » عاصی که در درون او هیاهو می کند و او را به جستجوی دوزنی در تنگنای زندگی خانوادگی و حصار زندانی خود به تلاش وا می دارد، کیست یا چیست:
در این فکرم من ودانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفسی نیست
اگرهم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهره پروازم نفس نیست
زندانی تنهایی که از همگان می گریزد. از دوست و آشنا و جز به حرفهای دل بیمار خود گوش نمی بندد.
نجیبی هم ملامت پذیر هم ملامت ستیز هم گناهکار هم بی گناه و همواره با شهامت وجسارتی که قفل خموشی زنانی چون او را کلید ناگزیر هموست. و از همی روست که حرفها و احساسات او صریح و آشکار است. حرفهایی که پیداست با ترکیبهای رمانتیک کهنه اما معمول آن سالها به سهولت و راحت بیان شدنی است، و در حقیقت به پشتوانه همین ترکیبهاست که چاپاره ای او از نوع نظم وحرفهای مستقیم دوره و به زبان شعر آنروز که دراشعار مشیری، نادر پوروتوللی متجلی است نزدیک می شود.
کتاب «اسیر» شامل 29 قطعه است که همه در یک حد از ارزشند. و از آنجا که نه تشکل و نه بافت و سنجی نو،هیچکدام از دیگری متمایز نیست.
«دیوار» دومین مجموعه شعر «فروغ فرخزاد» است که اشعار سالهای 35و36 و آغاز سال 137 او را دربر میگیرد.
این آثار برخی در خواهمان مجموعه «اسیر» جریان دارند مثل «رویا» که رویای آشنای دختران همسن وسال است. شاهزاده ای که با اسب سپید می آید و ازمیان نگاههای دختران کوچه و بازار عبور می کند و سرانجام به خانه شاعر می رسد.
و برخی شعرها که از حوزه این احساسات فراتر می رود و به قلمرو اندیشه های خیاطی-اگر چه خاصی-نزدیک می شود.تا آنجا که می توان گفت، کتاب دیواز از نظر تضمن توامان احساس و اندیشه فروغ، مجموعی از خط حسی و فکری «اسیر»و«عصیان» است.
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
در چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چوز اهدان سید کار خرقه پوش
پنهان زدیدگان خدا می نخورده ایم
دردیوار جز تب عشق وگناه که البته به تندی وشدت «اسیر» نیست شاعر رفته رفته به وجود الهام خون آشام شعر نیز که سعی دارد. قربانی به قربانیان خود بیفزاید پی می برد:
امشب بر استان جلال تو
آشفته ام ز وسوسه الهام
جانم از این تلاش به تنگ آمد
ای شعر ای الهه خون آشام ودر حقیقت طلب آرامش از خداش از همین روست و هم این آگاهی تدریجی در مرز مطالت وخستگی است که آن روی سکه عشق (مرگ) را نیز به او نشان می دهد. و البته با همان «من» عاصی که همچنان در درون او شعله می کشد. و باز با همان پرسشهای زن شاعر «اسیر» که گذشته از چند شعر کوتاه و بلند، اغلب در قالب چارپاره اند و با همان زبان رمانتیک وهمان ترکیبهای معمول که درواقع از مختصات این زبان و فضاست. عطر غم برگهای آرزو- گل اندوه شعله بوسه- جام بوسه و.. ترکیبهایی که با توجه به ملاکهای تعریفی شعر در آن سالها گاه قطعات او را از بیان سطحی و مستقیمی از این دست نجات می دهند:
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل آری و نه به لب دارند
ضعف خود خودرا عیان نمی سازد
راز دار وخموش و مکارند
شعرهایی که گذشته از نوع چاره پاره بالا که سخن منظومی ابتدایی بیش نیست همچنان همه در یک سطح اند وهیچکدام را بر دیگری مزیتی نیست. چون همه از شعرهای «حرفی اند» وفاقد زبان پیشرفته و تشکل و«ساخت» در شعر یک شاعر پیشرو.
این مجموعه شامل 25 قطعه است.
«عصیان »سومین مجموعه شعر«فروغ فرخزاد» است که آثار سالهای 36و37 شاعر را در بر می گیرد. شاعر در این مجموعه با توجه به متون کتب مقدس و خاصه به آن بخش ها که به مسئله خلقت انسان وعصیان شیطان ارتباط دارد،و پیش از او نیز شاعران بسیاری از شرق وغرب بدان متوجه بوده اند و نیز با عنایت به خط اندیشگی خیامی از بیان حالات و احساسات غریزی زنانه خود دور شده است:
ساختی دنیای خاکی را و می دانی
پای تا سر جز سرابی جز فریبی نیست
ماعروسکها ودستان تودربازی
کز ما عصیان ما چیز غریبی نیست
و این خط از همان چند پاره منتخب شاعر، که به عنوان مقدمه های کوتاه در فاتحه کتاب به چشم می خورد ، به وضوح پیداست.
تفکراتی در مورد عصیان شیطان و به تبع اغوای او عصیان انسان هم، که اغلب به طریق سوال در دفاع از بیگناهی مخلوق مجبور مطرح می شود:
گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
هیچ شیطان را به ما مهری ورایی بود
هیچ در این روح طغیان کرده عاصی
زونشانی بود یا آوای پایی بود
و سرانجام،چون همه سوالهای بی پاسخ می ماند، شاعر به تسلیم خدا رضا میدهد و از او طلب بخشایش معصیت وبخشش عصمت می کند.
و از همین روست که از جمله «بسامد »هایی غالب این کتاب واژه «خدا»هست. در حرکت در همین حیطه است که بتدریج تفکر مرگ جای توجه به عشق را می گیرد و رفته رفته و مرگ به روح شاعر سایه می افکند.
شعرهای این کتاب نیز همچون آثار «اسیر» و «عصیان» بیشتر با زبانی صریح ومنطقی نشری و اغلب درهمان قالب معمول چاره پاره اند. با این تفاوت که در این مجموعه نیست به دو کتاب پیشین شاعر،خاصه در نیمه اول کتاب که حاوی شعرهای عصیانی اوست هب نوع ترکیبهای رمانتیک و احساساتی کمتر میتوان برخورد ودر حقیقت جای آنها را ترکیبهای امثال شط اندیشه دانه اندیشه- قصر آسمان – دالان دیدگان و.. فراگرفته است.
این مجموعه از 18 قطعه تشکیل شده که با قطعه شعر «زندگی» که گویی دری است برای ورود به نخستین شعرها «تولدی دیگر» می یابد.
«تولدی دیگر » چهارمین مجموعه شعر «فروغ فرخزاد»است که اشعار سالهای 38 تا 142 را در بر می گیرد. شعرهایی حاصل دومین میلاد زنی که سال 1331،نخستین سال تولد شاعری او بوده.
این کتاب از نظر محتوا با سه مجموعه پیشین شاعر به کلی متفاوت است.
«فروغ فرخزاد» در سه مجموعه اول در قالب معمول چارپاره سرایان آن سالها و گاه با شعرهای کوته وبلند بی اینکه از زبان و فضای شعر «نیما» کمتر تاثر را داشته باشد، از سال 32 تا 39 جز به بیان حرفهای زنانه وسوالهای عصیانگرانه خودنپرداخت. تا نوروز سال 42 که ناگهان درخشش چهره «فروغ» ی دیگر در شعر «اوهام بهاری» (وهم سبز) چشمها را خیره کرد. و در همین سال بود که چاپ «تولدی دیگر» مهمترین حادثه شعر امروز به شمار رفت.
در این کتاب بود که فروغ دریچه هایی به دنیاهای دیگر گشود و از ورای آنها حسهایی را دریافت کرد که هرگز دراطاقهای دربسته خانگی توان دیدنش را نداشت. دریافتهایی سرشار از وحشت ندال و جوشش اضطراب وعصیان عمیق انسان شاعری که در عین اعتماد به خویش، از جامعه انسانی وجهانی زمان خود سلب اعتماد کرده است.
اغلب اشعار این کتاب با زبان جاری در خط محاوره ای و با وزنی نزدیک به طبیعت کلام بود و با جوهر شعری دیگر وبا تصویرهایی که تا آنروز در زبان هیچ شاعری سابقه نداشت.
از 35 شعر این کتاب گذشته از چند قطعه نظیر«گذران» آفتا می شود «روی خاک» و «سفر» که جملگی در همان فضای اشعار پیشین او جریان داشتند، و در شعر ناموفق «به علی گفت مادرش روزی» و «ای مرز پرگهر» که آن محصول تقلیدی اشکار واین حاصل طنزی رواست و دو مثنوی «عاشقانه» و «مرداب» که در نوع خود قابل توجه بودند و نیز تنها غزل کتاب که فقط یک بیت درخشان داشت،نخست می توان از شعر «آنروزها »نام برده که اگر چه همه بندهای آن در یک سطح نیست،اما دری ست برای ورود به دنیای زبان و حس و فکر وشیوه ویژه فروغ.
مختصاتی که نشان های درخشان آنرا در اشعار«با دما با خد خواهد برد» «دریافت » «وصل»«عروسک کوکی» «درخیابانهای سردشب» «درغروبی ابدی» «معشوق من» «جمعه» «آیه های زمینی» «هدیه»«دیدار در شب» «وهم سبز» «فتح باغ» واز همه مهمتر «تولدی دیگر» بسیار بیشتر می توان دید. تا آنجا که می توان گفت برخی از این اشعار در خط خاص خود از بهترین ووالاترین شعرهای امروز ما بشمار می روند.
«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» پنجمین و آخرین کتاب شعر فروغ فرخزاد است که آثار سه سال آخر عمر او را از سالهای 42 تا 45 دربردارد.
این کتاب، چه از نظر شکل و چه از نظر پختگی زبان وبیان و اندیشه ، بر پله ای والاتر و بالاتر از «تولدی دیگر» قرار می گیرد. کتابی تنها با هفت شعر ، که هر کدام اوج تخیل وتفکر شاعر را نشان می دهد.
تا آنجا که نمی توان از خود نپرسید که اگر «فروغ»زنده می ماند، آیا میتوانست از این حد فراتر رود یا نمی توانستن در این مجموعه شاعر موقعیت خودرا همان چند سطر اول کتاب ترسیم میکند:
و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده زمین
ویاس ساده وغمناک آسمان
وناتوانی این دستهای سیمانی
که در حقیقت تمام شعرهای این مجموعه جز بسط مفاهیم همین سطرها نیست. بیان موقعیت انسانی تماشاگر ،وضربه پذیر، در کنار پنجره ای بلند و بزرگ که به همه جهان اشراف دارد. شاعری آگاه که در هر شعر بخشی از دیده ها و شنیده ها وخوانده هایش را در طول سالهای آگاهی شاعری، که در وجود او ته نشست شده اند، با انفجارهای متداوم درونی بالا می ریزد. و از این میان شعر ایمان بیاوریم سهم ترین این انفجارهاست. شعری آگاهانه با ساعتی جادویی که هر دم مرگ شاعر را اعلام می دارد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  41  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فروغ فرخزاد

دانلود مقاله کارآفرینی کافی نت

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله کارآفرینی کافی نت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


کار آفرینی کافی نت :
مقدمه :
برای راه‌اندازی یک کافی‌نت پس از پیدا کردن یک مغازه مناسب و در دسترس و گرفتن مجوز‌های لازم باید تعدادی کامپیوتر خریداری نمود. اصلاً لازم نیست که مونیتور فلات یا بزرگ تهیه کنیم. مونیتورها می‌توانند دست‌دوم و حتی مدل‌های قدیمی باشند...

 

یکی از شغل‌هایی که این روزها نسبتاً باب شده است راه‌اندازی یک کافی‌نت درست و حسابی است.احتمالاً می‌دانید که کافی‌نت محلی است که در آن چندین دستگاه کامپیوتر متصل به اینترنت وجود دارد که برای مراجعه‌کنندگان امکان استفاده از این خدمات را فراهم می‌کند. البته این روزها اغلب استفاده‌کنندگان از اینترنت معمولاً در خانه یا محل کارشان چنین امکانی را دارند و کمتر سراغ کافی‌نت می‌روند، هرچند که با وجود همین وضعیت، مشتریان کافی‌نت‌ها نیز کم نیستند.
البته گسترش کافی‌نت‌ها در شهر‌های کوچک بسیار زیادتر است. در عین حال فقط تهران وضعیت متفاوتی دارد که تعداد کافی‌نت‌ها در آن کم است و به جز تهران در دیگر شهرها تقریباً در اغلب خیابان‌های مرکزی شهر حداقل چند کافی‌نت شلوغ می‌توان پیدا کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول
کلیات

 

 

 

 

 

 

 


تاریخچه کافی نت :
تاریخچه پیدایش سیستم های رایانه ای
بشر تا کنون دست به اختراع وسایل گوناگونی زده است که کدام از آن ها به طریقی زندگی را برایش سهل و آسان کرده اند. روند تکامل هر یک از این اختراعات تقریبا منحصر بفرد بوده است، اما در این میان عجیب ترین روند تکاملی مربوط به رایانه هاست. چنانچه بخواهیم از نسل های آغازین صحبت کنیم چرتکه ساخت چینی ها اولین قدم در راه پر فراز و نشیب اختراع رایانه است. پس از اختراع آن بتدریج و با استفاده از وسایل شمارشی مشابه بشر تنها به رفع نیاز های شمارشی خود می پرداخت. این روند تا اختراع وسایل جانبی دیگری نظیر چرخ بافندگی خودکار ژاکار (1808) ادامه یافت. اگر بخواهیم تنها رایانه های الکترونیکی را مد نظر قرار بدهیم 5 نسل گوناگون از ابتدای پیدایش اینگونه سیستم ها تا کنون وجود داشته اند که هر کدام را به اختصار معرفی می کنیم:
نسل اول: که با اختراع ASCC توسط پروفسور هوارد آیکن در سال 1937 شروع شد. این روند با با ساخت Eniac, Edvac, Edsac و بالاخره Univac ادامه یافت. آخرین کامپیوتر نسل اولی همین Univac بود که در سال 1954 توسط کمپانی IBM ارائه شد. از ویژگی کامپیوتر های نسل اولی می توان به استفاده از لامپ های خلاء و محدودیت انجام تنها یک سلسله عملیات در یکی از واحد های ورودی، خروجی اشاره کرد.
نسل دوم: این نسل از رایانه ها که عمری بین سال های 1959 تا 1963 داشتند، در ساختمان داخلی خود از نیروی حلقه های مغناطیسی بعنوان حافظه و ترانزیستور بعنوان پردازشگر بهره می بردند. EVC 1~4 نقطه اوج تکنولوژی این گونه سیستم ها بود. لازم بذکر است که اختراع ترانزیستور در سال 1950 به این روند شتابی افزون بخشید.
نسل سوم: با شروع عمر این نسل رایانه ها از سال 1964 و پس از استفاده از مدار های مجتمع (IC) ، این وسایل با سرعت و سهولت بیشتری جای خود را بین عموم مردم باز کزدند. این نسل که تا سال 1978 بر قرار بود توانست رایانه ها را از رویای سرمایه داران به ابزار دست عموم تبدیل کند. بسیاری از کمپانی های معتبر رایانه ای نیز در همین زمان پا به عرصه وجود گذاشتند (شرکت هایی نظیر: AMD, Intel, Microsoft و ...).
نسل چهارم: در پی تلاش برای کم حجم کردن رایانه ها، دانشمندان توانستند تعداد بسیار زیادی از مدارات پردازشی همچون ترانزیستور ها و IC ها را در یک مدار جمع کنند که در اصطلاح به آن Chip گفته می شود. این Chip ها که در درون خود بین 10/000 تا 100/000 جزء داشتند انقلابی در دنیای رایانه ها به شمار می آمدند، زیرا توانسته بودند حجم اینگونه سیستم ها را نصف و قیمت شان را یک دهم کنند.
نسل پنجم: در این نسل به سازگاری بیشتر کامپیوتر ها توجه شد.اضافه کردن قابلیت های پیشرفته صوتی و تصویری، افزودن امکانات ارتباطی چند جهته (Multi End) و افزایش صعودی قدرت پردازش و ذخیره سازی از جمله این اقدامات بود. استفاده از CPU بعنوان واحد پردازش خود باعث تشویق دیگر سازندگان برای وارد شدن به دور رقابتی بود که در آن افزایش سرعت و امکانات حرف اول را می زد.

 

فصل اول - معرفی طرح
1-2-مشخصات محصول

 

1-1-2- نام و کاربرد محصول:
ایجاد و طراحی و پیاده سازی یک مرکز اینترنت با خدمات متنوع اینترنتی و رایانه ای

 


4-1-2-تشریح مختصر فرایند
پیاده سازی یک کافی نت

 

آدرس و مشخصات شرکت :

 

 

 


تاریخچه کافی نت و اینترنت :
اتحاد جماهیر شوروی آن زمان موشکی با نام «اسپونیک» (Spotnik) را به فضا می فرستد و نشان می دهد دارای قدرتی است که می‌تواند شبکه های ارتباطی آمریکا را توسط موشک‌های بالستیک و دوربرد خود از بین ببرد. آمریکایی‌ها در پاسخگویی به این اقدام روس‌ها, موسسه پروژه های تحقیقی پیشرفته “ARPA” را به‌وجود آوردند. هدف از تاسیس چنین موسسه ای پژوهش و آزمایش برای پیدا کردن روشی بود که بتوان از طریق خطوط تلفنی, کامپیوترها را به هم مرتبط نمود. به طوری که چندین کاربر بتوانند از یک خط ارتباطی مشترک استفاده کنند. در اصل شبکه‌ای بسازند که در آن داده ها به صورت اتوماتیک بین مبدا و مقصد حتی در صورت از بین رفتن بخشی از مسیرها جابه‌جا و منتقل شوند. در اصل هدف “ARPA” ایجاد یک شبکه اینترنتی نبود و فقط یک اقدام احتیاطی در مقابل حمله احتمالی موشک های اتمی دوربرد بود. هر چند اکثر دانش امروزی ما درباره شبکه به‌طور مستقیم از طرح آرپانت “ARPPA NET” گرفته شده است. شبکه ای که همچون یک تار عنکبوت باشد و هر کامپیوتر ان از مسیرهای مختلف بتواند با همتایان خود ارتباط دااشته باشد واگر اگر یک یا چند کامپیوتر روی شبکه یا پیوند بین انها از کار بیافتاد بقیه باز هم بتوانستند از مسیر های تخریب نشده با هم ارتباط بر قرار کنند.
این ماجرا با وجودی که بخشی از حقایق به‌وجود آمدن اینترنت را بیان می‌کند اما نمی‌تواند تمام واقعیات مربوط به آن را تشریح کند. باید بگوییم افراد مختلفی در تشکیل اینترنت سهم داشته اند آقای “Paul Baran” یکی از مهمترین آنهاست. آقای باران که در دوران جنگ سرد زندگی می‌کرد می‌دانست که شبکه سراسری تلفن آمریکا توانایی مقابله با حمله اتمی شوروی سابق را ندارد. مثلا اگر رییس جمهور وقت آمریکا حمله اتمی متقابل را دستور دهد, باید از یک شبکه تلفنی استفاده می‌کرد که قبلا توسط روس‌ها منهدم شده بود. در نتیجه طرح یک سیستم مقاوم در مقابل حمله اتمی روس‌ها ریخته شد.آقای باران (Baran) تشکیل و تکامل اینترنت را به ساخت یک کلیسا تشبیه کرد و معتقد بود, طی سال های اخیر هر کس سنگی به پایه ها و سنگ های قبلی بنا اضافه می کند و انجام هر کاری وابسته به کارهای انجام شده قبلی است. بنابراین نمی توان گفت, کدام بخش از کار مهمترین بخش کار بوده است و در کل پیدایش اینترنت نتیجه کار و تلاش گروه کثیری از دانشمندان است. داستان پیدایش اینترنت با افسانه و واقعیت در هم آمیخته شده است.

 

در اوایل دهه 60 میلادی آقای باران طی مقالاتی پایه کار اینترنت امروزی را ریخت. اطلاعات و داده‌ها به صورت قطعات و بسته های کوچکتری تقسیم و هر بسته با آدرسی که به آن اختصاص داده می‌شود به مقصد خاص خود فرستاده می‌شود. به این ترتیب بسته‌ها مانند نامه‌های پستی می توانند از هر مسیری به مقصد برسند. زیرا آنها شامل آدرس فرستنده و گیرنده هستند و در مقصد بسته‌ها مجددا یکپارچه می‌شوند و به صورت یک اطلاعات کامل درمی‌آیند.

 

آقای باران (Baran) طی مقالاتی اینچنینی ساختمان و ساختار اینترنت را پیش‌گویی کرد. او از کار سلول های مغزی انسان به عنوان الگو استفاده کرد, او معتقد بود: وقتی سلول‌های مغزی از بین بروند, شبکه عصبی از آنها دیگر استفاده نمی کند و مسیر دیگری را در مغز انتخاب می‌کند. از دیدگاه وی این امکان وجود دارد که شبکه‌ای با تعداد زیادی اتصالات برای تکرار ایجاد شوند تا در صورت نابودی بخشی از آن, همچنان به صورت مجموعه ای به هم پیوسته کار کند. تا نیمه دهه 60 میلادی کسی به نظرات او توجه‌ای نکرد. تا اینکه در سال 1965 نیروی هوایی آمریکا و«آزمایشگاه های بل» به نظرات او علاقه‌مند شدند و پنتاگون با سرمایه‌گذاری در طراحی و ساخت شبکه ای براساس نظریات او موافقت کرد.

 

ولی آقای باران (Baran) بنابر دلایلی حاضر با همکاری با نیروی هوایی آمریکا نشد. در این میان دانشمندی با نام تیلور (Tailon) وارد موسسه آرپا (ARPA) شد. او مستقیما به آقای هرتسفلد رییس موسسه پیشنهاد کرد: (ARPA) آرپا هزینه ایجاد یک شبکه آزمایشی کوچک با حداقل چهار گره را تامین کند که بودجه آن بالغ بر یک میلیون دلار می‌شد. با این پیشنهاد تیلور تجربه ای را آغاز کرد که منجر به پیدایش اینترنت امروزی شد. او موفق شد در سال 1966, دو کامپیوتر را در شرق و غرب آمریکا به هم متصل کند. با این اتصال انقلابی در نحوه صدور اطلاعات در دنیای ارتباطات رخ داد که نتیجه آن را امروز همگی شاهد هستیم. این شبکه به بسته هایی (packet) از داده ها که به وسیله کامپیوتر های مختلف ارسال میشدند اتکا داشت. پس از انکه ازمایشها سودمندی انرا مشخص کردند سایر بخش های دولتی و دانشگاهها پژوهشی تمایل خود را به وصل شدن به ان اعلام کردند . ارتباطات الکترونیکی به صورت روشی موثر برای دانشمندان و دیگران به منظور استفاده مشترک از داده ها در امد. در همان زمان که ARPAnet در حال رشد بود تعدادی شبکه پوشش محلی (LAN) در نقاط مختلف امریکا به وجود امد. مدیران LAN ها نیز به وصل کردن کامپیوتر های شبکه های خود به شبکه های بزرگتر اقدام کردند . پروتوکل اینترنت ARPAnet IP زبان استاندارد حکمفرما برای برقراری ارتباط کامپیوتر های شبکه های مختلف به یکدیگر شد.تاریخ تولد اینترنت به طور رسمی اول سپتامبر 1969 اعلام شده است. زیرا که اولین “IMP” در دانشگاه “UCLA” واقع در سانتاباربارا در این تاریخ بارگذاری شده است.

 

از اوایل دهه 1990 رشد استفاده از اینترنت به صورت تصاعدی افزایش یافت . یکی از علل چنین استقبالی ابزار جستجویی مانند Gopher و archie بوده است اما اینها در سال 1991 تحت تاثیر word wide web قرار گرفتند که به وسیله CERN یا ازمایشگاه فیزیک هسته ای اروپا ساخته شد . با ان که اینترنت از ابتدا طوری بود که مبادله اطلاعات برای تازه واردان بسیار ساده باشد. بزرگترین جهش در وب در سال 1993 با عرضه نرم افزار موزاییک mosaic که نخستین برنامه مرورگر وب گرافیکی بود به وجود امد.
برنامه موزاییک محصول تلاش دانشجویان و استادان بخش "مرکز ملی کاربردهای ابر کامپیوتر " در دانشگاه ایلینویز امریکا بود. برای نخستین بار موزاییک امکانات اشاره و کلیک (به وسیله موش) را فراهم کرد. کاربران می توانستند صفحات وب (web page) یا مجموعه ای از متن و گرافیک را کنار هم بگذارند تا هر کسی که میخواست انها را بتواند روی اینترنت ببیند. وقتی با موش روی کلمه ها یا تصاویر خاصی که hyper link نامیده میشد کلیک میکردند برنامه موزاییک به طور خود کار یک صفحه دیگر باز میکرد که به کلمه یا تصویر خاص و کلیک شده اختصاص داشت. بهترین بخش این سیستم انجا بود که hyper link ها میتوانستند به صفحاتی روی همان کامپیوتر یا هر کامپیوتر دیگر اینترنت با خدمات وب اشاره کنند. صفحات وب هر روز متولد میشدند و مفهوم موج سواری یا surfing روی وب متولد شد. اواسط سال 1994 سه میلیون کامپیوتر به اینترنت وصل شده بود و در ان هنگام اجرای عملیات اهسته نشده بود. صفحات جدید وب که شامل همه چیز از اسناد دولتی تا مدارک شرکت ها و مدل های جدید لباس بود در سراسر دنیا چندین برابر شد . موزاییک و جانشینان ان مانند navigator محصول شرکت " نت اسکیپ " اینترنت را از قلمرو علمی به میان مردم اوردند. طبق اخرین امار 51 درصد کاربران بعد از سال 1995 وارد این محیط شده اند. میلیون ها انسانی که از اینترنت استفاده میکنند نیازی ندارند که نکات فنی مانند TCP/IP را بدانند . امروزه شرکتهای خدمات دهنده اینترنت یا ISP این کار را به عهده دارند.رشد روز افزون ان و ساده تر شدن استفاده ان همچنان ادامه دارد . هر چه تعداد مردم بیشتری به اینترنت رجوع کنند تعداد شرکت های سازنده برنامه های اینترنت بیشتر میشود.با انکه بعضی از عاشقان اینترنت ان را نوعی شیوه زندگی میدانند. در نظر بیشتر کاربران منبع سرگرمی اطلاعات است ولی بیشترین مصرف ان پست الکترونیکی یا همان email است که یکی از ابزار های ارتباطی کار امد به شمار میرود. پیامها از کامپیوتری به کامپیوتر دیگر با سرعت پرواز میکنند و منتظر میمانند تا شخص فرصت خواندن انها را پیدا کند . وب امکانات خوبی برای کپی از نرم افزارهای مجاز از لحاظ کپی فراهم میسازد.
وقتی که می بینیم که در مدت کوتاهی اینترنت به چنین رشدی نایل آمده است, مطمئنا دشوار خواهد بود که آینده او را پیش بینی کنیم. طبق نظر کارشناسان ماهانه 10 درصد به تعداد کاربران اینترنت افزوده می‌شود ولی تعداد دقیق کاربران که روزانه از آن استفاده می کنند مشخص نیست. هرچند که پاره ای از کارشناسان تعداد آنها را تا 900 میلیون نفر حدس می‌زنند. تعداد رسمی کاربران اینترنتی را در سال 2000 کارشناسان 500 میلیون نفر اعلام کرده بودند.

 

قطعا در سال های آینده تحولات شگرفی را در زمینه شبکه های اینترنتی شاهد خواهیم بود. به‌وسیله اینترنت انسان به راه های جدیدی دست پیدا کرد. در کنار این شانس جدید توسط اینترنت,‌ باید بگوییم خطراتی نیز در رابطه با سیاست و اقتصاد و علم به دنبال خواهد داشت. فرم امروزی اینترنت مدیون همکاری تمام کاربران اینترنت در سرتاسر گیتی است که با این تصور که اطلاعات موجود در سطح جهان را به راحتی با یکدیگر مبادله کنند. این تصوری بود که آقای باران(Baran) از اینترنت داشت و امیدواریم در آینده نیز تکامل اینترنت در این مسیر باشد.

 

 

 

تاریخچه کافی نت ها و اینترنت در ایرن
سال ۱۳۷۱: تعداد کمی از دانشگاه‌های ایران، از جمله دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه گیلان، توسط مرکز تحقیقات فیزیک نظری و از طریق پروتکل UUCP به اینترنت وصل می‌شوند تا با دنیای خارج ایمیل رد و بدل کنند.

 

سال ۱۳۷۲ :در سال 1372 هجری شمسی ایران نیز به شبکه اینترنت پیوست. نخستین رایانه ای که در ایران به اینترنت متصل شد مرکز تحقیقات فیزیک نظری در ایران بود. در حال حاضر نیز این مرکز یکی از مرکزهای خدمات اینترنت در ایران است .مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات،‌ بعنوان تنها نهاد ثبت اسامی قلمرو [ir.] در ایران به رسمیت شناخته می‌شود. این قلمرو مشخّصه تعیین شده برای هویّت ایران در فضای اینترنت است.

 

سال ۱۳۷۳ : مؤسسه ندا رایانه تأسیس می‌شود. پس از راه‌اندازی اوّلین بولتن بورد (BBS)، در عرض یک سال نیز اوّلین وب سایت ایرانی داخل ایران را راه‌اندازی می‌کند. همچنین، این مؤسسه روزنامه «همشهری» را به زبان فارسی در اینترنت منتشر می‌کند، که این اوّلین روزنامه رسمی ایرانی در وب محسوب میشود. در همین سال بدنبال اتصال به اینترنت از طریق ماهواره کانادائی «کد ویژن» (Cadvision)، مؤسسه ندا رایانه فعالیت بازرگانی خود را بعنوان اوّلین شرکت خدمات سرویس اینترنتی (ISP) آغاز می‌کند.

 

سال ۱۳۷۴ :مجلس ایران تأسیس شرکت «امور ارتباطات دیتا» تحت نظر شرکت مخابرات ایران را تصویب می‌کند و مسؤلیت توسعه خدمات دیتا در سطح کشور را بطور انحصاری در اختیار آن شرکت قرار می‌دهد.

 

سال ۱۳۷۷ :پروژه یونیکد در ایران با قرارداد شورای عالی انفورماتیک و همکاری بنیاد دانش و هنر واقع در انگلستان و با نظارت و مدیریت فنّی دانشگاه صنعتی شریف تحت عنوان «فارسی وب» آغاز می‌شود. هدف پروژه اینست که با گنجاندن کامل و جامع الفبای فارسی در استاندارد یونیکد، نشر فارسی در کامپیوتر، مخصوصاً اینترنت و وب، استاندارد شود و اصولاً مشکل قلم (فونت) های غیر استاندارد موجود در نرم افزارهای ایرانی حل شود.

 

و اما نسل آینده!
نسل ششم: در این نسل به وارد شدن هوش مصنوعی به حیطه رایانه ها توجه خواهد شد. پیشرفت روز افزون بشر در اختراع و بکار گیری ربات های هوشمند و سیستم های پردازشی هوشمند خود گواه این مطلب است. در این نسل دیگر قطعاتی همچون: Mouse و KeyBoard ارزش خود را از دست خواهند داد، زیرا انسان مستقیما با مغز خود به اداره رایانه اش می پردازد و نتایج حاصل از پردازش نیز به مغز او ارائه می شود و این یعنی تلفیق علم با وجود آدمی!
هیچ گاه فراموش نکنید که روزگاری حتی متخصصین رایانه ای گمان نمی کردند رایانه ها اینگونه پیشرفت کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم
روش انجام کار

 

 

 

 

 

 

 


امکانات و تجهیزات مورد نیاز :
برای راه‌اندازی یک کافی‌نت پس از پیدا کردن یک مغازه مناسب و در دسترس و گرفتن مجوز‌های لازم باید تعدادی کامپیوتر خریداری نمود. اصلاً لازم نیست که مونیتور فلات یا بزرگ تهیه کنیم. مونیتورها می‌توانند دست‌دوم و حتی مدل‌های قدیمی باشند، درخصوص کامپیوتر نیز به همین صورت.حالا می‌بایست با یک مرکز سرویس‌دهی اینترنت قرارداد بست که این موضوع خیلی مهم است. بالا بودن سرعت اینترنت و قطع نشدن آن ازجمله نکاتی است که باعث جذب مشتری می‌شود. اگر مشتری‌های کافی‌نت با سرعت پایین مواجه شوند بالطبع کمتر سراغ آن محل بازمی‌گردند.علاوه بر بالا بودن سرعت اینترنت که موجب جلب توجه مشتریان می‌شود طراحی داخلی، تمیز بودن محیط و حتی خوش‌بو بودن آنجا باعث می‌شود که به نوعی آن کافی‌نت پاتوق شود. برخورد خوب صاحب کافی‌نت نیز بسیار مهم است. بعضی از مشتریان کافی‌نت با صاحب مغازه رفاقت می‌کنند و به واسطه همین رفاقت عادت می‌کنند که هرازگاهی به کافی‌نت سر بزنند. حتی اگر کاری هم نداشته باشند، بنابراین رها کردن کافی‌نت به حال خودش و گذاشتن کارمند در آنجا عوض کردن دائمی کارمندان اصلاً اتفاق خوبی نیست.

 

شرایط محیطی
یک کافی‌نت را خیلی راحت می‌توان به محیطی مناسب تبدیل کرد و در آنجا یک فضای صمیمی ایجاد نمود، برای ایجاد چنین وضعیتی باید زمینه‌های مختلفی ایجاد کرد که ازجمله آنها مثلاً سرو چای، قهوه یا بستنی برای مشتری‌هاست یا نزدیک بودن کافی‌نت به یک کافی‌شاپ است و احتمالاً در صورت امکان ایجاد یک کافی‌شاپ در گوشه‌ای از کافی‌نت. فروش نوار، کتاب و CD در کافی‌نت نیز رفت و آمد‌ها را بیشتر می‌کند. در عین حال در یک کافی‌نت می‌توان خدمات دیگری چون فاکس یا فروش کارت هم ایجاد کرد که همه اینها در رفت و آمد بیشتر مشتری‌ها و به پاتوق شدن آنجا کمک می‌کند.

 

هزینه و سرمایه گذاری
برای راه‌اندازی یک کافی‌نت تقریباً ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان سرمایه مورد نیاز است که البته اگر پرمخاطب و پرمشتری بالغ بر ماهی یک میلیون تومان درآمد ایجاد می‌شود. گرچه درآمد یک کافی‌نت می‌تواند مناسب و خوب باشد اما در عین حال مشکلات خاص خودش را هم دارد. به عنوان مثال شلوغ بودن کافی‌نت مسائل خاص خودش را دارد که صاحب کافی‌نت باید مطمئن باشد از طرف اماکن یا محل‌های دیگر مورد خطاب قرار نگیرد.

 

خلاقیت
اغلب کافی‌نت‌ها با شرایط تقریباً یکسانی کار می‌کنند اما خلاقیت در هر کاری باعث موفقیت می‌شود. در کار کافی‌نت‌داری هم اگر فرد پرکار و خلاق باشد می‌تواند درآمد بیشتری ایجاد کند. به عنوان نمونه فروش کارت یا راه‌اندازی جشنواره یا تخفیف‌های مناسب و همچنین دکوراسیون متفاوت می‌تواند در این راستا موثر باشند. البته هرچه سرمایه‌گذاری در این کار بیشتر باشد بالطبع درآمد هم بالاتر می‌رود، مثلاً وجود سیستم‌های پیشرفته‌تر قطعاً در جلب توجه مشتری‌ها می‌توانند مفید‌تر باشند.
توجیه اقتصادی :
مراکز اینترنت دارای فعالیت های اقتصادی نظیر ارائه اینترنت تعمیرات سخت افزاری و نرم افزاری و خرید و فروش و کلیه فعالیت هایی که مرتبط با رایانه باشد میباشند .

 

تامین منابع مالی :
منابع مالی اینگونه شرکت ها به چندین طریق تامین می شود ،
1 - سرمایه گذاری شرکا
2 – استفاده از تسهیلات ریالی بانکهای داخلی
3 – استفاده از تسهیلات دولتی
4 – مشارکت عمومی ( سهامی عام )
مشخصات نیروی انسانی مورد نیاز :
نیروی انسانی مورد نیاز اینگونه مراکز بستگی به نوع شرکت و میزان فعالیت آن دارد ولی حداقل نیاز عبارت است از :
1 - کارشناس رایانه 1 نفر
2 کاردان رایانه 1 نفر
3 اپراتور علوم رایانه 1 نفر

 

نقشه استقرار تجهیزات :

 

 

 


فهرست تجهیزات مورد نیاز :
1 – حداقل 2 دستگاه رایانه ( پیشرفته )
2 – پرینتر ( رنگی – سیاه و سفید )
3 – اسکانر
4 – لوازم فروشگاه ( انواع سی دی های نرم افزاری و انو.اع سخت افزار و تجهیزات مورد نیاز رایانه ها )
برآورد قیمت :
قیمت پایه تجهیزات مورد نیاز حدودا معادل با 4 الی 5 میلیون تومان بدون احتساب اجناس فروشگاه میباشد .

 

برآورد قیمت اجناس مصرفی :
اجناس مصرفی در مراکز اینترنت ( کافی نت ) عبارتند از لوازمی از قبیل سی دی خام – کاغذ گلاسه و A4 ، نرم افزار های قابل ارائه در خدمات نرم افزاری شرکت و سایر موارد از قبیل لوازم و تجهیزات جهت اسمبل کردن و غیره
برآورد برای یک ماه معادل 200000 تومان ( دویست هزار تومان )

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کارآفرینی کافی نت

دانلود مقاله سیری در سیره نبوی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله سیری در سیره نبوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیش گفتار محققین:
حمد و ثنای بی حد و حصر، ذات مقدس خداوندی را سزا است که منزه از هر عیب و نقص است و درود نا محدود به روان پاک خاتم پیمبرانش که جامع فضائل و مکارم اخلاق است با سیمای « انّک لعلی خلق عظیم» به جهانیان معرفی شده است، و سپاس بی پایان بر ال بیت پیامبرش که طبق آیه شریفه تطهیر « اِنَّما یُریدُ الله لِیَذهَبُ عَنکُمُ الرِجسُ اَهلَ بَیتَ وَ یَطَهَرَکُم تَطهیراً» از همه پلیدی ها و ادناس منزه و مطهر قرار داده شده اند و طبق سوره مبارکه کوثر تا قیامت به عوان نسلی پاک و نورانی و با برکت نه تنها باقی خواهند ماند که پیوسته بر این ذریه طیبه افزوده خواهد شد و لعنت و نفرین خداوندی بر دشمنان و بدخواهان پیامبر و آلش تا ابد که چشم دیدن معجزات و کرامات آنان را نداشته و ندارد.
به خاطر توجه امت بزرگ پیامبر مکرم اسلام و عاشقان خاندان امامت و ولایت برآن شدیم تا هر چه بیشتر امور خارق العاده و قدرت تصرف در عالم تکوینی را به عنوان معجزات و کرامات یاد آور شویم تا همگان به ویژه نسل جوان و نوجوان شناخت بیشتری ازاین چهره های هدایت و مبشران
و منذران بشریت پیدا کنند و نسبت به تعالیم سعادت بخش آنان تمکین بیشتری کنند و ما هم با ذکر و یاد پیامبر و آلش بهره بیشتر معنوی برده و توفیق شفاعت آنان را در روز واپسین پیدا کنیم. انشاءا...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:
حمد و سپاس خداوندی را که یکتاست و همه ما را آفرید و به ما نعمتهای فراوان بخشید. خدایا ما را به راه راست هدایت فرما. درود و سلام بر ارواح مطهر تمامی انبیاء بویژه پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) و جانشینان بر حقش. از آنجایی که همه ما مسلمان هستیم و در سال پیامبر اعظم (ص) قرار داریم، ضرورت دارد که پیامبر خود را بشناسیم و با سیره آن حضرت آشنا شویم و در پیروی از آن پیامبر گرامی و با انجام وظایف دینی خود راه سعادت را بپیماییم.
هُوَ الّذِی بَعَثَ فیِ الأُمّینَ رَسُولاً مِّنهُم یَتلُوا عَلَیهِم ءَایَتِهِ ی و یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکِتبَ و الحِکمَهَ و أِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَلَلٍ مُّبِینٍ.
اوست خدایی که میان امتها پیامبری از خود آنها برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند و آنها را از اخلاق زشت پاک کند و شریعت کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد با آنکه پیش از این همه در گمراهی بودند.

 

آن محمد ختم و خیر المرسلین
آن محمد ختم و خبر المرسلین آن محمد نور رب العالمین
آن محمد مخزن اسرار شرع جبرئیل از خیل او پوشیده درع
آن محمد آیت صنع اله آن محمد آفتاب عز و جاه
آن محمد مقتدای اهل دید آن محمد آیت حبل الورید
آن محمد خازن آیات حق آن محمد دیده مرآت غیب
آن محمد مظهر انوار حق آن محمد دیده خود دیدار حق
آن محمد ولقف سرها شده در دل عطار خود پیدا شده
عطار نیشابوی

 


فصل اول طلوع پیامبر اسلام(ص)
دوران کودکی
حضرت محمد (ص) هفت روز از مادر خود « آمنه» شیر خورد روز هفتم ولادت، « عبدالمطلب» گوسفندی یرای وی عقیقه کرد او را « محمد» نامید تا در آسمان و زمین ستوده باشد.
سپس « ثوبیه» کنیز ابو لهب مدتی او را شیر داد آنگاه او را به دایه پاکدامن به نام « حلیمه از طایه « بنی سعد» همسر« حارث بن عبدالعزی» سپردند تا او را با خدو به صحرا ببرد و در آغوش صحرا و هوای آزاد و احیاناً به دور از وبای مکه پرورش دهد.
حلیمه می گوید: پس از آن که پرورش نوزاد آمنه را متکفل شدم، خواستم در همان مجلس و در حضور مادرش او را شیر دهم، پستان چپ خود را که دارای شیر بود، در دهان او نهادم، ولی به پستان راست من بیشتر مایل بود، اصرار کودک، مرا بر آن داشت که پستان راست خود را که بی شیر بود در دهان او بگذارم، هماندم که کودک شروع به مکیدن کرد، رگهای خشک آن پر از شیر شد و این پیشامد موجب تعجب همه حضار گردید.
و می گوید: از روزی که « محمد(ص)» را به خانه خود بردم، روز به روز خیر برکت خانه ام بیشتر شد، و دارائی و گله ام فزونتر گشت.
حلیمه حضرت محمد(ص) را در دو سالگی از شیر باز گرفت.
وقتی رسول خدا به سن 5 سالگی رسید، حلیمه او را به مکه برگردانید و تحویل مادرش « آمنه» و جدش عبدالمطلب داد. و از آن پس حضزت محمد(ص) نزد مادرش بود و انس زیادی به پدر بزرگش پیدا کرده بود، به سن 6 سالگی رسید ولی رفتارش با کودکان دیگر تفاوت داشت، خیلی کم حرف می زد و سخنانش آرام و شمرده بود.
از روزی که آمنه شوهر ارجمند خود را از دست داده بود به دنبال فرصتی می گشت تا به یثرب رود و آرامگاه او را زیارت کند و نیز برادران و خویشانش که در یثرب زندگی می کردند، ببیند. برای این سفر از « عبدالمطلب» اجازه خواست «عبدالمطلب» با این سفر موافقت کرد.
آمنه حضرت محمد(ص) رابرداشت و با « ام ایمن» به یثرب رفت.
آمنه و محمد یکماه در مدبنه ماندند. عبدالمطلب بیش از آن نتوانست دوری فرزندش «محمد» را تحمل کند از این جهت تقاضای مراجعت آنها را کرد.
هنوز موجی از غم و اندوه در محمد(ص) حکمفکا بود، که ناگهان حادثه جانگداز دیگری پیش آمد. و هنگام بازگشت به مکهف در بین راه در محلی به نام ابواء مادرش آمنه بیمار و بستری گردید.
ام ایمن از آمنه پرستاری می کرد، اما هر لحظه حال آمنه بدتر می شد. و سرانجام، چشم از جهان فروبست، غم مرگ مادر مربان، تمام وجود حضرت محمد(ص) را فراگرفت و اشک های یتیمی از دیدگانش سرازیر می شد.
آمنه در همان جا به خاک سپرده شد.
ام ایمن حضرت محمد (ص) را به مکه بازگردانید.
از این پس سرپرستی و کفالت او را عبدالمطلب به عهده داشت.
عبدالمطلب انس زیادی به محمد داشت.
رسول خدا(ص) هشت ساله بودکه اندوه جانکاه دیگری برجانش نشست و آن داغ مرگ عبدالمطلب پدر بزرگش بود.
عبالمطلب قل از وفات، سرپرستی رسولخدا را به فرزند خویش ابو طالب(عموی رسول خدا) سپرد.
ابو طالب با وجود ناداری، مردی سخاوتمند و سروری بزرگوار و با عظمت بود.
همسرش « فاطمه » دختر اسد بن هاشم مادر امیر مؤمنان علیه السلام، رسول خدا(ص) را پرورش داد. سالها بعد، رسولخدا (ص) فرمود: « او براستی مادرم بود، چه قبل از اینکه کودکان خود را سیر کند مرا سیرمی کرد و آنان را گرد آلود می گذاشت و مرا شسته و آراسته می داشت، راستی که مادرم بود.»
ابو طالب با انسی که به فرزند برادر پیدا کرده بود، هیچگاه او را تنها نمی گذاشت. ابو طالب محمدرا نه تنها پسر خویش بلکه یادگار عزیزی از برادر و پدرش می شمرد.
محمد دوازده ساله شده بود، نوجوانی بود با استقامت، مهربان،پاک و امین. در این هنگام قافله« قریش» آماده یک سفر تابستانی به شام میشد، ابو طالب تصمیم گرفت که در این قافله شرکت کند روز حرکت و هنگامه وداع فرا رسید.
اشک در چشمان حضرت محمد(ص) حلقه زدف و جدائی عمویش را سخت شمرد، سیمای غمگین اوطوفانی از احساسات در دل ابو طالب به وجود آورد ناچار پذیرفت که محمد(ص) در آن سفر پر رنج با قافله همراه گردد او با راهیان صحراهای دور و بیابانهای سوزان، به طرف شام به حرکت در آمد، پس از عبور از صحراهای خشک حجاز، مناظر زیبا و طبیعی شام پدیدار شد. قافله از « وادی القری»، بر« مدین»، و« دیارثمود» گذشت. حضرت محمد(ص) شهرها و مناطق مختلفی را می دید وبا مردم گوناگون آشنا می شد.
در سرزمین « اردن» در شهر « بصری» راهبی به نام « بحیرا» در صومعه خود مشغول عبادت بودهگام عبور کاروان قریش از آن شهر بحیرا چشمش به برادر زاده ابو طالب افتاد و توجه او را جلب کرد. نگاههای عمیق او نشانه رازی بود که در دل نهفته داشت.
بحیرا افراد کاروان را به دیر خویش دعوت کرد ونشانه های پیامبری را که در کتابهای آسمانی خوانده بود، در حضرت محمد (ص) یافت.
سپس سفارش او را به ابو طالب کرد و گفت: این همان پیامبری است که نام او را در کتب آسمانی خوانده ام، دین او در جهان گسترش پیدا می کند، ولی برشما لازم است او را از چشم یهودف پنهان سازید زیرا اگر آنان بفهمند او را می کشند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دوران جوانی
یکی از خاطرات جالبی که رسول خدا از ایام جوانی خود داشت، و گاه گاهی از آن با خوشی و مسرت یاد می کرد، شرکت آن حضرت در پیمانی به منظور دفاع از مظلومان و ستمدیدگان بود که در تاریخ اسلام به نام «حِلفُ الفُضول» مشهور است.
حلف به معنی پیمان و یا سوگند و فضول جمع فضل است و حلف الفضول به معنی پیمان فضل ها است.
پیش از آن ایام، پیمانی بین 3 نفر از قبیله «جرهم» بسته شده بود و نام هر سه نفر آنها فضل بود که به یاری مظلومان برخیزند. آنروزها هنوز رسول اکرم (ص) مبعوث به پیامبری نشده بود.
اصل موضوع از این قرار بود که مردی از یمن کالایی برای فروش به مکه آورد. «عاص بن وائل» از قبیله بنی سهم، به ظاهر آن را خرید، وقتی مرد برای دریافت پول آن مراجعه کرد، «عاص» از پرداخت وجه و یا پس دادن اصل مال خودداری کرد. مرد یمنی از او به مردان قبیله بنی سهم شکایت برد و استمداد نمود ولی به خاطر نفوذی که عاص داشت هیچ کس ترتیب اثری به شکایت او نداد.
آن مرد از کوه «ابوقُبیس» بالا رفت و شعرهایی خواند و قریش را به یاری خود طلبید. از قریش جوانمردی چون«زبیر بن عبدالمطلب» برخاست و به میان قبیله بنی هاشم و بنی اسد و بنی تیم رفت و به جلب حمایت از آن مظلوم ستمدیده پرداخت. در نتیجه مردانی از قریش در خانه «عبدالله بن جدعان» گرد آمدند تا برای اتفاق سوئی که در کنار خانه خدا برای مرد غریبی پیشامده چاره جویی کنند.
در این جمع حضرت محمد(ص) که در آن هنگام جوان بیست ساله ای بود، حضور داشت. مذاکرات ادامه یافت و پیمانی منعقد شد، اعضای پیمان تعهد کردند که از این پس نگذارید به هیچ غریب و مظلومی ستم شود.
این پیمان «پیمان جوانمردان» یا «حلف الفضول» نامیده شد، سالها بعد در زمانی که پیامبر به نبوت رسید و در مدینه بسر می برد به این کار افتخار می کرد و می فرمود: من در خانه عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که آن را از داشتن بهترین کالاها بیشتر دوست دارم. اگر در اسلام نیز مرا در پیمانی مانند آن دعوت کنند اجابت می کنم.
خدیجه، زن نامدار و ثروتمند قریش که از اصالت، نجابت و درایت فراوان برخوردار بود وقتی که وصف «محمدبن عبدالله» جوان محبوب مکه را به عنوان محمد امین شنید شخصاً از او خواست تا به دیدن او برود، وقتی آن حضرت به نزد او رفت، خدیجه گفت: آنچه موجب شده است تا من کسی را بسراغت بفرستم، صداقت و امانت و اخلاق ستوده توست. به همین جهت حاضرم سرمایه ای دو برابر آنچه به دیگران می دهم در اختیارت بگذارم تا شخصاً اقدام به تجارت کنی، علاوه بر این غلام خود را نیز به کمکت می فرستم تا در این سفر همراه تو باشد، رسول خدا پذیرفت و با «مًیسَرَه» غلام خدیجه همراه با سایر بازرگانان مکه راهی سفر شام شد. در این سفر همه بازرگانان سود بردند، بخصوص حضرت محمد(ص) که بیش از دیگران سود برد. در بازگشت مًیسَرَه برای خدیجه از اخلاق پسندیده و سیرت نیکوی حضرت محمد(ص) و نیز از امانتداری و درستکاری اش و بطور کلی از آنچه از او دیده و شنیده بود، تعریف می کرد. او به خدیجه گفت که وقتی یک بازرگان از حضرت محمد(ص) خواست به «لات» و «عُزّی» سوگند یاد کند، محمد گفت: در نظر من چیزی پست تر از لات و عزّی نیست.
از اتفاقات جالبی که میسره تعریف می کرد این بود که در شهر بصری راهبی محمد(ص) را دید که در زیر سایه درختی نشسته است، راهب گفت که این همان پیغمبری است که در تورات و انجیل راجع به او بشارت های زیادی خوانده ام.
نجابت، متانت و وقار حضرت محمد(ص) که از اصیل ترین قبائل عرب بنی هاشم بود و شخصیت ممتاز وی و شهرتی که در امانتداری داشت، موجب شد که خدیجه شیفته کمالات معنوی او شود.
خدیجه زن با شخصیت و پاکدامنی بود که اینک خداوند اراده کرده بود به او شخصیت بیشتری عنایت نماید. خدیجه به پیامبر(ص) پیشنهاد ازدواج داد، پیامبر گرامی به درخواست او پاسخ مثبت داد هر چند انجام این کار را بر این منوط کرد که با عموهای خود مذاکره کند.
امین قریش با عموی بزرگوار خود ابوطالب، مساله را درمیان نهاد و از او نظرخواهی کرد او نیز وی را پسندید و در مجلس عقدی که برپا شد، خطبه عقد را خود ابوطالب اجراء کرد و برادرزاده خود را چنین معرفی کرد:
برادرزاده من محمد با هر فردی از افراد قریش سنجیده شود از نظر کمالات بر او برتری دارد و اگر دست او از ثروت جهان تهی است ولی ثروت سایه ای است رفتنی، ولی اصل و نصب او پایدار و ماندنی است.
محمد از خانه ابوطالب، خانه همسر خود خدیجه آمد و زندگی جدیدی را آغاز نمود. همه فرزندان رسول خدا جز ابراهیم از خدیجه هستند.
پنج سال بعد هنگامی که حضرت محمد سی ساله بود، حادثه ای بی نظیر در شهر مکه اتفاق افتاد که خلاصه آن چنین است:
فاطم بنت اسد همسر ابوطالب که در مسجد الحرام مشغول طواف بود ناگاه درد زایمان او را گرفت، خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت: خداوندا به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه، ایمان راسخ دارم، پروردگارا به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است تولد این کودک را بر من آسان بفرما!
لحظه ای نگذشت فاطمه بنت اسد به صورت اعجاز آمیزی وارد خانه خدا شد و در آنجا وضع حمل نمود و بدینگونه حضرت علی(ع) مولود کعبه به دنیا آمد.
حاکم نیشابوری می نویسد: ولادت علی(ع) در داخل کعبه به تواتر به ما رسیده است.
آلوسی مفسر معروف اهل سنت می نویسد تولد علی در کعبه در میان ملل جهان مشهور و معروف است و تا کنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.
از آنجه که مردان الهی بایستی از تربیتی شایسته برخوردار گردند تا بتوانند بار سنگین مسئولیت هدایت و رهبری جوامع بشری را بر دوش کشند، خداوند همیشه مردان برگزیده اش شایسته ترین مربیان را می گمارد، آری تقدیر الهی چنین بود که علی (ع) از همان خردسالی در مکتب پیامبر (ص) پرورش یابد.
پیامبر که خود روزگاری، دوران طفولیت، نوجوانی و قسمتی از جوانی خود را در خانه ابوطالب سپری کرده بود و فاطمه همسر ابوطالب برای او در حکم مادر بود، لباسش را می شست، برایش غذا تهیه می کرد و او را از فرزندان خود عزیزتر می داشت، اکنون به پاس قدردانی از زحمات و خدمات گذشته ابوطالب و فاطمه، فرزندانش علی (ع) را به خانه خویش می برد تا در سایه همت بلند خویش به تربیت روحی و معنوی او همت گمارد. از این پس علی ابن ابیطالب(ع) از سن پنج سالگی پیوسته همراه حضرت محمد(ص) بود تا خداوند او را به نبوت برانگیخت.
علی(ع) در خصوص این دوران چنین می فرماید: من به دنبال پیامبر می رفتم و هر روز یکی از فضائل اخلاقی خود را به من تعلیم می داد و به من دستور می داد که از آن پیروی کنم.
ده سال بعد از ازدواج رسول خدا با خدیجه، هنگامی که حضرت محمد سی و پنج ساله بود، قریش تصمیم گرفتند خانه کعبه را که بواسطه سیل ویران شده بود، تجدید بنا کنند. کار ساختمان بین طوائف قریش تقسیم شد و به خوبی پیش می رفت تا جایی که می بایست «حجرالاسود» به جای خود نهاده شود.
در اینجا میان طوائف قریش نزاع سختی در گرفت و هر طائفه ای می خواست افتخار نصب حجرالاسود را به خود اختصاص دهد، طائفه بنی عبدالدار طشتی پر از خون آوردند و با طائفه بنی عدی بن کعب هم پیمان شدند ک تا پای مرگ ایستادگی کنند، آنان دست در خون زدند و لیسیدند و به «خون لیسان» مشهور شدند. این پیمان خون می توانست سرچشمه خون ریزی های زیادی در جامعه عرب جاهلی آن روز شود. همه آماده جنگ شدند و چهار یا پنج روز طوائف عرب در آماده باش جنگی بسر می بردند، تا آنکه «ابوامیه» که پیرترین فرد قریش بود، پیشنهاد کرد که هر که را نخست از در مسجد وارد شد، حکم قرار دهند و هرچه حکم کرد بپذیرند، قریش با این پیشنهاد موافقت کردند، نخستین کسی که از در مسجدالحرام وارد شد، حضرت محمد بود، چون او را دیدند با کمال خرسندی گفتند: این محمد امین است ما به حکمیت او راضی هستیم آنها وقتی محمد را در جریان گذاشتند، فرمود: جهمه ای نزد من آورید. آنگاه سنگ را گرفت و در میان جامه نهاد و سپس فرمود، هر طائفه ای یک گوشه جامه را بلند کردند، آنگاه رسول خدا آن را با دست خویش بلند کرد و در جای خود نهاد و بدین ترتیب، کاری چنان مشکل به آسانی انجام گرفت و فتنه ها خوابید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


درخشش پیامبر اسلام
انبیاء پیشین در کتابهای آسمانی خود با ذکر برخی از ویژگیهای پیامبر اسلام،طلوع و قیام آن حضرت را به پیروان خود نوید داده بودند.
در جهان آشفته آن روز که انحطاط فرهنگی و اخلاقی و ویژگیهای شرک و بت پرستی با همه تطورات آن،سراسر گیتی را در بر گرفته بود،و ادیان آسمانی هم که پیروانی در بخش های مختلف جهان داشت،با گذشت زمان و تغییر ماهیت نه تنها دیگر قدرت رهبری و تحرک و پویائی را نداشت، بلکه حیاتی ترین و سازنده ترین بخش آنها هم به انحطاط و تنزل کشیده شده بود،و امیدی نمی رفت که بتوان در پیکر چنان آئین هایی روح دمید، و در شریانهای راکد و ساکتشان موج خون ایجاد کرد.
به همین سبب فرزانگان در انتظار انفجار عمیق و اساسی به سر می برند، تا شخصیتی آسمانی قیام کند، و بار سنگین ارشاد و رهبری خلق را به دوش توانای خویش بگیرد، و او را از نظام های منحط، به مکتبی مترقی و نو رهنمون شود.
در این اوضاع و شرایط، موعود نجات بخش محمد(ص) در سحرگاهان روز جمعه هیفده ربیع الاول سال پنجاه و سه قبل از هجرت، برابر با سال 570 میلادی در شبه جزیره و سرزمین مکه، یعنی سرزمینی خفقان گرفته، و سمبل جامعه بیمار و منحط،و پرورشگاه جهل و باتلاقی که همه ی فاضلابها به آن ختم می شد، و فروغ تابناکش بر افق حیات بشریت تجلی کرد، و این عصاره هستی که در اندیشه ها شعاع بلوغ تاباند، مولد نیروهای تلاش آور و حرکت زا و خیزش جاودانی انسانها شد.
متن تاریخ گواهی می دهد که پیدایش این نوزاد فرخنده که در دامان آمنه بدرخشید، و به همه سوی جهان پرتو افکند، زاینده ترین ایمانها، و اصیل ترین و عمیق ترین جهش های علمی و معنوی را با ابعادی و سیع در جهان پی نهاد.
در سایه تعلیمات او بت پرستی جای خود را به توحید و یکتاپرستی داد، جهل و نادانی به علم و دانش تبدیل گشت، و برادری و مهربانی و فضائل انسانی، جای دشمنی ها، کینه توزیها، و اختلافات را گرفت، و بالاخره پرورش یافته ی محیط فساد و جهل و به صورت ممتازترین پدیده آفرینش در آمد.
پدرش عبداله از فرزندان حضرت اسماعیل بود که پیش از تولد فرزتدش، رخت از جهان بربست. و ش ساله بود که مادرش آمنه در گذشت.
عبدالمطلب جد وی پس از مرگ مادرش، در دوره سنی ای که نخستین ابعاد فکر و روح انسان ساخته می شود، سرپرستی یگانه یادگار عبدالله که آرامش خاطر افسرده را در وجود او می یافت، به عهده گرفت، و تا زنده بود به شایستگی از فرزند زاده ی خویش نگهداری می کرد.
او هشت ساله بود که روزهای عمر عبدالمطلب به پایان رسید، و رخت از جهان بر بست، و ناگهان خطوط تازه ای از رنج در سیمای محمد(ص) پدیدار شد، و غم و اندوه روح نیرومندی را که هرگز در زندگی پر مخاطره اش مضطرب نبوده است، سخت بفشرد.
ولی عنایت الهی به او قدرت پذیرش، و تاب تحمل این همه مصیبت را بخشیده بود، زیرا یتیمی که می بایست پدر انسانیت را گردد و غمخوار همه دردمندان و رنجدیدگان جهان، لازم است از دوران کودکی با محنت ها و محرومیت ها آشنا شود، و روح محکم و پر صلابتی به استواری کوه داشته باشد، تا بتواند بار طاقت فرسای رسالت الهی را بدوش کشد، چه نشانه ی همه ی ایستادگیها و مقاومت هایی که در مقابله با موانع و دشواریها، و عوامل خنثی کننده ضروری است، داشتن همان روح متعالی به عظمت عالم است. از آن پس عم وی ابوطالب که شخصیتی بزرگوار و شریف بود، سرپرستی او را به عهده گرفت.
تاریخ نویسان در ابعاد وجود او نشانه هایی از یک حرکت، یک روح پرتوان، و یک جنبش، و آنچه که شایسته ی یک رهبر بزرگ آسمانی است، به روشنی یافته اند.
هیچ محقق و پی جوئی نمی تواند ادعا کند که آن حضرت در دوران زندگی، دچار کوچکترین انحراف اخلاقی یا روحی، یا تشنج عصبی بوده است، با اینکه خصایص رسول اسلام روشن تر و گویاتر از کسانی که است که در گذشته دور و نزدیک اثری در تاریخ بشر داشته اند، در عین حال تاریخ، اندک سبک سری و سرکشی، و بدخوئی و طغیان، و رفتار ناروا و حتی یک بار لغزیدن را از او نشان نمی دهد.
در این نمایش تاریخی، سرگذشت شگفت انگیز رهبر عالیقدر مسلمین پیش از ولادت، دوران کودکی، جوانی، آداب، اخلاق، مسافرت، ازدواج، جنگ و صلح، به طور کامل بارز و روشن است.
تاریخ مستند گواه است که از تیرگیها و طوفان عقاید فاسد، اثری بر سیمای تابناک انسانیش نمی توان یافت، با اینکه هیچ نوع آموزشی در دسترس وی نبود، هرگز با جاهلیت پیوندی نداشت، و هیچگاه جوانه های رذیلت ها در او پا نگرفت.
محیط اعتقادی که در آن پرورش یافت، ترکیبی بود از انواع شرک و بت پرستی، مقاومت شدید اعراب در برابر دعوت به توحید نشانه ی همین واقعیت است.
با آنکه سراسر زندگیش در میان ملتی جاهل، و بدکردار و ستمگر به سر می برد، و در تمامی دوران پیش از بعثت، در همین محیط زندگی کرد، و در تمامی دوران پیش از بعثت، در همین محیط زندگی کرد، و تنها در دو سفر کوتاه از جزیرةالعرب خارج گردید، یکبار در کودکی و اوائل دهه ی دوم از عمر خود همراه عمویش ابوطالب، و دومین بار در نیمه های دهه ی سوم از عمرش که به منظور تجارت با اموال خدیجه صورت گرفت، ولی هیچگونه تناسبی میان شخصیت او، و جامعه ای که در آن زیست وجود نداشت.
آنچه در آن جو آلوده و فسادپرور در او سخت ارجمند است، راستی و امانت داری و عدالت محض و روح چند بعدی او بود و دشمنی با همه ی پستی هایی که بشریت از آنها رنج می برد.
سخنان عمیق و پرمعنی و داوریهای عادلانه و برتری عقل و درایت و نهاد آسمانی و فکر درخشان، در هر جا در وجود او این شخصیت عظیم تجلی خاصی داشت، و در همه ی چهره هایش در صحنه های متناقص و متفاوت حیات بشری، با شگفتی می درخشید و آنچنان زیست که سالها پیش از آنکه به مرتبت پیامبری نائل آید، او را لقب «امین» که توصیف رسائی از راه و روش آنحضرت بود، دادند.
دوران رشد و کمال جسمی و عقلی، به خلوت گزینی گرایش داشت،اما نه به طور دائمی و پیوسته، اندیشه های عمیق درونی، و ناسازگاری محیط بود که او ا به خلوتگاه می کشاند.
در بررسی پدیده ها شتابزده و بازیچه ی هوسها و دریافت های شخصی نبود، بلکه در نظام شگفت هستی، عمیقاً دست اراده ای که بر صفحه کتاب طبیعت قلم زده است، به خوبی می دید، و این گویای ژرف اندیشی و والانگری او بود.
در ماه رمضان به تنهایی در غارهای اطراف مکه از تاریکی و سکوت نهایت حسن استفاده را می کرد، تا دور از مردم و آلودگیها، خود را هرچه بیشتر به سلاح ایمان مجهز کند، و به تمرین و نیایش بپردازد.
در آنجا عبادت و خضوع در برابر پروردگار پر جلالی که سراسر وجودش را در بر گرفته بود، و همچنین اندیشه هایی که از اعماق روحش می جوشید، و فروغی از حکمت های لایزال داشت، زیر ساز برنامه های خودسازی او قرار می گرفت، و بامدادان سرشار از ایمان و یقین و لبریز از شور و خود جوشی به تلاش روزمره می پرداخت.
در چهره ی آرام و مهربانش، عشق به حق موج می زد و از شرک و سفاهت قوم خردباخته ی خویش که سر بر آستان بتهای خودساخته می نهادند، به شدت رنج می کشید، و با آن به ستیز بر می خاست، و در محنت ها و شدائد پیوسته بر حقیقت پایداری می کرد.
هر چه بیشتر زندگی را ادامه می داد، و عمرش به چهل سالگی نزدیک می گردید، در رفتار و کلمات پربار و موزونش، نشانه های نگرانی احساس می شد، و همسر مهربان خود را از صداهایی که همواره در گوشش طنین می انداخت، و روشنائی خیره کننده ای که او را دربر می گرفت، آگاه می ساخت.

 

آغاز بعثت
سرانجام لحظه ی موعود که از پیش انبیاء امت ها مژده اش را داده بودند، فرا رسید و یتیم عبدالمطلب در سن چهل سالگی به مقام رسالت آسمانی نائل آمد.
هنگامی که در زاویه ی غار حراء به عبادت پرداخته بود، در دل شب ناگاه آن درس ناخوانده ی مکتب ندیده، از شنیدن بانگ یا محمد(ص)، و سپس فرمان قاطع «اقراء» که آغاز طلیعه ی وحی بود، به سختی تکان خورد، موجی از بیکران اقیانوس الوهیت برخاست و سینه ی آن مضطرب حیرت زده را بشکافت، و جام جانش را لبریز کرد.
سپس با جذبه ای دردانگیز که در عمق قلب خود حس می کرد، و در حالیکه سنگین ترین بارهای مسئولیت بر دوشش افتاده بود، از حراء به سوی خانه به راه افتاد، تا معلم کل انسان گردد، و رهبری و پیشاهنگی بشریت را در یک راهپیمائی طولانی به عهده بگیرد.
از آن به بعد سفیر وحی به طور متناوب می آمد، و آیاتی بر او تلاوت می کرد، آیاتی عمیق و حیرت زا که نه از لحاظ ترکیب کلمات و مفاهیم شگفت، به سخنان سنجیده ی شخص پیامبر شباهت داشت، و نه با شعر و نثرهای شعراء و سخنوران آن عصر.
با آنکه عرب جاهلی خواندن و نوشتن را نمی دانست، مورخ و فیلسوف و دانشمند نداشت، اما به سرودن اشعار شیوا، و فصاحت سخن شهرت داشت، با این حال رسول اکرم پیش از بعثت نیز، در فنون شعر و سخنوری شرکت نمی کرد.
رفتار او و آیات قران، گواه است که آن حضرت در مسئولیت ابلاغ پیام، هیچگونه ملاحظات خاص نشان نمی داد، بلکه صریح و بی پرده و برخلاف تمایلات و عقاید مردم و مصالح خود، آن رسالتی را که بدان فرمانش داده بودند، ابلاغ می کرد، و دریافت های خود را صلاساً به توده های شریر و جاهل، و ملت تباه گشته و مسخ شدگان بتهای خود ساخته، درداد که رستگاری تنها در گرایش به یکتائی خدا است.
عامل جدیدی که در مواقع و زمان خاصی به کار افتاد، و سبب گردید پیامبر در سومین بخش از عمر خود، فعالیت بی سابقه ای را آغاز کند و سرچشمه ی خیرها و سعادتها گردد، پدیده ی شگرف«وحی» و گزینش آن انسان والا و لایق، برای دریافت پیام آسمانی بود، در حالیکه پیش از آن هیچگونه مقدمات و گرایشهای خاصی برای دگرگون سازی حیرت انگیز و ناگهانی در سطح جهانی، از او مشاهده نشد.
آری عاملی که در شخص محمد(ص) اثر کرد، و آن آرام و سردرگریبان دیروز را به کانون انفجار و سلسله جنبان نهضت و انقلاب، مبدل ساخت، و از رهگذر این دگرگونی، در تاریکی متراکم جاهلیت عرب، و در دنیای بشریت ایجاد تحولی عمیق نمود، چیزی جز وحی نبود، یعنی همان ندایی که تا ژرفای جانها فرو می رفت، و مغز استخوانها را می گداخت، و اهرام اصلی حرکت انسانها به سوی کمال بود.
فرمان وحی تمام ملاکهای ساختگی و دروغین که از دیدگاه توده محور سنجش خوبیها قرار می گرفت، و باطل را در لباس حق قالب می کرد، و تنها وسیله ی ارزشیابی اخلاق و عادات انسانها شناخته می شد، نفی کرد، و مقیاسهای روشن و نوی که جهت هدفهای تکاملی را نشان می داد، و سبب زایندگی و پویائی انسانها می گشت، به جریان انداخت، تارهای بی خبری و سکوت را بدرید، نیوی آدمی را به تحرک افکند، و قدرت اندیشه را در اندرونش برانگیخت، و روانش را به اوج هستی نامتنهاهی بالا برد.
پیامبر اسلام با بینش و اعتقاد یک راهبر جهانی، و با شعار توحید، دعوت الهی خود را ابتدا در ایره ای محدود و به شکلی بسته در محیطی که نهادهای قبایلی در آن سخت نیرومند بود، و بت مقدس ترین و محبوب ترین موجودات محسوب می شد، و هیچگونه آمادگی برای پذیرش توحید نداشت، آغاز کرد.
فرهنگ و معارف آسمانی انسان نه تنها بالاتر از جو فکری جامعه ی بت پرست بود، بلکه بر تمامی معارف و فرهنگ مذهبی جهان آنروز، مزیت و برتری داشت.
همه ی برنامه های اصلاح کردن اندیشه ها و فرهنگ های گذشته از انحرافات و خطاها، به دست انسانی درس نخوانده و امی پیاده شد که از کتب مذهبی و تمدن عصر خود آگاهی نداشت.
او در آغاز خویشاوندانش را به پرستش آفریدگار فراخواند، آنگاه مردم مکه و جزیره ی عربستان را، و سرانجام نبوت خود را به عنوان آخرین پیامبر جهانی، اعلام داشت.
علی بن ابطالب(ع) نخستین مردی بود که به آئین او گروید و همسرش خدیجه نخستین بانوئی بود که به رسالت آسمانی آن حضرت ایمان آورد، و بتدریج کسانی دیگر به مذهب جدید گرویدند.
برخى گفته اند که : جبرئیل در روز دوم بعثت رسول خدا براى تعلیم وضو و نماز، نازل شد. یعقوبى مى نویسد: نخستین نمازى که بر وى واجب گشت نماز ظهر بود، جبرئیل فرود آمد و وضو گرفتن را به او نشان داد و چنان که جبرئیل وضو گرفت ، رسول خدا هم وضو گرفت ، سپس نماز خواند تا به او نشان دهد که چگونه نماز بخواند. آنگاه خدیجه رسید و رسول خدا او را خبر داد، پس وضو گرفت و نماز خواند، آنگاه على ابن ابى طالب رسول خدا را دید و آنچه را دید انجام مى دهد، انجام داد. ابن اسحاق مى نویسد: نماز ابتدا دو رکعتى بود، سپس خداى متعال آن را در حضر چهار رکعت تمام قرار داد و در سفر بر همان صورتى که اوّل واجب شده بود باقى گذاشت .
ازعمر بن عبسه روایت شده است مى گفت : در آغاز بعثت نزد رسول خدا شرفیاب شدم و گفتم : آیا کسى در امر رسالت ، تو را پیروى کرده است ؟ گفت : آرى ، زنى و کودکى و غلامى ، و مقصودش خدیجه و على ابن ابى طالب و زید بن حارثه بود.
ابن اسحاق مى گوید: پس از زید بن حارثه ابوبکر: عتیق بن ابى قحافه و بر اثر دعوت وى : عثمان بن عفّان بن ابى العاص، زبیر بن عوّام، عبدالرّحمان بن عوف زهرى، سعدبن ابى وقّاص و طّلحة بن عبیداللّه، اسلام آورند و نماز گزاردند. این افراد در پذیرفتن اسلام (بعد از خدیجه و على و زید بن حارثه ) بر همگى سبقت جسته اند. سپس ‍ مردم دسته دسته از مرد و زن به دین اسلام درآمدند.
علی (ع) فرمود:
«روزی پیامبر نزدیکان خود را فراخواند و خطاب به آنان گفت: فرزندان عبدالمطلب آنچه من برای شما آورده ام هیچکس از جامعه ی عرب بهتر از آن نیاورده است، من خیر دنیا و آخرت را برای شما به ارمغان آورده ام، این فرمان الهی است که شما را بدو دعوت کنم، کدامیک از شما مرا یاری می کند، تا برادر و خلیفه و وصی من در میان شما باشد؟
همگی خاموش ماندند، من که خردسال تر از همه بودم، گفتم یا رسول الله من تو ا یاری خواهم کرد، محمد(ص) گفت: این برادر و خلیفه و وصی من در بین شما است، سخن او را بشنوید و بپذیرید.»
پیامبر با قدرت رهبری فوق العاده و پختگی سیاسی، سازندگی انسان را از عمق درونش شروع کرد، و از راه توحید فطری، و مطالعه دقت در اسرار آفرینش کوشید بشر را با هستی نامحدود آشنا سازد.
فرزند محیطی که مردم آن به اندیشه های کوتاه، و تقسیم بندی قبیله ای به فخرفروشی سرگرم بودند، و همه ی امتیازات و ارزشها بر اساس اوضاع اجتماعی و تعصب های ناروا پایه ریزی شده بود، ناگهان قیام نمود، و تمام امتیازات موهوم را کنار زد، و ارزشها و مفاهیم جدیدی را درباره ی زندگی، عمل، و روابط اجتماعی در قالب یک رشته احکام و مقررات ریخت، و به صورت یک برنامه انسان ساز در زندگی مردم پیاده کرد، و تلاش نمود تا تمامی هدفها و اندیشه ها را در نقطه ای تمرکز دهد که در راه آزادی ملت ها از بردگی، و رهائی ستمدیدگان رنجیده از استبداد و زورگوئیهای قیصرها و کسری ها، به کار رود.
این افکار و دستورات متعالی حتی از دیدگاه افرادی که به آسمانی بودن آنها معتقد نیستند، از عالیترین و نفیس ترین مسائلی است که تاریخ بشری در مورد ارزشها و مقررات اجتماعی، به خاطر دارد.
سه سال دعوت پیامبر پنهانی بود، و اسلام را با عضو گیری مخفیانه پایه ریزی کرد، و در مجموع سیزده سال که در رسالت سنگین و جهانی او در مکه تمرکز داشت، سران مشرکین که وخامت اوضاع را دریافته بودند، با تمام نیرو برای نگهداری عقاید و مقام و سنن جاهلیت خود، و خاموش ساختن ندای آزادیبخش اسلام، به دشمنی و مقاومت سرسختانه پرداختند، و وحشیانه ترین رفتار را درباره ی نومسلمانان پیش گرفتند.
آن بی پناهان را به جرم پذیرفتن اسلام به بند می کشیدند، و گرسنه و تشنه در برابر آفتاب سوزان مکه به زمین انداخته و بر پشت و سینه ی عریانشان سنگ های تفتیده و سنگین می نهادند، و می گفتند، دست از آئین محمد(ص) بردارید.
یاسر و سمیه این دو قهرمان، زیر وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفتند، هر روز فشار سنگهای بزرگی را که قریش زیر رگبار آتشین آفتاب، و در سینه کش صحرا بر سینه شان می نهادند،تحمل کردند، اینان نخستین شهیدان راه اسلام بودند که شوهر در زیر شکنجه، و زن به دست ابوجهل به شهادت رسیدند.

آنها با اتخاذ چنین شیوه ای می خواستند انقلاب را در نطفه خفه کنند، زیرا این مبارزه مبارزه ی مرگ و زندگی بود، و اگر دعوت پیامبر پیش می رفت، برای همیشه باید آنها حاکمیت و امتیازات پوشالی خود را از دست بدهند، عامل حسد نیز در تشدید مقاوتشان سهم موثری داشت.
ادامه این وضع ناگوار کار را به جائی رساند که شهر مکه برای مسلمانان بی پناه به صورت زندان و شکنجه گاه در آمد، حتی گوش دادن به آیات قران از سوی مشرکین قدغن شد، و کسانی را مامور ساختند که به کاروانهای تجارتی هنگام ورود به مکه اعلام خطر کنند، و آنان را از تماس با مسلمانان باز دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بسیاری از نو مسلمانان به علت فشار و سخت گیری قریش، و برای بدست آوردن محیطی امن و آرام به منظور برپاداشتن شعائر دینی، و پرستش خدای یکتا، و خلاصی از آزار کفار، ناچار تصمیم گرفتند خاک مکه را ترک گفته و به حبشه هجرت کنند.
اما نیروهای مخالف باز هم دست از تعقیب آنان برنداشتند، دو تن از قریشیان را نزد زمامدار حبشه فرستادند تا مسلمین را بازگردانند، اما نجاشی مهاجران را به خوبی پذیرفت، و زیر چتر حمایت خویش گرفت، و به همین سبب توانستند آزادانه در سرزمین حبشه به وظایف اسلامی خود بپردازند، از سوی دیگر فرستادگان قریش با تسلیم هدایائی به نجاشی از وی خواستند تا پناهندگان را به مدینه باز گرداند، نجاشی پاسخ داد:اینان از میان همه ی پادشاهان به من پناه آورده اند، نمی توانم بدون آنکه پیرامون آنها تحقیق کنم، ایشانرا از سرزمین خود برانم.
زمامدار حبشه پس از بررسی و شنیدن سخنان دلنشین جعفر بن ابی طالب، سخنگوی هیئت مهاجران درباره ی عقاید مسلمین نسبت به عیسی مسیح(ع)، به سختی تحت تاثیر قرار گرفت و گفت:
«به خدا سوگند عیسی را بیش از این مقامی نبود، اما وزراء منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند، و او علیرغم افکار آنها عقاید مسلمین را تحسین کرد، و به آنها آزادی کامل داد، و هدایای قریش را جلو آنها ریخت، و گفت: خدا هنگام قدرت بخشیدن به من، از من رشوه نگرفته است، لذا سزاوار نیست من نیز از این راه ارتزاق کنم.»
بدین ترتیب بار دیگر روشنائی و نور بر تاریکیها غلبه کرد، و عوامل شرک و جهل، مایوسانه و شکست خورده باز گشتند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آغاز دعوت علنی
سه سال بعد از بعثت رسول خدا گذشت. در طی این سه سال عده ای مسلمان شده بودند و جایگاه ملاقاتشان با هم در خانه ارقم بود و تبلیغات ممخفی انجام می گرفت. پس از گذشت این مدت، از جانب خداوند دو دستور به فاصله چند روز جهت تبلیغ علنی پیامبر (ص) صادر گردید. فرشته وحی بر پیامبر آیه « وانذر عشیرتک الاقربین» را ابلاغ کرد « ای پیامبر خویشان نزدیکت را از نافرمانی ما بیم ده».
پیامبر (ص) دستور داد غذائی تهیه کردند آنگاه به امیرمؤمنان علی علیه السلام دستور داد همه مردان بنی هاشم را برای صرف غذا دعوت کند.
همین که غذا آماده شد پیامبر رو کرد به عموها و عموزاده ها و فرمود: به نام خدا غذا میل کنید. چون غذا خوردند، ابولهب یکی از عموهای پیامبر که مردی بت پرست و سخت لجوج بود، هنگامی که دید آن غذای کم همه مهمانان را کفایت کرد، گفت: محمد شما را سحر کرده است. با این سخن نابجای ابولهب، پیامبر صلاح ندید آنروز دعوت خود را ابلاغ نماید. جمعیت بدون آنکه نتیجه ای از مجلس گرفته شود پراکنده شدند. روز بعد باز پیغمبر فرمود: یا علی، دیروز ابولهب قبل از آنکه من سخنی بگویم، کاری کرد که دیدی و پیش از آنکه با آنها سخن بگویم، متفرق شدند. سفارش کن غذای دیروز را آماده سازند و سپس آنها را جمع کن.
امیر مومنان علی(ع) همان افراد را گرد آورد و آنها نیز آمدند و غذا خوردند، همین که کار غذا خوردن به انجام رسید پیامبر برخاست و آغاز به سخن کرد و فرمود: «فرزندان عبدالمطلب! خدا را حمد می کنم و از او یاری می جویم و گواهی می دهم که خدائی جز خدای یگانه نیست. راهنمای قوم به آنها دروغ نمی گوید. به خدای یگانه سوگند من پیغمبر خدا هستم که برای شما و عموم مردم برانگیخته شده ام. به خدا قسم می میرید چنانکه می خوابید و برانگیخته می شوید چنانکه بیدار می شوید و نسبت به آنچه می دانید محاسبه می شوید، بدانید که بهشت و جهنم ابدی است.
فرزندان عبدالمطلب! جبرئیل آمده است و از جانب خدا مرا مامور کرده است که بستگان نزدیکم را از نافرمانی خداوند بیم دهم.
پیغمبر دوبار این سخنان را تکرار کرد و هیچ کس پاسخی نداد، ولی هر دوبار علی (ع) که از همه حضار کم سن تر بود برخاست و گفت: یا رسول الله، من همه آنچه را فرمودی به عهده می گیرم، پیغمبر فرمود: بنشین، چون بار سوم پیغمبر سخنان خود را تکرار کرد و علی (ع) برخاست و آمادگی خود را اعلام داشت، پیغمبر در حالیکه او را به حضار نشان می داد، فرمود: این برادر و وصی من و خلیفه پس از من در میان شماست، از وی شنوایی داشته باشید و هرچه می گوید بپذیرید که او وارث من خواهد بود.
در این هنگام حاضران برخاستند و در حال بیرون رفتن، از روی تمسخر، می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: محمد تو را امر می کند که از پسرت شنوایی داشته باشی و از وی اطاعت کنی!
فرشته وحی جبرئیل بار دیگر بر پیامبر نازل شد و از جانب خداوند این فرمان را ابلاغ کرد: ای پیامبر تو به صدای بلند آنچه ماموری به خلق برسان و از مشرکان روی برگردان، همانا ما تو را از شر استهزاء کنندگان مشرک محفوظ می داریم.
روزی رسول خدا بر بالای کوه صفا و با صدای رسا، قبائل قریش را فرا خواند. وقتی رجال قریش و سران مکه گرد آمدند، فرمود: ای مردم، اگر بگویم دسته ای از دشمن در پشت این کوه است و بامداد یا شامگاه بسراغ شما می آید، مرا راستگو می دانید؟ گفتند آری، تو در نزد ما سابقه بدی نداری و تو را درغگو نمی دانیم.
فرمود: ای اولاد عبدالمطلب! ای فرزندان عبد مناف! ای بنی زهره و بنی تیم و بنی مخزوم و بنی اسد! خدا مرا مامور داشته است که شما را از نافرمانی او بیم دهم، من نه چیزی از منفعت دنیا می خواهم و نه بهره ای از آخرت انتظار دارم، جز اینکه از شما می خواهم بگویید: لااله الا الله! من شمارا از عذابی دردناک بیم می دهم. ابولهب گفت بدا به تو. آیا تو ما را برای این گرد آوردی و فراخواندی؟ بخاطره جسارت های ابولهب سوره تبت در نکوهش و تادیب این مرد بی ادب تازل شد.
در آغاز که پیامبر مردم را به خدای خواند، قریش چندان عکس العملی از خود نشان ندادند. و این طبیعی است که سران قریش در مقابل دعوت به توحید موضع گیری ننمائید، اما جلال واقعی از زمانی آغاز شد که پیامبر مبارزه با شرک را آغاز نمود، بتها را به باد تمسخر گرفت و آیاتی از قرآن در نکوهش آنها تلاوت کرد.
سران قریش می دانستند که بتها تاثیری در سرنوشت آنها ندارند ولی چون نگهداری و احترام به آنها موجب تقویت سران و تحکیم اتحاد و همبستگی آنان بود و از سویی تعطیل بت خانه ها در حکم بسته شدن مراکز بازرگانی و محل های تجمع و ارائه افتخارات واهی فبیله ای محسوب می گشت، از این رو به موضع گیری در مقابل اسلام پرداختند.
سران قریش با آن افکار مادی که داشتند درصدد بر آمدند تا جهت خاموش کردن چراغ هدایت و صدای حق، به پول متوسل شوند، بدین خاطر نزد ابوطالب رفتند و گفتند: برادرزاده ات خدایان ما را به زشتی نام می برد، ما را دیوانه می خواند، پیشینیان ما را به گمراهی نسبت می دهد، بگو از این دعوت باز ایستد تا مال خود را در اختیار او بگذاریم. محمد در پاسخ این پیام قریش گفت: خدا مرا برانگیخته است که دعوت او را به مردم برسانم و مردم را به سوی او رهبری کنم.
بزرگان قریش که از این راه به نتیجه نرسیدند، راه های دیگری را پیش گرفتند. راه هایی که مردم نادان هنگام درماندگی در مقابل دلیل منطقی خردمندان پیش می گیرند، یعنی تهمت زدن، دشنام دادن، دهن کجی کردن. زور را جایگزین منطق کردن و شکنجه ها و آزار رسانیدن.
هنگامی که ابوطالب دید کار به سختی کشیده، در میان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به پا خاست و آنان را به حمایت از رسول خدا و نگهداری وی دعوت کرد.
پس هنگامی که جز ابولهب به وی پیوستند و دعوت وی را در حمایت از رسول خدا پذیرفتند و ابوطالب شادمانه قصیده ای را در مدح رسول خدا سرود:
ای دشمنان محمد تصور کنید که ما از محمد دست بر می داریم. نه، هرگز او را رها نمی کنیم و او همواره در غربت و غیر غربت نزد ما گرامی است بازوان قوی هاشمی او را از هر گزندی مصون می دارد.

 

 

 

تاکتیک مبارزات دشمن
دشمنان اسلام وقتی سلطه خود را در برابر نظام توحید متزلزل دیدند، و احساس کردند که هربتی، طبیعی یا اجتماعی، ذهنی یا عینی، به مدد تبر توحید شکسته می شود، ابتدا از در تهدید وارد شدند، و همین که تهدیدیشان به جائی نرسید، با تطمیع و وعده و نوید، و حاضر شدن به دادن هرگونه امتیاز، کوشیدند پیامبر را از راهی که در پیش گرفته بود باز دارند.
اما این تلاشها بی سرانجام ماند، و او با قاطعیتی که در شان رسالت آسمانی است، پیشنهادهای فرمانروائی، و آسایش و رفاه و ثروت را با انزجار و نفرت خاطر رد کرد، و اعلام داشت:
«به خدا سوگند اگر آفتاب را در دست راست، و ماه را در دست چپ من قرار دهید، دست از وظیفه ی خود بر نمی دارم، تا دین خدا در روی زمین گسترش یابد، و یا جان خود را بر سر آن بگذارم».
یعقوبی در تاریخ خود نوشته است:
«قریش ابوطالب را گفتند برادرزاده ات خدایان مارا به زشتی نام می برد، ما را دیوانه می خواند، پیشینیان ما را به گمراهی نسبت می دهد، بگو از این دعوت باز بایستد، تا مال خود را ذر اختیار او بگذاریم.»
محمد(ص) در پاسخ گفت:
«خدا مرا برنیانگیخته است که مال دنیا بیندوزم و مردم را به دنیا دوستی بخوانم، مرا برانگیخته است تا دعوت او را به مردم برسانم، و خلق را بدو بخوانم»
آنگاه دشمن برنامه ی دیگری را در پیش گرفت، و از هر سلاحی بر ضد این جنبش بهره جست، و می خواست به هر قیمتی سازمان نو بنیاد اسلام را فرو ریزد.
دشمنان دیرینه آشتی کردند تا او را بکوبند، و کوشیدند از راه لکه دار ساختن حسن شهرت و سابقه ی درخشانش، از یکسو آتش کینه توزی درونی خود را خاموش کنند، و از سوی دیگر دعوتش را عقیم سازند.
همه جا می گفتند: او ساحر و جادوگر، و دیوانه و شاعر است، و کسانی را که ابزار جهل بودند، بر او شوراندند، و این همان شیوه ی شیطانی است که دشمنان حقیقت برای تکذیب و تضعیف شخصیت های بزرگ، به کار می برند.
قران نیز اتخاذ این شیوه را مخصوص عصر رسالت پیامبر اسلام نمی داند و خبر می دهد که:
«هیچ پیامبری برای امت های پیش برانگیخته نشد، مگر اینکه گفتند جادوگر یا دیوانه است، آیا بر این تکذیب مردم اعصار به یکدیگر سفارش کرده اند(یا نه) بلکه این مردم گروهی سرکش و نافرمانند.»
ولی او همواره از موضع گیری پرخاشگرانه در ب

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سیری در سیره نبوی