فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله دفاع مقدس

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله دفاع مقدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


شروع جنگ
31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه و تعرض زمینی همزمان ارتش بعثت به شهر های غرب و جنوب ایران . جنگ هشت ساله آغاز شد. این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام حسین پیام الجزایر را در برابر دوربین های مطبوعاتی بغداد پاره کرد. ارتش ایران در زوزهای اول به دلیل آماده نبودن . به چند شهر عقب نشینی کردند و عراق شهر های کشور ما از جمله خرمشهر را فتح کرد اما بعد از چند ماه دلاوران ایرانی توانستند نیروهای عراق را از شهر هایمان بیرون کنند.

 

علل شروع جنگ
صدام حسین قبل از حمله به ایران دلیل حمله را مشکلات مرزی بیان کرده بود اما می دانیم که او می خواست ایران را فتح کند و شط العرب را بگیرد و این حر ف ها با نه های او بود.

 

ایران در زمان جنگ
جمهوری اسلامی ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوکه کردن دارایی‌های ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بین‌المللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افکار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بین‌المللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانی جلوه کرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود.
بالاخره ایران پس از 8 سال جنگ طبق قطعنامه 598 جمگ را به پایان رسانید.
قسمتی از پیام امام خمینی(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز چنین است:
... من با توجه به نظر تمام کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه‌ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود پایان ... حامد جعفرزاده

 

تصاویر ماه رمضان

 

 

 

حامد جعفرزاده

 

ماه رمضان
(( ماه نزول قرآن ))
رسول خدا (ص) فرمود:

 

درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى شوند و تا آخرین شب بسته نمى شوند.
رمضان، نامى از نام هاى خدا
رمضان از اسماء الله است
رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست‏به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم.
هشام بن سالم نقل روایت مى‏نماید و مى‏گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس
سخن از رمضان به میان آوردیم.
امام علیه السلام فرمود:
نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏رود و نمى‏آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است،

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله دفاع مقدس

دانلود مقاله احکام موسیقی در اسلام

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله احکام موسیقی در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه:
هنر موسیقی در جهان امروز از جایگاه ویژه ای برخوردار است و کاربردهای موسیقی در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی قابل کتمان نمی باشد.
بررسی موضوع موسیقی و حرمت غنا در اسلام موضوعی است که در سالیان اخیر با گسترش صنایع صوتی و تصویری از اهمیت افزون تری برخوردار گشته است.
نوشتار حاضر سعی دارد تا ضمن بررسی معنی، مفهوم و مصادیق غنا از منظر فقه اسلامی زوایای مختلف این موضوع را مورد ارزیابی قرار دهد و به تبیین تفاوت های غنای مجاز و غیر مجاز بپردازد.

 


مـوسـیقی
موسیقی صداها و آهنگ‌هایی است که از نواختن ابزار مخصوص موزیک ایجاد می‌شود، که بعضی از انواع آن حلال و بعضی از انواعش حرام می‌باشد.
موسیقی

 


مراد از آهنگ اصواتی است که در نوع خاصی از بیان هنری شکل می‌گیرد، به گونه‌ای که بتواند محرک لازم را در مخاطب ایجاد کند و احساس لذت و زیبایی را برای او به همراه داشته باشد. به تعبیری ساده‌تر مقصود از آهنگ همان چیزی است که در زبان معاصر نام «موسیقی» بر آن گذارده‌اند.
«آهنگ» از مهمترین ویژگی‌هایی است که از نظر شکل خارجی، هنر را از امور دیگر، ممتاز می‌سازد. شاید سرّ این نکته به ساختار طبیعت بشر برگردد که حرکات و سکنات و تعبیرات وی بر پایة هماهنگی حرکت جسم با عبارات و کلماتی که بر زبان می‌آورد استوار است. اگر هنر بر اساس احساسات یا عاطفه استوار باشد، «آهنگ» بیش از هر چیز دیگر، نموداری از هنر خواهد بود، زیرا وقتی عاطفه با محرکی مواجه شود که با وجدان شخص و ساختار روانی او که ساختاریست براساس نظم و هماهنگی در حرکت و نطق- هماهنگی دارد، در چنین حالتی زودتر پاسخ خواهد داد. شاید محرک بخشی و انگیزشی که اشعار حماسی یا بعضی از خطبه‌ها و یا خواندن‌های آهنگ‌دار و یا با ترتیل از آن برخوردارند، بتواند سر ارتباط و هماهنگی این مسئله را با ساختار انسان تفسیر کند.
طبیعی است که دو نوع آهنگ متفاوت وجود دارد: یکی از آنها یعنی همان نوع که بدان اشاره شد، از نظر هنری ضروری است، در حالیکه نوع دیگری از آهنگ که در مقابل آن قرار دارد از نظر شرع ممنوع شمرده شده است تا بدان پایه که این ممنوعیت از حد کراهت گذشته و به تحریم رسیده است (در بررسی پدیدة غنا از نظر شرع مقدس شدیداً تحریم شده است).
نکتة مهم آنکه می‌توان در پرتو متون هنری اسلامی اصول و یا انواع این نوع آهنگ مجاز را که در آوا داشتن، تجانس و توازن عبارات متجلیست، کشف کرد.
مراد از آوا داشتن، ماهیت حروف تشکیل دهنده یک کلمه (به عنوان یک کلمة منطوق) می‌باشد که در مجموع کلمات، وضعیت خاصی را به خود می‌گیرد.
این چهار نوع از آهنگ را می‌توان به روشنی در متن قرآن کریم، احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مشاهده کرد از این طریق می‌توان به اصول عمومی حاکم بر پدیدة آهنگ از دیدگاه اسلام دست یافت و آنرا در کار هنری اسلامی مورد استفاده قرار داد.
هدف ما از بحث در مورد آهنگ عبارت است از: استفاده بردن از عنصر مذکور در جهتِ بخشیدن نوعی جمال و زیبایی به کار هنری، برای دلبسته کردن مخاطب به کار مذبور. البته به کار گیری این عنصر باید براساس موقعیت و شرایط عصر هنرمند صورت گیرد.
نکته مهم آنکه شرایط و اوضاع فرهنگی برای هنرمند اسلامی ایجاب می‌کند تا آن نوع از آهنگ را که با این شرایط سازگار است انتخاب کند. توجه به همین امر می‌تواند سر تنوع و تفاوت آهنگ در متون اسلامی را روشن کند.
برخی از عناصر آهنگ از جمله: آوا، آوا داشتن کلمه، تجانس اصوات و الفاظ و هماهنگی مفهوم مورد نظر با آهنگ متن با شرایط فرهنگی معاصر هنرمند در ارتباط نیست. این عناصر ویژگی‌های مشترک و دائمی هنر هستند. به گونه‌ای که نبود آنها در یک کار هنری باعث از دست رفتن زیبایی آن خواهد شد، در حالیکه مشخصة یک کار هنری نسبت به تعابیر علمی و عادی وجود همین زیبایی است. (5)

 

موسیقی در اسلام
هنر موسیقی در جهان امروز از جایگاه ویژه ای برخوردار است و کاربردهای موسیقی در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی قابل کتمان نمی باشد. بررسی موضوع موسیقی و حرمت غنا در اسلام موضوعی است که در سالیان اخیر با گسترش صنایع صوتی و تصویری از اهمیت افزون تری برخوردار گشته است. سلسله مطالب ذیل سعی دارد تا ضمن بررسی معنی، مفهوم و مصادیق غنا از منظر فقه اسلامی زوایای مختلف این موضوع را مورد ارزیابی قرار دهد و به تبیین تفاوت های غنای مجاز و غیر مجاز بپردازد.
هدف اصلی در نظام آفرینش حیات برپایه کمال و بالندگی است. براین اساس، نقش آفرین هستی در تدارک این مقصود، بهترین ابزار انتقال را در خدمت بشر قرار داده تا برای دریافت هدایت و سوق او در طریق سعادت، به شایستگی، او را کفایت نماید. اینجاست که اهمیت قوه سامعه و نیروی شنوائی به عنوان دریچه ای برای دریافت حقایق و پلی ارتباطی بین جهان بیرون و عالم درون، برای بشر روشن می گرد. از طرفی عمده ترین مراکز اداره زندگی بشر در درون وی، یکی پایگاه تفکر و اندیشه یعنی «مغز» است که تدبیر زندگی به دست اوست و دیگری«قلب» است که مرکز رشد عواطف و احساسات و معنی و پایگاه تبلور عشق و ایمان می باشد و مجرای ورود به هر دوی اینها از طریق دو حس عظیم باصره و سامعه ممکن و مقدور می گردد. لذا قصور نسبت به هرکدام مسئولیت آور است وبه تعبیر قرآن کریم «ان السمع و البصر والفواد کل اولئک کان عنه مسوولا» «همانا گوش و چشم و دل انسان هر یک مورد سؤال قرار می گیرد».
از دیدگاه روانشناسی قرآنی گاه این مجاری با تعاملات ناشایست رفتاری مسدود می گردد و گاه عواملی موجب انبساط آن می شود و به تبع قبض و بسط این مجاری، انبساط و انقباض در روان انسان ایجاد می گردد.
بنابر این ممکن است یک شنیدنی موجب سرور و نشاط و از سویی عامل بسط شکوفایی ذوق و قریحه در انسان گردد و به گونه ای که چشم جان او را بگشاید و نغمه های ملکوتی را پذیرا شود آنگونه که مادر عیسی زمزمه زیبای ملایک را می شنید، یا به تعبیر قرآن کریم گاه یک نغمه الهی در درون بشر، مبدأ تحول و دگرگونی می گردد به صورتی که«اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً...» یا «وجلت قلوبهم» و گاه آنچنان این دریچه مسدود می شود که روح هرگونه انبساط و شادابی را از دست می دهد و به قبض و کدورت می گراید، دیگر نه واجد ذوق است نه طالب رشد؛ بسط آن سطحی و قبضش دایمی، حظش از جمال ناقص و رضایت و بهره مندی او کاذب است، شوقش به لهو است و میلش به لغو. اینها هستند که موسیقی را به ابتذال مبدل می سازند و از مسیر حقیقی به انحراف می کشانند. آنان که در برداشت از موسیقی هنر و انضباط نمی پذیرند، روح آنان توان صعود ندارد اینجاست که تن به شبیه سازی و تشبهی ناموزون دست می زند و از مواد افیونی و تخدیری کمک می گیرند تا لحظاتی جسم و نفس خود را از دست رنجهای دنیوی رها سازند و در بی خیالی و غفلت به سر برند. بشر از ابتدایی‌ترین زمان زندگی با موسیقی های طبیعی در متن خلقت مانوس بوده است، آهنگ مرغان خوش الحان، آب جویباران، ریزش آبشار، برخورد امواج با ساحل و... اولین آموزگار بشر درآموختن این هنر بوده است.
انسان وقتی آواز پرندگان را شنید مفتون نازک کاریها و ظرافت در طبیعت و شاهکارهای آفرینش شد، در مقام تقلید و ترویج برآمد، ابتدا از صدای خویش استفاده کرد و سپس از ابزارهای طبیعی چون نی و دمیدن هوا در چوب توخالی، و بعد ساختن سازها و ابزارهای مختلف موسیقی؛ و اما امروز موسیقی مبین احساسات یک ملت است و سرود ملی هر کشوری متناسب با فرهنگش می باشد، هنرهای زیبا نماینده ذوق و روحیات ملل است. موسیقی زبان ادراکات و ترجمان دل است اگر مردم گرفتار آلام و مصایب زندگی شوند به قول مولوی در نی آنها آتش عشق می افتد.
بشنو از نی چون حکایت می کند و زجـدائی‌ها شکـایت می‌کـند
اینجاست که از این هنر دو نوع برداشت می شود:
اول: مفهوم عمومی آن که شامل هر صدا و آهنگ موزونی است که تأثیر در روان آدمی دارد.
دوم: مفهوم خاص موسیقی که به انواع گوناگون تقسیم می شود.
و به تعبیر دیگر گاه موسیقی طبیعی و گاه موسیقی هنری و مصنوعی است، که نوع دوم همان محصول دست بشر است که گاه انسان را می خنداند و گاه می گریاند، گاه نشاط آور است و زمانی انسان را در دنیایی از تخیل و پندار رها می سازد.
بر این اساس رسالت هنرمند بسیار قابل توجه است، او دو مسئولیت دارد (در برابر خود و در برابر مردم ) که در هر زمینه اگر قصور ورزد مورد سوال قرار می گیرد.
اگر آهنگ، روح سازندگی و بالندگی داشت و احساسات درونی و پسندیده را به ترسیم کشاند هم برای هنرمند و هم برای جامعه پیام دارد اما اگر حامل پیام ارزشی نبود، منشأ بطالت و بیهودگی و لهو و لغو و در نهایت انحراف و افسردگی فرد و جامعه است و به عنوان یکی از ابزارهای استعمار و استثمار مورد استفاده قرار می گیرد، از این رو در فرهنگ اسلامی موضوع موسیقی و غنا مورد توجه و دارای اهمیتی خاص است. (6)



بعضی از فقها اینطور استنباط کرده‌اند که در روایات نقل شده، نمی‌خواهد بگوید که موسیقی بطور کلی حرام است بلکه این روایات می‌خواهد بگوید این بساط مجالس لهو و لعب و خوشگذرانی که در زمان امامها( ع) و در زمان پیشوایان اسلامی در خانه‌های ثروتمندان، حکام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقیقت این روایات در صدد بیان حرمت آن سبک موسیقی و آن سبک مجالس عیاشی که در زمان پیشوایان دینی ما در خانه‌ها و در محل‌های زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده و می‌باشد و این مجالس مجالسی بوده که در آن خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده می‌شود یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکت کنندگان به گناهان دیگر بوده‌ است، اصلاً این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با مردان شرکت می‌کردند و مجالس عیاشی‌، هوسرانی‌، هرزگی‌، زنا، فسق و فجور بوده و ترانه‌هایی که تشویق کننده به این کار بوده، حرام است.
بنابراین خلاصه مطلب چنین است: که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع نوازندگی حرام نیست، آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع ازنوازندگی که شنونده یا حاضران در یک مجلس را به گناه می‌کشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقوی ضعیف می‌کند اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست می‌کند و آنها را به شرکت در گناه تشویق می‌کند نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازه خوانی یا حتی موسیقی هست که این اثر را ندارد حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقها است که این روایات را اینطور فهمیده‌اند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام می‌توان اینطور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوترانی مخصوصاً به بی پروایی در گنه کاری می‌کشاند، شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بی‌پروا می‌کند، انگیزه‌های شهوت در او چنان برمی‌انگیزد تا در ارتکاب گناه خدا، قانون خدا، تعالیم پیغمبران، رعایت پاکی و تقوی را و رعایت ارزشهای عالی انسانی را فراموش کند (ولو موقتاً فراموش کند) در اسلام حرام است، این قدر مسلم است اما آوازه خوانی‌های دیگر و موسیقی‌های دیگر را نمی‌شود گفت بطور مسلم در اسلام حرام شده است.
حالا توجه می‌کنید به اینکه حتی کلمه لهو و همچنین کلمه لغو هم چقدر با این موسیقی مناسب است. درکلمات فقها گفته می‌شود: «اللهو ما؟ عن ذکر الله» «لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل می‌کند».
در این آیه از یاد خدا غافل کردن، مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را می‌خواهد بیان کند و آن مرحله خاص این است که آدم با ایمان هر وقت با گناهی روبرو می‌شود و هر وقت با لغزشی روبرو می‌شود خودبخود بیاد خدا می‌افتد. اینکه چون اینکار حرام است، خدا گفته نکن، پس نکنم. این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست می‌دهد یکی از ضامنهای مؤثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است، اصلاً یکی از مهمترین ارزشهای ایمان این است که ایمان پلیس باطن است. وقتی انسان تک و تنها هم نشسته با گناهی روبرو می‌شود. ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب می‌زند که خدا ناظر اعمال توست! نکن! این توجه به خدا، از مهمترین ارزشهای تربیتهای دینی است. بنابراین خود بخود آن نوع از موسیقی و آن نوع از آوازه‌خوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد ضعیف کند که انسان وقتی با گناه روبرو می‌شود اصلا دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بی‌پروا گناه بکند حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده بشود البته حرام است، من فکر می‌کنم که اگر هیچ آیه‌ای و هیچ روایتی هم در این‌باره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان استنباط می‌کردیم که این نوع موسیقی حرام است.
آن نوع از آوازه‌خوانی و ترانه خوانی که می‌دانید بسیاری از ترانه‌هایی که مخصوصاً زنهای ترانه‌خوان می‌خوانند، وقتی در مجلسی خوانده می‌شود عده‌ای را در ارتکاب گناه بی‌اختیار می‌کند حرام است بنابراین آن نوع موسیقی‌ها، ترانه‌ها، نوازندگیها و خوانندگی که در شنونده این اثر را می‌گذارد که او را در ارتکاب گناه بی‌پروا می‌کند بطوری که در برخورد با گناه یا اصلاً یاد خدا نیست یا دیگر یاد خدا برایش آنقدر ضعیف است که این اثر ندارد که او را از گناه باز بدارد و این ضعف و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد حرام است.
این را می‌توان بعنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت، هر نوع خواندن و هر نوع نواختی که این اثر را نداشته باشد را به صرف اینکه خوانندگی و نوازندگی است می‌شود گفت حرام است یا نه مورد تردید است. قدر مسلم این است که از مسلمات اسلام نیست و آن را به حساب رأی همه علمای اسلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمی‌شود آن را گذاشت این آن چیزی که فعلاً تا این حد درباره موسیقی می‌توانم بگویم. (2)
مجلس لهو و لعب، مجالسی است که برای عیاشی و هوسرانی و بی‌بندوباری و فساد تشکیل شده است و به تعبیر دیگر به مجلسی گفته می‌شود که در نظر عرفِ متدیّن «مجلس گناه» محسوب می‌شود.
موسیقی مناسب با این مجلس حرام است، هرچند در مجلس عادی نواخته شده یا به صورت فردی گوش داده شود.

تشخیص تناسب موسیقی (یا غنا) با مجالس لهو و لعب:
تشخیص این که کدام موسیقی یا آواز با مجلس لهو و لعب مناسبت دارد و کدامیک مناسبت ندارد به عهدة شخص متکلّف است که شنونده در بسیاری از موارد مخصوصاً وقتی آشنا با این امور باشد تشخیص می‌دهد که آیا این موسیقی قابل استفاده در مجالس لهو و فساد و رقص و پارتی‌های شبانه و … هست یا نه و گاهی به خاطر واضح بودن آن، توضیح دادن، بیشتر باعث مبهم شدن آن می‌شود.

 

گوش دادن:
گوش دادن به موسیقی حرام، حرام است و گوش دادن به موسیقی حلال، حلال می‌باشد (هرچند احتیاط مستحب است موسیقی حلال را هم گوش ندهد).
_ همچنان که توضیح داده شد معیار حرام بودن موسیقی تناسب آن با مجالس لهو و لعب می‌باشد، بنابراین اگر کسی بگوید: «این نوع موسیقی حالت خاصّی را در من ایجاد نمی‌کند» یا آنکه بگوید: «در من اثر ندارد» این حرف او معیار حرام یا حلال بودن موسیقی نیست، البته گاهی ایجاد حالتی خاص در شخص نشان می‌دهد که موسیقی با مجلس لهو و لعب تناسب دارد ولی همیشه اینطور نیست.

 

گوش دادن به نوارها و سی‌دی‌ها:

 

 

 

 

 


 در اتوبوس‌ها، پارک‌ها، بازارها، سالن راه‌آهن، رستوران‌ها و مراکز عمومی که موسیقی لهوی پخش می‌شود (و البته آن محل «مجلس گناه» گفته نمی‌شود. رفت و آمد جایز است ولی انسان باید از گوش دادن به آن خودداری کند و اگر آهنگ موسیقی بدون قصد و اختیار به گوش انسان بخورد اشکالی ندارد.(5)

 


برخی از متون اسلامی به نمونه‌هایی از رفتارهای انحراف‌آمیز ناشی از غنا یا آثار و تبعات آن از جمله گرایشات و تمایلات مرضی اشاره دارند. از این قبیل است: پدیدة «سخت‌دلی» و پدیدة «نفاق» در تفسیر این آیه کریمه: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشتَری لَهوَ الحدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سبیلِ ا...» : «کسانی از مردم هستند که طالب سخنان بیهوده‌اند تا بدین وسیله دیگران را از طریق الهی گمراه سازند.» از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام رضا(ع) روایت شده است که: (در ذکر محرمات الهی) فرموده‌اند: «و مِنه الغناءُ» یعنی غنا از آن مصادیق لهوی است که انسان را از راه خداوند باز می‌دارد. این بزرگواران به هریک از دو پدیدة «لهو» و «غنا» پرداخته‌اند و اشاره می‌کنند که این دو باعث رشد گرایشات ستیزه‌جویانه در روان شخص می‌شوند. پیامبر(ص) و امام صادق(ع) به دو پدیدة ستیزه‌جویانه یعنی سخت‌دلی و نفاق که زائدة لهو است اشاره کرده، می‌فرمایند: «ثلاثهُ یغثینَ القلبَ: اسْتِماعُ الهوِ...»: «سه چیز است که دل را سخت می‌کند: گوش کردن به لهو و ...». همچنین امام صادق(ع) می‌فرماید: «اِسْتماعُ الهوِ و الغِناءِ یُنبِتُ النفاقَ کَما ینبتُ الماءُ الزرعَ»: «گوش دادن به لهو و غنا نفاق را در دل می‌رویاند چنانکه آب گیاه را». همچنین از امام رضا(ع) روایت شده است که «ضَربُ العیدانِ یُنبِتُ النفاقَ فی القَلبِ»: «بر بط نواختن نفاق را در دل می‌رویاند».
متون فوق از پاره‌ای از حقایق روانی پرده برمی‌دارد، از جمله این حقیقت که: غنا و گوش دادن به آن، ایجاد صداهای خالص غناآمیز بوسیلة آلات موسیقی و گوش دادن به آن، گرفتار شدن در چنگال انحراف روانی و فکری را که در پدیده‌هایی چون نفاق و سخت‌دلی متجلی است به دنبال دارد.
ای کاش بشر می‌فهمید که استعمارگران به منظور تسلط بر اعصاب و نیروی فکری ملتها چگونه از راه موسیقی و الکل در تحذیر و ضعف اعصاب و ایجاد اغتشاشات فکری و بیماریهای روانی فعالیت می‌کنند و ای کاش انسان عصر اتم به خود می‌‌آمد که برای ساعتی کیف و عیش و نوش چگونه نیروهای فعاله خویش را با دست خود در اختیار دشمنان خود گذاشته است.
در سوره مؤمنون در آیه سوم در صفات مؤمنان گفته می شود:« والذین هم عن اللغو معرضون» آنهاییکه از لغو یعنی از لهو اعراض می‌کنند « لغو یعنی بیهوده، لهو یعنی سرگرمی» در آیه 72 از سوره فرقان باز در صفات بندگان پاک گفته می‌شود « والذین لا یشهدون الزور و اذا مرؤا باللغو مروا کراماً» آنها که به باطل شهادت نمی‌دهند و یا درمجالس باطل شرکت نمی‌کنند و وقتی که از کنار لغو می‌گذرند با بزرگواری از کنار آن می‌گذرند.(7)
«و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه» وقتی که لغو به گوش آنها می‌خورد اعراض می‌کنند و روی می‌گردانند این آیات هم خواه لغو به معنی لهو باشد خواه لغو اصلا معنی مستقلی داشته باشد بیهوده، ظاهر مطلب این است که از این آیات هم برای اثبات حرمت موسیقی نمی‌توان استفاده نمی‌توان کرد.
بنابراین می‌توان گفت که در آیات قرآن کریم آیه‌ای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی را بطور کلی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده بکنیم موجود نیست اما در روایات هم درباره ساز زدن تنبور زدن و اینجور چیزها هست که به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته می‌شود این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت می‌کند و این روایات هم در میان کتب شیعه هست و هم در کتب اهل سنت .درباره این روایات باید اجمالا گفت که این روایات می‌خواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویولن ساز، انواع دیگر سازها مانند تار، تنبک‌، حرام است.
از آنجا که قانون گذاران اسلام در مورد غنا حکم به حرمت کرده است که بالاترین درجه منع می‌باشد اما از نظر بریدگان از وحی و اندیشیة الهی، این پدیده با لذت و مقبولیتی همراه است که مشروعیت لازم و بلکه _به زعم آنان_ فواید بسیار چشمگیری را به آن می‌بخشد.
طرفداران تحریم به این روایت استناد کرده‌اند: «براستی موسیقی نفاق را در قلب می‌رویاند». اینکه این گفته حدیث پیامبر(ص) باشد، ثابت نشده است، بلکه فقط گفتة یکی از اصحابه یا تابعین است. پس این گفته، گفتة معصوم نیست و دیگران با آن مخالفت کرده‌اند. بعضی از مردم _بویژه صوفیّه_ می‌گویند: ترانه قلب را رقّت می‌بخشد و اندوه و پشیمانی از گناه را باعث می‌شود و شوق آدم را به خدا می‌افزاید؛ به این خاطر صوفیّه از ترانه به عنوان ابزار احیایِ روانهایشان بهره می‌گیرند و عزم و قص خود را با آن نشاط می‌بخشند و شوق خویش را برمی‌انگیزند. صوفیّه می‌گویند این حالت چیزی است که فهمیده نمی‌شود، مگر با چشیدن و تمرین و تجربه و هرکس آن را بچشد، به شناخت نایل شود و شنیدن کی بود مانند دیدن!
با این حال امام غزالی این حکم را دربارة شنونده صادق نمی‌داند، بلکه معتقد است دربارة شخصِ آوازه‌خوان است. چه مقصود آوازه خوان این است که خود را بر دیگری عرضه کند و صدای خویش را نزد او رواج دهد و همچنان با مردم منافقانه دوستی ورزد تا ترانه‌اش را دوست بدارند. غزالی می‌گوید: «و این موجب تحریم نیست، چرا که پوشیدن لباس زیبا و سوار شدن بر مرکب خوشْ رفتار و دیگر مسایل زینتی و تفاخر به کشاورزی و چهارپایان و حبوبات و غیره نفاق را در قلب می‌رویاند، امّا همه اینها حرام نشده‌اند؛ لذا علت ظهور نفاق در قلب، گناه نیست، بلکه مباحاتی که در معرض دید مردم‌اند، تأثیر بیشتری دارند».

 


ترانه و طرب در زندگی واقعی مسلمانان
کسی که به احوال مسلمانان بنگرد و در حیات روزمرة آنان تأمل کند، میان تدیّن و دین داریِ مسلمانان لذّت بردن از خوشی و طرب تضاد و دشمنی نمی‌بیند. گوش مسلمان عادی به صداهای خوش عادت دارد و از آن لذّت می‌برد و هر روز از آن تغذیه می‌کند. به قرآن کریم که با ترتیل و تجوید و بهترین صداها خوانده می‌شود، گوش می‌دهد و به بهترین قاریان گوش می‌سپارد و از آن لذّت می‌برد.
هنگام اذان که هر روز سه بار با صدای زیبا پخش می‌شود به طرف می‌افتد. این میراثی است که از عهد نبوّت باقی است. پیامبر(ص) به صحابه‌ای که در یک رؤیای صادقه، الفاظ اذان بر وی کشف شده بود گفت: «آن را به بلال بیاموز، او صدایش از تو بلندتر و نازک‌تر است».
در مناجات و اشعار دینی که با شیرین‌ترین آهنگها و رقیق‌ترین صداها زمزمه می‌شود، قلبها با آن به طرب می‌آید و احساسات برانگیخته می‌شود.
در مدیحه‌های نبوی که مسلمانان از زمانیکه آن سرود شیرین را از دختران انصار برای خوشداشتِ مَقدم رسول گرامی شنیدند، نسل به نسل آن را منتقل نمودند:‌
طَلَعَ البدرُ عَلینا مِن ثَنیاتِ الوَداع
وَجبَ الشکرُ عَلَینا مَادعا ... داع
«به یاد دارم که بیست سال پیش این سرود را از دانش‌آموزان یک مدرسه اسلامی در اندونزی شنیدم. آنها با یک آهنگ گروهی و نازک و تأثیرگذار برای ما که گروهی از دولت قطر بودیم، این اشعار را می‌خواندند، به این خاطر قلبهای ما با آن رقیق شد و از فرط تأثر و رقت اشک بر گونه‌هایمان جاری شد. در دوره‌های گذشته، مسلمانان توانستند گونه‌ای نواهای خوش ابداع کنند تا روانهایشان را با آنها طراوت بخشند و زندگیشان را با آنها آسان سازند، بویژه اگر در روستا و دهکده باشند. ما از همان دوران کوکی و آغاز جوانی این را دریافتیم. این نواهای خوش گونه‌ای نواهایِ فطری‌اند که از محیط برآمده‌اند و ارزشهای آن محیط را با خود دارند، بدون اینکه غباری بر آنها نشسته باشد» .(8)

 

 

 


سؤال: از موسیقی حلال و حرام زیاد سؤال می‌شود آیا می‌توانیم بگوییم: موسیقی‌ای که غرایز جنسی شهوانی را برمی‌انگیزد، موسیقی حرام است و موسیقی‌ای که موجب آرامش اعصاب می‌شود یا راحتی در انسان ایجاد می‌کند، یا موسیقی که در بین فیلم پخش می‌شود که تأثیر صحنه را در انسان زیاد نماید، یا موسیقی که همواره با بازی‌های ورزشی در بین تمرین ورزش پخش می‌شود یا موسیقی که صحنة معینی را همواره با افسردگی و دلسردی مجسّم می‌کند یا باعث شور و هیجان می‌شود حلال است؟
جواب: موسیقی حرام، موسیقی است که مناسب با مجالس لهو و لعب باشد، هرچند باعث تحریک غریزة جنسی نشود، موسیقی حلال موسیقی است که مناسب آن مجالس نیست، هرچند باعث آرامش اعصاب نشود.
نواختن موسیقی مناسب با مجلس لهو و لعب حرام می‌باشد.(4)

 

سرگرمی با آلات موسیقی
از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، سرگرمی با آلات موسیقی و نواختن انواع سازها مانند تار، کمانچه، پیانو، طنبور و نظایر آن یا گوش دادن به آنهاست.
اگر کسی نیتش از ترانه این باشد که به معصیت علیه خدا بیافزاید، وی فاسق است؛ همچنین هر چیز دیگری چنین است؛ کسی که نیتش طراوت بخشیِ نفس خودش باشد تا اینکه اطاعت خدا _عزّوجلّ_ را در خویش افزون کند و خود را بر انجام کار نیک تشویق نماید، کار وی درست است و کسی که نیتش نه طاعت و نه معصیت باشد، کار وی لغوی است که مؤاخذه ندارد، مانند رفتن فرد به باغ خودش و نشستن بر جلو خانه به قصد تفرّج، یا رنگ لاجوردی یا سبز و غیره بر لباس زدن، یا کشیدن و تا کردن ساق پا و کارهای دیگر.»
نمونه‌ای از آهنگ وجود دارد که در متون اسلامی حکم به تحریم آن شده است، این نمونه با اندام‌های صوتی انسان ارتباطی ندارد و از آن برنمی‌خیزد بلکه صرفاً نوعی صداست. از آن جمله به کار گرفتن نی و دیگر آلات موسیقی است، چرا که ما در برخورد با متون اسلامی با اصطلاحاتی از قبیل «معزف» یا ساز، «مزمار» یا نی و «عود» مواجه می‌شویم که کاربرد آنها تحریم شده است. در مقابل این آواهای حرام، نوعی از ساختارهای صوتی مباح و بلکه مستحب وجود دارد، از قبیل ترتیل در اذان وقرائت قرآن یا تند گفتن اقامه.
متون تشریعی اسلامی، آنگاه که به معرفی نمونه‌هایی از ساختارهای صوتی مباح و مستحب می‌پردازد، تشخیص این ساختارها را به خود ما واگذار می‌کند تا با توجه به شناختی که از آن دسته از رفتارها و پاسخ‌های عصبی در مقابل اصواتی داریم که انسان را از حالت تعادل عصبی یا حالت عادی خارج نمی‌کند، این ساختارهای صوتی مباح را بازشناسیم و تشخیص دهیم. این تشخیص [در مرحلة تئوری] کاری آسان است، هرچند که در عمل و تجربه شناخت آن غیر ممکن است.
می‌توان غنا را با حالت ویژه‌ای مقایسه کرد که در هنگام بروز شادی غیر طبیعی، به دنبال شنیدن یک خبر شادی آور یا مواجهه با زیبایی شگف‌انگیز به ما دست می‌دهد، به گونه‌ای که حالت طبیعی خود را از دست داده به نیروی خیال خود اجازه می‌دهیم به تصور خیال‌های انحراف‌آمیزی در ذهن بپردازد، خیالات و تصوراتی که برخاسته از نهفته‌های درون ما بویژه در مورد تجربة جنسی است که غنا بگونه‌ای ناخودآگاه در ارتباط با آن می‌باشد. همین امر ما را از محدودة درک و احساس واقعی و مستقل خارج می‌کند.
حکم اسلام دربارة ترانه و موسیقی
این پرسشی است که بر زبان بسیاری از مردم در عرصه‌ها و موقعیت‌های مختلف جاری می‌شود.
اکثر مسلمانان امروز درباره پاسخ این پرسش اختلاف دارند و به تبع آن سلوک و رفتارشان مختلف است، چون پاسخ‌هایشان مختلف است. بعضی از مردم به هر نوع موسیقی گوش می‌دهند و ادعا می‌کنند که چنین کاری حلال است و جزو همان طیباتی است که خداوند بر بندگانش مباح کرده است. بعضی دیگر هنگام شنیدن ترانه‌ای یا رادیو را خاموش می‌کنند و یا گوششان را می‌گیرند و می‌گویند: «ترانه! نوای شیطان و سخن بیهوده است و آدمی را از یاد خدا و نماز بازمی‌دارد، بویژه هنگامیکه خواننده زن باشد» لذا نزد آنها صدای زن عورت است چه برسد به زمانیکه بصورت ترانه باشد! و در این باره به آیات، احادیث و گفته‌های علما استدلال می‌کنند.
بعضی از آنها هر نوع موسیقی را رد می‌کنند، حتی موسیقی پیش از آغاز اخبار را رد می‌کنند.
گروه سوم در میان این دو گروه قرار دارند، گاهی به سوی گروه اول و گاهی به سوی گروه دوم تمایل پیدا می‌کنند و منتظر نظری قاطع و پاسخی کافی از جانب علمای اسلامی راجع به این موضوع مهم هستند، موضوعی که به احساسات مردم و زندگیِ روزمرة آنها ارتباط دارد، بویژه پس از اینکه رادیو و تلویزیون وارد خانه‌های مردم شد و مردم خواه ناخواه جذب گوش سپردن به ترانه‌ها و موسیقی‌های آن شدند.
ترانه با آلت یعنی با موسیقی و بدون آلت موضوعی است که علمایِ مسلمان از همان عصر نخست دربارة آن به جدل و مناظره پرداختند و در پاره‌ای مواضع نظری واحد و در پاره‌ای دیگر اختلاف نظر داشتند.
علمای مسلمان اتفاق نظر دارند که هر ترانه‌ای که متضمّن کاری زشت، فسق و یا مشوّقِ گناه باشد، حرام است. چرا که ترانه همان سخن گفتن است، لذا خوبِ آن حلال و زشتِ آن حرام است و هر سخنی که مشتمل بر حرامی باشد، حرام است، چه رسد به اینکه وزن و آهنگ و تأثیر باهم جمع شوند؟
همچنین اتفاق دارند که بجز موارد مذکور ترانه خوانی بدون تشویق به گناه و بدون آلت موسیقایی _البتّه در مواقع مشروع_ سرور و شادی، عروسی، بازگشتِ شخصی غایب، روزهای عید.. و غیره، مباح است، البته به شرطی که خوانندة زن در حضور بیگانه نخواند.
اما در غیر اینها اختلاف آشکاری وجود دارد؛ بعضی از آنها هرگونه ترانه با موسیقی یا بدون موسیقی را جایز بلکه مستحب می‌دانند. بعضی نیز آن را با موسیقی حرام و بدون موسیقی حلال دانسته‌اند. بعضی نیز آن را بطور مطلق _باموسیقی و بدون موسیقی_ حرام دانسته‌اند و چه بسا ارتکاب آن را گناه کبیره دانسته‌اند.(4)

 

اصل در مباح بودن
علمای مسلمان گفته‌اند که اصل در مباح بودن است و دلیل آنها این فرمودة خداوند است: «هوَ الّذی خَلَقَ لکم ما فی الاَرضِ جمیعاً» «خدا آن کسیست که همة موجودات و پدیده‌های روی زمین را برای شما آفریده است» هیچ تحریمی مورد قبول نیست مگر از طریق نصّ صریح آیات قرآنی و سنّت پیامبر(ص) یا توسط اجماعی ثابت و یقینی. اگر نصّ و اجماع وجود نداشته باشد یا اینکه نصّ صریح غیر صحیح یا نصّ صحیح غیر صریحی برای تحریم چیزی در دست باشد، در حرام بودن آن مؤثر نخواهد بود و در حیطه وسیع عفو باقی خواهد ماند. خداوند می‌فرماید: «وَ قد فصَّلَ لکُم محرّمَ علیکُم الّا مَااضطُررتُم الیهِ» و حال آنکه خداوند گوشت حیواناتی را که بر شما حرام کرده، بیان کرده است مگر در آنچه که اضطرار باشد . رسول خدا(ص) فرمود: «آنچه خداوند آنرا در کتابش حلال کرده، حلال است و آنچه خداوند آنچه در کتابش حرام کرده، حرام است و آنچه راجع به آن سکوت کرده، خداوند از آن درمی‌گذرد؛ لذا حلال بودنش را از خدا بپذیرید، چرا که خداوند هیچ چیزی را فراموش نکرده است.» و این آیه را خواند: «وَ ما کانَ ربُّکَ نسیاً» «و پروردگارت فراموش کار نبوده است» و فرمود: «خداوند فرایضی را واجب کرده است، آنرا ضایع نکنید و حدودی را نهاده، از آن حدود تجاوز نکنید و بدون اینکه چیزی را فراموش کند، دربارة چیزهایی _از سر رحمت به شما_ سکوت کرده، لذا دربارة آنها جستجو نکنید» اگر این به عنوان قاعده پذیرفته شود پس نصوص و ادلّه‌ای که طرفداران تحریم ترانه به آن استناد می‌کنند، کدام است و موضع موافقان ترانه در برابر این نصوص چیست؟(8)

 


دلایل طرفداران تحریم ترانه و پاسخ به آنها
طرفداران تحریم به روایتی که از ابن مسعود و ابن عباس و بعضی از صحابه روایت شده، استناد می‌کنند و مدعی‌اند که آنها ترانه را به استناد به این قول پرورودگار حرام می‌دانند: «وَ مِن النّاسِ من یشتری لهوَ الحدیثِ لیزِّلَ عن سبیل ا... بغیر علمٍ و یتخذها هُزواً، اولئک لهم عذابٌ مهین» «در میان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان پوچ و یاوه‌اند تا به چنین سخنانی [بندگان خدا را] جاهلانه از راه خدا منحرف سازند و آنرا مسخره کنند، آنان عذاب خوار و رسوا کننده‌ای دارند» طرفداران تحریم عبارت «لَهوَ الحدیث» را به ترانه تفسیر کردند.
ابن حزم می‌گوید: «اگر فردی مصحفی بخرد تا بوسیلة آن عده‌ای را از راه خدا منحرف سازد، کافر است! چرا که خداوند وی را نکوهش کرده است. خداوند ابداً کسی را که (سخنان پوچ و یاوه) [= لهو الحدیث] را برای خوش داشتِ نفس خویش به کار می‌گیرد، نه برای اینکه عده‌ای را گمراه کند، نکوهش نکرده است؛ لذا استناد شأن به این قول باطل است. همچنین کسیکه از سر عمد با قرائت قرآن از نماز فریضه‌ای صرف نظر کند یا اینکه با خواندن نماز سنت از نماز واجب سر باز زند یا با نقل حدیث پیامبر(ص) از خواندن نماز واجب بازماند یا با گوش دادن به ترانه و ... از انجام فریضه سربرتابد، این شخص فاسق و گناهکار است.
اما کسیکه با انجام اعمال بالا از اشتغال به فرایض باز نماند کار نیکی کرده است»
طرفداران تحریم به این آیه که در مدح افراد مؤمن آمده است، استناد کرده‌اند: «وَ اِذا سَمعوا اللَّغْوَ اَعْرَضوا عَنهُ» «و هنگامی که یاوه بشنوند از آن روی می‌گردانند...» می‌گویند ترانه جزو امور بیهوده و لغو است، لذا اعراض آن واجب است.
پاسخ این است که آنچه از این آیه برمی‌آید این است که لغو عبارت است از گفتار سهیفانه‌ای از قبیل بدگویی و زشت‌گویی و مانند آن. بقیه آیه گواه همین معنی است. پروردگار می‌فرماید «وَ اِذا سَمعوا الَّغوَ اَعْرضوُا عَنهُ وَ قالوا لنا اَعْمالُنا و لکُم اعمالُکُم سَلامٌ علیکُمْ لا نَبْتَغی الجاهلین» «و هنگامیکه یاوه بشنوند از آن روی می‌گردانند و می‌گویند اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست، وداع و بدرودتان باد ما خواهان نادانان نیستیم» این شبیه سخن پروردگار در وصف عبادُالرّحمن است: «وَ اِذا خاطَبَکُم الجاهِلونَ قالوا سَلاماً» «و هنگامیکه نادانان ایشان را مخاطب قرار دهدند، از آنان روی می‌گردانند.» .
اگر پذیرفتیم که لغو همانند کلمة باطل به معنای چیزی است که فایده‌ای بر آن مرتبت نباشد و گوش سپردن به چیزی که فایده‌ای ندارد _مادامیکه حقّی را ضایع نکند و یا فرد را از انجام فرایض بازندارد_ حرام نیست.
طرفداران تحریم به این حدیث استناد کرده‌اند: «هر لَهوی که از سوی فرد مؤمن انجام شود، باطل است، مگر سه مورد: شوخی مرد با اهل خانواده‌اش، تربیت اسبش و تیراندازی» . لذا ترانه در این جا نیامده است و خارج از این سه می‌باشد.
مخالفان تحریم این حدیث را ضعیف می‌دانند و می‌گویند اگر هم صحیح باشد، عبارتِ باطل است دلالت بر تحریم ندارد، بلکه بر بی‌فایده بودن دلالت دارد. از ابودرداء نقل شده که: «من تا می‌توانم امور باطل انجام می‌دهم، تا نفسم بر حق قوی‌تر گردد.» در این حدیث مراد حصر این سه مورد نیست. لهو و لذّت بردن از نگاه کردن به حبشی‌ها در هنگام رقص در مسجد پیامبر(ص)، از این سه امر خارج است. امّا در حدیث صحیح آمده است و بدون شک تفرّج در باغها و گوش دادن به صدای پرندگان و انواع بازیهایی که آدمی از آنها لذّت می‌برد، حتّی اگر آن را باطل بخوانیم، حرام نیست.
ابن ماجه این حدیث را از ابومالک اشعری به این لفظ روایت کرده است: «از امّت من کسانی شراب را خواهند نوشید و بر آن نام دیگری خواهند نهاد، در عشرتْکده‌ها و در حضور آوازه‌خوانانِ زن خواهند بود. خداوند آنها را در زمین خواهد پراکند و به خوک و میمون تبدیل خواهد نمود». همچنین ابن حبّان در صحیح خویش و بخاری در تاریخ خود آن را روایت کرده‌اند. هر کسی که حدیث را از راوی غیر از هشام‌بن عمّار روایت کرده، هشدار را دربارة شُرب خمر گفته است و آلات لهو یا معازف مکمّل و تابع‌اند.
طرفداران تحریم به حدیث عایشه استناد کرده‌اند: «خداوند فروش، قیمت و یاددهیِ کنیزِ آوازخوان را حرام کرده است».
پاسخ این است که این حدیث ضعیف است و هر آن چه دربارة تحریم فروش کنیزکانِ آوازخوان آمده، ضعیف است.
دوم اینکه غزالی می‌فرماید: «منظور از کنیز در این حدیث کنیزکی است که در مجلس شراب خواری، برای مردان می‌خواند و ترانه خواندنِ زن نامحرم برای افراد فاسق و هرکسی که خوف فتنه بر وی می‌رود، حرام است. مقصود از فتنه امر حرام است. اما ترانه خواندن کنیز برای فرد مالک آن، حرام بودنش از این حدیث برنمی‌آید، بلکه بر حرام بودن آن برای غیر مالکش و هنگام اینکه احتمال فتنه می‌رود، دلالت دارد. دلیل آن حدیثی است که در صحیحین در باب ترانه خوانی دو نفر جاریة در خانه عایشه آمده است» . در جایی دیگر این حدیث را آورده‌ایم.
سوم اینکه این کنیزکان آوازه‌خوان، رکن مهمی از نظام برده‌داری بوده‌اند، نظامی که اسلام برای از بین بردن تدریجی آن آمده است، در این صورت اقرار به ماندگاری این طبقه در جامعه اسلامی، با این حکمت همخوان نیست، لذا اگر این حدیث از اِعمال مالکیّت بر کنیز آوازخوان و فروش آن نِکوهش نموده و از آن منع کرده، برای از بین بردن یکی از ارکان نظامِ فربه برده‌داری آن دوره بوده است.
طرفداران تحریم به روایتی که از نافع آمده استناد کرده‌اند: «اینکه ابن عمر وقتی صدای فلوت یک چوپان را شنید، انگشتانش را بر دو گوشش گذاشت و مرکبش را از آن راه برگرداند و گفت: ای نافع، آیا می‌شنوی؟ نافع می‌گوید: من پاسخ دادم: آری. سپس حالا ادامه داشتِ تا اینکه گفتم: حالا خیر. سپس ابن عمر دستش را از روی گوشش برداشت و مَرکبش را به سوی راه اصلی برگرداند و گفت: «رأیتُ رَسولَ ا...(ص) یَسمعُ زمّاره داعٍ فصنع مِثلَ هذا» «رسول ا... را دیدم در حالیکه صدای فلوت چوپانی را می‌شنید و چنین کرد»
ابوداود درباره این حدیث گفته است: «حدیث موضوع است و اگر صحیح هم باشد، علیه طرفدارانِ تحریم است نه له آنان. اگر گوش دادن به صدای فلوت حرام بود، پیامبر(ص) گوش دادن به آن را برای ابن عمر مباح نمی‌کرد و اگر نزد ابن عمر حرام بود، گوش دادن به آن را برای نافع مباح نمی‌کرد و به منع و تغییر این کار زشت امر می‌فرمود. لذا اقرارِ پیامبر نزد ابن عمر دلیل حلال بودن آن است.
فقط پیامبر(ص) از گوش دادن به آن سرباز زده، همچنانکه از اکثر امور مباح این دنیا دوری می‌کرد، مانند خوردن چیزی در حال تکیه دادن و اینکه شب می‌خوابید و نزد خودش درهم و دیناری اندوخته نداشت و الی آخر.
طرفداران تحریم ترانه به آنچه که بصورت شایعه نزد مردم دربارة عورت بودن صدای زن هست، استناد کرده‌اند. امّا در دین خدا هیچ دلیل و شبه دلیلی بر عورت بودنِ صدای زن وجود ندارد. زنان در حضور صحابه از پیامبر(ص) پرسش می‌کردند. صحابه نزد امّهات المؤمنین می‌رفتند و از آنها مسائل شرعی می‌پرسیدند. در پاسخ، زنان پیامبر(ص) فتوی می‌دادند یا حدیث می‌گفتند و هیچ کس نگفته که این حدیث که از عایشه یا غیر او روایت شده، کشف عورتی است که پوشاندن آن واجب است، با وجود اینکه شرایط زنان پیامبر سخت‌تر بوده است. پروردگار خطاب به آنها می‌فرماید: «وَ قُلنَ قولاً مَعْروفاً» «به صورت شایسته و برازنده سخن بگویید».
اگر گفته شود این حدیث عادی است و دربارة ترانه نیست، پاسخ ما این است: در صحیحین آمده است که پیامبر(ص) صدای دو کنیز آوازه‌خوان را شنید و آن را منع نکرد و به ابوبکر گفت: «آن دو را رها کن» ابوجعفر و دیگر صحابه و تابعین صدای کنیزها را در هنگام ترانه خواندن شنیده‌اند.
طرفداران تحریم به حدیثی که ترمذی بطور مرفوع از علی(ع) روایت کرده، استناد کرده‌اند: «هرگاه امت من پانزده کار را انجام داد، دچار بلا می‌شود» در میان این کارها عبارت «استفاده از کنیزکان آوازخوان و آلات موسیقی» آمده است. امّا این حدیث متّفقاً ضعیف خوانده شده، لذا نمی‌توان به آن استناد کرد.(8)
خلاصه اینکه ... نصوصی که طرفداران تحریم به آن استناد کرده‌اند، یا حدیث صحیح غیر صریح است، یا حدیث صریح غیر صحیح و هر خبر واحدی که بطور مرفوع از رسول ا...(ص) روایت شده، دلیل تحریم نیست و همة احادیث وارده از سوی جماعتی از ظاهریّه و مالکیّه و حنابله و شافعیّه آن را ضعیف دانسته شده‌اند.
قاضی ابوبکربن العربی در کتاب الاحکام گفته است: «حدیث صحیحی که [در این باره] دلالت بر تحریم داشته باشد، وجود ندارد».
همچنین غزّالی و ابن نحوی _در کتاب العمده_ همین را گفته‌اند. ابن طاهر در کتاب السماع خویش گفته است: «حتی یک حرف آن درست نیست».
و ابن حزم گفته است: «در این باره هیچ حدیث صحیحی نیامده است و هر آنچه در این باره هست، همه احادیث [=برساخته] و موضوع‌اند. اگر همه یا یکی یا بیشتر را از طریق افراد ثقه به رسول ا...(ص) نسبت می‌دادند در پذیرش آن تردید نمی‌کردیم».
بخاری و احمد از عایشه روایت می‌کند که وی عروسی را به خانه مردی از انصار فرستاد. پیامبر(ص) از او پرسید: «ای عایشه آیا به پایکوبی می‌پرداختند؟ چون انصار پایکوبی را دوست دارند».
ابن ماجه از ابن عباس روایت می‌کند: «عایشه یکی از نزدیکانش را به عقد یکی از انصار درآورد، پیامبر(ص) از او پرسید: «دختر را همراهی کردید؟ گفتند: آری. فرمود: «آیا با او آوازه‌خوانی فرستادید؟ عایشه پاسخ داد: خیر. رسول ا...(ص) فرمود: «انصار قومی غزل دوستند، کاشکی کسی را با او می‌فرستادید تا بگوید: «اَتَیْنَاکم اتَیْناکم... فَحیَّانا و حیَّاکم» . این حدیث دلالت بر رعایت عرف اقوام گوناگون و ویژگیهایِ مزاجی آنها دارد و اینکه نباید شخص مزاج خویش را بر همه مردم تحمیل کند.
نسائی و حاکم از عامربن سعد روایت کرده‌اند که گفت: «در یک عروسی بر قرضه‌بن کعب و ابومسعود انصاری داخل شدم، در آن هنگام چند کنیز ترانه می‌خواند.
من گفتم: ای صحابی رسول خدا! ای اهل بدر! آیا چنین کارهایی در حضور شما انجام می‌شود؟ پاسخ گفتند: اگر می‌خواهی بنشین و تو هم با ما گوش بده و اگر خواستی برو، چرا که به ما در عروسی رُخصت لهو داده شده است».
ابن حزم با سند از ابن سیرین روایت می‌کند: «مردی چند کنیز را به مدینه آورد. سپس عبدا.. بن جعفر[به قصد خرید] آمد. آن مرد آنها را بر او عرضه کرد. سپس به یکی از آنها امر کرد تا ترانه بخواند. در این حال ابن عمر گوش می‌داد. سپس ابن جعفر با چانه زدن آنرا خرید. آنگاه آن مرد نزد ابن عمر آمد و گفت به هفتصد درهم فروختم و ضرر کردم. ابن عمر نزد ابن جعفر آمد و به او گفت: وی با این هفتصد درهم ضرر کرده است. یا جاریه را به وی بازگردان و یا از نو عمل بیع را انجام دهید. ابن جعفر گفت: او را باز پس می‌دهم. ابن حزم درباره این حدیث می‌گوید: «ابن عمر به ترانه گوش داده و در فروش آن زنِ ترانه خوان کوشش کرده است و این حدیث صحیح، سند است، نه آن احادیث بزرگ کرده و موضوع» .
طرفداران جواز به این آیه استناد کرده‌اند: «و اِذا رَأوْاتِ

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله احکام موسیقی در اسلام

دانلود مقاله نقش تغذیه در بیماری گواتر ]

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله نقش تغذیه در بیماری گواتر ] دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

سرچشمه تمامی نیروهای انسان، تفکر است. با این وجود هرگز نمی توانیم ادعا کنیم که در این مهارت انسانی که پر ارزش ترین توانایی ماست، کامل شده ایم.
هرقدر که در آن متبحر شده باشیم، باز هم باید بخواهیم بهتر و بهتر بیندیشیم.
این اثر ناچیز را با بضاعت اندک و اندیشة پاک و قلب مهربان، معرفت تقدیم می کنم.

 


تلاش ما در زندگی، چونان قصة ماهیگیر پیری است که – در ازای امیدهای خوش و فعالیت در راه آن – نتیجه ای جز یک لنگه کفش فرسوده عایدش نشده است.

 

 

 

فهرست مطالب
عنوان صفحه
نقش تغذیه در بیماری گواتر:
- مقدمه
- ید
- نمک یددار
- اهمیت ید
- ید مورد نیاز از کجا تأمین می شود
- کمبود ید
- گواتر چیست
- گواتر ساده یا آندمیک
- کرتینیسم
اختلالات ناشی از کمبود ید در چه منطقی از کشور شایع است
- راههای پیشگیری
- منابع غذایی
سمینار والدین:
- هپاتیت B
- مقدمه
- عامل هپاتیت B
- مهمترین منبع ویروس هپاتیت B
- محل زندگی و افزایش ویروس هپاتیت B
- مهمترین نشانه های هپاتیت B
- مهمترین راههای شناسایی ناقلین هپاتیت B
- راههای انتقال هپاتیت B
- راههای عمومی انتقال هپاتیت B
- دورة نهفتگی بیماری هپاتیت B
- خطر افرادی که بطور مزمن به هپاتیت B آلوده اند
- انتقال هپاتیت B در محل کار
- فعالیتهای ورزشی روزانه برای مبتلایان
- به هپاتیت B
- واکسن هپاتیت B
- برنامه غذایی بیماران مبتلا به هپاتیت B
- مهمترین راههای پیشگیری از بروز هپاتیت B
سمینار کودکان:
- غذا و تغذیه
- غذا چیست
- تعریف
- چرا غذا می خوریم
- غذا از چه چیزهایی درست شده است
- انرژی غذا و نیاز به آن
- انرژی غذا و نیاز به آن
- کالری چیست؟
- گروههای غذایی
- گروه شیر و فرآورده های آن
- گروه گوشت و تخم مرغ
- گروه میوه ها و سبزیها

 

 

 

 

 

نقش تغذیه در بیماری گواتر

 


مقدمه:
بر اساس گزارشات سازمان جهانی بهداشت 20% جمعیت جهان مبتلا به سوء تغذیه های مزمن هستند. حدود 190 میلیون کودک زیر 5 سال از سوء تغذیه انرژی پروتئینی رنج می برند و روزانه 40 هزار نفر از این کودکان می میرند. بیش از 2 میلیارد نفر که اکثر زنان و کودکان می باشند، دچار کمبود یک یا چند ماده مغذی (ید، آهن، ویتامینهای A و D و …) هستند. عواقب این کمبودها عقب ماندگیهای جسمی و ذهنی، کوری و مرگ می باشد.
کمبودهای فوق الذکر از عمده ترین مشکلات تغذیه ای کشور ما محسوب می گردند از جمله اختلالات ناشی از کمبود ید حدود 15 میلیون نفر از جمعیت کشور را به درجات مختلف گرفتار کرده است و تخمین زده می شود که حدود 3 میلیون نفر از عوارض شدید آن رنج می برند. آنچه که قابل تعمق است عوارضی چون کاهش قدرت فراگیری، کاهش کارآیی و عدم توانایی در کسب مهراتهای پیچیده است که در ارفاد مبتلا به کمبود ید ظرهر می گردد و نسل آینده و توسعه ملی اقتصادی کشور را در معرض مخاطره قرار می دهد. مسئله مهم آن است که اختلالات ناشی از کمبود ید غیرقابل جبران اما قابل پیشگیری هستند.
اختلالات ناشی از کمبود ید بعنوان یکی از کمبودهای تغذیه ای شایع شناخته شده است. این اختلالات در اثر فقدان ید در رژیم غذایی بوجود می آیند و از گواتر، عقب ماندگی روانی و اختلالات جسمی تاکریتنیسم را شامل می شوند. اکثر این اختلالات دائمی و علاج ناپذیر هستند اما تمام آنها قابل پیشگیری اند. مصرف روزانه نمک یددار، حفاظت کاملی را در برابر تمام اختلالات ناشی از کمبود ید با هزینه سرانه بسیار ناچیزی در سال فراهم می کند.
برای آنکه تمام افراد بتوانند ید را بمقدار کافی در رژیم غذایی روزانه دریافت نمایند بر اساس برنامه ریزیهای انجام شده نمک یددار در هر شهر و روستا در دسترس همگان قرار گرفته است.
ید:
ید یک عنصر طبیعی و ضروری برای زندگی انسان است. بدن انسان برای انجام برخی از واکنشهای حیاتی خود نیاز به ید دارد که باید بطور مداوم در اختیارش قرار گیرد.
مقدار ید بدن یک فرد بالغ در حدود 15 تا 25 میلی گرم است و در تمام سلولها ید موجود است، ولی در حدود 70 تا 80 درصد آن در غده تیروئید می باشد.
وجود ید برای ساختن هورمونهای تیروئید برای بدن ضرورت دارد. همچنین وجود ید در تبادلاتمربوط به انرژی در بدن، رشد و تکامل و متابولیسم بسیاری از عوامل مغزی ازجمله در تبدیل کاروتن به ویتامین A، سنتز پروتئین، جذب کربوهیدرات از روده در مواقعی که تولید تیروکسین طبیعی باشد بسیار موثر است.
ید بیشتر بصورت ید معدنی یا احیاء شده یدید (iodide) و کمی هم بصورت ید غیر آلی یا متصل به ترکیبات آلی در غذا وجود دارد. ید معدنی در تمام طول دستگاه گوارش و بخصوص در روده کوچک جذب می شود.
نمک یددار:
نمک یددار جهت پیشگیری از کمبود ید بکار می رود و آن نمکی است معمولی که حاوی یکی از ترکیبات ید بمقدار جزیی می باشد. نمک یددار طعم و بوی دقیقاً مشابه نمک معمولی را دارد و به همان طریق نیز مصرف می شود.

 

 

 


نمک ید دار نمک معمولی
- نمک یددار باید دور از نور و در ظرف دربسته نگهداری شود.
- نگهداری نمک یددار به مدت طولانی (بیش از یکسال) موجب از دست رفتن ید آن می شود لذا از ذخیره کردن نمک یددار خودداری کنید.
- میزان مصرف روزانه نمک یددار کاملاً به اندازه نمک معمولی می باشد و مصرف زیاد آن، زیان مصرف زیاد نمک معمولی را دارد.
- مصرف نمک سددار برای همگان الزامی است بجز کسانیکه پزشک حتی مصرف نمک معمولی را برای آنان ممنوع کرده است.
- در مناطقی که بسیاری گواتر بعلت کمبود ید شایع است نمک یددار راهی مطمئن و بی دردسر برای پیشگیری از بیماری است.
اهمیت ید:
ید برای رشد و تکامل طبیعی و عملکرد مغز و جسم ضروری است. فقدان ید موجب ابتلا به گواتر گردیده و فرد مبتلا کودن، بیحال و به سهولت خسته می شود و فعالیت کمتری نسبت به افراد طبیعی دارد.
اما از همه مهمتر، مغط و جسم نوزاد، بدون ید کافی، بطور دائم عقب مانده و دچار تأخیر رشد می گردد. ید بویژه در اوایل دوران کودکی، بلوغ و حاملگی مورد نیاز است و دریافت کافی آن اهمیت حیاتی دارد.
زنی که کمبود ید دارد، احتمالاً کودک غیرطبیعی بدنیا خواهد آورد و اگر کودک درمان نشود، همانطور که رشد می کند وضعیت جسمی و روانی او بدتر می شد. ید به مقدار 50-25 میلی گرم در بدن افراد بالغ وجود دارد. ید موجود در مواد غذایی و آب در روده جذب می شود. برحسب فعالیت غده تیروئید مقداری از ید بوسیله این غده گرفته می شود و در ترکیب تیروکسین که هورمون غده تیروئید می باشد مورد استفاده قرار می گیرد.
ید مورد نیاز از کجا تأمین می شود:
ید بطور طبیعی در خاک و آب موجود است. بطوریکه نیاز طبیعی ما را از محصولاتی که روی خاک غنی از ید کاشته دشه اند تأمین می شود. اما وقتی خاک منطقه ای فاقد ید است محصولات بدست آمده از نظر این مواد مغذی اساسی کمبود دارند درنتیجه مردم ساکن این مناطق بطور مدائم این محصولات را مصرف می نمایند، نیازشان به این عنصر اساسی برآورده نمی شود.
کمبود ید: کمبود ید باعث بیماری گواتر می شود، نبودن مقدار کافی ید باعث می شود که سلولهای مخاطی غدة تیروئید برای ترشح مقدار کافی هورمون، بزرگتر از اندازه شوند. بزرگ دشن غده تیروئید را گواتر می گویند.
گواتر فقط یکی از عوامل کمبود ید است. کمبود ید اختلالات جسمی و روانی شدید و گاه خفیف را موجب می شود.
مطالعات زیادی برروی اختلالات ناشی از کمبود ید صورت گرفته است.
تحقیقات زیاید برروی اختلالات ناشی از کمبود ید صورت گرفته است.
تحقیقات نشان داده است که کودکان مبتلا به کمبود ید در سنین بالاتر از 9 سال در رابطه با تستهای هوشی، قدرت تمرکز، تمرکز، درک مطلب و سرعت عمل در واکنشهای جهت یابی در حدی پائین تر از کودکان گروه همسان خود که دارای ذخیرة ید کافی بودند، قرار دارند. همچنین اینگونه کودکان به اختلالات بینایی و شنوایی نیز دچار می شوند.
بر طبق گزارش صندوق کودکان ملل متحد حداقل 6 میلیون نفر به عقب افتادگی ذهنی ناشی از کمبود ید دچار هستند.
1- دوران بارداری:
الف – سقط جنین، زایمان زودرس و تولد نوزاد مرده
ب- اختلال رشد مغزی جنین، تولد نوزاد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی و جسمی شدید و کر و لالی.
2- در دوران کودکی:
الف – عقب ماندگی ذهنی، تأخیر رشد اندامهای حرکتی
ب – نارسایی یا توقف رشد بدنی، ناتوانی جسمی، اختلالات عضلانی، فلج اطفال، فلج اعصاب، اختلال تکلم و کم کاری تیروئید.
3- در نوجوانی:
گواتر، کم کاری تیروئید، عقب ماندگی رشد روانی جسمی
4- در بالغین:
گواتر، خستگی زودرس، کاهش کارآیی
گواتر چیست
گواتر تورم قسمت جلوی گردن بعلت بزرگی غدة تیروئید است. وقتی ید کافی به بدن نرسد اندازة تیروئید، افزایش می یابد. تمام گوارترها قابل روئیت نیستند. بسیاری از آنها ویژه در مراحل اولی، فقط توسط پزشک متخصص قابل تشخیص هستند. تنها هنگامی که گواتر، بزرگ و قابل روئیت گردد، توسط همه افراد قابل تشخیص است. کسی که گواتر دارد ممکن است سایر اختلالات مخفی ناشی از کمبود ید را نیز داشته باشد.

 

 

 

غدة تیروئید طبیعی

 


غده تیروئید بزرگ
گواتر ساده و یا آندمیک:
در نوجوانان و بالغین کمبود ید ترشح ساخت هورمونهای تیروئید می شود. و در اثر کمبود اولیه یا ثانویه ید عوارض مختلفی ممکن است ظاهر شود که مهمترین آنها گواتر ساده یا آندمیک است.
گواتر ساده بواسطه کمبود غذایی ید بیشتر بعلت نقصان یا فقدان در آب یا اراضی است و انواع غذاهای گیاهی و حیوانی همراه با کمبود ید در این مناطق تهیه و مصرف می گردند.
مصرف زیاده از حد بعضی مواد غذایی گواترزا مثل کلم و شلغم ممکن است شخص را نستعد ابتلاء به بیماری نماید. البته مواد گواترزا در تغذیة طبیعی چندان زیاد نیست و خطراتی از این قبیل معمولاً کمتر عارض می گردند، معمولاً 2% از کسانی که فقط رژیم گیاه خواری استفاده می کنند و روزانه حدود 3000 میکروگرم یا 3 گرم ید دریافت می دارند به این نوع گواتر مبتلا می شدند.
ید بعنوان عاملی مؤثر در معالجه گواتر شناخته شده است. غدة تیروئید همانطور که اشاره شد جهت مقابله با کمبود ید که برای «سنتز» تیروکسین لازم است فعالیت می کند و این فعالیت منجر به بزرگ شدن تیروئید می شود.
گواتر ساده یک بیماری بدون درد است که وضع ظاهری خود را تغییر می دهد و بعد از ایجاد گواتر، معالجه با ید نمی تواند اندازه غده تیروئید را تغییر دهد.
در صورت ادامه رشد تیروئید، ممکن است در اثر فشاری که برروی نای از هر دو طرف می آید سبب اشکال در تنفس شود.
بیشتر گواترها به معالجه با ید پاسخ خوبی داده اند.

کرتینیسم:
کریتینسم اغلب در میان نوزادانی که مادرانشان در دوران نوجوانی و آبستنی ید کمتری مصرف کرده اند و همچنین در نواحی که گواتر آندمیک وجود دارد زندگی کرده اند ماهده شده است.
این کودکان از (هیپونیروئیدیسم) رنج می برندکه از مظر فیزیکی کوتوله هستند. (کاهش شدید رشد جسمی) و همچنین عقب ماندگی ذهنی نیز دارند در صورتیکه معالجه بعد از تولد شروع شود بسیاری از علائم کرتینیسم قابل برگشت است ولی اگر دیرتر و در دوران طفولیت معالجه شوند از اختلال در رشد فیزیکی و عقب ماندکی ذعنی نمی توان جلوگیری کرد.
اگر مادر کمبود ید خفیف داشته باشد باز کودک تحت تأثیر قرار می گیرد، گرچه ممکن است طبیعی به نظر آید آسیب مغزی کودک معمولاً در سالهای بعد از طریق عملکرد ضعیف در مدرسه و عدم توانایی در فعالیت طبیعی و انجام وظایف روزانه نمایان می گیرد.
اثرات زیانبار احتماعی اقتصادی این نوع کمبود ید در کشور باید مورد توجه و اهمیت قرار گیرد.
کریتینیسم، دائمی و غیر قابل علاج است. کریتینیسم مانند اکثر اختلالات ناشی از کمبود ید (به استثنای برخی از انواع گواتر) قابل درمان نیست اما قبل از وقوع به سادگی قابل پیشگیری است. مصرف منظم نمک یددادر، نسل حلال و آینده را در برابر نتایج مصیبت بار اختلالات ناشی از کمبود ید حفاظت می نماید.
اختلالات ناشی از کمبود ید در چه مناطقی از کشور شایع است:
بروز اختلالات ناشی از کمبود ید در مناطق کوهستانی از مدتها پیش گزارش شده است. معهذا کمبود ید در جلگه ها و کنارة رودها و حتی سواحل دریاها نیز دیده می شود و منحصر به مناطق کوهستانی نیست. کمبود ید و گواتر در مناطق مختلف ایران منجمله در دامنه های جبال البرز و زاگرس وجود دارد.
در یک بررسی که در سال 1368 توسط گروه تحقیق کمیته کشوری IDD در کل استانهای کشور بر اساس یافته هالی بالینی صورت گرفت. از هر استان 4700 دانش آموز در سه مقطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان شامل 2400 نفر در شهر و 2400 نفر در روستا (که نیمی دختر و نیمی پسر بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج حاکی از وجود گواتر بومی در مناطق مختلف کشور است.
بر اساس این بررسی و با استفاده از سایر اطلاعات، استانهای کشور از لحاظ شیوع گواتر و عوارض کمبود به سه گروه بشرح ذیل تقسیم بندی شده اند:
1- استانهای با شیوع خیلی بالا (تا 70 درصد) شامل:
اصفهان، تهران، کردستان، کرانشاه، کهکیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، ایلام و لرستان.
2- استانهای با شیوع بالا (تا 45 درصد) شامل:
سمنان، فارس، گیلان، مازندران، همدان، آذربایجان غربی، خورستان و زنجان.
3- استانهای با شیوع کمتر 0تا 20 درصد) شامل:
آذربایجان شرقی، خراسان، کرمان،‌ مرکزی، بوشهر، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و یزد.
راههای پیشگیری:
1- استفاده از محلولهای روغنی یددار بصورت تزریقی یا خوراکی که در مناطقی که در معرض کمبود شدید هستند.
2- استفاده از نمک یددار
- یددار کردن نمک با صرفه ترین و مطمئین ترین راه پیشگیری از اختلالات ناشی از کمبود ید می باشد.
- مصرف نمک یددار در تهیه غذا بهترین روش اطمینان بخش مصرف ید کافی است.
- بدن ما روزانه به حداقل 150 میکروگرم (P.P.M150) ید احتیاج دارد 0به اندازه یک سر سوزن)
- میزان یدی که در کشور ما به نمک اضافه می شود 40 میکروگرم P.P.M40 به ازاء هر گرم نمک تعیین شده است.
منابع غذایی:
باستثنای برخی از انواع جلبکها و علفهای دریایی، غذاهایی که بطور طبیعی غنی از ید باشند وجود ندارد. منشاء ید تمام غذاها از خاکی است که روی آن پرورش می یابند. اگر خاک ار نظر ید فقیر باشد، غذاهای کاشته شده نیز حاوی مقدار کمی ید هستند. بنابراین در مناطقی که کمبود ید دارد تنها راه برای اطمینان از دریافت ید مورد نیاز، افزودن ید به رژیم غذایی به فرم نمک یددارب است. گیاهانی از قبیل اسفناج، ید فوق العاده ای را در خود جذب می کند و اسفناج تازه ممکن است تا میزان 500 میکروگرم ید در خود داشته باشد.
زرده تخم پرندگان از منابع غنی ید است، میزان ید در ماهی دریایی 83 میکروگرم در هر کیلوگرم است. میگو و صدف از منابع غنی ید است، در غلات، حبوبات، میوه جات و سبزیجات هم ید موجود است. بطور کلی برگ کیاهان بیشتر از ریشه ها ید دارند.
امروزه نمکهای یددار مهمترین منابع بدست آوردن ید لازم می باشد. مقدار ید در شیر و تخم مرغ و گوشت بستگی به میزان ید مصرفی حیوانات دارد.

«سمینار وادین»
موضوع تحقیق:
«با بیماری هپاتیت ب، هرچه بیشتر و بهتر آشنا شویم»

«هپاتیت B»
هپاتیت B، کاملاً بر خلاف هپاتیت A، بصورت انواع و اقسام بیماریهای شدید و مزمن کبدی، آشکار نموده و دارای ناقلین مزمن نیز می باشد.
هپاتیت B پس از بیماری های سل، مالاریا، شایع ترین بیماریهای عفونی و میکروبی است. این بیماری یک عفونت ویروسی منحصر به فرد به شمار می رود.
عامل هپاتیتB:
عامل بیماری هپاتیت B، ویروسی به همان نام است.
)ویروس هپاتیت Hepatic B Virus-B یا به اختصار (HBU)
مهمترین منبع ویروس هپاتیت B:
خون، بزاق، مایع منی، ترشحات مهبلی.
محل زندگی و افزایش ویروس هپاتتی B:
محلهای زندگی و افزایش ویروس هپاتیت B، کبد آدمی است و محصولات آن پس از تولید به درون گردش خون می ریزند.
مهمترین نشانه های هپاتیت B:
نشانه های هپاتیت ب، ممکن است متغیر باشند و کم کم نمایان شوند. ممکن ایت بدون علامت باشند. علایم این بیماری نیز همانند هپاتیت A است. ولی شدیدتر می باشد. برخی از بیماران دچار دردهای ضعیف درتمام بدن و نیز دردهای مفصلی و ثبورات (جوش های) پوستی شده، اشتهای خود را از دست داده و دچهر سوء هاضمه 0بدگوتری)، درد شکم، حساسیت کبد، ضعف و غیره می شوند.
مهمترین راههای شناسایی ناقلین هپاتیت B:
اهدای خون یکی از راههای شناسایی افراد ناقل هپاتیت B است در بیشتر موارد افراد به دنبال اهدای خون و مشخص شدن وجود آلودگی یا ویروس هپاتیت B به پزشک مراجعه می کنند. این افراد معمولاً هیچگونه نشانه ای ندارند از آلوده بودن خود نیز اظهار بی خبری می نمایند. در برخی موارد به دنبال آزمایش های دوره ای، وجود عفونت در خون افراد مشخص می شد. اندازه گیری آنتی ژن (پادتن) سطحی ویروس هپاتیت ب، یکی دیگر از راههای تشخیص بیماری است.
راههای انتقال هپاتیت B:
تنها مخزن عفونت هپاتتی B، انسان است و انتقال آن از افراد آلوده به افراد سالم صورت می گیرد.
راههای عمده انتقال هپاتیت B:
الف - انتقال از مادر به جنین و نوزاد:
در مناطقی که میزان ناقلین زیاد است، عفونت احتمالاً از طریق انتقال از مادران آلوده به نوزاد ایجاد می شود و عفونت از طریق بدن مادر در هنگاک زایمان و در جریان تماس فیزیکی پس از آن منتقل می شود.
مهمترین راه انتقال ویروس هپاتیت B در کشور ایراناز مادران آلوده به نوزادان است.
ب – استفاده از فرآورده های خونی:
هپاتیت نوع B، عمدتاً از انتقال خون کامل و فرآورده های آن سرایت می کند. خوشبختانه امروزخ انتقال خون در نقاطی که آزمایش پیوسته اهداکنندگان خون انجام می گیرد، مشکل انتقال عفونت از راههای تزریقی تا اندازه ای رفع شده است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   47 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش تغذیه در بیماری گواتر ]

دانلود مقاله استخراج معدن و حفر چال

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله استخراج معدن و حفر چال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

حفر چال
مقدمه:حفر چال بخش مهمی از عملیات استخراج معدن است. تا کنون هر جا که راجع به کار مواد منفجره ذکری شده، مواجه به این مطلب بوده ایم که مواد منفجره صنعتی بایستی در چال قرار داده شده(خرج گذاری) و سپس منفجر گردند. بعبارت دیگر در استخراج معادن، مواد منفجره وقتی کاربرد پیدا می کنند که چال وجود داشته باشد. لذا جا دارد که قبل از پرداختن به شرح عملیات خرج گذاری مختصری راجع به حفر چال و انواع آن نوشته شود.
بررسی چال:قبل از خرج گذاری باید طول چال را کنترل کرد. این کار بوسیله مترکشی خط کش های طویل امکان پذیر است. اگر چال از عمق مورد نظر گودتر است باید بوسیله خاکریزی ته چال عمق آنرا به مقداری که لازم است رساند. خرج گذاری در چنین چالی موجب بهم خوردن طرح آتشباری، لرزش بیشتر زمین و اتلاف ماده منفجره است. اگر چال کمتر از طول مورد نظر حفر شده باشد حفاری آنرا باید ادامه داد تا بعمق معین برسد.
اگر بعلت افتادن قطعه سنگی در چال و گیر کردن آن در اواسط چال عملاً نتوان از این چال استفاده کرد بایستی با ضربات سنبه یا رها کردن متوالی وزنه ای که به نخ بسته شده و یا استفاده از ماشین آلات چال زنی رفع گیر کرد.
موقع حفر چال ممکن است به حفره ای کوچک یا بزرگ در زیرزمین برخورد شود این محل برای شخص حفار قابل تشخیص است، زیرا در چنین موقعی مته حفاری بسرعت خود ادامه می دهد تا مجدداً به مانعی برخورد کند. خرج گذاری در چنین چالی موجب اتلاف منفجره می گردد لذا بهتر است چنانچخ مقدور باشد این حفره را از خاک پر کرد و الا با تصب درپش نقاط شروع حفره ها می توان از طول مفید چال استفاده کرد. وجود چنین چالهایی و محل حفر حفار باید با رسم نمودار چال به سرپرست عملیات آتشکاری گزارش کند. چنانچه احتمال وجود حرارت غیر عادی در چال باشد که معمولاً این چنین چالی به منطقه ای مثل ذغال سنگ برخورد کرده، بهتر است با فرستادن یک ترمومتر در چال درجه حرارت آن اندازه گیری شود.
تعریف چال
چال حفره ای اس به شکل استوانه که با قطر و طول معین در داخل سنگ به منظورهای زیر حفر می شود.
1-ایجاد فضای خالی در سنگ: فضای خالی در سنگ شامل سازه هائی مثل ترانشه راه کوهبریهای راه و راه آهن، کانالهای انتقال آب و بخشی از کارهای معدنی مثل حفر تونل ها و نظائر آن است. در این گونه کارها یکی از اهداف عمده این است که سطح جانبی فضا باقیمانده حتی الامکان سالم باقی بماند. تا لقی و سستی دیواره پیش نیامده و در صورت بروز این پدیده خسارت وارده حداقل ممکن باشد. در اینگونه کارها، قطر چال کمتر از 64 میلیمتر بوده و عمق چالها از صفر تا 15 متر تغییر می کند.
2-استخراج مواد معدنی: نظر به اینکه شرایط کار در معادن روزبار و زیرزمینی یکسان نیست برحسب مقدار استخراج، وضعیت فیزیکی و مکانیکی سنگهای معدن و شرایط محیط، قطر و عمق چالهای حفر شده متفاوت می باشد.در این گونه کارها قطر چالها 30 تا 500 میلیمتر و عمق آنها تا 30 متر می رسد.
3-حفر چال بمنظورهای متفاوت و متنوع دیگر از قبیل:
در این گونه موارد قطر چالها از 42 تا 700 میلیمتر و عمق چالها تابع شرایط کار و نوع دستگاه است.
مشخصات چال
الف- قطر چال: قطر چال تابع طرحی است که برای برآوردن هدف حفر چال در نظر گرفته شده است. قطر چال هرچه کمتر باشد حفر چال راحت تر است زیرا می توان آن را با دستگاه کوچکتری حفر کرد. اما در انفجار یک توده سنگ معین هرچه قطر چال بزرگتر باشد هزینه عملیات کمتر است. در معادن روباز، ابعاد سنگ شکسته شده، نوع مواد منفجره، وسائل بارگیری موجود، مقدار استخراج روزانه و مسائل ایمنی انفجار از عواملی هستند که قطر چال را مشخص می کنند.
در نگاهداری معدن بطریق پیچ سنگ (پیچ کوه) نوع پیچ مورد نیاز قطر چال را مشخص می کنند.
در حفر چاه آب، قطر پمپ و لوله موجود قطر چال را مشخص نمایند.
ب-عمق چال: تابع نوع عملیاتی است که حفر چال برای آن صورت می گیرد. عمق چال از چند سانتی متر تا چند ده متر ممکن است برسد. برای نصب بعضی وسایل، عمق چال چند سانتی متر، برای حفاری تونل عمق چال تا 5 متر برای معادن روزباز و زیرزمینی عمق چال تا 30 متر و برای نمونه گیری تا 100 متر یا بیشتر می رسد.
پ-امتداد چال: امتداد چال تابع طرح حفاری و آتشباری است.
ج-شیب چال: چال با شیبهای مختلف بسته به نوع عملیات حفر می شود. شیب چالها از قائم سرازیر تا قائم سر بالا تغییر می کند.
چالها باید تا آنجا که ممکن است مستقیم حفر شوند، زیرا وجود چال منحرف عملیات انفجار را از کنترل خارج می کند. باید توجه داشت که تنها وزن دستگاه حفاری نیست که موجب انحراف چال می گردد، بلکه مجموعه نیروهای وارده به دستگاه حفر چال شامل وزن دستگاه و نیروهای فشاری به دستگاه و لرزش آن در حین عملیات است که منجر به انحراف چال از مسیر مستقیم می گردد. در شکل (6-1( نماینده وزن دستگاه چال زنی است و ملاحظه می شود که راستای آن با راستای حفر چال متفاوت است و برآیند نیروی پشت مته و نیروی وزن دستگاه موجب انحراف چال خواهد شد. این امر حتی در مورد چال های قائم هم که وزن دستگاه حفاری و نیروهای فشاری پشت مته در یک امتدادند اتفاق می افتد. نظر به اینکه ثابت ماندن امتداد چال بسیار واجد اهمیت است در ساخت ماشین آلات چال زنی دقت های بسیاری بعمل آمده تا بتوان از میزان انحراف چال کاست.
قطر چال: هرچه قطر چال بیشتر باشد سرعت انفجار نیز بیشتر است برخی از مواد منفجره مثل آنفو به تغییر قطر بیشتر حساس اند. برای مواد منفجره یک قطر حداقل وجود دارد که با قطر کمتر از آن منفجر نخواهند شد و آنرا قطر حداقل یا قطر بحرانی می نامند مقدار قطر بحرانی برای انواع مواد منفجره متفاوت است. مقدار قطر بحرانی یا قطر حداقل برای فولمینات جیوه خیلی کم است ولی قطر حداقل برای مخلوط نیترات آمونیوم و سوخت مایع، 3 سانتیمتر، برای مواد ناریه ژله ای، 5/1 سانتیمتر و برای مواد منفجره با حساسیت کم، 5 سانتیمتر است. بطور کلی اکثر مواد منفجره دارای حداقل قطر قابل انفجار برابر با 10 تا 35 میلی متر می باشند، اما در بعضی مواد ممکن است میزان حداقل قطر به 100 میلی متر هم برسد. در انفجار و حفاری در معادن یا سایر کارهای عمران همیشه باید قطر چال از قطر بحرانی خرج بیشتر باشد.

 

چال های شیبدار
در معادن روباز بالاخص، در سنگ های سخت و بسیار سخت اکثریت چال های انفجاری به طور قائم حفر می شوند. برای آن که حفر چال های قائم در سنگ های سخت آسانتر، راحتتر و ارزانتر می باشد اما همیشه چال های قائم بالاخص در رابطه با انفجار مطلوبترین روش حفاری نخواهد بود. بدین جهت بعضاً علی رغم دشواری در حفر چال های شیبدار، چال ها به طور زاویه دار حفر می شوند. عمده ترین دلایل آن عبارتند از:
1-به دلیل یونیفرم بودن "B" یا بوردن کیفیت انفجار از نظر جابجایی و درصد خردشدگی مطلوبتر می شود.
علت آن:
الف- جابجایی سنگ های ردیف اول چال ها آسانتر انجام می گیرد. این امر موجب می شود تا سنگ های ردیف بعدی نیز سهل تر جابجا شوند.
ب- به دلیل ایجاد سطوح آزاد، اتلاف انرپی در فضا کم و پتاب سنگ به هوا نیز به حداقل می رسد و نتیجتاً تأثیر انرپی بر روی سنگ های اطراف چال زیادتر و میزان خردشدگی نیز افزایش خواهد یافت.
2-موجب حذف بوردن مختلف در اولین ردیف چال ها خواهد شد.
3-امکان انتخاب پله ها با ارتفاع زیاد پدید خواهد آمد.
4-احتمال تأثیر انفجار هر چال در چال مجاور به حداق خواهد رسید.
5-مشکلات کف و زیرکف پله کمتر خواهد شد.
6-لرزش زمین اطراف انفجار کمتر و شکستگی های نامطلوب نیز به حداقل می رسد و دیواره معدن سالم تر خواهد ماند.
7-شیب چال های شیبدار پایدارترند از شیب چال های قائم

شیب چال ها به گونه ای انتخاب شود که از یکسو راندمان انفجار را افزایش دهد و باعث پایداری شیب شود و از سوی دیگر مشکلات حفاری به حداقل برسد. توصیه آنست که شیب چال های شیبدار بین 15 تا 25 درجه انتخاب شود.
حفر چال های شیبدار دارای معایب و مشکلاتی است که ترجیحاً از آن استفاده نمی شود که عمده ترین معایب عبارتند از:
1-در سنگ های سخت و نیمه سخت حفر چال های شیبدار با دشواری مواجه می شود. علت این امر در تأمین بار کافی روی مته است.

 

 

 


2-حفظ شیب چال نیاز به دقت بیش از معمول دارد که وقت گیر خواهد بود.
3-خرابکاری و متراکم سازی آن در چال های شیبدار دشوار می باشد.
4-حفر چال های شیبدار از میان ناپیوستگی سنگ ها مشکل خواهد بود.
چال های قائم
چال های قائم برای سنگ های سخت و نیمه سخت بالاخص از نظر حفاری مناسب اند. چون حفاری آسانتر انجام می گیرد و هم تأمین تر است یا با روی مته سهل تر فراهم می شود. نتیجتاً سرعت حفاری نیز بالاست. از عمده ترین معایب حفر چال های قائم می توان به موارد زیر اشاره نمود.
1-اولین ردیف چال ها دارای "B" بوردن مختلف اند به عبارت دیگر لبه پله با B کف پله یکسان نخواهند بود.
2-امکان تأثیر انفجار چال های قائم بر چال های مجاور زیاد است.
3-امکان شکستگی نامطلوب در اطراف چال های انفجار زیاد خواهد بود.
4-نیاز به اضافه عمق می باشد.
5-برای انفجار خوب نیاز به تدابیر خاص می باشد.
ماشین آلات حفر چال از حیث نوع و مکانیسم کار بسیار متنوع اند و بطور کلی بر حسب مکانیسم کار بدستجات زیر تقسیم می شوند:
الف- ماشین های ضربه ای شامل
- پرفوراتورهای هوای فشرده با حرکت دورانی پیستون
- پرفوراتورهای هوای فشرده با حرکت دورانی مستقل
- پرفوراتورهای هیدرلیکی با حرکت دورانی مستقل
ب- ماشین های D.T.H که چرخش در سطح زمین و ضربه در داخل چال صورت می گیرد. این گونه ماشین ها به دو دسته زیر تقسیم می شوند.
- سیستم های D.T.H با چکش هوای فشرده و چرخش هوای فشرده
- سیستم های D.T.H با چکش هوای فشرده و چرخش هیدرولیکی.
ج- ماشین های دورانی که به دو دسته عمده زیر تقسیم می شوند:
- ماشین های دورانی برای چال های کوچک به بعضی اوقات ضربه مختصری هم وارد می کنند.
ماشین های دورانی سنگین برای حفر چال های بزرگ و عمیق که اساس کار آنها بر خراشیدن سنگ می باشد.
خواص سنگها از نظر حفر چال
سنگها بطور کلی به سه دسته تقسیم می شوند:
- سنگهای آذرین که از انجماد ماگما بوجود آمده اند.
- سنگهای رسوبی که از تجمع ذرات ریز سنگها و یا مواد الی حاصل می شوند.
- سنگهای دگرگونی که حاصل متافورفیسم سنگهای آذرین و رسوبی است.
- برخی از خواص سنگها که در چال زنی مؤثرند بشرح زیر می باشند:
الف- سختی سنگ: سختی هر سنگ ناشی از سختی کانی های تشکیل دهنده آن می باشد. یکی از کانی های سخت، سیلیس می باشد که دارای سختی 7 بوده و بوفور در نقاط مختلف زمین و همراه با سایر کانی ها وجود دارد. هرچه مقدار سیلیس در سنگ بیشتر باشد قدرت سایندگی آن بیشتر است و قطعاتی از ماشین آلات معدنی را که با سنگ تماس مستقیم دارند زودتر فرسوده می کند. در مورد سنگهای سخت بهتر است حفر چال با روش ضربه ای انجام می گیرد. مثلاً در سنگ آهک سخت بهتر است از روش ضربه ای برای حفر چال استفاده شود و چنانچه بخواهیم روش دورانی را برای حفر چال به کار بریم ناچار به استفاده از دستگاههای سنگین می باشیم. اما در سنگ آهک نرم روش دورانی مناسب می باشد.
ب-ابعاد دانه ها: هرچه سنگ دانه درشت تر باشد راحت تر می توان در آن چال حفر کرد برحسب نوع دانه بندی حتی اگر کانی سنگ یکسان باشند نتایج عمل در حفاری متفاوت است.
با اینکه ترکیب هر چار نوع سنگ یکی است ولی بعلت تغییر ابعاد دانه ها حفاری در سنگهای فوق به ترتیب از بالا به پائین (از دانه ریز به دانه درشت) ساده تر می گردد.
ج-مقاومت فشاری شنگ: مقاومت سنگهای مختلف در مقابل فشار متفاوت است و به همین لحاظ در مقابل چال زنی ضربه ای رفتارهای متفاوتی نشان می دهند.
د-درزه و شکاف: سطح مشترک بین لایه ها، وجود درزه های متفاوت بعلت تکنونیک در توده سنگ و وجود گسل ها نقاط ضعفی هستند که به شکستن سنگ کمک می کنند و با استفاده از این نقاط ضعف می توان در بعضی موارد شکستن سنگ را راحت تر صورت داد. اما یادآور می شود که چال زنی در سنگهای شکافدار بمراتب پر دردسر تر از سنگهای بدون درز و شکاف است، هم چنین عملکرد مواد منفجره بعلت فرار گازها از درزه و شکاف، مطلوب نیست. لذا برای حفاری یک توده سنگ بشرح فوق باید در صورت امکان چالها در جائی زده شوند که شکاف و درزه وجود نداشته باشد.

 


قابلیت چال زنی:سرعت نفوذ مته حفاری در سنگ بر حسب متر در دقیقه قابلیت چال زنی در سنگ را نشان می دهد قابلیت چال زنی به دو عامل عمده ارتباط دارد.
الف- ماشین حفر حفر چال
ب-نوع سنگ
لذا نمی توان از قابلیت چال زنی بطور مطلق صحبت کرد بلکه در بیان آن همیشه بایستی نوع ماشین و کیفیت آن و همچنین نوع سنگ و مشخصات آن را در نظر داشت.
چال زنی ضربه ای
اساس کار چال زنی ضربه ای بقرار زیر است:
سر مته ای را روی سنگ گذاشته و به انتهای آن ضربه ای وارد می کنیم. در اثر این ضربه سر مته مختصری در سنگ فرو رفته و شکافی در آن بوجود می آورد. معادل حجم این شکاف سنگ می شکند. حال چنانچه سر مته را چند درجه بچرخانیم و ضربه دیگری به آن وارد کنیم، شکاف دیگری در سنگ تولید می شود. اگر این کار را تا چرخش یک دور کامل سر مته ادامه دهیم در نهیا استوانه ای در سنگ بقطر معادل سر مته و عمق شکاف بوجود می آید. اگر حفره بوجود آمده را پاک کرده و به ضربه زدن ادامه دهیم، پس از مدتی یک چال بعمق معین و قطر معین حفر می گردد.


روشی که ذکر شد، همان است که به آن طریق و با قلم و چکش در قدیم چال حفر می کردند. مکانیسم کار چال زنی ضربه ای هم بهمین قرار است، اما کار فوق با ماشین حفر چال صورت می پذیرد ماشین حفر چال را پرفوراتور و به اصطلاح معدنکاران چکش می نامند. در یک پرفوراتور معمولی تعداد ضربه های وارده به سر مته تا 3000 ضربه در دقیقه و سرعت چرخش سر مته 80 تا 160 دور در دقیقه می باشد. اجزای حفر چال با پرفوراتور در شکل شماره (6-4) ملاحظه می شود.

مکانیسم ضربه زدن در دستگاههای ضربه ای:
منبع انرپی ماشین های چال زنی، هوای فشرده یا الکتریسیته می باشد. انتقال انرژی به دستگاههای محرکه این ماشینها یا مستقیماً بوسیله هوای فشرده صورت می گیرد و یا اینکه مایعات این نیروها را منتقل می کنند. در هر صورت با اینکه مصرف هوای فشرده گرانتر از انرژی الکتریکی می باشد بعلت رعایت نکات ایمنی هنوز هم کاربرد ماشین های هوای فشرده چال زنی بیش از ماشین های برقی چال زنی است. بهترین وسیله ای که به کمک آن می توان مکانیسم ضربه زدن را بیان کرد کلنگ مکانیکی می باشد.
کلنگ مکانیکی:کار کلنگ مکانیکی شبیه کار قلم و چکش می باشد. قلم، فولاد نوک تیزی است که نوک آن روی سنگ تکیه داده شده و انتهای دیگر آن متصل به ملنگ مکانیکی می باشد. در داخل کلنگ ضربات متوالی به انتهای قلم وارد می شود که بوسیله نوک قلم به سنگ منتقل و سبب شکسته شدن سنگ می گردد. تعداد ضربه ها برحسب نوع کلنگ از 1000 تا 1600 ضربه در دقیقه است. کلنگ مکانیکی با هوای فشرده کار می کند. مصرف هوای فشرده بر حسب نوع کلنگ متفاوت و از 20 تا 80 لیتر در ثانیه می باشد. بشرح زیر شکل شماره (6-5) در هر حرکت رفت و آمد پیستون ضربه ای به انتهای قلم وارد می شود.
الف: هوای فشرده از طریق مجرای (1) و عبور از دریچه (2) وارد سیلندر (3) شده و موجب حرکت پیشتون (4) بطرف جلو می شود.
ب: حرکت پیستون (4) بطرف جلو ادامه یافته و باعث فشرده شدن هوای جلوی پیستون می گردد این هوای فشرده از طریق کانال (6) به پشت دریچه (2) می رسد. البته در این موقع مجرای (7) باز است و پیستون با سرعت نهائی خود به پشت مته یا قلم ضربه می زند.
ج: فشار هئای فشرده بعلت باز شدن مجرای(7) و وصل به فضای باز عملاً به یک اتمسفر می رسد و این امر سبب می شود که دریچه (2) بعلت فشار پشت آن که از طریق کانال(6) اعمال شده بطرف جلو حرکت می کند. این حرکت موجب می شود که مسیر هوای فشرده عوض شده و از طریق کانال (6) هوای فشرده بجلو پیستون رسیده باعث حرکت پیستون به سر جای اول آن می گردد.
د: عقب آمدن پیستون موجب فشرده شدن هوا در پشت آن و باز شدن دریچه(2) می گردد. در این موقع فشار هوای فشرده از راه دریچه(7) به صفر می رسد و باز شدن دریچه(2) موجب ورود هوای فشرده از مجرای(1) به داخل دستگاه ضربه زن می گردد. این حرکت رفت و آمد مرتباً تکرار شده و هر بار ضربه ای به انتهای مته وارد می شود. کلنگ مکانیکی فقط ضربه وارد می کند و برای اینکه حداکثر استفاده از این ضربه ها بعمل آید کار با کلنگ را در امتدادی انجام می دهند که از درزه های طبیعی می توان به منظور شکستن سنگ ها بهره جست. قلم کنگ مکانیکی را به اشکال مختلف برای منظورهای مختلف می سازند. انواعی از این قلم ها در شکل شماره(6-6) ملاحظه می شود.

 


مکانیسم چرخش مته
می دانیم که پیستون در هر حرکت بطرف جلو ضربه ای به انتهای مته یا مته گیر وارد می کند و به این ترتیب انرپی جنبشی پیستون از طریق مته به سنگ منتقل می گردد. سر مته که انتهای مته است به سنگ تکیه دارد. سنگ در اثر ضربه تغییر شکل می دهد و شکافهائی در اطراف نوک سر مته در سنگ تولید می گردد. تکه هائی از سنگ جدا شده و بوسیله یک سیال از محیط دور می شوند. پیستون و مته در حرکت برگشت پیستون به اندازه معینی باید بچرخند تا در ضربه بعدی نوک سر مته بجای دیگری از سنگ اصابت کند. لذا لازم است که چرخش سر مته همزمان با حرکت پیستون صورت پذیرد.
مکانیسم چرخش مته به دو صورت است:
الف- چرخش در اثر حرکت پیستون
ب-چرخش با موتور جداگانه
الف- چرخش در اثر حرکت پیستون:
موقعی که پیستون بجای اول خود بر می گردد مقدار معینی که بطور متوسط دور است خواهد چرخید و به این منظور روی پیستون دو نوع شیار طولی و مارپیچی وجود دارد. در داخل این شیارها دندانه های چرخ دنده ای قرار دارد که فقط در یک طرف می چرخند. در حرکت رفت، دندانه ها آزاد بوده و پیستون به خط مستقیم جلو می رود. اما در حرکت برگشت بعلت گیر کردن دندانه ها در شیارها پیستون باید اجباراً بچرخد و در اثر آن مته گیر و مته هم می چرخند.
ب- چرخش با موتور جداگانه (مستقل):
برای دستگاههای چال زنی سنگین چرخش مته بوسیله موتور جداگانه ای که روی پرفوراتور است تأمین می شود. ساختمان داخلی چنین پرفوراتوری در شکل (6-8) ملاحظه می شود.

 


پرفوراتور (چکش): پرفوراتور دستگاهی است که حفر چال با آن صورت می گیرد. در پرفوراتورها سیستم ضربه زن و چرخش تواماً وجود دارد. پرفوراتورها با وزن های مختلف ساخته می شوند. پرفوراتور سبک وزن را کارگر حفار بدست گرفته و با آن چال حفر می کند. پرفوراتورهای نیمه سنگین روی پایه های تلسکوپی سوار می شوند و پرفوراتورهای سنگین وزن به منظور حفر چال روی دستگاههای چال زنی مثل واگن دریل و یا جامبودریل نصب می گردند. در شکل (6-9) برخی از مشخصات چند نوع پرفوراتور ساخت اطلس کوپکو مشاهده می شود.
وزن: 1/11 کیلوگرم
مصرف هوا: 24 لیتر در ثانیه
تعداد ضربات: 2700 در دقیقه
کاربرد: حفر چال های ثانویه یا حفر چال به منظور گیر انداختن وسائل
وزن: 25 کیلوگرم
مصرف هوا: 58 لیتر در ثانیه
تعداد ضربات: 2040 در دقیقه
کاربرد: چال برای استخراج

 

وزن: 250 کیلوگرم
مصرف هوا: 260 لیتر در ثانیه
تعداد ضربات: 2400 ضربه در دقیقه
کاربرد: حفر چال های عمیق

مته چال زنی ضربه ای:
مته های چال زنی اغلب به شکل میله فولادی با مقطع شش ضلعی و به ابعاد معین ساخته می شوند. در محور مته از ابتدا تا انتها سوراخی سرتاسری وجود دارد. از طریق این سوراخ سیال (هوا یا آب) عبور کرده به ته چال می رسد و در ته چال علاوه بر خنک کردن سر مته ریز های حفاری (خرده سنگ) را از فضای بین دیواره چال و میله مته به بیرون چال می راند. جنس میله از فولاد کربن دار می باشد بدین جهت در مقابل سایش مقاوم است. بعلاوه برای اینکه مته در مقابل خستگی و خمش نیز مقاومت کند میله را تا 900 گرم کرده سپس به کمک آب آن را سریعاً سرد می کنند. کربونیزه کردن فولاد علاوه بر اینکه مقاومت آن را در مقابل فشار و خشتگی زیاد می کند در مقابل خورندگی هم فولاد را مقاوم می نماید. مته های چال زنی ضربه ای به دو دسته تقسیم می شوند.
- مته یک پارچه
- مته های چند تکه
الف- مته های یک پارچه: در این مته ها سر مته به مته وصل بوده و از آن قابل جدا شدن نیست. طول مته های یک پارچه از 80 سانتیمتر تا 4 متر می باشد. برای حفر چال ابتدا با مته 80 سانتیمتری شروع کرده و پس از رسیدن چال به عمق حدود 80 سانتیمتر، مته را با مته درازتر عوض کرده و به همین ترتیب حفر چال را تا رسیدن به طول مورد نظر ادامه می دهند. اتلاف انرژی در چال زنی ضربه ای با مته های چند تکه بیش از حالتی است که از مته های یک پارچه استفاده شود.

ب-مته های چند تکه:
که برای حفر چالهای عمیق بکار می روند. با مته های یک پارچه حداکثر عمق چال 4 متر است. اما می دانیم که بسیاری از کارهای معدنی نیاز به حفر چال بیش از این مقدار دارند و بعلاوه حفر چال با تعویض پی در پی مته ها بسیار وقت گیر است. لذا برای حفر چالهای عمیق از مته های چند تکه با اجزای زیر استفاده می شود.
1-ته مته: که داخل چکش حفاری قرار می گیرد.
2-میله مته: که هر دو طرف آن حدیده شده و به کوپلینگ پیچ می شود. میله مته دارای مقطع دایره یا شش ضلعی است. هر دو طرف میل مته حدیده شده تا بتوان از هر دو طرف به کمک کوپلینگ ها آنها را به هم وصل کرد. طول میله بسته به نوع دستگاه چال زنی از 3 متر تا 9 متر است.
3-کوپلینگ: که میله های مته را بهم یا به سر مته وصل می کند.
4- سرمته: که همیشه به انتهای میله مته آخری وصل می شود.
با اضافه کردن کوپلینگ و میله مته می توان چال با طول دلخواه حفر کرد. ولی باید در نظر داشت که افت انرژی در محل اتصال کوپلینگ ها زیاد است.

سر مته: سر مته نقش اصلی را در شکستن سنگ دارد. نوک سر مته مخلوطی از کربور تنگستن به ابعاد حدود 2 تا 5 میلکرو میلی متر و کبالت است. سر مته باید این شرایط را داشته باشد:
الف- مقاوم در مقابل سائیدگی ب- مقاوم در مقابل فشار- ج- قابلیت هدایت حرارتی بالا
سرمته ها را به اشکال مختلف یک تیغه، دو تیغه(چهار پر) و غیره می سازند سرمته ها چهارپر کمتر در چال گیر می کنند بهمین سبب در سنگهای نرم و شکافدار برای حفاری مکانیزه بکار می روند. سر مته بیش از سایر اجزا مته در معرض سایش قرار دارد و معمولاً پس از مدتی کار کردن قابل تیز کردن و استفاده مجدد است. برخی از سر مته ها در شکل شماره(6-12) مشاهده می شوند.

1-سر مته یک پر که رایج ترین نوع سر مته در چال زنی است به سهولت تیز می شود و در شرایط عادی از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است.
2-سرمته چهارپر با مقاطع صلیبی و ضربدری که برای چال زنی در سنگهای شکسته شده و کار با دستگاه های مکانیزه کاربرد دارد.
3-سرمته دکمه ای که معمولاً عمرش بیش از سایر سر مته هاست.
4-سرمته مخصوص چال های ریزشی که در صورت ریزش چاه می توان آن را راحت تر از سایر مته ها از چال بیرون آورد.
5-و بالاخره سر مته ای که سوراخهای عبور سیال آن در بالای سر مته تعبیه شده و این امر باعث می شود که خزده های ریزه های حفاری راحت تر از چال خارج شده و سرعت چال زنی افزایش یابد. سر مته دارای اجزاء مختلفی است و واضح است که هر یک از اجزاء سر مته در کیفیت کار مته نقش دارند.

 

محاسبه تعداد مته و سرمته مورد نیاز در چال زنی ضربه ای
برای حفر چالهای عمیق علاوه بر ماشین حفر چال(پرفوراتور) از ته مته (Shank)، کوپلینگ، میله مته(Eod) و سرمته(Bit) نیز استفاده می شود. هر کدام از این وسائل در حفر چال بکار گرفته شده و عمر مفید آنها به حسب متراژ چال حفر شده تعیین می شود. اگر:
H: عمق متوسط چالها به متر R: نماینده میله مته
L:طول میله مته به متر C: نماینده کوپلینگ
T:طول کل چالهای حفر شده به متر d:نماینده سرمته
b:عمر متوسط هر کدام از لوازم به متر چال s:نماینده ته مته
N: تعداد هر یک از ابزارها فوق
باشد روابط زیر را خواهیم داشت:
تعداد سر مته
تعداد ته مته
تعداد میله مته
تعداد کوپلینگ
در مورد میله مته و کوپلینگ باید ذکر شود که اگر در یک چال تعدادی میله مته مصرف شود میله اول تا آخر چال باید کار کند و میله دوم باندازه طول چال منهای طول میله اول بایستی کار کند و بهمین ترتیب میله آخری تنها باندازه طول میله در کار حفر چال مشارکت خواهد داشت. این اعداد یک تصاعد حسابی را تشکیل می دهند که:
تعداد جمله ها- تعداد میله های مصرفی در یک چال
جمله اول- L
جمل آخر-H
لذا مجموع این جمله ها برابر است با . چون تعداد کل چالها خواهد بود لذا طول کلیه میله های مصرفی در حفر T متر چال برابر است با و اگر عمر یک میله برابر باشد تعاد میله های مورد نیاز برابر است با
عوامل مؤثر در راندمان چال زنی ضربه ای
چال یکی از عوامل عمده تولید در بهره برداری از معادن است. ازدیاد سرعت حفاری به معنای ازدیاد تولید است. بدین لحاظ سعی می شود که عوامل مؤثر در بهبود راندمان حفاری شناسائی شده و با توجه به قوانین مربوطه، در بالا بردن این راندمان اقدام لازم بعمل آید.
- نیروی فشاری پشت سر مته
- انرژی ضربه ای ویژه پیستون و تعداد ضربات پیستون در دقیقه
- زاویه چرخش و تعداد دورهای سر مته در دقیقه
- فشار هوای فشرده
- خروج ریزه های حفاری و ماده شستشو از چال
- اتلاف انرژی حین انتقال آن توسط مته از پیستون به سر مته
ضمن اینکه هر یک از عوامل نامبرده به تنهائی در راندمان چال زنی ضربه ای مؤثرند بایستی دقت کافی مبذول داشت که بین آنها هماهنگی نیز وجود داشته باشد.
نیروی فشاری پشت سر مته: خرد کردن سنگ فقط بعهده انرژی ضربه ای پیستون دستگاه حفاری خواهد بود. تنها وظیفه ای که نیروی فشاری پست سر مته در چال زنی ضربه ای بعهده دارد، عبارتست از برقرار نمودن ارتباط بین سرمته و سنگ قبل از آنکه انرژی ضربه ای پیستون به سر مته منتقل شود.
در شکل (6-15)منحنی تغییرات سرعت چال زنی بعنوان تابعی از نیروی فشاری پست سر مته نشان داده شده است. می بینیم که به ازاء یک نیروی فشاری حداقل و یک نیروی فشاری حداکثر سرعت چال زنی دستگاه حفاری به صفر خواهد رسید. به ترتیبی که از منحنی تغییرات سرعت بر می آید، فقط بازاء یک نیروی فشار معین که با نشان داده شده است، سرعت چال زنی دستگاه حفاری ضربه ای به میزان حداکثر می رسد. نیروی فشار کوچکتر و یا بزرگتر از موجب کاهش سرعت چال زنی خواهند شد. چون تولید و نگاهداری یک نیروی فشاری ثابت پشت سرمته، عملاً غیر ممکن است لذا توافق شده است که نیروهای فشار کمتر و یا بیشتر را که بازاء آنها سرعت چال زنی حداکثر 10% کوچکتر از می باشد، نیز بعنوان نیروهای فشاری قابل قبول پذیرفته شود.
علت کاهش سرعت چال زنی ضربه ای بعنوان تابعی از نیروی فشاری پشت سر مته این است که نیروی کوچک فشاری پشت سر مته موجب می شود که سرمته تماس لازم را با سنگ نداشته باشد. این عدم تماس موجب خواهد شد که انرژی ضربه ای پیستون دستگاه حفاری توسط مته و سرمته به سنگ منتقل نشده و بالاجبار در داخل خود مته و سرمته بمصرف برسد. اتلاف انرژی ضربه ای در مته و سرمته بدینصورت انجام می پذیرد که انرژی پس از رسیدن به سر مته، در آن انعکاس یافته و بطرف سرمته بازگشت داده می شود. تکرار این انعکاسها موجب می شود که مته و سرمته عملاً یک حرکت ارتعاشی پیدا نموده و انرژی ضربه ای حاصله از پیستون دستگاه حفاری صرف انجام این حرکت ارتعاشی گردد. مدت تقریباً هشت ثانیه طول می کشد تا حرکت ارتعاشی ناشی از ضربه در یک مته دو متری بپایان برسد. چون در عمل در فواصل زمانی کوتاهتی ضربه ای پیستون به مته وارد می شوند ارتعاشات حاصله از این ضربات در داخل مته و سرمته تداخل حاصل می نمایند. این عمل موجل خواهد شد که مته بعلت خستگی، خیلی زود شکست حاصل نموده و بی مصرف شود. از طرف دیگر نیروی فشاری بزرگ باعث می شود که سر مته بصورت مداوم روی سنگ فشرده شده و حین بازگشت پیستون، امکان چرخش لازم به مته و سرمته داده نشود و بالنتیجه ضربه بعدی سرمته نیز تقریباً روی شکاف تولید شده قبلی در سنگ وارد شود. این عمل موجب می شود که بتدریج شکاف تولید شده در سنگ عمیق تر شده و مته در آن گیر کند. بالنتیجه در اثر مقاومتی که در مقابل چرخش سرمته بوجود می اید به تدریج زیاد می شود، دستگاه «خفه کرده» و از کار باز می ایستد. در این زمینه یادآوری این نکته ضروری است که نیروی فشاری بزرگتر از حد لازم در پشت سر مته موجب کاهش انرژی ضربه ای دستگاه حفاری نیز می شود.
زیرا که راه بازگشت پیستون کوتاه شده و بالنتیجه در عمل رفت، پیستون سرعت لازم را پیدا نمی کند. همانطور که می دانیم انرژی ضربه ای منتقل شده از پیستون به سرمته، تابع مستقیمی است از انرژی سینیک پیستون که از رابطه زیر بدست می آید:

انرژی سینیک به کیلوگرم
جرم پیستون به کیلوگرم
سرعت پیستون هنگام وارد آوردن ضربه به متر بر ثانیه
در نتیجه کاهش سرعت پیستون، انرژی ضربه ای آن با مجذور سرعت کاهش می یابد. در مورد تعداد ضربات پیستون در دقیقه یادآوری این نکته ضروری است که با کوتاه تر شدن راه رفت و برگشت پیستون که در نتیجه نیروهای فشاری بزرگتر پست سر مته حاصل می شود، تعداد این ضربات بعنوان تابعی از نیروی فشاری پشت سرمته مرتباً افزایش می یابد.
سرعت دوران سرمته با افزودن نیروی فشاری پشت سرمته کاهش می یابد، علت این امر این است که با بالا رفتن نیروی فشاری پشت سرمته بطور مداوم از چرخش آزاد مته جلوگیری شده و بدین ترتیب زاویه چرخش سرمته کوچکتر می شود.

 


انرژی ضربه ای پیستون پرفوراتور و تعداد ضربات سرمته در دقیقه:
انرژی ضربه ای پیستون عبارت است از مقدار انرژی است که در حرکت رفت پیستون هنگام وارد آمدن ضربه به مته، به آن انتقال داده می شود و مقدازش با صرفنظر از اصطکاک از رابطه بدست می آید.
گرچه هم انرژی ضربه ای پیستون و هم تعداد ضربان آن در دقیقه در سرعت چال زنی مؤثرند ولی این دو مربوط به ساختمان دستگاه حفاری بوده و حفار دخالت مستقیمی در تغیر آنها ندارد. با این حال آشنایی با تأثیر آنها در راندمان چال زنی کمک شایانی به شناخت مسائل مربوط به چال زنی نموده، و در انتخاب دستگاه حفاری مورد نیاز راهنمای خوبی خواهد بود. توان ضربه ای پیستون دستگاه حفاری در دقیقه مطابق است با حاصلضرب انرژی ضربه ای ویژه پیستون در تعداد ضربات پیستون در دقیقه.

N: تعداد ضربات پیستون در دقیقه
به ترتیبی که از این روابط بر می آید، می توان تأثیر ضربه پیستون را در حفر چال بالا برد در صورتیکه:
الف- انرژی سینتیک ضربه پیستون اضافه شود.
ب-تعداد ضربات پیستون در دقیقه اضافه شود.
ج- هم مقدار انرژی سینتیک ضربه پیستون و هم تعداد ضربات آن در دقیقه اضافه شود.
باید در نظر داشت که حرکت پیستون در داخل سیلندر دستگاه نوعی حرکت متشابه التغیر تند شونده است که از رابطه کلی تبعیت می کند در این رابطه F نیروی وارده به پیستون، M جرم پیستون و شتاب حرکت است. بنابراین هرچه F زیادتر باشد شتاب پیستون نیز بیشتر می شود.
نیروی F بایستی از فشار هوای فشرده تأمین شود. اگر فشار هوای فشرده (P) و سطح مقطع پیستون (S) باشد نیروی F برابر است:

از این رابطه چنین در می یابیم که برای ازدیاد F بایستی (P) فشار هوای فشرده، s سطح مقطع پیستون و یا هر دو را زیاد کرد.
از طرف دیگر وقتی که فشار هوای فشرده روی پیستون اثر گذاشت و آنرا تحت تأثیر نیروی قرار داد پیستون بحرکت در آورد، اگر تا زمانی که پیستون به ته مته برخورد می کند فاصله (L) را طی کرده باشد در انتهای حرکت مقدار سرعت پیستون برابر است با:

در این رابطه t زمان حرکت پیستون است. از این رابطه نیز نتیجه گیری می شود که برای ازدیاد V بایستی مقدار (L) که همان طول سیلندر دستگاه حفاری است اضافه گردد.
از آنچه که ذکر شد رویهمرفته نتیجه گیری می شود که برای بردن توان ضربه دستگاه حفاری باید اقدامات زیر صورت گیرد.
- پیستون هرچه بزرگتر باشد یعنی هم سطح مقطع و هم جرم آن زیاد انتخاب شوند.
- کورس پیستون یا در حقیقت طول سیلندر هرچه ممکن است بزرگتر باشد.
- فشار هوای فشرده ازدیاد پیدا کند.
- تعداد ضربات در واحد زمان (N) اضافه شود که این امر مستلزم کاهش زاویه چرخش سرمته است.
با این حساب ظاهراً بالا بردن توان ضربه ای پیستون دستگاه حفاری ساده بنظر می رسد ولی در عمل امکانات صنعتی برای تحقق بخشیدن به این هدف بسیار محدودند. اما با یادآوری این مطلب که برای انتقال کامل انرژی ضربه ای پیستون از سرمته به سنگ نیاز به یک مدت تماس حداقل در مورد هر نوع سنگ می باشد. خودبخود مشخص می شود که نمی توان تعداد ضربات پیستون در دقیقه و انرژی ضربه ای آنرا بدلخواه بالا برد. بعنوان مثال ذکر می شود که حداقل زمان لازم تماس بین سرمته و سنگ آهک برای انتقال کامل انرژی معادل با می باشد. برای درک اثر عوامل فوق الذکر بر سرعت چال زنی به این منحنی ها توجه می کنیم. به ترتیبی که از شکل بر می آید، با افزایش مقدار انرژی ضربه ای پیستون، ابتدا عمق شکاف تولید شده در سنگ بصورت خطی افزوده شده و به ازای یک انرژی ضربه ای معین، منحنی شکست حاصل نموده و از آن به بعد با ضریب زاویه کوچکتری ادامه می یابد.

 


علاوه بر انرژی ضربه ای پیستون اثر نوع سنگ نیز برسرعت چال زنی بررسی گردیده و به ترتیبی که ملاحظه می شود تحت شرایط مساوی سرعت چال زنی در سنگ آهک بمراتب زیادتر از سرعت چال زنی در گرانیت وسرعت چال زنی درگریی واگ می باشد. در مورد این منحنی ها بایستی یادآوری نمود که هر قدر انرژی ضربه ای ویژه پیستون پرفوراتور بزرگتر باشد عمق شکاف تولید شده توسط سرمته بزرگتر بوده وعمل تخریب سنگ سریعتر انجام می شود.
در مورد کاهش ضریب زاویه منحنی ها بعنوان تابعی از مقدار انرژی ضربه ای پیستون بایستی ذکر نمود که هر قدر عمق شکاف تولید شده توسط مته زیادترشود بهمان نسبت به میزان نیروهای مقاوم در مقابل پیشروی سرمته اضافه خواهد شد. بهمین علت نمی تواند بین انرژی ضربه ای پیستون وعمق شکاف تولید شده توسط سرمته در سنگ ویاکانی که مستقیما با سرعت چال زنی ارتباط خواهدداشت رابطه خطی وجودداشته باشد.

 

زاویه چرخش و تعداد دورهای سرمته در دقیقه:
در صورتی که اثر یک سرمته ساده را که حین چال زنی روی سنگ گذارده شده با اثر آن در نتیجه ضربه بعدی مقایسه نمائیم ملاحظه می کنیم که سرمته باندازه زاویه مشخصی چرخیده است. این زاویه را بر حسب تعریف زاویه چرخش سرمته نامگذای مینماییم برای هر سنگ زاویه چرخش مشخصی برای سرمته وجوددارد که اگرسرمته در اثر هر ضربه پیستون به آن اندازه بچرخد در شرایط مساوی سرعت چال زنی بیشترین مقدار را خواهد داشت این زاویه را زاویه چرخشی اپتیموم سرمته می نامیم
سرعت چال زنی بعنوان تابعی از زاویه چرخش سرمته ابتدا افزایش یافته و پس از رسیدن به مقدار ماکزیمم مجددا کاهش می یابد. همانطور که از منحنی های مربوط به سنگ آهک وگرانیت بر می آید زاویه اپتیموم برای سنگ ها وکانی های مختلف متفاوت است
هر قدر سنگ سخت تر باشد زاویه چرخشی اپتیموم آن باید کوچکتر باشد.بعلاوه زاویه چرخشی در مورد سنگهای بسیار سخت اثر خود را از نقطه نظر تغییرات سرعت چال زنی تقریبا به صورت کامل از دست می دهد این مطالب توسط منحنی تغییرات سرعت چال زنی در مورد سنگ گری واک بخوبی روشن می شود.
چون سرمته بازاء هر ضربه پیستون باندازه زاویه a می چرخد تعداد دوره های سرمته در دقیقه برابر خواهد بود:

 

در این رابط Z تعداد ضربات در دقیقه و R تعداددور سرمته در دقیقه است.
اینک به علل اثر و زاویه چرخش سرمته درسرعت چال زنی بازگشته ویادآوری می کنیم که در هر سنگ پس از وارد شدن ضربه توسط سرمته شکافی کم یا بیش عمیق بوجود می آید. طبیعی است که عمق این شکاف در مورد سنگهای نرم بیشتر ودر مورد سنگهای سخت کمتر است. انرژی ضربه ای سرمته موجب خواهد شد که سنگ اطراف شکاف نیز تحت تاثیر قرار گفته وکم یا بیش خرد شود. در صورتی که زاویه چرخش سرمته کوچکتر از حد لازم باشد سرمته در ضربات بعد روی قسمت خرد شده وارد می شود وانرژی منتقل شده از آن به ته چال موجب نرم تر کردن قطعات خرد شده خواهد شد و حال آنکه بایستی سعی شود که با هر ضربه سرمته قطعه جدید از سنگ ته چال جدا شود تا بتوان بسرعت چال زنی ماکزیمم رسید. در صورتی که زاویه چرخش سرمته بزرگتر از حد لزوم باشد قطعاتی از سنگ ویا کانی خرد نشده در ته چال بین دو قسمت تخریب شده باقی مانده و از پیشرفت سرمته جلوگیری می نماید.
این قطعات نیز در اثر ضربات بعدی سرمته خرد شده و از ته چال جدا میشوند . بدین ترتیب ملاحظه می شود که زاویه چرخش کوچکتر ویا بزرگتر از حد لازم سرعت چال زنی را کاهش میدهد.
فشار هوای فشرده:
انرژی لازم در چال زنی ضربه ای بصورت معمول توسط هوای فشرده تامین می شود. همانگونه که در بحث مربوط به انرژی ضربه ای ویژه پیستون ملاحظه شد فشار هوای فشرده تاثیر مستقیم روی انرژی جنبشی پیستون ودر نهایت سرعت چال زنی خواهد داشت. فشار هوای فشرده در کمپرسورهای حدود 7تا8 اتمسفر است. هر چه فشار هوای فشرده بیشتر شود سرعت چال زنی نیز افزایش خواهد یافت. دراین صورت مصرف انرژی دستگاه حفاری عملا بیشتر خواهد شد وطبیعی است که فشار زیاد خستگی زودرس ماتریال وسایل حفاری واحتمال شکست مته را بدنبال خواهد داشت.در حال حاضر فشار هوای فشرده کمپرسورهای معمولی معدنی حدود 8 اتمسفر وبرخی دارای فشار بالای 15 اتمسفر هستند.

 


خروج ریزه های حفاری از ته چال:
برای خروج ریزه های حفاری از ته چال از سیال های مثل هوای فشرده و آِ اب استفاده می شود.همانطور که می دانیم در صورتی که وزن مخصوص جسمی از بتدریج اضافه می شود تا این جسم بسرعت نهایی خود در مایع رسیده و از آن رسیده و از آن پس با سرعتی ثابت به سقوط خود ادامه می دهد.نیروی موثر برای سقوط جسم وزن آن وعوامل جلوگیری کننده از سقوط مقاومت مایع در مقابل حرکت جسم ونیروی ارشمیدس است.
ریتینگر سرعت نهایی سقوط ریزه ها حفاری را مطابق رابطه زیر محاسبه کرده است.در این رابطه v سرعت ،سقوط،c عدد ثابت ،dk قطر ریزه حفاری، kچگالی ریزه حفاری، m چگالی سیال است.

 

ملاحظه می شود سرعت نهایی سقوط ریزه های حفاری با جذر چگالی وابعاد آنها نسبت مستقیم وبا جذر چگالی مایع نسبت معکوسدارد برای آنکه ریزه های حفاری به محض جدا شدن از ته چال توسط ماده شستشو دهنده حمل گردند ضروری است که سرعت سیال از سرعت نهایی سقوط بزرگترین تکه جدا شده سنگ بزرگتر باشد. در این صورت خرده سنگ بلافاصله از ته چال جدا شده وحفر چال ادامه می یابد. در صورتی که خرده سنگ در ته چال باقی بماند سرمته ضربات خود را روی ریزه های حفاری جدا شده که هنوز در ته چال باقیمانده اند وارد آورده و به ریزتر نمودن آ»ها می پردازد تا با توجه به ابعاد ریزه های حفاری حمل آنها از چال امکان پذیر شود. در این حالت سرعت چال زنی کم می شود.
در حالتی که برای شستشو از آب استفاده می شود در چال قائم سرازیر سرعت آب بایستی 4/0 تا1 متر بر ثانیه باشد واگر از هوا استفاده می شود سرعت هوا باید 15تا30 متر بر ثانیه باشد تا چال از گرد وخاک پاک گردد. تمیز شدن چال معایب زیر را بوجود می آورد.
- گیر کردن مته در چال در حین حفر چال
- پایین آمدن سرعت چال زنی
- کم شدن راندمان ماده منفجر

 

اتلاف انرژی در چال زنی ضربه ای
در مسیر انتقال انرژی از کمپرسور تا رسیدن آن به سنگ مورد حفاری مقداری از انرژی بعلل مختلف از بین می رود وهمه انرژی تولید شده به سنگ نمی رسد. علل ومحلهای اتلاف انرژی در سه بخش زیر مورد بررسی قرار می گیرند

 

1-اتلاف انرژی از کمپرسور تا پرفوراتور:
هوای فشرده در مسیر خود از کمپرسور تا محل مصرف که پرفوراتور است باین علل بخشی از انرژی خود را ازدست می دهد.
معایب مکانیکی کمپرسور- اصطکاک هوای فشرده با جدار لوله های انتقال- افت انرژی در محل اتصالی ها از قبیل دو راهی، سه راهی، شیر،زانو،انشعابات وغیره
افت انرژی در پیچ و خمهای لوله –نشت هوای فشرده به بیرون بعلت نقص کار لوله کشی .بدیهی است که انتخاب لوله مناسب ولوله کشی صحیح مقداری از اتلاف انرژی خواهد کاست اما هرگز آن را به صفر نمی رساند و مقداری انرژی به وجود خواهد داشت.
2-اتلاف انرژی از ته مته به سرمته:
وقتی که پیستون دستگاه حفاری تحت تاثیر هوای فشرده بحرکت افتاده وضربه ای به ته مته وارد میکند تمام انرژی منتقل شده به مته بر سر مته نخواهد رسد و بخشی از آن در راه تلف میگردد . این اتلاف به دو علت عمده صورت می گیرد :
- اتلاف انرژی بدلیل نوع مته مصرفی ( یک پارچه چند تکه )
- اتلاف انرژی بعلت وزن سمته
الف- اتلاف انرژی به دلیل نوع مته : پس از وارد آمدن ضربه بوسیلة پیستون ، در مته حرکتی مثل حرکت کرم خاکی تولید می شود . بدین ترتیب که اگر مته را بصورت قطعات در کنار یکدیگر چیده شده فرض نمائیم در قسمتی از مته که انرژی ضربه ای به آن نقطه رسیده است قطعات به یکدیگر مثل مته هاییک پارچه ، اتلاف انرژی از این بابت حداقل خواهد بود . ولی در حالتی که میله های حفاری بوسیله کوپلینگ بهم وصل می شوند . در واقع نگاهداشتن این دو قطعه در کنار یکدیگر به توسط نیروی اصطکاک انجام می گیرد و در این نقطه انتقال انرژی ضربه ای بصورت حرکت کرم خاکی انجام نشده بلکه بصورت ضربه از قسمت اول به قسمت دوم انتقال می یابد . در این نقطه بخش قابل ملاحظه ای از انرژی ضربهای که می تواند تا 30% انرژی وارده نیز باشد تلف گشته و بقیة آن به قطعه بعدی منتقل می شود . بنابر این در حفر چالهای عمیق باید با انتخاب مته های بلندتر حتی المقدور از تعداد نقاط ارتباطی که در آنها ارتباط توسط نیروی اصطکاک انجام می شود کاست .
ب- اتلاف انرژی در اثر وزن مته : هر چه مته سنگین تر باشد اتلاف انرژی وارده به آن از ته مته (محل اصابت ضربه ) تا سرمته ( محل انتقال انرژی به سنگ ) بیشتر است . می دانیم که در پرفوراتور ابتدا پیستون با سرعت V به ته مته برخورد کرده سپس هر دو با سرعت U بحرکت ادامه می دهند که البته مدت و مسافت حرکت اخیر خیلی سکم است و آن مقداری است که سرمته در سنگ نفوذ می کند و انرژی جنبشی منتقل شده به سرمته سبب شکسته شدن سنگ می شود . اگر :
M جرم پیستون
M جرم مته
V سرعت پیستون هنگام برخورد با ته مته
U سرعت حرکت مجموعه پیستون و مته بعر از برخورد باشد .
(1) طبق اصل بقاء مقدار حرکت MV=(M+m)U
(2) نتیجه گیری می شود
(3) انرژی جنبشی منتقل شده به ته مته
(4) انرژی جنبشی منتقل شده به سنگ
با جاگذاری از رابطه (2) در رابطه (4) نتیجه میگیریم که انرژی منتقل شده به سنگ برابر است با :

با دقت در این رابطه ملاحظه می شود که هر چه m بزرگتر باشد اتلاف انرژی بیشتر است . مثلاً در حالتی که m=M باشد تلف انرژی 50% انرژی جنبشی کل خواهد بود . هر چه چال عمیف تر شود بدلیل ازدیاد m اتلاف انرژی زیاد شده و انرژی منتقله به سرمته کم می شود . با اضافه شدن طول چال ممکن است مقدار m به حدی بر سد که انرژی کافی برای شکستن سنگ به سرمته نرسد و کار چال زنی منحصر بکار کردن بی مورد چکش حفاری و سایر لوازم مربوط گردد.
حالتهایی پیش می آید که باید چال عمیق حفر کرد ( حفره چاه آب ، چاههای اکتشافی ) و یا اینکه باید چال قطور مثل حفرچالهایمخصوص معادن روباز بزرگ حفر شود که احتیاج به سرمته بزرگ وزین دارد . در چنین حالتهائی برای این که از هدر سرفتن انرژی حتیالمقدور جلوگیری شود ، روش های دیگری برای حفر چال ابداع شده اند که عبارتند از:
- روسش چال زنی D.T.H
- روش چال زنی دورانی
3- اتلاف انرژی از سر م

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله استخراج معدن و حفر چال

دانلود مقاله فیلمنامه بایسیکل‏ران

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله فیلمنامه بایسیکل‏ران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


داستان این فیلمنامه، واقعی است و نویسنده در اواخر دهه چهل، طرحی از همین داستان را، در ورزشگاهی واقع در میدان خراسان تهران شاهد بوده است. این واقعه به اشکال دیگر در شهرهای مختلف، چون دزفول و اراک نیز به وقوع پیوسته است.

 

بیمارستان اول، روز.
نقره، زن افغانی در حال جان دادن است. به سختی نفس می‏کشد. جمعه، پسر کوچک او مضطرب است و او را باد می‏زند. گاهی توی دهان مادرش فوت می‏کند (تنفس مصنوعی غلط و ناقص). نسیم، مرد افغانی مهاجر، برای زنش دکتر می‏آورد. دکتر اول، گوشی را روی سینة نقره می‏گذارد.
دکتر اول: زنت کلکسیون مرضه. (نقره، زیر گوشی تکان تکان می‏خورد. جمعه و نسیم او را سخت نگه می‏دارند.) این مریضی‏ها ناشناخته است. مال دورة بی پولیه. یه مدت که زیاد گشنه بمونی، همه جور میکربی امکان رشد پیدا می‏کنه. ببرش یه بیمارستان مجهز. فقط یه جا هست که شاید دردتو دوا کنند. (روی نسخه آدرس آن ‏جا را نوشته است.) پول و پله داری؟ اگه نداری نرو.

 

تفریحگاه عمومی، روز.
درون یک بنای استوانه‏ای شکل (دیوار مرگ)، یک موتورسوار، با موتوری که چراغش روشن است، به شکل خطرناکی می‏چرخد. از دید مردمی که بالای گودال به تماشا ایستاده‏اند، به آتشگردانی شبیه است. تماشاچیان برای او پول می‏ریزند.

 

بیمارستان دوم، روز.
دکتر دوم، فشار خون نقره را اندازه می‏گیرد. موتورسوار و نسیم و جمعه نیز حضور دارند. نقره، گویی در حال جان دادن است.
دکتر دوم: من از خدا می‏خوام روی زنت تحقیق کنم. ولی اگر مُرد، من جوابگو نیستم. این مرض ناشناخته است اینجا رو امضا کن!
نسیم، خودنویس دکتر دوّم را می‏گیرد و اسمش را می‏نویسد: «نسیم دوچرخه‏سوار» و خطی زیر اسم می‏کشد که امضای اوست. عنوان فیلم، همان نوشتة بدخط اوست. حالا نسیم و دوست موتورسوارش جلوی حسابداری بیمارستانند.
حسابدار: شبی هزار تومن پول تخته، به تو تخفیف دادیم، شد شبی پونصد تومن. شبی سیصد تومن پول سرویس و اکسیژنه. پول آزمایش و عمل و ویزیتم سوا نوشته می‏شه. پول هر شبم پیش پیش می‏گیریم. چقدر بیعانه می‏دین؟
(نسیم به زنش در انتهای راهرو نگاه می‏کند. نقره بال بال می‏زند. جمعه پسرش توی دهان او فوت می‏کند و دستهایش را بالا و پایین می‏برد. دوست نسیم از جیبش مشتی اسکناس تاکرده درمی‏آورد. نسیم نیز از هر جیبش مقداری پول افغانی درمی‏آورد. حسابدار پول های او را با تعجب نگاه می‏کند. هر چند برگ از اسکناس‏ها مربوط به یک دوره از دولت های مستعجل افغانستان است.) اینا دیگه چیه؟
نسیم: هزار و دوصد افغانی و پنجاه پوله .
حسابدار: تبدیلش کن بیار! (پول های دوست او را می‏شمارد.) این مال امشب. یه خرده‏ام اضافه‏تره. فعلاً بستریش می‏کنم تا پولو بیاری.
نقره را با برانکار به تختی می‏رسانند. نسیم و موتورسوار و جمعه به دنبال او هستند. پرستاران به بینی نقره ماسک اکسیژن وصل می‏کنند. نقره، رفته رفته آرام‏تر می‏شود. این عمل به چشم نسیم معجزه‏ای است. روی دعا به آسمان می‏برد.

 

تفریحگاه عمومی، ظهر.
موتورسوار پیاده می‏شود. تماشاچیان از بالکن گودال پایین می‏آیند. بچة یکی از تماشاچیان هنوز پول خرد به گودال پرتاب می‏کند. موتورسوار با موتورش از دریچة کف استوانه بیرون می‏آید. نسیم و جمعه بر ترکِ موتور سوار می‏شوند.
موتورسوار: نریزین بابا! اگه برای منه که حقوقم ثابته. (به نسیم) دیروز یکیش خورد توی سرم، هنوز درد می‏کنه.

 

جلوی یک قهوه‏خانه، روز.
از راه می‏رسند. موتورسوار موتور را روی جک می‏زند. نسیم و جمعه به موتور تکیه می‏دهند.
موتورسوار: وایسین اومدم. می‏رم پول‏ها رو تبدیل کنم، نشونی ایازم بگیرم.
نسیم: زود برگرد! چاه رو باید تا شب تحویل بدم.
موتورسوار می‏رود. چند مشتری از قهوه‏خانه خارج می‏شوند.حاشیة خیابان مملو از تریلی است. آن سوی خیابان مردی ریزنقش سرش را زیر چرخ یک تریلیِ پارک کرده می‏گذارد. پسربچه‏ای که همراه اوست، کمی از تریلی فاصله می‏گیرد و مراقب اطراف می‏شود. حواس نسیم و جمعه به مرد و بچه جلب می‏شود. رانندة تریلی سر می‏رسد و سوار ماشین می‏شود. نسیم از جا نیم‏خیز می‏شود. راننده، ماشین را روشن می‏کند. پسربچة همراه مرد، هنوز عکس العملی نشان نمی‏دهد. شاگرد رانندة تریلی، دوان دوان خود را به ماشین می‏رساند و سوار می‏شود. رانندة تریلی چراغ راهنمایش را می‏زند که راه بیفتد. نسیم و جمعه از بهت چشم‎هایشان باز مانده است. نسیم، ناخودآگاه جیغ می‏زند. اما قبل از او پسربچه خود را جلو تریلی می‏اندازد و دست تکان می‏دهد و به زیر چرخ‏ها اشاره می‏کند. شاگرد راننده سرش را از شیشه بیرون می‏کند، چیزی نمی‏بیند. در را باز می‏کند و پایین می‏آید. پسربچه مردِ زیر چرخ را به شاگرد راننده نشان می‏دهد. موتورسوار از قهوه‏خانه بیرون می‏آید.
موتورسوار: پولو تبدیل کردم. نشونی ایازم برای شب گرفتم.
نسیم هنوز بهت زده است و با دست، مرد ریزنقشِ زیر تریلی را به او نشان می‏دهد. شاگرد راننده و راننده، او را از زیر ماشین بیرون می‏کشند. راننده نیز به کمک او می‏آید. شاگرد راننده داد و فریاد می‏کند و به گوش مرد می‏زند. عده‏ای از راننده‏ها و مشتریان قهوه‏خانه دور آن‏ها جمع می‏شوند.
راننده: مرد حسابی جا قحطیه؟
مرد ریزنقش: بدبختم. بیچاره‏ام. زنم داره می‏میره. ولم کنین! بذارین خودمو بکشم راحت شم.
شاگرد راننده دوباره می‏خواهد او را بزند که راننده مانع می‏شود و یک اسکناس به او می‏دهد.
راننده: برو سراغ یه کار آبرودار! برو امیدوار باش!
شاگر راننده: شانس آوردی گیر یه آدم خداشناس افتادی والا من می‏دونستم و تو.
نسیم و جمعه که بر ترک موتور نشسته‏اند از آن‏جا دور می‏شوند.

 

بیمارستان دوم، روز.
جمعه در کنار تخت مادرش است. نقره به سر او دست می‏کشد. هنوز بدحال است. نسیم و موتورسوار کنار حسابداری ایستاده‏اند. حسابدار پول ها را می‏شمارد.
حسابدار: دیگه داشتن زنتو جواب می‏کردن. دکتر گفته اگه تا چند روز دیگه پول نیاری وجراحی نشه، مردنش حتمیه. (نسیم اشک از چشم پاک می‏کند.) فعلاً با آمپول نیگرش داشتن. اینکه دوباره کمه! (روی کاغذ حساب می‏کند.) پول سه روز تخت و اکسیژنه.
نسیم: هنوز یه کار خوب گیر نیاوردم.
موتورسوار: تازه مهاجره. نابلده. دنبال یه کار می‏گرده.
حسابدار: تا دو روز دیگه جور کردی که کردی، والا من بی‏تقصیرم. می‏ذارنش دم در.
نسیم: دیروز شش متر چاه کندم. زمینش سنگیه. متری پنجاه تومن بیشتر به افغانی‏ها نمی‏دن. (رو به دوستش) با چاه کنی گذارم نمی‏شه.
موتورسوار: بریم تا شب.

 

ساختمانی نیمه تمام، روز.
از موتور پیاده می‏شوند. نسیم با طناب، خود را می‏بندد. جمعه به دست های تاول زده‏اش تف می‏اندازد و با همة توان، چرخ چاه را کنترل می‏کند. دوربین با نسیم به ظلمت چاه می‏رود.

 

گود آجرپزی، شب.
موتورسوار وارد گود آجرپزی می‏شود. صدای پارس چند سگ که دیده نمی‏شوند صحنه را اشغال می‏کند. یک کامیون، زوزه کشان دور می‏شود. موتور در غبار آن ناپیدا می‏شود. یک تریلیِ کانتینردار پارک کرده است.

 

قهوه‏خانه گود، شب.
در یک گوشة دنج در محوطة پشتی قهوه‏خانه عده‏ای رانندة ترکیه‏ای گُله به گُله نشسته‏اند. دو نفر از آن ها دومینو بازی می‏کنند. چند نفر از آن ها ویدیو نگاه می‏کنند. در تصویر تلویزیون، عده‏ای زن و مرد در حال رقصند. یکی از مشتریان از ورود نسیم و دوستش به تشویش می‏افتد. جمعه به تماشا می‏نشیند. موتورسوار در گوشه‏ای با ایاز که تُرک می‏نماید، صحبت می‏کند. نسیم نگاهش را از موتورسوار به تلویزیون می‏دهد.
ایاز: این طور که معلومه تو به یه شانس احتیاج داری. با عملگی و چاه کنی، پول تخت بیمارستانم درنمی‏آری، باید یه کار خطرناک بکنی. دلشو داری؟
موتورسوار: پرجرئته، ولی اهل کار خلاف نیست.
ایاز: هیچکی اهل کار خلاف نیست. آدم، دزد که از شیکم ننه‏اش نمی‏آد؛ بعدشه که مجبور می‏شه. تریلی می‏تونی برونی؟
موتورسوار: دوچرخه سازه. یه بارم تو یه مسابقة دوچرخه سواری برنده شده. چند روز پا می‏زده. اون بار که از مرز، قاچاقی رد شدم به من پناه داد. آدمای بدبخت زود همدیگرو گیر می‏آرن.
ایاز: نمی‏دونم والله. تو این یکی، من سر رشته ندارم. گفتم: شاید وضع زنش بی‏ریخته؛ خواستم یه کاری براش بکنم. خواستی همین، صبح با من راهی‏اش کن. (برمی‏خیزد) می‏رم روغن ماشینو عوض کنم‌ (می‏رود، اما برمی‏گردد) شب که پیش ما می‏مونی؟
نیمه شب است. در یک دخمه، جمعی به خواب رفته‏اند. ایاز خرّ و پف می‏کند. جمعه از سرما مچاله شده است. نسیم پالتوی خاکستریش را به روی او می‏کشد. موتورسوار از کنار بخاریِ هیزمی، خود را به کنار نسیم می‏رساند و دراز می‏کشد.
نسیم: برمی‏گردم سر چاه کنی. یه کار دیگه واسم گیر بیار!
موتورسوار: مثل سگ جون می‏کنی، ولی چه فایده. نباید بهت بگم، ولی زنت با این دست تنگی رفتنیه.
نسیم چشم بر هم می‏گذارد.
روز است. چاه می‏کند. جمعه، سطل به سطل از چاه خاک می‏کشد. چرخ چاه سخت می‏چرخد، سنگین است. جمعه تقلا می‏کند و کمک می‏خواهد. چرخ، او را از زمین بلند می‏کند و دور خود می‏چرخاند و به ته چاه می‏فرستد. نقره بال بال می‏زند و خون بالا می‏آورد. نسیم در جایش می‏نشیند. سپیده از پنجره تو زده است. بخاری دیگر خاموش است. سر موتورسوار، خِفت افتاده است. جمعه زیر پالتو از سرما مچاله شده است. نسیم، موتورسوار را تکان می‏دهد.
نسیم: پاشو! می‏خوام با ایاز برم. اما جمعه رو نمی‏برم.
موتورسوار می‏نشیند. حواسش کم‏کم سر جا می‏آید. چشم‏هایش را می‏مالد و از عطش خواب، خود را می‏خاراند و به پنجره نگاه می‏کند.
موتورسوار: ایاز نیم ساعت پیش اومد سراغت. گفتم نمی‏آد. باید رفته باشن.
برمی‏خیزد و روی زیرشلواری آبیش، شلوار رویش را می‏پوشد. و از پنجره، بیرون را نگاه می‏کند. نسیم نیز برمی‏خیزد. در بیرون، چند ماشین پلیس، تریلی کانتینردار را محاصره کرده‏اند. ایاز و دو نفر دیگر با دست‏های بالا ایستاده‏اند. پلیس‏ها سعی می‏کنند صدایی برنخیزد. یک دسته از آن‏ها به سمت قهوه‏خانه می‏آیند. موتورسوار، جمعه را کول می‏گیرد. نسیم، پالتویش را برمی‏دارد و از در پشتی می‏گریزند.

 

خیابان‏ها، روز.
در یک باریکه از آفتاب، صفی از کارگران چاه کن تشکیل شده است. موتورسوار می‏ایستد و نسیم و جمعه از ترک آن پیاده می‏شوند.
موتورسوار: ظهر بهم یه سری بزن! یه فکر دیگه به کله‏ام زده.
موتورسوار می‏رود. یک وانت پر از ماسه توقف می‏کند. مردی از سمت شاگرد، شیشه را پایین می‏کشد و سرش را بیرون می‏کند.
مرد: چاه کن متری پنجاه تومن.
همة کارگران به باربند هجوم می‏برند. مرد از ماشین پیاده می‏شود.
مرد: چاه نفت که نمی‏خوام بکنم، دو نفر بسه، بقیه پائین.
کسی پایین نمی‏آید. عده‏‏ای همدیگر را هل می‏دهند. یکی از آن‏ها محکم خود را به میله‏ها می‏چسباند.
مرد: حالا که این طوری شد متری چهل تومن. هر کی متری چهل تومن می‏کَنه، وایسه.
بعضی از آن ها پیاده می‏شوند و غُر می‏زنند. نسیم و جمعه و چند نفر دیگر هنوز روی باربند پر از ماسه ایستاده‏اند.
مرد: دو نفر بیشتر نمی‏خوام . سی آخرش. هر کی متری سی تومن می‏کَنه بمونه، بقیه پائین.
جمعه و نسیم و یکی دو نفر دیگر هم پایین می‏پرند. حالا سه نفر که از دیگران درمانده‏ترند، بالای باربند ایستاده‏اند. دو نفر از آن‏ها یکی دیگر را هم هل می‏دهند و ماشین حرکت می‏کند. کارگران جا مانده برای آن دو نفر نرخ شکن سنگ می‏پرانند. نسیم و جمعه توی صف ایستاده‏اند. چاه کن‏ها برای ایستادن در آفتاب همدیگر را هل می‏دهند.
نسیم: جمعه!
جمعه: هان؟
نسیم: امروز کار گیرمون نمی‏آد. (جمعه چیزی نمی‏گوید.) اون یارو یادته؟
جمعه: کدوم یارو؟
نسیم: اونی که زیر ماشین خوابیده بود؟

 

خیابان‏ها، روز.
جلوی یک قهوه‏خانه، نسیم زیر یک تریلی دراز کشیده است و سرش را زیر چرخ گذاشته است. جمعه هوای او را از آن سوی خیابان دارد. رانندة تریلی سوار می‏شود و ماشین را روشن می‏کند. جمعه می‏دود و خود را جلوی ماشین می‏اندازد. راننده او را می‏بیند. جمعه به زیر چرخ اشاره می‏کند. راننده از ماشین پیاده می‏شود. کمک راننده‏اش نیز از آن سوی خیابان به راننده ملحق می‎شود و نسیم را از زیر چرخ با چَک و لگد بیرون می‏کشند.
راننده: پاشو ببینم نفله!
شاگر راننده: اوسا، کلک پوله، بدش دست من (توی گوش او می‏زند.)
نسیم: زنم توی بیمارستان داره می‏میره.
راننده: (او را از دست شاگردش درمی‏آورد و مشغول زدن می‏شود) پدرسوخته! ما رو خر گیر آوردی. دیروز همین بساطو یه جای دیگه راه انداخته بودی.
پاسبانی سوت کشان سر می‏رسد. دست او را می‏گیرد. نسیم می‏گریزد. جمعیت و پاسبان سر به دنبالش می‏گذارند. جمعه به دنبال جمعیت در پی نسیم می‏رود.

 

میدان تمرین اسب‏دوانی، روز.
مردی که او را «معرکه‏‏گیر» می‏خوانند در میانة زمین، اسب سفیدی را می‏دواند. نسیم به همراه او می‏دود. کنار زمین، جمعه و موتورسوار ایستاده‏اند.
معرکه‏گیر: (در حال دواندن اسب با نسیم که به همراه او می‏دود صحبت می‏کند.) ما شیش ماه دیگه یه مسابقة دوچرخه‏سواری داریم. اما داخلیه. تابعیت این‏جا رو بگیر، یا شناسنامه جعلی جور کن، من واسه‏ات ردیف می‏کنم.
نسیم: من عجله دارم. زنم داره می‏میره. به خرج عملش احتیاج دارم.
معرکه‏گیر: پس بگو یه پول گنده می‏خوای، زودم می‏خوای. . . من بایس بشینم فکر کنم. این طوری که نمی‏تونم. برو شب بیا، ببینم چیکار می‏تونم بکنم.
نسیم: من اسبو می‏دوونم!. تو بشین فکر کن!
معرکه‏گیر: چند قدم آن طرف‏تر می‏نشیند و سیگاری روشن می‏کند. نسیم، اسب را از جلوی مرد معرکه‏گیر می‏چرخاند. موتورسوار و جمعه در زمینة پشت سر او ایستاده‏اند.
معرکه‏گیر: اگه می‏تونی تندتر بگردونش! (به جمعه) ببینم، این بابای تو راست راستی قهرمان دوچرخه‏سواری افغانستان بود؟
جمعه: (جلو می‏رود. موتورسوار نیز می‏آید و کنار او می‏نشینند.) «آته‏ام» سه روز و سه شو سرِ «بای‏سکل» پای زده.
معرکه‏گیر: خوبه خوبه. با این جور آدم‏ها می‏شه دوباره یک سیرک راه انداخت. (فریاد می‏زند.) من یه موقع یه سیرک داشتم.
نسیم: چی گفتی؟ (جلو می‏‏آید. نزدیک است بایستد.)
معرکه‏گیر: هیچی، بچرخ! بچرخ! دارم راهشو گیر می‏آرم. . . حاضری یه سیرک یه نفره راه بندازی؟
موتورسوار: محتاجه. هرچی بگی می‏کنه.
معرکه‏گیر: این یارو داره منو سر شوق می‏آره. (بلند می‏شود و می‏رود) ببینم، چند شبانه روز می‏تونی روی دوچرخه دَووم بیاری؟
نسیم: می‏تونم.
معرکه‏گیر: ده روز؟ ( نسیم سر تکان می دهد.) باور نمی‏کنم. ولی باشه. . . من بایس با یکی مشورت کنم. شب بیا پیشم جواب بگیر.

 

محل مسابقة موتورسواری، عصر.
موتورسواران از همدیگر سبقت می‏گیرند. داوری امتیازات را یادداشت می‏کند. در یک جایگاه کوچک، چند آدم متشخص نشسته‏اند. معرکه‏گیر، خودش را نزدیک مردی می‏کند که از این پس او را شرط‏بند اول می‏خوانیم.
معرکه‏گیر: یه دقه خصوصی کارت دارم.
شرط‏بند اول: باز تو بی‏وقت مزاحم شدی؟
معرکه‏گیر: خوشحالت می‏کنه. . . می‏تونم به اینای دیگه بگم اونا رو خوشحال کنم.
شرط‏بند اول: (برمی‏خیزد و از جایگاه فاصله می‏گیرد.)
معرکه‏گیر: یه آدم مستأصل گیر آوردم. برای شرط‏بندی جون می‏ده. یه روزی قهرمان بوده.
شرط‏بند اول: بهت کلک نزده باشه.
معرکه‏گیر: نه، نه، واقعاً درمونده است. قهرمان دوچرخه‏سواری استقامت بوده. رکوردش سه روزه. حالا زنش داره می‏میره. حاضر هفت شبانه روز یه نفس دور بزنه.
شرط‏بند اول: چه جوری راه می‏اندازی که کسی نفهمه من تو برنامه دست دارم؟
معرکه‏گیر: توی انبار سیرک قبلی راه می‏اندازم. تو اجازه‎شو از صاحب زمین بگیر، بقیة کارها با من.

 

انبار متروکة سیرک قدیمی، شب.
با چراغ زنبوری، داخل انبار را می‏گردند. معرکه‏گیر، یک دسته بلیط گیر می‏آورد.
معرکه‏گیر: این بلیط اون سیرک باشکوه هندیاست. چه نونی توش خوردیم. یه روزی برای خودم آدمی بودم. حالا شدم آدم مردم. (دوچرخه‏ای را از لای آشغال ها بیرون می‏کشد.) یه تویی رویی عوض کنم، روغنکاری بشه، حرف نداره.
زنگ دوچرخه را به صدا در ‏می‏آورد. صدای زنگ‏زدگی خفه‏ای می‏دهد. جمعه، لای آشغال ها یک ماسک گیر آورده است و آن را به صورت زده است.
نسیم: بذار زمین مال مردمه.
معرکه گیر: ولش کن بذار بازی کنه! یه موقع صدتا از این بچه‏ها دور و بر من می‏لولیدند. خودم می رفتم دم سیرک، مشتری جمع می‏کردم. (توی حس می‏رود؛ گویی برای سیرک قبلی مشتری جمع می‏کند.) بشتابید! سیرک باشکوه هند. غفلت موجب پشیمانی است. برنامة بندبازی، رقص مرگ، کشتی در قفس شیر.

 

انبار متروکة سیرک قدیمی، روز اول.
از نمای دیگر، معرکه گیر در حال جلب مشتری است. دیالوگ‏هایش ادامة همان دیالوگ‏های صحنة پیش است. نسیم، سوار دوچرخه است و داخل محوطه دور می‏زند. عده‏ای از مردم جمع شده‏اند و روی نیمکت‏ها و پیت حلبی‏های اطراف انبار نشسته‏اند. تعدادی آدم کنجکاو از همان دم در، داخل را نگاه می‎کنند.
معرکه‎گیر: (با فریاد) این مرد افغانی، معجزه می‏کنه. اسمش نسیمه، ولی طوفان می‏کنه. تمام دنیا رو با همین دوچرخة زپرتی گشته. توی هندوستان یه قطارو با چشماش نیگر داشته. توی چین رو یه انگشت دو تا گاو رو بلند کرده. حالا تو این جا قراره هفت شبانه روز روی این دوچرخه زندگی کنه و دور بزنه. هرکی قبول نداره، مهمون ما باشه و تموشا کنه. روز اول بلیطش نصفه بهاست.
دوچرخه‏سوار، تک زنگی می‏زند. معرکه‏گیر از یک فلاکس قراضه، مایعی سیاه رنگ داخل یک لیوان می‏ریزد و به دست نسیم می‏دهد. او با یک دست، دوچرخه را می‏راند و با دست دیگر لیوان را سر می‏کشد. پالتوی خاکستریش را به تن کرده است. معرکه‏گیر بر سردر انبار متروکه یک تابلوی قدی را نصب می‏کند که روی آن، عبارت «سیرک افغانستان» نوشته شده است و تصویر یک دوچرخه‏سوار بی‏هویت روی آن نقاشی شده است. دو طوّاف شلغم‏فروش و لبوفروش با گاری‏هایشان وارد می‏شوند.
معرکه‏گیر: (جلوی آن‏ها را می‏گیرد.) برای جنس فروختن دو تا بلیط باید بگیرین.

 

میدان مسابقة موتور سواری، روز اول.
موتورسواران از حلقة آتش می‏پرند. شرطبندان بزرگ در جایگاه مخصوص هستند. مردم نیز به تماشا آمده‏اند.
شرط‏بند اول: یه سوژة خوب. خبر آوردند از دیروز یه افغانی سوار دوچرخه شده که هفت شبانه روز دور بزنه. چی فکر می‏کنی؟
شرط‏بند دوم: (فکر می‏کند.) به دلم افتاده که نمی‏تونه.
شرط‏بند اول: من روش دو میلیون می‏ذارم که بتونه. اون باید بتونه. حاضری روش شرط ببندیم؟
شرط‏بند سوم: من تا سوژه رو نبینم باور نمی‏کنم.

 

انبار متروکه، روز اول.
شلوغ‏تر شده است. چند طوّاف در اطراف جنس می‏فروشند. مردی در کنار زمین سلمانی می‏کند. جماعتی از افغانی‏ها و دیگران به تماشا ایستاده‏اند. نسیم سوار بر دوچرخه دور می‏زند. بعضی با صدای بلند، لبو، شلغم، باقلا، تخمه و آش می‏فروشند. کسی قهوه‏خانة سرپایی راه انداخته است. زنی برای دخترش بادکنک می‏خرد.
دختربچه: مامان! این آقا برای چی دوچرخه سوار شده؟
زن: برای این که مردم تفریح کنن.
شرطبندان با ماشین‏هایشان از در بزرگ وارد می‏شوند و در گوشه‏ای به تماشا می‏ایستند.
معرکه‏گیر: (با فریاد) قهرمان افغان از دیروز روی این دوچرخه زندگی کرده. هرکی حالشو داره مهمون ما باشه تا شاهد یه رکورد جهانی باشه. به ریختش نیگا نکن. قهرمان‏های روسیه رو شکست داده.
دوچرخه‏سوار، دو تک زنگ می‏زند.
معرکه‏گیر: (به جمعه) قضای حاجت داره. آفتابه رو بده بهش.
جمعه، آفتابه‏ای را به پدرش می‎دهد و نسیم زیر پالتو روی همان دوچرخه‏ای که می‏راند، ادرار می‏کند. جماعت، هو می‏کنند و متلک می‏گویند. بعضی روی می‏چرخانند. جمعه تحقیر می‏شود. آفتابه را از دست نسیم می‏گیرد و دور می‏شود. در همین اثنا یک زن کولی به همراه دخترش وارد جمعیت می‏شود و بساطش را زمین می‏گذارد.
زن کولی: سیخ کباب، قندشکن، چخماق، بادبزن، آتیش گردون، کفبینی‏ام می‏کنیم.
حواس معرکه‏گیر، متوجه زن کولی می‏شود . دوچرخه‏سوار، تک زنگی می‏زند.
معرکه‏گیر: (به جمعه) گشنشه.
شرط‏بند دوم: از حالا داره گیج گیجی می‏ره. دو میلیون می‏ذارم که نمی‏تونه. من رو حرف دلم شرط می‎بندم. ولی بعدش روش برنامه می‏ریزم.
شرط‏بند اول: یه داور صدا کن! (به سومی) رو تو حساب کنیم؟
شرط‏بند سوم: من رو حیوون و ماشین شرط می‏بندم. به حیوون بیشتر می‏شه اعتماد کرد. آدمو می‏شه خرید.
شرط‏بند اول: (در گوش نوچه‏اش) بفرست سراغ آمبولانس! از فرمانداری‏ام اجازه بگیر!
مینی بوسی داخل انبار می‏ایستد و عده‏ای نوجوان با لباس راه راه زندانیان و سرهای تراشیده، همراه با چند محافظ و مربیشان پیاده می‏شوند. در دست هر یک گلی است. معرکه‏گیر به استقبالشان می‏رود. شرطبندان بیرون می‏روند. نوجوانان زندانی، دور زمین به صف می‎ایستند. معرکه‏گیر برای مربی دارالتأدیب صندلی می‏گذارد. مربی روی صندلی می‏رود.
یک محافظ: (به معرکه‏گیر) یه دقه درها رو ببند، کسی در نره!
مربی: (رو صندلی، سخنرانی می‏کند.) شما رو آوردیم این جا که درس زندگی بگیرین. تو زندگی شما به یه جایی می‏رسین که دو راه جلوی روی شماست. دزدی و کار خلاف، و مبارزه‏ای سالم برای زنده موندن. اون جاست که باید یکی رو انتخاب کنین. یکی عین این مرد راه شرافتمندانه زندگی کردنو انتخاب می‏کنه؛ یکی عین تو (به یک نوجوان زندانی) راه دزدی رو.
نوجوان زندانی: مادرم داشت می‎مرد آقا.
مربی: همسر این مرد هم داره می‏میره. ولی اون راه شرافتمندانه رو انتخاب کرده. یا مثلاً تو (به نوجوان دیگر)، تو یک نمک نشناسی. کسی رو که به تو اعتماد کرده بود و تو رو توی خونه‏اش راه داده بود، با چاقو زدی و شبونه از خونه‏اش فرار کردی.
نوجوان دوم: بهم نظر بد داشت آقا.
مربی: تو به همه بدبینی. باید خودتو عوض کنی. حالا همگی، این مرد شرافتمند و مبارز رو گلباران می‏کنیم.
نوجوان‏ها به سر دوچرخه‏سوار گُل می‏ریزند؛ چنان که گویی به او سنگ می‏زنند.
مربی: (در گوشه معرکه‏گیر) من می‏تونم برات مشتری بیارم خیلی جاها هست که بودجه برای فعالیت فوق برنامه دارن نمی‏تونن جذبش کنن.
معرکه‏گیر: ما از خدامونه. شما بیار، باهاتون نصف بهاء حساب می‏کنیم.

 

بیمارستان، شب اول.
جمعه به سراغ حسابداری می‏رود. پول را روی پیشخوان می‏گذارد. حسابدار او را می‏بیند. می‏خواهد حرفی بزند که جمعه می‏دود و دور می‏شود. وقتی جمعه به اتاقی می‏رسد که نقره در آن بستری است، نقره را از روی تخت به زمین گذاشته‏اند و ماسک اکسیژن را از بینی او برداشته‏اند و دوباره در حال جان کندن است. جمعه در دهان او فوت می‏کند. دو پرستار سر می‏رسند و او را روی تخت می‏گذارند و ماسک اکسیژن را به صورتش وصل می‏کنند. کم‏کم حالش طبیعی می‏شود. برای نقره، درون یک ظرف سوپ و مرغ می‏آورند و روی میزی می‏گذارند. جمعه به جای او با ولع مشغول خوردن می‏شود. نقره به او نگاه می‏کند و به موهایش دست می‏کشد. جمعه به او می‏خندد و به خوردن ادامه می‏دهد و با بستة قند و نمک بازی می‏کند.
جمعه: (با دهان پر) غم آته‏رو نخور! کُلگی سِیلِش می‏کنن. سر بای‏سکل کار می‏کنه. ( نمای کوتاهی از تصویر نقره: شوهرش نسیم، درون یک اتاقک شیشه‏ای در حال ساختن دوچرخه‏ای است که دسته‏هایش مثل دو بال بلند پرواز است و زین آن به عقابی می‏ماند. تماشاچیان با اعجاب او را می‏نگرند.) بوبو ! خداحافظ.

 

انبار متروکه، شب اول، برهوت و جاده، زمان گذشته.
چراغ‏های زنبوری روشن است. گل‏ها زیر چرخ‏ها پلاسیده و له شده‏اند. نسیم می‏چرخد. انبار، خلوت شده است. موتورسوار با موتورش آن‏ جاست. طوّافان هستند. زن کولی آن‏ جاست و سلمانی سر معرکه‏گیر را اصلاح می‏کند. پاهای نسیم بر رکاب، حرکات موزونی دارد. برای لحظه‏ای دستش را روی یک چشمش می‏گذارد تا آن را استراحت دهد؛ خواب یک چشمی.
ـ نمای کوتاهی از وی و دوچرخه‏سواران مسابقه، در حالی که شماره‏ای به پشت دارد در یک برهوت رکاب می‏زند.
دستش را از روی این چشمش برمی‏دارد و چشم دیگر را استراحت می‏دهد.
ـ نمایی از داخل یک مینی‏بوس حامل مهاجران افغانستان، در حالی که یک هلیکوپتر روسی از شیشة آن وارد قاب تصویر می‏شود و مینی‏بوس جلویی را به آتش می‏کشد و از تصویر بیرون می‏رود. زن و مرد افغانی از مینی‏بوس عقبی پایین می‏آیند و می‏گریزند. نسیم و جمعه و نقره در میان آن‏ها هستند. نقره، بال ‏بال می‏زند. معرکه‏گیر، لیوان آبی را به او می‏دهد. نسیم صورتش را با آب می‏شوید و با انگشت، آب چشم و ابرویش را می‏گیرد.
ماشین آمبولانسِ ارسالیِ شرط‏بند اول از راه می‏رسد. مرد پرستاری که آن را می‏راند، درهای عقب آمبولانس را رو به محوطة دوچرخه‏سواری می‏گشاید. داخل آمبولانس، انواع وسایل آزمایشگاهی و یک برانکار است. دکتر اول که او را در اولین بیمارستان دیده‏ایم، از آمبولانس پایین می‏آید و دوچرخه‏سوار را می‏بیند.
دکتر اول: (به پرستار مرد) همین کارا رو می‏کنن که مریضی‏های ناشناخته می‏گیرن.
ماشین دیگری می‏آید و داوری که او را قبلاً در مسابقة موتورسواری دیده‏ایم از آن پیاده می‏شود. نوچة شرط‏بند اول برای او میز و صندلی و سایه‏بانش را می‏آورد. داور، گرمکن را می‏پوشد و کرونومترش را به گردن می‏آویزد و سوت می‏زند که چند تماشاچی باقی مانده کمی عقب‏تر بایستند. روی دفترچه‏اش چیزی می‏نویسد و زل می‏زند به دوچرخه‏سوار. از توی همان ماشین، یکنفر برقکار با لباس کار، چند پروژکتور را اطراف محوطه نصب می‏کند و نور آن را به دوچرخه‏سوار می‏اندازد. نور، چشم نسیم را می‏آزارد و به اعتراض زنگ می‏زند. معرکه‏گیر آفتابه را به دست او می‏دهد. پرستار مرد، دوان دوان با لولة آزمایشگاه می‏رود و آفتابه را کنار می‏زند و لولة آزمایشگاه را به دست دوچرخه‏سوار می‏دهد.
پرستار مرد: لطفاً این تو! پیشابو بریزین بیرون، ته ادرار رو بریزین تو لوله!
آشی، هو می‏کند و سلمانی می‏خندد. پرستار مرد، لولة آزمایشگاهی ادرار را از نسیم پس می‏گیرد.
لبو فروش: نریزه زمین، کیمیاست.
شلغم‏فروش: می‏خوان طلاشو بگیرن.
داور به اعتراض سوت می‏زند. پرستار مرد به کمک دکتر اول با مهارت و سرعت، ادرار را در لوله‏های مختلف می‏ریزند و با دواهای رنگی دیگر مخلوط می‏کنند. هرکدام به رنگی در می‏آید. جمعه از راه می‏رسد و بر ترک جلوی دوچرخه سوار می‏شود. نسیم، او را بو می‏کند.
نسیم: بوبو چطور بود؟
جمعه: از روی چپرکت مانده زمین.
بستة قند را باز می‏کند و قند به دهان پدرش می‏گذارد. بعد بستة نمک را باز می‏کند و به دهان پدرش می‏ریزد. نسیم به سرفه می‏افتد. شرط‏بند دوم با نوچه‏هایش از راه می‏رسد و کنار داور می‏نشیند. داور، خشک و رسمی با او سلام و علیک می‏کند. نسیم که به سرفه افتاده است زنگ می‏زند. معرکه‏گیر برایش در لیوان، مایعی می‏ریزد. پرستار، دوان دوان می‏آید و خودش در یک ظرف آزمایشگاهی، مایعی رنگی را به او می‏دهد.
پرستار مرد: (به معرکه‏گیر) شما لطفاً نه چیزی بهش بدین، نه چیزی ازش بگیرین! اون به تقویت احتیاج داره.
دوچرخه‏ سوار، لیوان شربت تقویت را سر می‏کشد.
شرط‏بند دوم: (به داور) رقیب من داره دوپینگ می‏کنه. اون حق نداره بهش چیزی بده. از کجا که توش مرفین نباشه، بهش انرژی بده؟!
داور: بالاخره باید یه چیزی بخوره. تو هم بیا نظارت کن!
شرط‏بند دوم: (به اعتراض از جایش برمی‏خیزد) منم دکتر می‏آرم، یکی در میون بهش غذا می‏دیم.
آمبولانس دوم می‏ایستد و درش را به همان ترتیب رو به محل دوچرخه‏سواری می‏گشاید. دکتر بیمارستان دوم ـ که از نسیم امضا گرفته بود ـ به همراه یک پرستار زن آمده‏اند.

 

درون آمبولانس اول:
دکتر اول: (به پرستار مرد) وضع ادرارش خوبه. اگه بشه وقتی بهش غذا می‏دی یه «ب کمپلکس» بهش تزریق کنی، انرژی‎اش بیشتر می‏شه.

 

درون آمبولانس دوم:
پرستار زن: دکتر تا کی اینجائم؟
دکتر دوم: (مشغول مخلوط کردن دو محلول است) ما باید اونو بندازیم زمین. این محلولو بخوره شب دیگه اینجا نیستیم.
دوچرخه‏سوار زنگ می‏زند. داور به آمبولانس دوم اشاره می‏کند. پرستار زن، محلول ساخته شدة دکتر دوم را به دوچرخه‏سوار می‏رساند. نسیم محلول را سر می‏کشد.
ماشین دیگری از راه می‏رسد و داور تعویض می‏شود. حالا همه خوابیده‏اند، جز داور و جمعه که جلو دوچرخة پدرش نشسته است. کم‏کم او هم سرش را می‏گذارد که روی چرخ بخوابد. نسیم نیز دهن‏دره می‏کند. جمعه پایین می‏پرد و روی زمین می‏خزد و از سرما به خود مچاله می‏شود. نسیم، پالتویش را درمی‏آورد و روی پسرش می‏اندازد. جمعه از سرما عین گربه زیر پالتو چهارچنگولی می‏شود. داور نیز دهن‏دره می‏کند و برای این که خواب را دور کند، رادیوی ترانزیستوری را روشن می‏کند. موسیقی تندی پخش می‏شود. رکاب دوچرخه سوار، سریع‏تر می‏چرخد. هوا چنان سرد است که های دهان نسیم پیداست.

 

انبار متروکه، روز دوم.
عده‏ای صبحانه می‏خورند. معرکه‏گیر، خواب آلوده به استقبال مینی‏بوس سالخوردگان رفته است. موتورسوار، هندل می‏زند و با موتورش به همراه دوچرخه می‏چرخد.
موتور‏سوار: کاری نداری؟
نسیم، نای جواب دادن ندارد. سر را به علامت نفی تکان می‏دهد. سالخوردگان مرد و زن، بعضی بر چرخ‏ها و بعضی با عصا دور زمین می‏نشینند. مربی دارالتأدیب به همراه آن‏هاست.
زن‏ کولی: سیخ کباب، قندشکن، چخماق، بادبزن، آتیش گردون، کفبینی‏ام می‏کنیم. مادر طالع می‏بینم.
مربی دارالتأدیب که این بار کت و شلوار شیکی پوشیده است، پشت بلندگوی دستی صحبت می‏کند. یکی از پیرمردها سمعکش را با دست‏های لرزان و بی‏رمق، توی گوشش می‏گذارد.
مربی: این مرد به ما درس پایداری می‏ده. به این که در سخت‏ترین لحظات بایستی به زندگی امیدوار بود. طول عمر آدمیزاد، مجهولی است که امیدواری اونو معلوم می‏کنه.
از دید نسیم، مشتی پیرمرد و پیرزن حلوایی. یکی از آن‏ها به رعشه افتاده است. حواس نسیم متوجه او می‏شود و در هر چرخش، نگاهش را به او تیز می‏کند. پیرمرد مشغول جان دادن است. روی صورت خستة نسیم، یأس می‏نشیند.
زن کولی: (کف دست پیرزن را می‏بیند.) کف دستت نوشته یه عمر بدبختی و دربدری کشیدی. بچه‏هات یا شوهرت بی‏وفان. ولت کردن و رفتن سی کار خودشون. حالا خیلی ناامیدی. گاهی دلت می‏خواد بمیری. گاهی هم دلت یه عمر طولانی می خواد. دلت می‏خواد جوون بشی و همه چیزو از سر بگیری.
مربی: خوشبختی در درون ماست. چشمهامونو ببندیم به خودمون تلقین کنیم که ما خیلی امیدواریم (پیرزن‏ها و پیرمردها چشم‏هایشان را می‏بندند. پیرمرد در حال احتضار، رعشه‏های ریزی گرفته است.) ما خیلی امیدواریم. همة ما برای زندگی بهتر مثل این مرد دوچرخه‏سوار بایستی مقاومت کنیم. چشم‏هامونو ببندیم و زیر لب بگیم ما خیلی امیدواریم.
سالخوردگان، زیر لب زمزمه می‏کنند. محتضر، چشم می‏بندد و جان می‏دهد. زن کولی جیغ می‏کشد.
زن کولی: یکیشون مُرد.
دکترها و داور به وسط زمین می‏ریزند. نزدیک است دوچرخه بیفتد. نسیم زنگ می‏زند. مربی سعی می‏کند مرگ پیرمرد روی دیگران تأثیر نگذارد.
مربی: نیگا نکنین. به چیزهایی که ناامیدتون می‏کنه، نیگا نکنین. لبخند بزنین. زندگی زیباست.
پیرمردی، نخودی اما بی‏صدا می‏خندد. یکی از آن ها سمعک و عینکش را برمی‏دارد که دیگر چیزی نفهمد. پرستارها پیرمرد را با برانکارد از زمین بیرون می‏برند.

 

انبار متروکه، شب دوم.
چراغ‎ها روشن می‏شود و چند سایه در هم می روند. دوچرخه بر کف زمین می‏چرخد. مرد کوری که عینک دودی دارد، آکاردئون می‏زند. زن کولی برای معرکه‏گیر کف بینی می‏کند.
زن کولی: خط‏های کف دستت می‏گه تو زن‏های زیادی رو بدبخت کردی. یه گله بچه داری که از حال و روز هیچ کدومشون خبر نداری. حالا هم چشمت پی یکی دیگه است. (خودش را می‏پوشاند.) مرده شور چشم‎های هیزتو ببرن.
جمعه: (دست دختر کولی را گرفته است.) خانوم می‏آی کف دست ننة منو ببینی؟
زن کولی: ننه‏ات نمی‏‏میره، نترس. زن‏ها سگ جونن. فکر می‏کنی چی کف دست ننه‏ات نوشته؟ اگه عمرش به دنیا باشه، یه چندتا خواهر برادر واسه تو. (به دخترش) دست این پسره ‏رو ول کن بیا این‏جا! (کف دست جمعه و معرکه‏گیر را نگاه می‏کند.) اینم یکی مثل اونای دیگه. مردها مثل همند، به بچگی شون نیگا نکن دختر! بچگی شونو از ما زن‏ها به ارث بردن.
یک کامیون با بار آجر وارد می‏شود. معرکه‏گیر بلند می‏شود تا جلویش را بگیرد. کامیون عقب عقب تا کنار زمین می‏آید و کمپرسش را می‏زند. آجرها جلوی دوچرخه سوار خالی می‏شود و مسیر او عوض می‏شود. نوچة شرط‏بند دوم با یک کاغذ سر می‏رسد.
نوچة شرط‏بند دوم: (کاغذی را نشان می‏دهد) اجازة ساختمون گرفتیم. اینجا اتاق خوابشه.
نوچة دوم: چهاردیواری اختیاری.
معرکه‏گیر و موتورسوار و نوچه‏های شرط‏بند اول، آجرها را از جلو دوچرخه‏سوار کنار می‏زنند تا راه او باز شود. یک کمپرسی دیگر ماسه خالی می‏کند. حالا دوچرخه‏سوار، زنگ زنان دور طوّافان می‏چرخد و داور روی میز می‏رود تا او را کنترل کند. عمله‏ها و بناها مشغول کار می‏شوند. دو نوچة شرط‏بند دوم به عمله‏ها و بناها کمک می‏کنند. مرد کور، آکاردئون می‏زند. معرکه‏گیر، او را به کناری هل می‏دهد.
معرکه‏گیر: لامصب، وقت گیرآوردی؟!

 

خانة شرط‏بند اول، نیمه شب.
شرط‏بند اول، دستپاچه و خواب آلود، روبدُشامبرش را درمی‏آورد. با شورت و زیرپوش است و کت و شلوار می‏پوشد. معرکه‏گیر و نوچه‏های شرط‏بند اول حضور دارند.
معرکه‏گیر: یه کاری بکن! الان می‏افته.
شرط‏بند اول: دیگه دیر شده. بیارش بیرون! مگه نمی‏شه یه گوشة دیگة این شهر بچرخه؟
معرکه‏گیر: وسط شهر کی بلیط می‏خره؟
شرط‏بند اول: دو میلیون من داره می‏ره، تو فکر روزی هزارتا بلیطی. (لباس‏هایش را پوشیده است.) بیارش بیرون! از طوّاف ها سرقفلی بگیر! منم می‏فرستم ازت بلیط بخرن.
بیرون می‏دوند.

 

انبار متروکه، خیابان‏ها، صبح روز سوم.
یک ساختمان تا سقف بالا آمده است. دوچرخه‏سوار توی یک اتاق دیوار چیده شده گیر افتاده است و می‏چرخد. معرکه‏گیر از دم در، همه را به بیرون می‏خواند. نوچه‏های شرط‏بند اول، دیوار چیده شده را خراب می‏کنند و دوچرخه سوار بیرون می‏آید. در خیابان، ماشین شرط‏بند اول و دو آمبولانس از عقب چرخ‏های طوافی به آرامی حرکت می‏کنند. جلوی همه، نسیم که بر ترک جلوی دوچرخه‏اش جمعه نشسته، رکاب می‏زند. دوست موتورسوارش دور او می‏چرخد. تعداد زیادی افغانی کارگر منتظر کارند و در باریکة آفتاب ایستاده‏اند که چشمشان به جماعتِ در حرکت می‏افتد. به دنبال آن‏ها راه می‏افتند. حالا گویی تظاهرات افغانی‏هاست. بیلچه ها و کلنگ‏هایشان را در هوا تکان می‏دهند.

 

کنسولگری روسیه، همان زمان.
نگهبانان کنسولگری روسیه از انتهای خیابان، جماعت افغانی در حرکت را می‏بینند. تابلوی «سیرک افغانستان» در دست معرکه‏گیر است. یکی از نگهبانان، خود را پای بی‏سیم می‏رساند.
نگهبان: افغانی‏ها دارن می‏آن کنسولگری رو بگیرن.
نگهبانان دیگر، درها را می‏بندند و مسلح می‏شوند.

 

فرمانداری، لحظه‏ای بعد.
فرماندار در دفتر کار خویش مشغول کار است. تلفن زنگ می‏زند.
منشی: (از پشت گوشی) از کنسولگری روسیه تماس گرفتند که افغانی‏ها با بیل و کلنگ، تظاهرات راه انداختند و قصد دارن اون جا رو تسخیر کنن.
فرماندار: با نیروهای انتظامی تماس بگیر! ماشین منم حاضر کن برم سر محل!

 

خیابان‏ها، میدانی در شهر، روز سوم.
فرماندار، درون ماشین خود از جلوی کنسولگری روسیه عبور می‏کند. خبری نیست.
فرماندار: (به راننده‏اش) این‏جا که خبری نیست.
راننده: (به جلو اشاره می‏کند) اونجا یه عده جمعن. گمونم همون افغانیه است که قراره ده روز روی دوچرخه پا بزنه. قبلاً اجازه گرفتن.
ماشین فرماندار به میدان می‏رسد و آن‏ها را دور می‏زند و می‏ایستد. فرماندار بیرون می‏آید. از دید او، نسیم بر دوچرخه دور می‏زند. ته ریشش بلندتر شده است. زیر چشم هایش سیاهی می‏زند. پیشانیش را به دستمال بسته و مسیرش را عوض می‏کند و از سمت خلاف دور می‏زند. در اطراف میدان از بالکن‏های مشرف، عده‏ای به تماشا ایستاده‏اند. طوافان، لبوفروش، شلغم فروش، باقلافروش، آش فروش، پیراهن فروش، سلمانی، جگرکی، سیرابی فروش و زن کولی و دیگران با بساطشان بازارچه‏ای راه انداخته‏اند. تابلوی «سیرک افغانستان» به تیری نصب شده است. داور زیر سایه ‏بانش نشسته است و افغانی‏ها و دیگران به تماشا ایستاده‏اند. بعضی بر صندلی‏ها و نیمکت‏ها و پیت‏های حلبی نشسته‏اند. معرکه‏گیر کلافه است و بهانه می‏گیرد و جوان ترقه فروش را عقب می‏زند. همان وانتی که چند روز قبل برای بردن چاه‏کن آمده بود، سر می‏رسد.
مرد: دو تا چاه‏کن می‏خوام متری سی تومن. (کسی به او اعتنا نمی‏کند. افغان‏ها مشغول تماشا هستند.) سی نبود؟ سی و پنج. . . سی و پنج؟ متری چهل آخرش.
دو سه نفر به سمت او می‏روند. یک خبرنگار غربی از نسیم عکس می‏گیرد. تصویر نسیم بر دوچرخه، در حالت های مختلف، عکس می‏شود. خبرنگار غربی دنبال زوایای دیگر می‏گردد. درون آینة سلمانی، یک ماشین سیاه رنگ می‏ایستد.
رانندة فرماندار: جناب! ماشین کنسولگریه.
مردی که مترجم است بی سیم به دست از ماشین کنسولگری بیرون می‎آید و به سمت فرماندار می‏رود.
مترجم: آقای فرماندار؟
فرماندار: شما؟
مترجم: مترجم کنسولگری. جناب کنسول، توی ماشین هستن. از شما دعوت کردن برای مذاکره به ماشین تشریف بیارین.
فرماندار: همین جا خوبه. کاری هست بفرمائین.
مترجم به زبان روسی به وسیلة بی‏سیم با درون ماشین صحبت می‏کند. کنسول از داخل ماشین دودی رنگ که او را در خود مخفی کرده چیزی جواب می‏دهد. کم‏کم، توجه افغانی ها جلب می‏شود و دور مترجم و فرماندار جمع می‏شوند. بعضی از افغا‏نی‏ها برای خبرنگاری که عکس می‏گیرد بیل وکلنگ بلند می‏کنند و ژست شعار می‏گیرند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فیلمنامه بایسیکل‏ران