فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc

اختصاصی از فی گوو پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc


پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 90 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

مقدمه:

همه چیز از یک مقدمة کوچک شروع شد و سپس بالا گفت « یان مور»  دانش آموز سال آخر جفرسون در بروکلین با دوست خود خلیل سامپتر  پانزده ساله اختلافی پیدا کرده بودند از پی این اختلاف به عیب جویی کردن از او و تهدید وی پرداختن در آن لحظه این نزاع به حد انفجار خود رسیده بود . خلیل از ترس اینکه یان و تامرون قصد داشتند او را کتک بزنند ، ، یک روز صبح یک اصلحة کالیبر 38 را با خود به مدرسه آورد و در پانزده قدمی محافظ مدرسه از نزدیک هر دو پسر با شکیل گلوله ای در سراسر مدره به قتل رسانید این حاثه ، که خون را در رگهای انسان منجمد می کند می‌تواند نشانه ایی دیگر از نیاز جدی به ارائه دروسی در زمینه حل مسکلات عاطفی ، خاتمه دادن به مشاجره ها به خوی صلح ، آمیز و حا آسان مسائل ، به شمار می آید .

مربیانی که سالهاست از کارکرد ملال آور محصلان مدرسه در دروس ریاضی و خواند به تنگ آمده اند اینکه دریافته اند که کاستی متفاوت و هشدار دهنده تری وجود دارد بی سوادی  عاطفی و در حالی که در تلاشهای پسندیده ای برای ارتقاء سطح استانداردهای علمی صورت می پزیرد .

اما در برنامه آموزشی استاندارد مدرسه به کاستی جدید و مسئله ساز تر جهی نشده است یک معلم مدرسه در بروکلین اشاره می کند که تأکید موجود در مدارس نشان می‌دهد که ما یه میزان توانایی خواندن و نوشتن محصلان بیشتر به این نکته اهمیت می دهیم که آیا هفتة آینده زنده خواهند ماند یا نه .

نشانه های این کاستی را می توان در وقایع خشونت باری چون تیر اندازی به یان و تایرون مشاهده کرد مشکلی که در مدارس آمریکارواج یافته است این اتفاقات از وادث منجر افراد ترند افزایش بحران در میان نوجوانان و مشکلات دوران کودکی در آمریکا که سازننده بمبهای جهانی است را می توان در خلال آمارهایی از این دست ملاحظه کرد .

در سال 1990 در مقایسه با دو دهه قبل از آن ایالات متحده آمریکا با پیشرفت میزان دستگیری جوانان بزهکار به خاطر دست زدن به جنایت های خشونت بار مواجه بوده است .

دستگیری نوجوانان به دلیل تجاوز همراه با زور دو برابر شده است .

میزان قتل نوجوانان چهار برابر شده است رایجترین دلیل منف نوجوانان در مقابل این نجایع ابتلای آنها به بیماریهای ذهنی است اثرات افسردگی اعم از خفیف یا شدید ، در یک سوم نوجوانان مشهور است و دختر ها وقوع حالت افسردگی در زمان بلوغ دو برابر می شود . ( دانیل گامن ، 1380 ص 313 )

کلاً می توان نغمه های سکوت را به فهرست خطرات عاطفی ای که برای سلامتی زیان بارند اضافه کنید و پیوندهای نزدیک عاطفی را به فهرست عوامل حمایت کننده بیفزائید تحقیقاتی که در دو دهه انجام شده و بیش از سی و هفت هزار نفر را شامل می شود نشان می دهد که انزولی اجتماعی – یعنی این احساس را که مسی را ندارید تا احساسات خصوصی خود را با او در میان بگذارید یا تماس نزدیکی داشته باشید احتمال ابتلا به بیماری یا مرگ را دو برابر می کند گزارش در سال 1987 در مجله   چاپ شد چنین نتیجه می گیرد که انزوا به خودی خود همانقدر در میزان مرگ و میر تأثیردارد که سیگار کشیدن ،‌فشار خون بالا ، چاقی مفرط و انجام ندادن تمرینات جسمانی در این مؤثرند . ( دانیل گامن ، 1380 ص  243 )

و با توجه به تحقیقات و پژوهش ها روز به روز به اهمیت اینکه افراد و در کل نوجوانان کاوارد دوران جدیدی از زندگیشان می باشند باید یتوانند احساس خود را بشناسند و احساسی را که در طرف مقابل خود بوجود می آورند پی ببردند و پس از شناخت آن به رابطه متقابل دست یابند.

در اینجا این سؤال مطرح می شود که اصولاً چرا برخی از هوش هیجانی بالایی برخوردارند  عده ای هوش پایین و در کل در این حیطه سؤالات برشماری می تواند ایجاد شود .

 

فهرست مطالب:

مقدمه

فصل اول

گسترده علمی موضوع مورد پژوهش

1-موضوع پژوهش

2- ابعاد موضوع پژوهشی

3- هدف پژوهش

4- امکان بررسی موضوع اهمیت آن از لحاظ علمی و نظری

5- سوالهای پژوهش

6- فرضیه های تحقیق

7- متغیر پژوهش و تعریف عملیاتی و اطلاعاتی

6-7-1- متغیر پیش بینی کننده

7-2- متغیر پیش بینی شونده

7-3- هوش هیجانی

7-4- هیجان

7-5- سلامت روانی

7-6- علائم جسمانی

تعریف نظری

تعریف عملیات

7-7- اضطراب و اختلال در خواب

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

8-7- اختلال در کنش اجتماعی

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

9-7- افسردگی شدید یا اساسی

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

چکیده فصل

فصل دوم

مرور و تحلیل یافته های پیشین

در قلمرو و موضوع

تاریخچة هوش هیجانی

تعریف و پیشینه هوش هیجانی

پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی

تعریف هوش و انواع آن از نظر گاردنر

هوش میانی فردی

هوش انتزاعی

هوش عینی

هوش هیجان و مؤلفه های آن

خود آگاهی

خود کنترلی یا مدیریت خود

شعور اجتماعی

خود انگیزی

4- مهارتهای اجتماعی

اساس فرهنگی هوش هیجانی

تفاوت IQ با هوش هیجانی

زمینه های بحث هوش هیجانی

9- کالبد شکافی یک تسخیر هیجانی

9-1 مقدمه

9-2- سیستم ارتباط عصبی

9-3- قراول هیجانی

9-4- متخصص حافظه هیجانی

9-5- هماهنگی فکر و هیجان

10- مختصری درباره بهداشت روانی

11- تعریف مفاهمی بداشت روانی

12- صلامت روان از نظر آلپورت

13- سلامت روان از نظری رل راجرز از یک فرم

14- ملاکهای مهم از نظر فیشن

15- عوامل مؤثر بر بهداشت روانی

14- ملاکهای مهم از نظر فیشن

15- عوامل مؤثر بر بهداشت روانی

تأمین نیازهای جسمانی

تأمین نیازهای روانی

احساس ایمنی

احساس ارزشمندی  

میل به موقعیت

واقع بینی

یادگیری گذشته

عوامل اجتماعی

نمادهای اجتماعی

شرایط محیطی

اصلاح و سبک روش زندگی

17- نقش مذهب و فلسفة زندگی در بهداشت روانی

18- انسان سالم

11- ویژگیهای انسان سالم از نظر راجرز

فصل سوم

فرآیند روش شناختن و بررسی تجربی موضوع

روش تحقیق

جامعه مورد بررسی

نمونه منتخب

روش نمونه گیری

ابزار و روش اجرای پژوهش

5-1- آزمون هوش هیجانی (سیبر یا شرینگ)

روش اجرای آزمون

روش نمره گذاری

جدول مربوط به هر کدام از سؤالات در مؤلفه های هیجانی در آزمون سیریا شرینگ است

5-2- پرسشنامه سلامت روانی( GHE )

روایی و اعتبار

روش اجرای آزمون

روش نمره گذاری

روش قراردادی

5-3- روشهای آماری و منطق استفاده از آن

فصل چهارم

ارائه و تحلیل نتایج

یافته های توصیفی

جداول داده های توصیفی مربوط به الگوهای هوشی هیجانی و سلامت عمومی

محاسبات مربوط به میانگین فرضیه اول

محاسبه انحراف استاندارد

محاسبه شریب همبستگی

محاسبه آزمون معناداری همبستگی

جدول سطح معنادار بودن

محاسبات مربوط به فرضیه دوم

رابطه هوش هیجانی و رابطه کار جسمانی

محاسبات مربوط به فرضیه سوم هوش هیجانی با اضطراب

محاسبات مربوط به فرضیه چهارم هوش  هیجانی با به کارکرد اجتماعی

محاسبات مربوطه به فرضیه پنجم رابطه هوش هیجانی با افسردگی

فصل پنجم

بحث ونتایج کلی

فهرست منابع و مآخذ

پیوست

پرسشنامه

پرسشنامه سلامت عمومی

 

منابع و مأخذ:

1-روشهای آماری درعلوم رفتاری / دکتر حسن پاشا شریفی - دکتر جعفر نجفی زند ، چاپ نهم 1379 (انتشارات سخن)

2-هوش هیجانی / دانیل گلمن/ شریف پارسا ، تهران 1382 ، انتشارات رشد

3-بهداشت روانی - دکتر حمزه گنجی / 1372

4-بهداشت روانی ، احمد شاملو / چاپ یازدهم

5-تعلیم و تربیت اسلامی / دکتر علی شریعتمداری (انتشارات امیرکبیر ، تهران 1373)

6-هنجاریابی آزمون هوش هیجانی سیبر یا شرینگ (برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی در شهر تهران علوم تربیتی)

7-ویژه نامه ارزشیابی تحصیلی فصلنامه تعلیم و تربیت شماره 70-69

8-پایان نامه شماره 15 بهار مشوق

9-میلانی فر / چاپ چهارم

10-پایان نامه شماره 65/آزیتا رحیمی

11-جان مارشال / ریو انگیزش دمیتان/ مترجم یحیی سیدمحمدی


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc

تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی

اختصاصی از فی گوو تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی


تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی

سازه‌ی فرسودگی شغلی ابتدا در یک مجموعه اشعاری منسوب به ویلیام شکسپیر به نام «سالک احساساتی»در سال 1599 مورد استفاده قرار گرفته است. بعدها در سال 1961 فردی به نام گریندر مورد یک مراجع آن را به کار برد. ولی در دهه‌ی 1970 روان‌پزشکی بریتانیایی به نام فرویدنبرگ به جوامع علمی آن را معرفی کرد فرسودگی در دهه 1970 به‌صورت واکنشی به فشارزاهایبین فردی در شغل توصیف گردید و در دهه‌ی 1980 بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

در حالت کلی، فرسودگی نتیجه‌ای از یک استرس مزمن و طولانی در محیط کار است که به طور مناسب مورد توجه قرار نگرفته و درمان نشده است و به وسیله خستگی، مسخ شخصیت و کاهش رضایت از کیفیت کار مشخص می‌شود. در ابتدا تصور می‌شد که این سندرم در مشاغلی یافت می‌شود که با مردم سرو کار دارند و عمدتاً به تعدادی مشاغل از جمله پزشکان، کارمندان مراکز بهداشتی، مددکاران اجتماعی، روان درمانگران، مشاوران و معلمان اشاره می‌شد، با این حال در سایر مشاغل هم دیده می‌شود. نتایج تحقیقاتی چند نشان می‌دهد که این فرسودگی به ویژه در مشاغلی مانند جراحی، آتش نشانی، پرستاری، خدمات اورژانس که با استرس بیشترهمراه است دیده می‌شود. در فرسودگی، خستگی فیزیکی، عاطفی و روانی ایجاد می‌شودکه در ابتدا شناسایی آن سخت است؛ درگیری بیشتر به کار، خستگی و علاقه افراطی به آن پیش درآمد ابتلا به فرسودگی است


دانلود با لینک مستقیم


تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی

دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
قرن بیستم از یک سو قرن تکنولوژی، سرعت و اوج دست آورد های علمی بشر بود و از سوی دیگر قرن سرگشتگی، تنهایی و بیگانگی انسان ها و قرن آشفتگی عصبی و روانی به شمار می رود.دیدگاه علمی ناهمگون راجع به فعالیت های هیجانی و عاطفی که تحقیق هشتاد ساله ی اخیر را در مورد هوش جهت داده است، به تدریج در حال تغییر است و روانشناسی به تازگی به نقش اساسی هیجانات در زندگی آدمی پی برده است و کم کم به قدرت و نفوذ احساسات در حیات ذهنی انسان و هچمنین خطرات آن اعتراف می کند (گلمن، بلوچ 1379).
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را برانگیخت. هوش هیجانی با توانایی در ک خود و دیگران، یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط پیوند دارد.
پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت های اجتماعی، توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجان ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند.
بار-آن هوش هیجانی (هوش غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی توانایی های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روان مرتبط می داند. بار-آن برای اولین بار در 1980 هوشبهر هیجانی EQ را مطرح کرد و در همان سال به تدوین پرسش نامه هوش هیجانی (EI) پرداخت. به اعتقاد بار-ان، هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نیست ؛ زیرا بسیاری از افراد هوش شناختی بالایی دارند ولی آنطور که باید، در زندگی موفق نیستند. (جلالی، سید احمد 1381)
از زمانی که پدیده ای به نام هوش توسط بینه (1905) در فرانسه به صورت عدد و رقم نمود کمی یافت، و اصطلاح هوشبهر توسط ترمن (1916) معرفی شد، نزدیک به یک قرن می گذرد. از آن زمان تا کنون، بسیاری از روانشناسان از جمله اسپیرمن، ترستون، بینه ،وکسلر، پیاژه، کتل، گیلفورد، گاردنر و ... ) تعریف و طبقه بندی های مختلفی از هوش به دست داده و بر آن اساس به تهیه ی ابزارهایی پرداخته اند که مدعی سنجش این کیفیت ذهنی است. این ابزارها که هر یک برگرفته از تصور و اندیشه ی پدید آورنده ی آن در باره ی پدیده ی هوش است، به صورت تصویر ، نوشتار یا ترکیبی از این عوامل به بازار عرضه شده و هر پدید آورنده ای نیز چنان به نتیجه ی فکر و عمل خود دل بسته و از آن راضی است که گویی هوش چیزی جز دست آورد او نیست (جلالی، سید احمد 1381).
این تنوع، ابزار و تفاوت برداشت ها تمثیل زیبای مولانا را به ذهن می آورد. در این داستان هندوها هر یک در تاریکی بخشی از اندام فیل را لمس می کردند و ادراک بسیار جزئی خود را تمام واقعیت می پنداشتندو تصویری از فیل ارائه می دادندکه به همه چیز شباهت داشت، جزخود فیل(جلالی، سید احمد).
اصطلاحاتی که روانشناسان به کار می برند حتی از این پیچیده تر و ابهام آمیزتر است، زیرا این پدیده نه تنها به لمس در نمی آید بلکه به دلیل ذهنی و انتزاعی بودن، تصور آن نیز به آسانی میسر نیست. شاید به همین دلیل است که بورینگ می گوید: «هوش همان چیزی است که به وسیله ی آزمون های هوش اندازه گرفته می شود».این گفته ،بی تردید زبان گویای هر روانشناسی است که می خواهد این پدیده ی انتزاعی را به کمیت تبدیل کند. به قول ایکن (1985)،هوش نامی است که به فرایند های ذهنی فرضی یا مجموعه ای از رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نظریه های هوش در عمل همان نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه اند(جلالی، سید احمد1381)
بدیهی است که وقتی تعریف موضوعی به اندازه ی کافی روش نباشد،سنجش دقیق آن نیز به آسانی میسر نخواهد بود. با این همه ،تا زمانی که تعریف قابل قبولی از هوش به دست داده نشده است ، ناچار باید جلوه هایی از آن را آنطور که در آزمون ها تجسم می یابد، پذیرفت و بر آن اساس به برآورد هوشبهر افراد –که حاصل تقسیم سن ذهنی به سن زمانی آنان می باشد (جلالی، سید احمد 1381).
در تعریف واژه ی «هوش» اتفاق نظر میان روانشناسان وجود نداردو برای تعریف آن از ویژگی هایش استفاده می شود. هنگامی که هوش مورد مطالعه قرار می گیرد، خود هوش نیست؛ بلکه رفتار یا عملکرد هوشمندانه است. بنابراین به جای تفکر در باره ی هوش باید در باره ی رفتار هوشمندانه تحلیل کنیم و مبنای رفتار هوشمندانه باید نوعی دانش و اطلاعات در کلی ترین معنای آن باشد که به طور رسمی یا غیر رسمی کسب شده اند. تأثیر هوش بر رفتار هوشمندانه با حافظه آغاز می شود. یک عامل مرتبط با آن، به یاد آوردن اطلاعات، اعمال آموخته های قبلی در وضعیت موجود، یعنی توانایی انتقال یا تصمیم گیری است. برخی از افراد نسبت به دیگران ظرفیت بسیار بیشتری برای انتقال دارند که نشان از هوش بالای آنان دارد. جنبه های دیگر هوش و رفتار هوشمندانه شامل سرعت در رسیدن به راه حل ها و پاسخ ها و توانایی حل مسئله است (ابعاد هوش هیجانی).
جان میر و پیتر سالوی، ابعاد چهار گانه ی هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده اند:
1- خود آگاهی
2- آگاهی اجتماعی
3- مدیریت روابط
4- خود کنترلی( خائف الهی، دوست دار،1382).
گلمن اجزاء هوش هیجانی را در خود آگاهی، خود نظم دهی، انگیزه همدلی و مهارت اجتماعی در شغل می بیند. (جلالی1381).
هوش هیجانی با الکسی تیمیا نیز همپوشی دارد. سازه الکسی تیمیا به معنی توانایی در توصیف با آگاهی از هیجانات و خلق خویش است. فرد مبتلا به الکسی تیمیا هیجانات را بر حسب احساس های جسمی یا واکنش های رفتاری تعریف می کند تا آن ها با افکار ملازم و این تصور را به ذهن متبادر سازد که گویی معنی احساسات را نمی فهمد (پورافکاری، 1376).
الکسی تیمیا با دشواری در ایجاد تمایز میان حالات هیجانی مختلف و توانایی محدود تفکر در هیجانات و با استفاده از آن ها به هنگام مواجهه با موقعیت های استرس زا ارتباط دارد. هوش هیجانی و الکسی تیمیا با متغیر های دیگر نظیر خود آگاهی، افسردگی، اضطراب، عزت نفس و استرس ادراک شده نیز رابطه دارند. خود آگاهی و عزت نفس احتمالاً هوش هیجانی بالاتر و الکسی تیمیا هوش هیجانی پایین تر را پیش بینی می کند و بین هوش هیجانی با افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده همبستگی معکوس وجود دارد (به نقل از مشتاق زاده، 1383).
از سوی دیگر استرس پدیده ای است که همواره با زندگی انسان قرین بوده و افراد در جنبه ی مختلف زندگی با آن روبه رو بوده و آن را تجربه می کنند. همچنین در دوره ای زندگی می کنیم که با آن که تکنولوژی زندگی مادی انسان را ساده تر و سهل تر نموده اما انسان را از نظر معنوی به مراتب تضعیف نمده است. هر چند این امکانات در ارضای نیاز های بدنی مؤثر هستند. اما لزوماً نیاز های روانی را نه تنها ارضا نمی کنند بلکه گاه تهدید نیز می کنند و این امکانات گسترده ی مادی فشار های روانی عظیمی را برای انسان به وجود می آورد. امروزه استرس به قدری با زندگی انسان ها عجین شده است که مختصصان از آن با عنوان بیماری قرن نام می برند؛ هیچ کس از فشار روانی و استرس های موجود در زندگی ایمن نیست و همه در معرض آن قرار دارند. افراد برای مقابله با منابع فشار زا و استرس ها راه های مختلفی را بر می گزینند که متخصصین از آن به عنوان سبک های مقابله با استرس نام می برند(کلمن ،نیکخواه 1373).
در بررسی و تعریف روش های مقابله با فشار های روانی می توان یک طرح کلی را عنوان کرد که اولین گام به شناسایی منظم منبع فشار روانی از قبیل رخداد ها و موقعیت های فشار زا معطوف است. گام بعدی در عوارض جسمانی و روا نشناسی ناشی از فشار روانی از قبیل سر درد و یا فقدان تمزکز معطوف است و در گام نهایی باید با استفاده از راهبرد های فردی به عوامل فرهنگی در جهت مقابله با فشار روانی اشاره کرد. رفتار مقابله ای به معنی کوشش برای کنترل تقاضاهایی که بیش از اندازه و توانا هستند، می باشد. مقابله با کلیه ی جریان های در بر گیرنده تطابق و سازگاری با حد موفقیت فرق می کند. تطابق شامل کلیه ی رفتار های سازگاری اتوماتیک می باشد. اما مقابله همیشه مستلزم استرس یا نیازمند استرس است. چیز جدید یا چیزغیره منتظره یک موقعیت پر استرس را بر می انگیزد و کوشش و تلاش بیشتری برای انتخاب پاسخ مناسب اعمال می شود. ارزیابی شناختی نقش مهمی را در انتخاب رفتار های مقابله ای دارند. بدن و ذهن هر دو در تکاپوی تطبیق یافتن استرس به کار می افتند(کلمن ،نیکخواه 1373).
رفتارهای مقابله ای مانند عوامل فشارزا طیف وسیعی را تشکیل می دهند که از پاسخهای فیزیکی خودکار مانند فرار ار سر راه اتومبیل که با سرعت در حال حرکت است تا تدبیر تعیین شده است و انواع مکانیسم های دفاعی را شامل می شوند . رفتارهای مقابله ای یا موثر هستند یا خنثی می باشند و این بستگی به آن دارد که تا چه حد می توان استرسها را کم کرد یا آنرا تحریک نمود (کلمن ،نیکخواه 1373).
فشار روانی از یکسو معرف چالشهایی است که ما را به هیجان در می آورد و به کوشش و تلاش وا می دارد که بدون آن زندگی برای مردم بسیار کسل کننده و سرانجام فاقد ارزش است و از سوی دیگر معرف شرایط و انتظاراتی است که برای افراد تحمیل می شود و به گونه ای بدنی و روانی نمی تواند این انتظارات را بر آورده سازند و ممکن است به آشفتگی و در هم شکستگی از نظیر فیزیکی یا روانی منتهی گردد . بدین سان فشار روانی از یکسو نجات دهنده زندگی و از سوی دیگر می تواند ویران کننده زندگی باشد و برای فهمیدن آن باید هر دو معنا را در نظر گرفت(کلمن ،نیکخواه 1373).
همچنین موضوع فشار روانی یا استرس و آثار آن مورد توجه بسیاری قرار گرفته و علیرغم این نظر که فشارهای روانی مفید و خوش خیم نیز وجود دارد و مقداری از فشارهای روانی برای ایجاد تحریک و تلاش در انسان ضروری است اما زمانیکه بحث فشارهای مطرح می گردد بیشتر به عوارض و ضایعات آن توجه شده و فشار روانی مضر مد نظر قرار داده می شود . به هر حال واضع است که فشار عصبی اثرات فراوانی بر عملکرد افراد در جنبه های مختلف زندگی دارد. فشار عصبی حاد نیروی فرد در برابر منابع استرس زا را کاهش می دهد و فرد را در برابر فشارها و مسائل روزمره زندگی آسیب پذیر تر می سازد تا فعالیتهاو تلاشهای انسان برای نیل به هدف عقیم بماند(کلمن ،نیکخواه 1373).
نتایج تحقیقات مختلف بیانگر این واقعیت است که قرار گرفتن طولانی در معرض استرس به تغییرات مهم فیزیولوژیکی و روانی و بی ثباتی محیط داخلی بدن می انجامد. این حالت عدم تعادل در محیط داخلی بدن منجر به گسترش علائم ، سندرمها و بیماریهای اختصاصی می گردد (شیفر ، بلوچی 1370).
برخی از اختلالات از قبیل حمله های قلبی ،سکته های مغزی ، آسم، مشکلات قاعدگی،سردرد ها و جوشهای پوستی می توانند به واسطه استرس به وخامت بگرایند (کارلسون ،پژهان 1380).
استرس سیستم درونی فرد را تخریب می کند و زمانیکه پاسخهای ستیز و گریز جهت بر طرف نمودن تاثیرات عوامل استرس زا با شکست مواجه شود حالات ضعف و خستگی در فرد عارض می شود وبه صورتهای گوناگون نمایان می شود این اختلالات به صورت حالات ذهنی عاطفی و یا رفتاری بروز می نماید(شیفر ،بلوچی 1370).
مطالعات به عمل آمده تاثیرات همه جانبه استرس در روابط بین فردی و عواطف افراد را نشان می دهد. در تعاملات اجتماعی ما باید سریع، سازنده و تا حدودی نا خودآگاه تصمیمات شناختی بگریم. در این موقعیتهای اجتماعی عاطفه معمولا برشیوه ای که رفتار می کنیم موثر خواهد بود. هوش هیجانی در واقع شامل آگاهی از چگونگی و زمان این اثرها است(شیفر ،بلوچی 1370).
در اینجا اهمیت درک و مطالعه هوش هیجانی روشن می شود. هوش هیجانی بدین معنا است که حالات خلقی معمولی هم می تواند به صورت بنیادی ما را از شیوه رفتار خود و دیگران آگاه سازد. افراد معمولا از این اثر ها آگاهی ندارد لذا هوش هیجانی بالا بیانگر نگرش هشیارانه و سنجیده نسبت به این تاثیرها است. در کل افرادی که هوش هیجانی پایین دارند در موجهه با استرسهای زندگی ،سازگاری و انطباق ضعیف تری خواهند داشت و در نتیجه به افسردگی و نا امیدی و پیامدهای منفی زندگی مبتلا می شوند (مشتاق زاده 1382)
وقتی تاریخچه روانشناسی را مرور کنیم می توان فرض نمود زمانیکه فرد با یک بحران یا حتی یک اتفاق روزمره روبرو می شود خود را به سرعت در پشت مکانیزم های دفاعی پنهان می سازد یا از برخی پیامدهای روانشناختی که نتیجه بر خورد با چنین مشکلاتی است رنج می برد. در طول زندگی همه با مشکلاتی که راه حل از پیش تعیین شده ای ندارد روبرو می شویم معذلک یاد می گیریم در خصوص اینگونه مشکلات سازگاری و انطباق از خود نشان داده با بدبختی و مصیبت روبرو شده و با آن مقابله نماییم همچنین برخی مسائل قابل حل هستند و راه حل تنها با کنار آمدن با آن و تلاش فعالانه جهت مقابله با مشکل خواهد شد (رابرت الیور ،حسنی و دیگران 1383).
منابع گوناگون فشار روانی و ناراحتی ها ی عاطفی و هیجانی مراحل مختلف زندگی منجر به بروز واکنش های متفاوت در افراد می شوند. برخی از افراد بهتر از سایرین با این عوامل محرک وتنش زا مقابله کنند ودر واقع رفتارشان طوری است که از عهده مبارزه طلبی ها و هماورد جویی محیط بر می آیند در حالی که بسیاری از افراد با توجه به جنبه های شخصیتی نسبت به فشارهای روانی کاملا مستعد آسیب پذیری و بی مقاومت اند به بدین معنی که اگر با عوامل تنش مواجه شوند قادر نیستند با آنها مقابله نموده و از عهده مشکل بر آیند البته عومل بسیاری از قبیل شخصیت ، انگیزه ،توانمندبودن یا بالعکس ناتتوانی،در امر مقابله با مشکلات خاصی که در شرایط ویژه پیش می آیند می توانند در به وجود آوردن این تفاوتها دخالت داشته باشند بنابراین توجه به آن دسته از خصوصیات فرد که وی را مستعد تحمل فشار روانی می کند کاملا ضروری می نماید (کوپر،قراچه داغی وشریعت زاده 1373).
اگر بپذیریم که استرس یک تجربه و پدیده همگانی است و این تجربه را نا به هنجار در نظر بگیریم مستلزم آن است که کاری در برابرش باید انجام داد. قرین بودن همیشگی استرس با زندگی انسان ها از یک سو و جدید بودن موضوع هوش هیجانی از سوی دیگر پژوهشگر را بر این وا داشت تا موضوع پایان نامه خود را در ارتباط با این پدیده همیشگی زندگی انسان (استرس) و راه های مقابله با آن و هوش هیجانی که نقش مهمی در زندگی انسان ایفا می کند انتخاب نماید یا بررسی رابطه هوش هیجانی و مولفه های آن در برخورد با استرس می توان راهکار هایی جهت کنترل استرس و مهار آن در موقعیت های مختلف و همچنین با لا بردن هوش هیجانی افراد که بنا بر تحقیقات صورت گرفته نقش مهمی در موفقیت زندگی دارد ارئه می دهد. امید است این پژوهش برای جامعه و افراد آن در زمینه شناخت راه های مقابله با استرس و نحوه کنار آمدن با آن و آگاهی در مورد هوش هیجانی واقع گردد .
تعاریف مفهومی
هوش هیجانی: هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره ی مطلبوب خود، خلق و خو و وضع روانی و کنترل تکانش هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند.هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است (جلالی، سید احمد)
استرس:عبارت است از هرگونه محرک و عامل تنش زا روانی که باعث دگرگونی و بهم خوردن منظم حالت جسمانی فرد یا باعث عدم تعادل بدنی فرد تحت تاثیر شرایط روانی اجتماعی می گردد(استورا،دادستان 1373).
مقابله:فرایندی که طی آن فرد کوشش می کند به هنگام رویارویی به خواسته های محیطی مشکلات خود را حل نماید. روشهای مقابله ای کوششهای فعال و غیر فعال می باشد که در پاسخ به شرایط تهدید کننده با هدف رفع تهدید، کاهش ناراحتیهای هیجانی به کار برده می شود.(به نقل از آقاجانی 1375).
مقابله مساله مدار: شامل راهبردهایی در جهت حل، دوباره تعریف کردن یا کوچک شمردن تاثیرات یک موقعیت فشارزا است. تاکید اساسی در این راهبرد بر روی مسله مدار و اداره کردن آن و تلاش فعالانه در جهت حل مساله می باشد (اندلر و پارکر ،به نقل از فتوت احمدی)
مقابله هیجان مدار: راهبرد های دفاعی در جهت انکار و تحریف واقعیت و پاسخهای هیجانی با هدف کاهش تنش می باشد. این نوع راهبردها به سمت علائم ناشی از فشار روانی جهت داده می شود(اندلر و پارکر، فتوت احمدی 1380).
مقابله اجتنابی: شامل فعالیت ها و تغییرات شناختی و دوری از موقعیت فشارزا می باشد. مقابله ی اجتنابی از طریق فراموش کردن موقعیت فشارزا و کناره گیری از آن، جستجوی پاداش های جایگزین و درگیر شدن در فعالیت های تازه صورت می پذیرد (اندلر و پارکر، فتوت احمدی1380).
هوش هیجانی: نمره ای که آزمودنی بر اساس پرسشنامه هوش هیجانی پل به دست آورده است. مقابله مساله مدار: آزمودنی بر اساس مقیاس CISSبالاترین نمره را رویکرد مساله مداری گرفته باشد.
مقابله هیجان مدار: آزمودنی بر اساس مقیاس CISSبالاترین نمره را در رویکرد هیجان مدار گرفته باشد.
مقابله اجتنابی: آزمودنی بر اساس مقیاسCISSبالاترین نمره را در رویکرد اجتنابی گرفته باشد.
پیشینه تحقیق
هوش هیجانی
هوش هیجانی مفهوم جدیدی در روانشناسی نیست و می توان می توان ردپای آنرا در کارهای انجام شده در بیش از 60 سال قبل یافت (جرنیس 2002 به نقل از ایرانمنش) .
ای . ال ثورندایک که در سالهای 1920تا 1930 به خاطر ترویج مفهوم بهره هوشی معروف است هوشیاری اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد هوش هیجانی را یکی از
جنبه های بهره هوشی افراد می داند (گلمن ، بلوچ 1379) . ثورندایک هوش را به سه دسته تقسیم میکند :
الف) هوش اجتماعی (توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آنها) .
ب) هوش عینی (توانایی درک اشیاء و کار کردن با آنها) .
ج) هوش انتزاعی (توانایی در نشانه های کلامی و ریاضی و کار کردن با آنها) . (هومن ، 1380به نقل از ایرانمنش) .
وکسلر در سال 1940 به عناصر غیر عقلانی به خوبی عناصر عقلانی اشاره داشت که منظور او جنبه های عاطفی شخص و عوامل اجتماعی بود . وکسلر در صفحه 103 گزارش خود درباره هوش می نویسد : کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوش، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند . (جلالی 1381) . لیپرنیز معتقد است که تفکیر هیجانی بخشی از تفکر منطقی است و این نوع تفکر یا در معنای کلی تر هوش کمک می کند (جلامی 1381) . در سال 1968 کتل و بوچرسعی کردند تا هم پیشرفت تحصیلی در مدرسه را و هم خلاقیت را از طریق توانایی ، شخصیت و انگیزه افراد پیش بینی کنند تا اهمیت شخصیت را حتی در پیشرفت دانشگاهی نیز نشان می دهند (هومن 1380 به نقل از ایرانمنش) .
گاردنر در سال 1983 در کتاب چهارچوب ذهن اعلام می کند که فقط یک نوع هوش و خرد خاص نیست که برای نیل به موفقیت در زندگی حیاتی و مهم است بلکه برای دستیابی به سعادت و نیکبختی به شمار گسترده ای از قابلیتها نیاز داریم که آنها را می توان در هفت ویژگی خلاصه کرد . این فهرست هفتگانه عبارت است از : دو نوع قابلیت علمی شامل مهارت زبانی و توانایی منطقی - ریاضیاتی ، قدرت تجسم ، نبوغ در تحرک و جنبش ، استعداد موسیقی ، مهارتهای بین فردی و ظرفیت درون روانی . گاردنر دو ویژگی آخر را هوش فردی می نامد (گلمن ، بلوچ 1379) .
از نظر گاردنر مهمترین انواع هوش ، هوشهای روابط بین فردی و درون فردی هستند (چرنیس 2002 به نقل از ایرانمنش) . هوش روابط بین فردی در واقع توانایی در ک دیگر مردمان است : اینکه چه چیزی آنها را برانگیخته می سازد . چگونه کار می کنند و چگونه می شود با آنها همکاری کرد . هوش درون فردی توانایی به هم پیوسته ای است که بر طرف دورن باز می کردد و در واقع
19ظرفیت فرد برای خلق الگوی صادقانه و دقیق از خود است . الگویی که از آن بتواند به طور مؤثر در زندگی استفاده کند (گلمن ، بلوچ 1379) .
در سال 1985 ریون بار- آن مفهوم EQ (بهر هیجانی) را اختراع نمود تا در نتیجه آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح دهد . او اعتقاد دارد که هوش هیجانی توانایی مارادر کنار آمدن موفقیت آمیز با دیگران توأم با احساسات درونی مامنعکس می سازد. بار-آن هوش هیجانی (هوش غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روانی مرتبط می داند.
او پس از 17 سال تحقیقات خود سیاهه شخصیتی بار – آن را به وجود آورد.تست وی پنج حیطه: روابط میان فردی، درون فردی، توانایی انطباق پذیری مدیریت استرس بافشارروانی وخلق کلی را اندازه می گرفت (میرسکی، جلالی1381).
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را بر انگیخت. هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران، یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم ومحیط، پیوند دارد. گلمن در تبیین هوش هیجانی کوشش زیادی به خرج می دهد . وی اساس کار خود را بر اساس کارهای میر و سالووی نهاد ولی متغیرهای زیادی را برای روشن ساختن اجزاء هوش هیجانی به آن اضافه کرده است . او ویژگیهای شخصیتی از جمله خوش بینی ، پشتکار و توانایی به تأخیر انداختن لذت را نیز در این مورد مهم می بیند. او اظهار می دارد نقش اول من به عنوان نظریه پرداز هوش هیجانی این بود که تئوری مربوط به عملکرد را ارائه دهم که بر مبنای مدل اساسی هوش هیجانی استوار باشد و آنرا طوری تطبیق دهم تا سودمندی شخصی فرد را در محیط کار و رهبری پیش بینی نماید (گلمن 2001 ، جلالی 1381) .
پژوهشگرا ن با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت های اجتماعی, توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجان ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند.
شایان ذکر است که با همه تلاش هایی که از سال 1995 تا کنون برای تیین و تعریف هوش به عمل آمده، بعد عاطفی یا هیجانی آن بدان گونه که باید، مورد توجه قرار نگرفته است. از این تاریخ به بعد، گزارش کسانی که از دیر باز در اندیشه تدوین ابزاری برای سنجش این حیطه ذهنی غیر شناختی بودند و می خواستند آن را با معیار مناسب دیگری محک بزنند و جلوهای آن را با عدد و رقم مجسم کنند، منتشر شد و در اختیار اندیشمندان و روان شناسان قرار گرفت.
گلمن به تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منطور وی نوعی توانایی آموخته شده بر اساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه آن در عملکرد کاری فرد است (گلمن 2001 به نقل از ایرانمنش) .

 

فیزیولوژی هوش هیجانی
در انسان آمیگدال خوشه ای بادامی از ساختارهای به هم پیوسته است که روی سقف شاخ تامپورال بطن جانبی نزدیک به انتهای حلقه لیمبیک قرار گرفته است . آمیگدال انسان در مقایسه با آمیگدال نخستیها دارای حجم بیشتری است . هیپوکامپ و آمیگدال دو قسمت مهم از از مغز بویایی هستند که بعدها در جریان تکامل تبدیل به کورتکس و نئوکورتکس شدند . تا به امروز این ساختارهای لیمبیک اکثر وظایف مغز را در زمینه یادگیری و به خاطر سپاری مطالب به عهده داشته اند . آمیگدال متخصص در امور احساسی و هیجانی است . اگر آمیگدال را از مغز جدا کنیم نتیجه آن عدم توانایی کامل در سنجش اهمیت عاطفی وقایع است (گلمن ، پارسا 1380) .
آمیگدال مثل یک انبار خانگی برای خاطره های هیجانی و احساسی عمل می کند و زندگی بدون آن در واقع نوعی زندگی عاری از معنای شخصی است و هیجان بستگی به آمیگدال دارد . ژوزف لودوکس دانشمند عصب شناسی دانشگاه نیویورک نخستین کسی بود که نقش کلیدی آمیگدال را در مرکز حسی مغز کشف کرد . او توضیح داد که چگونه آمیگدال می تواند حتی مراکز اندیشه و تفکر را کنترل کند و بر فرآیند تصمیم گیری نظارت داشته باشد . عملکرد آمیگدال واکنش متقابل آن با نئوکورتکس در درک هیجان نقش اصلی را ایفا می کند (گلمن ، پارسا 1380).
هیجان خواهی به طور منفی با سطح اکسید از تک آمین ارتباط دارد یعنی وقتی سطح اکسیداز تک آمین بالا است نوراپی نفرین کمی وجود دارد یا در دسترس است اما وقتی سطح آن پایین باشد نور اپی نفرین در سطح بالایی موجود است . نور اپی نفرین از غده فوق کلیوی ترشح
می شود و نقش بسیار مهمی در تعیین هیجان دارد . نور اپی نفرین اغلب در جاهای مختلف مغز موجود است . سطح نور اپی نفرین موجود در مغز بستگی به فعال شدن مراکز پاداشی مغز دارد (فرجی 1375) .

 

مؤلفه های هوش هیجانی
به نظر گلمن هوش هیجانی که توانایی اداره کردن مؤثر خود و روابط است از 5 مؤلفه اصلی تشکیل شده است که عبارتند از :
1) خودآگاهی 2) خود مدیریتی 3) انگیزش 4) آگاهی اجتماعی یا همدلی
5) مهارت اجتماعی (گلمن ، پارسا 1380) .
1) خود آگاهی
خود آگاهی اولین جزء هوش هیجانی می باشد و به معنی داشتن درک عمیق از عواطف ، قوتها ، ضعفها ، نیازها ، انگیزه ها و سأتهای خود می باشد . افراد با خود آگاهی قوی در تمامی مراحل تحت شرایط امیدوار کننده ای قرار دارند . آنها با خودشان و دیگران درستکار و امین هستند . افراد خود آگاه می توانند درباره محدودیتها و قوتهایشان صحبت کنند و درک محکم و استواری از تواناییها و استعدادهایشان دارند و می دانند چه وقت درخواست کمک کنند (گلمن ، پارسا 1380).
خودآگاهی فقط از دید خود شخص کامل نمی شود . ما باید نظر دیگران را در مورد خود بدانیم زیرا هرکدام از ما در ابتدا فکر می کنیم که از سطح خودآگاهی بالایی برخورداریم . قسمت زیادی از واکنش درونی مستلزم این است که ارزیابی دیگران را در مورد خود بدانیم زیرا ممکن است نقطه نظر دیگران در مورد ما با آنچه فکر می کنیم در مورد ما مصداق دارد متفاوت باشد (کلمرو 2000 ، به نقل از ایرانمنش 1382).
سالووی خودآگاه را سنگ مبنای هوش هیجانی می داند و معتقد است افراد با خودآگاهی بالا نسبت به احساسات واقعی خود در زمینه های اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر آینده گرفته تا شغل که برمی گزیند احساس اطمینان بیشتری دارند (گلمن ، پارسا 1380) .
2) خود مدیریتی
دومین مؤلفه ای که ابعاد هوش هیجانی مطرح می شود مدیریت خود است که به معنی تسلط بر خود یعنی توانایی مقاومت در مقابل طوفانهای هیجانی که سرنوشت بر پا می دارد . خود مدیریتی یعنی هیجان به معنی سرکوب هیجانها نیست . به این شکل نیست که ما یک سد دفاعی محکم در مقابل احساسات وانگیزه ها درست کنیم برعکس خود مدیریتی به این می پردازد که ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تأکید است روش ابراز احساسات می باشد . خود مدیریتی برای مدیران بسیار حائز اهمیت است زیرا افرادی که احساسات و امیال خود را تحت کنترل دارند می توانند محیطی از راستی و صداقت ایجاد کنند . در چنین محیطی رقابت و اختلافات به شدت کاهش می یابد (گلمن ، بلوچ 1379) .
خود مدیریتی به دلیل رقابت نیز قابل اهمیت است زیرا تجارت روز با ابهام و تغییر همراه است . فن آوری کارها را با سرعت سرسام آوری دگرگون می سازد . افرادی که به هیجانهای خود تسلط دارند می توانند با این تغییرات هماهنگ شوند . خود کنترلی همچنین قابل یادگیری است (گلمن ، پارسا 1380) .
3) انگیزش
انگیزش تمایل فرد است به اینکه کاری را در محدوده خاصی به خوبی انجام دهد و عملکردش را به طور خود جوش ارزیابی کند . خود انگیزی زبان سائق پیشرفت
می باشد و کوشش است در جهت رسیدن به حد مطلوبی از فضیلت افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهایشان سائق زیادی برای رسیدن به اهداف و استانداردها وجود دارد (گلمن ، پارسا 1380) .
4) آگاهی اجتماعی و همدلی
آگاهی اجتماعی شامل تواناییهای همدردی و سازمان بندی امکانات می باشد . آگاهی اجتماعی یعنی به دست آوردن بیشترین احساس از عواطف دیگران . رهبران اغلب درک عمیقی از چگونگی اطراف خود دارند و نسبت به تغییرات حساس اند (گلمن ، بوتیز و ملک 2001 ، به نقل از ایرانمنش) .
همدلی بر پایه خودآهی بنا می شود و هر قدر نسبت به احساسات خودمان آگاهمند باشیم در یافتن احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود . توانایی همدلی یعنی قابلیت شناخت احساسات دیگران . همدلی می تواند در عنصرهای مختلف زندگی نقش ایفا کند . نکته کلیدی جهت افزایش حس همکاری پرورش توانایی گوش دادن در خود می باشد زیرا هرچه افراد احساس مسئولیت بیشتری کنند تحمل بیشتری برای گوش دادن به حرفهای دیگران خواهند داشت و در نتیجه به درک بهتری از احساسات طرف مقابل خواهند رسید (گلمن ، پارسا 1380) .
5) مهارتهای اجتماعی
مهارت اجتماعی به عنوان بخشی از هوش هیجانی آن طور که به نظر می رسد ساده نیست . این موضوع تنها مسأله دوستی و رفاقت نیست . هرچه افرادی که از مهارتهای اجتماعی بالایی برخوردارند به ندرت بد اخلاق هستند . مهارت اجتماعی بیشتر دوستی با یک هدف است : به حرکت وا داشتن افراد در جهتی که دوست دارید . این مهارت بیشتر به دوست یابی هدفمند مربوط می شود . مهارت اجتماعی یکی از قابلیتهای اصلی رهبری است . رهبری که نتواند همدلی خود را ابراز کند همانند کسی است که دارای آن نیست و انگیزش یک رهبر نیز بی فایده خواهد بود . اگر وی نتواند احساسات خود را به سازمان انتقال دهد (گلمن ، پارسا 1380) .
گاردنر در نظریه هوش چند گانه خود این مهارت را هوش بین فردی معرفی کرده است . از نظر گاردنر هوش بین فردی شامل خصوصیاتی از قبیل توان سازماندهی گروه ، مذاکره در جهت حل مسأله روابط شخصی و تحلیل اجتماعی است . مهارت اجتماعی باید درک هوشمندانه از احساسات و نیازهای فرد متعادل باشد و از خودشناسی نشأت گرفته باشد و این مهارت باید حاکی از عزت نفس بالایی باشد (ایرانمنش 1382) .
جان میر و پیتر سالوی ابعاد چهر گانه هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده اند:
1)خود آگاهی:
ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که فرد از هیجانات و احساسات خود آگاه باشد. توانایی خد آگاهی به افراد اجازه می دهد تا نقاط قوت و محدودیتهای خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.مدیران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده می کنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
2)آگاهی اجتماعی:
شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که دارای آگاهی اجتماعی هستند، هیجانات، عواطف و احساسات دیگران را بیشتر عملی می سازند، تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند، علاوه بر این، آنان در زمینه شناخت روند سیاستهای اداری تخصص دارند، بنابراین، رهبران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقا می دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تاثیر می گذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تاثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر می دهند.
3) مدیریت روابط:
توانایی مرتبط با هوش هیجانی، شامل توانایی برقراری ارتبطات و مراودات آشکار و قانع کننده، فرو نشاندن اختلافات و ایجاد پیوندهای قوی بین افراد است. رهبرانی که از توانایی مدیریت روابط برخوردارند، از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافات از طریق مزاح و شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. رهبری توام با برخوردار ی از توانایی مدیریت روابط اگرچه کار آمد است، کاربرد محدودی دارد.
4)خود کنترلی:
عبارت است از: توانایی کنترل هیجانات، عواطف، رفتار صادقانه، درست به شیوه های معتبر و تطبیق پذیر. رهبران خود کنترل اجازه نمی دهند بد خلقی های گاه و بی گاهی در طول روز از آنان از توانایی خود کنترلی به این منظور استفاده می کنند که بد خلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره نکشانند، یا منشاء و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین آنان می دانند که منشاء این بد خلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد.

 

مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آن ها
الف) مولفه های درون فردی Intrapersonal components
1- خود آگاهی عاطفی (هیجانی)Emotional Self Awareness
2- جراتمندی ASSERTIVENESS
3- حرمت نفس SELF REGARD
4- خود شکوفاییSELF ACTUALIZATION
5- استقلال عمل INDEPENDENCE
ب) مولفه های سازگاری ADAPTIBILITY COMPONENTS
1- آزمون واقعیت REALITY TESTING
2- انعطاف پذیری FIEXIBILITY
3- حل مساله PROBLEM SOLVING
پ) مولفه های خلق و خوی عمومی (کلی) GENERAL MOOD COMPONENTS
1- خوش بینی OPTIMIST
2- نشاط HAPPINESS
ت) مولفه های میان فردی INTERPERSONAL COMPONENTS
1- هم حسی EMPATHY
2- مسوولیت اجتماعی SOCIAL RESPONSIBILITY
3- روابط بین فردی INTERPERSONAL RELATIONSHIP
ث) مولفه های کنترل تنش ها STRESS MANAGEMENT COMPONENTS
1- تحمل تنش ها STRESS TOLERANCE
2- کنترل تکانه ها IMPULSE CONTROL

 


هوش هیجانی و مفهوم شخصیت
موضوع روانشناسی شخصیت مطالعه بخشهای مختلف روانشناختی ، سازماندهی و رشد آن با هدف برقراری ارتباط قسمتهای مختلف ذهن نظیر مکانیسمهای دفاعی ، ساختارها ، عملکردها و فرآیندها با پیامدهای زندگی است (مایر 1998 ، به نقل از مشتاق زاده 1382).
عبارتی که افراد آگاه به هنگام تصور هوش هیجانی به کار می برند : انگیزش ، هیجان ، شناخت و هوشیاری در روانشناسی شخصیت به عنوان چهار فرآیند اساسی که تقریباً پایه فیزیولوژیکی شخصیت را تشکیل می دهند مورد توجه هستند . پایه انگیزش درونی است و برای تکامل علائق ، دلبستگی و ایمنی ضروری است . سیستم هیجان شامل تجربه های درونی در پاسخ به روابط بیرونی است . در واقع یکی از اهداف شناخت کمک به ایجاد اطمینانی رضایت بخش از انگیزشها حفظ هیجانات خوشایند و نیز تفکر درباره طرح علائق درونی مانند خیالپردازی است . از سوی دیگر شناخت در خدمت ترسیم طرحهایی از دنیای خارج ، آزمایش و تجربه آنها ، استدلال مؤثر ، جدایی واقعیت از خیال و پردازش اطلاعات است . هوشیاری که به نسبت فرآیندهای پیشین بهتر قابل درک است ، آگاهی شخص از بخشهای دیگر ذهن است .
بخش دیگر شخصیت مدلهایی از خود مانند مفهوم «خود »، خود آرمانی ، هویت و تاریخچه زندگی است . مدلهایی از خود در جهان مثل نقش ها ، دلبستگیها و
همانند سازی و مدلهایی از جهان مانند آگاهی از زمان است . این الگوها جنبه هایی از انگیزشهای فردی ، هیجانات ، شناختها و حالات هوشیاری را در بر می گیرند که در نقشه هایی از خود و دنیای اطراف ادغام می شوند .
سومین بخش شخصیت صفات هستند . این صفات هم مربوط به خود فرد
می باشند مانند عزت نفس و خودآگاهی و هم صفات کلی که شامل مواردی مانند برونگرایی، هوش کلامی و ... است . در کل ویژگی ها از انگیزه هایی ساده ، هیجان و شناخت که در تعامل مدلهای اکتسابی از خود و دنیا ایجاد می شوند متفاوت هستند . این توصیف نسبی از شخصیت است اما برای درک اصطلاح هوش هیجانی از منظر شخصیت کافی است . برای مثال ما متوجه شدیم که هیجان تنها یکی از چهار بنیاد شخصیت را در بر می گیرد که با شناخت ، انگیزش و هوشیاری متفاوت است (مایر 1998 ، به نقل از مشتاق زاده 1382) .

 

 

 

 

 


سبکهای مقابله با استرس
استرس
اصطلاح استرس یا فشار روانی از کلمه لاتین Stringer به معنای در آغوش گرفتن ، فشردن ، فشرده شدن گرفته شده است . رفتارهایی که با احساسات متضاد همراه اند . به عنوان مثال
می توان کسی را در آغوش گرفت و در عین حال وی را دچار اختناق کرد و نهایتاً منجر به اضطراب و درماندگی او گردید (لوولو ، قریب 1371) .
تعریف انجمنی پزشکی آمریکا از فشار روانی عبارتست از هر نوع مداخله که مزاحم سلامت روانی و جسمانی فرد باشد (ایلندرو موران ، مهریار 1378) . از طرف دیگر برخی از پژوهشگران فشار روانی را به عنوان یک محرک در نظر می گیرند که از خارج بر خرد تحمیل می شود (استورا ، دادستان 1373) .
توماس هلمز فشار روانی را واقعه محرکی که لازم است خرد با آن سازگار شود تعریف کرد . بنابراین از این دیدگاه فشار روانی موقعیتی است که خواسته های غیر معمول داشته و نیازمند الگو در زندگی جاری فرد باشد مانند امتحان ، بلای طبیعی ، طلاق و ... (ریو ، سید محمدی 1381) .
در دیدگاه دیگری فشار روانی به منزله یک پاسخ فیزیولوژیک در نظر گرفته می شود که این الگو مبتنی بر سندرم تطابق عمومی سلیه می باشد سلیه فشار روانی را چنین تعریف می کند : یک پاسخ غیر اختصاصی است که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه می شود از خود نشان می دهد (لوولو ، قریب 1371) . طبق نظر سلیه هرگاه شخص برای مدت نسبتاً طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب ، افزایش تنش عضلانی و ... را تجربه کند بدن وی دچار فشارروانی می شود (ریو ، سید محمدی 1381) .
دیدگاه سوم فشار روانی را نه به عنوان یا محرک و نه به عنوان پاسخ فیزیولوژیک در نظر می گیرد بلکه از این دیدگاه فشار روانی به شبکه وسیعی از عواملی چون محرک ، پاسخ ، ویژگیهای فردی ، ارزیابیها و سبکهای سازشی گفته می شود که با یکدیگراند تعامل دارند (استورا ، دادستان 1373) .

 

ویژگیهای خاص استرس
لازاروس 6 ویژگی اصلی و 4 ویژگی فرعی را برای فشار روانی در نظر می گیرد :
1) فشار روانی به عنوان نظامهایی از متغیرهای وابسته است . به این معنا که فشار روانی به عنوان یک فرآیند در نظر گرفته می شود و نظامی از متغیرهای محیطی ، شخصی ، شناختی ، فیزیولوژیکی و ... در ابعاد آن مؤثراند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله57    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه

دانلود مقاله هوش

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله هوش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

در گذشته، بسیاری از اقدامات برای رشد و تکامل کودکان خردسال بر دو عملکرد متکی بود:
آماده کردن کودکان برای ورود به دبستان و یا آزاد کردن خانواده ها از گرفتاری مراقبت از کودکان در روزهای کار. این دو عملکرد بخش مهمی از سیاست و اقدامات تربیتی رشد و تکامل کودکان خردسال را تعیین می کردند. اکنون در رشد و تکامل کودکان خردسال، بْعد سوی که تاکنون نادیده گرفته شده بود، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است و به عنوان پایه و اساس آن تلقی می شود و آن تندرستی و رفاه کلی کودک و رشد و تکامل احساس و ذهن او است.
این بْعد است خود را در دنیای پرآشوب و تضاد و دستخوش تغییرات دائم نشان می دهد. همانگونه که تحقیقات مکرر را نشان داده اند، مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال راه گشای زندگی در آموزش، خوداتکائی و پژوهش است. رشد و تکامل کودکان خردسال، مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال نامیده می شود تا بیشتر بر مفاهیم رشد و تکامل تأکید شود. لیکن چه عبارت رشد و تکامل کودکان خردسال و چه مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال بکار رود، منظور فرایند تحقق یافتن حق هر کودک برای زنده ماندن، پشتیبانی، مراقبت و مطلوب ترین رشد و تکامل از آغاز بارداری به بعد است. (سازمان ملل متحد یونیسف، ترجمه عالی پور، 80)
کودک انسان، بی دفاع است و عدم آمادگی اش برای دنیای خارج بسیار طولانی است، طولانی تر از دورانی که برای موجودات شناخته دیگر وجود دارد. خردسالی دورانی پْر از بیم و خطر و همچنین پْر از امکانات فوق العاده است. زمانی است برای اکتشاف، تجربه و تغییرات عمده. در این دورة حساس، کودک تمایل مثبتی به یادگیری و نیز علاقة زیادی به مشارکت در کارهای دنیای خارج پیدا می کند. (سازمان ملل متحد یونیسف، مترجم: عالی پور، 80)

 

مفهوم و تعریفی مختلف هوش
همچنان که افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگی‌های روانی و شخصیتی نیز بین آنها تفاوتهای آشکار وجود دارد. مطالعه نوشته‌های فلاسفه و دانشمندان قدیم نشان می دهد که انسان حتی از گذشته‌های بسیار دور از تفاوتهای فردی آگاه بوده است.
چنانکه افلاطون در کتاب جمهوریت تفاوتهای فردی انسان ها را مورد توجه قرار داده و گفته است که هر فرد باید به شغلی متناسب با استعدادها و تواناییهایش گمارده شود. او دربارة تفاوتهای افراد، در کتاب جمهوریت خود چنین گفته است: «اشخاص به طور کاملاً یکسان به دنیا نمی آیند، بلکه از نظر استعدادهای طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند، یک شخص برای نوع خاصی از شغل و دیگری برای شغلی دیگر مناسب است».(پاشا شریفی، 1374)
ارسطو شاگرد برجستة افلاطون نیز در نوشته های خود تفاوتهای فردی و گروهی انسانها را از نظر تواناییهای مختلف مورد توجه قرار داد و به تفاوتهای موجود بین گروههای نژادی اجتماعی، و جنسی اشاره کرد.
در قرون وسطی تفاوتهای فردی چندان مورد توجه قرار نگرفت. تصمیهای فلسفی در رابطه با ماهیت ذهن عمدتاً به طور نظری انجام می گرفت و روشهای تجربی در مشاهده و سنجش رفتار به کار بسته نمی‌شد. در این زمان روان شناس قوای ذهن که توسط سنت آگوستین و سنت توماس مطرح شده بود بر نظام آموزش قرن عصر حاکم بود. (پاشا شریفی، 74)
براساس این نظریه، حافظه، تخیل و ارادة عناصر اساسی ذهن به شمار می روند و پرورش این قوا موجب می شود که انسان در همة زمینه ها توانایی و مهارتهای لازم را کسب کند. در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی عده ای از دانشمندان تعلیم و تربیت مانند روسو، پستالوزی هربارت، و فروبل تفاوتهای فردی کودکان را از نظر علایق، فعالیتهای ذهنی و توانایی های یادگیری مورد توجه قرار دادند که در روشهای تعلیم و تربیت کودکان تأثیری عمیق برجای گذاشت.(پاشا شریفی، 74)
براساس دیدگاه مرسوم، هوش عبارت است از برخی ویژگی های نسبتاً ثابت فرد که در تعامل بین محیط و وراثت شکل می گیرد(استرنبرگ و گریگورنکو ، 1997). آزمونهای معمول هوش و توانشهای مرتبط با آن میزان موفقیت و تسلط شخصی را که چندین سال پیش به دست آورده است اندازه گیری می کند. آزمونهایی نظیر آزمونهای واژگان، درک مطلب، قیاس کلاس، حل مسائل ریاضی و سایر آزمونهای مشابه همگی تا حدودی آزمونهای موفقیت است. حتی آزمونهای استدلال انتزاعی به اندازه گیری موفقیت در حل کردن نمادهای مضری می پردازد که در مدارس غرب آموزش داده می شود(آزمایشگاه شناخت تطبیقی انسان، 1982).
پدیده هوش بارزترین فعالیت توان ذهنی در بشر می باشد که قدرت سازگاری او را در محیط میسر می سازد. مطالعه هوش از دیرباز مورد نظر روان شناسان بوده و در سالهای اخیر تحقیقات فراوان در این باب انجام گرفته است.(عظیمی، 1369)
یکی از تعریف‌هایی که خیلی زیاد مورد استفاده قرار گرفته تعریفی است که وکسلر در 1958 پیشنهاد کرده است. او هوش را به عنوان یک استعداد کلی شخص برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعریف کرد. بنابراین، از نظر وی هوش شامل توانایی های فرد برای تفکر منطق، اقدام هوشمندانه و برخورد مؤثر با محیط است از نظر وکسلر هوش می تواند اجتماعی، عملی و یا انتزاعی باشد و نمی توان آن را از ویژگی هایی مانند پشتکار، علایق و نیاز به پیشرفت مستقل داشت. به نظر هامفریز هوش عبارت است از خزانة مهارتهای ذهنی آدمی و بورینگ عقیده داشت هوش چیزی است که به وسیلة آزمونهای هوش اندازه گیری می شود.(پاشا شریفی، 1373)
چندین راه برای تعریف هوش وجود دارد، سه نظر متداول:
- هوش عبارت است از توانایی یادگیری
- هوش عبارت است از توانایی فرد در تطبیق با محیط خود
- هوش عبارت است از توانایی تفکر انتزاعی (براونینگ، 1990).
این سه تعریف مغایر یکدیگر نیستند، تعریف اول تأکید بر تعلیم و تربیت دارد. تعریف دوم بر شیوه مواجه افراد با موقعیت‌های جدید تأکید می کند، و تعریف سوم ناظر بر توانایی افراد در زمینه استدلال کلامی و ریاضی است. به این ترتیب، این سه توانایی با یکدیرگ وجوه مشترکی دارند.
در زمینه هوش دو نظر کلی، تواناییهای ذهنی انسان دارای یک عامل مشترک است که اسپیرمن آن را عامل g معرفی می کند. در نظریه چند عامل، چند عامل مجزا یا مهارتهای اساسی وجود دارد که هر فعالیتی با یک یا چند عامل از آنها درگیر است.(جلال بامدادی ـ بهرام صادق پور، 87)
هوش، یکی از مفاهیم انتزاعی است که تفسیر و تحول زیادی داشته است. عده ای هوش را محصول استعدادهای ذهنی و تعدادی هوش را توانایی یادگیری، خوب استدلال کردن، سازگاری با محیط و تحلیل اطلاعات می دانند. بینه عقیده داشت:« هوش چیزی است که به وسیلة تست او سنجیده می شود» و بورینگ معتقد بود: «هوش چیزی است که به وسیلة آزمونهای هوش اندازه گیری می شود».(شریفی، 1383)
کوششهایی که برای تدوین یک تعریف دقیق از هوش به عمل آمده اغلب با مشکل مواجه بوده و به تعریفهای بهت انگیزی منجر شده است. دلیل این امر آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و درواقع هیچگونه پایة محسوس و عینی و فیزیکی ندارد. هیچ نقطه ای در مغز انسان وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوشی دانست. اصطلاح هوش فقط نامی است که به فرایندهای ذهنی فرضی یا مجموعة رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود در نظریه های هوش در عمل نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه است (پاشا شریفی، 1374).
چنین رفتاری شامل توانایی های مختلف و دیگر متغیرهای شخصیتی است که از فردی به فرد دیگر تفاوت می کند.
بنابراین، هوش یک برچسب کلی برای گروهی از فرایندهاست که از رفتار ما و پاسخهای آشکار افراد استنباط می شود. به عنوان مثال، می توان فنون حل مسئله را مشاهده کرد و نتایج حاصله از به کار بستن این فنون را مورد سنجش قرار داد، اما هوش، کم فرض می شود این فنون را به وجود می آورد به طور مستقیم قابل مشاهده و اندازه گیری نیست. مفهوم هوش تا اندازه ای شبیه اصطلاح «نیرو» در فیزیک است: نیرو را می توان از روی آثاری شناخت و از این طریق حضور آن را استنباط کرد. هوش نیز موجب می شود که شخص به محض برخورد با مسائل مختلف به شیوه های معین رفتار کند. (پاشا شریفی، 74)
دیدگاه بدیل دربارة هوش آن است که هوش یک نوع خبرگی رشد یابنده است و آزمونهای هوش نوعاً یک بعد محدود از خبرگی را اندازه می گیرد. دیدگاه تکوین خبرگی سهم عوامل ژنتیکی را منبع تفاوتهایی در توانایی تکوین مقدار مشخصی از خبرگی نمی داند. بسیاری از ویژگی های انسانی از جمله هوش، نشان دهندة تغییرات هنگام و تعامل میان عوامل ژنتیکی و محیط است. اگر چه سهم ژنی را در هوش افراد می توان به طور مستقیم اندازه گیری و یا حتی برآورد کرد. اما چیزی که اندازه گیری می شود بخشی از آن چیزی است که علائم تکوین خبرگی نامیده می شود.(استنبرگ، ترجمه: حجازی و عابدینی، 1385)
یکی از قدیمی ترین تعریفهای هوش توسط بینه و سیمون (1916) به صورت زیر مطرح شده است:
«قضاوت، و به عبارتی دیگر، عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن، به خوبی استدلال کردن این فعالیت های اساسی هوش به شمار می روند. (پاشا شریفی، 1373)
در حالی که بینه و سیمون هوش را در اصل قضاوت درست در برخورد با مسائل تلقی می کنند، روانشناسان دیگر هوش را توانایی تفکر انتزاعی، توانایی یادگیری، استعداد حل مسئله یا توانایی سازگاری با موقعیت های جدید می دانند.(پاشا شریفی، 73)
هوش توانایی جسمی عمومی بویژه توانایی کاربرد لحظه ای از حافظه یادگیری استدلال و توجیه شرایط جدی را می گویند.(زرگری، 1369)
وکسلر روان شناس آمریکایی هوش را این طور تعریف می کند:
- مجموعه شایستگی‌های فرد در تفکر عاقلانه رفتار منطقی و سودمند و اقدام موثر در سازش با محیط.
آلفرد بینه در سال 1857-1911 روان شناس فرانسوی می گوید:
- هوش آن چیزی است که آزمونهای هوش آن را می سنجد و باعث می شود که افراد عقب مانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز کند.(میلانی فر، 1370)
استرنبرگ (1985) عملکرد در آزمونهای هوش و در شاخص های موفقیت را به عنوان فرامؤلفه های تفکر مطرح می کند. بازشناسی مسائل، تعریف مسائل و تنظیم راهبردهای حل مسائل، بازنمایی اطلاعات، تشخیص منابع و نظارت و ارزیابی راه حلهای مسئله، تکوین این مهارتهای حاصل تعامل و تغییر همگام محیط و ژن است.
همانطور که افراد بشر از نظر شکل و قیافة ظاهری با یکدیگر متفاوت هستند، از لحاظ خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگی های روانی و شخصیتی نیز با هم تفاوت دارند. حتی نوشته های فلاسفه و دانشمندان قدیم بیان می دارد که انسان درگذشته های دور به تفاوتهای فردی اعتقاد داشته است. افلاطون فنی برای گزینش سربازان و نظامیان مناسب برای مدینة فاضله خود گونه ای از «آزمون عملی» را پیشنهاد کرد. (آناستازی، 1958، ترجمه: شریفی، 1376)

 

تعریف تربیتی هوشی:
به اعتقاد روان شناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو یک نوع استعداد، تحصیل به شمار می رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می کند که کودکان باهوش نمره های بهتری در دروس خود می گیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را می توان به نمره ها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیت‌های زندگی بستگی به میزان هوش ندارد.

 

تعریف تحلیل هوش
بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی و یا قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موقعیت های جدی و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شادی بهترین تعریف تحلیل هوش به وسیله دیوید وکسلر روان شناس آمریکایی پیشنهاد شده باشد که بیان می کند: هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطبق و رفتار مؤثر در محیط. (عبدالعزیز ـ 85)

 

تعریف کاربردی هوش
در تعاریف کاربردی، هوش پدیده ای است که از طریق تستهای هوش سنجیده می شود و شاید عملی ترین تعریف برای هوش همین باشد.(عبدالعزیز ، 85)
به طور کلی تعاریف متعددی از هوش صورت گرفته است و بنابراین اساس طبقات مختلفی از انواع هوش زیر مطرح شده است:

 

انواع هوش از دیدگاه ترندایک.
ترندایک رفتار هوشمندانه را متشکل از توانایی های خاص گوناگون می داند. او از سه نوق صحبت می کند که افراد مختلف در هر یک از این انواع می توانند متفاوت باشند.
هوش انتزاعی: این نوع از هوش با اندیشه و نمادها سروکار دارد. درک روابط اجزا و پدیده ها با این نوع از هوش ارتباط دارد. توان درک نظری و ریاضیات و ... به این نوع هوش مرتبط است.(سیدمحسن فاطمی، 87)
هوش مکانیکی: به ویژگیهایی ارتباط دارد که به بهره گیری موثر از ابزارها و انجام اعمال و فعالیتها مربوط می شود. افرادی که از نظر انجام فعالیتها و مهارتهای عملی بازده خوبی دارند، از هوش مکانیکی بالایی برخوردارند.
هوش اجتماعی: بر تواناییهای فردی که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر می سازد اطلاق می شود. (سید محسن فاطمی، 87)

 

انواع هوش از دیدگاه اسپیرمن
اسپیرمن معتقد است که همه کارکردهای روانی و یک عامل کلی هوش (g) و شماری از عوامل اختصاصی هوش (s) وجود دارد. به عبارتی او هوش را به یک نوع هوش کلی و تعدادی هوش اختصاصی تقسیم می کند. (سیدمحین فاطمی ـ 87)

 

انواع هوش از دیدگاه ترستون
ترستون بر خلاف اسپیرمن معتقد است که نوعی از هوش به نام هوش کلی وجود ندارد و بلکه هوش از انواعی از استعدادهای نخستین روانی تشکیل یافته است. که شامل هوش کلامی، استعداد عددی، درک روابط فضایی، درک معنای کلامی، حافظه، استدلال و ادراک را شامل می شود. هوش کلامی روابط واژگان ارتباط کلامی و استعداد عددی سرعت و دقت در عملیات حساب را شامل می شود. درک روابط فضایی به استعداد پی بردن به بازشناسی و همگونی شکلی به یاری بینایی اطلاق می شود و منظور از درک معنای کلامی عبارت از به خاطر سپردن واژه های منحصر به فرد است.
منظور از حافظه، حفظ کردن هرگونه طرف و نقشه، شعر و قطعه، اعداد و ارقام، به صورت طولی و راست و استدلال به استنتاج قاعده و اصول از موارد مختلف و همچنین توانایی در حل مسائل اطلاق می شود. ادراک عبارت است از تمیز دادن اختلافهای اندازه، شکل، طول و عرض یا جای خالی واژه ها و اندامها در شکل. (سیدمحسن فاطمی، 87)

 

تقسیم بندی هوش به انواع کلامی و عملی (غیرکلامی)
این نوع تقسیم بندی در آزمونهایی چون استنفرد ـ بینه و آزمون هوش وکسلر دیده می شود. در سال 1937 ترمن با همکاری مریل تجدیدنظری در آزمون هوش استنفرد ـ بینه به عمل آوردند و آن را به دو دسته M و C ( کلامی و عملی) تقسیم نمودند.
هرچند این دسته بندی در تجدید نظر سال 1960 چهار گستره عمده استدلال کلامی، استدلال انتزاعی، استدلال کمی و حافظه کوتاه مدت را در انواع هوش که مورد سنجش قرار می داد شامل شود.
آزمون وکسلر زیر دو نوع هوش کلامی و عملی را اندازه گیری می کند. نوع آزمون که هوش کلامی را دارای آزمون می سنجند عبارتند از: اطلاعات عمومی،‌درک مطلب محاسبه عددی، تشابهات، فراخوانی ارقام یا حافظه عددی و اجزا آزمونهای مربوط به هوش شعاعی عبارتند از: تکمیل تصاویر، تنظیم تصاویر، طراحی مکعبها، الحاق قطعات ، رمزگردانی یا رمزنویسی.(سیدمحسن فاطمی، 87)

 

انواع هوش از دیدگاه اشترن برگ
اشترن برگ از نظریه خود را در دهة 80 میلادی مطرح کرده به اجزای عالیه، عملیاتی و اجزا کسب معلومات در هوش اشاره می کند و بر این اساس هوش را به انواع هوش کلامی، هوش کاربردی و هوش اجتماعی تقسیم می کند.
هوش کلامی: در این نوع هوش فرد مطالب را به سرعت می خواند و می فهمد و در سخن گویی واژگان بیشتر و دقیقتری بکار می برد.
هوش کاربردی: با استفاده از این نوع هوش فرد هوشمند همواره موقعیت ها را خوب بررسی می کند و مسایل خود را به نحو مطلوب و موفقیت آمیز حل می کند.
هوش اجتماعی : فرد هوشمند با این نوع از هوش را آن گونه که هستند می پذیرد و رفتار و کرداری با سنجیدگی و ژرف نگری همراه است. (سیدمحسن فاطمی، 87)

 

انواع هوش از دیدگاه گاردنر
هاورد گاردنر روان شناس آمریکایی را در هفت نوع جداگانه مشخص کرده است:
هوش زبانی یا کلامی، هوش هنر موسیقی، هوش منطق ریاضی، هوش فضایی، هوش حرکات بدنی، هوش اجتماعی و هوش درون فردی یا مهار نفس، گاردنر معتقد است که افراد آدمی برای هر مسأله خاصی، هوش مربوط به آن مسأله را بکار می برند.
هوش هیجانی دارای حداقل 4 مؤلفه است: اولین مؤلفه هوش هیجانی، آگاهی هیجانی است. هیجانات طیف وسیع و گسترده ای دارند. شادی، شور و شعف هیجانات مثبت و ترس و اضطراب از هیجانات منفی هستند. منظور از آگاهی هیجانات این است که تا چه اندازه هیجانات خود را بشناسیم و اینکه بدانیم در شرایط مختلف آنچه بر ما حاکم است چیست؟(سیدمحسن فاطمی ، 87)

 

هوش از دیدگاه رشد
پیاژه هوش را نوعی انطباق فرد با جهان خارج تلقی می کند. درواقع او بر این باور است که انسان برای ادامه حیات خود باید وسایل انطباق خویش با محیط را فراهم آورد. از این دیدگاه هوش عبارت است از نمونه ای ویژه از انطباق زیستی، یا توانایی ایجاد کنش متقابل و کارا با محیط.
پیاژه رشد شناخت را عبور گام به گام از بازتابهای نوزاد تا توانایی بزرگسالی از حیث استدلال منطقی و انتزاعی می داند. براین اساس، سازوکار(مکانیسم) حالات رشد شناخت برای هر فرد اختصاص به خود او دارد، زیرا محیط هر فرد وضعیت خاص بر او تحمیل می کند و در نتیجه، رشد شناخت هر فرد هم محدود به فرایندهای عام رشد ذهن و هم محدود به تجارب خاص اوست.(جلال بامدادی ، 87)
پیاژه استدلال می کند که چهار عامل اساسی در رشد تفکر آدمی تأثیر می گذارد:
1) بلوغ زیست شناختی
2) تجربه امروزی از محیط فیزیکی
3) تجربه اندوزی از محیط اجتماعی
4) تعادل.
با بلوغ کودک، ساختار جسمی او کاملتر می شود و می تواند از محیط خود با مهارت بیشتری کسب تجربه کند.
فرایند تعادل جویی نیز، به سبب تنظیم و یکپارچه سازی تغییراتی که در اثر بلوغ و نیز تجارب مادی و اجتماعی پدید می آید، در تحقق رشد کودک از نظر توان شناخت نقشی مهم دارد. درواقع، تعادل جویی از طریق جذب و انطباق، فرد را از حالت عدم تعادل به سوی تعادل می برد. از دیدگاه پیاژه، هوش همین فرآیند تعادل جویی است.(بهرام صالح صدق پور، 87)

 

تاریخچه مطالعات مربوط به هوش
مسأله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بیان انسانی موجب می شود، از دیرباز مورد توجه بوده است. زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف می توان مشاهده کرد. برای مثال زیست شناسان، هوش را به عنوان عامل سازی و بقا مورد توجه قرار داده اند. فلاسفه بر اندیشه های مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت، بر توانایی یادگیری تأکید داشته اند.
در مقاله ای معتبر که در سال 1904 منتشر شد، چارلز اسپیرمن روان شناس بریتانیایی، نخستین کوشش برای تحقیق در ساختمان هوش را با روشهای تجربی و کمی تشریح کرد.
پیدایش مقیاس هوش بینه ـ سیمرن، در سال 1905، به دنبال آن تهیه و استاندارد شدن مقیاس استنفر و بینه در سال 1916 در امریکا، از فعالیتهای اولیه به منظور تهیه ابزار اندازه گیری هوش بوده است. البته در سال 1838 اسکیرول به منظور تهیه ضوابطی برای تشخیص و طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی، روشهای مختلفی را آزمود و به این نتیجه رسید که مهارت کلامی فرد بهترین توانش ذهنی اوست. جالب آن که بعدها نیز مهارت کلامی از عوامل اساسی توانشی ذهنی شناخته شده امروز نیز محتوای اکثر تستهای هوش را مواد کلامی تشکیل می دهد.
ترستون، ژندایک، سیریل برت، گیلفورد، فیلیپ و رنون، از دیگر افرادی بودند که در زمینه هوش به تحقیق و بررسی پرداختند. (عبدالعزیز ـ 85)

 

تاریخچه آزمون های هوش
شروع آزمون های هوش از فرانسه و شهر پاریس می باشد و تاریخ آن نیز اوایل قرن بیستم است. در آن زمان مدارس پاریس تعدادی دانش آموز داشتند که ظاهراً از روی تعلیمات معمول استفاده ای نمی بردند. مشکل در این بود که آیا علت عدم یادگیری مناسب نبودن روش تدریس بوده و یا کودکان از نظر هوش ضعیف بودند. بدیهی است تعریف عملی هوش در اینجا مصداق دارد زیرا هوش را معیاری برای پیشرفت و موفقیت تحصیلی می دانستند. به منظور مطالعه در باب این موضوع هیئت مخصوص مأموریت یافت. در میان اعضاء هیئت مزبور دانشمندی بنام «آلفرد بینه» بود که با همکاری سیمون، اولین آزمون هوش را ابداع نمودند. با این تصور که پیشرفت تحصیل با پدیده هوش ارتباط دارد بینه و سیمون از خود سؤال کردند برای موفق شدن در امر تحصیل وجود چه عاملی الزامی است. در حقیقت تفسیر پرسشی مزبور این است که بخش های سازنده هوش چه می باشند. پاسخ آن مستلزم استفاده از تعریف تحلیل هوش است زیرا شامل برخی از توانایی ها می گردد که در پیشرفت و موفقیت تحصیلی بکار می روند. بینه و سیمون متوجه شدند که از میان سایر عوامل ظاهراً توانایی و مهارت در استفاده از لغات و تفاوت و تمیز گذاردن میان حوادث مختلف و همچنین بخاطر داشتن و کاربرد و یادگیری اعداد ارتباط با آنچه که آنان هوش خواندند دارند. با توجه به این مطالب دو دانشمند فرانسوی فوق الذکر مبتکر اولین آزمون هوش می باشند. (عظیمی، 1369)
سیر تحول نظریه های زیربنایی تست های هوش
بطور یقین یکی از اثرگذارترین کتاب های تمام ادوار، کتاب «منشاءانواع» داروین (1859) است. داروین در این کتاب بیان کرد که می توان تکامل انواع و تحول انسان را در فرآیند تکاملی انتخاب طبیعی جستجو کرد. او معتقد بود که ظرفیت‌های انسان در برخی حواس با حیوانات رده های پایین تر پیوستگی دارد.
فرانسیس کالتون (برادرزاده داروین)، احتمالاً نخستین نفری بود که نتایج داروین را برای مطالعة هوش انسان کشف کرد. گالتون (1883) معتقد بود که در کیفیت عمومی، افراد باهوش تر را در زمینه های متفاوت به وسیلة سطح انرژی خارق العادة خود قابل شناسایی هستند. دوم، ویژگی حساسیت است. طبق نظریه، هر چقدر باهوش تر باشیم، نسبت به محرکهی اطراف خود حساس تر خواهیم بود. گالتون به مدت هفت سال (1890-1884) در موزه کنرینگتون جنوبی در لندن مبادرت به سنجش هوش مردم کرد.
آزمونهای او اختلاطی از ابزارهای اندازه گیری بود، وسایل نظیر سوت برای اندازه گیری بلندترین صدایی که یک فرد می تواند ادارک کند و یا پوکة فشنگ که با مواد مختلف پر می شود تا توان افراد را در تشخیص وزنهای مختلف شناسایی کرد(استرنبرگ، ترجمه حجازی و عابدینی، 1385). مهمترین کار گالتون ابداع روشهای آماری برای تجزیه و تحلیل داده های مربوط به تفاوتهای فردی و کمی ساختن نتایج آزمایشها بود. (هومن، 1380)
روشهای آماری مورد مطالعة وی بعدها توسط کارل پیرسون توسعه پیدا کرد، و به تدوین روش همبستگی گشتاوری منجر شد (شولتز، شولتز، 1987، ترجمه شریفی، 1383)
در آن زمان مردم، این آزمونها را جدی می گرفتند از جمله روان شناسی به نام جیمز مک کین کتل که ایده های گالتون را به امریکا برده است. کتل (1890) آزمون مشابهی را طراحی کرد که شامل فشردن یک ابزار و آوردن فشار تا زمانی که فرد درد را احساس کند، بود. ویسلر (1951) یکی از شاگردان کتل، دریافت که نمره های این آزمون با یکدیگر، با نمرات دانشگاهی مرتبط نمی باشند. این یافته، سؤالی را در مورد اعتبار آزمونهای هوش گالتون و کتل پیش می آورد(استرنبرگ، ترجمه: حجازی و عابدینی، 1385). کتل برای نخستین بار واژه »تست» و اصطلاح «تست روانی» را وارد فرهنگ روان سنجی کرد. او معتقد بود که با تست های تشخیص حسی و زمان واکنش می توان کنشهای روانی را اندازه گیری کرد.(هومن، 1380).
در سال 1904، وزیر آموزش عمومی فرانسه در پاریس برای یافتن راهی جهت تشخیص کودکان عقب مانده ذهنی کمسیونی، اطمینان از این بود که فقط کودکانی در کلاسهای مخصوص عقب ماندگان ذهنیت قرار بگیرند که نمی توانند از آموزشهای معمولی استفاده کنند. آلفرد بینه و همکارش تئودور سیمون آزمونهایی را در این راستا طراحی کردند(استرنبرگ، ترجمه حجازی، عابدینی، 1385).
این آزمون در سال 1905 انتشار یافت که 30 سؤال داشت و به ترتیب سطح دشواری از آسان به مشکل تنظیم شده بود و سه کارکرد شناختن یعنی قضاوت ، درک و فهم و استدلال را اندازه گیری می کرد. (شریفی، 1383)
در سال 1916 یک روانشناسی امریکایی به نام لویس ام. ترمن ، آزمون بینه را به انگلیسی ترجمه کرد و در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا بر روی کودکان امریکایی میزان کرد و آن را آزمون استنفورد ـ بینه نامید. ترمن اصطلاح هوشبهر (IQ) را در این آزمون به کار بست. در جنگ جهانی اول، برای سنجش افرادی که وارد ارتش امریکا می شوند، ضرورت یک آزمون هوشی گروهی احساس شد، بدینسان آزمون ارتشی آلفا و بتا ساخته شد. آزمون آلفا یک آزمون کلامی بود که برای افراد باسواد که خواندن و نوشتن زبان انگلیسی را می دانستند به کار می رفت و آزمون بتا یک آزمون غیرکلامی بود که روش نشان دادن آن از راه عمل و پانتومیم بود و برای افراد بی سواد یا کسانی که زبان انگلیسی را نمی دانستند اجرا می شد.(شریفی، 1383)
وکسلر در سالهای دهة 1930 مطالعة تعدادی از آزمونهای استاندارد را آغاز کرد و برای ساختن مجموعة اولیة مقیاس خود، 11 خرده آزمون را انتخاب نمود (شریفی، 1383). آزمونهای وکسلر سه سطح دارد: مقیاس هوش بزرگسالان وکسلر (WAIS-III) ، مقیاس هوش کودکان دبستانی وکسلر (WISC-III) و مقیاس هوش کودکان پیش دبستانی وکسلر(WPPSI-R).
آزمونهای وکسر منجر به سه نمره اصلی می گردد: یک نمره کلامی، یک نمره عملی و یک نمره هوش کلی (استرنبرگ، ترجمة حجازی و عابدینی، 1385).
در چند دهة گذشته، آزمونهای هوش در راستای رویکردهای مبتنی بر نظریه،‌حرکت کرده اند.
چند آزمون براساس نظریه هوش سیال و هوش متبلور طراحی شده است (کتل، 1971، هارن ، 1994).
هوش سیال شامل تفکر انعطاف پذیر و توانایی حل مسائل جدید است. هوش متبلور بیانگر دانش تراکمی است. آزمونهایی که مخصوصاً برای ارزیابی هوش سیال و متبلور طراحی شده شامل آزمون هوش نوجوانان و بزرگسالان کوفمن (1993) و آزمون های تجدید نظر شدة توانایی شناختی وودکاک ـ جانسون (1989) هستند.(استرنبرگ، ترجمة : حجازی و عابدینی، 1385)
کتل با استفاده از تحلیل عامل و اجرای روش چرخش های متمایل به این نتیجه رسید که این دو عامل از هم متمایز اما وابسته به یکدیگرند. هر دو نوع هوش با «توانایی درک روابط» سروکار دارند، اما هوش سیال در مورد بسیاری از زمینه های متفاوت، کلیت دارد. کتل به این نتیجه رسید که هوش سیال فرد، موقعی که توسط تست های بری از فرهنگ اندازه گیری شود، در 14-15 سالگی به اوج خود می رسد. اما توانش متبلور نتیجة کاربرد هوش سیال در تجارب آموزشگاهی است و تا 25-30 سالگی تکامل می یابد.(هومن، 1380)
آزمون نظریه مدار دیگر، ارزیابی شناختی داس ـ ناگلیری است (1997). این ازمون مبتنی بر نظریة لوریا (1976-1973) است که یک از نظریه های زیست شناختی است و بر طبق آن مغز مرکب از سه واحد است: یک واحد برانگیختگی، یک واحد حسی ـ درون دادی و یک واحد سازماندهی و برنامه ریزی. آزمون داس ـ ناگلیری منجر به نمراتی در حیطة توجه، برنامه ریزی، پردازش همزمان و متوالی می گردد.
جهت گیری که در آزمونهای هوش وجود دارد توجه به سنجش عملکرد نوعی به جای عملکرد حداکثر و پویاست. آزمونهای سنتی هوش بر عملکرد حداکثری تأکید دارند و عبارتند از: بکارگیری تلاش ذهن شدید و جدی برای به حداکثر رساندن نمره فرد. آزمونهای عملکرد نوعی به دنبال تکمیل آزمونهای متعارف هوش با سنجش علاقه و رجحان برای فعالیت های ذهنی هستند(اکرمن و هگستاد ، 1997). سطح تلاش ذهن که بیشتر در عملکرد تکالیف روزانة فرد دیده می شود، بنای آزمونهای عملکرد نوعی هستند. این آزمونها این مزیت را دارا هستند که تنیدگی را کاهش داده و هوش را در موقعیت خاصی که نوعاً در آن موقعیت نشان داده شده است اندازه می گیرند.
سرانجام آزمون پویا، رویکردی است که توانایی بالقوه فرد را ارزیابی می کند. ایدة آزمون پویا از نظریات ویگوتسکی (1978) نشأت گرفته است و توسط فورشتاین (1979)،رند و هی وود ، هوفمن و جنسن (1985) تکوین یافته است. آزمون پویا مبتنی بر این است که تفاوتی بین ظرفیت نهفتة یک فرد و توانایی واقعی رشد یافتة او وجود دارد، که ویگوتسکی آن را تحت عنوان «حوزه مجاور رشد» مطرح می کند. آزمون پویا در تلاش است تا این حوزه را از طریق ارزیابی یادگیری در زمان آزمون اندازه گیری کند(استرنبرگ، ترجمه : حجازی و عابدینی، 1385).
بی شک نیازها، مشکلات و حس کنجکاوری از جمله عواملی است که همواره انسانها را به تفکر و تفحص در زمینه های مختلف کشانده و تغییر و تحولات شگرفی را در زندگی بشر به وجود آورده است. تنوع داشته های بشر شاخصهای مختلف علوم و دیدگاهها و نظریه های مختلفی را در هر حوزه ایجاد و توسعه بخشیده است و در این میان بررسی و مطالعه عملکرد ذهن انسان تاریخ بسیار طولانی دارد و از گذشته های دور فلاسفه و پزشکان به دنبال راههایی برای شناخت و تجزیه و تحلیل رفتارها بوده اند. یکی از مفاهیمی که به لحاظ انتزاعی بودن دچار تغییر و تحول گشته مفهوم هوش است. هوش از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته، عده ای هوش را محصول چند استعداد ذهنی و تعدادی هوش را توانایی یادگیری، سازگاری با محیط ، خوب استدلال کردن، تحلیل اطلاعات می دانند.
بورینگ عقیده داشت «هوش چیزی است که به وسیله آزمونهای هوش اندازه گیری می شود». (شریفی، 1383)
مروری بر تعاریف هوش نشان می دهد که پنج حوزه در تعاریف متعدد هوش مورد تأکید بوده است: تفکر انتزاعی، یادگیری از راه تجربه، حل مسئله از راه بینش، سازگار شدن با موقعیتهای جدید، تمرکز و تداوم در به کار انداختن تواناییها برای رسیدن به یک هدف مطلوب. (مارنات، 1379، ترجمه: شریفی ، نیکخو)
در سالهای 1900 تا 1920 جنبش جدیدی پدید آمد که می خواست وسیله ای برای سنجش هوش پیدا کند. دانشمندان آن زمان میزان IQ را روشی برای شناسایی افراد باهوش یافتند اما مطالعات بعدی محدودیتهای این روشها را آشکار ساخت. بسیاری از افراد باهوش در تواناییهای اداره رفتار و کنار آمدن با دیگران دچار مشکل بودند و عده ای باهوش متوسط در زندگی افراد موفقی بودند. (برادبری، گریور 1384، ترجمه: گنجی)
گاردنر(1989) با این اعتقاد که استدلال، هوش، منطق و دانش معنای یکسانی ندارند، دیدگاهی نو از هوش ارائه کرد که به سرعت مورد پذیرش بسیاری از برنامه ریزان آموزش قرار گرفت. او هوش را به عنوان «استعداد حل مسائل یا تولید محصولاتی که در یک یا چند فرهنگ باارزش شمرده می شوند» تعریف کرد. (گاردنر و هتچ ، 1989)(شریفی، 1383 به نقل از مارنات، 2003)

 

عوامل مؤثر بر هوش
از عوامل مهم مؤثر بر هوش، تغذیه و دیگر شرایط دوران بارداری است. تغذیه مناسب در این دوران و رعایت بهداشت جسمی و روحی مادر، تأثیر مهمی در هوش نوزاد خواهد داشت. سطح هوش والدین، تغذیه دوران کودکی و نوزادی، شرایط و امکانات محیطی نوع ارتباط والدین با کودک از دیگر عوامل مؤثر در رشد و شکوفایی هوش به شمار می روند. عوامل محیطی مثل وجود محرکات مناسب در محیط پرورش کودک که او را به کنجکاوی و کنکاش وامی دارد در بروز و ظهور و شکوفایی هوش وی نقش اساسی دارد. (عبدالعزیز ـ 85)
از بین عواملی که در پرورش هوش مؤثرند عالم زیر از همه مهمتر و مؤثرتر می باشد:
1- محل سکونت
2- سطح اجتماعی و اقتصادی والدین و شغل آنها
3- حجم و وسعت خانواده.(آموزش و پرورش استثنایی قزوین، 82)

 

محیط و تأثیر آن در پیشرفت تحصیلی
از مدتها پیش معلوم شده است که تفاوتهای آشکاری بین هوش کودکان برحسب سطح اجتماعی و اقتصادی والدین آنها وجود دارد. هر اندازه، در مقیاس شغلی و اجتماعی بالاتر برویم نتیجة متوسط کودکان در آزمونهای هوش، بر همان اندازه بیشتر خواهد بود.
تعداد کودکان باهوش در محیط های اجتماعی ـ اقتصادی بالا بیشت راز تعداد آنها در محیط های اجتماعی ـ اقتصادی پایین است. برعکس، تعداد کودکان عقب مانده هوشی در محیط های اجتماعی ـ اقتصادی فقیر، بیشتر از تعداد آنها در محیط های اجتماعی ـ اقتصادی غنی است.این مشاهدات ثابت می کند که کودکان در مجموع، به سطح ذهنی موجود در محیط زندگی خود دست می یابند.(گنجی، 1386)

 

اهمیت خانواده
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی است که شالوده حیات اجتماعی محسوب می گردد و گذشته از وظیفه فرزندآوری و پرورش کودک که موجب استمرار و بقاء نوع بشر می گردد وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیتهای اقتصادی، آموزش و پرورش، اجتماعی کردن فرد را نیز بر عهده دارد. خانواده رابطه‌ای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها، سازمانها و مؤسسات اجتماعی نقش مهمی در انتقال ارزشها، هنجارها و میراث فرهنگی جامعه به عهده دارد. (قرائی، 75)
موقعیت اجتماعی خانواده، وضع اقتصادی آن، افکار و عقاید، آداب و رسوم ایده آل‌ها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنان در رفتار کودکان نفوذ فراوان دارد. چنانکه می دانید خانواده در زمینه اجتماعی، اقتصادی، تربیت دینی، هنری و مانند این‌ها با هم اختلاف دارند. شکل و ساختار خانواده‌ها، طرز ارتباط هر یک از اعضای خانواده با یکدیگر و جامعه ای که خانواده در آن به سر می برد در تمام موارد یکسان نیست بنابراین تأثیر خانواده‌ها در رفتار افراد مختلف است. در یک خانواده شکل کار و طرز ارتباط اعضای خانواده به گونه ای است که محیط خانواده را برای تأمین احتیاجات اساسی کودکان چه در زمینه جسمانی و چه در زمینه روانی مساعد می سازد. رفتار کودکی که در این خانواده پرورش می یابد با رفتار کودکی که محیط خانوادگی وی مانع تأمین احتیاجات اساسی اوست کاملاً متفاوت است. نظر اعضای خانواده نسبت به کودک و شیوه پرورش او از جمله طرز نگرش آنان نسبت به بهداشت، تعلیم و تربیت،‌تغذیه و زندگی جمعی آنان در پرورش کودک مؤثر است. (فرجاد، 83)

 

خانواده با وضعیت اقتصادی مطلوب
معمولاً کودکان باهوش از خانواده هایی که از لحاظ وضع اقتصادی اجتماعی پیشرفته هستند برمی خیزند. زیرا که محیط خانوادگی بدون شک در پیشرفت قوای فکری آنها مؤثر است. ولی تعداد زیادی از افراد نابغه نیز در خانواده های فقیر و پست اجتماعی پیدا شده اند. (شاملو، 1385)
وضع مالی مناسب خانواده در پیشرفت تحصیلی اثر مستقیم و مثبت دارد و هر چه خانواده در سطح بالاتری از رفاه قرار داشته باشد، میزان مثبت تحصیلی دانش آموزان بیشتر است.
به طور کلی فرزندان طبقات مرفه از محیط و شرایط بهتری برخوردارند و به این علت در تحصیل به نتایج بهتر و موفقیت بیشتری می رسند. هر چند ممکن است فرزندان بسیاری از افراد مرفه، کودکان بی استعداد و فرزندان افراد غیرمرفه بسیار بااستعداد و باهوش باشند ولی از این حقیقت نمی توان غافل شد که نسبت والدین طبقات بالای اجتماعی ( از نظر فرهنگی ـ اقتصادی) که فرزندان آنها از نظر تحصیل و شغل موفق هستند بیشتر از والدین طبقات پایین تر اجتماعی هستند که فرزندان موفقی دارند. لذا تأثیر عواملی چون وضعیت اقتصادی حتی اگر به صورت عامل پروراننده و بارورکننده در حالت مثبت و عامل بازدارنده در حالت منفی نیز فرض می شود بسیار مهم است. (میرزاحسن، 1369)

 

خانواده با وضعیت اقتصادی نامطلوب
در زمان بحران اقتصادی و کسادی، فقر و بیکاری افزایش می یابد و از دلگرمی افراد کاسته شده و روحیه آنها تضعیف می گردد.
فقر حتماً موجب عقب ماندگی نمی شود ولی امکان آن وجود دارد زیرا در بسیاری از آن موارد فقر به سلامت و آسایش کودک لطمه می زند.
کودکان خانواده های فقیر معمولاً از غذای خوب و کافی استفاده نمی کنند و در وضع کثیف و نابسامانی بسر می برند و مادرانشان آنقدر گرفتار و مشغول به کار هستند که ناتوانند به نحو آبرومندی از آنان مراقبت کنند.(فرجاد، 1383)
تغذیه ناکافی در عدم سلامت ـ خانه شلوغ ـ کمبود و فقدان محرکاتی هوشیارانه و روشنفکرانه و پایه های ضعیف و تجربیات فقیر مکالمه ای، فقدان توجه والدین به تحصیل فرزند و مدرسه ضعیف و آینده اقتصادی نامطمئن، همه عواملی هستند که در پایین آمدن میزان موفقیت تحصیلی افراد مؤثرند.(میرزاحسن، 1383)
موفقیت اجتماعی خانواده

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   75 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله هوش

تست هوش

اختصاصی از فی گوو تست هوش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تست هوش


تست هوش

این فایل یکی جالبترین فایل های فروشگاه میباشد چراکه محتوی ازمونی بسیار جالب است که میزان نبوغ و هوش افراد را می سنجد و با ازمایش هایی که در بر دارد انها را به تفکر وا می دارد سپس بر اساس نمرات خامی که کودک به دست می اورد هوش انها را در چندین رده بندی از جمله نابغ،پرهوش،باهوش،متوسط و... قرار می دهد
شما می بایست پس از انجام از مون ها نمره ی خود را با نمره ی های هر رده مقایسه کنید تا ببینید شما جز کدامین دسته هستید
بسیار جالب است توصیه میکنم حتما امتحان کنید


دانلود با لینک مستقیم


تست هوش