سازهی فرسودگی شغلی ابتدا در یک مجموعه اشعاری منسوب به ویلیام شکسپیر به نام «سالک احساساتی»در سال 1599 مورد استفاده قرار گرفته است. بعدها در سال 1961 فردی به نام گریندر مورد یک مراجع آن را به کار برد. ولی در دههی 1970 روانپزشکی بریتانیایی به نام فرویدنبرگ به جوامع علمی آن را معرفی کرد فرسودگی در دهه 1970 بهصورت واکنشی به فشارزاهایبین فردی در شغل توصیف گردید و در دههی 1980 بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
در حالت کلی، فرسودگی نتیجهای از یک استرس مزمن و طولانی در محیط کار است که به طور مناسب مورد توجه قرار نگرفته و درمان نشده است و به وسیله خستگی، مسخ شخصیت و کاهش رضایت از کیفیت کار مشخص میشود. در ابتدا تصور میشد که این سندرم در مشاغلی یافت میشود که با مردم سرو کار دارند و عمدتاً به تعدادی مشاغل از جمله پزشکان، کارمندان مراکز بهداشتی، مددکاران اجتماعی، روان درمانگران، مشاوران و معلمان اشاره میشد، با این حال در سایر مشاغل هم دیده میشود. نتایج تحقیقاتی چند نشان میدهد که این فرسودگی به ویژه در مشاغلی مانند جراحی، آتش نشانی، پرستاری، خدمات اورژانس که با استرس بیشترهمراه است دیده میشود. در فرسودگی، خستگی فیزیکی، عاطفی و روانی ایجاد میشودکه در ابتدا شناسایی آن سخت است؛ درگیری بیشتر به کار، خستگی و علاقه افراطی به آن پیش درآمد ابتلا به فرسودگی است
تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی