فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله آسم

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله آسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


آسم یک بیماری ریوی مزمن و التهابی ا ست که مهمترین ویژگی آن مشکلات تنفسی پی درپی است

 

افراد مبتلا به این بیماری از حملات یا دوره‌های شدیدی به هنگام وارد شدن هوا به داخل ریه ‌ها ودشواری در تنفس

 

رنج می‌برند. این حملات زمانی بروز می‌کنند که مجاری هوایی در ریه‌ها در اثر عوامل خاص محیط زیستی دچار

 

بیش‌فعالی شده وسپس ملتهب ومسدود می‌شوند. این حمله‌ها شبیه به کشیدن نفس عمیق در هوای به شدت سرد

 

زمستان است. در این حالت نفس کشیدن سخت‌تر شده وباعث بروز آسیب‌دیدگی می‌شود وممکن است در نهایت به

 

سرفه کردن بیانجامد. به این ترتیب با نفس کشیدن صدای خس خس یا سوت از ریه‌ها شنیده می‌شود.

 

عوامل مولد بیماری آسم چیست؟

 

عوامل مولد بیماری آسم تحریک کننده‌های موجود در محیط زیست هستند که می‌توانند علائم وحملات بیماری را تشدید

 

کنند. عوامل و موجبات بسیاری وجود دارند که می‌توانند علائم بیماری را تشدید کنند ومعمولا از فردی به فرد دیگر

 

متفاوت هستند. از این رو شما می‌توانید با شناسایی وجلوگیری از تماس با این عوامل تحریک کننده از بروز علائم

 

شدید وآزار دهنده بیماری پیشگیری کنید. در واقع شناسایی وجلوگیری از تماس با آنها باید به عنوان بخشی از

 

فعالیت‌های لازم برای کنترل موفقیت‌آمیز بیماری در نظر گرفته شود. البته لازم به ذکر است که از بین بردن عوامل

 

محرک بیماری به طور کامل امکانپذیر نیست، اما با این حال اگر به این بیماری مبتلا هستید باید تا حد امکان این

 

عوامل را درمنزل ومحیط کار بکاهید. این امر به شما کمک می‌کند که با حداقل علائم بیماری وحملات آن مواجه باشید.

 

بررسی‌ها نشان می‌دهد که مهمترین عوامل محرک بروز حمله‌های آسم شامل کشیدن سیگار، ذرات گرد وغبار،

 

نگهداری از حیوانات خانگی، وجود سوسک‌ حمام در محیط زندگی، وجود کپک وقارچ در فضاهای بسته، دود، ادکلن‌ها

 

وخوشبو کننده‌های قوی واسپری‌های قوی، گرده‌ها وقارچهای موجود در فضاهای باز، فعالیت، سرماخوردگیو

 

عفونت‌ها، هوا وبرخی عوامل دیگر هستند.

 

علائم بیماری آسم کدامند؟

 

وقتی بیماری شما تحت کنترل نیست چه اتفاقی برای شما می‌افتد؟ آیا به هنگام نفس کشیدن صدای سوت از ریه‌هایتان

 

می‌شنوید؟ آیا در اطراف سینه خود احساس گرفتگی شدید می کنید؟ اکثر بیماران مبتلا به آسم یک یا چند نمونه از این

 

علائم را با خود دارند؟

 


1- خس خس سینه: این صدایی است که اغلب این بیماران به هنگام نفس کشیدن مخصوصا به هنگام بازدم آن را

 

می شنوند.

 

-2 سرفه کردن: سرفه‌های شدید که ممکن است تا مدت‌های طولانی ادامه داشته باشند واغلب یا در شب بروز

 

می‌کنند و یا در شب تشدید می‌شوند.

 

-3 گرفتگی سینه: در این حالت بیمار احساس می‌کند که طنابی به دور سینه‌اش بسته شده ودچار تنگی نفس

 

می‌شود. درست مثل اینکه بیمار از داخل نی ناچار به نفس کشیدن است ویا حتی شدیدتر ومثل اینکه هرگز نمی‌تواند

 

نفس خود را بیرون بدهد.

 

این علائم ممکن است زمانی بروز کنند که شما برنامه درمانی خود را مطابق با دستورات وتوصیه‌های پزشک

 

متخصص به دقت دنبال نکنید ویا زمانی که به عوامل محرک بیماریتان تماس داشته باشید. در اینجا دو حالت اصلی

 

که در اعماق مجاری هوایی در ریه‌های بیمار در صورت بروز علائم بیماری ونیز حملات آن رخ می دهد مطرح

 

شده است.

 

گرفتگی: ماهیچه‌های اطراف مجاری هوایی در ریه‌ها در این حالت به یکدیگر فشار می‌آورند یا منقبض می‌شوند.

 

این گرفتگی " انقباض برونشیتی" نامیده می‌شود ومی‌تواند اعمال دم وبازدم را برای بیمار دشوار کند.

 

التهاب: در صورت ابتلا به این بیماری مجاری تنفسی در ریه‌ها متورم شده وتحریک پذیر می‌شوند ودر صورت

 

بروز حمله‌ها این مشکلات تشدید می‌شود. به این ترتیب با متورم شدن مجاری تنفسی بیمار هوای تازه کمتری را

 

می‌تواند وارد ریه‌های خود کند. در نتیجه مهمترین مطلب برای بیمار مبتلا به آسم این است که این بیماری می‌تواند

 

در حالتی خاموش وموذیانه همواره همراه بیمار باشد. مجاری تنفسی بیمار ممکن است چه با وجود علائم وچه

 

بدون آنها در شرایط آرام هم گرفته وهم ملتهب باشند. به همین دلیل درمان آسم به طور روزانه حتی در مواقعی که

 

حال بیمار خوب است ضرورت دارد چراکه بر اساس شواهد پزشکی رو به افزایش اگر بیماری بدون درمان رها

 

شود می‌تواند منجر به آسیب عملکرد ریه‌ها در دراز مدت شود.

 

راه درمان آسم چیست؟

 

بهترین راه جلوگیری از بروز حملات خودداری از تماس با مواد وعوامل تحریک کننده است. همچنین داروهای خاصی

 

نیز برای کاهش حالت انقباض والتهاب مجاری تنفسی وجود دارد که پزشک متخصص آنها را برای بیمار تجویز

 

می‌کند.

 

رییس انجمن کودکان گفت : تزریق واکسن سرماخوردگی در افراد به خصوص کودکان علاوه برایجاد هزینه و

 

عوارض سود دیگری ندارد.

 

دکتر "سیداحمد سیادتى"، افزود : اکثر خانواده ها خواستار تزریق واکسن سرماخوردگى به کودکان خود هستند، در

 

حالى که این واکسن حامل تعداد کمى از این ویروسهاست ودر افرادى که مبتلا به آسم و بیمارى قلبى هستند خطرناک

 

است . وى بااشاره به وجود بیش از۲۰۰ نوع ویروس سرماخوردگى اظهارداشت : زمانى که فردى سرما مى خورد

 

بدن نسبت به آن ویروس ایمن مى شود بنابراین با افزایش سن تعداد سرماخوردگى ها کمترمى شوند.

 

این متخصص بیماریهاى عفونى کودکان در ادامه با اشاره به اعتقاد برخى اذعان کرد : بدن بصورت طبیعى این

 

(گاماگولوبین )خانواده ها مبنى بر تزریق ماده را مى سازد، بنابراین اگر این ماده از طریق واکسن وارد بدن شود

 

ممکن است بدن دیگر آن را نسازد.

 

وى افزود : لذا تزریق این ماده تنها در مواردى که کودک بصورت ژنتیکى ومادرزادى آن را نمى سازد توصیه مى

 

شود.

 

دکتر سیادتى گفت : گاهى اوقات سرماخوردگى با آلرژى که همراه با سرفه ، عطسه ، گرفتگى صدا وبرخى مواقع تب

 

همراه است ، اشتباه گرفته مى شود. وى تصریح کرد : این بیماریها باید توسط پزشک از یکدیگر تشخیص داده

 

شود، زیرا هر یک درمان مخصوص به خود را دارد ودر موارد آلرژى باید عامل آن درمان شود در غیر این صورت

 

این ویروس باعث ایجاد آسم در کودک مى شود. وى آلرژى را یکى از شایع ترین بیماریهاى فصل پاییز دانست

 

وافزود : علت افزایش وبروز این بیمارى در فصل پاییز افت دماى هوا، تغییر فصل وگرده افشانى گیاهان است .

 

متخصص بیماریهاى عفونى کودکان با بیان این که هر ماده غذایى مى تواند عامل مستعدساز وتشدیدکننده آلرژى

 

درافراد باشد، تصریح کرد : افراد توانایى کشف عوامل تشدیدکننده آلرژى را در خود دارند. به گفته وى، عطسه ،

 

سرفه ، آب ریزش بینى وچشم ، ترشحات پشت حلق ودربرخى موارد تهوع از علایم بیمارى آلرژى است . دکتر

 

سیادتى براى پیشگیرى از بیمارى آلرژى، شست وشوى دهان وبینى(روزى۳ بار)، خوددارى از مصرف خودسرانه

 

داروهاى ضدآلرژى، استفاده از ماسک ورعایت بهداشت فردى را به افراد توصیه کرد.

 

رییس انجمن پزشکان کودکان همچنین سیگار را یکى از مهمترین عوامل بروز سرماخوردگى عنوان کرد وگفت :

 

کودکان والدینى که سیگارى هستند بیشتر از سایر کودکان در معرض عفونتهاى ویروسى مانند سرماخوردگى

 

مى شوند.

 

دکتر سیادتى با بیان این که کودکان ۳ تا۷ ساله ۵ بار در سال دچار سرماخوردگى مى شوند، اظهارداشت : نیکوتین

 

موجود در سیگار باعث مى شود که مژ ک های دستگاه تنفسى قادر به انجام کار خود نشوند ومیزان ابتلا به

 

عفونتهاى مکرر وریوى افزایش یابد. به گفته وى، والدین باید از کشیدن سیگار درمنزل پرهیز کرده وحتى الامکان

 

آن را ترک ویا در خارج از منزل آن را استعمال کنند.

 

وى همچنین خوددارى از مصرف مواد غذایى شیمیایى، انواع سس ها، کنسروها، کالباس ها، چیپس ها، پفک ها را

 

جهت پیشگیرى از این بیمارى ها توصیه کرد وگفت : استفاده از غذاهاى سنتى وطبیعى، ورزش منظم ، رعایت

 

بهداشت دهان ودندان ، حلق وبینى در بهبود بیمارى سرماخوردگى، آسم وآلرژى بسیار مفید است .

 

تحقیقات نشان می‌دهد به جز قرص‌های استروئیدی تجویز دیگر داروهای ضد آسم ومصرف آنها طی دوران بارداری

 

بر روی جنین تاثیر سوء ندارد.

 

تحقیقات نشان می‌دهد به جز قرص‌های استروئیدی تجویز دیگر داروهای ضد آسم ومصرف آنها طی دوران بارداری

 

بر روی جنین تاثیر سوء ندارد.بر اساس نتایج این تحقیق که در نشریه "اخبار پزشکان" ویژه همایش تخصصی آسم

 

به چاپ رسیده است ،این یافته‌ها تاکید مجددی برای پزشکان است تا با دستورالعمل‌های درمانی موجود زنان باردار

 

مبتلا به آسم را تحت درمان مناسب قرار دهند.در این مطالعه محققان میزان رشد جنین را در5 ‬زن باردار مبتلا به آسم

 

که از استروئیدهای استنشاقی سیستمیک (خوراکی)استفاده می‌کردند وبا ‪ ۳۰۳‬ زن در گروه کنترل که فاقد آسم بودند

 

مقایسه نمودند.به گفته محققان ،نوزادان زنانی که استروئیدهای خوراکی مصرف می‌کردند به طور متوسط نزدیک به ‪

 

۲۰۰‬گرم از نوزادان زنان دیگر گروهها کم وزن تر بودند. وزن وقد هنگام تولد نوزادان مادران در سه گروه دیگر

 

تفاوت چندانی با هم نداشتند.همچنین اندازه متوسط دور سر ومیزان ‪ SGA‬در میان گروه‌ها،تفاوت قابل ملاحظه‌ای با

 

یکدیگرنداشتند.البته این گزارش نشان می‌دهد میزان ‪ SGA‬در میان کسانی که از دوزهای بالاتر استروئیدهای

 

خوراکی استفاده می‌کردند نسبت به کسانی که از دوزهای کمتر استفاده می‌کردند بیشتر بود.به گفته محققان ،

 

استراتژی مطلوب در زنانی که در سنین تولید مثل هستند ودچار بیماری مزمن می‌باشند این است که تحت رژیم

 

درمانی مناسب قبل از بارداری براساس بیماری یشان قرار گیرند تا در صورت باردار شدن کنترل مناسب روی

 

بیماریشان وجود داشته باشد. به گفته محققان ،کورتیکوستروئیدهای استنشاقی همچنان بهترین درمان برای کنترل

 

آسم هستند وبه نظر نمی‌رسد که به میزان زیادی بر رشد جنین تاثیر بگذارد.البته محققان هشدار می‌دهند که برای

 

حصول اطمینان ورد هرگونه اثر جانبی بالقوه کورتیکوستروئیدهای استنشاقی بر رشد جنین ،لازم است مطالعات

 

وسیع تر وبزرگتری در این زمینه انجام شود.دومین همایش تخصصی آسم توسط انجمن آسم وآلرژی ایران از ‪ ۲۳‬تا

 

‪ ۲۵آبان ماه سال جاری در بیمارستان امام خمینی برگزار شد.

 

تشخیص زود هنگام آسم و انجام اقدامات درمانی می تواند از پیدایش آسم مزمن و تغییر ساختار جدار مجاری هوایی جلوگیری کند.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران واحد علوم پزشکی تهران مرحوم دکتر ابوالحسن فرهودی، فوق تخصص آسم

 

و آلرژی کودکان در مقاله ای درخصوص درمان آسم در کودکان خاطرنشان کرده است: آسم یکی از بیماریهای مزمن

 

و التهابی ریه است که در کودکان شایع است.

 

سرفه هایی که بعد از هر سرماخوردگی طولانی همراه با تنگی نفس و خس خس سینه شبانه و خصوصاً تشدید آن

 

بعداز ورزش، گریه و خنده پیدا شود و اغلب به داروهای «گشادکننده برونش» مانند بتا2 آگونیستها پاسخ بدهد

 

می تواندآسم باشد.

 

در کودکان 6 تا 12 ماه، آسم شایع نیست و به دلیل عفونت ویروسی به ویژه برونشیولیت همراه با ویزینگ می شود

 

که می تواند موقتی و زودگذر باشد.

 

درمان:

 

مرحله بعد از تشخیص، تعیین برنامه و پلان درمانی است. برای این کار لازم است درجه شدت را درصورت امکان با

 

انجام اسپیرومتری مشخص کنیم پلان درمانی را در حمله حاد آسم، آسم خفیف، متوسط و بدخیم درنظر بگیریم.

 

در حمله حاد آسم اولین دارو استنشاق بتا2 آگونیستها به فواصل هر 2 ساعت، 4 ساعت و 6 ساعت با به کارگیری

 

آسان نفس یا بنولایزر شروع می شود. به علاوه از استروئید استنشاقی یا خوراکی تجویز می شود.

 

چنانچه ظرف چند ساعت داروهای مذکور مؤثر نبود یا با پیشرفت علائم تنگی نفس و تاکی پنه سیانوز، بستری شدن

 

دراورژانس ضرورت دارد. در کودکان بالاتر از پنج سال باید به وضعیت آلرژیک سینوزیت توجه داشت و با درمان

 

آنها درکنترل و بهبود آسم کودک بهره برد.

 

تشخیص:

 

برای تشخیص آسم علاوه بر سن کودک، سابقه آلرژی در والدین و فامیل درجه 1 و 2، وجود زمینه اتوپی را تعیین

 

نموده در مرحله دوم وجود ضایعات اگزمایی صورت در ماههای اول زندگی و مصرف شیرخشک (فرمولا) با شیشه و

 

سیگار کشیدن پدر و اطرافیان سبب پیدایش التهاب گلو و ویزینگ و منجر به آسم می شود.

 

در کودکان بزرگتر از یک سال آسم شایعتر است، با این وجود هر ویزینگ را نباید به عنوان آسم تلقی کرد بلکه جسم

 

خارجی و آسپیراسیون شیر در اطفالی که با شیشه شیر می خورند و بیماری CF در کودکان با وزن و رشد کم و

 

مدفوع چرب و نشانه کلابینگ ناخنها، بیماریهای غیر آسم که ویزینگ دارند را مطرح می کند.

 

با مطالعه وضع خانواده و مسکن و تحصیلات والدین و درآمد خانواده و جمع بندی آن اگر به آسم مشکوک شدیم با

 

انجام تست جلدی و شمارش ائوزینوفیلهای خون محیطی و تأثیر داروها بر روی سرفه و خس خس کودک می توان

 

تشخیص آسم را در نظر داشت.

 


ورزش و دیابت

 

اگر شما دیابت دارید یکی از بهترین چیزهایی که برای شما لازم است فعالیت است . یک برنامه ورزشی منظم و ممتد

 

می تواند قند بدن شما را تثبیت کند ، نیاز به دارو و انسولین را کاهش می دهد و تغییرات وزن را کنترل می کند دیابت

 

خطر ابتلا به بیماریهای قلبی را افزایش می دهد اما ورزش آنرا پائین می آورد . مهمتر از همه اینکه ورزش کمک

 

می کند تا از زندگی لذت بیشتری ببریم . البته قبل از شروع به ورزش باید با پزشک خود مشورت کرده و وضعیت

 

بیماری خود را برای وی توضیح دهیم . ممکن است پزشک مربوطه یک ورزش فیزیکی کامل و فرح بخش را به

 

شما توصیه نماید . شما ممکن است به یک تست ورزش برای ارزیابی عملکرد قلب خود نیاز داشته باشید تا بهترین

 

ورزش برای شما تعیین شود .

 

فعالیتها :

 

فعالیتهایی که به احتمال زیاد به کاهش ریسک بیماریهای قلبی و کنترل دیابت کمک می کنند عبارتند از :

 

فعالیتهای هوازی مانند : قدم زدن ، راهپیمایی آهسته، دوچرخه سورای یا شنا کردن که البته با شدت و اندازه کافی

 

در حد بالا رفتن ضربان و بیشتر شدن تنفس صورت میگیرد . شما بیشترین استفاده را از این ورزشها زمانی کسب

 

خواهید کرد که هر کدام از این فعالیتها را به مدت ۳۰ دقیقه یا بیشتر و ۳ بار در هفته انجام دهید . بعلاوه ورزشهای

 

قدرتی ( مانند وزنه برداری ) هم به تناسب اندام و سلامت قلب شما کمک می کند .

 

اگر شما هیچگونه فعالیتی نداشته اید باید این برنامه به آرامی و آهسته شروع نمائید . مثلاً‌ با ۵ دقیقه در روز پیاده

 

روی در یک محل آرام و راحت و سپس افزایش سرعت و مدت قدم زدن زمانی که احساس کردید قوی تر شده اید .

 

بخاطر داشته باشید که بعضی فعالیتها از هیچی بهتر است . فعالیتهای فیزیکی که می تواند روزانه انجام گیرد مثل بالا

 

رفتن از پله بجای آسانسور ، پارک نمودن وسیله نقلیه خود دور از محل کار و پیاده رفتن تا محل کار که اینها می

 

تواند رضایتبخش باشد .

 

چه ورزشی را انتخاب کنیم ؟

 

باید ورزشی را انتخاب کرد که از انجام آن احساس لذت می کنیم اما بعضی از ورزشها ممکن است مناسب نباشند .

اگر شما احساس سرگیجه یا سبکی سر می کنید هنگامی که در حالت عمودی قرار دارید و یا در حال شنا کردن و یا

 

دوچرخه سواری هستید بهتر است بجای آن ورزش آهسته راهپیمایی نمائید و یا قدم بزنید .

 

افرادی که رتینوپاتی دیابتی دارند باید از ورزشهایی که بطور واضح فشارخون را بالا می برند ( مانند وزنه برداری )

 

اجتناب نمایند .

 

اگر دچار کاهش حس در پاها هستید باید مراقبت ویژه از پاهای خود بعمل آورید و یک پوشش مناسب برای پا

 

انتخاب کنید و ورزشهایی را انتخاب کنید که به پاهای شما فشار کمتری می آورد . ( مانند دوچرخه سواری ، شنا،

 

پارو زدن ) که از قدم زدن بهتر می باشد .

 

فعالیتهایی مثل صخره نوردی و یا غواصی بعلت احتمال کاهش قند ( هیپوگلسیمی ) ممکن است خطرناک باشد .

 

وزنه برداری می تواند مکمل رضایتبخشی در کنار فعالیتها باشد . برای بیشتر افرادی که دیابت دارند استفاده از

 

وزنه های سبک ولی به تعداد دفعات بیشتر بر استفاده از وزنه های سنگ و تعداد تمرینات کم ارجعیت دارد .

 

« نکات ایمنی »

 

پیشگیری از آسیب دیدن بوسیله گرم کردن بدن به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه با فعالیتهای متوسط و کششی و هم چنین

 

انجام این کار ۵ تا ۱۰ دقیقه بعد از ورزش کردن ، قدم زدن در یک محیط مناسب راه خوبی برای گرم کردن بدن است

 

ورزش روی سوخت و ساز بدن تأثیر گذاشته و برای مثال سرعت سوختن قند در بدن برای تولید انرژی را افزایش

 

می دهد . اما شما باید یک برنامه ریزی منظم و مرتب داشته باشید و پله به پله پیش روید که در این زمینه پزشک

 

شما می تواند شما را کمک کند . قبل از شروع به ورزش باید موارد زیر را انجام دهید :

 

اندازه گیری قند خون قبل و بعد از فعالیت و هر ۲۰ تا ۳۰ دقیقه در طول ورزشهای طولانی ( بسیاری از فعالیتها

 

۵۰۰ تا ۶۰۰ کالری انرژی در ساعت مصرف می کنند ) اگر قند خون شما زیر ۱۰۰ میلی گرم در دسی لیتر باشد

 

یک خوراک سرپائی حاوی ۲۰ تا ۳۰ گرم کربوهیدرات قبل از شروع ورزش مصرف نمائید . اگر قند خون شما

 

بالاست. ( بالای ۲۵۰ در افراد دیابتی نوع ۲ یا بالی ۲۰۰ برای افراد نوع ۱ ) باید ورزش را تا هنگام پائین آمدن قند

 

خون به تعویق انداخت.

 

• شناختن علائم و نشانه های پائین افتادن قند خون برای مثال ( سرگیجه تعریق – لرز – دوبینی ) و خوردن مقداری

 

خوراک حاوی کربوهیدارت هنگامی که این اتفاق حادث می شود .

 

• شروع ورزش ۱ تا ۲ ساعت بعد از غذا خوردن

 

• دوری کردن از ورزش در زمانی که اوج فعالیت انسولین می باشد . ورزش صبحگاهی مناسب است افرادی که

 

دارای دیابت نوع ۱ هستند باید از ورزش هنگام عصر تا آنجا که ممکن است پرهیز کنند .

 

• تنظیم کردن مقدار مصرف انسولین در صورتی که ضرورت داشته باشد ( که در این مورد باید به توصیه های

 

پزشک خود عمل کرد اما این معمولاً به معنی کاهش مقدار انسولین کوتاه اثر قبل از ورزش می باشد .

 

• افرادی که قرص های خوراکی ضد دیابت استفاده می کنند باید با پزشک خود مشورت نمایند .

 

• بعد از ورزشهای سخت و طولانی شما ممکن است به کربوهیدارت اضافه تری در ۲۴ ساعت برای جایگزینی

 

کربوهیدرات سوخته شده نیاز داشته باشیم به ذهن خود بسپارید که ۵۵۰ گرم کربوهیدارت برای جایگزینی و جبران

 

سطح گلیکوژن بعد از فعالیتهای مصرف کننده گلیکوژن مانند دو استقامت یا دوچرخه سواری لازم است بنا براین از

 

هیپوگلسیمی ( کاهش قند خون ) تاخیری بر حذر باشید .

 

• نوشیدن مایع فراوان : حدود ۲ ساعت قبل از ورزش و هم چنین بعد از ورزش برای جایگزینی آبی که از طریق

 

تعریق در طول ورزش طولانی دفع شده است .

 

• پوشیدن کفش مناسب ، که دارای یک لایه نرم باشد و از نظر طول و پهنا به انگشتان فشار نیاورد و پا کاملاً‌ راحت

 

باشد . جورابها نیز باید مناسب انتخاب شده و رطوبت پا را گرفته و پاها را خشک نگهدارد .

 

•استفاده کردن از یک دستبند و یا برچسب شناسائی که به آسانی قابل دیدن باشد .

 

• دانش و آگهی شخص از چگونگی پاسخ قند خون بدنش به ورزش

 

• ورزش را مفرح و با علاقه انجام دهید .

 

اگر قصد دارید که ورزشها را به خوبی انجام دهید باید آنها را با لذت و کیف انجام ندهید نه بصورت تحمیلی . بسیاری

 

از افراد از اینکه با دوستشان و یا یک گروه از مردم به ورزش بپردازند احساس لذت می کنند . یافتن یک محل لذت

 

بخش و مناسب برای ورزش نیز شما را با انگیره می سازد . سعی کنید که وسیله نقلیه خود را در نزدیکی محل کار

 

پارک کنید و قدم بزنید و یا اینکه یک محل ورزشی جذاب و سالم را انتخاب کنید . اگر برنامه شما فشرده است ورزش

 

خود را پربارتر سازید : دوچرخه خود را متوقف کرده و روزنامه خود را مطالعه نمائید ویا در جلوی تلویزیوین به

 

ورزش بپردازید تا گزارشهای اقتصادی را نیز گوش دهید و به یاد داشته باشید که ورزش یک راه لذت بردن از

 

زندگی است .

 

دیابت و ورزش
- هر بیمار دیابتی باید قبل از انتخاب نوع ورزش و زمان آن با پزشک خود مشورت نماید.
- برای کلیه بیماران بالای 35 سال که تمایل به شروع ورزش دارند باید تست ورزش توسط متخصص قلب صورت گیرد.
- ورزش را باید به آهستگی شروع نمود و سرعت و زمان آن را به تدریج افزایش داد.
-ورزش باید مداوم باشد و جزئی از برنامه زندگی روزانه فرد شود.
-در صورتی که فعالیت بدنی بدون آمادگی اولیه باشد ممکن است منجر به افت قندخون به خصوص در افراد مبتلا به دیابت نوع 1 گردد.
● مواردی که لازم است بیماران دیابتی در هنگام ورزش مورد توجه قرار دهند:
-همیشه کارت هویت خود را به همراه داشته باشید یا شخصی را که با شما ورزش می‏کند از دیابت خود مطلع نمایید تا در صورت بروز مشکل در طول ورزش، اقدامات لازم توسط اطرافیان صورت گیرد.
-قند خون باید قبل از ورزش کنترل گردد.
-همیشه یک کربوهیدرات ساده مانند قند، آبنبات یا شکلات به همراه داشته باشید.
-از تعریق بیش از حد و در نتیجه از دست رفتن مایعات بدن بخصوص در روزهای گرم خودداری نمایید.
-برای جلوگیری از ایجاد تاول در پا، از جوراب و کفش مناسب استفاده نمایید.
-با توجه به نوع و شدت فعالیتی که هر بیمار انجام می‏دهد باید بعد از ورزش مواد قندی اضافه مصرف گردد.
-اگر تنها ورزش می‏کنید، مکانی را که برای ورزش انتخاب کرده‏اید و زمان بازگشت خود را به اطرافیان اطلاع دهید.
-همیشه به افت ناگهانی قند خون در طول ورزش و یا چند ساعت پس از آن دقت نمایید بخصوص اگر انسولین مصرف می‏کنید.
ورزش خطر و شدت ابتلا به بیماری دیابت غیر ارثی را کاهش می دهد

 

ورزش ملایم و آرام که فقط 200 کالری در روز می سوزاند مانند یک پیاده روی 30 دقیقه ای می تواند خطر ابتلا

 

به دیابت غیر ارثی را بکاهد. ورزش تاثیرانسولین را با کمک در رفع قند از خون قبل از اینکه به عنوان چربی ذخیره

 

شود افزایش می دهد.

 

انسولین از تغییر و بازگشت چربی به گلوکز هم ممعانت می کند. تاثیر بیشتر انسولین با میزان پایین فشارخون ،

 

میزان بالای کلسترول خوب(بی ضرر) و احتمال کم ابتلا به بیماری های قلبی نیز ارتباط دارد.

 

ورزش مرتب و ملایم تعداد سلولهای گلبول سفید را افزایش می دهد تا توانایی بدن در برابر عفونت ها بیشتر شود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   35 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آسم

دانلود مقاله دفاع مقدس

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله دفاع مقدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


شروع جنگ
31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه و تعرض زمینی همزمان ارتش بعثت به شهر های غرب و جنوب ایران . جنگ هشت ساله آغاز شد. این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام حسین پیام الجزایر را در برابر دوربین های مطبوعاتی بغداد پاره کرد. ارتش ایران در زوزهای اول به دلیل آماده نبودن . به چند شهر عقب نشینی کردند و عراق شهر های کشور ما از جمله خرمشهر را فتح کرد اما بعد از چند ماه دلاوران ایرانی توانستند نیروهای عراق را از شهر هایمان بیرون کنند.

 

علل شروع جنگ
صدام حسین قبل از حمله به ایران دلیل حمله را مشکلات مرزی بیان کرده بود اما می دانیم که او می خواست ایران را فتح کند و شط العرب را بگیرد و این حر ف ها با نه های او بود.

 

ایران در زمان جنگ
جمهوری اسلامی ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوکه کردن دارایی‌های ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بین‌المللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افکار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بین‌المللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانی جلوه کرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود.
بالاخره ایران پس از 8 سال جنگ طبق قطعنامه 598 جمگ را به پایان رسانید.
قسمتی از پیام امام خمینی(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز چنین است:
... من با توجه به نظر تمام کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه‌ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود پایان ... حامد جعفرزاده

 

تصاویر ماه رمضان

 

 

 

حامد جعفرزاده

 

ماه رمضان
(( ماه نزول قرآن ))
رسول خدا (ص) فرمود:

 

درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى شوند و تا آخرین شب بسته نمى شوند.
رمضان، نامى از نام هاى خدا
رمضان از اسماء الله است
رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست‏به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم.
هشام بن سالم نقل روایت مى‏نماید و مى‏گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس
سخن از رمضان به میان آوردیم.
امام علیه السلام فرمود:
نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏رود و نمى‏آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است،

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله دفاع مقدس

دانلود مقاله فیلمنامه بایسیکل‏ران

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله فیلمنامه بایسیکل‏ران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


داستان این فیلمنامه، واقعی است و نویسنده در اواخر دهه چهل، طرحی از همین داستان را، در ورزشگاهی واقع در میدان خراسان تهران شاهد بوده است. این واقعه به اشکال دیگر در شهرهای مختلف، چون دزفول و اراک نیز به وقوع پیوسته است.

 

بیمارستان اول، روز.
نقره، زن افغانی در حال جان دادن است. به سختی نفس می‏کشد. جمعه، پسر کوچک او مضطرب است و او را باد می‏زند. گاهی توی دهان مادرش فوت می‏کند (تنفس مصنوعی غلط و ناقص). نسیم، مرد افغانی مهاجر، برای زنش دکتر می‏آورد. دکتر اول، گوشی را روی سینة نقره می‏گذارد.
دکتر اول: زنت کلکسیون مرضه. (نقره، زیر گوشی تکان تکان می‏خورد. جمعه و نسیم او را سخت نگه می‏دارند.) این مریضی‏ها ناشناخته است. مال دورة بی پولیه. یه مدت که زیاد گشنه بمونی، همه جور میکربی امکان رشد پیدا می‏کنه. ببرش یه بیمارستان مجهز. فقط یه جا هست که شاید دردتو دوا کنند. (روی نسخه آدرس آن ‏جا را نوشته است.) پول و پله داری؟ اگه نداری نرو.

 

تفریحگاه عمومی، روز.
درون یک بنای استوانه‏ای شکل (دیوار مرگ)، یک موتورسوار، با موتوری که چراغش روشن است، به شکل خطرناکی می‏چرخد. از دید مردمی که بالای گودال به تماشا ایستاده‏اند، به آتشگردانی شبیه است. تماشاچیان برای او پول می‏ریزند.

 

بیمارستان دوم، روز.
دکتر دوم، فشار خون نقره را اندازه می‏گیرد. موتورسوار و نسیم و جمعه نیز حضور دارند. نقره، گویی در حال جان دادن است.
دکتر دوم: من از خدا می‏خوام روی زنت تحقیق کنم. ولی اگر مُرد، من جوابگو نیستم. این مرض ناشناخته است اینجا رو امضا کن!
نسیم، خودنویس دکتر دوّم را می‏گیرد و اسمش را می‏نویسد: «نسیم دوچرخه‏سوار» و خطی زیر اسم می‏کشد که امضای اوست. عنوان فیلم، همان نوشتة بدخط اوست. حالا نسیم و دوست موتورسوارش جلوی حسابداری بیمارستانند.
حسابدار: شبی هزار تومن پول تخته، به تو تخفیف دادیم، شد شبی پونصد تومن. شبی سیصد تومن پول سرویس و اکسیژنه. پول آزمایش و عمل و ویزیتم سوا نوشته می‏شه. پول هر شبم پیش پیش می‏گیریم. چقدر بیعانه می‏دین؟
(نسیم به زنش در انتهای راهرو نگاه می‏کند. نقره بال بال می‏زند. جمعه پسرش توی دهان او فوت می‏کند و دستهایش را بالا و پایین می‏برد. دوست نسیم از جیبش مشتی اسکناس تاکرده درمی‏آورد. نسیم نیز از هر جیبش مقداری پول افغانی درمی‏آورد. حسابدار پول های او را با تعجب نگاه می‏کند. هر چند برگ از اسکناس‏ها مربوط به یک دوره از دولت های مستعجل افغانستان است.) اینا دیگه چیه؟
نسیم: هزار و دوصد افغانی و پنجاه پوله .
حسابدار: تبدیلش کن بیار! (پول های دوست او را می‏شمارد.) این مال امشب. یه خرده‏ام اضافه‏تره. فعلاً بستریش می‏کنم تا پولو بیاری.
نقره را با برانکار به تختی می‏رسانند. نسیم و موتورسوار و جمعه به دنبال او هستند. پرستاران به بینی نقره ماسک اکسیژن وصل می‏کنند. نقره، رفته رفته آرام‏تر می‏شود. این عمل به چشم نسیم معجزه‏ای است. روی دعا به آسمان می‏برد.

 

تفریحگاه عمومی، ظهر.
موتورسوار پیاده می‏شود. تماشاچیان از بالکن گودال پایین می‏آیند. بچة یکی از تماشاچیان هنوز پول خرد به گودال پرتاب می‏کند. موتورسوار با موتورش از دریچة کف استوانه بیرون می‏آید. نسیم و جمعه بر ترکِ موتور سوار می‏شوند.
موتورسوار: نریزین بابا! اگه برای منه که حقوقم ثابته. (به نسیم) دیروز یکیش خورد توی سرم، هنوز درد می‏کنه.

 

جلوی یک قهوه‏خانه، روز.
از راه می‏رسند. موتورسوار موتور را روی جک می‏زند. نسیم و جمعه به موتور تکیه می‏دهند.
موتورسوار: وایسین اومدم. می‏رم پول‏ها رو تبدیل کنم، نشونی ایازم بگیرم.
نسیم: زود برگرد! چاه رو باید تا شب تحویل بدم.
موتورسوار می‏رود. چند مشتری از قهوه‏خانه خارج می‏شوند.حاشیة خیابان مملو از تریلی است. آن سوی خیابان مردی ریزنقش سرش را زیر چرخ یک تریلیِ پارک کرده می‏گذارد. پسربچه‏ای که همراه اوست، کمی از تریلی فاصله می‏گیرد و مراقب اطراف می‏شود. حواس نسیم و جمعه به مرد و بچه جلب می‏شود. رانندة تریلی سر می‏رسد و سوار ماشین می‏شود. نسیم از جا نیم‏خیز می‏شود. راننده، ماشین را روشن می‏کند. پسربچة همراه مرد، هنوز عکس العملی نشان نمی‏دهد. شاگرد رانندة تریلی، دوان دوان خود را به ماشین می‏رساند و سوار می‏شود. رانندة تریلی چراغ راهنمایش را می‏زند که راه بیفتد. نسیم و جمعه از بهت چشم‎هایشان باز مانده است. نسیم، ناخودآگاه جیغ می‏زند. اما قبل از او پسربچه خود را جلو تریلی می‏اندازد و دست تکان می‏دهد و به زیر چرخ‏ها اشاره می‏کند. شاگرد راننده سرش را از شیشه بیرون می‏کند، چیزی نمی‏بیند. در را باز می‏کند و پایین می‏آید. پسربچه مردِ زیر چرخ را به شاگرد راننده نشان می‏دهد. موتورسوار از قهوه‏خانه بیرون می‏آید.
موتورسوار: پولو تبدیل کردم. نشونی ایازم برای شب گرفتم.
نسیم هنوز بهت زده است و با دست، مرد ریزنقشِ زیر تریلی را به او نشان می‏دهد. شاگرد راننده و راننده، او را از زیر ماشین بیرون می‏کشند. راننده نیز به کمک او می‏آید. شاگرد راننده داد و فریاد می‏کند و به گوش مرد می‏زند. عده‏ای از راننده‏ها و مشتریان قهوه‏خانه دور آن‏ها جمع می‏شوند.
راننده: مرد حسابی جا قحطیه؟
مرد ریزنقش: بدبختم. بیچاره‏ام. زنم داره می‏میره. ولم کنین! بذارین خودمو بکشم راحت شم.
شاگرد راننده دوباره می‏خواهد او را بزند که راننده مانع می‏شود و یک اسکناس به او می‏دهد.
راننده: برو سراغ یه کار آبرودار! برو امیدوار باش!
شاگر راننده: شانس آوردی گیر یه آدم خداشناس افتادی والا من می‏دونستم و تو.
نسیم و جمعه که بر ترک موتور نشسته‏اند از آن‏جا دور می‏شوند.

 

بیمارستان دوم، روز.
جمعه در کنار تخت مادرش است. نقره به سر او دست می‏کشد. هنوز بدحال است. نسیم و موتورسوار کنار حسابداری ایستاده‏اند. حسابدار پول ها را می‏شمارد.
حسابدار: دیگه داشتن زنتو جواب می‏کردن. دکتر گفته اگه تا چند روز دیگه پول نیاری وجراحی نشه، مردنش حتمیه. (نسیم اشک از چشم پاک می‏کند.) فعلاً با آمپول نیگرش داشتن. اینکه دوباره کمه! (روی کاغذ حساب می‏کند.) پول سه روز تخت و اکسیژنه.
نسیم: هنوز یه کار خوب گیر نیاوردم.
موتورسوار: تازه مهاجره. نابلده. دنبال یه کار می‏گرده.
حسابدار: تا دو روز دیگه جور کردی که کردی، والا من بی‏تقصیرم. می‏ذارنش دم در.
نسیم: دیروز شش متر چاه کندم. زمینش سنگیه. متری پنجاه تومن بیشتر به افغانی‏ها نمی‏دن. (رو به دوستش) با چاه کنی گذارم نمی‏شه.
موتورسوار: بریم تا شب.

 

ساختمانی نیمه تمام، روز.
از موتور پیاده می‏شوند. نسیم با طناب، خود را می‏بندد. جمعه به دست های تاول زده‏اش تف می‏اندازد و با همة توان، چرخ چاه را کنترل می‏کند. دوربین با نسیم به ظلمت چاه می‏رود.

 

گود آجرپزی، شب.
موتورسوار وارد گود آجرپزی می‏شود. صدای پارس چند سگ که دیده نمی‏شوند صحنه را اشغال می‏کند. یک کامیون، زوزه کشان دور می‏شود. موتور در غبار آن ناپیدا می‏شود. یک تریلیِ کانتینردار پارک کرده است.

 

قهوه‏خانه گود، شب.
در یک گوشة دنج در محوطة پشتی قهوه‏خانه عده‏ای رانندة ترکیه‏ای گُله به گُله نشسته‏اند. دو نفر از آن ها دومینو بازی می‏کنند. چند نفر از آن ها ویدیو نگاه می‏کنند. در تصویر تلویزیون، عده‏ای زن و مرد در حال رقصند. یکی از مشتریان از ورود نسیم و دوستش به تشویش می‏افتد. جمعه به تماشا می‏نشیند. موتورسوار در گوشه‏ای با ایاز که تُرک می‏نماید، صحبت می‏کند. نسیم نگاهش را از موتورسوار به تلویزیون می‏دهد.
ایاز: این طور که معلومه تو به یه شانس احتیاج داری. با عملگی و چاه کنی، پول تخت بیمارستانم درنمی‏آری، باید یه کار خطرناک بکنی. دلشو داری؟
موتورسوار: پرجرئته، ولی اهل کار خلاف نیست.
ایاز: هیچکی اهل کار خلاف نیست. آدم، دزد که از شیکم ننه‏اش نمی‏آد؛ بعدشه که مجبور می‏شه. تریلی می‏تونی برونی؟
موتورسوار: دوچرخه سازه. یه بارم تو یه مسابقة دوچرخه سواری برنده شده. چند روز پا می‏زده. اون بار که از مرز، قاچاقی رد شدم به من پناه داد. آدمای بدبخت زود همدیگرو گیر می‏آرن.
ایاز: نمی‏دونم والله. تو این یکی، من سر رشته ندارم. گفتم: شاید وضع زنش بی‏ریخته؛ خواستم یه کاری براش بکنم. خواستی همین، صبح با من راهی‏اش کن. (برمی‏خیزد) می‏رم روغن ماشینو عوض کنم‌ (می‏رود، اما برمی‏گردد) شب که پیش ما می‏مونی؟
نیمه شب است. در یک دخمه، جمعی به خواب رفته‏اند. ایاز خرّ و پف می‏کند. جمعه از سرما مچاله شده است. نسیم پالتوی خاکستریش را به روی او می‏کشد. موتورسوار از کنار بخاریِ هیزمی، خود را به کنار نسیم می‏رساند و دراز می‏کشد.
نسیم: برمی‏گردم سر چاه کنی. یه کار دیگه واسم گیر بیار!
موتورسوار: مثل سگ جون می‏کنی، ولی چه فایده. نباید بهت بگم، ولی زنت با این دست تنگی رفتنیه.
نسیم چشم بر هم می‏گذارد.
روز است. چاه می‏کند. جمعه، سطل به سطل از چاه خاک می‏کشد. چرخ چاه سخت می‏چرخد، سنگین است. جمعه تقلا می‏کند و کمک می‏خواهد. چرخ، او را از زمین بلند می‏کند و دور خود می‏چرخاند و به ته چاه می‏فرستد. نقره بال بال می‏زند و خون بالا می‏آورد. نسیم در جایش می‏نشیند. سپیده از پنجره تو زده است. بخاری دیگر خاموش است. سر موتورسوار، خِفت افتاده است. جمعه زیر پالتو از سرما مچاله شده است. نسیم، موتورسوار را تکان می‏دهد.
نسیم: پاشو! می‏خوام با ایاز برم. اما جمعه رو نمی‏برم.
موتورسوار می‏نشیند. حواسش کم‏کم سر جا می‏آید. چشم‏هایش را می‏مالد و از عطش خواب، خود را می‏خاراند و به پنجره نگاه می‏کند.
موتورسوار: ایاز نیم ساعت پیش اومد سراغت. گفتم نمی‏آد. باید رفته باشن.
برمی‏خیزد و روی زیرشلواری آبیش، شلوار رویش را می‏پوشد. و از پنجره، بیرون را نگاه می‏کند. نسیم نیز برمی‏خیزد. در بیرون، چند ماشین پلیس، تریلی کانتینردار را محاصره کرده‏اند. ایاز و دو نفر دیگر با دست‏های بالا ایستاده‏اند. پلیس‏ها سعی می‏کنند صدایی برنخیزد. یک دسته از آن‏ها به سمت قهوه‏خانه می‏آیند. موتورسوار، جمعه را کول می‏گیرد. نسیم، پالتویش را برمی‏دارد و از در پشتی می‏گریزند.

 

خیابان‏ها، روز.
در یک باریکه از آفتاب، صفی از کارگران چاه کن تشکیل شده است. موتورسوار می‏ایستد و نسیم و جمعه از ترک آن پیاده می‏شوند.
موتورسوار: ظهر بهم یه سری بزن! یه فکر دیگه به کله‏ام زده.
موتورسوار می‏رود. یک وانت پر از ماسه توقف می‏کند. مردی از سمت شاگرد، شیشه را پایین می‏کشد و سرش را بیرون می‏کند.
مرد: چاه کن متری پنجاه تومن.
همة کارگران به باربند هجوم می‏برند. مرد از ماشین پیاده می‏شود.
مرد: چاه نفت که نمی‏خوام بکنم، دو نفر بسه، بقیه پائین.
کسی پایین نمی‏آید. عده‏‏ای همدیگر را هل می‏دهند. یکی از آن‏ها محکم خود را به میله‏ها می‏چسباند.
مرد: حالا که این طوری شد متری چهل تومن. هر کی متری چهل تومن می‏کَنه، وایسه.
بعضی از آن ها پیاده می‏شوند و غُر می‏زنند. نسیم و جمعه و چند نفر دیگر هنوز روی باربند پر از ماسه ایستاده‏اند.
مرد: دو نفر بیشتر نمی‏خوام . سی آخرش. هر کی متری سی تومن می‏کَنه بمونه، بقیه پائین.
جمعه و نسیم و یکی دو نفر دیگر هم پایین می‏پرند. حالا سه نفر که از دیگران درمانده‏ترند، بالای باربند ایستاده‏اند. دو نفر از آن‏ها یکی دیگر را هم هل می‏دهند و ماشین حرکت می‏کند. کارگران جا مانده برای آن دو نفر نرخ شکن سنگ می‏پرانند. نسیم و جمعه توی صف ایستاده‏اند. چاه کن‏ها برای ایستادن در آفتاب همدیگر را هل می‏دهند.
نسیم: جمعه!
جمعه: هان؟
نسیم: امروز کار گیرمون نمی‏آد. (جمعه چیزی نمی‏گوید.) اون یارو یادته؟
جمعه: کدوم یارو؟
نسیم: اونی که زیر ماشین خوابیده بود؟

 

خیابان‏ها، روز.
جلوی یک قهوه‏خانه، نسیم زیر یک تریلی دراز کشیده است و سرش را زیر چرخ گذاشته است. جمعه هوای او را از آن سوی خیابان دارد. رانندة تریلی سوار می‏شود و ماشین را روشن می‏کند. جمعه می‏دود و خود را جلوی ماشین می‏اندازد. راننده او را می‏بیند. جمعه به زیر چرخ اشاره می‏کند. راننده از ماشین پیاده می‏شود. کمک راننده‏اش نیز از آن سوی خیابان به راننده ملحق می‎شود و نسیم را از زیر چرخ با چَک و لگد بیرون می‏کشند.
راننده: پاشو ببینم نفله!
شاگر راننده: اوسا، کلک پوله، بدش دست من (توی گوش او می‏زند.)
نسیم: زنم توی بیمارستان داره می‏میره.
راننده: (او را از دست شاگردش درمی‏آورد و مشغول زدن می‏شود) پدرسوخته! ما رو خر گیر آوردی. دیروز همین بساطو یه جای دیگه راه انداخته بودی.
پاسبانی سوت کشان سر می‏رسد. دست او را می‏گیرد. نسیم می‏گریزد. جمعیت و پاسبان سر به دنبالش می‏گذارند. جمعه به دنبال جمعیت در پی نسیم می‏رود.

 

میدان تمرین اسب‏دوانی، روز.
مردی که او را «معرکه‏‏گیر» می‏خوانند در میانة زمین، اسب سفیدی را می‏دواند. نسیم به همراه او می‏دود. کنار زمین، جمعه و موتورسوار ایستاده‏اند.
معرکه‏گیر: (در حال دواندن اسب با نسیم که به همراه او می‏دود صحبت می‏کند.) ما شیش ماه دیگه یه مسابقة دوچرخه‏سواری داریم. اما داخلیه. تابعیت این‏جا رو بگیر، یا شناسنامه جعلی جور کن، من واسه‏ات ردیف می‏کنم.
نسیم: من عجله دارم. زنم داره می‏میره. به خرج عملش احتیاج دارم.
معرکه‏گیر: پس بگو یه پول گنده می‏خوای، زودم می‏خوای. . . من بایس بشینم فکر کنم. این طوری که نمی‏تونم. برو شب بیا، ببینم چیکار می‏تونم بکنم.
نسیم: من اسبو می‏دوونم!. تو بشین فکر کن!
معرکه‏گیر: چند قدم آن طرف‏تر می‏نشیند و سیگاری روشن می‏کند. نسیم، اسب را از جلوی مرد معرکه‏گیر می‏چرخاند. موتورسوار و جمعه در زمینة پشت سر او ایستاده‏اند.
معرکه‏گیر: اگه می‏تونی تندتر بگردونش! (به جمعه) ببینم، این بابای تو راست راستی قهرمان دوچرخه‏سواری افغانستان بود؟
جمعه: (جلو می‏رود. موتورسوار نیز می‏آید و کنار او می‏نشینند.) «آته‏ام» سه روز و سه شو سرِ «بای‏سکل» پای زده.
معرکه‏گیر: خوبه خوبه. با این جور آدم‏ها می‏شه دوباره یک سیرک راه انداخت. (فریاد می‏زند.) من یه موقع یه سیرک داشتم.
نسیم: چی گفتی؟ (جلو می‏‏آید. نزدیک است بایستد.)
معرکه‏گیر: هیچی، بچرخ! بچرخ! دارم راهشو گیر می‏آرم. . . حاضری یه سیرک یه نفره راه بندازی؟
موتورسوار: محتاجه. هرچی بگی می‏کنه.
معرکه‏گیر: این یارو داره منو سر شوق می‏آره. (بلند می‏شود و می‏رود) ببینم، چند شبانه روز می‏تونی روی دوچرخه دَووم بیاری؟
نسیم: می‏تونم.
معرکه‏گیر: ده روز؟ ( نسیم سر تکان می دهد.) باور نمی‏کنم. ولی باشه. . . من بایس با یکی مشورت کنم. شب بیا پیشم جواب بگیر.

 

محل مسابقة موتورسواری، عصر.
موتورسواران از همدیگر سبقت می‏گیرند. داوری امتیازات را یادداشت می‏کند. در یک جایگاه کوچک، چند آدم متشخص نشسته‏اند. معرکه‏گیر، خودش را نزدیک مردی می‏کند که از این پس او را شرط‏بند اول می‏خوانیم.
معرکه‏گیر: یه دقه خصوصی کارت دارم.
شرط‏بند اول: باز تو بی‏وقت مزاحم شدی؟
معرکه‏گیر: خوشحالت می‏کنه. . . می‏تونم به اینای دیگه بگم اونا رو خوشحال کنم.
شرط‏بند اول: (برمی‏خیزد و از جایگاه فاصله می‏گیرد.)
معرکه‏گیر: یه آدم مستأصل گیر آوردم. برای شرط‏بندی جون می‏ده. یه روزی قهرمان بوده.
شرط‏بند اول: بهت کلک نزده باشه.
معرکه‏گیر: نه، نه، واقعاً درمونده است. قهرمان دوچرخه‏سواری استقامت بوده. رکوردش سه روزه. حالا زنش داره می‏میره. حاضر هفت شبانه روز یه نفس دور بزنه.
شرط‏بند اول: چه جوری راه می‏اندازی که کسی نفهمه من تو برنامه دست دارم؟
معرکه‏گیر: توی انبار سیرک قبلی راه می‏اندازم. تو اجازه‎شو از صاحب زمین بگیر، بقیة کارها با من.

 

انبار متروکة سیرک قدیمی، شب.
با چراغ زنبوری، داخل انبار را می‏گردند. معرکه‏گیر، یک دسته بلیط گیر می‏آورد.
معرکه‏گیر: این بلیط اون سیرک باشکوه هندیاست. چه نونی توش خوردیم. یه روزی برای خودم آدمی بودم. حالا شدم آدم مردم. (دوچرخه‏ای را از لای آشغال ها بیرون می‏کشد.) یه تویی رویی عوض کنم، روغنکاری بشه، حرف نداره.
زنگ دوچرخه را به صدا در ‏می‏آورد. صدای زنگ‏زدگی خفه‏ای می‏دهد. جمعه، لای آشغال ها یک ماسک گیر آورده است و آن را به صورت زده است.
نسیم: بذار زمین مال مردمه.
معرکه گیر: ولش کن بذار بازی کنه! یه موقع صدتا از این بچه‏ها دور و بر من می‏لولیدند. خودم می رفتم دم سیرک، مشتری جمع می‏کردم. (توی حس می‏رود؛ گویی برای سیرک قبلی مشتری جمع می‏کند.) بشتابید! سیرک باشکوه هند. غفلت موجب پشیمانی است. برنامة بندبازی، رقص مرگ، کشتی در قفس شیر.

 

انبار متروکة سیرک قدیمی، روز اول.
از نمای دیگر، معرکه گیر در حال جلب مشتری است. دیالوگ‏هایش ادامة همان دیالوگ‏های صحنة پیش است. نسیم، سوار دوچرخه است و داخل محوطه دور می‏زند. عده‏ای از مردم جمع شده‏اند و روی نیمکت‏ها و پیت حلبی‏های اطراف انبار نشسته‏اند. تعدادی آدم کنجکاو از همان دم در، داخل را نگاه می‎کنند.
معرکه‎گیر: (با فریاد) این مرد افغانی، معجزه می‏کنه. اسمش نسیمه، ولی طوفان می‏کنه. تمام دنیا رو با همین دوچرخة زپرتی گشته. توی هندوستان یه قطارو با چشماش نیگر داشته. توی چین رو یه انگشت دو تا گاو رو بلند کرده. حالا تو این جا قراره هفت شبانه روز روی این دوچرخه زندگی کنه و دور بزنه. هرکی قبول نداره، مهمون ما باشه و تموشا کنه. روز اول بلیطش نصفه بهاست.
دوچرخه‏سوار، تک زنگی می‏زند. معرکه‏گیر از یک فلاکس قراضه، مایعی سیاه رنگ داخل یک لیوان می‏ریزد و به دست نسیم می‏دهد. او با یک دست، دوچرخه را می‏راند و با دست دیگر لیوان را سر می‏کشد. پالتوی خاکستریش را به تن کرده است. معرکه‏گیر بر سردر انبار متروکه یک تابلوی قدی را نصب می‏کند که روی آن، عبارت «سیرک افغانستان» نوشته شده است و تصویر یک دوچرخه‏سوار بی‏هویت روی آن نقاشی شده است. دو طوّاف شلغم‏فروش و لبوفروش با گاری‏هایشان وارد می‏شوند.
معرکه‏گیر: (جلوی آن‏ها را می‏گیرد.) برای جنس فروختن دو تا بلیط باید بگیرین.

 

میدان مسابقة موتور سواری، روز اول.
موتورسواران از حلقة آتش می‏پرند. شرطبندان بزرگ در جایگاه مخصوص هستند. مردم نیز به تماشا آمده‏اند.
شرط‏بند اول: یه سوژة خوب. خبر آوردند از دیروز یه افغانی سوار دوچرخه شده که هفت شبانه روز دور بزنه. چی فکر می‏کنی؟
شرط‏بند دوم: (فکر می‏کند.) به دلم افتاده که نمی‏تونه.
شرط‏بند اول: من روش دو میلیون می‏ذارم که بتونه. اون باید بتونه. حاضری روش شرط ببندیم؟
شرط‏بند سوم: من تا سوژه رو نبینم باور نمی‏کنم.

 

انبار متروکه، روز اول.
شلوغ‏تر شده است. چند طوّاف در اطراف جنس می‏فروشند. مردی در کنار زمین سلمانی می‏کند. جماعتی از افغانی‏ها و دیگران به تماشا ایستاده‏اند. نسیم سوار بر دوچرخه دور می‏زند. بعضی با صدای بلند، لبو، شلغم، باقلا، تخمه و آش می‏فروشند. کسی قهوه‏خانة سرپایی راه انداخته است. زنی برای دخترش بادکنک می‏خرد.
دختربچه: مامان! این آقا برای چی دوچرخه سوار شده؟
زن: برای این که مردم تفریح کنن.
شرطبندان با ماشین‏هایشان از در بزرگ وارد می‏شوند و در گوشه‏ای به تماشا می‏ایستند.
معرکه‏گیر: (با فریاد) قهرمان افغان از دیروز روی این دوچرخه زندگی کرده. هرکی حالشو داره مهمون ما باشه تا شاهد یه رکورد جهانی باشه. به ریختش نیگا نکن. قهرمان‏های روسیه رو شکست داده.
دوچرخه‏سوار، دو تک زنگ می‏زند.
معرکه‏گیر: (به جمعه) قضای حاجت داره. آفتابه رو بده بهش.
جمعه، آفتابه‏ای را به پدرش می‎دهد و نسیم زیر پالتو روی همان دوچرخه‏ای که می‏راند، ادرار می‏کند. جماعت، هو می‏کنند و متلک می‏گویند. بعضی روی می‏چرخانند. جمعه تحقیر می‏شود. آفتابه را از دست نسیم می‏گیرد و دور می‏شود. در همین اثنا یک زن کولی به همراه دخترش وارد جمعیت می‏شود و بساطش را زمین می‏گذارد.
زن کولی: سیخ کباب، قندشکن، چخماق، بادبزن، آتیش گردون، کفبینی‏ام می‏کنیم.
حواس معرکه‏گیر، متوجه زن کولی می‏شود . دوچرخه‏سوار، تک زنگی می‏زند.
معرکه‏گیر: (به جمعه) گشنشه.
شرط‏بند دوم: از حالا داره گیج گیجی می‏ره. دو میلیون می‏ذارم که نمی‏تونه. من رو حرف دلم شرط می‎بندم. ولی بعدش روش برنامه می‏ریزم.
شرط‏بند اول: یه داور صدا کن! (به سومی) رو تو حساب کنیم؟
شرط‏بند سوم: من رو حیوون و ماشین شرط می‏بندم. به حیوون بیشتر می‏شه اعتماد کرد. آدمو می‏شه خرید.
شرط‏بند اول: (در گوش نوچه‏اش) بفرست سراغ آمبولانس! از فرمانداری‏ام اجازه بگیر!
مینی بوسی داخل انبار می‏ایستد و عده‏ای نوجوان با لباس راه راه زندانیان و سرهای تراشیده، همراه با چند محافظ و مربیشان پیاده می‏شوند. در دست هر یک گلی است. معرکه‏گیر به استقبالشان می‏رود. شرطبندان بیرون می‏روند. نوجوانان زندانی، دور زمین به صف می‎ایستند. معرکه‏گیر برای مربی دارالتأدیب صندلی می‏گذارد. مربی روی صندلی می‏رود.
یک محافظ: (به معرکه‏گیر) یه دقه درها رو ببند، کسی در نره!
مربی: (رو صندلی، سخنرانی می‏کند.) شما رو آوردیم این جا که درس زندگی بگیرین. تو زندگی شما به یه جایی می‏رسین که دو راه جلوی روی شماست. دزدی و کار خلاف، و مبارزه‏ای سالم برای زنده موندن. اون جاست که باید یکی رو انتخاب کنین. یکی عین این مرد راه شرافتمندانه زندگی کردنو انتخاب می‏کنه؛ یکی عین تو (به یک نوجوان زندانی) راه دزدی رو.
نوجوان زندانی: مادرم داشت می‎مرد آقا.
مربی: همسر این مرد هم داره می‏میره. ولی اون راه شرافتمندانه رو انتخاب کرده. یا مثلاً تو (به نوجوان دیگر)، تو یک نمک نشناسی. کسی رو که به تو اعتماد کرده بود و تو رو توی خونه‏اش راه داده بود، با چاقو زدی و شبونه از خونه‏اش فرار کردی.
نوجوان دوم: بهم نظر بد داشت آقا.
مربی: تو به همه بدبینی. باید خودتو عوض کنی. حالا همگی، این مرد شرافتمند و مبارز رو گلباران می‏کنیم.
نوجوان‏ها به سر دوچرخه‏سوار گُل می‏ریزند؛ چنان که گویی به او سنگ می‏زنند.
مربی: (در گوشه معرکه‏گیر) من می‏تونم برات مشتری بیارم خیلی جاها هست که بودجه برای فعالیت فوق برنامه دارن نمی‏تونن جذبش کنن.
معرکه‏گیر: ما از خدامونه. شما بیار، باهاتون نصف بهاء حساب می‏کنیم.

 

بیمارستان، شب اول.
جمعه به سراغ حسابداری می‏رود. پول را روی پیشخوان می‏گذارد. حسابدار او را می‏بیند. می‏خواهد حرفی بزند که جمعه می‏دود و دور می‏شود. وقتی جمعه به اتاقی می‏رسد که نقره در آن بستری است، نقره را از روی تخت به زمین گذاشته‏اند و ماسک اکسیژن را از بینی او برداشته‏اند و دوباره در حال جان کندن است. جمعه در دهان او فوت می‏کند. دو پرستار سر می‏رسند و او را روی تخت می‏گذارند و ماسک اکسیژن را به صورتش وصل می‏کنند. کم‏کم حالش طبیعی می‏شود. برای نقره، درون یک ظرف سوپ و مرغ می‏آورند و روی میزی می‏گذارند. جمعه به جای او با ولع مشغول خوردن می‏شود. نقره به او نگاه می‏کند و به موهایش دست می‏کشد. جمعه به او می‏خندد و به خوردن ادامه می‏دهد و با بستة قند و نمک بازی می‏کند.
جمعه: (با دهان پر) غم آته‏رو نخور! کُلگی سِیلِش می‏کنن. سر بای‏سکل کار می‏کنه. ( نمای کوتاهی از تصویر نقره: شوهرش نسیم، درون یک اتاقک شیشه‏ای در حال ساختن دوچرخه‏ای است که دسته‏هایش مثل دو بال بلند پرواز است و زین آن به عقابی می‏ماند. تماشاچیان با اعجاب او را می‏نگرند.) بوبو ! خداحافظ.

 

انبار متروکه، شب اول، برهوت و جاده، زمان گذشته.
چراغ‏های زنبوری روشن است. گل‏ها زیر چرخ‏ها پلاسیده و له شده‏اند. نسیم می‏چرخد. انبار، خلوت شده است. موتورسوار با موتورش آن‏ جاست. طوّافان هستند. زن کولی آن‏ جاست و سلمانی سر معرکه‏گیر را اصلاح می‏کند. پاهای نسیم بر رکاب، حرکات موزونی دارد. برای لحظه‏ای دستش را روی یک چشمش می‏گذارد تا آن را استراحت دهد؛ خواب یک چشمی.
ـ نمای کوتاهی از وی و دوچرخه‏سواران مسابقه، در حالی که شماره‏ای به پشت دارد در یک برهوت رکاب می‏زند.
دستش را از روی این چشمش برمی‏دارد و چشم دیگر را استراحت می‏دهد.
ـ نمایی از داخل یک مینی‏بوس حامل مهاجران افغانستان، در حالی که یک هلیکوپتر روسی از شیشة آن وارد قاب تصویر می‏شود و مینی‏بوس جلویی را به آتش می‏کشد و از تصویر بیرون می‏رود. زن و مرد افغانی از مینی‏بوس عقبی پایین می‏آیند و می‏گریزند. نسیم و جمعه و نقره در میان آن‏ها هستند. نقره، بال ‏بال می‏زند. معرکه‏گیر، لیوان آبی را به او می‏دهد. نسیم صورتش را با آب می‏شوید و با انگشت، آب چشم و ابرویش را می‏گیرد.
ماشین آمبولانسِ ارسالیِ شرط‏بند اول از راه می‏رسد. مرد پرستاری که آن را می‏راند، درهای عقب آمبولانس را رو به محوطة دوچرخه‏سواری می‏گشاید. داخل آمبولانس، انواع وسایل آزمایشگاهی و یک برانکار است. دکتر اول که او را در اولین بیمارستان دیده‏ایم، از آمبولانس پایین می‏آید و دوچرخه‏سوار را می‏بیند.
دکتر اول: (به پرستار مرد) همین کارا رو می‏کنن که مریضی‏های ناشناخته می‏گیرن.
ماشین دیگری می‏آید و داوری که او را قبلاً در مسابقة موتورسواری دیده‏ایم از آن پیاده می‏شود. نوچة شرط‏بند اول برای او میز و صندلی و سایه‏بانش را می‏آورد. داور، گرمکن را می‏پوشد و کرونومترش را به گردن می‏آویزد و سوت می‏زند که چند تماشاچی باقی مانده کمی عقب‏تر بایستند. روی دفترچه‏اش چیزی می‏نویسد و زل می‏زند به دوچرخه‏سوار. از توی همان ماشین، یکنفر برقکار با لباس کار، چند پروژکتور را اطراف محوطه نصب می‏کند و نور آن را به دوچرخه‏سوار می‏اندازد. نور، چشم نسیم را می‏آزارد و به اعتراض زنگ می‏زند. معرکه‏گیر آفتابه را به دست او می‏دهد. پرستار مرد، دوان دوان با لولة آزمایشگاه می‏رود و آفتابه را کنار می‏زند و لولة آزمایشگاه را به دست دوچرخه‏سوار می‏دهد.
پرستار مرد: لطفاً این تو! پیشابو بریزین بیرون، ته ادرار رو بریزین تو لوله!
آشی، هو می‏کند و سلمانی می‏خندد. پرستار مرد، لولة آزمایشگاهی ادرار را از نسیم پس می‏گیرد.
لبو فروش: نریزه زمین، کیمیاست.
شلغم‏فروش: می‏خوان طلاشو بگیرن.
داور به اعتراض سوت می‏زند. پرستار مرد به کمک دکتر اول با مهارت و سرعت، ادرار را در لوله‏های مختلف می‏ریزند و با دواهای رنگی دیگر مخلوط می‏کنند. هرکدام به رنگی در می‏آید. جمعه از راه می‏رسد و بر ترک جلوی دوچرخه سوار می‏شود. نسیم، او را بو می‏کند.
نسیم: بوبو چطور بود؟
جمعه: از روی چپرکت مانده زمین.
بستة قند را باز می‏کند و قند به دهان پدرش می‏گذارد. بعد بستة نمک را باز می‏کند و به دهان پدرش می‏ریزد. نسیم به سرفه می‏افتد. شرط‏بند دوم با نوچه‏هایش از راه می‏رسد و کنار داور می‏نشیند. داور، خشک و رسمی با او سلام و علیک می‏کند. نسیم که به سرفه افتاده است زنگ می‏زند. معرکه‏گیر برایش در لیوان، مایعی می‏ریزد. پرستار، دوان دوان می‏آید و خودش در یک ظرف آزمایشگاهی، مایعی رنگی را به او می‏دهد.
پرستار مرد: (به معرکه‏گیر) شما لطفاً نه چیزی بهش بدین، نه چیزی ازش بگیرین! اون به تقویت احتیاج داره.
دوچرخه‏ سوار، لیوان شربت تقویت را سر می‏کشد.
شرط‏بند دوم: (به داور) رقیب من داره دوپینگ می‏کنه. اون حق نداره بهش چیزی بده. از کجا که توش مرفین نباشه، بهش انرژی بده؟!
داور: بالاخره باید یه چیزی بخوره. تو هم بیا نظارت کن!
شرط‏بند دوم: (به اعتراض از جایش برمی‏خیزد) منم دکتر می‏آرم، یکی در میون بهش غذا می‏دیم.
آمبولانس دوم می‏ایستد و درش را به همان ترتیب رو به محل دوچرخه‏سواری می‏گشاید. دکتر بیمارستان دوم ـ که از نسیم امضا گرفته بود ـ به همراه یک پرستار زن آمده‏اند.

 

درون آمبولانس اول:
دکتر اول: (به پرستار مرد) وضع ادرارش خوبه. اگه بشه وقتی بهش غذا می‏دی یه «ب کمپلکس» بهش تزریق کنی، انرژی‎اش بیشتر می‏شه.

 

درون آمبولانس دوم:
پرستار زن: دکتر تا کی اینجائم؟
دکتر دوم: (مشغول مخلوط کردن دو محلول است) ما باید اونو بندازیم زمین. این محلولو بخوره شب دیگه اینجا نیستیم.
دوچرخه‏سوار زنگ می‏زند. داور به آمبولانس دوم اشاره می‏کند. پرستار زن، محلول ساخته شدة دکتر دوم را به دوچرخه‏سوار می‏رساند. نسیم محلول را سر می‏کشد.
ماشین دیگری از راه می‏رسد و داور تعویض می‏شود. حالا همه خوابیده‏اند، جز داور و جمعه که جلو دوچرخة پدرش نشسته است. کم‏کم او هم سرش را می‏گذارد که روی چرخ بخوابد. نسیم نیز دهن‏دره می‏کند. جمعه پایین می‏پرد و روی زمین می‏خزد و از سرما به خود مچاله می‏شود. نسیم، پالتویش را درمی‏آورد و روی پسرش می‏اندازد. جمعه از سرما عین گربه زیر پالتو چهارچنگولی می‏شود. داور نیز دهن‏دره می‏کند و برای این که خواب را دور کند، رادیوی ترانزیستوری را روشن می‏کند. موسیقی تندی پخش می‏شود. رکاب دوچرخه سوار، سریع‏تر می‏چرخد. هوا چنان سرد است که های دهان نسیم پیداست.

 

انبار متروکه، روز دوم.
عده‏ای صبحانه می‏خورند. معرکه‏گیر، خواب آلوده به استقبال مینی‏بوس سالخوردگان رفته است. موتورسوار، هندل می‏زند و با موتورش به همراه دوچرخه می‏چرخد.
موتور‏سوار: کاری نداری؟
نسیم، نای جواب دادن ندارد. سر را به علامت نفی تکان می‏دهد. سالخوردگان مرد و زن، بعضی بر چرخ‏ها و بعضی با عصا دور زمین می‏نشینند. مربی دارالتأدیب به همراه آن‏هاست.
زن‏ کولی: سیخ کباب، قندشکن، چخماق، بادبزن، آتیش گردون، کفبینی‏ام می‏کنیم. مادر طالع می‏بینم.
مربی دارالتأدیب که این بار کت و شلوار شیکی پوشیده است، پشت بلندگوی دستی صحبت می‏کند. یکی از پیرمردها سمعکش را با دست‏های لرزان و بی‏رمق، توی گوشش می‏گذارد.
مربی: این مرد به ما درس پایداری می‏ده. به این که در سخت‏ترین لحظات بایستی به زندگی امیدوار بود. طول عمر آدمیزاد، مجهولی است که امیدواری اونو معلوم می‏کنه.
از دید نسیم، مشتی پیرمرد و پیرزن حلوایی. یکی از آن‏ها به رعشه افتاده است. حواس نسیم متوجه او می‏شود و در هر چرخش، نگاهش را به او تیز می‏کند. پیرمرد مشغول جان دادن است. روی صورت خستة نسیم، یأس می‏نشیند.
زن کولی: (کف دست پیرزن را می‏بیند.) کف دستت نوشته یه عمر بدبختی و دربدری کشیدی. بچه‏هات یا شوهرت بی‏وفان. ولت کردن و رفتن سی کار خودشون. حالا خیلی ناامیدی. گاهی دلت می‏خواد بمیری. گاهی هم دلت یه عمر طولانی می خواد. دلت می‏خواد جوون بشی و همه چیزو از سر بگیری.
مربی: خوشبختی در درون ماست. چشمهامونو ببندیم به خودمون تلقین کنیم که ما خیلی امیدواریم (پیرزن‏ها و پیرمردها چشم‏هایشان را می‏بندند. پیرمرد در حال احتضار، رعشه‏های ریزی گرفته است.) ما خیلی امیدواریم. همة ما برای زندگی بهتر مثل این مرد دوچرخه‏سوار بایستی مقاومت کنیم. چشم‏هامونو ببندیم و زیر لب بگیم ما خیلی امیدواریم.
سالخوردگان، زیر لب زمزمه می‏کنند. محتضر، چشم می‏بندد و جان می‏دهد. زن کولی جیغ می‏کشد.
زن کولی: یکیشون مُرد.
دکترها و داور به وسط زمین می‏ریزند. نزدیک است دوچرخه بیفتد. نسیم زنگ می‏زند. مربی سعی می‏کند مرگ پیرمرد روی دیگران تأثیر نگذارد.
مربی: نیگا نکنین. به چیزهایی که ناامیدتون می‏کنه، نیگا نکنین. لبخند بزنین. زندگی زیباست.
پیرمردی، نخودی اما بی‏صدا می‏خندد. یکی از آن ها سمعک و عینکش را برمی‏دارد که دیگر چیزی نفهمد. پرستارها پیرمرد را با برانکارد از زمین بیرون می‏برند.

 

انبار متروکه، شب دوم.
چراغ‎ها روشن می‏شود و چند سایه در هم می روند. دوچرخه بر کف زمین می‏چرخد. مرد کوری که عینک دودی دارد، آکاردئون می‏زند. زن کولی برای معرکه‏گیر کف بینی می‏کند.
زن کولی: خط‏های کف دستت می‏گه تو زن‏های زیادی رو بدبخت کردی. یه گله بچه داری که از حال و روز هیچ کدومشون خبر نداری. حالا هم چشمت پی یکی دیگه است. (خودش را می‏پوشاند.) مرده شور چشم‎های هیزتو ببرن.
جمعه: (دست دختر کولی را گرفته است.) خانوم می‏آی کف دست ننة منو ببینی؟
زن کولی: ننه‏ات نمی‏‏میره، نترس. زن‏ها سگ جونن. فکر می‏کنی چی کف دست ننه‏ات نوشته؟ اگه عمرش به دنیا باشه، یه چندتا خواهر برادر واسه تو. (به دخترش) دست این پسره ‏رو ول کن بیا این‏جا! (کف دست جمعه و معرکه‏گیر را نگاه می‏کند.) اینم یکی مثل اونای دیگه. مردها مثل همند، به بچگی شون نیگا نکن دختر! بچگی شونو از ما زن‏ها به ارث بردن.
یک کامیون با بار آجر وارد می‏شود. معرکه‏گیر بلند می‏شود تا جلویش را بگیرد. کامیون عقب عقب تا کنار زمین می‏آید و کمپرسش را می‏زند. آجرها جلوی دوچرخه سوار خالی می‏شود و مسیر او عوض می‏شود. نوچة شرط‏بند دوم با یک کاغذ سر می‏رسد.
نوچة شرط‏بند دوم: (کاغذی را نشان می‏دهد) اجازة ساختمون گرفتیم. اینجا اتاق خوابشه.
نوچة دوم: چهاردیواری اختیاری.
معرکه‏گیر و موتورسوار و نوچه‏های شرط‏بند اول، آجرها را از جلو دوچرخه‏سوار کنار می‏زنند تا راه او باز شود. یک کمپرسی دیگر ماسه خالی می‏کند. حالا دوچرخه‏سوار، زنگ زنان دور طوّافان می‏چرخد و داور روی میز می‏رود تا او را کنترل کند. عمله‏ها و بناها مشغول کار می‏شوند. دو نوچة شرط‏بند دوم به عمله‏ها و بناها کمک می‏کنند. مرد کور، آکاردئون می‏زند. معرکه‏گیر، او را به کناری هل می‏دهد.
معرکه‏گیر: لامصب، وقت گیرآوردی؟!

 

خانة شرط‏بند اول، نیمه شب.
شرط‏بند اول، دستپاچه و خواب آلود، روبدُشامبرش را درمی‏آورد. با شورت و زیرپوش است و کت و شلوار می‏پوشد. معرکه‏گیر و نوچه‏های شرط‏بند اول حضور دارند.
معرکه‏گیر: یه کاری بکن! الان می‏افته.
شرط‏بند اول: دیگه دیر شده. بیارش بیرون! مگه نمی‏شه یه گوشة دیگة این شهر بچرخه؟
معرکه‏گیر: وسط شهر کی بلیط می‏خره؟
شرط‏بند اول: دو میلیون من داره می‏ره، تو فکر روزی هزارتا بلیطی. (لباس‏هایش را پوشیده است.) بیارش بیرون! از طوّاف ها سرقفلی بگیر! منم می‏فرستم ازت بلیط بخرن.
بیرون می‏دوند.

 

انبار متروکه، خیابان‏ها، صبح روز سوم.
یک ساختمان تا سقف بالا آمده است. دوچرخه‏سوار توی یک اتاق دیوار چیده شده گیر افتاده است و می‏چرخد. معرکه‏گیر از دم در، همه را به بیرون می‏خواند. نوچه‏های شرط‏بند اول، دیوار چیده شده را خراب می‏کنند و دوچرخه سوار بیرون می‏آید. در خیابان، ماشین شرط‏بند اول و دو آمبولانس از عقب چرخ‏های طوافی به آرامی حرکت می‏کنند. جلوی همه، نسیم که بر ترک جلوی دوچرخه‏اش جمعه نشسته، رکاب می‏زند. دوست موتورسوارش دور او می‏چرخد. تعداد زیادی افغانی کارگر منتظر کارند و در باریکة آفتاب ایستاده‏اند که چشمشان به جماعتِ در حرکت می‏افتد. به دنبال آن‏ها راه می‏افتند. حالا گویی تظاهرات افغانی‏هاست. بیلچه ها و کلنگ‏هایشان را در هوا تکان می‏دهند.

 

کنسولگری روسیه، همان زمان.
نگهبانان کنسولگری روسیه از انتهای خیابان، جماعت افغانی در حرکت را می‏بینند. تابلوی «سیرک افغانستان» در دست معرکه‏گیر است. یکی از نگهبانان، خود را پای بی‏سیم می‏رساند.
نگهبان: افغانی‏ها دارن می‏آن کنسولگری رو بگیرن.
نگهبانان دیگر، درها را می‏بندند و مسلح می‏شوند.

 

فرمانداری، لحظه‏ای بعد.
فرماندار در دفتر کار خویش مشغول کار است. تلفن زنگ می‏زند.
منشی: (از پشت گوشی) از کنسولگری روسیه تماس گرفتند که افغانی‏ها با بیل و کلنگ، تظاهرات راه انداختند و قصد دارن اون جا رو تسخیر کنن.
فرماندار: با نیروهای انتظامی تماس بگیر! ماشین منم حاضر کن برم سر محل!

 

خیابان‏ها، میدانی در شهر، روز سوم.
فرماندار، درون ماشین خود از جلوی کنسولگری روسیه عبور می‏کند. خبری نیست.
فرماندار: (به راننده‏اش) این‏جا که خبری نیست.
راننده: (به جلو اشاره می‏کند) اونجا یه عده جمعن. گمونم همون افغانیه است که قراره ده روز روی دوچرخه پا بزنه. قبلاً اجازه گرفتن.
ماشین فرماندار به میدان می‏رسد و آن‏ها را دور می‏زند و می‏ایستد. فرماندار بیرون می‏آید. از دید او، نسیم بر دوچرخه دور می‏زند. ته ریشش بلندتر شده است. زیر چشم هایش سیاهی می‏زند. پیشانیش را به دستمال بسته و مسیرش را عوض می‏کند و از سمت خلاف دور می‏زند. در اطراف میدان از بالکن‏های مشرف، عده‏ای به تماشا ایستاده‏اند. طوافان، لبوفروش، شلغم فروش، باقلافروش، آش فروش، پیراهن فروش، سلمانی، جگرکی، سیرابی فروش و زن کولی و دیگران با بساطشان بازارچه‏ای راه انداخته‏اند. تابلوی «سیرک افغانستان» به تیری نصب شده است. داور زیر سایه ‏بانش نشسته است و افغانی‏ها و دیگران به تماشا ایستاده‏اند. بعضی بر صندلی‏ها و نیمکت‏ها و پیت‏های حلبی نشسته‏اند. معرکه‏گیر کلافه است و بهانه می‏گیرد و جوان ترقه فروش را عقب می‏زند. همان وانتی که چند روز قبل برای بردن چاه‏کن آمده بود، سر می‏رسد.
مرد: دو تا چاه‏کن می‏خوام متری سی تومن. (کسی به او اعتنا نمی‏کند. افغان‏ها مشغول تماشا هستند.) سی نبود؟ سی و پنج. . . سی و پنج؟ متری چهل آخرش.
دو سه نفر به سمت او می‏روند. یک خبرنگار غربی از نسیم عکس می‏گیرد. تصویر نسیم بر دوچرخه، در حالت های مختلف، عکس می‏شود. خبرنگار غربی دنبال زوایای دیگر می‏گردد. درون آینة سلمانی، یک ماشین سیاه رنگ می‏ایستد.
رانندة فرماندار: جناب! ماشین کنسولگریه.
مردی که مترجم است بی سیم به دست از ماشین کنسولگری بیرون می‎آید و به سمت فرماندار می‏رود.
مترجم: آقای فرماندار؟
فرماندار: شما؟
مترجم: مترجم کنسولگری. جناب کنسول، توی ماشین هستن. از شما دعوت کردن برای مذاکره به ماشین تشریف بیارین.
فرماندار: همین جا خوبه. کاری هست بفرمائین.
مترجم به زبان روسی به وسیلة بی‏سیم با درون ماشین صحبت می‏کند. کنسول از داخل ماشین دودی رنگ که او را در خود مخفی کرده چیزی جواب می‏دهد. کم‏کم، توجه افغانی ها جلب می‏شود و دور مترجم و فرماندار جمع می‏شوند. بعضی از افغا‏نی‏ها برای خبرنگاری که عکس می‏گیرد بیل وکلنگ بلند می‏کنند و ژست شعار می‏گیرند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فیلمنامه بایسیکل‏ران

دانلودمقاله هنر معماری اشکانی

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله هنر معماری اشکانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


هنر معماری اشکانی

 

مقدمه
پارت دربرگیرنده خراسان امروزی بود. در کتیبه بیستون که به داریوش بزرگ تعلق دارد از این ناحیه بعنوان یکی از ساتراپیهای ایران یاد می شود. در مورد نژاد مردم ساکن این سرزمین که پارت ها نامیده می شوند بین پژوهندگان و مورخان اختلاف نظر وجود دارد. بعضی این اقوام را از نژاد آریائی و گروهی از نژاد زرد چینی و مغولی دانسته و بالاخره عده ای نیز آنها را آمیزه ای از دو نژاد آریائی و زرد نوشته اند. اما امروز بیشتر خاورشناسان بر این باورند که پارتها آریائی بودند و به سبب اختلاف و آمیزش با سک ها بعضی از آداب واخلاق و رسوم آن اقوام را اخذ کرده اند یکی از طوایف مختلف یک بنام «دها» در منطقه بین گرگان کنونی و بخشهای شمالی دریای خزر سکونت گزیده . آنجا را به اعتبار نام خود دهستان نامیدند. هنوز چیزی از این ماجرا نگذشته بود که پارتهای آریایی با قبیله مزبور درآمیختند و طایفه دها قدرت و نیروی بیشتری بدست آورد. در نتیجه این پژوهش ها هیچ شکی باقی نمی ماند که پارت ها و یا بنا بر گفته مورخان ایرانی «اشکانیان» از نژاد آریائی بودند. اشکانیان نسبت به پارتها می رساندند. در خصوص نام اشکانیان نیز دو عقیده مختلف وجود دارد. گروهی معتقدند که چون نیاکان این دودمان در «آساک» می زیستند پادشاهان اشکانی نام سلسله خویش را از اقامتگاه اصلی پدرانشان گرفته اند. عده ای دیگر می گویند سلاطین اشکانی به اعتبار آنکه خود را از عقاب اردشیر دوم(اشک) می دانستند به ارشکانیان و اشکانیان معروف شده اند و تصور می رود که نظر اخیر به حقیقت نزدیکتر باشد.

 

هنر معماری اشکانی
با بر افتادن هخامنشیان و پیروزی اسکندر مقدونی هنر ملی ایران نخست دچار گسستگی شد سپس به هنری که آن را می توان هنر یونانی ایرانی خواند،‌انجامید. این هنر نسبت به هنر هخامنشی نشان از پس ماندگی بزرگی دارد. این وضع تا روی کار آمدن مهرداد دوم اشکانی (123 ق م) که امپراتوری اشکانی را به صورت یک قدرت بزرگ جهانی بر پا داشت،‌ محسوس است. در این فاصله زمانی با 3 شیوه هنری در ایران روبه رو هستیم؛‌ 1- هنر تقلید شده از یونان 2- هنر یونانی 3- هنر ایرانی. اما تمایل به تجدد ملی در همه شئون فرهنگی وسیاسی از جمله در هنر که هرگز شعله های آن در ایران فرو ننشسته بود با پادشاهی مهرداد بار دیگر فزونی گرفت و راه بازگشت و رسیدن به هنر «ایرانی نو» هموار شد. دراین شیوه نوین هنر ایران هر چند به روش‌های ابتدایی تر بازگشت داشت،‌اما با کوشش و تحولی همراه بود و هنر ملی ایرانی بدون آمیختگی با عناصر بیگانه بار زنده شد. بازگشت به چهره سازی تمام رخ که دوباره کاربر گسترده وهمه گیر در هنر اشکانی یافت،‌ نمونه روشن این جنبش هنری است که در هنر پیش از تاریخ ایران دیشه داشت و به هیچ روی نمی توان آن را به هنر یونانی نسبت داد. با این دیدگاه‌،‌تمامی شاخه های هنر اشکانی را می توان بررسی کرد. در شهر سازی ساختن شهرها با طرح دایره ای شکل به طرح رسمی شهرسازی اشکانی تبدیل شد. دراین طرح ملاحظات دفاعی نقشی اساسی داشت. همین طرح درقرون وسطی درغرب با گستردگی تقلید شد و رواج یافت.
نخستین جلوه های هنر معماری پارتی را در نسا اولین پایتخت پارتیان (یا «اشک آباد» در چند کیلومتری شهر جدید «عشق آباد» پایتخت کنونی جمهوری ترکمنستان ) که کاوش های باستان شناسی آن به دست باستان شناسان روسی انجام گرفته است،‌ می یابیم.
کاخ شاهی نسا هر چند از دیدگاه تزئینات حدی تحت تأثیر هنر یونانی است (مثلاً پیکره های اجداد شاهان پارتی که از گل ورزیده ساخته شده و به شیوه یونانی مقام ایزدی یافته اند)،‌ اما خود بنا با شگفتی بسیار دارای طرحی 4 ایوانی برگرد یک حیاط است؛ طرحی که از نسای اشکانی آغاز شده است و همچنان به صورت طرح رسمی و سنتی ایران شناخته می شود و تا خارج از ایران و در بین النهرین گسترش یافته است.
پراکندگی آثار معماری اشکانی که در شرق از آی خانم وسرخ کتل و نسا آغاز می شود درداخل ایران امروز شامل باز مانده شهر صد دروازه (دامغان)،‌ کوه خواجه (سیستان)،‌ برده نشانده( خوزستان) و معبد آناهیتا(کنگاور) می گردد و تا کاخ آشور (عراق) و پالمیر(سوریه) ادامه می یابد از سویی،‌ و محدود ماندن کاوش های باستان شناسی در شهرهای اشکانی از سوی دیگر،‌ آگاهی های ما را در پیرامون دوران نزدیک به 500 ساله اشکانی به حد مطلوب نمی‌رساند. مصالح ساختمانی در این دوره بیش تر شامل خشت ،‌آجر،‌ سنگ نتراشیده و تراشیده است. ملاط گچ و رواج طاق هلالی وایران به ویژه ایوان های سه گانه ای که در آن قوس ایران مرکزی از ایوان های جانبی بزرگ تر است،‌ از ویژگی های این دوره به شمارمی رود.
کوه خواجه درسیستان
در شرق ایران بنای معظم دیگری که به اشکانیان نسبت میدهند کاخ شاهی کوه خواجه درسیستان است که از قرن اول میلادی به جای مانده است این کاخ بر روی جزیره ای در دریاچه هامون یعنی مشرف به این دریاچه بنا شده ، ورودی بنا در سمت جنوب است. هنگامی که به حیاط مرکزی وارد می شویم دو ایوان بزرگ درسمت راست و چپ حیاط وجود دارد که آثار آنها هنوز برجای مانده است. مصالح معماری کوه خواجه خشت خام است و در دالان طویل این مکان بقایای نقاشی رنگین که نفوذ غرب درآن محسوس است به چشم می خورد. در نقوشی که در این کاخ نقاشی شده است سعی شده در یک طرح چند نفری برای نشان دادن عمق اشکال در پشت یکدیگر قرار گیرند،‌ در این نقاشی های الوان سر اشخاص به صورت نیم‌رخ و تنه آنها تمام رخ است یعنی شیوه شرقی بیشتر رعایت شده است.آثار کوه خواجه آن طوری که باید و شاید تا کنون شناخته نشده و بعضی این آثار را مربوط به دوره ساسانی می‌دانند.
معبد آناهیتا در کنگاور
کاخ کنگاور در فاصله بین همدان و کرمانشاه را بعضی متعلق بهدوره سلوکی و برخی متعلق به دوره پارت و عده ای هم مربوط به اواخر دوره ساسانی می دانند. در اینجا یک حیاط بزرگ چهارگوش با دیواره بلند وجود داشت که در روی آن ستونهایی قرار داشتند، می نویسند در وسط آن معبدی به سبک یونانی با ردیف هایی از ستونها وجود داشته است. آقای مالکوم کالج نویسنده می نویسد:‌ انحرافی که معماران طراح شکلهای یونانی در ساختن این مکان مقدس پدید آورده اند مایه تعجب باستان شناسان آثار یونان و روم شده است و آقای فلاندن هم در حدود 150 سال پیش این مکان را با معبد خورشید در پالمیر مقایسه کرده است. از کنگاور که بگذریم در؟؟؟؟ ایران آثاری که بتوان آن را شاخصی از هنر و معماری دوره پارت دانست به دست نیامده ،‌ اخیراً درغرب ایران درباره زرده(بابا یادگار) مشرف به جلگه ذهاب(سر پل ذهاب) حفاریهایی صورت گرفته و آثاری از دوره پارت ها نمایان شده که مخلوطی از هنر یونانی و ایرانی است و آن را بیشتر متعلق به اواخر دوره پارت می دانند. آثار بدست آمده بیشتر شامل گچ‌بریهای شاخص دوره پارت،‌ سر ستون های نوع کرنتی با نقوش هلنی وسرهای تزئینی بنا از کارهای هنری دوره پارت که کاوشهای آن هنوز کامل نشده است می باشند اما در بین النهرین از دوره پارت آثار زیادی بدست آمده است که اهم آنها عبارتند از معبد خورشید،‌ درهاترا، حفاریهای سلوکیه، آثار بدست آمده از نمرود داغ، کاوشهای دورا اروپا در حد مرزی متصرفات پارت،‌ نیپور ،‌ و کاخ آشور،‌ و ؟؟؟؟ در اوروک.
پرستشگاه خورشید در الحضر (هاترا)
در حاشیه رودخانه فرات معبد الحضر که فرانسویان آن را هاترا می گویند. یکی از بناهای بسیار باارزش دوره پارت می باشد که برخلاف سایر ابنیه بین النهرین که به علت کمبود سنگ و چوب با آجر ساخته می شد دراینجا با سنگهای حجاری شده بنا گردیده است. بخش عمده معبد با دو ایوان قرنیه شروع شده ،‌ در آغاز بنا با آجر بوده ولی بعداً تغییر عقیده دادند و سنگ آهک جای مصالح آجری را گرفته است و ایوان های آجری مبدل به تالارهایی با طاق ضربی شدند. سبک معماری در هاترا به گونه ای است که هر ایوان محور اصلی بنا است اگر لازم باشد می توان ایوانهای دیگری را به آن اضافه کرد. به این ترتیب کاخ هاترا از دو ایوان با اطاقهای جنبی تشکیل شده که نمای آن را چون تک تک بنا بهم پیوسته نشان می داده است و بعدها دو ایوان دیگر نیز در کنار آنها اضافه شده است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  20  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله هنر معماری اشکانی

دانلودمقاله ویژگیهای پاستل

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله ویژگیهای پاستل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

خدیجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد . خانواده‏اى که‏خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگى و نسبت‏هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود .
خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش‏بودند . پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .
اخلاق خدیجه (س) :
خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وى حسد مى‏ورزیدند .
دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بى‏تردید مى‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراکرم (ص) یاورى صادق بود .
آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج کرده بود ؟
معروف است اولین کسى که به خواستگارى خدیجه آمد یکى ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومى‏» بود . او پس ازازدواج با خدیجه ، در جوانى در گذشت و اموال بسیارى براى خدیجه‏ارث گذاشت . پس از او «ابى‏هاله بن المنذر الاسدى‏» که یکى ازبزرگان قبیله خود او بود ، با وى ازدواج کرد . ثمره این پیوندفرزندى به نام «هند» بود که در کودکى در گذشت . ابى‏هاله‏نیز پس از چندى ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جاى نهاد.
هرچند این مطلب که پیامبر اکرم (ص) سومین همسر خدیجه بود وجز عایشه با دوشیزه‏اى ازدواج نکرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تایید همگان نیست . جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم کوفى‏» ، «احمد بلاذرى‏» ، «علم الهدى‏» ، (سیدمرتضى) در کتاب «شافى‏» و «شیخ طوسى‏» در «تلخیص شافى‏» آشکارا مى‏گویند که خدیجه ،هنگام ازدواج با پیامبر ، «عذرا» بود . این معنا را علامه‏مجلسى نیز تایید کرده است . او مى‏نویسد : «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه‏بودند .
برخى از معاصران نیز چنین ادعا کرده‏اند و براى اثبات ادعاى‏خود کتابهایى نوشته‏اند .
آشنایى با حضرت محمد (ص) :
فضایل اخلاقى خدیجه ، بسیارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فکر ازدواج با وى مى‏انداخت . ولى خاطرات همسر پیشین به وى‏اجازه نمى‏داد شوهرى دیگر انتخاب کند . تا اینکه با مقامات‏معنوى حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامى که براى تجارت‏همراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى که از وى‏دیده بودند ، براى خدیجه نقل کردند . خدیجه فریفته اخلاق و کمال‏و مقامات معنوى پیامبر (ص) شد . البته او از یکى ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علماى بزرگ عرب وخویشان نزدیک خدیجه به شمار مى‏رفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبى شنیده بود . همه این‏عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خودانتخاب کند

 

 

 

ازدواج خدیجه :
زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق یافت . در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ایشان را 28 سال‏نقل مى‏کند . هرچند بعضى از مورخان اهل‏سنت‏سعى مى‏کنند این سخن‏را رد کنند ; چون راوى آن محمد بن صائب کلبى از شیعیان است وآنها او را ضعیف مى‏دانند .
خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خودرا فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه ، عبدالله بن غنم به‏آنها چنین تبریک گفت :
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد
تزوجت‏خیر البریه کلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عیسى بن مریم و موسى ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اى خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و بابهترین خلایق ازدواج کردى . چه کسى در میان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) کسى است که حضرت عیسى و موسى به آمدنش‏بشارت داده‏اند و کتب آسمانى به پیامبرى او اقرار داشتند .
رسولى که سر از بطحاء (مکه) در مى‏آورد و او هدایت کننده وهدایت‏شونده است .
احترام پیغمبر خدا (ص) به خدیجه :
احترام حضرت محمد (ص) به خدیجه ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود .

 


خصال خدیجه (س) :
خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏رود . او اولین زنى‏بود که به اسلام گروید ; چنان که على‏بن ابى‏طالب (ع) اولین‏مردى بود که اسلام آورد . اولین زنى که نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏اخبار آسمانى بود . همین شرافت‏براى او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .
خدیجه از کتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زیرکى نیزبرترى فوق العاده‏اى داشت و مهمتر اینکه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» مى‏خواندند .
جالب این است او از کسانى بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) مى‏کشید و همیشه از ورقه‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه‏هاى‏نبوت مى‏شد . اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت مى‏کند .
نمونه‏اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است :
فلواننى امسیت فى کل نعمه و دامت لى الدنیا و تملک الاکاسره
فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یکن عینى لعینک ناظره
اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى که چشم‏به چشم تو نیافتند .
دیگر خصوصیت‏خدیجه این است که او داراى شم اقتصادى و روح‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .
البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏آن ناتوان است . پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .»
چه مى‏توان گفت در شان کسى که مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مى‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏محزون و آزرده مى‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏کرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏دید مسرور مى‏شد»
ذهبى مى‏گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏زنان کامل ، عاقل ، والا ، پاى‏بند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت‏بود . پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏و بر سایر امهات مومنین ترجیح مى‏داد و از او بسیار تجلیل مى‏کرد. به حدى که عایشه مى‏گفت : بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به‏اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص)بسیار او را یاد کرد .
درود خدا بر خدیجه :
خدیجه کبربى چنان مقام والایى داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روایتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اکرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیل‏فرمود : «آیا حاجتى دارى ؟»
جبرئیل عرض کرد : خواسته‏ام این است که از طرف خدا و من به‏خدیجه سلام برسانى‏»
در روایتى دیگر مى‏خوانیم : روزى خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد . جبرئیل به‏صورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسید . خدیجه نمى‏توانست‏بگوید رسول خدا (ص) در کجا به سرمى‏برد . او مى‏ترسید این مرد از کسانى باشد که قصد کشتن پیغمبر(ص) را دارد . وقتى که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر کرد که از خداتو را سلام برسانم نقش خدیجه در پیشبرد اسلام :
وقتى حضرت خدیجه دریافت که سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق کرد . او تمام اموال‏خویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند . تا جایى که هنگام ارتحال ، پارچه‏اى براى کفن نداشت .
ابن اسحاق جمله‏اى در شان خدیجه دارد که گویاى همکارى وصداقت او در پیشبرد اسلام است . او مى‏گوید : «خدیجه یاور صادق‏و با وفایى براى پیامبر (ص) بود و مصیبت‏ها در پى رحلت‏خدیجه‏و ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .»
گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم (ص)، سدى بلند و مستحکم بودند .
این جمله ، معروف که اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلى (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همکارى و صداقت‏خدیجه‏پرده بر مى‏دارد .
فرزندان خدیجه :
در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود .
1- هاشم . 2- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب‏»مى‏گفتند . . 3- رقیه . 4- زینب 5- ام کلثوم . 6- فاطمه .
رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام کلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درک کردند .

 

گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت کردند .
وصیت‏خدیجه :
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معک فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .
چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهى کردم ، مرا عفو کن .
پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به کار بردى . در خانه‏ام بسیار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف کردى .
عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسى از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا کسى به صورتش سیلى بزند . مبادا کسى بر اوفریاد بکشد . مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زننده‏اى داشته‏باشد .
اما وصیت‏سوم را شرم مى‏کنم برایت‏بگویم . آن را به‏فاطمه عرض مى‏کنم تا او برایت‏بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گوید : من از قبر در هراسم ;

 

1- قلمه های پاستل به علت ترد و شکننده بودن ، همواره آسیب پذیرند .
2- عدم ثبات رنگ پاستل در بیشتر انواع آن ، موجب نگرانی هنرمند است .
3- محدود بودن زمینه های کار با پاستل
4- خاکه گذاری پاستل و آلودگی دستها و انگشتان هنرمند ، هنگام کار ، موانعی ایجاد می کند که برای جلوگیری از مشکلات بعدی در بعضی از انواع پا ستل ، پوشش کاغذی یا سلوفان به عنوان محافظ استفاده می شود .
5- برای جلوگیری از اسیبهای ناشی از حمل و نقل پاستل در جعبه های مقوایی ، بهتر است از جعبه های فلزی یا چوبی که دارای پوشش های ضد اصطحکاک و ضربه گیر نظیر کتان ، پنبه و اسفنجهای خاص هستند استفاده شود .

 

شیوه های کار کردن با پاستل معمولی :
توصیه مهم :
کاغذهای پاستل را روی سطوح محکم و سفت و صاف قرار دهید تا انجام کار مطلوب باشد و کاغذ پاستل بتواند مواد رنگی و گرد پاستل را بهتر جذب نماید .
1- کاغذ پاستل را روی زیر دستی نصب کنید .
2- روپوش کار را به تن کنید تا خاکه پاستل و ذرات آن ، لباسها را آلوده نکند .
3- کاغذ پاستل را به ترتیبی که اشاره شد بر روی زیر دستی نصب کنید .
4- اگر قبلاً طراحی کرده اید آن را بر روی کاغذ منتقل کنید .
5- در انتخاب رنگ و مقایسه آن با «مدل » دقت کنید تا نزدیکترین رنگها را انتخاب کنید . زیرا در نقاشی پاستل یکی از عوامل انتقال پاستل بر روی کاغذ ، همان ناصافی های مربوط به بافت کلی کاغذ است و چنانچه با استفاده از مالش چند رنگ مختلف ، آن ها را اشباع کنید . « رنگ نشینی » به راحتی انجام نمی شود .
6- استفاده از قلمه های رنگی پاستل بسیار ساده است ، به خصوص خاصیت « پوشش کلی رنگهای پاستل » امتیازی بسیار خوب است و سطوح مختلف قلمه های پاستل نیز کمک بسیار جالبی در سرعت بخشیدن به اتمام کار است ، مثلاً به راحتی با استفاده از سطوح تخت پاستل می توانید سطوح پهن یا بزرگ نقاشی را رنگ بزنید یا برای ترسیم خطوط نازک از کناره ها یا نوک قلمه های پاستل استفاده کنید . چون فشار انگشتان دست یا حرکت سریع آن می تواند اثر متفاوتی بر روی کاغذ بگذارد که از نظر کسب تجربه برای شما مفید است پیشنهاد می کنیم قبل از شروع کار اثر ، قلمه رنگی را بر روی کاغذ خود امتحان کنید تا با توجه به رنگ کاغذ پاستل و تاثیر آن ، راهکار مناسب را پیدا کنید .
7- برای ترکیب رنگها ، قلمه های رنگی مورد نظر را انتخاب کرده و آنها را کنار هم یا روی هم بکشید و محو کنید .
8- برای محو کردن رنگها از انگشتان دست استفاده کنید و برای پاک کردن رنگها از یک قطعه پنبه ، یا پارچه تمیز یا دستمال کاغذی استفاده کنید . به هر حال محو کردن و پاک کردن باید به آرامی و ظرافت انجام پذیرد .
9- گرد و غبار و پوده های پاستل را بدون آن که دست بر آن بکشید از سطح کار بزدایید . کافی است زیر دستی خودتان را همراه با نقاشی روی زمین به طور عمودی قرار دهید و کنارة آن را به آرامی چند بار به زمین بکوبید تا گرده های اضافی از آن جدا شود .
10- بعد از اتمام نقاشی ، آن را روی سه پایه قرار دهید و از فاصله دورتر ( حدود یک متر) به آن نگاه کنید . در این مرحله که برخی آن را لحظه های پایانی نامیده اند ، لازم است با حوصله و دقت بیشتر در تناسبها و درجات تیره و روشنی رنگها دقت کرده و در صورت لزوم در نقاطی از کار ، درخشندگی یا تیرگی رنگها را تغییر دهید . این کار شما شبیه « رتوش و پوزتیو » عکاسان است که جنبه تکمیلی و ترمیمی دارد . ( برای آنکه در این مرحله دست یا آستین شما مزاحمتی برای اثر هنری به وجود نیاورد ،از یک خط کش ، یا چوب دستی استفاده کنید .)
11- بلافاصله پس از پایان کار ، برای ثابت کردن پاستل اقدام کنید . نحوة ثابت کردن رنگ و استفاده از ثابت کننده ها و روش ساخت یک نوع از آن را در بخش مربوط شرح می دهیم .
12-پس از خشک شدن ثابت کننده ها و رفع حالت چسبندگی آن ، تابلوی نقاشی را در قاب شیشه ای قرار دهید . نحوة قاب کردن باید به گونه ای باشد که بین شیشه و اثر ، فاصله ای ایجاد گردد . ( می توانید با استفاده از لایه های مقوایی نسبتا ضخیم برای حاشیه ، فاصلةلازم را ایجاد کنید . )
13- تابلو پاستل را هرگز در مقابل نور مستقیم و گرما قرار ندهید زیرا رنگهای آن تغییر می کند و مواد ثابت کننده آن نیز کم اثر وگاهی بی اثر می شود .

 

روشهای محو کردن در انواع پاستل :
1- روش انگشتی :
ساده ترین و بهترین روش محو کردن پاستل است . چه در پاستل گچی چه در پاستل روغنی ، استفاده از انگشتان سبب می شود که چربی نهفته در پوست با مواد تشکیل دهندة پاستل آمیخته شده و سبب انسجام بیشتر نرمه های پاستل و انتقال آن بر روی اثر گردد .
در هنگام استفاده از پاستل روغنی نیز همین چربی به کمک گرمای دست ، با موم و روغنهای موجود در آن آمیخته شده و فشار انگشتان سبب پخش پاستل روغنی در محل تماس می شود . بدیهی است که زیاده روی در استفاده از انگشتان سبب حل چربی و روغنهای موجود در پاستل شده و لکه های ناخوشایندی را در سطح اثر نمایان می کند .
2- استفاده از قلم مو :
چون پاستل روغنی در تابانتین حل می شود ، چنانچه سطح کاغذ را پاستل روغنی بزنید . ( می توانید با قلم موی آغشته به کمی تربانتین یا کمی تینر ، آن را محو کنید. در صورت تمایل به ایجاد بافت و تکنیک ضربه ای مجدداً می توان بافت مورد نظر را ایجاد کرد . بدیهی است که این تکنیک نیازی به ثابت کننده یا براق کننده ندارد .
ز تو مى‏خواهم مرا درلباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى .»

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   14 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ویژگیهای پاستل