این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 146 صفحه می باشد.
مقدمه
در طی قرن حاضر یکی از زمینه های مطالعاتی که توجه روز افزون بسیاری از متخصصان رشتههای مختلف را به خود جلب نموده است ، بررسی نقش جنسیت و تفاوت های مربوط به آن در زمینه های گوناگون علمی است . یکی از مباحث جالب در حرفه روانپزشکی و پزشکی نیز تفاوتهای وابسته به جنس و ابتلا به بیماریها و اختلال های عنوان شده در راهنمای آماری و تشخیص اختلال روانی (DSM IV) [1] میباشد. در بخش همه گیرشناسی اختلال ها ، نرخ بروز بیماریها ی مختلف در دو جنس ، تفاوت های فراوانی را نشان می دهد . برای مثال ، مردها در خطر بیشتری برای ابتلا به بیماریهای قلبی – عروقی ، الکسیم ، پسیکوپاتی[۲] (جامعه ستیزی) می باشند . در حالی که زنها در طول زندگی شان بیشتر در خطر ابتلا به بیماریهای مربوط به تیروئید ، اختلال های خوردن و افسردگی هستند . (نمازی ۱۳۷۹) .
اختلال افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی ، با شیوع ۲۵% – ۱۵% در طول عمر به شمار می رود ( جود[۳] ، ۱۹۹۴ ) . افسردگی نه تنها در بسیاری از پژوهش ها ، رایج ترین اختلال روانی گزارش شده ، بلکه شاید از قدیمی ترین نشانگان روانی باشد که در متون پزشکی بدان پرداخته شده است . ( یانکرز[۴] ، ۱۳۸۲) .
تفاوت های مربوط به جنس در بروز افسردگی می تواند پس از بلوغ شروع شده و ادامه یابد . ابتلا به افسردگی به ویژه افسردگی یک قطبی ، افسردگی مربوط به اختلال های عاطفی فصلی در بین زنها بسیار شایع تر از مردها است . در مجموع حوادث مربوط به سیکل باروری تا حد زیادی زمینه ساز مشکلات عاطفی زنان شناخته شده است . برای مثال می توان از افسردگی همراه با داروهای ضد حاملگی ، افسردگی مربوط به قاعدگی ، افسردگی پس از زایمان و افسردگی دوران یائسگی را نام برد . (نمازی ۱۳۷۹)
در چند دهه گذشته نشانگان افسردگی پس از زایمان مورد توجه بسیاری از متخصصان علوم پزشکی و روان شناسی قرار گرفته است . افزایش پژوهش در این زمینه دلایل گوناگونی دارد . یک دلیل آن است که اگر چه تولد نوزاد در مقطعی از زمان برای بسیاری از خانواده ها اتفاق می افتد ، ولی بسیاری از مادران در این دوره یک تغییر و تحول جسمی و روانی را نشان می دهند . ماههای آبستنی زن ، حساس ترین دوره زندگی هر خانواده است ، زیرا از یکسو وضعیت جسمی و روانی و عاطفی زن آبستن در شرایط ویژه ای قرار دارد که نیاز به مراقبت در تمام وضعیت های مذکور را دارد و از سوی دیگر موجودیت جسمی – روانی یک انسان دیگر (جنین ) در بطن وجود مادر آبستن در حال شکل گیری است . جنین نیاز به مادری دارد که از نظر جسمی و بهداشتی سالم باشد ، از نظر روانی – اجتماعی ایمن باشد . در صورت مساعد بودن وضعیت مادر ، ظرفیت های ژنتیک تخمک بارور شده در طی ۹ ماه بارداری بالفعل می گردد . پس از دوران بارداری ، دوران نوزادی و سال های اولیه کودکی نیز برای رشد و تحول جسمی – روانی سالم ، نیاز به مادر واجد سلامت جسمی ، روانی و اجتماعی دارد ( مهری نژاد ، ۱۳۸۱) .
این مرحله از زندگی می تواند برای مادر ، کودک و کل خانواده آسیب زا باشد . دوران پس از زایمان طبیعتاً یک دوره انتقالی است و بسیاری از رویدادها تغییر می یابند . نقش ها ،الگوها و ارتباطات باید تجدید گردند . با این حال انتظار جامعه و فرهنگ این است که مادر شدن امری طبیعی است که اکثر مردم با آن سازگار می شوند ( گروئن[۵] ، ۱۹۹۰ به نقل از خمسه ۱۳۸۱).
اولین بار مارسه[۶] (۱۸۵۸) به طور سیستماتیک نشان داد که دوره پس از زایمان ، مخصوصاً شش هفته پس از آن یک دوره آسیب پذیری مهم برای ابتلا به اختلال های روانی می باشد و افسردگی می تواند در فرایند دلبستگی و تعهد طبیعی مادر ، مراقبت موثر او از طفل و مهارتهای او بعنوان یک مادر مداخله کند و زمان پس از تولد یا زایمان به عنوان دوره افزایش خطر شیوع افسردگی در زنان قلمداد می شود.
اختلالات خلقی پس از زایمان که به فراوانی پیش می آید و معمولاً گذرا است ، نزد عموم مردم مساله ای شناخته شده است . اما در برخی موارد این حالتها بصورت بیماری افسردگی و مداوم و پایدار ظهور کرده و درمان جدی و منظمی را نیاز دارد . افسردگی شایعترین حالت روانی پس از زایمان است و باید توجه داشت حالت های اسکیزوافکتیو و اسیکزوفرنی و تیرگی شعور هم پس از زایمان دیده می شوند و در برخی موارد اسیکزوفرنی ابتدا به صورت افسردگی ظاهر شده و پس از چند هفته علائم اصلی آشکار می شود
( گیلدر،[۷]۱۹۸۹ به نقل از خمسه، ۱۳۸۱).
بطور کلی اکثر منابع موجود اختلال های روانی پس از زایمان را شامل غم پس از زایمان[۸] ، افسردگی پس از زایمان[۹] و سایکوز پس از زایمان[۱۰] می دانند . این اختلال ها از روز سوم پس از زایمان تا یک سال پس از آن امکان بروزشان وجود دارد .(مهری نژاد ، ۱۳۸۱) .
غم پس از زایمان : اولین نوع افسردگی بعد از زایمان غم پس از زایمان است که به عنوان خفیف ترین شکل اختلالات خلقی پس از زایمان محسوب می شود و در یک شیوع ۸۵-۲۵ درصدی گزارش شده است. علائم این سندرم به نوعی ، از اولین روزهای بعد از زایمان شروع می شود و مدتی بعد نیز از بین میرود . (یانکرز، ۱۳۸۲) .
افسردگی پس از زایمان : این دومین نوع ناخوشی هیجانی است که مادران جدید نسبت به آن ، آسیب پذیر هستند . افسردگی بعد از زایمان معطوف به نوعی از افسردگی است که ممکن است برای ماهها یا حتی سالها به طول بکشد .(یانکرز،۱۳۸۲).
این افسردگی معمولاً در چند هفته اول بعد از زایمان شروع می شود و ممکن است از چند هفته تا یک سال یا بیشتر ادامه پیدا کند . این شکل از افسردگی بوسیله یکسری علائم مختلف مثل خستگی ، گریه ، تحریک پذیری ، احساس بیچارگی یا ناامیدی ، وابستگی بیش از حد ، احساس عدم کفایت و …… آشکار شود . ( یانکرز، ۱۳۸۲)
سایکوز پس از زایمان : سومین نوع از افسردگی بعد از زایمان می باشد که بسیار کمیاب است . این نوع معمولاً ۲ تا ۳ هفته بعد از زایمان شروع می شود . کالمری می گوید : توهم و هذیانات در پسیکوزهای بعد از زایمان اغلب خیلی آشکار هستند و مادر معمولاً در تطابق با خواسته های مراقبتی از نوزاد عاجز است . ( یانکرز، ۱۳۸۲)
در ارزیابی بیماران مربوط به پسیکوزهای بعد از زایمان حصول اطمینان در مورد عقاید آنها نسبت به کودک اهمیت حیاتی دارد . بیماران شدیداً افسرده ممکن است عقاید هذیانی مبنی بر غیر طبیعی بودن نوزاد خود داشته باشند . این عقاید هذیانی ممکن است سبب شود که بیمار برای رها ساختن طفل از رنج در آینده اقدام به کشتن او نماید . (ترنر و همکاران، ۲۰۰۶)
با توجه به مطالب مذکور می توان اهمیت بررسی و تشخیص افسردگی های بعد از زایمان را بطور منطقی توجیه نمود . البته شناخت بهتر اختلال افسردگی ، می تواند راههای جدید تشخیص و درمان را در اختیار روان شناسان ، روان پزشکان و متخصصان زنان قرار دهد . با این حال متأسفانه اکثر مردم از مراجعه به روانشناس – روانپزشک و مراکز روانپزشکی برای حل مشکلاتشان ابا دارند ، در حالیکه همین مردم باکمال میل و بدون هیچگونه تردیدی به یک دندانپزشک یا هر متخصص دیگری رجوع می کنند و این تفکر غلط موجب می شود که بسیاری از ناراحتی های جزئی روانی و روحی رو به وخامت گذاشته و سرانجام تبدیل به یک اختلال کامل روانی شود . لذا بایستی با اتخاذ تدابیری از بروز و شیوع این بیماری پیشگیری به عمل آید و یکی از این پیشگیریها ، پیشگیری اولیه است که به وسیله آن عامل بروز بیماری ریشه کن می شود و به اصطلاح شرایط طوری فراهم می شود که محیط برای بروز بیماری ، نامساعد و غیر ممکن می شود . چون افسردگی علل متفاوت دارد و در بروز آن عوامل متعددی دخالت دارند و در هر دوره ای از دوران تکاملی زندگی این عوامل متعدد نیز فرق می کنند ، لذا این پژوهش به جهت اهمیت بررسی افسردگی در زنان خصوصاً پس از زایمان انجام می شود ، تا شاید روزی برسد که مراقبت و بهداشت روانی زنان باردار همانقدر مورد اهمیت و بررسی و درمان قرار بگیرند که مراقبت و بهداشت جسمانی آنان مورد توجه می باشد .
۱-۲- بیان مسأله
اطلاعات بدست آمده از مطالعات اپی دمیولوژیک نشان می دهد که شیوع افسردگی در زنان تقریباً ۲ برابر مردان بوده و با توجه به این مطلب که جمعیت زنان در هر جامعه ای حداقل یک بار ، بارداری را تجربه خواهند کرد ، لذا افسردگی در طی بارداری اهمیت خاص خود را خواهد یافت . ما اکنون می دانیم که افسردگی در طی بارداری با یک ریسک بالای افسردگی و حتی سایکوز پس از زایمان و تاثیرات و عوارض رفتاری آینده و رفتارهای مخالف سلامتی مادران همراه است .(کاوردیل[۱۱] وهمکاران، ۱۹۹۶).
درباره تشخیص افسردگی در طی حاملگی مطالعاتی انجام گرفته اما به جرات می توان گفت که افسردگی در طی حاملگی به طور شایع تشخیص داده نمی شود . مشکل عمده در تشخیص افسردگی در طی بارداری همانا اشتراکی است که بین علائم افسردگی و علائم حاملگی وجود دارد . مثل اختلال خواب ، اشتها ، از دست دادن انرژی و افزایش مشکلات جسمی . شیوع افسردگی در طی حاملگی بسیار متفاوت گزارش شده است و از ۴% تا ۶/۱۷% متفاوت است . شیوع افسردگی پس از زایمان ۱۹% الی ۲۰% است . (کاوردیل و همکاران ، ۱۹۹۶) .
ریسک فاکتورهای شیوع افسردگی در طی بارداری عبارتند از : مشکلات ازدواج ، حاملگی ناخواسته ، سابقه افسردگی قبلی و یا افسردگی در فامیل ، از دست دادن حاملگی قبلی و حاملگی بلافاصله بعد از حاملگی قبلی ، مشکل جدی در نگهداری از فرزند . حدود ۲۰ تا ۳۰% از خانم های حامله که سابقه افسردگی دارند ، افسردگی پس از زایمان را تجربه خواهند کرد و شانس افسردگی در حاملگی های بعدی ۵۰% است . علت افسردگی پس از زایمان را تغییرات در سطوح سرمی پروژسترون ، استروژن ، کورتیزول و بتاآندورفین ها می دانند . ( کیتامورا[۱۲] و همکاران ۱۹۹۳به نقل از زهرایی، ۱۳۸۰)
افسردگی ظرفیت افراد را در ارتباط با انجام کنترل بارداری و مراقبت از سلامت فردی تحت تاثیر قرار می دهد . افسردگی ارزشهای فردی را دگرگون می کند . مادر حامله ارزش های فردی خود را از دست داده و نسبت به توانایی خود در مادر شدن و یا نگهداری از نوزاد تردید پیدا میکند . عارضه مهم دیگر افسردگی ، تمایل به خودکشی و حتی اقدام به خودکشی است . باید توجه داشت که خود حاملگی عامل هر چند اندک ، اما ممانعت کننده از خودکشی است و باید توجه داشت که خود کشی کامل در طی بارداری شایع نیست . درباره افسردگی در طی دوران بارداری مطالعات خاصی انجام گرفته است اما مشکلات عدیدهای نیز در این مطالعات وجود دارد ورابطه علت و معلولی مشخص نشده است . مثلاً ارتباط مشخصی بین افسردگی و مصرف سیگار دیده می شود . این مصرف سیگار می تواند علت افسردگی باشد و یا ممکن است ریسک فاکتوری باشد که فرد را مستعد افسردگی می کند . بنابراین وقتی افسردگی با مصرف نیکوتین همراه می شود اثرات غیر مستقیم برروی حاملگی می گذارد ( کاوردیل و همکاران ۱۹۹۶) .
افسردگی در حاملگی سبب IUGR [13] و تاخیر رشد داخل رحمی جنین و همینطور زایمان زودرس می شود . در یک تحقیق بر روی ۷۹ زن باردار پاکستانی نشان داده که افسردگی در دوران بارداری با عواقبی مانند جنین زودرس و یا تولد نوزادان کم وزن همراه است . در این مطالعه محیط اجتماعی زنان باردار از عمده ترین فاکتورهای افسردگی محسوب می شود ، زنان باید اشخاصی مطیع و تابع باشند و طی تحقیقات انجام شده در یکی از مناطق روستایی پاکستانی معلوم شد که ۲۵% زنان در طی دوران بارداری و ۳۸% پس از زایمان از افسردگی رنج می بردند . ( آمبرن کازی[۱۴] و همکاران ۲۰۰۶).
در یک مطالعه مهم بر روی ۱۰۱۴ زن فقیر و ضعیف دیده شد که یک ارتباط مهم بین علائم افسردگی و سطح سلامت پایین از جمله عدم افزایش وزن مناسب دیده می شود . چندین مکانیسم سبب اثرات مستقیم افسردگی برروی رشد جنین می شود . اختلال در خلق سبب اختلال در محور هیپوتالاموس – هیپوفیز- آدرنال شده و سبب عدم و یا کاهش اضافه وزن در طی حاملگی می شود . عدم اضافه وزن مادر سبب کندی رشد جنین می شود ، به طوریکه در یک مطالعه مشاهده شده است که یک کیلوگرم اضافه وزن مادر به طور مشخصی سبب افزایش وزن جنین می شود ( ساگاوارا[۱۵] و همکاران ، ۱۹۹۷به نقل از آمبرن کازی و همکاران،۲۰۰۶).
با مرور مطالعات انجام شده بر روی عاقبت حاملگی های زنان با اضافه وزن نامناسب مشخص شده است که زنان با وزن پایین با شیوع بیشتری مبتلا به آنمی ، آندومتریت ، مشکلات قلبی – ریوی ، زایمان زودرس و تاخیر رشد داخل رحمی جنین می شوند . یک علت دیگر برای توجیه اثرات افسردگی ، عدم توانایی و خواست زن حامله در توجه به خود و انجام مراقبتهای دوران بارداری است . ( کاوردیل و همکاران ، ۱۹۹۶)
ویلی و پسران ۱۹۹۷ بر روی ۱۳۲۹ زن کار تحقیقاتی انجام دادند و نتیجه گرفتند که خانم های افسرده نسبت به دوران بارداری و زایمان اضطراب بیشتری دارند و نسبت به نقش مادر شدن ، احساس بیمیلی داشتند و کودکان خود را بسیار آسیب پذیرتر حس می کردند . با توجه به واقعیت های ذکر شده نتیجه میگیریم که هم افسردگی و هم علائم افسردگی در حاملگی به طور شایع دیده می شود و اثرات قابل توجهی بر روی مادر و آینده حاملگی دارد . افسردگی قبل از حاملگی و حتی در دوران بارداری اکثراً تشخیص داده نمی شود . باید توجه داشت که آگاهی و شناخت بیشتر درباره افسردگی در طی بارداری ، کنترل این مادران را بهتر صورت داده و یک متخصص زنان ، زایمان، مامایی و روانشناس و پرستار روانگر می توانند در بازیابی وضعیت اولیه به بیمار کمک کنند .
در یک مطالعه که به منظور شناختن تاثیر پرستاری کردن به منظور رفع مشکلاتی که در افسردگی پس از زایمان صورت می گیرد ، نشان داده شد که مراقبت و پرستاری و همچنین آموزشهای مربوط به بیماری تاثیرات مثبتی در بهبود افسردگی داشتند (آیفرتزل ، ۲۰۰۶ ) .
درجهت تشخیص افسردگی نشان داده شده است که قسمت خود سنجی افسردگی بک (BDI) [16]
می تواند مفید باشد . تست بک به علت سهولت استفاده و زمان کم و نیز قابل استفاده بودن برای سطح سواد پایین و عدم نیاز به آموزش به خصوصی ،برای استفاده مناسب است . در طی سالهای ۱۹۸۵ الی ۱۹۸۹ تست BDI در پژوهش های مختلفی که مربوط به خانم های باردار بوده است ، به کار رفته است .
در مطالعاتی که هولکمب [۱۷] و همکاران (۱۹۹۶) بر روی ۱۰۵ خانم حامله انجام دادند ، نشان دادند که در نقطه برش بالای ۱۶ حساسیت تست BDI در تشخیص افسردگی اساسی ۸۳/۰ و اختصاصی بودن ۸۹/۰ و ارزش پیشگویی کنندگی مثبت ۵۰/۰ و ارزش پیش گویی کنندگی منفی ۹۸/۰ دارد . (احمدی زاده، ۱۳۸۳)
سالامرو[۱۸] و همکارانش (۱۹۹۴) نتیجه گرفتند که علائم بدنی و جسمانی همراه با حاملگی ممکن است نمرات تست بک (BDI) را در حاملگی افزایش دهد . بنابراین آنها نیز نمره برش بالاتری را برای افسردگی در زنان حامله پیشنهاد کردند .
با توجه به آنچه گذشت ما با این سؤال اساسی روبرو هستیم که آیا بین شرکت در کلاسهای آمادگی دوران بارداری وکاهش افسردگی پس از زایمان تفاوت وجود دارد .
۱-۳- ضرورت تحقیق
دوران بارداری و دوران پس از زایمان همراه با تغییرات فیزیکی و درونی بسیار زیادی می باشد . ممکن است این علایم در ابتدا با اختلالات روحی و روانی بسیار کم شروع و سپس به اختلالات روانی شدید و حتی سایکوز منجر شود . (براکینگتون[۱۹] ، ۲۰۰۴ به نقل از هالبریچ،۲۰۰۶)
بنا بر گزارش DsmIv-TR (2000) در طول ۴ هفته اول پس از زایمان ، اختلالات افسردگی آشکار می شوند . این اختلالات به صورتهای مختلفی بروز می کنند . غم مادری ، تقریباً در روزهای چهارم تا هفتم پس از زایمان اتفاق می افتد و باعلائمی مثل کج خلقی ، بی قراری ، دلسردی ،سردرگمی و اضطراب همراه است . نوع دیگر افسردگی که دیرتر آشکار می شود و مشکلات جدی تر را به دنبال میآورد ، ۴ تا ۶ هفته بعد از زایمان به وجود می آید و علائمی مثل احساس حقارت ، فراموشی ، اضطراب، اختلالات در خواب و عملکرد ضعیف را در بر دارد . (پاتل[۲۰] و همکاران ، ۲۰۰۲ به نقل از هالبریچ، ۲۰۰۶).
خطرناک ترین نوع افسردگی که بسیار نادر و کمیاب می باشد ،سایکوز بعد از زایمان است که از هر ۱۰۰۰ نفر یک یا دو نفر بدان مبتلا می شوند و با علایم روانی مثل گیج بودن ، هذیان گویی ، توهم و بیخوابی همراه است . ( هانگ [۲۱]، ۱۹۹۷ به نقل از هالبریچ، ۲۰۰۶).
بر اساس آنچه ثابت شده است ، مادرانی که دچار افسردگی هستند ، با نشان دادن رفتارهایی غیرعادی مثل بی علاقگی نسبت به اطرافیان ، بی قید و بند بودن ، قطع ارتباط با کودکانشان و ناسازگاری با آنان ، اثرات منفی بر روی فرزندانشان می گذارند . از آنجایی که کودکان در سالهای اولیه رشد خود که بحرانی ترین دوران محسوب می شود ، نیازمند مراقبت و پرستاری هستند ، این بی توجهی و عدم پذیرش از سوی مادر بسیار آسیب بزرگ و جدی برای آنان به همراه دارد . ( ولف[۲۲] ، ۲۰۰۲، – هارت[۲۳] و همکاران ، ۱۹۹۸- کوپر[۲۴] وهمکاران ، ۱۹۹۹ به نقل از هالبریچ، ۲۰۰۶ ).
عدم ایجاد ارتباط میان مادر و فرزند ممکن است منجر به ناسازگاری های روانی و رفتاری و مشکلات طولانی مدت در فرزند بشود . ( رحمان[۲۵] و همکاران ، ۲۰۰۳ – لی[۲۶] و همکاران ، ۲۰۰۱ – کوپر و همکاران ، ۱۹۹۹ –کرین[۲۷] و همکاران ، ۲۰۰۱ به نقل از هالبریچ، ۲۰۰۶) .
علاوه بر این مطالعات در کشورهای در حال توسعه بیان می کند که عدم سلامت روحی و روانی مادر ، سوءتغذیه و عدم سلامت فیزیکی فرزندان را به دنبال دارد . بیماری افسردگی می تواند کل اعضای خانواده فرد مبتلا را تحت تاثیر قرار دهد ، بنابراین اطرافیان شخص در معرض افسردگی هستند . حتی گاهی افسردگی در روابط زوجین بسیار مشکل زا می شود . (استاک بری[۲۸] و همکاران ، ۱۹۹۸ به نقل از هالبریچ، ۲۰۰۶)
اثرات افسردگی پس از زایمان بر روی سلامت روانی فرد ، ممکن است بسیار بلند مدت بوده و حتی سبب افزایش مدت بیماری و یا برگشت مجدد آن بشود . چگونگی این بیماری برای بسیاری از زنان که در معرض خطر قرار دارند ، نامشخص است و معمولاً این اشخاص در دوران بارداریشان و یا حتی پس از وضع حمل ، قادر به تشخیص و شناسایی بیماری نیستند و بیشتر از ۸۰ درصد زنانیکه مبتلا به افسردگی هستند ، هیچ گزارشی از وضعیت درونی خود نمی دهند و حتی گاهی پزشک معالج نیز قادر به شناسایی و تشخیص این بیماری نیست . ( کلی [۲۹]و همکاران ،۲۰۰۱ – نلسن[۳۰] و همکاران ، ۲۰۰۰ – یانکرز و همکاران ۲۰۰۱ به نقل از هالبریچ، ۲۰۰۶ ) .
تحقیقات انجام شده می رساند که ما با میزان بالای افسردگی در زنان فارغ از زایمان روبرو هستیم که این سلامت عمومی جامعه را به خطر می اندازد و نشان می دهد که باید تحقیقات بیشتری در زمینه درمان و پیشگیری افسردگی پس از زایمان به عمل آید .
فهرست مطالب
فصل اول: موضوع تحقیق
مقدمه ۱
بیان مسأله ۶
ضرورت تحقیق ۱۰
اهداف تحقیق ۱۳
فرضیههای تحقیق ۱۳
متغیرهای تحقیق ۱۴
تعاریف متغیرهای تحقیق ۱۴
فصل دوم: ادبیات پژوهش
الف) افسردگی ۱۶
تاریخچه افسردگی ۱۶
افسردگی چیست ۱۷
تفاوت بین اندوه سالم و افسردگی چیست ۱۹
تعریف افسردگی ۱۹
افسردگی چه کسانی را تهدید میکند ۲۰
-جنس ۲۰
-سن ۲۰
دیدگاههای نظری درباره افسردگی ۲۱
دیدگاه زیست شناختی ۲۱
-سبب شناسی افسردگی ۲۲
-توارث ۲۲
-آمینهای بیوژنیک ۲۳
-نوراپی نفرین ۲۳
-سروتونین ۲۴
-دوپامین ۲۴
-فرضیه فلوکستین (پروزاک) وایندول آمین ۲۵
پاسخ زیست شناختی در افسردگی ۲۵
-آزمون بازداری دگزامتازون ۲۵
- فروزش ۲۶
- اختلالات خواب ۲۶
-محور تیروئید ۲۷
-اثر کورتیزول ۲۸
-سیستم لیمبیک و افسردگی ۲۸
-ریتمهای شبانه روزی ۲۹
-تصویر گری از مغز ۳۰
دیدگاه روان شناختی ۳۰
الگوهای روانکاری ۳۱
الگوی خشم معطوف به درون ۳۱
-الگوی فقدان شی ۳۲
دیدگاه رفتاری ۳۲
دیدگاه انسانگرایی ۳۳
دیدگاه شناختی ۳۴
-خطاهای منطق ۳۵
-الگوی درماندگی آموخته شده افسردگی ۳۶
ب) درمان افسردگی ۳۸
درمان مبتنی بر نظریههای زیست شناختی ۳۸
-دارو درمانی ۳۸
-الکترو شوک درمانی ۳۹
- نور درمانی ۴۰
درمان مبتنی بر نظریههای روان پویایی ۴۱
-روان درمانی روان پویشی ۴۲
-روان درمانی حمایتی ۴۳
-روان درمانی میان فردی ۴۴
-روان درمانی فمینیستی ۴۵
درمان مبتنی بر نظریههای شناختی و رفتاری ۴۵
-رفتار درمانی ۴۶
-رابطه درمانی ۴۷
- شناخت درمانی ۴۸
درمان مبتنی بر گروه درمانی ۴۹
-خانواده درمانی ۵۰
-زوج درمانی ۵۰
-گروههای حمایتگر ۵۱
درمانهای تکمیلی ۵۱
-داروهای گیاهی ۵۲
-رژیم غذایی و مکملهای غذایی ۵۲
-فنون آرمیدگی ۵۳
-هومیوپاتی ۵۴
ج) افسردگی زنان ۵۵
اختلالات خلقی مربوط به قاعدگی ۵۶
سندرم قبل از قاعدگی (pms) 56
-سبب شناسی ۵۶
-بروز تشخیص ۵۷
اختلال ملال پیش از قاعدگی ۵۸
درمان اختلالهای قاعدگی ۶۰
-درمان سندرم قبل از قاعدگی (pms) 60
-درمان اختلال ملال پیش از قاعدگی ۶۱
ارزیابی تاثیر درمانها ۶۳
اختلالات خلقی مربوط به زایمان ۶۴
-افسردگی بعد از زایمان ۶۵
-سبب شناسی اختلالات خلقی بعد از زایمان ۶۵
- بروز و تشخیص افسردگی بعد از زایمان ۶۸
-علایم افسردگی در طول بارداری ۶۹
-اختلالات خلقی پس از زایمان ۶۹
درمان اختلالات خلقی پس از زایمان ۷۲
-دارو درمانی در دوران بارداری ۷۵
-دارو درمانی در دوران شیردهی ۷۷
چگونه خود را یاری دهیم؟ ۷۸
نقش حمایتی ماما و پرستار روانگر در پیشگیری افسردگی پس از زایمان ۷۹
اختلالات خلقی مربوط به یائسگی ۸۱
-سبب شناسی ۸۲
- یائسگی و افسردگی ۸۲
-درمان ۸۳
خلاصه جلسات کلاسهای آمادگی دوران بارداری ۸۶
د) مروری بر تحقیقات انجام شده ۱۰۱
فصل سوم: طرح تحقیق
طرح پژوهش ۱۰۶
جامعه آماری ۱۰۸
نمونه آماری ۱۰۸
روش نمونهگیری ۱۰۹
ابزار اندازهگیری ۱۰۹
پرسشنامه افسردگی بک ۱۱۰
جدول هنجار گزینی مقیاس افسردگی بک ۱۱۴
روند اجرای اطلاعات ۱۱۵
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات ۱۱۷
فصل چهارم: تحلیل آماری
دادههای توصیفی پژوهش ۱۱۸
تحلیل دادههای پژوهش ۱۲۳
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
خلاصه پژوهش ۱۳۳
بحث و جمع بندی نهایی ۱۳۴
محدودیتهای تحقیق ۱۳۶
پیشنهادها ۱۳۶
منابع
ضمائم
مقاله بررسی تأثیر کلاسهای آمادگی بارداری برکاهش افسردگی پس از زایمان زنان