فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بی وزنی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بی وزنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
بشر همواره در آرزوها و رویاهایش در جستجوی بی وزنی بوده است،کم نیستند کسانی که در رویا آن را تجربه کرده اند.از دیرباز در افسانه ها و میتولوژی کهن هموساپینها نیز این برخورد با بیوزنی به صورت خدایانی که پرواز می کنند یا در آسمان معلقند بسیار دیده میشود.
آرتوسی کلارک دانشمند و نویسنده آثار علمی،بیوزنی را در کتاب ادیسه دو چنین توصیف می کند:بشر درست در آغاز عصر فضا لذت بیوزنی را کشف کرده بود و بیوزنی آزادی را که هنگام ترک بطن کهن دریا از دست داده بود به خاطرش باز می آورد.در ورای جاذبه بار دیگر اندکی از این آزاذی را باز می یافت و با از میان رفتن وزن بسیاری ازدلشوره ها و نگرانیهای زمین از میان می رفت.
در عصر ما (انتهای قرن بیستم)این ممکن شده است که انسان در شرایط هشیاری و با حواس ادراکی خود بیوزنی را تجربه کرده و آن را مورد آزمایش قرار دهد.یوری الکسیویچ گاگارین اولین انسانی است که بر اساس مدارک موجود بیوزنی را به سال 1961 و در سفینه واستوک تجربه کرده و آن را ماورای تصور توصیف می کند.بعد از اتحاد خماهیر شوروی کشورهای مختلف دنیا و مهمتر از همه ایالات متحده در این باره تحقیق کرده و سفاین،ماهواره ها و ایستگاههای مدارگرد متعددی را ساخته و استفاده کرده اند.
در تمام این تجربه ها ایستگاههای فضایی مکانهایی هستند برای زندگی کوتاه مدت و طبیعتآ جز نیازهای ضروری انسان را تامین نمی کنند.جو حاکم بر فضای معماری این ایستگاهها به محوطه اردوگاه جنگلی پیش آهنگان بیشتر شبیه است تا مکانی برای اقامت.
در مورد لزوم کار بر روی موضوع زندگی در فضا کافی است که مقاله ای را از مجله تایم لایف ارائه کنیم.اعضای کنگره(ایالات متحده)معتقدند که ایستگاه فضایی سبب رونق بازار فضا و ترقی علوم مربوط به آن خواهد شد،چون میتواند مکان مناسبی برای مطالعه و تحقیق پیرامون نحوه زندگی در فضا،تسهیل آموزش فضا نوردی و پیشبرد برنامه های موجود در زمینه حفظ جان افراد و غیره باشد.
طب نیز از آن بهره خواهد برد.مثلآ در زمین دانشمندان فقط میتوانند یافته های چندی را داخل ظروف مسطح کشت میکروب پرورش بدهند و حال آنکه داخل ایستگاه فضایی دارای قوه جاذبه کم خواهند توانست خوشه های بزرگی از انسان جهت بررسی و آزمایش کشت کنند و احیانآ راههای موثری برای مبارزه علیه بیماریهای کشنده ای چون سرطان،ایدز،ابولا و التهاب کبد بیابند به علاوه تامین انواع پروتئین خالص به مقدار زیاد که دست یافتن به آنها در زمین مقدور نیست و تولید داروهای شفابخش جدیدامکان پذیر می گردد.فضا همچنین محیط مطلوبی جهت ساخت و کاربرد ترکیبات فلزی و مواد پلاستیکی واجد کیفیات بهتر و کشف طرق جلوگیری یا کاستن از میزان ارتعاشات مکانیکی که موجب فرسایش دستگاهها و قطعات ماشینها میشوند و بالاخره تکمیل کامپیوترها و روباتهای صنعتی مفید خواهد بود.
ممکن است اینها اهداف چندان قابل اعتنایی به نظر نیایند و گروهی عنوان کنند که در فضا باید اهداف عالیتری را جستجو کرد.صحیح،اما فراموش نشود که ما برای مکاشفات فضایی خویش به ابزار مناسب احتیاج داریم.
از پاراگراف بالا میتوان چنین استنباط کرد که یک ایستگاه فضایی در نظر طراحانش یک ابزار است اما ما در این پروژه به قسمت مسکونی آن (بالاخص)به چشم یک فضای معماری نگاه کرده و آن را از این جنبه طراحی میکنیم.این گفته از دکترورفرفون براون(پدر سفرهای فضایی ایالات متحده)قابل ذکر است که فضانوردان اعم از اینکه خلبان، دانشمند،مهندس یا مشاور نظامی باشند که باید وظایف سنگینی را که به آنها محول شده به نحو احسن انجام دهند و این امر ممکن نمیشود مگر آنکه آسایش و راحتی آنها در فضا تامین شود.به هر صورت نیاز به زندگی طولانی مدت در فضا و بیوزنی موصوف آن وجود معمار را با نقش تعیین کننده اش در شکل گیری فضای زندگی لازم میسازد.
در این میان این سئوال به وجود می آید که شرایط بیوزنی چه تغییراتی را در فضای زندگی باعث میشود؟ چه تغییراتی از نظر فلسفی و منطقی مناسب این محیط بیوزن است؟ در طراحی چنین فضایی چه نکاتی اهمیت بیشتری دارد؟ به علاوه این که مطالب به دست امده در شرایط جاذبه چه موارد مصرفی دارند؟
جهت پاسخگویی به این سئولات(در حد توانایی و دسترسی محدود به منابع جدید)در این پروژه ابتدا به تئوری معماری و نحوه زندگی در شرایط بیوزنی پرداخته سپس کیفیات و شرایط حاکم بر آن را با تکیه بر مدارک موجود بررسی می کنیم.نتیجه حاصل از این بررسیها مدارکی را به دست می دهد که طراحی بر اساس آن انجام گرفته و کاملآ بر آن مبتنی خواهد بود.
نهایتآ نتیجه ای که به دست می آید مجموعه ایست از فضاهای معماری که منطبق بر شرایط بیوزنی است و کلیات آن قابل برداشت و الگو برداری در شرایط جاذبه نیز هست.
در اینجا نمی خواهیم به جنبه های اقتصادی و یا سیاسی طراحی در بیوزنی بپردازیم.مسلمآ عوامل بازدارنده ای نیز در چنین طراحی خاص و احتمالآ عملکردی وجود دارند که مانع تحقق آرمانهای طراحی در بیوزنی است.اما چنانکه آموخته ایم در معماری نمیشود،وجود ندارد و تنها غیر ممکن غیر ممکن است در این حیطه غیر ممکن های غیر ممکن هنرمندان نیز نقش بسزایی خواهند داشت،چون هنرمند و دانشمند هر دو برای بیان اندیشه خود تصویر جزئی و مفهوم کلی(از حقیقت)از شیوه ها و وسایل صوری که در اختیار آنان هستند سود می جویند.
از میان شیوه ها و وسایل پیشین جامعه خود برخی را مناسب می یابند و موافق منظور خود آنها را دگرگون می کنند(و به حقیقت آن دست میابند)و به این ترتیب شیوه ها و وسایل تازهای بر مواریث گذشتگان میافزایند.
هنر در جهان بیوزنی نیز چیز غریبی نخواهد بود انسانها بالقوه هنرمند هستند.انسانهایی که گذشته خود را از یاد نبرده اندبا تکیه بر اینکه به آن وابسته نیز نیستند آثاری میافرینند که شاید ذهن ما قادر به درک آن نیز نباشد زیرا:
باید نسلهای هنرمندی سر بر آورند که صور آرمانیشان مبتنی بر شکلهای طبیعی زمین که سرشته از بادو آب نباشد.فضا خود عالمی است از زیباییهای بسیار برتر اما دریغ که ابزارو وسایل ساخته دست بشر هنوز قادر به نشان دادن کامل این زیباییها نیست.

 

دکتر آرتورسی کلارک
درک انسان از هر پدیده ای منوط به شیوه برخورد او با آن پدیده است.با گویشی دیگر جهان از دید هر انسانی به گونه ایست و آن را از دریچه چشم خود می بیند.با وجود این دید کلی انسان از این دریچه قابل بررسی و نمونه برداری است.در واقع آنچه که انسانها از فضای معماری حس میکنند و نوع برداشت آنها از فضا در عین گوناگون بودن در کلیات وجوه تشابه زیادی را داراست تا انجا که این کلیت و این تشابه را میتوان بنام تاثیر آن پدیده(در فضای معماری)بر انسان شناخت به همین علت مطالعه نوع برخورد انسان با پدیده ها و جهان پیرامونش ضروری و مغتنم است.
جهت یکسو شدن برداشتهای مختلف و استفاده در این تحقیق نحوه برخورد انسان را با فضای معماری زیست محیط خود به سه نوع رابطه تقسیم می کنیم:
1- ادراک حسی: که از طریق حواس پنجگانه انسان به او میرسد.

 

2- ادراک روانی(تحلیل مغزی): که ثبت مقایسه و تحلیل پیامهای رسیده از پیام گیرنده های حسی را شامل میشود.
3- فعالیت(حرکت):که کلیه فعالیتهای انسان را در محدوده زیستی دربر می گیرد.
تعاریف بالا در عین سادگی نیاز به توضیحاتی دارد که در ادامه به آن می پردازیم:

 

ادراک حسی

 

بطور کلی ادراک حسی کلیه علائمی را در بر میگیرد که توسط گیرنده های حسی به مغز فرستاده میشود. این علائم مبنای درک ما را از جهان پیرامون تشکیل داده جزئیات و نوع تفسیر مغز را از پدیده های جهان پیرامون تعیین می کند.
اگر با دیدی واقعگرایانه به موضوع ادراک بپردازیم تمام حس پنج گانه (بینایی-شنوایی-بویایی-بساوایی و چشایی)فضا ساز هستند و در برداشت انسان از یک فضای معماری موثر میباشند.اما آنچه که در مرحله اول برای ایجاد یک فضای معماری پایدار موثر است دو حس بینایی و لامسه را در بر میگیرد.
این دو حس که آنها را باصره و لامسه مینامیم به ترتیب مهمترین لوازم ادراک فضای معماری پایدار هستند.
ادراک باصره یا بینایی اطلاعاتی است که از طریق چشمها به مغز منتقل میشود و از این دست است:
1- رنگ 2- بافت 3-فرم 4-شکل 5-فاصله 6-جلو و عقب بودن
7-شفافیت 8-گشایش

 


در یک محیط بی وزن(جاذبه صفر)آن پارامترهایی نسبت به شرایط جاذبه تغییر می کنند که مستقیمآ به نوع و جهت دید از آن پدیده ها مربوطند مانند فرم(رجوع شود به بیوزنی چگونه است؟)،شکل(که در واقع تصویر ثبت شده از این پدیده هاست در مغز ما)،فاصله (که مبنای سنجش آن از زمین به انسان منتقل شده)،جلو و عقب بودن(که در شرایط بیوزنی به کل تغییر میکندو مفهومی نزدیک به زیرو رو پیدا می کند) و از این قبیل.. طبق مطالعات اخیر دانشمندان آکادمی علوم شوروی قدرت تشخیص فام و کنتراست رنگ در شرایط بیوزنی تغییر مختصری می کند.اما این تغییر در درک کلی رنگ و مفاهیم آن در ذهن انسان تاثیر چندانی ندارد.
دریافت لامسه یا بساوایی مجموعه اطلاعاتی است که یا مستقیم از طریق گیرنده های پوستی و یا از طریق مقایسه تجربیات گذشته با دریافت تقریبی باصره از زیست محیط معماری به دست می آید.بطور کلی این اطلاعات از این قرارند:
1-زبری و نرمی 2-گرمی و سردی 3- خشکی و انعطاف پذیری 4-تعلیق و وصل 5-سختی و نرمی

 

 

 

در مورد دریافت لامسه تقریبآ تمام این پارامترها بدون تغییر باقی میمانند به استثنای تعلیق و وصل که بخشی از آن مربوط به ادراک روانیست و مهمترین تغییر محیط نسبت به شرایط جاذبه محسوب میشود.در شرایط بیوزنی به علت حالت خاص آن دریافت لامسه تا حد قابل ملاحظه ای(نسبت به شرایط جاذبه)محدود می شود.
در سبک باهاوس نیز به بخش دریافت لامسه بسیار پرداخته شده است.در این سبک طراحی انواع بافتها،رنگهاو…و تاثیر آنها به دقت مورد بررسی و تجربه قرار می گیرد.باید توجه داشت که معماری واصول کلی آن به رابطه انسان و محیط پیرامونش مربوط میشود بنابراین مثالهایی از اصول کلی سبکهای معماری لازم و مغتنم است.

 


ادراک روانی(تحلیل مغزی)

 

مغز انسان بر اساس تحریکاتی که از گیرنده های حسی دریافت می کند پدیده های مختلف جهان پیرامون را تحلیل و ثبت می کند.این تحلیل نحوه پاسخگویی به محرک حاضر و محرکهای مشابه آینده را تعیین می کند.همچنین با استفاده از این تحلیلها نوع برخورد حسی انسان با محیط پیرامون تعیین می شود.بیشتر خاطرات و تجربیات انسان از فضاهای معماری بر پایه این تحلیلها به دست می آید.
مغز این عضو برنامه ریزی نشده به ما امکان انتخاب آزاد می دهد و از همین جاست که انسان خود را از سلطه قانون گزینش طبیعی رها می کند و وارد نظام جدیدی می شود که فرهنگ نام دارد.در نتیجه مطالعه فرآیند و عملکرد مغز از درک فضای معماری این نکته از فرهنگ معماری روشنتر خواهد شد.
از آنجا که بررسی نحوه تحلیل داده ها توسط مغز امکان کنترل تقریبی تاثیر المانهای فضای معماری را به دست می دهد.به تقسیم بندی این تاثیرات از نظر معماری میپردازیم.تحلیل روانی مغز انسان از المانهای معماری به طریق زیر انجام می پذیرد:
1-مکانیابی 2-تعیین فاصله 3-تعیین اندازه 4-تناسبات 5-مقیاس
6-فرم یابی 7-تعتیق و اتصال 8-مبدأ و مقصد(در محورهای حرکتی)

 

در موقعیت انطباق انسان در مکانیابی و همچنین تعیین تناسبات اندازه و فاصله دچار مشکل می شود. اما پس از اتمام روند انطباق به طریق زیر انجام می گیرد:

 


در شرایط بیوزنی مکانیابی به کمک خود انسان به عنوان مبدأ اصلی انجام می گیرد در عین حال نقطه گیری در فضا به عنوان مبدأ سنجش موقت یا موضعی انتخاب می گردد.
این مبدأ سنجش موقت می تواند انسان، دیگر نقطه ای جهت دار در فضا و روند انجام کاری باشد.در معماری شرقی به ویژه معماری حاشیه کویرایران این نکته به روشنی دیده میشود.اتاقی در یک خانه قدیمی کاشان را در نظر بگیرید:در این اتاق تنهایی مفهوم زیادی ندارد زیرا این اتاق بدون حضور انسان دیگر بی معنی و خالی به نظر خواهد رسید.
به بیان دیگر مقیاس سنجش مبدأ انسان دیگری است که با ناظر در اتاق حضور داشته باشد.علاوه بر این نکاتی مانند ارتفاع کریاس،درها،آینه روی دیوار با ایجاد مقیاس انسانی در فضا (و در صورت تنها بودن ناظر فضای معماری)می توانند به عنوان مبنای سنجش مورد استفاده قرار گیرند.با این همه در اینگونه فضاها مبدأ اصلی سنجش انسان است.

 


تعیین اندازه و فاصله نیز به کمک مبدأ مکانیابی انجام می پذیرد در حالیکه درک تناسبات و مقیاس از طریق مقایسه با خود ناظر به دست می آید.
درک تناسبات ارتباط مستقیمی با تناسبات بدن انسان دارد زیرا چنانکه گفتیم تناسبات فضای معماری با خود انسان سنجیده می شود.

 

درباره کشف تناسبات انسانی در معماری و بطور کلی هنر کار بسیار زیادی شده است.
با این همه از آنجائیکه این نکته نیز در شرایط بی وزنی دچار تغییراتی می شود خیلی کوتاه به آن می پردازیم.حرکات دست و پای انسان در شرایط سلامت تابع امکانات عظلات و مفاصل است و در مطالعات گذشته نیز به خوبی شکلهای گوناگون بر روی آن کار شده است اما در تمام این مطالعات انسان راست قامت است و امتداد بدن او بر سطح زمین مماس می باشد در حالیکه در محیط بی وزنی این پارامتر حذف شده و با آنکه بدن دستخوش تغییرات ماکروگرافی زیادی نمی شود فیگور بدن انسان نیاز به نوعی بازبینی دارد.تنها نکته ای که باید به موارد گذشته اضافه شود این است که بدن انسان از صفحه مبنا(چنانکه در گذشته مورد نظر بود)خارج شده و در سه بعد یا به عبارت دیگر در تمام فضا حرکت می کند.در این بررسی امتداد ستون فقرات انسان مبنای سنجش فیگور انسان فرض شده است و چکیده آن را در تصویر مشاهده می کنید.

 


تعلیق و اتصال نیز بسیار مهم است.درک اینکه انسان در فضای معماری معلق یا متصل است.مشخصآ از طریق حس لامسه انجام می پزیرد.درباره اهمیت اتصال در فضای معماری در بخش بی وزنی چگونه است؟توضیح کافی داده شده است یا این همه بی سبب نیست اگر دوباره تآکید کنیم که سطوحی در فضای معماری که شیوه و چگونگی اتصال را تعین می کنند به عنوان مبنای دیگری در سنجیدن فضای معماری مورد استفاده مغز انسان قرار می گیرند.
فرم یابی نیز در محیط بی وزن موضوع جالبی برای مطالعه است.با دید سه بعدی که بی وزنی به ناظر می دهد گویی ناظر در هر لحظه تمام وجوه شئی را می بیند اما این موضوع تنها در مورد اشیایی که ناظر توان دیدن تمام سطوح آن را دارد صادق است(بطور مثال اجرام سماوی مانند زمین در این تعریف نمی گنجد)نتیجتآ ایجاد مبدآ مناسب برای کلیه فضاهای معماری ضروری است.

 

فعالیت

 

درک دینامیک فضای معماری به شدت به بحث فعالیت مربوط است.حرکت در خلال معماری در بحث مدرن نیز بسیار مهم بوده و در طراحی فضای معماری دخالت زیادی دارد.از آنجایی که درک سه بعدی فضا نیز با حرکت و فعالیت در آن ایجاد می شود پرداختن به فعالیت و تامین جنبه های مختلف آن حائز اهمیت زیادی است.
جنبه های مختلف فعالیت را از دید معماری به صورت زیر تقسیم بندی می کنیم:
1-تغذیه 2-خواب 3-حرکت 4-دفع زواید بدن 5-ورود 6-خروج
7-استقرار
در بین این مباحث قسمتهایی که پرداختن به آنها جنبه های عملکردی(فانکسیونالستی) معماری را تشکیل می دهد در جای دیگری از این تحقیق مطرح خواهند شد.اما مواردی مانند استقرار نیاز به توضیح بیشتری دارند.
بین موضوعات بحث فعالیت استقرار از اهمیت به سزایی برخوردار است.
چنانکه از نظر فیزیکی،روانی،فیزیولوژیکی و البته معماری،جایگزینی برای جاذبه به شمار می آید.همان گونه که قبلآ در مورد آن صحبت شد برای ایجاد رابطه با فضای معماری به مینای مناسبی در آن احتیاج داریم و توضیح دادیم که به نظر ما این مبنا از زمین و سطح مبنای آن به خود انسان و جهت یابی فضا مکانی او تغییر پیدا می کند این مبنای جدید (البته نه چندان جدید زیرا توضیح دادیم که در معماری شرق مبنا انسان است نه سطح زمین به عنوان مبنا)نیاز به معیار درست و معینی _ حداقل در سطح ثبات موقت دارد.این معیار می تواند به گونه ای با استقرار انسان مبنا تامین می شود.
بنابراین در طراحی شالوده معماری(و معماری محیط بی وزنی)توجه به مبنای مناسب نکته ای است که باید مورد توجه قرار گیرد.

 

فرم شناسی در محیط بی وزن

 

در محیط جاذبه و با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر آن عناصر معماری پایدار(به لحاظ بصری) به المانهای افقی و عمودی تقسیم می شوند.علت آن روشن و واضح است چرا که عنصری که در امتداد قطر کره زمین قرار بگیرد از نظر بصری پایدار و صلب به نظر می رسد در حالیکه عنصر افقی در این شرایط پایدار و غیر صلب است.
عناصر مورب به لحاظ شباهت به فرم های در حال سقوط نیاز به سیستم نگهدارنده (حداقل)از نظر دید دارند.
در شرایط بی وزنی افقی و عمودی مفهوم خود را از دست داده و با شرایط موضعی و نسبت به بدن انسان سنجیده می شوند.در این شرایط آنچه باید به جایی وصل شده باشد تقریبآ شرایط افقی و عمودی را (به لحاظ پایداری بصری)تامین می کند.
همچنین در شرایط جاذبه و به علت جاذبه بی نهایت فضای بیرون و محصول نشده فرم های خارجی بیشتر مورد توجه بوده و در نظر گرفته می شوند البته فضای داخلی مورد توجه بوده و طراحی می شوند اما آنچه به صورت رایج بیشتر مورد توجه است توجه به جلوه های خارجی است.در شرایط بی وزنی به علت محدودیت زیاد استفاده از فضای بی کران بیرون محیط معماری این توجه مسلمآ به داخل فضا منتقل شده و ارزش های معماری فراوانی را می طلبد.
جهت مطالعه و مقایسه فرم شناسی محیط جاذبه و شرایط بی وزنی به علتهای ذکر شده زیر فرم مکعب انتخاب شده است.

 

در شرایط جاذبه:

 

1- در شرایط جاذبه مکعب پایدارترین فرم معماری است و استفاده از آن با تمام سطوحش ممکن و در همه حالاتی که یک وجه مماس با سطح مبنا باشد منطقی است.
2-مکعب حاکی از تکامل،تعادل،استقرار،مادی گری،منطقی و جلال است.
3-کار بر روی تناسبات و ابعاد آن به راحتی انجام شده و قابل مقایسه است.
4-مکعب از تمام وجود امکان اتصال را به شکل ها و صورت های مختلف تامین می کند.
5-مکعب از زوایا و دیدهای مختلف امکانات گوناگون اما یکدستی را در اختیار طرح قرار می دهد.
6-امکان ترسیم و تجسم اتصالات را به سادگی در دسترس قرار می دهد.

 

در یک راستا بودن و هم امتداد قرار دادن ترکیبات در تمام مثالها لازم و ضروری به نظر می رسد در حالی که شرایط بی وزنی این محدودیت را از میان برداشته و امکانات بیشتری را برای ترکیب احجام لازم می سازد.
ترکیب دو مکعب در شرایط جاذبه شامل موارد زیر است:

 

1-تماس یالهای دو مکعب یا یک یال از مکعبی با وجهی از مکعب دیگر.
این نوع ترکیب گویای ارتباط بین مفاهیم (یا عملکردها)اختصاص داده شده به هر یک از مکعبها با یکدیگر و نمایانگر دو گونه بودن این مفاهیم با یکدیگر است.

 

 

 

2-تماس یا مماس شده وجهی از مکعبی با وجهی از مکعب دیگر.
که نشانگر همراستا بودن مفاهیم ذکر شده و نزدیک بودن این دو می باشد.

 


3-تداخل دو مکعب
در صورتی که هر دو مکعب دارای فصل مشترک با سطح مبنا باشند ارتباط نزدیک دو مفهوم یا عملکرد اختصاص یافته و فصل مشترک بین آن دو را گویاست.در صورتیکه با قرار گرفتن یکی روی زمین و اتصال نداشتن دیگری با زمین اتکاء مفاهیم مربوط به دو مکعب به یکدیگر را می رساند.

 


ترکیب متعادل دو مکعب در شرایط بی وزنی علاوه بر موارد بالا شامل موارد زیر نیز می شود:
4-تماس غیر هم مبنا یک راس یا یال از مکعبی با یک راس یا یال از مکعب دیگر.
که حداقل ارتباط مفهومی و عملکردی را بین دو مکعب می رساند.تحرک این دو نسبت به هم و مفصل آنها در نقطه تماس نیز قابل توجه است.

 


5-تماس غیر هم مبنا یک راس یا یال از مکعبی با یک وجه از مکعب دیگر.
این نوع ترکیب جهتگیری یکی از دو فعالیت را نسبت به دیگری توجیه می کند.این جهتگیری مسلمآ در سیرکلاسیون فرضی فضای داخلی تآثیر نیز می گذارد.با این همه دو نوع فعالیت همراستا و جهت دار از یک سنخ نخواهد بود.

 


6-تماس غیر هم مبنا یک وجه از مکعبی با یک از وجه از مکعب دیگر.
کمترین وجه اشتراک بین فعالیتهای اختصاص داده شده به هر یک از فضاها_از خصوصیات این نوع ترکیب است.در این ترکیب فعالیتهای همگون ولی غیر مرتبط لازم و ملزوم یگدیگر هستند.

 


7-تداخل غیر هم مبنا یک راس یا یال از مکعبی با یک راس یا یال از مکعب دیگر.
جهتگیری عملکردی مفاهیم اختصاص داده شده به هر یک از دو مکعب (از یکی به سوی دیگری)ویژگی خاص این نوع ترکیب است.

 


8-تداخل غیر هم مبنا یک راس یا یال از مکعبی با یک وجه از مکعب دیگر.
این نوع ترکیب وجوه اشتراک اندک و دو گونگی مفاهیم مربوط به دو مکعب را در عین یک مکانی بودن آنها می رساند.

 


9-تداخل غیر هم مبنای قسمتی از یک مکعب با قسمتی از مکعبی دیگر.
این نوع از ترکیب همگونی و مشارکت کامل را(در عین وجود وجه مشترک در ارائه مفهومها)بین فعالیتهای اختصاص داده شده به هر یک از مکعب ها می رساند.

 


در بسیاری از موارد آنجا که صحبت از ترکیب فرم ها و احجام در بی وزنی نزد معماران شده است فرم های ملکولار یا برداشت از نوع ترکیبات آنها (بر اساس نظریات شیمیدانان در مورد ملکولها)مطرح بوده اند.
از آنجا که جاذبه بر روی شکل گیری احجام تاثیر کیفی دارد ترکیباتی چون مثلث واژگون(آن طور که در شرایط جاذبه آن را واژگون می نامیم)نماینده خطر بی تعادلی است.چنانکه مندریان معتقد است بنیادی ترین تبانیها،همانا کنتراست مستقر در زاویه قائمه است.تعادل پایدار در فضا با خطهای مستقیم عمود بر هم بیان می شود.
در شرایط بی وزنی (و تعمیم آن در کلیه شرایط)تعادل بصری دیگر در گوشه های 90 درجه نیست بلکه در هماهنگی اجرام (نه احجام آنگونه که ما معمولآ به آن می پردازیم) و فضا ها و در اتصالات مناسب آنها است.
آنچنانکه فرم مکعب در فضا دیگر (به شراط مکعب بودن) ایستا نیست شاید بطور کلی فرم هایی که با تقسیمات سطوح بیشتر به فرم کره نزدیک می شوند مناسب تر باشند.
از نظر مفهومی فرم های بلوری یا ملکولی در محیط بی وزن مناسب تر هستند زیرا در قوانین لایتغیر طبیعت نیز پیوندهای ملکولی محکمتر از پیوند جاذبه ای هستند.

 


20 وجهی

 

 

 

یا

 

 

 

فرم های بلوری

 

 

 

یکی از بهترین نمونه های ترکیب فضایی را می توان در طبیعت یافت. گردهمایی سلول ها ساختاری از اختلاط واحدهای مدولار منفرد است در نتیجه به ساختارهای ثانویه و ابتدایی (عمده)تقسیم نشده و در مورد پوسته بیرونی اجزاء منحصر به فرد به عنوان ابزار باربر و تقسیم کننده فضا عمل می کنند و ترکیبی از واحدهای سلولی مستقل خودکار هستند و می توانند بر کنار از الگویی همیشگی شکل بگیرند.
در این شیوه مخصوص معماری مدرن به آستانه توسعه و پیشرفت رسیده است که اگر با موفقیت دنبال می شد به مقیاس بزرگی از سیستم محیطی فضای معماری منتهی می شد.
متابولیستها پیامبران این نوع معماری و مهمترین طراحان معماری چسباندن و وصل کردن هستند.آنها نوعی سیستم فلسفی را پایه گذاری کرده اند که ایده هایش را از تغییرات به دست می آورد و به یک فلسفه خالص عملی (یراگماتیک)معتقد بوده و عمیقآ به منشور اتن وفادار مانده اند.مطالعه این سیستم در ایستگاه های فضایی (جفت کردن سلول های مستقل)به پیشرفت آن در شرایط جاذبه نیز کمک می کند.

 

ارتباط فضایی

 

فضاهای معماری به انواع مختلف به یکدیگر مربوط می شوند.این ارتباط نیز می توانند در نحوه استفاده و روند طراحی مورد استفاده قرار گیرند،چرا که شیوه ارتباط دو فضا با یکدیگر مؤید اهداف مختلفی است.نحوه مرتبط کردن فضاهای معماری را با یکدیگر به صورت زیر تقسیم می کنیم:

 

1-فضایی در درون فضای دیگر
مسلمآ حتی در شرایط بی وزنی می توان در درون فضایی دیگر را تعریف کرد و این فضای داخلی هدفی را تآمین خواهد کرد که فضای کلی به دنبال دستیابی به آن است و طبعآ جزئیات بیشتری از آن را مطرح می کند.

 

 

 

2-فضاهای متداخل
این نوع ارتباط بین فضاها وجود مشترک بین دو فعالیت مرتبط با دو فضای تعریف نشده اصلی را در عین متفاوت و همسو بودن آنها تآمین می کند.

 


3-فضاهای مجاور
فعالیتهایی که همسو بودنشان در انجام فعالیتهای اختصاص داده شده مورد نظر است و تفاوت بارز بینشان می توانند بدینگونه به یکدیگر مربوط شوند.

 

 

 

4-ایجاد فضای میانه بین دو فضای اصلی
فضاهایی که موضوع فعالیتهای آنها را ارتباط کمی با یکدیگر دارد به علت گوناگونی و تفاوت مفاهیم لزومآ نیاز به فرصت برای تغییر مفهوم دارند.این نوع ارتباط را می توان با ایجاد فضای میانه تآمین کرد.

 

 

 

در این بین نکته دیگری نیز درباره تعریف فضایی در درون فضای دیگر مطرح می شود.یکی از روشهای این نوع ارتباط بین فضاها را،تهدید کردن فضای داخل به کمک صفحات حائل می باشد.صفحات حائل نوعی پیچیدگی فضا را باعث می گردد و استفاده از آن نسبت مستقیمی با ابعاد و تناسبات فضا دارد و با توجه به محدودیت استفاده از فضای بیرون در این پروژه مطلوب به نظر می رسد.اما به این نکته نیز باید توجه داشت که استفاده از یک حائل در فضای معماری به خودی خود لبه های آن را نیز پدید می آورد که از همه جهات مطلوب و مناسب نیست و در طراحی می بایست مورد توجه قرار بگیرد.اگر با دید انتقادی به این نکته نگاه کنیم استفاده از حائل ها به طور کلی به غنای مفهومی فضای معماری نیز کمک می کند.
سازماندهی فضایی

 


فضای معماری را برای پاسخگویی به نیازهای انسان و هم چنین عدم تداخل فعالیتها به گونه های مختلف سازماندهی می کنیم:

 

1-سازماندهی مرکزی
در این نوع سازماندهی فضایی مرکزی،مفاهیم مربوط به فضاهای دیگر را در کنار هم قرار می دهد و معمولآ نسبت به فضاهای دیگر حالتی خنثی دارد.

 

 

 

2-سازماندهی خطی
که فعالیتهایی هم گونه را با تقدم بعضی نسبت به بعضی دیگر در کنار هم قرار می دهد.

 

 

 

3-سازماندهی مجموعه ای نامنظم
این نوع سازماندهی فضایی در عین نامنظم بودن (به رغم ریاضیات کلاسیک) به طبیعت نزدیکتر است.در این شیوه معمولآ فضا ها بر اساس نیاز به آنها و تقدم و تآخر ایجاد آنها در کنار هم قرار می گیرند.

 

 

 

4-سازماندهی شبکه ای
که بدون تفاوت گذاشتن بین فضاها و یا صرفآ بر اساس عملکرد یا فرم آنها ایجاد می شود و از نظام ممشخص هندسی طراحی،پیروی می کند.

 

 

 


هدف در این پروژه در درجه اول رفع نیازهای انسان در رابطه با محیط معماری می باشد. در کنار آن به بخش محدودی از زندگی انسان می پردازیم که بطور خلاصه به آن خانه می گوییم.با حذف بعضی پارامترها که موضوع کلی (معماری و انسان) را خدشه دار نسازد هدف کلی از این بررسی رسیدن به بینش کلی است که درک این روابط را ممکن کند.

 

خانه

 

انسان در عرصه زندگی و فعالیتهای آن نیاز به فضایی محدود و خصوصی دارد تا نام خود را بر آن گذاشته و بر آن احساس مالکیت کند.این مکان خصوصی که در لفظ خانه خوانده می شود واجد شرایط و خصوصیاتی است که اهم آنها عبارتند از:مشخص بودن حدود اصلی خانه،تامین نیازهای اولیه مسکن و تن پناه و عادت.
دکتر منصور فلامکی در کتاب شکل گیری معماری خانه را به مثابه مکانی محدود از فضای زیستی میداند که در سه رده قابل بررسی است.
اولبرسیهایی که به چگونگیهای چونی و چندی یا کمی و کیفی کالبدی خانه می پردازدو به کمک ویژگیهای معماری (و در این مورد بیشتر ساختمانی کالبدی)
دوم بررسیهایی که در حیطه خاص مردم شناسی صورت می گیرد که کمبودهای علمی خود را به کمک تعبیر صورت مسئله در طول بررسی که در پیش دارد جبران می کند.
سوم این رده از بررسیها به دلیل توجه دقیق و پیگیر به دو حد نهایی از پدیده سکونت(خانه ساختن و در خانه زیستن)دسترسی به بیشترین برداشت را برای ما میسر می دارد.این دو حد عبارتند از:محیط با وسیعترین معنایی که از پدیده گسترده بر آن بر می آید و خانه به مثابه محصول کالبدی که برای جوابگویی به نیازهای ملموس و روزمره فردی و جمعی انسان زنده در همان محیط به کمک مصالح ساختمانی معین ساخته و پرداخته می شود.
آنچه که به آن پرداخته ایم مطلب جدیدی نیست،تنها جنبه ای دیگر از واقعیتهایی است که به چشم ما آمده است.شاید تمام مفاهیم جدیدی که از پدیده های جهان به وجود آمده اند نتیجه درست درک نکردن مفاهیم گذشته باشند.


گاهنامه ایستگاههای مداری

 

در ژوئیه 1970 با پرواز سایوز 9 و اقامت 18 روزه سرنشینان آن در مدار دکوردی برای تحمل شرایط بیوزنی بر جای گذاشته شد.
سالیوات 1 در آوریل 1971 توسط اتحاد جماهیر شوروی در مدار قرار گرفت و در ژوئیه همان سال سایوز 11 سه کیهان نورد را برای ملاقات با آن به مدار برد.
سالیوات 2 در اولین دقایق بعد از پرتاب در هم شکست.
اسکای لب اولین ایستگاه مطالعاتی و تحقیقاتی ایالات متحده امریکا که توسط سازمان ملی تحقیقات هوا نوردی و فضایی(ناسا)در 14 مه 1973 در مدار قرار گرفت و پس از 5 سال در ژوئیه 1979 در اثر خروج از مدار و بر خورد با جو متلاشی شده و قطعات آن بر فراز اقیانوس هند و استرالیای غربی پراکنده شد.
سالیوات 3 ایستگاه و ماهواره مطالعاتی اتحاد جماهیر شوروی(در سال 1974) در مدار قرار گرفت که برای عکاسی ماهواره ای نیز در نظر گرفته شده و در تحقیقات کشف منابع نفت و گاز (85 حوزه جدید در عرض سه ماه) و همچنین کشف منابع تازه آب در استپهای بایر پیرامون دریای خزر به کار گرفته شده است.
ایستگاه سالیوات 4 که در سال 1974 به مدار زمین فرستاده شد به غیر از امور تحقیقاتی به عنوان ماهواره عکسبرداری نیز مورد استفاده قرار می گیرد.این ایستگاه طرح اساسی ایستگاههای فضایی غیر نظامی را تثبیت کرد و تا کنون به طرز موفقیت آمیزی به کار گرفته شده است.
سالیوات 5 در سال 1976 توسط اتحاد جماهیر شوروی جهت امور نظامی در مدار قرار گرفت.
سالیوات 6 که در سال 1977 در مدار قرار گرفت اولین ایستگاه از نسل دوم ایستگاههای فضایی شوروی محسوب می شود در این ایستگاهها تسهیلات زندگی بیشتری برای فضا نوردان در نظر گرفته شده بود و چهار سال پس از نصب پایین آورده شد.
سالیوات 7 ایستگاهی که در سال 1982 در مدار قرار گرفت اولین ایستگاه دائمی در مدار زمین محسوب می گردد.
اسکای لب 2 نیز در سال 1982 در مدار قرار گرفت.
در اکتبر 1985 ایستگاه تحقیقاتی اسپیس لب متعلق به سازمان فضایی اروپا و توسط شاتل امریکایی کلمبیا در مدار نصب شد.
ایستگاه فضایی میر در فوریه 1986 در مدار نصب شده و از آن زمان به صورت مستمر استفاده شده است.این ایستگاه مهمترین ایستگاه تحقیقاتی روسی است و بارها توسط مدولهای الحاقی مختلف گسترش داده شده است.
رکود اقامت در شرایط بیوزنی متعلق به فضا نوردان اتحاد جماهیر شوروی است که مدت 437 روز را در ایستگاه مداری میر جهت مطالعه اثرات بیوزنی بر بدن انسان و با هدایت دکتر والری پولیا کوف گذرانده اند و ماموریت این گروه در تاریخ 3 آوریل 1995 پایان پذیرفت.

 

 

 


بررسی نمونه های ساخته شده ایستگاههای مداری

 

در این بخش به ذکر نمونه هایی از ایستگاههای طراحی شده (برای زیست موقت انسان) می پردازیم.

 

 

 


اسکای لباولین ایستگاه مطالعاتی و تحقیقاتی ایالات متحده امریکا که توسط سازمان ملی تحقیقات هوا نوردی و فضایی (ناسا)در 14 مه 1973 در مدار قرار گرفت و پس از 5 سال در ژوئیه 1979 در اثر خروج از مدار و برخورد با جو متلاشی شده و قطعات آن بر فراز اقیانوس هند و استرالیای غربی پراکنده شد.
این ایستگاه که با هدف مطالعه بر روی شرایط بیوزنی طراحی شده طولی حدود 36 متر دارد و متنوع ترین وسایل آزمایشگاهی در آن بکار رفته است.قسمتهای مختلف مدار گرد اسکای لب و ساختار آن به قرار زیر است:
1-مدول فرماندهی 2-تلسکوپ آپولو 3-پره های خورشیدی تلسکوپ آپولو
4-فرودگاه کمکی 5-راهروی مضاعف 6-مسدود کننده هوا 7-آفتابگیر
8-نرده های خورشیدی بازیافت شده 9-مخزن آب 10-واحد حرکات فضایی
11-کارگاه فضایی 12-اتاق استراحت

 

اصلیترین پوسته های معماری در مدار گرد اسکای لب (که می تواند مورد استفاده ما قرار گیرد)به ترتیب زیر است:

 

1-راهروی مضاغف:این راهرو علاوه بر اینکه مسیر راه و ورودی به آزمایشگاه رامشخص می کند. به منظور کنترل تلسکوپها نیز بکار گرفته می شود.با آنکه این راهرو با امتداد طولی آن خصوصیات یک محور حرکتی را داراست فاقد تناسبات مناسب می باشد.

 

2-کارگاه فضایی:پوسته ای برای زیستن و کار کردن با 8.5 متر طول و 6.5 متر عرض شامل یک مخزن سوخت راکت ساترن که بدنه اصلی آزمایشگاه را تشکیل می دهد.ابعاد داخلی آن که استوانه ای است با حدود 2.5 متر قطر و 6.5 متر طول در واقع اتاقی است فاقد تناسبات و ابعاد لازم برای یک فضای (هر چند موقت) کار یا زیستی.امتداد محوری آن به طور کلی فاقد ماند(اینرسی)سکون است و طبیعتآ نیاز زیستی و زندگی انسان را تامین نمی کند.

3-اتاق استراحت:این اتاق شامل یک میز با گرم کننده های الکترونیکی غذا می باشد.پنجره هایی نیز دورتادور اتاق تعبیه شده است که منظره زمین را در زیر پای فضا نوردان نشان می دهد.این پوسته که قسمتی از کارگاه فضایی می باشد به جز مبنای سنجش فضا (که الگوی ناقصی است از نمونه های آن در زمین )بیشتر شرایط یک فضای مناسب.
اسکای لب 2 که پس از سقوط اسکای لب جایگزین آن شد طراحی به مراتب بهتر و مناسبتری را داراست.

 

 

 

با این همه در این ایستگاه نیز امتداد محوری به شدت به ماند در فضای معماری(که لازمه یک محدوده اقامتی است)لطمه وارد می کند و علت آن به احتمال قوی نحوه عمل و نصب آن (توسط فضاپیمای سری شاتل)می باشد.

 

 

 

اسپیس لبدر اکتبر 1985 ایستگاه تحقیقی اسپیس لب متعلق به سازمان فضایی اروپا توسط شاتل امریکایی کلمبیا در مدار نصب شد.
بطور کلی مدارگرد اسپیس لب از قسمتهای زیر تشکیل شده است:
1-آزمایشگاه چند منظوره(فضای کار) 2-واحد تلسکوپ 3-قسمت وسایل اندازه گیری 4-مدول پرواز و کنترل 5-تونل ورودی خدمه 6-فضای اقامت و استراحت

 

این ایستگاه یک مدل بسیار خام اما فکر شده از نمونه مناسب برای زندگی انسان در شرایط بیوزنی می باشد.در این نمونه با وجود محدودیت شدید فضا،نحوه مرتبط کردن و تناسبات آن مطلوب به نظر می رسد. متاسفانه اطلاعات زیادی درباره این ایستگاه در دسترس نیست.

ایستگاه فضایی میرکه در فوریه 1986 در مدار نصب شده و از آن زمان به صورت مستمر استفاده شده است بهترین نمونه موجود برای زندگی و کار انسان در شرایط بیوزنی و شناخته شده ترین ایستگاه در نوع خود است. این نمونه مهمترین ایستگاه تحقیقاتی روسی است و بارها توسط مدولهای الحاقی مختلف گسترش داده شده است.
بعد از فروپاشی شوروی این ایستگاه به کرات توسط خدمه امریکایی مورد استفاده قرار گرفته است.
قسمتهای مختلف واحد اصلی میر عبارتند از:
1-هوابند ورود و الحاق 2-واحد کنترل و فرمان 3-فضای اقامت و تسهیلات
4-واحد نیروی محرکه 5-فضای خواب
با اینکه ایستگاه میر نمونه خوبی از فضای قابل زندگی است با این همه همانطور که در مقدمه گفته شد چیزی جز یک اردوگاه موقت برای زندگی نیست.
یک نکته قابل ذکر در تمام این موارد وجود دارد.هیچ کدام از این نمونه ها برای زندگی بلند مدت در شرایط بیوزنی طراحی نشده است بنابراین نمی تواند مبنای درستی برای طراحی یک نمونه درست باشد.

 

 

 


بیوزنی چگونه است؟

 

یوری آلکسیوویچ گاگارین نجارزاده ای از شهر گژانسک در نزدیکی مسکو،نخستین انسانی بود که از محدوده زمین عبور کرد و در دوازدهم آوریل 1961 به ماورای آن سفر کرد.از آن زمان تا کنون حدود 250 تن از ساکنان زمین به فضا رهسپار شده اندو برخی از آنها حتی بر سطح ماده به پیاده روی پرداخته اند.
برخی از این فضا نوردان فضا را فقط شعبه ای از یک آزمایشگاه زمینی می پنداشتند با این تفاوت که در فضا قوه جاذبه وجود ندارد.
اما دیگران دریافتند که ادراک آنها از مختصات فضا و زمان اساسآ دگرگون شده است و در پی تجربه فضا باید روندی جدی از تطبیق روانشناختی را از سر بگذرانند.
سوابق فضانوردان و کیهان نوردان بطور کلی حاکی از احساس خوب و لذت بخش است که ناشی از بیوزنی است.

 

 

 


توصیف بیوزنی توسط فضانوردان

 

شارون مک اولیف اولین معلم فضانورد امریکایی(که در سفینه چلنچر کشته شد)احساس خود را طی تمرینات چنین بیان می کند:بیوزنی غایی ترین عرصه زندگی است.
نورمن تاگارد که در سال 1996 تقریبآدو ماه در عرشه میر به سر برده بودهنگام مشاهده تقرب فضاپیمای آتلانتیس که برای بردن او آمده بود لذت زندگی در شرایط بیوزنی و آشفتگی احساسات خود را با این جمله بیان کرد که:از یک طرف آدم می خواهد به خانه برگردد و از یک طرف دیگر فکر می کند خوب دوست دارم یک کمی دیگر به این کار ادامه بدهم.
نیکلای روکاویچنیکوف فضا نورد روسی درباره بیوزنی چنین می گوید:زندگی در حالت بیوزنی زندگی در حد استقامت انسانی است.این احساس به انسان دست می دهد که به داخل یک ضد جهان پرتاب شده است و از پشت عینک قوانین فیزیک به جهان می نگرد.احساس می کند گویی روی دستهایتان راه می رویدو خون در رگهایتان از حرکت ایستاده است.
شاید این حس ناشی از این باشد که انسان مورد بحث در محیط زمین و تحت تسلط جاذبه جرمی مانند زمین پرورش یافته است و یافته ها و تجربیات او بر این اساس شکل گرفته است.بنابراین تجربیات حسی جدید بر اساس مفاهیم قبلی ارزیابی شده و برآورد می شود.این نوع برداشت پس از انطباق با شرایط بیوزنی جای خود را به لذت غیر قابل وصفی می دهد که تأثیرات آن در قسمت دیگری ذکر شده است.
آزادی عمل که فضانورد در ایستگاه های فضایی و در محیط جاذبه صفر به دست می آورد اهمیت بسزایی دارد.این آزادی عمل که تمام جنبه های وجودی انسان (جسمی،حسی،ذهنی و...)را شامل می شود.تأثیر خود را بر روی ساکنان محیط بیوزن با شدت ادامه داده و در بر می گیرد.بطوری که اکثر فضانوردان پس از زندگی در بیوزنی از بسیاری جهات ذگرگون می شوند.

 

 

 


روانشناسی بیوزنی

 

بسیاری از فضانوردان خطای حس مکانی را زمانی که پشتشان به سقف و سرشان رو به پایین است تجربه کرده اند.نخستین تجربه بیوزنی همواره نا مطبوع است اما پس از چند روز از شدت روند انطباق پذیری کاسته میشود. اما این روند متوقف نمی گردد.هر چه بیشتر در وضعیت بیوزنی باقی بمانید بیشتر به آن عادت می کنید تا اینکه سر انجام بیوزنی را حضم کرده و کاملآاحساس راحتی می کنید.بحث عادت در روانشناسی نکته مهمی است و باید به آن توجه شود.
فعالیتهایی که به محدوده عادت می پیوندد در مجموعه پاسخها و واکنشهای غیر ارادی قرار می گیرد و این خود قسمتی از روند انطباق پذیری است .
در محیط بیوزنی قسمتی از خواص به علت عدم استقرار کافی برای انسان با محدودیت مواجه است(برای بر طرف کردن این ایراد می توان راه حل معماری ارائه کرد که در قسمتهای دیگر درباره آن سخن خواهیم گفت).
در واقع در جاذبه صفر هیچ یک از اندامهای حسی بجز چشمها اطلاعات کامل درباره وضع بدن در فضا به مغز نمی فرستد. علت آن روشن است زیرا گیرنده هایی که می شناسیم فقط تحت تاثیر عوامل زمینی ساخته شده اند مگر چشمها که تحت تاثیر عوامل کیهانی پدید آمده اند.چرا که این چشمها هستند که بینش سه بعدی را به مغز ارسال کرده و از آن درستی تحلیل این داده ها انتظار می رود. تحلیلی که بر اثر تجربیات قبلی بهتر انجام خواهد شد و کمتر دچار اشتباه میشود.
در واقع بینش دو بعدی انسان نسبت به جهان پیرامون که عمدتآ چهار جهت اصلی (جلو،عقب،چپ و راست یا شمال،جنوب،شرق و غرب)را در بر می گیرد به یک بینش کاملآ سه بعدی تبدیل می گردد که شش جهت اصلی (بالای سر،پایین سر،جلو،عقب،چپ وراست)را شامل گشته آن را با موقعیت انسان در محیط سنجیده و ذهن را کاملآ با ابعاد و زوایای مختلف و شش جهتی اشیا و فضاها منطبق می کند (نگاه کنید به عمق عجیبی که طراحی فضانورد روسی ولادیمیردژانیبکوف از درون ایستگاه مداری سالیوات 7 دارد و مقایسه آن با اکثر طراحی ها و نقاشی هایی که در آنها سعی بسیاری در ایجاد عمق و بعد سوم شده است در صورتی که این طراح آماتور آن را به سادگی به دست آورده است.نورمن کوپر فضانورد آمریکایی نیز به هنگام آغاز بی و

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بی وزنی