فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نگاهی به معماری جهان اسلام

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله نگاهی به معماری جهان اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

واژه " بنا نهادن" به معنای بن بخشیدن ، پی نهادن و آفرینش دوباره بر اساس طرح واندیشه از قبل تعیین شده است. واژه آرشه تخنائومه یونانی که لاتینی شده آن آرشیتکت است خود ترکیب جالب توجهی از دو واژه " آرشه" ، به معنای بُن و منشا (وهمچنین پی افکندن بر اساس مبنا و اصلی مشخص و معلوم) و کلمه " تخنه " به معنی هنر می باشد.
تخنه ، ریشه ای هند و اروپایی دارد و از فعل " تیکتو" و" تخنائومه " به معنی آفرینش ِساختمند و ماهرانه است. هرچه بیشتر به وارسی واژه آرشی تکتونیکی یا آرشیتکت بپردازیم بیشتر به جامعیت معماری و پیوند های عمیق و نا گسستنی آن با هنر پی خواهیم برد: معماری با معنای آفریدن (وطبعا هنر) ، ساختن و پروردن خویشاونداست.
مارتین هیدگر [1]با تکیه بر همین معنای کهن هلنی ِ" پوئزی " poesy، واژه هنر را از جنس آفریدن ، فراآوردن ، فرآوردن ، فروردن و پروردن دانسته و گفته است که معماری از سنخ هنرهایی است که استعداد پروردن (نیروی آفرینشگری) انسان در آن به اوج جامعیت خود می رسد [2]. براین اساس می توان گفت که معماری ، بیشتر از هر هنری با فرهنگ انسانی مرتبط بوده و خواهدبود.
درتمدن اسلامی ما نیز واژه " بیت "علاوه بر اینکه به معنای شعراست به معنای برجهای فلکی نیز می باشد؛این همه مبین این حقیقت است که معماری از جامع ترین استعدادهای انسان در حسن ترکیب بخشی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مصالح مادی، ضرورتهای مرتبط با حیات انسانی وتدبیرهای هنری فنی، سه مولفه مهمی است که در کیفیت ایجاد ، آرایش و تشکل انداموار معماری سهم تعیین کننده دارد ؛ و " فضا "، "حجم " و"ایستایی " از عناصر بنیادین آن به شمار می رود.
معماری ؛ اجتماعی‌ترین هنربشری است. به غیر از دوران گردآوری خوراک، حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آینده، لحظه‌ای از زندگی روزمره آدمیان غایب نبوده و نخواهد بود. بشر، نیازمند فضایی است که او را در مقابل تأثیرات محیط محافظت نماید. این نیاز از ابتدای زندگی تا به امروز تغییر چندانی نداشته است. این فضای محافظ یا همان فضای معماری، مرکزی است که بر مبنای آن تمامی ارتباطات فضایی شکل می یابند و سنجیده می‌شوند. فضای معماری به بیانی ، مکان یا ظرفی است که در آن بخشی از فعالیتهای مربوط به زندگی بشر صورت می‌پذیرد. بنابراین فضای معماری با زندگی رابطه‌ای ناگسستنی دارد. انسان ازهمان دمی که از رحم مادر جدا می‌شود، در فضایی جدید قرار می‌ گیرد که همان فضای معماری است. انسان در فضای معماری زندگی می‌کند، به فضا فکر می‌کند و فضا را خلق می‌نماید. معماری هنر به نظم درآوردن فضاست وانسان تازمانی که افعال خود را منظم نکند و به زندگی خود نوعی سازمان نبخشد نمی‌تواند فضا را به نظم درآورد.
رابطه انسان با فضای معماری رابطه‌ای روزمره است که بخش مهمی از زندگی او را در بر می‌گیرد. این رابطه پیچیده‌تر از رابطه انسان با فضای هنری نقاشی و مجسمه سازی‌ است، زیرا وی این فضا را از درون نیز تجربه می‌کند. از این رو بعد از قرن‎ها، هنوز مسأله اصلی معماری، فضا ، زندگی و شیوه ارتباط بین این دو است. فضای معماری که اصلی‌ترین وجه معماری است، از طریق اصلی‌ترین جنبه زندگی یعنی " خلاقیت " ایجاد می شود. با اینکه فضای معماری به فضای زندگی انسانها مربوط است، ولی این ارتباط از قالب خاصی نتیجه نمی‌شود. فضای زندگی به صورت الگویی از پیش تعیین شده، در جهان ایده‌آل‎ها وجود ندارد، بلکه باید ایجاد شود و معمار مسؤول ایجاد آن است.
روح انسان تجربه هبوط و استقرار و سکونت را بیش از هر هنر دیگری در معماری احساس کرده است. این معماری است که در طول تاریخ همچون نمادی مادرانه انسان را در بر گرفته است و بنابراین با معنوی ترین عر صه های وجود بشر پیوند و قرابتی تمام عیار داشته است. همین جنبه های معنوی وشهودی معماری است که آن را با مدنیت انسان مرتبط و همداستان کرده است.
به نظر می رسد معماری در تعین بخشیدن جامع به روحیات مردم یک عصرو بیان نسبت انسان با عالم درون و بیرونش (هرچند نمادین و انتزاعی) تواناتر از هنرهای دیگر بوده و همچون آینه ای علاوه بر تجلی دادن نیازهای معنوی و مادی انسانها ، کیفیت و کمیت زیست آنها را با زبانی خاص نمایانده است.
شایدبارزترین جلوه معمارانه بشر، خانه وخانه سازی باشد: انسان پس از این که از غارها بیرون آمد و به زراعتگری پرداخت و از شکارچی سرگردان به کشاورزِمستقر تبدیل شد، به ایجاد خانه اندیشید. خانه برای آدمیان درطول عصرها و نسل‌های متمادی، همیشه دربردارنده‌ مفاهیمی بس والا و برین بوده است.
امامهمترازخانه متعارف ومعمول برای انسان، " خانه اعتقادات جمعی" وی بوده است که درقالب معابد ومساجد درطول تاریخ هنرخودنمایی می کند: همان خانه ای که بافطرت انسان تکلم می کند وخاطرات ازلی اش رابه اومتذکرمی شود. برای همین است که معماری درادیان همیشه جایگاه ارزشمندی داشته است. ازآنجاکه دین برآن است تامؤمنان وگروندگان خودرابه عبادتگری فراخواندوعبادت راازاساسی ترین ابعادوجودی هرانسانی تلقی می کند ساختن معابد به نحوی که متناسب بادرونمایه های آن دین باشد بسیاربااهمیت تلقی شده است. این مهم دردین اسلام بسیاربااهمیت ترشمارده شده است.
معماری اسلامی به حکم آن که ازهمه تجربه های معماری دینی پیش ازخودحداکثربهره ممکن رااندوخت وحقیقت دینی رادرکامل ترین گونه ممکن اعلام داشت شاخص ترین جلوه معماری دینی به شمارمی رود. ماهیت این معماری سازگارباماهیت دین اسلام وعناصرساختاری وتزیینی آن پیوسته ازارزشهای مستتردرنهاداسلام پیروی کرده است.

نکته در خوراهمیت اینکه معمار متدین مسلمان ، نه تنها فهم ِ والایی ازنیات توحیدی خود داشت بلکه درک ژرفی هم از سرشت مصالحی که با آن کار می کرد داشت.او با سنگ چون سنگ و با آجر چون آجر رفتار می کرد؛ واین ناشی ازادراک حِکمی اوازهستی و بی شک متاثرازمعرفت دینی اوست. او نه تنها با به کاربستن فنونی که سنگ را سبک ودر حال پرواز به سمت بالانشان دهد ، بلکه با استفاده از نقوش هندسی و اسلیمی ؛ نقوشی که سبب می شود تا اجسام مادی ، ضمن حفظ سرشت خود ،در برابر نمونه های مثالی شان جلا نیزیابند ، به ماده شرافت و شأن می بخشد.
نقشهای ِاسلیمی این مجال را بدست می دهند تا به قلب ماده سرایت و رسوخ کنند ، تیرگی را ازآن بزدایند وآن را در برابرانوار الهی چشم نواز سازند. اسلیمی ها به گونه های مختلف ، فضای خالی را در هنر اسلامی رقم می زنند و اشیای مادی را از آن سنگینی ِنفس گیرشان آزاد می سازند و به روح مخاطب فرصت و فراست و رخصت پرواز می بخشند. توسعه و تکرار موسیقیایی این نقوش است که از ثابت ماندن نگاه در یک نقطه جلوگیری می کنند و به نگاه و نظر ، مجال حرکت می دهند.
معماری اسلامی ، فراتراز صرف ِتجربه ای زیباشناختی یا فضایی است ؛ این معماری جلوه ای نمادین از حقیقتی والاتراست.
دین اسلام در همه وجوه انسان جاری و ساری است ؛ در این دین هیچ چیز نیست که متأثر از امر مقدس نباشد. فقط سلسله مراتبی از " وجود" درکاراست که ریشه در توحید الهی دارد.
این توحید ِنهفته در متن هستی ، بیش از همه در هنرهای جهان اسلام مشهود است ؛ هنرهایی که در آن هیچ تمایزی میان هنرهای ظریف و صنایع کاربردی وجود ندارد؛ تکنیک و زیبایی وجوه مکمل خلاقیت هنری است.
به طورکلی درادیان ، هنر، از صنعتگری و کار صنعتگر از بقیه وجوه زندگی ، مخصوصاً زندگی اعتقادی او جدانیست. اعتقادات ِهنرمنددرهمه اندام وجوارح حیات او جریان دارد ومایه نشاط واسباب شعف مدام اوست.هنرمنددراین ساحت به حضورهماره دربرابرذات باریتعالی اعتقادی راسخ داردواوراازرگ ِگردن به خویشتن نزدیکترمی بیندومی داند [3]. این جنبه خاص بیش از همه در رابطه میان برادرمآبی های اصناف صنعتی دیده می شود ؛ در اینجا روند ِرازآشنایی و مهارت و ظرافت ِ کاری که در هر مرحله از شاگردی صورت می گیرد با تهذیب تدریجی در سلوک روحانی مطابقت دارد.
مؤمنان ومتفکران مسیحی [4] هم آثار هنری را تجسم لاهوت درناسوت می دانستند وبراساس این باور ، هنر را ، ودیعه ای مقدس معرفی می کردند و برای آن منزلتی خاص قایل بودند؛ آنان تصویرهایی را که هنرمندان بر اساس روایات و قصص انجیل پدید می آوردند محق ِاحترام می دانستند. هنرومعماری بیزانس [5] هم، زاده ایمان مسیحی هنرمندان و خواست ِارباب کلیسا بود واین مهم درتار و پود آثار هنری ومعماری آن تنیده و بافته شده بود ؛ مثلا:
معماری بیزانس بر زمینه ای صلیبی شکل وبا هندسه ای مایه و پایه گرفته از محتوای فراخوان کشیشان و راهبان ، کلیساهای عظیمی را به وجود آورد. معماران بیزانس حتی گاه با جرح و تعدیل معابد یونانی - رومی به ایجاد کلیسا می پرداختند تاآن راهرچه بیشتربه نظام اعتقادی خودنزدیک سازند [6].
معماری اسلامی علاوه براین که همسایه جغرافیایی هنر و معماری بیزانس (که بر عنصر تزیین ، بخصوص موزاییک و وفاداری به مضامین دینی علاقه مند بود) بود در همسایگی ِ تاریخی معماری ایرانی هم قرارداشت : آثار معماری باقیمانده از عصر هخامنشی نشان می دهد که ایران، عرصه رویارویی فرهنگها،وبه دنبال آن هنر ایرانی محل جلوه گری هنرهای مختلف اساطیری آن روزگاران بوده است [7]؛ همان حقیقتی که در دوران ما قبل یونانی شرق برای هند و چین و ژاپن محقق شده بوددرایران و مصر و بین النهرین به صورت دیگر به روی آدمی گشوده شد ؛ صور منقوش رازآمیزی که مبین نوعی تفکر تنزیهی بود. در ایران باستان ، صورتها و چهره های طبیعی نیز در هاله ای از صور خیالی و مثالی قرار دارند و این تا به حدی است که می بینیم برخی از مرغان واسطه زمین و آسمان محسوب می شوند.
در حجاریهای تخت جمشید ، آنجا که تصاویر انسانی بر دل سنگ حک شده است نیز نوعی آرامش اثیری به چشم می رسد. چهره ها تماماً سنخ هستند و بیانگر فرد مشخص و معلومی نمی باشند و جملگی از خصوصیات نسبتا یگانه ای برخوردارند [8]. معماری ایران باستان بر پایه یزدان شناسی ، جهان شناسی و انسان شناسی خاص زرتشتی جلوه گر بود:
مثلا آتشکده ها بر اساس اشکال چهار گوش که دو قطرش مرکزی را می سازد که جایگاه جاویدانان و محل آفرینش فرشتگان وماوای اهورامزدا ست بنا می شود. جلوه چنین تفکری را در معماری چهارتاقی پارتی و ساسانی می بینیم : گنبدی بر چهار پایه [9]که بر فراز آتشگاهها ساخته می شد [10]. گنبد یا آسمانه همانطور که از نامش بر می آید، شباهتی رمزی با آسمان و عرش دارد. گنبد مظهر آسمان و فضای مکعبی شکل ِزیرین آن مظهر زمین و ماده ، و قوس مقرنس کاری شده آن همچون حلقه واسط زمین و آسمان تلقی می گردد.
آینه کاری وبهره گیری ازموزاییکها ویارنگ درخشنده طلایی وفیروزه ای برای گنبدها وتزیین نقوش ومقرنس ها، همه وهمه بیانی ازقاعده جلوه گری نوراست ؛ کاری که همچون کیمیاگری کردن است که معماردرآن سنگ رامانند نورجلوه گرمی سازدوازدل تاریک وسردش، درخشش وتلولورامی رویاند. پس همان طورکه عالم ، تجلی نورخداونداست ، ظهورجهان نیزجزظهورنوراونیست:
به این ترتیب دربروزمعماری اسلامی ، پیروی معماران از" مکتب قرآنی " ، " خوی نبوی " رابروشنی درمی یابیم . اما تنهااین دوعامل علت قامت افراشتن معماری اسلامی نیست بلکه باید " استعداد ایرانی " راهم به آن افزود. زیرا اعراب جاهلی دارای معماری خاصی نبودند. آنهااز آنجا که حسب شرایط خاص اقلیم ، اقوامی غیر یکجانشین بودند و استقراری قطعی نداشتند بیش و پیش از آنکه دلبسته مکان باشند ،وابسته به زمان بودند وچندان در مکان خاصی دیرپایی نداشتند. دلبستگی فراوان ایشان به ضرباهنگ (rhythm) بیش از هر عنصر دیگری بود و لذا مؤانست بیشتری با شعر و موسیقی داشتند. تاآنجا که برخی از اندیشمندان در این خصوص نوشته اند که "تازیان همه هنرشان در شعر خلاصه می شود " [11]؛ واین خود به مرور زمان بدل به ضرب المثل شده است که در میان اعراب اگر کسی شاعر باشد معجزه نیست بلکه معجزه آن است که شاعر نباشد. " نزار قبانی" می نویسد:
" عرب ، شعر را تنفس می کند. موی خود را با آن شانه می زند و لباسی از شعر به تن می پوشد. در میان اعراب همه نوزادان وقتی به دنیا می آیند در شیرشان چربی شعر است [12]" .
اعراب ، جز شعر (وآنهم نوعأ با محوریت زن وغلبه موضوعی عناصر نازل) بهره چندانی از هنر و بخصوص معماری نداشتند و لذا در تکوین و غنای هنر و معماری اسلامی نقش زیادی ایفا نکردند.
معماری اسلامی از شاخصترین و برجسته ترین عناصر فرهنگهای مختلف بهره برد ؛ " میراث آنها را گردآوری کرد، امابه گزینش دست یازیده و عناصری را که برگزیده و نگه داشته بخوبی در خود تحلیل برده ، مهر و نشان خود را بر آنها زده و چنان پیچ و تابشان داده است که دیگرآنهارا نمی توان باز شناخت. صدسالی این هنر راکفایت کرده است تا با آثاری که می آفریند خود را چنان به کرسی بنشاند که نتوان آثار آن را به هنرهای کهنی نسبت داد که از ثمره کار آنها توانگر شده است. [13]"
معماری اسلامی ؛افاضه صورت وحدانی نوینی است بر ماده ای که خود از هنر بیزانس ، ایران ، هند، و.. گرفته شده است.دراین نوع از معماری چهارنوع مفهوم و نظام فکری به نحو شگفت انگیزی دریکدیگرتنیده شده اند:
صمیمیت ، زیبایی ،‌آسایش و استعلا [14]
به دلیل عدم گرایش هنراسلامی به شمایل گرایی ، بیشتر آن بخش از عناصر هنری و معماری اقوام و ملل مختلف مورد استفاده قرار گرفت که جنبه تجریدی داشت ؛ مانند نگاره های متقارن و نقوش اسلیمی و مواردی از این دست که ماده آنها از حجاریهای دوره ساسانی است. " عدم گرایش به شمایل نگاری از کیفیت آن نمی کاهد، درست برعکس، در اینجا با طرد هر صورتی که ذهن را به شیی خاصی در خارج از خود متمرکز و محدود، و نفس را به یک صورت منفرد متوجه کند ، فضای خاصی را می آفریند. عمل تزیین با صور انتزاعی ، به واسطه وزن وآهنگ ناگسسته ودر هم تنیدگی بی پایان آن برغنای کیفی این فضا می آفریند. "
- وحدت درکثرت
" معنای وحدت در کثرت ، به هیچ رو ، تکرار ، همشکلی و یکپارچگی نیست. بلکه همکاری و هماهنگی اجزاء در رسیدن به یک هدف واحد است ... این اصل زیر بنای همه اصول دیگر می باشد. نکته مهمی که در بیان این اصل باید بدان توجه داشت این است که " وحدت " تنها یک مفهوم است و نمی تواند به عنوان یک اصل از آن نام برده شود. ... اصول باید بتوانند میان چند مفهوم رابطه برقرار کنند و یا رابطه چند مفهوم را تبیین کنند. ... این اصل در معماری و هنرهای وابسته به آن به شیوه های گوناگونی متجلی شده است. ...ترجمان اصل وحدت در کالبد و فضاهای معماری به یاری اصول زیر بررسی می شود:
الف ـ تأکید بر کانون و مرکزیت فضایی ـ کالبدی با گرایش به الگوهای ساماندهی مرکزی.
ب ـ تأکید بر جفت سازی یا تقارن و محوربندی فضایی ـ کالبدی.
پ ـ جای گیری فضاهای اصلی ساختمان روی محورهای اصلی آن.
ت ـ جای گیری فضاهای فرعی و ارتباطی ساختمان روی محورهای فرعی.
ث ـ جای گیری فضاهای میانجی و میاندر در دو سوی محورهای اصلی.
ج ـ تأکید بر مرکزیت در آرایه سازی ها و نگاره های اسلیمی.
همه اصول یاد شده به گونه ای در پدید آمدن اصل حرکت از کثرت به وحدت مؤثر هستند. این اصول گاه از سوی برخی به گونه ای پراکنده و بی ارتباط با هم عنوان می شوند. ولی به گمان ما همه آنها بسیار به هم وابسته و در ارتباط با هم هستند و باید گفت وجوه متعدد یک پدیده هستند
جهان بینی اسلامی ، جامع ترین و زیباترین نگاه را به هستی دارد:
توحید در اسلام امری تغییر ناپذیر است ومسلمانان ، همواره جهان را صاحب یک خالق می دانند. آنها معتقدند که مشیت حضرت سبحان بود که همه موجودات را به عرصه وجود آورد و سرانجام نیز همه چیز در نهایت هدفمندی به سوی او باز می گردند [15]. به همین دلیل است که بینش توحیدی معمار بر همه تدابیر و تحرکات ذوقی او چیرگی دارد.
وحدت ، رمز هستی و رمز وجود است و قانون ِمحوری هستی به حساب می آید ؛ در پرتو چنین بینشی است که همه صورتها دارای مرکزی معین است ؛ تا آنجا که اگراین مرکز یا محور از مجموعه بنا گرفته شود کل نظام آن فرومی ریزد ، سامان بنا مخدوش می شود و اجزا ، آشفته ، بی هویت و موهوم می گردند. پس بی سبب نیست که حیاط ، همیشه در مرکز بنا قرار می گیرد ، کوشک در میان باغ خود نمایی می کند ، ایوان در میان نما ،" گنبد خانه " دروسط حجم [16]، حوض در مرکز حیاط و فواره در میان حوض جای می گیرد. همه چیز از یک نقطه آغاز می شود وبه سوی همان نقطه میل می کند. این اعتقاد " از اویی " و " به سوی اویی" که برخاسته از متن قرآن مجید است (انا لله و انا الیه راجعون) و کوشندگی باطنی انسان به جانب مبدا آفرینش و اشتیاق وافرش به سرور دیدار ، در همه تدابیر و تحرکات معمارمسلمان پیوسته حضور دارد.
در معماری اسلامی ، سیر هنراز باب وجه الرب است ونه وجه النفس. هم از این روست که نام و امضاء معمار در کار نیست و هرچه هست مستغرق در یاد محبوب ازل است.
" در این وادی خاطر معمار مومن مسلمان ، حقانی و حواس ظاهر و قوای باطنی اش ، جمله محو خداوند است ؛ بر کل نیروهای وجودی اش نوری حکمفرما است که پیوسته او را به اطاعت از خداوند یگانه جمیل دعوت می کند. او با شوق لقای الهی به سوی علو وجود خودش متصل و به جهان حقیقت وارد می شود [17]. آنچه معمار در این وادی انجام می دهد بنوعی اظهار بندگی و گونه ای نیایش است [18]. آنان هرگز بدون وضو دست به کار نمی شدند و حتی گاه با لباس احرام ودر حال نوعی بی خبری نسبت به جهان مادی ناپایدار ، هدیه خود را به درگه حضرت دوست تقدیم می کردند.
تعالیم اسلام برکل شئون وصورهنری رایج درتمدن اسلامی تاثیرنهاده است وصورتی وحدانی به این هنرداده است. بنابراین همه جلوه های هنری درتمدن اسلامی به نوعی مُهرمِهراسلام دارند . همچنان که اشتراک دردین باعث شده تااختلافات وتعلقات نژادی وسنن باستانی اقوام مختلف درذیل علایق وتعلقات دینی ومعنوی قرارگیردوهمه رنگ دینی رابپذیرند، وجودزبان دینی مشترک هم به این مهم نیرو می داده است.
- سودمندی اجتماعی
نه تنهامعماری که همه گونه های مختلف هنردینی وبه خصوص هنراسلامی ذاتی درون گرایانه دارند.این درون گرایی به معنی آن نیست که انسان بایدازهمه تنعم های دنیایی دست بکشدوبه رهبانیتی جدای ازجامعه روی آورد.ازقضااسلام عقیده داردکه یدالله مع الجماعه واین نکته درخورتوجهی درتحلیل محتوای هنراسلامی است.
معماری اسلامی براین اساس کوششی است در برآورده سازی نیازهای دنیوی و متداول و حوایج اخروی ولذا به هر دو وجه وجودی مسلمان توجه دارد.
اگرچه مسجد ، در نگرش نخستین محل عبادت است؛ اما مکانی برای بحث و فحص در علوم مختلف و جایگاه رفع مشکلات و حل گرفتاریها نیز به شمار می رود. در تاریخ تمدن اسلام ، مدارس و مساجد دو مکان جدا از یکدیگر نیستند و عبادت و دانش در محلی واحد صورت می پذیرد و هرگز دیده نشده است که حرکتی اسلامی و فریادی حق طلبانه از مسجد آغاز نشده باشد و یا به نحوی از انحاء با آن پیوستگی نداشته باشد.
مسجد درهمه شعبه های حیات اجتماعی واعتقادی مسلمانان حضوری جدی داردوبه مفهوم راستین کلمه دارای سودمندی های مختلف است. مهمتراز این همه ایجادکننده وحدت اجتماعی وتعامل فکری می باشد.
- تدبیرهای تزیینی خاص
تزیین درهنردینی به معنی مغفول نهادن معنا وپوشاندن حقیقت نیست [19] . هنرمندان این وادی پیوسته درتکاپوی آن بوده اندتاازراه تزیین وجوه ناپیدای پیام رادرخاطره مخاطب بیدارسازند. آنان دراین راه به طورپیوسته دراندیشه خلق گونه های مختلف وبکرتزیینی بوده اند. معمار مسلمان در روزگاران گذشته هرپدیده زیبایى را که در اطراف خویش مى دید - اگر آن را درخورعظمت و جلال ِ حقیقت دینی مى یافت - سعى مى کرد تا به هنگام فرصت براى آن جایى در مسجد باز کند. هنرمندان و معماران مسلمان به تزیین از دیدگاه اعتقادی خود می نگریستند و آن را در خدمت آفرینش فضای مورد نظر خود به کار می بردند.
به طورکلی هنرمند مسلمان درتزیینات ، کمترازسنگهای قیمتی وفلزاتی چون طلاونقره استفاده می کند واین امربه نظرمی رسد که برتراویده ازاعتقادراسخ اونسبت به پرهیزازتجمل دنیوی باشد. برای همین است که درتمدن اسلامی ، سفالینه های لعابداردرخشان جایگزین ظرف های زرین وسیمین ادوارگذشته می شود.
تزیین در اینجا پوشاننده حقیقت و ترفندی برای زیبا نمایی و قلبِ جوهر (ذات) نیست ؛ بنابراین با تزیینات دنیایی که نوعأ به منظور استتار باطن معیوب و اغوای مخاطبان به کار بسته می شودتفاوتهای اساسی دارد. تزیین در اینجا هماهنگ سازی مصالح با فرم کلی می باشد و همچنین ایجاد " طراوت " و " درخشش" در بنا. در تزیینات اسلامی ، فریب تصویری و یا تفاخر هنرمند وابهت آفرینی های کاذب مد نظر نیست ؛ بلکه قصد آن است تا افزون برفخامت ، سکون وسروری که لازمه عبادتگری است پدید آید و جوهره اعتقادی بنا بروزی دو چندان یابد.
محراب ، جایی است که مسلمان درآنجا به حرب بانفس اماره خودمی پردازد به همین منظورباید درایجادانواع مهارت های خلاقه وذوقی درآن کوشید؛ وصدالبته هنرمندان ومعماران ما چنین می کردند.
- اعطای وجه تزیینی به عناصر ساختمانی
از جمله ویژگیها و خصایص قابل تحسین معماران مسلمان یکی هم این بوده است که تعداد قابل توجهی از اجزایی را که در اصل مورد استفاده ساختمانی بوده به عناصر تزیینی نیز تبدیل می کرده‌اند و بدین سان از یک عنصر، کاربریهای مختلفی اخذ می کردند. این مهم از توانِ کشف رابطه ای و نگرش شناور معمار بر می آمده که به دنبال یافتن مصارف نوین از مواد و عناصر متداول بوده است. مانند: وجه تزیینی بخشیدن به سر ستون ها ، پایه ستون ها (بقعه خواجه ابونصر پارسا ، بلخ) و ستونهای چند وجهی ایجاد کردن در برخی بناها (ورودی گنبد غفاریه در مراغه) .
- توجه به جنبه های معنوی رنگ
رنگ ، مهمترین و پرمحتواترین بُعد هنرهای اسلامی است: در فرهنگ اسلامی ما رنگ و زینگی های رنگی (لون ها) [20] برای کسانی که نعمتها و آیات خداوند را یادآورمی‌شوند و به آنها می اندیشند نشانه هایی از وجود ذات باریتعالی هستند:
وَمَا ذَرَأَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ [21]
(و [همچنین] آنچه را در زمین به رنگهاى گوناگون براى شما پدید آورد [مسخر شما ساخت] بى‏تردید در این [امور] براى مردمى که پند مى‏گیرند نشانه‏اى است ).
درآیات دیگری ، رنگارنگی آفرینشهای الهی نشانه هایی برای کسانی است که آگاهند ، دانایند و دانشمند. یادآور شدن نعمتهای الهی و اندیشیدن، نخستین گامهای آگاهی و دانش است. نیز رنگ در کلام الهی مفهوم غیر مادی دارد:
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ [22]
(و از نشانه‏هاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانه‏هایى است).
خداوند رنگ را استعاره ای برای حکومت جهانی اسلام برگزیده است. بنابراین اثری که در هماهنگی رنگی ساخته شود اثری است گویای توحید و یگانگی. مسلم است که در این وادی ، هنرمندان مسلمان ما در مقام یک رنگ شناس علمی یا عملی ظاهر نمی شدند بلکه آنها با رنگها الفت خاصی داشتند و بیشتر رنگهایی را به فضای قدسی اثر خود دعوت می کردند که ارتباط و انطباق بیشتری با روح توحیدی معماری اسلامی داشته باشند.
در این میان آبی و سبز بیش از رنگهای دیگر در منظر پسند ایشان قرار داشت. زیرا آبی رنگی است آرام و درونگرا. بیننده را به سوی خود می کشد و در درونِ آرامش خود غرقه می سازد. آبی ، رنگی است فضایی و خداوند آن را برای تسکین و آرامش ناراحتیها و تقلیل ناگواریها و فرو نشاندن خستگی ها و نابسامانی های زندگی روزمره ، بر فراز " کره خاکی " آفریده است. آبی ، چشم را به خود متوجه می سازد و موجب تقویت آن می گردد؛ و چنین است که آسمان آبی برفراز زمین ، چشم " آبی‌بین‌ " را تقویت می کند و در اندیشه او رسوخ می‌نماید.
حضرت امام جعفر صادق به یکی از یارانش می فرماید:
ای مفضل ، در رنگ آسمان تفکر کن که خداوند آن را به این رنگ آفریده است برای آنکه موافقترین رنگها برای چشم بشر است و نظر به آن دیده را قوی می سازد. آبی ، حرکتِ دورانی درونگرا دارد و به همین دلیل در میان شکلهای هندسی با دایره موافق و هماهنگ است. هر چه قدر زرد ، محرک و تبذیر کننده نیروهای بصری است و در حالتهای ویژه ، محرک خوی نفسانی است ، آبی ، بر خلاف ، آرام کننده هر گونه تحریک و ذخیره کننده نیروهاست. متمرکز شدن در آبی ، سبب تمرکز اندیشه می گردد.
سبز نیز رنگی است میانه و معتدل. سبز ، رنگ تعقل ، تفکر ، متانت و آرامش خردمندانه است. نه آنچنان چون آبی، سرد و آرامنده است و نه آنچنان هیجان آفرین و محرک که انسان را از تعادل بیرون کشاند. قرآن مجید ، رنگ سبز را رنگ بهشتی می داند و این مطلب از آیات مختلف قرآن که بهشت و فردوس را " وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ [23] " به عنوان باغهایی - که زیردرختان آنها جویها روان است - نامیده و توصیف کرده است می توان دریافت. زیرا ویژگی باغ و جنت، درختان فراوان و جویبارهای آن است. بهشت ، پوشیده از درختان میوه است و درختان میوه عموماً سبزند و انعکاس این سبزینگی در آبهای شفاف و زلال و روان در زیر آنها دو برابر می شود. انسان ، اغلب برای رفع خستگی و اندوه خود به سبزه زارها و باغها پناه می برد تا در چنین فضاهایی آرامش و نیروی فرسوده شده یا از دست رفته اش را دوباره بازیابد. سیادتی که رنگ سبزبرای انسان داشته است راشایدبتوان ازاین رهگذرتوجیه کرد.
هنراسلامی ، همواره ازالگوی اساسی بهشت پیروی کرده است؛ بهشت دارای دوویژگی توامان است: طراوت ودرخشش. هنرمندان مسلمان – بخصوص درمعماری مساجد ومشاهد متبرکه به صداهتمام بلیغ – کوشیده اند تاتدابیرخودرامتمرکزبراین دوعنصراساسی سازند. این است که آنچه آفریده اند آرامش وشکوهمندی رابه صورت همزمان باخودبه همراه دارد. [24]
- ملازمت پیوسته با خوشنویسی
خط در معماری اسلامی ، از اجزا جدا ناشدنی آن به شمار می رود و همواره نقش و سهم با اهمیتی را درمجموعه بنا دارد. مهمترین دلیلی که می توان بر اسرار معماران مسلمان در خصوص استفاده شایسته از خط اقامه کرد ، پاسداشت حرمت ‌قرآن کریم است:
کلام الهی باید با بهترین صوت ممکن و به گونه ای حزین خوانده شود و به زیباترین گونه ممکن نوشته شود تا اولاً از حرمت آن صیانت شود و ثانیاً معانی متعالی آن هر چه جذاب تر و قدرتمندانه تر تجلی یابد.
خط و کتیبه های خطی که غالباً در بردارنده آیات کتاب خدا و یا احادیث و روایاتند ، روح خاصی را در بنا به جریان می افکند و جلوه عبادی و قدسی ویژه ای را به بنا می بخشد و طهارت معنوی شگفتی را به آن اعطا می کند. خط بر قامت بنا ، ردای عبادت می افکند و با نشستن در اطراف گنبدها و مناره‌ها ، بنای مورد نظر را در عمل عبادت غرقه می سازد.
آنچه مسلم است هنرخوشنویسی در غیرهمنشینی و مؤانست با قرآن هرگز نمی توانست به چنین رشد اعجاب انگیزی واصل شود. قرآن همواره قلم و نوشتن را ارج نهاده است. حروف قرآن برای خوشنویسان متعبد الهام بخش بوده و باعث شده است تا برای حروف کلمات آسمانی بطونی قایل شوند و برای کتابت قرآن ، ابداعاتی در شیوه نگاشتن پدید آورند به نحوی که در شأن این کتاب جاویدان باشد.
هنر خوشنویسی ، مجموعه ای از نمادهای ویژه خود را همچون اعتدال ، توازن ، تناسب ، حسن ترکیب و هماهنگی سلیقه و ذوق دارد. این هنر شریف بر اساس اصول و قواعدی همچون زیبایی سیمای حروف ، کشیدگی های معتدل ، نظم و ترتیب دلپذیر ، قرینه سازی موزون و لطف مجاورت حروف و کلمات ، در هیأت هنری مستقل و به عنوان همراه و همدوش همیشگی در کنارمعماری اسلامی ظاهر شد.
در بناهای اسلامی ، نوعاً از خط کوفی ، خط بنایی (که خود نوعی کوفی تلقی می شود) و ثلث استفاده می گردد:
خط کوفی ، خطی راست گوشه و مستقیم است که در امتداد تکاملی خود باعناصر مدور تزیینی پیوند می خورد و در همه حال صلابت و متانت خویش را حفظ می کند (برج مقبره ، گنبد کاووس) . خط بنایی ، مستغرق در هندسه می شود تا از این رهگذر ، قابلیت استفاده در سطوح مختلف بنا را پیدا کند و در ریتم زیبای آجر کاریهای " خفته راسته " یا " جناغی" چهره بنماید. این خط با ظرافتهای بصری خود در اواخر قرن هشتم و نهم چنان در بناهای خراسان و ماوراء النهر حضوری همه جانبه پیدا کرد که نوعاً معماران لزومی بر استفاده از صورتهای مستظرفه دیگر ندیدند.(سمرقند ، شاه زند ، مقبره قاضی زاده رومی). خط ثلث ، در حدود قرن ششم ، با گرایشهای قدرتمندانه خود پا به عرصه معماری اسلامی گذاشت تا به اشتیاق معماران در بهره گیری ازاشکال زنده تر و چشم نوازتر پاسخ بدهد؛ به همین منظور می توان گفت که خط ثلث (پیش از آن که از روی بناها به روی کاغذ بنشیند) جایگاه بصری خود را در میان کاشیکاریهای معرق می یابد و با رنگ سفید بر زمینه لاجوردی قرارمی گیرد و درمجاورت و مؤانست با اسلیمی های فیروزه ای تشخص پیدا می کند.
به همان مقدار که ثلث درهمراهی با کتیبه ها توانمندیش را اثبات می کند ، نستعلیق این عروس خطوط اسلامی (که در کف با کفایت نام آورانی چون سلطانعلی مشهدی و میر عماد به گوهری شاهوار بدل می شود) نمی تواند (در بناها چندان جلوه گری کند) به نظر می رسد که کوفی ، بنایی و ثلث توان آن را داشته اند تا به قدر کفایت ، حوایج ابداعی طراحان نواندیش را برآورند ، آن سان که دیگر ایشان نیازی به استفاده از خطوط دیگر نداشته باشند. نستعلیق؛ همواره نیاز بروز وجد باطنی هنرمندان مسلمان رابه بهترین صورت ممکن برآورده است. همان شوری که دربحرهزج مسدس نهفته است وهمان نغمه مقتدرانه ای که دردستگاه ماهوربه گوش ِجان انسان می رسد، درهندسه پنهان این خط دیده می شود.
- هندسه خاص و خالص
معماری اسلامی از جنبه " تنزیهی " برخوردار است: با این تنزیه و عدم تفرد و تمرکز معنوی در وجود واحد ، بنای پدید آمده با " اسقاط افاضات و تعلقات " ، صورتی شاخص و درخشان پیدا می‌کند ؛ هر چند که معماربه اصل بدیهی ِمراتب توجه دارد.
در کلیساهای بزرگ ، شبستان دراز و مستطیل شکل ، راهی است که انسان را از عالم خارج به سکوی مخصوص عبادت در کلیسا هدایت می کند و گنبدهای مسیحی یا به آسمان صعود می کنند یا به سکوی عبادت در کلیسا نزول می نمایند و کل معماری یک کلیسا برای مؤمن مسیحی ، حاکی از این معناست که حضور ربانی از اجرای مراسم عشا ربانی در سکوی عبادت- تنها - فیض می یابد ، درست به مانند نوری که در میان تاریکی می تابد. بر خلاف کلیسا که همه چیز در سکوی عبادت متمرکز است هیچ فضایی از مسجد بر فضای دیگر برتری ندارد و مؤمن می تواند حضور خداوند و الطاف او را در همه جا شهود کند.
از آنجا که نگاه معمار به هستی ، نگاهی سخیف و پَست و شکسته و آشفته نیست ، لذا هرگز حیاط ها ، صحن ها ، اتاق ها ، شبستان ها ، ایوان ها ، مناره ها ، گنبدها ، فضاهای باز ، فضاهای بسته و حتی باغچه ها را در اشکال شکسته و گسسته و غیر هندسی مشاهده نمی کنیم. درمعماری اسلامی توجه مدام به استفاده از اشکال کامل و گزینش هندسه ای متعالی ، بنا را به مرتبه ای شفاف و بلورمآبانه ارتقا می دهد ، به آن سان که به نظر می رسد همه چیز همچون جواهری در اوج استادی تراشیده و صیقل داده شده و حشو و زواید از قاموسش دور گشته و تناسب دراجراواجزا جلوه ای خاص یافته است. رعایت تناسب در معماری اسلامی تنها مشاهده اندازه ها و کار بستن آن نیست، بلکه وجود نسبتی مشخص میان اجزا است بدان سان که پسندیده ، تعالی بخش و نمادین تلقی می گردد.
- جهت مداری
جهت برای معمار مسلمان پرمعنی و انگیزه ساز است: حکیمان اسلامی اصلاً شیی بی جهت را موهوم دانسته اند و به آن وقعی نمی گذاردند: فرد مسلمان به هنگام نماز در هر کجا که باشد به سمت قبله - کعبه - نماز برپای می دارد و می دانیم که اگر جهت نماز گزار درست نباشد کل نماز او باطل خواهد بود. همچنین در زیارت مشاهد ائمه اطهار علیهم السلام این مهم به نیکی جلوه گر است.
در فلسفه اسلامی بر چهار جهت اصلی تاکید بسیار شده است. که این خود در معماری منجر به ایستایی و اعتدال در فضا می گردد. در مسجد امام اصفهان ، معمار ، فضایی سرشار از آرامش و توازن پدید آورده است. او در عین این که با چرخشی لطیف ، مجموعه بنا را در سمت قبله همچون انسانی که با تمام وجود به جانب پروردگارش به نماز ایستاده قرار داده ، اما در اولین نگاهها به نظر چنان نمی آید که مسجد به جهت خاصی متمایل است. کل بنا در ورودی به سوی مقدس ترین جهت قبله می چرخد اما این چرخش مانع شکسته شدن فضاهای کامل درونی و فروپاشی توازن و بی جهتی فضاهای مسجد است.
- تقارن
اگر چه تقارن و کارآییهای آن با معماری اسلامی آغاز نمی شود و پیش از آن - خاصه در معماری ساسانی - در مناطقی چون بین النهرین مصر و یونان رواج داشته ، اما معمار مسلمان آن را به منظور تسری تکامل در اشیا و اجسام ، اعطای زیبایی شگفت انگیز و شگرف ماورا الطبیعی و تداوم خوش آهنگ انگاره ها در ذهن بیننده ، به گونه ای بسیار پرورده تر و استادانه تر از گذشتگان به کار می‌گیرد. هر نقش ساده ای که بر دیواری می نشیند ، هر جزء و هر رکن خود را ملزم به رعایت تقارن می بیند. این مهم سبب شده است که معمار همواره از عدد فرد بهره می گیرد. برای همین است که خانه ها ، چه بسیار به سه دری ، پنج دری ، و هفت دری بر می خوریم و هر عنصری تقارنهای خود را با شکوه بی بدیلی در مجاورت و مشابهت خود ایجاد می کند.
- تقابلِ متضاد در فضای بیرون و درون
محی الدین ابن عربی ،عبارت (بیرون ودرون) ظاهروباطن راباتمسک به اصطلاحات کیمیاگرانه والبته درمعنای تاویلی آن برماآسان می کند:
" خشت نقره ،نبوت است ،که ظاهراوست ،وخشت زر،ولایت ،که باطن اوست [25]"
می دانیم که درحکمت معنوی ما،کیمیا همان کاری راانجام می دهد که ولایت. بنابراین دوحرکتی که دایره تاویل باآن بازوبسته می شود عبارت است ازخاتمه دایره نبوت وشروع دایره ولایت ؛ وچنان که حکمتِ امام شناسی شیعی مقررمی دارد، دایره نبوت به حضرت خاتم الانبیا(ص) ختم می شودودایره ولایت بامولای متقیان حضرت علی (ع) آغازمی گردد. به تعبیراهل باطن ، منزلت حضرت رسول تالیف کتاب وآوردن شریعت است بدون اینکه تاویل آن رابرذمه داشته باشدو ومنزلت وصی رسول (ص) تاویل کتاب وشریعت است بدون این که تنزیل آن برعهده حضرتش باشد.
معماری اسلامی میان بیرون و درون بنا تفاوتی آشکار قایل می شود؛ اگرچه این دوبه مانند دین وولایت یا به مانند شریعت وحقیقت عمل می کنند ودراصل ازهم مفارقتی ندارند. این حالت در مساجد که جلوه‌های تمام عیار معماری اسلامی هستند به منتها درجه خود می رسد ، به این معنی که آدمی با سیر میان داخل و خارج ، در واقع سیر میان خلوت و جلوت ، باطن و ظاهر و همچنین وحدت و کثرت می‌کند. هر فضای داخل محل آرمیدن روح و سکنی گزیدن جان و هر فضای خارجی ، جلوتگاه و عرصه ظاهر است. البته تقابلی که درمعماری اسلامی برشمردیم ازنوع تضایف است نه ازنوع تناقض. یعنی اگرچه بیرون ودرون قابل جمع نیستند ولی مفهومأ به یکدیگرنیازمندند.
معماری اسلامی که نقطه مقابل معماری دنیوی و مادی محض قرار دارد هرگز همه امور را صرف ظاهر به پایان نمی رساند و از سیر و سلوک ( گردش و روش اعتقادی) در باطن تخلف نمی کند.
- خدابنیادی و دعوت دینی
معماری اسلامی نتیجه تاریخی تقرب معمار مسلمان به آن حقیقت ِمحض فراگیری است که حُکمش بر اشیا و اشخاص و امور جاری است. منشاء معماری اسلامی ، انسانیت ِخداباورانه انسان است؛ انسانی که دارای روحی مجرد است ؛ روحی که ازاحکام ِماده جداست.هر چیز که به مرتبه تجرد واصل شود ، خلاق است و بهره مند ازتوان آفرینش و ساختن. آن هنگام که روح به درجه تجرد برسداولاً به مرتبه علم می رسد و می تواند نقاب از رخساره معانی برگیرد و به حقایق معقول آگاهی یابد (چرا که لازمه وقوف بر حقیقت ِامور، نیل به تجرد است) و ثانیاً برخوردار از "اراده " می شود و این موهبت، انجام عمل را در پی خواهد داشت.
" نفس مجرد " دارای " خلاقیت " (واجد علم و اراده) است و به همین سبب می تواند به فعل و عمل و آفریدن و فرآوردن بپردازد و ازاین رهگذر صورتهایی را در علم و آگاهی خود خلق کند و آن گاه آن صور را در خارج، ظهور و بروز دهد و بدانها تحقق بیرونی عطا کند.
انسان " مظهر اسما و صفات الهی "است و همه حقایق در ضمیرش به صورتی اجمالی موجود است. خداوند تبارک و تعالی همه اسما را به انسان آموخته است [26]و جوهرهمه اسما در ذات او وجود دارد که صد البته یکی از این همه آفریدن است. انسان دارای نفخه روح اللهی است و بهره مند از"موهبت الهی آفرینندگی" و بهترین نمونه آن هنر می باشد.
معماری اسلامی علاوه بر روح دینی ، قالب و صورتی دینی نیز دارد که در اینجا ، قالب ، صورتی است نمادین از حقیقت ِارجمند اسلام چرا که " راز" جز در صورت " رمز" جلوه گر نمی شود و اسرار جزدرپهنه " نماد" متعین نمی گردد. اگر از پنجره وسیع دین بر وسعت عالم بنگریم ،عالم ظاهر، درعین آن که صورت نازل شده ای ازحقیقت مطلق است ، رمزی برای آن نیز هست.
معماری اسلامی حاصل رویکرد تاریخی واعتقادی بشر به حقیقت ونزدیک شدن او به بهشت مثالی وجود خویشتن وفرافکن سازی ضابطه مند وهنرمندانه این مهم برفضا ست.
هنراسلامی وشهرسازی
با بررسی تاریخ اقوام گذشته و دیگر پیامبران الهی که بخشی از آن در قرآن کریم آمده است، به خوبی می‌توان چهره شهرها را در تاریخ انبیا تبیین کرد. از مجموع آیات الهی چنین بر می‌آید که شهر اسلامی از تقدس خاصی برخوردار است و باید درجهت گسترش واعتلای شهرو شهروندان آن ازهر نظر کوشید.
با نگاهی به ادوار قدیم تاریخ و زندگی بدوی انسان اولیه، به خوبی در می‌یابیم که ازغار تا قصر، همواره عنصری به نام نیاز در رفتار او مشاهده ‌شده است. انسان ، نیاز به امنیت، نیاز به مسکن، نیاز به غذا، نیاز به پوشاک و از همه مهم‌تر نیاز به زندگی اجتماعی را در خود احساس می‌کرده است. اوازبدو تولد به دنبال تأمین امنیت خود بوده است و این خواسته او بر سه رکن دسترسی به " جان پناه" ، " زندگی جمعی " و " آسایش " استوار بوده است .
هرچند منشأ اندشیدن بنیادی آدمی به سرپناه کاملاً روشن نیست و گاهی در کاوش‌ها نتوانسته اند فرقی بین کاشانه آدمیان و آشیانه برخی حیوانات بیابند، اما در بررسی از آثار مربوط به "هوموسابین"‌ [27]ها می‌توان توانایی مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشکال هندسی مقارن دانست. حتی در مورد " نئاندرتال‌ها" [28] سال‌ها تصور می‌شد که در غارها زندگی می‌کرده‌اند لیکن اکنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شده‌اند. سکونت در غار از آن روی که بشر آن را با دست‌های خود نساخته بود و نمی‌توانست وی را از بلایای طبیعی صیانت کند وضمنأ بخشی از طبیعت ِیله‌ ورهای پیرامون بود، هرگز تعلق خاطری برای وی ایجاد نمی‌کرد و انسان آن را بخشی و حصه‌ای از روح خود نمی‌دانست و نمی‌شمرد. به مرور زمان که انسان‌ها بی‌هم بودن و بی‌هم ماندن را- به گونه‌ای شهودی- مهم‌ترین درد خود تلقی کردند و دریافتند که هرگز نمی‌توانند بی‌مساعدت یکدیگر به رابطه‌های معنی‌دار بیندیشند و اندیشه و احساس خود را گردآورند، به خانه اندیشیدند. خانه و خانه‌سازی از این زمان به بعد، به مثابه حوالتی تاریخی برای بشر تلقی شد. به‌خصوص اقوامی که از موهبت اقلیم حاصل‌خیز هم برخوردار شده بودند، امر محتوم حیات ذوقی و زیست متعارف خود را در خانه‌سازی به جریان انداختند و به خانه و خانه داشتن به عنوان موهبتی که می‌توان بر آن تکیه کرد و افتخار نمود نگریستند. بشر درفرآیندِ خانه‌سازی به جایی رسید که هر قومی را که در این صناعت فرخنده جایگاه جمیلی داشت، به دیده‌ تحسین می‌نگریست و صاحب تمدن می‌دانست. واژه‌ خانه در طول روزگاران، چنان با عناصر حیاتی وجود انسان آمیخت که خانه‌دار شدن را عین سکونت خاطر و خانه‌‌ به دوشی و خانه خرابی را نهایت درماندگی دانستند. [29]
واژه "پولیس" polis در زبان یونانی جهت شهر به کار برده می‌شد که به معنای "ارک" یعنی حصاری پیرامون هرگونه دژ طبیعی است و در حقیقت به معنای پناه شهر یا محل تحصن به منظوراعطای امنیت یا به دست آوردن امکان آزادی است. واژه "مترو پولیس" یا کلان‌شهر در ادبیات سیاسی به "مادر شهر" ترجمه شده است. این واژه با کنایه برگرفته از نظریه وابستگی در توسعه که در دهه 1970 طرفداران زیادی داشت برای یک مادر- شهر جهانی، مصطلح گردید. در واقع ساکنین شهرهای گذشته به یمن امنیت و سکون به ایجاد آبادی و توسعه آن پرداخته‌اند و به همین دلیل آثار باقی مانده از اینگونه شهرها برای ما پیام تفاهم و امنیت را به ارمغان می‌آورد و ساعت‌ها توجه ما را به خود جلب می‌نماید.
" ابن خلدون" منشأ بنیاد شهرها را خصوصیات تجمل‌خواهی بشر و زندگی در ناز و نعمت می‌داند. او دراین مورد ابتدا نحوه زندگی با دیه نشینان را بررسی می‌کند [30] ومی‌گوید که بادیه نشینیان گروهی هستند که به کارهای کشاورزی و دامپروری مشغولند و ازآنجا که برای پرورش حیوانات و گیاهان محتاج به چراگاهها و زمین‌های حاصل‌خیز هستند، بنابراین مجبورند که در دشت‌ها و صحراها زندگی کنند. در این شرایط، تعاون و همکاری آنها در راه به دست آوردن نیازمندی‌ها و وسایل زندگی از قبیل مواد غذایی، مسکن و سوخت، در حد نیاز است و در صدد تولید مقدار بیشتری برنمی‌آیند، ولی با بهتر شدن وضع اقتصادی این طوایف، خواست‌های تجملی و غیر ضروری مورد توجه قرار می‌گیرد و در راه افزایش کمیت خوراک و پوشاک و کیفیت آنها می‌کوشند و در صدد توسعه خانه‌ها و بنیانگذاری شهرهای کوچک و بزرگ برمی‌آیند. از آنجایی که خواست‌های ضروری مقدم بر نیازهای تجملی بشر است، بنابراین، بادیه نشینی به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشینی است. وی در مورد بنیاد شهرهای بزرگ و توسعه آنها می‌نویسد که چون شهرهای بزرگ دارای ساختمان‌ها و عمارت‌های بزرگ است، ایجاد آنها به نیروی انسانی زیاد و ثروت هنگفت نیاز دارد. بنابراین، فقط پادشاهان و دولت‌های مقتدر می‌توانند با اجیر کردن و یا بردگی جمعیت ها اقدام به ایجاد چنین عمارت‌ها و شهرهای بزرگی کنند. بنابراین، ابن‌خلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومت ها می‌داند و می‌گوید که هرگاه حکومت وقت سقوط کند، توسعه شهر محدود می‌شود وحتی گاهی آن شهر از بین می‌رود، مگر اینکه دولت جدید به آن شهر توجه کند.
به طور کلی هر حکومت جدیدی که زمام امور را دردست بگیرد به دو دلیل محتاج به ایجاد شهرهای بزرگ است: اول؛به دلیل همین خصلت تجمل پرستی و آسایش و رفاه انسانی و دوم، به دلیل مقابله با دشمن
به نظر می‌رسد که ابن‌خلدون هم منشأ پیدایش شهرها را با نحوه زندگی اقتصادی بشر هم مربوط می‌داند که ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید می‌کند و سپس با افزایش بازده تولیدی، به خواست‌های تجملی هم روی می‌آورد. به عبارت دیگر، شهر را محل طبقه حاکم می‌داند که برای ارضای نیازهای تجملی خود، از افراد دیگر جامعه استفاده می‌کند.البته باید توجه داشت که وی منشأ پیدایش شهرها را تنها ناشی از عوامل اقتصادی نمی‌داند، بلکه معتقد است که در تشکیل بعضی از شهرها، مذهب نقش عمده‌ای داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبی مکه به امر خداوند و به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بنا شده است.
چیستی و چگونگی "شهر" و "شهر اسلامی" در آموزه‌های اسلامی، محمل و

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نگاهی به معماری جهان اسلام

دانلود مقاله نگاهی اجمالی به سیر هنر فلزکاری از دوران کهن تا معاصر

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله نگاهی اجمالی به سیر هنر فلزکاری از دوران کهن تا معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

نگاهی اجمالی به سیر هنر فلز کاری از دوران کهن تا معاصر
فصل اول:
بررسی پیشینه هنر فلزکاری در ایران
مقدمه:
صنایع دستی ایران بخصوص هنر فلزکاری که مورد گفتگوی ماست، تجلیگاه سنن، آداب و رسوم قوم ایرانی است.
فلزکاری، شامل معانی استخراج فلز، ذوب فلز، ریخته گری و آهن گری است. هنر فلزکاری که از ادوار کهن به علت وجود کانهای بسیار غنی وپربار فلز، در ایران زمین پیوسته با زندگی مردم ایران شریک و دمساز بوده است. برای مثال ایرانیان به علت سهولت دسترسی به معادن کانهای مسی اوّلین تولید کننده، مصرف کننده و صادر کننده لوازم مسی در دنیای پیش از تاریخ بوده اند. (احسانی؛ 1382؛ 51)
دراین فصل با بررسی دوره های متفاوت، در بخش های گوناگون با چگونگی ونحوه کار فلزکاران آشنا می شویم. لازم به تذکر است که هنر فلزکاری لرستان(مفرغ های لرستان)به علت اهمیّت آن در بخشی مجزا بررسی گردیده است.
1-1: فلزکاری دوران کهن:
استفاده از فلز در خاورمیانه و خاور نزدیک به چندهزارسال می رسد. (لک پور؛ 1375؛ 7)
هنوزماهیت و نژاد ساکنان پیشین فلات قاره ایران در پردۀ ابهام است ولی ازاکتشافات ومطالعات اخیر چنین برمی آید که این اقوام غارنشین بوده اند و تمدنی خام وابتدایی را داشته اند که مهاجران آریایی به تکامل وتوسعه آن پرداخته اند.

 

الف) مس:
بر اساس مدارک موجود مس اولین فلزی بود که در فلزکاری مورد استفاده قرارگرفت. (لک پور؛ 1375؛ 7)
در دورۀ مس ساکنان بومی مس را بدون آنکه ذوب کنند چکش کاری می کردند و برای ساختن آلات مانند: درفش و سنجاق مورد استفاده قرار می دادند. اما از3000سال ق. م از مس ذوب شده در ساختن اشیاء بهره بردند و در وسایلی مانند: تیر، خنجر، کج بیل و ظروف استفاده کردند. (احسانی؛ 1382؛ 3)
کهن ترین اشیاء بدست آمده از مس اشیایی هستند که با روش چکش کاری ساخته شده اند، قدیمی ترین نمونه شئ مسی در ایران بین هزاره هفتم تا ششم ق. م از تپه علی کش (دوره علی کش) تپه سیلک(دوره اول) و زاغه(دوره چشمه علی) بدست آمده است. (لک پور؛ 1375؛ 7)
ب) مفرغ:
پس از کشف ذوب مس و فلزات، فلزکاران توانستند با افزودن قلع به مس آلیاژ سختی بدست آورند و به دنبال آن عصر مفرغ آغاز شد. (لک پور؛ 1375؛ 8)
برای اولین بار سومری ها در بین النهرین در حدود 3500 ق. م مفرغ را شناختند و مورد استفاده قرار دادند. به دلیل نرم بودن مس این فلز نتوانست در ساخت بعضی از اشیاء فلزی مناسب افتد، در نتیجه بشر آن دوران به فکر ترکیب دو فلز مس و قلع که خود به تنهایی نرم ولی از ترکیب آن دو مفرغ که فلزی سخت است افتد. (احسانی؛ 1382؛ 52)
ج) آهن:
پس از گذشت دوره های سنگ، مس، مفرغ در هزاره دوم ق. م عصر آهن شروع شد. در آغاز با پالایش آن در کوره های کوچک دستی، این فلز نایاب و گران بها را برای ساخت زیور آلات درردیف طلا و نقره مورد استفاده قرار می دادند. ولی پس از شناخت خواص فیزیکی آن در قبال نرمش مس و شکنندگی مفرغ انسان پیش از تاریخ به مزایای مقاومت آهن و فواید بکار گرفتن آن در کشاورزی، معماری و ساخت ابزار جنگی و سایر لوازم زندگی پی برد. (احسانی؛ 1382؛ 54)
هر چند هیتیان در غرب ایران از 1500سال ق. م آهن را می شناختند ولی این فلز نایاب تا قرن هفتم ق. م عملا ً مورد استفاده نبود. (احسانی؛ 1382؛ ص29)
استفاده از آهن از هزارۀ اول میلادی، وضع اقتصادی و اجتماعی این عصر را دگرگون کرد اصولا ًکشف آهن که فلزی مقاوم تر از مفرغ ومس بود، طلیعه ای بود برای تحول فرهنگ و تمدن بشری و طلوع تمدنی 4000 ساله که تا زمان ما با تحولات گوناگون ادامه یافت. (احسانی؛ 1382؛ 26)
نباید تصور کرد که پس از این عصر، آهن کاملا ً به جای مس و مفرغ مورد استفاده قرار گرفت.
زیرا مس و مفرغ تا چند قرن بعد هنوز مورد استفاده معمولی طبقات مختلف بوده است. بعدها استعمال همگانی آهن در جنگ، کشاورزی و معماری شناخته شده و بعدها مورد نیاز مبرم قرار گرفت. (احسانی؛ 1382؛ 29)
د) طلا و نقره:
طلا فلزی است که مانند مس و نقره بصورت خالص هم در طبیعت یافت می شود، ولی هنوز مشخص نیست که بشر اولیه اول طلا را شناخت یا مس را. (احسانی؛ 1382؛ 52)
بشر از 4000 سال ق. م پس از کشف طلا با کاربرد نقره آشنا بوده است. نقره مانند طلا و مس در طبیعت بصورت خالص موجود است. ولی بیشترین مقداراز آن از سنگ معدن سرب استخراج می شد، در اعصار پیش از تاریخ از طریق احیای سرب مذاب حل شده، محلول نقره و طلا را از آن جدا می کردند. آثار کشف شده در تپه های سیلک کاشان متعلق به هزاره چهارم ق. م یادآور این نکته است که مردم این ناحیه از ایران با کاربرد این فلز و پالایش و ساخت اشیاء سیمین آشنایی کافی داشته اند. (احسانی؛ 1382؛ 53) (تصاویر 1-1-1 و 1-1-2)
1-2: فلزکاری لرستان:
ناحیه ای از ایران که به نام لرستان شناخته می شود، بخشی ازدرّه های فرا دست سلسله جبال زاگرس است که از غرب به عراق، از شرق به بروجرد و نهاوند و از جنوب به خوزستان (ایلام قدیم) و از شمال به کرمانشاه محدود می شود. (صادق بهنام؛ 1350؛ 2)
لرستان محل زندگی بازماندگان نژادهای گوناگون بوده است. از میان این اقوام گوتی ها و لولوبی ها شناخته شده اند، که کوه نشینان «شرقی» بوده اند که در هزاره سوم ق. م در این ناحیه سکونت گزیدند.
متون «آکاد»ی از حضور قوم «کاسیت» در آغاز هزاره دوم ق. م نام می برند. این ها نیز اصلیتی شرقی داشته اند و اسب را به این سرزمین شناسانده اند. اقوام گوناگون دیگری در پایان هزاره دوم ق. م در این منطقه سکنی گزیده اند. (صادق بهنام؛ 1350؛ 3)
درغرب ایران، قبایل مهاجرهیتیت ها و میتانی ها و کاسی ها که از نژاد مردم قفقازبودند. در هنرمفرغ ریزی که از2500سال ق. م که آهن هم بعدها در ردیف آن قرارگرفت، مهارت زیادی داشتند. کاسی ها پس ازمهاجرت از سرزمین های شمال قفقاز، در لرستان فعلی که دارای آب و هوایی گرم تر بوده در دره های سرسبز رشته کوه های زاگرس سکنی گزیدند. (احسانی؛ 1382؛ 18)
هنر لرستان هنر سوارکاران و گله داران است، که مردم درکوچ به سرمی بردند ازهمین رو تنها اشیاء کوچک حمل شدنی همچون اسلحه، دهنه، حلقه زین ویراق و ظروف را دربرمی گیرد که همه با ظرافت آراسته شده اند. برنزهای لرستان به سال های 2500 و650 ق. م ساخته شده اند که مشخص ترین آنها به قرن 12 ق. م تعلق دارد. (صادق بهنام؛ 1350؛ 4)
در منطقه ای این چنین که مردم عرصه آمد و شد و تاخت و تاز اقوام و آداب و سنن گوناگون بوده است، دگرگونی های فرهنگی آهسته، اندیشه ها وباورهای دینی پایدار و هنر، ناب و پاکیزه بوده اند. (صادق بهنام؛ 1350؛ 4)
باید دانست ویژگی هنر مفرغ لرستان، درباورهای مذهبی مفرغ کاران این زمان بود که تحول و رونقی در این هنر عالی و ارزنده به وجود آورد، به اعتقادات مردم این ناحیه متکی به قدرت آسمانی بودند و زندگی خود را صرف تهیه مقدمات مرگ و زندگی در جهان دیگر می کردند و به این باور بودند که وسایل زندگی انسان در این جهان در دنیای دیگر هم مورد نیاز او خواهد بود.
از خصوصیات جالب این هنر تزیینات بت های مفرغی است که برپایه این اعتقادات و با الهام از سحر خدایان اساطیری و نقش خلاقه آنها ممزوجی از تجسم اشکال جانوران و انسان بود که بصورت بتهای مختلف مورد پرستش قرار می گرفت یا برای مداوای روحی و جسمی بیماران بکار می رفت. (احسانی؛ 1382؛ 19)
به استثناء چند اثر، اغلب مفرغ ها از ترکیب خیالی سر جانوران با سایر بخش های اندام آنها ساخته شده اند. شمار مهمی از این مفرغ ها را لوازم سوار کاری در بر می گیرد. به سبب بسیاری این اشیاء و همچنین بسیاری اشیاء حمل شدنی دیگر به جای اشیاء بزرگ چنین می نماید که صنعت لرستان را جمعیتی کوچ نشین حمایت می کردند. دهنه ها و تزیینات زین و یراق و نشانه ها بیشترین شکل هایی هستند که تا کنون شناخته شده اند. یا از اندام انسانی که میان یک جفت حیوان جای داده شده است. همچنین سنجاق هایی با نقش پرنده، سر حیوان یا گیاه و انواع گوناگون آویز در میان این اشیاء وجود دارد. (صادق بهنام؛ 1350؛ 9)
عرضه بدن انسان به اشیاء معینی محدود می شود، بتها، با الویت بیشتر، سنجاق ها با سر مدور، کمربند، لوحه، تیردان و سپر. نقش گل کوکب و انار در حاشیه های تزیینی اشیاء ساخته شده است از ورق فلز بکار رفته است. نقش گل کوکب ویژه اوایل هزاره اول ق. م است.
از میان شکلهای حیوانی، نقش بز کوهی و قوچ بیش از دیگر شکل ها به کار رفته است. این نقشها روی دهنه، نشانه، فسان (سوهان چاقو) سر سنجاق، انتهای دست بند و حلقه های زین و یراق دیده می شود. اسب، نقش نادری است که بیشتر روی دهنه بکار رفته است. شیر و به ندرت پلنگ روی تبر، نشانه ها، سر سنجاق، سر دست بند، ورق فلز، دسته فسان و گهگاه روی دهنه اسب دیده می شود. نقش حیوانات خیالی از جمله ابوالهول، کمتر به کار رفته است و اغلب تنها روی دهنه. (صادق بهنام؛ 1350؛ 10-9)
اشیاء مفرغی یافت شده در گورستان های این نواحی در هر زمان دارای خصوصیات مشخصی است که شاید حاکی از این باشد که برای اقوام مختلف صاحب عقاید مذهبی و اجتماعی گوناگون ساخته شده بودند. (احسانی؛ 1382؛ 22)
هنرمندان مفرغ کار این ناحیه برای مردمی که در زمان های مختلف در این ناحیه حکومت می کرده اند، مطابق میل واعتقاد مذهبی و اجتماعی آنها کار کرده اند. (احسانی؛ 1382؛ 21)(تصاویر 1-2-1؛ 1-2-2؛ 1-2-3)
1-3: فلز کاری در دوران هخامنشیان:
امپراتوری هخامنشیان توسط سلسله پادشاهان هخامنشی ایران که سرزمین اصلی شان ایالات پارس، واقع در جنوب غربی ایران است، بنیان گذاری گردید. وسعت امپراتوری هخامنشی از جنوب غربی اروپا و مصر تا آسیای مرکزی گسترش یافته بود.
اشیائی که در زیر مورد بررسی قرار می گیرند به دو روش قالب گیری و چکش کاری ساخته شده اند. (لک پور؛ 1375؛ 9)
جهت سهولت هر چه بیشتر در امر پژوهش، هر کدام از این دسته آثار را، بصورت مجزا مورد بررسی قرار می دهیم.
الف) جام های هخامنشی:
جام های زرین و سیمین هخامنشی به چهار گروه تقسیم می گردد:
1- جام هایی به شکل سر جانوران، معروف به جام های شاخ دار
2- جام هایی مزین به دسته ای از تنه کشیده جانوران
3- جام های ساده بدون دسته
4- جام های لب تخت.
جام هایی به شکل سر جانوران، معروف به جام های شاخ دار:
قدمت این نوع جام ها بین 1000 تا 800 ق. م است و به شکل شاخ های تو خالی گوزن ساخته می شدند. این سبک یادگاری از دوران بربریت است و آریایی ها به سرزمین ایران آوردند. آنها براین باور بودند که با نوشیدن از ظروفی به شکل جانوران نیرومند، نیروی جانور به انسان منتقل می شود.
انتهای این ظروف که ساغر نام دارند، به کله جانورانی مانند شیر، ببر، گوزن، اسب، گاو نر و قوچ ختم می شود. (احسانی؛ 1382؛ 66)(تصویر 1-3-3)

 

جام های طلایی دسته دار:
هنرمندان هخامنشی جام هایی به تقلید از مادها که آنها نیز از آسوری ها تقلید کرده اند ساختند.
بدنه این ظروف دارای نقشهایی برجسته خیار مانندی بود که با تغییراتی مورد تقلید هنرمندان هخامنشی قرار گرفت. سه قطعه جام طلا از این نوع با دسته هایی به شکل تنه کشیده حیوانات و متعلق به اوایل دوره هخامنشی در موزه متروپولین گالری واشنگتن حفظ می شود.
جام های طلای بی دسته:
دو ظرف زرین در همدان کشف شده که اولی کاسه طلایی است که بدنه آن نقش های برجسته خیار مانند دارد و نام داریوش اول بر آن حک شده است. ظرف دوم جام شراب زرینی است که بدنه اش مثل بدنه کاسه مذکور است ولی نام خشایار شاه به سه خط میخی، عیلامی، بابلی و فرس قدیم برآن حک شده است.
ظرف دیگر از هنر هخامنشی که در موزه شهر سنت سیناتی در آمریکا حفظ می شود. کاسه ای از درّ کوهی یا بلور سنگی است، که از زیر خاک به صورت کم و بیش بی نقص بدست آمده است و از کارهای اواخر آشور و اوایل هخامنشی است. بر بدنه آن نقش شیر ماده ای است که به گله ای گاو حمله برده و یکی از گاوها را دریده است. این نقش شبیه نقوشی است که معماران هخامنشی بر نمای ایران کاخ آپادانا در تخت جمشید بکار برده اند. (احسانی؛ 1382؛ 79)
در حقیقت نقش جانوران بر روی ظروف به تلقین و الهام از عقاید جادویی و مذهبی هنر اساطیری نسلهای پیشین بوجود آمده ودر این زمان به تشویق شاهان و بزرگان به مرتبه کمال وجمال رسیده بود. (احسانی؛ 1382؛ 80)

 

جام های لب تخت:
جام های لب تخت زرین و سیمین هخامنشی تقلیدی از هنر مادی و اورارتایی است. فرو رفتگی وبرآمدگی های کف این نوع جام که گودی عمیقی ندارد و تقریباً مانند بشقاب های لب تخت امروزی است، از نقش های خیار مانندی پوشیده شده است. بطوری که رنگ و موج شراب در وقت نوشیدن مشهود است. از برآمدگی های پشت ظرف به عنوان پایه استفاده می شد. (احسانی؛ 1382؛ 80)
ب) الواح زرین و سیمین:
هنگامی که شالوده کاخ آپادانا به فرمان داریوش کبیر پی ریزی می شد، در هر یک از چهار گوشه تالار مرکزی آن، در زیر تخت سنگ های دیوار جعبه سنگی نهادند که در آن دو لوح چهار گوش از زر و سیم بود و نام داریوش بر روی آنها حک شده بود. لوح زرین33 ×33 سانتی متر، به قطر 15میلی متر و به وزن 5 کیلوگرم و سیمین 4 کیلوگرم بود. اکنون دو جعبه و چهار الواح آن ها درموزه ایران باستان و موزه سلطنتی کاخ مرمر موجودند. (احسانی؛ 1382؛ 56)
ج)ظرف ها:
1-کوزه ها
اکثراً از جنس نقره بودند. دارای بدنه استوانه ای یا مخروطی با شیارهای افقی یا عمودی موازی همراه با دو دسته به شکل حیوان که سر آنها به عقب برگشته است. این حیوانات به شکل بز کوهی، اسب و. . هستند.
2-کاسه ها:
از جنس طلا، نقره و مفرغ می باشند. دارای کف و بدنه پهن می باشند که در نزدیکی دهانه تنگ تر شده و لبه تخت آن به بیرون برگشته است. تزیینات، گل های کوکب و گل برگهای بزرگ که تمامی سطح بدنه را فرا گرفته اند در کف کاسه ها، نقوش بادامی شکل، تصویر حیوانات نظیر بز کوهی تزیین شده اند.
(تصویر 1-3-1)
3- ریتون ها:
از جنس طلا و نقره اند. ابتدای آنها به شکل حیوانات مختلف نظیر شیر بالدار، بز کوهی، اسب و پرنده هستند و انتهای بدنه آنها به شکل لیوان است که با دانه های مرواریدی، شیار های افقی موازی، برگهای خرما و گل ها و غنچه های لوتوس تزیین شده و گاهی قسمت هایی از آنها زراندود شده اند. ((لک پور؛ 1375؛9)
د) مسکوکات هخامنشی:
تا پیش از قرن هفتم ق. م بازرگانی در عصر کهن بر اساس مبادله جنس به جنس صورت می گرفت. پس از پیدایش فلزات، اجناس فلزی در مقابل کالاهای کشاورزی و احشام مورد مبادله قرار می گرفتند. پس برای تسهیل مبادلات، مبادلات با شمش های فلزی که بصورت کلاف، لوحه و قرص بود رایج شد. بعلت اختلاف و وزن و ارزش این فلزات در هنگام مبادله باید دوباره تعیین ارزش می شد که مشکلاتی در امر تجارت بوجود می آورد. بدین جهت اولین بار در سارد، پایتخت لیریا، که در سر راه بازرگانی آسیا و اروپا قرار داشت، با پی بردن به معایب، استفاده از سکه و پول به جای قطعات فلزی رایج شد. مسکوکات این خطه به اعتبار آن در تمام شبه جزیره آناتولی و فینیقیه و حتی عربستان مورد قبول قرار گرفت. برخی تصور می کنند داریوش برای اولین بار ضرب سکه را رایج نمود، اما این تصور به خطاست.
داریوش برای احتراز از آشفتگی در مبادلات و پرداخت ها، بدون آنکه پول رایج لیری را از رواج بیاندازد، پولی بنام دریک (زریک یعنی زرین) سکه زد که از سکه های لیدی سنگین تر و خالص تربود. (احسانی؛ 1382؛ 84)
از زمان حکومت داریوش اول، پسر ویشتاسپ، تا داریوش سوم که حکومتش توسط اسکندر مقدونی بر چیده شد، غیر از دریک سکه دیگری رایج نبود. ساتراپ های شاهنشاهی ایران اجازه ضرب سکه نداشتند. ضرب سکه در سرتاسر شاهنشاهی منحصر به حکومت مرکزی و پادشاه بود. دریک 4/8 گرم طلا داشت. در همین زمان سکه ای از نقره به وزن 6/5 گرم مرسوم به سیکل زده شد. در اواخر دوره هخامنشی دو دریکی یکی طلا به وزن 65/16 گرم ضرب شد. (احسانی؛ 1382؛ 84)
ه) سلاح ها:
سلاح های مختلف که می توان نمونه های آن را نقش آجرهای لعاب دار شوش و نقش برجسته های تخت جمشید دید که از آهن و مفرغ ساخته شده اند.
و) زیورها:
ساخت زیور در این دوران بسیار متداول بوده است و نمونه های بسیار زیبایی از آن باقی مانده ازجمله گوشواره ها، گردنبند، النگو. . . که قسمت هایی از آنها با سنگ های گرانبهایی نظیر فیروزه، لاجورد، زمرد، کریستال، آماتیس، یشم و عقیق تصریع شده اند. (تصویر 1-3-2)
ز) روکش ها:
روکش در های چوبی از نقره و طلا یا مفرغ بوده اند.
ح) کتیبه ها:
کتیبه هایی که بر روی لوح های طلایی نقش شده اند. (لک پور؛ 1375؛ 9)
1-4: فلزکاری در دوره سلوکیان:
تمدن یونان و سبک هلنیسم در ایران آن زمان که در میان طبقات بالا و متوسط به تدریج نفوذ کرد. اسکندر در اوان تسلط خود بر ایران، همچنین جانشینان سلوکی او که یونانی بودند، سعی داشتند، این نو آوری بدون فشاری به مردم ایران، جایگزین کهنه پرستی شود، چون یونانی ها از نظر تمدن و هنرصنعت، خود را از ممالک مغلوب برتر و بالاتر می شناختند، در این زمان دیگر به گرایش مردم به فرهنگ و هنر هلنی کوشش زیادی نمی نمودند. بلکه مردم خود مایل به آموختن فرهنگ و هنر هلنی شده بودند. با آنکه مردم ایران سعی در نگهداری هنر و فرهنگ باستانی خود داشتند، با این حال نفوذ و هنر نو آورده مهاجرین تازه وارد یونانی در میان مردم شهرنشین رواج بسیاری یافت.
با آنکه شاهان سلوکی مدت زیادی در ایران قدرت را در دست داشتند، اما بعلت نابودی و تخریب آثار و مدارک توسط حکمرانان بعدی، تاریخ این عصر نزد هنرمندان بعدی مبهم مانده است.
از جمله آثار باقی مانده از این دوره، جام لب تخت کنده کاری نقره ایست که در باختر ایران یافت شده است. این جام بیانگر آمیختگی صنایع هنرمندان ایرانی و یونانی در این زمان است. این جام سیمین به قطر 25 سانتی متر که بیانگر هنر و تمدن قدیم در زمان استیلای بیگانگان بر سرزمین ایران است، متعلق به دوران سلوکیان می باشد. در این عصر هنری عقابی پر گشوده در وسط این جام قرار گرفته است. صور انسان ها و جانورانی که با شاه خیالی شبیه اند و نیمی از آن ها به صورت صلیبی می باشند، دور این جام را احاطه نموده اند.
در دوره سلوکیان، مصرف فلزات، به ویژه فلزات قیمتی، زیاد بود. به گفته مورخان یونانی سلوکیان در مقابل صدور آهن، سرب، مس یا لوازم ساخته شده از این فلزات که تحت نظارت شاه انجام می گرفت، از بلخ، هند و ارمنستان طلا و نقره وارد می کردند.
همانطور که اشاره شد، نفوذ هلنیسم بیشتر در طبقات متوسط و بالای شهرنشین دیده می شد، و توده عظیم شهرهای کوچک و روستاها از این تأثیر دور مانده بودند. (احسانی؛ 1382؛ 94-92)
در زمان سلوکیان شهرهای جدیدی مانند مرو و نسا ایجاد شد که در آنها کارگاه ها و مراکز هنری استقرار یافت. که در آثار کشف شده از این دوران نیز تأثیر هنر هلنی را شاهدیم که بعدها سبک هنری ایرانی- یونانی را بوجود آورد. (لک پور؛ 1375؛ 9)
1-5: فلزکاری در دوره اشکانیان:
از حدود 250 ق. م اشکانیان- یا پارتیان – که قومی ساکن استپ های واقع در فاصله دریای خزرو دریاچه آرال بودند، به حالت چادرنشینی زندگی می کردند، قوت گرفتند و بر ایالاتی از شمال و مشرق ایران دست یافتند، و به قصد برانداختن دولت سلوکی رو به مرکز و مغرب ایران گذاردند، و سرانجام با پس راندن سلوکیان به سوی بین النهرین و سوریه، و تصرف تمامی خاک ایران، پادشاهی بزرگ اشکانی را در حدود 160 ق. م و به فرماندهی مهرداد اول تأسیس کردند. (مرزبان؛1380؛34)
پارتیان آریایی نژاد بودند. مردمانی شجاع جنگجو و مبارز و سوارکارانی بودند در تیراندازی و قیقاح بر روی اسب چابک و ماهر. (احسانی؛ 1382؛ 95)
از زمان هجوم اسکندر به مشرق تا روی کار آمدن ساسانیان، درتاریخ هنری ایران یک نوع خلأ مشاهده می شود. به استثنای چند مورد در این مدت طویل که حدود شش قرن طول کشید، تقریبا ً اثرهنری مهمی در دست نیست. علت عمده آن است که علاوه بر هرج ومرج بعد از مرگ اسکندر، زیبا پسندی و هنر دوستی پارتیان بسیار کمتر از پارسی ها بوده است. به بیان دیگر پارتی یعنی مرد جنگی، و دولت پارت یعنی پادگان نظامی.
هنرمندان پارتی یا صرفا ً از هنر هخامنشی تقلید می کردند و یا اکثرا ً نه تنها در فلزکاری بلکه در معماری، حجاری و حتی در ضرب سکه از هنر یونانی پیروی می کردند. (احسانی؛ 1382؛ 95)
آثار مفرغی در اواخر سلطنت اشکانیان بر خلاف دوره هخامنشی پیشرفت کرد و به سوریه، عربستان و فنیقیه صادر می شد. کشف مجسمه ای مفرغی در مال امیر در جنوب ایران در استان خوزستان امروزی، که تقریبا ً سالم مانده، نمونه ای از این آثار است. این مجسمه یکی از فرماندهان عیلامی است که در ساخت آن از سر مجسمه به روش یونانی بهره برده شده است و قیافه شخص بطور طبیعی نشان داده شده است. در ساخت تنه آن از هنر محلی الهام گرفته شده است و به کارهای برجسته سازی زمان ساسانیان شبیه است. (احسانی؛ 1382؛ 97-96)(تصویر 1-5-2)
مسکوکات:
پس از مرگ اسکندر، جانشینان متعدد او برای اعتبار بخشیدن به مسکوکات خود تمثال اسکندر را بر روی پول های رایج منقوش می کردند. (احسانی؛ 1382؛ 100)
مهرداد اول اولین پادشاه اشکانی، بر روی سکه ها خود را دوست یونانی معرفی کرده است اما باید دانست محرک او در این کار ایمان یا احساسات او نسبت به یونان یا فرهنگ و تمدن یونانی نبوده است، بلکه انگیزه ای سیاسی و اقتصادی داشته است. هدف عمده اش از این تدبیر حفظ روابط اقتصادی و تجاری با بیشتر شهر هایی بودند که یا توسط یونانیان اداره می شدند، یا مردمشان طرف دار فرهنگ و تمدن یونانی بودند. (احسانی؛ 1382؛ 100) (تصویر 1-5-1)
متذکر می شوم ساخت زیور های مرصع در این دوره نیز همانند دوره هخامنشی ادامه می یابد. مجسمه سازی در این دوره از جایگاه ویژه ای بر خوردار است که این مجسمه ها از فلزات گوناگونی مثل طلا، مفرغ، نقره. . . به روش قالب ریزی ساخته شده اند. (لک پور؛ 1375؛ 10)
1-6: فلزکاری دوره ساسانی:
در سال 224 ب. م اردشیر بابکان از خطه فارس برخاست و بر اردوان پنجم پادشاه اشکانی غلبه یافت و پادشاهی ساسانی را که متکی بر دین و آیین و فرهنگ ایرانی بود بنیان گذارد، که تا سال 642 ب. م با قدرت تام بر منطقه پهناوری از سوریه تا شمال غربی هند فرمانروایی کرد، در حالی که نفوذ هنری و فرهنگیش تا فواصلی دور فرا سوی مرزهای کشوریش گسترش یافت، چنانکه اثر نقش ونگارهای ساسانی بر هنر آسیای مرکزی و چین و بیزانس و حتی فرانسه باقی ماند.
ساسانیان در کوشش خود به احیای فرهنگ و هنر هخامنشی به هیچ وجه مقلدان خام طبعی نبودند، بلکه هنرشان نمایان گر نیروی آفرینندگی ایشان است و نیز حاوی عناصری که بعدا ً در دوره اسلامی شکوفان شد. (مرزبان؛1380؛36)
آرتور پوپ ایران شناس مشهور آمریکایی، در تألیف خود می گوید: ساسانیان بر این باور بودند، که سلطنت ایشان بر مشیت الهی استوار است. این عقیده بر اساس سنت دیرین ایرانیان، بار دیگر در بین مردم رواج یافت. این نکته که شاهان ساسانی خود را مظهری آسمانی می پنداشتند، از صحنه های شکار و تشریفات مذهبی ترسیم شده، بر روی ظروف سیمین این عصر که ضمن حفریات باستان شناسی از دل خاک بیرون آمده است، معلوم می شود. (احسانی؛ 1382؛ 104)
در این دوره تولید انبوه اشیاء فلزی در کنار دیگر هنرها باعث گسترش امر تجارت و در نتیجه موجب پیشرفت امر اقتصادی شد. در نتیجه جنگ های مداوم ایرانیان و رومیان، عوامل هنر روم در ایران نفوذ کرد. به عنوان مثال می توان از تصاویر زنان رقصنده نام برد که مکرارا ً بر روی ظروف نقره ای ساسانی نقش بسته است. (تصویر 1-6-3)
هنر ساسانی بخصوص هنرفلزکاری آن، هنری درباری است.
مهمترین آثار فلزی که از دوره ساسانی باقی مانده است ظروف نقره ای است که رایج ترین آن عبارت است از:

 

بشقاب ها:
این بشقاب ها دارای دیواره کوتاه هستند، منقش به تصاویر گوناگونی مانند: شکار شاهان (تصویر 1-6-2)، شاه و ملکه بر تخت نشسته، شاه بر تخت نشسته همراه با ملازمان، حیوانات ترکیبی. زمینه این نقوش با پیچکها، برگ های مو، نقوش به شکل قلب (این نقش از دوره اشکانیان متداول شد و چنان چه قبلا ً ذکر شد می توان آن را تأثیر هنر هلنی دانست) و پرندگان و بوته انار و میوه آن. . . تزیین شده است.
کاسه های نیم کره ای:
با نقوش مختلف مانند: نوازندگان، رقاصان، . . .
تنگ ها:
از نظر شکل بسیار متنوع اند. اکثرا ً زراندود.
ظروف کشکولی شکل با نقش های متنوع.
ریتون ها:
ظروفی هستند که جهت نوشیدن مایعات از آنها استفاده می شود و به شکل مجسمه حیوان و یا انتهای آن ها به شکل نیم تنه حیوان ساخته می شد. (لک پور؛ 1375؛ 11-10)
با توجه به توسعه فلزکاری طی این ادوار، و با بررسی نمونه های ارزنده و زیبای به جا مانده از دوران ساسانی که حاکی از پیشرفت تکنیک ساخت و روش های متنوع تزیینی است و با مطا لعه اشیاء فلزی باقی مانده از دوران اسلامی می توان گفت که سنت هنر فلزکاری ساسانیان در دوره اسلامی ادامه یافت. در واقع باید توجه داشت که بنیان هنر فلزکاران دوره اسلامی بر این مبنا قرار گرفته است. (لک پور؛ 1375؛ 11)
از مقایسه اشیاء فلزی مکشوفه ساسانی با کارهای مشابه هم عصر خود در بیزانس و روم که مورد مطالعه علمی وسیع تری قرار گرفته اند، استنباط می شود که این هنر در تکنیک کار و اسلوب ساخت نباید تفاوت چندانی با یک دیگر داشته باشند. بی شک نقره کاران ساسانی هم سه طریق زیرین را در هنر نقره کاری و ساخت ظروف پیش گفته به کار برده اند.
1- ساخت اشیاء نقره بوسیله چکش کاری بر ورقه سرد.
2-هنر فلزکاری ریختگی در اشیاء سیمین.
3- ساخت ظروف آستر دار از صفحات نقره.
در روش اول، شمش یا ورقه مسطح و سرد نقره را بوسیله چکش کاری و با به کار بردن قالب های محدب یا انواع دیگر قالب ها و سایر ابزار فلزکاری به شکل مطلوبی که می خواستند در می آوردند.
در روش دوم، در بدو امر مدل و قالب شکل ظرف یا شیء نقره را از موم می ساختند و تمام یا بخشی از تزیینات لازم را بر روی آن کنده کاری یا حکاکی می کردند. سپس قالب را در محفظه ای مملو از خاک رس بسیار نرم قرار می دادند و نقره مذاب در آن می ریختند. حرارت فلز مذاب موم را ذوب می کرد و شیء سیمین بعد از انجماد پرداخت می شد.
در روش سوم، برای ساختن ظروف نقره آستردار، دو تخته فلز نقره را که ساده و دیگری کنده کاری و تزیین شده بود، روی هم قرار می دادند و لبه آنها را با لحیم یا بدون لحیم کاری یا چکش کاری به هم وصل می کردند. تشخیص ظروف آستر دار امروزه بوسیله رادیو گرافی به آسانی انجام پذیر است.

مشخصات هنری ظروف نقره ساسانی:
الف) در طراحی این ظروف قصد فلزکاران ساسانی تزیین آنها به اقتضای وضع بوده و بعلت تکلف در آراستن صحنه ها که لازمه این گونه نقوش است، از مدار طبیعی دور شده اند. نقره کاران ساسانی جز در موارد استثنایی فاقد ظرافت است. بویژه کناره های لبه های ظروف از ظرافت هنری بهره ای ندارد، ولی در هیچ یک از اعصار هنری ایران موضوع هنر بدین پایه از تجلی قدرت و سرعت و تحرک و تصمیم نرسیده است.
ب) شاه در صحنه ها مانند صحنه های حجاری های دوران باستان بزرگ تر و با شکو ه تر از دیگران در میان مجلس نقش شده است.
ج) قرینه سازی که از مشخصات و ابداعات هنرمندان ساسانی است، بخصوص برای بزرگ داشت شاه در صحنه در بیشتر آثار هنری این عصر به چشم می خورد.
د) نقوش برجسته ساسانی بویژه در ظروف نقره مانند نقوش دوره هخامنشی حاکی از آرامش و وقار و سکون آثار هنرمندان این دوره و تجلی گر عظمت و شکوه مقام شاه است. در ارایه نقوش البسه و تزیینات داخلی و رعایت سایر مشخصات تزیینی، در مقام قیاس هنر هخامنشی برتری خود را نسبت به هنر ساسانی حفظ کرده است.
ج)هنرمندان ساسانی با ترسیم صحنه های شکار جانورانی مانند: شیر، گراز، ببر و گوزن در فضایی تنگ و فشرده که شاه تاج شاهی بر سر و جامه مخمل مزین به جواهرات بر تن و سلاح زرین در دست دارد و حیوانات را پیاده یا سواره مورد تعقیب و حمله قرار داده، دلیری و دلاوری شاهان سلسه را به بیننده القاء و پهلوانی و قدرت شاه را تجسم کرده اند.
جام های سیمین ساسانی با تصویر مدالیون:
نوع دیگری از بشقاب های نقره ساسانی ظروفی است که تصویری به صورت مدال نیم تنه در وسط ظرف بطور برجسته ساخته شده است. یا نیم تنه مرد یا زنی را در میان بشقاب حکاکی و کنده کاری کرده اند و اطراف تصویر با خطوط برجسته دوایر متحدالمرکز تا لبه بشقاب تزیین شده است. در برخی خطوط متعدد شعاعی عمود برتصویر زمینه ظرف را پوشانده است. (احسانی؛ 1382؛ 109)
ظروف نقره اولیه ساسانی:
چند دهه پیش بشقابی سیمین دارای نقش عالی و با شکوه که در نوع خود سالم و از لحاظ هنر بکار رفته کم نظیر بود، در نزدیکی شهر ساری در هنگام حفاری ساختمانی پیدا شد. موضوع صحنه این ظرف شکار ظرفی است که شکارچی به استناد لباس هایش یکی از شاهزادگان ساسانی است. تصویرتاج با سکه های مختلف برای احراز هویتش به نتیجه ای نرسید، ولی به قراین تصاویر این زمان باید تصویر شاپور پسر بابک باشد.
با استناد به ظروف اولیه ساسانی بر ما آشکار می شود که در قرن سوم تا اوان قرن چهارم میلادی تصاویر شاهان بر روی ظروف نقره در صحنه های بزرگ بکار نرفته است، و تنها تصاویر شاهزادگان و حکمرانان در کارگاه های سلطنتی تهیه و جهت تجلیل و تفاخر به محل حکمرانی آنان ارسال شده است. از اواسط قرن چهارم میلادی صحنه های شکار شاهان ساسانی بر روی این ظروف متداول و موضوع اصلی این جام ها قرار گرفته است. پس از قرن چهارم، دیگر بشقابی دارای نقوش انسانی بدون صورت شاهان در حال شکار تا قرن هفتم که زمان انقراض سلسله ساسانی است ساخته نشده است. (احسانی؛ 1382؛ 14-12)
پراکندگی ظروف نقرۀ ساسانی:
ظروف نقرۀ ساسانی از نواحی جنوبی بین النهرین، که تیسفون پایتخت ساسانیان در آنجا واقع شد، تا دشت های آلتیایی در جنوب سیبری، قفقاز و دامنه کوههای اورال، بطور پراکنده، ضمن حفریات باستان شناسی یا بصورت اتفاقی طی یکصد سال اخیر کشف شده است. چون در این دوره به علل اصول مذهبی دفن اموات در گور مجاز نبوده است، آثار مهمی مانند دوران پیش در دل خاکها کمتر یافت شده است. همچنین اسناد و مدارک بجا مانده از این سلسله طی حملات اعراب و در طول دو قرن اشغال سرزمین ایران توسط انان به انهدام و نابودی کشیده شده است، بنابراین ظروف مکشوفه ساسانی مدارکی پر بها هستند در تشریح چگونگی تشریفات دربارۀ سلطنت و تا حدی بیانگر سازمان های اداری و اجتماعی و سیاسی این عصر است. (احسانی؛ 1382؛ 114)
زرگری ساسانیان:
قدمت هنر ساسانی بر خلاف عقیدۀ عدّه ای از پژوهشگران که آن را هنر تازۀ این دوران می شناسند به بیش از 4000 سال می رسد. در حقیقت این هنر معرف یک تحول ناگهانی یا برداشت از هنر یونانی که در عصر پارتیان در ایران قوام یافت، نیست. بلکه تلفیقی است از ریشه های هنر هخامنشی که بیش از هزار سال از دیرینگی آن گذشته است و یا آن که در طول این مدت بعضی اقتباس های خارجی در آن مؤثر بوده، به علت ابتکار هنرمندان ایرانی، در ادوار مختلف مورد سرمشق و تقلید همسایگان ایران و همچنین سایر جوامع قرار گرفته است. (احسانی؛ 1382؛ 117)
تاج های ساسانی:
شاهان ساسانی در موقع جلوس بر تخت، علائم و نقش تاج های خود را بر اساس مظاهر آسمانی تعیین می کردند و آنها را با اشکال ستارگان و ماه و خورشید و زمین می آراستند. مثلا ً در تاج شاپور اول نقش کرۀ سماوی بکار رفته است. حال آن که بر روی تاج بهرام گور کرۀ خورشید در هلال ماه واقع شده است. از روی این تاج ها که به مسکوکات ساسانی منقوش است، تعلق صور جام ها و ظروف و کتیبه ها و سایر آثار مشکوفه به هر یک از پادشاهان این سلسله به خوبی معلوم است.
قدیمی ترین تاج ها، تاج شاپور، برادر بزرگتر اردشیر، و مؤسس این سلسله است که در فارس از آن استفاده می کرده، و در حادثه ای در فارس جان خود را از دست داد. این تاج همچنان با ظرافت و جواهرات بسیار آراسته و سنگین شده بود که به سختی می توانست آنرا بر روی سر نگاه دارد، ناچار تاج را با زنجیر به سقف آویخته بودند و شاه در موقع جلوس بر تخت به ناگزیر به زیر آن قرار می گرفت. (احسانی؛ 1382؛ 119)
هنر مفرغ سازی:
ریشه و تمدن و فرهنگ هخامنشی را که مورد تقلید و اقتباس هنرمندان ساسانی قرار گرفته است، می توان به هنر مفرغ کاران لرستان مربوط دانست که این مهاجران با خود از استپ های شمال قفقاز به این ناحیه آورده بودند. آندره گدار ایران شناس فرانسوی در کتاب «هنر ایران» معتقد است که در رژیم یونانی سلوکیان و پارت ها که سهمی جدا از مکتب ایران دارند، هنر لرستان راه درازی را پیموده تا روزی دوباره در حجاری و زرگری عصر ساسانی اصالت خود را نشان دهد و چنان که گفته اند:
« مختصات اصیل روح ایرانی، همیشه در هنر ایران عامل اصلی بوده است و در موقع مناسب و مساعد پیوسته تجلی کرده است. »
اشیاء مفرغی ساسانی حتی پیش از جام های سیمین و زرین ساسانی نبوغ هنرمندان این عصر را جلوه گر می کند. یکی از عالی ترین نمونه های مفرغ ساسانی، تنگی است که در نهایت سلیقه و ظرافت گردن و پایه و کمر آن از مفرغ ریخته شده است. دسته ظرف به صورت جانوری است که لبه ظرف را به دندان گرفته یا قصد نوشیدن مایع درون ظرف را دارد. نمونه ای از این هنر در هزاره دوم ق. م در هنر آذربایجان یافت شده است. در هنر لرستان هم مشابه آن به صورت طلسم توسط مفرغ کاران لرستان ساخته شده است. ارتفاع این تنگ که در موزه متروپلین نیویورک نگه داری می شود60 سانتی متر است. (احسانی؛ 1382؛ 120-119)
مسکوکات ساسانی:
اگر چه نخستین سکه اردشیر پیش از تاج گذاری به شیوه مسکوکات اشکانی ضرب شد، ولی بعدها مسکوکات ساسانی با میدانی پهن تر انتشار یافت تا هنرمندان این زمان بتوانند تصاویر شاهان را به صورتی بهتر در فضایی باز تر نگار گری کنند.
در پشت سکه های اولیه لااقل تا مدت یک قرن نقش آتشکده با صورت روحانیون به طور دقیق حکاکی شده است. با آنکه روابط فرهنگی و بازرگانی با دولت روم گسترش یافته بود، کمتر سکه ای در این دوران به تقلید رومیان به مناسبت یادبود حوادث تاریخی ضرب شده است. بیشترین رغبت شهریاران این سلسه آن بود که یاد بود این گونه رویداد ها را به جای مسکوکات به وسیله سایر عوامل هنری مانند کتیبه ها به سینه کوهها یا در آثار سیمین و زرین از خود به یادگار گذارند. چه بسا علل مذهبی یا بازرگانی مانعی در راه حصول این مقصد بوده است.
نزدیک ترین سکه به مناسبت یادبود، نقش فرزند جوان بهرام دوم بر روی سکه سیمین، و همچنین تصویر همسر همین شاه بر روی سکه دیگری است. سوین سکه که احتمالا ً آن را باید یاد بود شناخت، سکه ای است نقرهای با تصویر ملکه پوران ساسانی و نام او.
در مسکوکات شاپور اول که نقش آتشدان در پشت سکه ها بوده، دو نفر نگهبان در طرفین آن دیده می شوند. این نقش تا انقراض این سلسله در زمان یزدگرد سوم بر کلیه مسکوکات ساسانی ضرب شده است. سکه های طلای ساسانی را « دینار» مسکوکات نقره را « درهم » و پول های سیمین را «پشیز» می نامند.
مسکوکات این دوره هر قدر به زمان انقراض این سلسله نزدیک می شویم نازکتر و پهن تر شده و از لحاظ تصویر و نقش رو به پستی و نقصان می گذارد. (احسانی؛ 1382؛ 122-121)(تصویر 1-6-1)
1-7: فلزکاری پس از ظهور اسلام
دین مبین اسلام در سده هفتم میلادی وارد ایران شد. در طول دو قرن اولیه اشغال ایران که آیین شرع اسلام بر جامعه ایرانی حکمفرما بود، موازین و مقررات حاکم بر جامعه در چند دهه باعث سلب نبوغ و قدرت خلاقیت هنرمندان ایرانی شد. چنین وضعی هنرمندان را از تجلیات هنری باز داشت و بعلت پراکندگی و مهاجرت آنها هنر ظریف کاری فلزکاری به دست فراموشی سپرده شد.
در این دوران بعلت نهی دین اسلام، خوردن و نوشیدن در ظروف زرین و سیمین حرام بود. مضافاً ساخت هر گونه اشیاء رابصورت مجسمه در پرهیز از بت پرستی یا ترسیم نقش جانداران بر روی ظروف و اشیاء فلزی و همچنین بر در و دیوارهای بناهای مسجد تحریم شده بود.
هنرمندان ایرانی پس از ثبات وضع و ایجاد آرامش و طلوع حکومت های ملی، از گوشه و کنار ایران پدیدار شدند تا قریحه ملی و نژادی خود را به منصه بروز برسانند. آنان توانستند از فلزات دیگر چون، آهن، مفرغ، مس و برنج اشیاء و ظروف نفیسی بسازند که همگی نشانی از غنای ذوق و قریحه نژادی سازندگان آنها است. شیوه و سبک هنر ساسانی پس از استیلای اعراب هنوز در شمال خراسان و ماوراءالنهر باقی بود. هنرمندان این عصر با قرار دادن روش و اسلوب ساسانیان به خلق آثار هنری پرداختند.
در طول چند قرن از استیلای ساسانیان صنعت و هنر فلزکاری و اشیاء هنری تحولات گوناگونی یافت، تا اینکه در قرن هشتم و نهم هجری به سر حد جلال و شکوه رسید. (احسانی؛ 1382؛ 131 – 129)
در اوایل اسلام اشیاء از دو روش قالب ریزی و چکش کاری صفحات فلزی ساخته شده اند. روش های تزیین دیگری نظیر قلم زنی، تصریع، حکاکی، سیاه قلم، برجسته کاری، مینا کاری و بندرت زراندود برای ظروف باقی مانده از اوایل دوره اسلامی دیده شده است. (لک پور؛ 1375؛ 12)
1-8: هنر فلزکاری در دوران سامانیان، دیالمه و آل بویه:
پس از قیام ایرانیان بر علیه اموی و روی کار آمدن بنی عباس، ایرانیان تا حدی به مقصود خود رسیدند و با استیلای نفوذ معنوی و سیاسی بر دستگاه خلافت عباسی توانستند به احیای صنایع و هنر های باستانی خویش بپردازند. از همین زمان نفوذ هنری هنرمندان ایرانی بخصوص در صنعت و هنر فلزکاری به سایر ممالک اسلامی راه یافت. استادان فلزکاری ایران در این دوران اشیاء فلزی را از مفرغ؛ مس، آهن و بندرت از طلا و نقره، مبتنی بر هنرهای ساسانی می ساختند، و ظروف را با مناظر رزم و بزم و شکار، به حمایت و تشویق امیران محلی می آراستند. (احسانی؛ 1382؛ 133)
روابط بازرگانی ایرانیان بخصوص در مناطق کوهستانی البرز و امارت نشین های ساحلی جنوب دریای خزر که هنر فلزکاری در آنجا رونق و رواج داشت، با همسایگان شمالی ایران از طریق معاوضه و مبتنی بر سنت قدیم هنوز ادامه داشت. ایرانیان در قبال فروش و یا تعویض آثار فلزی محصولات همسایگان شمالی را از جمله پوست، برده، شمش های طلا و نقره دریافت می داشتند. (احسانی؛ 1382؛ 133)
از صنایع فلزی و هنری این دوران به علت حملات اعراب به شهر ها و حدوث زد و خوردها، آثار بسیار اندکی باقی مانده است. (احسانی؛ 1382؛ 135)
1-9: هنر فلزکاری در عصر سلجوقی:
در قرون سوم و چهارم هجری ظروف فلزی را به سبک و سنتی که از قدیم در ایران رایج بود می ساختند. سادگی و استحکام اساس ساخت آنها بود. ولی در بعضی ظروف و اشیاء فلزی بر حسب سنت رایج از زمان کهن تمام یا قسمتی از ظرف را به شکل کله یا بدن جانوران در می آوردند. این سبک همانطور که در قبل بیان شد، یادگار دوران پیش از تاریخ قبایل آریایی است که به این کشور کوچ کردند، و بر این باور بودند که نوشیدن در ظرفی که به شکل جانوران ساخته شده است یا تصاویر آنها بر بدنه ظروف نقش بسته، سبب می شود که نیروی جانور به انسان منتقل شود. به همین دلیل قالب تنگ ها و مشربه ها و جام های سلجوقی به تقلید از هنر ساسانی با کله جانوران یا پرندگان تزیین شده است. (احسانی؛ 1382؛ 139)
طبقات متوسط جامعه که در این زمان وضع اقتصادی بیشتری داشتند، ظروف و اشیاء فلزی را به صورت ساده و بی پیرایه در زندگی روزانه مورد استفاده قرار می دادند. ولی بزرگان و امیران، بویژه شاهان و درباریان از اشیاء فلزی نفیسی استفاده می کردند که بیشتر آنها امروزه بصورت شاهکار های هنری در موزه ها و مجموعه های خصوصی نگهداری می شود.
شک نیست که سازندگان این آثار نفیس طبق نام های مندرج بر روی بعضی از آنها هنرمندان خراسانی هستند که در شرق و شمال شرقی ایران توطن اختیار کرده بودند. عده ای از این هنرمندان بعلت زد و خوردها و جنگ های محلی جلای وطن کرده، در سایر شهرهایی مانند زنجان، بروجرد، همدان، و تبریز و بویژه در شهر موصل اقامت گزیدند. آثار بی نظیر و نفیس این دسته از هنرمندان فلزکار ایرانی در شهر موصل به آن درجه از شهرت جهانی رسید که به هنر موصلی معروف شد. (احسانی؛ 1382؛ 139)
با گذشت چهار قرن از استیلای مسلمانان بر ایران به تدریج در هنر فلزکاری از نظر شکل و همچنین تزیینات تغییراتی پدید آمد. به این ترتیب هنر فلزکاری در منطقه خراسان به وضوح پیشرفت کرد، ویژگی های خاص خود را یافت و مکتب فلز کاری خراسان به وجود آمد. این مکتب در دوره سلجوقی به اوج خود رسید.
گسترش هنرهای مختلف مورد توجه وحمایت بسیاری از سلاطین و حکام سلجوقی قرارگرفت و هنر فلز کاری دراین دوره پیشرفت چشم گیری کرد.
آثاری فلزی دوره سلجوقی گویای تغییر و تحول هنر فلزکاری از دورۀ ساسانی به بعد و بیانگر ویژگی های خاص مکتب خراسان است که به چند خصوصیت این مکتب اشاره می شود.
1- در مکتب پیشین خراسان با حفظ سنت های پیشین فلزکاری، در ساختن اشیاء تنوع و ابداعاتی پدید آمد. این تنوع را می توان درشکل عود سوزها، تنگها، پیه سوزها، کاسه ها، سینی ها و. . . مشاهده نمود.
2-جایگزینی طرح های کوچک و متراکم به جای نقوش منفرد معمول در دوره ساسانی.
3-قرار گرفتن پیچک ها و خط نوشته هایی در تقسیمات مشهور طرح های بازو بندی که مختص فلزکاری مکتب خراسان است.
4-در دوره اسلامی خط (مانند دیگر هنرهای اسلامی) در هنر فلزکاری، به خصوص در خراسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در اکثر ظروف فلزی کلمات دعا وآرزوی خیر برای دارنده ظرف نوشته شده است.
5-از ویژگی های دیگر مکتب خراسان نمایش انسان در حالت های مختلفی مانند: نواختن آلات وادوات موسیقی رقص، کشتی، انسان نشسته بر تخت یا در قالب صور فلکی است. (لک پور؛ 1375؛ 13 – 12)
طرز کار فلزکاران سلجوقی:
برای روشن کردن چگونگی هنر فلزکاری دراین عصر، تنگی برنجی را که از آثار مهم و شاهکارهای این دوره است را مورد مطالعه قرار میدهیم.
قدمت این تنگ یا مشربه برنجی، قریب به 800 سال می باشد. از نظر شکل ظرف مزبور به سبک ظروف ساسانی ساخته شده است. در نقره کاری این ظروف که برای طبقات بالای جامعه ساخته شده است، ابتدا بوسیله چرخ های تراش ریز نقش صحنه را بربدنه برنجی ظرف حکاکی و کنده کاری کرده، لایه ای باریک از مفتول طلا یا نقره را با چکش کاری در شیارهای نقوش حک شده بر بدنه ظرف جای می دادند. در سطوح پهن تر با عمق بیشتری محل نقوش را کنده کاری کرده لایه طلا یا نقره را در محل مقعر جاسازی می کردند. آنگاه با چکش کاری لبه پیش آمده از بدنه ظرف را با مهارت به قطعات ریز طلا یا نقره متصل می کردند و پس از آن متن و زمینه را با مواد سیاه و رنگی می پوشاندند تا ترسیمات بصورتی برجسته نمایان گردد. جالب ترین نکته در این شاهکار هنری جزییات خطوط صورت انسان ها و البسه آنان و پرندگان و تصاویر هندسی بر باریکه های نوار نقره کاری ها در فضایی تنگ است که با ظرافتی ماهرانه به بدنه این ظرف نقش بسته است. (احسانی؛ 1382؛ 141)
سبک های نقره کاری و نمونه های کار بر نقوش در دوره سلجوقیان:
صنعت فلزکاری سلجوقی مانند دوران ساسانی بر دو نوع است.
1- اشیاء ساخته شده از ورق های مس، آهن، برنج و ندرتا ً طلا و نقره. (تصاویر 1-9-1؛ 1-9-2)
2- اشیاء ریختگی ساخته شده از مفرغ، برنج، مس و احتمالا ً طلا و نقره.
نوع اول همان فلزکاری ساسانی است که به طور اجمال هنرمندان این عصر هم با چکش کاری ورقه مس یا نقره را پس از صاف کاری و مسطح ساختن آن به حالت سرد به شکل مطلوب در می آوردند و بعدا ً نقره کوبی یا کنده کاری می کردند. اوراق فلزی را بیشتر برای ساختن اشیایی مانند ظروف مسطح از جمله قلمدان، پایه های بلند شمع دان مشبک، جعبه سینی، تنگ و قدح بکار می بردند.
آرتور پوپ در تألیف خود « شاهکار های هنر ایران » درباره هنرمندان سلجوقی می گوید:« دو روش مختلف یا مکمل یکدیگر بیشتر در ایران رواج داشته است. یکی آنکه سطح فلز را با طرح ها ونقش های متعدد کاملا ً بپوشانند و با این وسیله ظرف را زیبایی و تجمل و جلوه بخشند.
دیگر آنکه زمینه را باز و ساده بگذارند تا نقش را برجسته تر نشان بدهد. »
از جانب دیگر نقش پیکره انسانی روی شمعدان مسجد روشی کفرآمیز بود در اینجا زمینه مناسبی برای طرح های اسلیمی وجود داشت. این شیوه در این زمان به اوج تکامل خود رسید. (احسانی؛ 1382؛ 146 – 143)
حکاکی فلزات از دیرباز هنر سنتی ایران بوده و در تمام اعصار در این سرزمین رواج داشته است.
ولی نقره کوبی روی ظروف و اشیا ء فلزی از ایالات شرقی، بو

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نگاهی اجمالی به سیر هنر فلزکاری از دوران کهن تا معاصر

بررسی سیاست جنایی تقنینی در خصوص ارتداد با نگاهی به قانون مجازات اسلامی

اختصاصی از فی گوو بررسی سیاست جنایی تقنینی در خصوص ارتداد با نگاهی به قانون مجازات اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی سیاست جنایی تقنینی در خصوص ارتداد با نگاهی به قانون مجازات اسلامی


بررسی سیاست جنایی تقنینی در خصوص ارتداد با نگاهی به قانون مجازات اسلامی

پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق

112 صفحه

چکیده:

از یک طرف آزادی در بیان عقاید و نظریات در قانون اساسی و کنوانسیون های بین الملی مختلفی که در این خصوص ایران به آنها پیوسته است همچنین آیاتی از قران کریم نظیر  "لا اکراه فی دین ...." و از طرف دیگر عدم جرم انگاری صریح  ارتداد در قوانین موضوعه و تنافی ظاهری آن با اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها موهم این معنا است که ارتداد جرم نمی باشد لیکن ، وجود اصل 167 قانون اساسی و ماده 26 قانون مطبوعات و خطری که عدم جرم انگاری ارتداد حکومت جمهوری اسلامی را تهدید می کند تنظیم کنندگان سیاست جنایی تقنینی را وادار نموده در زمان حکومت قانون مجازات اسلامی فعلی ارتداد را به صورت غیر واضح جرم انگاری کرده  و با توجه به بیان حصری حدود در قانون مجازات اسلامی مجازات تعزیر برای آن در نظر گیرند.  اما با تبعیت از دیدگاه آن دسته از فقهایی که قائل به حد بودن ارتداد هستند ، هنگام تنظیم قانون مجازات های اسلامی  در ماده 220 این قانون ارتداد به عنوان حد و به صورت غیر واضح جرم انگاری  شده است اما معلوم نست که آیا  ارتداد از جرایم علیه مذهب است یا جرایم علیه امنیت کشور.

واژگان کلیدی:

آزادی - حد – تعزیر- توهین - سب النبی – سیاست جنایی


دانلود با لینک مستقیم


بررسی سیاست جنایی تقنینی در خصوص ارتداد با نگاهی به قانون مجازات اسلامی

دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نگاهی به جرم قاچاق مشروبات الکلی

اختصاصی از فی گوو دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نگاهی به جرم قاچاق مشروبات الکلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

در این پست می توانید پایان نامه رشته حقوق با موضوع نگاهی به جرم قاچاق مشروبات الکلی را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

چکیده

قاچاق مشروبات الکلی در زمره جرایمی است که در مقالات و کتب حقوقی به طور صریح بدان پرداخته نشده است و در مواردی هم که مورد اشاره واقع گشته به طور ضمنی بوده و لذا کاملاً مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است، لکن در نوشتار حاضر نگارنده به بیان سیر تاریخی این جرم قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخته و در این راستا مباحث پیرامون مالیت داشتن یا نداشتن مشروبات الکلی و نیز مقام صالح در رسیدگی به این جرم را مد نظر قرار داده و دلایل موافقان و مخالفان نظرات موجود در هریک از این مباحث را متذکر گشته است. در خاتمه صحیح ترین اقوال ، رویه موجود و آخرین اراده قانونگذار در این مورد نیز مورد امعان نظر قرار گرفته است.

واژگان کلیدی

قاچاق، مشروبات الکلی، رویه قضایی، سیر قانونگذاری

مقدمه

قاچاق امروزه در دنیا نقش مهمی در بر هم زدن اقتصاد جوامع دارد و دولتها هر کدام به گونه ای به اقدام علیه آن می اندیشند. قاچاق می تواند مسائل سیاسی،اجتماعی و حتی امنیتی جوامع را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. قاچاق به فراخور موضوع آن به دسته های مختلفی تقسیم می شود که عبارتند از: قاچاق مواد مخدر، قاچاق کالا، قاچاق ارز، قاچاق انسان و قاچاق مشروبات الکلی که مورد اخیر به علت شبهاتی که در باره آن وجود دارد موضوع این مقاله قرار گرفته است. در کشور ما قاچاق مشروبات الکلی از آغاز قانونگذاری تا به حال دوران مختلفی را به خود دیده و با رویه های مختلفی مواجه گشته که این مسئله سبب تعارضات زیادی میان آراء محاکم شده است و به نوعی موجب سردرگمی قضات و وکلا در این مورد شده است و می توان آن را مانعی بر سر راه یک دادرسی عادلانه دانست.
در نوشتار حاضر ما در صدد پاسخگویی به چند سوال ذیل هستیم: آیا مشروبات الکلی کالا محسوب می شوند ؟ آیا کالا محسوب شدن یا نشدن آنها تاثیری در جرم انگاری، قانون حاکم و مجازات آن دارد ؟ جرم انگاری و مجازات آن توسط چه قانونی صورت می گیرد ؟ نهاد صالح به رسیدگی در مورد آن کدام یک از مراجع دادگستری است ؟ رویه محاکم ما دراین مورد چگونه است ؟ هرچند که سوالات دیگری چون: آیا امکان تعیین مجازات در قانون بودجه وجود دارد یا خیر ؟ و امثال آن در این میان مطرح می شوند، لکن مجال طرح آنها در این مختصر میسر نیست، لذا از پرداختن به آنها خودداری می شود.

سعی ما برآن است تا پاسخی مستدل و مستند و بر پایه منابع قانونی به سوالات مطروحه مورد نظر فوق الذکر بدهیم. لذا برای تبیین هر چه بهتر مسئله مورد بحث در بدو امر تحولات این جرم را در طول دوران قانونگذاری آن بررسی نموده، سپس به شرح رویه قضایی و آخرین اراده قانونگذار در این مورد می پردازیم.

سیر قانونگذاری در مورد قاچاق مشروبات الکلی

در این فسمت به بررسی قوانین مربوط به قاچاق مشروبات الکلی می پردازیم و برای آشنایی هر چه بیشتر خوانندگان به سیر قانون گذاری در این مورد اشاره می کنیم، لهذا در دو دوره قبل و بعد از انقلاب به بیان نظرات قانونگذار در این مورد می پردازیم.

1-1) قوانین مربوط به قاچاق مشروبات الکلی قبل از انقلاب

در ابتداء باید متذکر شد که مسئله مشروبات الکلی در قبل از انقلاب یک نکته ظریف در خود دارد و آن این که بر خلاف قوانین بعد از انقلاب ما هیچ قانون صریحی در مورد مشروبات الکلی نداریم و همواره مشمول عمومات قوانین مبارزه با قاچاق کالا بوده است و این مسئله خود معلول یک مهم است و آن اینکه در زمان رژیم سابق مشروبات الکلی از نقطه نظر قانونی مالیت داشته و از اینرو همواره قاچاق مشروبات الکلی در زمره سایر مصادیق قاچاق به حساب می آمده است و به طور خاص مورد امعان نظر قانونگذار واقع نگشته بود، می بایست یادآور شد که قبل از انقلاب تنها تریاک مشمول قوانین خاص در قاچاق بوده است که هم در قانون خاص خود در سال 1307 به آن اشاره گشته و هم در قانون قاچاق مصوب 1312 در فصل جدایی به آن اشاره شده است. حال با این توضیح به بررسی قوانین موجود در آن زمان می پردازیم:

 

1-1-1) ماده واحده مصوب 22/12/1306

که بیان می داشت : ” مرتکبین قاچاق نسبت به مالی که موضوع عایدات دولت است و همچنین اشخاصی که اشیا ممنوع الورود را به داخله مملکت وارد می نمایند به حبس تادیبی از هشت روز تا دو سال محکوم خواهند شد به علاوه به رد عین یا مثل یا قیمت مال قاچاق شده و اشیا ممنوع الورود محکوم می کردند. حبس فوق از قرار روزی یک تومان قابل ابتیاع است .

که اولین اظهار نظر قانونگذار درباره جرم قاچاق است که می توان به طور ضمنی نظر مقنن را در مورد قاچاق مشروبات الکلی دریافت، زیرا مشروبات الکلی خود در زمره اموالی قرار داشتند که موضوع در آمد دولت بود.

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع نگاهی به جرم قاچاق مشروبات الکلی

پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی

اختصاصی از فی گوو پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی


پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی

 این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 129 صفحه می باشد. 

 

 

فهرست

چکیده
مقدمه    ۱
فصل اول : کلیات    ۲
۱ ) بیان مسئله   ۳
۲ ) سابقه و ضرورت انجام تحقیق   ۳
۳ ) فرضیه ها    ۳
۴ ) اهداف بررسی   ۴
۵ ) روش انجام تحقیق   ۴
فصل دوم : نگاهی به تاریخ و فرهنگ عصر پارتیان (اشکانیان)    ۵
۲ . ۱ ) تاریخ و فرهنگ اشکانیان    ۶
۲ . ۲ ) چگونگی تشکیل حکومت پارتیان (اشکانیان)    ۸
۲ . ۳ ) خواستگاه قوم اشکانیان   ۹
۲ . ۴ ) اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و تقلای پارتیان (اشکانیان)   ۱۰
۲٫ ۵ ) دین پارتیان   ۱۲
۲ . ۶ ) انقراض حکومت اشکانیان   ۱۵
فصل سوم : هلنیزم و مبانی فکری، فرهنگی و هنری آن    ۱۶
۳ . ۱ ) اسطوره و مذهب   ۱۹
۳ . ۲ ) مکاتب فلسفه   ۲۳
۳ . ۳ ) هنر(پیکرتراشی – سفالگری – نقاشی – معماری)    ۲۸
۳ . ۴ ) دورۀ هندسی و آرکائیک ( ماقبل کلاسیک )    ۲۸
۳ . ۵ ) کلاسیک پیشین   ۳۳
۳ . ۶ ) کلاسیک پسین    ۳۸
۳ . ۷ ) هلنستیک (عصر هلنی )    ۳۸
فصل چهارم : ویژگیهای زیباشناسی هنر هلنی در پیکرتراشی    ۴۲
۴ . ۱ ) واقعیت گرایی یا طبیعت گرایی   ۴۳
۴ . ۲ ) پرسپکتیو (فضاهای دو بعدی و سه بعدی)   ۴۵
۴ . ۳ ) پلاستیسیته (هنرهای تجسمی)   ۴۷
۴ . ۴ ) ایستایی متعادل   ۴۸
۴٫ ۵ ) تصویر سوارکار اسب   ۵۳
۴ . ۶ ) مدل مو و ترکیب چهره   ۵۳
۴ . ۷ ) تجسم خدایان در صورت انسانی   ۵۵
۴ . ۸ ) برهنگی   ۵۶
فصل پنجم : نفوذ و تأثیر نقشمایه های هلنی در پیکرتراشی اشکانی    ۵۸
۵ . ۱ ) نقشمایه های اساطیری   ۵۹
۵ . ۱ . ۱ ) شخصیتهای اسطوره ای   ۶۱
۵ . ۱ . ۱ . ۱ ) آفرودیته   ۶۱
۵ . ۱ . ۱ . ۲ ) مدوسا   ۶۳
۵ . ۱ . ۱ . ۳ ) هراکلس   ۶۴
۵ . ۱ . ۱ . ۴ ) پان   ۶۶
۵ . ۱ . ۱ . ۵ ) اروس    ۶۷
۵ . ۱ . ۱ . ۶ ) آرتمیس   ۶۷
۵ . ۱ . ۲ ) نمادها    ۶۸
۵ . ۱ . ۲ . ۱ ) پرتو (شعاع) نور پیرامون سرِ بندگان یا شخصیتهای اسطوره ای    ۶۹
۵ . ۱ . ۲ . ۲ ) لنگر    ۶۹
۵ . ۲ ) نقشمایه های غیراساطیری   ۶۹
۵ . ۲ . ۱ ) زوج های اروتیک    ۷۰
۵ . ۲ . ۲ ) لباسهای یونانی (یونانی – رومی )    ۷۱
۵ . ۲ . ۳ ) لباسهای نظامی    ۷۱
۵ . ۲ . ۴ ) لباسهای غیرنظامی    ۷۲
۵ . ۲ . ۵ ) چهره های شبیه به ماسک    ۷۳
فصل ششم : نفوذ و تأثیر روش یونانی در پیکرتراشی اشکانی    ۷۵
۶ . ۱ ) پیکره هایی که دارای فناوری ساخت خالص یونانی هستند    ۷۷
تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری   ۸۳
تصاویر    ۱۲۰-۹۱
فهرست منابع فارسی    ۱۲۱
فهرست منابع لاتین    ۱۲۴

فهرست منابع فارسی :

-    ابومنصور، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبی. اهل نیشابور، متوفی به سال ۱۴۲ هجری قمری، کتاب معروف او، غرر الاخبار ملوک افرس و لعرب.

-    اینورنیزی، آنتونیو، «هنر دوره ی پارت»، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، چاپ اول، فردریش زاپیل، مترجم فرانک بحرالعلومی، موزۀ ملی ایران، تهران، ۱۳۸۰ ؛ صص ۲۹۴ – ۲۶۱ .

-         اقتداری، احمد، خورستان و کهکیلویه و ممسنی، جلد سوم، چاپ اول، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۹ .

-     استروناخ، دیوید، پاسارگارد، حمید خطیب شهیدی، چاپ اول، تهران، انتشارات پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹ .

-         اولانسی، دیوید، تحقیقی نو در میترا پرستی، مریم امینی، چاپ اول، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۰ .

-         بنگسون، هرمان، یونانیان و پارسیان، تیمور قادری، چاپ اول، تهران، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۶ .

-        بهنام، عیسی، «مجسمه سازی در ایران باستان ، دوره ۱، ش ۱۱ » شهریور ۱۳۴۲، ص ۲ تا ۶ .

-         بدیع، امیر محمدی، یونانیان و بربرها، احمد آرام، چاپ دوم، تهران، نشر پرواز، ۱۳۶۴ .

-         برن، لوسیلا، اسطوره های یونانی، عباس مخبر، چاپ اول، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۵ .

-        پورپیرار ، ناصر ، ۱۲ قرن سکوت ، چاپ اول ، نشر کارنگ ۱ .

-         پاکباز، رویین، دایره المعارف هنر، چاپ سوم، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱ .

-         پرادا، ایدت، هنر ایران باستان، یوسف مجیدزاده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۲۵۳۷ شاهنشاهی .

-     پوکاچنکوا، گالیناواکبر خاکیموف، هنر در آسیای مرکزی، ناهید کریم زندی، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲ .

-         پیرنیا، حسن، (مشیرالدوله)، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، تهران کتابخانه خیام، بیتا، صفحه ۱۴۳٫

-         جانسن، ه . و، تاریخ هنر، پرویز مرزبان، چاپ سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰٫

-         دیاکونوف، م . م، اشکانیان، کریم کشاورز، چاپ اول، تهران، انجمن ایران باستان، ۱۳۴۴ .

-     دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، (یونان باستان)، جلد دوم، امیرحسین آریانپور، فتح الله مجتبایی و هوشنگ پیرنظر، چاپ دوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ .

-     رهبر، محمدی، «پژوهشی دربارۀ یک مجسمۀ مرمری یونانی از برازجان»،صص ۲۰۷ – ۱۹۲ ، باستان شناسی و هنر ایران، عباس علیزاده و … مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۷۸ ، گردهمایی باستان شناسی شوش، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، ۱۳۷۶ .

-     رضایی نیا، عباس، «بحثی دربارۀ معبد چهارستونی برد نشانده و معبد بزرگ مسجد سلیمان»، باستان شناسی و تاریخ، شماره ۲ ، ۱۳۸۱ ، صص ۳۴ – ۲۵ .

-     رایس، تامارا تالبوت، هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دورۀ اسلامی، رقیه بهزادی، چاپ اول، تهران، انتشارات تهران، ۱۳۷۲ .

-         رجبی، پرویز، هزاره های گمشده (اشکانیان)، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۱ .

-    خانمها سمیه زارعان و زهرا شجاعی ، زایش معماری ایران از روح پیکر تراشی ، چاپ شده در کتاب اولین سمپوزیوم مجسمه تهران ، اسفند ۱۳۸۵ .

-     سرفراز، علی اکبر و بهمن فیروزمندی، مجموعه ی دروس باستان شناسی و هنر ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی، چاپ دوم، انتشارات مارلیک، تهران، ۱۳۷۵ .

-     صفر، فواد و محمدعلی مصطفی، هترا شهر خورشید، نادر کریمیان سردشتی، چاپ اول، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۶ .

-        گامبریج ، ارنست هانس ، تاریخ هنر ، ترجمه رامین علی ، نشر نی ، تهران ۱۳۷۹ .

-        مددپور، محمد، حکمت معنوی و ساحت هنر، چاپ دوم، تهران، انتشارات سوره، ۱۳۷۷ .

-     محمد جواد مشکور، «سرچشمه های پژوهش در تاریخ پارتیان در فصلنامه تاریخ و فرهنگ ایران»، (اشکانیان) شماره ۴ ، صص ۱۱۶ – ۱۱۸ ، سال ۱۳۵۵ .

-         مرزبان، پرویز و حبیب معروف، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی، چاپ دوم، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۱ .

-     محمود آبادی، سید اصغر، پژوهشهایی در تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران باستان، (دفتر پارینه)، چاپ اول، اهواز، انتشارات آبتین، ۱۳۷۸ .

-         نیچه، فردریش، زایش تراژدی، رویا منجم، چاپ اول، تهران، نشر پرسش، ۱۳۷۷ .

-         ناردو، دان، امپراطوری ایران، مرتضی ثاقب فر، چاپ اول، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۷۹٫

-     نامجو، عباس، بررسی و شناخت تندیسهای پارتی و مقایسه با تندیسهای یونانی و هخامنشی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، گروه باستان شناسی، ۱۳۷۳ .

-         واندنبرگ، لویی، باستان شناسی ایران باستان، عیسی بهنام، چاپ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۹ .

-         ویسموفر، یوزف، ایران باستان، مرتضی ثاقب فر، چاپ دوم، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۷ .

-         هاوزر، آرنول، تاریخ اجتماعی هنر، جلد اول، ابراهیم یونسی، چاپ اول، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۰ .

-     هالینگ دیل، ر . ج، مبانی و تاریخ فلسفۀ غرب، عبدالحسین آذرنگ، چاپ اول، تهران، سازمان انتشارات کیهان، ۱۳۷۳ .

-         هلزی هال، لوئیس ویلیام، تاریخ و فلسفۀ علم، عبدالحسین آذرنگ، چاپ اول، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۳ .

-        هربرت رید، هنر و اجتماع ، ترجمه سروش حبیبی ، انتشارات امیر کبیر ، سال ۱۳۵۲ .

-         هرمان، جرجینا، تجدید حیات هنر و تمدن ایران، مهرداد وحدتی، چاپ اول، تهرانۀ مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳ .

-         یگر، ورنر، پایدیا، جلد سوم، محمد حسن لطفی، چاپ اول، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۶ .

-         یار شاطر، احسان، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی (جلد سوم، قسمت دوم)، حسن انوشه، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۷ .

منابع لاتین :

۱-   Intonio Invernizzi, Elymaeans . and the Hung – Eazhdar relief , mezopotamia XXX III . 1998.PP.219-259

2-   Michael Danci , Pulmyrene . F:unerarysculptures atpenn. Expedition . vol . 43 , no, 3 , 2001

3-   Robinson.D.M 1921 (A Graeco – Parthian portrait head of mithradates I) , AJA , Z , vol.31.No.3.

4-   S.B.Douny,<The stone and plaster sculptere . Excaration at Duraearopos > . Final report III , part1 . Fascilez , (Losangles), 1911 . p.251.

 

اصطلاح «هلنیزیم» معمولاً در دو معنی بکار برده می شود، یکی معنای کلی و عمومی و دیگری معنای ویژه، در این صورت معنای اول اعم از معنای دوم آن است. در معنا و مفهوم نخست «هلنیزیم» بر کل تاریخ، فرهنگ و تمدن یونان اطلاق می شود. و در معنای دوم که اخص از معنای نخست است، «هلنیزیم» بر دستاوردهای فکری و فرهنگی خاصه هنر و معماری یونان از زمان ظهور اسکندر (۳۳۱ – ۳۲۳ ق . م) تا انضمام یونان به امپراطوری روم در حدود نیمه قرن دوم ق . م اطلاق می شود. بر همین اساس، محققین تمدن یونان این دوره را تمدن «هلنی» و تمدنهای خاور نزدیک را که در این دوره زبان و فرهنگ یونانی در آنها رواج پیدا کرد «هلنستیک[۱]» می نامند.

در اینجا دو پرسش به ذهن متبادر می شود، یکی اینکه یونانیان از چه زمانی خود را «هلن» یا «هلنها» نامیدند و دیگر اینکه آنان این واژه را در معنایی بکار می بردند و به عبارت بهتر منظور آنها از «هلن ها» چه کسانی بوده است.

در مورد پرسش نخست، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر حتی در میان مورخین و جغرافی نویسان عهد کلاسیک نیز وجود داشته است. مثلاً توکیدید (توسیدید) اظهار می داردکه «به نظر من این نام به تمام یونان اطلاق نمی شد» و نیز«پیش از هلن» . پسر دئوکالیون، شاید اصلاً این نام وجود نداشت؛ هرقوم، مخصوصاً اگر از قوم پلاسگوئی[۲] بود، به یونان نامی می داد که از نام خاص او مشتق می شد، پس از آنکه هلن و فرزندانش در فتیوتیس – (فتیا)[۳] به قدرت رسیدند، خود را هلنها نامیدند؛ و این نامگذاری چندان دوام نکرد و مورد قبول همه قرار نگرفت. از کتاب هومر این مطلب بخوبی برمی آید؛ با وجود آنکه وی مدت درازی پس از فتح تروا زیسته است. هیچ جا تمام یونانیان را هلنها ننامیده، تنها کسانی را که به این اسم می نامد همراهان آخیلئوس[۴] هستند که از فتیوس آمده بود، برای دیگران، در اشعار خود نامهای دانائیان. آرگیائیان و آخایا ئیان را بکار می برد)[۵]. آپولودوروس نیز نظر توکیدید را مبتنی بر اینکه مقصود هومر از «هلنها» تنها یکی از قبایل ساکن تسالیا [۶]بوده تأیید می کند و این شعر از ایلیاد را شاهد آورده است : « آنان مورمیدونها و هلنها و آخایائیان نامیده می شدند»[۷]. از طرف دیگر برخی از مورخین مثل استرابون معتقدند که هومر به وسعت دامنه ی هلنها اشاره کرده است.

بطور نمونه آنچه را که دربارۀ اولیسئوس[۸] گفته چنین است : «این قهرمان که آوازه اش در سراسر بلاد پیچده است.»[۹]

بیشتر پژوهشگران معاصر نیز با نظرات توکیدید و آپولودورس هم رأی هستند. در میان این محققین نظر تقریباً قاطع این است که بعد از برگزاری نخستین المپیاد ورزشی در سال ۷۷۶ ق . م که کشورهای جداگانه ی یونان را به دور هم جمع کرده و یونانیان آنرا آغاز تاریخ خود قرار داده اند؛ کشورهای (یا به عبارت بهتر دولت – شهرهای) مزبور با وجود رقابتها و جنگهای دیرینه ای که میانشان جریان داشت، خود را «هلنی» نامیدند و در نقطۀ مقابل «بربرهای» اطرافشان قرار دادند. و تقریباً به همین خاطر و از همین زمان است که سرزمین اصلی یونان «هلاد» نامیده می شود.

در مورد پرسش دوم که پرسش از معنای واژه ی «هلنی» است، بطور خلاصه می توان گفت که یونانیان واژه ی هلنی را در نقطّه مقابل اصطلاح «بربر» بکار می بردند و مقصود آنها از «بربرها»کسانی بودند که به زبان یونانی سخن نمی گفتند. و «هلن ها» به کسانی اطلاق می شد که به زبان یونانی سخن می گفتند. لازم به ذکر است که تفاوت میان بربرها و هلن ها تنها به این سبب نبود که آنان یعنی بربرها به یونانی صحبت نمی کردند، چرا که صحبت نکردن به یونانی نمودار تفاوتی عمیق تر بود : به این معنی که یونانی زندگی نمی کنند یا یونانی نمی اندیشند[۱۰].

برای اینکه قادر باشیم تأثیرات هلنیسم بر هنرپیکر تراشی دورۀ اشکانی را تشخیص دهیم، لازم است که اولاً شناخت کافی نسبت به ویژگی ها و پیشینه فرهنگی و هنری سرزمینهایی که هنر اشکانی در انها ظهور و رشد کرده و ثانیاً عناصر بنیادین فرهنگ هلنی و ویژگیهای هر کدام از این عناصر را بشناسیم و برای دستیابی به این مهم ذیلاً و در فصلی جداگانه سعی شده است که هر کدام از عناصر بنیادین فرهنگ هلنی به اختصار ذکر و تفسیر شود. و این را نیز یادآوری می کنیم که ما دانسته های خود در زمینه ی فرهنگ و هنر و اندیشه ی سرزمینهای قلمرو اشکانیان را در ضمن فصلهایی که به تحلیل آثار هنری اشکانیان اختصاص دارد، بیان می کنیم، تا بدین وسیله هم از اطاله ی کلام جلوگیری کرده باشیم و هم تفسیرها و استعدلالهای ما بهتر قابل درک باشد.

۳ . ۱ ) اسطوره و مذهب :

دخالت و نفوذ اسطوره در زندگی خصوصی و عمومی یونانیان و اساساً در تمام فعالیتهای ذهنی و روحی آنان و استفاده شئون مختلف هلنیسم یعنی هنری زیبا – بویژه پیکرتراشی – و ادبیات از این اساطیر، اهمیت طرح و بررسی انها را نشان می دهد.

در دنیای هلنی آداب و مناسک مذهبی و آیینی بصورت پیچیده ای با اساطیر درهم تنیده شده بود و اغلب جشن های مذهبی عمومی بارویدادهای اسطوره شناختی خاصی پیوند داشت و در مراسمی که به این مناسبت ها برگزار می شد، این رویدادها گرامی داشته می شد. مثلاً «سرود برای دیمیتر که روایتی اسطوره شناختی را با اشاراتی به رازهای الوسیس درهم تنیده است، مثال مشخصی از درهم تنیدگی تجزیه ناپذیر اسطوره و کیش یونانی است[۱۱].» )

این درهم تنیدگی غیر قابل تفکیک اساطیر و مذهب در دنیای هلنی، نگارنده را ناگزیر از طرح این دو مسأله ذیل یک سرفصل می کند.

در رابطه با زمان پیدایش اساطیر یونانی نظریات مختلفی ارائه شده است، اما به طور کلی از میان اسطوره های یونانی موارد معدودی را می توان یافت که در دورانهای تاریخی ساخته شده باشند. به نظر میآید که بخش اعظم آنها به اندازۀ خود تمدن یونان قدمت داشته باشند.

برای درک اهمیّت اساطیر یونانی و دقت و ظرافتی که در آنها بکار رفته است باید متوجه بود که یونانیان بخصوص تا آغاز جنگهای پلوپونز، بحقیقت اساطیر ایمان داشتند و آنها را در زمره حکایات ساده و داستان می انگاشتند. هومر Mythos را به معنای حکایت و سرگذشت راست یا دروغ استعمال کرده ولی در قرن پنجم و  نخستین بار پیندار (پینداروس)، آن را به معنی وهم و خیال و در مقابل Logos ، حکایت راست، بکار برده بطور کلی اساطیر یونانی در طول تاریخ خود، یعنی پس از آنکه در دوره های پیش از تاریخ، ابداع شدند، در سه مرحله تحولات و تغییراتی در انها بوقوع پیوست که این مراحل را می توان مرحلۀ حماسی، مرحلۀ تراژیک و مرحلۀ فلسفی نامید.

اساطیر مرحلۀ اول محصول دورهای هستند که در آن، میان خداشناسی و اخلاق هیچ پیوندی وجود نداشت[۱۲].

منظومه های هرمری و کلاً حماسه های این دوره فقط به ذکر عملیات قهرمانان پرداخته، به روانشناسی آنها توجهی نداشته اند و کمتر به قضاوت و نقد اخلاقی می پرداختند. این دوره، دوره ی حاکمیت سرنوشت هم بر خدایان و هم بر قهرمانان است. در مرحلۀ دوم خداشناسی و اخلاق ترکیب می شوند[۱۳]. از آنجائیکه یونانیان میان طبیعت بشر و طبیعت اطراف تفاوتی قائل نشدند. پس به این نتیجه رسیدند که قوانین حاکم بر جهان مادی باید بر جهان اخلاقی نیز حاکم باشد. در این هنگام است که خدایان اخلاقیت می یابند و آن نیروی مافوق خدایان که یونانیان دوره های نخستین به آن اعتقاد داشتند تبدیل به نیروهایی می شود که تجلی ارادۀ زئوس و نیروهای الوهی دیگره بوده[۱۴] و دیگر اینکه شمار خدایان کم شده و در یک خانواده یا یک شورای خانوادگی جمع شد.

این دوره، دورۀ ظهور تراژدی است و اسطوره ها بیشتر در قالب تراژدی ها نمایانده می شوند. تراژدی دیگر حکایت و قصه ای ساده ای محسوب نمی شد بلکه تفکر و تعقل درباره ی حادثه ای بشمار می رفت و تراژدی نویسان تحت تأثیر سوفسطلائیان به نقد اخلاقی نیز توجه می کنند.

قهرمان تراژدی با آنکه صورت انسانی به خود می گیرد و در هوسها و امیال و همچنین مصائب بشری شرکت می جوید، بازهم در دنیای جداگانه که همه چیز در آنجا با عظمت تر و همچنین وحشتناک تر است و از هر جهت «نمونه» و سرمشق محسوب می شود زندگی می کند.

هر چند در اغلب اساطیر قهرمان مرد و زن نقش مهمتری ایفا می کنند و اساساً یونانیان، خدایان و قهرمانان اساطیری خود را در صورت انسانی مجسم می کردند. اما دنیای قهرمانان و خدایان بطور مشخصی از هم تفکیک نمی شد. چون حقیقت الوهی و بشری در زندگی یونانی بهم در آمیخته، در شخصیت قهرمانان داستانی نیز همین خصوصیات تجلی می کرد و سپس توجه به منشاء خدایی یا انسانی آنها بی فایده است، هر قهرمان در عین حال در هر دو صحنه (خدایی یا انسانی) خودنمایی می کرد.

بتدریج سوفسطائیان و نیز اوریپیدا[۱۵]، اساس اعتقاد به اساطیر را متزلزل کردند. هر چند به عقیده ی نیچه عامل اصلی این کار سقراط بود. او می گفت «افکار و تمایلات سقراط موجب مرگ اساطیر شد» و «مرگ تراژدی پایان و خاتمۀحیات اساطیر نیز محسوب می شد»[۱۶].

اما علیرغم تصور نیچه باید توجه داشت که سقراط و افلاطون با مطرح کردن آرای خویش همانند سوفسطاییان اسطوره را یکسره کنار نگذاشتند بلکه در راه بیان مقصود، از آن استفاده کردند.

عدم تساوی نسبت زبان و اندیشه در فلسفه افلاطون، بسیاری از شارحان فلسفه ی او را براین اعتقاد راسخ ساخته که، افلاطون خواسته افکار بیان نشدنی را در قالب اسطوره بیان کند. «از قرن سوم ق . م که افکار یونانی تحت تأثیر فلسفه قرار گرفت، در اساطیر نیز همین تحول آغاز گشت. رواقیون، اساطیر را برای درک حقایقی درباره ی طبیعت عالم مطالعه می کردند. در نظر آنها اساطیر، صورت پیچیده و کنایت آمیزی از حقایق عقلی بود. زئوس دیگر فاتح و شکست دهنده ی تیتانها محسوب نمی شد. وی را اصل مجرد عقل، نخستین محرک و غایت نهایی، خود هستی می دانستند و چون مسأله توحید در نظر رواقیون اهمیتی کسب کرد، اهمیت مقام زئوس در مقابل سایر خدایان، روز بروز افزایش یافت».

در این دوره که سومین مرحله ی تحول اساطیر است، تلاش می شد که با دور کردن شاخ و برگهای اضافی و شگفت از اساطیر، آنها را با عقل و منطق تطبیق دهند[۱۷]. مثلاً «اپیکوریها که منکر دخالت خدایان در امور بشر بودند، آنرا برای توجیه مسایل اخلاقی مورد استفاده قرار دادند[۱۸]». به این ترتیب، کوششی که برای تطبیق اساطیر با عقل انجام گرفت، با بیرون ریختن و طرد جوهر حیاتی و عوامل زندۀ اساطیر، مطلقاً منکر وجود آنا شد. این مسأله اهمیت و میزان نفوذ فلسفه در عقاید عصر هلنی بشدت نمایان می سازد، بخصوص اگر در نظر بگیریم که «حکمای اولیه یونان شاید نقش ایزدان را به آن گونه ای که اساطیر ترسیم می کردند، حذف کرده باشند، اما خود الوهیت را از صحنه ی عالم نراندند، بلکه به معرفی آن به مثابه ی نیروی پنهان و لایتغیر و حاکم بر جهان نشان دادند»[۱۹]. نکته بسیار مهم در اساطیر یونانی این است که «در هیچیک از این مراحل سه گانه، تعیین صورت اصلی اساطیر که اصولاً اساس و منشاء تاریخی یا جغرافیایی و یا مذهبی و … داشته و برای توجیه آنها، به حکایت عامیانه و فولکلوری متوسل می شدند، مقدور نیست».

در اینجا لازم است به بعضی از آیینهای رازورانه قلمرو هلنی از قبیل آیینهای اورفئوستی[۲۰]، الوسیسی[۲۱]، دیونیزوسی[۲۲]، گنوسی[۲۳]، و … اشاره کنیم. وجه مشترک این آیینها، جنبه ی عارفانه و راز آمیز آنهاست. این آیینها اکثراً با رویدادی اسطوهر شناختی پیوند داشتند و از آنجائیکه راز آمیزی وجه غالب این آیین بوده، لذا تعیین دقیق هویت آنها به راحتی مقدور نیست[۲۴].


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی