فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد نظریه قرار اجتماعی

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد نظریه قرار اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نظریه قرار اجتماعی


تحقیق در مورد نظریه قرار اجتماعی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه48

 

فهرست مطالب

 

از نظریۀ قرار اجتماعی هابز، می توان این موارد را آشکار کرد:

نقد نظریۀ هابز

نظریات اندیشمندان در این زمینه  

بنیاد عقلی یا فلسفی دولت.

  • توماس هایز

نظریۀ قرار اجتماعی[1] که زمانی بر اندیشۀ سیاسی اروپا مسلط بود، در نظریۀ جدید سیاسی نقش مهمی بازی کرده است. بنیاد این نظریه بر این فرضیه نهاده شده است که پیش از تکوین دولت، انسان در «وضع طبیعی» (state of nature )زندگی می کرد. « وضع طبیعی» را عده ای حالتی پیش از اجتماع شدن و برخی دیگر پیش از سیاسی شدن می دانند ولی هر چه بوده باشد، وضعی پیش از پیدایش نهاد حکومت است. وضع طبیعی جامعه ای سازمان یافته نبود و در آن هیچ قدرت سیاسی وجود نداشت تا قوانین و مقرارتی را وضع کند و به اجرا گذارد. تنها به اصطلاح « قانون طبیعی» تنظیم کنندۀ طرز رفتار و عمل بشر بود. هر انسان زندگی خاص خود را داشت و تنها از آن قواعد رفتاری اطاعت و پیروی می کرد که می اندیشید برای پیروی کردن مناسب است.

جانبداران گوناگون این نظریه در مورد شرایط زندگی انسان در وضع طبیعی توافق نظر ندارند. برخی آن را وضع ددمنشانۀ کامل که در آن قانون جنگل بر زندگی انسانها حاکم بوده تصور کرده اند. برخی دیگر آن را یک زندگی« معصومانه و با سعادت» دانسته اند. عدۀ دیگر هم آن را وضعی کاملاً ناامن، گرچه  تا حدی انسانی، می دانستند. شرایط این زندگی هر چه بود، انسان در وضع طبیعی، بنا به این یا آن دلیل، تصمیم گرفت آن را ترک کند و یک جامعۀ مدنی بنابریک قرار اجتماعی بر پا دارد. پس از آن، قانون طبیعی جای خود را به قانون بشری داد که توسط اقتدار سیاسی به اجرا در می آمد.

بنابر نظریۀ قرار اجتماهی، دولت محصول کوشش سنجیدۀ انسان است و اقتدار خود را از رضایت مردمی می گیرد که در زمانهای دور تاریخی از راه قراری اجتماعی خود را به صورت هیئتی سیاسی سازمان دادند. دربارۀ شرایط این قرار، هر


[1] - The social theory  در زبان فارسی به »نظریۀ قرار داد اجتماعی» نامدار شده است . واژۀ قرار داد را به طور معمول در مورد اسنادی که مکتوب هستند به کار می برند . وقتی این واژه را همراه با واژۀ « اجتماعی» به کار می بریم ، به نظر می رسد منظور سندی است که مردمانی آن را نوشته و امضا کرده اند ، در حالی که این نظریه چنین  به معنی نمی دهد . بنابراینف نویسنده برای گریز از این معنی نادرست ، ترجیح داده به جای « قرارداد اجتماعی» ، « قرار اجتماعی» را به کار ببرد. شرح نظریه ، همین معنی راتأیید خواهد کرد


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نظریه قرار اجتماعی

دانلود مقاله آشنایی با نظریه مشارکت

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله آشنایی با نظریه مشارکت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مقدمه:
موضوع مشارکت و چگونگی تحقق آن ریشه در تاریخ دیرینه ملت ها داردوجوانبی از آموزش و پرورش بسیاری از کشورها ازجمله کشورما نیز بر پایه ی آن استوار بوده است.(قاسمی پویا1380ص 13)
امروزه این مفهوم اهمیّت دو چندان پیدا کرده و مشارکت در عرصه های گوناگون همواره مورد بحث بسیاری از اندیشه گران و دست اندر کاران بویژه در زمینه آموزش و پرورش قرار گرفته است. به گونه ای که به نظر برخی از اندیشه گران،محوراصلی توسعه برپایه مشارکت درآموزش و پرورش استواراست. به باوراین صاحب نظران،برای توسعه یافتگی ضرورت دارد همواره در سیاست گذاری های کلان اجتماعی و اقتصادی دو عنصر آموزش و پرورش و مشارکت را تقویت کنیم.(قاسمی پویا 1380 ص 13)زیرا تجارب جهانی هم نشان می دهد که هر کشوری که به آموزش و پرورش خود توجّه نموده و در زمینه مشارکت فعال عمل کرده است ،توانسته است در حد قابل قبولی از توسعه ،علمی ،فرهنگی ،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی دست یابد و کشورهایی که به آن بی توجّه بوده اند ،از توسعه مناسب در زمینه های یاد شده باز مانده اند.
مفهوم مشارکت
برای روشن شدن موضوع، ابتدا مفهوم مشارکت را توضیح می دهیم و سپس ادامه بحث را پی می گیریم .مشارکت کلمه ای است عربی و از باب مفاعله ومعادل فارسی آن انبازی ،همیاری،همراهی و شریک شدن و همدست شدن در کارهاو همکاری کردن است .به عبارت دیگر مشارک به معنی شریک کردن متقابل درامری است(دفتر هماهنگی شوراهای آموزش و پرورش ، واحد توسعه 1378ص4)
مشارکت در لغت هم به معنی انبازی کردن ، شریک شدن و شریک کردن ، همدستی، تعیین سود و زیان کسانی که با سرمایه های معیّن در زمان های مشخص به بازرگانی پرداخته اند، آمده است. (نصرالله اژنگ 1381جلد دوم ص1524 )
از مفهوم مشارکت تفسیر های متعددی به عمل آمده است . گونه گونی تفسیر ها سبب شده است تا برخی آن را به کیسه ای تشبیه کنند که عده ای تمایل دارند تا با در اختیار داشتن آن هر آنچه دلخواهشان است از آن بیرون کشند (قاسمی پویا1380ص24)
همچنین در تعریف مشارکت گفته اند که مشارکت امری از پیش مشخص شده نیست، بلکه باید ابعاد آن را خوب ترسیم کنیم.منظور از این سخن آن است که در باب مشارکت تعریف همگانی پذیر وجود ندارد. بنابر این با توجه به هدف و زمینه مورد نظر باید از آن تصویر دست دهیم. از بررسی تعریف های گونا گون در این زمینه،این استنباط را می توان داشت که مشارکت نوعی سهیم ودخیل شدن در تصمیم گیری و برنامه ریزی و اجراست. این تصمیم گیری معطوف به هدفی است که مشارکت کنندگان تمایل نشان می دهند ، برای تحقق مشترک با دیگران به کنش متقابل یاریگرا یانه بپردازند. پس اگر هدفی مشترک در میان نباشد ، یا دخل و سهیم شدن در تصمیم ها عملی نباشد،مشارکت مفهوم نخواهد داشت. هدف ممکن است کسب منزلت اجتماعی و اَجر اُخروی و تشفی روانی وسود اقتصادی یا برآوردن یک خواست درونی یا جز اینها باشد. در هر صورت، هدف مشارکت برای شرکت کنندگان همواره یکسان نیست. و مشارکت کننده با توجه به نیاز و علایق گوناگون خود به مشارکت روی می آورد. گاهی هدف ابزاری است، یعنی منظور از شرکت در یک فعالیت ، دست یابی به نیاز و علایق گذرا و فوری است و گاهی هدف غایی و عمیق است و اندیشه وسیع تری در تلاش ها نهفته است. ( قاسمی پویا 1380ص24)
نظر به این که بنیاد و سر چشمه بوجود آمدن فرهنگ ها و تمدن ها، مشارکت مردم در امور مختلف بوده است ، این واژه به دلیل گستردگی معنی و ویژگی خاص آن در تاریخ زندگانی اجتماعی انسان ها به صورت و مفهوم های گوناگون به کار رفته و در زبان فارسی واژگانی چون ، معاضدت ، تعاون، همکاری، همیاری،تشریک مساعی، یادگیری، کمک متقابل، کنش متقابل، همنوایی، مبادله افکار،بسیج مردم،سهیم شدن، مردم سالاری ، مسؤولیت پذیری، خود یاری، خود گرائی ، تقسیم کار ، تعامل ، تلاش مشترک،همفکری، مدد کاری، معاونت ، پشتیبانی، یاوری، اعانت، مددخواهی، دستگیری، خود اتکائی، و ...برای این مفهوم بکار رفته است.
این واژگان نشانگر این واقعیت است که همکاری، همفکری و تعاون بنیاد زندگی اجتماعی انسان هاست و زندگی جمعی جز از راه مشارکت و یاری امکان پذیر نیست. ( دفتر هماهنگی شورا های آموزش و پرورش، واحد توسعه1378ص3)
تعریف مشارکت
با توجه به تعبیرها و تفسیرهای مختلف و گوناگونی که از مفهوم مشارکت در نزد اقوام و ملل و فرهنگ های مختلف وجود دارد، نمی توان تعریف مشخص و تعیین شده ای که مورد پذیرش همگانی یافته و جهانی باشد، برای آن ارائه کرد. بنابراین مشارکت را می توان با در نظر گرفتن زمینه ای که مشارکت در آن تحقق یافته است، به یکی از شکل های زیر تعریف کرد. در این نوع تعریف ها «بر عکس تعریف لغوی، موضوع نه بر اساس ریشه مفهوم مشارکت،بلکه از نظر ویژگی ها وخصوصیات وکاربرد آن توصیف ]بررسی یا تحلیل[ می شود.(دفتر هماهنگی شورای مناطق آموزش و پرورش ،واحد توسعه1378ص4)
مبانی نظری مشارکت
در پاسخ به این سؤال که «ریشه ومنشاء مشارکت چیست؟ » اندیشه گران با زمینه های گونا گون دینی، فلسفی، علمی پاسخ های متفاوتی به آن داده اند،این پاسخ ها را می توان در چند مقوله مورد مطالعه قرار داد (قاسمی پویا 1380ص26)
مبانی دینی وفلسفی مشارکت
از دیر باز اندیشمندان و صاحب نظران با زمینه های گو ناگون دینی ،فلسفی و علمی به مفهوم همکاری و یاریگری و تعاون و مشارکت پرداخته و بر این نکته تأکید داشته اند که دست یابی به سعادت جمعی در گرو تعاون و مشارکت است. یاری به دیگران ،کوشش برای کمک به تربیت نوع بشر و شور در امور مختلف زندگی از جمله آموزش های آیین زرتشت بوده است .
در اندیشه خرد ورزان باستان از جمله : افلا طون در کتاب جمهوری جامعه آرمانی را جامعه ای دانسته است که همه مردم در نیک بختی و بد بختی هر فردی شریک شوند.به نظر وی بهترین جامعه ، جامعه ای است که افراد آن همانند اعضای یک تن چنان با هم ارتباط داشته باشند که رنج و درد یک عضو سبب رنج و درد دیگر اعضای جامعه باشد.او منشاء مشارکت ها را رفع هر نوع تعلق ها و مالکیت و رسیدن به هدف مشترک در جامعه ای مبتنی بر حکومت اندیشه گران و یا فیلسوفان می داند.
بسیاری از اندیشمندان (اسپینوزا، اگوست کنت، هیوم و ..)مشارکت در امور و همدردی را از جمله فطرت آدمی دانسته اند . به نظر اینان حس تعاون و عدالت خواهی به صورت غریزی در روح انسان، رسوخ کرده است. در قرآن کریم نیز جای جای ] آن[ به اهمّیت مشارکت و تعاون و شور اشاره شده است.طبق آیات قرآنی ، وضعیت و سرنوشت یک جامعه به وضعیت مردمش و عملکرد آنها بستگی دارد و اموری از قبیل انفاق، جهاد،امر به معروف و نهی از منکر ، اقامه عدل و قسط، مشاوره در اداره امور جامعه و ...مصادیق بارز مشارکت به شمار آمده اند.فلاسفه اسلامی نیز مشارکت در زندگی اجتماعی و خانوادگی را جزو ذات انسان ها و تعاون را از جمله ضرورت های زندگی دانسته اند.( امام محمد غزالی).
مبانی جامعه شناختی مشارکت
به اعتباری پیکره ی جامعه را مشارکت تشکیل می دهد .با توجه به این که اکثر بحث های جامعه شنا ختی بر مطالعه گروه ها و روابط آنها استوار است ،از دیر باز یکی از اساسی ترین صورت های روابط اجتماعی بوده است .
«مشارکت طریقه ی زندگی است ،به نوعی روش زیستی است که جوانب اجتماعی و فرهنگی و روان شناختی دارد»(قاسمی پویابه نقل از دری نوگران1380ص29)
«فرنچ»جامعه شناس فرانسوی معتقد است که مشارکت جریانی است که طی آن دو گروه یا بیشتر ،در ایجاد طرح ها ،خط مشی هاو تصمیم های معین بر یک دیگر تاثیر متقابل دارند. این اثر فقط به تصمیم هایی محدود می شود که در تصمیم گیرندگان و آنچه آنان ارائه می دهند،تأثیر های آتی داشته باشد . در این صورت میزان مشارکت یک شخص ،معادل تاثیری است که وی در تصمیم ها و طرح های پذیرفته شده داشته است.به سخن دیگر ،معادل تأثیراتی که دیگران در جریان اخذ تصمیم پذیرا شده اند.
از دیدگاه جامعه شناختی برای دریافت مفهوم مشارکت باید به بنیاد اندیشه ها و اصول نظرات پرداخت و از این لحاظ تفسیرهای متفاوت از انواع مشارکت مفهوم پیدا می کند. مثل مشارکت سیاسی ،مشارکت سازمان یافته ،مشارکت جمعی ،مشارکت عمومی ، مشارکت رسمی ،مشارکت نهادی شده ،مشارکت مشروط و ...( قاسمی پویا به نقل از ساروخانی 1380ص30 )
مفهوم این اصطلا حات و ترکیب ها با توجه به دید گاه فکری در باره مشارکت تعبیر و تفسیر می شود . بدین سبب در آغاز سخن گفته شد که مشارکت را به کیسه شانسی تعبیر کرده اند که هر کسی برداشتی از آن دارد . از آنچه اهمّیت دارد این است که مفهوم مشارکت ریشه در تفکرات گونا گون دارد و برای پی بردن به مفهوم آن باید مفاهیم مؤلفه های تشکیل دهنده دید گاه را بررسی و سپس به مفهوم آن پرداخت (قاسمی پویا/1380/ص30)
مفهوم روانشناختی مشارکت
جنبه روان شناختی در همه ی انواع مشارکت مستقیم و غیر مستقیم مستتر است . بعدی از مشارکت به جنبه های روانی انسان مشارکت کننده ربط دارد . انسانی که در کاری خود را سهیم بداند، بویژه اگر در تصمیم گیری ها شرکت کند « خود» او رشد و تکامل می یابد، پنداری که شخص از خود پیدامی کند ، پنداری مثبت ودر نتیجه ی تقویت کننده ی رفتار اجتماعی و مشارکتی وی خواهد بود . وقتی که انسانی خود را همراه و همکار دیگران احساس می کند و میان علاقه های فرد و جمعی وجوه اشتراکی می یابد ،این احساس مشترک او را مسؤول بار می آورد.
مشارکت ورضامندی : روانشناسانی که در زمینه مشارکت مطالعه کرده اند ، معتقدند که مشارکت در کارها ، سبب قدرت ، مسئولیت شغلی و رضامندی باطنی و ارضای نیازهای درونی می شود . بلامبرگ افزوده است که حاکمیت مطلق بر افراد به منزله ی باز گرداندن بزگسالان بالغ به دوران کودکی است. فرد بالغ می کوشد در جهان خود نقش فعال ایفا کند، اما سلسله دستورات کاری و بکن نکن های منفعل اورا کم انگیزه در می آورد.
عرصه ی مشارکت بهترین میدان واقعیت ها می شود. داوری در باره خود و دیگران ، زمانی به درستی صورت می گیرد که شخص در عمل وارد کارزار شود و در مراحل گوناگون تصمیم گیری ، اجراء و ارزش یابی شرکت فعال داشته باشد . فرق است میان دیدگاه کسی که در کنار دریا نشسته است و موج ها را نظاره می کند با کسی که شخصاً در گیر دریا و موج ها و دیگر رخداد های درون دریاست.
مازلو روانشناس انسان گرا نیز تنهایی و انزوا و ریشه در جامعه نداشتن را از درد های انسان می داند و براین باور است که انسان از نظر روانی نیازمند و در گروه بودن است . او می گوید «انسان ها می خواهند با داشتن روابط صمیمی با دیگران احساسات شایع از خود بیگانگی و تنهایی و غربت و بی همدلی که بر اثر مشغله های فراوان انسان به وجود آمده است، غلبه کنند. »
گروشه روانشناس و مار کوپ جامعه شناس مدت پنج سال فقدان مشارکت و آسیب های ناشی از آن را روی 1500 بیمار روانی که به نوعی روان پریشی بر اثر «خلاء اجتماعی » دچار بودند ، مطالعه کردند. آنان به این نظر رسیده اند که مشارکت وقتی بوجود می آید که حد اقل ، وجدان و نظام اجتماعی و تعهد فرد نسبت به آن بر قرار باشد ( قاسمی پویا به نقل از گلشن 1380ص 32)
در مشارکت بر عکس انزوا طلبی و گوشه گیری ، همکاری ، که از اندیشه و احساس و ...سر چشمه می گیرد، تعلق شخص به گروه و وابستگی به آن سبب پویایی رفتار درونی شخص می شود.
پژوهش های مک کلند نشان داد افرادی که دارای انگیزه پیشرفت در کارها هستند ، نسبت به افرادی که از این انگیزه بی بهره اند پیشی می گیرند، اما در بعضی از موارد افراد دارای انگیزه ی پیشرفت بالا، در حد افراد با انگیزه پایین بوده است.
تجدید نظریکه اتکینسون در نظریه ی نخستین مک کلند صورت داد ، این نا همخوانی را توجیه کرد بر اساس نظریه اتکینسون ، شخص دارای انگیزه پیشرفت زیاد علاقه ی چندانی به انجام دادن کارهای خیلی ساده ندارد و به همین دلیل عملکرداو در این گونه کار ها به رغم بالا بودن انگیزه ی پیشرفت پایین می شود .گذشته از نظریه انگیزش، موضوع مشارکت از دید گاه نظریه های دیگر نیز قابل تبعیین است . طبق نظریه ی اریکسون ، در دوره ی میان سالی نشانه ی رشد طبیعی ، باروری و زایندگی است و این زایندگی در کمک به دیگران و منشاء خدمت شدن برای اجتماع می تواند تجلّی یابد. یا براساس نظریه کلبرگ افرادی که از لحاظ رشد اخلاقی دست کم به مرحله چهارم اخلاقی رسیده باشند، می توانند در امور اجتماعی مثل آموزش و پرورش و غیره مشارکت فعال داشته باشند . آنچه از نظریه ها و برداشت های مختلف جامعه شناسان و رانشناسان به دست آمده، این است که انگیزه های انسان برای انجام دادن امور مختلف از جمله مشارکت در امور خیر و آموزش و پرورش نه بر اساس انگیزه های یکسان ، بلکه بر اساس انگیزه های گونا گون و زمیته های روانی و اجتماعی متفاوت است. توجه به روان شناسی فردی و اجتماعی افراد و گروه ها و قوم ها می تواند زمینه های مشارکت در امور گونا گون از جمله آموزش و پرورش را فراهم سازد و برنامه ریزی مشارکتی را طراحی کند. (قاسمی پویا 1380ص 32)
مبانی سیاسی مشارکت
از دیر باز ، یکی از عمده ترین فعالیت های مشارکت جویانه آدمی شرکت در مسائل سیاسی بوده است. می توان گفت که مشارکت در امور سیاسی و میزان دخالت افراد در مسائل حکومتی ، در تعیین سرنوشت خویش ، بر دیگر انواع مشارکت ها از جمله در آموزش و پرورش ، تأثیر مستقیم دارد.
به سخن دیگر ، میزان مشارکت مردم در امور آموزش و پرورش تا حدود زیاد به نگرش افراد نسبت به حکومت گران و کارگزاران آنان بستگی دارد. در جامعه ی مردم سالار ، دست کم به ظاهر حکومت گران از مردم می خواهند که صرفا تابع حکومت یا به تعبیر « لوکاس »مصرف کننده ی صرف نباشند . (قاسمی پویا به نقل از حسین بهشتی 1380ص33)، بلکه از آنان انتظار می رود نقش مؤثر در تصمیم گیری سیاسی ایفا کنند. دیدگاه ، حکومت به مثابه ماشینی نیست که به کار انداخته شود، بلکه امری است که باید به نحوی در آن شرکت جویند. در این باره برخی گفته اند که نباید مردم را به عنوان درون داد حکومت در نظر گرفت ، یعنی عواملی که از آنها در تشکیل یک حکومت استفاده می شود ، در تصمیم گیری ها و اداره ی امور نقش مؤ ثر به آنان داده نمی شود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آشنایی با نظریه مشارکت

تحقیق در مورد نظریه ادبیات

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد نظریه ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نظریه ادبیات


تحقیق در مورد نظریه ادبیات

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

 

فهرست مطالب

 

ماهیت ادبیات:

کارکرد ادبیات:

ادبیات و زندگینامه:

ادبیات و روان شناسی:

ادبیات و جامعه:

ادبیات و افکار:

ادبیات و هنرهای دیگر:

نظریه ادبیات

مقدمه

رنه ولک نویسندة این کتابدر1903 در وین به دنیا آمد . در 1918 به پراگ مهاجرت کرد و در 1926 از دانشگاه پراگ دکترا گرفت و در 1939 به آمریکا رفت . رنه ولک را از برجسته ترین جامعترین و پرکارترین نظریه پردازان و مورخان تاریخ و نقد ادبی قرن بیستم می دانند. از آثار ولک، گذشته از نظریة ادبیات ، اثر عظیم تاریخ نقد جدید (1750-1950) در هفت جلد است.

 

آوستن وارن نویسندة دیگر این کتاب در 1899 در ماساچوست آمریکا متولد شد. در 1926 از دانشگاه پرینستن دکترا گرفت و در دانشگاه های متعدد از جمله بوستون، آیدوا، و میشیگان به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخت . وارن مقاله ها و کتاب های فراواندر نقد ادبی نوشته است، از جمله: الکساندر پوپ : منتقد و انسان گرا (1929)، هندی جیمز در دوران پیرت (1947)، و قدیسان نیواینگلند (1956).


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نظریه ادبیات

پاورپوینت نظریه داروینیسم ونقد آن

اختصاصی از فی گوو پاورپوینت نظریه داروینیسم ونقد آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

این فایل به شرح کامل نظریه ونقد آن از ابعاد مختلف پرداخته ومربوط به درس اندیشه اسلامی میباشد.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت نظریه داروینیسم ونقد آن

دانلود مقاله برداشت های جدید از نظریه سی. پی. اچ

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله برداشت های جدید از نظریه سی. پی. اچ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه:
هنگامیکه نسبیت عام مطرح شد، در مدتی کمتر از یکسال شوارتسشیلد سیاه چاله را در بر اساس برداشت های خود از نسبیت عام فرمولبندی و مطرح کرد. انیشتین بلافاصله با چنین برداشتی از نسبیت عام مخالف کرد. اما از دهه ی 1960 به بعد سیاه چاله مورد توجه جدی قرار گرفت و امروزه یکی از زمینه های فکری و تحقیقاتی فیزیکدانان را تشکیل می دهد. نمونه ی مشابه آن را می توان در توجیه پدیده ی فتوالکتریک با استفاده از خواص کوانتومی تابش توسط انیشتین مشاهده کرد. انیشتین تلاش کرد با دیدگاه کوانتومی پلانک پدیده ی فتوالکتریک را توجیه کند، اما این توجیه مورد پذیرش پلانک نبود. در حالیکه توجیه انیشتین موجب پیشرفت نظریه کوانتومی پلانک شد.
مطالب زیر برداشت های دوستان است که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.

 

 

 

 

 

 

 

تحول زمانی و اسپین

 

Time Revolution and Spin
( TRS Theory )

 


مقدمه
همانطور که می دانیم در فیزیک ، کوانتوم و نسبیت دو تئوری کاملا جا افتاده می باشد که هر کدام در جای خود توانسته است بسیاری از ابهامات در فیزیک را بر طرف سازد.
اما یک مسئله مهم که بسیاری از فیزیکدانان بزرگ را به فکر واداشته این است که آیا بین این دو تئوری قدرتمند رابطه ای وجود دارد؟ و آیا می توان با استفاده از مفاهیم فیزیک بین این دو، رابطه ای بر قرار کرد؟
در این مقاله ما با استفاده از یک سری مفاهیم فیزیک سعی داریم به رابطه ای بین تئوری کوانتوم و نسبیت برسیم. قابل ذکر است با توجه به این که در طرح این مقاله چندین استاد راهنما مارایاری می کنند لذا به پیشنهاد آنان این مقاله به صورت یک فرضیه(در حال حاضر) به نام

 

TRS (Time Revolution and Spin )

 

نام گرفته است که برای رسیدن به نتیجه قطعی نیاز به مطالعات وتحقیقات بیشتری دارد.

 


نقطه آغاز
درتئوری نسبیت پارامتری که این تئوری را از دیگر مباحث در فیزیک متمایز می سازد زمان است.به این ترتیب که بررسی یک پدیده در چارچوب فضا- زمان مورد بررسی قرار می گیرد و زمان به عنوان بعد چهارم فضا تلقی میگردد.به طوریکه فاصله بین دو رویداد از رابطه ی زیر بدست می آید:
(1)
یعنی پارامتر زمان کمیتی است که درفاصله رخ دادن دو رویداد تاثیرمیگذارد.
در تئوری کوانتوم یک مفهوم مهم که در بسیاری از مسائل مورد بررسی قرار می گیرد، اسپین سیستم است.و می دانیم که مفهوم اسپین فقط در چارچوب کوانتوم تعریف دارد.
حال ما در اینجا یک کمیت که مشخصه تئوری نسبیت میباشد داریم وهمچنین یک کمیت از مشخصه تئوری کوانتوم .
اگر بتوان به نوعی بین این دو کمیت رابطه ای برقرار کرد پس می توان امیدوار بود که بین این دو تئوری بزرگ نیز یک رابطه برقرار شود.

 


الهام از طبیعت
همان طور که می دانیم یکی از پدیده هایی که بشربااستفاده ازآن به گذر زمان پی می برد پیدایش شب وروز است وپیدایش شب وروزحاصل از دوران زمین می باشد .به طوری که اگر این دوران متوقف شود گذر زمان احساس نخواهد شد.
با کمی توجه به یک ساعت مکانیکی قدیمی پی می بریم که این ساعت طوری طراحی می شود که با استفاده از دوران ناشی از چرخ دنده ها، گذرزمان نشان داده شود.
پس ما یک رابطه بین دوران و تحول زمانی در نظر می گیریم.و هر دوران را مولد یک تحول زمانی توصیف می کنیم.
با توجه به گفته های بالا ما به دنبال رابطه ای بین اسپین وزمان هستیم ،چگونه می توان با استفاده از مفهوم دوران و تحول زمانی به رابطه اسپین وزمان پی برد؟

 

اسپین مولد دوران
در مکانیک کوانتومی هر دوران ناشی از تاثیر یک عملگر دوران به روی سیستم است که این عملگر دوران ناشی از اسپین سیستم است ، وعملگر دوران با رابطه ی زیر تعریف می شود:
(2)
که همان عملگراسپین وترکیبی از اسپین ذاتی و تکانه زاویه ای است و جهت دوران می باشد.
حال ما یک سیستم با اسپین ذاتی را در نظر می گیریم که در جهت دوران می کند به طوریکه عملگر دوران برای این سیستم به صورت زیر تعریف می شود :
(3)
تحول زمانی یک سیستم
در مکانیک کوانتومی برای بررسی تحول زمانی یک سیستم از عملگر تحول زمانی استفاده می شود .وقتی که هامیلتونی یک سیستم معین باشد، عملگر تحول زمانی برای این سیستم به صورت زیر تعریف می شود:
(4)
به طوریکه اگر ویژه حالت سیستم در لحظه باشد برای ویژه حالت در لحظه داریم :
(5)
حال ما باید برای بررسی رابطه بین تحول زمانی یک سیستم و دوران آن سیستم، یک هامیلتونی بر اساس اسپین آن سیستم تعریف کنیم.

 

تحول زمانی یک سیستم اسپینی در میدان مغناطیسی
همان طور که می دانیم برای یک سیستم اسپینی با گشتاور مغناطیسی (a مقداری ثابت ) که در یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیرد هامیلتونی به صورت زیر تعریف می شود:
(6)
که در اینجا بیشتر اسپین سیستم مورد بحث است و با ثابت a کاری نداریم.
بنابراین با توجه به رابطه(4) برای عملگر تحول زمانی سیستم داریم :
(7)
حال ممکن است این سوال پیش آید که چرا ما به سراغ یک چنین هامیلتونی رفته ایم؟
علت این است که ما به دنبال رابطه تحول زمانی و اسپین (مولد دوران)هستیم برای به دست آوردن این رابطه ،چنین هامیلتونی تعریف می کنیم و در پایان، نتیجه این تعریف ذکر میشود.
حال اگر به رابطه (3) و (7) بنگریم ، می توانیم نتیجه بگیریم که . یعنی هر دوران متناسب با یک گذر زمان است و می دانیم که دوران یک سیستم از اسپین آن سیستم ناشی می شود؛ پس دوران ناشی از اسپین سیستم ، مولد تحول زمانی است.
حال ممکن است این سوال پیش آید که پس برای یک سیستم با اسپین صفر تحول زمانی نداریم!
در پاسخ باید گفت که بررسی تحول زمانی در این عالم هستی صورت می گیرد و ما نیز تحول زمانی عالم هستی(رو به جلو)را مشاهده می کنیم، پس می توان برای عالم هستی یک اسپین در نظر گرفت که این اسپین در یک میدان مغناطیسی خارجی قرار گرفته است و دوران ناشی از آن باعث تحول زمانی عالم هستی می شود و هر سیستم با اسپین صفر نیز که در این عالم قرار می گیرد تحت تاثیر این تحول زمانی است و اگر اسپین سیستم غیر صفر باشد علا وه بر تحول زمانی حاصل از اسپین عالم هستی یک تحول زمانی حاصل از دوران ناشی از اسپین خود سیستم نیز دارد.
پس ما در فرضیه TRS برای عالم هستی یک اسپین درنظر می گیریم که در یک میدان مغناطیسی قرار گرفته و دوران ناشی از آن مولد تحول زمانی عالم هستی است ، که البته برای تکامل این فرضیه نیاز به مطالعات بیشتر می باشد که اسپین و میدان مغناطیسی برای عالم هستی چه معنایی دارد و آیا با تجربه می توان نشان داد که هر دوران یک تحول زمانی بوجود می آورد؟
البته به کمک چند تن از اساتید داخل و خارج ازکشور هنوز روی این موضوع کار می کنیم و تلاش یر این است که بتوان این فرضیه را به تکامل رساند.

 

رابطه ی اتساع زمان در نسبیت
وقتی که یک دستگاه با سرعت ثابت v نسبت به یک دستگاه ساکن حرکت می کند طبق رابطه اتساع زمان داریم:

 

(8)
حال فرضیه ما باید بتواند این رابطه کاملا نسبیتی را با استفاده از مفاهیم کوانتومی توضیح دهد.

 


توصیف رابطه اتساع زمان از دیدگاه TRS
وقتی که یک دستگاه با سرعت ثابت v حرکت می کند با توجه به رابطه (7) می بینیم که گذر زمان در دستگاههای متحرک دیرتراست یعنی همان اتساع زمان.
وقتی که دستگاه با سرعت انتقالی v حرکت می کند این دستگاه از دوران عالم هستی که مولد تحول زمانی است کمتر تاثیر می گیرد، چرا که با داشتن حرکت انتقالی ازاثر دورانی کاسته می شود وتاثیرپذیری از دوران نیز کمتر می شود. طبق فرضیه ما دوران باعث تحول زمانی می شود و با افزایش دوران یک سیستم تحول زمانی بیشتری داریم . حال وقتی که یک دستگاه با سرعت ثابت انتقالی v حرکت می کند چون دوران نداریم می توان گفت که به خاطر داشتن حرکت انتقالی از اثرات دورانی ناشی از عالم هستی برای دستگاه کاسته شده و دوران کمتر، گذر زمان دیرتر را نتیجه می دهد (گذر زمان طولانی می شود ) که این همان مفهوم اتساع زمان در نسبیت است که در اینجا با یک مفهوم کوانتومی قابل توصیف است.

 

سیاهچاله ها وشتاب جهان در TRS
همان طور که دیدیم در نظریه TRS اسپین وزمان رابطه ی مستقیمی دارند، با فرض اینکه CPH بنیادی ترین ذره است و همه چیزاز CPH ساخته شده است. تولید سایر ذرات نظیر پروتون و الکترون و ... با افزایش اسپین CPH ها امکان پذیر است. این فرایند را می توان در تولید و واپاشی زوج الکترون- پوزیترون به خوبی مشاهده و توجیه کرد. فوتونی با انرژی زیاد، تمامی انرژی خود را در برخورد با هسته از دست می دهد و یک زوج الکترون - پوزیترون می آفریند. پوزیترون ذره ای است که کلیه ی خواص آن با خواص الکترون یکسان است غیر از بار الکتریکی و علامت گشاور مغناطیسی آن، زیرا بار الکتریکی پوزیترون مثبت است.

تولید زوج الکترون - پوزیترون
در ارتباط با تولید زوج، فرایند معکوسی وجود دارد که نابودی زوج نامیده می شود. یک الکترون و یک پوزیترون مجاور یکدیگر، در هم ادغام می شوند و به جای آن انرژی تابشی به وجود می آید.

نابودی زوج

 

 

 

امروزه مشاهده ی تولید و واپاشی زوج الکترون - پوزیترون در آزمایشگاه یک پدیده ی عادی به شمار می رود. در سال 1955 برای نخستین بار زوجهای پروتون- پاد پروتون و نوترون - پاد نوترون در آزمایشگاه آفریده شدند.
با توجه به پدیده های فوق به سادگی مشاهده می شود که هنگام تولید زوج، سرعت خطی CPH های موجود در ساختمان فوتون به اسپین تبدیل می شود و هنگام واپاشی زوج، اسپین به سرعت خطی تبدیل می شود. حال با توجه به رابطه اتساع زمان

 

(8)
که نسبیت بر آن تاکید دارد به خوبی می توان اتساع زمان نسبیتی را به دست آورد. زیرا همان طورکه می دانیم با افزایش سرعت جسم، طبق رابطه ی بالا، آهنگ زمان کند می شود. این امر دلالت بر آن دارد که رابطه ی مستقیمی بین اسپین و زمان قابل اثبات و پذیرفتنی است.
لذا می توان نتیجه گرفت که در عالم هستی،جهان هایی با زمانهای مختلف( به خاطر داشتن اسپین های مختلف ) وجود دارند. حال انتقال از یک جهان به جهان دیگر را تصور کنید که دارای زمان های (اسپین های) مختلفی هستند. این دو جهان را با الف و ب نشان می دهیم.
حالت اول : زمان در ب تندتر از الف است
چون زمان در ب تندتر از الف است، لذا اسپین در ب بیشتر از الف است. هنگام ورود از جهان الف به جهان ب اسپین CPH ها افزایش یافته و انرژی انتقالی آنها به انرژی دورانی تبدیل می شود. بنابراین در مرز دو جهان چگالی CPH ها بالا می رود ( چون انتقال کمتری داریم ) و در صورتی که چگالی به اندازه ی کافی باشد، بتدریج سیاهچاله به وجود می آید. در این صورت از دید ناظر بیرونی که به سیاهچاله می نگرد، گذشت زمان درون سیاه چاله قابل مشاهده نیست. چرا که سیاهچاله روی مرز دو عالم با زمانهای مختلف قرار گرفته است.
حالت دوم : زمان در ب کندتر از الف است
چون آهنگ زمان در ب کندتر از الف است، لذا اسپین در ب کمتر از الف است. بنابراین ، حرکت CPH ها از حالت اسپینی به انتقالی تغییر می کند. با افزایش حرکت انتقالی CPH ها، تکانه ی خطی آنها موجب افزایش تکانه جهان شده و افزایش انرژی انتقالی (انرژی دورانی CPH ها به انرژی انتقالی تغییر می کند) به جهان ب موجب شتاب آن خواهد شد. به برداشت ما این همان راز نهفته ی علت شتاب جهان و منبع تامین نیرو و انرژی لازم برای این شتاب است!
انبساط یا انقباض؟
کل عالم هستی ما از مجموعه جهان ها تشکیل شده که به مانند قضیه ریاضی این مجموعه ها هیچ افرازی(اشتراک) روی هم ندارند و نمی توانند روی هم تاثیری داشته باشند( کنشی داشته باشند ).
هنگامی که انتقال CPH از جهانی با زمان تندتر به جهان دیگری با زمان کندترصورت می گیرد ، CPH سرعت انتقالی پیدا می کند به گونه ای که دنیای جدید که ورود CPH به آن صورت می گیرد دچار انبساط می شود چرا که باورود CPH های جدید افزایش CPH ، در دنیایی که CPH ها به آن وارد شده اند، رخ می دهد که این افزایش CPH همراه با سرعت انتقالی است که موجبات گسترش و منبسط شدن را فراهم می کند.چراکه منبسط شدن تنها به خاطر گسترش لایه بیرونی نسبت به درونی نیست ، اگر از درون هم گسترشی وجود داشته باشد باز هم انبساط داریم. نکته دیگر این است که بر سر دنیایی که CPH از آن خارج می شود چه می آید؟
در این حالت این دنیا باید منفبض شود به طوری که در کل یک نوع انقباض و انبساط برای کل خلقت رخ می دهد.چرا که زیر مجموعه های آن دستخوش این تغییرند ،دنیایی منبسط می شود و در عوض دنیایی دیگر منقبض، و کل مجموعه دستخوش تغییرمی گردد .
این گفته ما نه تنها می تواند شتاب جهان ما را توصیف کند بلکه بحث جهان های موازی و نوسانی را نیز تحت پوشش قرار می دهد و توصیف می کند.یعنی این که این انبساط و شتابی که ما شاهد آن هستیم مربوط به دنیای ماست، ممکن است برای جهان دیگری انفباض باشد!!! یعنی دوباره بحث منبسط و منقبض شدن جهان ها و خلقت و نابودی آن ها و Multi Universe" "مطرح می شود.

ذکر چند نکته در این باب مهم است :
1- اول باید گفت که لزومی ندارد انبساط هر جهان ، به واسطه ی ورود CPH با اسپین بیشتر از جهان دیگر، یک انبساط منظم و همگن باشد.انبساط جهان به دلیل ورود CPH ها در یک ناحیه است. وقتی ما فضا را به واسطه ی وجود سی.پی.اچ توصیف کنیم ، هر CPH ورودی یک فضای جدید برای جهانی که وارد آن شده ایجاد می کند وفضای اضافی به معنای انبساط در یک قسمت از جهان می باشد(هر ورودی در مکانهای مختلف ، انبساط از ناحیه های مختلف را در بر دارد ) و جمع همه ی انبساط ها و ورود ها ، انبساط کل در جهات مختلف را در بر می گیرد.
اینکه شتاب روز به روز بیشتر می شود را می توان چنین توصیف کرد که جهان ما با چندین جهان با اسپین بیشتر ( زمان بیشتر ) در حال تبادل CPH است ،که این تبادل، انبساط جهان ما و انقباض جهان های دیگر را در پی دارد.( که البته به لحاظ تجربی باید بررسی کرد و به نتایج معقول رسید ).یعنی با هر انتقال بخشی از فضای جهان های دیگر به جهان ما اضافه می شود.
2- اینکه جهان ما دچار انقباض می شود یا نه را گذشت زمان مشخص می کند ، همان طور که می دانید در نظریه صفحه های موازی که توسط دو تن از کیهان شناسان دانشگاه پرینستون مطرح شده ،برای جهان یک دوره انبساط و انقباض تعریف می کنند.اما در حال حاضر جهان ما با جهان هایی دیگر در حال تبادل CPH است که نتیجه آن انبساط است و ممکن است در یک دوره با جهانی دیگر تبادل CPH داشته باشد که باعث انقباض شود. یعنی جهانی با اسپین کمتر از این جهان، بر جهان ما غلبه کند.البته توجه به این نکته، مهم است که نتیجه تبادل CPH جهان کنونی ما به گونه ایست که در برآیند تبادلها، انبساط را به دنبال دارد، یعنی انبساط و شتاب کنونی جهان ما برآیند چندین انبساط و انقباض می باشد.
3 – CPH ورودی به یک جهان باید خودرا با زمان آن جهان وفق دهد ، چرا که در قوانین فیزیک زمان مطرح است و CPH ورودی باید خود را با قوانین جدید ، در دنیای جدید ، سازگار سازد. لذا اسپین خودرا با زمان جدید وفق می دهد.
4 – توجه داشته باشید که جهان ما فقط با یک جهان در تبادل CPH نیست و شتاب جهان ما فقط از CPH تبادلی تامین نمی شود، بلکه هر نوع حرکت انتقالی CPH می تواند شتاب را فراهم کند و همچنین هر انفجار حاصل از سیاهچاله مطلق ( وقتی چگالی CPH ها بسیار زیاد می شود ) در مرز جهان ها نیز می تواند عامل این شتاب باشد.یعنی ما
" Multi Bang " و Multi Universe" " داریم ، و با خلق و نابودی جهان ها روبرو هستیم.
ولی شاید بتوان گفت عامل اصلی شتاب همان تبادل CPH با چندین جهان است، که این گفته نیاز به آزمایشات تجربی و بررسی داده ها دارد.

 

نگاهی جدید به تابش زمینه ی کیهانی

 


مقدمه
پلانک در سال 1900 میلادی برای تشریح تابش جسم سیاه و اینشتین پنج سال بعد برای توجیه اثر فوتو الکتریک، ذره ای بودن تابش های الکترومغناطیسی را پیشنهاد کردند. این نگرش نو به امواج الکترومغناطیسی موانع متعددی را از پیش پای علم براداشت. ودانشمندان را برای مطالعه ی پدیده های ناشناخته ی جهان که سالیان سال با آن دست به گریبان بودند یاری کرد. بنابر نسبیت و مکانیک کوانتوم، cفوتون که در حقیقت ذره ی حامل انرژی است دارای جرم حالت سکون صفر، انرژی و سرعتی برابر است:

 


همچنین فوتون ها در گسیل و جذب تابش تولید یا نابود می شوند و و با ذراتی مانند الکترون برخورد ذره گونه انجام می دهند. با ابداع نظریه ی کوانتومی تابش و نسبیت در اوایل قرن بیستم، زمینه برای توصیف عالم به خوبی فراهم گردید. دانشمندان با مطالعه طیف های جذبی ستارگان و کهکشان های دوردست به این موضوع پی بردند که در این خطوط با توجه به کم نور شدن منبع تابش (کهکشانها یا ستارگان) یک جابه جایی به سوی قرمز طیف ملاحظه می شود. این پدیده (قرمز گرایی) را مربوط به فرار کهکشان ها تلقی نمودند و به دنبال آن مشخص شد که این گرایش به قرمز با افزایش فاصله ی کهکشان ها نسبت به زمین بیشتر می شود.
ادوین هابل با ارایه رابطه ای نشان داد که کهکشان های دورتر باید سرعت گریزشان از ما بیشتر از کهکشان های نزدیک تر باشد تا این قرمز گرایی توجیه گردد. و به این صورت جهان می بایست در حال انبساط باشد. این گونه بود که بزرگترین کشف قرن بیستم (انبساط جهان) رقم خورد. اما سئوالی که اینک مطرح می شود اینست که انرژی لازم برای گریز کهکشان ها از کجا تامین می شود؟ تا کهکشانها بتوانند با با سرعتی غیر قابل تصور از ما دور شوند؟
در دهه ی اخیر مشخص شد که جهان علاوه بر انبساط دارای شتاب نیز می باشد. بدین ترتیب مسئله انرژی لازم برای توسعه ی جهان پیچیده تر شد و سرانجام وجود یک نوع انرژی که آن را انرژی تاریک نامیدند، عامل انبساط و شتاب جهان دانستند. انرژی که دانشمندان تنها موفق شدند برای آن نامی کشف کنند نه چیزی بیشتر.

 


مشکل کجاست؟
در نسبیت فوتون دارای جرم حالت سکون صفر است و تنها در شرایط سرعت نور تولید می شود اما نسبیت هیچ توضیحی در این مورد ندارد که فوتون چگونه تولید می شود و اجزای تشکیل دهنده ی آن چیست؟ که موجب می شود فوتون با سرعت نور حرکت کند؟ همچنین مکانیک کوانتوم نیز در این مورد توضیحی ندارد. افزون بر آن طبق نظر دیراک فوتون یک نقطه ی مادی است که نمی توان ساختمان آن را مورد بررسی قرار دارد. اما شواهد تجربی بسیاری وجود دارد که با فرض دیراک در مورد فوتون ناسازگار است.
بهمین دلیل نظریه ریسمانها مطرح شد. نظریه ی ریسمانها نیز نسبت به ساختمان فوتون بی توجه است، در حالیکه نظریه سی. پی. اچ. برای اولین بار ساختمان فوتون را مورد بررسی قرار داد به همین دلیل در ادامه با توجه به نظریه سی. پی. اچ. و ساختمان فوتون، بحث را ادامه می دهم.

نظریه سی. پی. اچ و انتقال به قرمز
با در نظر گرفتن اینکه طبق نظریه سی. پی. اچ. انرژی فوتون ها تابع ذرات زیر کوانتومی به نام سی. پی. اچ. است، که در این صورت خواهیم:

مقدار nبستگی به انرژی تابش دارد، چنانچه تابش پر انرژی باشد فوتون های آن از تعداد سی. پی. اچ های بیشتری برخوردار است. بنابراین تراکم سی. پی. اچ ها در یک تابش مشخص کننده ی انرژی آن تابش است. این ذرات بنا بر نظریه ی سی. پی. اچ هیچگاه نسبت به هیچ دستگاهی به حالت سکون در نمی آیند و دارای دو دو حرکت انتقالی و دروانی (اسپین) هستند و همراه فوتون با سرعت نور حرکت می کند، همچنین اسپین این ذرات ثابت نبوده و تحت شرایط محیطی تغیر می کند. سی پی اچ ها در یک فوتون بر اثر تداخل اسپینی (برخورد یا تماس با یکدیگر) یکدیگر را می رانند و بصورت یک تابع احتمالی از ساختمان فوتون خارج می شوند و در تابش ایجاد افت انرژی می کنند. روند خروج سی پی اچ ها از تابش با کم شدن چگالی انها در فوتون کاهش می یابد و نهایتا در طول موج مشخصی احتمال این خروج به سمت صفر میل می کند.
بعضی از عوامل مانند گرانش باعث تشدید خروج یا ورود سی. پی. اچ ها به ساختمان فوتون می شود. خروج سی. پی. اچ. ها هنگام انقال به سرخ و ورود آنها هنگام انتقال به آبی صورت می گیرد. با فرض اینکه یک فوتون از تعدادی سی. پی. اچ تشکیل شده که این سی. پی. اچ ها دارای اسپین هستند و بر اثر تماس یکدیگر را می رانند، آنگاه می توان پذیرفت که با افزایش چگالی سی. پی. اچ. در ساختمان فوتون، احتمال برخورد آنها نیز افزایش می یابد و علاوه بر آن طی شدن مسافت طولانی توسط فوتون (و گذشت زمان) نیز احتمال خروج سی. پی. اچ. را افزایش می دهد.

 

فرض کنیم یک فوتون گاما از تعداد n سی. پی. اچ. تشکیل شده باشد که با طی کردن مسیرdl در فضا یک عدد سی. پی. اچ. از آن خارج می شود. بنابراین برای فوتون دلخواه که از تعدا n1 سی .پی. اچ. تشکیل شده است، احتمال خروج( P(exit) , cph)سی. پی. اچ. از فوتون در فاصله ی dl برابر خواهد شد با

آنگاه برای مسیر دلخواه d خواهیم داشت

دریک تابش پر انرژی مانند پرتو گاما به علت بالا بودن چگالی سی پی اچ های موجود درفوتون های آن نسبت به یک تابش با انرژی کمتر مانند تابش ماکروویو خروج سی پی اچ ها 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 52   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله برداشت های جدید از نظریه سی. پی. اچ