فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا


دانلود مقاله مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا

 

مشخصات این فایل
عنوان: مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 60

این مقاله در مورد مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا می باشد.

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله مقایسه ی کتاب

معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا

2- شناختگی نهاد به نام:
گاه نهاد را به نام (عَلَم) شناخته می آورند.
الف: برای آن که از نهاد آشکارا و بی چند و چون سخن گفته باشند: گاه نهاد را به نام شناخته می آورند؛ تا در آن کمترین خطا و گمانی نماند؛
مثال : ترتیب ملک و قاعدة حلم و رسم داد، عبدالحمید احمد عبدالصّمد نهاد
ب: برای بزرگداشت نهاد: گاه نهاد را به نام یا به بَرنام (لقب) شناخته می آورند بزرگداشت آن را.                                
 مثال : به لوح محفوظ اندر نگر که پیش تو است                                   در او می نگرد جبرئیل و بو یحیی
پ: برای خوارداشت نهاد: گاه نهاد را به نام یا بَرنام، به آهنگ خوار داشت آن شناخته ...( ادامه دارد )

3- شناختگی نهاد به اشاره:
نهاد را می توان با اشاره بدان شناخته گرداند.
واژه های اشاره در فارسی «این» و «آن» است، این و آن زمانی به کار برده می شود که بخواهند به چیزی نزدیک یا دور اشاره کنند. شناختگی به نهاد هنگامی رفتاری ادبی است و ارزش زیباشناختی دارد که نهاد حی نباشد در این گونه از شناختگی نهاد جز آن نیست که آن چه را که پیراسته و ذهنی است و به حس در نمی آید بدین شیوه، پیکرینه و دیداری و حسّی می انگارند؛
از آنجا که ساختار ذهنی آدمی و خرد او برآمده و پرورده...( ادامه دارد )

پیشاورد نهاد:
پیشاورد نهاد (تقدیم مسند الیه) در جمله از آن است که نهاد برترین پایه جمله است. و جمله بر آن استوار شده است، لیک گاه نهاد، به انگیزه زیباشناختی پیش آورده می شود.
1- برای کارایی و جایگیری خبر در یاد شنونده: هرچه نهاد پروده تر و شور انگیزتر باشد سخن را در ذهن و یاد شنونده کارآیی و اثری فزونتر خواهد بود پیشاورد نهاد می تواند زمینه ای شایسته و آماده را در شنونده برای دل سپردن به سخن فراهم آورد.سپهر برشده پرویزنی است خونیا لای که رسد ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است...( ادامه دارد )

2- برای بزرگداشت نهاد: گاه نهاد را پیش می آورند، تا آن را بزرگ بدارند.
خداوند جهان بآتش سبو زد بَدْ فعالان را                              بر این قایم شده است، اندر جهان، بسیار برهان ها
چرخ می خُرد بخواهدْت کوفت                                           خُردتر از سرمه، گر از آهنی
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است                        اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است
( ادامه دارد )

شناختگی نهاد:
گاه نهاد را شناخته (معرفه) می آورند.
1- شناختگی به شناسه: سخنور از خود یا دیگری خبر بدهد. نهاد را با شناسه شناخته می گردد.
الف: نخست کس: ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته ایم. منم که گوشه می خانه خانقاه من است.
ب: دوم کس: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم.
پ: دیگر کس: زمانی که دیگر کس را به شناسه شناخته آورد که شناسه را مرجعی باشد و آن مرجع بیشتر در سخن آورده باشد.
الف: هنگامی که مرجع پیش از شناسه آورده شده باشد.           او روی نهاد سوی ویرانی
( ادامه دارد )

ناشناختگی نهاد:
1
- ناآگاهی سخنور از هر سوی و روی از نهاد سخنور یاغی خواهد خود را از آن آگاه وانماید.
2- اگر قصد پنهان کردن هویت مسند الیه باشد.                        کزازی و شمیسا ß موافق
3- آن گاه که فردی نامعیّن از افراد جنس را می خواهند. [هر دو با هم مشابه- کزازی- شمیسا]
4- آن گاه که گونه ای از گونه های چیزی را می خواهند. [هر دو مشابه اند]
5- برای بزرگداشت نهاد، نهاد را ناشناخته می آورند. از آن روی که می خواهند آن را بزرگ بدارند. جز ابدالی، حکیمی، بختیاری (تعظیم و مبالغه)  [نظر کزازی و شمیسا مشابه]
6- برای خوارداشت نهاد: گاه نهاد را از آن روی ناشناخته می آورند که می خواهند آن را خوار بدارند. [هر دو یک نظر هستند، کزازی- شمیسا](مبالغه)
7- به نشانه بسیاری نهاد: گاه نهاد را ناشناخته می آورند تا فراوانی آن را نشان بدهند. [هر دو نظر یکی است]
8- به نشان اندکی نهاد: گاه نهاد را ناشناخته می آورند. به آهنگ آن که اندکی آن را نشان بدهند. (تقلیل) [هر دو نظر یکی است] شمیسا- نظر کزازی

فهرست مطالب مقاله مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا

شناختگی نهاد
1- شناختگی به شناسه
الف: نخست کس
پ: دیگر کس
2- شناختگی نهاد به نام
3- شناختگی نهاد به اشاره
الف: برای نشان دادن نهاد به آشکارترین شیوه
ب: نکوهش نهان از کانایی شنونده
پ: بزرگداشت و خوارداشت نهاد به نزدیکی و دوری
بزرگداشت نهاد به نزدیکی
بزرگداشت نهاد به دوری
خوارداشت نهاد به نزدیکی
خوار داشت به دوری
4- شناختگی نهاد به موصول
پ: برای خوارداشت نهاد
ت: پروا از آشکارا یاد کردن از نهاد
ب- برای بزرگداشت افزوده
پ: برای بزرگداشت برافزوده
ت: برای خوار داشت افزوده
ث: خوارداشت برافزوده
ج: برای شادی و کامة دل
الف: شناختگی به یاد کرد
ب: شناختگی به رویارویی
پ: شناختگی به آگاهی
ناشناختگی نهاد
بازنمود نهاد

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه ی کتاب معانی زیباشناسی سخن پارسی کزازی با کتاب معانی سیروس شمیسا

تحقیق درباره کلمات دینی و معانی

اختصاصی از فی گوو تحقیق درباره کلمات دینی و معانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره کلمات دینی و معانی


تحقیق درباره کلمات دینی و معانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:6

فهرست و توضیحات:

جبایت

حاصل و باقی

حِمل

خازن

خراج

خراج گذار

خزانه

راتبه

شمار

عامل

مال بیعتی

مستحث

مستخرج

 مشاهره

مقاطعه

اموالی را گویند که به سوی بیت المال حمل می شود .

" و حسن سپاهیانی باز آمد با حمل های مکران و قصدار و رسولی مکرانی با وی و مالی آورده هدیه ی امیر . " ص 315

" طاهر را مثال بود تا مال ضمان گذشته... بطلبد و به نشابور فرستد ، نزدیک سوری صاحب دیوان تا حمل نشابور به حضرت آرند ." ص 434

و "سوم ماه رمضان، هدیه ها که صاحب دیوان خراسان، ساخته بود، پیش آوردند، پانصد حمل." ص 530

"گفت: این مال گشاده نیست، چون از مصر و شام، حمل در رسد، آن گاه این جواهر خریده آید." ص 542

"پس از رفتن وی، سوری آنچه نقد داشت، از مال حمل نشا بور و از آن خویش همه جمع کرد."

گنجور، گنجبان، خزانه دار، متولی حفظ  مال.(اقرب الموارد به نقل از لغت نامه ی دهخدا). "کسانی که جواهر و البسه را به عنوان خلعت می داده اندو  شمشیرهای مرصع و چیزهایی نظیر آن را در تحویل داشته اند.[1]"

"چون از مجلس عقد بازگردی، نثارها و هدیه ها که با تو فرستاده آمده است، بفرمایی خازنان را که با تواند، تا ببرند و تسلیم کنند." ص 274

"و خازنی نامزد شد با شاگردان و با حمّالانِ خزانه، تا با رسولان بروند."ص 281

"استادم بو نصر ... معتمدی را به نزدیک خازنان فرستاد، پوشیده و در خواست  تا آنچه به روزگار ملک و ولایت امیر محمد، او را داده بودند، از زر و سیم و جامه و قباها و اصناف نعمت، نسختی کنند، بفرستند." ص 339

"امیر گفت: دلم بر احمد نیالتگین، قرار گرفته است، هر چند که شاگردی سالاران نکرده است، خازن پدر ما بوده است." ص 349

"و محمود طاهر پدرش، مردی محتشم بود، از خازنان امیر محمود و بروی اعتمادی بزرگ داشت." ص 682

"آنچه  را که پادشاه و  حاکم از رعایا گیرند. گفته اند که خراج آن چیزی است که در حاصل مزروعات گیرند و باج آن چیزی است که جهت حق صیانت و حفاظت از سوداگران گیرند." (ناظم الاطباء به نقل از لغت نامه ی دهخدا) 

"برخی خراج و جزیه را دو لغت مترادف دانسته اند  که معنی مطلق مالیات می داده و از قرینه ی جمله، معلوم می شده است که کدام یک مالیات زمین (خراج) یا مالیات سرانه (جزیه) بوده است[2]." نیز گفته شده که "خراج، مالیات ارضی بود که از اهل ذمه گرفته  می شد در مقابل جزیه که مالیات سرانه بود."[3]

"و چون خبردیه و حصار و مردم آن به غوریان رسید، همگان مطیع و منقاد گشتند و بترسیدند و خراجها بپذیرفتند." ص 143

"پس امیر روی به عامل و رئیس ترمذ کرد و گفت : "صد هزار درم از خراج امسال، به رعیّت بخشیدیم."  ص 312

"و حسن سپاهانی ساربان را به رسولی فرستادند، تا مال خراج مکران و قصدار بیارد." ص 315

"احمد خود آنچه باید کرد، کند و مالهای تکّران بستاند از خراج و مواضعت."      ص 516

"هر پادشاهی که قوی تر باشد و از شما خراج خواهد و شما را نگاه دارد، خراج بباید داد و خود را نگاه داشت." ص 729

 
 

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره کلمات دینی و معانی

دانلود پاورپوینت معانی و بیان 2

اختصاصی از فی گوو دانلود پاورپوینت معانی و بیان 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت معانی و بیان 2


دانلود پاورپوینت معانی و بیان 2

این محصول در قالب پاورپوینت و قابل ویرایش در 155 اسلاید می باشد.

اسلاید 2

طرح درس

کلیات مجاز تشبیه استعاره استعاره گونه ها کنایه خاتمه در علم بیان

اسلاید 3

اهداف درس

آشنایی با مباحث بنیادی علم بیان از قبیل مجاز، تشبیه، استعاره، کنایه و مسائل نوین بلاغت امروزی از قبیل سمبل، تمثیل، اسطوره، آرکی تایپ

اسلاید 4

جایگاه درس

درس معانی و بیان از دروس پایه دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی می باشد

اسلاید 6

هدفهای رفتاری

1- توضیح سبک ادبی 

2- توضیح موضوع علم بیان

3- تعریف علم بیان

4- توضیح ادای معنای واحد به طرق مختلف

5- ذکر فایده علم بیان

6- شناخت قرینه و اقسام آن 

7- توضیح متدولوژی ادبیات


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت معانی و بیان 2

تحقیق در مورد معانی گوناگون حق

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد معانی گوناگون حق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معانی گوناگون حق


تحقیق در مورد معانی گوناگون حق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:31

 

  

 فهرست مطالب

 

 

معانی گوناگون حق

 

پرسشها در پیرامون حق

 

حق در قانون اساسی ایران

 

حق: امتیاز و اختیار

 

حق در نگاه فقها

 

نگرش حقوقدانان غرب

 

نگرشی از نظرگاهی تازهتر

 

حق از دیدگاه رئالیستها

 

انتقادات هارت

 

 

 

 

 

 

 

 

واژههایی در زبان هست که بار معنایی آنها هم سنگین و هم متنوع است. حق یکی از این واژه هاست. معنایی که این واژه در ذهن ما القا میکند چندان سیّال و چندان غنی و پیچیدهاست که معمولاً وقت و حوصله و دقت کامل را از ما میگیرد و چه بسا که از کاربرد آن با یک تصور مبهم و ناروشن خرسند میشویم. این جملة معروف را شنیدهاید که میگوید: «حق گرفتنی است نه دادنی». کمتر میتوان اطمینان داشت که گوینده و شنوندة این جمله به روشنی بدانند که از چه سخن میگویند. آن چیست که گرفتنی است و دادنی نیست؟ میدانیم که صحبت از امری خوب و مطلوب و سودمند و دلپذیر است. چیزی را میخواهیم اما تصوری که از آن درذهن ما نقش میبندد سخت ناروشن و ابهامآلود است.

واژة حق چه در تبادل عام، یعنی زبان مردم کوچه و بازار، و چه در زبان نویسندگان و ادیبانو اهل علم بیشتر به صورت اسم بهکاربردهمیشود. درهمان جملة بالا «حق گرفتنی است نه دادنی» حق به صورت اسم بهکاررفتهاست. اما وقتی میگوییم «سخن حق تلخ است» این کلمه درمقام صفت قرارگرفتهاست. درزبان عربی حق به صورت فعل هم به کار میرود که ما در بحث کنونی نیاز نداریم به آن بپردازیم.

گفته میشود «فلانی حقش آن نبود که با او کردند»؛ یعنی این نه سزای او بود. شعر معروف مولانا را در مثنوی میخوانیم:

کی توان حق گفت جز زیر لحاف  با تو ای خشمآور آتش سجاف 

یعنی با چون تو آدمی حرف راست آشکارا نمیتوان گفت. در جایی دیگر از مثنوی حق به معنی مطلق حقیقت و دربرابر باطل به کار رفتهاست:

زانـکه بیحق بـمطلی نـاید پـدیـد قلب را ابـله بـه بـوی زر خــریــد   

آن که گوید جمله حق از ابلهیست    وانکه گوید جمله باطل او شقیست  

مقصود شاعر آن است که اندیشهها واعتقادات مردم نه همه با حقیقت وفق میدهد و نه یکسره برخلاف حقیقت است. حقیقت انگاشتن و پذیرفتن همة آنها نشانة خامی و حماقت است؛ چنانکه باطل انگاشتن و ردّ همة آنها نشان از کوردلی و شقاوت دارد. وقتی کلمة حق را درمورد خداوند بهکار میبریم همین معنی را درنظر داریم زیرا که خداوند حقیقت مطلق و محض حقیقت است. خاقانی در مدیحهای گفتهاست:

چون آدم و داوود خلیفه تویی از حق    حق زی تو پناهد که پناه خلقانی  

درلنگه اول این بیت حق به معنی خداوند است. شاعر خطاب به پادشاه میگوید تو خلیفة خداوندی، همچنان که آدم و داوود خلیفهگان او بودند. در لنگة دوم که باز مخاطب آن پادشاه است میافزاید: حق به تو پناه میآورد زیراکه تو پناه همه مردمانی. این حق دوم که خود را در سایة پناه پادشاه جای میدهد چیست؟ اینجا دیگر آن معانی که برای حق برشمردیم: «سزاوار»، «راست»، «حقیقت» و «خداوند» درست درنمیآید. حق دراین لنگه از بیت به همان مفهوم ابهامآلود در عبارت «حق گرفتنی است نه دادنی» نزدیک میشود.

راغب اصفهانی در مفردات الفاظ القرآن گفتهاست که حق در اصل به معنی مطابقت و موافقت است. خداوند که اشیا را به مقتضای حکمت میآفریند حق نامیده میشود و قول و فعل یا اعتقادی که مطابق با واقع باشد حق است. اما گمان میرود که مطابقبودن و موافقبودن، چنانکه در انسیکلوپدی اسلام آمدهاست، معانی ثانویة حقاند نه معنی اصلی آن. معنی اصلی حق «ثبوت» است. بیضاوی در تفسیر خود میگوید: خدا را حق مینامند چرا که ربوبیت و الهیت او ثابت است و ثبوت دیگر اشیا نیز بدواست (وبه تتحقق الاشیاء) و از اینجاست که حق را معمولاً به هست ثابت تعریف کردهاند (هوالموجود الثابت).

پرسشها در پیرامون حق

پرسش به ظاهر سادة «حق چیست؟» یک رشته پرسشهای اساسی دیگر را به دنبال میآورد. مجموعة این پرسشها که برای متفکران درهردوره و زمان مطرح بود در دوران ما نیز همچنان مطرح هست و بحث و گفتگو دربارة آنها ادامه دارد.

فیلسوف معاصر آیزایا برلین در گفتگوی با براینمگی فهرستی آوردهاست از پرسشهایی که در پی سؤال «حق چیست؟» در ذهن انسان نقش میبندد. بهتراست بخشی از گفتگوی این دو اندیشمند نامدار را عیناً نقل کنیم:

مگی: ما این حقایق را بدیهی میدانیم که جمیع آدمیان برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان به ایشان برخی حقوق انفکاکناپذیر اعطا فرمودهاست، از جمله حق حیات و آزادی و طلب خوشبختی

برلین: متشکرم، بسیار خوب، حقوق! حقوق چیست؟ اگر از یک آدم عادی در کوچه و خیابان بپرسید حق دقیقاًچیست، گیج میشود و نخواهدتوانست جواب روشنی بدهد. ممکن است بداند پایمال کردن حقوق دیگران یعنی چه، یا معنای این کار چیست که دیگران حق او را نسبت به فلان چیز انکارکنند یا نادیده بگیرند؛ ولی خود این چیزی که مورد تجاوز قرارمیگیرد یا انکار میشود دقیقاً چیست؟ آیا چیزی است که شما در لحظة تولد کسب میکنید یا به ارث میبرد؟ آیا چیزی است که روی شما مهر میخورد؟ آیا یکی از ویژگیهای ذاتی انسان است؟ آیا چیزی است که کسی آن را به شما دادهاست؟ اگر اینطور است چهکسی؟ به چه ترتیبی؟ آیا حقوق را ممکن است اعطا کرد؟ آیا حقوق را ممکن است سلب کرد؟ چه کسی میتواند سلب کند؟ به چه حقی؟ آیا حقوقی وجوددارد که موجب اعطا یا سلب بعضی حقوق دیگر شود؟ معنای این حرف چیست؟ آیا شما میتوانید حقی را از دست بدهید؟ آیا حقوقی وجوددارد که مثل فکرکردن یا نفس کشیدن یا انتخاب این وآن، جزء ذاتی طبیعت شما باشد؟ آیا مقصود از حقوق طبیعی همین است؟ اگر این است غرض از «طبیعت» به این معنا چیست؟ و از کجا میدانید که اینگونه حقوق چیست؟

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معانی گوناگون حق

مقاله مقایسه کتاب معانی زیبا شناسی سخن پارسی با کتاب معانی

اختصاصی از فی گوو مقاله مقایسه کتاب معانی زیبا شناسی سخن پارسی با کتاب معانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مقایسه کتاب معانی زیبا شناسی سخن پارسی با کتاب معانی


مقاله مقایسه کتاب معانی زیبا شناسی سخن پارسی با کتاب معانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:60

شناختگی نهاد

شناختگی به شناسه

شناختگی نهاد به نام

شناختگی نهاد به اشاره

بزرگداشت نهاد به نزدیکی

بزرگداشت نهاد به دوری

خوارداشت نهاد به نزدیکی

شناختگی نهاد به موصول

پیشاورد نهاد

برای بزرگداشت نهاد

برای شادمانی و مژده

به نشانه درد و اندوه

کاربردهای گسستگی

کاربردهای پیوستگی

شناختگی نهاد: گاه نهاد را شناخته (معرفه) می آورند.

1- شناختگی به شناسه: اگر سخنور بخواهد از خود یا شنونده یا دیگری خبر بدهد نهاد را با شناسه، شناخته می گرداند.

الف: نخست کس:

ما بیغمان مستِ دل از دست داده ایم         همه از عشق و همنفس جام باده ایم

ب: دوم کس:    

تو در عالم نمی گنجی، زخوبی؛          مرا هرگز کجا گُنجی در آغوش؟

گاه شناسه «تو» شنونده ای ویژه و یگانه را نیست؛ هرکس را که روی سخن او با بتواند بود، در بر می گیرد. در این بیت از جامه ای، هر گمراه فریفته ای را که دل به فریبهای گیتی خوش کرده باشد، برادران تو بیچاره در ثری رفتند

تو همچنان، زسر کبر، بر ثریایی!

پ: دیگر کس: دیگر کس را به شناسه شناخته آورد که شناسه را مرجعی باشد؛ و آن مرجع پیشتر در سخن آورده شده باشد.

الف: هنگامی که مرجع پیش از شناسه آورده شده باشد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مقایسه کتاب معانی زیبا شناسی سخن پارسی با کتاب معانی