فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه بررسی تاثیرات فرهنگی مسکن مهر خودمالکی بر محیطهای مادر ، نمونه موردی: شهرهای فردوسیه و شهریار

اختصاصی از فی گوو پایان نامه بررسی تاثیرات فرهنگی مسکن مهر خودمالکی بر محیطهای مادر ، نمونه موردی: شهرهای فردوسیه و شهریار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی تاثیرات فرهنگی مسکن مهر خودمالکی بر محیطهای مادر ، نمونه موردی: شهرهای فردوسیه و شهریار


پایان نامه بررسی تاثیرات فرهنگی مسکن مهر خودمالکی بر محیطهای مادر ، نمونه موردی: شهرهای فردوسیه و شهریار

رساله کارشناسی ارشد شهرسازی-برنامه ریزی شهری 

دانلود پایان نامه رساله بررسی تاثیرات فرهنگی مسکن مهر خودمالکی بر محیطهای مادر ، نمونه موردی: شهرهای فردوسیه و شهریار 178 ص با فرمت word 

 

 

 

 

فهرست مطالب:
چکیده: 2
فصل اول: کلیات تحقیق 3
1-1 بیان مساله: 4
1-2 ضرورت و اهمیت پژوهش: 5
1-3 اهداف تحقیق: 6
1-3-1 اهداف کلان: 6
1-3-2 اهداف خرد: 6
1-4 سوالات تحقیق: 6
1-5 روش تحقیق: 7
1-5-1- نوع روش تحقیق : 7
1-5-2- روش گردآوری اطلاعات: 7
1-5-3- ابزار گردآوری اطلاعات: 7
1-5-4- روش تجزیه وتحلیل اطلاعات : 8
1-6 پیشینه تحقیق: 8
1-7 محدودیتهای تحقیق 13
فصل دوم: ادبیات و چارچوب نظری 14
2-1 دیدگاه جبرگرایی (اکولوژیکی) 15
2-1-1 امیل دورکیم: 15
2-1-1-1 تعریف واقعیت اجتماعی از نظر دورکیم 16
2-1-1-2 گونه های واقعیت اجتماعی 17
2-1-1-2-1 تصورات جمعی 17
2-1-1-2-3 ارزش های اجتماعی 18
2-1-1-3 جامعه به مثابه یک امر واقعی 19
2-1-2 ابن خلدون: 20
2-1-2-1 تأثیر اقلیم در تحرک تاریخی از دیدگاه ابن خلدون 20
2-1-2-2 عصبیت در تاریخ 21
2-1-2-3 استفاده از عصبیت قبیله ای برای تشکیل حکومت 24
2-1-3 جورج زیمل: 26
2-1-3-1 جامعه و امر اجتماعی از دیدگاه زیمل: 26
2-1-3-2 صورت های اجتماعی از دیدگاه زیمل: 27
2-1-3-3 جامعه و فرد از دیدگاه زیمل: 28
2-1-3-4 شخصیت در نظام پولی از دیدگاه زیمل: 28
2-1-3-5 نظریه بیگانگی زیمل: 29
2-1-3-6 جامعه شناسی زیمل: 29
2-1-4 فردیناند تونیس 29
2-1-5 رابرت ازراپارک: 32
2-1-5-1 رهیافت کلی ازرا پارک 32
2-1-5-2 چهار فراگرد عمده اجتماعی از دیدگاه ازرا پارک 33
2-1-5-3 دگرگونی اجتماعی از دیدگاه ازرا پارک 34
2-1-5-4 جامعه‌شناسی شهر از دیدگاه ازرا پارک 34
2-1-5-5 پایه گذاری مفهوم بوم شناسی 35
2-1-5-6 اجتماع زیستی از دیدگاه ازرا پارک 35
2-1-5-7 مفهوم فاصله اجتماعی از دیدگاه ازرا پارک 36
2-1-5-8 پژوهش‌های ارتباطی از دیدگاه ازرا پارک 37
2-1-6 لویس ویرث: 37
2-1-7 رابرت ردفیلد : 38
2-1-8 نیکولاس اسپایکمن : 39
2-2-دیدگاه ترکیب گرایی 39
2-2-1 اسکار لوئیس 40
2-2-2گریگوری استون 41
2-2-3دانکن ورایز 41
2-2-4وایت و ستلز 41
2-2-5 جین جیکوبز 42
2-2-5 هربرت گنز 43
2-3- نظریه خرده فرهنگی 44
2-3-1 شکل‌گیری خرده‌فرهنگ 46
2-3-2 کارکردهای خرده‌فرهنگ 47
2-3-3- اقلیت‌های قومی 49
2-3-4 دیدگاه های مایکل فیشر نظریه پرداز اصلی نظریه خرده فرهنگی 49
2-4 مسکن 51
2-4-1 تعریف مسکن: 51
2-4-2 اهمیت مسکن در زندگی انسان 51
2-4-3 تاریخچه مسکن 53
2-4-4 مسکن قراردادی: 55
2-4-5 تفاوت مسکن با سایر نیازهای ضروری 55
2-4-6 ویژگی های مسکن مطلوب: 56
2-4-7 انواع مسکن: 62
2-5 آپارتمان: 64
2-5-1 تعریف آپارتمان: 64
2-5-2 هنجارهای فرهنگی آپارتمان نشینی 64
2-6 مجتمع مسکونی: 72
2-6-1 تعریف مجتمع های مسکونی: 72
2-6-2 ویژگی مجتمع های مسکونی: 72
2-6-3 سرمایه اجتماعی در مجتمع های مسکونی: 72
2-7 مسکن مهر: 77
2-7-1 طرح ملی مسکن مهر: 77
2-7-2 ویژگیهای ساخت مسکن مهر: 78
2-7-3 مسکن مهر خودمالکی: 78
فصل سوم: روش شناسی پژوهش 80
1-3 روش تحقیق 81
2-3 جامعه آماری ، حجم نمونه و روش نمونه گیری 81
3-3 ابزار گردآوری اطلاعات 84
4-3 آزمون روایی ( اعتبار)تحقیق 85
5-3 آزمون پایایی تحقیق 85
3-6 روش تجزیه و تحلیل اطلاعات 87
3-6-1 مدلسازی swot: 87
3-6-2 روش کارمدلswot : 88
3-6-3 بررسی راهبردها در ازمون SWOT 102
3-6-4 آزمون واریانس یک طرفه 104
3-6-5 آزمون پیرسون: 105
3-6-6 آزمون t-test: 106
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها 108
4-1 معرفی شهرستان شهریار 109
4-2 معرفی شهر فردوسیه شهریار : 111
4-4 اطلاعات جغرافیایی فردوسیه: 115
4-5 ویژگی های اجتماعی- جمعیتی فردوسیه : 115
4-5-1 جمعیت: 115
4-5-2 نرخ رشد جمعیت: 116
4-5-3 تعداد خانوار: 117
4-5-4 بعد خانوار: 118
4-5-5 تعداد افراد بی سواد: 119
4-5-6 تعداد مهاجران: 120
4-5-7 ترکیب و ساختار سنی: 121
4-5-8 بافت جمعیتی: 122
4-6 مشخصات فرهنگی شهر فردوسیه: 123
4-7 ویژگی های کالبدی فردوسیه : 123
4-7-1 بررسی کاربری ها: 123
4-7-2 ویژگی های کالبدی فردوسیه : 124
4-7-3 مالکیت زمین 127
4-7-4 تراکم ساختمانی 128
4-7-5 ویژگی های مسکن: 129
4-7-5-1 مسکن مهر خود مالکی فردوسیه: 129
4-7-5-1-1 مشکلات مسکن مهر خود مالکی فردوسیه: 129
4-7-5-1-1-1- عدم تامین مناسب سرانه ها 129
4-7-5-1-1-2- عدم دسترسی به تاسیسات و تسهیلات مناسب 130
4-7-5-1-1-3- تاخیر در واگذاری 130
4-7-5-1-1-4- تطبیق نداشتن متراژ واقعی خانه‌ها با متراژ سند 130
4-7-5-1-1-5- ساخت واحدهای بدون مجوز 130
4-7-6 آسیب پذیری بناها 131
4-7-7 قدمت ساختمان ها 132
4-7-8 کیفیت بناها 133
4-7-9 تراکم خانوار در واحد مسکونی: 134
4-8 یافته های تحقیق: 135
4-8 : بررسی تاثیرات فرهنگی مجتمع های جدید الاحداث بر شهر مادر: 137
4-8-1: رواج اعتیاد 137
4-8-2: ایجاد تصادف ناشی از فرهنگ رانندگی غلط 139
4-8-3: منازعات خیابانی در شهر مادر 141
4-8-4: ایجاد آلودگی در محیط شهری مادر 142
4-8-5: افزایش سرقت در شهر مادر 143
4-8-6 : رفتار و حرکات نا به هنجار فرزندان در شهر و مدرسه 144
4-8-7 : ایجاد مشاغل کاذب در شهر مادر 145
4-8-8 : تخریب اموال عمومی در شهر مادر 147
4-8-9 : ایجاد درگیری های طایفه ای و قومی 149
4-8-10 : عضو گیری و ایجاد گروههای تبهکاری در شهر مادر 151
4-8-11 : عدم مشارکت ساکنین در ناحیه مادر 152
4-8-12 : به هم ریختن سیمای شهری در منطقه 154
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات 155
5-1 جمع بندی و نتیجه گیری : 156
5-2 پاسخ به سوالات تحقیق: 165
5-3 پیشنهادات: 166
منابع و مآخذ: 167

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی تاثیرات فرهنگی مسکن مهر خودمالکی بر محیطهای مادر ، نمونه موردی: شهرهای فردوسیه و شهریار

دانلود مقاله توسعه فرهنگی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله توسعه فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجویت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ ان جاممعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با ؟ فرهنگ هر چند بعدهای اقتصادی ، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ ، پوک و میان تهی است. «فرهنگ» کلمه ای بسیار رایج و مورد توجه در تمامی جوامع متمدن بوده است. به طوری که با گسترش اجتماعات و پیچیده شدن روابط و افزایش امکانات و ابزار، بحث از فرهنگ بیشتر و ابعاد متعددی به خود می گیرد. اگر تا دو قرن قبل جنبه های خاصی از زندگی اجتماعی و نقش محدودی برای فرهنگ وجود داشت، به تدریج نفوذ و قدرت فرهنگ و نقش آن در ابعاد مختلف جامعه بشری بسیار بیشتر است.
تحولات یک فرد در صحنه های منطقه ای و بین المللی که چهره سیاسی، فرهنگی جهان را تغییر داده این تصور را بر خلاف القائات ، تبلیغات و ادعاهای جریانهای خاصی که محور مسائل و مشکلات و تصادفات در آینده اقتصادی و تکنولوژیکی خواهد بود، شکل می دهد که قدرتهای مادی و صنعتی جهان تمامی امکانات خود را در جهت سلطة فرهنگی خود و نابودی فرهنگهای دیگر قرار می دهند.
نظامهای سلطه و سازمانهای بین الملی تحت کنترل آنان تا کنون نخواسته اند رابطه ای منطقی بین فرهنگ ، استقلال و توسعه برقرار نمایند. زیرا که با ادامة سلطه و حاکمیت آنان و غارت و چپاول کشورهای دیگر منافات و مغایرت دارد. داشتن فرهنگ استقلال و توسعه واقعی و همه جانبه، مانع حضور و دخالت بیگانه خواهد بود.
حال سوال اساسی اینست که چگونه جامعه ای می تواند به این مهم دست یابد؟
و پاسخ اینست که:
جامعه ای که به تعلیم و تربیت خویش بها می دهد و بناهای فرهنگی و اموزشی، به ویژه مدارس آن در شهرها و روستاها، با عنایت به اصول مهندسی آموزشی از بهترین و پر جلوه ترین بناهی موجود باشد و معلمان آن از اقتدار زیادی برخوردار و موفق ترین، پر نشاط ترین و محبوب ترین الگوهای اجتماعی باشند از بیش ترین پیشرفت فرهنگی ، اجتماعی برخوردار بوده ، کم ترین آفت ها و آسیب پذیری های فردی اجتماعی را خواهند داشت و همچنین جامعه ای که وارث معلمان مقتدر باشد به یقین صاحب ارزش های والای فرهنگی و توسعه یافته ترین نهادهای اجتماعی خواهد بود.

 

هدف از توسعه فرهنگی
وقتی غربیها از توسعه فرهنگی در جهان سوم بحث می کنند بیشتر تعریف و هدف از آن را یک قدم به جلو در بهره برداری از امکانت فرهنگی جامعه ذکر می نمایند و اینکه فرهنگ از اختصاصی بودن و قشری و طبقاتی بودن خارج می شود و به طبقه ویژه و مرفّه و متمکن اختصاص نداشته باشد و در اختیار همگان قرار گیرد چنانچه اگر بحث از توسعه سیاسی باشد معنایش سهیم کردن مردم و مشارکت عموم ر رقم زدن سرنوشت سیاسی خویش است.
اما در اسلام مفهومی بسیار عمیق تر، ظریف تر و گسترده تر دارد. در اسلام مسئله تعالی معنوی انسانها و جامعه ، تهذیب نفس، مبارزه با فساد، رشد فضیلتها و تقوی ، بهره برداری عمومی از تقوی و عدالت اجتماعی، حاکمیت روح اخوت اسلامی و نظم و انضباط و قانون ، رشد بینش و بصیرت دینی و اهی ، حاکمیت ارزشهای دینی و خلاصه بارور شدن و شکوفایی استعدادهای علمی و افزایش خودآگاهی افراد جامعه و بیداری وسیع و همه جانبه ملت از اهداف توسعة فرهنگی است.
بدیهی است اهدافی به این وسعت وعمق هرگز در فرهنگهای بشری مورد توجه قرار نگرفته و قرار نخواهد گرفت. در اینجا توجه به این معنا لازم است که اسلام به ابعاد وجودی انسان عمق و وسعت می دهد و او را در حصار محدود مادیات زندانی نمی نماید و این بدان معنا نیست که با توجه به حیات معقول و معنوی انسانها، از حیات مادی و دنیوی آنها غفلت شود و آنها را به عزلت و گوشه نشینی و گوشه گیری فرا خواند بلکه تحول در حیات و بینش انسانها مقدمه ای است برای تحول در زندگی انسانها، و زندگی آخرت و حیات معقول و الهی انسانها در جهان واپسین تبعی ای است از زندگی معقول و برتر و حسنه انسانها در این جهان (الدنیا مزرعه الاخره) که همه ما از خداوند می خواهیم ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی ااخره حسنه- و اُنَّ الْمُتَّقینَ ذَهَبُواْ بِعاجِلِ الْدُنْیا وآجِلِ الاخِرَهِ.

 


اصول و مبانی توسعه فرهنگی
اصول و مبانی رشد و توسعه فرهنگی، و بررسی زوایا و ابعاد هر یک از جهات یاد شده خود می تواند موضوع مباحث ظریف ، آموزنده و قابل توجهی قرار گیرد که در این مختصر امکان پرداختن به آنها و تجزیه و تحلیل همه جانبه آنها میسر نیست. منتهی به طور فهرست وار به چند مسئله اشاره می نمائیم و تفصیل آن را به عهده اندیشمندان و فرصتهای دیگر واگذار می کنیم.
الف) رسیدن به بیداری، آگاهی و رشد، افزایش معرفت انسانها و ایجاد تحول در بینش و برداشت و بصیرت فردفرد جامعه نسبت به کلیه زمینه های عالم وجود و درک عمیق و روشن از جهان آفرینش و آفریدگار جهان و اهداف خلقت.
به بیان امام صادق (ع) «وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ کُلُّهُ فی اَرْبَعٍ اَوَّلُها اَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثّانی اَنْ تعْرِفَ رَبَّکَ و الثّانی اَنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِکَ و الثّالِثُ اَنْ تَعْرِفَ ما اَرادَ مِنْکَ وَالرّابِعُ اَنْ تَعْرِفَ ما یُخْرِجُکَ مِنْ دینِکَ
یا به بیان حضرت سیدالشهداء (ع) اَلْمَعْروُفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَهِ یا به سخن امیر المومنین (ع) اِذا اَرْذَلَ عَبْداً حَطَرَ عَلَیْه الْعِلْمَ یا به سخن امام باقر (ع): اَلْکَمالُ کُلُّ الثَّقَقّْهُ فی الدّین وَ الصَّبْرُ عَلَی التّابِئِهِ وَ تَقْدیرُ الْعیشَهِ
ب) ایمان و اعتقاد به خداوند (خدا خواهی و خداگرایی).
آدمی کاندر طریق معرفت ایمان ندارد
شخص انسان دارد شخصیت انسان ندارد.
ج) ایجاد انگیزه های الهی و معنوی.
د) تقویت پایه ها و بنیادهای اخلاقی و ارزشهای روحی.
ه) هدفداری و هدفگرایی و آخرت خواهی در کارها.
و) اتکال به نیروی لایزال الهی.
ز) شکر گزاری در برابر نعمتها و صرف نعمتها در جهت الهی و در راه تحصیل رضوان ا...
ح) جلوگیری از تضییع عمر و جوانی و استعدادهای خداوندی و ممانعت از تخریب و هدر رفتن سرمایه ها.
ط) استفاده از روشهای مطلوب و تشویق و توبیخ در جهت حداکثر بهره برداری بهینه از نعمتها و الطاف الهی.
ی) آینده نگری.
ک) احیای شخصیت حقیقی انسانها.
ل) ارائه الگوها و اسوه ها والای مکتبی و انسانی در راه هدایت انسانها.
در این رابطه یکی از شاخص ترین الگوها و محورها، ولایت فقیه و نقش و تأثیر سازنده آن در جامعه است. ولایت فقیه محور اصلی در تمرکز نیروها، هدایت و بسیج استعدادها، انسجام و وحدت کلمه در جامعه می باشد. بیداری ملت، رشد و تقویت بنیادهای انقلابی و اسلامی جامعه، احیای شخصیت دینی مردم، احیای تفکر و اندیشه اسلامی ناب محمدی (ص)، رشد و شکوفائی استعدادها، مقابله با تهاجمات و خنثی سازی خطرات و توطئه ها و جلوگیری از اتلاف نیروها، با هدایت ولی فقیه میسر است.
ابعاد توسعة فرهنگی
تا اینجا روشن شد محور اصلی توسعه از دیدگاه اسلام و امام (ره) خود انسان است و هدف از توسعه نیز رشد و تعالی و تکامل انسانهاست. در این قسمت اشاره ای خواهیم داشت به ابعاد توسعه فرهنگی.
همانگونه که ذکر شد توسعه فرهنگی نیز دارای ابعاد گوناگون و وسیع و ظریفی است در این مختصر به سه بعد اساسی توسعه فرهنگی مطلوب اشاره می شود. این سه بعد عبارتست از: 1- تعلیم و تربیت نیروی انسانی 2- رشد پژوهش و تحقیقات 3- عزم ملی برای بسیج امکانات (مشارکت مردم)
1- تعلیم و تربیت نیروی انسانی
اسلام برای علم ارزش فراوان و والائی قائل شده بلکه آن را هدف از خلقت و آفرینش بحساب آورده (لِتَعْلَمُوا اِنَّ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر) و ملاک فضیلت و برتری آدم سلام ا... علیه را بر ملائکه مقربین علم و دانش بشمار آورده و آنجا که نوای رحمانیت الهی را سر می دهد از نوای دل نشین علم و انش سخن می گوید و به مقام قلم سوگند یاد می کند و ...
در اسلام برای علم و دانش مرزو بوم نیست و همه دورانها و فصول عمر دوران علم و تلاش و سازندگی و حرکت و تعالی است. به عبارت دیگر جامعه اسلامی باید از نظر شاخص علمی در جهان دارای برترین و بالاترین شاخصها و عملکردهای علمی باشد، و رشد سواد و علم و دانش و تحقیق و ابتکار در سطح اعلی باشد. متأسفانه عوامل گوناگون استکباری و استبدادی دست بدست هم داده و وضعیت مسلمانان را تا حد جهان سوم تنزل داده است.
در نهج البلاغه امیر المومنین (ع) می فرماید: اَلا واِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفاقَهِ و اَشَدُّ من الغاقَهِ مَرَضِ الْبَدَنِ وَ اَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ. بیمای جهل و نادانی و بی سوادی خطرناکترین و تلخ ترین بیماریهاست و مقدمه و زمینه هر نوع رشد و تحول و توسعه، علم و دانش و ریشه کن کردن فقر علمی و جهل و نادانی و بی سوادی است.
یکی از کلیدی ترین بخشها در رشد و توسعه و خودکفائی و استقلال هر جامعه بخش آموزش و تربیت نیروی انسانی و هدایت و مدیریت و سازماندهی افراد هر جامعه بری تحقق اهداف و آرمانهای ملی و مذهبی است. امروز تربیت نیروی انسانی و پرورش و شکوفائی استعدادهای ملی و ایجاد شور و انگیزه و آگاهی در نسل جوان به منزله فتح بزرگترین قله های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هر جامعه است. سهل انگاری در این امر مهم و سرنوشت ساز و حیاتی نادیده گرفتن آرمانهای یک ملت و یک انقلاب است. اهمیت نظام تعلیم و تربیت و رشته های گوناگون آموزش و پرورش از سطوح ابتدایی و آمادگی تا سطوح عالیه تخصصی و فنی و علمی، و تبدیل استعدادهای ساده و آماده به استعدادهای فنی و علمی و تحقیقاتی و تجربی و برنامه ریزی کیفی آنقدر روشن است که نیاز به توضیح و تفضیل ندارد و در حقیقت ، رشد و توسعه و خود اتکائی جز در سایه تربیت نیروی انسانی میسر نیست و محور تحوّل در بخشهای دیگر، تحول در آموزش و پرورش و فرهنگ آن جامعه است.
به تعبیر یکی از دانشمندان (پروفسور فردریک هاریبسون) منابع انسانی پایه اصلی ثروت ملتها را تشکیل می دهد. سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی تولیداند، در حالیکه انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایه ها را متراکم می سازند. از منابع طبیعی بهره برداری می کنند سازمانهای اقتصادی و سیاسی را می سازند و توسعه ملی را به جلو می برند به وضوح کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد، و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند قادر نیست هیچ چیز دیگر را توسعه بخشد.
در حقیقت شروع و ایجاد هر گونه تحولی در نظامهای گوناگونی جامعه و بلکه در نظام منطقه ای و جهانی به آموزش و تربیت نیروی انسانی وابسته است، و پیشرفت و انحطاط هر ملت مدیون نیروی انسانی است، و راه مجد و عظمت یا ذلت و سقوط ملتها را نیروی انسانی فراهم و همواره می کند. یکی از علل اصلی نارسائی اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی فرهنگی را در کشورهای جهان سوم باید در نظام تعلیم و تربیت این ملت ها جستجو کرد.
بدیهی است بحث درباره مقوله تعلیم و تربیت یک کتاب مستقل می طلبد، از این رو به پژوهشها و تحقیقات فراوان نیاز می باشد، دارای دهها بعد و محور بسیار وسیع و گسترده است و همه دوران حیات انسانها را شامل می شود، و از قبل از ولادت تا پس از مرگ را زیر پوشش قرار می دهد که پرداختن به همة ابعاد آن در این مقاله کوتاه مقدور نیست. البته سیاستگذاری در این باره امر بسیار مهمّی است و روشهای آموزش و پرورش در دورانهای گوناگون بسیار کارساز است و در یک کلمه سرمایه گذاری در این بخش بسیار حیاتی است.
شکی نیست که هدف کلان و کلی تعلیم و تربیت، پرورش شخصیت الهی افراد جامعه و تربیت انسانهای مفید و فرزانه می باشد.
سخنان حکیمانه امام را حل در این رابطه سرمشق روشن زندگی و دستورالعمل تعلیم و تربیت است، به عبارت دیگر، سیره و روش علمی و آثار و رفتار آن بزرگوار، در طول عمر پربرکتشان و کلاس درس و تفسیر و فقه و اخلاقشان همه و همه به عنوان یک الگوی زنده و سازنده می تواند برای جامعه ما مفید باشد. ما در این جا تنها به سخنان کوتاهی از آن بزرگوار بسنده می کنیم و تفضیل آن را به عهده علاقمندان جستجوگر می گذاریم.
اصلاح و اداره مملکت با تعلیم و تربیت صحیح نسل آینده ممکن است.
امام (ره) در وصیتنامه سیاسی عبادی شان می فرمایند: از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز مسئله مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاههاست.
صحیفه ج 21/ص 192
ایشان در جای دیگری فرموده اند: فرهنگ و آموزش و پرورش اساس است.
صحیفه ج 15/ص 192
امام راحل (ره) در فرصتهای گوناگون به مسئله تعلیم تربیت و برنامه ریزی برای نیروی انسانی و تربیت و پرورش و هدایت استعدادها و رشد و شکوفائی مغزها و اندیشه ها پرداخته اند، و بصورتهای گوناگون بر آن تأکید نموده به عنوان یک هدف، یک سیاست و یک استراتژی مادر و اصلی بر آن تأکید داشته اند و به ابعاد تئوری و علمی و ارتباط آموزش با کار و کوشش و مشارکت جدی مردم در این میدان اشاره کرده اند.ایشان در رهنمودهای خود بر فرهنگ کار و تولید، نظم و انضباط، پشتکار و تحقیق، جهاد و اجتهاد، و ارتباط و پیوند مدرسه و دانشگاه با محیط کار و صنعت و کارخانه و مزرعه تأکید نمودند.
به فرمایشات دیگری از حضرت امام (ره) توجه فرمائید:
«ما امروز باید مصمم باشیم تا در تمام رشته ها جلو بیفتیم. باید در این زمینه کوشش کنید تا مردم باور کنند چیزی از سایرین کم ندارند.» 26/12/60
«آموزش و پرورش دو رکن اصلی است و اسلم در هر دو رکن سفارش اکید فرموده است و پرورش سفارشش بیشتر شده است و اهمیتش هم بیشتر است. پرورش به معنای اینکه در هر جائی که علما مشغول تدریس هستند، علمای دانشگاه و علمای حوزه های علمی قدیمی و استادها در هر جا هستند با این دو رکن مواجهند، رکن آموزندگی و تربیت علمی و رکن پرورش و تربیت اخلاقی و تهذیب نفس. ما اگر فرض کنیم که یک ملتی آموزش و پرورش در آن نفوذ کرد و همة ملت آموزش یافتند به اندازه ای که احتیاجات ملت است و پرورش یافتند و تهذیب نفس کردند و تربیت اخلاقی شدند، ملتی که یک همچو توفیقی را پیدا کند یک ملت نمونه ای خواهد بود و ما حالا هر دو جهتش را عرض می کنیم و چیزهایی که مرتبط به هر دو جهت است. آقایان می دانند، لکن تذکر، باز خوب است. مسئله آموزش و مسئله تعلیم و تربیت علمی، یک مطلبی است که در قرآن کریم، در احادیث اولیاء خدا، از رسول اکرم (ص) تا سایر ائمه هدی ، همه جا ذکر از این قضیه بوده است...»
صحیفة نور ج 17/ص 16- 28/6/61
«امروز رئیس جمهور و دولت و مجلس شورای اسلامی و تمامی متصدیان امور تربیتی در مقابل خداوند قادر و توده های ملت مستضعف مسئول هستیم. «کلکم راع و کلکم مسئول» و باید بدارنید که از مسئولیت های بسیار بزرگ ، مسئولیت دینی و ملی است، مسئولیت در مقابل مستضعفان و مظلومان است و بالاخره مسئولیت در پیشگاه خالق و خلق، آن هم در طول تاریخ آینده مسامحه و سهل انگاری در تعلیم و تربیت ، خیانت به اسلام و جمهوری اسلامی و استقلال فرهنگی یک ملت و کشور می باشد و باید از آن احتراز کرد.»
صحیفة نور ج 17/ص 35 – 1/7/61
2- پژوهش و تحقیقات
یکی از عوامل مهم و اصلی در جهت رشد و ارتقای ملت ما و ملتهای دیگر مسئله پژوهش و تحقیقات ، نوآوری، ابتکار و خلاقیت است که نقش کلیدی و اساسی آن در شکوفائی و استقلال و خودکفایی و پیشرفت هر جامعه بر کسی پوشیده نیست.
کشورهای پیشرفته و به اصطلاح توسعه یافته غربی و شرقی صدها کار تحقیقاتی نو عرضه می کنند و در بخش اختراعات و اکتشافات پیشرفت علمی و فنی و تکنولوژیکی هر روزه صدها حرف جدید می زنند و صدها کشف و اختراع جدید را به ثبت می رسانند، و دهها کتاب جدید و صدها مقاله علمی در سطح جهان منتشر می کنند. اما در کشورهای اسلامی و جهان سوم (یا به تعبیر صحیح تر جهان دوم) در این زمینه بسیار کم کار می کنند و شاید کارهای تحقیقاتی و نوآوری اینها به کمتر از ده درصد کشورهای پیشرفته برسد چرا که بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران و محققینی که با امکانات ملتهای ضعیف و تحت سلطه تربیت شده اند به کشورهای متمکن و غرب پناه می برند. این امر متأسفانه فرار مغزها و مهاجرت نیروهای متخصص و در حقیقت سرمایه های با ارزش ملتهای مستضعف را به دنبال دارد، و این خود خلاء بزرگ و یکی از نقاط ضعف عمده کشورهای مظلوم و تحت سلطه است.
حضرت امام (ره) در خصوص نجات از وابستگی فرموده اند: «شما باید از اول شروع کنید و قصدتان بر این باشد که خودتان مستقل در همه چیز باشید، در فرهنگ مستقل باشید ، در صنعت مستقل باشید و در زراعت مستقل باشید ، وقتی که بنابر این معنا گذاشتید و به این عزم وارد میدان شدید می توانید که کشور خودتان را نجات دهید و کشور خودتان را مستقل کنید و استقلال کشور خودتان را برای همیشه بیمه کنید.» (11/1/60)
دانشمندان و استعدادهای ارزشمند این کشورها خود باید سررشته اصلی علم و تحقیق و ابتکار و تکنولوژی را بدست بگیرند و سازنده و مبتکر باشند و مالک و صاحب اختیار تکنیک و تکنولوژی باشند چون تا از درون جامعه مغزها و اندیشه ها نجوشد و ابتکار و خلاقیت بکار نیفتد، و استعدادها ندرخشند، استقلال واقعی و توسعه ملی و خود اتکائی دست نایافتنی است و دم زدن از آن غلط و نابجاست. چون سرنخ های اصلی و کلیدهای فتح و حرکت در دست دیگران و در اختیار بیگانگان است. لذا باید روحیه تحقیق و ابتکار در جامعه گسترش یابد و مراکز علمی و تحقیقاتی رشد یابند، و به تحقیقات بنیادی و پایه ای و کاربردی توجه شود، و جوانان و دانش پژوهان تشویق شوند تا به تحقیق ، اشتیاق پیدا کنند و انگیزه های رشد و خلاقیت به اضافه انگیزه های عمیق مذهبی توأم با عشق بکار و خدمت به ملت و روحیه فداکاری و سازگاری تقویت شود.
مستضعفان جهان و ملتهای جهان اسلام باید هر روز از دیروز و هر سال از سال قبل زنده تر حرکت کنند و بر شعاع بینش و دانش و معرفت و ابتکار و خلاقیت خود بیفزایند و مرزهای علم و دانش را توسعه دهند و بر قلعه های جدیدی از معرفت بشری و الهی فائق آیند و زنجیرها را یکی پس از دیگری پاره کنند و طبیعت و منابع عظیم الهی را با پنجه ابتکار و تلاش و اندیشه ها و افزایش کار تسخیر نمایند و آخرین اطلاعات جهانی را در اختیار بگیرند و بنیان های علمی و تحقیقاتی آنان چنان قوی و نیرومند باشد که خود در پیشبرد دانش بشریت همچون گذشته سهیم گردند و بلکه مشعلدار علم و فضیلت باشند و با آمادگش علمی و فنی و تحقیقاتی و نوآوری راه آینده با عظمت و درخشان را هموار سازند. مراکز علمی و دانشگاههای ما باید محقق پرور باشند. نیروهای مستعد را برای تحقیق و ابتکار هدایت کنند.
تأکید امام بیدار دلان بر بیداری، آگاهی ، خودباوری ملی، عزم و اراده، تحول ، اصلاح مغزها، تحول در دانشگاه ها، اهمیت دانشگاهها، تأمین نیازهای کشور توسط خودما ، قطع وابستگی به اجانب، انزجار از غرب، اعتماد به نفس و دهها مسئله دیگر همه و همه ، در راستای هدفهای فوق و دستیابی به سرافرازی و سیادت مسلمانان در جهان می باشد.
نمونه ای از بیانات آن بزرگوار را که در منشور بازسازی فرموده اند نقل می کنم:
«مهمترین عامل در کسب خود کفائی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل همه جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به درآمده و نشان داده اند که می توانند کشور را وی پای خود نگه درند. انشاءا... این استعدادها در پیچ و خم کوچه های اداره ها خسته و ناتوان نشوند.
صحیفة سجادیه ج 21/ص36
در بیان شریف امام (منشور بازسازی) این بخش به عنوان مهمترین عامل به حساب امده و این خود نشاندهنده عمق بنش امام رضوان ا... تعالی علیه نسبت به مسائل کشور و اهمیت تحقیقات و توسعه مراکز علمی است.
امام خمینی رضوان ا... تعالی علیه در این بخش سیاست بسیار روشنی را ارائه فرموده و حرف آخر را زده اند و به مشکل با مشکلات نظام تحقیقاتی کشور اشاره فرموده و راه علاج و درمان را نیز ارائه نموده اند جالب اینجاست که امام (ره) به مشکلات نظام اداری ما نیز واقف بوده و از بوروکراسی و تشکیلات اداری که بجای راهگشا بودن گاهی مانع تراشی می کنند نیز اشاره فرموده اند.
با توجه به رشد و پیشرفت سریع علوم و دانش و ابتکارات بشری و اینکه پیوسته دریچه های تازه ای از علوم و معارف دانشمندان گشوده می شود و قله های جدیدی از علم و معرفت فتح می گردد و جهان هر روز شاهد تحوّل و تکامل علوم و فنون و ابزار و ادوات علمی است و این ابزار و آلات علمی و تکنولوژیکی به اضافه ارتباطات و اطلاعات، هر روز راه جدیدی را برای تربیت می گشایند و بر دامنه فرهنگ و تمدن و پیشرفت علمی و قدرت سیاسی و اقتصادی ملتها می افزاید، جوامع اسلامی و کشورهای جنوب و گروه 77 و در رأس آنها ملت بزرگوار و انقلابی ایران باید با یک بسیج عمومی راه را برای رشد و توسعه علم و دانش هموار نماید، و بر قدرت ملی و بین المللی خود بیفزاید، تا موقعیت نیرومند علمی و نی و اطلاعاتی خود را در دنیا نیرومندتر کند و از ملتهای دیگر پیشی بگیرد، زیرا رمز موفقیت ما موفقیت در بهره برداری و استفاده از خلاقیت ها و ابتکارات و کشف استعدادهای سرشار نسل جوان، همراه با اخلاق و معنویت و ایمان و فضیلت است. بدیهی است خداوند متعادل سرمایه های فراوان انسانی و توانائی های معنوی و مادی و نیروی توکل به قدرت لایزال الهی در اختیار ما قرار داده و راه مجد و عظمت را به ما آموخته است.
لذا در مقایسه بین سرمایه های مادی و منابع طبیعی با سرمایه های انسانی و معنوی، باید سرمایه های انسانی و معنوی را جایگزین کرد که سرمایه انسانی خود ، پول ساز ، قدرت ساز و مایه عزت و شکوه و حیات و شکوفائی منابع دیگر است، و باید دانائی، پژوهش ، تحقیقات و سرمایه معنوی و ارتقای نیروی انسانی را جایگزین سرمایه های دیگر نمود.
زمان گرچه زمان کامپیوتر و اطلاعات و ماهواره و انرژی و تکنولوژی و طراحی و ابتکار و مدیریت جدید و تخصصهای پیچیده و موج سوم و محیط زیست و جنگ اطلاعات و برنامه ریزی و استراتژی اطلاعاتی و تخصصها و خدمات مربوطه است، اما همه وابسته به انسانها و خلاقیت فکری انسانها هستند. برنامه ریزی و مدیریت و طراحی و بهره برداری ، به رشد مغزها وابسته است. لذا تحقیقات ، تکنولوژی ، دانش فنی، علم و مدیریت، کلید رشد و توسعه است و نیروهای مومن و انقلابی و دلسوز جهان باید در این راستا مشعل پرقدرت علم و دانش بشری را بدست بگیرند و آن را در راستای اهداف انبیاء هدایت نموده و بالنده سازند و بر علم و دانش حاکم باشند و از راه علم و دانش بشریت را به سمت رفاه و عدالت و عزت و فضیلت سوق دهند.
باید ره صد ساله را یکساله بلکه یک شبه پیمود و باید مالک و صاحب اختیار تکنولوژی و ابزار و ادوات علم و تحقیق شد و از تجزیه بشریت در این رابطه استفاده کرد و باید فرهنگ علم و تحقیق و علم پروری و دانش دوستی و بها دادن به تحقیقات و محققین در جامعه رشد کند و مراکز علمی و تحقیقاتی به معنی واقعی کلمه توسعه پیدا کند. بدیهی است در سایه باروری مغزها ، صنعت و دانش فنی به معنی صحیح و واقعی کلمه ارتقاء خواهد یافت و ملاک پیشرفت و شاخص سنجش رشد و توسعه، رشد ابتکارات علمی و فنی و به روز بودن اطلاعات است و بکار گرفتن همة اینها در جهت تحقق هدفهای والای الهی و اندیشة عدالتخواهی انسان، ارزش واقعی خود را باز می یابد.
نقش های معلم
اکنون این پرسش عمده مطرح می شود که در این راه پیچیده و دشوار یک معلم چه نقش هایی دارد و دارای چه وظایفی است؟
به بیان دیگر یک معلم شایسته چه نقش هایی را باید ایفا کند؟ با اندک تأمل در زندگی معلمان بزرگ و موفق تاریخ و مطالعه ی سیره ی ائمه ی معصومین – صلوات الله علیهم اجمعین – نقش هایی به شرح زیر مشخص و شناسایی می شوند:
1- معلم در نقش یاد دهنده 10- معلم در نقش راهنما و مشاور
2- معلم در نقش مربی 11- معلم در نقش مدیر آموزشی
3- معلم در نقش انسان ساز 12 معلم در نقش تسهیل کننده
4- معلم در نقش الگو بودن 13- معلم در نقش تکنولوژیست آموزشی
5- معلم در نقش تخصص و حرفه ای 14- معلم در نقش پژوهش گر
6- معلم در نقش معلم 15- معلم در نقش مبلغ مذهبی
7- معلم در نقش اصلاح گر رفتار 16- معلم در نقش انضباطی
8- معلم در نقش اصلاح گر جامعه 17- معلم در نقش قاضی
9- معلم در نقش ناقل فرهنگی 18- معلم در نقش مادر و پدر

 

توجه به معلم و مربی
اگر بنای بررسی در مورد کمبودها؟ و نارساییهای دستگاه تربیت باشد، به نظر می توان آن را سه کلمه خلاصه کرد: معلم ، معلم، معلم، این سخن اغراق آمیز نیست که کل آموزش و پرورش را در معلم خلاصه ببینیم و با وجود او از کمبودهای آن بحث نکنیم. هر گونه اجرای طرح های سازنده و جهت دهنده در تربیت محتاج به معلم و مربی کار آزموده ، آگاه و صاحب نظر است.
انتخاب افراد واجد شایط، فرانه و آگاه و تربیت آنان برای معلمی نسل رکنی مهم در سرنوشت سازی برای جامعه ی در حال و آینده است.
بر اساس اندیشه ای اسلامی و هم بر مبنای ارزیابی خرد، زبده ترین ها باید در کار تربیت باشند. آنان که بازماندگان از کنکور را برای تربیت معلم برگزیدند، خطای تربیتی مهمی مرتکب شده در واقع صدمه ی جبران ناپذیری بر فرزندان این مرز و بوم وارد کردند و هم عزت تربیت را به زیر سؤال بردند.
عاقلان برای چوپانی گاو و گوسفند خود چوپان عاقل و باهوش بر می گزینند.
آیا نسل انسان کمتر از گلة حیوانی است؟
معلم باید از چنان فرزانگی و خردمندی برخوردار باشد که بتواند هوش ها و تیز بینی های شاگردان فرزانه را بپروراند، جهت دهد؛ و از موضعی بالاتر آن را اقناع کند.
در تاریخ اسلام بزرگانی چون فارابی، بوعلی و غزالی در کار تدریس و تعلیم بودند و همه گاه چند گام پیش تر از شاگردان قدم بر می داشتند و هم برای شاگردان افتخار بود، که چنان معلمانی به هدایت ایشان می پردازند.
ایمن مهم است که مردم نیکو بیندیشند سرنوشت، فکر و خرد فرزندان خود را به دست چه کسانی می سپارند و با هم آهنگی با دستگاه تربیت در گزینش معلمان واجد شرایط بکوشند. آن کس که برخوردار از خلاقیت ، خوجوشی ، خودبینشی و خودآفرینی نباشد نخواهد توانست میدان دار این معرکه باشد و نسلی خلاق و دارای دیدی عمیق و ارزیاب با مواضع متنوع و متعدد در برابر شرایط گوناگون بپروراند.
اقتدار معلم بارزترین شاخص توسعه ی فرهنگی
جامعه ای که وارث معلمان مقتدر باشد، به یقین صاحب ارزش های والای فرهنگی و توسعه یافته ترین نهادهای اجتماعی خواهد بود. جامعه ای که بیش ترین معلمان مقتدر را داشته باشد از رشد یافته ترین فرهنگ بهره مند خواهد بود.
جامعه ای که کودکان و نوجوانان آن در کلاس و فضای مهرآگین مدرسه و نیز در کانون پر حبت خانواده با معلمان اولیای محبوب و مقتدر محشور باشند از همة آسیب پذیری های اجتماعی در امان می مانند.
جامعه ای که در آن افراد هوشمند، سرآمد و خلاق در کسوت معلمان مقتدر سنگربان عرصه های فرهنگ و تعلیم و تربیت باشند، چندان نیازی به زندان ؟ و کانون های اصلاح و تربیت کودکان و نوجوانان بزهکار نخواهد داشت.
جامعه ای که بخواهد سررشتة علوم و فنون برتر و فناوری نو را به دست گیرد باید بیش ترین بها را برای تربیت تفکر خلاق و ذهن های نوآور قائل شود این امر مقدور و میسر نخواهد شد مگر با وجود معلمان مقتدر و خلاق و نظام پویای تعلیم و تربیت ، برنامه های جامع و فراگیر و محتوایی متناسب و کارآمد.
تدریس همچون هنر و علم
هرگاه دربارة تدریس صحبت می شود این سؤال غیر قابل اجتناب پیش می آید که آیا تدریس هنر است یا علو ؟
بسیاری از افراد تدریس را هنر می داند و معتقدند که معلمان باید بر تجربیات شخصی، احساسات و ارزشهایی متکی باشند که خارج از حیطة علم است. عده ای به تدریسهمچون علم می نگرند و معتقدند ابعاد حیاتی آموزش را می توان به عناصری تجزیه کرد که با روشهای علمی قابل مطالعه باشد، کدام درست می گویند؟ تدریس هنر است یا علم؟
ما معتقدیم تدریس هم هنر است و هم علم، حرفة پیچیده و دشوار معلمی احتیاج به هنرمندی و اطلاعات علمی دارد. تدریس هنرمندانه مسلماً با عواطف و ارزشها، و همان طور که برخی گفته اند، با روح معلم خوب آمیخته است، برخی از معلمان چنان در کار خود، یعنی پرورش دانش آموزان، غرق می شوند که به نقاشان ، مجسمه سازان و موسیقیدانان ، در حالت خلق آثار هنری، شباهت پیدا می کنند.
معلمان خوب ، خلاق هستند و مشکلات خود را با ابداع روشهای تدریس و تدوین مواد آموزشی مناسب حل می کنند. تعلیم و تربیت در مقام علم از روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، عادت شناسی، زیست شناسی، پزشکی و بسیاری از علوم دیگر بهره می گیرند تا موجبات تدریس کارآمد را فراهم سازد.
معلمان در فرایند تدریس از روشهای علمی متعددی مانند، تولید فرضیه، آزمایش فرضیه و مشاهدة نتایج استفاده می کنند.
در تدریس خوب، علم و هنر به طور پیچیده در هم تنیده اند.
یادگیری مادام العمر
بهترین معلمان کسانی هستند که اوقات خود را صرف یادگیری می کنند. البته همة معلمان دانش آموز خوب نیستند. وقتی اسکاروایلد می نویسد که: «هر کس در یادگیری ناتوان است به شغل معلمی روی می آورد» در واقع احساس برخی از مردم را منعکس می سازد. «وایلد 1904»
این نظریه بدبینانه دربارة معلمان متأسفانه ، حتی امروز نیز تا حدودی صحیح است، زیرا برخی از معلمان با شروع کار تدریس یادگیری را کنار می گذارند.
جهان در حال تغییر از کنار آنها می گذرد و به سارعت ایشان را در وضعیتی قرار می دهد که دیگر آمادگی تدریس کارآمد را ندارد.برعکس ، معلمان خوب تحولات مربوط به رشتة خود را تعقیب می کنند و دائماً مهارتهای خوب قبلی خویش را افزایش می دهند.
معلمان خوب همواره در حال یادگیری هستند. آنها خد نیز شاگردانی متعهدند.
روان شناسی تربیتی و تدریس کارآمد
این نامعقول است که فردی بی اطلاع از روان شناسی مسئولیت تعلیم و تربیت جوانان را برعهده بگیرد، همان گونه که کسی از پدیدة صدا اطلاعی ندارد، نمی تواند قطعه ای موزون بیافریند.
باور عمومی روان شناسان تربیتی به وضوح در اولین کتابی که با عنوان روان شناسی تربیتی، نوشته ی هاپکینز انتشار یافت بیان شده است. به نظر ما، آموزش مطلوب زمانی انجام می پذیرد که معلمان اصول روان شناسی را با تدبیر کامل به کار بندند.
به بیان ساده، روان شناسان تربیتی آن بخش از روان شناسی است که به کاربرد اصول روانشناسی در موقعیتهای آموزشی و پرورشی اختصاص یافته است. البته، اغلب روان شناسان تربیتی معتقدند که روان شناسی تربیتی مقوله ای فراتر از کاربرد اصول از پیش کشف شدة روان شناسی در نظام آموزش و پرورش است.
بسیاری از روان شناسان تربیتی به تدریس اشتغال دارند و درس روان شناسی تربیتی جزء لاینفک برنامه های تربیت معلم است.
تعداد زیادی از روان شناسان تربیتی نیز به کار تحقیق مشغولند و تلاش می کنند، تا فرایند اموزش یادگیری را بهتر بشناسند.
روان شناسان تربیتی ، یادگیری و رشد انسان و روشهای تدریس را در تحقیقات خویش مطالعه می کنند، و از طریق به کار بردن روشهای علمی در زمینة سؤالاتی که متصدیان تعلیم و تربیت دربارة فرآیند آموزش یادگیری مطرح می سازند، این مهم را به انجام می رسانند یکی از وظایف روان شناسی روان شناسان تربیتی تحقیق دربارة مؤثرترین روش تدریس است.
در بخش دیگر این تحقیق مهارتها و دانش معلمان مقتدر و کارآمد فهرست خواهد شد که محصول تحقیقات روان شناسان تربیتی دربارة تفاوتهای معلمان موفق و ناموفق می باشد.
محدودیت معلمان در ارائه ی سبکهای جدید
معلمان در انتخاب روش ارائة مواد درسی کلاس خود دارای اختیار هستند. معلم برنامه کلاسی و روشهای آموزشی خود را تنظیم می کند. ولی مطالعه های مربوط به نواوری در برنامة آموزشی در کلاس، نشان می دهد ، معلمانبه ندرت سبکهای جدید و مشخص از الگوهای تدرس برای خود ابداع می کنند.
بدین ترتیب معلم چگونه باید برای تنوع و داشتن انعطاف در کلاس طرح ریزی کند؟
کاربرد روان شناسی تربیتی برای تصمیم گیری
پنج وظیفة تدریس
فرایند پنج وظیفة اولیه را بردارد:
1- انتخاب هدفها
2- شناخت خصوصیات دانش آموزان
3- شناختن و به کار بردن نظریات مربوط به ماهیت فرآیند یادگیری
4- انتخاب و به کارگیری روشهای تدریس
5- ارزشیابی یادگیری دانش آموزان
هر یک از این وظایف مسائلی را برای معلمان و برای دانش آموزان ایجاد می کند. روان شناسی تربیتی می تواند به معلمان کمک کند تا در کوششهای خود برای حل این مسائل تصمیمات عاقلانه تری بگیرند. معلم باید نظریاتی را دربارة ماهیت فرآیند یادگیری به کارگیرد و اقدامات مربوط به تدریس را که نقطه ی اتصالی است بین آنچه از چگونگی یادگیری دانش آموزان می دانیم و آنچه مربوط به چگونگی ایجاد انگیزش در آنان است، طراحی کند.
توانایی صحبت کردن
روش بحث و گفتگو می تواند در پرورش توان صحبت کردن بسیار مؤثر باشد. دانش آموزان به کمک این شیوه برای تمرین اظهار نظر کردن به گونه ای روشن با تلفظ و ساختار دستوری درست و جالب توجه فرصت لازم به دست می آورند. دانش آموزانی که قط می خوانند، گوش می دهند، می نویسند و حفظ می کنند، در صحبت کردن خود انگیخته تمرین بسیار اندک دارند.
صحبت کردن حداقل با اندازة نوشتن در جامعة امروز دارای اهمیت است، و بالبداهه سخن گفتن از همة مهارتها مهم تر است. دانش آموزان نیازمند این توانایی هستند که در گفت و شنود بحث گروهی با ذهن «فعال» افکار خود را بسنجند و نظرهای خود را روشن بیان کنند. این هدف با توانایی شرکت در خود بحث تفاوت دارد. شرکت در بحث بیشتر هدفی هیجانی و اجتماعی محسوب می شود. توانایی صحبت کردن به مهارتهای روانی – حرکتی و شناختی نیاز دارد. یعنی توانایی سخن گفتن به شیوه ای واضح و روشن، قابل شنیدن ، درست، موجز، و منطقی و متناسب با موقعیت و موضوع ، تدریس به شیوة بحث گروهی این فرصت را به دانش آموزان می دهد که به طور جبری استعداد فصیح سخن گفتن خود را نمایان سازند و با مشاهده و توجه به سخن دیگران ، مهارت بیشتری برای بهتر سازی نحوة صحبت کردن خود کسب کنند.
نقش معلم
هر چه معلم بیشتر صحبت کند دانش آموزان کمتر صحبت می کنند و کمتر بهره می برند که خود دلیل خوبی بر به حداقل رساندن مشارکت معلم است. او بحث را آغاز می کند و سپس شنونده ، نظاره گر، و شاید با ذکر نام دانش آمزان با اشاره کردن یا تکان دادن سر ، سرپرست جلسه می شود.
برخی از معلمان ریاست جلسه را برعهدة دانش آموزان می گذاند ، تا بتوانند به شکل آزادتر به سخنان شرکت کنندگان توجه کنند و نیز مانع مخاطب واقع شدن خود، به جای دیگر دانش آموزان ، شوند. در بهترین شکل ، اگر معلم فقط شنونده باشد، دانش آموزان موضوع بحث را پیش می برند به گونه ای که دربارة آن توضیح می دهند. در مورد تعریف ها و فرض ها به توافق می رسند. به بررسی و تحلیل کافی بودن اظهارات و ربط داشتن مثالها و قیاسها می پردازند، و بتدریج به توافق می رسند یا مسأله را به نقطه ای مجادله انگیز می رسانند در این میان هر چند معلم سکوت اختیار کرده است نقشی دشوار دارد. یادداشتمی کند و گفته ها را پی می گیرد، بحث را تحلیل و ارزیابی ، منطقی بودن ، ربط داشتن و مبتنی بر واقع بودن را می سنجد.
در میان نهادن این افکار با دانش آموزان دارای اهمیت است ولی این امر نباید شامل طرح انتقاد شخصی باشد یا وقت زیادی از جلسه را به خود اختصاص دهد. «نیت ل . گیج – 1374»
درک معلم از حافظه
بسیاری از معلمان قبل از آن که آموزش موضوع جدیدی را آغاز کنند، از کودکان می خواهند از آنچه دربارة آن موضوع می دانند یا بدان مربوط می دانند سخن گویند. «نقشه طرحوارة»
به دست آمده به کودک کمک می کند تا مفاهیم موجود خود را با محتوای آموزش ربط دهد و آموزش را معنادار می کند.
همة ما چیزهایی دربارة حافظه می دانیم، برخی از تجارب را حتی اگر سالها قبل کسب شده باشند ، می دانیم و می توانیم به سادگی به یاد آوریم. برخی از مطالب مانند اسامی و تاریخ رویدادها، که دانش آموزان به اجبار در شب امتحان به ذهن خود تحمیل می کنند، ظرف چند ساعت فراموش می شوند.
دانش آموزان سعی می کند مطالب زیادی را به خاطر بسپارند ، از جمله اسامی آشنایان جدید، شماره تلفن فرد مورد علاقة خویش ، بیست کلمة جدید انگلیسی برای امتحان فردا یا فرمول شیمیایی نیتروگلیسیرین، ما هم مانند معلم ها معتقدیم که دانش باید، حتی سالها پس از آن که دانش آموزان فارغ التحصیل شدند، اگر در حافظه بماند یا به نحوی به کار نیاید، چندان فایده ای ندارد و ممکن است. اصلاً به درد نخورد. معلمن موفق طوری تدریس می کنند که احتمال یاداوری اطلاعات مهم را حتی مدتها پس از فراغت از تحصیل رسمی ، برای دانش آموز فراهم می آورند.
این معلمان چیزی بیش از تغییری موقت در دانش فعلی دانش آموزان انتظار دارند.
یکی از ابعاد کارآمد ی معلم رشد درک او از حافظة انسان است.
در صورتی که یادگیری معنادار نباشد احتمال دارد که مطالب ناچیزی در خاطر باقی بماند. انچه یادگیرنده انجام می دهد برای حافظه حیاتی است. فعالیتهای دانش آموز در آزمایشگاه به او کمک می کند تا مفاهیم و اصولی را که در کلاس فرا گرفته است، معنادارتر و به یادماندنی تر کند.
در نتیجه درک معلم از حافظه و یادگیری عمیق دانش آموزان باعث به وجود آمدن تعلیم و تربیت کارآمد و توسعة فرهنگ و علوم و فنون در جامعه خواهد بود.
نظریة انگیزشی مازلو
میل به امنیت و محبت نیاز اساسی همة انسانهاست. نیازهای اولیه باید ارضا شود تا نوبت به گسترش نیازهای سطح بالاتر رسد.
آبراهام مازلو که بسیاری او را بنیانگذار روان شناسی انسان گرایانه می دانند (مثلا ، کوری، 1977، هماچک، 1987) ، طرح یک نظریه ی انگیزشی است که تأثیر بسیار مهمی در آموزش و پرورش آمریکا داشته است. نظریه ی او مبتنی بر این مفهوم است، که ارضای نیازها «مهمترین اصل زیربنای رشد است» «مازلو ، 1968، ص 55»
از نظریة مازلو مهمترین خصوصیت انگیزش، «تنها اصل کلی که علایق متنوع انسان را به یکدیگر پیوند می دهد» گرایش به نیاز جدید و بالاتر است که با ارضای نیازهای پایین تر ظهور می کند وقتی نیازهای اولیه ، مانند نیاز به ایمنی ، ارضا شود ، نیازهای دیگر همچون نیروهای انگیزاننده جایگزین آنها می شود انگیزة افراد مستقیماً برخاسته از نیازهای آنهاست و لذا انسان در رفتار خویش به ارضای نیازهایش گرایش دارد. «مازلو 1987»
کازلو هفت سطح اصلی نیاز به شرح زیر در نظر گرفت
جسمانی، ایمنی، تعلیق و عش، احترام، خودشکوفایی، دانستن و درک کردن و زیبایی شناسی.
مازلو جهار نیاز اولیه را نیازهای کمبودی نامید، زیرا وقتی در انسانهاکمبودی پدید می آید. کمبود غذا، کمبود ایمنی، نبود عشق و فقدان احترام برانگیخته می شوند تا او نیاز خود را تدمین کند.
مازلو می گفت مردم زمانی برای ارضای سه نیاز دیگر که آنها را نیازهای وجودی می نامد ، برانگیخته می شوند؛ که نیازهای کمبودی ایشان پاسخ گفته شده باشد. نیازهای وجودی، نه به دلیل کمبود، بلکه به علت علاقه ی اساسی انسانها به خود شکوفایی، دانش و زیبایی برانگیخته می شوند.
در نظام پیشنهادی مازلو، نیازها مراحلی هستند که باید در مسیر حرکت به سمت رشد خود از آنها گذر کرد. این مراحل شکل سلسله مراتبی دارند ، یعنی هر مرحله از نیاز، قبل از آن که نیاز مرحلة بعد برانگیخته شود ، باید ارضا شده باشد.
شکوفا کردن استعدادهای جوانان
نگرش اسلام به استعدادهای افراد
علامه طباطبایی در ذیل آیه ی شریفه
ولو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لایزالون مختلفین
اگر پروردگارت خواسته بود، همه مردم را یک ات کرده بود، ولی پیوسته مختلف خواهند بود. (هود /118) می نویسد، اختاف طبایع اجتناب ناپذیر است، چیزی که هست یک نوع از اختلاف، اختلافی است که در عالم از آن چاره ای نیست و آن اختلاف طبایع است که منشاء اختلاف بنیه ها می گردد. آری ترکیبات بدنی در افراد اختلاف دارد و این اختلاف در ترکیبات بدنی باعث اختلاف در استعدادهای بدنی و روحی می شود و با ضمیمه شدن اختلاف محیطها و آب و هواها، اختلاف سلیقه ها و سنن و آداب و مقاصد و اعمال نوعی و شخصی در مجتمعهای انسانی پدید می آید و خدای تعالی هم در قرآن کریم این اختلاف را به خود نسبت داده است و فرموده :

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  43  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله توسعه فرهنگی

رساله مجتمع فرهنگی آموزشی

اختصاصی از فی گوو رساله مجتمع فرهنگی آموزشی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رساله مجتمع فرهنگی آموزشی


رساله مجتمع فرهنگی آموزشی

دانلود رساله پایان نامه معماری طراحی مجتمع فرهنگی آموزشی 166 صفحه با فرمت word

 

 

 

 

 

فهرست مطالب
مقدمه : 8


فصل اول :کلیات تحقیق 9
بیان ضرورت های مطالعه و طراحی: 9
بیان ضرورت های کمی: 9
بیان ضرورت های کیفی: 10
اهداف پروژه: 11
اهداف عام: 11
اهداف خاص: 11
مبانی نظری عام: 12
محل قرارگیری سایت: 13


فصل دوم :مطالعات پایه 15
فرهنگ 15
تعریف فرهنگ 15
تعریف فرهنگ به معنای خاص ( نظام فرهنگی) 15
تعریف فرهنگ عمومی 16
تعاریف فرهنگ از دید جامعه شناسان 17
فولکور ( folkore ) یا فرهنگ مردمی 18
انواع فرهنگ 19
فرهنگ نمادی 19
فرهنگ نهادی 19
فرهنگ متبلور 19
فرهنگ مادی 20
فرهنگ غیر مادی 20
ویژگیهای فرهنگ 20
ایستایی فرهنگ 21
عناصر فرهنگی 21
فرهنگ پذیری 22
خصوصیات فرهنگ پذیری 22
فرهنگ پذیری در عصر حاضر 24
تاثیر فرهنگ بر فضا 27
تحول فرهنگی و تهاجم فرهنگی 27
فرهنگ و تمدن 28
فرهنگ و هنر 29
فرهنگ و ارتباط 30
فرهنگ و شخصیت 31
توسعه فرهنگی : 32
ضرورت پرداختن به فرهنگ 33
تاثیر فرهنگ بر فضا : 33
اوقات فراغت: 37
مفاهیم و تعاریف 37
اوقات فراغت، ضرورتها و کارکردها: 38
اوقات فراغت و اسیب پذیری اجتماعی 38
رابطه فراغت با نظام اجتماعی 39
فراغت و فرهنگ 39
چگونگی گذراندن اوفات فراغت و نیازهای اجتماعی 40
مجموعه های فرهنگی 41
مراکز فرهنگی: 42
حوزه بندی فرهنگسراهاو مجموعه های فرهنگی 44
برنامه ریزی عمومی: 44
حوزه فعالیت 44
حوزه فعالیت های هنری 44
حوزه فعالیتهای اقتصادی 44
حوزه ی فعالیتهای ورزشی 45
حوزه ی فعالیت های آموزشی 45
حوزه ی فعالیتهای مذهبی 45
حوزه ی فعالیتهای اجتماعی 46
مخاطب شناسی 47
ویژگی های گروههای مخاطب 47
نقش فرهنگسرا در تأمین نیازهای فرهنگی گروههای مخاطب 52
ارزیابی کلی 54
نیازها و تمایلات مخاطب: (دلایل بازدیدهای فرهنگی) 55


فصل سوم: مطالعات زمینه: 58
سیرتحول ساختاری شهر مشهد 58
مقدمه 58
وضعیت کالبدی شهر 58
موقعیت جغرافیایی شهر مشهد 61
وضعیت تابش افتاب 62
بررسی وضعیت حرارتی شب و روز 63
مواقع گرم و مواقع سرد سال : 63
خلاصه و نتیجه گیری : 64
- جهت خیابانها 66
- موقعیت فضای سبز 66
وضعیت اقلیمی شهر مشهد : 67
دما و رطوبت هوا : 67
بارندگی : 69
باد 69
اهداف مطالعات اقلیمی 69


فصل چهارم: تجزیه و تحلیل سایت 72
معرفی سایت مجموعه 72
دلایل انتخاب محدوده کوهسنگی بعنوان سایت پروژه 72
ویژگی های کارکردی محدوده 73
عوامل موثر در انتخاب سایت : 74
بررسی محدوده کوهسنگی 75
بررسی موقعیت مکان محدوده 75
بررسی سابقه تاریخی کوهسنگی : 76
خیابان کوهسنگی 77
ایوان کوهسنگی 77
بررسی شبکه در دسترسی به محدوده 77
ویژگی های کارکردی محدوده 78
بررسی طرح تفضیلی و طرح جامع در رابطه با محدوده کوهسنگی 79
تقسیم بندی کلی مجموعه فرهنگی- تفریحی کوهسنگی 80
عوامل تاثیر گذاراقلیمی و مشخصات زمین 81
منظر مناسب و نامناسب 81
بررسی عناصر شاخص موجود در محدوده 81
نحوه برخوردبه های سایت مجموعه و هم پیوندی با بافت پیرامون و بلا فصل 82
کاربریهای مجاور سایت و تاثیرات متقابل انها: 82
خصوصیات و نیازهای فرهنگی و تاثیرات مجتمع های اطراف سایت : 82


فصل پنجم :ضوابط و استانداردهای طراحی 84
معماری ارگانیک 84
معماری ارگانیک 84
تعاریف معماری ارگانیک 86
ویژگی های معماری ارگانیک 87
ضوابط و استانداردها 87
فضاهای اموزشی: 87
فضاهای پژوهشی- تحقیقاتی 87
فضاهای اطلاع رسانی 88
فضاهای نمایشگاهی و گالری ها 88
فضاهای خدماتی – رفاهی 88
فضاهای اداری 88
فضاهای باز مجموعه 89
تالارها 89
فضای سن : 90
عوامل موثر در طراحی سالن 91
ملاحظه سایت : 91
قرارگیری درساختمان 91
ظرفیت سالن 91
حجم 91
فرم 91
شیب کف سالن 92
صندلی ها 92
خروجی های سالن : 93
نمایشگاه ها و گالری ها 94
عوامل موثر در طراحی 94
خصوصیات سالن نمایشگاه 94
معماری داخلی نمایشگاه 95
بخش نقاشی 95
کارگاهها و آتلیه های نقاشی: 95
کتابخانه 95
فضاهای عمومی کتابخانه : 96
فضاهای قرائت و مطالعه 96
محل کنترل 96
محل راهنمایی 96
میز جستجو 96
موضوعات 96
قفسه های ستونی کتاب 97
واحدهای قفسه بندی 97
محلهای کار جهت کارکنان 97
کیفیت سطوح و سرویسها 97
رستوران و کافی شاپ 97
اتاقهای فرعی 98


فصل ششم:بررسی نمونه های موردی 98
 بررسی نمونه های مشابه 99
فرهنگسرای خاوران : 99
فرهنگسرای نیاوران 105
فرهنگسرای نقش جهان – پارس: 106
فرهنگسرای هشت بهشت: 109
بررسی نمونه های خارجی: 110
مرکز فرهنگی Torsharn : 111
پارکهای فرهنگی 113
موزه هنری کیمبل : 114


فصل هفتم :جمع بندی و نتایج 117
فضاها و فعالیتهای درون سایت 117
ساختمان مجموعه 117


فصل هشتم:تدوین مبانی طراحی 126
تدوین مبانی طراحی پروژه 126
مبانی نظری طرح- مبانی طراحی معماری 126
انگیزه ایجاد این فعالیتها 127


فصل نهم : برنامه فیزیکی 128
مبانی تدوین برنامه فیزیکی 128
فضاهای مورد نیاز برای فرهنگسرا 131
فضای آموزشی 131
فضاهای پژوهشی – تحقیقاتی 131
فضاهای اطلاع رسانی 132
فضاهای نمایشگاهی وگالری ها 132
فضاهای تجاری 132
فضاهای خدماتی – رفاهی 132
فضاهای اداری 133
فضاهای باز مجموعه 133
استانداردها 134
تعریف استاندارد 134
فضاهای فرهنگی 135
کتابخانه 135
گالری و نمایشگاه دائمی 136
کارگاههای هنری 136
آمفی تئاتر سرپوشیده 137
آمفی تئاتر تابستانی 137
فضاهای آموزشی 138
فضاهای اداری 138
فضاهای رفاهی ـ خدماتی 140
راهروها 140
پله ها 140
خدمات عمومی 141
محوطه و فضای باز 141
پارکینگ اختصاصی 142
پارکینگ عمومی 142
سرویس های بهداشتی 142
سرایداری و نگهبانی 142
بخش فستیوالها در جشنها در فضای آزاد 143
بررسی نسبت فضایی نمونه ها 143
مساحت و نسبت فضاهای [مجموعه فرهنگی خاوران] 144
مساحت و نسبت فضاهای [مجموه فرهنگی امام رضا (ع)] 145
برنامه فیزیکی پروژه وتعیین عملکردها 147
برنامه فیزیکی و سطح زیر بنای پروژه 148


فصل دهم : قابلیت سنجی اراضی 162
قابلیت سنجی جهت دستیابی به سایت 162
بررسی طرح تفضیلی و طرح جامع در رابطه با محدوده کوهسنگی 163
تقسیم بندی کلی مجموعه فرهنگی- تفریحی کوهسنگی 164
سایت آنالیز سایت انتخابی در باغ فرهنگی کوهسنگی 165
بررسی دسترسیها در داخل محدوده 165
بررسی همجواریهای سایت 165
بررسی دسترسیهای سواره و پیاده 166
بررسی دستریهای اصلی سواره و پیاده به سایت 166
بررسی وضعیت موجود سایت 167

مجتمع آموزشی، مجتمع فرهنگی، مجموعه آموزشی، مجموعه فرهنگی، مجموعه آموزشی فرهنگی، رساله مجتمع فرهنگی آموزشی , دانلود رساله مجتمع فرهنگی آموزشی ، رساله معماری مجتمع فرهنگی آموزشی،دانلود پایان نامه مجتمع فرهنگی آموزشی،  پایان نامه مجتمع فرهنگی آموزشی, پایان نامه طراحی مجتمع فرهنگی آموزشی، مطالعات مجتمع فرهنگی آموزشی , برنامه فیزیکی, طراحی, پروژه, طراحی معماری,ریز فضاها،پلان، مجتمع فرهنگی آموزشی، رساله معماری، پایان نامه معماری، مطالعات معماری ، رساله ی مجتمع فرهنگی آموزشی، رساله مجتمع فرهنگی آموزشی ، پایان نامه معماری مجتمع فرهنگی آموزشی، دانلود پایان نامه مجتمع فرهنگی آموزشی

 


دانلود با لینک مستقیم


رساله مجتمع فرهنگی آموزشی

دانلود مقاله تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
دوستان گرامی، اجازه دهید سخنانم را با یکی از پارگراف‌های مشهور نوشته شده به زبان فارسی آغاز کنم. این یک پدیده‌ی نادر است که ما در زبان فارسی پاراگراف مشهوری داشته باشیم. ابیات منظوم و برخی جملات قصار و قطعات کوتاه سعدی و خواجه عبدالله انصاری برای ما امور آشنا و روزمره‌اند اما کمتر می‌توان نوشته‌ای منثور و بخصوص معاصر را یافت که، لااقل در بین اهل نظر، شناخته شده باشد. مثل: «من این‌ها را برای سایه‌ام که روی دیوار افتاده است می‌نویسم» به قلم صادق هدایت. باری، یکی از این معدود پارگراف‌ها اینگونه آغاز می‌شود: «غربزدگی می‌گویم همچون وبازدگی، و اگر بمذاق خوش آیند نیست بگوئیم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی ست در حدود سن زدگی. دیده‌اید که گندم را چگونه می‌پوساند؟»
این نخستین جملاتی ست که جلال آل احمد کتاب غربزدگی‌اش را با آن شروع کرده است. و بنظر من بیان همین کلمات است که امروز ما را دور از وطن خویش در اینجا زیر یک سقف گردآورده، تا به ضرب و دنگ تحقیق و «پی پِر» و کنفرانس و سمینار بکوشیم دریابیم که چه بلائی به سر ما آمده است.
شاید آنچه گفتم بنظر شما اغراق آمیز بیاید؛ اما آنانی که در دو دهه‌ی ١٣٤٠ و ١٣٥٠ جوانی خود را در جریانات روشنفکری ایران گذرانده باشند خوب می‌فهمند که من چه می‌گویم. اصلا بگذارید در چند جمله آن جریان را خلاصه کنم و برای این کار کمی از خود و هم‌نسلانم بگویم: در سرآغاز دهه‌ی ٤٠ ایرانی (که مصادف بود با سرآغاز دهه‌ی ٦٠ میلادی و در مغرب زمین همراه بود با جریان هیپی‌ها، سنت شکنی‌ها، خیزش‌های دانشجوئی و رادیکالیسم فرهنگی) من، همراه با یارانی همچون داریوش آشوری، بهرام بیضائی، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی، اکبر رادی، احمدرضا احمدی و چند تن دیگر، نخستین ایام بیست سالگی‌مان را آغاز می‌کردیم و سقفی که ما را بدور هم جمع می‌کرد دانشگاه تهران بود. هشت/نه سالی از کودتای ٢٨ مرداد می‌گذشت. یعنی، ما اغلب کودک بودیم وقتی که آن جریان رخ داد. پس، کینه‌ی سقوط مصدق و بازگشت شاه در دل ما چندان جائی نداشت. و اگر مشکلی هم با شاه داشتیم مشکلی مربوط به خود او بود.
آن روزها در آمریکا، که از پس ٢٨ مرداد ٣٢ در کشور ما حرف اول را می‌زد، چهره‌ی جدیدی به تخت ریاست جمهوری نشسته بود که برنامه‌هایش با برنامه‌های ژنرال آیزنهاور و معاونش نیکسون متفاوت بود. او از مسائلی همچون حقوق بشر و دموکراسی دم می‌زد ـ حرف‌هائی که در آن روزگار بیشتر به شوخی شبیه بود. یادم است یک روز داریوش آشوری بطعنه پیشنهاد کرد که نامه‌ای به پرزیدنت جدید، آقای جان اف کندی، بنویسیم و بگوئیم حالا که حضرتعالی در حال تأمین حقوق بشر هستید یک فکری هم برای اضافه حقوق بشر بفرمائید. منظورم این است که بگویم کسی باور نداشت که آدمی در آن سوی دنیا به تخت بنشیند و منشاء تغییراتی عمیق در سوی دیگر دنیا شود. اما چنین شده بود. مثل این بود که منتظر بوده‌اند تا ما دبیرستان را تمام کنیم و پا به دانشگاه بگذاریم تا سکوت وحشت زده و هشت/نه ساله‌ی بعد از ٢٨ مرداد شکسته شود. دانشگاهی که ما در آن پا گذاشته بودیم یکپارچه آتش بود. همین زنده یاد پروانه اسکندری (قبل از آنکه همسر داریوش فروهر شود) را که بچاقوی وزارت اطلاعات اسلامی تکه تکه شد من اولین بار در همان سال‌ها جلوی دانشکده هنرهای زیبا دیدم که روی پله‌ها ایستاده بود و علیه دیکتاتوری سخن می‌گفت. دیکتاتوری هم بنظر می‌رسید که رفته رفته دارد وا می‌دهد. نشانه‌اش اینکه مطبوعات هم آغاز به سخن گفتن کرده بودند. خبر رسید که موسسه‌ی کیهان در پی انتشار دو نشریه‌ی جدید است یکی بنام «کتاب هفته» و دیگری بنام «کتاب ماه». قرار بود اولی را احمد شاملو سردبیری کند و دومی را جلال آل احمد. یکی توده‌ای از حزب توده برگشته اما وفادار به سوسیالیسم و دیگری نیروی سومی از نیروی سوم برگشته اما وفادار به سوسیالیسم. انتشار کتاب ماه به آل احمد فرصت داد که کتابی را که به تازگی تمام کرده بود و «غربزدگی» نام داشت بصورت جزوه جزوه و ماه به ماه در همین کتاب ماه منتشر کند. قسمت اولش هم همینگونه منتشر شد اما در شماره‌ی دوم جلویش را گرفتند و کتاب ماه شماره‌ی سومی هم نداشت. آل احمد ظاهراً کتاب ماه دوم را بی‌جزوه‌ی غربزدگی منتشر کرد و آرام کنار کشید. اما در این کنار کشیدن داستان دیگری هم در کار بود.
در پی انتشار همین شماره‌ی دوم بود که، در یک عصر بهاری، من و بهرام بیضائی به دفتر کتاب ماه و بدیدار آل احمد رفتیم. آن روزها بهرام با او بیشتر محشور بود تا من. و او خواسته بود بهرام را ببیند و بهرام هم مرا با خود برده بود. آنجا بود که معلوم شد که آل احمد، در همان ابتدای شروع کار در کتاب ماه، همه‌ی جزوه‌ها را چاپ کرده بود و فقط قرار بود در هر شماره یک جزوه را به کتاب ماه الصاق کنند. و حالا که الصاق جزوه‌ها ممنوع شده بود، آل احمد شتابزده جزوه‌ها را بصورت کتاب سنجاق کرده و بدون برش لب کتاب‌ها آنها را از صحافی خارج کرده بود و تصمیم گرفته بود که آنها را، که از تعدادشان خبر ندارم اما نباید بیش از ١٠٠٠ جلد بوده باشد، از طریق «برو بچه‌ها» پخش کند. آنروز عصر از دفتر کتاب ماه که بیرون آمدیم زیر بغل من و بهرام چند جلد کتاب بود پیچیده در کاغذ‌های کاهی. و ما پخش کننده‌ی کتاب ممنوعه‌ای شده بودیم که فقط از محتویات فصل اول یا جزوه‌ی اولش با خبر بودیم.
کتاب مثل نقل و نبات بین رفقا پخش شد و بحث «غربزدگی» برای ما شد همان چیزی که امروزی‌ها به آن «گفتمان» می‌گویند. (و همینجا، بعنوان نکته‌ی معترضه بگویم که دیده‌ام این روزها بسیارانی خیال می‌کند که «گفتمان» واژه‌ی شیک تری است برای گفتگو و گپ و مصاحبه؛ و اغلب در رادیو و تلویزیون‌ها می‌شنوم که به هم میگویند بیائید با هم گفتمانی داشته باشیم. اما آنروز هم، مثل واقعیت امروز، گفتمان غربزدگی امری بود بسا وسیع‌تر از گفتگو ـ چیزی همچون موضوع عام گفتگوی روشنفکران و نجبگان.
کتاب میگفت که ما در درازای مدتی بیش از پنجاه سال کوشیده‌ایم خودمان را با موشک انقلاب مشروطه به قرن بیستم برسانیم و، اگرچه اختیارات شاه و شیخ را بر روی کاغذ قانون اساسی مشروطه محدود کرده‌ایم اما، هرکجا که کار به حقوق ملت و اِعمال دموکراسی کشیده، همانجا سرمان به سنگ خورده است.
ما تازه قرار بود که این حرف‌ها را بفهمیم اما نسل شاملو و آل احمد دیر زمانی نبود که از داغی جنبش ملی کردن صنعت نفت و دست و پنجه نرم کردن با غول بی‌شاخ و دم امپراطوری بریتانیا ـ شکسته و پر ریخته ـ بیرون آمده بودند. آنها دیده بودند که رفیق استالین چگونه دستشان را توی پوست گردو گذاشته و رویش را آن سو کرده تا توده‌ای‌ها را تیربارن کنند. من سال‌ها بعد تلخی این تجربه را در کام رفیق اخیراً از دست رفته‌ام ـ شاهرخ مسکوب ـ هم دیدم، آنجا که از شکنجه قپانی و آویزان شدن از سقف می‌گفت. ملیون و نیروی سومی‌ها هم دیده بودند که آمریکا، در جنگ آنان با بریتانیا، برای‌شان چندان پناهی نبوده است. آن‌ها هم باید از خامی یک سوء تفاهم تاریخی بیرون می‌آمدند. آمریکا در آخرین لحظه مصدق را تنها گذاشته و در زیرزمین سفارتخانه‌اش سپهبد زاهدی را برای کودتا آماده کرده بود. نسل بزرگتر ما نسلی بود تلخ و شکسته. شعرش شعر زمستان اخوان ثالث بود، روشنفکرش در تریاک و هروئین غرق می‌شد و نصرت رحمانی، همچون بلندگوی این پوچی عمیق، از جانب آن نسل سخن می‌گفت.
و حالا آدمی از آن نسل بر آن شده بود تا توضیح دهد که چرا ملت ما بار دیگر در جهش خویش بسوی آزادی و دموکراسی شکست خورده است. او پزشکی شده بود که مرض ما را اینگونه تشخیص می‌داد: «ما به بیمارگی غربزدگی دچاریم. یعنی در برخورد با غرب بجای اینکه بتوانیم تمدن غربی را بشناسیم (یا بقول تقی‌زاده، «سراپا غربی شویم») و ارزش‌های خوب فرهنگی آن را اخذ کنیم (یعنی، بقول دکتر شادمان «اخذ تمدن فرنگی» کنیم) نه تنها در این کار توفیقی نداشته‌ایم بلکه ارزش‌های خوب خودمان را هم در این چالش از دست داده‌ایم و در نتیجه موجودی شده‌ایم بی‌هویت؛ یک شتر-گاو-پلنگ ذلیل.» آل احمد چنین موجودی را «غربزده» نام گذاشته بود.
نسل من که در فراسوی ٢٨ مرداد به جوانی و دانشگاه رسیده بود اما با غرب آشناتر از اینها بود، لباس و پوشاک و موسیقی غربی را دوست داشت، از «پارتی گرفتن» و رقصیدن با آهنگ‌های غربی خوشش می‌آمد، دوست دختر یا پسر داشتن در بین‌اش مد شده بود، سینمای غرب، ادبیات غرب، نقاشی مدرن و معماری نوی غرب را دوست داشت. جریان انقلاب مشروطه و اصلاحات رضاشاهی و سیاست زدائی بخش دوم سلطنت محمد رضا شاه در این نسل شکلی تازه از آدم ایرانی را بظهور رسانده بود. اما حالا آل احمد به او می‌گفت سراپای آنچه که تو داری دروغ و قلابی و عاریتی و وصله پینه‌ای ست.
و همان سال‌ها بود که ترجمه‌ی کتاب «مقدمه‌ی ابن خلدون» هم منتشر شد و آل احمد خواندن آن را به همه‌ی اطرافیانش توصیه کرد. و ما دیدیم که ابن خلدون مراکشی هم در ٥٧٠ سال پیش نظرات آل احمد را تأئید می‌کند. ابن خلدون، که از شمال افریقا به شرق سفر کرده و در بازگست ـ علاوه بر سفرنامه‌ای که نوشت ـ مقدمه‌ای هم بر آن افزود و در آن مقدمه کوشیده بود تا مشاهدات خود را جمع بندی کرده و به نوعی قانونمندی اجتماعی در زمینه‌ی مباحث فرهنگی دست یابد در این «مقدمه» (که از خود سفرنامه‌اش مشهورتر شد و بصورتی مستقل در دست اهل مطالعه گشت)، سخنی دارد که آنروز من و ما را سخت تکان داد و بیشتر مجذوب آل احمد کرد. بگذارید تکه‌ای از این سخن را برای شما نقل کنم:
«قوم مغلوب همواره شیفته‌ی تقلید از شعائر و آداب و طرز لباس و مذهب و دیگر عادات و رسوم ملت غالب است، زیرا در نهاد انسان همواره اعتقاد به کمال و برتری قوم پیروزی که ملت شکست خورده را مسخر خود می‌سازد حاصل می‌شود، و منشاء یا رسوخ بزرگداشت و احترام قوم غالب در نهاد ملت مغلوب است و یا بدان سبب است که ملت مغلوب در فرمانبری خود از قوم پیروز دچار اشتباه می‌شود و بجای اینکه این اطاعت را معلول غلبه‌ی طبیعی آن قوم بداند آنرا به کمال و برتری آنان نسبت می‌دهد... ملت شکست خورده گمان می‌کند که پیروزی غلبه جویان در پرتو عادات و رسوم و شیوه‌ی زندگی آنان حاصل آمده است. و به علت همین اشتباه می‌بینیم که قوم مغلوب خواه در نوع لباس و مرکوب و سلاح و خواه در چگونگی پوشیدن و بکار بردن همواره از قوم پیروز تقلید می‌کند... » (باب دوم، فصل ٢٣، صفخه‌ی ٢٨٧)
آل احمد به ما می‌گفت که ما «قوم شکست خورده»‌ایم و به این خیال که «پیروزی غلبه جویان در پرتو عادات و رسوم و شیوه‌ی زندگی آنان حاصل آمده» سعی می‌کنیم ادای آنها را در آوریم. پهلوی اول عبا و عمامه مان را برداشته بود، با این تصور که اگر ما را با کت و شلوار کازرونی و کلاه پهلوی و مانتوی گاباردین بپوشاند ما به مادموازل ژیزل و مستر آرمسترانگ تبدیل می‌شویم و فراموش کرده بود که توی آن لباس و زیر آن کلاه فرنگی قرضی مغزی هم هست که هیچ یک از ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی این مادموازل و موسیو را در نمی‌یابد و، بقول آل احمد، بجای اینکه نگاهی به موتور ماشینش بیاندازد یا ترمزها را چک کند تا در رانندگی آسیب نبیند، یک آیت الکرسی به آینه‌ی ماشینش آویزان می‌کند و بیمه‌اش را هم با حضرت عباس تمشیت می‌دهد و نه شرکت سهامی بیمه‌ی ایران. (که البته نمی‌دانم کدام شیر پاک خورده‌ای کشف کرده بود که بین انبیاء و اولیاء ما حضرت عباس امور بیمه این عالم را بر عهده دارد.)
اما کتاب آل احمد به این «تشخیص بیماری» بسنده نکرده و در پی ارائه‌ی «دارو و راه علاج» هم برآمده بود. و مشکل ما هم از همین جا شروع شد. از نظر او، ما دو راه بیشتر در پیش نداشتیم: یا باید یکسره «غربی» می‌شدیم و یا به «فرهنگ اصیل» خود بر می‌گشتیم. آل احمد می‌گفت که تجربه‌ی صد ساله‌ی بعد از جنگ‌های ایران و روس تا کنون به ما نشان داده است که راه اول کاملاً به بن بست رسیده است و ما چاره‌ای نداریم که راه دوم را انتخاب کنیم. و بدینسان، با شیپور رستاخیز او، نسل من راهپیمائی بزرگ خود را با عنوانی که چند سال بعد دکتر علی شریعتی بدان داد، یعنی با عنوان «بازگشت به خویش»، آغاز کرد.
اما واقعیت این بود که ما از این «خویشی» که بدان باز می‌گشتیم چندان چیزی نمی‌دانستیم و معنای فرهنگی این «خویشتن اصیل» را در نمی‌یافتیمو، بدینسان، بازگشت ما به خویش نیز جز امری ظاهری نمی‌توانست باشد.
با اینهمه چند سال بعد تمام کارکنان سازمان برنامه ـ که من در آن کار می‌کردم و یکی از اماکن تجمع روشنفکران و نخبگان بود ـ پشت میزهای «برنامه ریزی برای عمران و توسعه‌ی کشور» تسبیح شاه مقصود بدست گرفتند و سبلت پرپشت درویشانه رویاندند. ابتدا خانقاه‌ها توسعه یافتند، در خانه زیرشلواری و عبا پوشیدیم و سراغ کتاب‌های فراموش شده‌ی منطق الطیر و شیخ محمود شبستری رفتیم. و نظریه پردازان تازه نفس هم هر دم بیشتر از راه رسیدند. دکتر احسان نراقی، احمد فردید، رضا داوری و داریوش شایگان برایمان احادیثی شیرین از فرهنگی گفتند که بر پایه‌های عرفان و درویشی و اعتقاد به آخرت و تحقیر عقل و دنیا گذاشته شده بود. حس می‌کردیم که یکباره از معنویت پر شده‌ایم و از وجناتمان نور حقیقت تپق می‌زند. از زیارت شاه نعمت الله ولی شروع کردیم تا کی به سراغ شاه عبدالعظیم برویم. و برعکس حافظ، که از مسجد به خانقاه و از خانقاه به خرابات رفته بود، ما از خرابات راهی مسجد شده بودیم. حتی دربار محمد رضا شاهی هم که قرار بود قبله گاه غربزدگی و غرب گرائی باشد از این روند فرهنگی مصون نمانده بود. تعزیه شد نمایش سنتی و روی صحنه‌ی جشن هنر شیراز رفت. پاتوق‌های ما از سورنتو و چاتانوگا به زیرزمین‌های خیابان سیروس مبدل شد. و آنگاه، وقتی که علیرغم آن همه «جاوید شاه»؛ سرطان خون جان «اعلیحضرت همایونی» را فرا گرفت و مردم کوچه و بازار خبر شدند که «چنان نماند و چنین نیز نخواهند ماند»، دیگر هیچ نهاد مدرن، هیچ متفکر صاحب اثر، و هیچ سیاستمدار خوش نفسی باقی نمانده بود که آینده‌ای روشن را برایمان خبر دهد. ما در شیشه‌ی جادو را گشوده و غولی را که سه نسل از پداران ما به زحمت در شیشه کرده بودند آزاد ساخته بودیم.
آنک در خیابان‌ها بودیم، نه میدانستیم چه می‌خواهیم و نه می‌دانستیم چه نمی‌خواهیم. استقلال، آزادی، جمهوری؟.. اما، نه، اینک زمانه پسوندی شگرف را بدان چسبانده بود تا بازگشن ما را به خویشتن خویش کامل کند. ما اکنون آزادی و استقلال و جمهوری را بشکل «اسلامی»‌اش می‌خواستیم. باور داشتیم که اسلام برای همه‌ی پدیده‌های غربی نوع اسلامی‌اش را دارد، آن هم بهتر از اصل. مثلاً، مگر بنی صدر نبود که به ما می‌گفت که اقتصاد اسلامی بسا کارا‌تر و عادلانه تز از اقتصاد غربی است؟ و شاه که رفت و خمینی که آمد روند گسنرده‌ی «اسلامی کردن» چیزها نیز آغاز شد. تقی زاده غلط کرده بود که گفته بود همه چیزما باید یکسره غربی شود. نخیر، ما می‌توانستیم همه چیز را یکسره «اسلامی» کنیم و با این کار از چنبره‌ی ذلت آور غربزدگی بیرون جهیم.
و من عمق و گسترده‌ی این روند «اسلامی کردن» را روزی فهمیدم که در سازمان برنامه به ما ابلاغ شد که فردا برای «اسلامی کردن سازمان برنامه» می‌آیند. و ما تا فردا صبر کردیم تا این واقعه‌ی شگرف را بچشم خویش ببینیم. و، صبح علی الطلوع، کارشناسان اسلامی سازی از راه رسیدند، با کلنگ و بیل و زنبه. و بجان مستراح‌های فرنگی افتادند که نجس و شرم آور بودند و ملت مسلمان ایرانی را از نشستن بر روی دو پا و زور زدن سنتی باز داشته بودند. و ما تا دریابیم که بیشترمان دچار درد بواسیر شده‌ایم همه جایمان اسلامی شده بود. همانروز در راهروی مدیریت فرهنگ و هنرمان بلندگوئی گذاشتند که از صبح تا عصر برایمان آیات قرآن را تلاوت می‌کرد و دیگر نیازی به رفتن به مجالس ختم هم نبود. در آن راهرو‌های اسلامی شده آنک مجلس ختم خود ما را گرفته بودند.
و تنها اکنون است که، گریخته از آن جهنم فرهنگی، و دست و پا شکسته، داریم از خودمان می‌پرسیم که این چه نسخه‌ای بود که آل احمد و شریعتی برایمان پیچیدند؟ این نسخه چه مشکلی داشت که ما را بدین روز انداخت؟ اصلا، ما که آنقدر مشتاق بازگشت به خویش بودیم چرا نتوانستیم محیطی را که بر اساس مختصات آن «خویش» ساخته شد تحمل کنیم و بیرون زدیم تا همان غربی که ما را «زده» بود پناهمان دهد؟
در سر پیری، پاسخ من به این پرسش آن است که ما فدای یک خطای علمی در حوزه‌ی داد و ستدهای فرهنگی شدیم. ما روی نمره باخته شرط بندی کردیم و حاصل کارمان نیز جز باخت نبود. بگذارید بقیه‌ی سخنم را با همین مفهوم «داد و ستد فرهنگی» دنبال کنم.
اکنون دو سه دهه از پیدایش یک اصطلاح دیگر، یعنی مفهوم «دهکده‌ی جهانی» می‌گذرد. یعنی همان روزهائی که ما اصطلاح «غربزدگی» را اختراع می‌کردیم در مغرب زمین مفهوم «دهکده شدن» به معنای «کوچک شدن جهان» پا به عرصه‌ی ظهور می‌گذاشت. و امروزه، در نخستین ربع قرن بیست و یکم، آنچه روزی حاصل تخیلات آدمیان آینده نگر بود تبدیل به حقیقتی روزمره شده است. اما امروز کمتر از اصطلاح «دهکده‌ی جهانی» ـ که برآمده از بحث‌های مربوط به فرهنگ بود ـ استفاده می‌شود و جای آن را اصطلاح جدیدتری گرفته است به نام «روند جهانی شدن»، که این یکی بیشتر از دل مباحث اقتصادی بیرون آمده است. با این همه کمتر کسی ست که از روند اقتصادی جهانی شدن سخن بگوید و بتواند اثرات فرهنگی این روند را نادیده بگیرد. گوئی وعده‌ی تخیلی رسیدن به «دهکده‌ی جهانی» که ناظر بر انقلاب در ارتباطات و نتایج فرهنگی آن بود اکنون از طریق «روند جهانی شدن» واقعیت می‌یابد.
براستی هم که هر پیشرفت در امر تکنولوژی ارتباطات همواره در طول تاریخ دارای تأثیرات موازی فرهنگی و اقتصادی بوده است. از کشف آتش تا اختراع چرخ، هم ارتباط ممکن‌تر شده، هم گروه‌های انسانی بهم نزدیک‌تر گشته‌اند و هم تبادلات اقتصادی شان رونق گرفته و، بموازات این تبادلات اقتصادی، کار داد و ستد‌های فرهنگی بین آنها نیز اوج گرفته است. در کشور خودمان براه افتادن قبایل آریائی و آمدنشان از خراسان ماوراء النهر به داخل فلات ایران و حرکتشان بسوی غرب و رسیدنشان به قلمرو ایلام و بابل و آشور در بین النهرین نه تنها خود نتیجه پیشرفت‌های تکنولوژیک ارتباط (از رام کردن اسب تا اختراع ارابه و دلیجان گرفته تا حتی پیدایش لباس و لوازم جنگ ـ که خود حاکی از نوعی ارتباط خصمانه است) بوده بلکه همین پیشرفت‌ها موجب داد و ستدهای اقتصادی و فرهنگی متعدد و گسترده شده و دو فرهنگی آریائی و سامی را در منطقه بین النهرین در هم آمیخته و، مثلاً، از درون دین یهود شریعت عیسی را استخراج کرده است که بیشتر مذهبی میترائی ست تا موسوی.
در واقع از جمع آمدن سه روند پیشرفت ارتباطات، رونق داد و ستدهای اقتصادی و گسترش تبادلات فرهنگی است که ما به مفهوم عام «کوچک شدن جهان» می‌رسیم. به عبارت دیگر، اگر کارل مارکس تاریخ انسان را تاریخ جنگ طبقات اجتماعی دیده است، و اگر ماکس وبر موتور محرکه تاریخ را روند عقلائی شدن امور خوانده است، و دیگر اندیشمندان در حوزه‌ی فلسفه‌ی تاریخ به نظریه‌های گوناگونی رسیده‌اند، اکنون در سرآغاز قرن بیست و یکم ما می‌توانیم یک روند انکار ناپذیر را باور کنیم و آن هم روند «کوچک شدن» جهان است ـ به معنی بهم پیوستن جهان‌های گوناگون متفرق گذشته، و ذوب شدن تمدن‌ها و فرهنگ‌ها در یکدیگر. پس «جهانی شدن» خرده جهان‌ها موجب «کوچک شدن» کلان جهانی نیز هست که ما در آن زندگی می‌کنیم.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟

تحقیق در مورد توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر اردکان

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر اردکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر اردکان


تحقیق در مورد توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر اردکان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه7

 

فهرست مطالب ندارد

داشته های مهم اردکان :

1- کانون فرهنگ تربیت امام خمینی :

2- موزه مردم شناسی :

نظری به طبیعت اردکان :

مقدمه :

اردکان در لغت به معنای مکان مقدس ریشه در تاریخ کویر ایران داشته و دارد .

قصه کویر تشنه و آب ، همان حدیث آشنا ولی نامکرر طلب تضرع عاشقی است به درگاه معشوق . همان فرهاد است در پی شیرین . فرهاد در عشق شیرین بیستون راکنده و کویر در عطش آب قنات را . آب روح کویر است و قنات رشته اتصال این دو . اگر قنات را از کویر بردارند کویر می میرد . کویریان نه تنها نومیدی و مرگ را در دل دریایی خود غرق کرده اند بلکه در کویر زندگی آفریدند و از ناممکن ها امکان شگفت انگیز زندگی پویا را آفریدند .

هر چند کویر در نگاه اول تجلی خشونت ، خشکی ، بی آبی و پژمردگی است و بهینه گسترده ای از ریگ زارهای بی حد و مرز که زندگی را در کام خود می برد و از آسمانش باران آفتاب می بارد و از تنش طوفان های سهمگین شن . اما کویریان با مبارزه آرام با طبیعت سخت و خشن و نا آرام آن چنان زندگی ای را در کویر پروریده اند که از لحظه ای از امید و آفرینش خالی نیست . کویریان ساده اند بی پیرایه وقانع و از همه مهم تر روشن بین . روشن بینیشان از آن است که در سخت ترین تاریکی ها از پنجره ای شفاف کویر ، صاف ترین آسمان ها و زیباترین ستاره ها را نظاره می کنند .

فرهنگ هر شهر و دیار نشانه وجهه و رنگ اجتماعی آن مرز و بوم است بطوری که هر گاه صحبت از فرهنگ درباره شهری می شود . آداب و رسوم آن شهر را ملموس و شفاف می سازد و فرهنگ آن شهر درگرو فرهنگ مردم شهر است و متناسب با رفتار و آداب و رسوم افراد ساکن در برخورد با خود و دیگران می باشد . دیگرانی که افراد مهاجر را شکل می دهد .

طبق آخرین آمار و شهر اردکان با داشتن جمعیتی بالغ بر هفتاد هزار نفر یکی از پر جمعیت ترین شهر های کویری می باشد که از تمامی جهات به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یافته است . ( منبع : شهرداری اردکان )

هر شهر دارای تدابیری است که شورا و شهردار آن شهر این تدابیر و اندیشه ها را در جهت پیشرفت و رسیدن به کیفیت بالای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی اتخاذ می کند شورا نهادی است که در قانون اساسی به آن توجه ویژه ای شده است و هر چه که از مدت فعالیت شورا می گذرد ثمرات این نهاد بیشتر جلوه می نماید . اما اگر بخواهیم تا شوراهای اسلامی شهر و روستا به نهاد می بالنده و پویا تبدیل شوند باید عزم ملی داشته باشیم و دولت و مجلس در محقق شدن این مسئله نقش کلیدی را بر عهده دارند . دولت با واگذاری برخی از امور دولتی به شوراها و شهرداری ها می تواند بیشتر به مسئولیت های اصلی خودش بپردازد و شهر اردکان از این قاعده مستثنا نیست طبیعتاً شورای اسلامی شهر اردکان تعهداتی نسبت به مردم دارد و باید به شعارهایی که داده است جامه عمل بپوشاند . آنچه که مردم از شوراها انتظار دارند این است که افرادی با عنوان شهردار انتخاب شوند که تنها به فکر کار و تلاش باشند و شهردار منتخب بگونه ای باشد که از مسائل سیاسی به دور باشد تا بتواند بدون دغدغه فکری برای مردم ارائه خدمات کند . ( منبع : تحقیقات از مردم شهر )

در حال حاضر شهر اردکان داری مشکلاتی است که می توان در زیر به آنها پرداخت :

شهر اردکان دارای یک بنای بزرگ و عرفانی به نام مصلی می باشد که حتی در استان هم بی نظیر است . باید برای حفظ و نگهداری از آن اعتباراتی را در جهت توسعه این مصلی اتخاذ کرد . ( منبع : نشریه سیمای اردکان )

دوم باید اشاره داشت که شهر اردکان یکی از شهرها غنی از نظر دانشگاهی است و قریب به چهار الی پنج دانشگاه را در دل خود جای داده است :

1- دانشسرا و تربیت معلم : که در سال 1348 اولین دانشسرای دخترانه در اردکان دایر گردیده و سه سال بعد به دانشسرای مقدماتی پسرانه تبدیل شد و در ساختمانی که به همین منظور در بفروئیه احداث شده بود مستقر گردیده و تا شهریور ماه 1356 ادامه یافت و سپس تعطیل و در سال 1361 مرکز آموزشی مذکور تحت عنوان مرکز تربیت معلم شهید بهشتی فعالیت خود را شروع نمود و مدیریت آن یکسال بر عهده آقای محمود حیدری و دو سال بر عهده آقای رضا متالهی بود و سپس عهدهدار آن گردید . در سال 1367 با توجه به تغییراتی که در تقسیمات کشوری بوجود آمده محل مرکز تربیت معلم به هنرستان منتقل گردیده و با تلاش و همکاری سایر دست اندرکاران ساختمان وسیعی در جنوب شرقی شهر رو به روی دانشگاه پیام نور احداث گردید که در حال حاضر در اردکان در نوع خود بی نظیر است .

( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

2- دانشگاه پیام نور : در تابستان سال 1376 مرحوم دکتر طباطبایی از طریق آقای محمد رضا دشتی پیشنهاد تأسیس دانشگاه پیام نور را در اردکان ارائه نمود و سپس به اتفاق حجت الاسلام بهجتی امام جمعه اردکان راهی شدند و ایشان نامه ای برای رئیس وقت دانشگاه پیام نور نوشتند و لا عنایت حجت الاسلام خاتمی وزیر ارشاد اسلامی وقت و دکتر رضا داوری عضو شورای انقلاب فرهنگی تآسیس شعبه دانشگاه پیام نور در اردکان مورد موافقت قرار گرفت و هیئت مؤسسی متشکل از برخی افراد برای راه اندازی آن تشکیل گردیده این دانشگاه کار آموزشی خود را در همان سال و با 150 دانشجو در رشته آغاز و کار ساختمان آن نیز در همان زمان شروع گردید و در حال حاضر دارای بیش از 3000 نفر دانشجو می باشد که در چندین رشته مشغول به تحصیل هستند . ( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

3- دانشکده منابه طبیعی : اقدامات اولیه برای تأسیس دانشکده منابع طبیعی از سال 1373 آغاز گردید و با تصویب شورای عالی گسترش دانشگاهها مقرر شده از سال تحصیلی 74-75 این دانشکده وابسته به دانشگاه یزد در اردکان شروع به کار نمایه و در شهریور ماه 1374 دبیرخانه آن رسماً گشایش یافت ( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

4- دانشکده فرش : با توجه به این که قالی بافی یکی از صنایع دستی و مرسوم در اردکان محسوب می گردد لذا از سال ها قبل بحث تأسیس دانشکده فرش در اردکان مطرح بوده که با کوشش آقای روستایی فرماندار اردکان و با همکاری جهاد دانشگاهی آموزشکده فرش در این شهر دایر گردیده و در حال حاضر تعداد دانشجویان زیادی در این دانشکده اشتغال به تحصیل دارند . ( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر اردکان