لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 30
مقدمه
رسول الله (ص) به روایت اهل سنت در روز دوازده ربیع الاول و به روایت اهل تشییع هفده ربیع الاول و به روایتی که شاید صحیح تر باشد، دوم ربیع الاول در آغوش علی (ع) رحلت کرد. ولی بر خلاف سفارشات بسیار آن حضرت مبنی بر حفظ اتخاذ و وحدت و پرهیز از اختلاف ودو دستگی و رقابت بر سر دنیا، جامعه اسلامی به دو گروه هواداران خلفا و دوستداران علی(ع) و اهل بیت تقسیم شدند. ریشه این اختلاف به واقعه ای به نام سقیفه باز می گردد. با رحلت رسول الله (ص) انصار برای اینکه از خلافت باز نمانند وترس و نگرانی که از مهاجران قریش داشتند، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و خلافت خود را مطرح کردند[1]. در این هنگام سه تن از مهاجران قریش به نام های ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح که نگران حکومت دنیاوی رسول الله (ص) بودند، خود را به سقیفه رساندند. در این میان ابوبکر خویشاوندی با رسول الله (ص) و امامت و رهبری قریش و پست وزارت را برای انصار مطرح کرد2. بدین سبب گروهی از انصار با دشمنی قبیله ای که در میان اوس و خزرج وجود داشت از خواسته قبلی خود واپس نشستند و با ابوبکر بیعت کردند. فردای آن روز، صبح سه شنبه، با حضور مهاجران و سران قریش در مسجدالنبی با ابوبکر بیعت شد. با بازگشت ابوسفیان از محل ماموریت خود با امتیازاتی که دست آورد، به این گروه پیوست. بدین سان گروه حامیان خلفا شکل گرفت. اینان در جنگ جمل در برابر علی (ع) خود را شیعه عثمان نامیدند و بعدها عنوان « اهل السنه و الجماعه » و یا « اهل العدل والسنه » را برای خود برگزیدند. سرانجام مناقشات میان اصحا حدیث یعنی مالکی ها ، حنبلی ها و شافعی ها با اصحاب رای یعنی حنفی ها سبب شد تا در زمان القادر بالله این چهار مذهب به رسمیت شناخته شود.
گروه دوم هواداران اهل بیت و شیعیان علی (ع) بودند. اینان با استناد به حدیث ثقلین و سفینه ی نوح ، خاندان رسول الله (ص) را تنها شایسته ی خلافت می دانستند. آنان معتقد بودند در قران هرگاه مسئله جانشینی پیامبران مطرح شده، خداوند در یکی از فرزندان و خویشاوندان ذکور که آلوده به گناه نشده باشند، قرار داده است. به همین سبب علی (ع) به نص جلی از سوی رسول الله (ص) در غدیر خم که فرمود: « من کنت مولاه و علی مولاه » و در جریان میهمانی خویشان و اقوام، علی (ع) را جانشین و خلیفه خود قرار داد. دیگر نص خفی شامل مقدم داشتن علی (ع) بر ابوبکر در ابلاغ سوره برائت و حدیث منزلت و ثقلین و سفینه نوح بود که اهل بیت و علی (ع) را شایسته مقام امامت و خلافت می دانستند. رهبران این گروه: عمار، مقداد ، ابوبکر و سلمان بودند که ارکان تشیع را تشکیل می دهند این چهار نفر علی (ع) را پیشوا و راهنمای خود ساختند و در تشیع اسلام پیشگام بودند. ابوبکر در آغاز خلافت خود دشواری سهمگینی پیدا کرد و آن ظهور پیامبر نمایان
و برگشتگان از دین بودند که مورخان تحت عنوان جنگ های (رده) از آن یاد کرده اند. با بررسی دقیق روایات پیرامون جنگ های رده بر ما روشن می گردد، بازگشتگان از دین شامل گروه های زیر بودند:
الف: پیامبران دروغین : در واپسین روزهای حیات رسول الله (ص)، « اسود عنسی » در یمن و « مسیلمه بن حبیب » در میان بنی حنیفه ادعای پیامبری پرداختند. در روزگار ابوبکر پیامبر نمایان دیگری همچون « سجاح » و « طلیحه بن خویلد اسدی » ظهور کردند.
ب: مخالفان پرداخت زکات: گروهی از قبایل عرب با حفظ ایمان و اسلام خویش و انجام دیگر واجبات دینی از پرداخت زکات به خلیفه اول خودداری می کردند.
ج: مخالفان رهبری ابوبکر: گروهی از قبایل عرب برخی از مردم کنده و بنی تمیم ، خلافت ابوبکر را به رسمیت نمی شناختند و خواهان تفویض قدرت سیاسی به اهل بیت رسول الله (ص) بودند. گروهی نیز همچون مردمی از طی و بنی اسد و بنی فزاره، ابوبکر را برای اداره ی خلافت ضعیف می دانستند و می گفتند: ما هرگز با «ابوفصیل» بیعت نخواهیم کرد. بدین سان بر ما روشن
می گردد:
1- همه قبایل عرب از دین برگشته نبودند. زیرا مردم مکه و مدینه منوره و میان این دو شهر و بسیاری از قبایل نجد، تهامه و یمن همچنان مومن و وفادار به اسلام باقی مانده بودند.
2- همه سرداران خلیفه اول با برگشتگان از دین نمی جنگیدند بلکه با مانعان زکات و مخالفان خلافت ابوبکر نیز می جنگیدند تا آنان را تسلیم خلافت کنند. آنگونه که سه تن از سرداران خلیفه حضر موت با برخی از شاخه های قبیله کند جنگیدند و آنان را ناگزیر به تسلیم کردند.
خلیفه اول پس از سرکوبی بازگشتگان از دین و مخالفان خود با خشونت هر چه تمام تر و ایجاد آرامش نسبی در جزیره العرب به دعوت مثنی بن حارثه شیبانی ، یکی از شیوخ قبایل همجوار حیره و ایران، برای کاهش تنش ها و مخالفت های سیاسی داخلی و برای جلوگیری از درگیری های داخلی عرب و استفاده از نیروی جنگی بالقوه این قبایل در راه جهاد و گسترش اسلام، سرداران نظامی خود را به دو سوی شمال و شرق جزیره العرب گسیل داشت.
خلیفه پیر پس از آسودگی از جنگ های رده، خالد بن ولید مخزومی، فرمانده نظامی ارشد خود را مامور حمله به مرزهای ایران کرد و مثنی بن حارثه را دستور داد به خالد بپیوندد. خالد ابتدا
«ابله » و « خریبه » را به جنگ و « درتی » و « هرمزجرد» را به صلح فتح کرد و با اهالی
« الیس» به شرط راهنمایی و کمک به مسلمانان صلح نمود. شایان توجه است ظاهرا روایت طبری که از سیف بن عمر تمیمی سازنده روایت، اشخاص و مکان های دروغین اخباری درباره مثنی، ولجه و الیس و کشته های بسیار در این پیکارها آمده ، درست باشد زیرا در شهرهای مرزی و پادگان های آن نمی توانسته چنین نیروی عظیمی باشد که تنها در الیس هفتاد هزار نفر کشته شده باشند. وی فرمانده پادگان های دولت ساسانی در مرزهای اعراب را در محل تلاقی دجله و فرات شکست داد و به سوی حیره حرکت کرد. حیره در این حال وابستگی چندانی به دربار تیسفون نداشت زیرا پس از کشته شدن نعمان بن منذر عامل خسرو پرویز بر حیره و شکست قوای ساسانی در پیکار زوقار، موقعیت ساسانیان در حیره متزلزل بود، به همین سبب حاکم حیره به نزد خالد رفت و با وی قرار سالی یکصد هزار درهم و راهنمایی مسلمانان و موصون ماندن معابد و قصور شهر صلح نمود.[2] خالد پس از حیره انبار را به صلح فتح کرد و با اهالی عین التمر بجنگید و آن را فتح نمود. از جمله اسرای عین التمر سیرین و یسار جد محمد بن اسحاق مورخ می باشند. ابوبکر پس از ارسال سپاه به شام چون از کفایت سرداران خود اطمینان نداشت دستور داد تا خالد بن ولید از جبهه های عراق به سوی شام برود. خالد نیز از راه صحرا خود را به شام رسانید و در نبرد «اجنادین» شرکت کرد و بر اثر فرماندهی وی ، سپاه اسلام بر رومیان پیروز شد. کار فتوحات با مرگ خلیفه اول پایان نیافت و خلیفه دوم ( عمربن خطاب )، ابو عبیده ثقفی را به فرماندهی سپاه اسلام در عراق انتخاب کرد. وی در رمضان سال سیزده هجری در محل « قس الناطف» در برابر فرمانده ایرانی « ذوالحاجب مردانشاه ( بهمن جادویه ) » زیر پای پیل کشته شد. و چهار هزار نفر از مسلمانان کشته شدند و برخی نیز به مدینه فرار کردند. شکست پل، گستردگی نیروهای عملیاتی در شام و عراق و کمبود نیروی جنگ جو خلیفه را واداشت تا از نیروهای گسترده قبایل یمنی و کسانی که سابقا از دین برگشته بودند برای شرکت در جبهه های شام و عراق دعوت به عمل آورد، بدین سان نیرویی گسترده از قبایل عرب که تربیت دینی صحیحی نداشتند در فتوحات شرکت کردند. عمر گروهی از نیروهای قبایل جنوبی از « بجیله» و «ازد» و دسته هایی از « بنی کنانه، بنی تمیم و عبدالقیس» را به عراق نزد مثنی فرستاد. وی با نیروهای تازه نفس در ساحل غربی فرات در محلی به نام « بویب»( نخیله ) با « مهران» فرمانده ایرانی روبه رو شد و شکست سختی به سپاه ساسانی وارد کرد. در این حال اوضاع سیاسی تیسفون به هم ریخته بود و هر از گاهی شاهزاده ای از میان فرزندان ذکور یا دختران ساسانیان با کمک سرداران بر تخت می نشست و اکنون نوبت به یزد گرد سوم رسیده بود. به همین سبب قدرت سیاسی و نظامی ساسانیان به سستی گرایید و کارشناسان به ناتوانی کشید و شوکت ایشان از هم پاشیده شد و سپاهیان جرات خود را از دست دادند. «رستهم » که در این زمان نایب السلطنه حقیقی پادشاه ساسانی محسوب می گشت، وی مردی با تدبیر و سرداری دلیر بود.
[1] ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، مصر، مطبعه البابی الحلبی و اولاده، 1388ه الجزء الاول، ص6
2 تاریخ طبری، الجزءالثانی، ص457
[2] خلیفه بن خیاط العصفری، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ه، ص78.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
تحقیق در مورد رسول اکرم (ص)