فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله آموزش پیش‌دبستانی کشوراندونزی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله آموزش پیش‌دبستانی کشوراندونزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

ساختار آموزشی
طول دوره آموزش پیش دبستانی1/ 2سال است که ازسن 4سالگی آغاز گردیده و تا سن6سالگی به طول می انجامد. این مقطع آموزشی در زمره آموزش رسمی و رایگان بوده اما گذراندن آن برای کودکان اجباری نمی باشد. طبق آمارسال 1994،نسبت مربیان به کودکان در مراکز آموزش پیش دبستانی به نسبت 9/ 16است.این آموزش مبنایی است برای رشدو ارتقاء دانش،مهارت وقوه ابتکارکودک،ازمیان انواع آموزشهای پیش‌دبستانی،مهدکودک رایجتراست که مدت یک تادوسال برای کودکان4تا6ساله بطول می‌انجامد.کودکستان نیز برای بچه‌های 3ساله و کوچکتر است.
تعداد کل معلمان تعداد کل ثبت نامی تعدادمدارس سال تحصیلی
29367 1604208 39121 199
93429 1614715 39284 1991
95585 1596283 40007 1992
96466 1636342 40506 1993

 

کودکستان و مهد کودک
کودکستان(KB) مؤسسه‌ای است برای رفاه اجتماعی کودکان و یکی از مدارس پیش‌دبستانی به حساب می‌آید. اساسی‌ترین اهداف این گونه مؤسسات این است که فعالیتهای آموزشی را فراهم ببینید که باعث رشد و توسعه جسم وذهن کودکان شود وهمچنین نیروی ابتکار، خلاقیت و تفکر آنان رانیزرشد دهد.مهد کودک(TPA) برای مراقبت از نوزادانی که والدین آنها مشغول به کار هستند تدارک دیده شده است. در کشور اندونزی، سازمانهای مربوطه همچون سازمان امور اجتماعی، سازمان فرهنگ و آموزش و انجمنها و مؤسسات خود اداره می‌شوند. براساس قانون مصوبة دولت درباره آموزش پیش دبستانی، تنها کودکان زیر سه سال می‌توانند در کودکستانها و مهدکودکها پذیرفته شوند. با وجود اینکه اطلاعات متناوب دقیق و کاملی از تعداد کودکستانها و مهد کودکها در دسترس نیست، اما می‌توان تعداد این نوع مؤسسه، در کشور اندونزی را نسبتاً کم تخمین زد. از اطلاعات بدست آمده در سال 1997 این طور برآورد می‌شود که از میان کودکستانهای موجود در استانها و شهرهای بزرگ اندونزی تعداد 202 کودکستان با ظرفیت 6185 نفری، از سری مؤسسات خصوصی اداره می‌شده‌اند و حدود 759 مهدکودک با ظرفیت 17048 نفری، که در ادارات، بازارها و باغها قرار داشتند از طرف دولت حمایت می‌شده است. تقریباً می‌توان گفت که تعداد کودکان 3 تا 5 سالی که در برنامه‌های ECD از طریق KB(کودکستانها) و TPA(مهدکودکهایی)که ازسوی سازمان امور اجتماعی وسازمان فرهنگ و آموزش(MOEC) اداره می‌شوند، نسبتاً کم است. این رقم درسال 1997 به 14/0 درصد در سطح مهدکودکها و 005/0 درصد درسطح کودکستانها می‌رسد. اطلاعات جمع‌آوری شده که میزان شرکت کنندگان را که بر اساس جنسیت آنها تخمین زده، قابل دسترسی نیست. بر اساس اطلاعات بدست آمده در سالهای 1997 و1998، این‌طور به نظر می‌رسد که افزایشی بالغ بر19/10درصد در تعداد کودکستاتها وجود داشته‌است. بر طبق اطلاعات جمع‌آوری شده، هنوز همه استانها دارای کودکستان نمی‌باشند. از 27 استان، فقط 13 استان کودکستان دارند.
کودکستانها به‌ عنوان مدارس پیش‌دبستانی، از طریق کانان مدرسه‌ای به اجرا در می‌آیند تا کمکی باشند برای رشد نگرش اساسی، شناخت، مهارت و خلاقیت کودکان در بیرون از محیط خانواده قبل از ورود به مقطع آموزش ابتدایی. کودکان شرکت کننده در این کودکستانها، کودکان 4 تا 6 سال می‌باشند، چرا که در این مقطع آموزشی از کودکان شرکت کننده، انتظار می‌رود که قادر به درک و جذب برنامه‌های ارائه شده در این کودکستانها(TK) باشند. در کشور اندونزی این نوع آموزش هنوز از جمعیت بالایی برخوردار نیست، بطوریکه، با وجود افزایشی که در میزان ناخالص پذیرش((GER)Gross Exrollment Rate) وجود داشته است، اما هنوز آن طور که باید و شایست نیست. در نواحی شهرنشین میزان ناخالص پذیرش(GER) کودکان در کودکستانها بالغ بر 65/36 درصد در 1990 بوده است که این رقم تا 46/43 درصد در سال 1995 افزایش داشته است. این کاهش 96/41 درصدی درسال 1996 رخ داد و پس از آن کاهش‌ها و افزایش‌های نامحسوس دیگر نیز وجود داشته،و بالاخره در سال 2000 میزان ناخالص پذیرش(GER) را تا 30/42 درصد تخمین زده‌اند.در نواحی روستا نشین درصد شرکت کنندگان کمتر از نواحی شهری است. و از لحاظ کاهش و افزایش، همان وضعیت که در شهرها می‌بینیم در مورد آنها نیز صادق است. با وجودی کمی شرکت کنندگان، اما افزایشی را از 94/8 درصد تا 23/11 درصد مابین سالها 1990 تا 1995 داشته‌ایم. در طی یک دورة 10 ساله افزایش شمار کودکان دختر و پسر در کودکستانهای خصوصی بیشتر از کودکستانها عمومی بوده است.در سال 1990 شمار دانش آموزان در کودکستانهای خصوصی 42/16درصد بوده درحالی که شمار دانش آموزان در کودکستانهای عمومی فقط 07/0 درصد بوده است.هرسال این درصد افزایش پیدا کرد تا اینکه درسال 1995درصد شرکت کنندگان کودکستانهای خصوصی به 13/20 ودرصد شرکت کنندگان کودکستانهای دولتی به 10/0 رسید. شمار شرکت کنندگان در مدارس خصوصی در سال 1996 کاهش 86/18 درصدی داشته و در سال 2000 افزایش 88/19 درصدی. درحالی که کودکستانهای دولتی تا سال 2000، با وجود نامحسوس بودن، دائماً افزایش داشته است به طوریکه این درصد در سال 2000 تا 17/0 درصد تخمین زده شده است. شمار کودکان دختر و پسر در کودکستانهای دولتی به نظر یکسان می‌رسد، اما درکودکستانهای خصوصی نه. در سال 1990 تفاوت مابین تعداد کودکان دختر و پسر نسبتاً زیاد است بطوریکه 55/13 درصد کودک پسر و 51/19 درصد کودک دختر در این کودکستانهای خصوصی شرکت داشته‌اند. این رقم در سال 1995 تقریباً متعادل می‌شود و اینطور تخمین زده می‌شود که در سال 2000 شمار کودکان دختر 46/20 درصد و کودکان سر 31/19 درصد خواهد بود(الحاق جدول 6 را ببینید). علت این شرایط و وضعیت این است که بیشتر کودکستانها نه از جانب دولت، که از جانب بخش‌ها خصوصی اداره می‌شوند؛ بطوریکه هنوز جامعة کم درآمدتر نتوانسته‌اند از این برنامه استفاده کنند.هنوز اطلاعات دربارة درصد دانش آموزان سال اول ابتدایی، که شانس حضور در برنامه ECD را دارند تهیه دیده نشده است. به هر حال، بر اساس بررسی تعداد کل دانش آموزان سال اول ابتدایی که قبلاً در مدارس پیش دانشگاهی شرکت داشته‌اند را می‌توان تقریباً درصد دانش آموزان مقطع ابتدایی که در مدارس پیش دبستانی شرکت داشته‌اند بسیار کم بوده است، حدود 6/26 درصد در سال 1994 و در سالهای 96/1995 حدود 11/27 درصد که درسالهای 97/1996 به 45/27 درصد افزایش یافت، اگر چه یک مدت بعد یعنی در سالهای 98/1997 به 26/23 درصد کاهش یافت.این آمار نشان می‌دهد که کودکانی که شانس ورود به مدارس پیش دبستانی را قبل از ورود به مقطع ابتدایی(SD) دارند کمتر از 30 درصد می‌باشد. این در حالی است که بر اساس یافته‌های تحقیقی که توسط دفتر توسعه و تحقیق فرهنگی و آموزش (The Office Of Educational and Culturch Research and Development)(Balitbang Dikbud) با همکاری مؤسسات مربوطة دیگر انجام گرفته، نشان می‌دهد که تفاوتی در توانایی دانش آموزان که در کودکستانها شرکت کرده‌اند و آنهایی که شرکت نداشته‌اند وجود دارد، مخصوصاً در توانایی زبان و مهارتهای اجتماعی آنها.
برنامه های آموزشی
ازجمله مهمترین برنامه های آموزشی مراکز آموزش پیش دبستانی اندونزی میتوان از موارد ذیل نام برد:
پنکاسیلا
آموزش علوم اخلاقی و دینی
اصول و قوانین
مهارتهای زبانی
انگیزش هارمونی
خلاقیت
مهارتهای اجتماعی
مهارتهای دستی
توانائیهای بدنی
بهداشت
اهداف آموزشی
هدف آموزش پیش‌دبستانی افزایش رشد جسمی و فکری محصلان درخارج از محیط خانواده و قبل از ورود به دبستان می‌باشد.از جمله دیگر اهداف مقطع آموزش پیش دبستانی میتوان به موارد ذیل اشاره نمود :
تقویت رشد جسمی و ذهنی کودکان خارج از محیط خانواده قبل از ورود به مدرسه ابتدایی و برنامه آموزشی خارج از مدرسه .
رشد گرایشات،دانش،مهارت و توانائیهای اخلاق به منظور اینکه کودکان با محیط سریعتر و آسانتر وفق پیدا کرده و رشد و توسعه بیشتری بیابند .

 

معضلات آموزشی
اصلیترین معضل پیش روی مراکز آموزش پیش دبستانی ،عدم توسعه مراقبتهای کودکان طی سالهای اولیة زندگی است.درحالیکه تمام مردم درتلاش برای افزایش تحقق این برنامه هستند، بحران اقتصادی موجود در کشور اندونزی تأثیری جدی درتحقق همه برنامه های آموزشی از جمله برنامة آموزشی متعلق به کودکان درسالهای اولیه تولد آنها داشته است. جامعه مستقیماً تأثیرات اجتماعی آن را تجربه کرده است، مخصوصاً مراقبتهای بهداشتی برای کودکان درسالهای اولیة تولد بسیار نا امید کننده است. این بحران باعث شده است که مردم نتوانند ازغذاهای مناسب و با کیفیت بالا استفاده کنند، بخصوص مردم فقیر چرا که آنها قادر نیستند هم غذاهایی با کیفیت بالا بخرند و هم با کمیت بالا. علاوه بر این، کاهش بوجود آمده در خدمات بهداشتی نیز مسائل تغذیه أی و بهداشتی زیادی برای جامعه بخصوص برای کودکان و مادران باردار، به بار آورده است .
اگرچه ، اطلاعات خاصی در دسترس نیست ، با وجود این اینطور تصور می رود که تا پایان سال 1998، 4 میلیون کودک زیر 2سال از سوءتغذیه أی که به خاطر بحران اقتصادی بوجود آمده بوده، رنج می بردند. اگر به این رقم کل، شمار دیگر نوزادان را نیز اضافه کنیم این تعداد دو برابر خواهند شد . وضعیت موجود توسعه هوش کودکان علاوه بر کیفیتشان را به تأخیر می اندازدکه این خود بینی از اثرات کمبود مراقبتهای بهداشتی در طول دوران کودکی است که بحران اقتصادی منجر به آن شده است.کودکان نمی توانند بطور مطلوب پیشرفت کنند چرا که نیازهایشان درزمانی که در خانه از آنها مراقبت می شود، تحقق نمی یابد.درکشوراندونزی،مهدکودکها و کودکستانهایی برای کودکان پیش دبستانی وجود دارد، اطلاعات جمع آوری شده اینطور نشان می دهد که درصد کودکانی که تا به حال به تحصیل پرداخته اند نسبتاً کم بوده است.با وجود چنین وضعیت اقتصادی،نیازبه ارجحیت بیشتری نسبت به فرستادن کودکان به مهد کودکها و کودکستانها، دارد. علاوه بر این، شهریه های مدارس و هزینه های دیگری که برای کمک به مهد کودکها و کودکستانها باید پرداخت بسیارگران است.بعلاوه،کیفیت مهد کودکها و کودکستانها هنوز پایین است، از جمله کیفیت معلمان ومراحل تدریس و یادگیری که همه اینها به خاطر فقدان حمایت مالی ایجاد شده است.
ازجمله دیگر معضلات میتوان به موارد ذیل اشاره نمود :
میزان شرکت دانش آموزان 2تا 4سال درکشور اندونزی تنها 2درصد است ؛که خیلی کمتراز حد متعارف 41 درصدی کشورهای عضو برنامه OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) می باشد.
وجود پراکندگی غیر عادی مدارس هم از جنبه استانی و هم از جنبه شهری روستایی
عدم برخورداری اغلب مربیان پیش دبستانی ازحداقل توانایی لازم برای این کار را ندارند، البته طی چند سال گذشته،برنامة آموزش پیش دبستانی رشد منطقی داشته است،هم از لحاظ تعداد وهم از لحاظ کیفیت نوع برنامه.
اصلاحات آموزشی
دو نوع تلاش در جهت اصلاح و شناساندن آموزش پیش دبستانی به جامعه انجام گرفته است.
اول ، تلاشهایی که از طریق سازمانهای غیر دولتی انجام گرفته از جمله :
اتخاذ روشهای جدید برای مراقبت های بهتر از کودکان درسالهای اولیه تولد

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آموزش پیش‌دبستانی کشوراندونزی

دانلود مقاله رضایت مندی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله رضایت مندی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چارچوب نظری تحقیق
مقدمه:
با توجه به موضوع این پژوهش- رضایت مندی- در این فصل تلاش خواهد شد تئوری هایی که می توانند مساله رضایت مندی را مورد تبیین قرار دهند معرفی گردند واز آراء افراد و اندیشمندان در حوزه روان شناسی و جامعه شناسی در ارتباط بااین مساله استفاده می شود. چرا که شناخت و درک عمیق تر نسبت به رضایت مندی و عوامل موثر بر آن مستلزم آناست که از تئوری ها و نظریاتی که هر یک با توجه و تاکید بر زمینه ای خاص رضامندی را منتج از آن می دانند، بهره گرفت.
تاکید بر این امر که مورد وثوق اکثریت دانشمندان می باشد نباید ما را غافل از این امر بنماید که «علوم انسانی و جامعه شناسی هنوز به نقطه ای نرسیده است که بتواند ارائه دهنده تئوری هایی باشد که علت بروز پدیده را به طور کامل به پدیده ای خاص مربوط بدانند» (صفدری- 1374- ص9)
در این زمینه تئوری هایی در سطح جامعه شناسی مطرح شده اند و آراء جامعه شناسان را در زمینه رضامندی دربرمی گیرد. پس از بیان این تئوری ها نظریات روان شناسان ذکر می شود و ازآنجا که چارچوب نظری این پژوهش برخاسته از نظریه میدانی کورت لوین صاحب نظر در حوزه روان شناسی اجتماعی می باشد، به تفصیل بعد از بیان تئوری های جامعه شناسی، تئوری های موجود در سطح روان شناسی اجتماعی و فردی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
در تحقیقات اجتماعی فرضیه ها اساس هر تحقیق است و یکی از منابع مهم فرضیه ها، نظریه های مختلف مطرح شده درباره آن موضوع می باشد. درواقع نظریه های جامعه شناختی تلاش برای پاسخ دادن به پرسش هایی مربوط به چگونگی امور است. با استفاده از نظریه می توانیم پیش بینی کنیم که در دنیای واقعی امور به چه نحو خواهد بود.
با استفاده از نظریه مشاهدات انجام شده را هدایت کرده و زاویه نگاهمان به مسائل را مشخص م یکنیم . نظریه ها به تفسیر اطلاعات به دست آمده و الگوها کمک م یکند. هم چنین به وسیله آن معنای یافته ها رادرمی یابیم. فقط به کمک نظریه ها م یتوان راهی برای مرتب کردن مشاهدات فراهم آورد و تبیین موجهی درباره نحوه رابطه انها را ارائه داد.
از آن جا که نظریه ها برخواسته از دیدگاه های گوناگونی می باشند و هر دیدگاه تفسیر خود را از آن پدیدیه ارائه می دهد. بنابراین توجه به نظریه ها در واقع اساس کار محقق هستند که با آن به پدیدیه ها می نگرد. محقق براساس آنها سئوالاتی را مطرح و به مشاهدات مختلفی حساس می گردد. این دیدگاه نشانه هایی درباره جستجوی چیزها به ما می دهند. آنها منبع نظریه هایی درباره وجوه خاصی از جامعه هستند . همه این دیدگاهها به دامنه گسترده ای از پدیده های اجتماعی مربوط هستند. هم چنین دیدگاه ها تصوراتی درباره تبیین موجه درباره نحوه تغییر مشاهدات اائه می کند. ازاین لحاظ مثل اینکه عینک هایی در اختیار ما قرار می دهند که با آنها دنیا را ببینیم (دواس، 1376، ص32).
تئوری های جامعه شناسی
در این قسمت نظریات جامعه شناختی کهبه نوعی تبیین کننده مساله رضامندی هستند معرفی خواهد شد. ازجمله تئوری هایی که در سطح جامعه شناختی به رضایت توجه داشته اند، تئوری هایی هستند که به نابرابری و یا بیان نظرات در زمینه نابرابری به عنوان عاملی موثر در ایجاد رضامندی یا نارضایتی تاکید دارند و نظریه مبادله و قضایای هومنز و تئوری دورکیم در زمینه خودکشی و شرایط انومیک نیز به نوعی میتوانند مساله رضامندی و یا عدم رضایت فرد را تبیین کنند.
تئوری هایی که به نابرابری توجه ویژه دارند:
لوئیس کریزبرگ بااستفاده از نظریه های متعدد سه منشاء اصلی رابرای نارضایتی تعیین می کند. این سه منشاء گر چه از مناظر و دیدگاه های مختلف موضوع را مورد توجه قرار داده اند، اما اجمالاً بر روی یک نکته توافق دارند که منشاء نارضایتی را باید در نابرابری ها و ارزیابی ناشی از آن جستجو کرد.
این سه منشاء یا سه نگرش متفاوت را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
- اولین نگرش بر اهمیت محرومیت به طور مطلق در افراد و میزان آن تاکید دارد.
- نگرش دوم ب سطح ناسازگاری بین موقعیت های متفاوتی که افراد در زندگی اجتماعی خود با آن مواجه هستند ، تاکید دارد.
- نگرش سوم به تغییراتی که در طول زمان در آنچه کهمردم دارند و آنچه که تصور می کنند بایدداشته باشند اشاره دارد. (نقل از صفدری- 1374- ص36).
درباره منشاء نخستین نارضایتی های اجتماعی، افرادی مثل رالف داراندرف تاکید دارند او بیان می کند «موافقت کافی وجود دارد که محروم ترین افراد، بدترین احساسات را دارند آنها نیازی ندارند تا بدانند که محروم هستند».
منشاء آگاهی از این محرومیت عموماً افراد پیرامون یا افرادی که برای مقایسه مناسب هستند می باشند و بیان دارند که در هر حال گروه هایی برای مقایسه قابل دسترسی هستند و گروه های مرجعی را همیشه می توان یافت. علاوه بر گروه های مرجع کریز برگ معتقد است. مهم ترین عامل تجانس و تعامل اعضای گروه برای درک از محرومیت است. وی اعتقاد دارد که نارضایتی از یک بخش در همان بخش و محدوده باقی نخواهد ماند و سایر قسمت های زندگی فرد گسترش خواهد یافت.
باید انتظار داشت که افرادی که د یک زمینه محروم هستند بدون جبران و اصلاح رضایت بخش، نارضایتی خود از یک محدوده دیگر نارضایتی تعمیم می دهند. (همان، ص 37).
بنابراین میتوان گفت که محرومیت و آگاهی از آن به همراه سطح پایین درآمد اقتصادی، متغیرهای اصلی تعیین کننده عدم ارضاء نیاز م یباشند که این خود مقدمه نارضایتی می باشد. آنان که محرومیت رادر بخش های بیشتری از رندگی تجربه می کنند، در نتیجه احساس محرومیت بیشتری داشته و بیشتر احساس نارضایتی می کنند.
منشاء دیگر نارضایتی شکاف و ناسازگاری بین بخش های متعدد زندگی فردی است. افرادی مثل لنسکی و گافمن آن را مورد توجه قرار داده اند. نارضایتی ناشی از عدم توان در مراتب و منزلت عدم هماهنگی و ناسازگاری در بین موقعیت های متفاوت باعث خواهد شد افرادی که در بعضی ابعاد در رتبه بالا و در بعضی از ابعاد در رتبه پایین قرار دارند و یا خود چنین ارزیابی می نمایند به طور مشخص ناراضی باشند.
منشاء سوم نارضایتی از عدم پذیرش آنچه مردم دارند و یا فزونی در آنچه انتظار دارند که داشته باشند، ناشی می شود. عدم رضایت زمانی آغاز می شود که مردم در آنچه احساس می کنند باید یا می توانند داشه باشند، نوعی افت را مشاهده کنند. این شکاف یا اختلال، پایه های اساسی شورش و خشم،اضطراب و نارضایتی است. (همان، ص 38).
علاوه بر مطالب فوق، افرادی چون مارکس، داراندرف و کوزر بر نابرابری و تاثیرات آن بر نارضایت، تضادها و آشوب های اجتماعی تاکید کرده اند که نظرات آن ها در قالب دیدگاه تضاد مورد بحث قرار می گردد.
از دیدگاه تضاد دانشمندان متعدد به پدیده نارضایت توجه کرده اند و هر یک عامل و یا علت مشخص را باعث کاهش یا افزایش نارضایتی و بروز تضادهای اجتماعی معرفی کرده اند. بسیاری از نظریات تضاد، نشات گرفته از افکار کارل مارکس می باشد. وی به هنگام ارائه نظریه خود شیوه توزیع منابع کمیاب و نامتوازن بودن در طبقات متعدد اجتماعی رابه عنوان منشاء تضادهای اجتماعی معرفی مینماید. اما این منشا بالقوه که زیربنای نارضایتی ها و تضادهای اجتماعی در طول تاریخ بشر بوده است. زمانی به طور عینی این شرایط را تحقق می بخشد که طبقات محروم نسبت به شرایط ومنافع حقیقی خود ونیز استثمار گرایانه بودن روابط و مناسبات با طبقه فرادست وقوف و آگاهی یابند.
جاناتان ترنر هنگام جمع بندی تقاضای اصلی کارل مارکس در این باره بیان می دارد: «هر چه بخش های محروم ازمنافع حقیقی خود بیشتر آگاه شوند، احتمال اینکه مشروعیت الگوهای موجود توزیع منابع کمیاب را زیر سئوال ببرند، افزایش می یابد (همان، ص40).
انتقال نارضایتی بین افراد در اثر تعامل بین افراد فرودست جامعه زمینه ساز تسری و تعمیم نارضایتی های اجتماعی است: «هر چه اعضاء بخش زیردست بیشتر بتوانند نارضایتی خود را با یکدیگر در میان بگذارند، احتمال اینکه از منافع حقیقی خود آگاه شوند، بیشتر می شود.» (جاناتان ترنر، 1373، ص 111).
رالف داراندروف نیز، آگاهی از منافع عینی، وقوف بر شرایط نابرابر و ارزیابی منفی از آن را دلیل بروز نارضایتی و در نهایت تضادهای اجتماعی می داند.وی معتقد است: «هرچه اعضاء جامعه بتوانند بیشتر از منافع عینی خود آگاه شوند، احتما بروز نارضایتی و تضاد بیشتر است». (همان، ص 136).
در نظریه داراندرف آنچه مود توجه اساسی قرار گرفته است، دو نکته می باشد:
1- وقوف و ارزیابی منفی از توزیع پاداش ها
2- احساس محرومیت نسبی
در مورد احساس محرومیت نسبی وی معتقد است که محرومیت هرگز نمی تواند منشاء نارضایتی باشد، بلکه هر چه محرومیت از حالت مطلق به سوی نسبیت حرکت کند، نارضایتی و در نتیجه تضادها افزایش می یابد.
لوئیس کوزر، نیز در چارچوب تضاد، عواملی را موردتاکید قرار می دهد. او به هنگام بحث درباره علل تضاد، بر ارزیابی از نابرابری تاکید دارد. «کنار اندازی مشروعیت نظام وجود توزیع نارضایتی از محرومیت راایجاد میکند» (همان، ص 150).
این نارضایتی از محرومیت متاثر از نوع فشار اجتماعی است که ممکن است بر افراد محروم اعمال شود.
قضایای عام یا قضایای بنیادی هومنز
هومنز با توسل به دو متغیر اساسی، قضایای عام خود را بیان می‌کند. این دو متغیر عبارتند از: ارزش و کمیت، یعنی ارزش «واحد عمل» که بر شخصی وارد می‌شود و تعداد چنان واحدهایی که در طول زمانی معین وارد می‌شوند. باید به یاد داشت که عملی که بر شخصی وارد می‌شود همان است که از شخص دیگری صادر شده است. خود ارزش دارای دو جزء است: یکی ثابت، که سروکار هومنز با همین جزء است و دیگری متغیر. اگر ما مقدار«عمل» را که بر شخصی وارد می‌شود کنار بگذاریم، باید بگوییم که وی آن فعل را بیشتر، یا کمتر از عمل دیگر ارزش می‌گذارد و این رجحان به طور موقت ثابت باقی می‌ماند: این اولین جزء است. اگر از سوی دیگر مقدار عمل وارد شده را به حساب آوریم باید اذعان کنیم که آن شخص این فعل را در یک زمان، بیشتر از زمان دیگر را ارزش می‌داند، به عبارت دیگر: هرچه فعل در زمان اخیر بیشتر بر او وارد شود او آن را کم ارزشتر می‌شمارد، و این دومین جزء است.
هومنز می‌گوید« ما باید ارزش و کمیت را دو طبقة تشکیل دهندة متغیرهای خود محسوب کنیم». او قبل از پرداختن به قضایای عام خود یک هشدار می‌دهد: او می‌گوید که قضایای وی به هیچ وجه شباهتی به دو قضیة زیر ندارد، الف: X تاحدی تابع Y است، که بدین معناست که هر متغیری در ارزش Y باعث تغییراتی در X می‌شود، اما این قضیه از جهت مقدار متغیر، چیزی نمی‌گوید. ب: X تابع ویژه‌ای از Y است، یعنی X=logy . که این قضیه نه فقط ما را دربارة مقدار دقیق تغییر بلکه از جهت آن نیز مطلع می‌گرداند. به نظر هومنز قضیة اول به هیچ‌وجه دقیق نیست و وی جامعه‌شناسان را متهم می‌کند که گفته‌هایشان بیشتر به این قضیه می‌ماند و قضیة دوم دارای دقت بسیاری است و هنوز علوم اجتماعی به آن پایه نرسیده است که این قضیه را الگوی خود قرار دهد. هومنز می‌گوید که قضایای خود او در حد وسط قرار دارند یعنی x به محض تغییر Y تغییر می‌کند. بنابراین قضیه می‌توان از افزایش ارزش X به محض فزونی ارزش Y مطلع گردید، اما از میزان و اندازة آن نمی‌توان اطلاع یافت. وی می‌گوید که از علوم اجتماعی در شرایط خاص نباید بیش از این انتظار داشت. (توسلی، 1369: 387-388)
به نظر هومنز، قضایایش به دو دلیل روانشناختی‌اند: نخست آنکه این قضایا معمولاً به وسیلة اشخاص بیان و آزمایش تجربی می‌شوند که خودشان را روانشناس می‌دانند. دوم و از آن مهمتر این که، قضایایش به خاطر آن که با فرد در جامعه‌ سروکار دارند، روانشناختی‌اند.
هومنز، در نتیجة این موضع‌گیری، پذیرفت که او را «با همان عنوان هراسناک، یک تقلیل‌گرای روانشناختی» بدانند. تقلیل‌گرایی به عقیدة هومنز، عبارت است از «فراگردی که نشان می‌دهد که چگونه قضایای یک علم[ در این مورد، روانشناسی] منطقه می تواند از قضایای کلی تر یک علم دیگر پیروی کند».
گرچه هومنز اصول روانشناختی را پذیرفته بود، اما افراد را جدا از هم در نظر نمی‌گرفت. او این را تشخیص می‌داد که انسانها اجتماعی‌اند و بخش چشمگیری از وقتشان را در کنش متقابل با همدیگر صرف می‌کنند. هومنز تنها بر آن بود که رفتار اجتماعی را با اصول روانشناختی تبیین کند. هومنز در آثار گوناگونش برنامه‌ای را تشریح کرد تا به گفتة خودش «انسانها را به جامعه‌شناسی باز گرداند»، اما همچنین درصدد پروراندن نظریه‌ای بود که بر روانشناسی، مردم و "صورتهای بنیادی زندگی اجتماعی" تأکید داشته باشد همین نظریه است که نظریة تبادل نامیده شد. به تعبیر هومنز، این نظریه «رفتار اجتماعی را به عنوان یک تبادل فعالیت ملموس یا غیرملموس و کم و بیش پاداش دهنده یا غرامت‌آمیز میان دست کم دو شخص، در نظر می‌گیرد.» هومنز خود را موظف به ساخت قضایایی می‌دانست که بر سطح روانشناختی تأکید داشته باشند، همین قضایا هستند که زمینة نظریه تبادل را فراهم می‌سازند.(ریتزر، 1379،خلاصه صفحات 423- 425)
قضایای عام یا قضایای بنیادی هومنز عبارتند از:
1- انگیزه یا قضیة موفقیت:
از نظر هومنز، تجربة گذشته در تکرار عمل مؤثر است. انگیزع انجام عمل در ارتباط با سابقة قبلی که به دریافت پاداش منجر شده است، مرتبط می‌گردد با معنی‌تر می‌شود. از این رو با شباهت بین انگیزه برای عمل حال و گذشته احتمال انجام عمل بیشتر و در صورت شباهت کمتر بین انگیزه حال و گذشته احتمال انجام عمل، کمتر می‌شود. اگر در گذشته ایجاد موفقیت، انگیزه‌ای خاص محل برای فعالیت انسان بوده که به پاداش انجامیده، شباهت بیشتر موقعیت انگیزه با گذشته، امکان مناسبی برای تکرار عمل می‌باشد.(آزاد ارمکی، 1376: 285)
آنچه از فرض «موفقیت» نتیجه‌گیری می‌شود این است که دلیل عملی که فردی انجام می‌دهد هر چه باشد همین که عمل را یکبار انجام داد و نتیجه عمل برایش مثبت بود همان مفهومی را برای فرد پیدا می‌کند که به آن بعداً نام ارزش مثبت می‌دهیم و در حقیقت فرد مستعد تکرار آن عمل شده است. فرض موفقیت- حتی اگر عمل با موفقیت همراه نباشد- همواره صادق است.
اگر چنین موقعیتها و فرصتهایی برای تکرار، زیاد پیش آید،‌ احتمال این که فرد آن کنش را فراگیرد، را فراوانی دفعاتی که آن عمل پاداش یافته، رابطة مستقیم دارد.
یادآوری می‌شود که آنچه مخصوصاً نظریه مبادله به آن می‌پردازد فرایندی است که طی آن رفتار اجتماعی به طرف ساختهای اجتماعی هدایت می‌شود. بدون وجود اعمال تکرار شده هیچ ساختار اجتماعی وجود ندارد. قضیه تلویحاً بیانگر این است که تکرار فزایندة پاداش، منجر به تکرار فزایندة عمل می‌شود؛ اما آشکار است که چنین افزایشی نمی‌تواند تا بی‌نهایت ادامه یابد بلکه حد و حدودی دارد و با مسأله اشباع» گره خورده است.
همچنین قضیة مذکور بیانگر این است که هر چه یک عمل کمتر به پاداش منجر شود، همان قدر آن عمل کمتر مستعد تکرار است. نهایتاً اگر یک عمل پس از یک بار پاداش یافتن هرگز پاداش داده نشود از آن پس، دیگر هرگز مشخص تمایل به انجام آن نشان نخواهد داد. در اصطلاح فنی روان‌شناسی رفتاری، گفته می‌شود که سرانجام آن عمل، به خاموشی می‌گراید. هر قدر زمان بین عمل و تشویق کوتاهتر باشد به همان میزان احتمال تکرار آن عمل از سوی فرد بیشتر است.
بنابراین پاداش سریع، حتی اگر شخص به ارتباط بین عمل و تشویق و پاداش آگاه نباشد تکرار عمل را محتمل می‌سازد. به علاوه هر قدر ارزش پاداش بیشتر باشد به همان میزان شخص ارتباط را بیشتر برقرار می‌کند.
فراوانی تکرار عمل توسط فرد همچنین منوط به معیارهایی است که پاداش را تعیین می‌کند. برای مجموعه‌ای از تشویق‌ها در یک دورة معین به نظرمی‌رسد که انسان همانند یک کبوتر در صورتیکه بطور منظم پاداش داده شود، عمل را کمتر تکرار خواهد کرد. باید تذکر داد که اگر تشویق را به یکباره متوقف کنیم عملی که همواره به طور منظم تشویق می‌شود، زودتر از عملی که به طور نامنظم تشویق می‌شود، به خاموشی می‌گراید. یکی از دلایل اینکه چرا مردم در هنگام قماربازی، ماهیگیری یا شکار حتی زمانی که نتیجه کمی عاید‌شان می‌شود، سخت می‌کوشند، این است که این گونه عملیات به طور نامنظم پاداش به همراه دارد.
قضیة «موفقیت» ایجاب می‌کند که فراوانی نسبی اعمال ممکنی که فرد برای کسب تشویق انجام می‌دهد، با فراوانی نسبی پاداشهایی که از هر عمل دریافت می‌کند معادل باشد.(توسلی، 1369:خلاصه صفحات 388- 391)
بنابر مثال هومنز در مورد عمل متقابل شخص و دیگری در یک اداره، این قضیه به آن معنااست که یک شخص اگر در گذشته با مشورتهای مفید دیگران پاداش گرفته باشد، احتمال بیشتری می‌رود که در آینده از دیگران کمک مشورتی بخواهد. به عبارت دیگر، هر چه آن شخص مشورت‌های سودمندتری در گذشته دریافت کرده باشد، در آینده بیشتر درخواست مشورت خواهد کرد. به همین‌سان، اگر دیگری در گذشته با تأیید بیشتری پاداش گرفته باشد، درآینده آمادگی بیشتری برای مشورت دادن از خود نشان خواهد داد. رفتار برابر با قضیة موفقیت، سه مرحله دارد: نخست کنش یک شخص دوم، نتیجة همراه با پاداش و سرانجام، تکرار کنش نخستین با کنشی که دست کم از برخی جهات با کنش اولی مشابه باشد. (ریتزر، 1379،خلاصه 427-428)
قضیة محرک
در صورتی‌که در یک زمان خاص، اغلب موارد عمل به واسطة دیگری پاداش داده شود، عمل تکرار می‌گردد. قضیة دوم فقط به تکرار عمل مربوط است. ولی قضیة سوم به ارزش عمل ربط دارد.«استمرار دریافت پاداش در مقابل انجام عمل، عاملی در تکرار عمل است». (آزاد ارمکی، 1376: 285-286) این قضیه مربوط به تأثیر موقعیتها بر اعمالی است که در آن موقعیتها رخ می‌دهد. این اعمال ممکن است ارادی یا غیرارادی باشند و درهرحال این موقعیتها زمینة محرک و یا انگیزش نامیده می‌شوند و باعث برانگیختن عمل در انسان می‌گردند.
اگر در گذشته وجود یک انگیزة خاص یا یک مجموعه از انگیزه‌ها فرصتی بوده است که در آن، عمل شخص به پاداش منجر شود، هر قدر وضعیت جدید شبیه گذشته باشد احتمال اینکه فرد، به انجام عمل یا اعمال شبیه به آن دست بزند، بیشتر است.
بعضی از روان‌شناسان برای اینکه این نظر را صورت عملی بدهند نقش پاداش عمل را جزء انگیز‌ه‌ها به حساب می‌آورند و به عنوان «انگیزه‌های تقویت کننده» می‌دهند.
هومنز این برداشت را مغشوش می‌داند. صحیح آن است که تصویر شیء که ما آن را خواسته و قبلاً به دست آورده‌ایم، انگیزه‌ای شود برای کوششی که آن را مجدداً به دست آوریم، پس تصویر شیء است که انگیزه ماست، نه موفقیت در به دست آوردن آن شیء. اشتباه گرفتن این دو بدین معناست که قضیة 1و 2 باهم تفاوتی ندارند، در صورتی که آنها دو امر مختلف را بیان می‌کنند.
قضیة 2 حاکی از این است که ظهور دوباره موقعیتی که منجر به عمل موفقیت آمیز شده، احتمال تکرار آن عمل را فراهم می‌سازد. مثلاً یک ماهیگیر که قلابش را به داخل استخر تاریک انداخته و ماهی گرفته است، بسیار آماده است که دوباره در استخر تاریک ماهی بگیرد. ارتباط انگیزه و عمل است که موجب تعمیم و تمیز می‌شود. اگر ماهیگیری در یک استخر تاریک موفق شده باشد، او احتمالاً برای ماهیگری به استخری که تا اندازه‌ای دارای سایه است می‌رود، در حقیقت عملش را تعمیم می‌دهد.(توسلی، 1369: 391)
به هر روی، فراگرد تمایز قایل شدن نیز تأثیرش را می‌گذارد. یعنی این که، یک کنشگر ممکن است تنها در موقعیتهایی ماهی بگیرد که موفقیت آمیز بودن آنها در گذشته اثبات شده باشد. دیگر آن که، اگر شرایط موفقیت بسیار دشوار بوده باشد، بعید است که شرایط مشابه، آن رفتار را برانگیزاند. اگر محرک تعیین کننده بسیار زودتر از رفتار مربوط رخ می‌دهد، در عمل نمی‌تواند آن رفتار را تحریک کند. کنشگر ممکن است در برابر محرک حساسیت بیش از اندازه‌ای نشان دهد، به ویژه اگر آن محرک برای کنشگر بیش از حد با ارزش باشد. در واقع، کنشگر تا زمانی که شکستهای پی‌درپی او موقعیت را تصحیح نکند، ممکن است به محرکهای نامربوط نیز واکنش نشان دهد. همة این موقعیتها بستگی به هوشیاری با توجه فرد به محرکها دارد.(ریتزر، 1379: 429)
3- قضیة ارزش: (یا تشویق و تنبیه یا پاداش- تنبیه)
هر چه انجام عمل برای کنشگر دارای ارزش بیشتری باشد، عمل بیشتری تکرار می‌شود. هومنز تعداد تکرار عمل را نرخ مبادله نامیده است. در این صورت بین ارزش پاداش و تکرار عمل رابطه است.(آزاد ارمکی، 1376: 286)
در قضیة اول بیان کردیم که تأثیر موفقیت‌آمیز یک عمل در کسب پاداش، این احتمال را به وجود می‌آورد که شخص آن را باز هم در آیندة‌ تکرار کند. در مورد پاداش، ما فرض کردیم که ارزش نتیجه عمل شخص بالاتر از صفر بوده، یعنی وی نسبت به آن بی‌اعتنا نبوده و آن را در حد تنبیه نیافته است، اما این قضیة‌ درباره اینکه چگونه این تشویق فرد را متوجه خود می‌کند چیزی به ما نمی‌گوید. این میزان پاداش چیزی است که ما اکنون آن را مورد بحث قرار می‌دهیم و آن را ارزش می‌نامیم. ارزش مورد نظر همیشه مبنا و واحد پاداشی است که داده می‌شود. مهم نیست که این واحد چگونه تعریف می‌شود، خواهیم دید که ارزشهای واحدهای متوالی تغییر می‌کند، اثر خالص این تغییر نسبت به رفتار، ممکن است بوسیلة قضیه ارزش بیان شود. این قضیه را می‌توان به قرار زیر تعریف کرد:
«هر اندازه نتیجه عمل یک شخص برای او با ارزش‌تر باشد، به همان اندازه علاقه وی نسبت به تدارک انجام آن عمل بیشتر می‌شود، تغییر ارزش ممکن است مثبت باشد یا منفی؛ نتایج اعمال شخصی را که برای او نتیجه مثبت دارند پاداش، و نتایج اعمالی را که منفی هستند تنبیه می‌نامند.» در این مقیاس نقطة صفر جایی است که شخص نسبت به نتیجة عملش بی‌اعتنا است.
دو نوع پاداش وجود دارد: پاداش ذاتی و حقیقی و پاداش اجتناب از تنبیه. به طور مشابه دو نوع تنبیه داریم: تنبیه ذاتی و تنبیه برای جلوگیری از پاداش(توسلی، 1369: 393-394)
هر افزایش در تنبیه، کنشگر را وا می‌دارد که رفتار غیردلخواه را کمتر از خود نشان دهد. هومنز تنبیه را وسیلة غیرمؤثری برای واداشتن انسانها به تبادل رفتار می‌داند. بهتر است که به رفتار غیردلخواه پاداش ندهیم تا آن که سرانجام آن رفتار فروکش کند. وانگهی، احتمال کمتری دارد که تنبیه به عنوان وسیله‌ای برای واداشتن فردی به انجام یک عمل، درست عمل کند. در این موارد، دادن پاداش بر تنبیه ترجیح دارد، البته اگر دست و دلبازانه عمل نشود. هومنز این را آشکار ساخته است که نظریه‌اش یک نظریة صرفاً لذت‌گرایانه نیست، پاداش‌ها هم می‌توانند مادی باشند(مانند پول) و هم نوعدوستانه (مانند کمک به دیگران).(ریتزر، 1379: 429-430)

 

 

 

4- قضیة محرومیت- سیری( اشباع):
اگر در گذشتة‌ نزدیک از عمل، پاداشی دریافت شده است، ارزش کمتری برای انجام عمل درآینده برای فرد وجود دارد. این قضیة، اشباع‌پذیری و مطلوبیت کمتر پاداش و در نتیجه عدم تمایل به انجام عمل را توضیح می‌دهد.(آزاد ارمکی، 1376: 286)
این نکته باید دانسته شود که انسان چه چیزی را پاداش یا تنبیه می‌داند و ارزش‌های اساس او اعم از مثبت یا منفی چیست؟ در حقیقت باید گفت که مقوله ارزشی ( یا قضیه سوم) مربوط به ارزشهای فرد نیست. این قضیه بیشتر مربوط به کیفیت ارزشمند بودن آنهاست و اینکه چگونه فرد پاداش معینی را در مقایسه با پاداشهای دیگر ارزش‌گذاری می‌کند. این پرسش به نوبة خود باید به دو سوال تجزیه گردد:پرسش اول اینکه آیا ارزش یک پاداش خاص در زمان معین بیش از ارزش همان پاداش در زمان دیگری است؟ مثلاً آیا فلان ماهیگیر صبح امروز را برای ماهیگیری از بعدازظهر خوشایند‌تر می‌یابد؟ دوم اینکه آیا ارزش پاداش خاص در زمان معین بیشتر از ارزش پاداشهای دیگر در همان زمان است؟ مثلاً آیا فرد امروز صبح ماهیگیری را خوشایندتر از باغبانی می‌یابد؟
آنچه هومنز اصل محرومیت- اشباع می‌نامد مربوط به سؤال اول است. این اصل را می‌توان به شکل زیر بیان کرد: «هر اندازه فرد درگذشته نزدیک، نوع خاصی از پاداش را بیشتر دریافت کرده باشد، به همان اندازه واحدهای بعدی آن پاداش برای وی ارزش کمتری در بر خواهد داشت.
اگر کسی پاداش معینی را بارها دریافت کرده باشد، می‌گوییم درحال اشباع شدن از آن پاداش است. به عبارت دیگر ارزش آن پاداش در نظر او تدریجاً کاهش یافته و بر اساس قضیه ارزش(قضیه سوم) به انجام دادن عملی که منجر به آن پاداش گردد کمتر تمایل خواهد داشت. تأکید این قضیه برگذشته نزدیک است، زیرا پاداش‌های زیادی وجود دارد که انسان تنها به طور موقت از آنها اشباح می‌گردد، در این مورد غذا بهترین مثال است. از سوی دیگر، اگر کسی آموخته باشد که نوع معینی از پاداش را ارزشمند بشمارد ولی در گذشته نزدیک به ندرت آن پاداش را دریافت کرده باشد، می‌گوییم وی از آن پاداش محروم مانده است. ارزش آن پاداش تدریجاً برای او افزایش پیدا می‌کند و بنابر«قضیه ارزش» بیشتر متمایل به انجام دادن عملی خواهد شد که به آن پاداش منجر گردیده است.
قدر مسلم،‌ اصل «محرومیت- اشباع» خیلی دقیق نیست و تنها گرایش کلی را بیان می‌کند. آنچه گذشتة نزدیک را تشکیل می‌دهد، باید برای پاداشهای مختلف متفاوت باشد. غذا به سرعت می‌تواند انسان را اشباع کند، اما بزودی ارزش خود را باز می‌یابد. اغلب افراد به سادگی از پول و مقام اشباع نمی‌شوند. علت این امر آن است که پول و مقام پاداش‌های جهان‌شمولی هستند که می‌توان از آنها برای کسب تعداد زیادی از پاداش‌های نوع دیگر استفاده کرد. کسی از پول سیر نمی‌شود مگر آنکه از تمامی آنچه با پول می‌توان خرید، اشباع شده باشد.
به طور کلی، اشباع فرد توسط یک پاداش معین، تمامی پاداش‌های دیگرک را به طور نسبی برای او ارزشمند می‌سازد. به علاوه ممکن است بتوان ارزشها را به شکل یک نظام رتبه‌ای یا به شکل سلسله مراتبی از ارزش‌ در آورد، به طوری که فرد تا هنگامی که از یک پاداش خاص ارضا نشده است بالاترین پاداش بعدی در این سلسله مراتب برای او ارزش کمتری داشته باشد.(توسلی، 1369:خلاصه 397-398)
در این‌جا(قضیة محرومیت- سیری) عامل زمان نقش تعیین‌کننده‌ای دارد، اگر پاداشهای معین طی فواصل زمانی طولانی داده شود، احتمال کمتری دارد که انسانها از آن سیر شوند. دراین‌جا هومنز دو مفهوم اساسی دیگر را مطرح می‌کند که عبارتند از: خسارت و سود. خسارت در هر رفتاری با پاداشهایی مشخص می‌شود که یک کنشگر در فواصل معین یک کنش از دست می‌دهد. سود در تبادل اجتماعی، با تعداد بیشتر دریافت پاداش در مقایسه با میزان خسارت، مشخص می‌شود. این دو مفهوم هومنز را واداشتند تا قضیة محرومیت-سیری را دوباره قالب‌ریزی کند،‌به این صورت که: «هر چه یک شخص در نتیجة یک عمل سود بیشتری کسب کرده باشد، احتمال بیشتری می‌رود که آن عمل را دوباره انجام دهد».(ریترز؛1379،ص430)
5- قضیه پرخاشگری-تأیید:
شکست در دریافت پاداش موجب بروز عصبانیت می‌شود. بدین معنی که کنشگر انتظار پاداش دارد، درحالی‌که مجازات می‌شود. در مقابل، اگر کنشگر در مقابل عمل خود انتظار مجازات را می‌کشد ولی پاداش بگیرد، خوشحال خواهد شد.(آزاد ارمکی؛1376،ص286)
مکاتب روان‌شناسی عموماً مدعی هستند در مورد رفتار هیجانی بشر که از مقولات مهم روان‌شناسی است به اکتشافات مهمی نایل آمده‌اند اما هومنز برای ساده کردن کار فقط به معرفی یک اصل دربارة رفتار هیجانی اکتفا می‌کند. اصلی که برای تبیین یافته‌ها در مورد رفتار اجتماعی شدیداً نیازمند آن است. وی این اصل را اصل«پرخاشگری- تأیید» می‌نامد و آن را به دو بخش تقسیم می کند. بخش اول که فرضیه ناکامی پرخاش نامیده شده است از این قرار است:
الف- هنگامی که رفتار فرد پاداش مورد انتظارش را دریافت نمی‌کند و یا با تغییری که انتظارش را نداشته روبرو می‌شود عصبانی شده، بیشتر به انجام‌دادن رفتار پرخاشگرانه متمایل می‌شود و نتایج چنان رفتاری برایش ارزشمندتر‌ می‌گردد.
به بخش دوم اصل پرخاش- تأیید باز می‌گردیم. به عقیدة هومنز تأکید خاصی که روان‌شناسان بر قسمت اول این اصل یعنی فرضیه ناکامی- پرخاش داشته‌اند، بدین معنی است که آنها دیدی یکسویه از رفتار هیجانی انسانها دارند. زیرا آنان فقط به هیجانهای منفی انسانها اشاره کرده‌اند،‌ولی اگر انسانها قادرند سرخورده و متنفر باشند، قادر به خوشبخت بودن و محبت ورزیدن نیز هستند.
بنابراین لازم است اصل زیر را با اندکی تفاوت به عنوان بخش دوم اصل پرخاش- تأیید ارائه دهیم:
ب) وقتی عمل فرد پاداش مورد انتظار بویژه پاداشی بیشتر از آن را دریافت می‌کند و یا تنبیه مورد انتظار را دریافت نمی‌کند، در این حالت فرد«متلذذ» خواهد شد و بیشتر به انجام عمل پسندیده متمایل خواهد گردید و نتایج چنان عملی برایش ارزشمند‌تر خواهد شد. (توسلیی؛1369، ص403 و 405)
قضیه(الف) در مورد تأیید –پرخاشگری، تنها به عواطف منفی راجع است،‌ حال آنکه قضیة (ب) با عواطف مثبت‌تر سروکاردارد.
در پایان باید گفت که نظریة هومنز را می‌توان به عنوان نظری خلاصه کرد که کنشگر را یک سودجوی عاقل می‌انگارد. به هر روی، او نتوانسته بود حالتهای ذهنی یا ساختارهای پهن‌دامنه را از نظام فکری خویش کاملاً ریشه کن کند. برای مثال، وادار به پذیرش این نکته شده بود که تاریخ نهادی در رفتار فردی تفاوتهایی ایجاد می‌کند. هومنز پذیرفته بود که درمورد آگاهی، نیاز به «روانشناسی بسیار توسعه‌یافته‌تری» داریم.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  57  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله رضایت مندی

دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
پژوهش حاضر با هدف مطالعه میزان سلامت روانی در کارمندان اداره بهزیستی شهر نیشابور انجام شده است که جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارمندان زن و مرد اداره بهزیستی شهر نیشابور با حجم 36 نفر تشکیل می دهند که از این افراد تعداد 31 نفر با محقق در اجرای آزمون سلامت عومی GHQ و پرسشنامه محقق ساخته همراه آن همکاری نموده اند این تحقیق از انواع زمینه یابی و با هدف بررسی یک فرضیه و چهار سوال تحقیقی انجام گرفت که داده های آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS با درجه آزادی 95% مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت پس از تجزیه و تحلیل داده های آماری نتایج بدست آمده در پاسخ به فرضیه و سوالات تحقیق به این ترتیب مشخص شده است که میزان سلامت روانی در مردان بیشتر از زنان است و بین سلامت روانی و سن کارمندان رابطه معنی داری وجود ندارد همچنین نتایج گویای این مطلب است که نوع اشتغال در کارمندان در میزان سلامت روانی آنها تأثیر گذار نیست و وجود گروههای مختلف فعالیتی در اداره بهزیستی تأثیری در میزان سلامت روانی کارمندان ندارد و بالاخره این که بین سلامت روانی و سنوات کاری کارمندان بهزیستی رابطه معنی داری وجود ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول
کلیات

1-1 مقدمه
«اگر سلامتی روانی انسانها مهمتز از سلامتی جسمی آنها نباشد لااقل هم سطح آن خواهد بود» (مطهری)
از آغاز پیداش انسان همواره مسأله سلامتی او نیز مطرح بوده است.
اما عموما بعد جسمانی او نیز در نظر گرفته می شود و کمتر کسی است که به بعد روانی آن نیز اهمیت بدهد. در حالیکه به تعریف سازمان بهداشت جهانی «سلامتی تنها نبود نقص عضو یا نبود بیماری نیست بلکه حالت کامل رفاه جسمی روانی است».ت (گنجی 1376)
برای اینکه سلامت جسمی و روانی یک جامعه را بررسی کنیم نمی توانیم تمامی افراد آن جامعه را ارزیابی کنیم بلکه از نمونه گیری از جامعه مورد نظر استفاده کرده و نتایج را به جمعیت مبنا تعمیم می دهیم. به همین خاطر وارد قلمرو علمی شده ایم که «همه گیر شناسی» نام دارد. و آن علمی است که تمامی جنبه ها و رویدادها و حالات مختلف تندرستی جامعه را در بر می گیرد. متأسفانه با توجه به اهمیت بالای همه گیر شناسی بیماریهای روانی به خصوص همه گیر شناسی در ارتباط با سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی ، این نوع مطالعات در ایران کمتر انجام پذیرفته است که عوامل بسیاری از قبیل وقت گیر بودن، زحمت زیاد، داشتن هزینه های سنگین مطالعاتی، و از طرف دیگر عدم سناخت کافی نسبت به اختلالهای روانی عوارض و پیامدهای آن بر روی افراد خانواده و اجتماع در این بابت تأثیر گزار بوده است.
در بحث راجع به سلامت روانی عوامل متعددی هستند که می توانند بر میزان سلامت روانی تأثیر گذار باشند. مثلاً : عواملی همچون سن، جنس، نوع اشتغال و طبقه اجتماعی- اقتصادی را می توان نام برد. که ما در این تحقیق به بررسی بعضی از این عوامل می پردازیم.
با امید این که دست اندر کاران مسادل بهداشتی و بخش درمان و آموزش پزشکی امکانات و سرمایه ای لازم در این زمینه مبذل دارند تا شاهد انجام پژوهشهای بیشتری در مورد سلامت روانی در مرکز مختلف باشیم.

 

 

 

1-2 بیان مسئله
بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارد، و این خطری است که بشر را تهدید می کند. عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهور و فراوان است. در هر طبقه و صنفی و هر گروه و جمعی اشخاص نامتعادلی زندگی می کنند.
بنابراین در مورد همه افراد اعم از کارگر، دانش پژوه ، پزشک و مهندس زارع، استاد دانشگاه و … خطر ابتلا و ناراحتی های روانی وجود دارد. به عبارت دیگر هیچ انسانی در مقابل این امراض مصونیت ندارد. (شاملو 1380)
این موضوع برای کسانی که ارتباط نزدیکی با معلولان جسمی و ذهنی دارند و یا کسانی که در مؤسسات نگهداری از بیماران روانی کار میک نند، اهمیت بیشتری پیدا می کنند.
ادارات بهزیستی از جمله مؤسساتی است که کارکنان شاغل در آن دارای یک ارتباط متقابل چه بصورت مستقیم یا غیر مستقیم با معلولان جسمی و ذهنی و حتی بیماران روانی هستند که این امر باعث ایجاد استرس و اضطراب در کارکنان بهزیستی می شود و بدین ترتیب محیط کاری در بهزیستی حالتی تنش زا پیدا می کند.
با چنین وضعیتی مقامات دولتی و مدیران ارشد چنین سازمانهایی لازم است، توجه خاصی به وضعیت بهداشت روانی کارکنان خود داشته باشند. میزان سلامت روانی کارکنان را مورد بررسی قرار دهند و به نتایج حاصله توجه خاصی داشته باشند با ارائه و تنظیم برنامه های جدیدتر و ایجاد تغییراتی در محیط ، میزان و شرایط کاری در بهزیستی در جهت بهبود سلامت روانی کارکنان خود علی الخصوص زنان داشته باشند.چرا که زنان شاغل در بهزیستی، هم در منزل و هم در محیط کاری وظیفه ای سنگین را به دوش می کشند و به دلیل دوم اینکه تمام تحقیقات گذشته خارجی همچون مطالعات نیوهاون، مانهاتان وتحقیقات داخلی که توسط باش و بهادرخان و دیگر افراد در زمینه همه گیر شناسی بیماریهای روانی انجام شده است بر این امر تأکید داشته است که سلامت روانی وابسته به جنسیت است و همواره میزان سلامت روانی در زنان کمتر از مردان بوده است.
منظور از سلامت روانی همان احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه می باشد. (فرهنگ روانپزشکی کمپل – پورافکاری 1373)
همچنین در فرهنگ روانشناسی لاروس سلامت روانی را استعداد روانی برای هماهنگ و خوشایند و مؤثیر کردن کار برای موقعیتهای دشوار و توانایی داشتن تعریف کرده است.
اما هنوز مشخص نشده است که :
آیا سلامت روانی بر متغیرهای دیگر نیز وابسته است؟
آیا متغیر هایی همچون سن، اشتغال، نوع فعالیت، سنوات کاری و … در میزان سلامت روانی چنین کارکنانی تأثیر گذار هستند یا خیر؟
البته بسیار واضح است که دانستن میزان شیوع و عوامل ایجاد کننده این آسیبها در سنین و جنسهای مختلف می تواند اطلاعات مفیدی را برای برنامه ریزیهای بلند مدت و کوتاه مدت در اختیار قرار دهد و با تدابیر قابل اتخاذ بر اساس این اطلاعات می توان از بسیاری از مشکلات جلوگیری کرده و در کاهش هزینه های مروبط مؤثر باشد.

 

1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
اگر نگاهی به آمار و ارقام شیوع بیماریهای روانی در کشورهای مختلف و پژوهشهای بسیار اندکی که در ایران انجام گرفته بیندازیم، اهمیت این پژوهش آشکار تر می شود.
ساتر لویس (1993) در کنفرانس جهانی حقوق بشر تعداد بیماران روانی را در سرتاسر جهان بیش از نیم میلیارد نفر گزارش کرد که تقریبا نیمی از این بیماران از خدمات بهداشتی و درمان لازم محروم بوده اند.
سازمان بهداشت جهانی در سال (1993) شایعترین بیماری های روانی را در سرتاسر جهان به ترتیب ، افسردگی، اضطراب و بیماری های روانی تنی معرفی نموده است (فخریان فولادی 1375) . در ایران پژوهشهای در زمینه همه گیر شناسی بیماری های روانی انجام شده بطور مثال: در پژوهشی که توسط باش و همکاران در سال (1342) انجام گرفت شیوع این بیماری در افراد بالای 5 سال 9/11 درصد گزارش شد. در پژوهشی که توسط بهادرخان در سال (1372) انجام گرفت. شیوع کلی بیماریها 6/16 درصد گزارش شد در پژوهشی که در مناطق شهری و روستایی کشور در سال (1378) انجام گرفت، شیوع کلی بیماری های روانی را 21 درصد نشان داده که شیوع بیماری در زنان بیشتر از مردان است با دقت در نتایج تحقیقات گذشته که شیوع بیماریهای روانی در اجتماع را در سطح بالای نشان می دهند و با ذکر این نکته که افراد شاغل در ادارات و سازمانها، جمعیت کثیری از جوامع شهری را تشکیل می دهند. این ضرورت احساس می شود که پژوهشی در زمینه بررسی سلامت روان و ارتباط آن با اشتغال در سازمان و ادارات انجام پذیرد.
تا ضمن پاسخگویی به سوالات محقق بتوانیم به شناسایی عوامل خطر زایی که سلامت روان کارمندان را تهدید می کنند پرداخته، در جهت رفع موانع و مشکلات قدم برداشته آموزشهای لازم را انجام دهیم، و در کل اقدامات پیشگیرانه را در جهت کاهش میزان بروز بیماری های روانی در سطح اجتماع و متقابلاً در سطح ادارت و سازمانها برداشته و سطح سلامت روان را در این قشر از جامعه افزایش داده . در جهت رشد و شکوفایی هر چه بیشتر اجتماع قدم برداریم.

 

1-4 اهداف تحقیق
هدف کلی
هدف اصلی از انجام این تحقیق بررسی میزان سلامت روانی کلیه افرادی است که در اداره بهزیستی شهر نیشابور مشغول به فعالیت هستند.

 

1-4-1 اهداف جزئی
1. بررسی تفاوت دو جنس در سلامت روان.
2. بررسی رابطه سن درسلامت روان.
3. بررسی تفاوت اشتغال در سلامت روان.
4. بررسی تفاوت سلامت روان با نوع فعالیت.
5. بررسی رابطه سلامت روان با سنوات کاری.

 

1-5 فرضیه و سوالات تحقیق
فرضیه تحقیق
میزان سلامت روانی در کارمندان مرد بیشتر از کارمندان زن است.

 

سوال تحقیق
1. آیا بین سلامت روانی کارمندان با سن آنها رابطه معنی داری وجود دارد؟
2. آیا بین سلامت روانی کارمندان رسمی و پیمانی و شرکتی تفاوت معنی داری جود دارد؟
3. آیا تفاوت معنی داری در میزان سلامت روانی افرادی که فعالیت حمایتی اجتماعی، توان بخشی، اداری و خدماتی انجام می دهند وجود دارد یا خیر؟
4. آیا بین میزان سلامت روانی و سنوات کاری کارمندان رابطه معنی داری وجود دارد؟

 

1-6 متغیرهای تحقیق
در این بررسی متغیرهای تحقیق بر اساس فرضیه و سوالات تحقیق مشخص شده اند.
در فرضیه تحقیق:
متغیر وابسته- سلامت روانی متغییر مستقل- جنسبت
در سوال اول:
متغیر وابسته : سلامت روانی. متغیر مستقل : سن.
سوال دوم:
متغیر وابسته: سلامت روانی. متفیر مستقل: نوع اشتغال
سوال سوم:
متغیر وابسته: سلامت روانی. متغیر مستقل: نوع فعالیت.
سوال چهارم:
متغیر وابسته: سلامت روانی. متغیر مستقل: سنوات کاری.
متغیر مزاحم: میزان درآمد، تعداد فرزندان ، طبقه اقتصادی ، نوع مدرک تحصیلی، سطح تحصیلات، میزان رضایت از زندگی.

 


1-7 تعاریف عملیاتی و مفهومی
سلامتی روانی (Mental health)
فرهنگ روانپزشکی کمپبل این اصطلاح را احساس رضایت وبهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است(پورافکاری 1373)
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس سلامت روان را «استعداد روان برای هماهنگ خوشایند و مؤثر کردن » برای موقعیتهای دشوار، انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود «توانایی داشتن» تعریف کرده است. (گنجی 1376)
در این پژوهش کسی دارای سلامت روان است که در آزمون سلامت عمومی نمره بیشتر از 24 کسب کرده باشد.

 

فعالیت توانبخشی
توان بخشی استفاده از انواع فیزیوتراپی همراه با تعدیل روانی اجتماعی و بازآموزی حرفه ای در تلاش برای کسب حداکثر عملکرد و انطباق و آماده سازی جسمی روانی، اجتماعی و حرفه ای برای غنی ترین زندگی ممکن که مطابق توانائی و ناتوانائی های او است.(پورافکاری 1373)
در این پژوهش منظور از توان بخشی فعالیتی است که در اداره بهزیستی در جهت 1- بهبود جسمی بیماران انجام شود 2-بیمار را به استفاده از حداکثر توانائی های خود قادر سازد و بالاخره تعدیلی رضایت بخش در روابط شخصی و اجتماعی بیمار بوجود آورد تا بتواند بعنوان عضو مفیدی در جامعه فعالیت کند.

 

فعالیت حمایتی اجتماعی
به فعالیتی که در جهت تحقق کلیه طرح ها و برنامه های مصوب سازمان بهزیستی در جهت حمایت از خانواده های تحت پوشش، مبارزه با فقر، توزیع مایحتاج اولیه خانواده های نیازمند، اعطای وام به افراد تحت پوشش، ارائه مشاوره های تخصصی و غیره … می باشد.
کارمندان رسمی: به فردی می گویند که براساس حکم کارگزینی بعنوان کارمند رسمی شناخته می شود.
کارمند شرکتی: به افرادی که از طرف یک شخص مشخص به نهادها و سازمانهای دیگر جهت ارائه خدمات معرفی می شوند و در آنجا به ارائه خدمات می پردازند.

 

فعالیتهای خدماتی (مشاغل کم خطر)
افرادی که براساس حکم کارگزینی به ارائه خدمات به دیگر بخشهای سازمان می پردازند. مشاغل کم خطر با مشاغل خدماتی به افرادی همچون: آبدارچی، منشی، تلفنچی، نگهبان، راننده سازمان و … اطلاق می شود.

 

فعالیت های اداری و حسابرسی
به فعالیتهایی اطلاق می شود که افراد شاغل در آن فعالیت حمایتی اجتماعی توان بخشی و خدماتی نمی پردازند بلکه تنها به انجام اموری اداری و حسابداری می پردازند و افرادی همچون رئیس، معاون، حسابداران و کارمندان دبیرخانه را شامل می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
پیشینه تحقیق و پایه های نظری

 



2-1 پیشینه نظری تحقیق
2-1-1 مفهوم سلامت روان
Mental healt : فرهنگ روانپزشکی کمپل این اصطلاح را در احساس رضایت بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است.(پورافکاری 1373)
اما برای این اصطلاح از سوی صاحب نظران تعاریف ارائه شده است بطور مثال:
کارل منینجر : سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر گردد، تعریف می کند.
واستون : رفتارهای عادی را که از سوی افراد عادی سر می زند را نشانه ای از سلامت روانی می داند.
کینز برگ : سلامت روان را تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی، عشق ، کار و تفریح می داند. به نظر وی استعداد یافتن در ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خردسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است. (میلانی فر 1370)
سازمان بهداشت جهانی سلامت روان چنین تعریف می کند«سلامت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می گیرد و سلامت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی روانی و جسمی بهداشت تنها نبود بیماری با عقب ماندگی نیست (حمزه گنجی 1376)
انجمن کانادایی بهداشت روانی سلامت روان را در سه قسمت تعریف کرده است:
1- نگرشهای مربوط به خود: که مواردی همچون: تسلط بر هیجانهای خود، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیها را شامل می شود.
2- نگرشهای مربوط به دیگران: که علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه، احساس مسولیت در مقابل محیط انسانی و مادی جزئی از آن نام برد:
3- نگرشهای مربوط به زندگی: که پذیرش مسولیتها، ذوق توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم و ذوق خوب کار کردن را شامل می شود.
به نظر می رسد که هر تعریف گوشه هایی از واقعیت را به همراه دارد و تعریف های سازمان جهانی بهداشت و انجمن بهداشت روانی کانادا جامعتر باشد.(احمدون 1382)

 

2-1-2 تاریخچه سلامت و روان در جهان
مسئله بیماریهای روانی و سلامت روان یکی از مسائلی است که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و همیشه مورد توجه قرار گرفته است. این مسئله از زمانی که بشریت زندگی اجتماعی را شروع کرد بیشتر نمایان شده است. (میلانی فر 1370)
در طول تاریخ برای بیماری های روانی نامهای مختلفی ذکر شده و تا قبل از میلاد مسیح رفتار جنون آمیز به عنوان تنبیهی بود که در مقابل توهین به خدایان صورت می گرفت و همچنین واژه جن زده در مورد این بیماران تاریخ کهن دارد که برای درمان آن از سحر و جادو استفاده می شده که هنوز هم این نگرش غلط در بسیاری از کشورهای و بخصوص مناطق روستایی وجود دارد.(فخریان، فولادی 1375)
در زمینه درمان بیماریهای روانی و اعتقاد به مبانی عضوی بیماریهای روانی قدیمی ترین اطلاعاتی که در دست است مربوط به تمدن قدیم مصر و دوران ایمهوتپ مصری است که به عنوان مظهر حرفه پزشکی در دو هزار سال قبل از بقراط شناخته می شود.
اما اولین پزشکی که به طبیعت آدمی و بیماریهای روانی از دیدگاه علمی نگریست و در حقیقت او را باید پدر علم پزشکی به حساب آورد بقراط (377-460 ق-م) بود. (محرری 1373)
بقراط بیماریهای روانی را ناشی از عدم تعادل اخطاط چهارگانه (سودا، صفرا، خون، بلغم) می دانست.
او مغز را به عنوان عامل هوشیاری و مهمترین عضو بدن می دانست و حملات صرع را علت آسیب مغزی می دانست. او همچنین درباره افسردگی، حالات گم گشتگی، ترسهای غیر منطقی روان پریشی و هیستری مطالبی نگاشته است.(فخریان، فولادی 1375)
در مورد نظریات بقراط باید گفت که او به طور کلی از دخالت دادن جن و جن شناسی در امر پزشکی خود را به دور می داشت. و در زمینه بیماریهای روانی به گفته فیثاغورت که مغز را مرکز فرماندهی و مسئول خوشی ها و ناخوشی ها می دانست صحه گذاشت. افلاطون (347-429 ق.م) بدین موضوع توجه کرده بود که رفتار بشریت تأثیر و نتیجه احتیاجات جسمانی و غرائز اوست. ارسطو در دنباله نظریه بقراط درباره اخلاط چهارگانه برای هر کدام از آنها یک سلسله ویژگیهای روانی قایل می شد و بالاخره جالینوس با توجه به فرضیه های که درباره علم تشریح وضع نمود بدین نکته رسید که بیماری دماغ موجب بروز اختلال و یا بیماری های روانی است.
بالاخره با مرگ جالینوس در سال 201 میلادی روزگار تیره و تار علم امراض دماغی آغاز گردید و نظریات بقراط و پیروان او در یونان و روم که در حقیقت بسیاری از نظریات امروزی ما در باره ناخوشی ها روانی پیش بینی کرده بود در میان ابرهای سیاه موهومات و خرافات ناپدید کرد و بیشتر پزشکان دوباره به روشهای جن گیری و طلسم و مانند آن بازگشتند. این امر در تمام قرون وسطی ادامه داشت تا اینکه از اواخر قرن 15 میلادی جنبشهای افشاگرانه بر علیه جن و جن گیری و جادو و طلسم بوسیله باراکوس (1541-1493 م) جان ویر (1588-1515 م) و ویرجینیا اسکات (1599-1538 م) آغاز و به دنبال آن اکتشافات و پیشرفتهای علمی روشنگر همه جنبه های پزشکی از جمله روانپزشکی گردید (محررّی، 1376)
در ادامه همین تلاشها در قرن 17 ارتباط بین جسم و روان و محل این ارتباط در سلسله اعصاب مورد بحث قرار گرفت و در کارت و مالپکی و … مراکزی برای این ارتباط تعیین کردند.
دراواخر 18 و در اوایل قرن 19 می توان از کارهای فلیپ پنیل در فرانسه (1826-1745) ویلیام توک در انگلیس، ون سنزو کیارگی در ایتالیا و بنیامین راش و دورتی دیکس (1884-1802) در آمریکا. در درمان بیماران روانی و رهایی آنها از بند و غل و زنجیر تلاش نمودند، نام برد. (میلانی فر ، 1370)
در قرن بیستم افرادی چون فروید، ادلر، آلیس و یونگ و … به ارائه نظرات و دیدگاههای مختلف درباره علت بیماریهای روانی پرداختند.
فروید انسان سالم را کسی می داند که مراحل رشد جنبی را با موفقیت گذرانده باشد و سلامت روانی را نشای از تعادل و هماهنگی بین نهاد، من و من برتر و همچنین سطوح خودآگاهی و ناخودآگاهی می داند و بهم خوردگی این تعادل را بیماری تلقی می کند.
آدلر بیماری روانی را تلاش برای رهایی از تمام محدودیتهای جامعه می داند. تلاشی که به علت یأس ، احساس حقارت، قصور در یادگیری، همچنین به خاطر ادراکها و تصورات منحرف بوجود می آید.(فخریان، فولادی 1375)
آلیس که روان درمانگر معاصراست علت بیماری را ناشی از تصورات نادرست می داند. و کسی را سالم می داند که افکار صحیح را جانشین تفکرات نادرست نماید.
همین ارائه تئوریهای مختلف درباره روانکاوی، روانپزشکی، دینامیک، ژنتیک، بیولوژی، ارتباط جسم و روان ، تئوریهای سرشتی، مطالعه اثرات الکترو شوک و عمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی بر اهمیت توجه به بیماری های روانی و درمان آن افزود و باعث شد که در سال 1930 اولین کنکره بین المللی بهداشت روانی با مشارکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شده و مسائل کشورها در مورد مطالعه قرار گرفت.
در سومین کنکره بین المللی بهداشت روانی که در سال 1948 در لندن تشکیل شد، فدراسیون جهانی بهداشت روانی بنیانگذاری شد. در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی در آمد و سازمان جهانی در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روانی را بر عهده گرفت و روز هفتم آوریل برابر با 18 فروردین روز جهانی بهداشت اعلام گردید(میلانی فر 1370)

 

3-1-3 تاریخچه سلامت روان در ایران
اولین دوران عظمت پزشکی ایران اواسط هزاره اول قبل از میلاد مسیح شروع و در زمانی که قسمت عمده خاورمیانه تحت نفوذ امپراتوری ایران قرار داشت به نقطه اوج رسید.
ابتدائی ترین اطلاعاتی که درباره ی فلسفه در ایران قدیم در دست است مربوط می شود به زند، اوستا و وندیداد که مجله اخیر الذکر مجموعه ای است از قوانین ضد شیطانی. در فرهنگ ایران شنخات بیماریهای روانی و رفتار غیر عادی سابقه ای دور و دراز دارد. اگر کلمه دیوان را بعنوان اسم عام بیماری روانی و رفتار غیر عادی قبول کنیم قدمت این آشنایی تا قبل از روزگاری که اقوام هند و ایرانی با هم در یک جا زندگی می کردند کشیده می شود. (محرری 1373)
در قدیمی ترین متونی که از ایران باستان به جای مانده متنی است از گزیده های زاد اسپرم درباره ساخت مردان، که ساختمان بدن انسان را به چهار قسمت تقسیم کرده است:
تنی، جانی ، دانشی، روانی، که جزئیات ساختمان بدن و روان آدمی در زیر یکی از چهار قسمت مزبور تقسیم بندی شده است.(محرری 1373).
در زمان ساسانیان در جندی شاپور اهواز برای بیماران روانی مکان مخصوصی ترتیب یافته بود و حتی قبل از آن نیز در ایران مدارس پزشکی وجود داشته و از کتابهای یونانی به صورت ترجمه در این مدارس استفاده می شده است.(فخریان، فولادی 1375)
در مکتب اسلام، هم معیارهای بیماری روانی و حداقل سلامت روانی و هم معیارهای ایده آل تعریف شده است. حتی پیامبر اسلام از کاربرد لغت مجنون برای افرادی که تظاهرات روانی دارند اکره دارند و این افراد را تنها بنام بیمار می خوانند(حسینی 1372)
تعالیم عالیه قرآن شریف و سایر کتاب های مذهبی از قبیل نهج البلاغه، نهج الفصاحه، صحیفه سجادیه و متون اسلامی فارسی معتبر چون: اخلاق ناصری و کیمیای سعادت ، الانسان الکامل، اندیشه های مدینه فاضله، مرصاد العباد و سایر نوشته و اشعار عرفا، گرایش به پاکی و آئین جوانمردی که همگی متأثر از کتاب آسمانی است هم جنبه شناخت نفس را داشته و هم جنبه اصلاح و درمان رفتارهای غیر عادی و تعیین راه و .
رسمی بهتر برای خوب زیستی و پیشگیری از بیماریها و اختلافات و انحرافات روانی را دارد. (محرری 1373)
در میان دانشمندان اسلامی محمد زکریای رازی و ابوعلی سینا دو تن از کسانی بودند که به درمان بیماری های روانی پرداخته و حتی در این زمینه کتابهایی هم نوشته اند.
زکریای رازی علل مغزی را، برای بیماریهای روانی بیان می کند و ابراز می دارد«هرگاه مزاج مغز دگرگون شود واکنشهای روانی هم به سبب آن دگرگونی تغییر خواهد» کرد او به طور کلی انواع اختلالهای روانی را سه گونه می داند:
1- اختلال ادراک همراه با سالم بودن تفکر.
2- اختلال تفکر همراه با سالم بودن ادراک.
3- اختلال تفکر همراه با اختلال ادراک.
زکریای رازی نوع سوم را شدید تر می داند، وی همچنین در کتاب الحاوی خود در ارتباط با زوال عقل در مورد مانیا، مالیخولیا نظراتی بیان کرده که قابل قبول روانپزشکی نوین است.(فخریان، فولادی 1375)
از آنچه که گذشت چنین بر می آید که به طور کلی برداشت حکما و پزشکان ایرانی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام از لحاظ شناخت و درمان بیماری برداشتی واقع بینانه بوده و آنها به جنبه های ارگانیک و روانی، هر دو واقف بودند.(محر ری 1373)
در ایران نیز از همان ابتدا بیمارستان ها و مراکزی برای درمان و نگهداری بیماران روانی وجود داشته است. بطور مثال در قرن پنجم هجری در دارلعباده یزد مرکز بزرگ پزشکی به نام دارلشفا وجود داشته، مجهز به بخشهای مختلف که به آنها مجلس المجانین یا محفل المجانین می خواندند. و حتی در دیگر بیمارستانهای اسلامی ایران از قصه گویان و نقلان برای مشغول نگه داشتن بیماران استفاده می کردند.(محر ری 1373)
در تاریخ معاصر ایران نیز در سال 1276 به زمان خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان دارلشفایی در یزد و در باغی بزرگ بنا شد.
در سال 1297 نگهداری و سرپرستی بیماران روانی و جلوگیری از حوادث ناگوار به شهربانی واگذار شد و باغی در اکبر آباد تهران به صورت دارلمجانین به عنوان اولین بیمارستان روانی تهران بکار گرفته شد.
در سال 1300 در زمان صدارت سید ضیاءالدین طباطابایی مدیرت و اداره دارلمجانین از شهربانی به شهرداری منتقل شد. در سال 1310 اولین متخصص اعصاب و روان در بیمارستان مشغول به کار گردید. در سال 1338 اداره بهداشت روانی در اداره کل بهداشت و ادارات بهداری تشکیل شد. در سال 1355 پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی تمام مراکز وابسته به بیمارستانهای روانی به انجمن توان بخشی و وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی منتقل شد.
در اردیبهشت سال 1358 پس از ادغام سازمان توان بخشی فعالیت بهداشتی و درمان این سازمان به سازمان های بهداری منطقه ای تهران و فعالیت آموزشی آن به انستیتو روان پزشکی تهران واگذار شد که این انستیتو فعلا جزء دانشکده علوم پزشکی ایران فعالیت آموزشی پژوهشی و طرح برنامه ریزی و مشورتی درباره مسائل بهداشت روانی را بر عهده دارد (میلانی فر 1370)

 

2-1-4 سلامت روان از دیدگاههای مختلف
از نظر آمار دانان
کسانی که با آمار سر وکار دارند برای تعریف افراد بهنجار از میانگین یا منحنی توضیع عمومی استفاده می کنند و افراد جامعه را با خصویات افراد میانگین مقایسه می کنند. این روش جنبه آماری دارد و فاقد جنبه ی بالینی و درمان است برابر این دیدگاه کسانی که از میانگین جامعه انحراف دارند از بهداشت روانی بهرمند نمی باشند. (احمدوند 1382)

 

2- از نظر پزشکان
پزشکان سالم بودن را نداشتن علایم بیماری تلقی می کنند. این استدلال در مورد برخی از بیماریهای جسمی نظیر بیماریهای عفونی ممکن است صدق کند ولی در مورد بیماریهای روانی قابل تعمیم نیست (میلانی فر ، 1370)

 

3- روانپزشکان
اکثر روانپزشکان توانایی سازش با محیط، انعطاف پذیری ، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجهه با محدودیتهای و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی در خانواده و اجتماع و به اصطلاح سازش با محیط است. (احمدوند، 1382)
روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که بین رفتار و کنترل او در برخورد با مشکلات اجتماعی تعادلی وجود داشته باشد. انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم تلقی می شود. برابر این نگرش سیستمی عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و برعکس از آن اثر می پذیرد. از این رو در بهداشت روانی آنچه مورد بحث قرار می گیرد پدیده های است که در اطراف انسان وجود دارد و بر کل سیسیتم او تأثیر می گذارند و یا از آن متأثر می شوند.(میلانی فر 1370)

 

4- نظر روانکاران
روانکاران که روی شخصیت ایده آل تکیه دارند «من» را واسطه بین خواسته های «نهاد» و کنترل نظارت «من برتر» دانسته و سلامت روان را میانجیگری درست و منطقی بین دو قدرت «نهاد» و «من برتر» تلقی می کند.(میلانی فر، 1370)
«من باید بتواند بین تعارضهای نهاد و من برتر تعادل ایجاد کند و چنانچه از عهده برقراری تعادل لازم بر نیاید بهداشت روانی به هم می خورد و شخص دچار مشکل روانی می گردد. (احمدوند، 1382)

 

2-1-5 سلامت روانی از نظر مکاتب مختلف:
1- مکتب زیست گرایی
مکتب زیست گرایی در مطالعه رفتار انسان بیشترین اهمیت را بر بافتها و اعضای بدن قائل می شود. این مکتب که پایه اصلی روانپزشکی را تشکیل می دهد، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد نه بهداشت روانی زیرا بیماری روانی جزء سایر بیماریها به حساب می آورد.
دیدگاه روانپزشکی برای تبیین بیماری روانی بر پدیده ها و اختلالها فیزیولوژیک اهمیت می دهد. این دیدگاه از علم پزشکی الهام می گیرد. زیرا علم پزشکی معتقد است که بیماری جسمی در اثر بی نظمی در عملکرد یا در خود دستگاه بوجود می آید.
از نظر این دیدگاه اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود به این دلیل خواهد بود که دستگاه روانی او اختلال پیدا کرده است. بنابراین فرض بر این است که در آینده نوعی نقص در دستگاه عصبی کشف خواهد شد و همه اختلالهای فکری و رفتاری براساس آن قابل تنظیم خواهد بود.
دیدگاه روانپزشکی درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد. طبق این دید «سلامت روانی عبارت است از نظام متعادلی که خوب کار می کند، اگر تعادل به هم بخورد بیماری روانی ظاهر خواهد شد. (گنجی، 1376)

 

2- مکتب رفتار گرایی
مکتب رفتار گرایی معتقد است که سلامت روانی به محرکها و محیط وابسته است.
این دیدگاه سعی دارد رفتار را با عبارات عملیاتی تعریف کند. بنابراین رفتار گرایان برای آن که از رفتار دید عینی بدهند بر مشاهده رفتار و تعادل بین آن و محیط تأکید می کنند. بدین ترتیب آنچه را که مثل سایر رفتارها آموخته شده است. مسلما این رفتار با رفتاری که در برخی از موقعیتها بطور طبیعی اتخاذ و پذیرفته می شود، مطابقت نمی کند. با این همه رفتار آموخته شده ای است. آنان معتقدند که رفتار ناسازگار مثل هر رفتار دیگر بر اثر تقویت آموخته می شود. بنابراین از دید رفتار گرایی سلامت روانی رفتاری است که محیط معینی، با نوعی بهنجاری رفتاری سازگار باشد. (گنجی 1376)

 

3- مکتب روانکاری
زگیومند فروید بنیانگذار روانکاوی یک پزشک بود به همین دلیل روانکاری به آسانی از طرف روانپزشکی پذیرفته شده است. البته بین این دو شباهتهایی وجود دارد و روانکاری مثل زیست گرایی بر مفهوم تعادل بین ساختها، تشخیص و درمان استوار است. روانکاری معتقد است که شخصیت فرد از سه عنصر نهاد، من و من برتر تشکیل شده است. نهاد تنها عنصر ذاتی شخصیت است: عنصری که به هنگام تولد حضور دارد نهاد منبع همه نیروهای غریزی فرد است و از اصل کسب لذت پیروی می کند. «من» از تولد به بعد همراه با رشد کودک ساخته می شود و از اصل آرمانی و از کمالجویی پیروی می کند. من برتر برای فرد وجدان اخلاقی فراهم می آورد. بعضی از روانکاوان معتقدند که سلامت روان زمانی حاصل می شود که «من» با واقعیت سازگار شده و تکانشهای غریزی نهاد به کنترل در آید.
برخی دیگر از روانکاران می گویند که فرد باید بتواند بین سه عنصر شخصیت تعادل برقرار کند بنابراین اگر بین نهاد و من برتر تعارض بوجود آید بیماری روانی ظاهر خواهد شد و بر حسب اینکه در مقابل یک من برتر خیلی قوی یا یک نهاد خیلی قوی قرار گرفته باشیم بیماری روانی به صورتهای مختلف ظهور خواهد کرد. (گنجی، 1376)

 

مکتب انسانگرایی
یکی از مشهورین روانشناسان انسانگر آبراهام مزلو است. وی معتقد است که نیازهای انسان متناسب با نیرومندی به پنج طبقه تقسیم می شود. به عقیده او «بهداشت روانی عبارت است از حالات کسی که از نظر نیازهای بنیادی آنقدر ارضا شده است که می تواند برای خود شکوفایی انگیز داشته باشد. مفهومی که مزلو از سلامت روانی دارد بر رشد فرد جهت خود شکوفایی تأکید می کند. هر عاملی که نیروی خود شکوفایی را به حرکت در آورد فرد را در جهت سلامت روانی و خلق نیازهای بالاتر هدایت خواهد کرد برعکس کسی که تمام تلاشهای او به ارضای نیازهای زیستی محدود شود رشد نخواهد یافت و به بهداشت روانی کامل نخواهد رسید. (گنجی، 1376)

 

مکتب بومی شناسی
بوم شناسی یعنی مطالعه محیطهای زندگی موجودات زنده و مطالعه روابط این موجودات با یکدیگر و با محیط برابر این دیدگاه عوامل موجود در محیط فیزیکی مثل سر و صدا یا آلودگی صوتی، آلودگی هوا، زیادی جمعیت، کوچکی محل سکونت و … می تواند سلامت روانی فرد را به خطر اندازند. (گنجی 1376)

 

2-1-6 اصول سلامت روانی
همانطور که می دانیم هدف از سلامت روانی ارشاد و راهنمایی و آشنا ساختن مردم به اصول و روابط صحیح انسانی و بر حذر داشتن آنها از مخاطراتی است که سلامت روان را تهدید می کند. این منظور بوسیله ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل می گردد و چون بهداشت روانی هم افراد اجتماع را منفرداً و هم به طور دسته جمعی در بر می گیرد، لذا اصل کلی برای ایجاد سلامت روانی، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است و برای نیل به این منظور اصول زیر را باید بکار برد.

 

1- اعتماد به نفس و احترام به شخصیت خود و دیگران
یکی از شرایط اصولی سلامت روانی احترام به شخص خود است و اینکه خود را دوست بدارد و بالعکس یکی از علائم بارز غیر عادی بودن تنفر از خویشتن است.
فرد سالم احساس می کند که افراد اجتماع او را می پسندند و او نیز به نظر موافق به آنان می نگرد و برای خود احترام قائل است. شخص غیر عادی به این طریق عکس العمل نشان نمی دهد. او معمولاً بدبین است و اذعان می کند که هیچ وقت دوست واقعی در زندگی نداشته و خود نیز به کسی اعتماد ندارد. به علاوه برای خود نیزارزشی قائل نیست اصول سلامت روانی مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب شخصیت آنها براساس این اصول باید نسبت به دیگران اغماض و بردباری داشت و بعوض تنبیه، تشویق را پیشه کرد و خلاصه اینکه برای شخصیت افراد احترام قائل شد. بکاربردن این اصول استفاده شایان در بردارد و هر فردی از هر طبق با صنفی که باشد می تواند به افراد جامعه کمک فراوانی نماید.

 

2- شناختن قدرت و شایستگی ها و محدودیت ها در خود و افراد دیگر
یکی دیگر از اصول بهداشت روانی این است که شخص با واقعیت زندگی روبرو شود. خود و شخصیت خود را همانطور که هست بشناسد و قبول کند. کشمکش با واقعیت اغلب سبب بروز اختلال روانی می گردد. شخص سالم در عین حالیکه از خصوصیات مثبت و برجسته خود استفاده می کند به محدودیت ها و نواقص خود نیز آشنایی دارد. پی بردن به شخصیت و قابلیتها و توانایی ها یا خود پنداره از مهمترین مسائل بهداشت روانی است تصور متعادل و مثبت از خود داشتن نشانه سلامت روانی و تصور منفی و نا متعادل از خود به معنای روان ناسلام قلمداد می شود. صمیمیت، محبت، استوار بودن خانواده و روابط صحیح بین اعضای؛ آن باعث ثبات و پایدار خودپنداری شده و بالعکس از هم گسسته شدن خانواده و یا روابط نامطلوب اعضای آن باعث عدم ثبات خودپنداری و از دست دادن اعتماد به نفس شده و شخص در مقابله با مشکلات دچار نگرانی اضطراب و رفتارهای نامناسب می شود.

 

3- دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است
در هر عملی باید اصل علت و معلول حکمفرما باشد زیرا که از نظر علم هیچ پدیده ای خود به خود بوجود نمی آید. در مورد رفتار بشر نیز مانند علوم فیزیک شیمی و بیولوژی برای هر پدیده دلیلی موجود است که روانشناسان نیز به دنبال کشف علل ایجاد این رفتارها هستند. البته در افراد سالم ضرورتی برای دانستن دلایل رفتار خود وجود ندارد ولی در صورتی که همین افراد به اختلالات روانی مبتلا شوند لازم می آید تا از خود سؤال کنند که چرا گرفتار این حالات شده اند زیرا اولین قدم برای از بین بردن اضطراب و تشویق یافتن دلیل آن است.

 

4- آشنایی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست
روان و تن پیوستگی دائمی و همیشگی دارند و ناراحتیها و اعمال هر کدام در دیگری اثر قطعی دارد. کسی که از نظر روانی ناراحت است دچار زخم معده، آسم، ناراحتی های قلبی و دیابت می شود. پس هر گونه رفتار و ناراحتی تابع تمامیت فرد از نظر روانی و جسمانی است، پس به علت رابطه نزدیک و مستقیم در بین جسم و روان باید اذعان کرد
همانطور که اختلالات روانی باعث اختلالات جسمانی می شوند، اختلالات جسمانی نیز ممکن است باعث اختلال روانی بشود. به طور کلی رفتار هر فرد ممکن است علل جسمی ، روانی ، اجتماعی و… داشته باشد.

 

5- شناسایی احتیاجات و محرکهای که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می گردد
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به احتیاجات اولیه افراد بشر است. بعضی از این احتیاجات جسمانی است، مانند: احتیاج به غذا، آب، استراحت و گروهی از آنها روانی می باشد مانند احتیاج به پیشرفت، امنیت و … بشر دائماً تحت تأثیر این نیازهاست و به نسبت محرومیت و یا ارضاء آنها رفتار می کند. انسان از بدو تولد به علت این احتیاجات دائماً در کشمکش است و سکون مطلق موقع مرگ به وجود می آید. دانستن احتیاجات نیروهای داخلی نحوه ارضاء و رفع آنها از راههای منطقی، مطلوب و استفاده از واکنشهای روانی ناخودآگاه در هنگام مواجه شدن با مشکلات و ناکامیها باعث تعادل بیشتر روانی شده و شخص با اطمینان خاطر به زندگی بدون تشویش خود ادامه می دهد. (سعید شاملو، 1369)

 

2-1-7 هدف ایجاد سلامت روان
برای ایجاد سلامت روان عوامل زیادی را باید کنترل کرد. سلامت روان را می توان به وسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماری های روانی، عوامل مؤثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی به وجود آورد.
پس سلامت روان علمی است برای بهزیستی رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشامدهای زندگی، در سلامت روان آنچه بیش از هر چیز مورد نظر است احترام به شخصیت و حیثیت انسان است. روی این اصل سلامت روان را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای درست روانی و عاطفی بتوانند به محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نمایند. (احمدوند 1382)
اگر بخواهیم سطح سلامت اجتماعی جامعه را به حد مطلوبی برسانیم نیاز به یک سری تدابیر و فعالیتهایی داریم که از پیدایش و افزایش بیماریهای عصبی روانی در جامعه جلوگیری کند، این چنین فعالیتهایی تحت عنوان پیشگیری شناخته می شوند.(میلانی فر، 1370)
فعالیتهایی که تحت عنوان پیشگیری شناخته می شوند به سه بخش تقسیم می شوند:
1- پیشگیری اولیه 2- پیشگیری ثانوی 3- پیشگیری ثالث

 

 

 

پیشگیری اولیه
منظور از پیشگیری اولیه عبارتست از جلوگیری از پیدایش بیماری و به عبارت دیگر علاج واقعه قبل از وقوع است. این پیشگیری اشاره دارد به کاربرد روشها و ابزاری که جلوگیری از ظهور بیماری موثر هستند و رفتارهای مثبت را تقویت می کنند. هدف مداخله در پیشگیری اولیه جلوگیری از شیوع بیماری و یا اختلال است به نحوی که احتمال وقوع آن را در مقطع زمانی خاص کاهش می دهد. این هدف زمان تحقق می یابد که عوامل سبب زا را از بین ببریم، از انتقال و شیوع بیماری جلوگیری کنیم، عوامل خطر زا را کاهش دهیم، مقاومت را بالا ببریم و سلامتی را از طریق ایجاد شرایط محیطی مناسب افزایش دهیم . (احمدوند، 1382)

 

پیشگیری ثانوی(درمان)
این پیشگیری عبارتست از مداخله زود هنگام و درمان سریع نشانگان یک بیماری یا اختلال با این هدف که از شیوع و گسترش آن توسط کوتاه کردن مدت آن کاسته شود.
هدف در این پیشگیری شامل: 1- کاستن از علایم اختلال (کم کردن رنج) 2- محدود کردن ادامه اختلال و رساندن آن به کمترین میزان شیوع است.

 

پیشگیری ثانوی متضمن رعایت موارد ذیل است
1- بیماری یابی به منظور تشخیص شناخت فوری و بیشترین علائم عادی و یا رفتارهای نامتعادل
2- درمان فوری زودرس و کامل جهت رفع علائم بیماری، پیشگیری از بروز علائم شدید و برگردانیدن هر چه زودتر بیماران روانی به جامعه.
3- درمان پیشگیرنده و نگهدارنده به منظور پیشگیری از بازگشت عوارض بیماری تا حصول بهبودی کامل، پیشگیری ثانوی مترادف با تشخیص و درمان می باشد. (احمدوند، 1382)

 

 

 

پیگیری ثالث
این پیشگیری عبارتست از کاستن از گسترش عوارض جنبی که در حاشیه یک بیماری و یا اختلال اصلی وجود دارد. این بخش اشاره دارد به فعالیت های توانبخشی که، افرادی را که مبتلا به بیماریهای مزمن طولانی مدت هستند قادر می سازد که با حداکثر توانایهای جسمانی و روانی و اجتماعی خود فعالیت کنند. در این راستا آموزش مهارتهای شغلی و اجتماعی بسیار مفید واقع می شود.(احمدوند، 1382 ص12)

 

2-1-8 مکانیز روانی و نقش آن در سلامت روان
یکی از شاهکارهای روانشناسی که فروید بنیانگذار روانکاری در نظریه روانکاوی خود برای شناخت هر چه بیشتر رفتار انسان و در نتیجه شخصیت او بیان می کند مکانیسم های دفاعی روانی است. امروزه اکثر روانشناسان و روانپزشکان و دیگر متخصصان بر اهمیت مکانیسم ها دفاعی در ایجاد سلامت روانی معترفند. به خصوص در قرن حاضر که با روند سریع صنعتی شدن در جهان و ایجاد تغییر و تحول های سریع در زندگی بشری و حتی ایجاد تغییر در آداب و رسوم اجتماعی، عرف و قوانین اجتماعی، بشر برای دوری از کشمکش ها و حل تعارضات و سازگاری با تغییر و تحولات و حفظ سلامت روان دست به انجام رفتارهایی می زند که بعضی از آنها در قالب مکانیسم های دفاعی جای می گیرند. (میلانی فر، 1370) همانطور که گفته شد مکانیسم های دفاعی برای ناچیز جلوه دادن شکستها و حمایت در مقابل نگرانی ها و احساس ارزش و کفایت و در نهایت در ایجاد سلامت روانی موثر است و به این جهت آنها را واکنشهای سازشی عادی می نامیم .(احمدوند 1382)
روانشناسان و کارشناسان مختلف برای مکانیسم های دفاعی انواع مختلفی ذکر کرده و تقسیم بندی های متعددی از آنها به عمل آورده اند که هیچکدام رضایت بخش نیست، به خصوص اینکه شخص ممکن است از مکانیسم ها دفاعی مختلفی در یک آن استفاده نماید. (احمدوند 1382)
لذا ما در اینجا فقط به ذکر بعضی از مهمترین مکانیسم های دفاعی می پردازیم.

 

مکانیسم سرکوبی
به نظر فروید سرکوبی اساس و پایه مکانیسم دفاعی خود است. شخص در مکانیسم سرکوبی به طور ناخودآگاه کوشش می کند تا از تظاهر تمایلات ناخودآگاه جنسی و پرخاشگری به گونه ای جلوگیری نماید. که هیچ گاه نتواند به ضمیر آگاه او راه یابد. در مکانیسم سرکوبی فرد نه تنها از تعارضات اضطراب انگیز درونی بی خبر می ماند بلکه حتی وقایع هیجان انگیز گذشته را نیز به یاد نمی آورد. البته تمایلات سرکوب شده از بین نمی روند بلکه در ناخودآگاه بصورت فعال و در انتظار رسوخ به ضمیر آگاه باقی می مانند. (احمدوند، 1382).

 

مکانیسم برون فک

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی

دانلود مقاله خیام

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله خیام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت

 


آنچه که اجمالا اشاره شد نشان می‌دهد که نفوذ فکر، آهنگ دلفریب، نظر موشکاف، وسعت قریحه، زیبائی بیان، صحت منطق، سرشاری تشبیهات سادة بی‌حشو و زوائد و مخصوصاً فلسفه و طرز فکر خیام که به آهنگ‌های گوناگون گویاست و با روح هر کس حرف می‌زند در میان فلاسفه و شعرای خیلی کمیاب مقام ارجمند و جداگانه‌ای برای او احراز می‌کند.
رباعی کوچکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند. (در کتاب کریستنسن راجع به رباعیات خیام (ص ۹۰) نوشته که رباعی وزن شعری کاملا ایرانی است و به عقیدة هارتمان رباعی ترانه نامیده می‌شده و اغلب به آواز می‌خوانده‌اند.
برساز ترانه‌ای و پیش‌آور می. (۱۱۶)
بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید کردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتة شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا کرده.)
هر شاعری خودش را موظف دانسته که در جزو اشعارش کم و بیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجة اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتی‌که افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده است.
ترانه‌های خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده که هر کسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن می‌نماید، و از بهترین نمونه‌های شعر فارسی به شمار می‌آید. خیام قدرت ادای مطلب را به اندازه‌ای رسانیده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت می‌افتد که یک عقیده فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه می‌توان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفة مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم هم‌آهنگ باشد. این کشش و دلربائی فکر خیام است که ترانه‌های او را در دنیا مشهور کرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمی‌کند و به او فرصت فکر می‌دهد.
خیام در شعر پیروی از هیچ‌کس نمی‌کند. زبان سادة او به همه اسرار صنعت خودش کاملا آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح می‌دهد. در میان متفکرین و شعرای ایرانی که بعد از خیام آمده‌اند، برخی از آن‌ها به خیال افتاده‌اند که سبک او را تعقیب بکنند و از مسلک او پیروی بنمایند، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها نتوانسته‌آند به سادگی و به بزرگی فکر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بی‌مانند او با آهنگ سلیس مجازی کنایه‌دار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است که الفظ را موافق فکر و مقصود خودش انتخاب بکند. شعرش با یک آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بی‌تکلف است، تشبیهات و استعاراتش یک ظرافت ساده و طبیعی دارد.
طرز بیان، مسلک و فلسفة خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده است. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و می پرستی اشعاری سروده‌اند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. ولی هیچ‌کدام نتوانسته‌اند درین قسمت به مرتبة خیام برسند. مثلا سعدی می‌گوید:
بخاک بر مرو ای آدمی به نخوت و ناز،
که زیر پای تو همچون تو آدمیزاد است. (۶۳)
عجب نیست از خاک اگر گل شکفت،
که چندین گل اندام در خاک خفت! (۵۸)
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست.
درمیان این و آن فرصت شمار امروز را. (۱۲۰)
و درین اشعار حافظ:
چنین که بر دل من داغ زلف سرکش تست،
بنفشه‌زار شود تربتم چو در گذرم. (۶۳)
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار،
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست! (۱۱۲)
روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند،
زنهار کاسة سر ما پر شراب کن. (۶۶)
که هر پاره خشتی که بر منظریست،
سر کیقبادی و اسکندریست! (۱۰۹)
قدح بشرط ادب گیر زانکه ترکیبش،
ز کاسة سر جمشید و بهمن است و قباد. (۷۰)
حافظ و مولوی و بعضی از شعرای متفکر دیگر اگر چه این شورش و رشادت فکر خیام را حس کرده‌اند و گاهی شلتاق آورده‌اند، ولی بقدری مطالب خودشان را زیر جملات و تشبیهات و کنایات اغراق‌آمیز پوشانیده‌اند که ممکن است آنرا به صد گونه تعبیر و تفسیر کرد. مخصوصاً حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفته است. می‌توان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است. اگر چه حافظ خیلی بیشتر از خیام رؤیا، قوة تصور و الهام شاعرانه داشته که مربوط به شهوت تند او می‌باشد، ولی افکار او به پای فلسفة مادی و منطقی خیام نمی‌رسد و شراب را بصورت اسرارآمیز صوفیان درآورده. در همین قسمت حافظ از خیام جدا می‌شود. مثلا شراب حافظ اگر چه در بعضی جاها بطور واضح همان آب انگور است، ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده که اجازة تعبیر را می‌دهد و یک نوع تصوف می‌شود از آن استنباط کرد. ولی خیام احتیاج به پرده‌پوشی و رمز و اشاره ندارد، افکارش را صاف و پوست کنده می‌گوید. همین لحن صاده، بی‌پروا و صراحت لهجه او را از سایر شعرای آزاد فکر متمایز می‌کند.
مثلا این اشعار حافظ بخوبی جنبة صوفی و رؤیای شدید او را می‌رساند:
این‌همه عکس می و نقش و نگارین که نمود،
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد.
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم،
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما.
حافظ نیز به زهاد حمله می‌کند ولی چقدر با حملة خیام فرق دارد:
راز درون پرده ز رندان مست پرس،
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را. (۸۵)
خیلی با نزاکت‌تر و ترسوتر از خیام به بهشت اشاره می‌کند:
باغ فردوس لطیف است، ولیکن زنهار،
تو غنیمت شمر این سایة بید و لب کشت. (۸۸)
چقدر با احتیاط و محافظه‌کاری به جنگ صانع می‌رود:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت،
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد! (۱۱)
شعرای دیگر نیز از خیام تبعیت کرده‌اند و حتی در اشعار صوفی کنایات خیام دیده می‌شود؛ مثلا این شعر عطار:
گر چو رستم شوکت و زورت بود،
جای چون بهرام در گورت بود. (۵۴)
غزالی نیز مضمون خیام را استعمال می‌کند:
چرخ فانوس خیالی عالمی حیران در او،
مردمان چون صورت فانوس سرگردان در او. (۱۰۵)
بر طبق روایت «اخبارالعلمإ» خیام را تکفیر می‌کنند به مکه می‌رود و شاید سر راه خود خرابة تیسفون را دیده و این رباعی را گفته:
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو . . . (۵۶)
آیا خاقانی تما قصیدة معروف خود «ایوان مدائن» را از همین رباعی خیام الهام نشده؟
از همة تأثیرات و نفوذ خیام در ادبیات فارسی چیزی که مهمتر است رشادت فکری و آزادی است که ابداع کرده و گویا به قدرت قلم خودش آگاه بوده. چون در «نوروزنامه» (ص ۴۸) در فصل «اندر یاد کردن قلم» حکایتی می‌آورد که قلم را از تیغ برهنه مؤثرتر می‌داند و اینطور نتیجه می‌گیرد: « . . . و تأثیر قلم صلاح و فساد مملکت را کاری بزرگست، و خداوندان قلم را که معتمد باشند عزیز باید داشت.»
تأثیر خیام در ادبیات انگلیس و آمریکا، تأثیر او در دنیای متمدن امروز، همة این‌ها نشان می‌دهد که گفته‌های خیام با دیگران تا چه اندازه فرق دارد.
خیام اگر چه سر و کار با ریاضیات و نجوم داشته ولی این پیشة خشک مانع از تظاهر احساسات رقیق و لذت بردن از طبیعت و ذوق سرشار شعری او نشده! و اغلب هنگام فراغت را به تفریح و ادبیات می‌گذرانیده. اگر چه مابین منجمین مانند خواجه نصیر طوسی و غیره شاعر دیده شده و اشعاری به آن‌ها منسوب است ولی گفته‌های آن‌ها با خیام زمین تا آسمان فرق دارد. آنان تنها در الهیات و تصوف یا عشق و اخلاق و یا مسائل اجتماعی رباعی گفته‌اند. یعنی همان گفته‌های دیگران را تکرار کرده‌اند و ذوق شاعری در اشعار و قیافه‌پردازی آن‌ها تقریباً وجود ندارد.
شب مهتاب، ویرانه. مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خیام خیلی مؤثر بوده. ولی به نظر می‌آید که شکوه و طراوت بهار، رنگ‌ةا و بوی گل، چمن‌زار، جویبار، نسیم ملایم و طبیعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقیان ماهرو و بوسه‌های پرحرارت آن‌ها که فصل بهار و نوروز را تکمیل می‌کرده، در روح خیام تأثیر فوق‌العاده داشته. خیام با لطافت و ظرافت مخصوصی که در نزد شعرای دیگر کمیاب است طبیعت را حس می‌کرده و با یک دنیا استادی وصف آن را می‌کند:
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد. (۱۱۸)
بنگر ز صبا دامن گل چاک شده. . . (۶۰)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست. . . (۶۱)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست. . . (۶۲)
مهتاب بنور دامن شب بشکافت. . . (۱۱۱)
خیام در وصف طبیعت تا همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه محیط و وضع را مجسم و محسوس می‌کند. آن هم در زمانی که شعر فارسی در زیر تأثیر تسلط عرب یک نوع لغت بازی و اظهار فضل و تملق گویی خشک و بی‌معنی شده بوده، و شاعران کمیابی که ذوق طبیعی داشته‌اند برای یک برگ و یا یک قطره ژاله به قدری اغراق می‌گفته‌اند که انسان را از طبیعت بیزرا می‌کرده‌اند. این سادگی زبان خیام بر بزرگی مقام او می‌افزاید. نه تنها خیام به الفاظ ساده اکتفا کرده، بلکه در ترانه‌های خود استادی‌های دیگری نیز بکار برده که نظیر آن در نزد هیچ‌یک از شعرای ایران دیده نمی‌شود. او با کنایه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته و به خودشان پس داده مثلا درین رباعی:
گویند: «بهشت و حور عین خواهد بود،
آنجا می ناب و انگبین خواهد بود.»
اول نقل قول کرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت به زبان خودشان شرح داده، بعد جواب می‌دهد:
گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار همین خواهد بود!
درین رباعی القاب ادبا و فضلا را به اصطلاح خودشان می‌گوید:
آنانکه «محیط فضل و آداب شدند،
در جمع کمال شمع اصحاب شدند.»
به زبان خودش القاب و ادعای آن‌ها را خراب می‌کند:
ره زین شب تاریک نبردند بروز،
گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند!
در جای دیگر لفظ «پرده» صوفیان را می‌آورد و بعد به تمسخر می‌گوید که پشت پردة اسرار عدم است:
هست از پس «پرده» گفتگوی من و تو،
چون «پرده» برافتد، نه تو مانی و نه من!
گاهی با لغات بازی می‌کند، ولی صنعت او چقدر با صنایع لوس و ساختگی بدیع فرق دارد. مثلا لغاتی که دو معنی را می‌رساند:
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر،
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
تقلید آواز فاخته که در ضمن به معنی «کجا رفتند؟» هم باشد یک شاهکار زیرکی، تسلط به زبان و ذوق را می‌رساند:
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای،
بنشسته همی گفت که: «کوکو، کوکو؟»
در آخر بعضی از رباعیات قافیه تکرار شده، شاید بنظر بعضی فقر لغت و قافیه را برساند مثل:
دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است . . . (۱۰۲)
بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ. (۱۰۷)
ولی تمام تراژدی موضوع در همین تکرار «هیچ» جمع شده.
چندین اثر فلسفی و علمی به زبان فارسی و عربی از خیام مانده. ولی آثار فلسفی و علمی او هرگز در میزان شهرتش دخالتی نداشته. خوشبختانه اخیراً یک رسالة ادبی گرانبهائی از خیام بدست آمد موسوم به: «نوروزنامه» که به سعی و اهتمام دوست عزیزم آقای مجتبی مینوی در تهران به چاپ رسید. این کتاب به فارسی ساده و بی مانندی نوشته شده که نشان می‌دهد اثر قلم توانای همان گوینده ترانه‌ها می‌باشد. نثر ادبی آن یکی از بهترین و سلیس‌ترین نمونه‌های نثر فارسی است و ساختمان جملات آن خیلی نزدیک به پهلوی می‌باشد و هیچ‌کدام از کتاب‌هائی که کم و بیش در آن دوره نوشته شده از قبیل: «سیاست نامه» و «چهار مقاله» و غیره از حیث نثر و ارزش ادبی به پای «نوروزنامه» نمی‌رسند.
نگارنده موضوع کتاب خود را یکی از رسوم ملی ایران قدیم قرار داده که رابطة مستقیم با نجوم دارد، و در آن خرافات نجومی و اعتقادات عامیانه و خواص اشیاء را بر طبق نجوم و طب Empirique شرح می‌دهد. اگر چه این کتاب دستوری و به فراخور مقتضیات روز نوشته شده، ولی در خفای الفاظ آن همان موشکافی فکر، همان منطق محکم ریاضی‌دان، قوه تصور فوق‌العاده و کلام شیوای خیام وجود دارد و در گوشه و کنار به همان فلسفه علمی و مادی خیام که از دستش در رفته بر می‌خوریم. درین کتاب نه حرفی از عذاب آخرت است و نه از لذایذ جنت، نه یک شعر صوفی دیده می‌شود و نه از اخلاق و مذهب سخنی به میان می‌آید. موضوع یک جشن با شکوه ایران، همان ایرانی که فاخته بالای گنبد ویرانش کوکو می‌گوید و بهرام و کاووس و نیشابور و توسش با خاک یکسان شده، از جشن آن دوره تعریف می‌کند و آداب و عادات آنرا می‌ستاید.
آیا می‌توانیم در نسبت این کتاب به خیام شک بیاوریم؟ البته از قراینی ممکن است. ولی بر فرض هم که از روی تصادف و یا تعمد این کتاب به خیام منسوب شده باشد، می‌توانیم بگوئیم که نویسندة آن رابطة فکری با خیام داشته و در ردیف همان فیلسوف نیشابوری و به مقام ادبی و ذوقی او می‌رسیده. به هر حال، تا زمانی که یک سند مهم تاریخی بدست نیامده که همین کتاب «نوروزنامه» را که در دست است به نویسنده مقدم بر خیام نسبت بدهد هیچ گونه حدس و فرضی نمی‌تواند نسبت آن را از خیام سلب بکند. برعکس، خیلی طبیعی است که روح سرکش و بیزار خیام، آمیخته با زیبائی و ظرافت‌ها که از اعتقادات خشن زمان خودش سرخورده، در خرافات عامیانه یک سرچشمه تفریح و تنوع برای خودش پیدا بکند. سرتاسر کتاب میل ایرانی ساسانی، ذوق هنری عالی، ظرافت‌پرستی و حس تجمل مانوی را به یاد می‌آورد. نگارنده پرستش زیبائی را پیشه خودش نموده، همین زیبائی که در لغات و در آهنگ جملات او بخوبی پیداست. خیام شاعر، عالم و فیلسوف خودش را یک بار دیگر در این کتاب معرفی می‌کند.
خیام نماینده ذوق خفه شده، روح شکنجه دیده و ترجمان ناله‌ةا و شورش یک ایران بزرگ، با شکوه و آباد قدیم است که در زیر فشار فکر زمخت سامی و استیلای عرب کم کم مسموم و ویران می‌شده.
از مطالب فوق بدست می‌آید که گوینده این ترانه‌ها فیلسوف، منجم و شاعر بی‌مانندی بوده است. حال اگر بخواهیم نسبت این رباعیات را از خیام معروف سلب بکنیم، آیا به کی آن‌ها را نسبت خواهیم داد؟ لابد باید خیام دیگری باشد که همزاد همان خیام معروف است و شاید از خیام منجم هم مقامش بزرگتر باشد. ولی در هیچ جا بطور مشخص اسم او برده نشده و کسی او را نمی‌شناخته، در صورتی‌که بایستی در یک زمان و یک جا و به یک طرز با خیام منجم زندگی کرده باشد. پس این به غیر از خود خیام که ژنی بی‌مانند او به انواع گوناگون تجلی می‌کرده و یا شبح او کس دیگری نبوده. اصلا آیا کس دیگری را به جز خیام سراغ داریم که بتواند اینطور ترانه سرائی بکند؟

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   12 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله خیام

دانلود مقاله سازمان بهداشت جهانی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله سازمان بهداشت جهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
مقدمه
در 1948 تاسیس شد هدف آن دستیابی همه مردم دنیا به بالاترین سطح سلامتی است.
همچنین سلامتی از نظر روحی و روانی و اجتماعی علاوه بر سلامت جسمانی مورد نظر این سازمان است . این سازمان توسط 192 نماینده عضو مجمع عمومی بهداشت اداره می شود.ایران هم عضو این سازمان ویکی از اعضای فعال آن است .
سازمان بهداشت جهانی نسبت به وخیم تر شدن بحران کمبود پزشک و کارکنان بهداشتی در کشورهای فقیر هشدار داد
هفتم آوریل برابر با 18 فروردین ماه برابر با روز جهانی بهداشت است. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد شعار امسال در این روز همکاری برای سلامتی است. کارکنان بهداشتی در جهان بخش اصلی سیستم بهداشت و سلامت اند. گزارش امسال سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد که کشورهای فقیر با کمبود شدید پزشک و متخصص روبروهستند. بنا به گزارش سازمان بهداشت جهانی کمبود پزشک، پرستار و کارکنان امور بهداشتی سبب گسترش بیماری ها و افزایش شمار مرگ و میر در کشورهای فقیر جهان می شود. در گزارش سالانه سازمان بهداشت جهانی آمده است که به بیش از 4 میلیون پزشک و کارکنان بهداشتی در 57 کشور جهان بویژه در آفریقا و آسیا نیاز است. هم اکنون نزدیک به 1.3 میلیارد تن در جهان از امکانات ابتدایی بهداشتی محروم اند.
سازمان بهداشت جهانی در مقابله با بیماری ایدز ناکام ماند
سازمان جهانی بهداشت روز دوشنبه با انتشار گزارشی در ژنو اعلام کرد که این سازمان به هدف سه ساله خود برای جلوگیری از بیماری ایدز در کشورهای فقیر دست نیافته است.
بر اساس این گزارش، قرار بود در سال ‪ ۲۰۰۳‬تا ‪ ۲۰۰۵‬میلادی داروهای این بیماری در دسترس سه میلیون نفر مبتلا در کشورهای فقیر قرار گیرد ولی در پایان این مهلت دو ساله تنها یک میلیون و سیصد هزار نفر از این داروها بهره‌مند شدند.
گرچه در این گزارش تصریح شده است که دسترسی بیماران به تسهیلات درمانی مرتبط با این بیماری طی دو سال گذشته سه برابر شده است اما هم اکنون ‪ ۶‬میلیون و ‪ ۵۰۰‬هزار نفر از مبتلایان به ویروس "اچ.آی.وی" در کشورهای فقیر نیاز درمان فوری دارند.
در این گزارش تاکید شده است که جامعه جهانی بودجه بسیار زیادی را برای این کار در نظر گرفت ولی به دلیل ضعف مراکز بهداشتی و نیز کمبود نیروهای امدادگر در کشورهای مورد نظر، این طرح به نتیجه مطلوب نرسید.
آمار نشان می‌دهد که در سال گذشته 40 میلیون نفر در سراسر جهان به ویروس این بیماری آلوده بودند که از این تعداد بیش از ‪ ۳‬میلیون نفر جان باختند .
سازمان بهداشت جهانی":زیمبابوه پائین‌ترین سطح امید به زندگی را دارد
آمار منتشر شده از سوی "سازمان بهداشت جهانی" در روز جمعه نشان داد که زندگی در زیمبابوه کوتاهتر از دیگر کشورهای جهان است و انتظار نمی‌رود که هیچ مرد و یا زن این کشور به سن ‪ ۴۰‬سالگی برسد.
به گزارش خبرگزاری "رویترز" از لندن، گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ‪ ۲۰۰۶‬میلادی، میانگین سطح امید به زندگی در زیمبابوه را که کشوری گریبانگیر ایدز و خشکسالی است، ‪ ۳۶‬سال برشمرد. این رقم کمتر از نصف سطح امید به زندگی در ژاپن است. ژاپن با سطح امید به زندگی تا سن ‪ ۸۲‬سالگی همراه با سان مارینو و موناکو در صدر جدول قرار دارد.
در تهیه گزارش یاد شده از جدیدترین داده‌های مربوط به سال ‪ ۲۰۰۴‬میلادی تاکنون استفاده شده است. گزارش سال گذشته سازمان بهداشت جهانی که براساس اطلاعات سال ‪ ۲۰۰۳‬میلادی استوار بود، سطح امید به زندگی در زیمبابوه را تا سن ‪ ۳۷‬سال تعیین کرده بود.
براساس گزارش یاد شده، زنان زیمبابوه بدترین وضعیت را در جهان دارند و میانگین سطح زندگی انها تا سن ‪ ۳۴‬سالگی است که دو سال کاهش را از گزارش قبلی سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد.
سطح امید به زندگی در میان مردان زیمبابوه نیز ‪ ۳۷‬سال است که از سال ‪ ۲۰۰۳‬تغییری نکرده است.
زیمبابوه که با جدی‌ترین بحران اقتصادی و سیاسی خود از زمان استقلالش در سال ‪ ۱۹۸۰‬میلادی مواجه می‌باشد، موفق شده است که در سال‌های اخیر میزان ابتلا به بیماری "ایدز" را کاهش دهد و در حال حاضر حدود یک پنجم جمعیت کشور مبتلا به این بیماری هستند.
تمامی ‪ ۱۰‬کشوری که کمترین سطح امید به زندگی را دارند، در افریقا هستند و در این میان، میانگین سن ساکنان سوازیلند و سیرالئون نیز کمتر از ‪ ۴۰‬سالگی پیش‌بینی می‌شود.
وجود آنفلوآنزای مرغی در 54 کشور جهان ثابت شد
سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد: تا 7 آوریل 2006 برابر با 19 فروردین ماه سال جاری وجود بیماری آنفلوآنزای پرندگان در 54 کشور جهان به اثبات رسید.
به گزارش گروه خبری خبرگزاری حیات، آنفلوآنزای پرندگان یک بیماری و ویروس فوق العاده مسری پرندگان بوده که در بعضی مواقع می تواند به حیوانات دیگر و انسان منتقل شود.
بنابر اعلام سازمان جهانی بهداشت دام، 54 کشور طبق اعلام رسمی خودشان وجود آنفلوآنزای پرندگان در کشور را به این سازمان اعلام کرده اند، اسامی این کشورها عبارتند از انگلستان، آلبانی، اتریش، آذربایجان، بوسنی و هرزگوین، بلغارستان، بورکینافاسو، کامبوج، کامرون، جمهوری مردمی چین، کرواسی، جمهوری چک، دانمارک، مصر، فرانسه، گرجستان، آلمان، یونان، هنگ کنگ، مجارستان، قزاقستان، هندوستان، اندونزی، عراق، ایران، اسرائیل، ایتالیا، ژاپن، اردن، کره، لائوس، مالزی، مغولستان، میانمار، نیجر، نیجریه، پاکستان، فیلیپین، لهستان، رومانی، روسیه، صربستان و مونته نگرو، اسلوواکی، اسلوونی، سوئد، سوییس، چین، تایپه، تایلند، ترکیه، اوکراین، ویتنام، اسکاتلند و زیمباوه هستند.
همچنین تاکنون 192 نفر در جهان به آنفلوآنزای پرندگان مبتلا شده اند که از این تعداد 109 نفر مرده اند.
لازم به ذکر است، آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان به عفونت پرندگان با تحت تیپ های H5 و H7 ویروس تیپ A آنفلوانزا و یا عفونت با هر ویروس آنفلونزای پرندگان که 75 درصد مرگ و میر را داشته باشد، اطلاق می شود.
میزبانان این ویروس پرندگان آبزی، کنارآبزی، خشکی زی، و شکاری و پستاندارانی چون گراز و اسب هستند همچنین انسان ها، فراوانی نسبی در مورد ابتلا به آنفلوانزای فوق حاد پرندگان دارند:
طبق تحقیقات و مطالعات انجام شده افرادی که به طور مستمر در تماس مستقیم و نزدیک با پرندگان وحشی آلوده به بیماری هستند مانند شکارچیان، صیادان و محیط بانان، احتمال انتقال بیماری از طریق مدفوع، پر و ترشحات تنفس پرنده آلوده به این افراد وجود دارد.
همچنین به منظور جلوگیری از احتمال به وجود آمدن نوع ترکیبی در ویروس آنفلوانزا و پدید آمدن سویه های جدید از این ویروس، اعمال مدیریت صحیح و نظارت مستمر در رابطه با جمعیت گراز به ویژه در اطراف زیستگاه های آبی و مراکز تجمع پرندگان آبزی بسیار حائز اهمیت است، چرا که حیواناتی مانند گراز که هر دو نوع گیرنده های آنفلوانزای پرندگان و آنفلوانزای انسانی را دارند به نسبت 50 درصد از هرکدام می توانند در پیدایش احتمالی سویه های جدید آنفلوانزا که حتی قابلیت انتقال از انسان به انسان را داشته باشد، نقش موثری ایفا کنند.
از سوی دیگر پرندگان مهاجر آبزی در گسترش و انتشار بیماری آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان نقش مهمی دارند و در فصل مهاجرت، ویروس کامل بیماری را، از مناطق آلوده به مناطقی که جهت گذران زمستان به سر می برند منتقل کنند. همچنین در طول مسیر مهاجرت نیز در مناطقی که به منظور تغذیه و تجدید قوا به طور موقت توقف کرده و قادر به انتشار این ویروس هستند.
ویروس آنفلوآنزای پرندگان از پرندگان مهاجر آبزی به سایر پرندگان از قبیل پرندگان آبی بومی، وحشی و اهلی، پرندگان خشکزی وحشی و طیور اهلی قابل انتقال هستند و این مساله به ویژه در مناطقی که پرندگان آبزی مهاجر در تماس مستقیم با سایر پرندگان هستند حائز اهمیت است.
بنابراهمیت جلوگیری از انتشار این بیماری در کشور، کارشناسان معاونت محیط طبیعی و تنوع زیستی در بخش بیماری ها حیات وحش پیشنهاد می کنند تماس بین طیور اهلی با پرندگان وحشی به ویژه پرندگان وحشی آبزی مهاجر و منابع آبی آلوده کاهش یابد.
سیستم مراقبت و پالایش بیماری در پرندگان وحشی و طیور اهلی به خصوص در مناطقی که در مسیر خطوط مهاجرتی قرار دارند تقویت شود.
با توجه به اینکه اقدامات قرنطینه ای معمولا به طور دقیق و کامل انجام نمی گیرد، کنترل دقیق تری در رابطه با تجارت و دادوستد پرندگان وحشی صورت گیرد.
نظارت دقیق تری نسبت به گذشته بر حمل و نقل و جابه جایی طیور اهلی صورت گرفته و واکسیناسیون طیور اهلی به ویژه در مناطق خطر با نظم بیشتری انجام شود.
به هنگام جابه جایی و معدوم سازی پرندگان وحشی و اهلی تلف شده کلیه موارد ایمنی مانند استفاده از دستکش، ماسک، عینک، چکمه و روپوش رعایت شود.
در موارد بروز بیماری پرندگان آلوده سریعا جمع آوری شده و پرندگان و طیوری اهلی تلف شده، سوزانده و دفن بهداشتی شوند.
براساس این گزارش پیشنهاد می شود، کلیه افرادی که جهت نمونه برداری و معدوم سازی پرندگان وحشی و طیور اهلی برعلیه آنفلوآنزای انسانی و پیشگیری از احتمال نو ترکیبی و به وجود آمدن سویه های جدید احتمالی فعالیت می کنند، به طور کامل منظم و مستمر واکسیناسیون شوند.
هشدار سازمان بهداشت جهانی درباره کمبود دارو در کشورهای فقیر
جام‌جم آنلاین: سازمان بهداشت جهانی در گزارشی که به تازگی انتشار یافته هشدار داده برای تضمین دسترسی میلیون ها نفر در کشورهای درحال توسعه به داروهای لازم باید اقدامات جهانی انجام شوند.
به گزارش شبکه BBC ، در این گزارش که به دستور سازمان ملل متحد تهیه شده، تاکید شده اقداماتی که تاکنون در زمینه کمک به کشورهای فقیر برای دسترسی به دارو صورت گرفته اند ناکافی بوده و هنوز کارهای زیادی باید انجام شوند.
بیش از نیمی از جمعیت فقیرترین بخش های آفریقا و آسیا به داروهای ضروری دسترسی ندارند که دلیل عمده آن گران بودن قیمت این داروها است.
علاوه براین برای بسیاری از بیماری هایی که در کشورهای فقیر بیشتر دیده می شوند امکانات دارویی کمتری وجود دارند. زیرا شرکت های دارویی انگیزه مالی برای ساختن داروهایی که فقط در کشورهای فقیر مورد استفاده قرار می گیرند ، را ندارند.
این گزارش توسط یک گروه مستقل از پزشکان و دانشمندان تهیه شده است. آنها از دولت های کشورهای ثروتمند خواسته اند از پژوهش هایی که صرفا کشورهای در حال توسعه از آن استفاده می برند حمایت کنند.
موضوع بحث انگیزتر دیگر این است که در این گزارش پیشنهاد شده که سیاست حق انحصاری تولید دارو و صدور جواز برای آن باید به شیوه ای باشد که همه به داروهای جدید دسترسی داشته باشند.

این نخستین بار است که سازمان بهداشت جهانی دستور تهیه گزارشی را داده است که تا این اندازه از نزدیک تجارت تولید و فروش دارو را بررسی کرده است.
بدیهی است این گزارش موجب خرسندی صنعت داروسازی نخواهد شد زیرا دست اندرکاران این صنعت، معتقدند که مقررات سخت درباره حق مالکیت معنوی، برای تضمین انجام پژوهش های دارویی دراز مدت ضروری است.
این گزارش در ماه مه در اجلاس ۱۹۲ کشور عضو سازمان بهداشت جهانی مورد بحث و گفتگو قرار خواهد گرفت.
هشدار سازمان بهداشت جهانی درباره اپیدمی آنفلوآنزای مرغی
مقامات جمهوری چک تایید کرده اند که اولین مورد ویروس مهلک آنفلوآنزای مرغی موسوم به ویروس اچ 5 ان 1 در این کشور دیده شده است.
آزمایشات اولیه برروی یک قوی مرده در جنوب پراک نشان داد که این پرنده آلوده به ویروسی بود که می تواند برای انسان مهلک باشد.
در حال حاضر آزمایشات بیشتر در این باره در لابراتواری در بریتانیا ادامه دارد.
تاکنون موارد آلوده شدن به ویروس اچ۵ ان۱ در۱۳ کشور اتحادیه اروپا مشاهده شده است. این بیماری از سال ۲۰۰۳ تاکنون به مرگ بیش از ۱۰۰ نفر در آسیا منجر شده است.
کمیسیون اروپایی برای جلوگیری از گسترش این بیماری پیشنهاداتی کرده است. بگفته این نهاد مصرف تخم مرغ و گوشت طیور و پرندگان در برخی از کشورهای عضو، کاهش قابل ملاحظه ای یافته است.
هنوز واکسنی برای مقابله با آنفلوآنزای مرغی تهیه نشده است و داروهایی که برای درمان مبتلایان به این بیماری فراهم آورده شده ناکافی است.
سازمان جهانی بهداشت اکنون از تمام کشورهای جهان خواسته که خود را برای مقابله با اپیدمی آنفلوآنزای مرغی آماده کرده و داروی کافی برای معالجه این بیماری را تهیه کنند. سازمان جهانی بهداشت همچنین توصیه کرده که برای ایجاد قرنطینه و بستن اماکن عمومی در صورت لزوم، تدابیرلازم بعمل آید.
ولی تا کنون تنها ۵۰ کشور یک چنین تدابیری را فراهم آورده اند.
سازمان جهانی بهداشت بخصوص نگران کشورهای آفریقایی است که حتی فاقد لابراتوار برای آزمایش نمونه های ویروس اچ ۵ ان ۱ هستند چه رسد به اینکه بیمارستان، دارو و پرسنل پزشکی لازم برای مداوای بیماران را داشته باشند.
سازمان جهانی بهداشت می گوید باید هم اکنون و قبل از بروز یک اپیدمی به کشورهای فقیرتر، کمک لازم برای آمادگی جهت مقابله با این بیماری بشود .
به عقیده سازمان بهداشت جهانی (دبلیو. اچ. او.) واکسیناسیون و ایمنی سازی جهانی پیشرفت زیادی داشته، اما جا دارد تلاش بیشتری صورت گیرد و عده ی بیشتری نجات یابند.
واکسن های جدید، و دادن پوشش بیشتر بهداشتی برای مبارزه قطعی با امراض مورد نیاز است.
در 25 سال گذشته واکسیناسیون و ایمنی سازی پیشرفت چشمگیری داشته لکن تلاش بیشتری لازم است تا به افراد بیشتری پوشش داده شود و جان میلیونها انسان نجات یابد؛ این نظر گروهی از متخصصین مربوطه در کنگره جهانی واکسن در لیون فرانسه است که در 4 و 5 اکتبر برگزار شد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   28 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سازمان بهداشت جهانی