لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه59
مقدمه :
مادهی ٣ بیانیهء حقوق بشر: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
در یک خانواده، قوم یا جامعه باید قوانینی برای رفتار مطابق با هنجارها وجود داشته باشد. مسلماً برای اجرای این قوانین به ابزار و روشهای خاصی نیاز است. اگر کسی طبق این هنجارها و قوانین رفتار نکند، دو راه حل وجود دارد: یا باید خسارت به وجود آمده را جبران کند و یا اگر امکانش نیست بهایی مطابق با مقدار خسارت واردشده را بپردازد. اما اگر هیچ کدام از این دو روش امکان نداشته باشد چه باید کرد؟ به عنوان مثال، در مورد قتل و یا خیانت به میهن نه امکان جبران است و نه راهی برای پرداخت خسارت وجود دارد. تنها راه باقیمانده جلوگیری از تکرار جنایت و حفظ جامعه در برابر تبهکار است. در زمانهای قدیم از دو روش استفاده میشد: اعدام یا تبعید. حکم زندانی شدن برای مدت طولانی را نمیشناختند، به خصوص که اغلب امکان اجرای حکم در آن زمان وجود نداشت.در جهان امروز اما میتوان از روشهای دیگری برای مجازات مجرم یاری جست. با مجازات حبس نه تنها جامعه از گزند وی به دور میماند، بلکه تحت شرایط مثبت امکان اصلاح بزهکار و بازگرداندن او به جامعه به عنوان یک فرد مفید و شایسته نیز موجود است.باید روی این نکته نیز تأکید کرد که این طرز تفکر به هیچ وجه به معنی تأیید کامل تمام روشهای کنونی در کشورهایی که مجازات اعدام را حذف کردهاند نیست. حتی در این کشورها نیز کاستیهای فراوانی در برخورد با مجرمین و سعی در اصلاح آنان وجود دارد. اما برای نزدیکی به وضع ایدهآل باید اولین قدم فاصله گرفتن از غلطترین و غیرقابلجبرانترین روش مجازات، یعنی اعدام باشد.امروزه هنوز در نیمی از دنیا، یعنی در ۱۱۳ کشور جهان مجازات اعدام متداول است و جزئی از سیستم قضایی آنها میباشد، مثل اندونزی، مصر، ژاپن، روسیه، ایالات متحدهی آمریکا، ترکیه و البته ایران. در این کشورها از آمپول سمی، صندلی الکتریکی، اتاق گاز، دار، تیرباران یا حتی سنگسار استفاده میشود. جرائمی که به حکم اعدام منتهی میگردند تنها به قتل محدود نمیشوند، بلکه دزدی مسلحانه، فروش مواد مخدر، تجاوز به عنف، تنفروشی و حتی خیانت به همسر! را دربرمیگیرند.بر علیه مجازات اعدام میتوان حرفهای بسیاری زد و دلایل مختلفی را برشمرد. منظور اعدام انسانهای بیگناه و اعدامهای سیاسی نیست، بلکه کشتن متخلفهای واقعی که مرتکب جرائم سنگینی شدهاند. تا جایی که من اطلاع دارم، مانند بعضی از کشورهای دیگر، تعداد بسیاری از هموطنها با وجود حکم اعدام به طور کلی موافقند و حداکثر نگران اجرای آن دربارهی انسانهای بیگناه هستند.
اعدام = عدالت؟
هیچ سیستم قضایی تا این حد سفت و سخت و عاری از اشتباه نیست که بتواند امکان کشتن انسانی بیگناه را صددرصد نفی کند. اگر کسی بیگناه کشته شود دیگر به هیچ طریقی نمیتوان حکم به اجرا درآمده را جبران کرد و او را به زندگی بازگرداند. این در حالی است که معنی و مفهوم یک قصاص باید احیا کردن حق باشد، نه پایمال کردن دوبارهی آن. با این وجود در بسیاری از کشورها حکم اعدام بر اساس مدارک سست و غیرقابل اعتماد صادر میشود و اگر بیگناهی جان باخت، واقعیت ماجرا هرگز منتشر نمیگردد. از این گذشته، مجازات اعدام عادلانه نیست. به طور مثال در آمریکا قتل یک سفیدپوست تقریباً بدون استثنا مجازات اعدام را به دنبال دارد، در حالی که در مورد قتل یک رنگینپوست احتمال مجازات اعدام دهبرابر کمتر است. بدبختانه عامل فقر و ثروت هم اغلب نقش مهمی را بازی میکنند و در تعیین فرق بین گناهکاری و بیگناهی مؤثرند. کسی که تهیدست است، به قشر ضعیف جامعه تعلق دارد و دارای نفوذ مالی نیست از دو جهت در معرض خطر اعدام قرار دارد: یکی اینکه بیشتر به خاطر رویارویی با محیط بد و فرهنگ غلط و خشن و شرایط بد زندگی به بزهکاری کشیده میشود و دیگر اینکه اگر به مجازات محکوم شد از شرایط حقوقی یکسانی برخوردار نیست و نمیتواند مانند توانگران از امکانات قانونی خود حداکثر استفاده را بکند.نمیخواهم اینجا مفصلاً به دلایلی که یک نفر را به ارتکاب جرم میکشاند بپردازم و توضیح بدهم که چرا کار کسی به اینجا کشیده میشود. اما از شما میپرسم: آیا جامعهای که تا این حد تشنهی خون یک گناهکار است به نوبهی خود در به وجود اومدن این وضعیت مقصر نیست؟ واقعیت این است که بزهکاری بیشتر در اقشار ضعیف و فقیر جامعه پیدا میشود. آیا این یک تصادف محض است؟ آیا فقر و بیسوادی و بدبختی عامل اصلی به وجود اومدن جنایت نیست؟ اگر در کشوری مردم آسوده و خوشبخت و مرفه باشند، آیا درصد جرم و جنایت پایین نمیآید؟ فکر نمیکنید که تأثیر عدالت
تحقیق در مورد قتل