دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه95
چکیده:
به فرمودهی امیرالمؤمنین علیه السلام در نهجالبلاغه پایبندی و تعصب ورزیدن به خصلتهای نیکو، انسان دوستی، محبت و خدمت به انسانها و به طور کلی جریان یافتن همه امور زندگی در قلمروهای معنوی بر مبنای حق از جمله عوامل حیاتبخش یک تمدن اسلامی است. این عوامل از جمله خصوصیات ویژه پرستاران است. پرستاران همواره در حد توانایی خود در این راه گام برداشته و نتایج ارزندهای را نیز دریافتهاند. لذا پرستاران میتوانند نقش عمدهای در اعتلای تمدن اسلامی داشته باشند.
در پی نامگذاری سال 2001 میلادی از سوی ریاست محترم جمهوری به نام سال گفتگوی تمدنها و بر اساس مصوبه کمیته دانشگاهی گفتگوی تمدنها، کمیسیونهای نظری و تخصصی در دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی ایران تشکیل گردید. این مقاله با هدف کلی «بررسی نقش و جایگاه پرستاری در ساختار تمدنها و چگونگی کار کردن آنها» که بیانگر نقش پرستاری در ساختار تمدن اسلامی نیز میباشد انجام گرفته است.
در این مقاله با پرداختن به پرستاری در ایران باستان، صدر اسلام و پس از اسلام مورد توجه قرار گرفته است. همچنین پس از پرداختن به ارزشها در پرستاری و پیامدهای این رشته، پرستاری در ایران کنونی نیز معلوم گردیده است.
کلمههای کلیدی (key word)
1- پرستاری در ایران کنونی 2- صدر اسلام 3- پیامدها 4- هدف
مقدمه
توافق و هماهنگی و سازگاری مطلق در جامعه، بدون اعتدال دلها امکانپذیر نخواهد بود. جامعهای که مردم آن از این حرکت تکاملی برخوردارند، در پیشبرد علم و هنر و صنعت و اخلاق و دیگر معنویات موفقند.
جهان معنوی پیرامون ما ارتباط بسیار نزدیکی با جهان مادی دارد. جهان معنوی نیروئی فیضان دارد که عالم ماده را نگهداری میکند این نیروی معنوی روح را زنده نگاه میدارد.
پرستار معنویت است و روح – معنویت جوئی انسان را به اعلاعلین راهنمایی می کند و می برد به جایی که جز خدا نبینی ... در همین راستا تنظیم و گردآوری این مقاله فرهنگی نشستیم، باشد تا بر خود باوریمان افزوده و از گرمی نیرویمان بطور موثرتری استفاده نمائیم و با عنایات بیچون خداوندی گامهایمان را به عرفات نزدیکتر نمائیم.
پیشانی از خاک برداریم و مرواریدهائی از اقیانوس جان بر گونههامان، اشک شوق در چشمانمان، بعنوان دستآوردی هر چه کوچک از هستی جان، شادیبخش خلقالله باشیم. تماس با عرفات لاتیناهی با پاکی دل مقدور است. با خدمات عرفانی میتوان دائما در حال نیایش بود و از راه عالم پاک ماده با اشعه ملکوتی ارتباط برقرار کرد، ارتباط انسان با خویشتن، با خدا و با جهان هستی و همنوع.
مقدمه
درک افکار و عقاید فرهنگی مسلط بر هر دورهای در فهمیدن سابقه و تاریخچه سیستم مراقبتهای بهداشتی رایج آن عصر کمک زیادی میکند. الگوی مراقبتهای بهداشتی، رایج در زمانهای گذشته تحت تأثیر الگوهای رایج پزشکی و پرستاری امروز، قرار گرفته و تغییر پیدا کرده است.
دوره آریایی، زرتشت و هخامنشی
قدیمیترین دوره تاریخ پزشکی در کشور ما دوره آریایی است که آریاییها در زادگاه اول خود که همان خوارزم امروزی است و به اصطلاح آنان آریاویژ بوده و به نظر میرسد سی قرن قبل از میلاد باشد، شروع شده است. تا هفتصد سال قبل از میلاد اثری از علوم یونانی در ایران نبوده تا آن که از پانصد سال قبل از میلاد یعنی دویست سال بعدع آثار علوم یونانی در ایران هویدا گردیده است. از خلال صفحات تاریخ ایران باستان روشن میشود که زرتشت خیلی بیشتر از مکاتب طبی یونان در عالم وجود داشته است.
مکتب دیگر دوران ایران باستان، مکتب اکباتان میباشد. این مکتب قریب یکصد سال پس از زرتشت توسط یکی از شاگردان وی به نام «سئناپوراهوم ستوت) تأمین گردید. وی با یکصد شاگرد، کار درمان بیماران را عهدهدار بود. طب در دوران قدیم در همه کشورها با عقاید دینی همراه بود. درمان بیماران را با عقاید مذهبی توام میدانستند و اصولا در همه جا دیده میشد که کار درمان بخشی به پرستشگاه Hospital مربوط میشود و کلمه Hospital از لاتین آمده است از کلمه Hospe و Hotel مشتق شده است و Hospitium محلی برای پناه دادن و پذیرایی مسافرین و زوار بوده که اداره امور این اماکن با پرستاران زنان و مردان دینی بوده است.
در ایران باستان هم عمدتا کار پزشکی با علمای دین و موبدان بوده است، چنانکه فردوسی به دنیا آمدن رستم و سایر امور طبی این امر را به خوبی بیان میدارد.
در اوستا آمده است که اولین طبیب ترتیا پدر گرشاسب پهلوان بوده است. این مرد بر حسب عقیده زرتشتیان مرض و مرگ و زخم تیزه و تب سوزان را از بدنها دور میکرد. آریاییها عموما علل بیماریها را از خشم خدایان میدانستند و برای رفع قهر خدایان به قربانی کردن در برابر آنان میپرداختند. طبق نظرات ایرانیان باستان، عوامل بیماری متعدد بودند مانند برودت و حوادث، گرسنگی و تشنگی، عفونت و کثافت، اضطراب و پیری. بعلاوه زیادهروی و عادات ناپسند نیز بیماری را تشدید مینموده است.
رعایت بهداشت شخصی و بهداشت همگانی به عنوان وظیفه برای زرتشتیان آمده است و تامین بهداشت از وظایف فرمانروایان بوده است. در بهداشت همگانی، طب زرتشت مراحل بسیار علمی را پیموده است.
از جمله موارد بهداشتی که بر آن تاکید شده است، پاکیزه نگه داشتن آب از هر نوع پلیدی بوده است و سلاطین هخامنشی در سفرها از هیچ آبی به جز آب ذخیره همراه خود استفاده نمیکردند. در ایران باستان، کوشش بر آن بود که زمین را از آلودگی محفوظ دارند و به این خاطر مردگان را در زمین دفن نمیکردند بلکه آنها را در دخمهای که دور از آب و نباتات بود نگهداری میکردند.
ایرانیان باستان از گوشت گاو، گوسفند، شتر، گورخر، آهو، اسب و همچنین حیوانات شکاری از جمله شیر و نیز الاغ استفاده میکردند و از خوردن گوشت خزندگان و سگ و انسان اجتناب میورزیدند.
امر پیشگیری بیماری و ضدعفونی و گندزدایی و حشرهکشی از موضوعات بسیار مهم و معتبر در بهداشت و طب ایران باستان میباشد.
در کتب مذهبی زرتشتیان دستوراتی در مورد قاعدگی زنان و احکام زن حائض و حامله، وظایف و رفتار مردان در زمان قاعدگی زنان و کیفر سقط جنین آمده است.
در ایران باستان چند نوع درمان به وسیله پزشکان به عمل میآمده است. بطور کلی این درمانها چند قسمت بود که مهمترین آنها درمان روانی- گیاهی و درمان کاردی (جراحی) بوده است. جراحی نه به مفهوم امروزی، بلکه اگر درمانهای طبی یا غیر جراحی مفید واقع نمیگردید، آنوقت به چاقو یا آهن متوسط میشدند و روش داغ کردن را بکار میگرفتند.
فردوسی طوسی شاعر بزرگ و بلند پایه در تولد رستم اشعاری سروده است که میرساند تولدش طبیعی نبوده و نوزاد را از پهلوی مادر خارج نمودهاند زیرا که بسیار بزرگ بوده است، سایر اعمال پس از جراحی نیز انجام شده است. بنابراین طفلی را که مادرش از خطر عظیم جسته است، رستم نام میگذارند. این امر از عجایب شاهنامه است، با آنکه فردوسی طبیب نبوده معهذا جمیع اصطلاحات جراحی را متذکر شده است. مثلا مصراع «بتابید مر بچه را سر ز راه» مفهوم چرخش را میرساند که باید پزشک در موارد لزوم بدان عمل نماید تا طفل متولد شود. برای بیهوشی مادر رستم از شراب استفاده شده و این عمل را چنان که میدانیم عمل قیصری و به زبان انگلیسی سزارین مینامند و منسوب به تولد ژول سزار قیصر روم میباشد که معروف است بر اثر عمل جراحی از شکم مادر بیرون آمده است.
ایرانیان باستان چنان که متذکر گردید با داروهای گیاهی بسیار آشنا بودند و بسیاری از آنها را میشناختند. پس از اختلاط و آمد و رفت با هندیان و دیدن سرزمین هند، بسیاری از گیاهان آن سرزمین را به ایران آوردند. در ایران باستان از شراب برای بیهوشی و از بنگ که از شاهدانه گرفته میشد، بعنوان داروی خوابآور استفاده میکردند. به جهت سمی کردن سرنیزه، زهر و سم را میشناختند و همین امر سبب شد که دانشمندان در پی ماده ضدزهر و سم (پادزهر یا فادزهر) و تریاق و امثال آن بروند.
در ایران باستان سه قسم پزشک که یکی با کارد و دیگری با گیاه و سومی با ادعیه و کلمات خدایی بیماران را درمان میکردند، وجود داشت که سومی همان پزشک روانی نام دارد و این دسته از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. غیر از این دسته، اطبای متخصص از جمله چشم پزشک (کحال)، دادپزشک (طبیب قانونی یا طبیب رسمی و اداری) و ستور پزشک (دامپزشک) نیز وجود داشتند.
تعلیم پزشکان در ایران باستان به نظر میرسد در سه مرکز ری، همدان و پرسپولیس انجام میشد و آموزشگاههای طبی نیز در این شهرها (اما نه به مانند د انشکده جندی شاپور در دوران ساسانیان) دایر بوده است. احتمالا بیمارستانهایی هم بودهاند که بیشتر به عنوان پناهگاهی برای بیماران و سربازان بیمار محسوب میشدند وسرپرستی آنها از وظایف فرمانداران بوده است.
فرمانداران در مراکز مهم به تهیه دارو و تربیت طبیعت میپرداختند که این امر جزء امور محوله به آنان بوده و طبیعی است که تربیت پزشکان در این مراکز (بیمارستانها) انجام میگرفته است. به همین نحو میتوان حدس زد که مستحفظین و مباشرین بیماران که در حکم پرستاران امروزی بودهاند، در مراکز بالا زیرنظر پزشکان و فرمانداران تربیت میشدهاند.
در اینجا مقصود از تربیت پرستار و پزشک به معنی امروزه آن نیست. واضح است که مراکز تربیتی به پای بیمارستان و مدرسه طب جندی شاپور نمیرسیدند بلکه طبابت چنین بود که هر بیماری که قدرت راه رفتن و نشستن و برخاست را نداشت، طبیعتا فردی که وی را درمان مینمود، طبیب معالج و افرادی که به مراقبت از بیمار میپرداختند، پرستاران یا ملازمین بیمار بودند. حقالعلاج بیمار به میزان بیماری و سختی آنان و مقام طبیب بستگی داشت.
در اوستا، فقرانی چند راجع به کیفر و جرم (در طب باستان) و بطور کلی طب قانونی (دادپزشک) آمده است. چنین به نظر میرسد که بیماری هاری از اولین امراضی باشد که در طب ایران به آن توجه شده است.