فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه ی بررسی اضطراب و افسردگی در بین معلمان مدارس. doc

اختصاصی از فی گوو پایان نامه ی بررسی اضطراب و افسردگی در بین معلمان مدارس. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی اضطراب و افسردگی در بین معلمان مدارس. doc


پایان نامه ی بررسی اضطراب و افسردگی در بین معلمان مدارس. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 134 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

مقدمه:

در دنیای  امروزه هیجانات ، تنش ها ، عصبیت ها وعوامل متعددی از این قبیل حاکم بر زندگی روزمره افراد هستند .

هر کدام از افراد جامعه امروزی در برخورد مستقیم با انواع استرسها و شرایط عصبی قرار دارند .محیط زندگی اجتماعی ، خانواده وهر آنچه فرد با آن در ارتباط است میتواند بعنوان عامل تنش زا جریان زندگی اورا به سمت بحرانها ونگرانیها سوق دهد .

امروزه تجارب تنش زا ناخواسته عکس العمل افراد را تعیین می کنند . بدین ترتیب که وقتی فردی یک تجربه ناخوشایند واسترس همراه با آن را دریافت می کند واکنش منفی بصورت اضطراب خود کم بینی ، افسردگی وغیره را از خود بروز می دهد . زیرا قدرت برخورد مقابله طبیعی با مشکلات را در نیافته وشاید نمی تواند که دریافت صحیحی ا زموقعیت خود داشته باشد .

از معضلات جامعه امروزی وشاید از بزرگترین آنها مسائل اضطراب است وافسردگی که هر کدام را به اختصار بیان می داریم .

اضطراب ، دلشوره ، تشویش ، نگرانی ،دلهره ، دلواپسی ، بی قراری ، دل آشوبه ونابسامانی حالاتی هستند که هر انسانی خواه وناخواه آنرا تجربه کرده است . می توان با اطمینان گفت که امکان ندارد انسان در این جهان زیسته باشد  وتجربه اضطراب را نداشته باشد ( معانه ، 1370).

ممکن است اضطراب را یک نوع درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان وبه هم ریختن تعادل موجود می گردد و چون بشر دائما به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت که اضطراب یک محرک قوی است .

امکان دارد این محرک مضر باشد واین خود بستگی دارد به درجه ترس ومقدار وخطراتی که متوجه فرد است (شاملو 1369).

در برخی از دیدگاهها گفته می شود که هنگامی احساس اضطراب دست می‌دهد که فرد با موقعیتی روبرو شود که کنترلی بر آن ندارد بطور کلی کنترل ناپذیر بودن آنچه روی می دهد واحساس درماندگی در برابر آن باعث می‌شود که فرد در موقعیتی فشار زا قرار گرفته احساس اضطراب نماید.

هر آدمی برای رویارویی با موقعیت فشار زا روش خاص خود را دارد گاهی فرد هیجان را در مدار توجه قرار می دهد وبجای درگیری با مساله اضطراب زا سعی می کند ، به طرق دیگری از اضطراب خود بکاهد ، گاهی خود مساله را در مدار توجه قرار می دهد .

موقعیت اضطراب زا را ارزیابی می کند وسپس دست به کاری می زند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید .( هیلگارد به 1369)

اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضرروی است ولی مقدار آن نیز باعث اختلال رفتار می شود واغلب اوقات شخص را مجبور به نشان دادن رفتار نوروتیک یا پسیکوتیک می نماید (شاملو ، 1369).

موقعیتهای گوناگون زندگی خانوادگی اجتماعی تحصیلی ، شغلی همگی می‌توانند عوامل تنش زا را ایجاد ویا تشدید نمایند .

چنانچه فردی در یک موقعیت خاص شغلی قرار گرفته باشد که همواره استرس ، نگرانی ترس ویژگی شغلی او را تشکیل دهد خود او نیز حالتهای اضطراب را تجربه می کند واین موقعیتهای اضطراب زا تا حدودی بهداشت روانی فرد را بر هم می زند .

بدین ترتیب می بایست با تحقیق هر چه بیشتر در زمینه عوامل اضطراب زا وغلبه بر آنها به نحو طبیعی وصحیح موقعیتهای تنش زا را کاملا درک نموده وراه مقابله با آنرا ایجاد نمائیم تا شاید بتوان تا حدود زیادی معضل بزرگ جامعه امروزی که مسائل ناشی از اضطراب است را از بین ببریم .

افسردگی بیماری بسیار شایعی است که با وجود تحقیقات دامنه‌دار در‌مورد

علل ، علائم وطرق درمان آن متاسفانه در بیشتر جوامع امروزی و از جمله جامعه خود ما توجه به آن مبذول نشده است . علائم افسردگی را تا مدتها به عوامل دیگری چون ضعف اعصاب ، عصبانیت هیپوکندریاک وغیره نسبت می‌دادند به همین سبب تشخیص صحیح ودرمان آن به تعویق می انجامید ( امانت 1338).

بیماری افسردگی بیماری است که خصوصیت اول وعمده آن تغییر خلق است وشامل یک احساس غمگینی است که ازیک ناامیدی خفیف تا احساس یاس شدید ممکن است نوسان داشته باشد . این تغییر خلق نسبتا ثابت وبرای روزها ، هفته ها ، ماهها یا سالها ادامه دارد. افسردگی بر روی کل ارگانیسم اثر می کند و تمام حوزه های زندگی یک فرد را تحت تاثیر قرار می دهد این اثر در احساسات ، نیرو ،کشش ،فکر کیفیت ، علائق فرد نمایان می شود (وهابزاده ، 1364).

منظور از اختلالات عاطفی گونه هایی از سازمان یافتگی های مرضی است که در وهله نخست دگرگونی وفروریختگی خلق وخوی در آنها بصورتی بارز به چشم می خورد ، رفتارهایی که در این حالات مشاهده می شود در دو قطب کلی شادی غمگینی مشارکت دارند ، وجود بی نظمی هایی در تفکر منطقی ومحتوای آن در افسردگان بدون توجه به نوع آنان به ثبت رسیده است

( منصور ودادستان ، 1368).

در روانپزشکی ، افسردگی را تغییر خلق در جهت غمگینی می دانند ، بارزترین علامت بیماری افسردگی همانا خلق افسرده ایست که به درجات مختلف ممکن است پدید آید . در پاره ای از موارد خلق افسرده ممکن است تنها علامت بیماری باقی بماند به هر حال در این بیماری کلیه اعمال حیاتی متناسب با خلق افسرده تغییر می کند. (اخوت وجلیلی ، 1363).

همانطور که میدانیم افسردگی تنها علامت عاطفی نیست وهمراه با افسردگی ، بیخوابی وبی اشتهایی ، خودکشی ، احساس بی ارزش و فراوان دیده می شود . حدود افسردگی گاهی با موقعیت موجود متناسب نیست و گاهی حتی خود فرد از آن آگاهی ندارد .( پور افکاری ، 1364).

تقریبا هر کس گهگاه احساس افسردگی می کند اکثر ما گاهی وقتها احساس غم ورخوت می کنیم وبه فعالیتهای لذت بخش علاقه ای نشان نمی دهیم . افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است . عدم موفقیت در تحصیل یا کار از دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توان ما را به تحلیل می برد از جمله موقعیتهایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی می شود که با واقعه ای که رخ داده متناسب نباشد ویا فراتر ازحدی که برای اکثر مردم نقطه آغاز بهبود است ادامه یابد ( براهنی وهمکاران ، 1368).

افسردگی واکنشی است که در نتیجه پیدایش موقعیتهای نامساعد ایجاد می گردد واز لحاظ پزشکی یک نوع آزردگی است که فعالیت وقابلیت حیاتی جسمانی وعقلانی فرد را کاهش می دهد . وبطور خلاصه می توان گفت کاهش یافتن نیرو وفعالیت جسمانی روانی موجب آزردگی می باشد .( آگاه ، 1355).

افسردگی طبیعی ومتعادل در انسان واکنش است یک عامل بیرونی که فرد از آن آگاه است ومحرومیت آن را آگاهانه درک می کند .

باید بدانیم که واکنش افسردگی با واکنش نوروتیک آن از دو جنبه فرق می‌کند یکی اینکه افسردگی در فرد نوروتیک از لحاظ شدت نامناسب با محرک بیرونی است ودوم اینکه در افرادی ظاهر می شود که بعلت خصوصیات خاص شخصیتی آمادگی وزمینه ابتلاء به آن را داشته اند .(شاملو 1364).

همه ما معنای غم وافسردگی را می دانیم وگاه بی گاه دچار این حالت شده ایم . نا امیدی عشق ، مرگ وشرکت در عزا و بعضی از مسائل مردم را غمگین می سازد . در بیماران افسرده نیز افسردگی بعلل همین مسائل ایجاد می شود ولی چون شخص قبلا به سبب احساس حقارت وعدم کفایت مستعد بیماری است به کلی مغلوب می گردد وافسردگی ایجاد می شود ( بیرجندی ، 1364).

مشاهدات بین الملی بدون ارتباط با کشور تحت مطالعه با افسردگی یک قطبی را در زنها 2 بار شایعتر از مردها نشان داده است .هر چند علل این اختلاف معلوم نیست این تفاوت را ناشی از استرس های متفاوت زایمان ، درماندگی آموخته شده و آثار هورمونی نهفته می دانند ( پورافکاری ، 1368).

با توجه به افسردگی فراوان در جامعه کنونی ما ، پژوهش حاضر در این زمینه تدوین شده ، باشد تا گامی هر چند کوچکتر در راه شناخت انواع درمان آن برداشته شود .

پژوهشگر امیدوار است که گرچه این پژوهش ممکن است نتواند آنطورکه باید افسردگی را معلمان مدارس مورد سنجش قرار دهد ، ولی حداقل گامی است که در این راه برداشته می شود وانگیزه هایی را برای ادامه پژوهش های آزمایشی در این زمینه در ذهن علاقمندان بر انگیزد.

 

فهرست مطالب:

فصل اول: کلیات تحقیق

مقدمه

اهداف تحقیق

فایده واهمیت تحقیق

بیان مساله

موضوع تحقیق

فرضیه تحقیق

تعریف مفاهیم و واژه ها

تعریف عملیاتی اضطراب

تعریف عملیاتی افسردگی

فصل دوم: پیشینه تحقیق

تاریخچه اضطراب

تاریخچه افسرد گی

تعاریف ونظریه های اضطراب

تعاریف ونظریه های افسردگی

1- افسردگی از دیدگاه روان پویایی

2- افسردگی از دیدگاه رفتار گرایان

3- افسردگی ا زدیدگاه شناختی

4- افسردگی از دیدگاه اجتماعی

نظریه ملانی کلاین

نظریه کامرون

نظریه ادوارد بیبرنیک

نظریه الکساندر لوئی

انواع اضطراب

1- اضطراب موقعیتی

2- اضطراب خصیصه ای

انواع افسردگی

1- افسردگی در نوجوانی

2- افسردگی پنهان

3- افسردگی اتکائی

4- افسردگی رجعتی

5- افسردگی پس از زایمان

6- افسردگی نوروتیک

7- افسردگی عضوی

8- افسردگی علاقی

9- افسردگی ناشی از موفقیت

10- افسردگی ناشی از مصرف دارو

11- افسردگی در نتیجه پیری

12- افسردگی فصلی

13- افسردگی در دانشجویان

ملاکهای تشخیص اضطراب DSMIV

ملاکهای تشخیص اضطراب ناشی از اختلال طبی عمومی

ملاکها ی تشخیص اختلال اضطراب منتشر

ملاکهای تشخیص دوره افسردگی عمده DSMIV

درمان اضطراب

1-درمان دارویی اضطراب

بنزو ویازپینها

فعالیت فارماکولوژیک

عوارض جانبی

مسمومیت

داروهای بولکه کننده بتا – آدرنرژیک

مهارکننده های مونو آمین اکسید

2- روشهای خود میزانی کاهش اضطراب

آرام سازی

بیوفیدبک

انواع درمانهای اختلالات افسردگی

1-درمان افسردگی پسیکوزی :

الف ) درمانهای فیزیکی وزیست شناسی

ب ) شیمی درمانی

الف – درمانهای فیزیکی وزیست شناسی

ب ) روان درمانی

درمان دارویی افسردگی بر اساس نظریه زیست شناسی

الکتروشوک  درمانی

درمان افسردگی براساس نظریه روان پویائی

درمان افسردگی براساس نظریه یاد گیری

انواع درمانهای افسردگی

1- شناخت درمانی

2-رفتار درمانی

3- درمان بین فردی ( IPT)

4- روان درمانی تحلیل گرا

5- روان درمانی حمایتی

6- گروه درمانی

7- روان درمانی خانواده

فصل سوم: روش پژوهش

جامعه آماری

آزمودنیها

نمونه وروش نمونه گیری

ابزار تحقیق

1-تحول هشیاری نسبت به خود O3

2- نیروی من

3- گرایش پارانویایی  L

4- گرایش به گنهکاری O

5- تنش ارگی O4

خصوصیتهای آزمون افسردگی « بک »

1-اعتبار وثبات آزمون افسردگی

2-روش واجرای آزمون افسردگی

3-پرسشنامه آزمون افسردگی

4-مزایای آزمون افسردگی

5-نمره گذاری آزمون افسردگی

6-جدول تخمین میزان افسردگی

جدول هنجار گزینی ایرانی مقیاس افسردگی بک

معیارها ومیزانهای عددی آزمون افسردگی

روش نمره گذاری

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل

تجزیه وتحلیل داده ها

جدول افسردگی مدارس استثنایی

جدول افسردگی مدارس عادی

جدول اضطراب مدارس استثنایی

جدول افسردگی عادی

آزمون فرضیه

فرمول محاسبه واریانس

فرمول محاسبه t استودنت

فرمول محاسبه واریانس

فرمول محاسبه t استودنت

الف – فرض صفر

ب – فرض صفر

فرمول محاسبه t استودنت

ج- فرض صفر

 

فصل پنجم: نتیجه گیری

خلاصه مراحل تحقیق

محدودیت ها

پیشنهادات

پرسشنامه آزمون

آزمون افسردگی بک

منابع و مأخذ

 

منابع و مأخذ:

1- آزاد ، حسین ( 1372) . آسیب شناسی روانی تهران : رودکی

2- آزاد حسین ، ( 1368) . اختلالات عاطفی تهران ، دانشگاه علام طباطبائی .

3- امانت ، امیر ( 1368) افسردگی وخود کشی تهران ، ابن سینا .

4- اخوت وحید ( 1362) افسردگی تهران : رز .

5- براهنی ،محمد تقی ( 1370) زمینه روانشناسی ، تهران : رشد .

6- بیرجندی – پروین ( 1364) روانشناسی رفتار غیر عادی ، تهران: دهخدا

7- بطائی حسن ، ( 1353) مجله نظام پزشکی ارزیابی آزمون بک در ایران .

8- پور افکاری ، نصرت الله .(1368) خلاصه روانپزشکی تبریز ، ذوقی

9- پور افکاری ،نصرت الله ( 1364) نشانه های بیماریهای روانی ، تهران : تابش

10- پور افکاری ،نصرت الله ( 1373) فرهنگ جامع روانشناسی روان‌پزشکی ، تهران نوبهار

11- پور افکاری ،نصرت الله ( 1375) چکیده روانپزشکی بالینی ،تهران :آزاد

12- پور افکاری نصرت الله ( 1364) افسردگی واکنش تهران تابش

13- دادستان پریرخ ومنصور محمود ( 1368) بیماری روانی تهران : دریا

14- خوشنواز هادی ( 1370) روانشناسی شخصیت کودک ونوجوان تهران ، اروند

15- راس ، آ (1373) روانشناسی شخصیت (سعید جمالنصر ، مترجم ) تهران ، بعثت

16- راس ، م ( 1369) افسردگی ، مشهد : آستان قدس رضوی

17- شاملو ، سعید ( 1369) بهداشت روانی ، تهران رشد

18- شاملو ،سعید ( 1372) آسیب شناسی روانی ، تهران : فجر

19- شفیع آبادی عبد الله وناصری – غلامرضا ( 1365) نظریه های مشاوره وروان درمانی تهران : نثر دانشگاهی .

20- شریعتمداری علی ( 1369) روانشناسی تربیتی ، تهران : امیر کبیر

21- ضوابطی محمود ( 1365) مبانی شکل شناسی کودک ونوجوان تهران فردا

22- طریقتی شهرام ( 1367) بیماریهای روان تنی تهران : دانشگاه تهران

23- کراز ، ژ ( 1368) بیماریهای روانی ( محمود منصور ، پریرخ دادستان مترجمعین ) تهران دریا

24- گله برگ ، ر ( 1371) اضطراب (نصرت الله پور افکاری مترجم ) تبریز : تابش

25- منصور ، محمود ( 1364) بیماریهای روانی . تهران پاریس

26- معانی : امیر ( 1370) اضطراب تهران ، چاپخش

27- مهریار ، امیر هوشنگ ( 1373) افسردگی برداشتها ودرمانهای شناختی تهران ، دانشگاه

28- جیمزپروسکا ( مترجم یحیی سید محمدی ( 1381) نظریه های روان‌درمانی انتشارات رشد


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی اضطراب و افسردگی در بین معلمان مدارس. doc

دانلود مقاله استرس و افسردگی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله استرس و افسردگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

افسردگی
افـسردگی اختلالی است که قادر است افکار، خلق و خو،احـساسات، رفـتــار، سلامتی جسمانی و روحی شما را تحـت الشـــعاع قرار دهد. هر انسانی در مقاطع خاصی از
زنـدگی خود به افسردگی دچار میگردد. نشانه ها و علایم افسردگی عبارتند از:
* غم و اندوه پایدار، اظطراب، احساس پوچی.
* احــساس نا امیدی و بدبینی- احساس گناه، احسـاس
بی ارزشی و در ماندگی - احساس تیره بختی.
* کاهش سطح انرژی و احساس خستگی.
* دشواری در تمرکز، یاد آوری و تصمیم گیری-عدم توانایی
در اندیشیدن.
* بی خوابی و یا افزایش میزان خواب.
* از دست دادن اشتها و کاهش وزن - یا پر خوری و افزایش وزن.
* عدم تمایل به ملاقات با دیگران - یا وحشت از تنها ماندن - حضور یافتن در فعالیتهای اجتماعی دشوار و غیر ممکن میگردد.
* احساس بی ارزش بودن و نا عادلانه بودن زندگی- احساس شکست- احساس سربار بودن.
* از دست دادن علاقه و میل به فعالیتهای معمولی در زندگی و یا سرگرمیهایی که پیشتر برای فرد لذت بخش بوده اند.
* بیقراری و بیتابی - زود رنجی و تحریک پذیری- و یا کند شدن حرکات و واکنشها- بی تفاوتی.
* افت اعتماد بنفس - سرزنش مدام خود - نگرانی از گذشته و آینده.
* مشکلات جسمانی که معمولا به دارو جواب نمیدهند مانند: خارش بدن - تاری دید -تعریق شدید- خشکی دهان- مشکلات گوارشی (یبوست، اسهال - سوء هاضمه)-سردرد - کمردرد.
* افکار صدمه زدن به خود و یا دیگران - افکار خود کشی.
علائم و نشانه هاى افسردگى
دو ویژگى اختصاصى افسردگى که براى تشخیص افسردگى حتماً یکى از آنها باید وجود داشته باشد، یکى خلق ناشاد (غم، اندوه، ناراحتى یا نگرانی) و دیگرى فقدان علاقه و لذت تقریباً در همه فعالیتهاى عادى و سرگرمیهاى فرد می‌باشد. هر دو این علائم باید در اکثر مواقع روز وجود داشته باشند.
سایر نشانه‌هاى افسردگى شامل از دست دادن توجه و سرخوشى در فعالیتهاى روزانه، اختلال و تغییر عمده در اشتها و وزن بدن، اختلال در خواب به‌صورت کم‌خوابى یا پرخوابى، اختلال در تفکر و تمرکز فکر، وجود اضطراب و کندى حرکات، احساس بى ارزشى و یا احساس گناه، فقدان نیرو یا فقدان انرژى و خستگى، افکار تکرارشونده، مرگ و یا خودکشى می‌باشند.
دانشمندان ارتباط نزدیکى بین خودکشى و افسردگى ذکر می‌کنند به‌طوریکه دوسوم بیماران افسرده به خودکشى فکر می‌کنند و 10 تا 15 درصد آنها به زندگى خود خاتمه می‌دهند.
اگر یک بیمار ? مورد از علائم بالا را به‌مدت ? هفته مداوم داشته باشد به اختلال افسردگى شدید (عمده) مبتلا می‌باشد. مطالعات اخیر در ایالات متحده آمریکا نشان می‌دهد که افسردگى سردسته علتهاى ناتوانى در انسان به‌شمار می‌رود. چنین مطالعات آمارى در بقیه کشورها نیز موجود می‌باشد.
افسردگى در گروههاى مختلف
افسردگى در دانشجویان
دانشجویان از هوشمندترین و مستعدترین اقشار هر جامعه بوده و آینده سازان هر کشور هستند. از این رو توجه به سلامت روانى آنان از اهمیت ویژه‌اى برخوردار است، زیرا دانشجو هنگامى می‌تواند آفرینشگر، فعال و سازنده باشد که شاداب، امیدوار و متعهد باشد.
افسردگى یکى از شایعترین اختلالات روانى است که با علائم کاهش انرژى و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بى اشتهایى و افکار مرگ و خودکشى در شخص همراه است. از علائم شاخص افسردگى کاهش انرژى، بى حوصلگى و عدم تمرکز مى باشد، که در افرادى که داراى فعالیتهاى فکرى هستند بخصوص دانشجویان منجر به بروز اختلال در امور تحصیلى و شغلى، اشکال در تکمیل تکالیف، و کاهش انگیزه براى انجام طرحهاى تازه مى گردد.
میزان افسردگى دانشجویان می‌تواند به عنوان شاخص اساسى سلامت روانى آنان به شمار آید، بنابراین دانشجوى مبتلا به اختلال افسردگى ممکن است علاقه به امور درسى و آموزشى را از دست بدهد و احساس پوچى و بى ارزشى و بى اهمیتى به وى دست دهد. لذا در چنین شرایطى نمى توان تلاش ذهنى هدفمند و جهت‌دار و در عین حال خلاق را از آنها انتظار داشت. همچنین به معیارهاى این گروه سنى یعنى توانمندى، سلامتى، هوش، جذابیت و ... بى علاقه شده و احساس ناتوانى مى کنند.
از طرف دیگر در توانایى تحلیل که لازمه فعالیتهاى آموزشى است دچار ضعف عمده مى گردند، که منجر به نارضایتى از خود در جوان دانشجو گشته و باعث شدت بیمارى مى گردد.
مطالعات زیادى در مورد شیوع افسردگى در دانشجویان صورت گرفته است. در اینجا به نتایج بعضى از مطالعات انجام شده در ایران اشاره می‌شود که بر اساس یافته هاى یکى از این مطالعات، حدود 3/21 دانشجویان مورد مطالعه مبتلا به افسردگى خفیف تا متوسط بوده اند.

 

این میزان در بین دانشجویان دختر 2/22 درصد و دانشجویان پسر 4/17 درصد گزارش شده است (کوشان و واحدیان، 1373). این مطالعه هم چنین نشان داده است که در بین دانشجویان مجرد (1/22 درصد) افسردگى بیشترى نسبت به دانشجویان متاهل (2/19 درصد) وجود داشته است.
همچنین احمدى (1371)، در مطالعه خود بر روى دانشجویان علوم پزشکى اهواز نتیجه گرفت که 52 درصد دانشجویان زن و 38 درصد دانشجویان مرد دچار افسردگى خفیف تا شدید هستند. در این مطالعه میانگین افسردگى دانشجویان مجرد 42/10 درصد و دانشجویان متاهل 97/7 درصد گزارش شده است. یافته‌هاى این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که 11 درصد دانشجویان مرد و 20 درصد دانشجویان زن نسبت به آینده ناامید بودند. علاوه بر آن 8 درصد دانشجویان ‌مرد و 7 درصد دانشجویان زن داراى افکار خودکشى بودند.
شایعترین مشکلاتى که در این مطالعه توسط خود دانشجویان نیز مطرح شده است شامل:
حجم زیاد دروس پزشکى، فعالیتهاى زیاد در بخشهاى بالینى، وجود دروس غیر ضرورى، طولانى بودن دوره تحصیل پزشکى، کافى نبودن امکانات رفاهى، کم بودن مدت زمان استراحت، کشیکهاى زیاد و انتظارات بیش از حد برخى از کادر پزشکى از دانشجویان می‌باشد.
نتایج مطالعه کوشان و واحدیان نشان داده است که در دانشجویانى که از رشته تحصیلى خود رضایت نداشته و بى علاقه بودند (5/45 درصد)، و کسانیکه حداقل از یک واحد درسى نمره قبولى نیاورده اند، افرادى که بحرانهاى عمده اى در زندگى داشتند، دانشجویانى که مایلند اوقات فراغت خود را به تنهائى بگذرانند، و مشکل خانوادگى، جسمانى و یا روانى دارند و یا سابقه بیمارى اعصاب در خانواده آنها وجود دارد، میزان افسردگى بیشترى نسبت به سایر دانشجویان وجود دارد. اما دانشجویانى که علاقمند به فعالیتهاى ورزشى و گروهى بودند میزان افسردگى در آنها کمتر گزارش شده است.
مطالعات دیگر نیز به نتایج مشابهى اشاره نمودند از جمله: یزدى و همکاران (1374) در مطالعه خود بر روى دانشجویان تازه وارد دانشگاه تهران، میزان افسردگى را 30 درصد گزارش نمودند. در مطالعه مشابه ناصری (1374)، بر روى دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن، این میزان 58 درصد ذکر گردید. در سال 1374 باز هم ترکان در مطالعه خود بر روى دانشجویان رشته پزشکى دانشگاه زاهدان، افـــسردگـــی بیشترى را در دانشجویان زن (65 درصد) نسبت به دانـــشــــجـــویان مرد (41 درصد) گزارش نموده است.

 

شایعترین علائمى که خود دانشجویان در مطالعات مختلف گزارش نمودند شامل موارد زیر مى شود: بى حوصلگى، کاهش قدرت تمرکز و یادآورى، احساس از دست دادن علاقه، احساس غمگینى، کاهش توانائیهاى جسمانى، نا امیدى نسبت به آینده، سخت بیدار شدن در صبح، احساس خستگى دائم، خسته کننده بودن کارهاى روزمره.
در نتیجه با توجه به اثرات ناخوشایند و مخرب بیمار افسردگى در روند زندگى و عملکرد قشر جوان و دانشجو توصیه مى شود که با مشاهده علائم اولیه که در این سایت ارائه شده است براى فعالیتهاى درمانى و جلوگیرى از شدت علائم اقدام نمایند.
افسردگی در زنان بیشتر از مردان است
عوامل بیولوژیکی، روحی، محیطی، فرهنگی و اجتماعی در افسردگی زنان اثرگذار هستند. در هر لحظه ممکن است حداقل ۱۵ تا ۲۰ درصد افراد بزرگسال جامعه، عوارض و نشانه‌های افسردگی شدید را از خود بروز دهند. البته همه انسان‌ها در طول زندگی در دوره‌های کوتاه‌مدت ممکن است به علت از دست دادن عزیزان،‌ ناکامی و شکست در مسائل مختلف دچار یأس و ناامیدی شوند که این عوامل در کوتاه‌مدت منجر به افسردگی می‌شود. براساس یافته‌های روانشناسان پیش از آنکه دختران و پسران به سن بلوغ برسند، میزان افسردگی در هر دوی آنها به یک اندازه است و تنها پس از دوران بلوغ است که اختلاف و تفاوت‌های مربوط به افسردگی در آنها به صورت آشکار قابل تشخیص است. نوسانات شدید هورمونی در زنان می‌تواند تاثیری شگرف بر زندگی آنها بگذارد و با توجه به تاثیری که بر زندگی شخصی و اقتصادی و ارتباط آنها با دیگران می‌گذارد است که گفته می‌شود زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به افسردگی هستند.
وجود تبعیض بین دختر و پسر،‌ حاکمیت باورهای غلط در خانواده‌ها، احساس تنهایی، داشتن شرم و حیا، بروز مشکلات و ناراحتی‌ها، بی‌توجهی والدین به دختران، سوءاستفاده از زنان، تحکم و جبر، اذیت و آزارهای جسمی و… از جمله عوامل مهم روان‌شناختی در ابتلای زنان به افسردگی هستند. از دیگر عواملی که زنان را به سمت افسردگی سوق می‌دهد، می‌توان به استرس و فشارهایی که آنها در درون و بیرون خانه تحمل می‌کنند اشاره کرد. مشکلات مالی زنان خانه‌دار با ایجاد روزمرگی در آنها می‌تواند در ابتلای آنها به افسردگی موثر باشد. افسردگی در زنان به شکل افسردگی فصلی، افسردگی دوران بارداری، افسردگی پس از زایمان و افسردگی پیش از قائدگی و پس از یائسگی بروز می‌کند. افسردگی تنها مربوط به دلایل زیست‌شناختی و بیولوژیکی نیست بلکه استرس‌های ناشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی نیز در این بیماری موثرند. علائم افسردگی در زنان به شکل احساس گناه، بیهودگی، خستگی، آشفتگی در خواب و اضافه وزن دیده می‌شود که علائمی متفاوت از افسردگی مردان است.
دکتر ابوالفضل ساجدی روان‌شناس و استاد دانشگاه، در مورد افسردگی زنان می‌گوید: «عوامل زیستی به عنوان عامل مشترک افسردگی در زنان و مردان از طریق وراثت، ابتلا به بیماری‌ها، آسیب‌های مغزی، آسیب به مغز در حین تولد در ایجاد افسردگی موثر است. عوامل اجتماعی نیز به وضعیت فرد در مقاطع مختلف زندگی و تحولات زندگی مربوط می‌شود».
دکتر ساجدی بی‌اعتنایی به ارزش‌های اخلاقی در خانواده را در افزایش ابتلای زنان به افسردگی اثرگذار می‌داند و می‌گوید: «در محیط خانواده اگر آرامش، صمیمیت و تفاهم بیشتری بین زن و مرد باشد و به ارزش‌های اخلاقی بی‌اعتنایی نشود، میزان ابتلا به افسردگی کاهش پیدا می‌کند».
خانمی ۲۷ ساله که مهندس کامپیوتر است و مدتی است داروی ضدافسردگی مصرف می‌کند، علت افسردگی‌اش را سرخوردگی از زندگی می‌داند و می‌گوید: «تصورم از زندگی خیلی دور از ذهن نبود بلکه یک شرایط مناسب بود. وقتی شخصا به عنوان یک زن تحصیلکرده نتوانستم به آنچه برای خودم ترسیم کرده بودم و انتظارش را داشتم برسم، دچار چالش روحی شدم و نتیجه‌اش شد ابتلا به افسردگی».
شاید بتوان گفت سرخوردگی از کار، زندگی، موقعیت اجتماعی و حتی ضربه عاطفی منجر به ایجاد چالش روحی در شخص شود. آیا نمی‌شود به گونه‌ای دیگر با این موضوع برخورد کرد؟ البته ظرفیت روانی انسان‌ها در شرایط مختلف و در مواجهه با مشکلات متفاوت است با این همه ، چاره چیست؟
دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال می‌گوید: «زن در جامعه باید دوشادوش مرد برای تامین مایحتاج زندگی، ازدواج و اشتغال کار کند و از طرفی فشار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، روحی و روانی، شوهر و فرزندان را در جامعه و خانه تحمل کند، به این لحاظ زنان از نظر عاطفی حساس‌تر هستند و بیشتر در معرض افسردگی قرار می‌گیرند، برای اجتناب از این حالت، به همدلی اعضای خانواده با زنان نیاز است».
فرزانه زن ۳۰ ساله‌ای است که از زمان ابتلا به MS دچار افسردگی است. او علت افسردگی خود را ضعف ناشی از بیماری، مشکلات تهیه دارو و مخارج بالای آن و احساس سرافکندگی در نزد شوهر و خانواده شوهر عنوان می‌کند.
دکتر قرایی‌مقدم وجود افسردگی زنان را زاییده عوامل متعددی می‌داند و می‌گوید: «افسردگی ذاتی و فطری نیست بلکه عوامل اجتماعی دست به دست هم می‌دهند تا زنان بیش از مردان افسرده شوند».مریم ۲۸ ساله و مهندس شیمی است که مدتی است به افسردگی مبتلا شده است. او علت افسردگی‌اش را متناسب نبودن محیط اجتماعی با افکار، سلیقه‌ها و باورهای شخصی‌اش می‌داند و می‌گوید: «در محیط کار انتظاراتی وجود داشت که با اعتقادات من همخوانی نداشت و همین باعث می‌شد مورد تحقیر قرار گیرم».
دکتر ساجدی وابستگی زنان به امور مادی و تجملات را عامل دیگری در افسردگی آنان می‌داند و می‌گوید: «زنانی که نمی‌توانند توانایی‌های خود را به فعلیت درآورند یا به خواسته‌های خود دست پیدا کنند، دچار افسردگی می‌شوند». همچنین در برخی استان‌های مرزی، رفتارهای بد خانواده و برخوردهای سنتی باعث بروز افسردگی می‌شود. از این رو است که بیشترین درصد افسردگی در استان‌های مرزی دیده می‌شود. دکتر قرایی‌مقدم نیز در این باره می‌گوید: «در چنین مناطقی زن باید با حداقل درآمد شوهر، مدیریت خانه را به نحو احسن انجام دهد و هرگونه رفتاری را از سوی شوهر یا فرزندان و اطرافیان تحمل کند و سنگ صبور همه باشد، اما کسی نیست که به حرف او گوش بدهد. در این حالت طبیعی است که چنین زنی افسرده شود».با این همه افسردگی زنان را نمی‌شود نادیده گرفت، چرا که فرزند سالم از خانواده سالم زاییده می‌شود. با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند و بدون آنها نهاد خانواده در معرض آسیب قرار می‌گیرد، پس توجه به سلامتی آنان مقوله مهمی است که باید به آن توجه شود. باید نقش واقعی زنان در جامعه از سوی نهادهای آموزشی و رسانه‌ها تبیین شود تا زنان به جایگاه واقعی خود دست یابند.

 

استرس
عوامل استرس زا
به دلایل مختلف، محیط کار در واقع پرورش دهنده ی زمینه های استرس است. زمانی که افراد مختلف در یک جا جمع می شوند، امکان بروز تنش نیز قوّت می گیرد.
افراد به خاطر داشتن گرایش های شخصیتی خاص ممکن است با هم درگیر شوند، قوانین حاکم ما بین افراد یک گروه نیز ممکن است روشن و شفاف نباشند، در نتیجه کارکرد گروه به طور کلی به خاطر وجود این عوامل منفی آسیب می بیند.با وجود رقابت در محیط که افراد مختلف در یک جا جمع می شوند، امکان بروز تنش نیز قوّت می گیرد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله استرس و افسردگی

دانلود مقاله بازبینی پاتوفیزیولوژی، طبقه بندی و دوره بلند مدت افسردگی

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بازبینی پاتوفیزیولوژی، طبقه بندی و دوره بلند مدت افسردگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

آریا اشوانی و ورما پریتی

 

چکیده
افسردگی یک گروه غیرمتناجس سبب شناسی از اختلالات مغیر است که توسط دامنه وسیعی از علائم توصیف می گردد که تغییرات در فرآیند های شناختی، روانی-حرکتی و هیجانی را نشان میدهند. افسردگی یک مشکل متداول است که حدود 121 میلیون نفر در سراسر جهان به آن مبتلا هستند. این بیماری در افراد از جنسیت ها، سنین، و زمینه های مختلف رخ میدهد. تجربه فشار در انسان به ایجاد افسردگی کمک میکند و ممکن است نقش مهمی را در شدت و بازپیدایی این بیماری تضعیف کننده ایفا کند. مدیریت و پیش آگهی افسردگی، علیرغم شیوع وتاثیر اجتماعی آن، اغلب ضعیف است که این نه تنها بخاطر عدم تجانس این بیماری مزمن است، بلکه بخاطر عدم دانش ما در مورد پاتوفیزیولوژی افسردگی نیز می باشد. نواحی مختلف مغز مانند پیش مغز، هیپوکامپ، بادامه، دستگاه کناری و قشر پیش پیشانی، به نظر می رسد که با افسردگی مرتبط هستند. دو سیستم بین المللی (راهنمای آماری و تشخیصی (DSM-IV)انجمن روانپزشکی آمریکا، و طبقه بندی بین المللی بیماری ها و مشکلات بهداشتی مربوطه (ICD-10) سازمان بهداشت جهانی) نسبت به بقیه سیستم ها بیشتر مورد قبول هستند. افسردگی مربوط به دامنه گسترده ای از مشکلات سلامت روانی است که توسط حال و هوای افسرده و غمگین در بیشتر ساعات روز، فقدان احساس لذت، افزایش یا کاهش زیاد اشتها، بی خوابی، بیقراری روانی-حرکتی یا کاهش حرکت، خستگی یا نداشتن انرژی، تردید یا توانایی کمتر برای تفکر یا تمرکز، احساس بیهودگی یا تقصیر بیش از حد، افکار بازگشت کننده مرگ یا خودکشی توصیف می گردد. علیرغم آگاهی زیاد ما در مورد پاتوفیزیولوژی و درمان، افسردگی خیلی متداول است و در مقایسه با اختلالات دیگر در سراسر جهان بیشترین ناتوانی را در افراد ایجاد میکند.
کلمات کلیدی: افسردگی، تشخیص، مونوامین، HPA، CRF، سروتونین

 

مقدمه
افسردگی حالتی از کم حالی و نفرت از فعالیت هایی است که ممکن است بر روی افکار فرد، رفتار، احساسات، و بهزیستی فیزیکی تأثیر بگذارد. افسردگی به گروهی غیر متناجسی سبب شناسی از اختلالات مغزی اطلاق می شود که توسط دامنه گسترده ای از علائم توصیف می گردد که تغییرات در فرآیند های شناختی، روانی-حرتی و هیجانی را نشان میدهد. افراد مبتلا به این بیماری با توجه به پروفایل ویژگی های بالینی، شدت و دوره بیماری و همچنین واکنش آنها نسبت به داروها و تلاشهای یکپارچگی مجدد تا حد زیادی با هم تفاوت دارند. همه گیرشناسی ژنتیکی مدارک متقاعد کننده ای را به ما نشان میدهد که اختلالات خلق (از جمله افسردگی) تا حد زیادی تحت تأثیر عوامل ژنتیکی قرار می گیرند، و اینکه مؤلفه ژنتیکی خیلی پیچیده، چند ژنی و اپی ستاتیک (اختفای اثر توسط نژاد دیگر) است. چون حالت ارثی افسردگی پیچیده است، این نتیجه گیری گرفته شده است که چند ژن از تأثیر متوسط، آسیب پذیری را برای اختلال ایجاد میکند. بررسی روابط متقابل ژن-محیط در انسان ها و نخستیان غیر انسان، و همچنین مطالعات غیر فعال سازی ژن در موش ها، شناسایی ژن هایی را بیشتر ترقی داده است که برای توسعه و انعطاف پذیری سیستم های مغزی مرتبط با افسردگی ضروری هستند. افسردگی به گروهی از اختلالات مغزی با منشأ های مختلف، ژنتیک پیچیده و زیست شناسی عصب مبهم اطلاق می شود.
افسردگی یک بیماری مزمن رایج است و شکل اختلالات روانی را تضعیف میکند. اگرچه ناراحتی معمولاً یک تجربه طبیعی برای انسان ها است، با اینحال با افسردگی بالینی از لحاظ مدت دوام و شدت تفاوت دارد. این بیماری در افرادی از جنسیت ها، سنین و شدت های مختلف رخ میدهد. افسردگی تقریباً در زنان دو برابر مردان است. هر شکلی از رخدادهای دارای فشار روانی زندگی بعنوان علائم اولیه افسردگی تلقی می گردد، و بنابراین افسردگی بعنوان یک اختلال وابسته به فشار روانی تصور می گردد. تجربه فشار روانی در انسان به ایجاد افسردگی کمک میکند و ممکن است نقش مهمی را در شدت و بازپیدایی این بیماری تضعیف کننده ایفا کند. افسردگی ذهنی، یک مشکل سلامتی عمومی اصلی را در سراسر جهان نشان میدهد. مطابق برآورد سازمان بهداشت جهانی، 121 میلیوت نفر در سراسر جهان به افسردگی بالینی مبتلا هستند. شیوع زیاد خودکشی در بیماران افسرده (تا 15 درصد) همراه با عوارض ناشی از فشار روانی و تأثیرات آن بر روی دستگاه قلبی-عروقی، نشان میدهد که این بیماری علت دوم مرگ در سال 2020 خواهد بود. افسردگی با اختلال جدی عملکرد اجتماعی، زناشویی و شغلی و همچنین اختلالات فردی و میان فردی بارز همراه است.
سیستم های طبقه بندی افسردگی
طبقه بندی بین المللی افسردگی بر مبنای دوگانگی تک قطبی و دو قطبی است که سیستمی از طبقه بندی است که بیماران دارای علائم افسردگی را از افرادی جدا میکند که بین افسردگی و دیوانگی (شیدایی) در نوسان هستند و یا فقط علائم شیدایی را دارند. افسردگی تک قطبی یکی از دو نوع افسردگی درون زاد و واکنشی است. افسردگی واکنشی معمول تر، غیر خانوادگی، و بطور آشکار با رخدادهای زندگی پر دغدغه و علائم نگرانی و بیقراری همراه است. از طرف دیگر، بیماران مبتلا به افسردگی درون زاد الگوی خانوادگی، غیر مرتبط با فشارهای روانی خارجی، و با علائم متفاوت را نشان میدهند. افسردگی دو قطبی کمتر متداول است و منجر به نوسان بین افسردگی و شیدایی در دوره حدود چند هفته می گردد. سیستم های مختلفی برای طبقه بندی افسردگی وجود دارد که با گذشت زمان تغییر پیدا کرده اند. دو سیستم بین المللی مورد قبول تر، راهنمای آماری و تشخیصی انجمن روانپزشکی آمریکا، و طبقه بندی بین المللی بیماری ها و مشکلات بهداشتی مربوطه از سازمان بهداشت جهانی هستند. هر دو آنها سیستم هایی هستند که دارای معیارهای کاربردی تعریف شده ای هستند.
علائم و نشانه های بالینی
افسردگی مربوط به دامنه گسترده ای از مشکلات سلامت روانی است که توسط موارد زیر توصیف می گردد:
- خلق غمگین در بیشتر ساعات روز
- فقدان احساس لذت
- افزایش یا کاهش زیاد اشتها
- بیخوابی یا خواب زیاد
- بیقراری روانی-حرکتی
- خستگی یا نداشتن انرژی
- تردید یا توانایی کاهش یافته برای تفکر یا تمرکز
- احساس بیهودگی یا تقصیر بیش از حد
- افکار بازگشت کننده مرگ یا خودکشی

 

درک اخیر از علت شناسی افسردگی
با اینکه اختلالات روانی متداول هستند و دارای علائم و نشانه هایی هستند که بعنوان علائم بیماری دسته بندی شده اند، با اینحال علت شناسی اکثر اختلالات روانی چند-جنبه ای است. خصوصاً اینکه افسردگی اغلب توسط تأثیرات ژنتیکی، تنوع اجتماعی-روانی مزمن، و عدم وجود شبکه پشتیبانی خانوادگی و اجتماعی مستعد می گردد.
اغلب قبل از آغاز افسردگی، رخدادهای مهمی در زندگی فرد رخ داده است. زنجیره ای از تغییرات زیست عصب شناسی (شامل خواب آشفته)، تغییرات هورمونی، ارسال کمتر انتقال دهنده های عصبی، و حالت تغییر یافته ژن به دنبال آن پیش می آید. بنابراین نشانه بالینی افسردگی با تغییرات خلقی، شناختی، جسمی و رفتاری ایجاد می گردد. حالت های منتشر شده درمان افسردگی از درمان با تشنج برقی ضد افسردگی، روان درمانی رسمی تشکیل می گردد. روشهای کم کاربردتر شامل درمان نور درخشان برای اختلالات مؤثر فصلی، یا محرومیت از خواب برای موارد مقاوم از افسردگی می باشد. از بین همه روشهای موجود، درمان اصلی آن درمان ضد افسردگی است. با اینکه درمان با تشنج برقی یک روش درمانی خیلی مؤثر است، با اینحال معمولاً برای بیماران مبتلا به افسردگی شدید بکار می رود که از خوردن غذا امتناع می ورزند یا دست به خودکشی می زنند و بنابراین نیازمند درمان سریعی هستند. پشتیبانی خانوادگی و اجتماعی در پیش بینی نتیجه و بهبود بیماران افسرده خیلی مهم است. متداول ترین درمان های روانی که تصور می شود در درمان بیماران افسرده سودمند باشد، روان درمانی تشخیصی و میان فردی است. با اینکه نقش روان درمانی به تنهایی در داروهای ضد افسردگی برای مدیریت افسردگی به نظر می رسد که نسبت به داروهای ضد افسردگی برای درمان واسط در مشکلات زناشویی، خانوادگی، اجتماعی، و شغلی کمتر امیدوارکننده باشد.
ویژگی های پاتوفیزیولوژیکی افسردگی
یافته های اخیر تا حد زیادی درک ما از پاتوفیزیولوژی افسردگی را افزایش داده اند. افزایش متعاقب مهمی در درک ما از کارایی و تحمل درمان های موجود فعلی وجود دارد. گزینه آخر نیاز برآورده نشده زیادی برای بیش از نیمی از بیماران افسرده را اثبات کرده است که موفق نمی شوند بهبود را پس از آزمایش مناسب مونوتراپی ضد افسردگی بدست آورند. علیرغم آگاهی زیاد ما در مورد پاتوفیزیولوژی و درمان، افسردگی خیلی شایع است و ناتوانی بیشتری را در مقایسه با هر اختلال دیگری در سراسر جهان ایجاد میکند.
پیش آگهی و مدیریت این بیماری علیرغم شیوع و تأثیر اجتماعی آن، اغلب ضعیف می باشد که این نه تنها بخاطر عدم تناجس این بیماری مزمن است، بلکه بخاطر عدم دانش ما در مورد پاتوفیزیولوژی افسردگی نیز می باشد. نواحی مختلف مغز مانند پیش مغز، هیپوکامپ، بادامه، دستگاه کناری و قشر پیش پیشانی، به نظر می رسد که با افسردگی مرتبط هستند. گزارش شده است که تعدادی از تعدیل کننده های عصبی در پاتوفیزیولوژی افسردگی نقش دارند.
انتقال عصبی مونوآمینرجیک کاهش یافته
تئوری زیستی-شیمیایی اصلی افسردگی، فرضیه مونوامین است که بیان میکند که افسردگی توسط ضعف عملکردی مونوامین ها در نواحی خاصی از مغز ایجاد می گردد. مدارک بالینی و آزمایشی وجود دارد که نشان میدهد که فعالیت استیل کولین مرکزی بیشتر میتواند افسردگی را تسریع کند و فعالیت نورا درنالین زا را کاهش دهد. اغلب نورون های سوروتنرژیک، نورا درنالین زا و دوپامینرژیک در هسته و مرکز مغز واقع هستند. این کالبدشناسی نشان میدهد که سیستم های مونوامینرژیک در تنظیم دامنه گسترده ای از عملکردهای مغز مانند خلق، توجه، واکنش نسبت به پاداش، خواب، اشتها، و شناخت نقش دارند. اثبات شده است که بسیاری از این عملکردها در بیماران افسرده معیوب می گردد. تقریباً هر ماده مرکبی که از بالاگیری مجدد مونوامین جلوگیری میکند منجر به افزایش غلظت مونوامین ها در شکاف سیناپسی می گردد، که اثبات شده است که از لحاظ بالینی یک داروی ضدافسردگی مؤثر است. جلوگیری از آنزیم اکسیداز مونوامین که دسترس پذیری بیشتر مونوامین ها را در نورون های پیش سیناپسی تحریک میکند، نیز تأثیر ضدافسردگی دارند. ابزار پدیدار شده جدید برای زیست شناسی عصبی ملکولی و تصویر مغز عملکردی، پشتیبانی دیگری را برای شمول این سه سیستم ایجاد میکنند. سطوح کاهش یافته متابولیت مونوامین در مایع مغزی-نخاعی افراد افسرده یافته شده است؛ همچنین، سروتونین، نوراپی نفرین، یا تقلیل دوپامین، نیز تأثیرات ضد افسردگی دارند. این انتقال دهنده های مونوامین احتمال بیشتری دارد که در ناحیه پیش سیناپسی در نورون های مطابق، حذف انتقال دهنده های عصبی از سلول های خارجی و بازیابی آن به خروجی های همسایه و/یا آزاد شونده واقع باشند و بنابراین اهداف مشخصی از محرک های روانی و داروهای ضر افسردگی نشان میدهد، که عمل پس سیناپسی آنها را از طریق استنباط با عملکرد انتقال دهنده منجر به افزایش سطوح درون سلولی از مونوامین ها نشان میدهد. داروی های ضدافسردگی مؤثر ار لحاظ بالینی، سیگنال های مونوامینرژیک را افزایش میدهند و مدارکی وجود دارد که مونوامین ها نقش مهمی را در فرآیند های توسعه ای مرتبط با افسردگی ایفا میکنند.
جسم سلول های نورا درنالین زا در مغز انتشار متنوع ساختارهای مختلفی از مغز را افزایش میدهد. فعالسازی بعدی NE نورون های نورا درنالین زا واسطی برای اثرات از طریق روابط متقابل با پیش-گیرنده های آلفا و بتا است. سطوح پایین متابولیت های NE در ادرار و CSF بیماران افسرده یافته می شود. چگالی افزایش یافته گیرنده های ادرنالینی آلفا در بافت پس از مرگ مغز در پوسته قربانیان افسرده برای خودکشی یافته می شود. فشار روانی د ر افراد آسیب پذیر، فعالیت مدارهای NE را در مغز افزایش میدهد. MAO آنزیم پروتئین مسئول سوخت و ساز مونوامین هایی مانند NE ، DA و 5-HT است. MAO دارای اولویت زیرلایه برای سروتونین و هدف اصلی برای بازدارنده های اکسیداز مونوامین ضد افسردگی است. MAO-B دارای اولویت زیرلایه فیلتیل امین است. هر دو آنزیم بر روی نورادرنالین و دوپامین عمل میکنند. در حالت افسردگی، سطح آنزیم اکسیداز مونوامین در مغز افزایش می یابد، که آن هم به نوبه خود سطوح مونوامین ها را کاهش میدهد. فعالیت افزایش یافته MAO-A در CNS بیماران افسرده یافت می شود. تقلیلNE در بیماران افسرده در بهبود با بازدارنده بالاگیری مجدد NE، بازگشتی را در علائم افسردگی پیش بینی میکند. واکنش رشد کند شده هورمون نسبت به کلونیدین اضطراب ادرنالینی D2 در بیماران افسرده یافت می شود. بازدارنده های بالاگیری مجدد NE ، داروهای ضد افسردگی موثری هستند. تغییرات در مدارهای نورا درنالین زا میتواند نقش بازر و مهمی را در بیماران افسرده مقاوم در برابر درمان ایفا کند. از سیستم های کاتکولامین اصلی، مدارهای شامل NE تصور می شوند که از لحاظ آسیب شناسی در سبب شناسی اختلالات خلقی شامل باشند. بعلاوه، مطالعات عصبی-شیمیایی و عصبی-غده ای در بیماران افسرده و یافته های پس از مرگ از نقش سوء عملکرد NE در افسردگی پشتیبانی میکنند.
غلظت های کم متابولیت اصلی 5HT در بیماران CSF در افسردگی یافت می شود. چگالی افزایش یافته گیرنده های 5HT در پلاکتهای خون و بافت های مغز پس از مرگ در بیماران افسرده گزارش شده است. چگالی ناحیه اتصال انتقال دهنده 5HT کاهش یافته در مرکز مغز و در پلاکتهای خون بیماران افسرده یافته می شود. غلظت های کاهش یافته پلاسمای L-تریپتوفان در بیماران افسرده یافت می شود. تقلیل 5HT در بیماران در بهبود، بازگشت سریع علائم افسردگی را تحریک میکند. چند ریختی در ژن SERT واسطی برای اثرات افسرده ساز سوء استفاده و غفلت از بچه ها است. فعالیت MAO-A افزایش یافته در CNS بیماران افسرده یافته می شود. بسیاری از محققان در مورد نقش مدارهای DA سیستم عصبی مرکزی نشان میدهند که واکنش های درمانی بهینه ثبت شده برای SSRI ها و بازدارنده های بالاگیری مجدد سروتونین-نورپی نفرین انتخابی ممکن است تا حدودی بعلت عدم وجود نسبی تأثیر بر روی مدارهای DA مغز باشد. در مورد سیستم های CNS 5HT، حتی مدارک بیشتری برای پشتیبانی از نقش نمایان شمول آنها در افسردگی جمع آوری شده است. علاوه بر مدارک مؤثر فعالیت کاهش یافته نورون های سروتونین در افسردگی که در پس از مرگ ارزیابی می گردد، داده های جدیدی از مطالعات عکسبرداری های تومورنگاری مقطعی گسیل پوزیترون، کاهش در تعداد نواحی ماتصال انتقال دهنده های سروتونین در مرکز مغز و همچنین کاهش در چگالی گیرنده 5HT1A پیش سیناپسی و پس سیناپسی را اثبات میکنند. گیرنده های 5HT واسطی برای اثرات سروتونین هستند. در بیماران افسرده، چگالی افزایش یافته نواحی اتصال گیرنده 5-HT2 پس سیناپسی مکرراً در پلاکتهای خون و قشر پیشانی گزارش شده است. سوء عملکرد در سیستم سروتونین یک تئوری معروف است که پاتوفیزیولوژی افسردگی را توضیح میدهد.
بنابراین نورون های دوپامینرژیک نواحی مغزی همراه با عملکردهای رفتاری و فیزیولوژیکی را تحریک میکنند که در افسردگی تغییر می یابند. دوپامین (DA) انتقال دهنده عصبی اصلی است که واسطی برای توانایی تجربه خوشحالی است. فقدان احساس لذت، عدم توانایی برای تجربه خوشحالی است، که یک ویژگی اصلی افسردگی به شمار می آید. میزان بالایی از افسردگی در بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون مشاهده می گردد که اختلالی است که توسط انحطاط نورون DA توصیف می گردد. عکسبرداری مغز و مطالعات پس از مرگ، انتقال دهنده دوپامین کاهش یافته و گیرنده D2/D3 پس سیناپسی افزایش یافته ای را نشان داده اند . کاهش در متابولیت های اصلی DA در CSF بیماران افسرده گزارش شده است. فعالیت افزایش یافته MAO-A در سیستم CNS بیماران افسرده یافته می شود. داروهایی که انتقال عصبی DA مانند MAOI ها، بلاکرهای بالاگیری DA ، و خصوصیات ضد اضطراب گیرنده DA راافزایش میدهند. این پدیداری فرضیه DA افسردگی از دیدگاه این حقیقت عجیب نیست که عدم توانایی برای تجربه خوشحالی، توسط افراد زیادی بعنوان مهمترین علائم بیماری افسردگی تصور می شود، و خوشحالی با خوردن، رفتار اجتماعی یا رفتار جنسی همراه است. مدارک پدیدار شده ای برای نقش مدارهای دوپامینی تغییر یافته در افسردگی می باشد. بافت پس از مرگ و مطالعات عکسبرداری PET نواحی محدود انتقال دهنده DA کاهش یافته و چگالی گیرنده D2/D3DA پس سیناپسی افزایش یافته را مشخص ساخته اند که نشاندهنده کاهش در دسترس پذیری سیناپسی DA در افسردگی است. این یافته ها نشان میدهند که درمان هایی که انتقال عصبی DA را افزایش میدهند، ممکن است راهکار جدیدی را برای غیر واکنشگرهای SSRI نشان دهند.
مدارکی برای شمول نمک اسید گلوتامیک، اسید گامینوبوتریک، ماده P، عامل عصبی گرفته شده از مغز، هورمون آزاد سازی تیروتروپین، سوماتوستاتین، لپتین، و استیل کولون های حاوی نورون در بیماری زایی افسردگی وجود دارد. مدارک بالینی از نقش های اساسی سروتونین و نورپی نفرین و همچنین روابط متقابل بین این سیستم ها در سبب شناسی افسردگی پشتیبانی می کنند. همچنین، عامل آزاد سازی کورتیکوروپین، دوپامین، GABA ، سوماتوستاتین، ماده P و هورمون های وابسته به تیروئید در پاتوفیزیولوژی افسردگی شامل هستند.
هورمون های فشار روانی و سیتوکین ها
هر شکلی از رخدادهای زندگی پر از فشارهای روانی بعنوان علائم اولیه افسردگی تصور می شود، و در نتیجه افسردگی اغلب بعنوان یک اختلال وابسته به فشار روانی تصور می شود. تجربه فشار روانی توسط انسان به بیماری زایی افسردگی کمک میکند و ممکن است نقش مهمی را در شدت و بازپیدایی این بیماری تضعیف کننده ایفا کند. ماهیت رابطه بین فشار روانی و افسردگی، حیطه ای از مباحثات شدید است.
محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-غده کلیوی (HPA) در بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی فعال می گردد و مدارک قابل توجهی وجود دارد که این توسط فزونکاری مسیرهای هیپوتالاموس و آزاد سازی کورتیکوپین هیپوتالاموس اضافی تحریک می گردد. نورون های هسته پارا-بطنی هیپوتالاموش در معرض برجستگی میانی که CRF را در سیستم سیاهرگی هیپوتالاموس-هیپوفیز ترشح میکنند. سپس CRF در این سیستم عروقی به هیپوفیز قدامی انتقال داده می شود که بر کورتیکوتروف ها عمل میکند تا ترشح ACTH را افزایش دهد و در نتیجه فعالیت محوری HPA را کنترل کند. بعضی از مخالفان گیرنده CRF1 غیر پپتیدی ممکن است فعالیت شبیه به داروهای د افسردگی داشته باشند و بنابراین استراتژی درمانی جدید و امیدوارکننده ای را در درمان افسردگی نشان دهند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بازبینی پاتوفیزیولوژی، طبقه بندی و دوره بلند مدت افسردگی

دانلود مقاله بررسی و مقایسه افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بررسی و مقایسه افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

بررسی و مقایسه افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی
چکیده
موضوع این پژوهش بررسی و مقایسه افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی دانش¬آموزان دوره متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1385 – 1384 است .
در این تحقیق، محقق به منظور رسیدن به هدف شناخت و درک هرچه بیشتر تفاوتها در میان مادران دانش آموزان دارای نارسایی بینایی و مادران دانش-آموزان عادی مورد بررسی قرار داده که هر دو گروه شامل 30 نفر آزمودنی بوده است .( به عبارت دیگر 30 نفر از مادران دانش¬آموزان دارای نارسایی بینایی و 30 نفر از مادران دانش¬آموزان عادی بوده است) .
در این پژوهش با توجه به متغییر مستقل و وابسته آن که به ترتیب، جنسیت و میزان افسردگی بوده است از روش پژوهشی پس رویدادی استفاده شده است.
ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه افسردگی بک است .
برای تجزیه و تحلیل داده ها چون هدف پژوهشگر مقایسه میانگین های دو گروه مستقل است از آزمون t استفاده شده است .
و پس از به کارگیری از آزمون t یافته های نتایج نشان داد که :
بین افسردگی مادران دانش¬آموزان عادی و دانش¬آموزان مبتلا به نارسایی بینایی تفاوت معنی داری وجود دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:
در عصر حاضر انسان به واسطه حاکمیت ماشینیزم و توسعه غوم آسای صنعت و تکنولوژی با دستهای خود ، خویشتن را مقهور تکنولوژی کرده است . از طرفی رشد بی رویه جمعیت و پیچیده تر شدن روابط انسانی ، منجر به از خود بیگانگی و افزایش اختلالات روانی و مشکلات رفتاری شده است . در نتیجه در جستجو برای شناخت واقعی خویش بیش از هر زمان دیگر برای انسان اجتناب ناپذیر شده است، تا در این رهگذر بتواند به گونه¬ای سازنده و مطلوب با دنیای درون و بیرون خود رابطه منطقی برقرار کرده و بر اساس یک شناخت درست و سنجیده و مسایل ، مشکلات و پیچیدگیهای زندگی خویش روبرو شود و از افتادن در دام نگرانیها و تشویشهای فکری و نگرشهای غلط خود را محفوظ نگه دارد ( تامپسون. رودلف ،ترجمه طهوریان، 1384 ) .
امروزه همراه با پیشرفتهای فنی و تحولات صنعتی ، جوامع به مراتب پیچیده تر شده اند . انسانها به رفاه نسبی بیشتری رسیده اند و همراه با آن تلاش و کوشش بیشتری نیز می کنند . با این حال نباید غافل از این نکته بود که همین تحولات ،توأم با اثرات نامطلوبی بر روی جسم و روان افراد بوده است . یکی از اثرات مزبور، با پدید آمدن اختلال روانی عمده ای به نام « افسردگی » است که موضوع مورد بحث این پژوهش می باشد.پدیده افسردگی کما بیش ناشناخته است و بسیاری از افراد به وخامت آن پی برده اند . در نظر آنها، این مسئله معمولاً یک بیماری خفیف و ساده تلقی می شود . یکی ازعلل، کم توجهی به افسردگی اشتباه گرفتن آن با غمگینی معمولی است. در این زمینه نظریه پردازی به نام « ایکی اسکال » معتقد است که : غمگینی و افسردگی دو چیز متفاوت هستند و مردم باید این دو را از هم بدانند . (هالاهان و کافمن ، 1988 ، ترجمه ماهر،1375).
در حالت افسردگی، ساده، شخص سعی می کند خودش را از اضطراب و بی علاقگی به زندگی رهایی بخشد . این حالت ، معمولاً یک واکنش عاطفی در قبال زندگی است . در حالت افسردگی شدید عبارت می شود از کم شدن توموس « کشیدگی طبیعی عضله » روانی که روی خلق، رفتار و احساسی که شخص از وجود خود دارد اثر می گذارد. حالاتی که ممکن است برای شخص افسرده پیش آید: خستگی مختصر ، بدبینی ، نا امیدی ، غمگینی ، کاهش فعالیت روزمره و حتی کاهش استعداد ، عدم اعتماد به نفس ، اضطراب ، خود کم بینی ، احساس گناه و بالاخره احساس بی ارزشی ، بیچارگی و تنهایی است ( سابینگتون ، ترجمه شاهی برواتی ، 1379) .
زمانی که علت بسیاری از مشکلات روانی کودکی هنوز مشخص نبود انگشت اتهام به سوی مادران نشانه می رفت . در خانواده و جامعه مادر را مقصر اصلی مشکل رفتاری دانش آموزان می دانستند ، چنین رسوایی هایی اجتماعی و تهمتهای ناروا به مادران در جوامع کم نبوده و هنوز هم ادامه دارد.
این مسائل باعث شده که مادران نه تنها دشواریهای پرورش و تربیت را بعهده بگیرند، بلکه در کنار آن همواره دچار افسردگی و تشویش باشد که آیا به راستی من مادر خوبی هستم؟ این احساس اضطراب و تشویش در مادرانی که دارای دانش آموزان استثنایی هستند، بیشتر دیده می شود . ( سیف نراقی ، نادری ، 1380 ).
متأسفانه در این مسیر نه تنها جامعه به آنها کمک نمی کند بلکه باورهای سنتی پیش از پیش مادران دارای دانش آموزان استثنایی را آشفته کرده و از نظر وجدانی آنها را تحت فشار می گذارد . مادر شدن به خودی خود مشکلی را نباید برای کار آنها پدید آورد. هیچ مادری نباید در جامعه مجبور شود میان زندگی مستقل و فرزندش یکی را انتخاب کند. جامعه ای موفق است که زن در آن بتواند به تنها میل و لذت فرزندپروری را تجربه کند، بلکه رکن آن استقلال در زندگی و رشد و تکامل وجودی خویش را نیز حفظ نماید .لازمه تحقق این خواسته ها مشارکت زنان در مدیریت زندگی خانوادگی ، مشارکت در قبول مسؤولیت فرزندپروری زن و مرد در کنار یکدیگر و تعیین نگرش در به کارگیری زنان در اجتماع است . ( سیف نراقی ، نادری ، 1380 ).
پرورش تواناییهای بالقوه دانش آموزان با نارسایی بینایی مستلزم این است که جامعه برنامه¬های از پیش آماده¬ای را برای آموزش و پرورش خاص آنها آماده کرده باشد . آسیب های بینایی در میان نقایص حسی آشکارترین نقایص هستند که به میزان زیادی می توانند انطباق فرد نابینا با محیط او را تحت تأثیر قرار دهند. دانش آموزان دارای آسیب بینایی نباید به دلیل این آسیب دیدگی از صحنه تلاشهای اجتماعی حذف گردند، آنها می توانند هم در جهت شکوفایی تواناییهای بالقوه خود و هم در جهت کمک به حرکت جامعه به سمت اهداف مورد نظر مفید و به این ترتیب با ایفای نقش مثبت خود، هم به بهداشت روانی خود و خانواده خویش و هم به بهداشت روانی اجتماعی خود کمک نمایند ( نامنی ، 1381 ).
لازم به ذکر است که افسردگی یک بیماری شایع و ناشناخته می باشد که امکان بروز آن در تمام دوره¬ها اعم از کودکی ، نوجوانی ، جوانی ، بزرگسالی و پیری وجود دارد.
به نظر می رسد افسردگی معمولاً بعد از حادثه ای فشار آور یا از دست دادن هر آنچه برای شخص با اهمیت است شروع می شود. ممکن است وجود یک فشار روانی سبب ایجاد رفتاری در خود شود که تا مدتها ادامه یابد و به دنبال آن الگوهایی فکری نامطلوبی برای او به وجود آورده و نیز تمایلی را در وی پدید آورده که هر رویدادی را یک مصیبت تعمیم دهد و دنیا را در نظرش تیره و تار سازد.
شخص افسرده غالباً خصوصیات مثبت خود رافراموش و به خصوصیات منفی خود فکر می کند . اگر او به پیشرفت مورد انتظارش نرسد، افکاری این چنین در شخص پرورش می یابد: « من شخص بی فایده ای هستم و به هیچ کاری نمی آیم ، همه مرا ضعیف می پندارند. » خصیصه این نوع تفکر زیاده روی در تعمیم است ( ساپینگتون ، ترجمه شاهی برواتی ، 1379 ).
همچنین بک معتقد است که : افراد افسرده به این دلیل افسرده اند که در روش تفکرشان خطا می کنند و یا به راه مبالغه می روند ،شخص افسرده نظر منفی در باره خود، دنیا وآینده اش دارد .بیمار افسرده به دلیل عدم اعتماد به نفس مشکلات و مسائل ¬پیش آمده را نمی¬تواند حل کند. او احساس ناتوانی می¬کند این احساس سبب رنجوری او می¬شود به طوریکه ممکن است دست به خودکشی زدن را در ذهن خود بپروراند.
البته این افراد معمولاً اقدام به خودکشی 8 برابر خودکشی های منجر به مرگ است. (هالاهان وی فمن، 1988،ترجمه ماهر،1375).
تحقیقات انجام شده نشانگر این واقعیت است که عقده¬های روانی حل¬نشده دوران طفولیت عامل اصلی بروز افسردگی در هنگام بلوغ می¬باشد ( هالاهان و کافمن ، 1988 ، ترجمه ماهر ، 1375 ).

 


بیان مسئله:
افسردگی به مجموعه علائمی گفته می¬شود که رفتارهای کلامی و غیرکلامی انسان اساس شرایط محیطی با برخی تغییرات فیزیولوژیک منعکس می گردد، بنابر این باید گفت که افسردگی ضعیف و زودگذر و با علائم اندک رو به زوال، از حالات عاطفی انسان است و افسردگی زمان دار با علائمی فزاینده اختلال عاطفی شمرده می شود. افسردگی را شاید به حالتی توصیف کرد که باتغییر اساسی و اولیه در خلق شروع و با مداومت احساس غم و اندوه به درجات مختلف مشخص می گردد ( ساپینگتون ، ترجمه شاهی برواتی ، 1379 ).
تغییر خلق از علائم ثابت و متفاوتی است که برای روزها ، هفته ها ، ماهها و سالها به طول می انجامد همراه با تغییر خلق و دگرگونیهایی در رفتار ، کار آیی و عملکرد فیزیولوژیک نیز پیش می آید . دو مشخصه اصلی افسردگی نا امیدی و غمگینی می باشد و شخص رکود وحشتناکی احساس می کند و نمی تواند تصمیمی بگیرد یا فعالیتی را شروع کند و یا به چیزی علاقمند شود، شخص افسرده در احساس بی کفایتی و بی ارزشی غوطه ور می شود گاه گریه می کند و ممکن است به خودکشی بیفتد ( هالاهان وی فمن ،1998، ترجمه ماهر، 1375 ).
افسردگی از دیدگاه یادگیری و بر اساس محرک و پاسخ نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . صاحبنظران رفتار گرا معتقدند که افسردگی عبارتند از کاهش چشمگیر حساسیت در برابر محرکهای محیطی است ( هالاهان و کافمن،1998،ترجمه ماهر ، 1375 ).
با به دنیا آمدن اولین فرزند مادر بالاترین لذت های زندگی را در وجود خود می یابد . در چشمان کودکش بالاترین صداقت و معصومیت را می بیند و گویی کودک با چشمانش نظاره گر کارهای مادر است . دیگر کودک در کالبد مادر قالب بندی شده و امروز گرمابخش وجود اوست کودکی که در گهواره خوابیده، لبخند دانش آموزانه می زند و بالاخره نوپایی که مشتاقانه به سوی دستها و آغوش مادر می رود و شیرین زبانی می کند .
اما چرا به یکباره احساس افسردگی بی مقدمه تمام آن لحظات لذت و شعف مادرانه را بر هم می ریزد؟ چرا می شنویم که مادران در گوشه و کنار زمزمه می کنند که خود را قربانی بچه¬هایشان کرده اند؟ و این احساس افسردگی و تشویش در مادران بیشتر دیده می شود و وجدان آنها را تحت فشار می گذارد.
ما به مادران تلقین کرده ایم که مهمترین وظیفه شما نگهداری از فرزند است و در غیراینصورت گناهکارید، احساس گناه، احساس طبیعی در ذهن ووجود مادران نیست، احساسی است که جامعه به آنها از قدیم تا کنون تزریق کرده است . تعریف جامعه از مادر یعنی کسی که نگهبان رفاه و آسایش کودک است .
افسردگی به عنوان خلق یا عاطفه، احساس یا هیجان همراه همیشگی تجربیات طبیعی انسان و دگرگونیهایی است که در زندگی او پدید می آیند . بنابراین به منظور انجام پژوهش علمی، بررسی باید در یک چهار چوب محدود ومعین صورت بگیرد . به عبارت دیگر باید مشخص کرد که افسردگی در چه گروهی و در چه مقطع سنی مورد آزمایش قرار می گیرد . محقق با توجه به این نکات مسأله پژوهش را این طور بیان می کند که به چه دلیلی گروهی را انتخاب کرده ایم مناسب است؟
در بیماری افسردگی آنچه برای بیمار خوشایند بوده، دیگر برای او جالب نیست نه خوشی هست و نه توقع آن ، هر کاه کوه می شود ، در عین حال احساس گناه سبب حس مسؤولیت می شود و بیمار افسرده به زحمت کارهای روزمره را انجام می دهد و به اشکالاتی در زندگی روزمره برخورد می کند که اکثراً به خاطر فشارهای گوناگون اجتماعی ، محدودیتهای تحصیلی ، فشارهای خانوادگی و امثال آن می باشد .
با توجه به مسائل فوق مهمترین سؤال این پژوهش به شرح ذیل می باشد :
- آیا بین افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی تفاوت وجود دارد ؟ و در پژوهش حاضر مساله اصلی « مقایسه افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی است » که محقق به آن پرداخته در این رابطه لازم به ذکر است اگر چه افسردگی از دیرباز به عنوان یکی از نابسامانیهای روانی عمده شناخته شده است در دودهه اخیر اهمیت این بیماری هم از حیث، آزاری که مبتلایان به آن تحمل می کنند و هم از لحاظ بار سنگینی که به علت این ناراحتی منابع درمانی ملت ها تحمیل می گردد بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است .

 

اهمیت و فایده تحقیق:
همه افراد برای اینکه یک زندگی عادی و بدون دغدغه به همراه آرامش را داشته باشند باید از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند در غیراینصورت هیچگاه احساس رضایت و خشنودی را از زندگی خود نخواهد داشت. افسردگی هم از جمله مسائل روحی و روانی است که باید مورد توجه قرار گیرد زیرا بالابودن افسردگی در افراد باعث بروز مشکلات عاطفی و روانی و حتی می توان گفت باعث بروز ناراحتیهای عصبی فراوان در زندگی همه افراد می شود که البته این مشکلات با توجه به نقایص افراد دارای نارسایی بینایی دو چندان شده ، و احتمال ابتلای این افراد ( دارای نارسایی بینایی ) نیز به مشکلات روحی و ورانی به دلیل داشتن نقصانهای موجود بیشتر از افراد عادی می باشد و تأثیرات آنها بر روی زندگی این افراد زیاد و بسیار حائز اهمیت است لذا باید با توجه به تحقیقات راه حلی منطقی برای کمتر کردن این مشکلات و یا لااقل با شناختن روحیات و افکار و نقاط ضعف این افراد طرز برخورد مناسب با آنها را شناسایی کرده و در روابط خود با آنها بدانیم که چه چیزها و مسائلی را باید در رفتار با آنها بیشتر در نظر داشته باشیم تا کمترین ناراحتی را برای آنها به وجود نیاوریم ( سیف نراقی، نادری 1380 ).
نابینایان نیز به دلیل مشکلات خاص خود از نظر افسردگی و سایر عوامل روانی مشکلات بیشتری پیدا می کنند زیرا واکنش اجتماعی و طرز برخورد افراد جامعه نسبت به این دانش آموزان و احساسات مختلفی مانند ترحم و دلسوزی در مورد نابینایان معمولاً شرایط دشواری برای دانش آموزان نابینا ایجاد می کند و در نتیجه اختلالاتی در خلق و خو و رفتار این دانش آموزان پدید می آورد نکته مهم اینکه دانش آموزان نابینا اگر چه از اختلالات حسی رنج می برند ولی وضعیت روانی آنها متفاوت است و هر کدام عوارض روانی مخصوص به خود دارند ( میلانی فر ، 1375 ).
گروهی از متخصصان ( لوئنفلد ، 1979 )معتقدند که نابینایی بر ادراک فرد و نهایتاً شناخت او از جهاتی چون گوناگونی دامنه توجه تحرک و جابجایی واکنش متقابل با محیط تأثیرات سوء می گذارد و آنها را محدودکرده و لذا این محدودیتها ممکن است بر خودپنداره فرد نابینا تأثیر منفی بگذارد ( نادری ، سیف نراقی ، 1380 ).
افسردگی بیماری پیچیده و چندوجهی می باشد و اهمیت موضوع از آن جهت است که در عصر حاضر افسردگی به عنوان یکی از اختلالات عمده در طبقه بندی بیماریهای روانی مطرح شده است . و این بیماری یکی از مسائل جوامع صنعتی امروز است که باید به آن توجه ویژه¬ای شود زیرا زمانیکه بر شدت آن افزوده و فشارها غلبه خود را بیشتر کند خطر بروز خودکشی که مسئله ای خانمان سوز مطرح می گردد و به همین دلیل به راحتی نمی توانیم عامل مشخصی را تشخیص داده و به روی آن انگشت گذاشت . چون استرسهای روانی موجب تغییرات بیولوژیکی می شوند بنابراین تمایز قائل شدن بین عوامل فیزیکی و اجتماعی بیهوده است .
اهمیت وکاربرد تحقیق:
1 – با انتخاب موضوعی که محقق در نظر گرفته است با استفاده از ابزارهای علمی به بررسی سیستماتیک و عینی آن می پردازد .
2 – با بررسی اختلالی به نام افسردگی در مورد مادران می توان به درجات شدت و شیوع آن در جامعه پی برد .
3 – آنچه مسلم است در هر کار تحقیقی و پژوهشی در انتهای یک سری مسائل و عللی که باعث بروز مشکل ومسأله گردیده است مشخص و آشکار می شود که این امر کمک مؤثری در شناخت هر چه بیشتر و توجه به مسأله و تلاش در جهت رفع نقص می باشد از نتایج تحقیقات می بایستی که برنامه های کوتاه مدت و درازمدت استفاده کرد.
کودک نابینا و یا نیمه بینا به دلیل مشخصه خاص بینایی قابل شناسایی و تشخیص است.
نگاههای مختلفی از سوی همسالان و والدین ومربیان متوجه کودک نابینا گاهی همراه با تأسف و دلسوزی و گاهی با دنیایی از اندیشه و تفکر بعضی کودک نابینا را اصلاً کودک نمی بیند در واقع خیلی وقتها وقتی برخوردی با این انسان نابینا پیدا می کنیم در تعریف و توضیح برخوردخود به خانواده و فرد دیگری به طور ناخود آگاه همه ابعاد وجودی آن برادر یا خواهر نابینا را فراموش و خیلی ساده می گوییم « یک کور بود » آری خیلی زود خویشتن خویش را فراموش می نماییم و خیال می کنیم وقتی به دنیا آمدیم در مقابل آیینه ای نشستیم و بر صورت خود یک جفت چشم ترسیم می نمودیم بی خبر از آنکه نابینا نیز خود مانند ما اراده ای در داشتن حس بینایی و یا نداشتن حس بینایی نداشته است ( هالاهان ، کافمن ، ترجمه جوادیان،1375 ).
تعداد زیادی از افراد نابینا نمی خواهند مورد ترحم قرار گیرند و حتی از کمکهای غیر ضروری دیگران بهره مند گردند . با وجود اینکه در بعضی از موقعیتها ممکن است به کمک نیاز داشته باشند اما در اصل ترجیح می دهند که مستقل باشند . آنهابه توجه دیگران نسبت به خود ارج می نهند . اما مایلند که افراد به جای اشاره کردن به تفاوتهایشان از تشابهاتشان گفتگو کنند . ( دانش آموزان استثنایی ،هالاهان ، کافمن ، دانیل پی ، ترجمه مجتبی جوادیان 1375 ).

 

نقص نابینایی بیش از هر معلولیتی نابینایی به بار می آورد به راستی چرا اینقدر ما از نابینایی می ترسیم و توجه بیشتری به آن معطوف می داریم؟ اولین دلیل آنست که نابینایی نمایان تر از سایر معلولیتهاست بین نگرش مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان نابینا نسبت به فرد نابینا تفاوت وجود دارد . دانش آموزان استثنایی از جمله افراد نابینا حق دارند که به راحتی در جامعه زندگی کنند همانند افراد عادی و دیگران از آنها استقبال کرده و بدون ترحم به آنها کمک نمایند . این افراد خود به دلیل بیماری و ضایعه ای که دارند از درون رنج می برند ودچار مشکلات عاطفی و روحی و روانی می گردد اگر این فرد دارای نارسایی بینایی با این مشکلات درونی وارد جامعه ای گردند. که او را پذیرش نمی کند و نگرش منفی نسبت به این افراد دارند مشکلات آنها صدچندان می شود . پس بنابراین باید نگرشهای خود را تغییر داده وهم دست به دست دهیم تا این افراد نه تنها منزوی و پرخاشگر نشوند بلکه از استعدادهای درونی دیگر جهت نشان دادن و برتری داشتن نسبت به افراد دیگر استفاده نماید .
اما خانواده و اعضای آن که ارتباط مستقیم ومداوم و اولیه فرد دارای نقص بینایی می باشند خانواده یک نظام اجتماعی است و مداوم و اولیه فرد دارای نقص می باشند . خانواده یک نظام اجتماعی است و فرد نابینا یکی از اعضای این نظام و سیستم اجتماعی می باشد و این دو نه تنها بر یکدیگر بلکه بر سایر افراد خانواده نیز دارای تأثیر متقابل و تعامل می باشند . این تأثیر غالباً جنبه منفی داشته است یعنی نابینایی یکی از اعضای خانواده باعث می شود که سیستم و نظام خانواده نتواند کارکردها وظائف خود را به نحو مطلوب انجام دهند . و در نتیجه در عملکرد خانواده با حضور یک کودک نابینا اشکالات و وقفه هایی بوجود می آید که ضروری به نظر می رسد که در این زمینه تحقیق و بررسی می شود و مشکلات اساسی را برطرف نمایند و نیز بهداشت روانی خانواده را از جهت اقتصادی ، اجتماعی و عاطفی دچار مشکل می نماید و خانواده در مقابل معلولیت فرزند خود واکنشهایی مثل احساس گناه احساس غم و اندوه ، از دست دادن امیدبه زندگی ، انکسار ، تنهایی ، دوگانگی احساس را نشان می دهد که بهداشت روانی خانواده را به هم می زند.
ما باید تمامی جامعه و افراد را به نارسایی بینایی پذیرا بکنیم تا مورد پذیرش افراد قرار بگیرد.زیرا به عنوان مثال : اگر نگرش معلم نسبت به فرد نارسایی بینایی منفی باشد کودک کم کم از معلم دور شده و از درس زده می شود و دچار افت تحصیلی و کم کاری و استرس و اضطراب می شود یا اگر پدر و مادر نگرشی منفی نسبت به نارسایی فرزندخود داشته باشد مدام خود را سرزنش می کنند و در ازای اینکه در جمع قرار بگیرند کناره گیری می کنند و یا اگر خود نیز به محافل میهمانی و دیگر مراسم بروند فرزند خود را نیز همراه خود نمی برند تا مایه خجالت و سرافکندگی آنها نباشد ( هالاهان،کافمن، ترجمه جوادیان ، 1375 ) .

 

فرضیه پژوهش
- بین افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی تفاوت معنا داری وجود دارد.

 


سؤال پژوهش
- آیا بین افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی تفاوت معنی دار وجود دارد.

 

متغیرهای پژوهش
در این پژوهش:
متغیر مستقل : جنسیت
متغیر وابسته: میزان افسردگی
متغیر کنترل: دانش آموزان مبتلا به نارسایی بینایی

 

تعاریف واژه¬ها و اصطلاحات

 

تعاریف نظری:
از آنجایی که بسیاری از واژه¬ها و اصطلاحات ، معانی گوناگونی دارد ، محقق در کاربرد آنها در تحقیق خود ناگزیر به تحریف آنهاست زیرا ممکن است در بعضی از موارد واژه¬ها و اصلاح ویژه¬ای مفهومی را به خواننده عرضه کند که اصولاً مورد توجه محقق نباشد. یا احتمالاً واژه و اصلاح خاصی برای خوانندگان بیگانه و نامفهوم باشد. با عنایت به مقدمه مذکور واژه¬ها و اصطلاحات به کار رفته در این تحقیق به صورت زیر می باشد.
افسردگی : متداولترین نوع اختلال نورویتک به شمار می رود و عبارت است از ارتقاء به دیگران – حساسیت زیاد – عدم توانایی در نشان دادن خشم مستقیم نسبت به محیط خودآزاری به جای سرزنش محیط و ناکامی و خجالت و برون گرایی بیش از 50 درصد بیماران روانی دچار افسردگی هستند و زن ها بیشتر از مردها دچار افسردگی می شوند ( شاملو، 1372 ).
نابینای قانونی : فردی نابینای قانونی نامیده می شود که تیزی دیداری وی در چشم برتر از آن حداکثر ترمیم 200/20 ( بر مبنای اندازه گیری با تابلوی اسکن ) یا کمتر بوده ، میدان دید وی در بزرگترین قطور از بیست درجه بیشتر نباشد ( سیف نراقی ، نادری ، 1380 ).

 


تعاریف عملیاتی:
دانش¬آموز نابینا: در این تحقیق به دانش¬آموزانی اطلاق می شود که در مدارس نابینایان آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بوده و از خط بریل برای خواندن استفاده می کنند.
دانش¬آموزان عادی : در این پژوهش افسردگی ویژگی است که به وسیله پرسشنامه افسردگی بک اندازه گیری می شود ( منظور از افسردگی نمره ای است که آزمودنی در این پرسشنامه کسب می کند ).

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادبیات پژوهش

 

 

 

 

 

نظریه¬های مربوط به افسردگی
1 – مدل شناختی افسردگی
مفصل ترین و جامع ترین توجیه شناخت افسردگی توسط بک در سال 1976 مطرح شده است ( مهریار ، 1373 ) .مدل شناختی بک ( بک ، 1976 ،) به طورطرح واره¬ای در تصویر 1 – 2 نشان داده شده است . در این مدل نظر بر آن است که تجربه در افراد به تشکیل فرضها یا طرح¬واره¬هایی در باره خویشتن و جهان می انجامد و این فرضها یا طرح¬واره¬ها ، خود در سازمان بندی ادراک و در کنترل و ارزیابی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند( فنل ، 1989 ).
تصویر 1- 2 – مدل شناختی افسردگی ( به نقل از فنل )
توانایی پیش زمینی تجربه¬های فردی و معنی بخشیدن به آنها امری سودمند و در واقع ضروری برای کارکرد بهنجار است . اما برخی از فرضها انعطاف پذیری ، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه « ناکارآمد » یا نابارور هستند. این فرضها به مسایل مربوط می شوند درباره اینکه مثلاً مردم برای پیداکردن احساس خوشبختی چه کار باید کنند ( مانند این فرض که « اگر کسی افکار خوبی درباره من نداشته باشد نمی توانم احساس خوشبختی بکنم » ). و این که برای بوجود آوردن احساس ارزشمندی در خویشتن، چه کار باید بکنند و چگونه باید باشند ( مانند این فرض که « هر کاری را که بر عهده می گیرم ، باید خوب انجام دهم » ). فرضهای ناکارآمد به تنهایی نمی توانند پیدایش افسردگی مرضی را توجیه کنند. مسایل موقعی مطرح می شوند که اتفاقات مهمی بیفتند . اتفاقاتی که با نظام اعتقادی خود فرد سازگاری داشته باشد. بدین ترتیب این باور که ارزش هر کسی منحصراً به موفقیت بستگی دارد، در صورت شکست، ممکن است به افسردگی منجر شود. وقتی فرضهای ناکارآمد فعال شدند افکار « خود – آیند منفی » را بر می انگیزند . از این نظر به این افکار « منفی » می گوییم چون خود به خود به ذهن افراد می آیند و برخاسته از هیچ گونه فرآیند استدلال آگاهانه¬ای نیستند. این افکار ممکن است تفسیرهایی از تجارب جاری باشند یا پیش بینی هایی درباره رویدادهای آینده و یا یادآوری چیزهایی که درگذشته اتفاق افتاده¬اند و این افکار به نوبه خود سایر نشانه¬های افسردگی را پدید می آورند : مانند نشانه¬های رفتاری ( کاهش در سطوح فعالیت ، کناره گیری ) نشانه انگیزشی ( بی علاقگی ، رخوت ) ، نشانه¬های هیجانی ( اضطراب ، احساس گناه ) نشانه¬های جسمانی ( بی اشتهایی و بی خوابی ). با پیشرفت افسردگی ، افکار خود آیند منفی هر چه بیشتر زیاد و شدید می گردند و افکار منطقی تر هرچه بیشتر ناپدید می شود و بدین ترتیب دور باطلی شکل می گیرد از سویی فرد هر قدر افسرده تر می شود، بیشتر افکار افسردگی زا بیشتر به ذهن فرد می آیند و در او اعتقاد بیشتری نسبت به آنها به وجود می آورند، آن فرد افسرده تر می شود. شناخت درمانگر این دور باطل را درهم می شکند. بدین منظور او به بیمار یاد می دهد که افکار خود- آیند منفی را مورد سؤال قرار دهد و بعد با فرضهایی که آن افکار بر اساس آنها شکل گرفته¬اند به چالش بپردازد ( فنل ، 1989 ).
تحریف¬های شناختی
بر طبق نظر یک محتوای ویژه افکار هوشیار منجر به یک پاسخ هیجانی ویژه می شود ( کراندل و چامبلس ، 1981 ). همسو با این نقطه نظر او معتقد است که مراجعین افسرده عقاید تحریف شده و منفی معینی در مورد خودشان، دنیا و آینده می سازند ( فولکمن و لازاروس ، 1984 ). تحریف های شناختی خطاهای منطقی منظمی هستند که باعث بازنمایی¬های نادرستی از واقعیت ها می گردند ( مبینی ، 1376 ). این تحریفهای شناختی شامل موارد زیر است:
1 – انتزاع انتخابی : شخص شواهد برجسته¬تر و تناقصات را نادیه می گیرد و در مورد یک رخداد بر اساس یک چیز جزیی منفی نتیجه می گیرد.
2 – استنباط های دلبخواه : که در آن ارزیابی منفی در غیاب شواهد صورت می گیرد.
3 – تعمیم بیش از اندازه : یک نتیجه منفی از تنها یک رخداد گرفته می شود و به طریقی غیر قابل قبول در موقعیت های غیر مشابه بکار برده می شود.
4 – بزرگتر جلوه دادن ( بعضی وقتها فاجعه آمیز جلوه دادن نامیده می شود ): که در آن اهمیت یک رخداد منفی بیش از حد برآورد می شود یا بزرگ جلوه داده می شود.
5 – تفکر همه یا هیچ : تمایل به فکر کردن به مطلق¬ها ( هر چیزی خوب است یا بد و اغلب بد است ).
2 – نظریه درماندگی آموخته شده
مفهوم درماندگی آموخته شده که توسط سلیگمن ( 1975 ) پیشنهاد شده در واقع مکمل نظریه شناختی افسردگی و تأثیر فقدان تقویت در آن است ( مهریار ، 1373 ) . این مفهوم بیشتر در مورد افسردگی هایی بکار می رود که با نوعی واکنش به عدم کنترل بر روی کیفیت ارضاء خواستها و تسکین ناراحتی و رنج شروع می شوند. در این حالت فرد افسرده به کندی عکس العمل نشان می دهد، خود را ناتوان و ناامید احساس می کند و نسبت به آینده نظر مطلوبی ندارد. طبق این نظریه آنچه باعث افسردگی می گردد نفس ضربه یا حادثه¬ دردناک نیست بلکه احساس ناتوانی فرد از کنترل آن حادثه است این احساس ناگزیر بودن ضربه دارای سه نوع تأثیر است:
1 – از لحاظ انگیزشی ، فرد مقاومت یا فرار را بی فایده می بیند و عکس العملی از خود نشان نمی دهد.
2 – از لحاظ عاطفی ، فرد به جای مقاومت و مبارزه به افسردگی پناه می برد.
3 – احساس افسردگی ، به نوبه خود ، روی برداشت شخص از خود و کارآیی پاسخهای او اثر می گذارد و یادگیری راه¬ها و شیوه¬های مواجهه با مشکل افسردگی را در آینده مشکلتر می سازد. افراد افسرده بین رفتار خود و تقویتهایی که دریافت می کنند رابطه¬ای نمی بینند و احساس ناتوانی و بیچارگی در روابط شخصی آنان با افراد دیگر تأثیر می گذارد . طبق این برداشت از افسردگی ، کمک به بیمار در جهت احراز کنترل روی نتایج و پیامدهای رفتار او حائز اهمیت است . برای این منظور باید مریض را در شرایطی قرار دهند که احساس موفقیت و پیشرفت کند ( مهریار ، 1373 ).
تدوین جدید نظری درماندگی آموخته شده
آبرامسون ، سلیگمن و تیسدیل ، در سال 1987 با استفاده از مفاهیم اسناد مسئولیت به تدوین دوباره مدل قبلی پرداختند.در نظریه جدید فرض بر این بود که یک سبک اسنادی خاص فرد را در خطر ابتلاء به افسردگی قرار می دهد (ریم و همکاران، 1993 ).
سیلگمن (1981) طی یک مقاله خلاصه¬ای از مدل اصلاح شده اسنادی را ارائه نمود. طبق اظهارات وی در این مدل جدید برای وقوع افسردگی اتفاق چهار فرض کافیست( ویلیامز ، 1992 ).
1)فرد انتظار دارد که احتمالاً یک حالت آزاردهنده شدید پس از پیشامدها رخ دهد ( یا یک حالت دلخواه پیش آمدها غیرممکن است ).
2 ) فرد در مقابل این حالات آزار دهنده خود را بی دفاع تصور می کند.
3 ) فرد سبک اسنادی غیر انطباقی دارد به طوریکه رویدادهای منفی را به علل درونی، پایدار و کلی و رویدادهای مثبت را به علل بیرونی ، ناپایدار و اختصاصی نسبت می دهد.
4 ) هر قدر احتمال پیش آمدن حالت آزاردهنده و احساس کنترل ناپذیری آن شدیدتر باشد، همانقدر شدت نارساییهای انگیزشی و شناختی بیشتر خواهد بود. به بیان دیگر هر اندازه اهمیت رویداد کنترل ناپذیر برای فرد بیشتر باشد، به همان میزان شدت نابسامانی عاطفی و کاهش عزت نفس در فرد، بیشتر خواهد بود.
به دلایلی مبهم اغلب پژوهشهای بعدی روی فرض سوم تکیه کردند، به این معنی که اصرار دارند سبک اسنادی غیر انطباقی فرد را برای واکنش افسردگی وار در مقابل وقوع رویدادهای آزاردهنده یاعدم وقوع رویدادهای مثبت آماده می کند ( مبینی ، 1376 ).
افراد افسرده از روی عادت پیامدهای منفی را به علل درونی، پایدار و کلی نسبت می دهند و رویدادهای مثبت را به علل بیرونی، ناپایدار و اختصاصی. به عبارت دیگر به دنبال شکست بیمار افسرده خود را سرزنش می کند و چنین می انگارد که علت شکست، عمومی و مستمر است و نیز به دنبال موفقیت، اهمیتی برای آن قائل نیست زیرا می پندارد این موفقیت هیچ معنای ضمنی برای سایر رفتارها و هیچ تأثیر مثبتی در آینده¬اش ندارد . ماهیت و نوع اسناد برای تجربه آزارنده خاص طبیعت افسردگی را تعیین می کند. اسناد درونی تعیین می کند که عزت نفس فرد تحت تأثیر قرار گرفته، اسناد پایدار مزمن بودن افسردگی و اسناد کلی عمومیت احساسات افسردگی را تعیین می کند و نیز شدت افسردگی نه تنها به وسیله آزارنده بودن رویداد بلکه توسط اسنادهای شخص نسبت به آن تعیین می کند و نیز شدت افسردگی نه تنها بوسیله آزارنده بودن رویداد بلکه توسط اسنادهای شخص نسبت به آن تعیین می شود. در یکی از تجدید نظرهای اخیر از این مدل چنین فرض می شود که سبک اسنادی نه علت لازم و نه علت کافی افسردگی، بلکه یک علت مؤثر یا عامل خطر ابتلاء به افسردگی در کنار بسیاری دیگر از عوامل قرار دارد ( مبینی ، 1376 ) .

 

3-نظریه ناامیدی افسردگی
آلوی و آبرامسون (1988) نظریه درماندگی آموخته شده از نو تدوین یافته را به شکل جدید تری مطرح کردند که در آن نه درماندگی بلکه ناامیدی بعنوان عامل اصلی در بروز افسردگی تبیین شده است ( مبینی، 1376 ) . پیش از ارائه نظریه ناامیدی افسردگی لازم است بین عوامل لازم ، کافی و جانبی برای پیدایش اولیه علائم افسردگی از لحاظ مفهومی تمیز قائل شد. از نقطه نظر سبب شناختی علل لازم به آن دسته از عوامل اطلاق می شود که برای پیدایش مجموعه¬ای از علائم افسردگی باید موجود باشند، علل کافی مجموعه¬ای از عوامل آسیب شناختی است که در صورت موجودیت خود بروز علائم افسردگی را امکان پذیر می سازند و بالاخره علل جانبی به دسته دیگری از عوامل سبب شناختی اطلاق می شوند که احتمال پیدایش علائم را افزایش می دهند و از این رو برای بروز علائم نه کافی هستند و نه لازم ( آلوی و آبرامسون ، 1988 ).
در نظر ناامیدی افسردگی علل بر طبق روابط ترتیبی آنها در ارتباط با شروع علائم بیماری نیز از همدیگر تفکیک می شوند. علل دور از وقوع که در ردیف سبب شناختی افسردگی جلوتر عمل می کنند و در این نقطه از ترتیب علی هیچ تظاهری از علائم افسردگی دیده نمی شود. از طرف دیگر علل نزدیک به وقوع که نسبتاً دیرتر عمل کرده و کمی قبل یا همراه علائم این بیماری رخ می دهند. نظریه ناامیدی افسردگی صریحاً تأکید می کند که افسردگی یک اختلال نا همگون است و علاوه بر ناامیدی عوامل دیگر نیز از عوامل کافی برای وقوع افسردگی هستند. خلاصه این نظر در تصویر 2 –2 ،آمده است. یکی از برتری های عمده نظریه ناامیدی در مقایسه با نظریه درماندگی آموخته شده سلیگمن این است که این مدل نه تنها برای افسردگی یک علت کافی نزدیک به وقوع ذکر می کند بلکه در یک زنجیره علی ترتیبی از حوادث فرض می شود که در نهایت به علت کافی نزدیک به وقوع می انجامد. چنانچه در تصویر 2 – 2 ،دیده می شود زنجیره علی مفروض با وقوع رویدادهای منفی ( یا عدم وقوع رویدادهای مثبت زندگی ) شروع می شود و با ایجاد علائم افسردگی ( مخصوصاً افسردگی ناامیدی ) پایان می پذیرد . بر طبق نظریه ناامیدی وقتی مردم تصور می کنند که رویدادهای منفی خاصی در زندگی آنان رخ داده است اسنادهای علی متعددی بر اساس این وقایع بنا می کنند و درجه اهمیتی که برای این اتفاقات قائل هستند از عوامل جانبی احساس ناامیدی و بروز علائم افسردگی واقع می گردد . درنظریه نا امیدی دو بعد اسنادی برای فهم این موضوع که چطور ممکن است رویدادهای منفی زندگی در پدیدآمدن احساس ناامیدی سهم داشته باشد عبارتند از: بعد پایدار،ناپایدار و کلی،اختصاصی.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تصویر 2-2،زنجیره علی معین در نظریه ناامیدی سردگی ، علل کافی ، علل جانبی ( مبینی، 1376 ). پایین در اجماع ( مثلاً فرد در امتحان ریاضیات شکست می خورد در صورتیکه دانش آموزان دیگر قبول می شوند) . بالا در پایداری ( معمولاً در امتحان ریاضیات شکست می خورد ) . پایین در اختصاصی بودن ( معمولاً در امتحانات دیگر همانند ریاضیات شکست می خورد ).
به طور کلی هنگامی که رویدادهای منفی زندگی به علل پایدار ( یعنی مداوم ) و کلی ( که احتمالاً پیامدهای بسیاری را در بر دارد ) نسبت داده شده و مهم تلقی شوند، احساس ناامیدی و به نوبه خود بروز علائم افسردگی را سرعت می بخشند. علاوه بر این هنگامی که رویدادهای منفی زندگی به علل درونی همراه با علل پایدار و کلی نسبت داده می شوند، ناامیدی همراه با اعتماد به نفس پایین خواهد بود.
فرضیه مارتین
فرضیه مارتین ( 1985 ) ،که در واقع نوعی مدل آسیب پذیری شناختی است تفاوت افراد در چگونگی پردازش شناختی را به نوروزگرایی شخصیت مربوط می داند ( تیسدیل و دنت ، 1987 ).
به نظر مارتین بعد شخصیتی نوروزگرایی که آیزنک مطرح کرده زمینه ساز شناختی بروز افسردگی را فراهم می کند ( مبینی ، 1376 ) . آیزنک ( 1965 )، افراد نوروزگرا را چنین توصیف می کند « ... فردی مضطرب ، نگران ، بدخلق و غالباً افسرده ، خواب چنین فردی معمولاً مختل است و دچار اختلالات روان تنی متعدد است. او بیش از حد هیجان زده بوده و به هر نوع محرکی شدیداً واکنش نشان می دهد و پس از تحریکات هیجان برانگیز مشکل آرام می گیرد » ( مبینی، 1376 ).
الگوی یادآوری اطلاعات افرادی که درمقیاس نوروزگرایی نمره بالا می آورند نشان می دهد که آنان اطلاعات منفی مربوط به خود را بیشتر و اطلاعات مثبت مربوط به خود را کمتر یادآوری می کنند. به نظر مارتین این ویژگی نوروزگرایی بالا به دنبال تجربه وقایع منفی زندگی فرد را در معرض خطر ابتلاء به افسردگی مرضی قرار می دهد. بر اساس فرضیه مارتین بیماران افسرده در مقایسه با افراد غیر افسرده در مقیاس نوروزگرایی پرسشنامه شخصیتی آیزنک نمره بیشتری می آورند و اطلاعات منفی مربوط به خود را فعالانه تر از اطلاعات مثبت مربوط به خود پردازش می کنند ( مبینی ، 1376 ).

 

توجه متمرکز برخود ، خودگردانی و افسردگی
پیزچنسکی و گرینبرگ ( 1987 ) بر اساس چهارچوب نظری که دوال و یکلاند (1972)، و کارور و شایر ( 1981 )، از فرایندهای توجه به خود ارائه نمودند. نظریه تکرار غیر ارادی خودگران افسردگی واکنشی را خود مطرح کردند ( مبینی ، 1372 ) . نظریه مزبور با ارائه مدل سیبرنتیک از خودگردانی، چهارچوبی مفید برای کشف روابط درونی میان فرایندهای انگیزشی و شناختی دخیل در افسردگی فراهم می کند . به طور خلاصه در مدل غیرارادی خودگردان چنین فرض شده است که افسردگی به دنبال از دست دادن منبع مهم ارزش شخصی و عزت نفس رخ می دهد و این زمانی است که فرد در چرخه¬ای خودگردان که در آن هیچ پاسخی برای کاستن از اختلاف بین حالت واقعی موجود به حالت مطلوب وجود ندارد گرفتار می آید . در نتیجه فرد گرفتار یک الگوی مداوم توجه متمرکز بر خود می شود (پیزچنسکی و گرینبرگ 1987 ).
توجه متمرکز برخودبه عنوان آگاهی از اطلاعاتی که با رجوع به خویشتن و به طور درونی ایجاد می شوند تعریف شده است. این اطلاعات علی رغم آگاهی از اطلاعاتی که به طور بیرونی از طریق گیرنده های حسی ایجاد می شوند باقی می مانند ( اینگرام ، 1990 ).
توجه متمرکز بر خود باعث افزایش عاطفه منفی ، تحقیر نفس ، نارساییهای کارکردی و پیامدهای منفی دیگر و نیز یک سبک تمرکز بر خود افسرده ساز می شود. به عبارت دیگر هنگامیکه سبک تمرکز بر خود افسرده ساز ریشه می گیرد انتظار می رود که افراد افسرده در مقایسه با افراد غیرافسرده برای شکستهای خود بیشتر از اسنادهای علی و درونی یا گرایشی و برای موفقیتهایشان بیشتر از اسنادهای علی بیرونی یا موقعیتی سود جویند (پیزچنسکی و گرینبرگ 1987 ) .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم بخش دوم
تصویر 3 – 2 ، نمای تکرار غیرارادی خودگردان ، پیدایش و استمرار افسردگی ( پیزچنسکی و گرینبرگ ، 1987 ).
پیزچنسکی و گرینبرگ بعد ها فکر کردند که سبک تمرکز برخود افسردگی ساز می تواند افکار اتوماتیک منفی ، اضطراب، بی خوابی، تمرکز ضعیف، خشم ، دردها، خستگی و کندی روانی – حرکتی را تبیین کند . به علاوه آنها پیشنهاد کردند که سبک تمرکز بر خود موجب انگیزش درنگهداری خودپنداری منفی می شود که در آن افکار ، احساسات ، صلاحیت و ارزشهای شخصی مثبت اضطراب برانگیز می باشند . به طور خلاصه پیزچنسکی و گرینبرگ پیشنهاد کردند که تمرکز بر خودفرایندی اساسی و شناختی در افسردگی است ( اینگرام 1990 ) .
تمرکز بر خود ممکن است مستعد کننده افسردگی ، نگهدارنده افسردگی یا پیامد افسردگی باشد ویا اینکه یک ارتباط مثبت دو جانبه با افسردگی داشته باشد (تیسدیل ، برودبنت ، 1991 ).
تحقیقات و مطالعات بسیار دیگری به تبیین اثرات شناختی زیان آورناشی از تأثیر توجه متمرکز بر خود در افسردگی پرداخته¬اند این مطالعات نشان می دهند که توجه متمرکز بر خود ، خودانگاره فرد را فعال می کند و بدین ترتیب تأثیر آن را روی فرآیندهای شناختی متعدد افزایش می دهد . به این ترتیب چنین شرایطی قابلیت دسترسی و پردازش اطلاعات مربوط به خود را تسهیل می کند . بر حسب اینکه خودانگاره افراد افسرده نسبت به افراد غیر افسرده بیشتر منفی است ( بک ، 1967 ، کوپیر و دری ، 1982 ) .
فعال سازی زیاد خودانگاره افسردگی که ازتمرکز مداوم بر خود ناشی می شودمیزان منفی بودن افکار ، ادراکات و خاطرات این افراد را افزایش می دهد ( پیزچنسکی و همیلتون ، 1989) . از سویی دیگر هماهنگ با این فرضیه تصور می شود که متمرکز ساختن توجه افراد افسرده به بیرون از خود فعالیت خودانگاره منفی را خنثی می کند و از شدت عاطفه منفی افسردگی می کاهد . مطالعه پیزچنسکی ، هولت و همکاران ( 1987 ) نشان داده است که بیرون آوردن افراد افسرده از حالت تمرکز بر خود ، بدبینی آنها را نسبت به رویدادهای آینده زندگی کاهش می دهد ( مبینی 1376 ).
نتایج پژوهش مبینی ( 1372 )، نیز همسو با فرضیات مورد بحث است او دریافت بیماران افسرده نسبت به افراد به هنجار غیر افسرده در حالت توجه متمرکز بر خود رویدادهای منفی بیشتری از زندگی شخصی را به یاد می آورند ، اما زمانیکه این افراد به بیرون از خود متمرکز شدند از شدت این سوگیری منفی حافظه کاسته شد، به نحویکه تفاوت معناداری در یادآوری رویدادهای زندگی در دو گروه مشاهده نشد .
به اعتقاد پیزچنسکی ( 1987 ) .گر چه نمی توان با تکیه بر مدل تکرار غیرارادی خودگردان توصیه های درمانی اختصاصی ارائه نمود ، ولی بر اساس آن می توان به چندین مورد درمانی اشاره نمود . مطابق با این مدل لازم است در مسیر بهبودی فرد به خودی خود یا کمک درمانی شرایطی به قرار زیر فراهم آورد :
الف ) بیمار افسرده باید از چرخه خودگردان متمرکز بر شیء از دست رفته رهایی یابد .
ب ) او باید به ترس خویش درباره امید به یافتن و داشتن منابع ارزشی خود فایق آید .
ج ) لازم است بیمار سبک تمرکز بر خود افسرده ساز را کنار بگذارد و به عملکرد خودگردان طبیعی باز گردد . ( مبینی 1376 ) .

 

نظریه خویشتن داری
مدل خویشتن داری به شیوه هایی توجه دارد که بدان وسیله مردم رفتار خویش را برای رسیدن به اهداف بلند مدت ( مثل ترک کردن سیگار ، ورزش کردن برای تندرستی ) . مطابق این نظریه اشخاص افسرده در اداره رفتار خویش به سوی هدفهای بلند مدت ناتوانند . بیمار افسرده احساس درماندگی می کند ، درباره آینده ناامید است و رفتار سازمان یافته به وسیله هدف های بلند مدت به احتمال زیاد به تدریج در او از بین می رود. ریم ( 1977)، مدل خویشتن داری را بر اساس نظریه های لوینسون ، بک و سلیگمن بنیان نهاد ( ریم و تیندال ، 1993 ) .
چهارچوب نظری این مدل با مدل خویشتن داری کانفر ( 1970 )، مطابقت دارد . کانفر این مدل را به صورت تلاش هر فرد در کنترل رفتار خود به منظور دستیابی به هدفهای بلند مدت بر حسب حلقه پسخوارند سه مرحله¬ای مرکب از خود بازنگری ، خودسنجی و تقویت خود توصیف کرد . به نظر کانفر همه مردم قادرند به استفاده از اصول تقویت یکسانی که برای کنترل رفتار دیگران بکار می برند، رفتار خود را نیز کنترل کنند و بر آنان تأثیر بگذارند . خود پاداش دهی و خود تنبیهی به عنوان مکمل تنبیه¬ها و پاداش های محیطی عمل می کنند و رفتار را به هنگام نبود بلافصل تقویت بیرونی حفظ م

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی و مقایسه افسردگی مادران دانش آموزان عادی و مادران دانش آموزان

دانلود مقاله افسردگی وعلل آن

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله افسردگی وعلل آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

مقدمه
این روزها تقریباً همه از افسرده بودن حرف می زنند . ولی «افسرده بودن» یعنی چه ؟ آیا یک اصطلاح پزشکی نظیر عفونی شدن است یا به مفهوم عامیانه بی دل و دماغ بودن نزدیکتر است ؟ وقتی می گویید افسردگی منظورتان دقیقاً چیست؟ آیا می توانید افسردگی را به طور روشن با کلماتی که برای دیگران قابل درک باشد توصیف کنید ؟ به احتمال زیاد درخواهید یافت که روشن و واضح بودن در این مورد کاری بس دشوار است زیرا کلمه افسردگی به طرق مختلف به کار برده می شود .
برای بعضی ها افسردگی یک حالت است ، برای بعضی ها یک نوع خاص تجربه . برخی از مردم آن را یک واکنش عاطفی در قبال زندگی می دانند و برخی افسردگی را یک بیماری به شمار می آورند .
به همة آنچه که گفتیم به طور کلی افسردگی می گویند . ولی منظور واقعی ما از این واژه چیست و چه تفاوتهایی میان حالتهایی که گفته شد وجود دارد ؟
تحقیقی که تدوین شده است در این باره است ، تلاشی برای رسوخ به عمق کلمات غیر واضح تجارب روزمره برای کشف واقعیت و ماهیت آنچه که در اعماق نهفته است این کار آسان نیست زیرا باید درباره پاسخهایی که از عمق وجودمان دربرابر جهان اطرافمان بر می خیزد اندیشه کنیم . ما به عنوان انسان ، ماشینهایی با پاسخهای مشخص و قابل پیش بینی در برابر محرکها نیستیم . هر یک از ما روحی نیاز داریم ، بخشی از طبیعت ما که هر یک از ما را به صورت وجودی یگانه در می آورد . در عرصه روح است که افسردگی ، ماهیت و علت آن هرچه که باشد ، عارض می شود و دراین عرصه است که ما اینک به گشت و گداز می پردازیم .

 

 

 

 

 

فصل اول - ماهیت افسردگی
افسردگی ، یک حالت
ما همه دوست داریم خود را فردی با خلقیات متعادل ، ثابت و ملایم در همه حالات ، و مسلط بر احوال خویش بنمایانیم چنین خواستی این باور غلط را تقویت می کند که حال هر روز ما ثابت است و ما در تمام احوال در یک موقعیت عاطفی یکنواخت قرار داریم .
احساسات ما تابع یک الگوی ادواری هستند ، گاهی اندکی بالا ، گاهی اندکی پایین ، تغییراتی کوچک لحظه به لحظه ، ساعت به ساعت و روز به روز ، این حالت تابع الگوی سایر عملکردهای جسمانی نظیر درجه حرارت و میزان مواد شیمیایی در خون است .این قابلیت تغییر بر اساس ریتمهای 24 ساعته قرار دارد ، چرخشهای بیست و چهار ساعته فعالیتهایی که شاید با جابه جایی نور و تاریکی هم در ارتباط باشند . همچنین که شب و روز جانشین همدیگر می شوند ، حالت عاطفی ما یعنی مجموع احساسات ما در یک زمان معین نیز ، نیز دگرگون می شود . احساسات ، چه خوب و چه بد، به همراه یکدیگر به ما یک درک کلی از سرخوش بودن یا بیمناک بودن را می دهند .
در محاورة عادی نیز از سرحال بودن یا بی حوصله بودن خود یا دیگران حرف می زنیم . افسردگی زمانی رخ می دهد که خلق ما تنگ است و بی حوصله هستیم . اصطلاحات عامیانه نظیر پکر بودن ، دمغ بودن و سرخورده بودن برای بیان افسردگی به کار می رود . در تعاریف روانپزشکی و روان درمانی از واژه هایی نظیر « ملانکولی » و « آنومی » نیز استفاده می شود . واژه ملانکولی به یک تئوری قدیمی باز می گردد که مطابق آن ، حالات ما بر اساس میزان مشخص مایعاتی در بدنمان معین می گردد .
کلمه افسردگی هنگامی که به یک حالت روحی نسبت داده شود ، تمام معانی عامیانه ای را که گفته شد در خود دارد و نشانگر احساس کسالت روان ، کمبود انرژی ، از دست رفتگی و ناامیدی و بی فایده بودن است و بی علاقگی و بد بینی نیز به همراه آن می آید . صفات ویژه حالت عکس آن شور و هیجان ، شادی ، امید و خوش بینی است . حالت افسردگی اغلب پس از نا امیدی و یا احساس از دست دادن چیزی می آید ولی بسیاری از اوقات هم ظاهراً ناگهان و خود به خود ایجاد می شود . برخی از مردم بیشتر استعداد بروز چنین حالات ناگهانی را دارند و افراد دوره ای نامیده می شوند . گفتیم ظاهراً ناگهانی و خود به خود زیرا تجارب کلینیکی با بیماران نشان داده که تقریبا همیشه یک حالت قبلی برای تغییر حالت وجود دارد ولی شخصی که به آن حالت گرفتار می شود همیشه از وجودش آگاه نیست . هنگامی که این فرد با پزشک صحبت می کند به تدریج نسبت به وقایعی که باعث تغییر حالت او شده اند آگاهی می یابد . بیماران معدودی به شدت آنها را انکار می کنند ولی می توان دریافت که با این کار می کوشند از موقعیت یا رویدادی که برای آنان دردناک یا ناراحت کننده بوده بگریزند .
در مفهومی که گفته شد ما همگی دچار افسردگی می شویم . افسردگی می تواند به تنهایی پدید آید . ولی اغلب به همراه احساس تشویش و اضطراب است . این حالت ، احساس نا خوشایند پیش بینی بروز ناراحتی است .. خود حالت افسردگی در افراد مستعد می تواند ایجاد نگرانی کند . در برخی دیگر افسردگی با پیوستگی با نگرانی به وجود می آید و یا توسط آن آغاز می شود .
افسردگی ، یک تجربه
حالات روحی در اثر انواع تجارب به دست می آیند : تجربه ای که به طریق غیر قابل اجتناب با حالت افسردگی همراه است عبارت است از احساس بی ارزشی و از دست دادن این احساس که دیگران فرد را دوست دارند و قدر او را می دانند . این احساس کمبود ، اغلب افسردگی خوانده می شود .
همانند احساس افسردگی ، تجربه از دست دادن یک چیز با ارزش می تواند احساس سرخوردگی و رنجش را به همراه خود بیاورد . وقتی که افسرده هستیم اغلب میل داریم به گوشه ای بخزیم و در خود فرو رویم و وقتی سرخورده یا رنجیده می شویم می خواهیم به عامل سرخوردگی و رنجش خود حمله کنیم . ترکیبی از افسردگی و نگرانی ، سرخوردگی و رنجش ، حالت روحی بسیار ناراحت کننده ای به نام بی قراری مزمن را به وجود می آورد .این حالت به طور آشکار شخص مبتلا و افراد ناظر را ناراحت می کند و مانند بسیاری از حالات افراطی ، جنبه هایی از این تجربه از نظر اجتماعی مسری هستند .
افسردگی ، یک نگرش به زندگی
مفهوم خلقیات برای توصیف انـواع گـونـاگون افـراد و قرار دادن آنها در گروههای متضاد به کار می رود : خون گرم وخونسرد ، باثبات و بی ثبات ، متکی به خود و غیر متکی به خود ، خوش بین و بدبین . آنچه ذکر شد توصیفاتی از یک جنبه پایدار شخصیت است و نه یک پاسخ عاطفی گذرا . می توانیم خلقیات خود را معیار سنجش کلی و عادی خود به زندگی و مواهب آن بدانیم .
مردم را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد : آنهایی که می توانند به نحوی با زندگی کنار بیایند و آنهایی که نمی توانند ، البته مانند تمام تصمیم های دیگر ، این گروه بندی تنها در یک مفهوم بسیار گسترده معنی خواهد داشت . اکثر مردم می توانند با برخی چیزها کنار بیایند و با برخی دیگر نمی توانند ، ولی گروهی هم هستند که به طور کلی بی کفایت محسوب می شوند زیرا برای کسب قدرت ، و حمایت به دیگران متکی اند . برخی از این افراد به طریقی مزمن بد بین هستند . آنها همیشه در زندگی انتظار بدترین را دارند و معمولا هم با آن مقابل می شوند .
رابیند رانات تاگور فیلسوف بزرگ هندی می گوید « هیچ انتظاری نداشته باش ، تا ناامید نشوی » این نگرش یک فرد شکاک یا شاید یک فرد شکاک واقع گرای نسبت به زندگی است . نقطه نظریک شخصیت افسرده چنین است«هیچ فایده ای ندارد که به امید چیزی باشم . همیشه بدترین نصیب من می شود .» شایان ذکر است که میان بدبینی گذرا که بخشی از حالت افسردگی محسوب می شود با نگرش بدبینانه پایدار که جزئی از شخصیت افسرده است تفاوت قایل شویم . بدبینی نوع اول پاسخی به یک محرک و بدبینی نوع دوم نگرشی در قبال زندگی است .
افسردگی ، یک بیماری
حالات ، تجارب و نقطه نظرها می تواند برای همه عادی باشد . ممکن است این حالات ما را شاد نسازد ولی لزوما به معنای آن نیست که ما بیماریم ، آنها تنها نشان می دهند که ما در زمان حالت خاص چگونه ایم . چه حالتی داریم . در حالی که بیماری نشانه ناهماهنگی و تغییر از سلامت به ناخوشی است شخص در یک لحظه خوب و سرحال ، با عملکردهایی رضایتبخش است . ناگهان بیمار می شود ، تبدیل می شود به بیماری که احساس افسردگی می کند ، کارآیی خود را از دست می دهد و در عملکردهای جسمانی و روانی او اختلال به وجود می آید . به قول معروف دیگر خودش نیست . تشخیص اینکه شخص واقعاً چه زمانی بیمار است ، کار آسانی نیست . برخی حالات چنان وخیم و ناتوان کننده هستند که می توانند به بیماری تبدیل شوند . در اینجا لزوماً مسالة شدت و وخامت مطرح نیست بلکه آنچه مهم است میزان توانایی فرد برای جذب افسردگی و مقابله با آن می باشد . بیماری نشان می دهد که ماشین بدن به نحوی خراب شده است. مثلاً کامپیوترها یک مکانیسم درونی دارند که و قتی بار اضافی بر آنها تحمیل شود آنها را خاموش می کند و از کار می اندازد ، این یک و سیله حفاظتی برای سیستم است . درباره افسردگی نیز می توان به همین طریق قیاس نمود و آن را یک حالت حفاظتی دانست که به طور موقت فرد را از کار می اندازد تا زمانی که بتواند به طریقی بهتر با اوضاع رویارو شود . اگر مکانیسم داخلی کامپیوتر که ذکر شد ، به موقع کار نکند ، فیوز کامپیوتر می سوزد و تا زمانی که قسمت خراب شده تعویض نشود به کار نخواهد افتاد . بیماری افسردگی بر خلاف حالت افسردگی ، چنین است . ماشین خراب شده و برای به کار افتادن مجدد نیاز به کمک دارد .
کلمه افسردگی می تواند به طریقی فریب دهنده ساده باشد . وقتی که با هم حرف می زنیم باید مشخص کنیم که منظورمان از افسردگی چیست ، زیرا ممکن است منظور یکی حالت افسردگی باشد و دیگری از بیماری افسردگی حرف بزند و و قتی یکی تجربه افسردگی در ذهن دارد ، ممکن است نظرش به عنوان یک نقطه نظر یا نگرش در قبال زندگی باشد.

 

فصل دوم - آیا افسردگی می تواند طبیعی باشد ؟
اگر بپذیریم که افسردگی یک تجربة مشترک انسانی است ، این سوال مطرح می شود که آیا این تجربه طبیعی است یا خیر ؟ پاسخ به این سوال پیامدهای مهم عملی دارد . اگر افسردگی را غیر طبیعی بدانیم ، بدان معنی خواهد بود که پس باید کاری در این باب کرد . این که آیا می شود کاری کرد یا نه باز سوال دیگری است ولی حالات غیر طبیعی از این قبیل حالاتی نامطلوب به وجود می آورند . اگر افسردگی عادی تلقی شود ممکن است اثر آتی درمان یا شفادهنده داشته باشد که در این مورد نه تنها چیز غیر طبیعی در درمان وجود ندارد بلکه دخالت دیگران بر مقابلة شدید با افسردگی توسط دارو یا سایر درمانهای جسمانی ، فرد را از تجربه ای گرانبها محروم سازد . در این بحثها فرض را بر این می گذاریم که همه افسردگی ها لزوماً غیر طبیعی نیستند . این فرض بر اساس مفهوم طبیعی بودن استوار است که باید قبل از صحبت بیشتر درباره آن توضیحی بدهیم . کلمه طبیعی در شکل معمول آن چهار معنا دارد :
1- چیزی که از دیدگاه آماری عادی است و اکثراً روی می دهد .
2- چیزی که در شرایط خاصی عادی و مرسوم است .
3- چیزی که در شرایط خاص مناسب تلقی می شود .
4- چیزی که برای گروه مطلوب و خوشایند است .
این بدان معنا است که ما معنای نرمال بودن را تنها در مورد گروه ، یعنی اجتماعی که اطراف ما است و ما بخشی از آن هستیم درک می کنیم . طبیعی بودن ، قضاوت رفتار و تجارب یک فرد در مقایسه با گروهی است که او به آن تعلق دارد . اینک هر یک از مفاهیم نرمال بودن را درباره افسردگی بررسی می کنیم .

 


عادی از دیدگاه آماری
«اکثراً افراد به طور عادی پس از ناامیدی دچار افسردگی می شوند ». این نظریه بر اساس مشاهده استوار است . اکثر مردم در وضع خاص به همین ترتیب رفتار می کنند و این جنبه از میانگین رفتار است . هر قدر رفتار شخص به میانگین یا هنجارهای گروه نزدیکتر باشد ، در این مفهوم رفتار او طبیعی تر تلقی می شود .
عادی و مرسوم
«برای افراد افسرده طبیعی است که بخواهند به حال خود رها شوند ». این اظهار نظری است درباره اظهارات و درباره آنچه که قابل پذیرش است و نشانگر رضایت همه افراد این گروه در پذیرش این اصل به عنوان یک عادت مرسوم است . این گفته تنها بر اساس مشاهده نیست بلکه متضمن یک حکم ارزشی درباره مردم نیز هست .
مناسب و مقتضی
« فکر می کنم کاملاً حق داشت که وقتی شغلش را از دست داد دچار افسردگی شود . افسردگی او طبیعی بود ». این یک قضاوت ارزشها در برابر رفتار یک فرد است . او واکنشی عادی و مرسوم از خود نشان می دهد و بعلاوه احساس می شود که رفتار او مناسب با شرایط اطراف اوست .
مطلوب و خوشایند
« فکر نمی کنم طبیعی باشد که او تمام مدت افسرده باشد ». اینجا این نکته مطرح است که رفتاری نـه تنها مناسب ، بلکه

 

ناخوشایند است . با این همه به خاطر داشته باشید که ممکن است رفتاری در حین مقتضی بودن ، ناخوشایند باشد . این گفته نیز نشانه آن است که باید کاری انجام شود زیرا رفتار از نظر گروه ناخوشایند تلقی می شود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله افسردگی وعلل آن