فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایانامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

اختصاصی از فی گوو پایانامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین


پایانامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:59

فهرست و توضیحات:

چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ

سیف نراقی و نادری (1379) طی پژوهشی نشان دادند که: اگر جو یا فضای کل خانواده، بر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشیم،کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری می گردد... از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند. و کودک دچار بلاتکلیفی و تشویش است. افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد...داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در موقعی باید توقع داشت، سبب اختلالات رفتاری در آنان می شود(سالاری، 1380).

براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی[1] سالانه، بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار می کنند بیشتر این نوجوانان میان 14 تا 17 سال سن دارند که از این میان 74 درصد دختر و 26 درصد پسر هستند(روزنامه


[1] W.h.o(world health organization).


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

تحقیق در مورد اختلالات نارسایی

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد اختلالات نارسایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اختلالات نارسایی


تحقیق در مورد اختلالات نارسایی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه92

 

فهرست مطالب

 

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت تحقیق

فرضیه ها

تعاریف متغیرها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

کاملا عادیست که کودکان جنب وجوش داشته باشند و از بازی کردن لذت می برند . گاهی مادران به درمانگاه یا روان شناس مراجعه کرده و اظهار می کنند که فرزندشان بخصوص پسرشان بسیار
بی قرار ، زیاد فعال ، حواس پرت ، بی ثبات و تکانشی است . معلمان معمولا چنین دانش آموزانی را خوب می شناسند .

افرادی که به نحوی با بیماران روانی ، عقب ماندگان ذهنی ، معتادین به مواد مخدر ، الکل  سروکار دارند به این امر اعتقاد دارند . مشکلات روانی مختص به یک قشر یاگروه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می شود . کارگر ، کارمند ، معلم ، دانشجو ، دانش آموز و غیره . . . . . را
نمی شناسد و به عبارت دیگر امکان ابتلا به ناراحتی های روانی برای همه افراد وجود دارد و در این میان دانش آموزان از ارزش بالاتری برخوردار می باشند زیراکه امیدهای آینده این جامعه می باشند و یکی از بیماری های روانی که آنها را تهدید می کند اختلال کمبود توجه / بیش فعالی می باشد که یکی از متداولترین اختلال های دوران کودکی می باشد که میزان مراجعه به مراکز درمانی به علت آن بیش از سایر اختلال های دیگر می باشد . ‍‍‍[1]

درمورد این اختلال هنوز دانش کافی بدست نیامده است و پرسش های زیادی در مورد این اختلال وجود دارد که پاسخی برای آنها یافت نشده است . برای همین پژوهش های زیادی در این مورد انجام گرفته است تا علل آن مشخص شود . مثلا همین تحقیق که در مورد بررسی رابطه این اختلال با اشتغال مادران در خارج از خانه می باشد که احتمالا بین آنها نیز رابطه معناداری وجود دارد که در بین مدارس ابتدایی به عمل آمده است .

واما اشتغال مادران در خارج از خانه به خانواده که یکی از ارکان آن فرزندان می باشند تأثیر به سزایی دارد . اشتغال زنان که بیش از هرچیز به سبب نیاز اقتصادی پدید آمده است، پس از بروز جنگ های دراز مدت در مغرب زمین و کمبود نیروی انسانی ، دامنة وسیعی پیدا کرد و با به کارگرفتن زنان در واحدهای


[1] - حمید علیزاده ، اختلال نارسایی توجه / فزون جنبشی ، 1383 تهران ، انتشارات رشد ، صفحه 11


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اختلالات نارسایی

دانلود پایان نامه روانشناسی با عنوان بررسی اختلالات خواب در میان دانشجویان - WORD

اختصاصی از فی گوو دانلود پایان نامه روانشناسی با عنوان بررسی اختلالات خواب در میان دانشجویان - WORD دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه روانشناسی با عنوان بررسی اختلالات خواب در میان دانشجویان - WORD


دانلود پایان نامه روانشناسی با عنوان بررسی اختلالات خواب در میان دانشجویان  - WORD

عنوان :


بررسی اختلالات خواب در میان دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی

 

 

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات:  88 صفحه

تکه های از متن به عنوان نمونه :

 

فهرست مطالب

مقدمه :

بیان مسئله : ۷

پیشینه‌ی پژوهش : ۹

تاریخچه‌‌ی موضوع پژوهش.. ۹

اهداف تحقیق : ۱۱

اهداف ویژه : ۱۱

فرضیات پژوهش : ۱۱

اهمیت پژوهش : ۱۱

متغیرها : ۱۲

روش انجام پژوهش : ۱۳

محیط پژوهش : ۱۳

ابزار تحقیق : ۱۴

روش‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها : ۱۴

روش‌های آماری مورد استفاده : ۱۴

محدودیت‌های تحقیق : ۱۴

تعریف واژه‌ها : ۱۵

کیفیت خواب.. ۱۵

فصل دوم : ۱۷

ادبیات پژوهش.. ۱۷

مراحل خواب طبیعی : NORMAL SLEEP STYLE.. 21

الگوی EEG در خواب NON REM.. 22

EEGدر مرحله‌ی دوم (STAGE II) 22

مرحله‌ی چهارم خواب (STAGE IV) 23

الگوی EEG در خواب REM.. 23

اختلال خواب : ۲۸

طبقه بندی کلی اختلالات خواب.. ۲۹

بدخوابی یا دیس سومنیا: ۲۹

اختلالات داخلی – روانپزشکی و خواب : ۳۰

اختلالات فرضی یا طبقه بندی نشده‌ی خواب : ۳۱

انواع اختلالات خواب.. ۳۱

بی‌خوابی : ۳۱

حمله ی خواب ( نارکوپسی ) ۳۲

خر خر. ۳۴

سندرم پاهای بی‌قرار. ۳۵

وقفه‌ی تنفسی ( آپنه ) ۳۵

بررسی نظریات موجود ، پیرامون خواب : ۳۶

نظریات برخواسته از دیدگاه روان شناسی : ۳۶

نظریات برخواسته از دیدگاه زیست پزشکی و عصب شناسی : ۳۸

نظریات برخواسته از فلسفه و عرفان : ۳۹

۱- دانشمندان علم روانشناسی : ۳۹

A-1)فروید :( ۱۸۷۰ – ۱۹۳۷) ۳۹

تعبیر خواب از دیدگاه فروید ( روان کاوی ) ۴۲

A-2) یونگ ( ۱۸۷۵- ۱۹۶۱) ۴۶

۳)‌ آلفرد آدلر :( ۱۸۷۰ – ۱۹۳۷) ۴۸

B نظریات دانشمندان علوم عصب شناسی و زیست پزشکی. ۵۰

B-1) جری زیگل. ۵۰

صرفه جویی و ذخیره انرژی در زمان خواب : ۵۱

B-2) نظریه‌ی برانگیختگی سنتز ۵۲

B-3) نظریه‌ی کارکرد حافظه و یادگیری رویا ۵۳

C- نظریات دانشمندان علوم فلسفه و عرفان : ۵۴

بررسی آیات و احادیث ،‌پیرامون خواب: ۵۶

پیشینه‌ی پژوهش : ۵۸

مطالعات مشابه داخلی : ۶۰

پراکندگی اختلال : ۶۱

آپنه‌ی خواب : ۶۱

سندرم پای بی‌قرار : ۶۱

کابوس شبانه : ۶۲

راه رفتن در خواب : ۶۲

افراد فاقد اختلال : ۶۲

نتایج حاصل از مقایسه‌ی دموگرافیک : ۶۲

جنس : ۶۲

وضعیت تاهل : ۶۳

مصرف چای یا قهوه : ۶۵

مطالعات مشابه خارجی : ۶۶

فصل سوم : ۶۹

روش تحقیق. ۶۹

زمینه یابی : ۷۰

محیط پژوهش : ۷۲

تعریف : ۷۲

نمونه‌گیری در دسترس.. ۷۳

تعریف نمونه‌ی در دسترس : ۷۳

متغیر : ۷۴

ابـزار تحقیق. ۷۶

پرسشنامه : ۷۶

روش‌های آماری مورد استفاده : ۷۸

آمار توصیفی ،‌تحلیلی : ۷۸

فصل چهارم : ۰

بررسی نتایج. ۰

فرض شماره (۴) میزان اختلال خواب دانشجویان انترن و استاژر بیش از اختلال خواب دانشجویان علوم پایه است .

فصل پنجم :

نتیجه‌گیری..

تحلیل فرضیات پژوهش :

فرض شماره

میزان اختلال خواب در بین دختران و پسران متفاوت است .

فرض شماره‌ی ۲:میان اختلال خواب بین دانشجویان پزشکی بیشتر است..

فرض شماره ۳ :میزان اختلال خواب بین دانشجویانی که معدل بالای ۱۵ دارند کمتر است..

فرض شماره‌ی ۴ میزان اختلال خواب در بین دانشجویان انترن و استاژر  بیشتر از دانشجویان علوم پایه است .

تحلیل نتایج پژوهشی :

پیشنهادات و انتقادات :

فهرست منابع :

منابع لاتین :

 

مقدمه

خواب، بخش عادی از زندگی‌ ما بحساب می آید که به ندرت به ماهیت آن توجه می‌کنیم .

هنگامی که خوب به این مسأله بیاندیشیم ، در می‌یابیم که خوابیدن عملی واقعاً شگفت‌انگیز است . در طول خواب ماهشیاری و کنترل اعمال و افکارمان را از دست می دهیم و این اتفاقی است که اگر در بیداری برای ما رخ دهد بسیار وحشتناک خواهد بود . با این وجود هر شب این اتفاق روی می‌دهد و مامی‌خوابیم . (خواب در حفظ سلامت جسم و روان نقش حیاتی دارد تقویت سیستم ایمنی بدن ،‌ترمیم نورون‌ها و حفظ کارآمدی سیستم عصبی ، سازماندهی یادگیری و حافظه، رشد کودکان و نوجوانان %80 هورمون رشد حین خواب ترشح می‌شود ) از نقش‌های عمده خواب هستند( اتکینسون و همکاران 1384،70-366)

خواب یکی از نیازهای فیزیولوژیکی انسان است در صورتی که رفع این نیاز در فردی با مشکل مواجه شود ممکن است دچار انواع اختلالات جسمی ،‌روانی گردد . ماهیت خواب و کیفیت آن در قرون و اعصار مختلف با توجه به پیشرفت‌های هر زمان خاص به انحاء گوناگون مورد بررسی واقع شده است .

یکی ازمسائلی که در ارتباط با خواب و خوابیدن ،‌ همواره مطرح بوده است اختلالاتی است که در آن رخ می‌دهد روانشناسان همواره در پی کشف علل ،ماهیت و درمان این اختلالات بوده‌اند و روش‌های گوناگونی برای غلبه بر این اختلالات طراحی کرده‌اند . بی‌خوابی ، پرخوابی ، راه رفتن در خواب ، حرف زدن در خواب ، حمله‌های خواب ،خوابزدگی ، وحشت‌های شبانه ، کابوس‌ها و غیره انواع اختلالات رایجی هستند که درخواب طبیعی ایجاد مشکل می‌کنند (‌بخشایش : نوشته‌ی مورین 1379، 90-81 )

 

مقدمه :

خواب ، فرایندی است که مغز برای کارایی بهتر به آن نیاز دارد . اهمیت اختلالات خواب از نظر عموم به خوبی درک نشده است. گر چه اشخاص مبتلا به مشکلات و اختلالات خواب ناامیدانه درجستجوی کمک بر می آیند .

خواب در واقع دوره‌ای از استراحت است و جزء نیازهای روزانه‌ی بشر می‌باشد . یونانیان باستان نیاز به خواب را خدای خواب : هیپنوز[1]، فرزند تیرگی و شب ، و برادر مرگ که نیروی او در کل بشریت ادامه دارد ، می‌‌نامیدند .

آنان معتقدند بودند که این نیرو چنان زیاد است که حتی خدایان تسلیم آن می‌شوند .

از زمانی که بشر به یاد دارد همواره خواب و ماهیت رمزآلود آن مورد توجه بوده است .

در قدیم بعضی خواب را حد واسط مرگ و بیداری می دانستند برخی معتقد بودند که فعالیت‌های مغزی درخواب متوقف می‌شود .

امروزه نیز سوالاتی چون ، چرا می‌خوابیم ؟ - آیا خواب به خاطر استراحت و به منظور تجدید قوای بدنی است یاخیر ؟ و یا اینکه کمبود خواب و کاهش مدت زمان آن و همچنین بروز اختلالات خواب ، چگونه بر زندگی بشر تاثیر دارد ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است .

در این امر ،‌که بیخوابی و بروز مشکلات خواب ، بر روی آدمی بی‌تاثیر نیست ، شکی وجود ندارد .

ولی آنچه دانشمندان حیطه‌ی روانشناسی را درگیر این موضوع نموده آن است که این اختلالات بر کارکرد بهینه‌ی آدمی ، چه تاثیراتی دارند.

 

بیان مسئله :

خواب یکی از نیازهای اساسی انسان است و طبق نظر اکثر پژوهشگران خواب دارای کارکرد تعادلی و ترمیمی می ‌باشد . و در تقسیم درجه‌ی حرارت و حفظ انرژی بدن اهمیت اساسی دارد .

خواب طبیعی جهت عملکرد مناسب لازم می‌باشد ، به نحوی که اختلالات خواب می تواند تاثیر مستقیمی بر عملکرد روانی شغلی و تحصیلی فرد داشته باشند .

به نظر می رسد تغییر و اختلال در سیکل خواب شبانه‌ی افراد ، باعث ایجاد تداخل در فعالیت‌های درسی و سطح بهینه‌ی کارکرد آموزشی آنان می‌گردد .

این امر بخصوص در میان دانشجویان رشته‌های پزشکی به دلیل فعالیت‌های عملی مانند گذراندن واحدهای درسی بیمارستانی می تواند ، تاثیر بیشتری داشته باشد .

آنچه باعث شد که پژوهشگر به بررسی اختلال خواب به عنوان ، پایان نامه بپردازد وجود ملاک‌های زیر است :

  • مطالعه و دانش قبلی پژوهشگر پیرامون تاثیر اختلال خواب برعملکرد تحصیلی دانشجویان
  • وجود پیش فرض‌های اولیه پیرامون شیوع اختلالات خواب در بین دانشجویان
  • نبود اطلاعات و آمار دقیق پیرامون چگونگی شیوع این اختلال در بین دانشجویان دانشگاه
  • ارتباط مشخص خواب با سلامت روانی افراد و بروز اختلالات روانی

باتوجه به اینکه ، انتظار می رود که اختلالات خواب در میان دانشجویان شیوع داشته باشد ،

پژوهشگر قصد بررسی این اختلالات در میان آنان و نیز مقایسه‌ی پراکندگی شیوع اختلالات خواب در میان دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی ،‌دارد .

این امر به منظور آن است که انتظار می رود شیوع اختلالات خواب در بین دانشجویان پزشکی بیشتر باشد .

به این منظور ، دانشجویان پزشکی و پیراپزشکی نمونه‌های تحقیق هستند که در محیط دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران پزشکی مورد تحقیق قرار می گیرند .

این تحقیق توسط گردآورنده‌ی پایان نامه (‌زهرا نصیری ) در سال تحصیلی 87-86 انجام می گیرد .

روش گردآوری اطلاعات بصورت تصادفی و ابزار آن پرسشنامه می باشد .

پیشینه‌ی پژوهش :

تاریخچه‌‌ی موضوع پژوهش

خواب و رویا ، این دو پدیده‌ی شگفت‌انگیز چون رازی ناگشودنی از آغاز آفرینش و پیدایش انسان‌ اندیشمند[2]اندیشه‌ی او رامشغول داشته است . با این وجود از چند دهه‌ی پیش ، کوششی شایسته برای گشودن این راز به کار نرفته بود .

گذشته از معمای خواب طبیعی گروه بی‌شمار گرفتاران به بیخوابی و دیگر اختلالات ، خواب نیز به درمان درست نیاز داشتند و این بررسی علمی و تجربی را در این باره ایجاب می کرد .

با کشف دیمنت[3] در سال 1957 و ژوده [4] در سال 1959 از 2 مرحله‌ی مهم پولیگرافیک خواب ، REM[5] و NONREM و همچنین توصیف دیمنت از بخش زمانی این 2 مرحله ، انقلابی در مورد شناخت از خواب و شرح واقعی تری از دوره‌های 24 ساعته زندگی به عمل آمد ( معنوی فدایی 65) بررسی پدیده‌ی خواب در جانوران ، پژوهش دقیق آزمایشگاهی درباره‌ی اختلالات خواب ، ساخت داروهای موثر برخواب و دانستن پیوستگی خواب REM با دیدن رویا ، هر یک گامی به جلو در راه شناخت این پدیده‌های شگرف شد . در واقع انگیزه‌ی اساسی برای گسترش پژوهش در مورد خواب در سه دهه‌ی اخیر ،‌کشف ارتباط بین دیدن رویا و مرحله ‌ی حرکات سریع چشم (REM) بوده است .

پیش کسوتان پژوهش خواب ،‌نخست با سایکوفیزیولوژی‌ رویا آغاز کردند و سپس به کل خواب علاقه‌مند شدند. در سال 1982 فعالیت الکتریکی مغز انسان برای اولین بار توسط HANSBERGER روانپزشک آلمانی به ثبت رسید .

در سال‌های 39-1937 در دانشگاه‌ هاروارد پایه‌های شناخت امواج مغزی درخواب توضیح داده شد.

حال دیگر تصور بر این نبود که در موقع خواب فعالیت‌های مغزی بطور کامل خاموش می‌شود . بلکه برعکس در موقع خواب امواج مغزی به امواج آهسته و هماهنگی تبدیل می‌گردد .

در دهه‌ی 50 میلادی برای اولین بار دانشمندان به ثبت امواج خواب در تمام طول شب پرداختند. و متوجه شدند که تغییرات نوار مغز انسان درخواب از یک روند ثابتی پیروی می‌کند.

در دهه‌ی 60 ثبت خواب شبانه ، در انسان در سطح تحقیقی آغاز شد و این تحقیقات را می‌توان پدر تست‌های پلی سمنوگرافی[6] یا تست خواب امروز نامید .

در همین زمان بود که بیماری (‌نارکو پسی )[7]و اختلالات امواج مغز شناخته و نیز اولین کلینیک نارکوپسی در دانشگاه استنفورد[8] توسط دیمنت تاسیس گردید . (‌خلیلی 1384، 21-15)


و..............

دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه روانشناسی با عنوان بررسی اختلالات خواب در میان دانشجویان - WORD

دانلود مقاله اختلالات روحی در زنان شاغل

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله اختلالات روحی در زنان شاغل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بررسی دلایل بروز اختلالات روحی در زنان شاغل
زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است.
هرچه به جلو می رویم حضور زنان در اجتماع پررنگ تر می شود. زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است.
زنی که تا دیروز فقط در خانه فعالیت می کرد و عهده دار خانه داری و همسر داری بود و تنها دغدغه اش به چگونگی تربیت فرزندان معطوف می شد، امروز علاوه بر مسوولیت های پیشین بایستی در محیط اداره نیز به عنوان یک فرد کاری و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد. افزایش حضور زنان در عرصه های اجتماعی جدا از تاثیری که بر رشد شخصیت فرد و افزایش آگاهی های وی می گذارد در آینده نیز موجب تحکیم پایه های خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک می کند؛ چنانکه بارها گفته و شنیده ایم که پشت هر مرد موفقی زن موفق تری وجود دارد.
به رغم تمامی نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل می شود ولی پیامد های منفی هم وجود دارد که تنها متوجه خود زنان است و آن به خطرافتادن سلامت روانی آنهاست. افزایش میزان مراجعات به کلینیک های اعصاب و روان و نیز بالارفتن آمار ابتلا به بیماری های قلبی در زنان در چند سال اخیر همگی حکایت از تاثیرات منفی حضور پیش رونده زنان در مشاغل مختلف دارد.
یکی از مهمترین پیامد های فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشار های روحی و روانی است که در زنان بیش از مردان بروز می کند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی به هم می ریزد و در هم می شکند و معمولاً با واکنش هایی نظیر مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات و به هم فشردن دندان ها و برافروختگی چهره همراه است.
به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیتی توصیف می کنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامد های زندگی می شوند. بنابراین استرس تنها پاسخ های بدنی به تغییرات فیزیکی و نیازهای فیزیولوژیک نیست که پاسخ های روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل می شود. مطالعات نشان می دهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسوولیت رسیدگی به فرزندان و کارهای منزل را نیز به عهده دارند بیشتر دیده می شود.
زنان شاغل در مواجهه با شرایط بحرانی در وضعیت پراسترس زندگی می کنند. آنها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانه دار از تظاهرات بدنی (کابوس های شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتی کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت می کنند، ضمن اینکه بیشتر از آنان نیز در معرض ابتلا به ناراحتی های خلق و خوی، نظیر افسردگی قرار دارند.
براساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه ییل، زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار از سلامت جسمی نامطلوبی برخوردارند. ریسک ابتلا به بیماری های قلبی در زنانی که در کارشان تحت فشار شدید قرار دارند بیشتر از افراد دیگر است.
به نظر می رسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک بیماری های قلبی در آنها پایین باقی می ماند. شاغل بودن زنان تنها به قرار گرفتن آنها در شرایط پراسترس محدود نمی شود. متاسفانه همراه با شاغل شدن، مصرف غذاهای آماده که به نسبت از چربی و کالری بیشتری برخوردارند و در گروه غذاهای پرکلسترول ناسالم به شمار می روند بیشتر می شود که این خود نقش مهمی در به خطر افتادن سلامت جسمی و بروز بیماری های قلبی ایفا می کند. ضمن اینکه تاثیر استعمال سیگار که در زنان شاغل بیشتر از زنان خانه دار است و در موارد بحران زا بیشتر می شود را نباید نادیده انگاشت که آن خود نیز عامل مهمی در پایین بودن سطح سلامت زنان به شمار می رود.
زنان شاغل حتی بیشتر از مردان شاغل در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار دارند که البته آن هم به الگوی رفتاری آنها مربوط می شود، مثلاً اینکه زنان در مقایسه با مردان زودتر دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند و امنیت خود را از دست می دهند. با اینکه زنان در موقعیت های اجتماعی نرم خو تر از مردان هستند و در کنترل خشم نیز موفق تر از آنها عمل می کنند ولی در مواجهه با موقعیت های پرخطر خیلی زود ثبات روحی و روانی خود را از دست می دهند و در بحران ها سریعاً پریشان و گیج می شوند.
در زمان پیشامد های ناگوار نظیر شرایط استرس زا فشار خون بالا رفته و ضربان قلب تند می شود که باعث ایجاد آشفتگی در جریان خون شده و آن هم فشار وارده به دیواره های شریان ها را افزایش می دهد. ترشح بیش از حد هورمون های استرس در گردش خون ممکن است باعث آسیب در جداره درونی شریان ها شود. پلاکت های موجود در خون (به حرکت درآمده توسط هورمون های استرسی) در جهت شروع عمل ترمیم جداره آسیب دیده بدان متصل می شود که در نتیجه این عمل ترمیمی، دیواره شریانی ضخیم رگ ها تنگ می شود. با توجه به اینکه گفته شد استرس تاثیر بسزایی در بروز بیماری های قلبی دارد تعجب آور نخواهد بود اگر بگوییم زنان شاغل رتبه اول را در ابتلا به بیماری های قلبی دارند.
استرس تنها یکی از عوامل تهدید کننده سلامت زنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. طبق آمار های رسمی اعلام شده، ۷ تا ۱۲ درصد از مردان در سراسر دنیا از افسردگی رنج می برند در حالی که این رقم در زنان به ۲۰ تا ۲۵ درصد می رسد.
تاکنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است ولی آنچه مشخص است میزان بروز افسردگی در زنان امروز به نسبت گذشته تفاوت بسیاری کرده است. در گذشته و تا قبل از ورود گسترده زنان به اجتماع تنها عوامل فیزیولوژیک بودند که به بروز افسردگی منجر می شدند. افسردگی پس از زایمان یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی در زنان است که در نوع شاغل و غیرشاغل تفاوتی ندارد.
افسردگی پس از زایمان یک اختلال شایع و ناتوان کننده اجتماعی است که بیش از ۸۵ درصد مادران باردار پس از زایمان آن را تجربه می کنند. افسردگی پس از زایمان یک اختلال چند عاملی بوده و تغییرات هورمونی پس از زایمان عمده ترین دلیل پیدایش این مشکل است.
نتایج تحقیقات حاکی از آن است که سابقه افسردگی در گذشته، فشار روانی ناشی از زایمان، مسوولیت نگهداری از نوزاد، مشکلات زناشویی، بیکاری، حمایت اجتماعی ناکافی، نوع زایمان، سن مادر هنگام زایمان، عدم دسترسی کافی به خدمات پزشکی و اضطراب پس از زایمان نیز از جمله عوامل ابتلا به افسردگی پس از زایمان به شمار می آیند.
همچنین، مشخص شده است افسردگی پس از زایمان اثرات ناگواری بر مادر، کودک و دیگر اعضای خانواده می گذارد؛ به صورتی که در مادران ناتوانی در انجام مراقبت از فرزند، خودکشی و احتمال افسردگی دائمی را افزایش داده و نیز در کودکان موجب ایجاد اختلال در برخی رفتارها و نیز اختلال در رشد و تعامل می شود. همانطور که گفته شد افسردگی پس از زایمان در اغلب زنان مشاهده می شود و مساله ای نیست که شاغل بودن زنان در آن دخالت فراوان داشته باشد. یکی از مهمترین عواملی که در چند دهه اخیر در بروز افسردگی های شدید در زنان تاثیر داشته مساله روابط کاری و شغلی است.
عواملی نظیر تحقیر شخصیت زنان در جامعه یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان همگی می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد و این موضوع همانطور که در سطور پیشین نیز گفته شد ارتباط مستقیمی با نوع واکنش های غالباً مدارامآبانه زنان در برخورد با شرایط بحرانی دارد که در بیشتر موارد به شخصیت خود آنها آسیب می رساند. زنان در وضعیت های مشکل سریع تر از مردان به این تفکر می رسند که قدرت انجام کاری را ندارند و همین موضوع در طولانی مدت بر روند شکل گیری شخصیت آنها تاثیر گذاشته و به عدم ثبات درونی در آنها می انجامد.
یکی دیگر از مسائلی که باعث بروز افسردگی در زنان می شود و باز هم در زنان شاغل بیشتر نمود دارد افسردگی ناشی از اختلالات زناشویی است. بسیاری از اختلافات زناشویی ناشی از عدم مصاحبت زن و شوهر است که ممکن است آنها را به مرز جدایی بکشاند. اغلب مردان از این موضوع شکایت دارند که همسرشان بیشتر وقت خود را در محیط کار می گذراند و کمترین توجهی به آنها نمی کند و قادر به برآورده ساختن جزئی ترین نیاز های همسر و فرزندان خویش نیست. در طرف دیگر زن از این موضوع ناراضی است که چرا باید تمام وقت خود را متمرکز خانه و امور منزل کند در صورتی که قابلیت های فراوانی در محیط اجتماع دارد و می تواند هم پای همسر خویش فعالیت کند ضمن اینکه قادر خواهد بود همسر خوبی برای شوهر و مادر نمونه و دلسوزی برای فرزندانش باشد.
در چنین شرایطی زن دچار افسردگی شده و از آنجا که بسیار حساس است ممکن است سکوت را بی تفاوتی یا طرد از طرف مقابل تلقی کند و منزوی و گوشه گیر شود. زنان شاغل که به این احساس دست می یابند بیش از گذشته خود را تنها می بینند به همین خاطر خود را از دیگران طرد کرده و بیش از گذشته به انجام امور شغلی می پردازند و به نوعی خود را در کار غرق می کنند که همین باعث افزایش انتقاد، بهانه گیری، پرخاشگری و بی تفاوتی همسر شده که متاسفانه در بسیاری موارد رابطه زناشویی با این تفکر که «او با شغلش ازدواج کرده و کارش را بیشتر از من دوست دارد» از هم می پاشد و به جدایی می انجامد. در این میان تنها، احساس بیهودگی و پوچی مضاعف است که نصیب زن می شود و افسردگی او را شدت می بخشد.

 

ما در زبان روزمره از کلمه افسردگی یا Depression جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکافی، ناامیدی و شاید رخوت و بی حالی استفاده می کنیم. افسردگی بیماری ساده ای نیست. بلکه انواع گوناگون دارد. به طوریکه در بعضی افراد به صورتهایی ظاهر می شود که معمولاً آن را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد غیر از مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است. فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی ، منفور خانواده خودش می بیند. علت افسردگی از دیدگاههای نظری مورد بررسی قرار گرفته است. مشهورترین دیدگاه در حال حاضر این است که گروههای مشخصی از افراد افسرده وجود دارند که نشانه های مرضی آنان علل مختلفی دارد. گروه اول کسانی هستند که علت افسردگی آنان ناتوانی در سازش با مقتضیات دشوار زندگی است. افراد گروه دوم افرادی هستند که امکان دارد افسردگی آنان علت بدنی داشته باشد. [مانند بروز دشواریهایی در انتقال پیامهای عصبی به دلایل نارسایی و کمبود مقدار انتقال دهندگان شیمیایی به نام کتکولانیها] بسیاری از پژوهندگان عوامل ارثی همراه با آنچه در زندگی شخص به وقوع می پیوندد. یعنی ترکیب آمادگیهای ارثی و فشارهای روانی و محیطی را علت افسردگی و رفتارهای ناشی از آن می دانند. از جمله عوامل مخاطره انگیز برای افسردگی جنسیت می باشد. در بسیاری از مطالعات انجام شده میزان افسردگی در زنان بیشتر از مردان بوده است. معمولاً زنان بیش از مردان و با سهولت بیشتری از افسردگی خود شکایت کرده و خواهان معالجه رفتار خویش هستند. ممکن است این حالت را ناشی از آن دانست که زنان به غلط به عنوان جنس ضعیف شناخته شده اند.و یا آن رامی توان به انعکاس جریانهای اجتماعی و کیفیت و چگونگی زندگی آنان نسبت داد زیرا مواردی نظیر ازدواج ، در سنین جوانی، تحمیل نقش خانه داری و مادری همراه با مشکلات مالی و تربیت فرزندان فقدان همراهی و تکامل اجتماعی لازم میزان آسیب پذیری زنان جوانان را افزایش می دهد. احساس همدردی و اعتماد به نفس و نیز داشتن همسرمناسب و بطور کلی وجود هر نوع وابستگی عاطفی میزان توسعه و پیشرفت افسردگی را کاهش می دهد. در ازدواجهایی که همسر شریک نافذ و قدرتمندی است نقش ثانوی به زن محول می شود و وی باید متعادل کننده زندگی باشد. در نتیجه انتقاد پذیری و احتمال افسردگی رو به افزایش خواهد بود . روشن است که افسردگی ناشی از عوامل روحی، جسمی یا اجتماعی می باشد. بیشتر مسؤولین بهداشتی معتقدند که هر سه عامل در ایجاد زمینه افسردگی در زنان نقش دارد.متأسفانه زنان و دختران همواره تحت تأثیر افکار منفی که تقریباً بی پایه و اساس است قرار دارند و این در حالی است که در شرایط افسردگی افکار تحت تأثیر یک فضای منفی گرایی قرار می گیرد که نه تنها خود بلکه دنیا را تیره و تار می بیند و مسأله مهم این است که کم کم باور می کنند اوضاع به همان بدی است که فکر می کنند. از جمله عوامل به وجود آورنده افسردگی در میان دختران عبارتند از ترس از مرگ ، نقص عضو، معلولیت های جسمانی ، بیکاری ، فوت بستگان، داشتن تفکرات نسبت به آینده از نظر شغل، ازدواج، وتحصیل، تأیید نشدن. طرز تفکر زنان و دخترانی که اقدام به خودکشی می کنند نشان می دهد که اغلب آنها انسانهای بدبینی هستند که زندگی برایشان کابوس جهنمی می باشد. واقعیت این است که شرایط نامساعد اجتماعی عامل مؤثر در جهت افسردگی جوانان به خصوص دختران است. یک انسان افسرده توانایی تفکر درست را از دست می دهد. و نمی تواند اوضاع را آنطور که هست تحلیل کند. در این شرایط تمیز درست از نادرست غیر ممکن است و اهمیت حوادث منفی آنقدر زیاد می شود که تمام واقعیت ها را مخدوش می کند. دختران به علت توقع و انتظاری که از جامعه دارند و فقدان توانایی تطابق خود با زندگی، بیشتر در خطر شیوع بیماری هایی مانند افسردگی قرار می گیرند.بر اساس تحقیقات انجام شده افسردگی درخانواده های کم درآمد بیشتراست .جایی که سنت و فقر و نداشتن امکانات دست به دست هم بدهد چیزی جز افسردگی باقی نمی گذارد. در ایران نگرش خاصی در مورد دختران و پسران وجود داردکه نقش های آنان را مشخص می کند. این نگرش ها از قوانین آداب و رسوم سنت ها و باورها تأثیر پذیرفته است. تفاوت بین دخترها و پسرها در حدود ۱۸ سالگی بیشتر است. یعنی همان سالهایی که فشارهای مختلف روی دخترها بیشتر می شود. در بعضی جاها موضوع ازدواج اجباری پیش می آید و در جاهای دیگر روی فعالیت اجتماعی دخترها حساس تر می شوند. گروهی از روانشناسان بر این باورند که تغییرات اساسی اجتماع کانونی ناسالم درون افراد به وجود آورده و آنها را بیش از اندازه به رضایت خاطر و شکست های مشخص وابسته کرده است. دختران به دلایل بسیار زیادی که با مقام زنان و وضع اجتماعی آنها در جامعه ما ارتباط دارد نسبت به افسردگی آسیب پذیرترند.ناگفته نماند بنابر تجربیات زیست شناسان در طول عادت ماهانه و دوران نقاهت پس از زایمان میزان افسردگی بالاتر می رود.اغلب دختران در زمان بلوغ دچار ناآرامی می شوند. حدود ۲۰ درصد از زنان که در سنین باروری هستند به صورت دوره ای در زمان قاعدگی دچار تغییراتی از جمله افسردگی، تحریک و گریه و ... هستند. علت این تغییرات به اختلالات هورمونی مربوط می شود . افسردگی و اختلالات هورمونی ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند. از آنجایی که میزان جریان هورمونها در زنان بیشتر است می تواند یک دلیل دیگری برای ریسک بالای ابتلای آنها به افسردگی باشد.

 

علل بروز افسردگی در میان زنان و دختران

 


افسردگی بیماری شایع عصرماست و در تمامی جهان روند فزاینده ای دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیز دیگری تشخیص داده شده است. افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست.
گذشته از مسائل مطرح شده تغییرات اساسی اجتماعی ضمن آنکه زنان متحمل ایفای دونقش (حضور در اجتماع و منزل با نقش محوری به عنوان مادر) می باشند. ضمن آنکه توقع امتیازات برابر با مردان در آنها رشد می کند و فرهنگ جامعه ظرفیت پذیرش این اشتراکات انسانی میان مرد و زن را ندارد. توقع آنان تحقق نمی یابد و در نتیجه زنان در معرض ابتلا به بیماری روحی قرار می گیرند. به نظر می رسد اختلالات افسردگی در میان زنان شاغل خصوصاً آنانی که دارای فرزند زیر ۶ سال هستند تمرکز بیشتری دارد. در مطالعات انجام شده ۲۳% از زنان کارمند دچار افسردگی می شوند. در حالیکه این رقم برای زنان طبقه متوسط فقط ۶% می باشد. در صورتی که زنان شاغل به علت گذراندن زندگی سرشار از فشار در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند.
زنانی که زیر خط فقر زندگی می کنند و به تنهایی با مشکلات می جنگند. بیشتر در معرض آسیب های افسردگی قرار دارند. بسیاری از زنان سرپرست خانوار که به دلایل متعددی مثل مهاجرت شوهر، زندانی شدن یا از کار افتادگی او، طلاق ، سرپرستی خانواده را به عهده گرفته اند. آسیب پذیرترین قشر اجتماع محسوب می شوند. دو عامل در افزایش فقر در میان زنان سرپرست خانوار مؤثر است. یکی محدودیت مشارکت آنان در مشاغل رسمی و پردرآمد ، دوم فقدان تأمین اجتماعی فراگیر و در نهایت بسیاری از این شرایط دست به دست هم داده و به رنج این زنان می افزاید.علاوه بر زنان سرپرست خانوار رقم افسردگی در میان زنان خانه دار رو به افزایش است. احساس تنهایی ، ترک خانه توسط فرزندان ، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی ، بها ندادن به ارزش اقتصادی و اجتماعی در جامعه، قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت ، نداشتن مشارکت اجتماعی، کمبود مراکز تفریحی، بالا بودن هزینه ها جهت تفریح و پرکردن اوقات فراغت از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار می باشد. دکتر انور صمدی راد « جامعه شناس» سن افسردگی زنان خانه دار را معمولاً از سن ۳۷ سالگی به بعد بر می شمارد و معتقد است به دنبال بروز علائم یائسگی تشدید می شود. به گفته وی مشکلات اقتصادی و اجتماعی فعلی جامعه بر افزایش افسردگی زنان خانه دار تأثیر گذار بوده چرا که مردان به منظور تأمین نیازهای اقتصادی خانواده اکثراً دو یا حتی چند شغله اند. و حضور آنان تا دیر وقت و نبودن در کنار اعضای خانواده به مشکلات ذکر شده می افزاید.بر اساس تحقیقات انجام شده بیش از ۶۰% زنان ایرانی دست کم یکبار قربانی خشونت خانگی بوده اند. خشونت می تواند همه زنان را در هر سن، نژاد و طبقه اجتماعی قربانی کند. اما طبق یافته های پژوهش این نوع سوء رفتار با عوامل مالی و پایگاه اقتصادی افراد رابطه مستقیم دارد. زنان خانه دار یا مشغول به کارهای کم درآمد در مقابل خشونت خانگی آسیب پذیرتر می باشند ودر زمره قربانیان خاموش خشونت خانگی محسوب می شوند.تحقیقات نشان می دهد که خشونت و آزارهای جنسی در خانه و یا در محیط کار علیه زنان بیماریهای زنانه و یا افسردگی را به ارمغان می آورد. امروزه همه دریافته اند که طبق مطالعات انجام شده خودکشی در میان زنان و دختران روند افزایشی دارد و در آنها به عوامل سبب سازی چون اختلافات خانوادگی و زناشویی ، درگیری با بستگان ، بیکاری و اختلالات روانشناختی اشاره شده است.دکتر سید هادی معتمد نژاد روانپزشک و مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور می گوید: در حال حاضر حدود بیش از یک میلیون نفر از زنان کشور یا بی سرپرست هستند یا دارای دو شغل و دو جایگاه می باشند. علاوه بر اینکه مادر و خانه دارند، مادر و شاغل هم می باشند. این خود سبب ایجاد آسیبهای روحی روانی و جسمی می شود و طبعاً بر فرزندان آنان هم تأثیر فراوان خواهد داشت. به گفته وی بسیاری از مشاغل بیمه دارند. ولی زنان خانه دار بیمه نیستند و از پشتوانه مالی بهره مند نمی باشند و تا زمان توسعه کشور و حل مشکلات نمی توان به کاهش افسردگی در بین آنان امیدوار بود. زنان افسرده انرژی کافی برای مطالعه، آموزش، یادگیری کار و حتی ورزش ندارند که این امر منجر به افت عملکرد می شود و به دنبال آن لطمات وارده به جامعه غیر قابل انکار می باشد. به نظر می رسد با توجه به وسعت و پیچیدگی مسائل بهداشت روان در جامعه و نیاز روزافزون مردم به خدمات بهداشت روان مسؤولان بایستی در مورد ساختار تشکیلاتی سیستم بهداشت روان با زندگی و تدابیر سریع و لازم الاجرایی بیندیشندچرا که جامعه فعلی و نسل آینده وجود مادرانی افسرده نسلی افسرده را تحویل جامعه خواهد داد .
ا در زبان روزمره از کلمه افسردگی یا Depression جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکافی، ناامیدی و شاید رخوت و بی حالی استفاده می کنیم. افسردگی بیماری ساده ای نیست. بلکه انواع گوناگون دارد. به طوریکه در بعضی افراد به صورتهایی ظاهر می شود که معمولاً آن را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد غیر از مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است. فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی ، منفور خانواده خودش می بیند. علت افسردگی از دیدگاههای نظری مورد بررسی قرار گرفته است. مشهورترین دیدگاه در حال حاضر این است که گروههای مشخصی از افراد افسرده وجود دارند که نشانه های مرضی آنان علل مختلفی دارد. گروه اول کسانی هستند که علت افسردگی آنان ناتوانی در سازش با مقتضیات دشوار زندگی است. افراد گروه دوم افرادی هستند که امکان دارد افسردگی آنان علت بدنی داشته باشد. [مانند بروز دشواریهایی در انتقال پیامهای عصبی به دلایل نارسایی و کمبود مقدار انتقال دهندگان شیمیایی به نام کتکولانیها] بسیاری از پژوهندگان عوامل ارثی همراه با آنچه در زندگی شخص به وقوع می پیوندد. یعنی ترکیب آمادگیهای ارثی و فشارهای روانی و محیطی را علت افسردگی و رفتارهای ناشی از آن می دانند. از جمله عوامل مخاطره انگیز برای افسردگی جنسیت می باشد. در بسیاری از مطالعات انجام شده میزان افسردگی در زنان بیشتر از مردان بوده است. معمولاً زنان بیش از مردان و با سهولت بیشتری از افسردگی خود شکایت کرده و خواهان معالجه رفتار خویش هستند. ممکن است این حالت را ناشی از آن دانست که زنان به غلط به عنوان جنس ضعیف شناخته شده اند.و یا آن رامی توان به انعکاس جریانهای اجتماعی و کیفیت و چگونگی زندگی آنان نسبت داد زیرا مواردی نظیر ازدواج ، در سنین جوانی، تحمیل نقش خانه داری و مادری همراه با مشکلات مالی و تربیت فرزندان فقدان همراهی و تکامل اجتماعی لازم میزان آسیب پذیری زنان جوانان را افزایش می دهد. احساس همدردی و اعتماد به نفس و نیز داشتن همسرمناسب و بطور کلی وجود هر نوع وابستگی عاطفی میزان توسعه و پیشرفت افسردگی را کاهش می دهد. در ازدواجهایی که همسر شریک نافذ و قدرتمندی است نقش ثانوی به زن محول می شود و وی باید متعادل کننده زندگی باشد. در نتیجه انتقاد پذیری و احتمال افسردگی رو به افزایش خواهد بود . روشن است که افسردگی ناشی از عوامل روحی، جسمی یا اجتماعی می باشد. بیشتر مسؤولین بهداشتی معتقدند که هر سه عامل در ایجاد زمینه افسردگی در زنان نقش دارد.متأسفانه زنان و دختران همواره تحت تأثیر افکار منفی که تقریباً بی پایه و اساس است قرار دارند و این در حالی است که در شرایط افسردگی افکار تحت تأثیر یک فضای منفی گرایی قرار می گیرد که نه تنها خود بلکه دنیا را تیره و تار می بیند و مسأله مهم این است که کم کم باور می کنند اوضاع به همان بدی است که فکر می کنند. از جمله عوامل به وجود آورنده افسردگی در میان دختران عبارتند از ترس از مرگ ، نقص عضو، معلولیت های جسمانی ، بیکاری ، فوت بستگان، داشتن تفکرات نسبت به آینده از نظر شغل، ازدواج، وتحصیل، تأیید نشدن. طرز تفکر زنان و دخترانی که اقدام به خودکشی می کنند نشان می دهد که اغلب آنها انسانهای بدبینی هستند که زندگی برایشان کابوس جهنمی می باشد. واقعیت این است که شرایط نامساعد اجتماعی عامل مؤثر در جهت افسردگی جوانان به خصوص دختران است. یک انسان افسرده توانایی تفکر درست را از دست می دهد. و نمی تواند اوضاع را آنطور که هست تحلیل کند. در این شرایط تمیز درست از نادرست غیر ممکن است و اهمیت حوادث منفی آنقدر زیاد می شود که تمام واقعیت ها را مخدوش می کند. دختران به علت توقع و انتظاری که از جامعه دارند و فقدان توانایی تطابق خود با زندگی، بیشتر در خطر شیوع بیماری هایی مانند افسردگی قرار می گیرند.بر اساس تحقیقات انجام شده افسردگی درخانواده های کم درآمد بیشتراست .جایی که سنت و فقر و نداشتن امکانات دست به دست هم بدهد چیزی جز افسردگی باقی نمی گذارد. در ایران نگرش خاصی در مورد دختران و پسران وجود داردکه نقش های آنان را مشخص می کند. این نگرش ها از قوانین آداب و رسوم سنت ها و باورها تأثیر پذیرفته است. تفاوت بین دخترها و پسرها در حدود ۱۸ سالگی بیشتر است. یعنی همان سالهایی که فشارهای مختلف روی دخترها بیشتر می شود. در بعضی جاها موضوع ازدواج اجباری پیش می آید و در جاهای دیگر روی فعالیت اجتماعی دخترها حساس تر می شوند. گروهی از روانشناسان بر این باورند که تغییرات اساسی اجتماع کانونی ناسالم درون افراد به وجود آورده و آنها را بیش از اندازه به رضایت خاطر و شکست های مشخص وابسته کرده است. دختران به دلایل بسیار زیادی که با مقام زنان و وضع اجتماعی آنها در جامعه ما ارتباط دارد نسبت به افسردگی آسیب پذیرترند.ناگفته نماند بنابر تجربیات زیست شناسان در طول عادت ماهانه و دوران نقاهت پس از زایمان میزان افسردگی بالاتر می رود.اغلب دختران در زمان بلوغ دچار ناآرامی می شوند. حدود ۲۰ درصد از زنان که در سنین باروری هستند به صورت دوره ای در زمان قاعدگی دچار تغییراتی از جمله افسردگی، تحریک و گریه و ... هستند. علت این تغییرات به اختلالات هورمونی مربوط می شود . افسردگی و اختلالات هورمونی ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند. از آنجایی که میزان جریان هورمونها در زنان بیشتر است می تواند یک دلیل دیگری برای ریسک بالای ابتلای آنها به افسردگی باشد.
بررسی دلایل بروز اختلالات روحی در زنان شاغل
هر چه به جلو می رویم حضور زنان در اجتماع پررنگ ترمی شود. زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را بر عهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است. زنی که تا دیروز فقط در خانه فعالیت می کرد و عهده دار خانه داری و همسرداری بود و تنها دغدغه اش به چگونگی تربیت فرزندان معطوف می شد، امروز علاوه بر مسوولیت های پیشیت بایستی در محیط اداره نیز به عنوان یک فرد کاری و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد.
افزایش حضور زنان موجب تحکیم پایه های خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک می کند، چنانکه بارها گفته شنیده ایم که پشت هر مرد موفقی زن موفق تری وجود دارد. به رغم تمامی نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل می شود ولی پیامدهای منفی هم وجود دارد که تنها متوجه خود زنان است و آن به خطر افتادن سلامت روانی آنهاست. افزایش میزان مراجعات به کلینک های اعصاب و روان و نیز بالا رفتن آمار ابتلا به بیماری های قلبی در زنان در چند سال اخیر همگی حکایت از تاثیرات منفی حضور پیش رونده زنان در مشاغل مختلف دارد.
یکی از مهمترین پیامدهای فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشارهای روحی و روانی است که در زنان پیش از مردان بروز می کند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی به هم می ریزد و درهم می شکند و معمولا با واکنش های نظیر مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات و به هم فشردن دندان ها و برافروختگی چهره همراه است. به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیت توصیف می کنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامدهای زندگی می شوند. بنابراین استرس تنها پاسخ های بدنی، به تغییرات فیزیکی و نیازهای فیزیولوژیست نیست که پاسخ های روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل می شود. مطالعات نشان می دهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسوولیت رسیدگی به فرزندان و کارهای منزل را نیز به عهده دارند بیشتر دیده می شود. زنان شاغل درمواجهه با شرایط بحرانی در وضعیت پراسترس زندگی می کنند. آنها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانه دار از تظاهرات بدنی (کابوس های شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتی کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت می کنند، ضمن اینکه بیشتر از آنان نیز در معرض ابتلا به ناراحتی های خلق و خوی، نظیر افسردگی قرار دارند. بر اساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه بیل،‌زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار از سلامت جسمی نامطلوبی برخوردارند. ریسک ابتلا به بیماری های قلبی در زنانی که در کارشان تحت فشار شدید قرار دارند بیشتر از افراد دیگر است. به نظر می رسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک بیماری های قلبی در آنها پایین باقی می ماند. شاغل بودن زنان تنها به قرار گرفتن آنها در شرایط پر استرس محدود نمی شود. متاسفانه همراه شاغل شدن‌،مصرف غذاهای آماده که به نسبت از چربی و کالری بیشتری برخوردارند و در گروه غذاهای پر کلسترول نا سالم به شمار می روند بیشتر می شود که این خود نقش مهمی در به خطر افتادن سالمت جسمی و بروز بیماری های قلبی ایفا می کند. ضمن اینکه تاثیراستعمال سیگار که در زنان شاغل بیشتر می شود را نباید نادیده انگاشت که آن خود نیز عامل مهمی درپایین بودن سطح سلامت زنان به شمار می رود.
زنان شاغل حتی بیشتر از مردان شاغل در معرض ابتلا به بمیاری های قلبی قرار دارند که البته آن هم به الگوی رفتاری آنها مربوط می شود، مثلا اینکه زنان در مقایسه با مردان زودتر دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند و امین خود را از دست می دهند. با اینکه زنان در موقیعت های اجتماعی نرم خوتراز مردان هستند و در کنترل خشم نیز موفق تر از آنها عمل می کنند ولی در مواجهه با موقعیت های پرخطر خیلی زود ثبات روحی و روانی خود را از دست میهند و در بحران ها سریعا پریشان و گیج می شوند.
در زمان پیشامدهای ناگوار نظیر شرایط استرس زا فشار خون بالا رفته و ضربان قلب تند می شود که باعث ایجاد آشفتگی در جریان خون شده و آن هم فشار وارده به دیواره های شریان ها را افزایش می دهدو ترشح بیش از حد هورمون های استرس در گردش خون ممکن است باعث آسیب در جداره درونی شریان ها شود. پلاکت های موجود در خون (به حرکت درآمده توسط هورمون استرسی) درجهت شروع عمل ترمیم جداره آسیب دیده بدان متصل می شود که در نتیجه این عمل ترمیمی، دیواره شریانی ضخیم رگ ها تنگ می شود. با توجه به اینکه گفته شد استرس تاثیر بسزایی در بروز بیماری های قلبی دارد تعجب آور نخواهد بود اگر بگویین زنان شاغل رتبه اول را درابتلا به بیماری های قلبی دارند.
استرس تنها یکی از عوامل تهدید کننده سلامتزنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسدگی و اضطراب قرار دارند. طبق آمارهای رسمی اعلام شده، 7 تا 12 درصد از مردان در سراسر دنی از افسردگی رنج می برند در حالی این رقم در زنان به 20 تا 25 درصد می رسد.
تا کنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است ولی آنچه مشخص است میزان بروز افسردگی در زنان امروز به نسبت گذشته تفاوت بسیاری کرده است. در گذشته و تا قبل از ورود گسترده زنان به اجتماع تنها عوامل فیزیولوژیک بودند که به بروز افسردگی منجر می شدند. افسردگی پس از زایمان یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی در زنان است که در نوع شاغل و غیرشاغل تفاوتی ندارد.
افسردگی پس از زایمان یک اختلال شایع و ناتوان کننده اجتماعی است که بیش از 85 درصد مادران باردار پس از زایمان آن را تجربه می کنند. افسردگی پس از زایمان یک اختلال چند عاملی بوده و تغییرات هورمونی پس از زایمان عمده ترین دلیل پیدایش این مشکل است. نتایج تحقیقات حاکی از آن است که سابقه افسردگی در گذشته، فشار روانی ناشی از زایمان، مسوولیت نگهداری از نوزاد، مشکلات زناشویی، بیکاری، حمایت اجتماعی ناکافی، نوع زایمان، سن مادر هنگام زایمان، عدم دسترسی کافی به خدمات پزشکی و اضطراب پس از زایمان نیز از جمله عوامل ابتلا به افسردگی پس از زایمان به شمار می آیند.
همچنین، مشخص شده است افسردگی پس از زایمان اثرات ناگواری بر مادر، کودک و دیگر اعضای خانواده می گذارد، به صورتی که در مادران ناتوانی درانجام مرافبت از فرزند، خودکشی و احتمال افسردگی دائمی را افزایش داده و نیز در کودکان موجب ایجاد اختلال دربرخی رفتارها و نیز اختلال در رشد و تعامل می شود. همان طور که گفته شد افسردگی پس از زایمان در اغلب زنان مشاهده می شود و مساله ای نیست که شاغل بودن زنان در آن دخالت فراوان داشته باشد. یکی از مهمترین عواملی که در چند دهه اخیردر بروز افسردگی های شدید در زنان تاثیر داشته مساله روابط کاری و شغلی است.
عواملی نظیر تحقیر شخصیت زنان در جامعه یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان همگی می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد و این موضوع همانطور که در سطور پیشین نیز گفته شد ارتباط مستقیمی با نوع واکنش های غالبا مدارامابانه زنان در برخورد با شرایط بحرانی دارد که در بیشتر موارد به شخصیت خود آنها آسیب می رساند. زنان در وضعیت های مشکل سریع تراز مردان به این تفکر می رسند که قدرت انجام کاری را ندارند و همین موضوع در طولانی مدت بر روند شکل گیری شخصیت آنها تاثیر گذاشته و به عدم ثبات درونی در آنها می انجامد. یکی دیگر از مسایلی که باعث بروز افسردگی در زنان می شود و باز هم در زنان شاغل بیشتر نمود داردافسردگی ناشی از اختلالات زناشویی است. بسیاری از اختلافات زناشویی ناشی از عدم مصاحبت زن و شوهر است که ممکن است آنها را به مرز جدایی بکشاند. اغلب مردان از این موضوع شکایت دارند که همسرشان بیشتر وقت خود را در محیط کار می گذراند و کمترین توجهی به آنها نمی کند و قادر به برآورده ساختن جزیی ترین نیازهای همسر و فرزندان خویش نیست. در طرف دیگر زن از این موضوع ناراضی است که چرا باید تمام وقت خود را متمرکز خانه و امور منزل کند در صورتی که قابلیت های فراوانی در محیط اجتماع دارد و می تواند هم پای همسر خویش فعالیت کند ضمن اینکه قادر خواهند بود همسر خوبی برای شوهرو مادر نمونه و دلسوزی برای فرزندانش باشد. درچنین شرایطی زن دچار افسردگی شده و از آنجا که بسیار حساس است ممکن است سکوت را بی تفاوتی با طرد از طرف مقابل تلقی کند و منزوی و گوشه گیر شود. زنان شاغل که به این احساس دست می یابند بیش از گذشته خود را تنها می بینند به همین خاطر خود را از دیگران طرد کرده و بیش از گذشته به انجام امورشغلی می پردازند و به نوعی خود را در کار غرق می کنند که همین باعث افزایش انتقاد، بهانه گیری،‌ پرخاشگری و بی تفاوتی همسر شده که متاسفانه در بسیاری موارد رابطه زناشویی با این تفکر که "او با شغلش ازدواج کرده و کارش را بیشتر از من دوست دارد"از هم می پاشد و به جدایی می انجامد. در این میان تنها، احساس بیهودگی و پوچی مضاعف است که نصیب زن می شود و افسردگی او را شدت می بخشد.
مهارت های زنانه برای محیط کار
اگر چون زن هستید در محل کار احساس بی ارزشی می کنید دیگر این طور فکر نکنید. این روزها زنان بیشتر و بیشتر در محیط کار می درخشند و حتی مهارت های به خصوصی دارند که در محیط کارهای مردانه هم آنها را به سوی موفقیت رهنمون می شود. آشنا شدن با ابزارهای توانمندکننده طبیعی که زنان بالقوه از آن برخوردارند، بسیار موثر است.
زنان از استعدادهای طبیعی برخوردارند اما ممکن است احساس کنند این استعدادها در محیط کار اصلاً به کارشان نمی آید در حالی که این طور نیست. درست است که زن ها، درست مثل مردها، باید مهارت های عملی و تکنیکی مربوط به محیط کار را یاد بگیرند تا موفق شوند اما در پیمودن پله های ترقی زنان مهارت های منحصربه فردی دارند که برای سازمان ها و ادارات ارزش محسوب می شوند. با کمی تکیه بر این مهارت ها زنان می توانند خودشان را آن قدر قوی کنند که در محیط کار به هر چه می خواهند، برسند. بعضی از این مهارت ها اینها هستند.
ارتباطات
ایجاد ارتباط مهارتی است که وجود آن برای موفقیت ضرورت دارد. زن ها برحسب طبیعت خود ارتباط برقرار می کنند. تا حالا دقت کرده اید که چطور یک مادر «به خودی خود می داند» چقدر مهم است که با فرزندش ارتباط برقرار کند و با او حرف زند و این کار را با انتخاب زبان و جمله بندی انجام می دهد که کودک خوب آن را بفهمد. دقیقاً همین مهارت با کمی تغییر و تعدیل، به خوبی برای محیط کار عمل می کند. مثلاً اگر زنی مدیر بخش یا قسمتی باشد می داند چطور جداگانه با هر کس ارتباط برقرار کند که او حرفش را خوب درک کند.
هلن فیشر نویسنده جنس اول می گوید؛ استعدادهای ذاتی زنان و اینکه چطور می توانند منشاء تغییر در جهان بشوند به همین نکته یعنی استعداد زبان بازمی گردد. فیشر به نیاز فزاینده به توانایی برقراری ارتباط چه نوشتاری و چه کلامی اشاره می کند و می گوید؛ زنان در سخن گفتن سرآمد هستند. دختران حتی در سنین خیلی پایین در روانی کلام گوی سبقت را می ربایند و خیلی سریع کلمه، عبارت و جمله مناسب را پیدا می کنند. زن ها معمولاً زبان آور هستند و آنچه را می خواهند بگویند، درست بیان می کنند. زنانی که به این مساله آگاه باشند و به استعداد زبانی و طبیعی خود در برقراری ارتباط اعتماد کنند خیلی زود می توانند اعتمادبه نفس خود را به دست بیاورند.
آموزش و تعلیم

 

زنان در حوزه آموزش هم مزیت دارند. ویژگی های پرورش دهندگی که بیشتر در وجود زن ها نهاده شده است، باعث می شود زنان بتوانند در یادگیری و رشد فردی به دیگران کمک کنند. ترکیب مناسبی از تشویق، انضباط، آزادی دادن و محدود کردن باعث می شود کودک حس اعتمادبه نفس و توانمندی سنجیده ای داشته باشد و بتواند از سایر کودکان پیشی بگیرد. همین روش در دنیای کسب و کار هم کارآمد است و یک زن می تواند همین منوال را برای کارکنان پیش بگیرد.
باز هم تحقیقات هلن فیشر در جنس اول نشان می دهد که بیشتر زنان علاقه مندی بیشتری به همکاری، هماهنگی و رابطه ها دارند که شبکه ای حمایتی به وجود می آورد. از ویژگی های زنان است که اعتقاد دارند هر کسی می تواند در کسب و کارش موفق بشود، بنابراین در محیط کار رفتار برنده - برنده را در پیش می گیرند.
چندکاره ای و تمرکز بر چند موضوع
اداره کردن افراد، آماده کردن گزارش ها، به یاد داشتن موعد تحویل هر کار و همه منابع مورد نیاز برای موفقیت کارگروهی کاملاً ضروری است. هلن فیشر عقیده دارد تکامل بشر حتی در زمان های نخستین نشان می دهد که زنان بچه های ضعیف و آنها که نیاز به مراقبت طولانی تری داشتند را حتی در شرایط خطرناک پرورش می دادند. بنابراین زنان حتی در آن زمان های قدیم هم می توانستند چند کار را با هم انجام دهند. آنها مراقب مارها بودند، حواسشان به صدای رعد و برق بود، غذاها را مزه می کردند که مبادا مسموم باشند و بچه ها را تکان می دادند تا خوابشان ببرد، حیوانات وحشی را دور می کردند، ترسیده ها را تسکین می دادند و گرسنه ها را سیر می کردند. مادران می بایست کارهای روزانه بیشماری را انجام می دادند و همزمان آتش روشن می کردند و غذا می پختند و با دوستانشان حرف می زدند. درست است که همه زن ها مهارت های مادری کردن را ندارند و همه زن ها یک جور نیستند، ولی همه زنان توانایی شناسایی مهارت هایشان و استفاده از آنها برای توانمندسازی شخصی و حرفه ای خودشان را دارند. زن ها هم می توانند مانند مردها در اداره و رهبری کسب و کار موثر باشند. اگر بخواهید بدانید چه چیزی باعث می شود شما هم بتوانید زن موفقی باشید فهرستی از تمام ویژگی های شخصی خود تهیه کنید و همه استعدادهای ذاتی خود را در آن بنویسید و قدرت های خود را بشناسید تا به اوج موفقیت برسید.

 

اقتصاد دانایی‌محور استعداد زنان شکوفا می‌شود

 

هم در کشورهای فقیر و هم در کشورهای توسعه‌یافته، زنان بخش عمدهء فقر را تشکیل می‌دهند حتی در ایالات متحده نیز طبق آمار منتشر شده از سوی ادارهء سرشماری، 1/14 درصد زنان و 1/11 درصد مردان در فقر زندگی می‌کنند. در کشورهای درحال توسعه وضعیت اقتصادی زنان بسیار وخیم‌تر است. بر اساس برآورد کارشناسان سازمان ملل 70 درصد فقرای جهان زنان هستند و با روزی کم‌تر از دو دلار زندگی می‌کنند. بانک جهانی در گزارش جدید خود اعلام کرده است راه‌حل اصلی، رفع فقر زنان مشارکت آن‌ها در فعالیت‌های اقتصادی است و این اقدام به رشد کل اقتصاد کمک بزرگی خواهد کرد .
روند مستقل کردن زنان از لحاظ اقتصادی در کشورهای ثروتمند بسیار کند بوده است و در کشورهای درحال توسعه، موانع نهایی و بنیادین از رشد حضور زنان در اقتصاد و دسترسی ایشان به منابع اقتصادی جلوگیری می‌کند. یکی از مهم‌ترین عوامل مساوی‌نبودن فرصت‌های اقتصادی زنان با مردان، تبعیضی است که خانواده‌ها علیه دختران برای تحصیل قایل می‌شوند. این امر نه تنها چشم‌انداز زندگی شخصی زنان را در آینده دچار اختلال می‌کند بلکه با محروم کردن نیمی از نیروی کار از مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی، از رشد مناسب اقتصادی می‌کاهند. گزارش بانک جهانی نشان می‌دهد به‌طور‌متوسط دستمزد زنان در جهان 22 درصد پایین‌تر از مردان است و این وضعیت در کشورهای در حال توسعه بدتر از متوسط جهانی است. از سوی دیگر زنان جهان بسیار کم‌تر از مردان به اعتبار و وام‌های بانکی برای کسب و کار دسترسی دارند. برای مثال آمار منتشر شدهء بانک جهانی نشان می‌دهد در آفریقا، تنها یک درصد اعتبارات اعطا شده از بخش کشاورزی در اختیار زنان قرار می‌گیرد. تغییر این وضعیت بسیار دشوار و زمان‌گیر است اما راه دیگری وجود ندارد زیرا بهبود دسترسی زنان به فرصت‌های اقتصادی به محو محرومیت آن‌ها و در نهایت رشد اقتصادی کشورها منجر خواهد شد و به همین دلیل است که بانک گرامین شبیه بسیاری از نهادهای ضدفقر تصمیم گرفته بر رفع محرومیت زنان تمرکز کند. تقریبا تمام وام‌گیرندگان این بانک زن هستند و ارایه‌دهندگان وام‌های خرد تلاش می‌کنند ترتیبی دهند که وام‌هایشان به افزایش دسترسی زنان به منابع اقتصادی و بهبود وضعیت آن‌ها منجر شود. برای مثال وام‌دهندگان کاری می‌کنند که خانهء ساخته شده یا خریده شده از دسترنج زنان در مالکیت آن‌ها باقی بماند .
بانک جهانی و سازمان ملل در گزارش سال 2006 مدارک و شواهدی ارایه کرده‌اند مبنی بر این‌که اعطای قدرت اقتصادی بالاتر به زنان به رشد اقتصادی کمک می‌کند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مردان منبع درآمد خانواده هستند و توزیع درآمد بین دختران و پسران خانواده علیه دختران تبعیض‌آمیز است. به این ترتیب زنان آینده نیز به سبب همین تبعیض، از امکانات تحصیلی، شغلی و اجتماعی پایین‌تری نسبت به مردان برخوردار خواهند شد و این چرخهء معیوب ادامه پیدا خواهد کرد. قدرت اقتصادی، نحوهء تصمیم‌گیری زنان را به گونه‌ای تغییر می‌دهد که باعث رشد رفاه کل جامعه می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد در خانوارهایی که زنان درآمدها را تقسیم می‌کنند، هزینه‌ها بسیار اقتصادی‌تر انجام می‌شود و سلامت خانواده را بیش‌تر تامین می‌کند .
برای بسیاری از تحلیل‌گران اقتصادی این پرسش‌ها مطرح است که آیا رشد اقتصادی به بهبود وضعیت زنان منجر خواهد شد یا ارتقای سطح زندگی و افزایش دسترسی آن‌ها به منابع اقتصادی، رشد اقتصادی را سبب خواهد

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اختلالات روحی در زنان شاغل

دانلود مقاله تعادل و اختلالات آن

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله تعادل و اختلالات آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه :
کنترل تعادل و وضعیت بدن در زندگی روزانه عملکرد پیچیده ای است که چندین ارگان گیرنده و مراکز عصبی را درگیر می کند. در واقع، بخش دهلیزی، بینایی و رفلکس گیرنده های حسی عمقی باید در تعادل بدن درگیر باشند. نقش برجسته ای از تعامل حسی در جهت یابی را می توان در جانوری نظیر هرمی سندا (مثل حلزون) مشاهده کرد. هرمی سندا این جانور بی مهره فقط از طریق گیرنده های دوسیستم بینایی و دهلیزی تعادل را برقرار می کنند.
سیگنالهای آوران از گیرنده های نوری در چشم و از سلولهای موئی در استاتوسیت از طریق نورونهای واسطه در مجموعه گانگلیون مغزی جمع شده که در این منطقه نورونهای حرکتی در هر گانگلیون پایی عملکردی را کنترل می کند. تحریک نورونهای حرکتی باعث چرخش و حرکت پای حیوان در مسیر همانسویی شده که با چرخش حیوان به سمت نور ادامه می یابد.
بلوک دیاگرام شکل 1 بیانگر ساختار و تعادل حسی ـ حرکتی در مغز انسان است. هر کدام از سیستم های حسی اولیه فراهم کنند، اطلاعات اولیه ای برای سیستم پردازش مرکزی هستند که درشروع این اطلاعات به یک پردازشگر مرکزی می رود که فراهم آورندة سیگنالهایی برای حرکات چشم و رفلکسهای وضعیتهای است. عملکرد کلی سیستم تحت کنترل تطبیق، به طریق مشابهی با سایر جنبه های عملکردی مغز و رفتار مرتبط است. پردازشگر تطبیقی، اطلاعات را از گیرنده های حسی متقاطع آمده از ارگانهای خاص که مسئول تعادلند، مثل حرکات چشم و یا کشش و حرکت مفاصل دریافت نموده حرکات چشمی را با بزرگ نمایی یا کوچک نمایی تطبیق می دهند. مکانیسم های تعدیل کننده یا سازگارکننده همچنین برای تعیین موقعیتهای جهت یابی همانند، نیاز به برقراری تعادل بعد از حرکت زانو، مفصل ران، شانه و یا همه با هم بسیار مفیطد و انتخاب کننده هستند. اهمتی بالینی این مکانیسم تطبیق هنگامی واضح تر می گردد که با بیماری برخورد کنیم که به هر دلیلی دچار ضایعات این سیستم شده است.
رفلکسهای دهلیزی، بینایی و حس عمقی باید در مراکز عصبی یکپارچه شوند تا وضعیت طبیعی بدن بوجود آید.
سازماندهی رفلکسهای وضعیتی :
اساس کنترل تونسیته در عضلات اسکلتی تنه و اندامها و حرکت عضلات اسکلتی، رفلکسهای میوتاکتیک یا رفکلس تاندون عمقی است. رفلکس های میوتاکتیک حاصل عضلاتی هستند که خلاف نیروی جاذبه عمل می کنند که تحت تأثیر مراکز تحریکی و مهاری فوق نخاعی هستند. (شکل 2 ـ 2)
در گربه ها دو مرکز اصلی تسهیل کننده (هسته های دهلیزی طرفی و تشکیلات مشبک فوقانی) و چهار مرکز اصلی مهاری وجود دارد (کورتکس مغزی، کانگلیوتهای قاعده ای، مخچه و تشکیلات مشبک تحتانی) ورودی تعادل که از مناطق مختلف مغزی وارد می شود، تعیین کننده میزان تونسیته عضلانی است که خلاف جهت جاذبه عمل می کنند، اگر یکی از آنها را مثلاً اثر مهاری کورتکس پیشانی و گانگلیون قاعده ای را در مغز حیوانی بگذارد و ارتباط مغز میانی و مغز فوقانی قطع شود وضعیت خامی در انقباض عضلانی که در خلاف جاذبه عمل می کنند بوجود می آید که باعث سفتی عضلات می شود.
سیستم وستیبول نقش مهمی را در افزایش میزان تونسیته عضلانی تا زمانی که تحریکاتی در گوش داخلی وجود دارد، انجام می دهد. ساختار گوش میانی یا هسته های وستیبولار طرفیِ طرف مقابل موجب کاهش تونسیته به صورت همانسویی می گردد که باعص تغییر ورودی به سلولهای شاخة قدامی در هسته های وستیبولار همانسویی می شود.
تمامی دانسته های مربوط به گوش در مورد نقش وستیبولار در تونسیته وضعیتی، حاصل مطالعه بر روی نمونه های حیوانی است. تونسیته بازکننده (در عضله) در گربه توسط تغییر وضعیت سر در فضا به خوبی مشخص می شود. تونسیته در حالتی که حیوان در وضعیت طاق باز (در حالتی که دهان در زاویة 95 بالاتر نسبت به افق باشد، وقتی رو به شکم قرار بگیرد و نیز هنگامی که سر به گونه ای باشد که دهان در زاویه 45 زیر افق قرار گیرد) می باشد. در وضعیت ماکزیمم یا حداکثر قرار می گیرد. وضعیت بینابینی در چرخش بدن حیوان نسبت به محور طولی و عرضی است و موجب ایجاد حالت تونسیته متوسط می گردد. اگر سر حیوان بالا باشد (بدون کشش گردن) کشش عضلات جلوی پا افزایش می یابد و کج کردن سر به سمت پایین موجب کاهش تونسیته کششی و جمع شدن عضلات جلوی پاها می گردد.
این رفلکسهای تونسیته گوش داخلی که بواسطة راههایی است که از اتولیتیک عبور می کند، در حیوان یا انسان سالم وجود ندارد. چون تحت تأثیر اثر مهاری مراکز بالای کورتکس قرار دارد. (شکل 2ـ2)
این رفلکس ها را می توان در نوزادان نارس و نیز در بزرگسالانی که ضایعه در ساقه مغز یا در مراکز عصبی بالاتر دارند، دید.
شرح حال بیمار مثلاً به عدم تعادل :
بیماران معمولاً از واژه گیجی برای توضیح حس عدم تعادل فقط در مواردی که ایستاده یا راه می رود و به احساس غیرطبیعی سر ربطی ندارد، استفاده می کنند.
واژة گیجی و عدم تعادل معمولاً مربوط به ضایعه ای مرتبط با ساختارهای مرکزی و محیطی وستیبولار است.
شدت این علائم به دنبال ضایعه وسستیبولار مربوطه و وابسته به چند عامل است:
1ـ وسعت ضایعه
2ـ یک طرف یا دوطرفه بودن ضایعه
3ـ سرعتی که کاهش در عملکرد روی می دهد.
در ضایعات وستیبولار یک طرفه یا دوطرفه ، عدم تعادل می تواند بدون احساس گیجی هم وجود داشته باشد.
بیمارانی که به کندی عملکرد وستیبولار خود را به صورت دوطرفه از دست می دهند. (مثلاً در اثر داروهای اتوتوکسیک) شکایت از گیجی ندارند اما نوساناتی همراه با حرکت سر و بی ثباتی، در حین راه رفتن دارند. (به علت کاهش رفلکس های دهلیزی ـ چشمی و دهلیزی ـ نخاعی) . اگر بیمار به کندی عملکرد وستیبولار خود را در یک طرف طی یک دورة چند ماهه تا یک ساله از دست بدهد، (به علت نورونیوم اکوستیک) علائم و نشانه ها ممکن است در حداقل سطح قرار بگیرد، این بیماران غالباً احساس تهوع، عدم تعادل و بی ثباتی را در حالت ایستاده بیان می کنند و ندرتاً از گیجی شاکی هستند.
از سوی دیگر کاهش ناگهانی در عملکرد یک طرفة وستیبولار یک رخداد بسیار ناخوشایند است. شکایت بیمار گیجی شدید، تهوع همراه با رنگ پریدگی، تعریق زیاد و استفراغ به صورت مکرر است (نیستاگموس خود به خودی، دید و بینایی را نیز درگیر می کند.) این علائم و نشانه ها قابل تغییرند، مکانیسم های جبران کننده و پروسة جبرانی آن معمولاً به طور سریع فعال می گردد. بعد از مدتی بیمار به عدم تعادل عادت کرده و طی پروسه هایی جبران سازی می کند که نیازمند سلامت سیستم بینایی و حس عمقی، در گردن و اندامها و حس کامل، در اندامهای تحتانی است، مسیرهای وستیبولار مرکزی یکپارچه عمل می کنند و تخریب در این نواحی کمتر بهبود می یابد. وضعیت کلی سلامتی بیمار قبل ازشروع عدم تعادل باید دقیقاً مورد بررسی قرار بگیرد.
بیشتر بیماری های سیستمیک می توانند با گیجی و عدم تعادل همراه باشند که این مسئله به علت درگیری نسبی کل سیستم های جهت یابی بدن یا به علت کاهش ظرفیت سیستم های در ارتباط با مواجهه اطلاعاتی از سیستم های جهت یابی است. باید تاریخچه دقیقی از داروهای مصرفی بیماری که شکایت از عدم تعادل دارد گرفته شود که نقش حیاتی دارد. داروهای اتوتوکسیک مثل آنتی بیوتیکهای آمینوگلیکوزیدها و سالسیلات باعث اختلال در راه رفتن و حفظ تعادل و اختلال در اسیلو بسیار می شود که به علت تخریب سیستم تعادلی است. داروهای ضد فشار خون می توانند باعث گیجی و عدم تعادل به دنبال ایستادن شوند که به علت افت فشار خون وضعیتی است الکل و فنیتوئین موجب عدم تعادل حاد برگشت پذیر می شوند ولی استفادة طولانی مدت باعث عدم تعادل غیرقابل برگشت به علت تخریب نورونهای مخچه می شوند. داروهای آرام بخش مثل پاربیتورات، بنزودپازپان و فنویتازین می توانند موجب گیجی و عدم تعادل شوند که بیمار آن را تیرگی شعور گزارش می کند. این حالت احتمالاً بدلیل افسردگی منتثری است که کل CNS را بویژه مراکزی که مربوط به درک حس می باشند را فرا می گیرد.
بیماری های روانی بطور معمول با گیجی و عدم تعادل همراه هستند. احساس جداشدگی از خود مثلاً فرد می گوید من بدنم را ترک کرده ام. بیماران روانی از کلماتی نظیر شناوربودن و تلوتلوخوردن برای توصیف حالات خود استفاده می کنند. آنها ممکن است به مواردی مثل احساس عدم تعادل همانند احساس سقوط از بلندی و تلوتلوخوردن و حتی به احساس چرخش در درون سر اشاره کنند که با سرگیجه متفاوت است. چرا که این حس با حرکت محیط ونیستاگموس همراه نیست. رخداد و دوره های گیجی و عدم تعادل می توانند در اثر مجموعه ای از تحریکات حسی بوجود آیند، مثل رانندگی روی یک تپه، قدم زدن روی یک سطح صاف و براق، نگاه کردن به یک قطار در حال حرکت و یا در مواردی نظیر موقعیتهای خاص اجتماعی مثل غذا خوردن در رستوران، خرید در یک فروشگاه بزرگ، گوش دادن یا مراجعه به پذیرش یک هتل، این نشانه ها می تواند بعد از یک دورة فشار روحی ـ روانی، بروز کند به خصوص بعد از مرگ عزیزی یا بعد از یک بیماری سخت برای بیمار می تواند تا ماهها یا سالها ادامه یابد.
ارزیابی بالینی راه رفتن و تعادل :
تعادل و حفظ آن پروسة پیچیده ای است که نیازمند دریافت و درک متقابل سیگنالهای حسی در مراکز مختلف مغز بصورت دقیق و ظریف است. چون بخش های مختلفی در سیستم عصبی محیطی و مرکزی ممکن است باعث عدم تعادل فرد شوند، بررسی های بالینی برای تشخیص بیماری باید از نظر راه رفتن، ایستادن، هماهنگی حرکتی، رفلکسهای تاندونی و سیستم حسی به خوبی انجام بگیرد.
معاینه بیمار از نظر تعادل باید شامل ارزیابی دقیق راه رفتن، ایستادن، هماهنگی حرکتی اندامها، رفلکسها و عملکردهای حسی باشد.
ارزیابی راه رفتن و تعادل باید در حین راه رفتن طبیعی در یک محوطه باز که دارای امکاناتی برای بررسی طرز راه رتفن فرد مورد مطالعه است انجام گیرد. این بررسی و مشاهده طول قدمها، فاصله عرضی پاها از یکدیگر، وضعیت کلی بدن و حرکات همراه بویژه در هنگامی که بیمار به انتهای اتاق می رسد و هنگامی که می خواهد برگردد و نحوه چرخش بیمار باید دقیقاً بررسی شود. از بیمار می خواهیم که آزمون Heel _ to _ toe را انجام بدهد. زیرا با مثبت بودن این آزمون می توان به نقص CNS خصوصاً ضایعه مخچه ای شک کرد.
(شکل 3ـ1)
(شکل 46ـ3)
با این حال این نکته مهم را باید به خاطر سپرد که افراد سالمند طبیعی به علت وضعیت خاص تاندونها دارای طرز راه رفتن مخصوصی هستند، این تست را خوب انجام نمی دهند.
رومبرگ برای اولین بار به این مسئله پی برد که بیماران با اُفت عملکرد گیرنده های حس عمقی به علت اختلالات خاص نمی تواند هنگامی که چشم خود را می بندد پاهای خود را کنار هم جفت کرده و بایستند. بارانی بعدها تأکید کرد که اثر مهم وستیبولار در فهم موقعیت رومبرگ آن است که حتماً چشم ها بسته باشد. بیماران با ضایعه مخچه ای اغلب قادر نیستند که حتی با چشم باز در موقعیت رومبرگ قرار گیرند.
تخریب در سیستم های وستیبولار، حس عمقی یا بینایی اغلب موجب ناهنجاریهایی در طرز راه رفتن بیمار مثلاً تغییر در طول گام ها فاصله پاها از همؤ ریتم راه رفتن و وقتی که بیمار می خواهد برگردد به آرامی اینکار را انجام می دهند، می شود.
تفاوتها در حالات مختلف بررسی، نمود می یابد. مثلاً بررسی تعداد قدمهایی که بیمار می تواند بردارد و یا مدت زمانی که بیمار قادر به ایستادن است چند ثانیه است. همچنین اندازه گیری زمانی که بیمار قادر است در یک مسیر مشخص راه برود. البته توانایی انجام این آزمونها با افزایش سن کاهش یافته ولی با پیشرفت بیماری این تستها بسیار مختل می شوند. البته تفاوتهای فردی نیز براساس سن و جنس و … وجود دارد و هنوز هنجاریابی نشده است. ارزیابی دیگر به نام tinettigait وجود دارد که تعادل و وضعیت تعادل را نشان می دهد. احتمالاً بهترین آزمون نیمه کمی برای ارزیابی راه رفتن و تعادل آزمون راه رفتن و تعادل tinetti است. معیار براساس قواعدی مثل:
1ـ سرعت راه رفتن
2ـ طول گامها و هماهنگی آنها
3ـ حفظ تعادل در حالت ایستادن و تغییر مسیر با چشم های باز و بسته انجام می شود.
انجام تست tinetti خوب است. زیرا وقتی بیماران مسن از نظر کیفی بررسی می شوند می تواند نشان دهد که این افراد مسن چقدر در معرض سقوط و زمین خوردن هستند.
چگونگی راه رفتن و تعادل در ضایعات مناطق مختلف :
ـ اختلالات حسی
تا زمانی که سیستم های حسی عمقی، دهلیزی و سیستم بینایی منابع اطلاعاتی در مورد موقعیت سر و بدن در فضا هستند، هرگونه ضایعه در سیستم آوران آنها می تواند منجر به عدم تعادل و عدم توانایی و حفظ تعادل در حین راه رفتن شود به عنوان یک قاعده کلی اختلالات راه رفتن همراه با کاهش ورودی حسی خفیفتر از دیگر اختلالات راه رفتن است و بنابراین تشخیص براساس آزمایش مشکل است. علائم شایع آن، ایستادن عریض، کوتاه شدن قدم ها، دقت در چرخش و کند بودن سرعت چرخش است. (جدول 1) نوت و همکارانش این پدیده را «راه رفتن محتاطانه» نامیدند. بیماران دارای مشکل در سیستم وستیبول یا گیرنده های حس عمقی افرادی وابسته به بینایی هستند. لذا علائم و نشانه ها در تاریکی و یا با چشم بسته بسیار بدتر خواهد بود. (براساس تست وضعیت رومبرگ)
جدول 1 ـ چگونگی اختلالات راه رفتن در افراد مسن :
خصوصیات اختلالات راه رفتن طبقه بندی
ـ راه رفتن محتاطانه، ایستادن عریض، کاهش طول قدمها و چرخش کند و با تأمل اختلالات حسی
ـ رشد متفاوت عضلات پا، کاهش کلی، معدود شدن و کاهش فاصله پاها و قفل شدن زانو اختلالات عضلانی ـ اسکلتی

 

ـ راه رفتن آرام، عدم ثبات truncal ، رفلکسهای موقعیتی افزایش یافته اختلالات مخچه ای

 

ـ خشک شدگی، سخت شدگی و فقدان حرکات یکپارچه اختلالات گانگلیون قاعده ای

 

ـ آپراکسی در راه رفتن، کشیدن پا روی زمین در حین راه رفتن، پاهای چسبیده به زمین اختلالات کورتکس و مراکز ساب کورتیکال و مادة سفید فرونتال

 

عمکرد سیستم بینایی و حس عمقی معمولاً به عنوان بخشی از آزمون ها در ارزیابی نورولوژیک در نظر گرفته می شود، کاهش در توزیع حسی بصورت جوراب یا دستکش براقی نشانگر نروپاتی محیطی است. برای ارزیابی حدت بینایی بهترین سنجش استفاده از چارت استاندارد حدت بینایی است.
ارزیابی های وستیبولار افراد بستری بسیار دشوارتر است چرا که سیستم وستیبولار با دیگر سیستم های حسی ـ حرکتی همپوشانی پیدا کرده است. از نظر تئوریکی و طبق چارتهای موجود روشهایی برای بررسی افراد بستری هست. اما در تجربه و در عمل دو روش مفید برای ارزیابی بیماران بستری، به نام آزمون head _ thrust و آزمون پویایی حدت بینایی وجود دارد. در هنگام آزمون head thrust بیمار روی بینی معاینه کننده بطور ثابت نگاه می کند و در همین حال سر خود را به یک سمت و سپس به سوی دیگر می چرخاند. بطور طبیعی چشم اساساً با ثابت شدن بر روی هدف موردنظر به آرامی در حدقه حرکت می کند. فرد مبتلا به کاهش عملکرد سیستم وستیبولار نیاز دارند که چندین حرکت سریع ساکاریک را برای ادامه ثبات بینایی خود در یک طرف با ضایعات یک طرفه و در دو طرف با ضایعات دو طرفه انجام بدهند.
برای آزمون پویایی حدت بینایی بیمار به صورت متناوب سر خود را به عقب و جلو حرکت می دهد. (با سرعتی بالاتر از یک دور در ثانیه) در حالیکه مشغول خواندن یک چارت استاندارد بینایی است. اُفت در حدت بینایی با تکان دادن سر در بیش از دو خط چارت، بیانگر کاهش دو طرفه وستیبولار است.
دو آزمون مهم و کاربردی دیگر برای بررسی عملکرد وستیبولار آزمون head _ thrust پویایی حدت بینایی است.
اختلالات عضلانی ـ اسکلتی
هر بیماری که از عدم تعادل شاکی است باید مجموعه آزمونهایی مثل ارزیابی های دقیق کششی و تحرکِ مفصل اندام های تحتانی برای او انجام شود. علاوه بر آزمون کشش عضلات از بیمار می خواهیم از روی صندلی بدون کمک گرفتن از دستها بلند شود و از پله بالا و پایین برود در مسیر یک خط مستقیم در حالیکه پاشنه یی را که به جلو برداشته شده مماس بر پنجره های پای عصبی قرار دارد راه برود. ضعف و سختی عضلات پاروکسیمال با تعداد زیادی از بیماری های نورولوژیک و بیماری های سیستمیک بدن مرتبط است.
بیماری های عضلانی ـ اسکلتی در افراد سالمند بیشتر و شایع تر است. عدم تحرک مناسب و انجام حرکات تکراری موجب سختی مفاصل و کاهش کشش ناشی از تحرک کم، موجب ضعف و سختی بیشتر سیستم عضلانی ـ اسکلتی می گردد. بیماران مبتلا به مشکلات عضلانی ـ اسکلتی در ایستادن از حالت نشسته مشکل دارند، آهسته راه می روند و حالت سردرگمی حرکتی دارند. علائم ظهور یافته در اندامها اینگونه است که برای غلبه بر ضعف پاروکسیمال مفاصل پا، زانوی آنها قفل می شود.
اختلالات مخچه ای
با اینکه مخچه را بعنوان مرکز تعادل در مغز می شناسیم، هنوز از نظر عملکردی بخش کمی از آن شناخته شده است. از نظر عملکردی مخچه می تواند به دو بخش بزرگ تقسیم شود: ساختارهای خط وسط (ورمیس و لبهای فولوکوندولار) که بخشهای مهم در حفظ تعادل هستند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 36   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تعادل و اختلالات آن