یکی از عواملی که در سرنوشت هر مؤسسه، گروه و فرد اهمیت و ارزش اساسی دارد و آنها را در نیلبه هدفها یاری میدهد، کیفیت رابطه آنها با افراد و مؤسساتی است که با آنها سروکار دارند و همچنینبا افکار عمومی جامعهای است که در آن به فعالیت مشعولند. هر اندازه این ارتباط بطور مفیدی مستقر وبه شکل مؤثری گسترش یافته باشد، به همان اندازه آن فرد، گروه و مؤسسه در دستیابی به اهداف خود موفقتر میباشد. اکنون به عنوان یک اصل اساسی در مدیریت پذیرفته شده که افراد و مؤسسات برایرسیدن هرچه بهتر و راحتتر به مقاصد خود نیازمند به حسن رابطه و درک متقابل و توسعه تفاهم بایکدیگر و عموم مردم میباشند. مدیران ادارات به دلایل فوق، در تشکیلات خود اقدام به تأسیس دفتر، واحد یا بخشی تحتعنوان روابط عمومی نمودهاند تا از طریق آن ارتباط مفید و مؤثر را با افراد داخل و خارج سازمان برقرارنمایند و با آگاه کردن، تشویق و ترغیب آنان، به اهداف مدیران، سریعتر، راحتتر و با هزینه کمتر جامهعمل بپوشانند. دست اندرکاران چنین اداراتی همه روزه در تلاشند تا با استفاده از تکنیکها وتخصصهای حرفه روابط عمومی، به گسترش تفاهم و ارتباط مؤثر بپردازند. توجه ویژه به روابط عمومی، به عنوان نهادی که می تواند به صورت نظام مند، برنامه ریزی شده و سنجیده در جهت ایجاد، حفظ و گسترش تعامل و تفاهم مدیران با کارکنان اقدام کند، بسیار حائز اهمیت است. آن چه در سال های گذشته متأسفانه به اشکال و صور گوناگونی باعث شده، روابط عمومی همچنان بی اثر و یا کم اثر جلوه کند، همانا اقتدارگرایی مدیران، رواج سیستم ارادت سالاری به جای شایسته سالاری، نگاه ابزاری به روابط عمومی، دانای کل جلوه دادن برخی مدیران، بیگانگی سازمانی و یا بیگانگی حرفه ای بسیاری از مسئولان، پایین بودن آگاهی بعضی از کارکنان و مدیران به اهمیت و نقش روابط عمومی بوده است. پایین بودن میزان مشارکت نیروهای متخصص در بخشهای مختلف روابط عمومی به ویژه تهیه چارت متناسب و شرح وظایف و نامشخص بودن جایگاه وظابف کارکنان روابط عمومی در تشکیلات سازمانی ،در برخی روابط عمومیها در جایگاه بالایی قرار گرفته اند ووظایف خود زیر نظر مدیریت انجام می دهند. برخی روابط عمومیها زیر نظر مدیر دفتر فعالیت میکنند و برخی روابطعمومیها زیر نظر معاونتها به کارشان ادامه میدهند. طبیعتا این نامشخص بودن جایگاه باعث میشود روابط عمومی از اعتبار و صلابت لازم در درون سیستم برخوردار نباشد و این باعث تضعیف جایگاه و نهایتا تضعیف عملکرد آنها میشود. نبود شناخت از فعالیتهای روابط عمومی در بسیاری از سازمانها وقتی وظایف روابط عمومی را از مدیران و کارکنان میپرسیم، وظایف را به یک سری کارها مثل برگزاری مراسم، توزیع روزنامه و پلاکارد تقسیم میکنند. حال آنکه وظایف روابط عمومی خیلی بالاتر از اینهاست و متولی اصلی ارتباطات در درون سازمان است. بنابراین چون شناخت نسبت به وظایف روابط عمومیها نیست . هدف از این تحقیق،مقایسه نگرش مدیران و کارکنان روابط عمومی ادارات دولتی استان در خصوص وظایف روابط عمومی می باشد و در آن ابتدا شرح وظایف عمومی وسپس جایگاه سازمانی آن مورد بررسی قرار می گیرد. در ادامه به روابط عمومی مطلوب پرداخته می شود.
پروپوزال مقایسه نگرش مدیران و کارکنان روابط عمومی های ادارات دولتی استان ..در خصوص وظایف روابط عمومی