امروزه در جهانی زندگی میکنیم که انسانها در کلینیکها به دنیا میآیند و در بیمارستانها میمیرند؛ جهانی که در آن موقعیتهای تفننی و غیرانسانی دایما افزایش مییابند؛ جهانی که در آن نقاطگذار و اشتغالهای موقت در شبکه متراکمی از وسایل ارتباطی متنوع و متعدد و در فضاهای متفاوت و متضاد توسعه مییابند و در عین حال چنین فضاهایی، آکنده از انسانها هستند؛ انسانهایی که دایم در حال جابهجایی از مکانی به مکانی دیگرند و شاید آنقدر جابهجا میشوند و مکانهای متعدد را تجربه میکنند که احساس «لامکانی» میکنند. جهانی که به این ترتیب به فردیت منزوی، بهگذار، به حالت موقت و به روزمرگی سپرده شده است، موضوعات جدیدی را در برابر ما قرار میدهد که قابل تامل و تفکر هستند.
از جمله این موضوعات این است که مکان من در این فضاها کجاست؟ و به کدام مکان تعلق دارم؟
از این سوالات بر می آید که فضا و مکان برای افراد قابل اهمیت وفهم است و آنچه قابل فهم باشد بر انسان تاثیر بسیاری داردواحساس را دراو به غلیان می اندازد .
مسائلی که در فوران این احساس می تواندتاثیر داشته باشد را در ادامه مورد تحلیل قرار می دهیم.
27 صفحه
احساس در معماری