مردیکه سیم ها را به حرف در آورد
الکساندر گراهام بل بسال 1847 در ادیمبورگ متولد شد. در میان اعضاء فامیلش عده زیادی معلمان و متخصصان در علم شنوائی بودند که در همان ایام از راه تدریس و تحقیق علمی معاش خود را تأمین میکردند. بل از ابتداء امر در این رشته از علوم صاحب اطلاعات وسیع شد و بفکر افتاد که با بکار بردن طریق علمی و تربیتی باشخاص که حرف زدن و شنیدن بیاموزد و این رشته از تحقیقات علمی خود را « وظایف الاعضاء صوت» نامید. گرچه گراهام بل سالها در آنطرف اقیانوس اطلس در شهر بوستون، ماساچوست پرورش یافت و بتحصیلات خود ادمه داد ولی پس از چندی بوی اجازه داده شد که برای تکمیل معلوماتش به ادیمبورگ شهر محبوب و زادگاه خود مراجعت کند و در همین شهر بود که بل تصادفاً با دیدن یک دستگاه ساده کلید رمز بزرگی را در مغز حاصلخیز خود پیدا کرد.
دانشگاه ادیمبورگ برای استفاده شاگردانش آلت کوچکی را که توسط مخترعش « تلفون» نامیده شده بود بمعرض نمایش گذارده بود. یک نفر معلم آلمانی بنام فیلیپ رایس با یک سوزن بافندگی ( که قسمت عمده دستگاه محسوب میشد) و مقداری تخته سه لائی و قطعات سیم آنرا درست کرده بود. دستگاه عبارت بود از دو جعبه چوبی که بتوسط سیمهائی که از دو باطری گالوانیک نیروی برق میگرفتند بیکدیگر متصل شده بودند اگر کسی در یکی از این دو جعبه صدا میکرد یا موسیقی مینواخت سوزن بافندگی در جعبه دیگر ( بفاصله دور) بارتعاش در آمده صدائی یا آهنگی مبهم تولید می کرد. این دستگاه خیلی ناقص تر از آن بود که جلب توجه عمومی را بنماید ولی گراهام بل وقتی آنرا در دانشگاه ادیمبورگ دید سخت کنجکاو شد و بفکر افتاد که بوسیله قوه برق تولید صوت نماید.
گراهام بل دریافت که سوزن بافندگی داخل جعبه در حقیقت مانند یک دیا پازون شده تولید صدا میکند، پس بفکر افتاد که یک ردیف دیا پازونهای مختلف برای تولید یک سلسله نت های گوناگون پهلوی یکدیگر قرار دهد تا چون بوسیله ارتعاش حاصله از قطع و وصل متناوب دستگاههای الکترومغناطیس آنها را بلرزش در آورد انواع نت های موجود در صوت انسان یا یک آهنگ موسیقی دوباره تولید گردد. گراهام بل میگوید: « در نظرم منظره یک ردیف دیا پازونهائی را مجسم نمودم که هر کدام ا زآنها در اثر ارتعاش با نت معینی بصدا درآید هر دیا پازون با ارتعاش خود جریان برقی را قطع و وصل سازد. بعد بفکر افتادم که بآسانی میتوان این ارتعاشات الکتریکی را بوسیله سیم بدستگاههای الکترومغناطیسی حساسی منتقل ساخت که هر کدامشان بمحض گرفتن جریان برق نت یا سیم معادل یک پیانو یا هر آلت موسیقی دیگری را بصدا در آورد. با این کیفیت میتوان در محلی روی یک دسته دیا پازون آهنگی را نواخت و ارتعاشات حاصله را بوسیله برق بمحل دوری فرستاد و در آنجا روی یک پیانوی الکترومغناطیسی دوباره آن ارتعاشات را عیناً بهمان آهنگ اصلی تبدیل نمود. هر چقدر بیشتر در این باب فکر کردم این نقشه را عملی تر یافتم.» در این زمان بل در سن 25 سالگی در شهر بوستون مسکن گزید و مشغول تعلیم تکلم با شخاص کر مادرزاد گردید وضمناً بعنوان مشغولیات عملی خود در ایام بیکاری شروع بتجربیاتی در موضوع « موسیقی تلگرافی» نمود. البته این تجربیات خرج برمیداشت و ناچار گراهام بل هر چه داشت برسر آنها از دست داد. اما بزودی از در غیب کمک رسید. معلم عاشق یکی از شاگردانش شد. معلم جوان عاشق یکی از شاگردانش شد. دختر قشنگی بود با چشمهای سیاه بنام « مابل هوبرد» کر مادرزادیکه هیچ چیز نمی شنید. کلیه دکترهای شهر بوستون او را برای همیشه از امید هر نوع شنوائی مأیوس کرده بودند. بنابراین پدرش که تاجر متمولی بود دختر را بنزد بل فرستاد تا در تحت روش مخصوص وی حرف زدن بیاموزد. وقتی گراهام بل مابل هوبرد رادید بر خلاف رای قطعی دکترها گفت: « کاری خواهم کرد که هم حرف بزنید و هم بشنوید... اختراعی خواهم کرد که بوسیله آن بتوانید مثل خود من همه چیز را بشنوید.» بل فکر میکرد که با تغییراتی در اساس ساختمان « موسقی تلگرافی» منظور خود را عملی خواهد ساخت.
شامل 18 صفحه word
دانلود تحقیق الکساندر گراهام بل