فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc

اختصاصی از فی گوو پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc


پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 90 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

مقدمه:

همه چیز از یک مقدمة کوچک شروع شد و سپس بالا گفت « یان مور»  دانش آموز سال آخر جفرسون در بروکلین با دوست خود خلیل سامپتر  پانزده ساله اختلافی پیدا کرده بودند از پی این اختلاف به عیب جویی کردن از او و تهدید وی پرداختن در آن لحظه این نزاع به حد انفجار خود رسیده بود . خلیل از ترس اینکه یان و تامرون قصد داشتند او را کتک بزنند ، ، یک روز صبح یک اصلحة کالیبر 38 را با خود به مدرسه آورد و در پانزده قدمی محافظ مدرسه از نزدیک هر دو پسر با شکیل گلوله ای در سراسر مدره به قتل رسانید این حاثه ، که خون را در رگهای انسان منجمد می کند می‌تواند نشانه ایی دیگر از نیاز جدی به ارائه دروسی در زمینه حل مسکلات عاطفی ، خاتمه دادن به مشاجره ها به خوی صلح ، آمیز و حا آسان مسائل ، به شمار می آید .

مربیانی که سالهاست از کارکرد ملال آور محصلان مدرسه در دروس ریاضی و خواند به تنگ آمده اند اینکه دریافته اند که کاستی متفاوت و هشدار دهنده تری وجود دارد بی سوادی  عاطفی و در حالی که در تلاشهای پسندیده ای برای ارتقاء سطح استانداردهای علمی صورت می پزیرد .

اما در برنامه آموزشی استاندارد مدرسه به کاستی جدید و مسئله ساز تر جهی نشده است یک معلم مدرسه در بروکلین اشاره می کند که تأکید موجود در مدارس نشان می‌دهد که ما یه میزان توانایی خواندن و نوشتن محصلان بیشتر به این نکته اهمیت می دهیم که آیا هفتة آینده زنده خواهند ماند یا نه .

نشانه های این کاستی را می توان در وقایع خشونت باری چون تیر اندازی به یان و تایرون مشاهده کرد مشکلی که در مدارس آمریکارواج یافته است این اتفاقات از وادث منجر افراد ترند افزایش بحران در میان نوجوانان و مشکلات دوران کودکی در آمریکا که سازننده بمبهای جهانی است را می توان در خلال آمارهایی از این دست ملاحظه کرد .

در سال 1990 در مقایسه با دو دهه قبل از آن ایالات متحده آمریکا با پیشرفت میزان دستگیری جوانان بزهکار به خاطر دست زدن به جنایت های خشونت بار مواجه بوده است .

دستگیری نوجوانان به دلیل تجاوز همراه با زور دو برابر شده است .

میزان قتل نوجوانان چهار برابر شده است رایجترین دلیل منف نوجوانان در مقابل این نجایع ابتلای آنها به بیماریهای ذهنی است اثرات افسردگی اعم از خفیف یا شدید ، در یک سوم نوجوانان مشهور است و دختر ها وقوع حالت افسردگی در زمان بلوغ دو برابر می شود . ( دانیل گامن ، 1380 ص 313 )

کلاً می توان نغمه های سکوت را به فهرست خطرات عاطفی ای که برای سلامتی زیان بارند اضافه کنید و پیوندهای نزدیک عاطفی را به فهرست عوامل حمایت کننده بیفزائید تحقیقاتی که در دو دهه انجام شده و بیش از سی و هفت هزار نفر را شامل می شود نشان می دهد که انزولی اجتماعی – یعنی این احساس را که مسی را ندارید تا احساسات خصوصی خود را با او در میان بگذارید یا تماس نزدیکی داشته باشید احتمال ابتلا به بیماری یا مرگ را دو برابر می کند گزارش در سال 1987 در مجله   چاپ شد چنین نتیجه می گیرد که انزوا به خودی خود همانقدر در میزان مرگ و میر تأثیردارد که سیگار کشیدن ،‌فشار خون بالا ، چاقی مفرط و انجام ندادن تمرینات جسمانی در این مؤثرند . ( دانیل گامن ، 1380 ص  243 )

و با توجه به تحقیقات و پژوهش ها روز به روز به اهمیت اینکه افراد و در کل نوجوانان کاوارد دوران جدیدی از زندگیشان می باشند باید یتوانند احساس خود را بشناسند و احساسی را که در طرف مقابل خود بوجود می آورند پی ببردند و پس از شناخت آن به رابطه متقابل دست یابند.

در اینجا این سؤال مطرح می شود که اصولاً چرا برخی از هوش هیجانی بالایی برخوردارند  عده ای هوش پایین و در کل در این حیطه سؤالات برشماری می تواند ایجاد شود .

 

فهرست مطالب:

مقدمه

فصل اول

گسترده علمی موضوع مورد پژوهش

1-موضوع پژوهش

2- ابعاد موضوع پژوهشی

3- هدف پژوهش

4- امکان بررسی موضوع اهمیت آن از لحاظ علمی و نظری

5- سوالهای پژوهش

6- فرضیه های تحقیق

7- متغیر پژوهش و تعریف عملیاتی و اطلاعاتی

6-7-1- متغیر پیش بینی کننده

7-2- متغیر پیش بینی شونده

7-3- هوش هیجانی

7-4- هیجان

7-5- سلامت روانی

7-6- علائم جسمانی

تعریف نظری

تعریف عملیات

7-7- اضطراب و اختلال در خواب

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

8-7- اختلال در کنش اجتماعی

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

9-7- افسردگی شدید یا اساسی

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

چکیده فصل

فصل دوم

مرور و تحلیل یافته های پیشین

در قلمرو و موضوع

تاریخچة هوش هیجانی

تعریف و پیشینه هوش هیجانی

پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی

تعریف هوش و انواع آن از نظر گاردنر

هوش میانی فردی

هوش انتزاعی

هوش عینی

هوش هیجان و مؤلفه های آن

خود آگاهی

خود کنترلی یا مدیریت خود

شعور اجتماعی

خود انگیزی

4- مهارتهای اجتماعی

اساس فرهنگی هوش هیجانی

تفاوت IQ با هوش هیجانی

زمینه های بحث هوش هیجانی

9- کالبد شکافی یک تسخیر هیجانی

9-1 مقدمه

9-2- سیستم ارتباط عصبی

9-3- قراول هیجانی

9-4- متخصص حافظه هیجانی

9-5- هماهنگی فکر و هیجان

10- مختصری درباره بهداشت روانی

11- تعریف مفاهمی بداشت روانی

12- صلامت روان از نظر آلپورت

13- سلامت روان از نظری رل راجرز از یک فرم

14- ملاکهای مهم از نظر فیشن

15- عوامل مؤثر بر بهداشت روانی

14- ملاکهای مهم از نظر فیشن

15- عوامل مؤثر بر بهداشت روانی

تأمین نیازهای جسمانی

تأمین نیازهای روانی

احساس ایمنی

احساس ارزشمندی  

میل به موقعیت

واقع بینی

یادگیری گذشته

عوامل اجتماعی

نمادهای اجتماعی

شرایط محیطی

اصلاح و سبک روش زندگی

17- نقش مذهب و فلسفة زندگی در بهداشت روانی

18- انسان سالم

11- ویژگیهای انسان سالم از نظر راجرز

فصل سوم

فرآیند روش شناختن و بررسی تجربی موضوع

روش تحقیق

جامعه مورد بررسی

نمونه منتخب

روش نمونه گیری

ابزار و روش اجرای پژوهش

5-1- آزمون هوش هیجانی (سیبر یا شرینگ)

روش اجرای آزمون

روش نمره گذاری

جدول مربوط به هر کدام از سؤالات در مؤلفه های هیجانی در آزمون سیریا شرینگ است

5-2- پرسشنامه سلامت روانی( GHE )

روایی و اعتبار

روش اجرای آزمون

روش نمره گذاری

روش قراردادی

5-3- روشهای آماری و منطق استفاده از آن

فصل چهارم

ارائه و تحلیل نتایج

یافته های توصیفی

جداول داده های توصیفی مربوط به الگوهای هوشی هیجانی و سلامت عمومی

محاسبات مربوط به میانگین فرضیه اول

محاسبه انحراف استاندارد

محاسبه شریب همبستگی

محاسبه آزمون معناداری همبستگی

جدول سطح معنادار بودن

محاسبات مربوط به فرضیه دوم

رابطه هوش هیجانی و رابطه کار جسمانی

محاسبات مربوط به فرضیه سوم هوش هیجانی با اضطراب

محاسبات مربوط به فرضیه چهارم هوش  هیجانی با به کارکرد اجتماعی

محاسبات مربوطه به فرضیه پنجم رابطه هوش هیجانی با افسردگی

فصل پنجم

بحث ونتایج کلی

فهرست منابع و مآخذ

پیوست

پرسشنامه

پرسشنامه سلامت عمومی

 

منابع و مأخذ:

1-روشهای آماری درعلوم رفتاری / دکتر حسن پاشا شریفی - دکتر جعفر نجفی زند ، چاپ نهم 1379 (انتشارات سخن)

2-هوش هیجانی / دانیل گلمن/ شریف پارسا ، تهران 1382 ، انتشارات رشد

3-بهداشت روانی - دکتر حمزه گنجی / 1372

4-بهداشت روانی ، احمد شاملو / چاپ یازدهم

5-تعلیم و تربیت اسلامی / دکتر علی شریعتمداری (انتشارات امیرکبیر ، تهران 1373)

6-هنجاریابی آزمون هوش هیجانی سیبر یا شرینگ (برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی در شهر تهران علوم تربیتی)

7-ویژه نامه ارزشیابی تحصیلی فصلنامه تعلیم و تربیت شماره 70-69

8-پایان نامه شماره 15 بهار مشوق

9-میلانی فر / چاپ چهارم

10-پایان نامه شماره 65/آزیتا رحیمی

11-جان مارشال / ریو انگیزش دمیتان/ مترجم یحیی سیدمحمدی


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه. doc

تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی

اختصاصی از فی گوو تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی


تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی

سازه‌ی فرسودگی شغلی ابتدا در یک مجموعه اشعاری منسوب به ویلیام شکسپیر به نام «سالک احساساتی»در سال 1599 مورد استفاده قرار گرفته است. بعدها در سال 1961 فردی به نام گریندر مورد یک مراجع آن را به کار برد. ولی در دهه‌ی 1970 روان‌پزشکی بریتانیایی به نام فرویدنبرگ به جوامع علمی آن را معرفی کرد فرسودگی در دهه 1970 به‌صورت واکنشی به فشارزاهایبین فردی در شغل توصیف گردید و در دهه‌ی 1980 بیشتر مورد توجه قرار گرفت.

در حالت کلی، فرسودگی نتیجه‌ای از یک استرس مزمن و طولانی در محیط کار است که به طور مناسب مورد توجه قرار نگرفته و درمان نشده است و به وسیله خستگی، مسخ شخصیت و کاهش رضایت از کیفیت کار مشخص می‌شود. در ابتدا تصور می‌شد که این سندرم در مشاغلی یافت می‌شود که با مردم سرو کار دارند و عمدتاً به تعدادی مشاغل از جمله پزشکان، کارمندان مراکز بهداشتی، مددکاران اجتماعی، روان درمانگران، مشاوران و معلمان اشاره می‌شد، با این حال در سایر مشاغل هم دیده می‌شود. نتایج تحقیقاتی چند نشان می‌دهد که این فرسودگی به ویژه در مشاغلی مانند جراحی، آتش نشانی، پرستاری، خدمات اورژانس که با استرس بیشترهمراه است دیده می‌شود. در فرسودگی، خستگی فیزیکی، عاطفی و روانی ایجاد می‌شودکه در ابتدا شناسایی آن سخت است؛ درگیری بیشتر به کار، خستگی و علاقه افراطی به آن پیش درآمد ابتلا به فرسودگی است


دانلود با لینک مستقیم


تاثیر هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی

دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
قرن بیستم از یک سو قرن تکنولوژی، سرعت و اوج دست آورد های علمی بشر بود و از سوی دیگر قرن سرگشتگی، تنهایی و بیگانگی انسان ها و قرن آشفتگی عصبی و روانی به شمار می رود.دیدگاه علمی ناهمگون راجع به فعالیت های هیجانی و عاطفی که تحقیق هشتاد ساله ی اخیر را در مورد هوش جهت داده است، به تدریج در حال تغییر است و روانشناسی به تازگی به نقش اساسی هیجانات در زندگی آدمی پی برده است و کم کم به قدرت و نفوذ احساسات در حیات ذهنی انسان و هچمنین خطرات آن اعتراف می کند (گلمن، بلوچ 1379).
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را برانگیخت. هوش هیجانی با توانایی در ک خود و دیگران، یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط پیوند دارد.
پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت های اجتماعی، توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجان ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند.
بار-آن هوش هیجانی (هوش غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی توانایی های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روان مرتبط می داند. بار-آن برای اولین بار در 1980 هوشبهر هیجانی EQ را مطرح کرد و در همان سال به تدوین پرسش نامه هوش هیجانی (EI) پرداخت. به اعتقاد بار-ان، هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نیست ؛ زیرا بسیاری از افراد هوش شناختی بالایی دارند ولی آنطور که باید، در زندگی موفق نیستند. (جلالی، سید احمد 1381)
از زمانی که پدیده ای به نام هوش توسط بینه (1905) در فرانسه به صورت عدد و رقم نمود کمی یافت، و اصطلاح هوشبهر توسط ترمن (1916) معرفی شد، نزدیک به یک قرن می گذرد. از آن زمان تا کنون، بسیاری از روانشناسان از جمله اسپیرمن، ترستون، بینه ،وکسلر، پیاژه، کتل، گیلفورد، گاردنر و ... ) تعریف و طبقه بندی های مختلفی از هوش به دست داده و بر آن اساس به تهیه ی ابزارهایی پرداخته اند که مدعی سنجش این کیفیت ذهنی است. این ابزارها که هر یک برگرفته از تصور و اندیشه ی پدید آورنده ی آن در باره ی پدیده ی هوش است، به صورت تصویر ، نوشتار یا ترکیبی از این عوامل به بازار عرضه شده و هر پدید آورنده ای نیز چنان به نتیجه ی فکر و عمل خود دل بسته و از آن راضی است که گویی هوش چیزی جز دست آورد او نیست (جلالی، سید احمد 1381).
این تنوع، ابزار و تفاوت برداشت ها تمثیل زیبای مولانا را به ذهن می آورد. در این داستان هندوها هر یک در تاریکی بخشی از اندام فیل را لمس می کردند و ادراک بسیار جزئی خود را تمام واقعیت می پنداشتندو تصویری از فیل ارائه می دادندکه به همه چیز شباهت داشت، جزخود فیل(جلالی، سید احمد).
اصطلاحاتی که روانشناسان به کار می برند حتی از این پیچیده تر و ابهام آمیزتر است، زیرا این پدیده نه تنها به لمس در نمی آید بلکه به دلیل ذهنی و انتزاعی بودن، تصور آن نیز به آسانی میسر نیست. شاید به همین دلیل است که بورینگ می گوید: «هوش همان چیزی است که به وسیله ی آزمون های هوش اندازه گرفته می شود».این گفته ،بی تردید زبان گویای هر روانشناسی است که می خواهد این پدیده ی انتزاعی را به کمیت تبدیل کند. به قول ایکن (1985)،هوش نامی است که به فرایند های ذهنی فرضی یا مجموعه ای از رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نظریه های هوش در عمل همان نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه اند(جلالی، سید احمد1381)
بدیهی است که وقتی تعریف موضوعی به اندازه ی کافی روش نباشد،سنجش دقیق آن نیز به آسانی میسر نخواهد بود. با این همه ،تا زمانی که تعریف قابل قبولی از هوش به دست داده نشده است ، ناچار باید جلوه هایی از آن را آنطور که در آزمون ها تجسم می یابد، پذیرفت و بر آن اساس به برآورد هوشبهر افراد –که حاصل تقسیم سن ذهنی به سن زمانی آنان می باشد (جلالی، سید احمد 1381).
در تعریف واژه ی «هوش» اتفاق نظر میان روانشناسان وجود نداردو برای تعریف آن از ویژگی هایش استفاده می شود. هنگامی که هوش مورد مطالعه قرار می گیرد، خود هوش نیست؛ بلکه رفتار یا عملکرد هوشمندانه است. بنابراین به جای تفکر در باره ی هوش باید در باره ی رفتار هوشمندانه تحلیل کنیم و مبنای رفتار هوشمندانه باید نوعی دانش و اطلاعات در کلی ترین معنای آن باشد که به طور رسمی یا غیر رسمی کسب شده اند. تأثیر هوش بر رفتار هوشمندانه با حافظه آغاز می شود. یک عامل مرتبط با آن، به یاد آوردن اطلاعات، اعمال آموخته های قبلی در وضعیت موجود، یعنی توانایی انتقال یا تصمیم گیری است. برخی از افراد نسبت به دیگران ظرفیت بسیار بیشتری برای انتقال دارند که نشان از هوش بالای آنان دارد. جنبه های دیگر هوش و رفتار هوشمندانه شامل سرعت در رسیدن به راه حل ها و پاسخ ها و توانایی حل مسئله است (ابعاد هوش هیجانی).
جان میر و پیتر سالوی، ابعاد چهار گانه ی هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده اند:
1- خود آگاهی
2- آگاهی اجتماعی
3- مدیریت روابط
4- خود کنترلی( خائف الهی، دوست دار،1382).
گلمن اجزاء هوش هیجانی را در خود آگاهی، خود نظم دهی، انگیزه همدلی و مهارت اجتماعی در شغل می بیند. (جلالی1381).
هوش هیجانی با الکسی تیمیا نیز همپوشی دارد. سازه الکسی تیمیا به معنی توانایی در توصیف با آگاهی از هیجانات و خلق خویش است. فرد مبتلا به الکسی تیمیا هیجانات را بر حسب احساس های جسمی یا واکنش های رفتاری تعریف می کند تا آن ها با افکار ملازم و این تصور را به ذهن متبادر سازد که گویی معنی احساسات را نمی فهمد (پورافکاری، 1376).
الکسی تیمیا با دشواری در ایجاد تمایز میان حالات هیجانی مختلف و توانایی محدود تفکر در هیجانات و با استفاده از آن ها به هنگام مواجهه با موقعیت های استرس زا ارتباط دارد. هوش هیجانی و الکسی تیمیا با متغیر های دیگر نظیر خود آگاهی، افسردگی، اضطراب، عزت نفس و استرس ادراک شده نیز رابطه دارند. خود آگاهی و عزت نفس احتمالاً هوش هیجانی بالاتر و الکسی تیمیا هوش هیجانی پایین تر را پیش بینی می کند و بین هوش هیجانی با افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده همبستگی معکوس وجود دارد (به نقل از مشتاق زاده، 1383).
از سوی دیگر استرس پدیده ای است که همواره با زندگی انسان قرین بوده و افراد در جنبه ی مختلف زندگی با آن روبه رو بوده و آن را تجربه می کنند. همچنین در دوره ای زندگی می کنیم که با آن که تکنولوژی زندگی مادی انسان را ساده تر و سهل تر نموده اما انسان را از نظر معنوی به مراتب تضعیف نمده است. هر چند این امکانات در ارضای نیاز های بدنی مؤثر هستند. اما لزوماً نیاز های روانی را نه تنها ارضا نمی کنند بلکه گاه تهدید نیز می کنند و این امکانات گسترده ی مادی فشار های روانی عظیمی را برای انسان به وجود می آورد. امروزه استرس به قدری با زندگی انسان ها عجین شده است که مختصصان از آن با عنوان بیماری قرن نام می برند؛ هیچ کس از فشار روانی و استرس های موجود در زندگی ایمن نیست و همه در معرض آن قرار دارند. افراد برای مقابله با منابع فشار زا و استرس ها راه های مختلفی را بر می گزینند که متخصصین از آن به عنوان سبک های مقابله با استرس نام می برند(کلمن ،نیکخواه 1373).
در بررسی و تعریف روش های مقابله با فشار های روانی می توان یک طرح کلی را عنوان کرد که اولین گام به شناسایی منظم منبع فشار روانی از قبیل رخداد ها و موقعیت های فشار زا معطوف است. گام بعدی در عوارض جسمانی و روا نشناسی ناشی از فشار روانی از قبیل سر درد و یا فقدان تمزکز معطوف است و در گام نهایی باید با استفاده از راهبرد های فردی به عوامل فرهنگی در جهت مقابله با فشار روانی اشاره کرد. رفتار مقابله ای به معنی کوشش برای کنترل تقاضاهایی که بیش از اندازه و توانا هستند، می باشد. مقابله با کلیه ی جریان های در بر گیرنده تطابق و سازگاری با حد موفقیت فرق می کند. تطابق شامل کلیه ی رفتار های سازگاری اتوماتیک می باشد. اما مقابله همیشه مستلزم استرس یا نیازمند استرس است. چیز جدید یا چیزغیره منتظره یک موقعیت پر استرس را بر می انگیزد و کوشش و تلاش بیشتری برای انتخاب پاسخ مناسب اعمال می شود. ارزیابی شناختی نقش مهمی را در انتخاب رفتار های مقابله ای دارند. بدن و ذهن هر دو در تکاپوی تطبیق یافتن استرس به کار می افتند(کلمن ،نیکخواه 1373).
رفتارهای مقابله ای مانند عوامل فشارزا طیف وسیعی را تشکیل می دهند که از پاسخهای فیزیکی خودکار مانند فرار ار سر راه اتومبیل که با سرعت در حال حرکت است تا تدبیر تعیین شده است و انواع مکانیسم های دفاعی را شامل می شوند . رفتارهای مقابله ای یا موثر هستند یا خنثی می باشند و این بستگی به آن دارد که تا چه حد می توان استرسها را کم کرد یا آنرا تحریک نمود (کلمن ،نیکخواه 1373).
فشار روانی از یکسو معرف چالشهایی است که ما را به هیجان در می آورد و به کوشش و تلاش وا می دارد که بدون آن زندگی برای مردم بسیار کسل کننده و سرانجام فاقد ارزش است و از سوی دیگر معرف شرایط و انتظاراتی است که برای افراد تحمیل می شود و به گونه ای بدنی و روانی نمی تواند این انتظارات را بر آورده سازند و ممکن است به آشفتگی و در هم شکستگی از نظیر فیزیکی یا روانی منتهی گردد . بدین سان فشار روانی از یکسو نجات دهنده زندگی و از سوی دیگر می تواند ویران کننده زندگی باشد و برای فهمیدن آن باید هر دو معنا را در نظر گرفت(کلمن ،نیکخواه 1373).
همچنین موضوع فشار روانی یا استرس و آثار آن مورد توجه بسیاری قرار گرفته و علیرغم این نظر که فشارهای روانی مفید و خوش خیم نیز وجود دارد و مقداری از فشارهای روانی برای ایجاد تحریک و تلاش در انسان ضروری است اما زمانیکه بحث فشارهای مطرح می گردد بیشتر به عوارض و ضایعات آن توجه شده و فشار روانی مضر مد نظر قرار داده می شود . به هر حال واضع است که فشار عصبی اثرات فراوانی بر عملکرد افراد در جنبه های مختلف زندگی دارد. فشار عصبی حاد نیروی فرد در برابر منابع استرس زا را کاهش می دهد و فرد را در برابر فشارها و مسائل روزمره زندگی آسیب پذیر تر می سازد تا فعالیتهاو تلاشهای انسان برای نیل به هدف عقیم بماند(کلمن ،نیکخواه 1373).
نتایج تحقیقات مختلف بیانگر این واقعیت است که قرار گرفتن طولانی در معرض استرس به تغییرات مهم فیزیولوژیکی و روانی و بی ثباتی محیط داخلی بدن می انجامد. این حالت عدم تعادل در محیط داخلی بدن منجر به گسترش علائم ، سندرمها و بیماریهای اختصاصی می گردد (شیفر ، بلوچی 1370).
برخی از اختلالات از قبیل حمله های قلبی ،سکته های مغزی ، آسم، مشکلات قاعدگی،سردرد ها و جوشهای پوستی می توانند به واسطه استرس به وخامت بگرایند (کارلسون ،پژهان 1380).
استرس سیستم درونی فرد را تخریب می کند و زمانیکه پاسخهای ستیز و گریز جهت بر طرف نمودن تاثیرات عوامل استرس زا با شکست مواجه شود حالات ضعف و خستگی در فرد عارض می شود وبه صورتهای گوناگون نمایان می شود این اختلالات به صورت حالات ذهنی عاطفی و یا رفتاری بروز می نماید(شیفر ،بلوچی 1370).
مطالعات به عمل آمده تاثیرات همه جانبه استرس در روابط بین فردی و عواطف افراد را نشان می دهد. در تعاملات اجتماعی ما باید سریع، سازنده و تا حدودی نا خودآگاه تصمیمات شناختی بگریم. در این موقعیتهای اجتماعی عاطفه معمولا برشیوه ای که رفتار می کنیم موثر خواهد بود. هوش هیجانی در واقع شامل آگاهی از چگونگی و زمان این اثرها است(شیفر ،بلوچی 1370).
در اینجا اهمیت درک و مطالعه هوش هیجانی روشن می شود. هوش هیجانی بدین معنا است که حالات خلقی معمولی هم می تواند به صورت بنیادی ما را از شیوه رفتار خود و دیگران آگاه سازد. افراد معمولا از این اثر ها آگاهی ندارد لذا هوش هیجانی بالا بیانگر نگرش هشیارانه و سنجیده نسبت به این تاثیرها است. در کل افرادی که هوش هیجانی پایین دارند در موجهه با استرسهای زندگی ،سازگاری و انطباق ضعیف تری خواهند داشت و در نتیجه به افسردگی و نا امیدی و پیامدهای منفی زندگی مبتلا می شوند (مشتاق زاده 1382)
وقتی تاریخچه روانشناسی را مرور کنیم می توان فرض نمود زمانیکه فرد با یک بحران یا حتی یک اتفاق روزمره روبرو می شود خود را به سرعت در پشت مکانیزم های دفاعی پنهان می سازد یا از برخی پیامدهای روانشناختی که نتیجه بر خورد با چنین مشکلاتی است رنج می برد. در طول زندگی همه با مشکلاتی که راه حل از پیش تعیین شده ای ندارد روبرو می شویم معذلک یاد می گیریم در خصوص اینگونه مشکلات سازگاری و انطباق از خود نشان داده با بدبختی و مصیبت روبرو شده و با آن مقابله نماییم همچنین برخی مسائل قابل حل هستند و راه حل تنها با کنار آمدن با آن و تلاش فعالانه جهت مقابله با مشکل خواهد شد (رابرت الیور ،حسنی و دیگران 1383).
منابع گوناگون فشار روانی و ناراحتی ها ی عاطفی و هیجانی مراحل مختلف زندگی منجر به بروز واکنش های متفاوت در افراد می شوند. برخی از افراد بهتر از سایرین با این عوامل محرک وتنش زا مقابله کنند ودر واقع رفتارشان طوری است که از عهده مبارزه طلبی ها و هماورد جویی محیط بر می آیند در حالی که بسیاری از افراد با توجه به جنبه های شخصیتی نسبت به فشارهای روانی کاملا مستعد آسیب پذیری و بی مقاومت اند به بدین معنی که اگر با عوامل تنش مواجه شوند قادر نیستند با آنها مقابله نموده و از عهده مشکل بر آیند البته عومل بسیاری از قبیل شخصیت ، انگیزه ،توانمندبودن یا بالعکس ناتتوانی،در امر مقابله با مشکلات خاصی که در شرایط ویژه پیش می آیند می توانند در به وجود آوردن این تفاوتها دخالت داشته باشند بنابراین توجه به آن دسته از خصوصیات فرد که وی را مستعد تحمل فشار روانی می کند کاملا ضروری می نماید (کوپر،قراچه داغی وشریعت زاده 1373).
اگر بپذیریم که استرس یک تجربه و پدیده همگانی است و این تجربه را نا به هنجار در نظر بگیریم مستلزم آن است که کاری در برابرش باید انجام داد. قرین بودن همیشگی استرس با زندگی انسان ها از یک سو و جدید بودن موضوع هوش هیجانی از سوی دیگر پژوهشگر را بر این وا داشت تا موضوع پایان نامه خود را در ارتباط با این پدیده همیشگی زندگی انسان (استرس) و راه های مقابله با آن و هوش هیجانی که نقش مهمی در زندگی انسان ایفا می کند انتخاب نماید یا بررسی رابطه هوش هیجانی و مولفه های آن در برخورد با استرس می توان راهکار هایی جهت کنترل استرس و مهار آن در موقعیت های مختلف و همچنین با لا بردن هوش هیجانی افراد که بنا بر تحقیقات صورت گرفته نقش مهمی در موفقیت زندگی دارد ارئه می دهد. امید است این پژوهش برای جامعه و افراد آن در زمینه شناخت راه های مقابله با استرس و نحوه کنار آمدن با آن و آگاهی در مورد هوش هیجانی واقع گردد .
تعاریف مفهومی
هوش هیجانی: هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره ی مطلبوب خود، خلق و خو و وضع روانی و کنترل تکانش هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند.هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است (جلالی، سید احمد)
استرس:عبارت است از هرگونه محرک و عامل تنش زا روانی که باعث دگرگونی و بهم خوردن منظم حالت جسمانی فرد یا باعث عدم تعادل بدنی فرد تحت تاثیر شرایط روانی اجتماعی می گردد(استورا،دادستان 1373).
مقابله:فرایندی که طی آن فرد کوشش می کند به هنگام رویارویی به خواسته های محیطی مشکلات خود را حل نماید. روشهای مقابله ای کوششهای فعال و غیر فعال می باشد که در پاسخ به شرایط تهدید کننده با هدف رفع تهدید، کاهش ناراحتیهای هیجانی به کار برده می شود.(به نقل از آقاجانی 1375).
مقابله مساله مدار: شامل راهبردهایی در جهت حل، دوباره تعریف کردن یا کوچک شمردن تاثیرات یک موقعیت فشارزا است. تاکید اساسی در این راهبرد بر روی مسله مدار و اداره کردن آن و تلاش فعالانه در جهت حل مساله می باشد (اندلر و پارکر ،به نقل از فتوت احمدی)
مقابله هیجان مدار: راهبرد های دفاعی در جهت انکار و تحریف واقعیت و پاسخهای هیجانی با هدف کاهش تنش می باشد. این نوع راهبردها به سمت علائم ناشی از فشار روانی جهت داده می شود(اندلر و پارکر، فتوت احمدی 1380).
مقابله اجتنابی: شامل فعالیت ها و تغییرات شناختی و دوری از موقعیت فشارزا می باشد. مقابله ی اجتنابی از طریق فراموش کردن موقعیت فشارزا و کناره گیری از آن، جستجوی پاداش های جایگزین و درگیر شدن در فعالیت های تازه صورت می پذیرد (اندلر و پارکر، فتوت احمدی1380).
هوش هیجانی: نمره ای که آزمودنی بر اساس پرسشنامه هوش هیجانی پل به دست آورده است. مقابله مساله مدار: آزمودنی بر اساس مقیاس CISSبالاترین نمره را رویکرد مساله مداری گرفته باشد.
مقابله هیجان مدار: آزمودنی بر اساس مقیاس CISSبالاترین نمره را در رویکرد هیجان مدار گرفته باشد.
مقابله اجتنابی: آزمودنی بر اساس مقیاسCISSبالاترین نمره را در رویکرد اجتنابی گرفته باشد.
پیشینه تحقیق
هوش هیجانی
هوش هیجانی مفهوم جدیدی در روانشناسی نیست و می توان می توان ردپای آنرا در کارهای انجام شده در بیش از 60 سال قبل یافت (جرنیس 2002 به نقل از ایرانمنش) .
ای . ال ثورندایک که در سالهای 1920تا 1930 به خاطر ترویج مفهوم بهره هوشی معروف است هوشیاری اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد هوش هیجانی را یکی از
جنبه های بهره هوشی افراد می داند (گلمن ، بلوچ 1379) . ثورندایک هوش را به سه دسته تقسیم میکند :
الف) هوش اجتماعی (توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آنها) .
ب) هوش عینی (توانایی درک اشیاء و کار کردن با آنها) .
ج) هوش انتزاعی (توانایی در نشانه های کلامی و ریاضی و کار کردن با آنها) . (هومن ، 1380به نقل از ایرانمنش) .
وکسلر در سال 1940 به عناصر غیر عقلانی به خوبی عناصر عقلانی اشاره داشت که منظور او جنبه های عاطفی شخص و عوامل اجتماعی بود . وکسلر در صفحه 103 گزارش خود درباره هوش می نویسد : کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوش، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند . (جلالی 1381) . لیپرنیز معتقد است که تفکیر هیجانی بخشی از تفکر منطقی است و این نوع تفکر یا در معنای کلی تر هوش کمک می کند (جلامی 1381) . در سال 1968 کتل و بوچرسعی کردند تا هم پیشرفت تحصیلی در مدرسه را و هم خلاقیت را از طریق توانایی ، شخصیت و انگیزه افراد پیش بینی کنند تا اهمیت شخصیت را حتی در پیشرفت دانشگاهی نیز نشان می دهند (هومن 1380 به نقل از ایرانمنش) .
گاردنر در سال 1983 در کتاب چهارچوب ذهن اعلام می کند که فقط یک نوع هوش و خرد خاص نیست که برای نیل به موفقیت در زندگی حیاتی و مهم است بلکه برای دستیابی به سعادت و نیکبختی به شمار گسترده ای از قابلیتها نیاز داریم که آنها را می توان در هفت ویژگی خلاصه کرد . این فهرست هفتگانه عبارت است از : دو نوع قابلیت علمی شامل مهارت زبانی و توانایی منطقی - ریاضیاتی ، قدرت تجسم ، نبوغ در تحرک و جنبش ، استعداد موسیقی ، مهارتهای بین فردی و ظرفیت درون روانی . گاردنر دو ویژگی آخر را هوش فردی می نامد (گلمن ، بلوچ 1379) .
از نظر گاردنر مهمترین انواع هوش ، هوشهای روابط بین فردی و درون فردی هستند (چرنیس 2002 به نقل از ایرانمنش) . هوش روابط بین فردی در واقع توانایی در ک دیگر مردمان است : اینکه چه چیزی آنها را برانگیخته می سازد . چگونه کار می کنند و چگونه می شود با آنها همکاری کرد . هوش درون فردی توانایی به هم پیوسته ای است که بر طرف دورن باز می کردد و در واقع
19ظرفیت فرد برای خلق الگوی صادقانه و دقیق از خود است . الگویی که از آن بتواند به طور مؤثر در زندگی استفاده کند (گلمن ، بلوچ 1379) .
در سال 1985 ریون بار- آن مفهوم EQ (بهر هیجانی) را اختراع نمود تا در نتیجه آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح دهد . او اعتقاد دارد که هوش هیجانی توانایی مارادر کنار آمدن موفقیت آمیز با دیگران توأم با احساسات درونی مامنعکس می سازد. بار-آن هوش هیجانی (هوش غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روانی مرتبط می داند.
او پس از 17 سال تحقیقات خود سیاهه شخصیتی بار – آن را به وجود آورد.تست وی پنج حیطه: روابط میان فردی، درون فردی، توانایی انطباق پذیری مدیریت استرس بافشارروانی وخلق کلی را اندازه می گرفت (میرسکی، جلالی1381).
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را بر انگیخت. هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران، یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم ومحیط، پیوند دارد. گلمن در تبیین هوش هیجانی کوشش زیادی به خرج می دهد . وی اساس کار خود را بر اساس کارهای میر و سالووی نهاد ولی متغیرهای زیادی را برای روشن ساختن اجزاء هوش هیجانی به آن اضافه کرده است . او ویژگیهای شخصیتی از جمله خوش بینی ، پشتکار و توانایی به تأخیر انداختن لذت را نیز در این مورد مهم می بیند. او اظهار می دارد نقش اول من به عنوان نظریه پرداز هوش هیجانی این بود که تئوری مربوط به عملکرد را ارائه دهم که بر مبنای مدل اساسی هوش هیجانی استوار باشد و آنرا طوری تطبیق دهم تا سودمندی شخصی فرد را در محیط کار و رهبری پیش بینی نماید (گلمن 2001 ، جلالی 1381) .
پژوهشگرا ن با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت های اجتماعی, توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجان ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند.
شایان ذکر است که با همه تلاش هایی که از سال 1995 تا کنون برای تیین و تعریف هوش به عمل آمده، بعد عاطفی یا هیجانی آن بدان گونه که باید، مورد توجه قرار نگرفته است. از این تاریخ به بعد، گزارش کسانی که از دیر باز در اندیشه تدوین ابزاری برای سنجش این حیطه ذهنی غیر شناختی بودند و می خواستند آن را با معیار مناسب دیگری محک بزنند و جلوهای آن را با عدد و رقم مجسم کنند، منتشر شد و در اختیار اندیشمندان و روان شناسان قرار گرفت.
گلمن به تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منطور وی نوعی توانایی آموخته شده بر اساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه آن در عملکرد کاری فرد است (گلمن 2001 به نقل از ایرانمنش) .

 

فیزیولوژی هوش هیجانی
در انسان آمیگدال خوشه ای بادامی از ساختارهای به هم پیوسته است که روی سقف شاخ تامپورال بطن جانبی نزدیک به انتهای حلقه لیمبیک قرار گرفته است . آمیگدال انسان در مقایسه با آمیگدال نخستیها دارای حجم بیشتری است . هیپوکامپ و آمیگدال دو قسمت مهم از از مغز بویایی هستند که بعدها در جریان تکامل تبدیل به کورتکس و نئوکورتکس شدند . تا به امروز این ساختارهای لیمبیک اکثر وظایف مغز را در زمینه یادگیری و به خاطر سپاری مطالب به عهده داشته اند . آمیگدال متخصص در امور احساسی و هیجانی است . اگر آمیگدال را از مغز جدا کنیم نتیجه آن عدم توانایی کامل در سنجش اهمیت عاطفی وقایع است (گلمن ، پارسا 1380) .
آمیگدال مثل یک انبار خانگی برای خاطره های هیجانی و احساسی عمل می کند و زندگی بدون آن در واقع نوعی زندگی عاری از معنای شخصی است و هیجان بستگی به آمیگدال دارد . ژوزف لودوکس دانشمند عصب شناسی دانشگاه نیویورک نخستین کسی بود که نقش کلیدی آمیگدال را در مرکز حسی مغز کشف کرد . او توضیح داد که چگونه آمیگدال می تواند حتی مراکز اندیشه و تفکر را کنترل کند و بر فرآیند تصمیم گیری نظارت داشته باشد . عملکرد آمیگدال واکنش متقابل آن با نئوکورتکس در درک هیجان نقش اصلی را ایفا می کند (گلمن ، پارسا 1380).
هیجان خواهی به طور منفی با سطح اکسید از تک آمین ارتباط دارد یعنی وقتی سطح اکسیداز تک آمین بالا است نوراپی نفرین کمی وجود دارد یا در دسترس است اما وقتی سطح آن پایین باشد نور اپی نفرین در سطح بالایی موجود است . نور اپی نفرین از غده فوق کلیوی ترشح
می شود و نقش بسیار مهمی در تعیین هیجان دارد . نور اپی نفرین اغلب در جاهای مختلف مغز موجود است . سطح نور اپی نفرین موجود در مغز بستگی به فعال شدن مراکز پاداشی مغز دارد (فرجی 1375) .

 

مؤلفه های هوش هیجانی
به نظر گلمن هوش هیجانی که توانایی اداره کردن مؤثر خود و روابط است از 5 مؤلفه اصلی تشکیل شده است که عبارتند از :
1) خودآگاهی 2) خود مدیریتی 3) انگیزش 4) آگاهی اجتماعی یا همدلی
5) مهارت اجتماعی (گلمن ، پارسا 1380) .
1) خود آگاهی
خود آگاهی اولین جزء هوش هیجانی می باشد و به معنی داشتن درک عمیق از عواطف ، قوتها ، ضعفها ، نیازها ، انگیزه ها و سأتهای خود می باشد . افراد با خود آگاهی قوی در تمامی مراحل تحت شرایط امیدوار کننده ای قرار دارند . آنها با خودشان و دیگران درستکار و امین هستند . افراد خود آگاه می توانند درباره محدودیتها و قوتهایشان صحبت کنند و درک محکم و استواری از تواناییها و استعدادهایشان دارند و می دانند چه وقت درخواست کمک کنند (گلمن ، پارسا 1380).
خودآگاهی فقط از دید خود شخص کامل نمی شود . ما باید نظر دیگران را در مورد خود بدانیم زیرا هرکدام از ما در ابتدا فکر می کنیم که از سطح خودآگاهی بالایی برخورداریم . قسمت زیادی از واکنش درونی مستلزم این است که ارزیابی دیگران را در مورد خود بدانیم زیرا ممکن است نقطه نظر دیگران در مورد ما با آنچه فکر می کنیم در مورد ما مصداق دارد متفاوت باشد (کلمرو 2000 ، به نقل از ایرانمنش 1382).
سالووی خودآگاه را سنگ مبنای هوش هیجانی می داند و معتقد است افراد با خودآگاهی بالا نسبت به احساسات واقعی خود در زمینه های اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر آینده گرفته تا شغل که برمی گزیند احساس اطمینان بیشتری دارند (گلمن ، پارسا 1380) .
2) خود مدیریتی
دومین مؤلفه ای که ابعاد هوش هیجانی مطرح می شود مدیریت خود است که به معنی تسلط بر خود یعنی توانایی مقاومت در مقابل طوفانهای هیجانی که سرنوشت بر پا می دارد . خود مدیریتی یعنی هیجان به معنی سرکوب هیجانها نیست . به این شکل نیست که ما یک سد دفاعی محکم در مقابل احساسات وانگیزه ها درست کنیم برعکس خود مدیریتی به این می پردازد که ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تأکید است روش ابراز احساسات می باشد . خود مدیریتی برای مدیران بسیار حائز اهمیت است زیرا افرادی که احساسات و امیال خود را تحت کنترل دارند می توانند محیطی از راستی و صداقت ایجاد کنند . در چنین محیطی رقابت و اختلافات به شدت کاهش می یابد (گلمن ، بلوچ 1379) .
خود مدیریتی به دلیل رقابت نیز قابل اهمیت است زیرا تجارت روز با ابهام و تغییر همراه است . فن آوری کارها را با سرعت سرسام آوری دگرگون می سازد . افرادی که به هیجانهای خود تسلط دارند می توانند با این تغییرات هماهنگ شوند . خود کنترلی همچنین قابل یادگیری است (گلمن ، پارسا 1380) .
3) انگیزش
انگیزش تمایل فرد است به اینکه کاری را در محدوده خاصی به خوبی انجام دهد و عملکردش را به طور خود جوش ارزیابی کند . خود انگیزی زبان سائق پیشرفت
می باشد و کوشش است در جهت رسیدن به حد مطلوبی از فضیلت افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهایشان سائق زیادی برای رسیدن به اهداف و استانداردها وجود دارد (گلمن ، پارسا 1380) .
4) آگاهی اجتماعی و همدلی
آگاهی اجتماعی شامل تواناییهای همدردی و سازمان بندی امکانات می باشد . آگاهی اجتماعی یعنی به دست آوردن بیشترین احساس از عواطف دیگران . رهبران اغلب درک عمیقی از چگونگی اطراف خود دارند و نسبت به تغییرات حساس اند (گلمن ، بوتیز و ملک 2001 ، به نقل از ایرانمنش) .
همدلی بر پایه خودآهی بنا می شود و هر قدر نسبت به احساسات خودمان آگاهمند باشیم در یافتن احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود . توانایی همدلی یعنی قابلیت شناخت احساسات دیگران . همدلی می تواند در عنصرهای مختلف زندگی نقش ایفا کند . نکته کلیدی جهت افزایش حس همکاری پرورش توانایی گوش دادن در خود می باشد زیرا هرچه افراد احساس مسئولیت بیشتری کنند تحمل بیشتری برای گوش دادن به حرفهای دیگران خواهند داشت و در نتیجه به درک بهتری از احساسات طرف مقابل خواهند رسید (گلمن ، پارسا 1380) .
5) مهارتهای اجتماعی
مهارت اجتماعی به عنوان بخشی از هوش هیجانی آن طور که به نظر می رسد ساده نیست . این موضوع تنها مسأله دوستی و رفاقت نیست . هرچه افرادی که از مهارتهای اجتماعی بالایی برخوردارند به ندرت بد اخلاق هستند . مهارت اجتماعی بیشتر دوستی با یک هدف است : به حرکت وا داشتن افراد در جهتی که دوست دارید . این مهارت بیشتر به دوست یابی هدفمند مربوط می شود . مهارت اجتماعی یکی از قابلیتهای اصلی رهبری است . رهبری که نتواند همدلی خود را ابراز کند همانند کسی است که دارای آن نیست و انگیزش یک رهبر نیز بی فایده خواهد بود . اگر وی نتواند احساسات خود را به سازمان انتقال دهد (گلمن ، پارسا 1380) .
گاردنر در نظریه هوش چند گانه خود این مهارت را هوش بین فردی معرفی کرده است . از نظر گاردنر هوش بین فردی شامل خصوصیاتی از قبیل توان سازماندهی گروه ، مذاکره در جهت حل مسأله روابط شخصی و تحلیل اجتماعی است . مهارت اجتماعی باید درک هوشمندانه از احساسات و نیازهای فرد متعادل باشد و از خودشناسی نشأت گرفته باشد و این مهارت باید حاکی از عزت نفس بالایی باشد (ایرانمنش 1382) .
جان میر و پیتر سالوی ابعاد چهر گانه هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده اند:
1)خود آگاهی:
ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که فرد از هیجانات و احساسات خود آگاه باشد. توانایی خد آگاهی به افراد اجازه می دهد تا نقاط قوت و محدودیتهای خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.مدیران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده می کنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
2)آگاهی اجتماعی:
شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که دارای آگاهی اجتماعی هستند، هیجانات، عواطف و احساسات دیگران را بیشتر عملی می سازند، تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند، علاوه بر این، آنان در زمینه شناخت روند سیاستهای اداری تخصص دارند، بنابراین، رهبران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقا می دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تاثیر می گذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تاثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر می دهند.
3) مدیریت روابط:
توانایی مرتبط با هوش هیجانی، شامل توانایی برقراری ارتبطات و مراودات آشکار و قانع کننده، فرو نشاندن اختلافات و ایجاد پیوندهای قوی بین افراد است. رهبرانی که از توانایی مدیریت روابط برخوردارند، از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافات از طریق مزاح و شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. رهبری توام با برخوردار ی از توانایی مدیریت روابط اگرچه کار آمد است، کاربرد محدودی دارد.
4)خود کنترلی:
عبارت است از: توانایی کنترل هیجانات، عواطف، رفتار صادقانه، درست به شیوه های معتبر و تطبیق پذیر. رهبران خود کنترل اجازه نمی دهند بد خلقی های گاه و بی گاهی در طول روز از آنان از توانایی خود کنترلی به این منظور استفاده می کنند که بد خلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره نکشانند، یا منشاء و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین آنان می دانند که منشاء این بد خلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد.

 

مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آن ها
الف) مولفه های درون فردی Intrapersonal components
1- خود آگاهی عاطفی (هیجانی)Emotional Self Awareness
2- جراتمندی ASSERTIVENESS
3- حرمت نفس SELF REGARD
4- خود شکوفاییSELF ACTUALIZATION
5- استقلال عمل INDEPENDENCE
ب) مولفه های سازگاری ADAPTIBILITY COMPONENTS
1- آزمون واقعیت REALITY TESTING
2- انعطاف پذیری FIEXIBILITY
3- حل مساله PROBLEM SOLVING
پ) مولفه های خلق و خوی عمومی (کلی) GENERAL MOOD COMPONENTS
1- خوش بینی OPTIMIST
2- نشاط HAPPINESS
ت) مولفه های میان فردی INTERPERSONAL COMPONENTS
1- هم حسی EMPATHY
2- مسوولیت اجتماعی SOCIAL RESPONSIBILITY
3- روابط بین فردی INTERPERSONAL RELATIONSHIP
ث) مولفه های کنترل تنش ها STRESS MANAGEMENT COMPONENTS
1- تحمل تنش ها STRESS TOLERANCE
2- کنترل تکانه ها IMPULSE CONTROL

 


هوش هیجانی و مفهوم شخصیت
موضوع روانشناسی شخصیت مطالعه بخشهای مختلف روانشناختی ، سازماندهی و رشد آن با هدف برقراری ارتباط قسمتهای مختلف ذهن نظیر مکانیسمهای دفاعی ، ساختارها ، عملکردها و فرآیندها با پیامدهای زندگی است (مایر 1998 ، به نقل از مشتاق زاده 1382).
عبارتی که افراد آگاه به هنگام تصور هوش هیجانی به کار می برند : انگیزش ، هیجان ، شناخت و هوشیاری در روانشناسی شخصیت به عنوان چهار فرآیند اساسی که تقریباً پایه فیزیولوژیکی شخصیت را تشکیل می دهند مورد توجه هستند . پایه انگیزش درونی است و برای تکامل علائق ، دلبستگی و ایمنی ضروری است . سیستم هیجان شامل تجربه های درونی در پاسخ به روابط بیرونی است . در واقع یکی از اهداف شناخت کمک به ایجاد اطمینانی رضایت بخش از انگیزشها حفظ هیجانات خوشایند و نیز تفکر درباره طرح علائق درونی مانند خیالپردازی است . از سوی دیگر شناخت در خدمت ترسیم طرحهایی از دنیای خارج ، آزمایش و تجربه آنها ، استدلال مؤثر ، جدایی واقعیت از خیال و پردازش اطلاعات است . هوشیاری که به نسبت فرآیندهای پیشین بهتر قابل درک است ، آگاهی شخص از بخشهای دیگر ذهن است .
بخش دیگر شخصیت مدلهایی از خود مانند مفهوم «خود »، خود آرمانی ، هویت و تاریخچه زندگی است . مدلهایی از خود در جهان مثل نقش ها ، دلبستگیها و
همانند سازی و مدلهایی از جهان مانند آگاهی از زمان است . این الگوها جنبه هایی از انگیزشهای فردی ، هیجانات ، شناختها و حالات هوشیاری را در بر می گیرند که در نقشه هایی از خود و دنیای اطراف ادغام می شوند .
سومین بخش شخصیت صفات هستند . این صفات هم مربوط به خود فرد
می باشند مانند عزت نفس و خودآگاهی و هم صفات کلی که شامل مواردی مانند برونگرایی، هوش کلامی و ... است . در کل ویژگی ها از انگیزه هایی ساده ، هیجان و شناخت که در تعامل مدلهای اکتسابی از خود و دنیا ایجاد می شوند متفاوت هستند . این توصیف نسبی از شخصیت است اما برای درک اصطلاح هوش هیجانی از منظر شخصیت کافی است . برای مثال ما متوجه شدیم که هیجان تنها یکی از چهار بنیاد شخصیت را در بر می گیرد که با شناخت ، انگیزش و هوشیاری متفاوت است (مایر 1998 ، به نقل از مشتاق زاده 1382) .

 

 

 

 

 


سبکهای مقابله با استرس
استرس
اصطلاح استرس یا فشار روانی از کلمه لاتین Stringer به معنای در آغوش گرفتن ، فشردن ، فشرده شدن گرفته شده است . رفتارهایی که با احساسات متضاد همراه اند . به عنوان مثال
می توان کسی را در آغوش گرفت و در عین حال وی را دچار اختناق کرد و نهایتاً منجر به اضطراب و درماندگی او گردید (لوولو ، قریب 1371) .
تعریف انجمنی پزشکی آمریکا از فشار روانی عبارتست از هر نوع مداخله که مزاحم سلامت روانی و جسمانی فرد باشد (ایلندرو موران ، مهریار 1378) . از طرف دیگر برخی از پژوهشگران فشار روانی را به عنوان یک محرک در نظر می گیرند که از خارج بر خرد تحمیل می شود (استورا ، دادستان 1373) .
توماس هلمز فشار روانی را واقعه محرکی که لازم است خرد با آن سازگار شود تعریف کرد . بنابراین از این دیدگاه فشار روانی موقعیتی است که خواسته های غیر معمول داشته و نیازمند الگو در زندگی جاری فرد باشد مانند امتحان ، بلای طبیعی ، طلاق و ... (ریو ، سید محمدی 1381) .
در دیدگاه دیگری فشار روانی به منزله یک پاسخ فیزیولوژیک در نظر گرفته می شود که این الگو مبتنی بر سندرم تطابق عمومی سلیه می باشد سلیه فشار روانی را چنین تعریف می کند : یک پاسخ غیر اختصاصی است که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه می شود از خود نشان می دهد (لوولو ، قریب 1371) . طبق نظر سلیه هرگاه شخص برای مدت نسبتاً طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب ، افزایش تنش عضلانی و ... را تجربه کند بدن وی دچار فشارروانی می شود (ریو ، سید محمدی 1381) .
دیدگاه سوم فشار روانی را نه به عنوان یا محرک و نه به عنوان پاسخ فیزیولوژیک در نظر می گیرد بلکه از این دیدگاه فشار روانی به شبکه وسیعی از عواملی چون محرک ، پاسخ ، ویژگیهای فردی ، ارزیابیها و سبکهای سازشی گفته می شود که با یکدیگراند تعامل دارند (استورا ، دادستان 1373) .

 

ویژگیهای خاص استرس
لازاروس 6 ویژگی اصلی و 4 ویژگی فرعی را برای فشار روانی در نظر می گیرد :
1) فشار روانی به عنوان نظامهایی از متغیرهای وابسته است . به این معنا که فشار روانی به عنوان یک فرآیند در نظر گرفته می شود و نظامی از متغیرهای محیطی ، شخصی ، شناختی ، فیزیولوژیکی و ... در ابعاد آن مؤثراند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله57    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه

تحقیق رشته روانشناسی با عنوان مقایسه هوش هیجانی و جرات ورزی در دانش آموزان دختر - word

اختصاصی از فی گوو تحقیق رشته روانشناسی با عنوان مقایسه هوش هیجانی و جرات ورزی در دانش آموزان دختر - word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق رشته روانشناسی با عنوان مقایسه هوش هیجانی و جرات ورزی در دانش آموزان دختر - word


تحقیق رشته روانشناسی با عنوان  مقایسه هوش هیجانی و جرات ورزی در دانش آموزان دختر -  word

عنوان :

مقایسه هوش هیجانی و جرات ورزی در دانش آموزان دختر

 

 

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات: 43  صفحه

 

چکیده :

پژوهش حاضر، به منظور مقایسه هوش هیجانی و جرأت ورزی در دانش آموزان دختر و پسر نابینا و عادی مقطع متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 85-1384 صورت گرفته است. بدین منظور 180 دانش آموز دختر و پسر ( 120 دانش آموز عادی و 60 دانش آموز نابینا ) به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه‌های هوش هیجانی « بار ان » و جرأت ورزی گمبریل و ریچی پاسخ دادند. یافته‌های پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی کلی دانش آموزان دختر و پسر عادی و نابینا تفاوت وجود دارد، به طوری که هوش هیجانی دانش آموزان عادی بیشتر از دانش آموزان نابینا است و نمرات دانش آموزان نابینا در مولفه‌های خود آگاهی هیجانی، ابراز وجود، خود شکوفایی، استقلال، روابط بین فردی، ‌حل مسأله، انعطاف‌پذیری، تحمل استرس، کنترل تکانه و شادکامی پایین تر از دانش آموزان عادی است.

 

 

 

 

مقدمه

هوش هیجانی، شکلی از هوش اجتماعی و پیش‌بینی کننده مناسبی در کارآمدی کلی و کارآمدی در حیطه‌های خاص نظیر عملکرد شغلی است و توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود ودیگران، تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و عمل فرد را در بر می‌گیرد ( سالووی و مایر [1]، 1990 ). هوش هیجانی با شناخت فرد از خودش و دیگران، ارتباط با دیگران، سازگاری و انطباق با محیط پیرامون که برای موفق شدن در برآوردن خواست‌های اجتماعی لازم است، مرتبط است. هوش هیجانی، توانمندی تاکتیکی [2] در عملکرد فردی است (بار ان، 2000 ). هوش هیجانی تأثیر بسیار زیادی بر شادی و رضایت افراد دارد. کسانی که هوش هیجانی خود را به کار می‌گیرند و با محیط اطراف خود سازگاری بیشتری دارند، اعتماد به نفس بالایی نشان می‌دهند و از توانایی خود آگاهند. رابطه مستقیم بین هوش هیجانی و زندگی خوب و سالم نشان می‌دهد که توجه به هیجان ها، آگاه بودن و آگاه ماندن از آنها و استفاده از انها در راهنمایی کردن رفتار، اهمیت زیادی دارد ( برادبری، گریوز 2005 ).

افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، از توانش‌های اجتماعی موثرتری نیز برخوردارند و به واسطه ی آن روابط بین فردی مطلوبی را ایجاد کرده، می‌توانند هیجانات خود را درک و ابراز کنند و توانایی درک هیجان‌های دیگران را نیز داشته باشند ( سالووی و مایر، 1990 ). با توجه به ا ینکه مهارت‌های هیجانی و اجتماعی در ارتباط با دیگران آموخته می‌شوند و لازمه کسب بسیاری از این مهارت‌ها داشتن قدرت بینایی است، در نتیجه افراد نابینا به واسطه ی نقص بینایی خود، از به دست آودرن چنین تجربیاتی محروم هستند. این تجربیات می‌توانند تأثیر زیادی بر بالیدگی هیجانی و تعامل اجتماعی افراد نابینا داشته باشند ( قمرانی و جعفری، 1383 ).

 

بیان مسئله :

هوش هیجانی، شکلی از هوش اجتماعی در حیطه‌های خاص نظیر عملکرد شغلی ایت و توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود و دگیران، تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و عمل فرد را در بر می‌گیرد معلولیت بینایی می‌تواند عامل مؤثری در هوش هیجانی باشد، به طوری که دانش آموزان نابینا، دارای هوش هیجانی پایین تری نسبت به همسالان عادی خود هستند. قابل توجه است که معلولیت بینایی، برخی از مؤلفه‌های هوش هیجانی را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد، به طوری که دانش آموزان نابینا در مؤلفه‌های خودآگاهی هیجانی ابراز وجود، خود شکوفایی، استقلال، روابط بین فردی، حل مسأله، انعطاف‌پذیری، تحمل استرس، کنترل تکانه و شادکامی نمرات پایین تری نسبت به دانش آموزان عادی کسب کردند.

دراین تحقیق نشان خواهیم داد که معلولیت بینایی به طور یکسان دختران و پسران را تحت تأثیر قرار نمی دهد و برخلاف عدم تفاوت در دانش آموزان عادی، هوش هیجانی دختران نابینا، کمتر از پسران است همچنین دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان نابینا از میزان جرأت ورزی بالاتری برخوردار بودند.  

اهمیت و ضرورت تحقیق:

با توجه به اهمیت هوش هیجانی در سازگاری فردی و اجتماعی، به نظر می‌رسد افرادی که دچار نارسایی بینایی می‌باشند، ‌مشکلاتی در ارتباط با سازگاری فردی و اجتماعی داشته باشند. چنین مشکلاتی ممکن است بر هوش هیجانی و مؤلفه‌های آن در افراد نابینا مؤثر باشند و موجب تفاوت هوش هیجانی در افراد نابینا و بینا گردند. به طور کلی مسأله ای اساسی پژوهش حاضر این است که آیا افراد نابینا و عادی از نظر هوش هیجانی و جرأت ورزی متفاوت هستند ؟ و آیا بین هوش هیجانی و جرأت ورزی رابطه وجود دارد ؟

 

اهداف نظری و عملی تحقیق:

مفهوم هوش هیجانی، توانمندی تاکتیکی در عملکرد فردی است ( بار ان، 2000 ). هوش هیجانی تأثیر بسیار زیادی بر شادی و رضایت افراد دارد.

کسانی که هوش هیجانی خود را به کار می‌گیرند و با محیط اطراف خود سازگاری بیشتری دارند، اعتماد به نفس بالایی نشان می‌دهند و از توانایی خود آگاهند. رابطه مستقیم بین هوش هیجانی و زندگی خوب و سالم نشان می‌دهد که توجه به هیجان ها، آگاه بودن و آگاه ماندن از آنها و استفاده از انها در راهنمایی کردن رفتار، اهمیت زیادی دارد ( برادبری[3]، گریوز[4] 2005 ).

کسانی که قادر نیستند از مهارت‌های هوش هیجانی خود استفاده کنند، به احتمال زیاد، برای مدیریت روحیه و خلق خود از روش‌های دیگری که کمتر اثر بخشی دارند، بهره می‌گیرند. احتمال دارد که آنها دو برابر بیشتر از دیگران مضطرب، افسرده یا معتاد شوند و حتی افکار خودکشی به سرشان بزند ( برادبری، گریوز 2005، ترجمه گنجی 1384 ).

چنین مشکلاتی ممکن است بر هوش هیجانی و مولفه‌های آن در افراد نابینا موثر باشند و موجب تفاوت هوش هیجانی در افراد نابینا و بینا گردد.

 

اهداف تحقیق :

هدف کلی :

مقایسه هوش هیجانی و جرأت ورزی در دانش آموزان دختر و پسر نابینا و عادی

اهداف فرعی :

  1. بین افراد نابینا و عادی از نظر هوش هیجانی و جرأت ورز ی در مدرسه تفاوت وجود دارد.
  2. بین افراد نابینا و عادی از نظر هوش هیجانی و جرأت ورز ی و عامل جنسیت تفاوت وجود دارد.
  3. بین افراد نابینا و عادی از نظر هوش هیجانی و جرأت ورز ی عامل معلولیت بینایی تفاوت وجود دارد.
  4. بین افراد نابینا و عادی از نظر هوش هیجانی و جرأت ورز ی تعامل جنسیت و معلولیت تفاوت وجود دارد.

 

و......

 

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق رشته روانشناسی با عنوان مقایسه هوش هیجانی و جرات ورزی در دانش آموزان دختر - word

پایان نامه رشته روانشناسی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی - word

اختصاصی از فی گوو پایان نامه رشته روانشناسی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی - word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته روانشناسی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی - word


پایان نامه رشته روانشناسی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی - word

عنوان :

بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی

 

 

با فرمت قابل ویرایش word

 

تعداد صفحات:  115 صفحه

 

چکیده :

مقدمه : امروزه در نظر گرفتن مفاهیم نظری و کاربردی مطالعات مرتبط با رابطه هیجان و شناخت و نیز یافته های پژوهشی حوزه هوش هیجانی، همچنین رضامندی زناشویی و رابطه ساختاری بین این دو مفهوم ، دست مایه و مبنایی برای طرح ریزی راه بردها و برنامه های پیش گیری از ناسازگاری زناشویی است .

هدف : پژوهش حاضر «بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی را مورد توجه قرار داده است . دراین پژوهش از طرح تحقیق همبستگی استفاده شد. نمونه ها با روش  خوشه ای تصادفی، انتخاب و با توجه به هدف و فرضیات مطرح شده مورد آزمون قرار گرفتند . ابزارهای مورد استفاده عبارتند از : پرسشنامه هوش هیجانی «بار-ان» و مقیاس رضامندی زناشویی «انریچ». دراین پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و F استفاده شد.

یافته ها : یافته ها نشان می‌دهد که همبستگی معنی داری (05/0P< ، 01/0P<) بین «هوش هیجانی» و « رضایت مندی زناشویی » وجود دارد و بیشترین همبستگی به ترتیب بین مؤلفه های کنترل تکانش و فعالیت های اوقات فراغت ، کنترل تکانش و رضایت زناشویی ، خودشکوفایی و خانواده و دوستان ، استقلال و خانواده و دوستان، خودشکوفایی و مسائل شخصیتی، استقلال و مسائل شخصیتی ، خوشبختی و خانواده و دوستان ، استقلال و مدیریت مالی می باشد.

بحث و نتیجه گیری : پژوهش نشان می‌دهد که هوش هیجانی سازه ای بنیادین و اثرگذار بر روند بهبود و تقویت روابط زناشویی رضامندانه است و آموزش روشهای اکتسابی هوش هیجانی می تواند سبب بهبود کیفیت روابط زناشویی و پیشگیری از اختلافات خانوادگی گردد.

واژه های کلیدی : هوش هیجانی، رضامندی زناشویی.

 

 

مقدمه :

ریشه های هوش هیجانی در مفهوم هوش اجتماعی است که ابتدا توسط ثرندایک[1] در 1920 تعریف شد. ثرندایک هوش هیجانی را به عنوان « توانایی همدلی و عمل به شیوة خردمندانه در روابط انسانی» تعریف کرد. سایر روانشناسان آن زمان دیدگاه            بدبینانه ای از هوش اجتماعی ارایه کردند، و آن را در قالب اصطلاحات مرتبط با مهارتهای سلطه جویی بر سایر افراد به کار بردند. هیچ چشم اندازی در زمینه هوش اجتماعی، نظریه پردازان را متقاعد نکرد و نظریه ثراندایک تا دهه های بعد بلا استفاده باقی ماند. (1)

ظهور پژوهش در زمینه هوش هیجانی ریشه در دیدگاه وکسلر در باره « جنبه‌های غیر عقلانی هوش عمومی » دارد که در سال 1940 بیان گردید.

در همین راستا، لیپر [2] در سال 1948 اظهار کرد که « تفکر هیجانی » بخشی از تفکر منطقی و هوش به طور کلی است و سهمی‌در آنها دارد. در سالهای میانه دهه 1980 پژوهش های استرنبرگ در مورد همبسته های موفقیت او را به بازگشت به نتیجه گیریهای ثراندایک رهنمون ساخت. این که هوش اجتماعی از ظرفیت عقلی جدا است و آن یک مؤلفه اساسی از چیزی است که مردم را قادر می‌سازد تا در زندگی واقعی به خوبی عمل نمایند.

این فرضیه های اولیه پس از قریب به نیم قرن بعد در اندیشه‌های هواردگاردنر[3]                  ( 1983 ) متبلور شد. وی هوش اجتماعی را به عنوان یکی از 6 قلمرو هوشی در تئوری هوش چندگانه اش مطرح کرد. به نظر گاردنر یک خانواده 6 هوشی وجود دارد که عبارتند از : هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی – ریاضی، فضایی، بدنی – جنبشی و شخصی . منظور وی از هوش شخصی میزان دسترسی فرد به احساساتش و توجه به دیگران و تمایز گذاردن بین آنهاست.

هوش شخصی از 2 مؤلفة ( هوش بین فردی و درون فردی ) تشکیل شده که هوش هیجانی مد نظر ماست. (1)

روانشناسان دیگری نیز دیدگاه متعارف هوش را مورد مناقشه قرار دادند. مایروسالووی اولین کسانی هستند که در سال 1990 مدل جامع هوش هیجانی را معرفی و پژوهش های خود را بر جنبه « هیجانی » هوش معطوف نمودند. آنها رویکرد گاردنر را بسط داده و نظریه هوش هیجانی خود را بر پایه نظریات گاردنر در باره استعدادهای فردی بنا کردند، و بر این فرض بودند که افراد در توانایی درک و شناسایی هیجان های خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند.

یافته های مایر و سالووی همراه با بخش اعظم نظریه آنها در زمینه هوش هیجانی، دستمایه تألیف کتاب معروف « هوش هیجانی » توسط دانیل گلمن در سال 1995 گردید. این کتاب همراه با کتاب دیگر گلمن به نام « کار با هوش هیجانی »، سهم بسزایی در عمومیت یافتن این حوزه جدید داشت.

گلمن، در نوشته هایش بر این موضوع اشاره داشت که احتمالاٌ هوش هیجانی بهترین پیش بینی کننده موفقیت در زندگی است و در واقع برای همگان قابل دسترسی بوده، و مفهومی مشابه « منش » دارد. او بر نحوه تغییر هوش هیجانی در طول زندگی، راههایی که از طریق آن، مهارت های هیجانی موجب افزایش توانایی فرد برای عملکرد بهتر و موفقیت در زندگی می‌شود، و هزینه‌های صرف شده برای آنچه که او « سواد آموزی هیجانی » نامید، تأکید ورزید.(2)

نهایتاٌ دیدگاه چند عاملی بار – ان[4] در زمینه مطالعه هوش هیجانی، افق تازه ای در پژوهش های مربوط به این حوزه پیش روی محققان گشود.

نتایج پژوهش های بار – ان که ریشه در فعالیت های او به عنوان روانشناس بالینی داشت در سال 1977 آغاز و در سال 1980 با تهیه پرسشنامه بهره هیجانی بار – ان                ( EQ-I ) معرفی گردید. تجارب بالینی او بر نیازبه پاسخ به این سئوال تأکید داشت که چرا برخی مردم از سلامت روانشناختی بهتری نسبت به دیگران بر خوردارند ؟ این سئوال سپس به این پرسش که چرا برخی افراد در کسب موفقیت در زندگی از دیگران توانمند ترند ؟ تغییر یافت. این سئوالات به مرور به عواملی (مهارت های هیجانی) برای تعیین موفقیت عمومی و موفقیت در حفظ سلامت هیجانی مثبت منجر گردید. متعاقب این بررسی آشکار شد که تعیین کننده کلیدی و عامل پیش بینی موفقیت، هوش شناختی به تنهایی نیست – بسیاری از افراد با هوش مرتکب اشتباهات و لغزش هایی در زندگی می‌شوند، در حالی که افراد زیادی با هوش شناختی پایین در زندگی موفق و کامیاب هستند. (2)

در پرتو این یافته. بار – ان پیشنهاد می‌کند که با سنجش و ارزیابی هوش هیجانی              می توان میزان موفقیت های فرد را در زندگی فردی و اجتماعی پیش بینی کرد .

نتایج تحقیقات نشان می‌دهند در ازدواج هایی که در آنها زوجین با یکدیگر در تعارض و تضاد باشند برانگیختگی های عاطفی زیادتری دیده می‌شود. به عبارت دیگر، بیشتر تعارض ها و اختلافات بین زوجین به دلیل برانگیختگی های عاطفی [5] صورت می‌گیرد، کما این که ارزیابی های فیزیولوژیکی ( مثل ضربان قلب، افزایش رسانایی پوست و فعالیت های ماهیچه ای ) این موضوع را نشان می‌دهد. هم چنین مطالعات نشان می‌دهد که افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاٌ بعضی از زوج ها، آشکارا نسبت به علائم عاطفی همسرشان بی توجه هستند و آنان را نادیده می‌گیرند یا آمادگی سوء تعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. مثلاٌ حالت غمناکی یا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانیت و خشم تفسیر می‌نمایند. علاوه بر این ها ،‌انسان ها دارای تفاوت های قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود می‌باشند. مثلاٌ برخی از زوج ها عادت دارند پیام های عاطفی مبهم و گیج کننده ای به طرف مقابل خود بدهند ( هم زمان هم می خندند و هم اخم می‌کنند ). پژوهشگران دریافته اند که ارتباط با ثبات و معناداری بین تفاوت های فردی در توانایی ابراز دقیق و صحیح عواطف و تشخیص آنها با شادی های زندگی در روابط زناشویی مطلوب وجود دارد. برای مثال نولر [6] و همکارانش نشان داده اند که زوج های خرسند در مقایسه با زوج هایی که رابطه زناشویی و عاطفی خوبی با هم ندارند، احساس هم دلی بیشتری نسبت به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند.

البته در این موارد جداسازی علت و معلول و تشخیص این که کدام عامل علت است و کدام معلول، امری بسیار دشوار است، زیرا امکان دارد مشکلات و اختلافات زناشویی موجب کاهش حالت عاطفی[7] در زوجین شود و از طرف دیگر عدم حساسیت عاطفی هم سبب کاهش احساس خوشبختی در زندگی زناشویی و احساس رضایت همسران از یکدیگر شود. (3)

در این تحقیق سعی شد ارتباط بین هوش هیجانی و رضایتمندی زناشویی در زوجین بررسی شود و ارتباط این دو عامل به همراه عواملی مثل سطح سواد و مدت ازدواج ارزیابی گردد.

 

و.....

 


 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته روانشناسی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی - word