مناسب برای دانش آموزان و دبیران و اولیا
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
دانلود پاورپوینت علل متأخر رکود فرهنگوتمدن اسلامی از سده دهم هجری - 47 اسلاید
مناسب برای دانش آموزان و دبیران و اولیا
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:263
فهرست مطالب
مسئولان برنامهریزی کشور با ارزیابی برنامههای توسعه پس از انقلاب (برنامههای اول و دوم توسعه) به این جمعبندی رسیدند که توسعه در ایران باید به صورت همه جانبه دنبال شود و تأکید خاص بر یک جنبه از توسعه و غفلت از جنبههای دیگر، موجب عدم توفیق برنامه میشود. حتی در جنبه خاص مورد نظر، دغدغههای آنان در تدوین برنامه سوم شامل «جوانی جمعیت و مشارکت خواهی آنان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به دلیل توسعه سطوح آموزشی، رشد شهرنشینی، گسترش ارتباطات، افزایش نرخ بیکاری و عقب ماندگی علمی و فنی کشور در عرصههای بینالمللی» بوده است.
یکی از موضوعات مهم که در برنامه سوم توسعه بدان پرداخته شده، چگونگی رسیدن به «جامعه اطلاعاتی» است؛ زیرا این موضوع از شاخصهای اصلی رشد و توسعه، تثبیت جایگاه جهانی و رهایی کشور از اقتصادی نفتی به شمار رفته و مزیتهای نسبی کشور در بخشهای نرمافزاری و سختافزاری میتواند روند پیشرفت به سمت جامعه اطلاعاتی را سرعت بخشد.
با این همه، روی دیگر سکه برنامههای توسعه نشان میدهد چالشهای موجود، بر سر راه جامعه اطلاعاتی، موجب بروز تناقضهای جدی در نظام برنامهریزی کشور شده است.
عمدهترین چالشهای فراروی کشور، در زمینه جامعه اطلاعاتی، چنین برشمرده میشود:
- ضعف نظام اداری و بورو کراتیک کشور به لحاظ نرمافزاری و سخت افزاری؛
- فقدان زیر ساختهای مناسب علمی، فنی و فنآورانه؛
- کمبود نیروی انسانی متخصص و ورزیده؛
- وجود نظرگاههای متناقض در بخشهای گوناگون برنامه، به ویژه در بخشهای فرهنگ و فنآوریهای ارتباطی؛
- برتری و تسلط دیدگاههای منفی نسبت به فنآوریهای نوین ارتباطی، مانند اینترنت، ماهواره و ... در برنامه سوم.
نویسندة این مقاله میکوشد، ابعاد گوناگون برنامه سوم توسعه را در خصوص چگونگی شکلگیری جامعه اطلاعاتی در ایران، چشماندازهای وضعیت فنآوریهای نوین ارتباطی، سیاستها یاتخاذ شده و موانع و چالشهای موجود، مورد بررسی قرار دهد و برای تدارک برنامة چهارم توسعه، چشماندازهای روشنتری را مطرح کند.
انقلاب اطلاعاتی و توسعة سیاسی
دکتر حسین حسینی
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)
انقلاب اطلاعاتی با ترکیب رایانة شخصی و شبکة جهانی، چهرة جدیدی از حیات را شکل داده است. (با عناوینی همچون واقعیت مجازی و فضای سایبری) که ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر را تحت تأثیر قرار میدهد. در این میان تأثیر انقلاب یاد شده بر زندگی سیاسی، از اهمیت ویژه و جنبههای متنوعی برخوردار است که در این مقاله، تأثیر بر جنبة خاصی از زندگی سیاسی، یعنی توسعة سیاسی بررسی میشود.
توسعة سیاسی، مفهومی چند مؤلفهای، پیچیده و با تفاسیر مختلف است. با احتراز از وارد شدن در پیچیدگیهای این مفهوم، ما آن را مساوی با توسعة مشارکت سیاسی فرض میگیریم. از این نظر، توسعة سیاسی فرایندی است که در آن، شهروندان یک جامعه با سیاست درگیر میشوند و این درگیری، از درگیری ذهنی و نگرشی(به عنوان حداقل سطح درگیری سیاسی) شروع شده و تا نخبهگزینی تصدی مناصب سیاسی(به عنوان حداکثر سطح درگیری سیاسی) ادامه مییابد.
با توجه به دو نکتة مقدماتی، سئوال اصلی مقاله این است: انقلاب اطلاعاتی بر چه سطوحی از روند توسعة مشارکت سیاسی مؤثر است و آیا این تأثیر، ایجابی و تقویتی است یا تضعیفی و تخریبی؟
هر چند این سئوال دغدغةاغلب کشورهای دستخوش جریان انقلاب اطلاعاتی، از کشورهای پیشرفته گرفته تا کشورهای جهان سومی، است اما برای کشورهایی همچون ایران که توسعة سیاسی، بخش مهمی از دل مشغولیهای ملی آنها محسوب میشود، اهمیت به مراتب بیشتری دارد. آنها با فقدان سابقة نهادهای مدنی و تجربة رفتارهای سیاسی مردمسالارانه و مشارکتجویانه، با دغدغهها و سئوالاتی از این قبیل روبهرو هستند: چگونه میتوان انگیزة مشارکت سیاسی را در مردم افزایش داد؟ چگونه میتوان ابعاد کیفی و کمی مشارکت را تقویت کرد؟ چگونه علقههای ملی را جایگزین وفاداریهای قومی و ناحیهای ساخت؟ چگونه میتوان علقههای ملی را جایگزین وفاداریهای قومی و ناحیهایا سخت؟ چگونه میتوان شهروندان را به آگاهی یافتن از روندها و تحولات سیاسی ترغیب کرد؟ چگونه میتوان شور و شوق رقابت سیاسی با نشاط و در عین حال سالم را در میان تودهها و نخبگان نقویت کرد؟ و...
انقلاب اطلاعاتی، به ویژه در قالب شبکة جهانی اطلاعرسانی(اینترنت) و لوحها یفشرده با کارکردهای سیاسی ذیل، تا حدی به دغدغههای فوق پاسخ میدهند:
البته نقدهایی نیز ادعاهای مطرح شده، وارد شده است که در مقاله به آنها میپردازیم. از جمله اینکه فضای سیاسی مجازی، فاقد هویت فیزیکی و بنابراین فاقد محدودیتهای دنیای واقعی سیاست است و بدون آنها، جامعة دموکراسی اینترنتی معنایی ندارد؛ و یا اینکه اینترنت باعث آزادی بیش از حد میشود و این نوبة خود، باعث شده تا، محلی برای مباحثة عقلانی نباشد، بلکه مکانی برای تخلیه هیجانهای سیاسی و گفتگوهای غیر عقلانی باشد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه12
دکتر مصدق
دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.
میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال 1271 شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم ... "
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه تعیین
تعداد صفحات :185
بررسی و ارزیابی پیشبینیهای برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی
در حرکت به سوی جامعه اطلاعاتی
سعادت آقاجانی
دانشجویی کارشناسی ارشد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
مسئولان برنامهریزی کشور با ارزیابی برنامههای توسعه پس از انقلاب (برنامههای اول و دوم توسعه) به این جمعبندی رسیدند که توسعه در ایران باید به صورت همه جانبه دنبال شود و تأکید خاص بر یک جنبه از توسعه و غفلت از جنبههای دیگر، موجب عدم توفیق برنامه میشود. حتی در جنبه خاص مورد نظر، دغدغههای آنان در تدوین برنامه سوم شامل «جوانی جمعیت و مشارکت خواهی آنان در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به دلیل توسعه سطوح آموزشی، رشد شهرنشینی، گسترش ارتباطات، افزایش نرخ بیکاری و عقب ماندگی علمی و فنی کشور در عرصههای بینالمللی» بوده است.
یکی از موضوعات مهم که در برنامه سوم توسعه بدان پرداخته شده، چگونگی رسیدن به «جامعه اطلاعاتی» است؛ زیرا این موضوع از شاخصهای اصلی رشد و توسعه، تثبیت جایگاه جهانی و رهایی کشور از اقتصادی نفتی به شمار رفته و مزیتهای نسبی کشور در بخشهای نرمافزاری و سختافزاری میتواند روند پیشرفت به سمت جامعه اطلاعاتی را سرعت بخشد.
با این همه، روی دیگر سکه برنامههای توسعه نشان میدهد چالشهای موجود، بر سر راه جامعه اطلاعاتی، موجب بروز تناقضهای جدی در نظام برنامهریزی کشور شده است.
عمدهترین چالشهای فراروی کشور، در زمینه جامعه اطلاعاتی، چنین برشمرده میشود:
- ضعف نظام اداری و بورو کراتیک کشور به لحاظ نرمافزاری و سخت افزاری؛
- فقدان زیر ساختهای مناسب علمی، فنی و فنآورانه؛
- کمبود نیروی انسانی متخصص و ورزیده؛
- وجود نظرگاههای متناقض در بخشهای گوناگون برنامه، به ویژه در بخشهای فرهنگ و فنآوریهای ارتباطی؛
- برتری و تسلط دیدگاههای منفی نسبت به فنآوریهای نوین ارتباطی، مانند اینترنت، ماهواره و ... در برنامه سوم.
نویسندة این مقاله میکوشد، ابعاد گوناگون برنامه سوم توسعه را در خصوص چگونگی شکلگیری جامعه اطلاعاتی در ایران، چشماندازهای وضعیت فنآوریهای نوین ارتباطی، سیاستها یاتخاذ شده و موانع و چالشهای موجود، مورد بررسی قرار دهد و برای تدارک برنامة چهارم توسعه، چشماندازهای روشنتری را مطرح کند.
انقلاب اطلاعاتی و توسعة سیاسی
دکتر حسین حسینی
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)
انقلاب اطلاعاتی با ترکیب رایانة شخصی و شبکة جهانی، چهرة جدیدی از حیات را شکل داده است. (با عناوینی همچون واقعیت مجازی و فضای سایبری) که ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر را تحت تأثیر قرار میدهد. در این میان تأثیر انقلاب یاد شده بر زندگی سیاسی، از اهمیت ویژه و جنبههای متنوعی برخوردار است که در این مقاله، تأثیر بر جنبة خاصی از زندگی سیاسی، یعنی توسعة سیاسی بررسی میشود.
توسعة سیاسی، مفهومی چند مؤلفهای، پیچیده و با تفاسیر مختلف است. با احتراز از وارد شدن در پیچیدگیهای این مفهوم، ما آن را مساوی با توسعة مشارکت سیاسی فرض میگیریم. از این نظر، توسعة سیاسی فرایندی است که در آن، شهروندان یک جامعه با سیاست درگیر میشوند و این درگیری، از درگیری ذهنی و نگرشی(به عنوان حداقل سطح درگیری سیاسی) شروع شده و تا نخبهگزینی تصدی مناصب سیاسی(به عنوان حداکثر سطح درگیری سیاسی) ادامه مییابد.
با توجه به دو نکتة مقدماتی، سئوال اصلی مقاله این است: انقلاب اطلاعاتی بر چه سطوحی از روند توسعة مشارکت سیاسی مؤثر است و آیا این تأثیر، ایجابی و تقویتی است یا تضعیفی و تخریبی؟
هر چند این سئوال دغدغةاغلب کشورهای دستخوش جریان انقلاب اطلاعاتی، از کشورهای پیشرفته گرفته تا کشورهای جهان سومی، است اما برای کشورهایی همچون ایران که توسعة سیاسی، بخش مهمی از دل مشغولیهای ملی آنها محسوب میشود، اهمیت به مراتب بیشتری دارد. آنها با فقدان سابقة نهادهای مدنی و تجربة رفتارهای سیاسی مردمسالارانه و مشارکتجویانه، با دغدغهها و سئوالاتی از این قبیل روبهرو هستند: چگونه میتوان انگیزة مشارکت سیاسی را در مردم افزایش داد؟ چگونه میتوان ابعاد کیفی و کمی مشارکت را تقویت کرد؟ چگونه علقههای ملی را جایگزین وفاداریهای قومی و ناحیهای ساخت؟ چگونه میتوان علقههای ملی را جایگزین وفاداریهای قومی و ناحیهایا سخت؟ چگونه میتوان شهروندان را به آگاهی یافتن از روندها و تحولات سیاسی ترغیب کرد؟ چگونه میتوان شور و شوق رقابت سیاسی با نشاط و در عین حال سالم را در میان تودهها و نخبگان نقویت کرد؟ و...
انقلاب اطلاعاتی، به ویژه در قالب شبکة جهانی اطلاعرسانی(اینترنت) و لوحها یفشرده با کارکردهای سیاسی ذیل، تا حدی به دغدغههای فوق پاسخ میدهند:
البته نقدهایی نیز ادعاهای مطرح شده، وارد شده است که در مقاله به آنها میپردازیم. از جمله اینکه فضای سیاسی مجازی، فاقد هویت فیزیکی و بنابراین فاقد محدودیتهای دنیای واقعی سیاست است و بدون آنها، جامعة دموکراسی اینترنتی معنایی ندارد؛ و یا اینکه اینترنت باعث آزادی بیش از حد میشود و این نوبة خود، باعث شده تا، محلی برای مباحثة عقلانی نباشد، بلکه مکانی برای تخلیه هیجانهای سیاسی و گفتگوهای غیر عقلانی باشد.
در این مقاله تلاش میشود تا با نگاهی بیطرفانه به دو طرف (مخالف و موافق) موضوع، جمعبندی نهایی، با توجه به شرایط کشور ایران ارائه شود.
انقلاب دیجیتال: فرصتها و چالشهای آن برای ایران
دکتر شهیندخت خوارزمی
عضو هیأت علمی سازمان مدیریت صنعتی
انقلاب دیجیتالی شدن فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات آغاز شد و به دلیل قابلیتهای بسیار بالا، به ویژه از نظر سرعت، کیفیت و کارایی خارقالعاده، خیلی زود فراگیر شد و باعث پیدایش روند پرشتاب دیجیتالی کردن محیط زندگی انسان گردید و اکنون به مهمترین عامل توسعة کلیدی مفهوم در نظریههای اقتصادی نوین و توسعه پایدار تبدیل شده است. این تحول به دلیل آثار گسترده و عمیقی که بر ابعاد فردی و اجتماعی جامعه بشری دارد، به دگرگونیهای گسستآفرینی منجر شده که ضمن ایجاد فرصتهای بسیار، دغدغههای ویژة خود را نیز به همراه آورده است.
در طول تاریخ بشر، به ویژه با پیدایش علم تجربی و آغاز دستکاریهای جدی انسان در محیط طبیعی، علم و فنآوری به دو اهرم تحول اجتماعی تبدیل شدند. از آن مهمتر جریانهای موازی و گاه متعامل پیشرفتهای علمی و فنی از نیمه دوم قدن بیستم به این سو، همواره عامل شکلگیری و نیروبخش تحولات اجتماعی بودهاند اما آنچه، به ویژه در یکی دو دهة اخیر، چشمگیر است همگرایی و ترکیب روندهای تحول علمی- فنی، به خصوص در چند حوزة اطلاعات، ارتباطات وراثت، زیر فنآوری و علوم مواد است که به توان دستکاری انسان در اطلاعات موج، ژن، ماده و انرژی، ابعاد تازهای بخشیده است و انقلاب دیجیتال با تأثیرگذاری گسترده و ژرف برهمة این حوزهها از یک سو، و فراهم آوردن امکانات حیرتانگیزی برای ترکیب قابلیتها و دستاوردهای این حوزههای علمی فنی، از سوی دیگر، بر این اندیشه دامن زده است که انسان با انقلاب دیجیتال وارد عصر تازهای از حیات خویش شده است؛ عصری که در آن بسیاری از مفاهیم و اندیشهها و قواعد در همة حوزهها، از جمله اقتصاد، سیاست و فرهنگ، باید از نو تعریف شوند.
با چنین فرضی است که گفتار حاضر و نوشتاری که برآن اساس تنظیم میشود، ارائه میگردد. در این گفتار، ضمن معرفی انقلاب دیجیتال و مهمترین روندهی تحولی که در اثر آن به راه افتاده است، سیمای عصر دیجیتال ترسیم می شود و سپس با پرداختن به مهمترین دغدغة این عصر _ یعنی شکاف دیجتال _ چالشها و فرصتها انقلاب دیجیتال برای جامعة ایران معرفی خواهد شد و بدین ترتیب، بحث ما حول پرسشهای زیر شکل میگیرد:
عصر ارتباطات و جهانی سازی؛ لزوم تغییر در انگارههای توسعه
سید نورالدین رضویزاده
پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات روستایی وزارت جهاد کشاورزی
نیمه دوم قرن بیستم، به مثابه «دورة گذرا» در تاریخ حیات بشری است که با طرح گفتمانهایی چون: مدرنیته، توسعه، جهانی شدن، پایان تاریخ، برخورد تمدنها و عصر ارتباطات، از دورههای شاخص در تاریخ تمدن بشری محسوب میشود.«انقلاب ارتباطات» حتی بیش از «انقلاب صنعتی» تار و پود جامعه معاصر را دگرگون نموده و جهان را دچار شرایطی از تغییر ساخته که سرعت و عمق آن بیسابقه بوده است.
در دورة قبل، مجموع رنسانس، روشنگری و انقلاب علمی و تجاری که در اروپا به وقوع پیوست، توانست جوامعه دموکراتیک و توسعه یافتهای پدید آورد که با قرار دادن فرد در کانون مسئولیت اجتماعی، نگرش قبلی را متحول کرد. همزمان با این روند، دگرگونی مشابهای در ارتباطات رخ داد و صنعت چاپ، الگوی ارتباطات پیشین را متحول ساخت. در دورة کنونی رسانهها یارتباطی با افزایش سرعت ارتباطات و روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، به نوعی زمان و مکان را فشرده و متراکم نموده و به کوچک شدن مکان، وابستگی واحدها در همة عرصههای سیاسی، اقتصادی وادغام و یکپارچهسازی فرهنگی کمک نمودهاند. دورة جدید، پیشرفت و گسترش رسانههای ارتباطی و وابستگی همة امور به ارتباطات و اطلاعات،«عصر ارتباطات» نام گرفته است.
این وضعیت در ارتباط با کارکرد و نیاز نظام سرمایهداری شکل گرفته است و به کلی با آنچه در عصر تمدن صنعتی ظهور یافته بود، تفاوت دارد. سرمایهداری عصر فراصنعتی، متکی به «ارتباطات و اطلاعات» بوده و از نوعی پویایی درونی برخوردار است که حد و مرزی بر نمیتابد و مدام به سمت مرزشکنی و گذر از چارچوبهای موجود پیش میرود. در این شرایط، سرمایه با سرعت و حجم زیاد، از نقطهای به نقطه دیگر منتقل میشود و نظارتهای محلی را کماثر و گاهی بیاثر میسازد.
بنابراین، شاهد شکلگیری یک «اقتصاد واحد جهانی» هستیم که در مقام یک واحد به هم وابسته، انواع اقدامهای اقتصادی را در مقیاس جهانی و در یک زمان به مورد اجرا در میآورد. اقتصادهای ملی، منطقهای و محلی نیز متکی به پویایی و ساز و کار این اقتصاد واحد جهانی هستند اما همة بخشهای جهان و کشورها در این اقتصاد مشارکت ندارند. خصلت این اقتصاد جهانی چنان است که بخشها و کشورها و افراد قوی و غنی را به یکدیگر متصل میسازد و سایرین را از چرخة فعال تولید، تجارت و سودآوری، به حاشیهنشینی وا میدارد.
این اقتصاد جهانی را میتوان «اقتصاد اطلاعاتی» قلمداد نمود؛ زیرا به شدت به اطلاعات و فنآوری ارتباطی متکی و وابسته است و قدرت خود را برای به حاشیه نشاندن دیگران، از تسلط بر ابزار و رسانههای ارتباطی و اطلاعاتی کسب نموده است.
این شرایط سبب میشود تا تصمیمات اساسی سیاسی و اقتصادی در سطوح جهانی اتخاذ شود؛ تصمیاتی که بیرون از حوزة اختیار و ارادة دولتهای ملی فاقد توانمندی (ارتباطی، سیاسی و اقتصادی) گرفته میشوند و این دولتها هیچ تأثیری بر آن ندارند اما در مقابل، آن تصمیمها به شدت شرایط سیاسی و اقتصادی و حتی فرهنگی این کشورها را متأثر میسازند. بنابراین، برای کشورهای در حاشیه نشستة عصر ارتباطات، اتخاذ برنامهها و تصمیمهای اساسی برای توسعه درونزا و محلی، مانند شرایط عصر صنعتی یا دورة قبل، امکانپذیر نیست، چرا که روند جهانیسازی و یکپارچه شدن شبکة تعاملات اجماعی در سطح جهانی امکان اتخاذ هرگونه خطمشی یا تصمیمگیری مستقل را در عرصههای سیاسی اقتصادی از این کشورها سلب میکند.
جامعه اطلاعاتی و زمینههای کاربرد فنآوری اطلاعات در توسعة کشاورزی و توسعة روستایی ایران
دکتر محمد حسین عمادی
معاون وزیر جهاد کشاورزی د رترویج و نظام بهرهبرداری
پیچیدگی عوامل انسانی و غیر منتظره بودن عوامل محیطی تأثیرگذار بر فعالیتهای کشاورزی، از یک سو و حساسیت راهبردی امنیت غذایی و مقابله با فقر از سوی دیگر، "توسعة کشاورزی" را باچالشهای عمیق و گستردهای در این زمینه، چارچوب معادلات بازار را دگروگونی ساخته است و تمامی اجزای "صنعت کشاورزی" را نیز دستخوش تحولات اساسی و ساختاری خواهد کرد. تأثیر عوامل زیست محیطی و تغییرات آب و هوایی نیز تحولات اساسی را در کشاورزی ایجاد کرده و در آینده نزدیک یقیناً بیشترین تأثیر مخرب خود را بر فعالیتهای کشاورزی خواهد گذاشت. با عنایت به این دو مؤلفه، در دهه آینده، سیاستگذاران و پژوهشگران عرصه کشاورزی به رغم عدم آمادگی، با چالشهای فزاینده و غیر قابل پیشبینی مواجه خواهند بود.
افزایش توان و آمادگی سیاستگذاران، پژوهشگران ودستاندرکاران بخش کشاورزی، برای درک پیچیدگیهای فراینده و ارائه راه حلهای راهبردی، نیازمند شناختی"عالمانه" و "به هنگام" از رویدادهای جهانی و دیدگاهای نظری دیگر صاحبنظران است. همچنان که سرعت چشمگیر روند جهانی شدن در عرصة بازار یک چالش جدی برای بهرهبرداران بخش کشاورزی است. جهانی شدن در عرصة اطلاعات و اطلاعرسانی نیز یک فرصت طلایی برای پژوهشگران و سیاستگذاران به منظور کسب آمادگی و پاسخگویی به چالشهای مذکور فراهم نموده است.
اطلاعات در عرصه کشاورزی و توسعه روستایی، نه تنها به عنوان یکی از اصلیترین نهادهها وسرمایهها تلقی میگردد بلکه کاراترین"عامل ارتقای راندمان" و اثر بخشی دیگر منابع تولید و توسعه به شمار میآید. فنآوری اطلاعات، به عنوان بسترساز اطلاعرسانی، شاید بزرگترین فرصت برای پژوهشگران و سیاستگذاران بخش کشاورزی محسوب شود. بهرهبرداری از این "فرصت" که نیازمند ابزار و دانش و مهارت است، در شرایط کنونی کشور ما یکی از اساسیترین ضرورتها است.
هدف اصلی این مقاله، بررسی و ارزیابی تواناییها و آمادگیهای ایران در حرکت به سوی جامعه اطلاعاتی در بخش کشاورزی و توسعه روستایی است. در این مقاله طرح استقرار شبکه نظام دانش و اطلاعات کشاورزی موسوم به نداک که به منظور بهرهگیری از فنآوری اطلاعات (سختافزاری و نرمافزاری) در فرایند توسعه کشاورزی و روستایی از سوی نویسنده ارائه گردیده و در حال اجرا است، عرضه خواهد شد.
دیدگاههای علمی درباره جهانیسازی اقتصادی،انقلاب ارتباطات و تأثیر متقابل آنها
دکتر علی اصغر کیاء_ دکتر رحمان سعیدی
اعضای هیأت علمی گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
جهانی شدن امروزه یکی از مهمترین مباحث موجود در حوزة علوم انسانی ومخصوصاً علم سیاست به شمار میرود که اندک اندک به گفتمانی برای تجزیه و تحلیل مسائل مختلف زندگی انسان تبدیل میشود و تمامی امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مربوط به کشورهای جهان نیز بر اساس همین گفتمان بررسی و تحلیل میشوند.
در عین حال، پیشرفت خیره کنندة فنآوریهای جدید ارتباطی که سبب محو عامل محدودیت زمان و مکان در مراودات انسانی و ارتباطات در سراسر کره خاکی شده است، مسئله انقلاب ارتباطات را به عنوان یک پدیدة سرنوشتساز در زندگی انسانها مطرح می کند.
در این مقاله، نخست به بررسی دیدگاههای مختلف علمی در زمینة جهانیسازی با تأکید بر جهانیسازی اقتصادی میپردازیم، سپس به تشریح انقلاب ارتباطات و پدیدههای شگفتآوری چون رسانههای متعامل به عنوان فنآوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات خواهیم پرداخت، آنگاه به تجزیه و تحلیل تعامل این دو پدیده، یعنی جهانی شدن و انقلاب اطلاعات میپردازیم، و در پایان با توجه به امر اطلاعرسانی و نقش تعیین کنندة ارتباطات و فنآوریهای نوین ارتباطی در سرنوشت جامعة انسانی و از جمله مردم کشورمان، پیشنهادهایی در زمینة نقش و جایگاه فرهیختگان، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در مسئلة حایز اهمیت اطلاعرسانی واثرهای مثبت آن ارائه شده است.
دانلود مقاله انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 102
چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
در همین اوان کتبی مانند دینکرت، بندهشن، شایست نشایست،ارداویرافنامنه، گجستک ابالش، یوشت فریان، اندرز بزرگمهر بختکان، مادیگان شترنگ، شکند گمانیک و یچار و امثال آنها بزبان پهلوی نگاشته شد که بسیاری مطالب مربوط بایران پیش از اسلام و آیین و روایات مزدیسنا و داستانهای ملی در آنها محفوظ مانده است. مؤلفان این کتب غالباً از روحانیون زرتشتی بوده و باین سبب از تاریخ و روایات ملی و دینی ایران قدیم اطلاعات کافی داشتهاند. از این گذشته در تمام دیوانهای حکام عرب در عراق و ایران و ماوراءالنهر تا مدتی از خط و لهجه پهلوی استفاده میشده است.
با همه این احوال پیداست که غلبه عرب و رواج زبان دینی و سیاسی عربی بتدریج از رواج و انتشار لهجه پهلوی میکاست تا آنجا که پس از چند قرن فراموش شد و جای خود را بلهجات دیگر ایرانی داد.
خط پهلوی هم بر اثر صعوبت بسیار و نقص فراوان خود بسرعت فراموش گردید و بجای آن خط عربی معمول شد که با همه نقصهایی که برای فارسی زبانان داشت و با همه نارسایی بمراتب از خط پهلوی آسانتر است.
بهمان نسبت که لهجه پهلوی رسمیت و رواج خود را از دست میداد زبان عربی در مراکز سیاسی و دینی نفوذ مییافت و برخی از ایرانیان در فراگرفتن و تدوین قواعد آن کوشش میکردند اما هیچگاه زبان عربی مانند یک زبان عمومی در ایران رائج نبود و بهیچ روی بر لهجات عمومی و ادب ایرانی شکستی وارد نیاورد و عبارت دیگر از میان همه ملل مطیع عرب تنها ملتی که زبان خود را نگاه داشت و از استقلال ادبی محروم نماند ملت ایرانست.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> نفوذ لغات عربی در لهجات ایرانی
پیداست که این نفوذ سیاسی و دینی و همچنین مهاجرت برخی از قبایل عرب بداخله ایران و آمیزش با ایرانیان و عواملی از این قبیل باعث شد که لغاتی از زبان عربی در لهجات ایرانی نفوذ کند. این نفوذ تا چند قرن اول هجری بکندی صورت میگرفت و بیشتر ببرخی از اصطلاحات دینی (مانند: زکوة، حج، قصاص...) واداری(مانند: حاکم، عامل، امیر، قاضی، خراج...) و دستهیی از لغات ساده که گشایشی در زبان ایجاد میکرد یا بر مترادفات میافزود(مانند: غم، راحت، بل، اول، آخر...) منحصر بود و حتی ایرانیان پارهای از اصطلاحات دینی و اداری عربی را ترجمه کردند مثلاً بجای «صلوة» معادل پارسی آن «نماز» و بجای «صوم» روزه بکار بردند.
در این میان بسیاری اصطلاحات اداری(دیوان، دفتر، وزیر...) و علمی(فرجار، هندسه، استوانه، جوارشنات، زیج، کدخداه...) و لغات عادی لهجات ایرانی بسرعت در زبان عربی نفوذ کرد و تقریباً بهمان نسبت که لغات عربی در لهجات ایرانی وارد شد از کلمات ایرانی هم در زبان تازیان راه یافت.
باید بیاد داشت که نفوذ زبان عربی بعد از قرن چهارم هجری و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در لهجات ایرانی سرعت و شدت بیشتری یافت.
نخستین علت این امر اشتداد نفوذ دین اسلام است که هر چه از عمر آن در ایران بیشتر گذشت نفوذ آن بیشتر شد و بهمان نسبت که جریانهای دینی در این کشور فزونی یافت بر درجه محبوبیت متعلقات آن که زبان عربی نیز یکی از آنهاست، افزوده شد.
دومین سبب نفوذ زبان عربی در لهجات عربی در لهجات ایرانی خاصه لهجه دری، تفنن و اظهار علم و ادب بسیاری از نویسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد.
جنبه علمی زبان تازی نیز که در قرن دوم و سوم قوت یافت از علل نفوذ آن در زبان فارسی باید شمرده شد.
این نفوذ از حیث قواعد دستوری بهیچروی(بجز در بعض موارد معدود بی اهمیت) در زبان فارسی صورت نگرفته و تنها از طریق مفردات بوده است و حتی در مفردات لغات عربی هم که در زبان ما راه جست براههای گوناگون از قبیل تلفظ و معنی آنها دخالتهای صریح شد تا آنجا که مثلاً بعضی از افعال معنی و وصفی گرفت (مانند:لاابالی= بیباک. لایعقل= بیعقل، لایشعر= بیشعور، نافهم...) و برخی از جمعها بمعنی مفرد معمول شده و علامت جمع فارسی را بر آنها افزودند مانند: ملوکان، ابدالان، حوران، الحانها، منازلها، معانیها، عجایبها، موالیان، اواینها...
چنانکه در شواهد ذیل میبینیم:
ببوستان ملوکان هزار گشتم بیش گل شکفته برخسارکان تو ماند
(دقیقی)
وگر بهمت گویی دعای ابدالان نبود هرگز با پای همتش همبر
(عنصری)
گر چنین حور در بهشت آید همه حوران شوند غلمانش
(سعدی)
زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهای شیون
(منوچهری)
بیابان درنورد و کوه بگذار منازلها بکوب و راه بگسل
(منوچهری)
من معانیهای آنرا یاور دانش کنم گر کند طبع تو شاها خاطرم را یاوری
(ازرقی)
گذشته از این نزدیک تمام اسمها و صفتهای عربی را که بفارسی آوردند با علامتهای جمع فارسی بکار بردند(مانند: شاعران، حکیمان، زائران، امامان، عالمان. نکتها، نسخها، کتابها...)
بدین جهات باید گفت لغات عربی که در زبان فارسی آمده بتمام معنی تابع زبان فارسی شده و اصولاً تا اواخر قرن پنجم جمعهای عربی نیز بنحوی که امروز میان ما معمول است تقریباً مورد استعمالی نداشته است.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری --> آغاز ادب فارسی
اگر چه ادبیات پهلوی در برابر نفوذ و رسمیت زبان عربی اندک اندک راه ضعف و فراموشی میپیمود لیکن لهجات محلی دیگر ایران با آمیزش با زبان عربی آماده ایجاد ادبیات کامل و وسیعی میگردید و از آنجمله بود لهجه آذری، لهجه کردی، لهجه فارسی(معمول در فارس)، لهجات مرکزی ایران، لهجه طبری، لهجه گیلی و دیلمانی، لهجه سگزی، لهجه خراسانی، لهجه سغدی، لهجه خوارزمی و جز آن.
لهجه عمومی مشرق ایران و شعب آن از این میان ثروتمندترین لهجههای ایرانی بود و چون بازمانده لهجههای ادبی مهمی مانند پهلوی اشکانی (پهلوی شمالی)، سغدی قدیم، تخاری و خوارزمی قدیم بود بزودی و با کوچکترین رسمیت سیاسی میتوانست بهترین وسیله ایجاد ادبیات جدیدی در ایران گردد و این امر خوشبختانه بیاری یعقوب سر لیث صفار(254ـ265) مؤسس سلسله مشهور صفاری در اواسط قرن سوم هجری بشرحی که در تاریخ سیستان بتفصیل آمده است صورت گرفت و با ظهور شاعرانی مانند محمد بن وصیف سگزی دبیر یعقوب و بسام کورد(کرد) از خوارج سیستان که بصلح نزد یعقوب رفته بود و محمد بن مخلد سگزی از فاضلان عهد یعقوب نخستین اشعار عروضی پارسی سروده شد .