فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

اختصاصی از فی گوو مقاله نظریات نوین بر مبحث استراتژیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نظریات نوین بر مبحث استراتژیک


مقاله نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

دانلود مقاله نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

نوع فایل Word دانلود انواع تحقیق

تعداد صفحات : 41

فهرست محتوا

چکیده
معرفی
روند تحولات محیطی
تفکرات نوین استراتژیک
عزم استراتژیک
الگوی تفکر استراتژیک
استراتژی اثربخش
تغییرات در ”پارادایم‌ استراتژی و مدیریت“
ویژگی‌های هوشمندی استراتژیک
گام‌هایی برای بهبود هوشمندی استراتژیک
انواع هوشمندی استراتژیک
واسط بین منابع و کاربران هوشمندی استراتژیک
رویکردهای نوین استراتژی
سی.کی.پراهالاد و نظریه ای نوین بر نظریه استراتژیک
منابع:

 

چکیده
بیش از نیم قرن از عمر»برنامه ریزی استراتژیک« می گذرد. دراین دوران تحولات زیادی در محیط کسب و کار و قواعد رقابت ایجاد شده است. رویکرد »استراتژی« ،امروز نیز درصدر فهرست اولویتهای شرکتها و حتی کشورها قرار دارد. آنها از این رویکرد، مزیت رقابتی، جایگاه برتر و موفقیت را انتظار دارند. شرط اساسی تحقق این غایتها، درک صحیح استراتژی و انتخاب رویکرد متناسب با شرایط است.
دراین مقاله تحولات رویکرد استراتژی از بدو پیــدایش تــا به امروز موردبررسی قرار می گیرد. مقاله عمدتاً به سه روند مهم و مرتبط با یکدیگر (سیر تاریخی،تحولات محیطی و تکامل رویکردها) پرداخته و بر رویکردهای نوین عصر حاضر تاکید می کند. در این راستا نظریات سه متفکر متأخر حوزه استراتژی: هنری مینتزبرگ (H.MINTZBERG) ، گری هامل(G. HAMEL) و جین لیدکا (J.LIEDTKA) درخصوص استراتژی های خلاقانه، عزم استراتژیک، تفکر استراتژیک و همچنین رویکرد استراتژی اثربخش از نگارنده معرفی می شود. این نظریات مفاهیم جدیدی را در ذهن ایجاد می کند؛ مفاهیمی که لازمه اثربخشی استراتژی در محیط امروز است...


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

مقاله نظریات راجرز در ارتباط با شخصیت

اختصاصی از فی گوو مقاله نظریات راجرز در ارتباط با شخصیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نظریات راجرز در ارتباط با شخصیت


مقاله نظریات راجرز در ارتباط با شخصیت

لینک پرداخت و دانلود: 

فرمت فایل: word

تعداد صفحه:22

 

فهرست:

مقدمه

شخصیت چیست؟
وجوه اشتراک و افتراق نظریه‌های شخصیت
نظریه رسمی در برابر نظریه‌های شخصی
رویکردها در نظریه‌های رسمی
گوناگونی در رویکردها به شخصیت
عوامل موثر بر نظریات شخصیت
فواید نظریه‌های شخصیت
به سوی یک دیدگاه یکپارچه از شخصیت
کارل راجرز در تاریخ روان شناسی انسان گرا

درمان مراجع محوری کارل راجرز

نظریه ی آسیب شناسی روانی

رابطه ی درمانی

انتقاد  راجرز

 

در سه ربع اول قرن حاضر درباره شخصیت نظریه‌های متعدد و گوناگون آورده شده است. بطوری که تعاریف مختلفی برای شخصیت ارائه شده است که ناشی از گوناگونی این نظریه‌هاست که صاحبانشان نظرات متفاوتی از چگونگی تشکیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند. نظریه‌های مربوط به شخصیت هر چند که باهم فرق دارند، در مواردی و در اصولی نزدیک به یکدیگرند و تا حدی همانند هستند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نظریات راجرز در ارتباط با شخصیت

دانلود مقاله نقدهایی بر نظریات پیاژه

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله نقدهایی بر نظریات پیاژه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله نقدهایی بر نظریات پیاژه


دانلود مقاله نقدهایی بر نظریات پیاژه

شیوه‌های توصیف روان‌شناسان معاصر از تغییرات شناختی کودک به شدت تحت‌تاثیر اندیشه‌های روانشناس سوییسی ژان پیاژه قرار‌گرفته‌است. پیش از پیاژه رویکرد نظری روانشناسی به رشد شناختی کودکان یا زیر نفوذ دیدگاه زیستی –رسشی قرار‌داشت. (تاکید بر عنصر سرشت) و یا تاکید مطلق بر رویکرد محیطی- یادگیری بود (تربیت) .

در مقایسه با این دو دیدگاه پیاژه بر تعامل رشد طبیعی استعدادهای کودک با پیوندهای او با محیط تاکید داشت .

پیاژه کودک را در برابر مقتضیات رشد زیستی یا محرکهای تحمیل شده از بیرون مشارکت‌کننده میدانست و معتقد‌بود که کودک دارای تعامل فعال با محیط است و از این طریق به سازش دست می یابد، خود را سازمان می‌دهد و به مرور دنیای خود را به وجود می‌آورد. او به ویژه بر این باور بود که کودک را باید دانشمند و محققی دانست که دست به تجربه‌هایی میزند تا ببیند چه رو‌ی‌خواهدداد ، نتایج این آزمایشها به او کمک میکند طرحواره هایی (نخستین واحدهای روانی فرد که مرجع پذیرش داده ها وسازماندهی آنها هستند) درباره نحوه عمل دنیای فیزیکی و اجتماعی بسازد. در مواجهه با هر شی یا رویداد تازه، کودک سعی‌میکند آن را در چارچوب طرحواره‌های موجود خود درک کند (درونسازی: داخل کردن اطلاعات بیرونی در سازمان روانی که کودک در آن فعال است یعنی گزینش میکند) اگر طرحواره موجود انطباق کافی با رویداد جدید را نداشته باشد کودک طرحواره را دگرگون میکند و از این راه جهان‌بینی خود را گسترش میدهد (برونسازی : تغیر طرحواره برای سازگاری با موقعیت) و با پیچیده تر شدن طرحواره ها"ساخت" شکل میگیرد ( تواناییهای انسان ) .

در نظام پیاژه تحول روانی درچارچوب دونوع از کلی‌ترین کنش‌های زیستی یعنی کنش سازش و سازمان تحقق می‌پذیرد که درطول حیات تغییرناپذیرند. سازش روانشناختی عبارتست از ایجاد تعادل بین درون سازی و برونسازی ، فرآیندی که موجب رهایی انسان از بی‌تعادلی و رسیدن به تعادل می شود . در اثر سازش سازمان روانی شکل میگیرد و این سازمان خود به سازش می انجامد (رابطه تعاملی و دوطرفه) .

عوامل تحول روانی در نظام پیاژه چهار عامل رسش، محیط اجتماعی ، تمرین،  تجربه و تعادل جویی هستند . عاملی که موجب هماهنگی بقیه عوامل می‌شود تعادل‌جویی است که به شکل تکوینی در همه انسانها وجود دارد. فرآیند میل به رفع نیاز که فرآیندی زیستی- روانی است را "تعادل" گویند .

پیاژه به تعامل این چهار عامل در ایجاد تحول روانی معتقد است ( نظریه تعاملی )

دوره های رشد شناختی پیاژه :

دوره حسی- حرکتی ۲ :سال اول زندگی ، دنیای کودک به چیزهایی که حس می‌کند و قادر است روی آنها عمل کند محدود می‌شود . لمس ، بازتابها و واکنش های دورانی در این دوره بسیار مشاهده میشود . توانمندی هایی که دراین دوره شکل میگیرد عبارتند از: من، هوش عملی (استفاده از راهکارها و وسایل دیگری برای رفع مانع و رسیدن به هدف) شی دایم، ترتیب و توالی، فضا، علیّت.  از نظر پیاژه هوش عبارتست از حالت تعادلی که نقطه ثقل همه سازگاری‌های پی در پی حسی ، حرکتی و شناختی و نیز همه مبادلات درونسازی و برونسازی میان ارگانیزم و محیط می باشد .

دوره پیش عملیاتی – عملیاتی ۲ :تا ۱۱ سالگی ، دارای دو نیمدوره :

_ پیش عملیاتی : هنوز عملیات (یک عمل ذهنی بازگشت پذیر)  در کودک به طور کامل شکل نگرفته است . رمزو نماد ، تصاویر ذهنی و تجسم های گسترده ، زبان ( به عنوان یک وسیله ارتباطی ) ، تقلید در غیاب الگو در این دوره به وجود می آیند.

_ عملیات عینی : علاوه بر شکل گیری عملیات ، منطق روابط ، منطق جزء و کل ، بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی (ثابت ماندن ادراک علی رغم تغییرات ظاهری ) هم به وجود می آیند .

دوره انتزاعی ( صوری) : ۱۱ تا ۱۵ سالگی ، از این دوره دیگر ذهن کودک تنها معطوف به عینیات نیست و به مسائل انتزاعی که مابه ازاء خارجی ندارند هم می پردازد . منطق قضایا ، استدلال و برهان و توانایی فرضی – استنتاجی در این دوره شکل میگیرند .

مباحثی که گذشت شرح مختصری از دیدگاه‌ها ونظریات ژان پیاژه در باب تحول شناختی بود.

نقد نظریه پیاژه (در سطح کاربستی)     

روان‌شناسی

شاید بتوان برجسته ترین جنبه‌ی کاربستی نظریه پیاژه را در امر تعلیم و تربیت و آموزش مشاهده نمود. لذا اندیشه‌های پیاژه را می توان هم در سطح سیاست‌گذاری‌ها‌ی کلان و راهبردی آموزش و هم در سطح خردتر آموزش بسط داد. نگاهی به آراء نظریه پردازان آموزش و پرورش گویای آن است که سه نوع موضع گیری درباره یادگیری وجود دارد:

  1. یادگیری مبتنی بر نمویافتگی و پافشاری در مورد نقش ارگانیسم در به ثمر رساندن یادگیری
  2. یادگیری مبتنی بر نقش محیط (عوامل بیرونی) از واتسون تا اسکینر
  3. یادگیری براساس تعامل ارگانیسم و محیط

بر این اساس می توان دو نوع نظام آموزشی را مطرح کرد:

  1. نظام آموزشی بسته
  2. نظام آموزشی باز

در نظام آموزشی بسته:

  1. محتوا هدفها و راهبردهای آموزشی از پیش تعیین شده اند.
  2. لوازمی برای آموزش در نظر گرفته می شود که برای همه کلاسها یکسان‌اند.
  3. تعامل بین نظام محدود کلاس و بافت وسیعتر فرد به حداقل تقلیل یافته است.

شامل 6 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقدهایی بر نظریات پیاژه

دانلود تحقیق نظریات روانشناسی آرون تی بک

اختصاصی از فی گوو دانلود تحقیق نظریات روانشناسی آرون تی بک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نظریات روانشناسی آرون تی بک


دانلود تحقیق نظریات روانشناسی آرون تی بک

آرون تمکین بک (    -1921) در پرووینس، رد آیلند به دنیا آمد. دوران کودکی او پر از ناملایمات بود و بیماری مهلکی موجب وقفه در تحصیلات اولیه وی شد. با این حال بر این مشکل غلبه کرد و یک سال از همکلاسی های خود جلو افتاد( ویشار، 1993) . او در طول زندگی خود با انواع ترسها دست به گریبان بوده است: ترس از زخم خونین، ترس از خفگی، فوبی تونل، نگرانی درباره سلامتی، و اضطراب سخنرانی در حضور مردم. بک از مشکلات شخصی خود به عنوان مبنایی برای شناختن دیگران و ساختنم نظریه خویش استفاده کرد. بک از دانشگاه براون و دانشکده پزشکی ییل فارغ التحصیل شد. ابتدا به عصب شناسی علاقه داشت ولی بعداً در دوره رزیدنسی به روان پزشکی تغییر رشته داد. بک شخصیت پیشگام در درمان شناختی، یکی از بانفوذ ترین و از لحاظ تجربی، معتبرترین رویکردها به روان درمانی است. درمان شناختی جامع ترین نظریه افسردگی در دنیا نیز هست.

بک سعی کرد نظریه افسردگی فروید را تایید کند ولی پژوهش او باعث شد که با مدل انگیزش فروید و توجیه افسردگی به عنوان خشم هدایت شده به سمت خود وداع کند. بک در نتیجه این تصمیم به مدت چند سال متحمل انزوا و طرد از جانب جامعه روان پزشکی شد. بک از طریق تحقیق خود نظریه شناختی افسردگی را به وجود آورد. او دریفات که شناخت های افراد افسرده با خطاهایی در منطق مشخص می شوند که آن را « تحریفهای شناختی» نامید. از نظر بک، افکار منفی بیانگر عقاید و فرضهای کژکار زیر بنایی هستند. وقتی که رویدادهای موقعیتی این عقاید را راه می اندازند. الگوی افسردگی به جریان می افتد. بک معتقد است که درمانجویان می توانند در تغییر دادن تفکر کژکار نقش فعالی داشته باشند و بدین ترتیب از اختلالهای روان پزشکی رهایی یابند. پژوهش مستمر او در زمینه های آسیب شناسی روانی و استفاده از درمان شناختی جایگاه برجسته ای را در جامعه علمی ایالات متحده برای او به ارمغان آورده است.

بک در سال 1954 به درپارتمان روان پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا پیوست و در حال حاضر در آنجا استاد روان پزشکی است. پژوهش پیشگام بک، اثر بخشی درمان شناختی را برای افسردگی به اثبات رسانده است. او درمان شناختی را با موفقیت در مورد افسردگی، اختلالهای اضطراب فراگیر و وحشتزدگی، الکلیسم و سوء مصرف دارو. اختلالهای خوردن. مشکلات زناشویی و رابطه ای، و اختلالهای شخصیت اجرا کرده است. او برای افسردگی، ریسک خودکشی، خود پنداره، و شخصیت مقیاسهای ارزیابی ساخته است. او بانی انستیتوی بک است که مرکز پژوهشی و آموزشی به سرپرستی یکی از چهار فرزند او به نام دکتر جودیت بک است. او 50 سال است که ازدواج کرده و هشت نوه دارد. آرون بک مفتخر است که روی پرورش دادن مهارتهای درمان شناختی صدها متخصص بالینی کار کرده است. آنها به نوبه خود مراکزی را برای درمان شناختی پایه گذاری کرده اند.

رویکردهای شناختی – رفتاری مانند رفتار درمانی بسیار متنوع هستند ولی در این ویژگیها مشترکند: 1- رابطه مشترک بین درمانجو و درمانگر، 2- این اصل که پریشانی روان شناختی عمدتاً حاصل آشفتگی هایی در فرایندهای شناختی است، 3- تمرکز روی تغییر دادن شناختها برای ایجاد تغییرات مطلوب در عاطفه و رفتار، و 4- درمان کوتاه مدت و آوزشی متمرکز بر مشکلات خاص ( آرنکف و گلاس، 1992؛ دایسون و بلاک 1988؛ ویشار، 1993). همه رویکردهای شناختی – رفتاری بر مدل روانی – آموزشی منظم استوار هستند و همگی بر نقش تکلیف، واگذار کردن مسئولیت به درمانجو برای پذیرش نقش فعال در جلسات درمان و بیرون از آن، و استفاده از انواع راهبردهای شناختی و رفتاری برای به وجود آوردن تغییر تاکید دارند.

درمانی شناختی- رفتاری به مقدار زیاد بر این فرض استوار است که بازسازی اظهارات شخصی فرد به بازسازی برابر در رفتار او منجر خواهد شد. مایکنبام(1977) می نویسد که در چارچوب نظریه یادگیری، درست به همان صورتی که رفتارهای آشکار را می توان مستقیماً مشاهده کرد، شناختهای درمانجویان رفتارهای آشکاری هستند که می توانند شخصاً تغییر یابند. بنابراین، فنون رفتاری نظیر شرطی سازی کنشگر، سرمشق گیری، و تمرین رفتاری را نیز می توان برای فرایندهای ناآشکار و ذهنی تفکر و گفتگوی درونی به کار بست. رویکردهای شناختی – رفتاری که در این فصل مورد بحث قرار می گیرند انواع راهبردهای رفتاری را به عنوان بخشی از مخزن یکپارچه کننده آنها شامل می شوند.

درمان شناختی آرون بک

مقدمه

آرون تی. بک در نتیجه پژوهش خود درباره افسردگی، رویکردی را ابداع کرد که به درمان شناختی (CT) معروف است ( بک ،1963،1967) . مشاهدات او در مورد درمانجویان افسرده معلوم کرد که آنها در تعبیر کردن رویدادهای خاص زندگی سوگیری منفی دارند و همین به تحریف های شناختی آنها کمک می کند( داتیلیو، 2000). درمان شناختی با رفتار درمانی عقلانی – هیجانی شباهت هایی دارد. هر دو رویکردهای فعال، رهنمودی ، کوتاه مدت، متمرکز بر زمان حال، مشترک، و ساخت دار هستند ( بک، راش، شاو، و امری،1979).

درمان شناختی مانند رفتار درمانی عقلانی – هیجانی، درمانی بینش مدار است که بر شناسایی کردن و تغییر دادن افکار منفی و عقاید ناسازگارانه تاکید می کند. بنابراین درمان شناختی مدلی از آموزش روانشناختی است. رویکرد بک بر این منطق نظری استوار است که نحوه ای که افراد تجربیات خود را درک می کنند و سازمان می دهند، چگونگی احساس کردن و رفتار کردن آنها را تعیین می کند. فرضهای نظری درمان شناختی عبارتند از : 1- ارتباط درونی افراد در دسترس درون نگری قرار دارد، 2- عقاید درمان جویان معانی شخصی زیادی دارند، و 3-به جای اینکه درمانگر این معانی را آموزش دهد یا تعبیر کند، خود درمانجو می تواند به آنها پی ببرد( ویشار، 1993).

بک نظریه خود را مستقل از الیس به وجود آورد ولی آنها تبادل نظر کرده اند. بک این امتیاز را برای الیس قایل شد که مفهوم اساسی تمرکز کردن روی عوامل شناختی را به عنوان راهی برای تغییر دادن احساسها و رفتارها معرفی کرد. الیس بک را آدم بسیار روشنفکری در نظر می گیرد که از طریق پژوهش خود خدمات مهمی به روان درمانی کرده است ( ویشار، 1993).

نظریه بنیادی درمان شناختی بر این باور است که برای آگاه شدن از ماهیت یک واقعه هیجانی یا آشفتگی، تمرکز کردن روی محتوای شناختی واکنش فرد به آن رویداد ناراحت کننده یا جریان افکار ضرورت دارد ( درابیز وبک ، 1988). هدف این است که با استفاده از افکار خودکار درمانجویان برای دستیابی به طرحواره های اصلی و بازسازی طرحواره، نحوه ای که آنها فکر می کنند تغییر داده شود. این کار با ترغیب کردن درمانجویان به گردآوری و ارزیابی شواهدی که از عقاید آنها حمایت می کنند صورت می گیرد.

اصول بنیادی درمان شناختی

بک که برای مدت چندین سال از روان کاری استفاده می کرد به « افکار خودکار» درمانجویان خود علاقمند شد. افکار خودکار عقاید خصوصی هستند که محرکهای خصای آنهلا را راه می اندازند و به پاسخهای هیجانی منجر می شوند.بیش ز خشمی که به خود برگردانده شده باشد، یعنی آن گونه که فروید در مورد افسردگی نظریه پردازی کرده بود، در تعبیر یا تفکر آنها سوگیری وجود دارد. بک از درمانجویان خواست به افکار منفی خود که با وجود مغایرت با شواهد عینی ادامه می یابند توجه کنند و از این بررسی، جامع ترین نظریه افسردگی در دنیا را به وجود آورد.

بک معتقد است افرادی که مشکلات هیجانی دارند مرتکب « خطایی در منطق» می شوند که واقعیت عینی را به سمت خود خوار شماری متمایل می کند. درمان شناختی، مشکلات روانی را نشای از فرایندهای پیش پا افتاده ای چون تفکر معیوب، استنباط های غلط بر پایه اطلاعات ناکافی یا نادرست ، و ناتوانی در متمایز کردن خیال از واقعیت می داند. اجازه دهید برخی از خطاهای منظم در استدلال را بررسی کنیم که به فرضهای غلط و سوء برداشتها منجر شده و تحریفهای شناختی نامیده می شوند ( بک و همکاران، 1979، بک و ویشار، 2000؛ داتیلیو و فریمن ، 1992).

بک ( 1976) می نویسد که در گسترده ترین حالت، « درمان شناختی از تمام رویکردهایی تشکیل می شود که پریشانی روانی را از طریق اصلاح کردن برداشتهای معیوب بر طرف می کند» (ص 214). از نظر او، مستقیم ترین راه برای تغییر دادن هیجانها و رفتارهای کژکار، تغییر دادن تفکر نادرست و کژکار است. درمانگر شناختی به درمانجویان می آموزد چگونه این شناختهای تحریف شده و کژکار را از طریق فرایند ارزیابی تشخیص دهند. درمانجویان از طریق تلاش مشترک یاد می گیرند افکار خود را از وقایعی که در عمل روی می دهند متمایز کنند. آنها از تاثیری که شناخت بر احساسها و رفتارهای آنها و حتی بر وقایع محیط دارد آگاه می شوند. به درمانجویان آموزش داده می شود افکار و فرضهای خود، مخصوصاً افکار خودکار منفی خویش را تشخیص دهند.

بعد از اینکه درمانجویان آگاه می شوند که چگونه افکار غیر واقع بینانه آنها بر ایشان تاثیر می گذارند، آموزش می بینند تا این افکار خودکار را با بررسی کردن شواهدی که علیه آنها وجود دارند، در برابر واقعیت آزمایش کنند. این فرایند مستلزم بررسی کردن تجربی عقاید آنها با پرداختن به گفت و شنود سقراطی با درمانگر، انجام دادن تکالیف، گردآوری اطلاعات درباره فرضهایی که کرده اند، یادداشت کردن فعالیتها، و تعبیر کردن به شکل دیگر است ( داتیلیو، 2000، فریمن و دایلیو، 1994) . درمانجویان فرضهایی را درباره رفتار خود تشکیل می دهند و سرانجام مهارتهای خاص حل کردن مشکل و کنار آمدن را به کار یم برند. درماجویان از طریق فرایند کشف هدایت شده، از ارتباط بین تفکر خود و روشهایی که عمل و احساس می کنند آگاه می شوند.

درمان شناختی بر زمان حال تاکید می کند و قصد دارد کوتاه مدت باشد. درمان، بدون توجه به تشخیص، بر مشکلات جاری متمرکز است، گو اینکه تحت شرایط خاصی به گذشته توجه می شود، مانند زمانی که درمانجو نشان دهد خیلی تمایل دارد درباره یک موقعیت مربوط به گذشته صحبت کند؛ زمانی که درمانگر به این نتیجه برسد که لازم است از نحوه یا زمانی که عقاید کژکار بخصوصی به وجود آمدند و بر طرحواره های فعلی درمانجو تاثیر گذاشته اند آگاه شود( داتیلیو، 2003). درمان شناختی توجه زیادی شده است ( داتیلیو، 2002؛ سافران،1998).

چند تفاوت بین درمان شناختی و رفتار درمانی عقلانی – هیجانی

در هر دو درمان شناختی بک و رفتار درمانی عقلانی- هیجانی الیس، واقعیت آزمایی بسیار سازمان یافته است. درمانجویان درسطح تجربی به این نتیجه می رسند که مو قعیتها را بد تعبیر کرده اند،با این حال، بین رفتار رمانی عقلانی- هیجانی و درمان شناختی تفاوت های مهمی وجود دارد،مخصوصاً در رابطه با روشها وسبک های درمان.

رفتار درمان عقلانی- هیجانی بسیار رهنوردی، قانع کننده، و مواجههای است؛ این درمان بر آموزش دادن درمانگر نیز تاکید دارد. در مقابل، یک با طرح کردن سئوال های باز پاسخ برای درمان جویان از گفت وشنود سقراطی استفاده می کند وقصد دارد درمان جویان را به فکر کردن درباره مسایل شخصی ورسیدن به نتیجهگیری های خودشان ترغیب کند. درمان شناختی روی کمک کردن به درمانجویان برای پی بردن به سوء برداشتهای خودشان تاًکید بیشتری دارد وساختارآناز رفتار درمانی عقلانی- هیجانی منظم تر است. درمانگر شناختی از طریق این فرایند سئوال کردن تاًمل آمیز سعی دارد با درمانجویان در آزمون اعنبار

شامل 25 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نظریات روانشناسی آرون تی بک

مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

اختصاصی از فی گوو مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها


مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 42 صفحه می باشد.

نظریه های نتینگتون در رابطه با خشونت سیاسی
در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ظهور ملت های جدید توجه پژوهشگران را به خود معطوف ساخت. تغییرات سیاسی مسلماً بخشی از فرایندی بود که در طی آن، جوامع سنتی به موازات رشد اقتصادشان و ارتقای سطح آموزشی مردمشان به دولتهای مدرن تبدیل شدند. با این وجود، خشونت گسترده که همراه این تغییرات به وجود آمد بسیار چشمگیر بود: انقلاب ها، کودتاها، شورش ها،‌ و جنگ های داخلی ناگهان همه جا ظاهر شدند. بعضی از پژوهشگران نظریات عمومی را برای تبیین همه انواع این خشونت های سیاسی طرح نمودند.
نظریه های عمومی خشونت سیاسی چندین شکل به خود گرفتند: رویکرد روان شناختی، که به وسیلة دیویس، مطرح و توسط تد رابرت گر پالایش شد، تلاش نمود با تعیین دقیق انواع بدبختی هایی که احتمالاً به نا آرامی های سیاسی منجر می گردند، به بهبود این رویکرد که «بدبختی پدید آورندة شورش است»،‌ کمک کند. این نویسندگان استدلال نمودند که مردم معمولاً سطوح بالای سرکوب و بدبختی را می‌پذیرند،‌ البته در صورتی که فکر کنند این سختی ها سرنوشت محتوم زندگی شان است. تنها هنگامی که مردم انتظار زندگی بهتری داشته باشند، و انتظار خود را نقش بر آب ببینند، احتمال پرورش احساسات پرخاشگری و خشم در آنها وجود دارد. بنابراین هر گونه تغییری در جامعه که انتظارات مردم را برای یک زندگی بهتر افزایش دهد، بدون اینکه امکانات برآورده شدن این انتظارات را فراهم کند، می تواند سبب بی ثباتی سیاسی شود. چنین انتظاراتی می تواند شامل تماس های فرهنگی با جوامع اقتصادی پیشرفته تر یا رشد اقتصادی سریع ولی نامتوازن باشد. دیویس استدلال نمود که ترکیبی از وقایع، به ویژه دوره ای از رفاه فزاینده که انتظارات مردم را برای زندگی بهتر افزایش می‌دهد، و سپس،‌ یک رکورد اقتصادی شدید که این انتظارات را بر باد می‌دهد («منحی جی» رشد اقتصادی)،‌ باعث بروز احساس فوق العاده شدید محرومیت و پرخاشگری خواهد شد.
دومین رویکرد نظریة عمومی، که اساساً به وسیله اسملسر و جانسون مطرح گردید،‌ استدلال نمود که پژوهشگران باید به جای تأکید بر نارضایتی مردمی، به بررسی نهادهای اجتماعی بپردازند. این نویسندگان تأکید داشتند که وقتی نظام های فرعی گوناگون دریک جامعه (اقتصاد، نظام سیاسی، و آموزشی جوانان برای موقعیت های شغلی جدید) دقیقاً به صورت متوازن رشد می کنند، حکومت با ثبات خواهد ماند. اما، اگر یک نظام فرعی مستقل از دیگر نظام های فرعی شروع به تغییر کند، عدم توازن ناشی از این تغییر، مردم را سرگردان و مستعد پذیرش ارزش های جدید می سازد. وقتی این عدم توازن شدید می شود ایدئولوژی های رادیکال که مشروعیت وضع موجود را به چالش می کشند شیوع و گسترش می یابند. در طی چندین دوره هایی یک جنگ، ورشکستگی حکومت، یایک قحطی می تواند حکومت را ساقط کند. هانتیگتون در اثر پر نفوذ خود، این دو رویکرد را تلفیق کرد. استدلال وی این بود که مدرنیزاسیون به عدم توازن نهادی منجر می گردد، چرا که رشد آموزشی و اقتصادی ناشی از مدرنیزاسیون تمایل مردم را به مشارکت در سیاست به سرعت افزایش می دهد، به طوری که نهادهای سیاسی نمی توانند به همان سرعت خود را برای انطباق با این تمایل تغییر دهند. این شکاف میان تمایل مردم به تغییر و تغییرات ناکافی در نهادهای سیاسی، انتظارات برآورده نشده ای را در مورد حیات سیاسی پدید خواهد آورد، که به نوبة خود می تواند به شورش، تمرد و انقلاب منجر شود.
انقلاب و نظم سیاسی
ساموئل هانتینگتون
هانتینگتون استدلال می‌کند که یکی از جنبه های کلیدی مدرنیزاسیون تقاضا برای مشارکت بیشتر در عرصة سیاست است. در جایی که گروه هایی خاصی به قدرت سیاسی دسترسی ندارند، تقاضاهایشان برای تغییر و گسترده شدن گروههای شرکت کننده در حکومت می تواند به انقلاب منجر شود. در بررسی طیف گسترده ای از انقلاب ها، شامل انقلاب های فرانسه، روسیه، مکزیک، ترکیه، ویتنام، و ایران زمان قاجار، هانتینگتون الگوهای متفاوتی از انقلاب را شناسایی می‌کند و به تحلیل نقش میانه روها، ضد انقلاب ها، و تندروها می پردازد.
انقلاب یک تغییر داخلی سریع، بنیادی و خشونت آمیز در ارزش ها و اسطوره های مسلط یک جامعه، و در نهادهای سیاسی، ساختار اجتماعی، رهبری و فعالیت ها و سیاست های حکومت آن جامعه است. بنابراین انقلاب ها از قیام ها، شورش ها، طغیان ها، کودتاها و جنگ های استقلال متمایز هستند. یک کودتا، به خودی خود، تنها رهبری و شاید سیاست ها را تغییر دهد؛ یک قیام یا شورش شاید سیاست ها، رهبری، و نهادهای سیاسی را تغییر دهد، اما ساختار و ارزش های اجتماعی را دگرگون نسازد؛ جنگ استقلال مبارزه یک جامعه علیه سلطه یک جامعه بیگانه است و لزوماً تغییر ساختار اجتماعی هیچ یک از این دو جامعه را در پی ندارد. آنچه در اینجا صرفاً «انقلاب» نامیده می شود، همان پدیده ای است که توسط دیگران انقلاب های کبیر، انقلاب های بزرگ، یا انقلاب های اجتماعی نامیده شده است. نمونه های برجسته انقلاب عبارتند از انقلابهای فرانسه، چین مکزیک، روسیه و کوبا.
بحث پیرامون مدرنیزاسیون
انقلاب ها پدیده های نادری هستند. اکثر جوامع هیچ گاه انقلاب را تجربه ننموده اند و در اکثر اعصار تا دوران مدرن، انقلاب ها اساساً ناشناخته بودند. به طور دقیق تر، انقلاب خصیصه دوران مدرنیزاسیون است. انقلاب تجلی نهایی دیدگاهی است که در حال مدرن شدن است، دیدگاهی که می گوید انسان از قدرت کنترل و تغییرات محیط اش برخوردار است، و نه تنها توانایی، بلکه حق انجام آن را نیز دارد. به این دلیل همانطور که هانا آرنت استدلال می کند، «برای توصیف پدیده انقلاب توجه به عنصر تغییر به اندازه عنصر خشونت اهمیت دارد؛ تنها در جایی که تغییر به مفهوم یک شروع تازه رخ می‌دهد، و از خشونت برای تشکیل شکل کاملاً متفاوتی از حکومت، و پدید آوردن صورتبندی یک ملت جدید استفاده می شود… می توان سخن از انقلاب به میان آورد.»
بنابراین، انقلاب جنبه ای از مدرنیزاسیون است. انقلاب پدیده ای نیست که در هر نوع جامعه ای و در هر برهه ای از تاریخ آن جامعه رخ دهد. انقلاب یک مقولة فراگیر نیست، بلکه به لحاظ تاریخی محدود است. انقلاب نه در جوامع بسیار سنتی برخوردار از سطوح بسیار پایین پیچیدگی اجتماعی و اقتصادی رخ خواهد داد، و نه در جوامع بسیار مدرن. بیشترین احتمال وقوع انقلاب، مانند دیگر اشکال خشونت و بی ثباتی، در جوامعی وجود دارد که به سطح خاصی از توسعه اجتماعی و اقتصادی رسیده اند و فرآیندهای مدرنیزاسیون سیاسی و توسعة سیاسی از فرآیندهای تحول اجتماعی و اقتصادی عقب مانده اند.

فهرست مطالب
نظریه های نتینگتون در رابطه با خشونت سیاسی.. ۲
انقلاب و نظم سیاسی.. ۴
ساموئل هانتینگتون.. ۴
بحث پیرامون مدرنیزاسیون.. ۵
چارلزتیلی مقاله ای دارد به نام مدرنزاسیون باعث انقلاب می شود. ۲۲
انقلاب ها ۳۴
منابع : ۴۱


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها