فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایانامه سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیت

اختصاصی از فی گوو پایانامه سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیت


پایانامه سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیت

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:144

فهرست و توضیحات:

فهرست مطالب

عنوان                                                           صفحه

فصل اول : کلیات پژوهش

1-1 مقدمه .................................

1-2 بیان مسئله ............................

1-3 ضرورت و اهمیت پژوهش ...................

1-4 هدف پژوهش .............................

1-5 فرضیات پژوهش ..........................

1-6 تعاریف نظری و عملیاتی مفاهیم و اصطلاحات

 

فصل دوم : پیشینه پژوهش

2-1 قسمت اول ( هیجانها) ...................

2-2 کرکردهای هیجانی .......................

2-3 نظم هیجانی ............................

2-4 هوش هیجانی ............................

2-5 ابراز گری هیجانی ......................

2-6 تفاوتهای فردی در ابراز گری هیجانی .....

2-7 نقش فرهنگ و قواننین در نمایش ابراز گری هیجانی  

2-7 تفاوتهای جنسی در ابراز گری هیجانی .....

2-9  سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیتی ..

 

2-11 تنیدگی تجارب آسیب زا ، روشهای مقابله و ابرازگری هیجانی ...........................................

2-12 اهمیت ابراز و افشای آسیب هیجانی در سلامت    

2-13 کنترل هیجانی ..........................

2-14 کنترل خوش خیم .........................

2-15 کنترل پرخاشگری ........................

2-16 بازداری هیجانی ........................

2-17 نشخوار ................................

2-18 آکلسی تیمیا ...........................

2-19 دوسوگرایی در ابزار گرایی هیجانی .......

2-20 دوسوگرایی در ابزار گری هیجانی و سلامت روانی

2-21  دو سوگرایی درابراز گری هیجانی و عملکرد اجتماعی    

2-22 دوسوگرایی در ابراز گری هیجانی و سالمت جسمانی   

2-23 خود پندره .............................

2-24 ویژگی های افراد دارای خود پنداره مثبت و منفی   

2-25 عوامل موثر در شکل  گیری خود پنداره ....

2-26 مفهوم خود پنداره ......................

2-27 اجزاء  خود پنداره .....................

2-28 انواع خود پنداره ......................

2-29 تعاریف مختلف درباره خود پنداره ........

2-30 رشد خویشتن پنداری .....................

2-31 سلسله مراتب خویشتن پنداری..............

2-32 الگوهای رشد خویشتن پنداری .............

2-33 خود پنداری های جسمانی و روانی .........

2-34 ثبات خویشتن پنداری ....................

2-35 اثرات خود پنداره  بر رفتار ............

2-36 چگونگی تشکیل خود پنداره ...............

2-37 تعریف مفهوم و تکامل خود از دیدگاه راجرز    

2-38 فرار ..................................

2-39 انواع فرار ............................

2-40 ویژگی های افراد فراری .................

2-41 علل و انگیزه فرار .....................

2-42 نمونه تحقیقات انجام شده ...............

2-43 نتیجه گیری ............................

فصل سوم : روش پژوهش

3-1 طرح پژوهش .............................

3-2 جامعه آماری پژوهش......................

3-3 گروه نمونه و شیوه انتخاب آن ...........

3-4 ابزار و مقیاس های پژوهش  ..............

3-5 شیوه جمع آوری اطلاعات ..................

3-6 روش تجزیه و تحلیل داده های آماری ......

 

فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده های آماری

4-1 مقدمه .................................

4-2 تحلیل توصیفی ..........................

4-3 تحلیل استنباطی ........................

 

فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهاد ها ........

5-1 بحث بر اساس یافته های  یافته های تحقیق

5-2 نتیجه گیری ............................

5-3 پیشنهادها .............................

5-4 محدودیت ها ............................

ضمائم و پیوست ها ..........................

منابع

 

 

 

 

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای سبک های ابراز هیجان و خود پنداره مثبت و منفی دختران فراری و عادی اجرا گردید . بدین منظور ، تعداد٥٠ دختر فراری مستقر در مراکز بهزیستی استان تهران و٥٠ دختر غیر فراری ، که از لحاظ متغیرهای جمعیت شناختی شامل (سن ، تحصیلات و سطح اقتصادی –  اجتماعی ) با گروه دختران فراری همتا شده بودند از میان مدارس شهرستان ملارد انتخاب و پرسشنامه سبک های ابراز هیجان و خودپنداره - که دارای اعتبار و روایی مطلوب می باشند - بر روی آنها اجرا شد .

داده های بدست آمده با استفاده از آزمون T مستقل تجزیه و تحلیل شد و نتایج نشان داد که برخی از ابعاد سبک های ابراز هیجان در دختران فراری بیشتر از دختران عادی است . همینطور ، در حالیکه میزان خود پنداره در دختران فراری در سطح پائین بوده و دارای خود پنداره منفی هستند ، این میزان در دختران عادی بالا است و دارای خود پنداره      مثبت هستند .

در مجموع به نظر می رسد که با شناسایی سبک های ابراز هیجان وخودپنداره در دختران فراری و با آگاهی از آنها ،   می توان با ایجاد زمینه های لازم ، شرایط را برای دستیابی به زندگی مناسب تر این افراد فراهم کرد .

واژگان کلیدی

سبک های ابراز هیجان ، خود پنداره ، دختران فراری

کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکزی تهران

مقدمه و بیان مسئله

یکی از مسائل اجتماعی که هم اکنون جامعه با آن دست به گریبان است ، موضوع دختران فراری است ، به طوریکه مسئاله گریز دختران از خانه و خانواده ، مشکلات فراوانی را برای آنها ، خانواده و جامعه ایجاد کرده است ( معظمی،١٣٨٢ ) .

پدیده فرار دختران از خانه یک معلول چند علیتی است و عوامل متعددی در ایجاد آن تاثیر گذارند . یکی از ریشه های این فرار
می تواند تنیدگی بیش از حد زندگی برای یک نوجوان باشد ، ولی ارزیابی فرد از تنیدگی و نحوه مقابله با آن نیز بسیار متفاوت است . به عبارت دیگر ، انسانها از نظر نحوه کنترل و تحمل مشکلات  با هم فرق دارند و عوامل تنیدگی زا و شیوه های مقابله با آنها در سراسر زندگی از اهمیت خاصی برخوردار است و دوره نوجوانی یکی از مراحل مهم زندگی استکه با عوامل تنیدگی زای فراوانی همراه است و احتمال بیشتری دارد که به طور منفی تحت تأثیر هیجان ها قرار گیرند ، زیرا آنها هیجان خواهی بیشتری را نسبت به نوجوانان غیر فراری در سطوح گسترده زندگیشان متحمل می شوند . ( بازیاری میمندی، ١٣٨١ ) .

مسئله مهم در این امر ، برقراری رابطه فکری و عاطفی با نوجوانان است و آن نیز در گروه آشنایی با اسرار و رموزی است که اگر پدر ، مادر و مربی با آنها آشنا نباشند نمی توانند به عالم نوجوان راه پیدا کرده و پیوند فکری و عاطفی با او برقرار کنند .


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیت

دانلود مقاله بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران است.به این منظور تعداد 50 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ و پرسشنامه سبکهای دلبستگی با..... استفاده شد.
پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی بود و به منظور تجزیه و تحلیل داده های آماری از نرم افزار SPSS استفاده شد.
نتایج پژوهش نشان می دهد با توجه به اینکه فقط رابطه سبک دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی مثبت است.
بنابراین با افزایش سبک دلبستگی ایمن ،‌رضایت زناشویی افزایش می یابد و بالعکس.اما رابطه سبک دلبستگی ترسان ، اجتنابی و اشتغالی با رضایت زناشویی منفی است بنابراین با افزایش این سبک ها ، رضایت زناشویی کاهش می یابد و بالعکس.می توان چنین نتیجه گیری کرد که بین سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی رابطه معنی دار وجود دارد.در نتیجه فرضیه پژوهشی مبنی بر وجود رابطه بین سبک دلبستگی و رضایت زناشویی تایید می شود.



مقدمه
ازدواج معمولا اصلی ترین و مهم ترین زمینه ای است که عملکرد و اثر صمیمیت و روابط اجتماعی رشد یافته در آن متجلی می شود. برای اکثر بزرگسالان شادمانی در زندگی بیشتر به ازدواجی موفق و روابط زناشویی توام با رضایت وابسته است تا سایر جنبه های زندگی، جستجوی این رضایت خارها به نیازهای شخصی، خانوادگی و حتی اجتماعی فرد مرتبط است و به گونه های متفاوت وی را وادار به ازدواج و داشتن انتظارات متفاوت از شریک زندگی خود می کند(جانسون و هارویس ، به نقل از میرخشتی، 1375).
افراد متاهلی که از زندگی زناشویی خود رضایت دارند، کمتر دچار بیماری روانی می شوند که شاید به دلیل رضایت از کل زندگی شان و احساس مسئولیت و رضامندی جنسی است. عدم توجه به ازدواج بخصوص در سنین بالا ممکن است به علت ترس از تعهد، مسئولیت و یا یک نقطه ضعف در رشد روانی فرد محسوب گردد. از طرف دیگر اینگونه افراد به علت اینکه از ثمرات یک زندگی رضایت بخش، ایمن و سرگرم کننده برخوردار نیستند، همیشه بلاتکلیف و سرگردان زندگی کرده و اکثر با توسل به لذت طلبی ها و کامجویی های بدلی به دنبال تکیه گاه های غیرحقیقی می گردند و در آنجا نیز از فشارهای روانی اسوده نیستند(میلانی فر، 1373).
تحقیقات متعددی نشان می دهد که رضایت از زندگی زناشویی بر سلامت روانی افراد تاثیر مهمی دارد. راه های زیادی برای تعریف رضامندی زناشویی وجود دارد. ارتباطات اعضای خانواده با یکدیگر به عنوان یک عامل تعیین کننده بر رضایت از زندگی زناشویی تاثیر می گذارد و به همین دلیل انتظار می رود که بر سلامت روانی آنها نیز موثر باشد ( به نقل از میرخشتی، 1375).
خانواده این واحد به ظاهر کوچک اجتماعی، از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود. در واقع هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی سنت و رسوم و ارزش های والا ومورد احترام و شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط خویشاوندی مبدا بروز و ظهور عواطف انسانی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد و مهدپرورش فکر و اندیشه و اخلاق و روح اشان به شمار آورد. تا آنجایی که نشانی از حیات انسانی ملاحظه شده و خانواده وجود داشته باشد (توسلی، 1381)
هر فردی در خانواده ایی که متولد می شود، نیازهای خود را برطرف می کند و در پرتو آن سکون و آرامش می یابد. بسیاری از پژوهشگران خانواده، رابطه زوجی را مهمترین رابطه خانوادگی می دانند. آنها معقتدند که ازدواج موفق و رضایت بخش موجب ثبات عملکرد خانواده، کفایت اعضای خانواده در مشکل گشایی و سلامت روانی کودکان و ایفا نقش مناسب خانوادگی و بین فردی می شود ( نوربالا و مراحی، 1379).
موفقیت در ازدواج و زندگی زناشویی به عوامل زیادی از قبیل: میزان آمادگی برای ازدواج تحصیلات، زمینه قبلی و خانوادگی فرد، بحران های تجربه شده، نوع و کیفیت الگوی قدرت حاکم بر خانواده قبلی، سن، سلامتی، شخصیت، درآمد و غیره و کیفیات و خصوصیاتی از جمله : تعهد، حساسیت، سخاوت، ملاحظه و صمیمت، وفاداری، مسئولیت ، اعتمادو اطمینان بستگی دارد. زن و شوهر در رابطه با یکدیگر نیاز به حس تفاهم، همکاری و انعطاف پذیری دارند و در صورت وجود این خصوصیات و تقویت آنها، ازدواج به بلوغ و شکوفایی می رسد. چه بسیار زنان و شوهرانی که در زندگی زناشویی سعادتمندی را انتظار داشته اند و کارشان به سلامت کشید و اکنون در کسالت زندگی می کنند و چه بسیار زنان و شوهرانی که قبلا در تمام موراد زندگی مشترک به تفاهم رسیده و اکنون به عدم تفاوت مطلق رسیده اند. چگونه است که زن و شوهر از توهم به بیماری، از شیفتگی به بیزاری و از رضایت به نارضایتی مطلق می رسند (بک، ترجمه قراچه داغی، 1378).
زمینه های دیگر نیز مانند نحوه گذران اوقات فراغت با یکدیگر، تقسیم کار، نگهداری از بچه ها، روابط جنسی، مسائل مالی، مسئله اقوام همسر و روابط با آنان و غیره می تواند موجبات نارضایتی از زندگی زناشویی در زن و شوهر شود. زن وشوهر در رابطه شان با یکدیگر نیاز به حسن تفاهم، همکاری و انعطاف پذیری دارند و در صورت وجود این خصوصیات و تقویت انهاست که ازدواج به بلوغ و شکوفایی می رسد(همان منبع).
یکی از مسائل مهم در روان شناسی خانواده این است که فرد تحت تاثیر آنچه در خانواده رخ می دهد، قرار می گیرد و تاثیر می پذیرد. ایجاد علاقه و محبت در وجود افراد خانواده از همان دوران کودکی شکل می گیرد که در رابطه با این موضوع می توان به نوع دلبستگی افراد در رابطه با یکدیگر اشاره کرد. دلبستگی از دوره کودکی شروع شده و به تدریج شکل می گیرد و پیامد آن در بزرگسالی غود می کند. این دلبستگی در روابط عاطفی میان زن و شوهر بسیار تاثیرگذار است، چرا که علاوه بر سبک عشق و نوع علاقه طرفین به یکدیگر، دلبستگی نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است.(سیف؛ 1380) .

بیان مساله
روابط میان افراد خانواده به سلامت محیط خانواده کمک می کند. تفاهم میان خانواده منجر به احساس رضایتمندی از زندگی زناشویی می شود، در غیر این صورت خانواده با مشکل مواجه می شود(بنی اسدی، 1378).
مازن و شاور(1987 ، 1990) اظهار داشته اند که نوع دلبستگی کودکی در ایجاد نوع سبک عشق دوران بزرگسالی تاثیرگذار است. اساس رفتار والدین، نوع و سبک دلبستگی را در کودکان، مشخص می کند. سبک های دلبستگی شامل، سبک دلبستگی ایمن، سبک اجتنابی سبک ترسان، سبک اشتغالی.
هریک از این سبک های دلبستگی با نوع عشق می تواند مرتبط باشد. از این رو میزان رضایتمندی زناشویی می تواند ریشه در نوع دلبستگی داشته باشد. برقراری ارتباط آسان با دیگران با دوری از مردم، اضطراب و نگرانی هنگام رویارویی با مردم، در رفتار زناشویی نیز تاثیر می گذارد، گاهی صمیمیت زیاد نیز باعث، اختلاف در زندگی زناشویی می شود، برخی همسران از اینکه، همسر خود را با دیگران صمیمی احساس کنند.
در هراس هستند و این عامل می تواند، نارضایتی در زندگی زناشویی را پدید آورد.
با این مسئله ، پژوهش حاضر درصدد آن است که به بررسی میزان رضایت زناشویی و سبک دلبستگی ، در زوجین بپردازد و به دنبال پاسخ دادن به این سوال است که ایا دلبستگی افراد با رضایت زناشویی آنها رابطه دارد.

 

اهمیت و ضرورت پژوهش
چنانچه گفته شد که خانواده اولین تجلیگاه روابط عاطفی برای افراد است. کنش ها و چالش هایی که در محیط خانواده صورت می گیرد. پایه های تربیتی فرزندان را تشکیل می دهد، فرهنگ خانواده، شخصیت فرزند را تعیین می کند. روابط اطرافیان، تاثیر شگرف در برقراری ارتباط فرزندان با فراد جامعه دارد. و تمامی رفتارها و فرهنگ یک خانواده هر دو محور اصلی یعنی زن و شوهر می چرخد، چرا که آنان علاوه بر تعیین نوع رابطه و زندگی خود، وظیفه تربیت و ایجاد انگیزه برای زندگی بهتر فرزندان را نیز برعهده دارند.
تداوم و بقای خانواده، مستلزم سلامت و بهداشت روانی اعضاء آن است و سلامتی روانی نیز در نتیجه میزان رضایت طرفین از زندگی بوجود می آید ، خانواده ایی که دچار اضطراب و کشمکش های نابجا نباشد و همه روابط فیمابین اصولی باشد، دارای سلامت روانی است . و چون افراد خانواده به یکدیگر دلبسته هستند و این دلبستگی تعیین کننده میزان علاقه است ، پس تحقیق و مطالعه در این خصوص اهمیت و ضرورت داشته و خانواده سالم، رضایت بالای زن و شوهر و سطح دلبستگی مثبت و خوب برای یک جامعه بسیاری ضروری است و این تحقیق می تواند در این خصوص راهگشا باشد.

 

هدف پژوهش
در پژوهش حاضر سعی بر این است تا میزان رضایت زناشویی و سبک دلبستگی افراد بررسی شود و به دنبال این هدف است که :
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی ایمن
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی اجتنابی
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی ترسان
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی اشتغالی

 

فرضیه های پژوهش
1- بین میزان رضایت رناشویی با سبک های دلبستگی ایمن رابطه معنی دار وجود دارد.

 


متغیرهای پژوهش
متغیروابسته : رضایت زناشویی
متغیر مستقل: سبک دلبستگی ایمن- سبک دلبستگی اجتنابی
سبک دلبستگی اشتغالی- سبک دلبستگی ترسان
چهار سبک دارید ایمن، ترسان، اشتغالی و اجتنابی

 

تعاریف نظری اصطلاحات
رضایت زناشویی ، میزان رضایت زن و شوهر از چگونگی و کست رابط خود با یکدیگر می باشد .(هاشمی ،‌1386).
به اعتقادها کینز رضایت از زندگی زناشویی یعنی احساس خوشایند و رضایمند و لذت تجربه ای که به وسیله یک زوج صورت می گیرد هنگامیکه تمامی جنبه زندگی زناشویی خود را مورد توجه قرار دهند.(سلیمانیان، 1372).
سبک دلبستگی
نحوه ای که فرد با یک مظهر مراقبت کننده رابطه برقرار می کند (ریچاردپی- هالجین- سوزان کراس- ترجمه سیدمحمدی، 1384).
به کسب احساس آرامش و ایمنی که در مجاورت عاشق به معشوق به دست می دهد و حساسیت و پاسخگو بودن به نیازهای معشوق اطلاق می کرد.(سپاه منصور، 1368).

 

تعاریفی عملیاتی اصطلاحات
رضایت زناشویی : منظور نمره ای است که آزمودنی از آزمون رضایت زناشویی ایریح کسب می کند
سبک دلبستگی: منظور نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه سبکهای دلبستگی سبک می کند.


تعاریف ازدواج
انعقاد قرارداد اجتماعی است که مشروعیت روابط جسمانی را موجب می گردد به بیان دیگر در راه تحقق امر ازدواج باید شاهد تصویب جامعه نیز باسیم (ساروخانی، 1370).
زناشویی پیوندی اخلاقی و بخودی خود غایتی مطلق است (هگل ، ترجمه امینی).
به طور کلی ازدواج به منظور تعهدات اخلاقی طرفین در جهت ساختن یک خانواده منسجم و تربیت فرزندان می باشد.

 

عوامل فروپاشی ازدواج
1. اختلاف تحصیلات (آریانپور، 1375)
2. عدم شناخت نسبت به یکدیگر
3. وجود اعتیاد یکی از طرفین
4. اختلال رفتاری و یا بیماری های روانی
5. دخالت رفتاری و یا بیماری های روانی
6. نداشتن فرزند یا نازائی
7. عدم آشنایی کافی به وظایف در طرفین (زن سالاری- مردسالاری)
8. خیانت زناشویی
9. غافل ماندن زنان از وظایف خویش به علت اشتغال
تمامی این موارد، می تواند از عوامل فروپاشی خانواده باشد و باعث ایجاد انحرافات اجتماعی گردد. آسیب به کودکان وارد می گردد و آنها را درجامعه دچار بحران و مشکل می سازد (قائمی، 1379).

 

انگیزه های ازدواج:
انگیزه های ازدواج متعدد و متنوع هستند که عبارتند از : تعهد، ارتباط خصوصی، همراهی و مشارکت عشق، شادی، سکس مشروع و بچه دار شدن.
تعهد : مردم احساس می کنند که یک نفر خودش را به آنان اهدا می کند بدون آنکه قصد تلافی داشته باشد ازدواج نمونه کامل این وقف شدن است. جشن غروسی نمونه کامل برای بیان تعهد است.
ارتباط خصوصی: افراد انتظار و آرزوی ارتباط صمیمانه و پرداوم را از ارتباط خصوصی خویش دارند و مایل هستند با فردی ازدواج کنند که آنان را از نظر هیجانی، احترام، اعتماد و صمیمیت تامین کند. یکی از وظایف مهم افراد در دوران جوانی است که یاد بگیرند چگونه یک فرد می تواند صمیمی باشد.
همراهی و مشارکت: ازدواج فرصت مناسبی را برای رهائی از تنهایی فراهم می کند و در این زمان همراهی و مشارکت بین دو فرد ایجاد می شود. زمانی که ارضاء نیازها متقابل شد فرد در فعالیت های خویش با دیگری سهیم می شود، ارتباط یکپارچه شده و زوج ها رضایت بیشتری را از ازدواج تجربه می کنند.
عشق : زمانی که دو فرد به یکدیگر نزدیک می شوند بین آنان رابطه صمیمانه ایجاد می شود و در این مرحله زندگی با رضایت همراه می شود، فردی عشق می ورزد و دیگری به عشق پاسخ می دهد ازدواج فرصت مناسب را برای نیاز به عشق فراهم می کند.
خوشحالی: بسیاری از مردم اقدام به ازدواج را خوشحالی می دانند، در حالیکه منبع خوشحال کننده آن دو نفر هستند که با ازدواج امکان ارتباطات محبت آمیز را فراهم می کنند.
سکس مشروع و بچه دار شدن: ازدواج روش پسندیده و قابل قبول برای رفتارهای جنسی است با آنکه رفتارهای جنسی خارج از زناشویی نیز وجود دارد، انگیزه بچه دار شدن دلیل دیگری برای ازدواج است.
گاهی انگیزه هایی که برای ازدواج انتخاب می شوند، نادرست است، یکی آنکه شریکی برای ارتباط جنسی خویش داشته باشند، امنیت عاطفی و اقتصادی داشته باشند. گاهی برای فرار از تنهایی تصمیم به ازدواج می گیرند یا انکه می خواهند از موقعیت آزاددهنده خانه فرار کنند. اگرچه این دلایل مهم هستند ولی انگیزه منطقی برای ازدواج به حساب نمی آیند (کی نیا، 1377).

 

انواع ازدواج
1- ازدواج سنتی
نوعی از ازدواج است که اکثراً این نوع را انتخاب می کنند و از گذشته تاکنون ادامه دارد. در این نوع شیوه ازدواج به طور کلی تصمیم گیرنده خود فرو نمی باشد. به بیان دیگر طرفین مورد نظر هیچ دخالتی در تعیین همدیگر ندارند و بزرگان و یا عوامل خارجی، عامل پیوند طرفین می باشند.
در این نوع ازدواج پسر یا دختر برحسب اتفاق با یکدیگر ازدواج می نمایند بدون آنکه شناخت زیادی نسبت به یکدیگر داشته باشند.
آنجه که در این شیوه از ازدواج ملاک برای طرفین است ، عوامل ظاهری مانند زیبایی، قیافه، طبقه اجتماعی ، موقعیت اقتصادی و مالی می باشد. معمولا هم در این شیوه تصمیم گیرنده فقط یکی از طرفین است و مشورت کمتر در آن صورت می گیرد.
در این نوع ازدواج، زنان جایگاه واقعی خودشان را به درستی پیدا نمی کنند و از اهمیت خاصی در زندگی برخوردار نیستند.
در شیوه های سنتی به طور کلی هر عاملی که باعث عدم دخالت مستقیم دختر و پسر در انتخاب یکدیگر باشند، جای می گیرد و دختر و پسر در انتخاب آینده خود، مختار نمی باشند.
2- ازدواج های غیرسنتی
ازدواج های غیرسنتی را می توان محصول پیشرفت جامعه و تکنولوژی و صنایع و هم چنین فرهنگ مردم دانست که نوع ازدواج نیز برای وفق دادن خود با شرایط حاضر تغییر نموده است و به شکل ازدواج های غیرسنتی درآمده است.
در این نوع ازدواج، طرفین( دختر و پسر) در انتخاب همسر خود مختار می باشند و در مرحله قبل از ازدواج رابطه هایی را برای شناخت هرچه بیشتر خود داشته باشند و به تناسب سطح تعقل و آینده نگری خود، طرف مقابل خود را ارزیابی نمایند. در این نوع ازدواج ها نه اینکه عوامل خارجی تعیین کننده نمی باشند، بلکه به عنوان عوامل تسریع کننده جای می گیرند. مثلا در ازدواج های غیرسنتی پدر و مادر در امر ازدواج دخالت می ورزند، ولی فقط به ارائه نظرات خودشان اکتفا می نمایند و تصمیم گیرنده اصلی خود دختر یا پسر می باشد.
در این گونه ازدواج ها، نقش الگو از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و جوانان از طریق تقلید بیشتر تحت سلطه الگو قرار می گیرند و سعی می کنند تا ملاک های انتخابی خود را برحسب الگو قرار داده و خود را به نحوی جای الگو قرار دهند( احمدی، 1380)
اما آنچه که مهم است میزان رضایت مندی طرفین از ازدواج خود می باشد و دیده می شود که حتی در ازدواج های غیرسنتی که براساس انتخاب دختر یا پسر انجام شده، عدم رضایت و تفاهم بسیار است. از این رو عوامل تعیین کننده ای برای سازگاری وجود دارد که آن را بیان می نماییم.

 

عوامل تعیین کننده سازگاری در ازدواج
در مورد زن و شوهران جوان زندگی با یکدیگر با هیجان و شور و شوق زیاد، همراه است. یعنی آنچه می تواند آنان را به هم پیوند دهد، شور و هیجان وافر است.
برخی از ایشان درمی یابند که تصوراتشان چیزی برخیال و تفکر غلط نبوده و اکثرا رویاهای ایده آلیسم جایگزین واقعیت گردیده است.
زوجین در روابط خود می توانند توانائی ها ونقطه نظراتشان را با هم تقسیم نمایند.
1. توانایی تغییرپذیری و سازگاری: تغییرپذیری در دوران ازدواج امر غیرقابل اجتنابی است. هنگام ترک فرزندان از خانه شکست ها و پیروزی ها، و هنگام پا به سن گذاردن زوجین، برخوردهای زندگی تغییرناپذیر می گردند.
در مرحله سازگاری های مثبت برخی از روی تمایل می خواهند که تغییر پیدا کنند تا زندگی و روابطشان حفظ شود.
2. لذت بردن از یکدیگر: ازواج های پذیرشی ، زن و شوهر به صورت خالصانه از هم لذت می برند، از صحبت کردن، تقسیم کردن ارزشهایشان و حفظ روابط عاطفی و جنسی، هر دو نسبت به هم احساس مسئولیت دارند.
3. اطمینان به یکدیگر: در زندگی ممکن است عشق افزایش یا کاهش پیدا کند، اما اطمینان همیشه وجود دارد. در ورابط زن و شوهر، والدین عنوان کردند که اطمینان اساس و پایه انتخاب کردن برای ازدواجشان می باشد.
4. توانایی زندگی کردن بدون تعییرپذیری در روابط زناشویی، زوجین باید از یکدیگر انتظار به کمال رسیدن و تغییرپذیری صفات، نداشته باشند و همدیگر را همانطور که هستند، بپذیرند. و هنگام وقوع مشکل، روی نقاط قوت زندگیشان تاکید کنند تا نقاط ضعف.
5. تصور تدام و دائمی بودن: تصور تداوم و دائمی بودن ازدواج، یک امید نیست، بلکه دید فلسفی است. این تفکر آنان را وادار می کند که در برابر تعارضات و نواقص برخورد و مقاومت کنند.
6. تعادل و وابستگی ها: در ازدواجهای موفق زمانی که طرفین درباره نیازهایشان صحبت می کنند، کاملا به هم وابسته اند، آنها از قدرت هایشان می گویند نه ضعیف هایشان.
7. گرامی داشتن تاریخچه زندگی: زوجین به سالهای گذشته اهمیت می دهند، تاریخی را که با هم درست کردند و تجارب کسب کرده را محترم شمرده و خاطرات گذشته را یاد می کنند.

 

اسلام و اهمیت ازدواج
دین اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده ارزش بسیار قائل گردیده است. آیات بی شمار در خصوص ازدواج و خانواده نشانگر این اهمیت است (سوره بقره، نساء، انفال، نور، فرقان، احزاب، طلاق و ...)
براساس دین اسلام آفرینش زن و مرد از یک خمیرمایه است و آیات و نشان می دهد که در بین آنها همبستگی و پیوندی خونی و تاریخی وجود دارد و در سایه ازدواج این همبستگی به صورت میثاقی محکم در می آید. خانواده اسلامی که در سایه نکاح شرعی پدید می آید از چنان استواری و ارزشی برخوردار است که رسول خدا فرمود:
هیچ بنایی در نزد خدا محبوب تر از بنایی نیست که در سایه ازدواج پدید آمده است و چنین اهمیتی در هیچ مکتبی و مذهبی دیده نشده است و آنها که تن به ازدواج اسلامی می دهند عملا از چنین عملکردی آگاه می شوند(قائمی، 1378).

 

عوامل تاثیرگذار بررضایت از زندگی
ارتباطات اعضای خانواده
روابط میان اعضای خانواده به عنوان یک عامل تعیین کننده بر رضایت از زندگی خانوادگی و زناشویی تاثیر می گذارد و به همین دلیل انتظار می رود که بر سلامت روانی آنها نیز موثر باشد.
ارتباطات و پیام های اعضای خانواده نقش مهمی در کارایی و سلامت روانی آنها دارد. ارتباطات در خانواده شامل پیام های کلامی و غیرکلامی، آشکار و پنهان، صریح و استعاری می شود که گاهی توسط اعضای خانواده و همسر به خوبی دریافت نمی شود، در این صورت این پیام ها به صورت انتظارات ساختگی نمایان می شود.
پیام های ابراز نشده معمولا به صورت غیرکلامی ارائه می شود و در هاله ای از ابهام قرار می گیرد، مثلا یکی از همسران قهر یا سکوت کرده و به رفتار طرف مقابل پاسخی نمی دهند، در این صورت برای همسر او روشن نیست که مقصود او چیست و چه می خواهد .
به طور کلی عدم ارتباط صحیح و عدم ابراز احساسات و نوع روابط طرفین نقش مهمی در سلامت روانی خانواده و در نتیجه پایداری زندگی دارد، چرا که خانواده پایه واحدی است که سلامت روانی افراد در آن شکل می گیرد و از مهمترین دلایل رضایت مندی زوجین از زندگی داشتن ارتباط سازگارانه می باشد.
تاثیر شباهت بر انواع گوناگون ارتباطات
شباهت نگرش ها و ارزش ها اهمیت ویژه ای در رشد روابط دوستانه دارد و به هر میزان که تشابه نگرشها برای فردی مهمتر باشد، اثر بیشتری در انتخاب دوست و همسر برجای می گذارد. راجع به ازدواج، یافته های کاملا با ثباتی وجود ندارد.
باس و همکاران (1985) دریافتند که متاهلین و زوجهای نامزد تمایل دارند تا در ویژگی هایی مانند طبقه اجتماعی، هوش، نگرش ها و عاداتی مانند میزان مصرف الکل و سیگار با یکدیگر مشابه باشند.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد روابط عاشقانه موجب نادیده انگاشتن نگرشهای مغایر می شود. البته در جهان غرب یک شعار افسانه ای وجود دارد که می گوید : «متضادها یکدیگر را جذب می کنند و تضاد موجب علاقه مندی افراد به یکدیگر و زندگی توام با تفاهم و خشنودی می شود». در حالیکه شواهد پیشنهاد می کند که پایدارترین ازدواجها میان زوجهای همانند و مشابه شکل گرفته است(کتل ،1967).
شکل گیری ازدواج براساس جذابیت
در زندگی واقعی این یک یافته قابل پیش بینی است که افراد تمایل دارند براساس جذابیت ظاهری با یکدیگر پیوند برقرار کنند که اصطلاحا به آن «فرضیه همانندی» می گویند.
تحقیقات متعددی در مورد جذابیت جسمانی زوج های در حال ازدواج مورد بررسی قرار گرفته است و همانطور که انتظار می رفت نتایج حاصله بیانگر آن بود که زوجها تمایل داشتند ، از لحاظ جذابیت جسمانی نسبتا مشابه باشند( سیلورمن و همکاران ، 1997).
تاثیر زیبایی بر ارتباط و ازدواج
زیبایی ظاهری افراد را محبوب تر جلوه می دهد و نه تنها در مورد روابط جنسی بلکه در روابط دوستانه نیز تاثیرگذار است . چرا که زیبایی، احساس خوشایندی است که از مشاهده آن به افراد دست می دهد. معمولا انسان افراد خوش سیما را بسیار قابل اعتماد، شاد، باهوش، صمیمی و خودشکوفاتر از افراد دیگر تصور می کنند. بنابراین معاشرت با آنها را احتمالا خوشایند تصور می نمایند (والستر و همکاران ،1996).
مولفه هایی مانند شباهت، جذابیت و زیبایی در امر ازدواج بسیار مهم است ، اگرچه در بین آنها همواره استثنائی وجود دارد، ولی تاثیر آنها نیز بدون اهمیت نمی باشد.
در هر حال ازدواج چه به طریق سنتی و چه غیرسنتی انجام می شود، این مولفه ها در روند آن و نارضایت مندی طرفین اهمیت دارد. چرا که روابط میان فردی همواره بر مسائل دیگر نیز تاکید می گذارد.
و در بحث بعدی خواهیم دید که ازدواج و روابط میان فردی زوجین چه تدبیر بر سلامتی و شادکامی افراد دارد.
تاثیر ازدواج بر سلامت جسمانی و رضایت مندی
در سالهای گذشته نتایج آماری بسیاری از پژوهش ها بیانگر آن است که افراد متاهل بیش از افراد مجرد عمر می کنند (فارگلدمن ، 1991).
افراد بیوه و مطلقه نسبت به افراد مجرد یا متاهل به برخی از بیماری ها آسیب پذیرند.(بلوم و همکاران ،1978).
سالم ترین زنان و مردان را ابتدا افراد متاهل، سپس افراد مجرد و سرانجام افراد بیوه تشکیل می دهند. افرادی که دور از همسران خود زندگی می کنند یا متارکه کرده اند، از کمترین میزان سلامت برخوردارند(کرامر ،1995) .
نوع ازدواج (سنتی ، غیرسنتی) و سلامتی می تواند رابطه داشته باشد . عواملی مانند نحوه انتخاب همسر، حفظ ازدواج یا یک عامل سوم ( ثروت) در افزایش طول مدت ازدواج نقش دارد.
البته نمی توان این امکان دارد کرد که نارضایتی با انتخاب همسر و شریک زندگی ارتباط دارد. همچنین نمی توان یک عامل سوم مانند ثروت را که هم در سلامتی و هم در ازدواج موفق نقش دارد، در میزان رضایت نادیده انگاریم(عبدی، 1380).
تاثیر ازدواج بر شادکامی و رضایت
شادکامی مفهومی نیست که به سادگی قابل اندازه گیری باشد و معمولا به وسیله مقیاس درجه بندی مورد سنجش قرار می گیرد. از اثرات کوتاه مدت همراه شدن با دوستان، لذت بخش تر شدن زندگی است.
شواهد نشان می دهد که افراد متاهل شادتر از افراد مجرد هستند، هرچند که این تفاوت ها زیاد نیست همچنین افراد متاهل در تمام سنین سطوح بالاتری از رضامندی را نسبت به افراد مجرد گزارش کرده اند.
الگوهای متعددی وجود دارد که سعی در نشان دادن مسیر رضامندی در طول دوران ازدواج دارند.
پینو (1961) اظهار داشت که پس از طی شدن دوران نامزدی و ماه عسل کاهش مداومی در میزان شادکامی پدید می آید.
بور (1970) پیشنهاد می کند که یک رابطه منحنی خطی از رضایتمندی زندگی زناشویی در طول زمان وجود دارد. معمولا بیشترین میزان رضایت از زندگی زناشویی سالهای اولیه زندگی پیش از تولید فرزندان و کمترین آن پس از تولید فرزندان است. اگرچه به تدریج در سالهای آتی میزان رضایت افزایش می یابد، اما هیچ گاه به سطح رضایت اولیه نمی رسد.
انتخاب همسر
فرهنگ های جمع گرا معمولا ازدواج سنتی (برنامه ریزی شده) را می پذیرند در حالی که در فرهنگ های غربی خود افراد همسرانشان را انتخاب می کنند. مهم است بدانیم حتی در جوامعی که ازدواج به شکل سنتی انجام می پذیرد، اکثر افراد فرصت هایی جهت انتخاب همسر را در اختیار دارند. در جوامع غربی نیز گزینش ها تحت نظارت خانواده انجام می پذیرد. براساس آنچه گفته شد بهتر است گفته شود، در فرهنگ های فردگرا تاکید بیشتری بر انتخاب همسر توسط خود افراد نسبت به فرهنگ جمع گرا وجود دارد. از آنجای که نگاه ها به ازدواج سنتی متفاوت است، یک ازدواج سنتی را در پاکستان که در نوشته های نویسنده ای اهل لندن آمده را بیان می کنیم:
اولین چیزی که باید در مورد ازدواج سنتی مورد تحسین قرار گیرد این است که آنها هیچ کاری را به زور انجام نمی دهند. تنها ازدواج اجباری است که با جبر انجام می گیرند. این نوع ازدواجها در قسمت های قبیله ای هند، پاکستان و بنگلادش متداول است. ازدواج های سنتی برنامه متفاوتی دارند. آنها در مورد رضایت طرفین مذاکره می کنند، پشتیبان و حامی یکدیگرند و منبع شادی قبل و حتی بعد از ازدواج هستند( احمدی، 1381).
یکی دیگر از عوامل موثر در ازدواج عشق است . برخی از نظریه پردازان پیشنهاد می کنند که عشق به عنوان اساس ازدواج (نه خود به تنهایی) یک ایده جدید غربی است. اما به این معنا نیست که عشق در ازدواج سنتی نقشی ندارد. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد افراد در ازدواج های سنتی حتی از کسانی که زوج خود را براساس عشق انتخاب کرده اند عاشق تر می شوند. در فرهنگ هایی که ازدواج سنتی ندارد ولی به شدت تحت تاثیر والدین است، چنانچه ازدواجی خارج از گروه قومی یا مذهبی انجام گیرد، عشق بی ارزش تلقی می شود(سپاه منصور، 1386).

 

تئوری تصور از همسر مطلوب
واژه همسر ایده آل به منظور بیان تصوری که جوانان از ویژگی های فرد مورد نظرشان جهت ازدواج در ذهن خود می سازندن، بکار می رود در هر جامعه ای بخصوص در جوامعی که ازدواج و انتخاب همسر از اهمیت زیادی برخوردار است، از جوانان انتظار می رود که وقت قابل ملاحظه ای را به تفکر درباره ترسیم های ذهنی، ویژگی های همسر مطلوبشان اختصاص دهند و ملاکهایی را در نظر بگیرید با نژاد ملیت، طبقه اجتماعی و سطح تحصیلات آنان تفاوت زیادی نداشته باشد و دو منبع مهم در تشکیل تصور ذهنی از همسر ایده آل دخیل است : ارزش های فرهنگی و نیازهای شخصیتی( مهدوی، 1375).

 

ارزشهای فرهنگی به عنوان منبع تشکیل ذهنی از همسر ایده آل
تصور و برداشت از صفات شخصی مطلوب در یک همسر ایده آل بخشی از فرهنگ یک گروه است که توسط اعضای جدیدتر آن گروه مورد تقلید واقع می شود. این تصورات اگرچه در مدت زمان معینی ثابت باقی می مانند اما تحت شرایط و مقتضیات جدید تا حدودی متحول می گردند (شعبانی، 1382).
هر فرهنگی، تصوری از همسر مطلوب را در اذهان اعضای یک جامعه می پروراند، این تصورسازی برحسب اینکه در آن فرهنگ چه چیزی مهم است و بسته به اینکه ازدواج در آن جامعه چه کارکردهایی را به انجام می رساند متفاوت است. توصیف صفات ایده آل به جامعه و نوع ازدواج در آن بستگی دارد، مثلا به جامعه روستایی و کشاروزی، زن ایده آل باید دارای اندامی قوی جهت یاری رساندن به همسر در کارهای کشاورزی باشد.
تجویزات فرهنگی و نقش وسایل ارتباط جمعی در شکل گیری تصورات و سلیقه های فردی، بدون اهمیت نمی باشد. وسایل ارتباط جمعی به تصورسازی و اشاعه ایده ال های در حال تکوین فرهنگ کمک می رسانند. توصیف از ویژگی های شخصی زنان و مردان، به نوبه خود در تصور ذهنی از همسر مطلوب تاثیر می گذارد(عبدی، 1380).
تعریف فرهنگی از همسر مطلوب به دو طریق برانتخاب همسر تاثیر می گذارد:
الف- بیان یک وفاق: در مورد ویژگی های مطلوب یک همسر، فرهنگ از این طریق مطلوبیت نسبی هر فرد را تعیین می کند و تصاحب کسانی را که به ایده آل نزدیک ترند، به صورت یک منزلت کلی و عمومی در می آید.
قابل قبول ترین انتخاب مبتنی بر منزلت طلبی، در مورد میل به زیبایی و دلربایی، می باشد فردی که همسری را مطابق با تصور فرهنگ از همسر مطلوب انتخاب می کند، مورد ستایش قرار می دهد.
افراد واجد شرایط و ویژگی های مطلوب به لحاظ فرهنگی در صورت وفوق بر مطلوبیت خویش، با فردی در موقع انتخاب همسر وارد معامله می شوند که دارای مطلوبیتی برابر باشد و کسانی که از حد ایده آل ، دور هستند ، در سطح عالی کنار گذاشته می شوند و در سطح رقابت پذیری خودشان به گزینش همسر می پردازند.
ب- فراهم آوردن مجموعه ای از ویژگی های مطلوب جهت انتخاب همسر:
فرهنگ از این راه باعث می شود که افراد ویژگی هایی را به همسر انتخابی خودش، نسبت دهند چه این ویژگی ها در وی باشد و چه نباشد. این فرایند به فرآیند «آرمانی ساختن همسر» معروف است اما مطالعات تجربی این ایده را به شکل ضعیفی مورد تایید قرار می دهند (اشتراوس ، 1978).
نیازهای شخصی به عنوان دومین منبع تشکیل تصور ذهنی از همسر ایده آل:
اگر روابط زوجین همچون روابطی تلقی شود که انسانها در آن حداکثر ارضای عاطفی خود را دارند، طبیعی است که تصور آنها از همسر مطلوب قویاً متاثر از آرایه های شخصی ، فرد تصور کننده می باشد.یعنی تصور آنان متاثر از خودبسندگی و بد گمانی آنها می باشد که این در مورد مردان در پژوهشی ثابت شده است و برعکس تصور همسر مطلوب در زنان متاثر از بدگمانی و وظیفه شناسی بود این یافته تحقیقی،‌این ایده را تایید می کند که زوج آینده به عنوان منبع مهم ارضای نیازها تلقی می گردند (اودری ،‌1978).

 


تفاهم زناشویی
امروزه مفهوم زناشویی براساس محبت ، همکاری، همدردی، تفاهم، گذشت و فداکاری متقابل در زندگی مشترک زن و شوهر استوار است. مفهوم جدید زناشوی با توجه به حفظ نسبی استقلال شخصیت زن و شوهر فراهم ساختن امکانات مالی و تعالی و ارضای نیازهای مشروع و متقابل هریک از آنها تکوین یافته است. دور شدن از این مفهوم و عدم توجه به هدف اساسی زناشویی سبب افزایش زناشویی سست و طلاق های زیان آور و سرسام آور کنونی می باشد (احمدی، 1380).
یکی از مهمترین عوامل موثر در زندگی زناشویی تقویت هایی است که زوجین به یکدیگر نشان می دهند.
روزبلت (1980) دریافت که برخی عوامل می توانند در تفاهم زناشویی موثر باشند که این موارد به جنبه های روانی و زیستی اشاره دارد. در جنبه های زیستی به محلی برای زندگی و میزان درآمد تاکید می شود ولی در جنبه های روانی با رفتارهای تشویق کننده دیگران زناشویی بارور از غیربارور مشخص می شود. زیرا کار همواره با تفاهم زناشویی، با ارائه پاسخ مطلوب در بین زوجین همراه است(ساپنگتون ، 1988).
تفاهم زناشویی با شناسایی شخصیت های زوجین در ارتباط است، زیرا که اگر زن و شوهر همدیگر را به گونه دقیق درک کنند به عنوان زوج های خوشحال شناخته می شوند (ادوارد گنشات ،1980).
در تحقیق تایلور و همکاران در زمینه عشق و شادمانی مشخص گردیده است که با افزایش میزان عشق نه فقط تفاهم زناشویی افزایش می یابد بلکه عزت نفس نیز بیشتر می شود (تایلور و همکاران، 1995).

 

رضایتمندی اسنادهای رفتارهای مطلوب و نامطلوب
موضوعی که با انتظارات واقع بینانه ارتباط تنگاتنگی دارد این است که چگونه افرادی که با هم روابط نزدیکی دارند رفتارهای مطلوب و نامطلوب یکدیگر را تبیین می کنند. در مطالعه ای از زنان و مردانی که با هم رابطه نزدیک داشتند خواسته شد تا تعارضهای عمده خود را توصیف کنند (هاروی، ولز، الوارز، 1978؛ ارویس، کلی، باتلر، 1976). از این مطالعه دو نتیجه جالب بدست آمد که نشان می دهد ما در تعارض با افراد نزدیک کمتر از آن که معتقدیم عینی و اقع بین هستیم. اول اینکه مردان و زنان تمایل داشتند اعمال منفی خود را روابط نزدیک را نشانه «قصد و نیت خوب» خود یا نتیجه رویدادهای خارج از کنترلشان توجیه کنند. اعمال پرخاشگرانه و غیرمسئولانه خود را به عنوان واکنشی نسبت به رفتارهای همسر خود توجیه می کردند و یا ادعا می کردند که انتقادات و خواسته هایشان نشانه توجه، نگرانی و خیرخواهی آنهاست. آنها همچنین ناتوانی در ابراز احساسات و محبت ناشی از فشارهای خارجی می دانستند و زمانی که می خواستند علت رفتارهای همسران خود را شرح دهند، برداشتهای آنها متفاوت بود. مردان و زنان احساس می کردند رفتارهای منفی همسران آنها عمدی و نشان دهنده عدم تعهد و بی توجهی آنهاست و به طور خلاصه هم برای مردان و هم برای زنان نادیده گرفتن رفتارهای منفی خود آسان ولی بخشیدن رفتارهای منفی همسرانشان سخت بود.
دومین یافته مهم این بود که ادارکات و برداشتهای زنان و مردان از خواسته ها و امیال همسرانشان همیشه درست نبود. مثلا مردان بیشتر از زنان رابطه جنسی را عاملی برای تعارض تلقی می کردند. با این حال مردان به غلط تصور می کردند که همسران آنها نیز احساس مشابهی در این باره دارند. زنان نیز با دست کم گرفتن نظر مردان درباره اهمیت ناسازگاری جنسی اشتباه مشابهی را مرتکب می شدند. زنان هم به غلط فرض می کردند که مردان همان احساس را درباره رابطه جنسی دارند که خودشان دارند. اهمیت تعارضهای مرتبط با مسائل مالی و زمان صرف شده برای کار و تربیت بچه ها در نظر زنان مهمتر از مردان بود، در حالیکه زنان فرض می کردند مردان هم احساس مشابه خودشان دارند و میزان اهمیت این مسائل در نظر مردان را بیشتر برآورده می کردند. مردان نیز با این فرض که زنان از احساس مشابه مردان برخوردار هستند میزان اهمیت این مسائل در نظر زنان را کمتر براورده می کردند.
دوپیش بینی کننده نسبتا قوی رضایت و ثبات زناشویی عبارتند از (کارنی و برادبوری، 1995):
1. توانایی زن و مرد برای شروع و ارائه پاسخ متقابل به رفتارهای مثبت یکدیگر.
2. توانایی زن و مرد برای جلوگیری از شروع رفتار منفی و اجتناب از نشان دادن واکنش منفی نسبت به رفتار نامطلوب دیگری.
وقتی زن و مرد به یکدیگر اعتماد متقابل داشته باشند و در قضاوت نسبت به هم منصف باشند به احتمال زیاد رفتارهای مثبت انجام می دهند و از رفتارهای منفی اجتناب می کنند. زوجهایی که از رابطه زناشویی خود ناراضی هستند رفتارهای نامطلوب زیر را به عنوان نمونه ذکر می کنند:
انتقادگر بودن، سردبودن، کمک نکردن در کارهای خانه و حامی نبودن( فینچام و برادبوری، 1993، 1992) . آنها اغلب این رفتارها را به صورت زیر توجیه می کنند:
«رفتار همسرم ناشی از شخصیت اوست»
«بعید است رفتار همسرم تغییر یابد».
«رفتار همسرم نشانه یک مشکل اساسی در زندگی زناشویی ما است».
«رفتار همسرم به دلیل خودخواهی اوست».
«همسرم باید به خاطر این رفتارهایش سرزنش شود».
زوجهایی که از رابطه زناشویی هماهنگی برخوردارند ،‌ رفتارهای ناخوشایند یکدیگر را با این شیوه انطباقی می کنند :
«رفتار همسرم تحت تاثیر موقعیت است».
«همسر من همیشه این گونه رفتار نمی کند».
«با اینکه رفتار همسرم خوب نبود ولی مطمئنم که به من علاقه مند است».
«من می توانم این رفتار همسرم را ببخشم».
جای تعجب نیست که تبیین های غیر انطباقی از رفتارهای نامطلوب همسر به ناراحتی زناشویی بیشتری منجر می شود (برادبوری و فینچام ، 1992 ،‌جی.ای.میلر ،‌برادبوری ،‌1995).اگر رفتار نامطلوب یکی از نزدیکان خود را به عنوان نشانه شخصیت نامطلوب یا قصد خواهید داد.هیچ کدام از این رفتارها به اندازه شکیبایی و همکاری لازم برای شما و همسرتان جهت رسیدن به یک توافق یا یافتن راه حلی برای مشکل مفید و راهگشا نخواهد بود.
ارتباط و مذاکره
وقتی شریک زندگی یا فردی از نزدیکان شما به شیوه نامقبولی با شما رفتار می کند ‌، راه حل دیگر این است که نارضایتی خود را بیان کنید و با هم راه حلی بیابید.همین جاست که مهارتهای جرات ورزی می تواند بسیار سودمند باشد.به یاد داشته باشید که جرات ورزی به معنای صریح و روراست بودن است نه پرخاشگری.بهتر است برای درک ارزش ارتباط و مذاکره به بررسی برخی از روشهای غیر مفید ه برای برآورده کردن انتظارات و نیازهای خود از طرف نزدیکان به کار می بریم ،‌بپردازیم.
افرادی که با هم رابطه نزدیک دارند برای تحت تاثیر قرار دادن یکدیگر از 6 تاکتیک استفاده می کنند (باس ،‌ گومز ،‌هیگنز و لاترباخ ،‌1987) :
دلربایی کردن : «آنقدر از همسرم تعریف می کنم تا بالاخره خواسته ام را برآورده کند».
«هنگام درخواست چیزی سعی می کنم رومانتیک و دوست داشتنی باشم»‌ ،‌ «چنان جذاب و دلربا عمل می کنم که همسرم خواسته ام را برآورده می کند».
سکوت کردن : «تا زمانی که به خواسته من عمل نکرده به او توجه نمی کنم» ،‌ «تا زمانی که خواسته مرا برآورده نکرده به او جواب نمی دهم» ،‌ «تا زمانی که خواسته مرا انجام نداده سکوت می کنم».
اعمال فشار : « همسرم را مجبور می کنم که به خواسته ام عمل کند» ،‌«بر سر همسرم داد می زنم تا کاری را که می خواهم انجام دهد».«همسرم را تهدید می کنم تا خواسته مرا انجام دهد».
پرخاشگری- منفعلانه : «اخم می کنم تا کاری را که می خواهم انجام دهد» ، «قیافه می گیرم تا به خواسته من عمل کند» ، «تا زمانی که خواسته ام را انجام ندهد با او صحبت نمی کنم» ، «طوری ناقص و ضعیف عمل می کنم که به خواسته ام عمل کند» ، «چنان متواضعانه عمل می کنم که خواسته من را اجابت کند».
وجه مشترک همه این تاکتیکها این است که هیچ کدام از آنها کاملاً سازگارانه نیست.زوجهایی که از این تاکتیکها استفاده می کردند خود را سرزنش می کردند و از دید افرادی که با آنان مصاحبه می کردند به عنوان افرادی نامتجانس ‌،ناجور و نامناسب ارزیابی شدند.تحقیق فوق نشان داد که افراد شرکت کننده به ندرت از روش مذاکره و گفتگو برای حل اختلافات خود استفاده می کردند.
پژوهشگرانی که در مورد سبکهای ارتباطی که به مشکلات خاصی بین زن و شوهر منجر می شود تحقیق می کنند به سه الگو دست یافته اند (ان.اپستین ، پرتیرز و فلمینگ ، 1987).
1- انتقاد و دفاع : خودداری از اعتراف به اشتباه ، امتناع از پذیرفتن انتقاد ، جزم اندیشی و انعطاف ناپذیری درباره عقاید ،‌ سرزنش نامتناسب همسر ، ناتوانی در تعریف و تحسین دیگری.
2- کمرو و سلطه پذیر : کم حرفی ، ناتوانی در ابراز عقاید و نظرها ،‌ زیاد مطیع بودن ،‌ ناتوانی در ابراز احساسات ،‌بسیار آرام و آهسته حرف زند.
3- مسلط و کنترل کننده : زیاد حرف زدن ،‌زیاد سوال کردن ،‌قطع صحبت همسر ، عوض کردن موضوع در جریان گفتگو ،‌بسیار بلند صحبت کردن.
با اینکه همه این سبکهای ارتباطی ارتباط زناشویی را مختل می کند ،‌ اما سبکی که با بیشترین ناراحتی و اختلال در روابط زناشویی همراه است سبک انتقاد و دفاع است.
حالا که با سبکهای ارتباطی مشکل زا آشنا شدید برخی از راه حلهای ایجاد رابطه موثر را بررسی می کنیم (استوارت ، 1980).
آموختن گوش کردن
کارل راجرز خاطر نشان می کند که اغلب ما آنچنان درگیر افکار و احساسات خود هستیم که واقعاً به چیزهایی که دیگران می گویند گوش نمی دهیم.
بگذارید همسرتان مطلبی را بیان کند.قبل از اینکه پاسخ بدهید باید مفهوم این عبارت را تکرار کنید.بعد از همسرتان بخواهید تایید کند که آیا گفته او را درست فهمیده اید و در غیر این صورت آن را تصحیح کند.بعد از اینکه به همسرتان نشان دادید که واقعاً گفته او را درک کرده اید ، حالا نوبت شماست که چیزی بگویید.سپس همسرتان مضمون گفته شما را تکرار می کند و از شما پسخوراند (فیدبک) می گیرد.
بیان صریح احساسات خود
یک بررسی روی زوجهای متاهل نشان داد که پاسخ دهندگان زمانی که همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه ای محتاطانه و با استفاده از عباراتی زیر بیان می کنند ،‌ احتمال پاسخ منفی و خصمانه از جانب آنها بیشتر است (کوبانی ،‌بائر ،‌ریچارد ، رید و مورااوکا ،‌1995) :
«شما من را ناراحت می کنید».
«شما من را مایوس می کنید».
«شما من را اذیت می کنید».
پاسخ دهندگان گزارش کردند اگر همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه ای جراتمندانه و با استفاده از عبارات زیر بیان کنند ،‌ احتمال همدلی و برخورد آشتی جویانه از جانب آنها بیشتر است :
«من ناراحتم».
«من مایوسم».
«من عصبانیم».
«من رنجیده ام».

 

پنج قاعده برای ایجاد ارتباطی سازنده
قواعد زیر به شما کمک می کند تا در روابط با دیگران بسیار صریح و روراست باشید:
قاعده اول : افکار و احساسات خود را با استفاده از ضمیر «من» بیان کنید.
قاعده دوم : درباره ویژگی فرد دیگر کلی گویی نکنید : مثلاً «شما بی ملاحظه هستید» ،‌ «شما تنبل هستید».در عوض بر اعمال و رفتارهای خاص متمرکز شوید : «می خواهم در کارهای خانه کمک کنید».
قاعده سوم : از مطلق جلوه دادن امور با استفاده از کلماتی مانند هرگز و همیشه بپرهیزید.مثلاً : «شما همیشه نامرتب هستید» ، «شما هرگز کمک نمی کنید».در مقابل سعی کنید یک نگرش مثبتی ایجاد کنید.«گاهی اوقات مرتب هستید ،‌اما دلم می خواهد بیشتر از این مرتب و منظم باشید» ،‌«از کمکهایی که می کنید ممنونم اما اگر بیشتر کمکم کنید به معنای این است که برایم اهمیت بیشتری قائل هستید».
قاعده چهارم : استفاده از زمان مناسب سعی کنید بی درنگ نسبت به رفتار شخص واکنش نشان دهید و اگر فرصت پاسخ فوری را از دست دادید صبر کنید تا در فرصت مناسب واکنش مثبت یا منفی خود را نشان دهید.
قاعده پنجم : سعی کنید سازنده و راهگشا باشید.وقتی می گویید از بعضی چیزها خوشتان نمی آید این راهم بگویید که از چه چیزهایی خوشتان می آید.
مهارتهای ارتباطی خوب یکی از مهمترین عوامل رضایت و خشنودی از روابط زناشویی است (گاتمن ، مارکمن ،‌1981).
تحقیقات نشان داده است که وقتی به افراد متاهل روشهای برقراری ارتباط سازنده آموخته می شود فشار خون آنها پایین می آید و رضایت آنها از زندگی زناشویی شان افزایش می یابد (اوارت ،‌تیلور ، کرامر و اگراس ، 1984 ، هالوگ و مارکمن ،‌ فلوید ،‌استانلی و استوراسلی ، 1988).
بنابراین به نفع زوجهاست که هرچه زودتر استفاد

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران

دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
قرن بیستم از یک سو قرن تکنولوژی، سرعت و اوج دست آورد های علمی بشر بود و از سوی دیگر قرن سرگشتگی، تنهایی و بیگانگی انسان ها و قرن آشفتگی عصبی و روانی به شمار می رود.دیدگاه علمی ناهمگون راجع به فعالیت های هیجانی و عاطفی که تحقیق هشتاد ساله ی اخیر را در مورد هوش جهت داده است، به تدریج در حال تغییر است و روانشناسی به تازگی به نقش اساسی هیجانات در زندگی آدمی پی برده است و کم کم به قدرت و نفوذ احساسات در حیات ذهنی انسان و هچمنین خطرات آن اعتراف می کند (گلمن، بلوچ 1379).
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را برانگیخت. هوش هیجانی با توانایی در ک خود و دیگران، یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط پیوند دارد.
پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت های اجتماعی، توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجان ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند.
بار-آن هوش هیجانی (هوش غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی توانایی های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روان مرتبط می داند. بار-آن برای اولین بار در 1980 هوشبهر هیجانی EQ را مطرح کرد و در همان سال به تدوین پرسش نامه هوش هیجانی (EI) پرداخت. به اعتقاد بار-ان، هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نیست ؛ زیرا بسیاری از افراد هوش شناختی بالایی دارند ولی آنطور که باید، در زندگی موفق نیستند. (جلالی، سید احمد 1381)
از زمانی که پدیده ای به نام هوش توسط بینه (1905) در فرانسه به صورت عدد و رقم نمود کمی یافت، و اصطلاح هوشبهر توسط ترمن (1916) معرفی شد، نزدیک به یک قرن می گذرد. از آن زمان تا کنون، بسیاری از روانشناسان از جمله اسپیرمن، ترستون، بینه ،وکسلر، پیاژه، کتل، گیلفورد، گاردنر و ... ) تعریف و طبقه بندی های مختلفی از هوش به دست داده و بر آن اساس به تهیه ی ابزارهایی پرداخته اند که مدعی سنجش این کیفیت ذهنی است. این ابزارها که هر یک برگرفته از تصور و اندیشه ی پدید آورنده ی آن در باره ی پدیده ی هوش است، به صورت تصویر ، نوشتار یا ترکیبی از این عوامل به بازار عرضه شده و هر پدید آورنده ای نیز چنان به نتیجه ی فکر و عمل خود دل بسته و از آن راضی است که گویی هوش چیزی جز دست آورد او نیست (جلالی، سید احمد 1381).
این تنوع، ابزار و تفاوت برداشت ها تمثیل زیبای مولانا را به ذهن می آورد. در این داستان هندوها هر یک در تاریکی بخشی از اندام فیل را لمس می کردند و ادراک بسیار جزئی خود را تمام واقعیت می پنداشتندو تصویری از فیل ارائه می دادندکه به همه چیز شباهت داشت، جزخود فیل(جلالی، سید احمد).
اصطلاحاتی که روانشناسان به کار می برند حتی از این پیچیده تر و ابهام آمیزتر است، زیرا این پدیده نه تنها به لمس در نمی آید بلکه به دلیل ذهنی و انتزاعی بودن، تصور آن نیز به آسانی میسر نیست. شاید به همین دلیل است که بورینگ می گوید: «هوش همان چیزی است که به وسیله ی آزمون های هوش اندازه گرفته می شود».این گفته ،بی تردید زبان گویای هر روانشناسی است که می خواهد این پدیده ی انتزاعی را به کمیت تبدیل کند. به قول ایکن (1985)،هوش نامی است که به فرایند های ذهنی فرضی یا مجموعه ای از رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نظریه های هوش در عمل همان نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه اند(جلالی، سید احمد1381)
بدیهی است که وقتی تعریف موضوعی به اندازه ی کافی روش نباشد،سنجش دقیق آن نیز به آسانی میسر نخواهد بود. با این همه ،تا زمانی که تعریف قابل قبولی از هوش به دست داده نشده است ، ناچار باید جلوه هایی از آن را آنطور که در آزمون ها تجسم می یابد، پذیرفت و بر آن اساس به برآورد هوشبهر افراد –که حاصل تقسیم سن ذهنی به سن زمانی آنان می باشد (جلالی، سید احمد 1381).
در تعریف واژه ی «هوش» اتفاق نظر میان روانشناسان وجود نداردو برای تعریف آن از ویژگی هایش استفاده می شود. هنگامی که هوش مورد مطالعه قرار می گیرد، خود هوش نیست؛ بلکه رفتار یا عملکرد هوشمندانه است. بنابراین به جای تفکر در باره ی هوش باید در باره ی رفتار هوشمندانه تحلیل کنیم و مبنای رفتار هوشمندانه باید نوعی دانش و اطلاعات در کلی ترین معنای آن باشد که به طور رسمی یا غیر رسمی کسب شده اند. تأثیر هوش بر رفتار هوشمندانه با حافظه آغاز می شود. یک عامل مرتبط با آن، به یاد آوردن اطلاعات، اعمال آموخته های قبلی در وضعیت موجود، یعنی توانایی انتقال یا تصمیم گیری است. برخی از افراد نسبت به دیگران ظرفیت بسیار بیشتری برای انتقال دارند که نشان از هوش بالای آنان دارد. جنبه های دیگر هوش و رفتار هوشمندانه شامل سرعت در رسیدن به راه حل ها و پاسخ ها و توانایی حل مسئله است (ابعاد هوش هیجانی).
جان میر و پیتر سالوی، ابعاد چهار گانه ی هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده اند:
1- خود آگاهی
2- آگاهی اجتماعی
3- مدیریت روابط
4- خود کنترلی( خائف الهی، دوست دار،1382).
گلمن اجزاء هوش هیجانی را در خود آگاهی، خود نظم دهی، انگیزه همدلی و مهارت اجتماعی در شغل می بیند. (جلالی1381).
هوش هیجانی با الکسی تیمیا نیز همپوشی دارد. سازه الکسی تیمیا به معنی توانایی در توصیف با آگاهی از هیجانات و خلق خویش است. فرد مبتلا به الکسی تیمیا هیجانات را بر حسب احساس های جسمی یا واکنش های رفتاری تعریف می کند تا آن ها با افکار ملازم و این تصور را به ذهن متبادر سازد که گویی معنی احساسات را نمی فهمد (پورافکاری، 1376).
الکسی تیمیا با دشواری در ایجاد تمایز میان حالات هیجانی مختلف و توانایی محدود تفکر در هیجانات و با استفاده از آن ها به هنگام مواجهه با موقعیت های استرس زا ارتباط دارد. هوش هیجانی و الکسی تیمیا با متغیر های دیگر نظیر خود آگاهی، افسردگی، اضطراب، عزت نفس و استرس ادراک شده نیز رابطه دارند. خود آگاهی و عزت نفس احتمالاً هوش هیجانی بالاتر و الکسی تیمیا هوش هیجانی پایین تر را پیش بینی می کند و بین هوش هیجانی با افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده همبستگی معکوس وجود دارد (به نقل از مشتاق زاده، 1383).
از سوی دیگر استرس پدیده ای است که همواره با زندگی انسان قرین بوده و افراد در جنبه ی مختلف زندگی با آن روبه رو بوده و آن را تجربه می کنند. همچنین در دوره ای زندگی می کنیم که با آن که تکنولوژی زندگی مادی انسان را ساده تر و سهل تر نموده اما انسان را از نظر معنوی به مراتب تضعیف نمده است. هر چند این امکانات در ارضای نیاز های بدنی مؤثر هستند. اما لزوماً نیاز های روانی را نه تنها ارضا نمی کنند بلکه گاه تهدید نیز می کنند و این امکانات گسترده ی مادی فشار های روانی عظیمی را برای انسان به وجود می آورد. امروزه استرس به قدری با زندگی انسان ها عجین شده است که مختصصان از آن با عنوان بیماری قرن نام می برند؛ هیچ کس از فشار روانی و استرس های موجود در زندگی ایمن نیست و همه در معرض آن قرار دارند. افراد برای مقابله با منابع فشار زا و استرس ها راه های مختلفی را بر می گزینند که متخصصین از آن به عنوان سبک های مقابله با استرس نام می برند(کلمن ،نیکخواه 1373).
در بررسی و تعریف روش های مقابله با فشار های روانی می توان یک طرح کلی را عنوان کرد که اولین گام به شناسایی منظم منبع فشار روانی از قبیل رخداد ها و موقعیت های فشار زا معطوف است. گام بعدی در عوارض جسمانی و روا نشناسی ناشی از فشار روانی از قبیل سر درد و یا فقدان تمزکز معطوف است و در گام نهایی باید با استفاده از راهبرد های فردی به عوامل فرهنگی در جهت مقابله با فشار روانی اشاره کرد. رفتار مقابله ای به معنی کوشش برای کنترل تقاضاهایی که بیش از اندازه و توانا هستند، می باشد. مقابله با کلیه ی جریان های در بر گیرنده تطابق و سازگاری با حد موفقیت فرق می کند. تطابق شامل کلیه ی رفتار های سازگاری اتوماتیک می باشد. اما مقابله همیشه مستلزم استرس یا نیازمند استرس است. چیز جدید یا چیزغیره منتظره یک موقعیت پر استرس را بر می انگیزد و کوشش و تلاش بیشتری برای انتخاب پاسخ مناسب اعمال می شود. ارزیابی شناختی نقش مهمی را در انتخاب رفتار های مقابله ای دارند. بدن و ذهن هر دو در تکاپوی تطبیق یافتن استرس به کار می افتند(کلمن ،نیکخواه 1373).
رفتارهای مقابله ای مانند عوامل فشارزا طیف وسیعی را تشکیل می دهند که از پاسخهای فیزیکی خودکار مانند فرار ار سر راه اتومبیل که با سرعت در حال حرکت است تا تدبیر تعیین شده است و انواع مکانیسم های دفاعی را شامل می شوند . رفتارهای مقابله ای یا موثر هستند یا خنثی می باشند و این بستگی به آن دارد که تا چه حد می توان استرسها را کم کرد یا آنرا تحریک نمود (کلمن ،نیکخواه 1373).
فشار روانی از یکسو معرف چالشهایی است که ما را به هیجان در می آورد و به کوشش و تلاش وا می دارد که بدون آن زندگی برای مردم بسیار کسل کننده و سرانجام فاقد ارزش است و از سوی دیگر معرف شرایط و انتظاراتی است که برای افراد تحمیل می شود و به گونه ای بدنی و روانی نمی تواند این انتظارات را بر آورده سازند و ممکن است به آشفتگی و در هم شکستگی از نظیر فیزیکی یا روانی منتهی گردد . بدین سان فشار روانی از یکسو نجات دهنده زندگی و از سوی دیگر می تواند ویران کننده زندگی باشد و برای فهمیدن آن باید هر دو معنا را در نظر گرفت(کلمن ،نیکخواه 1373).
همچنین موضوع فشار روانی یا استرس و آثار آن مورد توجه بسیاری قرار گرفته و علیرغم این نظر که فشارهای روانی مفید و خوش خیم نیز وجود دارد و مقداری از فشارهای روانی برای ایجاد تحریک و تلاش در انسان ضروری است اما زمانیکه بحث فشارهای مطرح می گردد بیشتر به عوارض و ضایعات آن توجه شده و فشار روانی مضر مد نظر قرار داده می شود . به هر حال واضع است که فشار عصبی اثرات فراوانی بر عملکرد افراد در جنبه های مختلف زندگی دارد. فشار عصبی حاد نیروی فرد در برابر منابع استرس زا را کاهش می دهد و فرد را در برابر فشارها و مسائل روزمره زندگی آسیب پذیر تر می سازد تا فعالیتهاو تلاشهای انسان برای نیل به هدف عقیم بماند(کلمن ،نیکخواه 1373).
نتایج تحقیقات مختلف بیانگر این واقعیت است که قرار گرفتن طولانی در معرض استرس به تغییرات مهم فیزیولوژیکی و روانی و بی ثباتی محیط داخلی بدن می انجامد. این حالت عدم تعادل در محیط داخلی بدن منجر به گسترش علائم ، سندرمها و بیماریهای اختصاصی می گردد (شیفر ، بلوچی 1370).
برخی از اختلالات از قبیل حمله های قلبی ،سکته های مغزی ، آسم، مشکلات قاعدگی،سردرد ها و جوشهای پوستی می توانند به واسطه استرس به وخامت بگرایند (کارلسون ،پژهان 1380).
استرس سیستم درونی فرد را تخریب می کند و زمانیکه پاسخهای ستیز و گریز جهت بر طرف نمودن تاثیرات عوامل استرس زا با شکست مواجه شود حالات ضعف و خستگی در فرد عارض می شود وبه صورتهای گوناگون نمایان می شود این اختلالات به صورت حالات ذهنی عاطفی و یا رفتاری بروز می نماید(شیفر ،بلوچی 1370).
مطالعات به عمل آمده تاثیرات همه جانبه استرس در روابط بین فردی و عواطف افراد را نشان می دهد. در تعاملات اجتماعی ما باید سریع، سازنده و تا حدودی نا خودآگاه تصمیمات شناختی بگریم. در این موقعیتهای اجتماعی عاطفه معمولا برشیوه ای که رفتار می کنیم موثر خواهد بود. هوش هیجانی در واقع شامل آگاهی از چگونگی و زمان این اثرها است(شیفر ،بلوچی 1370).
در اینجا اهمیت درک و مطالعه هوش هیجانی روشن می شود. هوش هیجانی بدین معنا است که حالات خلقی معمولی هم می تواند به صورت بنیادی ما را از شیوه رفتار خود و دیگران آگاه سازد. افراد معمولا از این اثر ها آگاهی ندارد لذا هوش هیجانی بالا بیانگر نگرش هشیارانه و سنجیده نسبت به این تاثیرها است. در کل افرادی که هوش هیجانی پایین دارند در موجهه با استرسهای زندگی ،سازگاری و انطباق ضعیف تری خواهند داشت و در نتیجه به افسردگی و نا امیدی و پیامدهای منفی زندگی مبتلا می شوند (مشتاق زاده 1382)
وقتی تاریخچه روانشناسی را مرور کنیم می توان فرض نمود زمانیکه فرد با یک بحران یا حتی یک اتفاق روزمره روبرو می شود خود را به سرعت در پشت مکانیزم های دفاعی پنهان می سازد یا از برخی پیامدهای روانشناختی که نتیجه بر خورد با چنین مشکلاتی است رنج می برد. در طول زندگی همه با مشکلاتی که راه حل از پیش تعیین شده ای ندارد روبرو می شویم معذلک یاد می گیریم در خصوص اینگونه مشکلات سازگاری و انطباق از خود نشان داده با بدبختی و مصیبت روبرو شده و با آن مقابله نماییم همچنین برخی مسائل قابل حل هستند و راه حل تنها با کنار آمدن با آن و تلاش فعالانه جهت مقابله با مشکل خواهد شد (رابرت الیور ،حسنی و دیگران 1383).
منابع گوناگون فشار روانی و ناراحتی ها ی عاطفی و هیجانی مراحل مختلف زندگی منجر به بروز واکنش های متفاوت در افراد می شوند. برخی از افراد بهتر از سایرین با این عوامل محرک وتنش زا مقابله کنند ودر واقع رفتارشان طوری است که از عهده مبارزه طلبی ها و هماورد جویی محیط بر می آیند در حالی که بسیاری از افراد با توجه به جنبه های شخصیتی نسبت به فشارهای روانی کاملا مستعد آسیب پذیری و بی مقاومت اند به بدین معنی که اگر با عوامل تنش مواجه شوند قادر نیستند با آنها مقابله نموده و از عهده مشکل بر آیند البته عومل بسیاری از قبیل شخصیت ، انگیزه ،توانمندبودن یا بالعکس ناتتوانی،در امر مقابله با مشکلات خاصی که در شرایط ویژه پیش می آیند می توانند در به وجود آوردن این تفاوتها دخالت داشته باشند بنابراین توجه به آن دسته از خصوصیات فرد که وی را مستعد تحمل فشار روانی می کند کاملا ضروری می نماید (کوپر،قراچه داغی وشریعت زاده 1373).
اگر بپذیریم که استرس یک تجربه و پدیده همگانی است و این تجربه را نا به هنجار در نظر بگیریم مستلزم آن است که کاری در برابرش باید انجام داد. قرین بودن همیشگی استرس با زندگی انسان ها از یک سو و جدید بودن موضوع هوش هیجانی از سوی دیگر پژوهشگر را بر این وا داشت تا موضوع پایان نامه خود را در ارتباط با این پدیده همیشگی زندگی انسان (استرس) و راه های مقابله با آن و هوش هیجانی که نقش مهمی در زندگی انسان ایفا می کند انتخاب نماید یا بررسی رابطه هوش هیجانی و مولفه های آن در برخورد با استرس می توان راهکار هایی جهت کنترل استرس و مهار آن در موقعیت های مختلف و همچنین با لا بردن هوش هیجانی افراد که بنا بر تحقیقات صورت گرفته نقش مهمی در موفقیت زندگی دارد ارئه می دهد. امید است این پژوهش برای جامعه و افراد آن در زمینه شناخت راه های مقابله با استرس و نحوه کنار آمدن با آن و آگاهی در مورد هوش هیجانی واقع گردد .
تعاریف مفهومی
هوش هیجانی: هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره ی مطلبوب خود، خلق و خو و وضع روانی و کنترل تکانش هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند.هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است (جلالی، سید احمد)
استرس:عبارت است از هرگونه محرک و عامل تنش زا روانی که باعث دگرگونی و بهم خوردن منظم حالت جسمانی فرد یا باعث عدم تعادل بدنی فرد تحت تاثیر شرایط روانی اجتماعی می گردد(استورا،دادستان 1373).
مقابله:فرایندی که طی آن فرد کوشش می کند به هنگام رویارویی به خواسته های محیطی مشکلات خود را حل نماید. روشهای مقابله ای کوششهای فعال و غیر فعال می باشد که در پاسخ به شرایط تهدید کننده با هدف رفع تهدید، کاهش ناراحتیهای هیجانی به کار برده می شود.(به نقل از آقاجانی 1375).
مقابله مساله مدار: شامل راهبردهایی در جهت حل، دوباره تعریف کردن یا کوچک شمردن تاثیرات یک موقعیت فشارزا است. تاکید اساسی در این راهبرد بر روی مسله مدار و اداره کردن آن و تلاش فعالانه در جهت حل مساله می باشد (اندلر و پارکر ،به نقل از فتوت احمدی)
مقابله هیجان مدار: راهبرد های دفاعی در جهت انکار و تحریف واقعیت و پاسخهای هیجانی با هدف کاهش تنش می باشد. این نوع راهبردها به سمت علائم ناشی از فشار روانی جهت داده می شود(اندلر و پارکر، فتوت احمدی 1380).
مقابله اجتنابی: شامل فعالیت ها و تغییرات شناختی و دوری از موقعیت فشارزا می باشد. مقابله ی اجتنابی از طریق فراموش کردن موقعیت فشارزا و کناره گیری از آن، جستجوی پاداش های جایگزین و درگیر شدن در فعالیت های تازه صورت می پذیرد (اندلر و پارکر، فتوت احمدی1380).
هوش هیجانی: نمره ای که آزمودنی بر اساس پرسشنامه هوش هیجانی پل به دست آورده است. مقابله مساله مدار: آزمودنی بر اساس مقیاس CISSبالاترین نمره را رویکرد مساله مداری گرفته باشد.
مقابله هیجان مدار: آزمودنی بر اساس مقیاس CISSبالاترین نمره را در رویکرد هیجان مدار گرفته باشد.
مقابله اجتنابی: آزمودنی بر اساس مقیاسCISSبالاترین نمره را در رویکرد اجتنابی گرفته باشد.
پیشینه تحقیق
هوش هیجانی
هوش هیجانی مفهوم جدیدی در روانشناسی نیست و می توان می توان ردپای آنرا در کارهای انجام شده در بیش از 60 سال قبل یافت (جرنیس 2002 به نقل از ایرانمنش) .
ای . ال ثورندایک که در سالهای 1920تا 1930 به خاطر ترویج مفهوم بهره هوشی معروف است هوشیاری اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد هوش هیجانی را یکی از
جنبه های بهره هوشی افراد می داند (گلمن ، بلوچ 1379) . ثورندایک هوش را به سه دسته تقسیم میکند :
الف) هوش اجتماعی (توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آنها) .
ب) هوش عینی (توانایی درک اشیاء و کار کردن با آنها) .
ج) هوش انتزاعی (توانایی در نشانه های کلامی و ریاضی و کار کردن با آنها) . (هومن ، 1380به نقل از ایرانمنش) .
وکسلر در سال 1940 به عناصر غیر عقلانی به خوبی عناصر عقلانی اشاره داشت که منظور او جنبه های عاطفی شخص و عوامل اجتماعی بود . وکسلر در صفحه 103 گزارش خود درباره هوش می نویسد : کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوش، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند . (جلالی 1381) . لیپرنیز معتقد است که تفکیر هیجانی بخشی از تفکر منطقی است و این نوع تفکر یا در معنای کلی تر هوش کمک می کند (جلامی 1381) . در سال 1968 کتل و بوچرسعی کردند تا هم پیشرفت تحصیلی در مدرسه را و هم خلاقیت را از طریق توانایی ، شخصیت و انگیزه افراد پیش بینی کنند تا اهمیت شخصیت را حتی در پیشرفت دانشگاهی نیز نشان می دهند (هومن 1380 به نقل از ایرانمنش) .
گاردنر در سال 1983 در کتاب چهارچوب ذهن اعلام می کند که فقط یک نوع هوش و خرد خاص نیست که برای نیل به موفقیت در زندگی حیاتی و مهم است بلکه برای دستیابی به سعادت و نیکبختی به شمار گسترده ای از قابلیتها نیاز داریم که آنها را می توان در هفت ویژگی خلاصه کرد . این فهرست هفتگانه عبارت است از : دو نوع قابلیت علمی شامل مهارت زبانی و توانایی منطقی - ریاضیاتی ، قدرت تجسم ، نبوغ در تحرک و جنبش ، استعداد موسیقی ، مهارتهای بین فردی و ظرفیت درون روانی . گاردنر دو ویژگی آخر را هوش فردی می نامد (گلمن ، بلوچ 1379) .
از نظر گاردنر مهمترین انواع هوش ، هوشهای روابط بین فردی و درون فردی هستند (چرنیس 2002 به نقل از ایرانمنش) . هوش روابط بین فردی در واقع توانایی در ک دیگر مردمان است : اینکه چه چیزی آنها را برانگیخته می سازد . چگونه کار می کنند و چگونه می شود با آنها همکاری کرد . هوش درون فردی توانایی به هم پیوسته ای است که بر طرف دورن باز می کردد و در واقع
19ظرفیت فرد برای خلق الگوی صادقانه و دقیق از خود است . الگویی که از آن بتواند به طور مؤثر در زندگی استفاده کند (گلمن ، بلوچ 1379) .
در سال 1985 ریون بار- آن مفهوم EQ (بهر هیجانی) را اختراع نمود تا در نتیجه آن بتواند روش خود را برای ارزیابی هوش کلی توضیح دهد . او اعتقاد دارد که هوش هیجانی توانایی مارادر کنار آمدن موفقیت آمیز با دیگران توأم با احساسات درونی مامنعکس می سازد. بار-آن هوش هیجانی (هوش غیر شناختی) را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفی و در مجموع، سلامت روانی مرتبط می داند.
او پس از 17 سال تحقیقات خود سیاهه شخصیتی بار – آن را به وجود آورد.تست وی پنج حیطه: روابط میان فردی، درون فردی، توانایی انطباق پذیری مدیریت استرس بافشارروانی وخلق کلی را اندازه می گرفت (میرسکی، جلالی1381).
اصطلاح هوش هیجانی در سال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد و بحث های بسیاری را بر انگیخت. هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران، یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات و عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم ومحیط، پیوند دارد. گلمن در تبیین هوش هیجانی کوشش زیادی به خرج می دهد . وی اساس کار خود را بر اساس کارهای میر و سالووی نهاد ولی متغیرهای زیادی را برای روشن ساختن اجزاء هوش هیجانی به آن اضافه کرده است . او ویژگیهای شخصیتی از جمله خوش بینی ، پشتکار و توانایی به تأخیر انداختن لذت را نیز در این مورد مهم می بیند. او اظهار می دارد نقش اول من به عنوان نظریه پرداز هوش هیجانی این بود که تئوری مربوط به عملکرد را ارائه دهم که بر مبنای مدل اساسی هوش هیجانی استوار باشد و آنرا طوری تطبیق دهم تا سودمندی شخصی فرد را در محیط کار و رهبری پیش بینی نماید (گلمن 2001 ، جلالی 1381) .
پژوهشگرا ن با ارزیابی مفاهیمی چون مهارت های اجتماعی, توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجان های خویش و توان کنترل آن هیجان ها به توصیف و تبیین هوش هیجانی (غیر شناختی) پرداخته اند.
شایان ذکر است که با همه تلاش هایی که از سال 1995 تا کنون برای تیین و تعریف هوش به عمل آمده، بعد عاطفی یا هیجانی آن بدان گونه که باید، مورد توجه قرار نگرفته است. از این تاریخ به بعد، گزارش کسانی که از دیر باز در اندیشه تدوین ابزاری برای سنجش این حیطه ذهنی غیر شناختی بودند و می خواستند آن را با معیار مناسب دیگری محک بزنند و جلوهای آن را با عدد و رقم مجسم کنند، منتشر شد و در اختیار اندیشمندان و روان شناسان قرار گرفت.
گلمن به تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منطور وی نوعی توانایی آموخته شده بر اساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه آن در عملکرد کاری فرد است (گلمن 2001 به نقل از ایرانمنش) .

 

فیزیولوژی هوش هیجانی
در انسان آمیگدال خوشه ای بادامی از ساختارهای به هم پیوسته است که روی سقف شاخ تامپورال بطن جانبی نزدیک به انتهای حلقه لیمبیک قرار گرفته است . آمیگدال انسان در مقایسه با آمیگدال نخستیها دارای حجم بیشتری است . هیپوکامپ و آمیگدال دو قسمت مهم از از مغز بویایی هستند که بعدها در جریان تکامل تبدیل به کورتکس و نئوکورتکس شدند . تا به امروز این ساختارهای لیمبیک اکثر وظایف مغز را در زمینه یادگیری و به خاطر سپاری مطالب به عهده داشته اند . آمیگدال متخصص در امور احساسی و هیجانی است . اگر آمیگدال را از مغز جدا کنیم نتیجه آن عدم توانایی کامل در سنجش اهمیت عاطفی وقایع است (گلمن ، پارسا 1380) .
آمیگدال مثل یک انبار خانگی برای خاطره های هیجانی و احساسی عمل می کند و زندگی بدون آن در واقع نوعی زندگی عاری از معنای شخصی است و هیجان بستگی به آمیگدال دارد . ژوزف لودوکس دانشمند عصب شناسی دانشگاه نیویورک نخستین کسی بود که نقش کلیدی آمیگدال را در مرکز حسی مغز کشف کرد . او توضیح داد که چگونه آمیگدال می تواند حتی مراکز اندیشه و تفکر را کنترل کند و بر فرآیند تصمیم گیری نظارت داشته باشد . عملکرد آمیگدال واکنش متقابل آن با نئوکورتکس در درک هیجان نقش اصلی را ایفا می کند (گلمن ، پارسا 1380).
هیجان خواهی به طور منفی با سطح اکسید از تک آمین ارتباط دارد یعنی وقتی سطح اکسیداز تک آمین بالا است نوراپی نفرین کمی وجود دارد یا در دسترس است اما وقتی سطح آن پایین باشد نور اپی نفرین در سطح بالایی موجود است . نور اپی نفرین از غده فوق کلیوی ترشح
می شود و نقش بسیار مهمی در تعیین هیجان دارد . نور اپی نفرین اغلب در جاهای مختلف مغز موجود است . سطح نور اپی نفرین موجود در مغز بستگی به فعال شدن مراکز پاداشی مغز دارد (فرجی 1375) .

 

مؤلفه های هوش هیجانی
به نظر گلمن هوش هیجانی که توانایی اداره کردن مؤثر خود و روابط است از 5 مؤلفه اصلی تشکیل شده است که عبارتند از :
1) خودآگاهی 2) خود مدیریتی 3) انگیزش 4) آگاهی اجتماعی یا همدلی
5) مهارت اجتماعی (گلمن ، پارسا 1380) .
1) خود آگاهی
خود آگاهی اولین جزء هوش هیجانی می باشد و به معنی داشتن درک عمیق از عواطف ، قوتها ، ضعفها ، نیازها ، انگیزه ها و سأتهای خود می باشد . افراد با خود آگاهی قوی در تمامی مراحل تحت شرایط امیدوار کننده ای قرار دارند . آنها با خودشان و دیگران درستکار و امین هستند . افراد خود آگاه می توانند درباره محدودیتها و قوتهایشان صحبت کنند و درک محکم و استواری از تواناییها و استعدادهایشان دارند و می دانند چه وقت درخواست کمک کنند (گلمن ، پارسا 1380).
خودآگاهی فقط از دید خود شخص کامل نمی شود . ما باید نظر دیگران را در مورد خود بدانیم زیرا هرکدام از ما در ابتدا فکر می کنیم که از سطح خودآگاهی بالایی برخورداریم . قسمت زیادی از واکنش درونی مستلزم این است که ارزیابی دیگران را در مورد خود بدانیم زیرا ممکن است نقطه نظر دیگران در مورد ما با آنچه فکر می کنیم در مورد ما مصداق دارد متفاوت باشد (کلمرو 2000 ، به نقل از ایرانمنش 1382).
سالووی خودآگاه را سنگ مبنای هوش هیجانی می داند و معتقد است افراد با خودآگاهی بالا نسبت به احساسات واقعی خود در زمینه های اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر آینده گرفته تا شغل که برمی گزیند احساس اطمینان بیشتری دارند (گلمن ، پارسا 1380) .
2) خود مدیریتی
دومین مؤلفه ای که ابعاد هوش هیجانی مطرح می شود مدیریت خود است که به معنی تسلط بر خود یعنی توانایی مقاومت در مقابل طوفانهای هیجانی که سرنوشت بر پا می دارد . خود مدیریتی یعنی هیجان به معنی سرکوب هیجانها نیست . به این شکل نیست که ما یک سد دفاعی محکم در مقابل احساسات وانگیزه ها درست کنیم برعکس خود مدیریتی به این می پردازد که ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تأکید است روش ابراز احساسات می باشد . خود مدیریتی برای مدیران بسیار حائز اهمیت است زیرا افرادی که احساسات و امیال خود را تحت کنترل دارند می توانند محیطی از راستی و صداقت ایجاد کنند . در چنین محیطی رقابت و اختلافات به شدت کاهش می یابد (گلمن ، بلوچ 1379) .
خود مدیریتی به دلیل رقابت نیز قابل اهمیت است زیرا تجارت روز با ابهام و تغییر همراه است . فن آوری کارها را با سرعت سرسام آوری دگرگون می سازد . افرادی که به هیجانهای خود تسلط دارند می توانند با این تغییرات هماهنگ شوند . خود کنترلی همچنین قابل یادگیری است (گلمن ، پارسا 1380) .
3) انگیزش
انگیزش تمایل فرد است به اینکه کاری را در محدوده خاصی به خوبی انجام دهد و عملکردش را به طور خود جوش ارزیابی کند . خود انگیزی زبان سائق پیشرفت
می باشد و کوشش است در جهت رسیدن به حد مطلوبی از فضیلت افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهایشان سائق زیادی برای رسیدن به اهداف و استانداردها وجود دارد (گلمن ، پارسا 1380) .
4) آگاهی اجتماعی و همدلی
آگاهی اجتماعی شامل تواناییهای همدردی و سازمان بندی امکانات می باشد . آگاهی اجتماعی یعنی به دست آوردن بیشترین احساس از عواطف دیگران . رهبران اغلب درک عمیقی از چگونگی اطراف خود دارند و نسبت به تغییرات حساس اند (گلمن ، بوتیز و ملک 2001 ، به نقل از ایرانمنش) .
همدلی بر پایه خودآهی بنا می شود و هر قدر نسبت به احساسات خودمان آگاهمند باشیم در یافتن احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود . توانایی همدلی یعنی قابلیت شناخت احساسات دیگران . همدلی می تواند در عنصرهای مختلف زندگی نقش ایفا کند . نکته کلیدی جهت افزایش حس همکاری پرورش توانایی گوش دادن در خود می باشد زیرا هرچه افراد احساس مسئولیت بیشتری کنند تحمل بیشتری برای گوش دادن به حرفهای دیگران خواهند داشت و در نتیجه به درک بهتری از احساسات طرف مقابل خواهند رسید (گلمن ، پارسا 1380) .
5) مهارتهای اجتماعی
مهارت اجتماعی به عنوان بخشی از هوش هیجانی آن طور که به نظر می رسد ساده نیست . این موضوع تنها مسأله دوستی و رفاقت نیست . هرچه افرادی که از مهارتهای اجتماعی بالایی برخوردارند به ندرت بد اخلاق هستند . مهارت اجتماعی بیشتر دوستی با یک هدف است : به حرکت وا داشتن افراد در جهتی که دوست دارید . این مهارت بیشتر به دوست یابی هدفمند مربوط می شود . مهارت اجتماعی یکی از قابلیتهای اصلی رهبری است . رهبری که نتواند همدلی خود را ابراز کند همانند کسی است که دارای آن نیست و انگیزش یک رهبر نیز بی فایده خواهد بود . اگر وی نتواند احساسات خود را به سازمان انتقال دهد (گلمن ، پارسا 1380) .
گاردنر در نظریه هوش چند گانه خود این مهارت را هوش بین فردی معرفی کرده است . از نظر گاردنر هوش بین فردی شامل خصوصیاتی از قبیل توان سازماندهی گروه ، مذاکره در جهت حل مسأله روابط شخصی و تحلیل اجتماعی است . مهارت اجتماعی باید درک هوشمندانه از احساسات و نیازهای فرد متعادل باشد و از خودشناسی نشأت گرفته باشد و این مهارت باید حاکی از عزت نفس بالایی باشد (ایرانمنش 1382) .
جان میر و پیتر سالوی ابعاد چهر گانه هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده اند:
1)خود آگاهی:
ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که فرد از هیجانات و احساسات خود آگاه باشد. توانایی خد آگاهی به افراد اجازه می دهد تا نقاط قوت و محدودیتهای خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.مدیران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده می کنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
2)آگاهی اجتماعی:
شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که دارای آگاهی اجتماعی هستند، هیجانات، عواطف و احساسات دیگران را بیشتر عملی می سازند، تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند، علاوه بر این، آنان در زمینه شناخت روند سیاستهای اداری تخصص دارند، بنابراین، رهبران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقا می دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تاثیر می گذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تاثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر می دهند.
3) مدیریت روابط:
توانایی مرتبط با هوش هیجانی، شامل توانایی برقراری ارتبطات و مراودات آشکار و قانع کننده، فرو نشاندن اختلافات و ایجاد پیوندهای قوی بین افراد است. رهبرانی که از توانایی مدیریت روابط برخوردارند، از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافات از طریق مزاح و شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. رهبری توام با برخوردار ی از توانایی مدیریت روابط اگرچه کار آمد است، کاربرد محدودی دارد.
4)خود کنترلی:
عبارت است از: توانایی کنترل هیجانات، عواطف، رفتار صادقانه، درست به شیوه های معتبر و تطبیق پذیر. رهبران خود کنترل اجازه نمی دهند بد خلقی های گاه و بی گاهی در طول روز از آنان از توانایی خود کنترلی به این منظور استفاده می کنند که بد خلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره نکشانند، یا منشاء و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین آنان می دانند که منشاء این بد خلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد.

 

مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آن ها
الف) مولفه های درون فردی Intrapersonal components
1- خود آگاهی عاطفی (هیجانی)Emotional Self Awareness
2- جراتمندی ASSERTIVENESS
3- حرمت نفس SELF REGARD
4- خود شکوفاییSELF ACTUALIZATION
5- استقلال عمل INDEPENDENCE
ب) مولفه های سازگاری ADAPTIBILITY COMPONENTS
1- آزمون واقعیت REALITY TESTING
2- انعطاف پذیری FIEXIBILITY
3- حل مساله PROBLEM SOLVING
پ) مولفه های خلق و خوی عمومی (کلی) GENERAL MOOD COMPONENTS
1- خوش بینی OPTIMIST
2- نشاط HAPPINESS
ت) مولفه های میان فردی INTERPERSONAL COMPONENTS
1- هم حسی EMPATHY
2- مسوولیت اجتماعی SOCIAL RESPONSIBILITY
3- روابط بین فردی INTERPERSONAL RELATIONSHIP
ث) مولفه های کنترل تنش ها STRESS MANAGEMENT COMPONENTS
1- تحمل تنش ها STRESS TOLERANCE
2- کنترل تکانه ها IMPULSE CONTROL

 


هوش هیجانی و مفهوم شخصیت
موضوع روانشناسی شخصیت مطالعه بخشهای مختلف روانشناختی ، سازماندهی و رشد آن با هدف برقراری ارتباط قسمتهای مختلف ذهن نظیر مکانیسمهای دفاعی ، ساختارها ، عملکردها و فرآیندها با پیامدهای زندگی است (مایر 1998 ، به نقل از مشتاق زاده 1382).
عبارتی که افراد آگاه به هنگام تصور هوش هیجانی به کار می برند : انگیزش ، هیجان ، شناخت و هوشیاری در روانشناسی شخصیت به عنوان چهار فرآیند اساسی که تقریباً پایه فیزیولوژیکی شخصیت را تشکیل می دهند مورد توجه هستند . پایه انگیزش درونی است و برای تکامل علائق ، دلبستگی و ایمنی ضروری است . سیستم هیجان شامل تجربه های درونی در پاسخ به روابط بیرونی است . در واقع یکی از اهداف شناخت کمک به ایجاد اطمینانی رضایت بخش از انگیزشها حفظ هیجانات خوشایند و نیز تفکر درباره طرح علائق درونی مانند خیالپردازی است . از سوی دیگر شناخت در خدمت ترسیم طرحهایی از دنیای خارج ، آزمایش و تجربه آنها ، استدلال مؤثر ، جدایی واقعیت از خیال و پردازش اطلاعات است . هوشیاری که به نسبت فرآیندهای پیشین بهتر قابل درک است ، آگاهی شخص از بخشهای دیگر ذهن است .
بخش دیگر شخصیت مدلهایی از خود مانند مفهوم «خود »، خود آرمانی ، هویت و تاریخچه زندگی است . مدلهایی از خود در جهان مثل نقش ها ، دلبستگیها و
همانند سازی و مدلهایی از جهان مانند آگاهی از زمان است . این الگوها جنبه هایی از انگیزشهای فردی ، هیجانات ، شناختها و حالات هوشیاری را در بر می گیرند که در نقشه هایی از خود و دنیای اطراف ادغام می شوند .
سومین بخش شخصیت صفات هستند . این صفات هم مربوط به خود فرد
می باشند مانند عزت نفس و خودآگاهی و هم صفات کلی که شامل مواردی مانند برونگرایی، هوش کلامی و ... است . در کل ویژگی ها از انگیزه هایی ساده ، هیجان و شناخت که در تعامل مدلهای اکتسابی از خود و دنیا ایجاد می شوند متفاوت هستند . این توصیف نسبی از شخصیت است اما برای درک اصطلاح هوش هیجانی از منظر شخصیت کافی است . برای مثال ما متوجه شدیم که هیجان تنها یکی از چهار بنیاد شخصیت را در بر می گیرد که با شناخت ، انگیزش و هوشیاری متفاوت است (مایر 1998 ، به نقل از مشتاق زاده 1382) .

 

 

 

 

 


سبکهای مقابله با استرس
استرس
اصطلاح استرس یا فشار روانی از کلمه لاتین Stringer به معنای در آغوش گرفتن ، فشردن ، فشرده شدن گرفته شده است . رفتارهایی که با احساسات متضاد همراه اند . به عنوان مثال
می توان کسی را در آغوش گرفت و در عین حال وی را دچار اختناق کرد و نهایتاً منجر به اضطراب و درماندگی او گردید (لوولو ، قریب 1371) .
تعریف انجمنی پزشکی آمریکا از فشار روانی عبارتست از هر نوع مداخله که مزاحم سلامت روانی و جسمانی فرد باشد (ایلندرو موران ، مهریار 1378) . از طرف دیگر برخی از پژوهشگران فشار روانی را به عنوان یک محرک در نظر می گیرند که از خارج بر خرد تحمیل می شود (استورا ، دادستان 1373) .
توماس هلمز فشار روانی را واقعه محرکی که لازم است خرد با آن سازگار شود تعریف کرد . بنابراین از این دیدگاه فشار روانی موقعیتی است که خواسته های غیر معمول داشته و نیازمند الگو در زندگی جاری فرد باشد مانند امتحان ، بلای طبیعی ، طلاق و ... (ریو ، سید محمدی 1381) .
در دیدگاه دیگری فشار روانی به منزله یک پاسخ فیزیولوژیک در نظر گرفته می شود که این الگو مبتنی بر سندرم تطابق عمومی سلیه می باشد سلیه فشار روانی را چنین تعریف می کند : یک پاسخ غیر اختصاصی است که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه می شود از خود نشان می دهد (لوولو ، قریب 1371) . طبق نظر سلیه هرگاه شخص برای مدت نسبتاً طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب ، افزایش تنش عضلانی و ... را تجربه کند بدن وی دچار فشارروانی می شود (ریو ، سید محمدی 1381) .
دیدگاه سوم فشار روانی را نه به عنوان یا محرک و نه به عنوان پاسخ فیزیولوژیک در نظر می گیرد بلکه از این دیدگاه فشار روانی به شبکه وسیعی از عواملی چون محرک ، پاسخ ، ویژگیهای فردی ، ارزیابیها و سبکهای سازشی گفته می شود که با یکدیگراند تعامل دارند (استورا ، دادستان 1373) .

 

ویژگیهای خاص استرس
لازاروس 6 ویژگی اصلی و 4 ویژگی فرعی را برای فشار روانی در نظر می گیرد :
1) فشار روانی به عنوان نظامهایی از متغیرهای وابسته است . به این معنا که فشار روانی به عنوان یک فرآیند در نظر گرفته می شود و نظامی از متغیرهای محیطی ، شخصی ، شناختی ، فیزیولوژیکی و ... در ابعاد آن مؤثراند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله57    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبکهای مقابله با استرس و تاثیر جنسیت بر این رابطه

دانلود پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری

اختصاصی از فی گوو دانلود پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری


دانلود تحقیق بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری

دلبستگی پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم و دائم با آنهاست، ایجاد می شود. فروید بر این باور بود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیاز فیزیولوژیکی است.
 تجربه‌هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی می شوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است؛ مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد.
 بررسی های اولیه در زمینه های سبک‌های دلبستگی از سوی آینزورث (1978) انجام گرفت و سه الگوی دلبستگی ایمن، نا ایمن – اجتنابی و دلبستگی نا ایمن اضطرابی – دو سو گرا شناسایی شد.
 بعدها مین و سولومون (1990) تعدادی از کودکان را که در هیچ یک از 3 گروه قبلی قرار نمی گرفتند بررسی کرده و آنها را در طبقه جدیدی به نام دلبستگی نا ایمن بی سازمان – بی هدف جای دادند.
با نظر اجمالی به دوره نوجوانی به نظر می رسد که رفتار دلبستگی نوجوان از الگوهای رفتار دلبستگی سنین پایین تر بسیار متفاوت و جدا است. به نظر می رسد نوجوانان از روابط دلبستگی با والدین و یا سایر چهره‌های دلبستگی گریزان هستند.
بسیاری از نوجوانان پیوندهای دلبستگی با والدین را شبیه گره‌هایی تلقی می کنند که از پیوندهای متشابه که محکم و ایمن است جلوگیری می کند. نوجوان برای آنکه بتواند در ساختن و هموار کردن مسیر زندگیش به حمایت والدین بیش از حد متکی نباشد باید به سوی خود مختاری حرکت کند. رفتار نوجوان نسبت به چهره‌های دلبستگی ممکن است متعارض، مغشوش و متضاد به نظر برسد مگر آنکه این رفتارها در بافت تغییرات تحولی دوره نوجوانی در نظر گرفته شوند. ایجاد یک هویت و دستیابی به یک تعریف منسجم از خود، مهم‌ترین جنبه رشد عمومی اجتماعی در دوره نوجوانی است. انتخاب ارزش‌ها، باورها و هدف های زندگی مهم‌ترین مشخصه‌های اصلی این هویت را تشکیل می دهند. هم در دوره نوجوانی و هم در دوره جوانی این ارزش‌ها، باورها و هدف های زندگی مورد تجدید نظر قرار می گیرند. نوجوان در جستجوی پاسخ قانع کننده به موضوعات اساسی زندگی مانند ارزشها، نقشهای اجتماعی، مذاهب، عقاید سیاسی و اهداف حرفه‌ای است تا به او نظام فکری داده و تکیه گاه او در تصمیم گیری ها و ارزش گزاری های مهم او باشد، بداند کیست، چه اهدافی دارد و نهایتاً یک فلسفه برای زندگی خود ایجاد کند (کالسنر، 1999، به نقل از رجب پور، 1386).

فصل اول
مقدمه1
بیان مسئله 2
هدف3
اهمیت و ضرورت موضوع مورد مطالعه 4
فرضیه های پژوهش 5
متغیرهای پژوهش 6
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها6
فصل دوم
2-1 – مرحله نوجوانی 9
2-2 – اهمیت مطالعه دوران بلوغ9
2-2-1- رشد جسمانی 10
2-2-2 رشد عقلی – ذهنی 12
2-2-3- رشد عاطفی13
2-2-4- رشد اجتماعی18
2-3- مفهوم هویت20
2-4- تعریف هویت21
2-5- کودک، هویت و نظریه های آن21
2-5-1- نظریه روانکاوی22
فهرست مطالب
عنوان             صفحه
2-5-2- نظریه یادگیری اجتماعی 22
2-5-3- نظریه شناختی23
2-6- نوجوانی و هویت23
2-7- جنبه های ضمنی و آشکار خودآگاهی26
2-8- هویت از دیدگاههای مختلف 27
2-8-1- اریکسون27
2-8-2- مارسیا31
2-8-3- نقد الگوی مارسیا و اریکسون37
2-8-4- لوینگر37
2-8-5- رویکرد فرآیند محوری برزونسکی40
2-8-6- استانلی هال41
2-8-7- اتورانک41
2-8-8- اشپرانگر42
2-8-9- بلوز42
2-8-10- والون43
2-9- شکل گیری هویت43
2-10- عوامل موثر در شکل گیری هویت47
2-11- عواملی که بر رشد هویت تاثیر می گذارند. 48
2-12- پایگاههای هویت49
فهرست مطالب
عنوان             صفحه
2-13- تعدد هویت‌ها 50
2-14- شخصیت و تعلقات اجتماعی 50
2-15- تحول هویت در سنین مختلف51
2-16- بحران هویت52
2-17- بحران هویت از دیدگاه اریکسون 54
2-18- نظر روانشناسان کشور ما درباره تعریف بحران هویت56
2-19- اختلالات مربوط به هویت57
2-20- جنس و هویت58
2-21- پژوهشهای انجام شده مربوط به هویت در خارج از کشور60
2-22- پژوهشهای انجام شده مربوط به هویت در داخل کشور61
- دلبستگی
2-1- مفهوم شناسی دلبستگی 62
2-2- مؤلفه های اصلی دلبستگی 65
2-3- خواستگاه های نظری دلبستگی66
2-3-1- مبانی روان پویشی نظریه دلبستگی 66
2-3-2- نظریه یادگیری 67
2-3-3- نظریه تحول شناختی 68
2-3-4- نظریه کردار شناسی 69
2-3-5- نظریه دلبستگی بالبی 70
فهرست مطالب
عنوان             صفحه
2-4- نظریه دلبستگی تئوری بالبی 71
2-5- سبک های دلبستگی از دیدگاه های مختلف76
2-6- انواع سبک های دلبستگی79
2-6-1- سبک دلبستگی ایمن79
2-6-2- سبک دلبستگی نا ایمن – اجتنابی80
2-6-3- سبک دلبستگی نا ایمن – دوسوگرا82
2-7- مراحل شکل گیری دلبستگی در نوزادان 83
2-8- تحول دلبستگی در نوجوانی 85
2-9- تداوم دلبستگی از کودکی تا نوجوانی 85
2-10- عوامل موثر بر ثبات دلبستگی از کودکی تا بزرگسالی 87
2-11- دلبستگی و سازمان شخصیت 88
2-12- دلبستگی و آسیب شناسی روانی در دوره نوجوانی 91
2-12-1- اختلال رفتارهای ضد اجتماعی 91
2-12-2- اختلال بی اشتهایی روانی 92
2-12-3- اختلال افسردگی93
2-12-4- الگوهای رفتار مرضی در دوره نوجوانی 93
2-12-5- اختلال گسستگی 94
2-13- پدیده های دلبستگی و گسستگی 95
فهرست مطالب
عنوان                           صفحه
2-14- ارتباط دلبستگی، گسستگی و تاریخچه خشونت کودکی96
2-15- معیارهای تشخیص دلبستگی 101
2-16- ارتباط هویت و دلبستگی 102
2-17- پژوهشهای انجام شده مربوط به دلبستگی در خارج از کشور102
2-18- پژوهشهای انجام شده مربوط به دلبستگی در داخل کشور104
2-19- پژوهشهای انجام شده مربوط به ارتباط هویت و دلبستگی در خارج از کشور105
فصل سوم
3-1- طرح پژوهش 108
3-2- متغیرهای پژوهش 108
3-3- تعریف و تعیین جامعه 108
3-4- نمونه پژوهش 108
3-5- روش نمونه گیری 109
3-6- ابزار اندازه گیری 109
3-7- روش اجرای پژوهش114
3-8- روش آماری 115
فصل چهارم
-تجزیه و تحلیل داده‌ها 117
-آمار توصیفی 119
-تجزیه و تحلیل داده‌ها در قالب فرضیه های پژوهش 119
فهرست مطالب
عنوان             صفحه
فصل پنجم
-بحث و نتیجه گیری 125
-محدودیت های پژوهش128
-پیشنهادات128
-ضمایم و پیوستها
-منابع

 

شامل 150 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری

پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری (ناحیه 1) تهران

اختصاصی از فی گوو پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری (ناحیه 1) تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری (ناحیه 1) تهران


پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری (ناحیه 1) تهران

تعداد صفحات :140

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                               صفحه

فصل اول

مقدمه.................................................. 1

بیان مسئله ............................................ 2

هدف.................................................... 3

اهمیت و ضرورت موضوع مورد مطالعه ........................ 4

فرضیه های پژوهش ....................................... 5

متغیرهای پژوهش ......................................... 6

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها......................... 6

فصل دوم

2-1 مرحله نوجوانی ................................... 9

2-2 اهمیت مطالعه دوران بلوغ........................... 9

2-2-1- رشد جسمانی ..................................... 10

2-2-2 رشد عقلی ذهنی .................................. 12

2-2-3- رشد عاطفی....................................... 13

2-2-4- رشد اجتماعی..................................... 18

2-3- مفهوم هویت....................................... 20

2-4- تعریف هویت....................................... 21

2-5- کودک، هویت و نظریه های آن........................ 21

2-5-1- نظریه روانکاوی.................................. 22

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                      صفحه

2-5-2- نظریه یادگیری اجتماعی ........................... 22

2-5-3- نظریه شناختی..................................... 23

2-6- نوجوانی و هویت................................... 23

2-7- جنبه های ضمنی و آشکار خودآگاهی.................... 26

2-8- هویت از دیدگاههای مختلف .......................... 27

2-8-1- اریکسون......................................... 27

2-8-2- مارسیا.......................................... 31

2-8-3- نقد الگوی مارسیا و اریکسون...................... 37

2-8-4- لوینگر.......................................... 37

2-8-5- رویکرد فرآیند محوری برزونسکی..................... 40

2-8-6- استانلی هال..................................... 41

2-8-7- اتورانک......................................... 41

2-8-8- اشپرانگر........................................ 42

2-8-9- بلوز............................................ 42

2-8-10- والون.......................................... 43

2-9- شکل گیری هویت..................................... 43

2-10- عوامل موثر در شکل گیری هویت....................... 47

2-11- عواملی که بر رشد هویت تاثیر می گذارند. ........... 48

2-12- پایگاههای هویت................................... 49  

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                     صفحه

2-13- تعدد هویت‌ها ..................................... 50

2-14- شخصیت و تعلقات اجتماعی .......................... 50

2-15- تحول هویت در سنین مختلف............................. 51

2-16- بحران هویت........................................ 52

2-17- بحران هویت از دیدگاه اریکسون ..................... 54

2-18- نظر روانشناسان کشور ما درباره تعریف بحران هویت.... 56

2-19- اختلالات مربوط به هویت............................. 57

2-20- جنس و هویت....................................... 58

2-21- پژوهشهای انجام شده مربوط به هویت در خارج از کشور.. 60

2-22- پژوهشهای انجام شده مربوط به هویت در داخل کشور..... 61

- دلبستگی

2-1- مفهوم شناسی دلبستگی ............................. 62

2-2- مؤلفه های اصلی دلبستگی .......................... 65

2-3- خواستگاه های نظری دلبستگی........................ 66

2-3-1- مبانی روان پویشی نظریه دلبستگی ................. 66

2-3-2- نظریه یادگیری ................................... 67

2-3-3- نظریه تحول شناختی ................................ 68

2-3-4- نظریه کردار شناسی .............................. 69

2-3-5- نظریه دلبستگی بالبی ............................. 70

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                     صفحه

2-4- نظریه دلبستگی تئوری بالبی ........................ 71

2-5- سبک های دلبستگی از دیدگاه های مختلف............... 76

2-6- انواع سبک های دلبستگی............................ 79

2-6-1- سبک دلبستگی ایمن................................. 79

2-6-2- سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی.................... 80

2-6-3- سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا.................... 82

2-7- مراحل شکل گیری دلبستگی در نوزادان ................ 83

2-8- تحول دلبستگی در نوجوانی .......................... 85

2-9- تداوم دلبستگی از کودکی تا نوجوانی ............... 85

2-10- عوامل موثر بر ثبات دلبستگی از کودکی تا بزرگسالی .. 87

2-11- دلبستگی و سازمان شخصیت .......................... 88

2-12- دلبستگی و آسیب شناسی روانی در دوره نوجوانی ...... 91

2-12-1- اختلال رفتارهای ضد اجتماعی ..................... 91

2-12-2- اختلال بی اشتهایی روانی ........................ 92

2-12-3- اختلال افسردگی.................................. 93

2-12-4- الگوهای رفتار مرضی در دوره نوجوانی ............ 93

2-12-5- اختلال گسستگی .................................. 94

2-13- پدیده های دلبستگی و گسستگی ...................... 95

 

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                      صفحه

2-14- ارتباط دلبستگی، گسستگی و تاریخچه خشونت کودکی...... 96

2-15- معیارهای تشخیص دلبستگی ...........................                           101

2-16- ارتباط هویت و دلبستگی ............................                           102

2-17- پژوهشهای انجام شده مربوط به دلبستگی در خارج از کشور 102

2-18- پژوهشهای انجام شده مربوط به دلبستگی در داخل کشور. 104

2-19- پژوهشهای انجام شده مربوط به ارتباط هویت و دلبستگی در خارج از کشور              105

فصل سوم

3-1- طرح پژوهش ....................................... 108

3-2- متغیرهای پژوهش ................................... 108

3-3- تعریف و تعیین جامعه .............................. 108

3-4- نمونه پژوهش ...................................... 108

3-5- روش نمونه گیری .................................... 109

3-6- ابزار اندازه گیری ................................ 109

3-7- روش اجرای پژوهش.................................. 114

3-8- روش آماری ....................................... 115

فصل چهارم

  • تجزیه و تحلیل داده‌ها ................................ 117
  • آمار توصیفی ....................................... 119
  • تجزیه و تحلیل داده‌ها در قالب فرضیه های پژوهش ........ 119

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                     صفحه

فصل پنجم

  • بحث و نتیجه گیری .................................... 125
  • محدودیت های پژوهش................................... 128
  • پیشنهادات.......................................... 128
  • ضمایم و پیوستها
  • منابع

 

 

-1- مقدمه:

دلبستگی پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم و دائم با آنهاست، ایجاد می شود. فروید بر این باور بود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیاز فیزیولوژیکی است.

تجربه‌هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی می شوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است؛ مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد.

بررسی های اولیه در زمینه های سبک‌های دلبستگی از سوی آینزورث (1978) انجام گرفت و سه الگوی دلبستگی ایمن، نا ایمن اجتنابی و دلبستگی نا ایمن اضطرابی دو سو گرا شناسایی شد.

بعدها مین و سولومون (1990) تعدادی از کودکان را که در هیچ یک از 3 گروه قبلی قرار نمی گرفتند بررسی کرده و آنها را در طبقه جدیدی به نام دلبستگی نا ایمن بی سازمان بی هدف جای دادند.

با نظر اجمالی به دوره نوجوانی به نظر می رسد که رفتار دلبستگی نوجوان از الگوهای رفتار دلبستگی سنین پایین تر بسیار متفاوت و جدا است. به نظر می رسد نوجوانان از روابط دلبستگی با والدین و یا سایر چهره‌های دلبستگی گریزان هستند.

بسیاری از نوجوانان پیوندهای دلبستگی با والدین را شبیه گره‌هایی تلقی می کنند که از پیوندهای متشابه که محکم و ایمن است جلوگیری می کند. نوجوان برای آنکه بتواند در ساختن و هموار کردن مسیر زندگیش به حمایت والدین بیش از حد متکی نباشد باید به سوی خود مختاری حرکت کند. رفتار نوجوان نسبت به چهره‌های دلبستگی ممکن است متعارض، مغشوش و متضاد به نظر برسد مگر آنکه این رفتارها در بافت تغییرات تحولی دوره نوجوانی در نظر گرفته شوند. ایجاد یک هویت و دستیابی به یک تعریف منسجم از خود، مهم‌ترین جنبه رشد عمومی اجتماعی در دوره نوجوانی است. انتخاب ارزش‌ها، باورها و هدف های زندگی مهم‌ترین مشخصه‌های اصلی این هویت را تشکیل می دهند. هم در دوره نوجوانی و هم در دوره جوانی این ارزش‌ها، باورها و هدف های زندگی مورد تجدید نظر قرار می گیرند. نوجوان در جستجوی پاسخ قانع کننده به موضوعات اساسی زندگی مانند ارزشها، نقشهای اجتماعی، مذاهب، عقاید سیاسی و اهداف حرفه‌ای است تا به او نظام فکری داده و تکیه گاه او در تصمیم گیری ها و ارزش گزاری های مهم او باشد، بداند کیست، چه اهدافی دارد و نهایتاً یک فلسفه برای زندگی خود ایجاد کند (کالسنر، 1999، به نقل از رجب پور، 1386).

1-2- بیان مساله

نظریه دلبستگی و روابط شخصی که با تاثیر تجارب اولیه بر رشد و ارتباط آن به کار کرد بعدی شخصیت مربوط است. فعالیت‌های بالینی، بالبی بر اساس این نظریه، نوزاد در حال رشد از مراحلی از رشد دلبستگی به افرادی که از او مراقبت می کنند به ویژه مادر می گذرد. بالبی (1969) مدل منسجمی از پیوندهای عاطفی بین مادر کودک ارائه کرده و معتقد است که این پیوند دارای کنش حمایتی است به عبارت دیگر دلبستگی کودک به مادر و مکانیزم های رفتاری مرتبط با آن از کودک نابالغ حمایت کرده و شانس بقای او را افزایش می دهد برای برقراری پیوند عاطفی، مادر به پیام های کودک پاسخ داده و پریشانی او را مورد توجه قرار می دهد. بر اساس تحقیقات لورنتس و هارلو (1986، به نقل از همز، 1993) نیز روشن شد که رابطه مادر/ مراقب کودک الزاماً بر تغذیه استوار نیست. رفتار دلبستگی از نقطه شروع در کودک وجود دارد و به تدریج متنوع می گردد و به چهره‌های معینی گسترش می یابد و در تمام زندگی پابرجا می ماند و تحت اشکال مختلف متجلی می گردد (منصور و دادستان، 1376). «تحقیقات و تعاریف فراوان نشان می دهد دو بعد اصلی در دلبستگی وجود دارد. بعد شناختی عاطفی دلبستگی که به عنوان کیفیت عواطف در جهت چهره دلبستگی مطرح می شود و بعد رفتاری که در واقع به بهره گرفتن از حمایت و مجاورت شخص مورد نظر مربوط می شود. هر چه شخص از کودکی به سمت بزرگسالی حرکت می کند بعد عاطفی شناختی دلبستگی اهمیت بیشتری می یابد.»

یکی از مسایل عمده که نوجوان با آن روبرو می شود مساله شکل گیری هویت فردی اوست (هیلگارد ترجمه براهنی). اریکسون (1968) شکل گیری هویت فردی را در دوره نوجوانی نشانه‌ای از سازگاری و تعادل در این دوره می داند. بر اساس نظریه اریکسون اگر هویت نوجوان در طی زمان و بر اساس تجربیات حاصل از برخورد درست اجتماعی شکل گیرد و نوجوان بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین می گردد. در دوره نوجوانی مبارزه‌ای برای کسب استقلال و اثبات خود توسعه می یابد و نتیجه طبیعی بحران نوجوانی باید این باشد که نوجوان تجارب و روابط نوین را وسیله غنی کردن شخصیت خود تلقی کند. ولی اگر سر خوردگی و عدم اعتماد جایگزین اعتماد گردد و به جای تماس با مردم، نوجوان گوشه گیر شود و به جای تحرک به رکودگراید و تشکیل هویت مثبت دچار ابهام در نقش شود هماهنگی و تعادل رفتاری وی به هم می خورد و دچار بحران هویت می شود و در هنگام بحران هویت نوجوان به طور شدید دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی است و نمی تواند جنبه‌های مختلف شخصیت خود را در یک خویشتن قابل قبول هماهنگ سازد (کراسکیان موجمباری، 1381).

هم اکنون مطالعاتی در حیطه رشد هویت وجود دارد که تفاوت های فردی مهمی را در رفتار و ویژگی های شخصیتی بین دانش‌آموزان دبیرستانی آشکار ساخته‌اند. این یافته‌ها نشان می دهند دانش‌آموزانی که در اندازه گیری هویت نمره بالای میانگین می آورند قابل اعتماد‌تر، سازگار‌تر، خود پذیر، و از لحاظ شخصیتی منسجم تر از دانش‌آموزانی هستند که نمرات آنها پایین تر از متوسط است (لاوی، 1976؛ مارسیا، 1993؛ برزونسکی، 1998، به نقل از رجب پور، 1386). این تحقیق در صدد است که رابطه سبک های دلبستگی را با هویت مورد بررسی قرار دهد و در نهایت ببینید که آیا سبکهای دلبستگی با هویت فردی رابطه‌ای دارند؟

1-3- اهداف پژوهش

هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه دلبستگی با هویت در دختران نوجوان در راستای بررسی این رابطه، هدفهای زیر دنبال می شوند:

  • بررسی سبکهای دلبستگی آزمودنیها
  • بررسی هویت فردی
  • تعیین نوع رابطه سبک دلبستگی ایمن و هویت
  • تعیین نوع رابطه سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی و هویت
  • تعیین نوع رابطه سبک دلبستگی نا ایمن دو سو گرا و هویت

1-4- اهمیت و ضرورت موضوع مورد مطالعه

از عوامل اساسی توسعه پایدار و همه جانبه، توجه ویژه به جمعیت جوان به ویژه به دانش‌آموزان دوره متوسطه است، به عنوان قشری که پایه و اساس نیروی انسانی جامعه را تشکیل خواهند داد. پرورش استعدادها و قابلیت های دانش‌آموزان هماهنگ با نیازها و تحولات جامعه می تواند زمینه تحقق اهداف تعریف شده و آرمانهای یک ملت را فراهم سازد. بدون تردید مؤلفه های متنوع و متعدد، هم از نظر کمی و هم از لحاظ کیفی، مدرسه و دانش‌آموز را تحت تاثیر قرار می دهد. تحولات وسیع صنعتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطوح ملی، منطقه‌ای و جهانی موجب می گردد که نظام آموزشی مدارس دوره متوسطه به ایجاد هماهنگی پیش نیازهای جدید و مدرسه اهتمام جدی نماید. یکی از مباحث مهم در دوره نوجوانی، شکل گیری هویت نوجوان و چگونگی انتقال او از دوران کودکی به خصوص اواخر کودکی به اوایل نوجوانی و سپس جوانی است. عوامل مهمی در این انتقال مؤثر هستند. به همین دلیل در همه نوجوانان این مرحله انتقال به آسانی و با روند مشابهی، انجام نمی گیرد و انواع مشکلات از جمله هویت زودرس یا دیررس، تداوم بحران هویت تا اوایل جوانی و گاه حتی در سال های بعدی وجود دارد. برای آنکه نوجوانان بتوانند واقعاً به بزرگسال تبدیل شوند و بزرگ شدن آنان محدود به جنبه جسمانی نباشد باید بتدریج بتوانند از والدینشان مستقل شوند. خود را با بلوغ جسمی سازگار کنند و با همسالان روابط همکارانه و حرفه‌ای برقرار کنند. در فرایند کنار آمدن با همه این مسایل نوجوان باید بتواند برای زندگی فلسفه‌ای پیدا کند و به احساس هویتی دست یابد نوجوانان پیش از آنکه بتوانند دلبستگی دوران کودکی را با موفقیت طی کنند باید تا اندازه‌ای بدانند که چه کسی هستند، به کجا می روند و برای رسیدن به جایی که می روند چه امکاناتی دارند. با این وجود تحقیقات به طور فزاینده‌ای نشان می دهند که خود مختاری نوجوان به سهولت ایجاد می شود اما نه به بهای از دست دادن ارتباط دلبستگی با والدین، بلکه در پس ارتباط‌های ایمن با والدین که به احتمال زیاد پس از نوجوانی هم چنان دوام می آورند، نظام دلبستگی در کمک به نوجوان برای مواجه شدن با چالش های تحولی نقش جامع و اجتناب نا پذیری ایفا می کند.

دانش‌آموزان دوره متوسطه به عنوان نیروهای آماده برای ورود به دانشگاه و خدمت در قسمت های کلیدی جامعه و مهره‌های اصلی توسعه، فناوری، اختراع و اکتشاف همیشه مورد توجه هستند. لذا با توجه به اهمیت هویت و هویت یابی در این قشر جامعه (که در یکی از حساسترین، پر فشار ترین و سرنوشت ساز ترین دوره زندگی به سر می برند)، ما با انجام این پژوهش می خواهیم به این هدف برسیم که نوجوانانی که دلبستگی ایمن دارند تصویر واضح تر و پایدارتری از هویت خود خواهند داشت و هویت یابی آنها با موفقیت انجام خواهند شد و از آنجایی که دلبستگی یعنی رابطه عاطفی ابتدایی بین دو فرد است این رابطه در طول زندگی از جمله دوره بزرگسالی پابرجاتر خواهد ماند بنابراین با توجه به اهمیت هویت و دلبستگی به عنوان دو عامل بسیار مهمی که تمام زندگی فرد را تحت الشعاع قرار می دهند، تحقیق علمی و دقیق، برای شناخت ویژگی های هویتی دانش‌آموزان و عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت جهت کمک به آنها در حل بحران های هویت به شیوه موفقیت آمیز و ارائه راهکارهایی مفید و عملی، در زمینه چگونگی تعامل و ارتباط با دیگران ضروری به نظر می رسد.

1-5- فرضیه های پژوهش

1- بین سبک دلبستگی ایمن با مشکل هویت رابطه وجود دارد.

2- بین سبک دلبستگی نا ایمن دو سو گرا با مشکل هویت رابطه معنادار مثبت وجود دارد.

3- بین سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی با مشکل هویت رابطه معنادار مثبت وجود دارد.

1-6- متغیرهای پژوهش

متغیر پیش بین: سبکهای دلبستگی

متغیر ملاک: هویت فردی

متغیر واسطه‌ای: جنس (دختر)

متغیر کنترل: سطح تحصیلات (متوسطه)

1-7- تعریف مفهومی متغیرها

دلبستگی: دلبستگی پیوند عاطفی نسبتاً پایداری است که بین کودک و یک یا تعداد بیشتری از افراد که نوزاد در تعامل منظم و دائمی با آنها می باشد ایجاد می شود. در ایجاد و تعیین کیفیت این پیوند عاطفی دو مفهوم «قابل دسترس بودن» و «پاسخ دهنده بودن» تصویر مادرانه نقشی یگانه و منحصر به فرد ایفا می کنند. (مظاهری، 1377)

  • سبک دلبستگی ایمن: منظور از ایمنی در دلبستگی، داشتن ارتباط نزدیک و پیوند عاطفی با شخص خاص است و نشان دهنده این است که کودک به دسترس پذیری، پاسخگو و پذیرا بودن تصویر دلبستگی خود اعتماد دارند (انیثورث، 1973، به نقل از عطار‌زاده، 1384)
  • سبک دلبستگی نا ایمن: اینثورث و همکاران (1978) به این نتیجه رسیدند که هدف اصلی سیستم دلبستگی، رسیدن به احساس امنیت است و شخصی که دلبستگی نا ایمن دارد، راهبردهای خاصی را بر می گزیند تا به این هدف دست یابد. این راهبردها شامل راهبرد اجتناب و دو سو گرایی است. کودکان نا ایمن هنگام تماس با تصویر دلبستگی قادر نیستند آرامش کسب کنند، بنابراین سیستم رفتاری دلبستگی آنها کنش یکپارچه کننده و سازگار کننده ندارد. (به نقل از رضا‌زاده، 1383).
  • هویت: عبارت است از یک تعریف سازمان یافته از خود که از ارزشها، باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است تشکیل شده است. (اریکسون، 1993، به نقل از رجب پور، 1386).
  • نوجوانی: در زبان انگلیسی اصطلاح «Adolescence» به معنای نوجوانی از یک فعل لاتین به معنای رسش یا بلوغ مشتق شده است و به عنوان دوره‌ای که نشان دهنده گذر از کودکی به بلوغ می باشد مورد استفاده قرار می گیرد که در بر گیرنده مجموعه‌ای از تغییرات جسمانی است (رادفورد و گلویر، 1992، نقل از کراسکیان موجمباری، 1381).

1-8- تعریف عملیاتی متغیرها

- سبک دلبستگی ایمن: نمره‌ای که فرد بر اساس ماده‌های مربوط به مقیاس دلبستگی ایمن در پرسشنامه مقیاس دلبستگی بزرگسال کولنیزورید (1990) (RAAS) کسب می کند.

- سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی: نمره‌ای که فرد بر اساس ماده‌های مربوط به مقیاس دلبستگی اجتنابی در پرسشنامه مقیاس دلبستگی بزرگسال کولنیزورید (1990) (RAAS) کسب می کند.

- سبک دلبستگی نا ایمن دو سو گرا: نمره‌ای که فرد بر اساس ماده‌های مربوط به مقیاس دلبستگی دو سو گرا در پرسشنامه مقیاس دلبستگی بزرگسال کولنیزورید (1990) (RAAS) کسب می کند.

- هویت: نمره‌ای که فرد بر اساس پرسشنامه هویت فردی دکتر احمدی کسب می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با هویت فردی در نوجوانان دختر متوسطه شهر ری (ناحیه 1) تهران