مجموعه مقالات بسیار کاربردی در زمینه زناشویی ناکامی های عاطفی وروانی در زناشویی
مجموعه مقالات بسیار کاربردی در زمینه زناشویی ناکامی های عاطفی وروانی در زناشویی
مجموعه مقالات بسیار کاربردی در زمینه زناشویی ناکامی های عاطفی وروانی در زناشویی
هدف این پروژه بررسی میزان استرس (فشار شغلی) بر رضایت زناشویی زوجین هر دو شاغل پرستار می باشد. برای این پروژه تعداد150 زوج به عنوان نمونه از جامعه پرستاران انتخاب شده اند. با توجه به اینکه زوجین هر دو شاغل با استرس ناشی از کار و خانواده روبرو هستند در این پژوهش پس از شناخت منابع استرس و فشار روانی و سپس تعاریف آنها به کشف و شناسایی راه کارهایی برای ایجاد رضایت زناشویی و کاهش فشار روانی در بین زوجین پرداخته است. با توجه به اینکه خانواده ی سالم جامعه ای سالم را تشکیل می دهد درمان خانواده ها و شناخت روش های درمانی از متداول ترین دیدگاه های درمانی در حوزه ی مشاور و روان درمانی است. در این پژوهش از پرسشنامه رضایت زناشویی 47 ماده ای ENRICH برای بررسی جنبه های مختلف رضایت زناشویی و پرسشنامه استرس (فشار شغلی) برای بررسی اضطراب و استرس استفاده شده است نتایج حاصل از روش تحقیق نشان می دهد که بین استرس شغلی و رضایت زناشویی رابطه معناداری وجود دارد.ضریب همبستگی پیرسون 0.54- را نشان می دهد با توجه به منفی بودن این ضریب نتیجه می شود که رابطه زناشویی و استرس معکوس است. با استفاده از آزمونt و سطح معناداری (p-value) کمتر از 05/0 و t:3.980 می توان نتیجه گرفت میزان استرس در زنان شاغل پرستار بیشتر از مردان است. و برای سنجش میزان رضایت سوالات از کمیتی بنام نسبت رضایت استفاده می شود با استفاده از آماره آزمون 75/1 حاصل گشت که این مقدار از توزیع نرمال استاندارد 65/1 بیشتر است در نتیجه میزان رضایت در مجموعه ی سؤالات بالاتر از 50% می باشد.
در دهه 90 مطالعات علمی پیرامون رضایت زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرد در مقایسه با یافتههای علمی دهههای گذشته در دهه 90 حجم زیادی از مطالعات به جنبههای مختلف رضایت زناشویی اختصاص داشته است (برادی و دیگران 2000). درک کیفیت و ارزش ازدواج وسیلهای برای درک اثرات آن بر روی تمام فرآیندهای داخل و خارج از خانواده است. از جمله دلایل معقول و منطقی مطالعه بر روی جزئیات رضایت زناشویی، درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص(استاک واشلمان 1998). اهمیت آن برای جامعه در حالی که ازدواجهای موفق شکل میگیرد دست کشیدن از جرم (لاب،ناگین،سمپوس 1998) و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجین به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق میباشند (بوکام، شوهام، هیزر، دیرتو، استیکل 1998). در دهه 80-90 محققان موضوع رضایت زناشویی را با تأکید بیشتر بر جنبههایی از تعاملات زناشویی که کمتر محسوس و قابل مشاهده هستند، ادامه دادند؛ که شامل تغییر رفتارهای متقابل، هیجانات تجربه شده و پاسخهای فیزیولوژیکی به تعاملات میباشد. همچنین در این دوره به الگوهای کلی تعاملات زوجها و ابعاد اجتماعی آن که نادیده گرفته شده بود و نیز به خشونتهای زناشویی بیشتر توجه شد(برادبوی و دیگران 2000). بدیهی است که ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است که در بزرگ سالی منعقد میگردد به گونهای که انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی نقطه عطفی در رشد و پیشرفت شخص تلقی میشود. بعضی از افراد با هدف همنشینی با فرد دیگر و دوری از تنهایی ازدواج میکنند. زوجهای امروزی به منظور به تحقق رسیدن انتظاراتشان ازدواج میکنند. شناخت انتظارات، بیان آنها، تلاش برای تحقق آنها در حد اعتدال چیزی است که خشنودی و رضایت را در رابطه زناشویی محقق میسازد، تحقق انتظارات در برابر مشکلات اقتصادی و تغییر انتظارات خانواده و اینکه زنان به منظور به ظهور رساندن توانمندیهای خود و افزایش عزت نفس و خودشکوفایی به اشتغال علاقهمند شدهاند، باعث ظهور تعداد چشمگیر خانوادهای دو شغلی که در آن هر دو همسر شغلهای تخصصی یا مدیریتی را دنبال میکنند شده است (کارسون و همکاران، ترجمه نوابی نژاد 1378). از سویی دیگر تعارض درون فردی تجربه شده به وسیله زوجهایی که هر دوی آنها به طور فعالانه هم در نقش کاری و هم در نقش خانوادگی درگیر هستند میتوانند به تعارض بین فردی در درون ازدواج تبدیل گردد (گلدنبرگ 1998).
بیان مسئله
امروزه دیدگاه زنان و مردان درباره مفهوم خود نیز تغییر کرده است همچنین ایدههای آنها درباره نقشهای سنتی زنان و مردان نیز تغییر پیدا کرده است. بین دهه 70 تا 80 تعداد زنان شاغل از 18.2 میلیون به 25.8 میلیون نفر در آمریکا افزایش پیدا کرد. امروزه در اغلب کشورها سبک زندگی از خانوادهای با یک نان آور به سمت خانوادهای با دو نفر شاغل تغییر کرده است. به گونهای که زوجین هر دو شاغل تعداد زیادی از زوجها را تشکیل میدهند (استولتزلوییک 1992).
تصویر خانواده امروز زن و مردی با مشغله زیاد یا زن و مرد شاغل بیرون از خانه را نشان میدهد که تعارضهای شدیدی را بین نقشهای خانوادگی و کاری تجربه میکنند (کوپر 1991).
درمانگران در صورتی می توانند به طور مؤثری به زوجهای امروزی کمک کنند که، مسایل خاص فراروی زوجها و خانوادهها را با توجه به زمان درک کنند. زوجهای هر دو شاغل بزرگترین گروه از خانوادههای غیر سنتی امروزی را تشکیل میدهند(پلک 1985). زندگی این زوجها استرسزا و پرانرژی است این زوجها به مهارتهای زوجی مسلط نیستند و به همین دلیل در کنترل فشارها با مشکل مواجه هستند. دوستان، همکاران، اجتماع و فرهنگ نیز عموماً از خانوادههایی که در آن زن و شوهر کار میکنند حمایت مناسبی ندارد (هافمن و هافمن 1985). در این خانوادهها چگونگی مراقبت از فرزند به عنوان یکی از مشکلات اصلی زوج را تحت فشار قرار میدهد. بعضی از مطالعات اولیه درباره زوجهای هر دو شاغل نشان دادهاند که تغییر در ساختار خانواده به وسیله شاغل شدن هر دو عضو، باعث ایجاد تعارض بیشتر و شادی کمتر در زندگی شده است و در نقشهای جنسیتی ابهام ایجاد میکند(آکسلسون 1963). این مطالعات شادی بیشتر، رضایت زناشویی بیشتر، مشارکت و لذت بیشتر را در زوجهای هر دو شاغل نشان دادهاند. بعضی پژوهشها نشان دادهاند که کیفیت زندگی زوجهای هر دو شاغل کاملاً بالاست به این دلیل که کیفیت زندگی شامل عملکرد نقشهایی است که زن و مرد ایفا میکنند. رضایت تجربه شده توسط زن و مرد در ابعاد مختلف با هم همبستگی دارد. رضایت شغلی با رضایت زناشویی، رضایت شخصی، رضایت خانوادگی و سلامت روانی رابطه دارد(بیکر و اسکات 1992). همچنین کیفیت زندگی این زوج ها به دلیل وضعیت مالی نسبتاً خوب ناشی از دو درآمد، برای زن و شوهر مطلوب است. برای زن اشتغال تأمین کننده بسیاری از نیازهایش از جمله مشغله کاری، تنوع و چالش انگیزی و قدرت است که ممکن است نقش خانه داری بااهمیتش برآورده نکند و باعث ایجاد استرس و فشار روانی شود. در دیدگاه مردان اشتغال زن به معنای ایفای نقش ها و تعهدات غیر سنتی است. در این ازدواج ها مرد به دلیل اینکه به تنهایی مسئولیت تأمین مالی خانواده را عهده دار نیست کمتر احساس فشار روانی دارد. این شیوه زندگی بر کیفیت روابط زناشویی نیز اثر مثبت دارد زیرا دراین ازدواجها تعامل بیشتری بین زن و مرد در قدرت تصمیمگیری وجود دارد، تصمیمگیریهای مشترک باعث احترام بیشتر بین زن و شوهر نسبت به یکدیگر شده است و آن دو را به هم نزدیکتر میکند. هر دوی آنها به دلیل اینکه رابطه ای منصفانه را تجربه میکنند احساس ارزشمندی و شایستگی دارند (سکاران 1986).
البته گاهی اوقات که زنان دارای مشاغلی هستند که از نظر فکری و مالی رضایت بالایی را برای آنها ایجاد میکند انگیزه کمتری برای ازدواج دارند. همچنین استقلال مالی استقلال زن را در ازدواج کردن، و تمایل او را به حل مشکلات زناشویی افزایش میدهد. به طور کلی زنان شاغل دیرتر ازدواج میکنند مردانی که همسرشان شاغل است در صورتی رضایت زناشویی بالایی دارند که از شغل همسر خود راضی باشند. اکثر مردها ترجیح میدهند که اگر همسرشان شاغل است کار نیمه وقت داشته باشد. زنان در صورتی از زندگی زناشویی خود رضایت نداشته باشند ساعات طولانی تری کار میکنند این زنان فشار و تعارض نقش شدیدتری را تجربه میکنند (ویرانف1985).
زوجین هر دو شاغل با تعارضات زناشویی بسیاری روبرو هستند که ایجاد رضایت زناشویی میان آنها و حل تعارضات توسط درمانگران امری ضروری بوده است.
پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی
همراه با پرسش نامه
78 صفحه
چکیده:
در این پژوهش تاثیر آموزشهای شناختی – رفتاری بر میزان رضایت زناشویی والدین دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی ناحیه 2 شیراز در سال تحصیلی 87-88 مورد بررسی قرار گرفته است . در این تحقیق از میان 37 مدرسه ناحیه 2 شهر شیراز به روش تصادفی خوشه ای 5 مدرسه انتخاب و سپس از میان این 5 مدرسه30 زوج (60 زن و مرد ) به روش تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند . پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ قبل از شروع آموزش های شناختی و رفتاری در مورد هر دو گروه اجرا شد . سپس گروه آزمایش 15 ساعت ( 5 جلسه سه ساعته ) تحت آموزش های شناختی – رفتاری قرار گرفت . در این مدت به منظور حذف اثر آزماینده ( آموزشهای مربوط به موضوع ) گروه کنترل تحت آموزش های نامربوط قرار داشت ( آموزش هایی غیر از آموزش خانواده ، از قبیل نحوه مشارکت اولیاء در رفع مشکلات مدارس و غیره ). پس از اتمام دوره آموزشی مجدداً پرسشنامه رضایت زناشویی در مورد هر دو گروه اجرا شد , با استفاده از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس دو طرفه یافته های حاصل از اجرای بار دوم پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج تحقیق نشان داد که آموزش های شناختی – رفتاری موجب افزایش رضایت زناشویی والدین می گردد و در سطح 0.05 معنی دار است. ( به عبارت دیگر آموزش خانواده به صورت معنی داری موجب افزایش رضایت زناشویی شده است ) ، و از دیگر یافته ها معلوم شد که جنسیت والدین تاثیری بر میزان اثر بخشی آموزش های شناختی ندارد .
کلمات کلیدی : آموزشهای شناختی – رفتاری ، رضایت زناشویی ، کلاسهای آموزشی ، خانواده
115 ص
در ازدواجهای رضامند و موفق زوجین پیامهای روشنی را برای هم ارسال میکنند. به همدیگر اعتماد دارند و تفاوتهای همدیگر را به راحتی میپذیرند که این ویژگی موجب خلاقیت آنان میگردد تا برای توسعه و برنامه ریزی هویت خودشان تلاش کنند. این قبیل از همسران آزادند که از همدیگر و از سایر افراد و چیزها نیز لذت ببرند و در عین حال که به هم علاقمند و وابسته هستند استقلال فردی خود را جهت غنی سازی زندگی مشترک خود بکار میگیرند.
کاسلو و دیگران (1994) به بررسی عوامل متمایز کننده ازدواجهای موفق و ناموفق بر روی 95 زوج سوئدی که مدت 20 سال از ازدواج رسمی و غیر رسمی آنها گذشته بود پرداختند در این تحقیق مردان رضامندی بیشتری از زنان را نشان دادند و زن و شوهری که حس تعلق و وابستگی شدید بهم داشتند میزان رضامندی بالاتری را از خود نشان دادند. اختلافات بین زندگیهای زناشویی موفق و ناموفق در پاسخهای افراد به سؤالات مربوط به سرگرمیها، اوقات فراغت، جنسیت، فلسفه زندگی و شمار نزاعهای خانوادگی مشخص گردید. میزان رضامندی زناشویی زنان بستگی به میزان رضامندی مردان داشت.
در تحقیقی که تاکر و میکائیل (1991) به منظور بررسی عوامل که در رضامندی زناشویی تأثیر دارند از 64 دانشجوی مرد روان شناسی مقطع لیسانس و 64 دانشجوی روانشناسی زن همان مقطع خواستند تا 8 زندگی زناشویی فرضی را ارزیابی کنند. عوامل مورد ارزیابی عبارتند بودند از: 1- جذابیت ظاهری زن و مرد 2- سن ازدواج 3- هوش 4- زندگی مشترک (رابطه جنسی).
نتایج نشان دادند که جاذبه ظاهری، هوش و افراد مسنتر وضعیت مساعدتری از رضامندی خودشان نشان میدهند.
تحقیقی کارکوف و رابرتس در زمینة بررسی عواملی چون صرفنظر کردن (with drawal) خصومت و رنجیدگی در بین زوجین راضی و ناراضی انجام دادند.
بدین منظور 11 زوج راضی و 11 زوج ناراضی گروه نمونه را تشکیل میدادند که نتایج نشان میدادند که روابط موقتی منحصر بفردی در گروه ازدواج رضایتبخش وجود دارد. در این ازدواجها نارضایتی شوهر، نارضایتی زن را فراهم میکند و صرفنظر کردن زن، صرفنظر کردن شوهر را پیشبینی میکند. ولی در ازدواجهای نارضامند صرفنظر کردن شوهر خصومت زن را به دنبال دارد. مقیاس صرفنظر کردن شوهران در بین سایر مقیاسها از میزان واریانس بیشتری برای پیشبینی رضامندی زناشویی برخوردار است. (رابرتس 1990)
تحقیقی که توسط رینولدز – والاس (1995) در این زمینه بر روی 135 زوج مسن شرکت کرده در این آزمون صورت گرفت نشان داد که عدالت، مساوات و قوه درک پاداش بطور معنیداری بر رضامندی زناشویی مؤثر میباشد و قوه درک پاداش بیشترین تأثیر را در این سه متغیر وابسته نشان داد. بطور کلی افراد مسن ازدواج کرده (متأهلان مسنتر) از زناشویی خود راضی بودند.
امروزه اهمیت ارتباط و نقش آن در روابط اجتماعی مورد تأکید بسیاری از محافل علمی و پژوهشی است. به ویژه در مورد خانواده که به عنوان رکن اساسی جامعه بوده و هست و علی الخصوص روابط زن و شوهر که زیربنای الگوئی رفتارها و روابط فرزندان خانواده میباشد. تحقیقاتی که در این زمینه و بررسی اهمیت الگوهای زوجین روی رضامندی زناشویی صورت گرفته است نشان میدهد که الگوهای ارتباطی رایج بین زوجین رضامند موارد ذیل است:
توافق بیشتر (Schaap, Bunnk & Kerkstra 1988)
عدم فعالیت منفی تلافی جویانه (Cottman. 1979; Leven son Jcotlman) و کشف دقیقتر پیامهای غیر کلامی یکدیگر (Noller, 1984).
ویژگیهای فوق در زوجین راضی و الگوهای ارتباطی آنان به چشم میخورد. زوجین خشنود نسبت به زوجین ناخشنود زمان زیادی را صرف گفتگو با هم (بدون توجه به موضوع) سپری میکنند و به همان میزان نیز وقت صرف گفتگو در مورد مسائل شخصی میکنند. (Vangelisti, Anital 1993) (Kirchler 1989)
همچنین در تحقیقی که توسط گاتمن و دیگران صورت گرفت. 135 زوج تازه ازدواج کرده مورد بررسی قرار گرفتند و هفت الگوی تعاملی که پیشبینی کننده تداوم یا جدائی ازدواج بود روشن شد.
1- خشم به عنوان یک هیجان پر خطر
2- گوش دادن فعال
3- مقابله به مپل رفتار منفی
4- شروع کردن منفی از طرف زن
5- تنش زدایی
6- مدلهای رفتاری مثبت
7- دلجویی فیزیکی از مرد
برای الگوهای تعاملی خشم به عنوان یک هیجان پر خطر، گوش دادن فعال، مقابله به مثل رفتار منفی تأییدی صورت نگرفت. اما یافتهها نشان دادند که الگوهای تعاملی: عدم پذیرش عاطفی زنان توسط شوهران، شروع منفی از طرف زنان، فقدان کم تنش زدایی رفتار منفی زن توسط شوهر، فقدان زیاد تنش زدایی رفتار منفی مرد توسط زن، فقدان دلجویی فیزیکی (مرد) به عنوان پیشبینی کنندههای جدائی (طلاق) تأیید شدند. (گاتمن 1998)
تحقیقات دامنه دار نشان میدهد که مدارج تحصیلی در خوشبختی خانوادگی بسیار مؤثر است زیرا مقدار تحصیل معمولا مربوط به مقام اجتماعی شخص است و تفاوت تحصیلات وسیع ممکن است سبب ایجاد حس حقارت و آزردگی شود و همچنین موجبات عدم درک صحیح طرفین از یکدیگر را فراهم میسازد. دیدگاه همسر تحصیل کرده ممکن است نسبت به رویدادها و مسائل اطراف، واقع بینانهتر باشد تا نسبت به همسرش که تحصیلات پایینتری دارد و این مسئله سبب تفاوت پاسخدهی و واکنش آنان نسبت به مسائل مهم زندگی میگردد.
البته در مورد سطح تحصیلات عقاید تقریباً یکسانی در نزد اندیشمندان وجود ندارد چنانچه به نظر ترمان (1939) زمانی نیک بختی زنان کاملتر خواهد شد که شوهر تقریبا 5 سال بیشتر از آنها تحصیل کرده باشد. در حالیکه هامیلتون بر خلاف این عقیده، میان سعادت خانوادگی و همگونی تحصیلات بستگی مستقیمی را پیشبینی میکند. به نظر میرسد که در سخن هامیلتون سهم بزرگی از حقیقت موجود باشد. وجود یک موقعیت تحصیلی همسان یا دست کم معادل، خواهد توانست به ایجاد توافق میان زن و شوهر کمک کند.
با عنایت به تقدس نهاد خانواده از دیدگاه مکاتب الهی علی الخصوص نگرش ویژه و ظریف مکتب انسان ساز اسلام به این نهاد دیرپا و با توجه به اینکه توصیههای این دین شریف در راستای فطرت انسانی بوده که پاسخ ضروری به نیازهای اساسی و اصیل انسان در جهت رشد و تکامل وی میباشد. به نظر میرسد هر گاه اساس روابط زن و شوهر بر پایه اهداف الهی برنامه ریزی شده برای زندگی خانوادگی میباشد، نه تنها رضایت خاطر زن و شوهر بلکه رضایت مسلم همة اعضاء خانواده را فراهم خواهد ساخت.
توصیههایی که از پیشوایان دینی داریم حکایت از همسویی نگرشهای دینی با خواستها و نیازهای درونی انسانهاست.
زوجینی که به دنبال پایداری و استحکام زندگی زناشویی خود هستند باید خود را به ویژگیهای مثبتی ملبس سازند و در واقع پیوند زناشویی خود را با داشتن این خصوصیات و فضائل دائمی سازند.
داشتن تعهد و وفاداری و انصاف لازمة تداوم ازدواج است. پذیرش متقابل، تفاهم متقابل، گذشت و بخشش متقابل، اعتماد متقابل میتواند پایههای ازدواج را تحکیم کند، داشتن انعطاف پذیری و پاسخ مناسب دادن به خواستها و نیازمندیهای همدیگر و داشتن نگرش مثبت نسبت به هم و نسبت به رویدادهای خانوادگی به رضامندی و پایداری ازدواج کمک خواهد کرد.
آنچه به عنوان عوامل مخرب و موجب تزلزل ارکان خانواده است مسائلی چون سوء تفاهمات و خطاهای شناختی، عدم مهارتهای ارتباطی از قبیل گوش دادن فعال، مبهم بودن پیامها، عدم تشریک مساعی و مشورت کردن، عدم احترام به عقاید و پذیرش یکدیگر، مشخص و صریح نبودن انتظارات میباشد.
همچنین هر گاه زوجین به هنگام برخورد با مشکل به جای بررسی راه حلهای احتمالی و انتخاب راه حل مؤثر و مفید به شیوههایی چون سرزنش کردن، تمسخر کردن، تحقیر کردن، طعنه زدن، شکایت کردن و نق زدن، مبالغه در نشان دادن وضعیت موجود و ... بپردازند، موجبات سست شدن پایههای زندگی مشترک خود را فراهم میسازند.
با توجه به چنین یافتههایی و با در نظر گرفتن اینکه زنان اکنون در عرصههای اجتماعی و شغلی حضور فعالی دارند و علاوه بر مسئولیت همسرداری و مادری مسئولیتهای شغلی و اجتماعی مهمی را نیز به عهده دارند و این همه، فشار سنگین را بر او تحمیل کرده و استرس مربوط به انجام وظایف اجتماعی و انجام وظایف خانه بر وی حاکم میشود. حال اگر این زن دارای افکار و عقاید غیر منطقی نیز باشد به میزان زیادی به تأکید دیگران خود را نیازمند ببیند یا این باور غیر منطقی را داشته باشد که در صورت انجام ندادن کامل و شایسته یک وظیفه، فردی نالایق و بیکفایت است و ... در این صورت با استرس مضاعفی رو به رو خواهد شد و این اضطراب بر عملکرد وی اثر گذاشته و روابط زناشویی را دچار اختلال خواهد ساخت و ممکن است موجبات نارضایتی را فراهم سازد.