اختصاصی از
فی گوو دانلود مقاله جسم و جان چه رابطه ای با هم دارند؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
جسم و جان چه رابطه ای با هم دارند؟
از زمانی که انسان خود را شناخته، می داند که هستی او از دو بخش تشکیل شده که از هم جدایی ناپذیرند. اما میان این دو بخش رابطه ای پیچیده برقرار است که هنوز نکات مبهم فراوانی در آن وجود دارد.
در دوران قدیم که انسان از جسم خود آگاهی ناقصی داشت، هرگونه نارسایی در اندامهای حسی و جسمی را به جان و روح نسبت می داد. مثلا اگر عضوی از او درد می گرفت، چنین می پنداشت که خطا یا گناهی مرتکب شده است.
در دوران باستان کاهنان یا جادوگران تا حدی وظیفه پزشکان دنیای نو را به عهده داشتند که با شگردهای "روحانی" جسم بیماران را شفا می دادند. با پیشرفت علوم در دوران جدید بر این دیدگاه ابتدایی مهر "خرافه" کوبیده شد.
دو برداشت و دو گونه شناخت علمی
به طور کلی درباره رابطه جسم و جان، یا به عبارت دیگر ما بین پیکر انسان و حسیات و روحیات او، دو برداشت عام رواج دارد:
برداشت اول این است که دستگاه جسمی انسان، یا آنچه به فیزیولوژی جانوری معروف است، کارکردی مستقل دارد. سلولها و اندامهای بدن وظایف و روابط متنوعی دارند اما به طور کلی از سیستم عصبی یا دستگاه روانی مستقل هستند.
برداشت دوم می گوید که میان زیست جسمانی و عالم نفسانی افراد رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد. به عبارت دیگر کار و فعالیت اندام ها و دستگاه های گوناگون جسمی از چند و چون حیات نفسانی آدمی جدا نیست.
مطابق این دو برداشت، با دو گونه شناخت علمی روبرو هستیم: شناختی که جسم انسان را به عنوان پدیده ای مستقل مورد مطالعه و کنکاش قرار می دهد، و شناخت دیگری که مطالعه جسم را بدون تحقیق و کاوش در روح و روان آدمی ناقص می داند.
امروزه بسیاری از دانشمندان به دیدگاه دوم گرایش دارند، یعنی به این اعتقاد رسیده اند که حیات انسان مجموعه ایست مرکب از فعالیت های جسمانی و کنشهای روانی. به عبارت دیگر فعل و انفعالات جسمانی انسان با زیست روانی او پیوندی نزدیک دارد. این رابطه بسیار مبهم و پیچیده و متنوع است، اما با مطالعه و تحقیق می توان به آن نزدیک شد.
نفوذ عالم نفسانی بر جسم انسان
آنچه زمانی تنها حدس و گمان به شمار می رفت امروزه از طرف بسیاری از متخصصان پذیرفته شده است که بیماری ها یا نارسایی های جسمانی با روندهای روانی و عصبی پیوند دارند.
بسیاری از اختلالات روحی یا در بروز بیماری ها مؤثرند یا عامل تشدید کننده به شمار می روند. به نظر می رسد که پزشکان امروز بیش از گذشته به نارسایی های روحی و ناراحتی های عصبی توجه دارند.
آیا شما به این جوانب توجه کرده اید؟ به چگونه ارتباطی میان جسم و جان آدمی معتقد هستید؟ آیا نمونه ها یا شواهدی از رابطه عوالم جسمانی و نفسانی می شناسید؟
اگر در این حوزه ها سؤالی دارید می توانید برای ما بفرستید تا با یکی از کارشناسان مطرح کنیم.
دکتر سعید بهروز که در تهران و کلن (آلمان) مطب دارد، از کسانی است که در زمینه کنش های روحی و تأثیر آنها بر بدن انسان مطالعه کرده است. او به تقاضای بی بی سی به پرسش های خوانندگان صفحه ما جواب داده است.
انسان تنها از حدود ده در صد از کنش های ارگانیسم خود آگاه است. بیش از ۹۰ در صد از فعل و انفعالات بیوشیمیک، ساختاری و روانی انسان خارج از آگاهی و اراده اوست. خاطرات و آموخته ها و عادتهای رفتاری و توانایی های بدنی ما در حیطه ناخودآگاه قرار دارند.
سه سیستم خودکار در ارگانیسم انسانی
در بدن ما سه سیستم هوشمند وجود دارد که خودکار هستند و مستقل از آگاهی ما کار می کنند. این سیستمها عبارتند از: غدد درون ریز یا هرمون ها، سیستم ایمنی بدن و دستگاه عصبی شامل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک. اعصاب سمپاتیک در رابطه با احساسات و هیجانات دنیای بیرون فعال هستند و اعصاب پاراسمپاتیک در ارتباط انسان با درون خودش فعالیت می کنند، مثلا در حالت خواب و استراحت...
هر یک از این سه سیستم به طور خودکار عمل می کنند اما با دو بخش دیگر دارای فعل و انفعالاتی هستند، یعنی هم بر کار یکدیگر و هم بر کل ارگانیسم تأثیر می گذارند. نارسایی یک سیستم کل ارگانیسم را تحت تأثیر قرار می دهد. مثلا استرس یا عصبانیت باعث زیاده کاری اعصاب خودکار شده از یک سو روی قلب و شریانها تأثیر می گذارد و از سوی دیگر باعث بالارفتن برخی از هرمونها مثل کرتیزون و آدرونالین در بدن می شود.
فشار روحی بدن را از حالت تعادل خارج می کند و در نتیجه آمادگی شخص در برابر بیماری ها بالا می رود، و برعکس آرامش و آسایش فرد سیستم ایمنی را تقویت می کند، که در برابر بیماری مقاوم می شود.
ضرورت تقویت سیستم دفاعی بدن
در جواب دوستان: احد از تبریز، ماشا از مونترال، احدی از تهران، علی ابتهاج از تهران و سروش از مهاباد، می توان این نکته را متذکر شد: سیستم دفاعی بدن به آرامش روحی نیاز دارد که از راه فعالیت های ورزشی آرام، قدم زدن در طبیعت، تمرین های یوگا و مدیتاسیون، و تمرین های تمرکز و غیره می توان آن را بالا برد. هیپنوتراپی هم هیپتونیزم درمانی نیز می تواند بسیار مؤثر باشد.
توجه دوستان مصطفی از تهران، شادان از اسلو، سروش از مهاباد، سعید از بوفالو، پولاد از هلند، شهاب از تهران، غزل از اریزونا، کیوان از توکیو، حمید شریفی از گچساران، سام از تایلند، فردین از مزار شریف و آرش از ونکوور را به این مسئله جلب می کنم:
ما سیستم های غیرارادی را خودکار می نامیم، اما خودکار بودن آنها از کجاست؟ به عبارت دیگر این "خود" کیست یا چیست؟
چرا با وجود تمام پیشرفت های علمی، برای بسیاری از بیماری های اتو ایمون (سیسستم ایمنی بدن) در پزشکی کلاسیک و مدرن درمان روشنی سراغ نداریم؟ پاسخ این است که کنترل و هدایت این سیستم های خودکار زیر پوشش ناخودآگاه انسان است.
جسم و روح و روان
هستی بشری از سه بخش جسم و روح و روان تشکیل شده است. ناخود آگاه انسانی تحت تأثیر روح و روان است.
روح بخش ذاتی، گوهری یا نهادین وجود انسان است که با تولد او شکل می گیرد. روان بخش اکتسابی ناخودآگاه است که با تأثیرات خارجی پس از تولد تکوین می یابد. انسان در مراحل رشد و نمو به تدریج فکر و اعتقادات خود را پرورش می دهد.
نفسانیات آدمی یا ضمیر ناخودآگاه بر جسم انسانی تأثیر می گذارد. بنابراین ما به شکل آگاهانه می توانیم از طریق تقویت سیستم های مذکور، می توانیم حتی بدون صرف دارو بر بدن خود تأثیر بگذاریم.
این نکته به پرسش آقای مجید قلیچ خانی از تهران مربوط می شود:
بله، با تلقین و تمرکز مثبت می توان در سیر بیماری ها تأثیر گذاشت و مقاومت بدن را بالا برد. در این عرصه ها هنوز نمی توان اظهار نظر دقیق علمی کرد، اما می دانیم که نباید به دستاوردهای علوم تجربی قناعت کرد، بلکه باید از راه تأمل و تفکر و همچنین پرورش روحی، توانایی های درونی خود را بالا ببریم.
ناتوانی حواس انسانی در درک دنیای بیرون
در پاسخ به دوستانی که راجع به ناشناخته ها یا رازهای هستی پرسیده اند باید نکاتی را عرض کنم:
دستاوردهای تازه فیزیک مدرن یا کوانتومی با پژوهش های تازه بر برخی از عقاید به اصطلاح "غیرعلمی" گذشتگان که از قرنهای پیش رواج داشته، صحه گذاشته است.
ما برای درک و شناخت دنیای خارج فقط پنج حس در اختیار داریم که توانایی های آنها هم خیلی بالا نیست. از این حواس پنج گانه بینایی و شنوایی مهم تر هستند اما این دو قوه هم در دریافت محسوسات جهان پیرامون به شدت محدود هستند.
می دانیم که تنها امواج اکترو مغناطیسی خاصی برای قوه بینایی قابل مشاهده هستند. بسیاری از ابعاد و رنگها و اشکال برای چشم غیر مسلح قابل مشاهده نیستند.
برای قوه شنوایی هم تنها صداهای میان فرکانس های ۲۰ تا ۲۰ هزار هرتس هستیم قابل شنیدن است.
بنابر این آنچه ما از دنیای پیرامون دریافت می کنیم تنها بخش کوچکی از کل واقعیت است. فضای خالی میان االکترون ها و هسته اتم و فضای خالی بین سیارات یا کهکشانها برخلاف تصور، به هیچوجه خالی نیست، بلکه انباشته از عناصر و نیروهایی ست که ما برای دریافتشان گیرنده های لازم را نداریم.
درباره تله پاتی و پیش گویی مطالعات فراوانی انجام شده اما قسمت عمده این پدیده ها از حیطه درک دقیق عملی خارج است.
یک چیزی در وجود انسان هست ماورای قانونهای قراردادی، و یا کشف شده علمی که شاید نام این چیز را بشود روح گذاشت. شاید این یک نوع انرژی باشد یا جزئی از جسم ما که قابلیت تبدیل سریع به انرژی را دارد. من چند سال پیش، یک شب در خواب یکی از دوستانم را دیدم که چند سالی از او بی اطلاع بودم روز قبل از آن هم اصلا فکر یا صحبتی در باره ایشان نشده بود. صبح بیدار شدم با خودم عهد کردم که اگر رویا درست باشد باید امروز یک تلفنی یا خبری از او بشود. من در تهران بودم و او در استانهای جنوبی و شرقی فعالیت میکرد. برای خرید روزنامه بیرون از محل کارم رفتم در یکی از خیابانهای تهران در راه بازگشت دیدم شخصی مرا صدا میزند. وقتی برگشتم در عین ناباوری دوستم را دیدم و بلافاصله یاد عهدی که صبح با خود کرده بودم افتادم. با توجه به سوالاتی که از آشنایان و دوستان پرسیده ام همگی متفق القول بیان کرده اند که صحنه هایی دیده اند که بلافاصله احساس کرده اند آن را جای دیگر دیده اند. من گمان میکنم این صحنه ها را قبلا خواب دیده اند. من خود در دوران کودکی صحنه های اینچنینی بسیاری میدیدم. این اتفاقات و دیدن تصاویر در صورتی که کاملا همان تصاویر دیده شده در خواب باشد کاملا با نظریه نسبیت انشتین قابل توجیه است، چرا که ممکن است جزئی از وجود ما که ماده نباشد خواهد توانست تصاویر قبل و بعد از ما را در اینجا یا هر جای دیگر ببیند. چرا که اگر سرعت این چیز(روح، انرژی، جان و ...) بیشتر یا مساوی سرعت نور باشد همه این اتفاقات قطعی و واقعی خواهد بود. مصطفی - تهران
بنده در اکثر مواقعی که از لحاظ روحی خسته و ناراحت هستم یا در فضای پرتنش و شلوغ واقع می شوم حالت استرس و ناراحتی روحی بهم دست میدهد به طوری که شدیدا از بوها بخصوص بوی ادکلن و عطر ناراحت میشوم ضمنا سرم گیج میرود. حالت تعریق بهم دست میدهد و سینوسهایم درد میگیرد با اینکه راه بینی ام باز است ولی نفس کشیدن برایم سخت است وقتی قرص ضد اظطراب مثل آلپرازولام میخورم کمی حالم خوب میشود خواهشمندم آقای دکتر مرا راهنمائی نمایند که آیا ناراحتی جسمی من بشرح فوق ربطی به اعصاب دارد؟ احد - تبریز
از آقای دکتر سعید بهروز سؤال دارم که "تلقین" تا چه اندازه در بهبود بیماری های جسمانی و یا حداقل کاهش درد موثراست؟ مجید قلیچ خانی - تهران
سوال من درباره تعامل عوامل فیزیکی با عناصر متافیزیکی است. من دیده ام کسانی در کردستان که کارهایی خارق العاده می کنند (مثلاً شمشیری به تن خود می کنند بدون آنکه اتفاقی بیفتد، و بعداً با مالیدن آب دهان مرشد حتی رد شمشیر هم از بین می رود). چنین چیزی را نمی توان با علمی که بر مبنای فیزیولوژیکی صرف بنا شده توجیه کرد. سؤالم این است که چگونه می توان چنین پدیده هایی را با رویکردی روشنگرانه که به دور از تعصبی خاص باشد توجیه کرد؟ کیوان - توکیو
من حدود ۱ سال پیش در ناحیه قوزک پا درد احساس میکردم که پیش شاید بیشتر از ۱۰ تا متخصص ارتوپدی نشان دادم ولی هیچ کدام نتونستن بفهمند که مشکلِ پای من چیه و نتونستن علت درد را بفهمند. بعد از ۶ ماه این پا درد من در ناحیه قوزک پام به صورتِ یک غده درآمد. وقتی رفتم دکتر با گرفتن عکسِ رنگی گفتن که این یه تومور هستش و باید جراحی بشه . پای منو جراحی کردن و تومور را در آوردن ولی وقتی فرستادنش واسه آزمایش هیچی از این تومور نفهمیدن و گفتن که فقط خوش خیمه ولی علتش معلوم نیست. الآن ۷ ماه از عملِ پای من میگذره و من هر وقت عصبانی میشم به شدت پا درد میگیرم در همون ناحیه قوزک پام که عمل شده و اخیرأ این درد در زمانِ عصبانی شدن به زانوی پای چپ هم زده. میخواستم از آقای دکتر بهروز بپرسم که من چگونه می تونم از دست این پا دردم خلاص بشم؟ البته قابل به ذکر هستش که من هر وقت عصبانی بشم این پا درد من تا یک هفته ادامه دارد. محمد - دبی
آیا از نظر علمی در جهان خارجی نیرو یا منبعی وجود دارد که بر حیات جسمانی ما مسلط باشد و رابطه آن را با جان مشخص کند؟ سعید - بوفالو
تا وقتی جسم انسان سالم و اعضای بدن کار میکند جان یا روان فعال است. وقتی جسم از فعالیت می افتد جان یا روان فرار نمیکند بلکه جسم که عبارت از همان اعضای بدن است دیگر نمیتواند عکس العمل همیشگی خود را انعکاس دهد. یا بعبارت دیگر جان یا روان انعکاس پیکر جسمانی انسان است. بنابران قدامت جسم (ماده) امری حتمی است در غیر آن انعکاس (معنی) بدون ماده خیالی بیش نیست. نظر شما چیست؟ پولاد - هلند
آقای دکتر آیا از دید شما علم فیزیونومی (رابطه شکل ظاهر با خصوصیات اخلاقی) پذیرفتنی است؟ و اصولا تاریخچه این علم از کجا ریشه گرفته؟ عبدالوهاب - مشهد
به ارتباط بین جسم و روان باور دارم. حادثه سختی در زندگیم رخ داده است. با فرزند نه ساله ام تنها زندگی میکنم. یک سال است که در کانادا هستم. چگونه می توانم سلامت روانی و جسمانی خود را بدون وابستگی به دارو حفظ کنم. در پی این حادثه که چند ماه از آن گذشته است با ورزش و مصرف آرام بخش کلونازپام به میزان کم خود را آرام نگه داشته ام و خیلی بهتر شده ام، اما هنوز زود عصبانی می شوم و شاد نیستم. ماشا - مونترآل
اصولا چه تعریفی از جسم و روح می توان ارائه داد؟ مطمئنا چیزی در پس جسم ما باید وجود داشته باشد که احساسات و عواطف از آن نشئت می گیرند و بعید است که بتوان دستگاه عصبی را عامل این قضیه دانست. شهاب - تهران
آیا سلولهای جسم میتوانند بیندیشند؟ به عبارتی دیگر جسم دارای تفکر است؟ زبان جسم چیست؟ تفکر تمام مغزی و ارتباط آن با جسم چیست؟ نظر شما در مورد این جمله چیست ؟ "ما آنی هستیم که میخوریم"؟ آیا احساسات بخشی از روند تفکر است یا نوع خاصی تفکر؟ آیا میتوان جسم را خودآگاه پنداشت؟ کلمه ای را که در زبانهای مختلف برای "جان" انتخاب کرده اند در دیدگاه مردم چه نقشی داشته است؟ کاوه - ایران
روحیه چه تأثیری دارد در درمان غده های سرطانی؟ احدی - تهران
چیزی به نام جان یا روح وجود خارجی ندارد. این تنها یک نامگذاری برای ناشناخته های درون آدمی است. هر چه هست جسم است و قدرت اندیشه و خلاقیت مغز که کاملا معلول علل فیزیکی و شیمیایی است. سؤال من اینست که آیا دلایل فیزیکی در مورد تله پاتی و ارتباط دو مغز از راه امواج پیدا شده یا نه. و اینکه آیا برای پیشگویی توجیه فیزیکی وجود دارد و یا علم هنوز هم به عنوان خرافه یا مساله بی جواب نگاه می کند؟ غزل - آریزونا
من حدود ۲سال است که به بیماری پزوریازیس مبتلا هستم که ظاهرا ریشه عصبی دارد و درمان مشخصی ندارد. اگر ممگن است در زمینه بهبود بیماری مرا راهنمایی کنید. علی ابتهاج - تهران
من در زندان تحت فشار شدید روحی بودم تا حدی که رگهای فرق سرم متورم میشد، فکری مرا آزار میداد تا آنجا که توانایی خوردن را نیز از دست دادم. در این حالت بودم که یکی از دندانهام بشدت شروع به درد کرد. ما امکانات پزشکی محدودی داشتیم. بعد از یک ماه تحمل دندان درد توانستم پزشک را ملاقات کنم و دندانم را کشیدم. آنچه برایم جالب بود و در خاطراتم به عنوان یک کشف از آن یاد کردم این بود که من به طور کامل مسئله آزار دهنده روانم را فراموش کرده بودم. دریافتم که درد جسمانی میتواند در حالتی رنج روحی را از بین ببرد. بعدها حالتهای دیگری را نیز در رابطه بین جسم و روح دریافتم.... شادان - اسلو
آیا انسان موجودی ابدی است؟ بقای روح آنچنانکه ادیان میگویند مورد تایید علم هست؟ حمید شریفی - گچساران
سؤال من از آقای دکتر این است: آیا انسان از دو عامل جسم و جان تشکیل شده؟ اما به نظر می رسد که انسان دارای سه بعد یا سه عامل است: ۱ جسم ۲- جان یا روان۳- روح. و تنها عاملی که انسان را از حیوان متمایز می کند همان روح است. لطفاَ بفرمائید که آیا روح از نظر شما توجیه علمی دارد؟ سام - تایلند
من از آقای دکتر بهروز این سؤال را دارم که در بدن انسان چه چیز باعث وجود علایم حیاتی می شود؟ آیا این روح انسان یا جان اوست که باعث می شود قلب بتپد یا مثلا مغز کار کند؟ بگذارید سوالم رو از جنبه دیگری مطرح کنم: در زمان مرگ انسان آیا عامل اصلی توقف کارایی اعضای بدن جدا شدن روح یا جان از بدن است؟ مرآت - تورنتو
یکی از دوستان ۲۵ ساله هنگامی که در معرض دریافت انرژی قرار می کیرد این علایم را دارد: بدنش سرد می شود. گریه شدید میکند و بلافاصله می خندد. بدنش می لرزد و اینها تا چند روز ادامه دارد. آیا این ارتباط شیطانی است؟ کدام مواد غذایی را باید مصرف کند؟ لیلا - تهران
گذشته از اعتقادات دینی، از نظر علمی چگونه می توان به حیاتی بعد از مرگ معتقد شد؟ آیا چنین چیزی در کار است؟ آیا می توان ثابت کرد که بعد از مردن چیزی از انسان زنده می ماند؟ فردین فرهادی - مزار شریف
من کاملاً معتقد به رابطه جسم و روح هستم. بنده پنج سال است ناراحتی شدید اعصاب و روان دارم و در تمام این مدت از نظر جسمی نیز مریض بوده ام و همه اش پیش دکترها بوده ام و شده بمدت دو ماه لب به غذا نزده ام، اما اگر گاهی روحی شاد و اعصابی آرام داشته ام از نظر جسمی نیز خیلی خوب بوده ام. سروش - مهاباد
من کاملا به این ارتباط اعتقاد دارم. در شرکتی که من سالها قبل کار میکردم نمونه ای واقعی از این ارتباط را دیدم. مدیریت شرکت تصمیم به اخراج کارکنان گرفته بود و مدیر منابع انسانی مسئول اجرای این تصمیم بود. از آنجا که مدیر منابع انسانی احساس مسئولیت وجدانی در برابر کارکنان و خانواده هایشان میکرد و اصولا حفظ شغل کارکنان و تامین معاش آنها را جزو ارزشهای فردی خود میدانست، روزهای بسیار سختی را تجربه میکرد. از سوی دیگر مدیریت ارشد شرکت شدیدا پیگیر اجرای این تصمیم بود. نتیجه آنکه چند ماه بعد از پایان اخراج کارکنان، مدیر منابع انسانی دچار ایست قلبی شد! در صورتیکه هیچگونه سابقه بیماری قلبی از قبل نداشت. بسیاری معتقدند که اگر انسان کاری را بر خلاف ارزشها و باورهایش انجام دهد بدنش برای او گریه خواهد کرد. حتی در دروس مدیریت و راهبری نیز این موضوع بر سر کلاسهای درس تدریس میشود. سؤال من از آقای دکتر بهروز این است که مکانیسم بیولوژیکی که ارتباط بین این دو بخش را برقرار میکند چگونه عمل میکند؟ هرچند میدانم که مغز انسان بسیار پیچیده است و جنبه های ناشناخته بسیاری دارد. آرش – ونکوور
تاثیر عبادت و نیایش در پرورش روح
براى پى بردن به تاثیر عبادت و نیایش در تهذیب نفوس و پرورش فضائل اخلاقى، قبل از هر چیز باید با مفهوم و حقیقت عبادت آشنا شد. گرچه بحث درباره حقیقت عبادت سخنى مبسوط و گسترده را مىطلبد و بزرگان در تفسیر و اخلاق و فقه و حدیث درباره آن سخن بسیار گفتهاند، اما در یک اشاره کوتاه چنین مىتوان گفت: براى یافتن حقیقت عبادت باید به واژه «عبد» و مفهوم آن که ریشه اصلى عبادت است توجه نمود. «عبد» از نظر لغت به انسانى گفته مىشود که سرتاپا تعلق به مولا و صاحب خود دارد؛ ارادهاش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست اوست؛ در برابر او خود را مالک چیزى نمىداند و در اطاعت او سستى بخود راه نمىدهد. بنابراین، عبودیت اظهار آخرین درجه خضوع در برابر کسى است که همه چیز از ناحیه اوست، و بخوبى مىتوان نتیجه گرفت که تنها کسى مىتواند «معبود» باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست! به تعبیر دیگر، و از بعد دیگر - «عبودیت» نهایت اوج تکامل روح یک انسان و قرب او به خداست، و عبودیت تسلیم مطلق در برابر ذات پاک اوست؛ عبادت تنها رکوع و سجود و قیام و قعود نیست، بلکه روح عبادت تسلیم بىقید و شرط در برابر کمال مطلق و ذات بىمثالى است که از هر عیب و نقص مبراست. بدیهى است چنین عملى بهترین انگیزه توجه به کمال مطلق و پرهیز از هرگونه آلودگى و ناپاکى است؛ چرا که انسان سعى مىکند خود را به معبود خویش نزدیک و نزدیکتر سازد تا پرتوى از جلال و جمال او در وجودش ظاهر شود که گاه از آن تعبیر به «مظهر صفات خدا شدن» مىکنند. در حدیثى از امام صادق ـ ع ـ مىخوانیم: «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة؛ عبودیت گوهرى است که ربوبیت در درون آن نهفته شده است.» [2] اشاره به این که عبد تلاش و کوشش مىکند که خود را در صفات شبیه معبود سازد و پرتوى از صفات جلال و جمال او را در خود منعکس کند، و نیز انسان در سایه عبودیتبه جاى مىرسد که به اذن پروردگار مىتواند در جهان تکوین، تدبیر و تصرف کند، و صاحب ولایت تکوینیه شود، همانگونه که آهن سرد و سیاه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان مىشود؛ این حرارت و نورانیت از درون ذات او نیست بلکه پرتو ناچیزى از آتش به او افتاده و به این رنگ در آمده است. با این اشاره به قرآن باز مىگردیم و چگونگى تاثیر عبادت را در پرورش فضائل اخلاقى در آیات قرآن بررسى مىکنیم.
1. یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون. (سوره بقره، آیه 21)؛
2. یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصییام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون. (سوره بقره، آیه 183)؛
3. و اقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر (سوره عنکبوت، آیه 45)؛
4. ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا الا المصلین الذین هم على صلاتهم دائمون(سوره معارج، آیات 19 تا 24)؛
5. خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها. (سوره توبه، آیه 103)؛
6. الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب. (سوره رعد،آیه 28)؛
7. یا ایها الذین آمنوااستعینوابالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین. (سوره بقره،آیه 153).
ترجمه: 1. اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید، آن کس که شما و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزگار شوید.
2. اى کسانى که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد، تا پرهیزگار شوید.
3. و نماز را بر پا دار که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز مىدارد.
4. به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است - هنگامى که بدى به او رسد بىتابى مىکند - و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مىشود (و بخل مىورزد) - مگر نماز گزاران - آنها که نماز را پیوسته به جا مىآورند.
5. از اموال آنها صدقهاى (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى.
6. آنان کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابد!
7. اى کسانى که ایمان آوردهاید! از صبر (روزه) و نماز کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است!
تفسیر و جمع بندى: در تمام آیاتى که در بالا آمده، رابطه نزدیکى میان «عبادت» و تقوا و پرهیز از گناه و پرورش فضائل اخلاقى دیده مىشود و نشان مىدهد کسانى که مىخواهند به تهذیب نفس راه یابند باید از در عبودیت و پرستش خداوند وارد شوند؛ سالکان راه خدا، و پویندگان طریق خودسازى و تقوا، باید از نیایش و عبادت یارى طلبند و ناخالصیهاى وجود خود را در کوره داغ عشق به خدا بسوزانند و از بین ببرند، و مس وجود خود را با کیمیاى عبادت زر کنند.
در همین راستا، در نخستین آیه، همه انسانها را بدون استثنا مخاطب ساخته و راه تقوا را این گونه به آنها نشان مىدهد؛ مىفرماید: «اى مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفریده پرستش کنید تا پرهیز کار شوید!» (یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون). تکیه بر آفرینش پیشینیان ممکن است اشاره به این باشد که اعراب جاهلى براى توجیه پرستش بتها، تکیه بر فعل پیشینیان داشتند، آیه فوق مىگوید خداوند هم آفریدگار شماست و هم آفریننده پیشینیان است؛ آرى! او خالق همه کس و همه چیز و مالک همه کس و همه چیز است؛ و تنها او شایسته عبادت است، نه بتها؛ اگر رو به سوى عبودیت خالص او آرید، شکوفههاى تقوا بر شاخسار جان شما آشکار مىشود؛ و این آلودگیهاى اخلاقى شما ناشى از عبادت خرافى شماست. این آیه رابطه نزدیک تقوا و عبادت را بطور مطلق بیان مىکند. در حالى که در آیه بعد به رابطه «روزه» - که یکى از عبادات مهم است - و «تقوا» اشاره شده است؛ مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید روزه بر شما نوشته شده - همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد - تا پرهیزگار شوید! » (یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون). هرکس به روشنى در مىیابد که به هنگام روزه داشتن، نور و صفاى تازهاى در دل احساس مىکند، خود را به نیکیها نزدیکتر، و از زشتیها و بدیها دورتر مىبیند، حتى آمارهاى مستند نشان مىدهد که در ایام ماه مبارک سطح جرائم در جامعه روزهدار، بسیار پایین مىآید، تا آنجا که ماموران انتظامى به اعتراف خودشان در این ماه به کارهاى عقب مانده ماههاى دیگر مىپردازند! این امور به خوبى نشان مىدهد که هر قدر انسان به عبودیت خداوند نزدیکتر شود از زشتیها دورتر خواهد شد.
در سومین آیه، به رابطه نزدیک «نماز» و پرهیز از گناه و فحشاء و منکر اشاره شده است؛ در این آیه شخص پیامبر اسلام ـ ص ـ به عنوان یک الگو و اسوه، مخاطب به این خطاب شده است: نماز را بر پا دار که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز مىدارد (و اقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر) . «فحشاء و منکرات» مجموعه افعال غیر اخلاقى است، و مىدانیم تمام افعال غیر اخلاقى سرچشمهاى از صفات ضد ارزشى در درون جان انسان دارد؛ و به تعبیر دیگر، همیشه اخلاق درونى است که در اخلاق برونى اثر مىگذارد. تاثیر نماز در بازداشتن از فحشاء و منکر نیز درستبه همین دلیل است؛ زیرا نماز با افعال و اذکار بسیار پر محتوایش، انسان را در جهانى برتر و والاتر - جهان قرب به خدا - وارد مىکند؛ و این نزدیکى او را از سرچشمههاى اصلى فحشاء و منکر که همان هواى نفس و حب افراطى به دنیا است دور مىسازد. به همین دلیل، نماز گزاران واقعى کمتر گرد گناه مىگردند؛ و هر قدر نماز روح و جان و محتواى بیشترى داشته باشد، به همان نسبت انسان از منکرات و زشتیها دورتر مىشود و شکوفههاى فضائل و اخلاق در درون جانش آشکارتر مىگردد.
در چهارمین آیه، بعد از اشاره به بعضى از رذائل اخلاقى مانند جزع و بى تابى به هنگام بروز مشکلات، و بخل به هنگام دستیافتن به خیرات، تنها نماز گزاران را استثنا مىکند، و مىفرماید: انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است - هنگامى که بدى به او رسد بى تابى مىکند - و هنگامى که خوبى به او رسد بخل مىورزد و مانع دیگران مىشود - مگر نمازگزاران - آنها که نماز را بطور مرتب بهجا مىآورند. (ان الانسان خلق هلوعا - اذا مسه الشر جزوعا - و اذا مسه الخیر منوعا - الا المصلین - الذین هم على صلاتهم دائمون). این آیات به روشنى ثابت مىکند که توجه به ذات پاک پروردگار و عبادت و نیایش در پاکسازى روح و جان از رذائل اخلاقى مانند بخل و جزع و بىتایى اثر مستقیم دارد.
در پنجمین آیه، اشاره به تاثیر مساله زکات در پاکسازى روح و تزکیه نفس مىکند و مىدانیم زکات در اسلام یکى از عبادات مهم محسوب مىشود؛ مىفرماید: از اموال آنها صدقهاى (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى (خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها) . تعبیر «تزکیهم بها» دلیل روشنى بر این حقیقت است که تطهیر و تزکیه نفس به وسیله زکات حاصل مىشود، چرا که زکات، رذائلى همچون بخل و دنیاپرستى و حرص و آز را از روح، زائل مىکند، و نهال نوعدوستى و سخاوت و حمایت از مستضعفان را در سرزمین دل پرورش مىدهد. روایاتى که در ذیل این آیه نقل شده است نیز این حقیقت را روشنتر مىکند:
در حدیثى از پیامبراکرم ـ صـ مىخوانیم: «ما تصدق احدکم بصدقة من طیب - و لا یقبل الله الا الطیب - الا اخذها الرحمان بیمینه و ان کانت تمرة فتربو من کف الرحمان فى الرحمان حتى تکون اعظم من الجبل؛ هیچ کس از شما صدقهاى از مال حلال نمىپردازد - و البته خداوند جز حلال قبول نمىکند - مگر این که خداوند آن را با دستخود مىگیرد، حتى اگر یک دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نمو مىکند تا بزرگتر از کوه شود!» [3] این حدیث که تشبیه و کنایه پرمعنایى در بردارد اهمیت فوقالعاده این عبادت بزرگ، و ارتباط مستقیم آن را با خدا و مسائل معنوى روشن مىسازد.
در ششمین آیه، به یکى دیگر از عبادات مهم و معروف، یعنى ذکرخدا اشاره شده و از تاثیر عمیق آن در آرامش دلها، سخن مىگوید؛ مىفرماید: آنان کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مىپذیرد! (الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب) . آرامش دل همیشه توام با توکل بر خدا، و عدم وابستگى به مادیات و عشق به زرقوبرق دنیا و آز و طمع و بخل و حسد است. چرا که اگر این صفات رذیله در دل باشد، آرامشى در آن نخواهد بود. بنابراین، یاد خدا مىتواند اثر عمیقى در دور ساختن انسان از این رذائل داشته باشد، تا شکوفه آرامش بر شاخسار دل آشکار گردد. به تعبیر دیگر، اگر یک نظر اجمالى به ریشههاى ناآرامى روح و پریشانى خاطر و اضطرابها و نگرانیها بیندازیم، مىبینیم همه آنها از رذائل اخلاقى سرچشمه مىگیرد، ولى یاد خدا آنها را مىخشکاند و نا آرامى را به اطمینان و آرامش مبدل مىسازد. [4] در هفتمین و آخرین آیه، به تاثیر نماز و روزه در تقویت روح انسان اشاره کرده، مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از صبر (روزه) و نماز کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است!» (یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین). در بعضى از روایات اسلامى صبر به روزه تفسیر شده است [5] که یکى از مصداقهاى روشن صبر است، و گر نه صبر مفهوم وسیعى دارد که هرگونه استقامت در برابر هواى نفس و وسوسههاى شیطان و استقامت در طریق اطاعت پروردگار، و در برابر حوادث ناگوار و مصائب را شامل مىشود. در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم که هرگاه کار مهمى براى او پیش مىآمد نماز مىخواند، سپس آیهواستعینوا بالصبر و الصلوة را تلاوت مىفرمود (کان على اذا احاله امر فزع، قام الى الصلوة ثم تلا هذه الآیة و استعینوا بالصبر و الصلوة) [6] اشاره به این که نماز به من نیرو مىبخشد. آرى! این عبادتهاى مهم فضائلى همچون توکل و شجاعت و شهامت و صبر و استقامت را در وجود انسان زنده مىکند، و از رذائل اخلاقى همچون جبن و ترس، تردید و دو دلى، و اضطراب و نگرانى در برابر حوادث مهم، و دنیاپرستى، دور مىسازد؛ و به این ترتیب، بخش مهمى از فضائل اخلاقى را در وجود انسان زنده مىکند، همانگونه که بخش قابل توجهى از رذائل را مىمیراند. از آنچه در بالا آمد مىتوان نتیجه گرفت که عبادات اثر بسیار عمیقى از جهات مختلف در تهذیب اخلاق دارند؛ این تاثیر را مىتوان در چند جهت خلاصه کرد:
1. توجه به مبدا آفرینش و حضور پروردگار در تمام زندگى انسانها سبب مىشود که انسان مراقب اعمال و رفتار خویش باشد، و هواى نفس را تا آنجا که مىتواند کنترل کند، چرا که عالم محضر خداست، و در محضر خداوند کریم، گناه کردن و راه خلاف پیمودن عین ناسپاسى است.
2. توجه به صفات جلال و جمال او که در عبادات و مخصوصا دعاها آمده است، نیایش کننده را دعوت مىکند که پرتوى از آن اوصاف کریمه را در درون روح و جان خود منعکس کند و در مسیر تکامل اخلاقى قرار گیرد.
3. توجه به معاد، همان دادگاه بزرگى که همه چیز در آنجا حسابرسى مىشود، نیز اثر باز دارنده قوى و نیرومندى براى پاکسازى روح و جسم انسان دارد.
4. عبادت و نیایش اگر با حضور قلب و آداب آن باشد، صفا و نورانیت غیر قابل توصیفى مىآورد که در برابر آن ظلمات اخلاق رذیله تاب مقاومت ندارد؛ به همین دلیل، انسان پس از یک عبادت آمیخته با حضور قلب، خود را به نیکیها نزدیکتر مىبیند.
5. محتواى عبادات و دعاها مملو است از آموزشهاى اخلاقى و بیان راه و رسم سیر و سلوک الى الله، که دقت در آنها نیز درسهاى بزرگى به انسان در این زمینه مىدهد. عاشقان خود سازى و سالکان الى الله از طریق عبادت مىتوانند به هدف والاى خود برسند و بدون عبادت و نیایش و مناجات و راز و نیاز با پروردگار مخصوصا در خلوت و بویژه در سحرگاهان راه به جایى نمىبرند.
قلب چیست؟
قبل از آنکه به پاسخ این پرسش اساسى بپردازیم یادآورى مىکنیم که گرچه بحث و بررسى قلب اصالتا یک بحث اخلاقى نیست و نمىتواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولى، از آنجا که در محدوده «علم اخلاق» همه جا با این دو واژه یعنى قلب و فؤاد یا قلب و نیت که کار قلب «و یا به اصطلاح فارسى خودمان» کار دل است، سرو کار داریم، مناسب است که قبل از ورود در محدوده مسائل علم اخلاق بحثى در این زمینه داشته باشیم و واژه قلب یا فؤاد را در قرآن کریم و در اصطلاح علم اخلاق بررسى کنیم تا با روشن شدن مفهوم دقیق آن، درگیر اشتباهات یا مغالطهها نشویم.
اکنون، در پاسخ به پرسش فوق مىگوییم: کلمه «قلب» در فیزیولوژى و نیز در عرف عام معناى روشنى دارد و در فارسى به «دل» تعبیر مىشود و در سایر زبانها نیز مرادفات این واژه به همین عضو نامبرده اطلاق مىشود; ولى، در هنگامى که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسى «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار مىگیرند; قطعا، چنین مفهومى منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معناى پیچده و اخلاقى آن و نیز اصطلاح قرآنى و روایى این واژه خواهد بود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 25 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله جسم و جان چه رابطه ای با هم دارند؟