لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه25
فهرست مطالب
تقابل فکری شیعه و سنی
ماجرای سقیفه بنی ساعده از زبان اهل سنت
تفکر سنی
تفکر شیعه
بزرگترین اختلاف بین شیعه و سنی
تقابل فکری شیعه و سنی
در مطلب قبل و این مطلب که در جواب دیدگاه اهل سنت گفته شد به بررسی این سوال که آیا واقعا حق است که جانشین پیامبر با شوری انتخاب شود پرداخته شد که به اجمال مطالبی را عرض کردم و البته به این هم حتم نخواهد شد که امامت امری انتصابی از جانب ذات باری تعالی می باشد نه انتخاب زمینی که در وبلاگ یکی از دوستانم با ده مطلب در این پیرامون یا عناوین امامت امری انتصابی یا انتخابی آورده شده است که عزیزان را جهت مطالعه بیشتر به وبلاگ اثبات حقانیت امیرالمونین ارجاع می دهم .
اما مطلبی که در این مطلب مورد بررسی قرار خواهد گرفت این موضوع خواهد بود که با فرض اینکه ما قبول کردیم برای جانشین پیامبر می توان از طریق شوری این انتخاب را داشت. آیا واقعا شوری و اجماع برای انتخاب خلیغه اول در سقیفه بنی ساعده انجام شده است یا داستان به شکل دیگیری می باشد .
ماجرای سقیفه بنی ساعده از زبان اهل سنت
سقیفه محل اجتماع قبیله خزرج از انصار بوده است که رئیس قبیله سعد بن عباده بوده است و ماجرا از این قرار است که در چند روز اخر بیماری پیامبر اکرم که شدت یافت ارتش اسلام به فرماندهی اسامه بیست ساله بیرون از شهر مدینه استقرار داشتند و پیامبر به رقم اسرارهای بسیار بر حرکت لشگر برای جنگ با شامیان داشت اما عده ای که می دانستند که پیامبر روزهای آخر عمر خود را سپری می کند (اعتقاد شیعه این یقین بر فوت حضرت از انجا بود که آنها خود با دادن زهر به پیغمبر اکرم یقین به رحلت ایشان داشتند) اما ایشان با حال بسیار بدی که داشتند در مسجد النبی آمدند و آن جمله معروف که "لعن الله من تخلف جیش اسامه ، خدا لعنت کند هر کسی را که تخلف می کند از لشگر اسامه" که متواتر شیعه و سنی نقل کرده اند ، اما عده ای که از اول در فکر پست و مقام بعد از پیامبر بودند و عده ای دیگر در مدینه ماندنند تا زمینه سازی سقیفه بدرستی انجام شود ، اما چند پرسش :
- چرا رسول خدا این همه بر حرکت سریع سپاه اسامه پای می فشرد ؟ افرادی که ادعای بهترین صحابه پیامبر بودن را دارند چرا باید به خاطر حرکت نکردنشان آنها را لعن کند ؟ آیا واقعا این صحابه اهل عدالت هستند ؟!
- به رغم پاسخ روشن پیامبر به درخواست مکرر اسامه مبنی بر نرفتن لشگر برای جنگ در آن حال بیماری ایشان ، چه دستهای مرموزی و به چه دلیل در حرکت سپاه اسامه از لشکرگاه جرف کار شکنی می کردند ؟
- آیا نمی توان دور ساختن عوامل توطئه از مدینه هنگام رحلت ، یا طبیعی نمایاندن امارت جوان کمتر از بیست سال بر همه صحابه و خنثی کردن بهانه کم سن و سال بودن علی را هدف این همه ترغیب و تاکید پیامبر به شمار آورد .
- چرا رسول خدا علاوه بر فرمان عمومی تجهیز سپاه در فرمانی جداگانه به افرادی خاص دستور حرکت و حضور در سپاه داد ؟ آیا به سبب تجربه نظامی آنهاست ؟ اگر چنین است ، چرا آنها را فرمانده نساخت ؟
- چرا علی که مجاهدت و روح تسلیم و شجاعت او زبانزد خاص و عام بود و بیش از همه افتخار پرچمداری و فرماندهی سپاه اسلام را زیبنده خود ساخته بود به شرکت در سپاه اسامه و حرکت با آنان مامور نشد ؟
- آیا عده ای نبودند که بر اساس غرور و مریضیهای روحی فراوانی که داشتند زیر این دستور نمی رفتند که یک جوان کمتر از بیست سال فرمانده آنها باشد کما اینکه بعد از رحلت پیامبر که این سپاه بالاخره بعد از عملی شدن نقشهای منافقان شروع به حرکت کرد اما نه با تمام نفراتی که در زمان حیات پیامبر دستور به حرکتشان صادر شده بود و با در خواست خلیفه اول از اسامه که از حضور آنها در سپاه چشم پوشی کند تا آنها در مدینه بمانند تا کمک خلیفه باشند همانطور که در سقیفه بودند تا زیر این ننگ نروند که فرمانده آنها جوانی کمتر از بیست ساله باشد ؟
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم اسفند 1386ساعت 20:33 توسط دلتنگ کربلا | 24 نظر
آیا عقلانی است که جانشین پیامبر با شوری انتخاب شود ؟
در این مطلب به جواب بخش اول مطلب شورا که در آن اعتقادات اهل سنت بیان شد خواهم پرداخت .
تفکر شیعه
در باب جانشینی پیامبر همواره برادران اهل سنت از شورا استفاده می کنند . ما این جواب این بخش را به دو شکل پاسخ می دهیم .
1- آیا عقلانی است که جانشین پیامبر با شوری انتخاب شود ؟
2- بر فرض قبول کردن شوری برای جانشینی پیامبر آیا واقعا اجماع انجام شد و ابوبکر با شوری به عنوان جانشین انتخاب شد یا قضایا به گونه ای دیگر بوده است ؟
ما ابتدا جواب سوال اول را خواهیم داد و در مطلب یعدی به سراغ جواب سوال دوم خواهم پرداخت .
به پیامبر اکرم توسط قران کریم(وشاورهم فی الامر) سفارش شده است که با صحابه خود در امور جاری مشورت کند و این بدون شک نشانه از عزتی است که پیامبر اکرم برای صحابه خود قائل بوده است و همواره در امور خود با اینکه عقل کل محض است و هر تصمیمی که بگیرد جز خیر و صلاح برای امت خود نیست اما باز دستور به مشورت با صحابه جلیل القدر خود را دارد . پیامبر حتی یک روز هم حقوق و آزادیهای سیاسی، فکری، و اجتماعی مردم را زیر پا نگذاشت بلکه بسیار در تکریم امت خود حریص بود و با آنها مشورت میکرد اما این به این معنا نیست که امت او هرگونه تصمیم گرفتند حجت است ، چون شوری و اجماع صورت گرفته است . قران در جایجی سورهای خود همواره مردم را در این مورد متذکر شده است از جمله : سوره کهف /6 اندوه شدید پیامبر از گمراهی مردم – انعام /119 گمراهی بسیاری از مردم در اثر پیروی از هوا و هوس – انعام /116 گمراهی اکثریت انسانها و انحراف آنها از راه خدا – احزاب / 67 سخنن جهنمیان که گمراهی آنان به دلیل پیشوای آنها بوده است و بسیاری از آیاتت دیگر که چون بنا به خلاصه گویی است به همین مقدار اکتفا می شود .
در تقکر اهل سنت حجت است که اگر جمعی از مسلمانان بنشینند و تصمیم بگیرند وبرای امری اجماع شود بایدآن امر اجرا شود ، حال ما سوال می کنیم که احتمال ندارد این جمع بر اثر هوا و هوس ، دنیا خواهی ، خود پسندی ، مقام خواهی و هزاران دلیل دیگر دیگر که قرآن متذکر شده است تصمیمی بگیرند آیا این حجت است برای بقیه مسلمانان که انجام بدهند و تابع آن دستور باشند مثلا اگر مسلمانان با هم شور کنند و تصمیم به خروج از دین نمایند آیا این امر مشروع است؟
کجا آمده است که امت حق دارند در شوری برای خود جانشین انتخاب کنند ؟ شرح نزول آیه شورا در کجاست؟ کدام حدیث معتبر نزول آن را برای انتخاب خلیفه آورده است ؟ اگر پیامبر می خواست که جانشین خود توسط شوری انتخاب شود به راحتی می توانست چنین دستوری را بدهد که بعد از فوت من اینگونه عمل کنید که دیگران تکلیف خود را بدانند . چگونه بود که صحابه حضرت رسول در حالی که هنوز بدن پیامبر تجهیر نشده بود به دلیل اهمیت انتخاب جانشینی ایشان با عجله در همان روز رحلت در سقیفه بنی ساعده دور همدیگر جمع می شوند و به قول شما شوری (که اینگونه نبود) انجام دهند و برای او در همان روز بیعت جمع می کنند در حالی که هنوز بدن پیامبر دفن نشده بود .
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم بهمن 1386ساعت 13:30 توسط دلتنگ کربلا | 18 نظر
تهدمت والله ارکن الهدی
چی بنویسم ، چی بگم از این همه (درد یا بی دردی) ؟!
یا صاحب زمان ، بدان که برا مزار ویران شده پدر و مادرت کاری کردیم !!!
کار از این بزرگ تر که آنقدر ساکت نشستیم و کاری نکردیم که برای بار دوم هم به آن بارگاه ملکوتی شیطان صفتان حمله کنند و باقی مانده بقایا آن خرابه را با خاک یکسان کنند که اگر چند سال دیگر همین گونه بگذرد و بخواهیم به نسل آینده مان بگوییم که امام دهم و یازدهم محل دفنشان ... سکوت بکنیم و حتی مثل قبرستان خاکی بقیع هم عکسی نداشته باشیم که نشان دهیم که بگوییم: سامرا!!!
آیا کار کوچکی است این سکوت ما ؟
راستی قبرستان بقیع خراب شد که از خدا بی خبران بفهمند که گروهی امام خود را نه از روی شرک و نه برای طلا و ضریح های حرمشان می خواهند ، بلکه برای کسب معرفت و تقربی بیشتر به بارگاه احدیت است که آنها را می خواهند ،حال آنها حتی اگر در مشتی از خاک آرامگاهشان باشد
اما سامرا چرا خراب شد ؟
این چه امتحانی است که خدا از بندگان خود می گیرد ؟
قرار است در مقابل فاجعه سامرا چه چیزی عیان شود ؟
پسر فاطمه ، خیلی دوست داشتم امشب از غصه سامرا خوابم نمی برد ؟
باور می کردم که هنوز هم صدای هل من ناصر حسین شنیده نمی شود ؟
اگه سامرا بارون بارید همه چیز گلی میشه چون همه جا رو خاک ویرانی ها گرفته ، اگه ما اونجا بودیم و اون خاکها را به سرمون می مالیدیم زود تر خاکهای دور ضریح شش گوشه جمع می شد ؟
کاشکی می شد وقتی اونجا رو منفجر کردند ما هم زیر دیوارهای حرم دفن میشدیم و نمی موندیم تا تو این فلاکت زمان قرار بگیریم؟
کاشکی می شد وقتی گنبد به اون بزرگی رو خراب کردند خود ما هم زیر اون خاکها می موندیم
کاشکی می شد دویوارها و سقف اتاقم رو خراب می کردم و با آجراش دیوراها و سقف حرمو می ساختم
کاشکی می شد با خون بدنم حیاط صحنو بشورم تا خاکی نباشه
کاشکی ...
اللهم العن الجبت و الطاقوت
+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم بهمن 1386ساعت 13:30 توسط دلتنگ کربلا | 6 نظر
هرچی فکر کردم که چه جوری بنویسم که این برگه رو تا اخر بخونی وبه چیزهایی که می گم خوب فکر کنی و با هم شروع کنیم به عمل کردن دیدم دارم کار بی فایده ای انجام می دم چون می دانم عاقبت این برگه هم مثل هزاران برگه دیگر که در تاریخ به ان اهمیتی ندادیم و الان روی زمین آفتاده است می شود وشاید الان زیر پای ما یکی از این برگها باشد .
اگر قرار بود ما با یک برگه تکان می خوردیم و عوض می شدیم که دیگر لازم نبود امام حسین (علیه السلام) و یارانش زیر سم اسبها له بشوند اگر قرار بود زنان ما بفهمند که حجاب امری پسندیده و واجب هست برای آنها که حضرت زینب(سلام ا.. علیها) به اسارت برده نمی شد، اگر قرار بود اهمیت نماز را با یک حدیث می فهمیدیم که لازم نبود امام حسین (علیه السلام) برای نماز ظهر عاشورا خود قربانی بدهد، اگر قرار بود غیرت دینی را به راحتی بفهمیم دیگر لازم نبود دو دستان ابولفضل العباس جدا شود، اگر قرار بود که راه حق از باطل را به راحتی بشناسیم که نیازی به جدا شدن سر فرزند شش ماهه نبود ، اگر و هزاران اگر دیگر اما چه سود که ما فقط تماشا چی شده ایم .
این کلام را از زبان رئییس مکتبمان شنیده ای :
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
آیا شنیده ای که می گویند تاریخ دوباره تکرار می شود ، من که میگویم این زمانه هم مثل 1400 سال پیش است ی گروه بسیار زیاد، لشگریان شیطان یعنی همان یزیدیان و مصداق امروز آن گروه جنیتکاران را آمریکا و صهیونیزم نام می برم که برای قدرت طلبی خود هزاران خون می ریزند و برای اینکه دیگران هم آنها را یاری کنند بسیار عمروبن سعد ها دارند که با پیشنهاد دادن زمینهای ری آنها را بفریبندکه برایشان خدمت کند و مردمان دیگر را در دام شهوتهای حیوانی خود فرو ببرنند و آنقدر غرق در این لذتها باشند که مامور باشند اما ماذور به خاطر زندگی دنیا ، درست مثل مردمان کوفه که به راحتی به صدای کیست مرایاری کند ؟ به خاطر دل مشغولیهای دنیا پشت کردند.
آری ما مردمان برای بر آوردن نیازها ی خود هنوز به دنبال دنیا هستیم و زندگی و مد گرایی غربی چیزی است که حتی در کشور شیعه مثل ایران پیدا می شوند و من می دانم در فرهنگ ما همیشه دین بعد از دنیا می آید و اصلا کاری به واقعه عاشورا برای عبرت گیری در زندگیهایمان نداریم اما رشادتها و از جان گذشتنهای عاشورا برای اینکه ما در دام ذلت دنیا نباشیم چه می شود ؟
یزیدیان برای اینکه ما کاری به کار آنها نداشته باشیم شعارهای زیادی مثل آزادی جنسی را رواج می دهند تا ما مردم حریص شهوت پرست هر روز دنبال ارضای شهوت خود باشیم و به می گساری و دور بودن از دین و رفتن به فضای حیوانی خود خوش باشیم (هر کس به شکل خود ؟! ) تا آنها بتوانند خون امام حسین (علیه السلام) و یارانش در گذشته و در امروز مردم مظلوم فلسطین ، عراق ، افغانستان و ... را برای رسیدن به خواستهای خودشان بریرند و بسیاری دیگر از نقشهایشان را عملی کنند .
از زن همانند یک عروسک که سر دیگران را گرم می کند استفاده کنند و با شعار حقوق تساوی زن و مرد مکتب فمنیسم را راهندازی کنند تا شعار اول خودشان را نغر و به دنبال حق بیشتری برای زنان باشند. چرا ؟ چون زنان به عنوان یک ابزار محرک شهوات حیوانی انسان بهترین خدمت گذار برای آنها می باشد. آیا واقعا فکر کردی که چقدر از زندگیهایمان را این یزیدیان برنامه ریزی می کنند ، از لباس ظاهر بگیر تا اعتقادات فکریمان که کاری به اینکه امام حسین (علیه السلام) چه می گفت و برای چه شهید شد نداشته باشیم تا ما هم جزو اشخاصی باشیم که با مردمان کوفه 1400 سال پیش فرقی نداشته باشیم و به صدای غربت دار امام زمان را که می گوید : کیست مرایاری کند ؟ جوابی ندهیم ، آیا واقعا ما از سرور آزادگان جهان حسین (علیه السلام) دوریم و به حیوان ترین انسان روی زمین یزید نزدیک تر ؟
کیست مرایاری کند ؟ آری امام زمان ما نیز همانند جد غریب و مظلومش است و هزاران بیشتر نیاز دارد تا امثال حر از اعمال خود پشیمان بشوند و روی به سمت او بکند و با مهربانی آنها را در آغوش خود بچسباند تا غربتش کمتر بشود .
حرف خیلی زیاده ولی چه فایده که عمل خیلی کم ، اگه از من می شنوی بیا با هم اول قبول کنیم که آلوده ایم و تصمیم جدی بگیریم که دنبال حق و حقیقت باشیم و همانند اربابمان حسین آزاده زندگی بکنیم ، بدون شک اگر این گونه باشد یاری امام زمان نیز همراه ما خواهد بود و همانند جنگ روز عاشورا ما پیروز خواهیم شد.
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم بهمن 1386ساعت 23:39 توسط دلتنگ کربلا | 7 نظر
الحمدالله الذی جعلنا و من المتمسکین بولایه امبرالمومنین و الائمه المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین
چهار اتفاق بزرگ در روز 24 و 25 ذیحجه اتفاق افتاده است که چهار برگ زرین بر جایگاه اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) می باشد که بدین قرار است :
1- روز 24 ماه ذیحجه جریان مباهله بین رسول خدا و اهل بیتش و مسحیان نجران صورت گرفت که سوره آل عمران آیه 61 به این ماجرا اشاره دارد .
2- در همان روز 24 ماه ذیحجه پیش از حرکت به سوی مسیحیان رسول خدا اهل بیت خود (حضرت علی ، حضرت فاطمه ، حسنین) که همین چهار نفر بیشتر نبودند را زیر عبای خود جمع کرد و سرانجام آیه تطهیر سوره احزاب آیه 33 از سوی خداوند متعال نازل شد.
3- در روز 24 ماه ذیحجه حضرت علی (ع) هنگام نماز و در حال رکوع انگشتری خود را به فقیر بخشیدند و بزرگترین سند ولایت آن حضرت در سوره مائده آیه 55 به مسلمانان عرضه شد .
4- در روز 25 این ماه پس از سه روز روزه داری علی (ع) . همسر و فرزندانش و بخشیدن غذای افطاری خود به مسکین ، یتیم و اسیر ، سوره مبارکه هل اتی (انسان) در شان این بزرگان نازل شد .
با درج این فضایل در کتب مقدس آسمانی هم بر نورانیت قرآن افزوده شد و هم ذره ای از کرامات و برجستگی اهل بیت پاکی نبی را برای دیگران متذکر شد باشد برای آیندگان بلکه بیاندیشند و تفکر کنند . بنده این محبت و مودت آسمانی را به تمامی شیفتگان این خاندان پاک و اسمانی تبریک می گویم ( گوارای وجودتان این مستی آسمانی)
قبل از شروع لازم است که بگویم تمامی حرفهایی که اینجا زده شده است و زده خواهد شد مبتنی بر اعتقادی است که در کتب اهل سنت می باشد و هیچ چیزی را از زبان خود نخواهم آورد و سعی بر این دارم بهترین آراء و نظراتی که برای پاسخگویی دارند نقل کنم . اما هیچ ادعایی بر کامل بودن حرفهایم ندارم ولی این نظراتی که بعضی از دوستان اهل سنت بنده به من انتقال دادند یا در بخش نظرات در وبلاگ گفته اند که بنده به ام المومنین عایشه بی احترامی کردم ، فحش دادم و از اینگونه حرفها که در کمال بی انصافی و تعصب متاسفانه زده شده است باید بگویم :یکجا از مطالب این وبلاگ را بیاورید که مطلبی را از منبع ضعیفی نقل کرده باشم یا حرفی زده باشم که اصلا خودم گفته باشم که شما حمل بر بی احترمی کردید . الحمدالله تمامی احادیثی که تا به حال آورده شده مثل شیر دادن عایشه و غیره از معتبر ترین کتب حدیثی خود شما می باشد و اگر بازگو کردن اینها فحش و بی دینی به حساب می آید پس قطعا مولفین صحیح مسلم و بخاری و مسند حنبل از بنده بی دین تر و فحاش گو تر می باشند
بازهم خودم و بقیه دوستان را دعوت می کنم که بدون هیچ گونه تعصب و جانبداری نسبت به اشخاص فکر کنند و کمی با رعایت انصاف و ادب بیشتر حرفها و نظرات خود را بازگو کنند و اعلام می کنم به تمامی بازدید کنندگان اهل سنت که بنده حاضر هستم هر گونه که بخواهید باهم به تبادل اطلاعات بپردازیم و در مورد موضوعات مختلف به بحث و گفتگو بپردازیم . حتی حاضرم از روی کتب فارسی زبان خودتان مثل عیانات که به آن خیلی مباهات می کنید به صحبت بنشینم تا ببینیم حق با چه کسی است . مطالبی که در ادامه خواهید خواند جوابهایی است که معمولا پیروان اهل سنت در مقابل سوالهای که در پست قبلی (انتخاب امام ضرورت عقلی) نوشته شده است می زنند .
تفکر سنی
از این سوال اساسی که پیامبر اکرم چرا بعد از خود جاشینی انتخاب نکرد هیچگاه طفره نرفتند بلکه جوابهای دارند که به آنها می پردازیم:
1- پیامبر اکرم (ص) در حالی از دنیا رفتند که به بهترین امت از خود به جای گذاشته بود ، صحابه ای که خداوند از آنها راضی است و آیاتی زیادی از قران گواه بر این مطلب در قران آمده است از جمله " خیره امه اخرجت للناس "و یا "خیر اصحاب انبیاء" لذا پیامبر خاتم امت خود را مثل چوپانی که گوسفندانی که هیچ نمی فهمند ترک نکرد بلکه پیامبر با این کار به حق و حقوق سیاسی ، فکری و اجتماعی مردم کرامت داد و بین آنها مشورت قرار داد"جعل امرهم شوری بینهم" و این احترام کامل به عقل و شعور انسانی است و حتی قبل از رحلت پیامبر او را به مشورت با این صحابه خود دستور می دهد "وشاورهم فی الامر" بنابراین بهترین افراد گرد هم جمع آمدند و بهترین خلیفه بعد از خود را با مشورت انتخاب کردند و همه رضایت به این انتخاب داشتند چرا که نظر همه بر این انتخاب بود.
2- پیامبر اکرم (ص) امت را بدون راهنما رها نکرد زیرا در بین آنها قران بود . ثقل اکبر خداوند ، معجزه جاویدی که تنها کافیست به دستورات آن عمل شود تا انسان به رستگاری برسد ، کتاب آسمانی که بیان کننده همه چیز است "تبیان لکل شی" و تحریف در او همانند کتب آسمانی قبل راهی ندارد"انا له الذکر لحافظون" ، کتابی آسان و قابل فهم برای همه قرار داده است " وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ "" براستیکه آسان گردانیدیم قرآن را برای پند گیری پس آیا هست کسی که پند گیرد؟" این آیه سورة القمر آیة 17- 22 - 32 -40 این همه تاکید از سوی خداوند متعال برای این نیست که این کتاب همانند چراغی فروزان برای هدایت امت کافیست و این همه جزو واضحات هست که خداوند متعال تمامی اصول را از کتاب خود فرو گذار نکرده است و اگر امامت هم جزوی از این اصول بود در نص صریح قرآن قطعا می آمد اما نه حتی آیه ای که به صراحت عنوان شود نیامده است بلکه حتی نام امامان نیز نیامده است .
بنده در پست بعدی ان شاالله نظرات مکتبی خود را خواهم آورد و جواب این تفکر برادران اهل سنت خود را خواهم داد .
+ نوشته شده در دوشنبه دهم دی 1386ساعت 9:19 توسط دلتنگ کربلا | 13 نظر
قبل از شروع بحث همه دوستان را باز هم دعوت می کنم که در حوزه مباحث اصول عقاید به ویژه امامت بدون هیچ گونه سابقه فکری و جانب داری از این که مثلا خانواده ام شیعه هستند و اهل بیت را دوست می دارم و اینکه بغض نسبته به خلفا سه گانه دارم ، وارد بحث شوید . هرچه که در ذهن خود از این امور دارید پاک کنید و اینگونه باشید که بدون تعلقات مکتبی و خانودگی با فکری پاک شده از هر گونه تفکری در مورد جانشینی حضت رسول اکرم وارد بحث بشوید و کاری نداشته باشید علی ، ابوبکر ، عمر چه کسانی بودند و چه کرده اند یا اینکه امام صادق چه می گوید . تنها مطالبی را قبول کنید که بدوراز تعصب فرقه ای و جانب داری از شخصی خاص آن مطالبی را بپذرید که تنها با پیامبر دورنی شما سازگار است که همان عقل است آن گوهری که خداوند بارها در کتاب خود مورد تایید و تاکید قرار داده است .
تفکر شیعه
سیره پیغمبر اکرم گواه است که اگر ایشان برای مدت کوتاهی از شهر خارج می شدند برای خود جانشینی انتخاب می کرد تا در غیاب ایشان به زمام امور را به دست داشته باشد و به عنوان جانشیان ایشان به کارهای مربوط به ایشان بپردازد .
ایشان برای سپاهی که خود آن را همراهی نمی کرد بیش از یک فرمانده انتخاب می کرد تا اگر فرمانده اول به شهادت رسید ، نفر دومی باشد که رهبری سپاه را بر عهده بگیرد .
تاریخ زمان حضرت رسول شهادت می دهد که منافقان زیادی که کانون اصلی آنها در مدینه بود در اندیشه کودتا بودند و از هر فرصتی و به هر شکلی می خواستند به این مهم دست یابند . ایات زیادی از قران همانند ایات ابتدایی سوره بقره این منافقان را توصیف می کند و حتی مسجد ضراره به فرمان ایشان با خاک یکسان شد(السیره النبویه ج 2 ص 530) زیرا که به هر بهانه ای و از هر فرصتی و به هر شکلی می خواستند به خواسته خود دست یابند . در جنگهای زیادی منافقان باعث مشکل می شدند مانند جنگ با شامیان که حضرت رسول اسامه جوان را فرماندهی قرار داد و گروه منافق از همراهی اسامه سر باز زندند واز دستور پیغمبر نافرمانی کردند.
پیدایش گروهی با ادعای دروغین نبوت در اطراف مدینه که طبل نافرمانی و ارتداد می کوبیدند و مردم را به آیین و شریعت جدید فرا می خوانند و مردم هنوز کامل تربیت نشده آن زمان بسیار مستعد گمراهی از طرف این پیامبران دروغین بودند .
در زمان حضرت رسول دو قدرت آن موقع (حکومت پادشاهی شام و ایران ) منتظر فرصتی بودند که قدرت خود را تثبیت کنند و دیگر به حضرت رسول اجازه ندهند که تفکراتش فرا گیرتر شود تا برای دستگاههای حکومتی آنها مشکلی به وجود بیاورد . در مورد حکومت شام حتی در آخرین روزهای عمر خود حضرت رسول به فکر مقابله بود و سپاه اسامه را دستور به این امر داده بود که در جبران جنگ موته که مسلمانان از شامیان شکست خورده بودند به جبران آن شکست هر چه زود تر لشگر اسامه به سمت شام حرکت کند .
حال با این توضیحات مختصر سوال ما این است که چگونه پیامبری که سیره اواینگونه است که حتی برای چند روز نبود ایشان در مرکز حکومت خود برای خود جانشینی انتخاب می کند چگونه می شود که از این دنیا سفر ابدی داشته باشد بدون اینکه برای خود جانشینی انتخاب کند و این همه زحمتی که برای برپایی دین حق کرده است را بدون هیچ جانشینی رها کند ؟
نه تنها بدون جانشین بلکه برای امر به این مهمی حتی توصیه ای هم نداشته باشد و سفارشی نکند که بگوید مثلا بعد از من به صورت شورا جانشین برای من انتخاب کنید ؟
مدعیان پیروی از سنت !!! کجای سیره پیامبر اکرم می باشد که ایشان با اینکه به تعداد بار زیادی برای خود جانشین انتخاب کرده است با کسی مشورت کرده باشد . در انتخاب جانشین همیشه ایشان خودشان به تنهایی تصمیم می گرفتند و با کسی مشورت نمی کردند ؟
کدام عقل بدور از تعصب و جانب گرایی حاضر است بگوید که مردی که برای به پا داشتن آیینی سختیها و مشکلات طاقت فراسیی را بکشد و مردمانی را که در جهل و تاریکی فراوانی به سر می بردند را از بند آن همه گمراهی رها کند اما نه بطور کامل زیرا که نشانهای آن مردم جاهل عرب حتی تا آخرین روزهای زندگی پیامبر از اطرافیانش سر می زد وایشان می دانست به هر بهانه ای ممکن است این انسانهای جاهل گذشته و مردمان خو گرفته انسانیت امروز را اگر رها کند و برود در حالی که جانشینی برای خود انتخاب کرده باشد این مردمان به ریشهای تفکر عرب جاهلیت به علاوه منافقین و یهودیانی که در مدینه آن زمان به وفور بودند و مشرکان مکه و اطراف اکناف که که اسلام را تنها با زبان خود نه با دل خود قبول کرده بودند ، حاضرند همان کارهایی را بکنند که تا چند سال قبل در دوران جاهلیت خود انجام می دادند زیرا امیر بودن برای مرمان جاهل عرب یکی از بزرگترین شئون بود و برای رسیدن به این امر به هر کار که لازم بود دست می زدند .(برای فهم بیشتر مطلب دوستان را دعوت می کنم که تحقیقی در مورد اوضاع اعراب قبل از بعثت پیامبر اکرم انجام دهند)
ان شاالله در مطلب بعدی جوابهایی را که اهل سنت به این پرسش ها می دهند را بررسی می کنیم .
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم آذر 1386ساعت 18:16 توسط دلتنگ کربلا | 11 نظر
بزرگترین اختلاف بین شیعه و سنی
دلیل اصلی اینکه نام وبلاگ را تقابل فکری شیعه و سنی گذاشتم به این دلیل است که می خواهم با کاری که شاید تا به حال انجام نشده است را شروع بکنم که ابتدا نظرات و اعتقادات شیعه را بیاورم و دلایل که برای حقانیت ولایت ائمه اهل البیت داریم را بگویم ولی با همین ، کار تمام نمی شود چرا که برادران و خواهران اهل سنت با این موضوعات آشنایی دارند و جوابی برای این دلایل ما برای خود از دیدگاه مکتب خود دارند به بیان دیگر آنچه راکه ما بخواهیم به عنوان دلیل ارئه بدهیم انها برای خود جوابی را دارند مثلا وقتی کتاب آنگاه هدایت شدم دکتر تیجانی چاپ شده است و در سطح وسیعی در تمام بلاد اسلامی انتشار یافت. این کتاب دانشمندان اهل سنت را به فکر وا دشت که در مقابل این هجمه شبه آور پیرامون مکتب خود کاری را انجام دهند و مقابله بکنند که می توان به چاپ دو کتاب که در جواب کتاب آنگاه هدایت شدم نوشته شده است که نام یکی بلکه گمراه شده ای و عیانات اشاره کرد . در واقع آنها در با این کاری خود خواسته اند آنچه را که به عنوان ایراد از آنها گرفته شده است از قرآن و سنت جواب بدهند و در مقابل شبه هایی را بر علیه شیعه وارد سازند مثلا ازدواج عمر با ام کلثوم یا دوستی حضرت زهرا و امیر المومنین با خلفا . من با دوستان سنی خود وقتی صحبت می کنم به راحتی این خط فکری که به این گونه که بیان شد در افکار و صحبتهای آنها مشخص است و در مقابل سوالات ما همین جوابهایی را می دهند که در همین گونه کتابها آورده شده است .
بنده در این وبلاگ سعی میکنم ابتدا نظرات شیعه را بیان کنم و بعد جوابهایی را که اهل سنت در مقابل آن برای گفتن دارند را در حد توانم به شکل بسیار خوب و جامع به همان شکلی که بهترنی وجه پاسخگویی باشد ان شاالله خواهم آورد و دوباره به به پاسخگویی آنها خواهم پرداخت تا دیگر هیچ چیز کم و کاست برای مقابله فکری با برادران اهل سنت نداشته باشید و جوابهای آنها را جلو جلو قبل از پاسخگویی آنها بدانید .
حال به مهمترین موضوع و اصلی ترین دلیلی که بین شیعه و سنی اختلاف انداخته است و باعث جدایی اساسی بین این دو فرقه شده است می پردازم. در زمان حیات پیامبر شیعه و سنی صحبتی ندارد که پیامبر زمام همه امور را باید در دست داشته باشد و هرچه که او بگوید همه باید گوش دهند و اجابت کنند و آنگونه کنند که او که رسول و فرستاده خداست می خواهد انجام دهند . اما بعد از رحلت ایشان بزرگترین اختلاف این شد که چه کسی باید همانند پیامبر اکرم زمام امور را در دست داشته باشد به واقع مرجعیت فکری در نگاه اهل سنت و شیعه دو دیدگاه متفاوت است و تمامی اختلافات از این موضوع ناشی می شود که بعد از فوت رسول اکرم شیعه معتقد به ادامه داشتن فرستاده ای از جانب خدا برای انسانها که همان ائمه معصومین هستند و در مقابل اهل سنت قائل به این هستند که خدا انتخاب جانشین بعد از پیامبر را به خود مردم واگذار کرده است و چون دین پیامبر خاتم نبوتش به پایان رسیده است و دیگر نیازی به فرستاده از جانب خدا نیست و با استفاده از قرآن معجزه جاوید و سنت پیامبر اکرم مسلمین باید در امور خود را راه گشا باشند . از مبانی شیعه وقتی می گوییم جانشینان بعد از پیامبر ائمه معصومین هستند به این معنا نیست که قرار باشد آیین جدید از طرف آنها به مردم ابلاغ شود در واقع آنها امام بر مردم هستند نه پیامبر یا رسولی مانند 124 هزار پیامبر گذشته که شریعت را در بین مردم بیاورند بلکه می گوییم شریعت و یا احکام و عقاید اسلامی به وسیله پیامبر خاتم بر مردم ابلاغ شده است و ائمه به عنوان تبین کننده این احکام می باشند و تمامی دستوراتشان طبق قرآن و سنت می باشد و هم آن چیزهایی را می گویند که پیامبر اکرم گفته است و یا به دلیل محدودیت زمانی یا مطرح نبودن آن مسئله در آن زمان پیامبر نتوانسته است به مردم بگوید و از طریق جانشیان خود این جوابها و هدایتهای لازم را برا ی نسلهای آینده سینه به سینه بیان کرده است به بیان دیگر اگر امام رضا در 150 سال بعد از پیامبر اکرم دستور یا حکمی را می دهد دقیقا مطابق با آن چیزی خواهد است که پیامبر آنرا در زمان حیات خود بیان کرده است و هیچ گونه تفاوت حکمی از زمان پیامبر کرم تا امام یازدهم امام حسن عسگری علیه السلام پیدا نخواهید کرد و هر چه را که پیامبر و یا امام گفته است امام بعد ان را تصدیق و یا بیان جامع تر مطابق با تفکر مردم زمان خود بیان داشته است .
در مطالب بعدی به انتخاب جانشین از طریق اصحاب خواهیم پرداخت که طبق چه دیدگاههایی آنها به تشکیل سقیفه بنی ساعده پرداختند و این اختلاف بزرگ از چه زمانی با چه دلایلی انجام شد که مردم بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) به این مشکلات اساسی برسند که عده ای بعد از او قائل به جانشین باشند و عده ای دیگر خود سراغ تکلیف خود بروند .
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آبان 1386ساعت 22:33 توسط دلتنگ کربلا | 16 نظر
چه کسی اصطلاح اهل سنت و جماعت رابرگزید ؟
پس از قتل خلیفه سوم مردم به دو گروه اصلی تقسیم شدند : پیروان حضرت علی و خونخواهان عثمان که به فرماندهی معاویه ملعون رهبری می شدند و پس از صلحی که معاویه با امام حسن داشت ، معاویه فرمانروای مسلمین گشت و آن سال را به نا عام الجماعه (سال جماعت) نامگذاری کرد .بعد از رحلت رسول خدا یعضی از صحابه منافق زمان حضرت رسول خدا هر چقدر که توانستند در شریعت پیامبر اکرم اختلاف ایجاد کردند و مردم را به گمراهی کشاندند و بسیاری از احکام را عوض کردند و بدعتهای مختلف در دین گذاشتند و سیره پیامبر که ساده زیستی و حقوق برابر بود و بسیاری دیگر از رفتارهای پیامبر را زیر پای خود گذاشتند . ان شاالله ما به بیان این حقایق از کتب معتبر اهل سنت خواهیم پرداخت که چه بر سر اسلام آوردند !
خواهیم گفت از بی عدالتی آنها در زمان خود پیغمبر اکرم و صب کردن پیامبر در زمان حیاتش به وسیله خلیفه دوم و بی احترامی کردن به سفارشات پیغمبر در خصوص جانشین خود ، یک دانه دخترش ، اهل بیتش که بسیار سفارش آنها را کرد . آن اعتقاداتی که الان اهل سنت دارند تنها بخش کمی از ان چیزی است که پیغمبر گفته است و در واقع آنها پیرو سنت نیستند ، آنها پیرو سنت خلفا سه گانه و حکومت بنی امیه و بنی عباس هستند و از همان ابتدا که حکومت را خلیفه اول در دست گرفت به از بین بردن آنچه که رسول خدا برای آن زحمت کشیده بود پرداختند از آتش زدن احادیث پیغمبر بگیر تا کشتن افرادی که به بهانه پرداخت نکردن زکات و در اصل مخالف بودن با حکومت کشته شدند اما بیشترین شکل گیری اعتقادات اهل سنت زمان حکومت بنی امیه اتفاق افتاد . معاویه که با اصل اسلام مخالف بود و همه تلاش خود را انجام داد که نام رسول الله را از بین ببرد هر چه خواست بر سر اعتقادات عده ی جاهل که به ریسمان الهی(اهل بیت) چنگ نزده بودند انجام داد او مردم را اصرار و وادار به دشنام علی و لعن او بر منبرهای مساجد می نمود که این کار به مدت 60 سال به عنوان سنت قرار گرفت و اگر در خبطها نماز جمعه و غیره سب و دشنام علی را نمی دادند عبادت انها باطل بود.(صحیح مسلم باب فضائل علی ابن اب طالب) حال این احادیث از بهترین کتب اهل سنت بخوانید :
- دوستی علی ایمان و دشمنیش نفاق است . صحیح مسلم ج 1 ص 61 و 48
- تو از منی و من از تو هستم . صحیح بخاری ج 2 ص 76
- هر که من مولای اویم ، پس علی مولایش است. با رالها ، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد . صحیح مسلم ج 2 ص 362 . مستدرک حاکم ج 3 ص 109 . مسند امام حنبل ج 4 ص 281
- هر که علی را دشنام دهد ، مرا دشنام داده ، و هر که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است و هرکه خدا را دشنام دهد ، خداوند او را با صورت به آتش جهنم خواهد انداخت . مستدرک حاکم ج3 ص 121 . مسند امام حنبل ج6 ص 33 .
لعنت خدا بر معاویه ابن ابی سفیان که آنها طبق احادیث خودشان معاویه فردی منافق و بی ایمان ، دشمن پیغمبر خدا و خداوند متعال می باشند . این ندانستن تاریخ و اعتقادات است که بگوییم خلفا اهل سنت تنها با حضرت علی کینه داشتند ، دشمن اصلی آنها پیغمبر اکرم بود و لی چون نمی توانستند به پیغمبر آسیبی برسانند و به خواستهای خود برسند تمام عقدهای خود را بر سر حضرت علی خالی کردند.این فرد ملعون توسط خود پیغمبر اکرم به شهادت کتابهای خودشان نیز لعن شده است:
رسول خدا (ص) ابوسفیان را دید که بر چهار پایی سوار بود و معاویه آن را می کشید و یزید(برادر معاویه ملعون) از پشت سر آن را به حرت وا میداشت ، پس رسول خدا فرمود : لعنت خدا بر او که سوار است و بر او که آن را می کشد و بر او که از پشت به حرکت وا می دارد. تاریه طبری ج11 ص 357
در یکی از سفرها همراه رسول الله بودیم ، پس شنیدیم که دو نفر ترانه می خوانند و یکی دیگیری را جواب می دهد . ناگهان رسول خدا فرمود : ببینید این دو نفر چه کسانی هستند ؟ گفتند : معاویه و عمر بن عاص . رسول خدا دستها را به آسمان بلند کرد و فرمود : خداوندا ! آنها را واژگون ساز و هر دو را در دورزخ افکن .(منبع را بزودی می زارم حدیث دیگری در صحیح بخاری هست که اضافه خواهم کرد.)
در حکومتی که با لعن علی و در واقع اهل بیت پیغمبر باعث ترفیع رتبه در دستگاه حکوتی خواهی داشت و بر عکس اگر دوستی ثابت شود بین او و خاندان پیغمبر تمامی سهمیه او از بیت المال مسلمین قطع خواهد شد و خونش و زنانش حلال می شوند برای بقیه ، خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که چه بر سر دوستان اهل بیت آورند و در مقابل منافقان زمان پیغمبر چه جایگاهی پیدا کردند که الان اگر از یک سنی در مورد یکی از صحابه بخواهی صحبت کنی حتی اجازه فکر کردن به خود نمی دهد و بدون استثنا همه آنها را صاحب عدالت و پیروی از آنها را باعث سعادت می داند و در مقابل تا بخواهی یک کلام از اهل بیت پیامبر بگویی گوشهایشان کر و چشمهایشان نابینا می شود از شدت تعصب و کور دلی .و خنده دار این جاست که آنها خود را محب اهل بیت می دانند و ما را متهم به
تحقیق در مورد تقابل فکری شیعه و سنی