پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات
گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی
130 صفحه
چکیده:
واژۀ «تدلیس» در کنار الفاظ «تغریر»، «غرور» و «غش»، بار معنایی حقوقی یافته، و بیانگر رابطۀ ناگسستنی اخلاق و حقوق و رعایت عدل و انصاف در فقه اسلامی است. فقیهان اسلامی به حرمت تدلیس تصریح کردهاند و در مباحث فقهی خود مصادیق آن از قبیل تدلیس زن آرایشگر (ماشطه) چون سرخگون کردن صورت و استفاده از موی مصنوعی، غش خفی مانند آمیختن شیر با آب، و ازدواج زن با پوشانیدن عیب را به تفصیل بررسی کردهاند. اگر چه تدلیس خود حکم حرمت را دارد، اما عقد صحیح بوده و مشتری حق رد یا نگهداری کالا را بدون اینکه مستحق دریافت ارش باشد، خواهد داشت. تدلیس میتواند از طریق کتمان عیب و یا از طریق کاری که ثمن را افزایش دهد، هر چند عیب نباشد، تحقق یابد و مصداق بارز آن «تصریه» است که در حدیث نبوی آمده است. به طور کلی تدلیس، به اظهار صفت کمال و یا اخفاء صفت نقص باز میگردد و ثبوت آن در صورت اشتراط یا آنچه در معنای شرط است، خواهد بود. تدلیس ممکن است همراه با عیب باشد، یا به تنهایی صورت گیرد، مانند جایی که مورد عقد فاقد صفات کمال باشد. در قانون مدنی ایران بحث از تدلیس در مواد 438 تا 440 در مبحث پنجم از مباحث مربوط به بیع که به خیارات و احکام آن باز میگردد، آمده است. به تصریح حقوقدانان قلمرو تدلیس به جز بیع، دیگر قراردادها چون بیمه را نیز در برمیگیرد.
واژه های کلیدی: تدلیس، فقه امامیه، حقوق ایران، غرور، خیار، فسخ
بررسی تدلیس از منظر فقه امامیه و حقوق ایران