لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 26
فهرست مطالب:
مقدمه
انگیزه ی قیام
عصر قیام
آغاز قیام
اهداف قیام توابین
سالهای آمادگی برای قیام
نام قیام
عضوگیری برای قیام
خرید اسلحه
فرصت طلایی قیام
مختار و قیام توابین
الف- قرارگاه نخیله
ب- پیشنهاد فرماندار کوفه
ج- دو نظر در مسیر نبرد
د- بازرگانان آخرت
ه - درکربلا
مقدمه
جنبش توابین در سال شصت و پنج علیه حاکمیت امویها و برای از بین بردن قاتلین حسین بن علی(ع)، برپا گردید. هر چند شروع آن در حد یک احساس، پس از واقعه کربلا در قلوب بسیاری از شیعیان پدید آمده بود. بعد از واقعه کربلا، شیعیان کوفه که از عدم مایت خود نسبت به امام حسین(ع)شرمنده شده بودند، تصمیم گرفتند تا به گونه ای این شرمندگی را از چهره خویش بزدایند. آنها عدم حمایت از امام حسین(ع)را گناهی نابخشودنی می دانستند که می باید با کشتن قاتلین حسین یا کشته شدن خود، گناه خویش را جبران کرده و تطهیر شوند.
مدتی پس از واقعه کربلا، کوفه تحت حاکمیت شوم امویها و عامل آنها عبید الله بن زیاد بود. در آن موقع گرچه شیعیان سرکوب شده بودند، اما با وجود سر و صدایی که از ابن زبیر در شرق کشور اسلامی پیچیده بود، هنوز خطر عمده همان شیعیان بودند. اشاره به یک نمونه از جسارت شیعیان در برابر عبید الله بن زیاد مناسب است. پس از واقعه کربلا، عبید الله در مسجد به منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق را غلبه بخشید و امیر المؤمنین یزید بن معاویه و حزب او را نصرت داد. عبد الله بن عفیف ازدی، که یک چشم خود را در جمل و چشم دیگر خود را در صفین از دست داده بود، از جای برخاست و گفت: ای دروغگو!و فرزند دروغگو!به خدا سوگند تو و پدرت و کسی که تو را حکومت داده و پدرش، فرزندان پیامبران را می کشید و چون صدیقان سخن می گویید. عبید الله گفت: ای دشمن خدا!درباره عثمان چه می گویی؟عبد الله گفت: او مردی بود که خوب کرد و بد کرد. اصلاح کرد و افساد کرد و خدا با عدلش با او رفتار خواهد کرد. اما اگر خواهی درباره خود و پدرت و یزید و پدرش بپرس. عبید الله گفت: نخواهم پرسید تا طعم مرگ را به تو بچشانم. عبد الله بن عفیف گفت: از خدا خواسته ام تا شهادت را روزی من کند، قبل از آن که مادرت تو را بزاید، وقتی چشمم را از دست دادم ناامید شدم، اما اکنون خدای را سپاس که دعایم را مستجاب کرد
انگیزه ی قیام
عصر عاشورا با شهادت امام حسین(ع)و 72 نفر از بهترین انسانهای تاریخ بشریت، به غروب انجامید. کوفیان سست اراده وپیمان شکن نه تنها امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرده بودند،سفیرش را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند، بلکه به کربلاآمدند و در کشتن آن حضرت شرکت کردند. کوفیان مست زر و زوربودند، اما فریادهای آتشین امام سجاد(ع)و حضرت زینب(س)در کوفه،آنان را از مستی به هوش آورد. امام سجاد(ع)که همراه کاروان اهل بیت پیامبر(ص)به اسارت لش(ص)ریزید درآمده بود، در دروازه شهر کوفه خطاب به مردم کوفه گفت:
«هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی وخدعتموه واعطیتموه من انفسکم العهدو المیثاق و البیعه و قاتلتموه.» آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید(و او را به کوفه دعوت کردید)، ولی خدعه کردید و عهد و پیمان و بیعت خود را رهاساختید و او را به قتل رساندید؟ حضرت زینب(س)نیز خطاب به مردم کوفه، فریاد برآورد: «یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء» وقتی حضرت زینب(س)خطابه ایراد کرد، مردم کوفه به یاد خطبه های آتشین امام علی(ع)افتادند. زینب دختر علی بود و اینک حلقوم علی(ع). پدرش به کوفیان گفته بود: «یا اشباه الرجال » و اینک فریاد حضرت زینب(س)، آنان را با طنین فریاد امام علی(ع)تداعی گرشد. شیعیان کوفه از پیمان شکنی خود پشیمان بودند. در اندیشه ی جبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبت می کردند و نقشه ی انتقام را می کشیدند.
تحقیق در مورد قیام توابین