لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 21
فهرست و توضیحات:
مقدمه
الف) کلیات
۱. اهداف نظام قضایى علوى
۲. اهمیت قضاوت
۳. جایگاه خطیر قاضى
۴. مساوات همه در برابر قانون
۵. استقلال قاضى
ب) نظام ساختارى
۱. شرایط قاضى
۲. معیشت قاضى
۳. آداب قضا
۴. وظایف قاضى و دستگاه قضایى
۵. کیفیت دادرسى و صدور حکم
نظام اتهامى
نظام تفتیشى
الف) قضات حرفهاى
ب) وحدت قاضى و دادستان
ج) کتبى بودن رسیدگى
د) غیر علنى بودن رسیدگى
ه) غیر ترافعى بودن رسیدگى
و) ادله اثبات دعوا
نظام مختلط
ادله اثبات دعوى
سازمان قضایى نظام علوى
ج) نظام حقوقى در قضاى علوى
معناى حق
تقسیمات حق
۱. حق اللَّه و حق الناس
۲. حقوق مدنى و کیفرى
انواع جرایم و جنایات
انواع کیفرها
نظام کیفرى حضرت امیرالمومنین(ع)
۱. حدود خدا
۲. تعزیرات
تعزیر مالى
تعزیر بدنى
ضرب تادیبى
۳. حکم متهم
۴. اجراى حد
۵. احکام زندان در نظام قضایى علوى
پیشگیرى از وقوع جرم و اصلاح مجرمان
مقدمه
بى تردید حضرت امیرالمومنین(ع) محور قضاوتهاى اسلامى و شیعى و مهمترین چهره نظامساز براى قضاى اسلامى است. آن حضرت در دوران حکومت نبوى، قاضىِ مدینه و یمن بود.[۱] قضاوت در مدینه، با حضور ش خص رسول خدا(ص) افتخارى عظیم است.
تاییدات مکرر رسول خدا نسبت به توانایى آن حضرت در قضاوتها، تاکیدى بر این محوریت است. پیامبر فرمود: «داناترین امت من نسبت به سنتها و قوانین قضایى على بنابىطالب است»[۲] و «داناترین شما به روش داورى، على است»[۳] و «قضاوت آن گونه است که على حکم کند»[۴] و نیز «اى على! به سوى یمن حرکت کن و با کتاب خدا میان مردم قضاوت و حکومت کن. خدا قلب تو را به سوى حق رهبرى کند و زبان تو را از خطا و اشتباه صیانت بخشد»[۵] و همچنین «سپاس خدا را که در خاندان من کسانى را قرار داد که داورى آنها مانند داورى پیامبران است».[۶]
در زمان خلفا، برکنارى آن حضرت از خلافت باعث کنارهگیرى از امور حکومت، از جمله قضاوت نشد و ایشان دستگاه قضایى نوپاى اسلام را هدایت و رهبرى مىکرد. گاه خلفا مسایل لاینحل قضایى را به حضرت ارجاع مىدادند[۷] و گاه خود مستقیماً دخالت مىکرد.[۸] و در پایان هر قضاوت، تحسین آنان را برمىانگیخت و همگى مىگفتند: زنهاى جهان از زاییدن فرزندى مانند على عاجزند؛[۹] قویترین قاضى در بین ما على است.[۱۰] حضرت در این باره به مالک اشتر مىگوید:
«در آغاز، در کار خلفا دخالت نمىکردم بعد دیدم مردم از اسلام رویگردان مىشوند، که دخالتکردم. ترسیدم اگر به یارى اسلام و مسلمانان برنخیزم، ویرانى در بناى اسلام ببینم،کهمصیبت آن براى من بزرگتر از دورى حکومتِ چند روزه است که همچون سراب زایلمىشود».[۱۱]
داوریهاى آن حضرت، چه در زمان رسول و چه در هنگام خلافت و پیش از آن، نظر به پیچیدگى موضوع از یک طرف و ابتکار و دقت نظر در قضاوت از طرف دیگر، توجه صحابه پیامبر و علاقهمندان حضرت را جلب کرد و نظر به اهمیت آن، در قرون اولیه اسلام این قضاوتها در رسائل مخصوص تدوین شد. در قدیمىترین فهرست کتابهاى شیعه، یعنى فهرست شیخ طوسى و فهرست نجاشى از این تالیفات نام برده شده است. در قرون بعد علما و محدثان شیعه و برخى از محدثان عامه تتبع کرده و این فروع را از موارد متعدد جمعآورى نموده، به صورت کتاب مخصوص درآوردهاند.[۱۲]
در دوران بعد از شهادت آن حضرت، ائمه هدى، به ویژه صادقین(ع) و حضرت رضا(ع) مکرراً به قضاوتهاى آن حضرت استناد مىکردند و جملاتى مانند «کان على یقول» و«قضىامیرالمومنین» و «اُتى امیرالمومنین» و «عن على» و «قضى على» و «اِنَّ امیرالمومنینقضى» و «اِنَّ علیاً کان یقول» و «اِنَّ امیرالمومنین کان یقضى» و «اِنَّ علیّاً کان یقول»در کلمات آن حضرات فراوان است.
ایشان در دیات و قصاص و حدود و قضا و فتاواىقضایى یا قضاوتها به سیره قضایى امیرالمومنین استدلال و استناد مىکردند[۱۳] وچنانکه از بعضى عبارات مذکور آشکار است، استناد، به سیره عملى یا قولى حضرت بود و مخصوص واقعهاى خاص نبود.
در اسناد بسیارى از روایات قضایى که در سراسر کتب قضا و حدود و دیات و قصاص موجود است، به منابعى مانند کتاب ظریف،[۱۴] جامعه، قضایاى امیرالمومنین، کتاب على(ع) برمىخوریم که تماماً حاوى قضاوتهاى امیرالمومنین مىباشد. و ائمه یا راویان برجسته به آنان استناد کردهاند.
قضاوتهاى آن حضرت شالوده و شاکله نظام قضایى اسلام را تشکیل مىدهد.
نظام قضایى حضرت مرکّب از نظام ساختارى و حقوقى است که مجموعاً به کمک هم، اهداف بلند قضاوت و حکومت اسلامى را تامین مىکنند. قبل از ورود به بحث، به کلیاتى اشاره خواهد شد و در پایان به ابعاد کاربردى بحث پرداخته مىشود.
الف) کلیات
1. اهداف نظام قضایى علوى
آن حضرت در عهدنامهاى که از رسول خدا(ص) اخذ کرده و عیناً براى مالک اشتر ارسال کرده است مىگوید:
«اُنظر فی القضاء بین الناس نظرَ عارفٍ بمنزله الحکم عند اللَّه فاِنّ الحکم میزان قسط اللَّه الذى وضع فى الارض لِانصاف المظلوم من الظالم و الاخذ للضعیف من القوى و اقامه حدود اللَّه على سنتها و منهاجها التى لایصلح العباد و البلاد الاَّ علیها؛به امر قضاوت بین مردم نظر کن، مانند کسى که به منزلت حکم و قضاوت نزد خدا عارف است. حکم و قضاوت، معیار و میزان عدالت خداوند است که در زمین به منظور احقاق حق منصفانه مظلوم از ظالم و گرفتن حق ضعیف از قوى و برپایى حدود خدا بر اساس سنت و روش الهى وضع شده است. امر مردم و بلاد جز با اقامه این حدود اصلاح نمىشود».[۱۵]
و به ابنعباس در ذىقار مىفرماید:
«این حکومت را نمىخواهم مگر براى اینکه حقى را اقامه کنم یا باطلى را دفع کنم».[۱۶]
و در خطبهاى که علت حکومتخواهى خود را بیان مىکند مىگوید:
«خدایا! تو مىدانى هدف ما از حکومت، قدرت و ثروتاندوزى نیست، بلکه مىخواهیم نشانههاى دین تو احیا شود و بندگان مظلوم تو امنیت داشته باشند و سرزمینهاى تو اصلاح پذیرند و حدود تعطیل نشود و برپا گردد».[۱۷]
و به فرزندش مىفرماید:
«رفع خصومت از اغلب نمازها و روزهها بهتر است».[۱۸]
با جمعبندى عبارات فوق، اهداف قضاوت نظام علوى، عبارت است از:
گسترش قسط و عدالت، احقاق حق و ابطال باطل، گرفتن حق ناتوانان از توانمندان، ایجاد مساوات و انصاف در جامعه، ایجاد امنیت براى بندگان مظلوم، اصلاحگرى در ابعاد مختلف کشور اسلامى، برپایى حدود الهى، تعظیم شعائر الهى و دفاع از ارزشهاى اسلامى.
این اهداف هماهنگ با اهداف اعلام شده در قرآن است که هدف از قضاوت (حکومت) را برپایى قسط (مائده/۴۲) و عدل و حق (ص/۲۶) اعلام مىدارد.
۲. اهمیت قضاوت
على(ع) وقتى در عهدنامه یادشده مىفرماید: لا یصلح العباد و البلاد الاَّ علیها؛ اصلاح عباد و بلاد (ملت و کشور) جز با اقامه حدود نیست، اهمیت قضاوت روشن مىشود.
۳. جایگاه خطیر قاضى
در جمله معروف حضرت به شریح قاضى «تو در جایگاهى قرار گرفتهاى که نبى یا وصى و یا شقى جاى دارند»[۱۹] حساسیت قضاوت نشان داده مىشود و مىفهماند قضات عادل و جامعالشرایط، در مکان نبى و وصى قرار دارند. در عهدنامه معروف مىفرماید:
«قاضى را از نظر منزلت و مقام آن قدر بالا ببر که هیچ کدام از یاران نزدیکت، به نفوذ در او طمع نکند و از توطئه این گونه افراد نزد تو، در امان باشد و بداند موقعیتش از او بالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند».[۲۰]
شان و عظمت قاضى، همسنگ منزلت والى و حاکم است و قضاوت از مناصب جلیله الهى است که از آنِ خداست که به رسول حق تفویض شده است و رسول(ص) به امیرالمومنین و ائمه اطهار و آنها هم به علماى جامعالشرایط واگذار کردهاند. شانى است که جز با حکومت تجلى نمىیابد و از شوون اصلى ولایت است و آن قدر با حکومت عجین است که گویا یکى هستند. در مقبوله عمر بنحنظله[۲۱] و مشهوره ابىخدیجه،[۲۲] حاکم و قاضى مترادفاند، لذا اهداف حاکم و قاضى و حکومت و قضاوت، یکى است.
۴. مساوات همه در برابر قانون
در نظام حکومتى و قضایى حضرت، تمام طبقات و افراد جامعه، فارغ از رنگ و نژاد و حرفه و قبیله، در مقابل قانون و محکمه مساوى بودند.
حضرت خطاب به خلیفه دوم فرمود:
«سه چیز است که اگر به آن عمل کنى، تو را کفایت مىکند و اگر ترک کنى، هیچ چیز تو را کفایت نمىکند: اقامه حدود بر قریب و بعید، قضاوت بر اساس کتاب خدا در حال رضا و سخط، و تقسیم عادلانه بین قرمز و سیاه».[۲۳]
در حدیثى آمده است که یکى از دختران حضرت، از خزانهدار بیت المال گردنبندى عاریه گرفته بود. حضرت ضمن توبیخ خزانهدار، به دخترش فرمان داد آن را فوراً برگرداند و فرمود: اگر به شکل عاریه نبود، تو اولین زن بنىهاشم بودى که به جرم سرقت دستش را قطع مىکردم.[۲۴] به یکى از عمالش که به بیت المال دستبرد زده بود، گفت: اگر حسن و حسین چنین مىکردند، مجازات مىشدند و حق را از آنها مىگرفتم.[۲۵]
نجاشى را که از یاران برجسته حضرت بود و حتى معاویه را به خاطر حضرت هجو کرده بود، به جرم شرابخوارى، حد زد.[۲۶] در یک محاکمه به عنوان مدعىِ زره در کنار یک یهودى که منکر مالکیت حضرت بود، نشست و هرچند حکم شریح خطا بود، ولى تسلیم شد، به گونهاى که یهودى گفت: این امیرالمومنین، حاکم مسلمانان است که به محکمه آمد و محکوم شد و حکم را پذیرفت. و بعد زره را تحویل داد و گفت: زره از آنِ توست که در صفین برداشته بودم.[۲۷] همین واقعه با یک مسیحى تکرار شد. حضرت مدعى زره شد و چون بیّنه نداشت، قاضى به نفع مسیحى حکم کرد. مسیحى زره را برد، ولى وجدانش او را وادار به اسلام کرد و گفت: این طرز حکومت و رفتار، رفتار بشر نیست و از نوع حکومت انبیاست.[۲۸]
وقایع فوق نشان مىدهد رعایت مساوات، تاثیر شگفتى بر دوست و دشمن مىگذارد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق کامل درمورد نظام قضایى امیرمومنان(ع)