حج و هجرت
153 صفحه
در فراق یار
این کتاب مرا باز در شور و حال حسرت آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول خدا (ص)فرو برد؛ شور و حال «اشتیاقی» که دیگر امیدی هم به آن نیست. تا به یاد دارم سالهای دوران جوانی هرگز دل خود از آتش این «اشتیاق» رها نیافتیم اما حتی دوران سیله اختناق که هر روحانی با معرفت و بیمعرفتی با رغبت و یا حت یاز سر سیری آسان میتوانست در خط حج قرار بگیرد ...... و من نمیتوانستم! بهتر بگویم: هیچ حمله دار و رئیس کاروانی از تر ساواک و شاه نمیتوانست و جرات نمیکرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود- چه رسد به عنوان روحانی کاروان- بگذرد بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود و این امید اگر چه با حج ده روزه سال 58 که به فصل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن « شوق»، «سوزنده تر» و « مشتعل تر» شد. در سالهای ریاست جمهوری، چشم امید به پس از آن دوران دوخته بوده؛اما امروزه شور و «اشتیاقی» بی سکون و امیدی تقریباً فرومرده...... تنها تسلی به خواندن این گونه سفر نامهها یا شنیدن آنهاست که خود افزایند «شوق» نیز هست.
حج و هجرت