این مطلب از مطالب آزاد موجود در اینترنت جمع آوری شده است و در مورد آرایه های ادبی و در 28 صفحه می باشد و در زیر قسمتی از متن آورده شده است :
شعر
شعر سخنی است که ذهن زیبا پرست انسان آن را به گونه ای مختلف آراسته است و همین آرایه ها و زیبایی هاست که شعر را برای خواننده دلنشین و خواندنی می سازد.هر چقدر مخاطب با این آرایه ها و ریزه کاری ها آشناتر باشد بیشتر لذت خواهد برد.و شایداولین وبهترین هدف استفاده از آرایه های ادبی زیباتر و دلنشین تر کردن نوشته باشد تا برای مخاطب جذاب و خواندنی باشد اما استفاده از این آرایه ها و پوشیده گویی ها باعث می شود تا بسیاری از سخنان و نظرات در قالب نظم و نثر برای مخاطب بیان شود تا هم تاثیر گذار باشد و هم بتواند ناگفتنی ها را بیان کند.
شعر سخنی است که موسیقی درونی کلمات آن باعث دلنشین تر و زیباتر شدن می شود و چون بیان کننده ی احساسات و عواطف انسانی است میتواند تاثیر گذارتر باشد.
سجع
سجع آنست که کلمات آخر قرینه ها،در وزن یا حرف روی هر دو موافق باشند.
سجع در معنای لغوی یعنی آواز کبوتر،اما در اصطلاح ادبیات آوردن کلماتی در سخن است که از نظر موسیقی و وزن با هم هماهنگی داشته باشند.
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات.
سجع در ادبیات ما به سه دسته تقسیم می شود:سجع متوازی،سجع متوازن،سجع مطرف
سجع متوازی
آن است که کلمات در وزن و حرف روی هردو مطابق باشند و آوردن کلماتی در سخن است که هم از نظر وزن و هم از نظر واج پایانی با هم موازی و یکسان باشند مانند (کار،بار)و(دست،دشت)و(خامه،نامه)
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.
هر که را زر در ترازوست زور در بازوست.
توانگری به هنر است نه به مال،به خرد است نه به سال.
شما را باغ باید ومارا چون لاله داغ-قائم مقام فراهانی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی...-سنایی
سجع متوازن
یعنی کلماتی که هموزن می باشند و موسیقی آنها یکسان است اما واج پایانی آنها یکسان نیست مانند)کام،کار)و(نهال،بهار)و(نامه،ناله)
فلان را اصلی است پاک و طینتی است صاف،دارای گوهری است شریف و صاحب طبعی است کریم.
استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نا مستعد ضایع.
ملک بی دین باطل است دین بی ملک ضایع.
سجع مُطرَف
یعنی کلماتی را در سخن بیاوریم که تنها واج پایانی آنها یکسان است و از نظر وزن و مو سیقی با هم تفاوت دارند و الفاظ در حرف روی یکی و در وزن مختلف باشند مانند) کار،شکار)و(دست،شکست)و(شانه،نشانه)
در شدت سوز و اشتیاق بود و در لهب فراق.
دلبر که جان فرسود از او/کام دلم نگشود از او...
ابر آذارند و نمی بارند،چشمه آفتابند و برکس نمی تابند.
موازنه
در ادبیات آرایه ای است که در عبارات یا مصراعها کلماتی بیاوریم که با هم سجع متوازن بسازند یعنی؛کلماتی که در رابطه ی جانشینی و یا تقابل با هم قرار بگیرند و فقط با هم هموزن باشند و آخرین حرف اصلی آنها متفاوت باشند:
فلان را کرم بی شمار است و هنر بی حساب ،دارای عزمی است متین و طبعی است کریم.
خاک بازارم نیرزم که بر او می گذری بخت آینه ندارم که در او می نگری-سعدی
ترصیع
ترصیع یعنی جواهر نشاندن و زیبا ساختن ودر اصطلاح بدیع آنست که در قرینه های نظم یا نثر،هر لفظی با قرینه ی خود در وزن و حرف مطابق باشندو در ادبیات،موازنه ایست که در آن کلمات با هم سجع متوازی می سازند ؛یعنی کلمات هم در وزن و هم در واج پایانی با هم مشترکند. این هماهنگی در بین تمام یا بیشتر کلمات مصراعها یا قرینه وجود دارد.بنابراین این آرایه ای که کلمات در آن دو به دو در تقابل قرار بگیرند و با هم در وزن اصلی قافیه ؛یعنی آخرین حرف اصلی واژه یکسان باشند،که باعث ایجاد موسیقی و زیبایی دلنشین تر می گردد مانند:
مادر مرده و چادر برده.
ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را-مولوی
ما چو ناییم و نوا در ما زتوست ما چو کو هیم و صدا در ما ز توست
جناس
گوینده یا نویسنده در سخن خود کلمات هم جنس بیاور
شعر
شعر سخنی است که ذهن زیبا پرست انسان آن را به گونه ای مختلف آراسته است و همین آرایه ها و زیبایی هاست که شعر را برای خواننده دلنشین و خواندنی می سازد.هر چقدر مخاطب با این آرایه ها و ریزه کاری ها آشناتر باشد بیشتر لذت خواهد برد.و شایداولین وبهترین هدف استفاده از آرایه های ادبی زیباتر و دلنشین تر کردن نوشته باشد تا برای مخاطب جذاب و خواندنی باشد اما استفاده از این آرایه ها و پوشیده گویی ها باعث می شود تا بسیاری از سخنان و نظرات در قالب نظم و نثر برای مخاطب بیان شود تا هم تاثیر گذار باشد و هم بتواند ناگفتنی ها را بیان کند.
شعر سخنی است که موسیقی درونی کلمات آن باعث دلنشین تر و زیباتر شدن می شود و چون بیان کننده ی احساسات و عواطف انسانی است میتواند تاثیر گذارتر باشد.
سجع
سجع آنست که کلمات آخر قرینه ها،در وزن یا حرف روی هر دو موافق باشند.
سجع در معنای لغوی یعنی آواز کبوتر،اما در اصطلاح ادبیات آوردن کلماتی در سخن است که از نظر موسیقی و وزن با هم هماهنگی داشته باشند.
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات.
سجع در ادبیات ما به سه دسته تقسیم می شود:سجع متوازی،سجع متوازن،سجع مطرف
سجع متوازی
آن است که کلمات در وزن و حرف روی هردو مطابق باشند و آوردن کلماتی در سخن است که هم از نظر وزن و هم از نظر واج پایانی با هم موازی و یکسان باشند مانند (کار،بار)و(دست،دشت)و(خامه،نامه)
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.
هر که را زر در ترازوست زور در بازوست.
توانگری به هنر است نه به مال،به خرد است نه به سال.
شما را باغ باید ومارا چون لاله داغ-قائم مقام فراهانی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی...-سنایی
سجع متوازن
یعنی کلماتی که هموزن می باشند و موسیقی آنها یکسان است اما واج پایانی آنها یکسان نیست مانند)کام،کار)و(نهال،بهار)و(نامه،ناله)
فلان را اصلی است پاک و طینتی است صاف،دارای گوهری است شریف و صاحب طبعی است کریم.
استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نا مستعد ضایع.
ملک بی دین باطل است دین بی ملک ضایع.
سجع مُطرَف
یعنی کلماتی را در سخن بیاوریم که تنها واج پایانی آنها یکسان است و از نظر وزن و مو سیقی با هم تفاوت دارند و الفاظ در حرف روی یکی و در وزن مختلف باشند مانند) کار،شکار)و(دست،شکست)و(شانه،نشانه)
در شدت سوز و اشتیاق بود و در لهب فراق.
دلبر که جان فرسود از او/کام دلم نگشود از او...
ابر آذارند و نمی بارند،چشمه آفتابند و برکس نمی تابند.
موازنه
در ادبیات آرایه ای است که در عبارات یا مصراعها کلماتی بیاوریم که با هم سجع متوازن بسازند یعنی؛کلماتی که در رابطه ی جانشینی و یا تقابل با هم قرار بگیرند و فقط با هم هموزن باشند و آخرین حرف اصلی آنها متفاوت باشند:
فلان را کرم بی شمار است و هنر بی حساب ،دارای عزمی است متین و طبعی است کریم.
خاک بازارم نیرزم که بر او می گذری بخت آینه ندارم که در او می نگری-سعدی
ترصیع
ترصیع یعنی جواهر نشاندن و زیبا ساختن ودر اصطلاح بدیع آنست که در قرینه های نظم یا نثر،هر لفظی با قرینه ی خود در وزن و حرف مطابق باشندو در ادبیات،موازنه ایست که در آن کلمات با هم سجع متوازی می سازند ؛یعنی کلمات هم در وزن و هم در واج پایانی با هم مشترکند. این هماهنگی در بین تمام یا بیشتر کلمات مصراعها یا قرینه وجود دارد.بنابراین این آرایه ای که کلمات در آن دو به دو در تقابل قرار بگیرند و با هم در وزن اصلی قافیه ؛یعنی آخرین حرف اصلی واژه یکسان باشند،که باعث ایجاد موسیقی و زیبایی دلنشین تر می گردد مانند:
مادر مرده و چادر برده.
ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را-مولوی
ما چو ناییم و نوا در ما زتوست ما چو کو هیم و صدا در ما ز توست
جناس
گوینده یا نویسنده در سخن خود کلمات هم جنس بیاور
آرایه های ادبی