فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جلوه های طبیعت دراشعار شهریار به انضمام حیدربابایه سلام و سهندیه

اختصاصی از فی گوو دانلود مقاله جلوه های طبیعت دراشعار شهریار به انضمام حیدربابایه سلام و سهندیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
شهریار از بزرگترین شاعران طبیعت گرا است که در دیوان خود طبیعت و جلوه های زیبای آن را با استفاده از صورت های خیالی گوناگون با زیبایی هر چه تمام تر و در بالاترین حد وصف نموده است. چرا که شاعر دوران کودکی خود را در آغوش طبیعت رنگین و سرسبز روستا گذرانده و از نزدیک زیبایی ها و مناظر دل انگیز آن را دیده و چنین تابلوهای رنگین نقاشی کرده است. روستا در شعر او شکوه و زیبایی خاصی دارد از این جهت شاعر روستا لقب گرفته است. می توان گفت او تنها شاعر ایرانی است که طبیعت سرسبز و بکر و زیبای روستا را به تصویر کشیده است.
تنها طبیعت زیبای روستا و پدیده ها و مناظر دل انگیز آن در شعر شهریار مورد توجه نبوده، بلکه آداب و سنن و صفا و صمیمت و یکرنگی روستا نیز توصیف شده است. شاعر در منظومۀ زیبای حیدربابا مدام از آن صفا و صمیمیت و آداب و رسومی که روستا دارد یاد کرده وهمواره برخاطرات شیرین از دست رفتۀ خویش حسرت می خورد.
در این پایان نامه سعی برآن بوده که جلوه های زیبای طبیعت که شاعر با بیانی زیبا و دلنشین، درّ و مرجان سخن خود را در سلک نظم کشیده بررسی نماییم.

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول (کلیات)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اهداف تحقیق
هدف از انجام این پژوهش به شرح موارد زیر می باشد:
1- برجسته نمودن نقش طبیعت و جلوه های آن در اشعار شهریار
2- معرفی شهریار به عنوان شاعری طبیعت گرا
3- بررسی و توصیف جلوه هایی از طبیعت که با صورت های خیالی متنوع و گوناگون ترسیم شده اند.
4- نمایان کردن توانایی فوق العاده شهریار در برقراری ارتباط بین اجزا و عناصر طبیعت با حالات و احساسات انسانی
5- نشان دادن میزان دلبستگی و شیفتگی شهریار به طبیعت سرسبز و رنگین روستا و جلوه های زیبای آن و...

 


پیشینۀ تحقیق
طبیعت و مظاهرآن و جلوه های رمانتیسم از مضامین بکری است که شاعران و نویسندگان به توصیف آن پرداخته اند و تصاویر زیبا و دلکشی را خلق نموده اند. بررسی و نقادی آثار این شاعران و نویسندگان در دوره های مختلف از دیرباز مورد توجه دوستداران شعر و ادب بوده است که در این زمینه میتوان به آثاری چون گل و گیاه در ادب منظوم فارسی از غلامحسین رنگچی و رمانتیسم از لیلیان فورست به ترجمه مسعود جعفری و سیر رمانتیسم در اروپا از مسعود جعفری اشاره کرد. درباره آثار شهریار نیز کم و بیش توسط علاقمندان آن شاعر مقاله، پژوهش و همایش هایی انجام گرفته است. برای نمونه مقاله ای با عنوان جلوه های رمانتیسم در شعر شهریار از آقای دکتر صدری نیا انتشار یافته است. اما طبق بررسی های به عمل آمده (با توجه به محدودیت زمانی و مطالعاتی) تاکنون هیچ گونه تحقیق یا مقاله یا پایان نامه ای در مورد جلوه های طبیعت در اشعار شهریار صورت نگرفته است و تنها در مواردی به شرح عناصر طبیعت به صورت موردی و کمّی پرداخته شده است. ما در این تحقیق برآنیم که به بررسی جلوه های زیبای طبیعت در اشعار شهریار بپردازیم تا گوشه ای از این هنرنمایی های شاعر بزرگ را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

 


روش کار تحقیق
در تهیه این پایان نامه ابتدا دیوان فارسی و ترکی شهریار که شامل 3 جلد همراه با ترجمۀ فارسی منظومۀ حیدربابایه سلام ترجمه کریم مشروطه چی می باشد مطالعه شده وسعی برآن بوده است که بیشتر مباحث اصلی جلوه های طبیعت در اشعار شهریار استخراج شود ومورد بررسی قرار گیرد. سپس ابیات مرتبط با مباحث استخراج شده، به صورت فیش نوشته شده است. در مرحلۀ بعد موضوعات تقسیم بندی شده وکار شرح نویسی برای ابیات انجام گرفته است. این پایان نامه در 14 فصل تنظیم شده که فصل اول شامل اهداف تحقیق، پیشینه تحقیق، روش کار تحقیق و مقدمه می باشد در مورد برخی از عناصر طبیعت میزان بسامد آن در ابتدای فصل آورده شده که با مطالعات آن ها روزنه های ناب و ارزنده به روی خوانندگان باز می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه:
«استاد شهریار،شهریار ملک سخن ایران زمین،در سال 1285ش،با نام محمد حسین درمحله خشکناب تبریز،پا به عرصه جهان هستی نهاد .پدرش حاج میرزا اقا مردی روحانی واز وکیلان دادگستری بود .محمد حسین مقدمات فارسی وعربی را نزد پدر آموخت و تحصیلات ابتدایی را در دبستان های متحده و فیوضا ت ،و دوره دبیرستان را در مدرسه محمدیه گذراند. در این مدرسه، مجله ای به نام ادب منتشر می شد و محمدحسین،نخستین شعر خود را با تخلص شعری بهجت در آن انتشار دا د .
وی بعد ها با تفال از دیوان حافظ، که دو بار انجام گرفت وبا توجه به این مصراع از خواجه «که چرخ سکه دولت به نام شهریاران زد» و« روم به شهر خود وشهریار خود باشم»،تخلص شعری خود را از بهجت به شهریار تبدیل نمود.
استاد سخن معاصر، بیش از 28000 بیت شعر به زبان فارسی،ودر حدود 3000 بیت به زبان ترکی آذری سروده است.
ادب شناسان،سه دوره شعری متمایزدر زندگی ادبی شهریار شناسایی کرده اند:دوره سر گشتگی،دوره جوانی وگرایش ملی ومیهنی،وسرانجام دوره تمسک به خداشناسی از طریق اسلام ناب.»(محمود سوری،rahavand.blogfa.com )
« ایام کودکی او با جنبش آزادی خواهان مشروطه به رهبری ستار خان وباقر خان همراه بود.وی در کودکی با قران ودیوان حافظ اشنا شد.پس از تحصیلات مقدماتی حوزوی به تهران رفت و وارد مدرسه دارالفنون گردید .شهریار سپس وارد مدرسه طب شد ولی در پی حادثه ای بیش از 5سال تحصیل بدون اخذ مدرک دکتری و دانشکده را ترک گفت ودر خراسان وارد خدمت دولتی گردید.» (مجله بخارا،http://meshkin-student-lit.blogfa.com)
« زندگی و سرگذشت شهریار همیشه توام با علاقه و عشق بوده است. اگر غیر از این بود اشعار هم نمی بود. شهریار چون قلبی بی اندازه حساس دارد،به یک محبت کوچک یا جزیی خوبی و زیبایی چنان فریفته می شود وحق شناسی می کند ،که حد و اندازه ندارد وبه همان نسبت هم از کوچک ترین بی مهری وناشایستگی دلتنگ می شود.» (روشن ضمیر،ج 1 ،1387: 12)
« شهریار به عنوان یکی از مشهورترین غزل سرایان معاصر مطلوب خاص وعام است.اوغزل های دلنشین بسیاری سروده که یادگار نخستین عشق آتشین اوست. کلیات اشعار شهریارمتجاوز از پانزده هزار بیت از قصیده وغزل ومثنوی وقطعه است که در سه مجلد به چاپ رسیده است.بسیاری از خاطرات تلخ وشیرین از دوره های گوناگون زندگی،در اشعار شهریار منعکس است وبا خواندن آن ها می توان گوشه هایی از زندگی شاعر را از نظر گذراند.شهرت شهریار تقریبا بی سابقه است،تمام کشورهای فارسی زبان وترک زبان،بلکه هرجا که ترجمه یک قطعه او رفته باشد،هنر او را می ستانند .منظومه حیدر بابا نه تنها تا کوره ده های آذربایجان ،بلکه به ترکیه وقفقاز هم رفته ودر ترکیه وجمهوری آذربایجان چندین بارچاپ شده است ،بدون استثنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حیدر بابا را بشنود ومنقلب نشود.حیدر بابا نام کوهی در زادگاه استاد محمد حسین بهجتی تبریزی ملقب به شهریار است .
منظومه حیدر بابایه سلام نخستین باردرسال 1332 منتشر شد و از آن زمان تاکنون به زبان های مختلفی ترجمه شده است.لیکن ترجمه بی بدیل آن به شعر منظوم فارسی توسط دکتر بهروز ثروتیان شاهکاری ماندگاراست.
حیدر بابا سندی زنده است و پرده ای رنگین وبرجسته از زندگی در روستا را نشان می دهد.مضمون اغلب بندهای آن شایستة ترسیم و نقاشی است زیرا از طبیعت جاندار سرچشمه می گیرد. قلب پاک وانسان دوست شهریار بر صحنه ها نور می ریزد و خوانندگان شعرش را به گذشت های دور می برد.نیمی از این منظومه نامنامه و یادواره است که شاعر در آن از خویشاوندان و آشنایان و مردم زادگاه خود و حتی چشمه ها و زمین ها و صخره های اطراف خشکناب نام می برد و هریک را در شعر خود جاودانگی می بخشد.» (مجله بخارا،http://meshkin-student-lit.blogfa.com)
« این منظومه در سال 1331،سالی که مصادف با فوت مادر شهریار،کوکب خانم بود،به زبان مادری شاعر،ترکی آذری سروده شده است وتجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است. این منظومه، قاموسی از سنت ها و آداب و رسوم،روابط صمیمی مردم،داستان ها و باورها،بازی های کودکانه محلی، جوانمردی های بزرگان سرزمین اجدادی، افسانه ها و نمادهای مردانگی، درد غربت و جدایی از ایل و تبار، جلوه های طبیعت به هنگام فصل های مختلف سال و پندهای شاعر از زندگی است.
رهبر معظم انقلاب، در مورد شعر حیدربابایه سلام شهریار- که از معروف ترین شعرهای اوست- می فرماید: شهریار یکی از بزرگ ترین شعرای همه دوران های تاریخ ایران است و آن به لحاظ حیدربابایه سلام اوست.حیدربابا سلام یک شعر استثنایی است. همه خصوصیات شعری مثبت شهریار در آن است؛ یعنی آن روانی، صفا، سخن شیرین و چیز های دیگری که مربوط به شعر است، همه در حیدر بابایه سلام هست و آن این است که در یک شعر معمولی که تصویری است از سابقه ذهنی خود شاعر، مطالب بسیار حکمت آمیزی هست؛ بااین حساب،می توان شهریار را یک شاعر حکیم به حساب آورد.»(محمود سوری،rahavand.blogfa.com )
« این شاعر شهیر سرانجام در بیست و هفتم شهریور 1367ش.در سن82 سالگی در تهران در گذشت و در مقبرة مقبره الشعرای تبریز، که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار است به خاک سپرده شد. شعرش جاودانه و نامش ماندگار باد. به منظور پاسداشت مقام ادبی استاد محمد حسین شهریار و نکوداشت این شاعر پرآوازه ، سالگرد درگذشت وی برابر با بیست و هفتم شهریور، به عنوان روز شعر و ادب فارسی نامگذاری شده است.» (مجله بخارا،http://meshkin-students-lit.blogfa.com)
طبیعت در شعر شهریار:
« هر گوشه ای از زندگی انسان با گوشه ای از طبیعت هزاران هزار پیوند و ارتباط خورده که از این همه پیوندهای گوناگون، ذهن شاعر گاه یکی را احساس می کند، تصرف ذهن شاعر در مفاهیم عادی و ارتباطات زندگی انسان با طبیعت، یا طبیعت با طبیعت، چنان که می دانیم حاصل نوعی بیداری اوست در برابر درک این ارتباطات، شاعر حاصل این بیداری خود را به صورت آفرینش یک اثر ادبی به ما نشان می دهد؛ به سخنی دیگر شعر زاده این کوشش شاعر است برای نمایش درک او از نسبت های میان انسان و طبیعت یا طبیعت و انسان یا انسان و انسان .» (ولی پور،5:1389)
شاعر چونان نقاشی است که همه تلاش و همت خود را صرف ترسیم دقیق چهره های طبیعت می کند. طبیعت و مظاهر آن در سروده های شاعران رنگ و جلایی خاص و حضوری زنده و پویا دارند، کوه و دشت، صحرا و چمن، دریا و جنگل، آبشار و... همه در آثار ادبی موج می زند و شاعران توانا و زبردست با بهره گیری از صورخیال و بیانی سحرگون لباسی تازه و بکر بر قامت طبیعت می پوشانند و با توصیفات خود هر بار در آرایشی نو چون عروسان زیبا از حجله خیال با اعزاز بر مسند سطور و صحایف می نشانند.
« هر کس با زبان فارسی مأنوس باشد درمی یابد که شاعران این زبان از دیرباز با طبیعت و جلوه های آن الفتی عمیق داشته اند و شعر فارسی در هیچ دوره ای بی بهره نبوده است و شاعران با مظاهر طبیعت به خلق تصاویری زیبا و رنگین پرداخته اند. یکی از این شاعران که طبیعت و شکوه روستا در شعر او جلوهای خاص یافته شهریار است.» (اجتماعی،1:1383)
طبیعت و پدیده های آن در شعر شهریار حضوری فعال و زنده دارند که شاعر با بهره گیری از صور گوناگون خیال به توصیف خود حرکت و جنب و جوش شایسته ای بخشیده و همه چهره های طبیعت اعم از کوه، دشت، صحرا، دریا، جنگل، آبشار و هم چنین شب و طلوع و غروب خورشید را در بالاترین حد توصیف کرده و تابلوهای بدیع و رنگین آفریده است.
بلبل از دفتر گل آیت موسیقی می خواند، گل ها می رقصند، ابر می گرید و جویبار سرود می خواند، پروانه بر گل بوسه می زند، خورشید با تیغ و شمشیر برّنده خود به جنگ شب می رود و گاهی چون بت عیار از قصر فلک نوشخند می زند، شاه شب عینک دودی به چشم دارد یا شب خود را با جواهر انجم و ماه و... می آراید، ناهید چنگ می نوازد، صبح بال سپید خود را می گشاید و ...
« صور خیال همواره از بنیادی ترین عناصر آثار ادبی به شمار آمده اند. با آن که امروزه ، در بخشی از آثار و اشعار معاصران عناصری دیگر همچون هنجار شکنی های زبانی، نقش برجسته ای در ایجاد رستاخیز کلام یافته اند، اما صور گوناگون خیال هنوز هم یکی از عوامل مهم آفرینش های ادبی است.
صورخیال علاوه بر آن که زبان ادبی را از کلام عادی متمایز می کند، ظرفیت زبان را برای انگیختن عاطفه، افزایش می دهد. انواع تصویر های شاعرانه هم در مکتوم کردن معنی و هم در گسترش دادن معنی در ذهن – به شرط آن که بجا و مناسب به کار روند- نقش اساسی دارد. صور خیال سبب می شود، جهانی را که نویسنده در اثرش عرضه می کند، با جهان واقعی، که ما به آن عادت کرده ایم، تفاوت پیدا کند و همین تازگی و غرابت جهان ذهنی که بی تردید عنصر خیال در پدید آوردن آن نقش بسزایی دارد؛ سبب می شود که توجه ما به متن بیشتر جلب گردد. تخیل، هم زبان را تازه و با طراوت می کند، هم وسیله معرفت و درک حقیقی است که جز از طریق زبان ادبی قابل درک و بیان نیست. خیال شاعرانه، با یاری گرفتن از عنصر تصویر، بسیاری از امور ذهنی را دیدار می کند و تصورات خود را از این راه به تماشا می گذارد. این تصویرهای خیالی در چارچوب تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز و... بیان می شوند.» (شریف پور،2:1387)
« شهریار چند سال از دوران کودکی خود را در آغوش طبیعت رنگین و سرسبز روستا گذرانده و همین عاملی برای سروده های رمانتیک او گردیده است. بررسی خلاقیت های ادبی و میزان عناصر طبیعت به کار رفته در دیوان شهریار و بسامد بالای صور خیال حاصل از آن مؤید این نکته است که طبیعت سهم بسزایی در شعر شهریار داشته است. مسلماً اگر شهریار کودکی خو را در دامن طبیعت نمی گذراند بسیاری از اشعار او که رنگ و بوی رمانتیک دارد ناسروده می ماند و حتی منظومۀ حیدربابا که تصویرگر طبیعت زیبای روستا و نیز توصیف آداب و رسوم و صفا و صمیمیت آن است، خلق نمی شد. » (اجتماعی،1:1383)
« محیط روستایی با خصوصیات و مزایای خود روح شهریار را شیفتۀ طبیعت و ذوق استعدادش را با شعر و موسیقی و عشق و شیفتگی آشنا کرد ادبیات روستایی و سروده های محلی و اشعار و ترانه هایی که مظاهر تجلی احساسات محیط او بوده از کودکی شهریار را با سادگی و لطافت مأنوس نمود.
او در اشعار خود بارها از طبیعت نام می برد و آن را همچون سینمای رنگی و کارگاه نقش و نقاشی می داند.» (همان:4)
اگر نقاشی و با نقش و با رنگت سر و کار اســــــت
طبیعت با تو از دم کارگاه نقش و نقاشـــی اســــت
به چشم انداز تو هر سو مدل ها، کارت پستالهاســت
به صورت ســازی قــــــهار اســـتاد طبیعت بــین
(شهریار،ج1343:2)
شهریار شیفتۀ طبیعت است. او طبیعت و مظاهر آن را چنان زیبا و بدیع دیده است که ارتباط همدلانه با آن برقرار کرده و با زیبایی هرچه تمام تر به وصف آن پرداخته است. او در ابیاتی تمدن گریزی و دلدادگی خود به طبیعت و زیبایی های آن را به تصویر کشیده، می گوید:
به ســیر طـــبیعت برو،شهریـــــار که ذوقی نینگیزدت پشــــت مـــیز
(ج264:1)
به شهر چند نشینی،شکسته دل،برخیز که باغ و بیشۀ شمران شکوفه زار آمـد
(همان:195)
« شهرها از بس آلودۀ دود و دودۀ تمدن و پیامدهای آن هستند که امکان خلق تصاویر بدیع و زیبا به شاعر نمی دهد و مشاهدۀ تابلوهای زیبای طبیعت و دیدن کوچ ایلات، شنیدن صدای کشتزارها و شیهۀ اسبان و بانگ گاوان و صدای گله و هیهای چوپانان را فقط در روستا و ییلاق می توان دید، سخن شاعر مؤید این نکته است.
بـــــــزن از شـــــــهر ها بــــــیــرون
صدای کشتزاران بشنو و صوت چراگاهـــان
صدای کوچ ایلات و درای کاروان ها بـــین
صدای گله و هیهای چوپانان به صبح و شام
صدای بره ها ،بزغاله ها،زنگوله بر گــــردن
صدای چیـــدن و برچیدن چادرنـشینان بین
چه ذوق انگیز
(ج1350:2)
توصیف های شهریار به خصوص در مثنوی های تازه و زیبایش اغلب حاصل تجربیات و مدرکات شخصی خود اوست و آفرینش چنین مینیاتورها و تابلوهای نقاشی مرهون در آغوش طبیعت بودن است. به طور حتم اگر شهریار دوران کودکی خود را با طبیعت نمی گذراند و در آغوش آن بزرگ نمی شد چنین صحنه های رنگین و محسوس در شعر او خلق نمی شد.» (اجتماعی،6:1383)
در این پایان نامه هدف آن است که به بررسی جلوه های طبیعت در اشعار استاد شهریار بپردازیم. بر این اساس ابتدا دیوان شهریار که شامل 3 جلد است همراه با ترجمۀ فارسی منظومۀ حیدربابایه سلام- ترجمۀ کریم مشروطه چی- مطالعه شده، سپس مظاهر و پدیده های طبیعت استخراج و تقسیم بندی شده و کار شرح نویسی صورت گرفته است تا تصاویر رنگین و تابلوهای خیالی این شاعر ماهر و زبردست را نشان دهیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم :
گل ها و گیاهان و درختان و بیشه و باغ و جنگل و سبزه زارها و چمن ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


گل ها و گیاهان و درختان و بیشه و باغ و جنگل و سبزه زارها و چمن ها
وجود مناظر طبیعی سرسبز و بکر و درختان انبوه، کوه های آراسته به انواع گل های رنگارنگ، صف کشیدن گل ها به دور آب، باغ های فرحبخش و سبزه زارها و چمنزارها، جنگلی با آبشارهای دلکش و درختان انبوه و گلزارهای خرم، رقصیدن گل ها و گیاهان، شنیدن صداهایی دلنواز از وزش نسیم و باد در جنگل ها و بیشه ها و ... همگی از جلوه های زیبای طبیعت می باشند که شاعر هنرمندانه همه آن ها را در پردۀ شعر نقاشی کرده و با توصیف خود تصاویری زیبا و تابلوهایی رنگین از آن ها به وجود آورده است. وی همچنین در توصیفات زیبای خود در زمینۀ گل ها و گیاهان و سبزه زارها و ... از تخیلات ذهنی و تجارب شخصی خود استفاده کرده است چرا که شاعر دوران کودکی خود را در دامان طبیعت گذرانده و از نزدیک چنین جلوه ها و پدیده های زیبای طبیعت را دیده و لمس کرده است.
کنون که لاله نهاده رخ به دامن هامون کنون که سبزه بسوده است سربه سینه صحرا
(ج 1 : 447)
قارچ هایی که به صف چون شمشاد رســـــــته باشند و بـــلرزند از بـــــــاد
(ج 2 : 954)
بید آشفته تر از طرۀ لیلاسـت، ز باد نــه عـجـب گر کند این منظره مجـنون ما را
(ج 1 : 77)
برگ ها با نوسانی در رقـــــــــص که ندارد سـرمویی نـه و نقــــــــــــص
(ج 2 : 911)
جنگل از سایه روشن مهــــــــتاب جــلوه یی از جـــمال صــنعت اوســـت
(ج 1 : 121)
صف سنبل نماز کرد و ســـــــجود لالـه، قـــــندیل مســـــجد و محـــراب
(همان : 467)
عروس گل به سـرحجله گاه ناز آمـد به شـور و غلغله مرغان نغمه ســــاز آورد (همان : 174)
در شعر شهریار توصیف ها به قدری هنرمندانه و به اندازه ای زنده می باشند که خواننده آن را در مقابل خود می بیند یا به عبارت دیگر «نگرش شهریار به طبیعت در مقایسه با شاعران کلاسیک متفاوت است. او با بی طرفی طبیعت را توصیف نمی کند بلکه با طبیعت ارتباط همدلانه دارد و طبیعت در شعر او همچون شخص و موجود زنده است.» (اجتماعی، 1383: خ)

 

2-1) گل ها و گیاهان:
ارتباط مستقیم شاعر با طبیعت سبب شده که به شناخت و کشف زیبایی های آن نائل آید، از باغ و رقص گل ها و گلزارهای خرم گرفته تا صحرا و کوه و دشت و ... تا بتواند همه عناصر و مظاهر طبیعت را در پردۀ شعر نقش کند.
گل پربسامدترین عنصر طبیعت است که با حضوری محسوس در دیوان شهریار تصاویری بدیع و رنگینی خلق کرده است.
بـه شـاباش عروس لاله، چون رقاصۀ گلبــــن

 

گل که برسر چترش ازشمشاد و بر دوشش شنل

 

برخاسـتند رقـــــص کـــنان گـــلبنان بــــاغ

 

برگــــل عـــارض از آن زلف طـــلایی فامش

 

دهـــان غـــنچه گـــل واشــود که ابـــر بهار به صـد دامن گل افشانیم و درپایش سراندازیم
(ج 1 : 329)
لـــــرزد از چـــشغره های بـــرق بارانی تو
(همان : 371)
تا در چـــــمن تـــرانه نــواز آمـد این نوید
(همان : 510)
یـــاد پـــروانه زرین پـــر و بــالی کـــردیم
(همان : 325)
به دایـــــگی شــد و پرشیر ساخت پستان را
(همان:85)
شهریار در اشعار خود با استفاده از صور خیال تصاویر و تابلوهای متعدد و رنگارنگی از گل ها و گیاهان ترسیم نموده است.
به دور حـــلقه اســتخر از گــل و شـمشاد به صـــف ســتاده نوازنـدگان رامــــشگر
(ج 2 : 887)
به یاری صنعت تشخیص، گل و شمشاد به مانند نوازندگان رامشگر هستند که به دور استخر به صف حلقه زده اند.
مـی مـــحبتدن ایـچیب لاله بـیتیبدیر یاناغیندا
(شهریار، 1387: 73)
گل لاله از لحاظ عنصر رنگ (سرخ بودن) به زیبایی توصیف شده، این که لاله شراب محبت نوشیده، به این جهت گونه هایش سرخ شده است.
با استفاده از تشبیه، گل به شکل های گوناگون در دیوان شهریار توصیف شده است. گاهی به مانند عروسی زیبا و گاه به سان دختریست کولی.
گـول چیچکدن بـزه ننده، نه گلین لرکیمی نازین
(شهریار 1387: 70)
عــروس گـل به سرحجله گاه ناز آمد

 

گل دختریست کولی و از تاب آفـتاب
به شـــور و غلغـــله مــرغان نغمه ساز آورد
(ج1 : 174)
چون عــــقد گــوهرش به جبین ریخته است
(همان : 411)
بوی خوش و معطری که صبحدم از گل های بهاری به مشام می رسد گویی بوی عطری است که از طبلۀ عطار می آید و همه جا را خوشبو و معطر می سازد.
صبحدم نکـهت گـلهای بهاری، گویی
بــوی عـــطری اســت که از طـبلۀ عطار آمد
(ج1 : 194)
آویخته شدن گل از فراز گلبن همچون گوشوارانی است که از گوش عروسان آویزان می شود.
آویــخته گــل از فــراز شاخ گلبن
چـــونان که از گــــوش عروسان گوشواران
(ج 2 : 1111)
شاعر خمیده شدن شاخ گل از غنچه را بسان کمانداری به تیر و ترکش دانسته است.
خــمیده شــاخ گل از غنچه گویی
کــــمانداری به تــــــیر و تــــــرکش آمد
(ج 1 : 196)
گل به عروسی تشبیه شده که شکوفه ها به شاباش عروس گوهر افشانی می کنند و چناران کف می زنند طوری که کف زنان خود را در صف گوهرنثاران زدند.
به شاباش عروس گل، شکوفه گوهرافشان شد چناران کف زنان خود در صف گوهرنثاران زد
(همان : 180)

 

در فصل بهار وجود گل های زیبا و رنگارنگ همچون خوانچه های شیرینی و چمن سبز به مانند سفره های پهناور به نظر می رسد. آویزان شدن خوشه از شاخه رز همچون گوشواره هایی زرین است که از گوش آویزان می شود.
ز تـــــپه های گــــلم خوانچه های شیرینی

 

چـــو زرین گوشوار خوشه از شاخ رز آوریزد
ز ســـــبزه چمنم ســــــــفره های پـهناور
(ج 2 : 888)
شرابی لعل گون سازیم و در جام رز اندازیــم
(ج 1 : 329)
گل نرگس، گلی سفید، کوچک، خوشبو و میان آن زرد می باشد که شاعر به شکل های گوناگونی آن را به تصویر کشیده است.
راستی هم گل نرگس همه احساساتست
حالت عاشـــــق زاریست که گوید با دوست

 

مست افتاده به هر گوشه لب جو نرگس
صورت عاشق زاریست به حسرت نگران
من به حسرت نگران و تو به کام دگران
(ج 2 : 1111)
قــــدح لاله نـــماید به هــمه رهگذران
(همان : 1110)
نرگس به پیش چشم توچشمی گشود و بسـت

 

نرگـــــس دریــــده چــشم به دیدار او ولی
چون چــشمکی که بچه لوس ننر زنــــد
(ج 1 : 211)
دیدار آفتاب به چشم دریده نیست
(همان : 133)
شاعر گل نرگس را با توجه به عنصر رنگ و شکل و هیئت ظاهری، به عاشقی زار تشبیه کرده است. یا با توجه به حالات و چگونگی قرار گرفتن گل نرگس بر لب جو، آن را به فرد مستی تشبیه کرده که در کنار جو افتاده است و گل لاله را از لحاظ شکل ظاهری به قدحی مانند کرده که به همه رهگذران عرضه می شود و نیز باز و بسته شدن گل نرگس را به چشمک زدن بچه لوس ننر تشبیه کرده است.
غـــــنچه را پیراهنی کز غم عشق آمده چاک

 

جــامه چون غنچه قباکن که به صورت قمری
خـــــار را ســـوزن تدبیر و رفو می بینم
(ج 1 : 320)
نوعروسان چـــــمن بــــند قبا بگشایند
(همان : 227)
با استفاده از تشبیه باز شدن غنچه به چاک کردن جامه مانند شده است گویی که از غم عشق جامه خود را چاک کرده و خارهای آن غنچه به مانند سوزنی می باشد که رفوگری می کند.
صـــــف کشـــــــیده سـمن سپاهی سان
تا دهــــــد چــــون صف سپاهی، سان
(ج 2 : 761)
انبوه گل های سمن همچون سربازان لشکر آن چنان زیبا در کنار یکدیگر قرار گرفته اند گویی که خود را در معرض سان قرار داده اند یا به عبارت دیگر برای سان دادن این چنین صف کشیده اند.
به صــد زبان گل صد برگ و ده زبان سوسن
دگر چــــه جای خموشی هزار دستان را
(ج1 : 85)
گل صدبرگ و سوسن ده زبان با صدها زبان خودنمایی و نغمه خوانی می کند. در توصیف سوسن ده زبان «وجه تسمیه بدان جهت است که کاسبرگ ها نیز همانند گلبرگ ها سفید و مشابه آن ها هستند و با توجه به این که تعداد هر یک 5 عدد است بدین نام موسوم شده.» (ف.معین:ذیل واژۀ سوسن)
بچــــین اوســــتی، ســــــنبل بـــچین اوراخلار
ایـــــــله بـــــیل کـــــه زلـــفی دارار داراخلار
(شهریار، 1387 : 35)
ســـاری سنبوللره زلف ایچره اوراخلار داراغ اولدی
(همان: 79)
به هنگام تابستان، داس هایی که با آن سنبل زرین درو می کنند گویی که زلف ماهرخان را شانه می زنند. شاعر در ترسیم این تصویر زیبا از صنعت تشخیص کمک گرفته است.
بایـــــرام یـــــئلی چــــارداخــلاری یــــــیخاندا
نـــــــوروز گـــــلی، قـــــــارچیچگــی چیخاندا
(شهریار، 1387: 31)
در آغاز بهار دو نوع گل زیبا به نام های قارچیچگی و نوروز گلی از زیر برف و غالباً ازشکاف سنگ ها سر به در می آورند که اولی به رنگ سفید و به سیمای عاشقی شنگول است و دومی به رنگ بنفش و به سیمای عروسی است شرمگین. «حیدر بابا دو نوع گل داشت که یک هفته یا ده روز شکفته می شدند. اسم یکی قارچیچگی بود که شبیه پسر بود. اسم دیگری نوروز گلی بود که شبیه دختر بود. هر دو نوع گل زیر سنگی می‌رستند، انگار که مخفی شده اند. به همین سادگی دیده نمی‌شدند باید جستجو می‌کردی. فارسی نوروز گولی، گل نوروز است که به رنگ بنفش و مثل عروس است. فارسی قارچیچگی، گل برف است که به رنگ سفید می باشد.» (علیمحمدی، 1369: 23)
بـنفشه دختر شکر لب دهقان نماید لیک مــغیلانش به صد نیش زبان ارباب را ماند
(ج1 : 203)
گل بنفشه، گلی است دارای پنج گلبرگ که یکی از گلبرگ ها به نام گلبرگ مقدم دارای مهمیز می باشد و رنگ گل های آن معمولاً بنفش یا آبی یا زرد رنگ است و عطر آن را می گیرند.در این بیت شاعر با بهره گیری از صنعت تشخیص، گل بنفشه را دختر شکر لب دهقان خوانده و خار و مغیلان این گل را به صدنیش زبان ارباب تشبیه کرده است.
2-2) گل ها و کوه:
روییدن انواع گل های رنگارنگ و زیبا بر دامان کوهسار و دشت یکی دیگر از جلوه های زیبای طبیعت است که موجب خلق تصاویر و تابلوهای رنگین شده است.
کوهــــساران بر کـمر از گل نشاند مهرو مه

 

بیا که لاله رخـــــان لاله ها به دامــــن ها

 

کنون که لاله نــــــهاده رخ به دامن هـامون
ســــبزه زاران بر میان از جوی بندد کهکشان
(ج 1 : 557)
چـــــو گــــل شکفته به دامان کوهسارانند
(همان : 219)
کنون که سـبزه بسوده است سربه سینه صحرا
(همان :447)
شاعر در وصف و بیان انواع گل های رنگارنگ در دامنه کوه ها و دشت ها با استفاده از صور خیال به صورت های متنوع و گوناگونی از آن ها نقاشی و تصویر آفرینی کرده است.
سلطان دشـــــت ها هـــمه او و ســپاه او
صـف های سنبلی است که سان می دهد ترا
(ج 1 : 451)
شاعر انبوه صف های سنبل در دشت را سلطان دشت ها خوانده که همچون لشکریان صف کشیده اند و خود را در معرض سان قرار داده اند.
به هم پیوسته،تیغ است وسنان،گویی سپاه اوست به دشت بیکران صف های سنبل ها وسوسن ها
(ج1 :460)
شاعر در توصیف خود، به هم پیوستن و کنار همدیگر قرار گرفتن صف های سنبل و سوسن در دشت های
بیکران را به سپاهی با تیغ و نیزه تشبیه کرده است.
چو لاله سرخوش و دلکش دمد در دامـن کوه دل خونین من دور از تو ای گــل داغـدار آید
(ج 1 : 239)
همان طور که می دانیم«گل لاله (به انگلیسی = Tulip)، گیاهی است از تیرۀ سوسنی ها که دارای پیاز است و برگ هایش طویل است و ساقه گل دهنده از وسط برگ ها بیرون می آید و گل آن که در انتهای ساقه قرار دارد منفرد می باشد. کازیمیرسکی تحقیق کرده است که ایرانیان هرگلی که کاسبرگ های آن به رنگ خون(= سرخ) و وسط آن سیاه باشد به نام «لاله و شقایق می نامند(کازیمیرسکی، منوچهری، 312، به نقل از فرهنگ فارسی دکتر معین). تازیان آن را «قرن الغزال» نامند.» (حلبی، 1387: 197)
شاعر نیز در توصیف خود به ظاهر سرخ فام و خونین وش و دل (وسط، میان) سیاه رنگ گل لاله اشاره می کند. او دل خود را به خاطر دور بودن از یار، همچون لاله،خونین و داغدار و سیاه می داند.
به ســــان دختر چادرنشین صحرایی
عــــروس لاله به دامـــان کوهسار آمد
(ج 1 : 195)
وجود گل لاله در دامان کوهسار به دختر چادرنشین صحرایی مانند شده است. شاعر در آفرینش این تصویر از تشبیه مدد گرفته است. در مصرع دوم نیز، به یاری تشبیه گل لاله از لحاظ زیبایی به عروس مانند شده است.
لاله چـون تاج فریدون بدرخشد کز کوه
پرچم کــــاوه نــوروز پــــدیدار آمد
(ج 1 : 194)
شاعر در ترسیم این تصویر زیبا از تشبیه سود جسته، می گوید: گل لاله در دامنه کوه با درخشش و زیبایی خود به مانند تاج فریدون است . یا به هنگام فصل بهار، گل های سرخ لاله که در کوه و دشت به وفور دیده می شود به پرچم کاوه نوروز تشبیه شده است. تاج فریدون و پرچم کاوه نوروز اشاره دارد به داستان کاوه آهنگر در داستان های ایرانی. کاوه نام آهنگری بوده در زمان ضحاک، چون دو پسرش را ضحاک کشته بود چرم پاره ای را بر سر چوب کرد و علیه ضحاک بپا خاست و او را از پادشاهی انداخت و فریدون را به سلطنت رسانید.
2-3) گل ها وگیاهان، باد و نسیم و صبا:
شاعر در توصیف طبیعت و زیبایی های آن با بهره گیری از صور خیال تصاویر مختلفی از حرکت گل ها و گیاهان بر اثر وزش باد و نسیم و صبا نقاشی و تابلوسازی کرده است.
چــــمن از مـــــوج خـــــیز بـــاد بــهار

 

قـــارچ هایی که به صــــف چون شــمشاد

 

سوسنستان که هم آهــــنگ صـبا می رقصید

 

ســــپیده دم به چـمن شو که از دم اسحار

 

او یاشیل تئللری، یئل هورمه ده آینالی سحرده
عــــــشوه لی ائـــــشمه لـــــــــرین وار
(شهریار، 1387: 69) هـــمچون دریـاچۀ پرشکن شد و تاب
(ج1 : 467)
رســــــته باشــــند و بــلرزند از باد
(ج 2 : 954)
غـرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود
(ج 1 : 233)
جوانه های بهاری به جنب و جوش آمد
(همان : 410)

 

شاعر با بهره گیری از تشبیه به حرکت درآمدن چمن با لاله های سرخ رنگش بر اثر وزش باد نوروزی را به عاشقانی مانند کرده که گویی آتش عشق به جانشان افتاده و آن ها را چنین بی قرار کرده است.
چمـن بالاله هاش ازباد نوروزی قرارش نیست

 

گــــل به نســم از حجاب غــنچه برآمد
مگرعشق آمد و آتش به جان بی قراران زد
(ج2 : 1345)
چـــون به حـجابی تو ای بنفشه محجوب
(ج 1 : 99)
گل بر اثر وزش نسیم از حجاب غنچه برآمده و موجب شکفته شدن آن شده است. حجاب، به غنچه بودن گل اشاره دارد یا به عبارت دیگر در حجاب بودن گل نشانه غنچه بودن آن می باشد که هنوز شکوفا نشده است.
بادبـــــهار و در چــــمن آشوب لاله هاست گـــــــویی به هم زنند جوانانه جام می
(ج 1 : 410)
باد بهار شروع به وزیدن می کند و در چمن لاله های سرخ و زیبا به حرکت و جنب و جوش در می آیند گویی که آشوب به پا کرده اند، این صحنه زیبا از طبیعت به جام برهم زدن هنگام نوشیدن می مانند شده که بر اثر نوشیدن شراب و ایجاد شور و نشاط، آن ها را چنین به حرکت و جنب و جوش در آورده است.
ســــــمن دراز کشید از نـــسیم بر لـب جو تو گو که شـاهد مستی بر روی سبزه لمید
(ج 1، ص 247)
شاعر حرکت و جابه جایی وخمیده شدن سمن بر اثر وزش نسیم که گویی بر لب جو دراز کشیده، همچون شاهد مستی دانسته که بر روی سبزه ها لم داده است.
آنـــــــجا گـــل وحــــشی به صحـــــرا
هــــــی چـــــادر برگش از ســـر و دوش
دیـدم به نـــــــسیم کــــــــــام راند
مـــــی افـــــــتد و بــــاز می کـشاند
(ج 2 : 892)
شاعر به یاری صنعت تشخیص حرکت و جا به جایی گل وحشی در صحرا بر اثر وزش باد را به زیبایی به تصویر کشیده، می گوید: گل وحشی در صحرا همچون انسانی می باشد که بر اثر وزش نسیم، هی چادر برگش(برگ به چادر مانند شده) از سر و دوش می افتد و دوباره آن را به سر می کشد.
و آن دور نـــــــــمای ســـــــوســـنستان و آن باد که مـــــــوج ها برانــــگیخت
(ج2 : 891)
در این بیت، شاعر توصیف زیبایی از سوسنستان کرده، می گوید: باد، موج هایی بر روی دشت پر از سوسن ایجاد می کند و آن ها را به حرکت در می آورد گاهی شاعر این حرکت و جابه جایی را به رقصیدن آن ها مانند می کند.
طــــــــره ســــنبل از نـــــــسیم ســحر هـــــــمچو بـــــال فرشــته زیر و زبر
(ج 2 : 761)
شاعر به یاری صنعت تشخیص حرکت و جابه جایی گل سنبل بر اثر وزش باد را چنین توصیف می کند: طره سنبل (منظور گلبرگ های آن) بر اثر نسیم سحر همچون بال فرشته بالا و پایین شده و حرکت می کند.
2-4) چمن، گل ها و گیاهان:
چمن یکی از عناصر طبیعت است که دردیوان شهریار تصاویری بدیع و رنگین خلق کرده است. شاعر وجود انواع گل های رنگارنگ در چمن که جلوه زیبایی به طبیعت می بخشد و با گسترده شدن خود همه جا را
می آراید به شکل های گوناگونی توصیف می کند.
غـــوغا کند صلای چمن کز صلیب سرخ

 

به لاله های شــــکوفه، چمن چراغان شد

 

چـمن زجام شقایق شد آن چنان سرمست

 

دوشـــیزگان نوروز صف در چمن کشیده انـــــبوه لاله پرچــم چون ارغوان گرفت
(ج2 : 1144)
حباب های نگارین، بنفشه و سرخ و سپید
(ج2 : 1144)
که تــــاخت بر فلک و بر ستاره تاز آورد
(همان : 174)
در بر قبـــــای گلبرگ، بر سرکلاه گـلزار
( همان : 511)
شاعر در نمونۀ آخر انواع گل های زیبا و رنگارنگ در چمن را دوشیزگان نوروز خوانده که در چمن صف کشیده اند و بر سرکلاهی از گلزار و در بر قبایی از گلبرگ دارند.
بی پرده عـــــروسان چـمن جامه دریدند دیــــوانه صــفت بر سر هر کوی دویدند
(ج 2 : 689)
شاعر در این بیت گل های رنگارنگ را از لحاظ زیبایی عروسان چمن خوانده که با شکفته شدن خود گویی جامۀ خود می درند و به مانند دیوانه به سر هر کوی می دوند.
گـل چو شاهنشه ایران زده خرگه به چمن ســرو افراشته چون پرچم شیر و خورشید
(ج 1 : 249)
شاعر گسترده شدن گل های رنگارنگ در چمن را بسان شاهنشه ایران دانسته که خرگه به چمن زده اند و سر به فلک کشیده شدن درخت سرو را به مانند پرچمی انگاشته که افراشته شده است.
شــــــقایق افسر و سوسن سپاه جاویدان چــــــمن کتیبه یی از نقش داریوش آمد
(ج1 : 201)
شاعر انبوه گل های سوسن در چمن را به مانند سپاهی جاویدان و گل شقایق را بسان افسر دانسته است و
چمن از وجود انواع گل های رنگارنگ آن چنان زیبا به نظر می رسد گویی کتیبه یی از نقش داریوش است. این بیت اشاره به کیتبۀ معروف بیستون، یادگار داریوش اول یا داریوش کبیر، پادشاه هخامنشی دارد.
درخـت گل به گلشن دختری گلدوز را ماند چـمن خود از گل و بوته نگارین کار گلدوزی
(ج 1 : 400)
درخت گل در گلشن خرم بسان دختری گلدوز می باشد که به همه جا زیبایی می بخشد و چمن از گل های رنگارنگ و بوته های سبز و نگارین آن چنان زیباست که به کار گلدوزی مانند شده است.
چـــمن را آب و رنگ از خانه اوست ســــــرود بــــلبلان شهنامۀ اوست
(ج2 : 818)
شاعر توصیف زیبایی از شاعر نامی ایران، حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحق می کند و به عنصر رنگ توجه نموده، به طوری که آب و رنگ چمن را از خانه او و سرود و نغمه خوانی بلبلان را از شاهنامۀ معروف او می داند.
در این گل هـــــای رنـــــگارنگ وحــــشی بین
چـــــمن ها چــــون حریرسبزوگل ها شبچراغانند
(ج2 : 1344)
از وجود گل های وحشی رنگارنگ، چمن بسان حریر سبز و گل ها با زیبایی ودرخشش خود به مانند شبچراغ می باشند. شاعر در ترسیم این تصویر از تشبیه کمک گرفته است.
لاله افــــروخته بر سیـنه مواج چمن چون چراغ کرجی ها که به دریا باشد
(ج1 : 182)
شاعر زیبایی و درخشش گل های سرخ لاله بر سینه مواج چمن را به چراغ کرجی ها در دریا مانند کرده است.
از گــــل و سبزه به مینووش چمن زمــــــردین قــــالی و گـلاری پتو
(ج 1 : 575)
با وجود سبزه ها و انواع گل های رنگارنگ، چمن به گونه ای آراسته شده، گویی قالی از زمرد و پتویی از گلاری گسترده شده و آن چنان با صفا و زیباست که در سرسبزی و خرمی و زیبایی به بهشت می ماند.
2-5) گل ها و گیاهان، و چشمه و آب (افتادن عکس گل ها و گیاهان درآب و چشمه):
افتادن عکس گل ها و گیاهان در آب یا صف کشیدن آن ها به دور آب از جلوه های زیبای طبیعت می باشد. شاعر به طبیعت جان می بخشد و تصاویری زیبا از عناصر و پدیده های طبیعت نقاشی می کند و به توصیف حالات آن ها می پردازد.
ســـــــایه بـــید و صــنوبر به شنا
ســـــــایه ســــرو به اسـتخر روان در رخ آب به رنــــــــــگ رویـــا
(ج 2 : 929)
تخـــــت پـــــیروزۀ شـــاه پـریان
(همان : 913)
درخت بید مجنون نوعی از درخت بید می باشد که شاخه های آن به طرف زمین آویزان می شود شاعر با توجه به این حالت درخت بید مجنون درلب جوی به یاری صنعت تشخیص آن را به مانند انسانی تصور نموده که سربه زیر کرده و به آب زل زده گویی به فکر فرورفته است.
یک درخت بید مجنون ســــر به زیر
زل زده در جـــــوی آب اندیشه ناک
(ج2 : 884)
نــــارون ها صف کشیده دور آب

 


زلــــف و قد با هم تـرازو و شـاقلی
(ج 1 : 589)
شاعر به کمک صنعت تشخیص درختان نارون هم پیکر و قدی که دور آب صف کشیده اند همچون انسانی انگاشته که از لحاظ اندازه قد و زلف با هم یکسان هستند و کنار هم ایستاده و صف کشیده اند.
گه بر لـــب چــشمه سار شاهد بیدم مـــست برافشانده طره های سمن سا
(ج2 : 862)
شاعر در توصیف درخت بید در لب چشمه سار، با توجه به شاخه های مستقیم و بلند آن، که به طرف زمین آویزان می شود به انسانی مانند کرده که مستانه طره های خود را افشانده است.
شــاخه مـــریم چو دخــتی پارســا خـــم شده بر چــشمه می گیرد وضو
(ج1 : 575)
شاعر به یاری صنعت تشخیص به صورت زیبایی حالت گل مریم و خم شدن شاخه آن به طرف چشمه را به دختی پارسا تشبیه کرده که برای گرفتن وضو بر سر چشمه خم شده است.
جنـــگل از عکس شـــمشاد در آب قـــــصری آینـــه بـــندست و مرموز
(ج : 850)
جنگل از افتادن عکس شمشاد درآب به قدری زیبا به نظر می رسد که بسان قصر آیینه بند شده است. شاعر با بهره گیری از تشبیه تصویر زیبایی از جنگل ترسیم نموده است.

 

2-6) شبنم(ژاله):
«شبنم یکی از عناصر طبیعت است که دردیوان شهریار حضوری محسوس دارد. بسامد این واژه جمعاً 40 بار است. شبنم در معنی حقیقی 14 بار، به عنوان مشبه 13 بار، به عنوان مشبه به 8 بار ودر مقام استعاره 5 بار به کار رفته است. شبنم در مقام تشخیص در اشعار شهریار کاربرد ندارد.»(اجتماعی، 1383: 84)
شــــــبنم صــبحم به روی لاله دلکش

 

به روی گــــل چکید شـــــبنم صـبح خـــواب و خمارم به چشم نرگس شـــهلا
(ج 2 : 862)
زده آبـــــی به روی عـــالـــم صــــــبح
(همان : 815)
هرژاله یی که می چــکد ازچشم آسمان

 

آمد بــــهار و لاله پر از ژاله شد که دل

 

این لاله که لبریز شد از ژاله و شــــبنم

 

نه تنها ژاله ها افشان وجام لاله ها لبـریز

 

شراب ژاله به جام است باغ و بـستان را چون جـــیوه یی به جــلوه جـواله می رود
(ج1 : 238)
پــــرخون کند به یاد لبــت جـام و پر زند
(همان : 211)
در بزم چمن ســــاغر صــهبای که بـــاشد
(همان : 187)
که هرچه شاهدوساقی صلا باباده خواران زد
(همان : 180)
به بـــــاغ لاله صـــلا می دهـند مستان را
(همان : 85)
نشستن شبنم بر روی گل های مختلف یکی دیگر از جلوه های زیبای طبیعت است که موجب خلق تصاویری رنگین می شود. شاعر با استادی کامل این جلوه از طبیعت را به شکل های مختلفی توصیف کرده است.
وان ژاله که چــــون نـگیـن الــماس در حـــــقّه لاله مـــی درخـــشیـــد
(ج2 : 893)
شاعر به یاری تشبیه و با توجه به شکل ظاهری گل لاله، آن را به حقه (ظرفی کوچک که در آن جواهرات و اشیای دیگر می گذارند) و ژاله را به نگین الماس تشبیه کرده که در درون گل لاله می درخشد.
از لاله گـــــوش شــــاخه گـــل آویــــــزه ژاله چــــــون در آویــخت
(ج2 : 897)
شاعر از صنعت تشخیص و تشبیه سود جسته و ژاله را به درّی مانند کرده که از لاله گوش شاخه گل آویزان است.
خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند
(ج1 : 202)
در این نمونه شاعر به غنیمت شمردن مستی اشاره کرده و گل لاله را به مانند ساغر و شبنم را به مانند شراب ناب دانسته و از ساقی خواسته که اکنون مستی را به غنیمت بشمارد.
تــــنور لاله ز شبنم فرونشست و مرا به دل ز لاله رخـــی داغ آرزوست هنــوز
(ج1 : 261)
شاعر برای آفرین

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جلوه های طبیعت دراشعار شهریار به انضمام حیدربابایه سلام و سهندیه
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.