لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:html
مقدمه چاپ دوم
کتاب حاضر که اینک با ساختار جدید و تغییر و تصرف در صفحه بندى و مراعات آرایه هاى فنى به چاپ دوم سپرده مى شود، بى شک گامى پیش نهاده و برخى نواقص احتمالى و کاستیهاى چاپ اول را بر طرف کرده است .
البته تشخیص این نواقص چنان نبود که پس از چاپ کشف گردد بلکه پیشتر هم مد نظر بوده است ، اما به دلایلى عملا مورد غفلت قرار گرفت .
به هر تقدیر، ناهماهنگى موجود در صفحه بندى چاپ نخست ، یک نواختى شمارش سطور صفحات را به هم زده بود و عدم محاسبه لازم در نمایه سازى باعث پیدایش سفیدى هاى بى مورد در جاى جاى کتاب شده بود. کارى که در این چاپ شده علاوه بر اصلاح این موارد، هر دو مجلد در یک جلد آمده و نمایه اى هم از اعلام و اشخاص در پایان کتاب افزوده شده است . همچنین متون احادیث که در پاورقى درج شده بود، در این چاپ به متن اصلى کتاب آورده شده تا هر چه بیشتر مورد استفاده و استناد قرار گیرد.
اندکى توضیح در ذیل برخى روایات و اصلاح مختصر، کمترین کارى بود که انجام شد و لذا انتظار افزودن مطالب جدید کاملا بجا بود اما چنین توفیقى حاصل نشد و محتواى کتاب همچنان موافق چاپ اول باقى ماند.
شعبان صبورى زمستان 1366
مقدمه چاپ اول
نهج البلاغه که فراهم آمده از درر کلمات ء سخنان امیر مؤ منان علیه السلام است ، بر اساس سلیقه و گزینش مؤ لف گرانقدر آن ، مرحوم سید رضى رحمیة الله ، گرد آمده و تقدیم اهل ادب و معرفت شده است .
آنچه در این کتاب آمده ، تنها بخشى از انبوه گفتار و نامه هاى آن بزگوار است که سید رضى موفق به جمع آورى بخشهایى از آن شده است .
او با این کار، نام خود را با نام جاوید على علیه السلام ، که تاریخ صحیح بشریت و دانش مفید بشرى را پى نهاده ، پایدار ساخته است .
جداسازى خطبه ها و نامه ها کلمات قصار در حقیقت ترتیب انتخابى و سبک ابتکارى سید رضى است که شیوه اى بس پسندیده و تلاشى بى نهایت ارجمند بوده است .
پس از سید رضى ، عده اى بر جمع و گرد آورى کلمات آن حضرت کمر بسته و تقریبا با همان سبک و شیوه و تقسیم بندى ، مستدرکهاى نهج البلاغه را پدید آوردند.
خاطرات و مشاهدات
در میان گفتارها و نوشته ها، شنیدن مشاهدات و خاطرات دیگران جایگاه ویژه اى دارد، به طورى که مى توان گفت شنیدن خاطرات و مشاهدات از همگان جذاب و جالب مى نماید. شاید علت این جذابیت ، در واقع حذف واسطه ها در نظر شنونده باشد یعنى شنونده هنگام شنیدن خاطره و مشاهده ، گویا فاصله اى میان خود و آنچه مى شنود احساس نمى کند، او گوینده را سند زنده ماجرا و به عنوان کسى که واقعه نقل شده را لمس کرده مى بیند و از دید او واسطه یا وسایط نقل پنهان مى ماند. درک این حقیقت وجدانى است و هر کس با مراجعه به نفس خویش بر صدق و صحت آن اذعان خواهد کرد.
تصور نمى کنم کسى در اصل این دعا تردید کند، و در نظر او بیان خبرى و بیان شخصى و مشاهده اى یکسان باشد و تاءثیر بیشتر بیان خاطره اى را در نفوس انکار نماید. هر چند مى پذیرم که در مقیاس صحت و سقم ، فرقى میان آن دو وجود ندارد و احتمال صدق و کذب در هر دو مورد برابر است . و باز پذیرفتنى است که علت تاءثیر بیان شخصى و مشاهده اى و تفاوت فاحش آن با نقل خبرى ممکن است بر خلاف حدس فوق ، مبتنى بر علت یا علل دیگرى باشد که میدان رد و اثبات در آن باز است . اما انکار اصل مدعا که بالوجدان ملموس است و هر کس براحتى آن را درک مى کند، دور از انصاف است .
کتاب حاضر
کتاب حاضر به گرد آورى سخنان و ک ماتى پراخته که از نوع مشاهده و خاطره است . متکلم وحده در این مجموعه بر حسب نقل روایات ، شخص امیر مؤ منان على علیه السلام است .حضرتش ، گاه در ضمن خطبه و گاه در جمع خواص واحیانا در حضور دانشوراان ادیان و مذاهب - که به محضرش مى رسیدند - و گاهى در حضور فرزندان خود و یا در حین نگارش نامه و بالاخره هر جا که فرصتى دست داده ، به نقل پاره اى از انى خاطرات و مشاهدات پرداخته و در خلال آن از حوادث تلخ و شیرین زندگى و دوران سراسر حادثه خود یاد کرده است .گوشه هایى از مجاهدتها و رشادتهاى خود را بیان کرده و اندکى از انبوه غمها و غصه هاى خود را بر شمرده است .از مصاحب با رسول خدا صلى الله علیه و آله و قضایایى که همراه او شاهد بود، چون گزارشگرى امین گزارش کرده است .
از بى مهرى و نیرگهاى قوم و دشمنى خویشان خود پرده برداشته و از درگیریهایى که در رکاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و پس از آن شرکت داشته فراوان سخن گفته است . زمانى هم از فقدان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سنگینى مصیبت آن ، گاه با چشمایى اشکبار براى کسانى که آن روزها را ندیده اند قصه ها گفته است . بگذاریم از فاطمه علیه السلام که در حیات شویش به پدر پیوست و همسرش را با امواج بلاها و مصائب تنها گذاشت . اما در همان دوران کوتاه و خزان زودرس ، بازیگر چرخ دون ، به تماشاى حوادث و قضایایى از فاطمه علیه السلام نشست که بى سابقه بود. این حوادث در دل شوى او خاطراتى حک کرد که داغ آن همیشگى و سوز آن پاینده است اما آن جلوه و شکیب الهى از ذکر آن همه رخدادها، کریمانه لب فروبست ، و جز اندکى از بسیار، سخن نگفت . و تنها وقتى که بر مزار فاطمه ، آن هم شبى که به خاکش مى سپرد، اندکى از آن همه را با پیامبر باز گفت . از آن شب گفتارى از او به یادگار مانده است که دل را مى سوزاند و چشم را مى گریاند.
ترجمه روایات
این مجموعه ، از منابع و مآخذ روایى و تاریخى بهره گرفته است . این منابع . اغلب بر گرفته از مصادر شیعه و گاهى نیز از کتب اهل سنت بوده است .
هنگام جستجوى مطالب ، بسیار مى شد که براى روایتى چندین ماءخذ مشاهده مى شد، که در بخشهاى مختلف جوامع روایى وارد شده بود. در پانوشتها بیشتر از مصادرى یاد شده ایت که گاه مختصر تفاوتى در نقل روایت میان آنها دیده مى شد.
شایان ذکر است گاهى ملاحظه مى شد مضمون حدیثى در چند روایت آمده است و از آنجا که انتخاب ما به تناسب موضوعى که در نظر داشتیم - یعنى گرد آورى خاطرات و مشاهدات - طبعا روایتى برگزیده مى شد که اصالت موضوع را حفظ کرده باشد. این جهت خیلى از اوقات مانعى ایجاد نمى کرد اما گاه مشاهده مى شد که روایت برگزیده نسبت به روایات مشابه از کاستیهایى بر خوردار بود که نیاز به توضیح داشت ، در چنین مواردى ، توضیحات لازم را به کمک قراین موجود در روایات دیگر و یا قراین حالیه و مقالیه که از خود روایت استفاده مى شد، به آن افزوده ایم ، این کار از آن جهت ضرورى بود که فهم مطلب ، آسانتر و نقل واقعه مفیدتر مى گشت . البته غالب توضیحاتى که افزوده ایم در میان پرانتز گذاشته و یا با قلم ریزتر مشخص کرده ایم تا با کلام حضرت نشود. اما با رعایت همه اینها باید گفت که شکل ترجمه تغییر کرد و از تحت اللفظى به ترجمه آزاد، بدل شد. ولى با این همه ، اگر بین ترجمه تحت اللفظى و ترجمه آزاد، حدى وجود داشته باشد. بى شک مجموعه حاضر در شمار مصادیق آن است .
اسناد روایات
پیش از جستجو در احادیث این مجموعه و شناخت چگونگى اسناد آنها، جا دارد که نگاهى گذرا و مرورى شتابان ، از زاویه کلى بر مجموعه روایات داشته باشیم . از این رو مى گوییم : روایات و احادیث ما عمده بر سه بخش تقسیم مى شوند.
دسته اول ، روایاتى که با تکلیفى و اثر عملى در اعضا و جوارح انسان دارند و متضمن احکام شرعى و قانین عملى اسلام است .
دسته دیگر، روایاتى که به عقیده و اعتقادات قلبى انسان توجه دارند.
دسته سوم ، احادیثى که به خلقیات و امور اخلاقى آدمیان پراخته است .
بخش اول ، مبناى استنباط احکام شرعى و فروعات فقهى است ؛ این روایات از باب طهارت تا باب دیات ، یعنى تمام نیازهاى رفتارى و عملى انسان را از بدو تولد تا پایان عمر بیان داشته و موارد آن را بر شمرده است ، میدان کارایى و دایره اجرایى این روایات در دو بخش عبادات و معاملات بیانگر گستردگى کار و اهمیت فوق العاده آن است .
چیزى که در اینجا توجه داده به آن مهم است ، پى بردن به ارزش واقعى و ملاک اعتبارى این روایات است .بى شک مى توان گفت که خصلت عمده و ویژگى متفرد در اعتبار این روایات همانا استناد و اتصال آنها با مصدر شرع و شریعت و پیوند آنها با وحى الهى است
ضرورت این پیوند با مصدر شرع بویژه در این بخش - آنگاه آشکار مى گردد که اصل تعبد و فریضه عبودیت را نیز بر آن بیفزاییم و در نظر داشته باشیم که سلیقه هاى شخصى و براشتهاى ذوقى و عقلى در حریم احکام الهى راه ندارند. آنچه در این روایات اهمیت دارد، استناد و تعبد است .
بنابر این تک تک روایات این باب منوط به صحت انتساب و عدم آن است . اگر روایتى هر چند تا مفاد و مضمون معقول به دست ما برسد اما در جریان بررسى روایى و سلسله شناخت رجالى دچار مشکل گردد، از درجه اعتبار ساقط است . باید انتساب درست شود و حلقات وصل شناخته شود تا آن روایت مبناى عمل قرار گیرد. استنباط فروع فقهى بر هیمن پایه پى ریزى شده است ، اینجاست که ضرورت سند و شناخت قوت و ضعف آن اهمیت پیدا مى کند و خبرگان باب را به تلاش کارشناسانه فرا مى خواند و آنها را به نقادى و پرس و جو از کم و کیف بر مى نشاند. اما مراعات این خصوصیت در دسته دوم و سوم روایات که احادیث اعتقادى و اخلاقى را شامل مى گردد، تا این پایه از حساسیت قرار نگرفته است بلکه اصلا در برخى موراد چنین تلاشى ضرورت ندارد.
روشن است که اعتقادات از امورى است که عقل انسان باید آنها را در یابد و بر تمامیت برهان آن اذعان و اعتراف کند و حالت قطع و اطمینان در نفس او پدیدار گردد. تحصیل این حالت با استناد روایت و عدم استناد آن به وجود نمى آید اصل اعتقاد به وجود خدا، ضرورت بعث رسل ، رسالت نبى مکرم اسلام صلى الله علیه و آله ، امامت و عدل الهى و... از امورى نیست که با روایت ثابت شود و با تعبد بدان امتثال حاصل شود بلکه شخص باید به وجود آنها قطع حاصل کند و با اعتقاد صحیح ، آنها را در صفحه قلب و ذهن خود بیابد. البته مانعى ندارد که راه رسیدن او به قطع و اطمینان ، همین همین اخبار باشد.
سخن در این است که بین اخبار باب فروع فقهى و اخبار مربوط به مسائل اعتقادى واخلاقى از این جهت فرق بگذاریم و بدانیم روایاتى که مبناى استنباط فروع فقهى است از آنجا که استناد در آنجا تاءثیر ماهوى دارد و غیر از استناد و تعبد چیز دیگرى سبب مشروعیت فعل نمى شود. در چنین جایى شناخت سند و پردازش آن ضرورى است اما در باب اعتقادات و اخلاقیات چون مطلوب در خصوص آنها قطع مکلف است از هر چه حاصل شد (روایت با برهان عقلى ) و در مورد اخلاقیات نیز هدف ایجاد خلقیات عالیه و پیراسته شدن از رذایل اخلاقى است نه تعبد محض و استناد، در چنین مواردى اطمینان از درجه قوت و ضعف سند چندان به کار نمى آید.
اصولا جایى که سخن از قطعیات و ضروریات در میان باشد، هر چه که در برابر آن قرار گیرد، مادون آن است ، حدیث ظنى در برابر قرآن و اصول برگفته از مسلمات و ضروریات دینى یاراى مقاومت ندارد.در این جهت فرقى میان اقسام روایات یاد شده نیست . از باب مثال ، اصل نماز که جزء ضروریات و قطعیات دینى است و منکر آن تا حد کفر تنزل پیدا کرده است ، اگر به فرض محال ، ده مورد روایت صحیح هم در عدم مشروعیت نماز داشته باشیم ، از آنجا که با اصل قطعى و ضرورى در تعارض است ، به هیچیک اعتنا نخواهیم کرد. حساب روایات علاجیه در باب تعارض اخبار مربوط به غیر ضروریات و قطعیات است ، هر روایتى که با قطعیات معارضه کند، خود از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.
ضرورت اعتقاد به خدا و سایر اصول اعتقادى از همین قبیل است ، بر فرض محال اگر روایات صحیحى هم در برابر آن اصول داشته باشیم ، چه تاءثیرى خواهد داشت ؟ جز آنکه بگوییم آنها به محض تعارض ساقط خواهند شد. روایت معارض که اصل قطعى و اعتقاد ضرورى را زیر سوال ببرد پذیرفتنى نیست . در اخلاقیات هم مطلب همین طور است ؛ زشتى کبر و حسد، جبن و بخل ، حرص و طمع ، حقد و کینه و...از واضحات اولیه و مسلمات دینى است . هرگز مسلمانى براى محکوم کردن این صفات رذیله ، به انتظار دستور نمى نشیند بلکه او خود با اصول ثابتى که بدانها رسیده و بر درستى آنها اذعان و اعتقاد پیدا کرده است . حکم پرهیز و اجتناب از آنها را دانسته است . در این بین اگر روایتى بر خلاف باور او دستورى بیاورد، البته نمى پذیرد. روایات باید با باورهاى قطعى و اصول مسلم پذیرفته شده ، هماهنگ باشد. با این توضیح معلوم مى شود که ما در باب اعتقادات و اخلاق اصول مسلمى را به عنوان پایه و اساس پذیرفته ایم .در قضاوتهاى خود قبل از هر چیز دیگر و پیش از هر گونه احتمال صدق و کذب و تشکیک در اصل صدور، به باورها و یافته هاى قطعى و پذیرفته شده خود بها مى دهیم و بر اصالت و تحفظ آنها پاى مى فشاریم ، تا جایى که اگر حدیثى موافق اصول پذیرفته شده به دستمان رسید تنها، مؤ ید آن اصول مى شماریم و اگر مخالف با اصول قطعى ، گفتارى آورد آن را طرد مى کنیم اما این اصول چیست و معیار پذیرش کدام است و قطعیات و ضروریات دینى از چه راهى به دست مى آید؟...و مجالى دیگر و مقالى مبسوط مى طلبد. در اینجا همین مقدار استفاده مى کنیم که مضامین گرد آمده در این مجموعه از آنجا که در شمار دسته دوم و سوم است و همان گونه که گذشت ملاک پذیرش در مورد آنها تعبد و استناد و شارع نیست ، و نیز به لحاظ اینکه مشتمل بر حقایقى از اصول معارف و قطعیات تاریخ و حدیث است ؛ پذیرفتنى و قابل اعتماد است . چون مضامین یاد شده ، اغلب در مقام بازگویى معجزه اى از معجزات بسیار پیامبر خدا و یا در مقام نقل فضیلتى از فضایل بیشمار على علیه السلام و یا در صدد توصیه و سفارش به تقوا و پاکى و یا امورى از این قبیل است که اینها همه از واضحات اولیه معارف و اصول مسلم دینى است . و به حسب نوع ، جاى کمترین تردید و تامل ندارد. هر چند به لحاظ شخصى و موردى ممکن است از جهت ضوابط حدیث شناسى و علم درایه به نحوى مخدوش باشد. از باب مثال قضیه طیر مشوى با مرغ بریان که از کتاب احتجاج نقل شده ، ممکن است از نظر شرایط روایى قابل مناقشه باشد اما مضمون آن که به طرق معتبر در احادیث دیگر آمده است قابل انکار نیست . بنابر این تردید و وسوسه در صحت و سقم روایات یاد شده . با توجه به قطعى بودن مضامین - از استوارى آنها نمى کاهد.
ظرف اعجاز
در لابلاى حوادث و مشاهداتى که از آن حضرت به یادگار مانده است ، گاه مطالبى دیده مى شود که فهم آن سطح فکر و توان عقلى و عادى انسانها خارج است ، باید توجه داشت که فهم این امور و توجیه این قضایا، تنها در ظرف اعجاز و قدرت معجزه که خاص پیامبران برگزیده الهى است ، امکان پذیر است .
خداوند بزرگ ، انبیاى برگزیده خود را به منظور اقامه برهان و اتمام حجت خود به قدرتى مافوق قدرت بشرى مجهز ساخته است که در وقت لزوم ، در راه هدایت و ارشاد مردم از آن بهره گیرند.
ظهور معجزات به دست انبیاى الهى از ضروریات دین و واضحات اولیه دینى و از اصول قطعى میان مسلمین است . قرآن . این کتاب الهى ، پر است از شرح معجزات انبیا از آدم تا نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و نبى مکرم اسلام و شگفتیهایى که از آنها به ظهور رسیده است ، در جایى که به شهادت کتاب الهى آتش براى ابراهیم علیه السلام گلستان گردد، و مرغان سر بریده و در هم کوبیده شده در دست ابراهیم زنده شوند و به پرواز در آیند، و دریا براى عبور موسى علیه السلام و همراهانش شکافته شود، و عصاى او به اژدهایى مهیب مبدل گردد و اموات با دم مسیحایى به حیات بازگردند و بیماران صعب العلاج به دست الهى او شفا یابند؛ ظهور معجزاتى به مانند آنها و بلکه عظیمتر از آنها به دست سید الانبیا و اشرف النبیین صلى الله علیه و آله بسیار سهلتر مى نماید!
تقطیع
بسیارى از روایات در این مجموعه تقطیع شده است ، اما تقطیع ، موجب اخلال در معنى و وهن مطلب نشده است . چه بسا که بریده اى از روایتى ، مورد لزوم واقع مى شود و همان قسمت شاهد ادعا یا مؤ ید حاجتى براى نویسنده است . اگر این کار با اطلاع و مشخص ساختن موارد حذف - ضمن علائم نگارشى - صورت گیرد، اشکالى پدید نمى آورد بلکه اصولا شیوه اهل قلم چنین است .
چیزى که شاید، تذکر آن را در اینجا ضرورى مى نماید، بروز یک حالت جدید از این کار است . و آن گم گشتن نموده هاى خاص روایى است .
یعنى روایتى که به گونه حماسى و خطابى و یا به منظور احتجاج و جدال با خصم و یا انگیزه دیگر صادر شده است ، در صورت تقطیع ، از تجلى و نمود این حالتها برهنه مى گردد.این کار ممکن است از این جهت سبب خرده گیرى شود و لذا همین جا در مقدمه توجه مى دهیم که در این مجموعه چنین کارى شده است ، و مطمئنا هم هیچ نقص و تصحیفى در متن اصلى به وجود نیاورده است .
اعراب گذارى
آوردن متن اصلى در پایان ترجمه هر حدیث ، خواننده را با متن روایت آشنا مى سازد و آن را در میدان دید او قرار مى دهد تا کلمات نورانى احادیث بهره گیرد. اما این هدف با عبارات خالى از اعراب تاءمین نمى شد. از این رو متن روایات را مشکول ساختیم .
استطراد
این مجموعه در هشت فصل تدوین شده اما نه عنوان فصول مى تواند جامع و مانع باشد و نه شمارش فصلها محدود به این تعداد است ، بعضى از موضوعات که جزء زیر مجموعه فصلى فرض شده است ، مى تواند به لحاظى دیگر در یک و یا هم زمان در چند فصل دیگر هم گنجانده شود. ترتیب فصول ذوقى است و طبعا ذوقیات متفاوت است .
در بخش پایانى کتاب یعنى از دیگران تکه هایى از آن حضرت نقل شده که در مقام بیان حقیقتى از داستان انبیاى گذشته است ، که نه مصداق خاطره است و نه مورد مشاهده . این جهت ممکن است در فصلهاى دیگر هم مشاهده شود، اما باید گفت : درج این امور اولا به دلیل هماهنگى و نزدیکى به هدف کتاب بوده و ثانیا به دلیل بار اخلاقى و ارشادى آن آورده شده است .
تذکر و تشکر
گاهى اضطرابى در متن پاره اى از روایات دیده مى شد که خیلى اوقات با مراجعه و تطبیق آن با چاپ دیگر و یا ماءخذ مربوط، برطرف مى شد و مورد اشتباه تصحیح و حکم مورد کشف مى گشت .
اما گاهى مراجعه به ماءخذ هم کارساز نبود، و على رغم رجوع به منابع ، تردید همچنان باقى مى ماند. چیزى که از مراجعه به منابع متعدد دستگیر مى شد، فهم این نکته بود که اشتباه از یک کتاب به کتاب دیگر راه یافته و عملا دایره خطا و تردید گسترده تر گشته است .
مواجه شدن با این موارد، هر چند انگشت شمار بود، اما به هر تقدیر باید راهى براى خلاصى از آن مى یافتیم .
بهترین راه این بود که متن روایت مطابق ضبط ماءخذ آورده شود و سپس ملاحظه مربوط در پانوشت ، اعمال گردد، و چنین هم شد.
این ملاحظات و تنبیه و تصحیح ، در متن و معنى ، مرهون لطف و احسان استاد، ادیب فرزانه ، دانشمند گرانمایه ، حجة الاسلام و المسلمین آقاى سید مهدى نبوى - دامت برکاته - بوده است .
تواضع استاد و بزرگوارى معظم له ، باعث این جراءت و جسارت شد، که به زحمت او دلیر گردیم ، و به تصحیح این مجموعه بنشانیم ، و از دقت و ظرافتهاى گفتارش ، در جاى جاى این دفتر بهره جوییم . اما با این همه تاءسیس اصلى نکرده و ساحت منزه ایشان را در تقصیر و قصور خود دخیل نمى دانیم ، ضمن سپاس و تشکر از ایشان ، سلامت و طول عمر معظم له را از درگاه الهى مساءلت داریم .
بخشهایى از این کتاب در رمضان 73 و 74 در روزنامه رسالت به چاپ رسید. شایسته است ، در اینجا از مسئول محترم فرهنگى این روزنامه که با حسن استقبال خود زمینه رشد و پیشرفت آن را فراهم ساخت ، تشکر مى کنم .
همچنین ، از همه دوستان و عزیزانى که به نحوى در تحقق این اثر مؤ ثر بودند، صمیمانه سپاسگزارم .
تحقیق در مورد خاطرات حضرت علی (ع)