بدون شک امروزه، ارزشمندترین سرمایه سازمان ها، سرمایه فکری و نیروی انسانی آن ها می باشد و آن چه که
باعث تمایز و برتری یک سازمان نسبت به سایرین می شود، دانش کارکنان بوده نه دارایی های مادی آن. از این
رو اهمیت مدیریت دانش در دو دهه اخیر فزونی یافته و توجه بسیاری از سازمان های جهان را به خود معطوف
نموده است. بسیاری از سازمان ها مدیریت دانش را به صورت موفق پیاده سازی نموده و از آن بهره برده اند و
بسیاری نیز در عمل شکست خوردند. سازمان ها بایستی بتوانند اثرات مدیریت دانش در فرآیندهای کسب و کار
خود را مشاهده نمایند و استراتژی های مدیریت دانش خود را همراستا با استراتژی های کسب وکار خود تدوین
و اجرا نمایند. سازمان هایی که در جهت بهبود فرآیندهای کسب وکار خود از مدیریت دانش استفاده نمایند،
موفق تر می باشند. در این تحقیق، مدلی جهت برقراری ارتباط بین اهداف استراتژیک کسب وکار و فرآیندهای
مدیریت دانش تدوین گردیده است که در نهایت با استفاده از آن می توان به شاخص هایی برای سنجش
مدیریت دانش در سازمان و میزان موفقیت آن پرداخت. در واقع خروجی این مقاله، رویه ای جهت استخراج
شاخص هایی به منظور سنجش اثربخشی مدیریت دانش و میزان تأثیر مدیریت دانش بر فرآیندهای کسب و کار
سازمان می باشد.
مقاله باعنوان: ارائه مدلی جهت اتصال فرایندهای مدیریت دانش به فرایندهای کسب وکار و پایش مدیریت دانش