فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد تاریخ

اختصاصی از فی گوو مقاله در مورد تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد تاریخ


مقاله در مورد تاریخ

لینک خرید و دانلود در پایین صفحه

تعداد صفحات :20

فرمت :word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

فهرست:

مقدمه زندگی و آثار افلاطون

مقدمه

زندگی و آثار ارسطو

 

افلاطون، مایه تباهی فلسلفه بود یا [دستِ کم] شماری از متفکران مدرن، چنین تصوری را در ما برمی انگیزند. نیچه و هایدگر، هر دو، بر این باورند که فلسفه، هیچ گاه از الطاف و عنایات سقراط و افلاطون، در قرن پنجم پیش از میلاد، بهبودی حاصل نکرد. کم تر از دو سده قبل، فلسفه به جریان افتاده بود و، از جهات بسیار، به زحمت قدم های اول را برداشته بود. اما در اینجا [یعنی در قرن پنجم پیش از میلاد] بود که از قرار معلوم، راه خطا را در پیش گرفت.

سقراط هیچ نوشته ای از خود به جا نگذاشت. منبع اصلی اطلاعات ما از او، شخصیتی نیمه تاریخی است که در مکالمات افلاطون ظاهر می شود. غالباً دشوار است تشخیص دهیم که چه وقت این شخصیت، در حال بیان اندیشه هایی است که خودِ سقراط اظهار داشته است یا صرفاً در مقام سخنگوی افلاطون، نقش بازی می کند


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد تاریخ

تحقیق در مورد افلاطون

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد افلاطون


تحقیق در مورد افلاطون

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

افلاطون‌ کیست‌؟

            برای‌ بزرگواری‌ و بلندی‌ مقام‌ افلاطون‌ همین‌ بس‌ که‌ مؤسس‌ حکمت‌ الهی‌ است‌ و استادفلسفه‌ نظری‌ و رهبر رموز منطق‌ و خطابه‌، آموزگار اخلاق  و سیاست‌، نمایندة‌ حقیقت‌ عشق‌ وهادی‌ عقل‌ به‌ سوی‌ ادراک‌ مجردات‌، معرف‌ سقراط‌ و مربی‌ ارسطو.

            او نخستین‌ فیلسوف‌ و متفکر دنیای‌ باستان‌ بود که‌ با روشی‌ مشخص‌ در موضوع‌ سیاست‌می‌نوشت‌ کتابهای‌ افلاطون‌ دردست‌ همة‌ حکما و ادبا هست‌ و دائماً موضوع‌ بحث‌ و تحقیق‌ است‌و همه‌ متفق‌اند که‌ افلاطون‌ از بزرگترین‌ حکمای‌ یونان‌ بلکه‌ بزرگترین‌ فلاسفه‌ عهد قدیم‌ و شایدگذشته‌ از انبیاء و اولیاء ارجمندترین‌ دانشمندی‌ است‌ که‌ عالم‌ انسانیت‌ به‌ وجود آورده‌ است‌.

 

زندگی‌ افلاطون‌

            افلاطون‌ در سال‌ 428 پیش‌ از میلاد در آتن‌ متولد شد. اسمش‌ را آریستو کلس‌ نهادند به‌معنی‌ نامدار و بهترین‌ ولی‌ افلاطون‌ لقب‌ گرفت‌ به‌ معنی‌ وسیع‌. آتن‌ در زمان‌ ولادت‌ او هنوزنیرومندترین‌ و ثروتمندترین‌ دولت‌ شهر یونان‌ به‌ حساب‌ می‌آمد. و به‌ خاطر اهمیت‌ فرهنگی‌ اش‌متفکران‌ یونان‌ را از جنوب‌ ایتالیا (در غرب‌) تا سواحل‌ آسیای‌ صغیر (در شرق ) به‌ خود جلب‌کرده‌ بود. در حدود 18 سالگی‌ به‌ سقراط‌ برخورد و ده‌ سال‌ در خدمت‌ او به‌ سر برد و بعد ازمرگ‌ سقراط‌ جهانگردی‌ نموده‌ و به‌ تعلیم‌ حکمت‌ پرداخت‌. در بیرون‌ شهر آتن‌ باغی‌ داشت‌ که‌وقف‌ علم‌ و معرفت‌ نمود. مریدانش‌ برای‌ درک‌ فیض‌ تعلیم‌ و اشتغال‌ به‌ علم‌ و حکمت‌ آنجا گردمی‌آمدند و چون‌ آن‌ محل‌ آکادمیا نام‌ داشت‌ فلسفه‌ افلاطون‌ معروف‌ به‌ حکمت‌ آکادمی‌ شده‌ وامروزه‌ هم‌ مراکز علمی‌ و ادبی‌ را در اروپا آکادمی‌ می‌گویند. بر سر در باغ‌ نوشته‌ بود، هرکس‌هندسه‌ نمی‌داند وارد نشود. هشتصد سال‌ این‌ مرکز علمی‌ دایر بود تا اینکه‌ یکی‌ ازامپراطوریهای‌ روم‌ به‌ خاطر مخالفتی‌ که‌ با فلاسفه‌ پیدا کرد آکادمی‌ را تعطیل‌ کرد.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword  در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 12

یونی شاپ


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد افلاطون

دانلود تحقیق برخی نظریه های افلاطون

اختصاصی از فی گوو دانلود تحقیق برخی نظریه های افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق برخی نظریه های افلاطون


دانلود تحقیق برخی نظریه های افلاطون

 

تعداد صفحات : 33 صفحه        -        

قالب بندی : word        

     

 

 

چکیده ای از زندگی نامه:

افلاطون (427-347 ق.م) فرزند یکی از خانواده های سرآمد  آتن بود و توقع        می رفت سیاستمدار شود. اما او مسحور سقراط شد و حکم مرگ او سخت بر دلش اثر نهاد. پس دنیای سیاست را واگذاشت تا رسالت اصلاحگری سقراط را پی گیرد.

در حدود 40 سالگی آکادمی[1] را در آتن بنیان نهاد تا جوانانی که می بایست در آینده زمام امور شهر های یونان را در دست گیرند. از تحصیلات عالی بهره مند شوند. در  تقدیر افلاطون می توان گفت بسیاری از  فلاسفه او را به بزرگترین فلیسوف می دانستند و می دانند و حکیم سهروردی بنیان گذار حکمت اشراق برای او احترام خاصی قائل بوده و او را امام الحکمه و پیشوای حکمای اشراق می دانسته است.

 

آثار افلاطون

  • لاخس، خارمیدس- لوسیس، کریتون- ائوتوفرون، دفاعیه
  • پروتاگوراس، گورگیاس، منون
  • ضیافت و فایدون
  • جمهوری و فایدروس
  • تئایتتوس (حدود 367 ق.م )، پارمنیدس، تیمایوس
  • سوفسطایی و و سیاسی
  • فیلبوس و قوانین.

 

تعریفی از عالم مثل:

بجا و مفید است که اصطلاحاتی را که افلاطون به کار می برد ارزیابی کنیم.

نخست او از صور یا مثل (ایده یا ایدوس) سخن می گفت. این دو واژه در اصل معنایی نزدیک به «شکل» داشتند و درزمان افلاطون «ایده» به هیچ روی ربطی به «اندیشه» نداشت.

منظور افلاطون از مثل با تشبیهی که وی آن را برای اثبات مثل به کار برده است روشن می شود. غاری را در زیر زمین در نظر گیرید که در آن مردمانی را به بند کشیده،روی به دیوار و پشت  به دهانه ی غار نشانده اند این زندانیان  از دوره کودکی در آنجا بوده اند و پاهایشان چنان با زنجیر بسته شده که نه می توانند از جای خود بجنبند و نه سر خود را به چپ و راست بگردانند، بلکه ناچارند پیوسته رو به روی خود را تماشا کنند. در  بیرون از غار، به فاصله ای دور، آتشی افروخته است که پرتو آن به درون غار می تابد، میان اتش و زندانیان راهی مرتفع و دیواری کوتاه وجود دارد شبیه پرده ای که شعبده بازان میان خود و تماشاگران می آویزند تا از بالای آن هنر خود را نمایش دهند.

در آن سوی دیوار کسانی هستند که اشیا بسیاری، از جمله پیکره های انسان و حیوان را که از سنگ و چوب ساخته شده، به  این سو و آن سو می برند و همه ی آن اشیا از بالای دیوار پیداست. بعضی از آن افراد در حال آمدو شد با هم سخن می گویند و بعضی خاموشند.

مثل ما مثل آن زندانیان است که از خود و از یکدیگر جز سایه ای که در اثر آتش بیرونی از اشیاء به دیوار غار افکنده شده چیزی نمی بینند.

اگر بتوانند با هم صحبت کنند، موضوع گفتارشان چیزی جز سایه هایی که به دیوار نقش بسته نخواهد بود.

پس جز سایه ها به هیچ چیز دیگری باور ندارند.

اگر از  بند آزاد و از درد نادانی رهایی یابند و به سمت دهانه ی غار روانه شود و به روشنایی آتش بیرون نگاه کند طبعاً از این تغییر وضع آزرده می شود و اگر وادارش کنند که مستقیم در خود روشنایی بنگرد، چشمان او به دردی طاقت فرسا مبتلا خواهند شد و از روشنائی خواهند گریخت.

حال اگر کسی دست او را بگیرد و با زور از آن راه مرتفع و ناهموار به بیرون از غار بکشاند و به روشنائی آفتاب برساند، تردیدی نیست که به رنج می افتد و خشمگین می شود و می کوشد خود را نجات دهد.

پس باید چشمان او به تدریج به روشنائی خو کنند تا به دیدن اشیاء گوناگون توانا شوند نخست سایه ها و تصاویر اشخاص و اشیا را که در آب می افتد بهتر از چیزهای دیگر تمیز خواهد داد. در مرحله ی دوم، خود آدمیان و اشیا را خواهد دید. پس از آن به تماشای آسمان و ستارگان خواهد پرداخت، ولی آن ها را هنگام شب بهتر مشاهده می کند، زیرا دیدگانش به روشنایی ماه و ستارگان زودتر عادت خواهند کرد و حال آنکه روشنائی خورشید چشم های او را رنج می دهد.

سر انجام در مرحله ی چهارم، خواهد توانست خورشید را در عین پاکی و تنهائی مشاهده کند.


 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق برخی نظریه های افلاطون

تحقیق در مورد نظریه های افلاطون

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد نظریه های افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نظریه های افلاطون


تحقیق در مورد نظریه های افلاطون

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه55

فهرست مطالب

چکیده ای از زندگی نامه:

 

آثار افلاطون

 

تعریفی از عالم مثل:

 

یک مثال

 

دانش و اعتقاد :

 

  • جهان معقول

 

های سرآمد  آتن بود و توقع        می رفت سیاستمدار شود. اما او مسحور سقراط شد و حکم مرگ او سخت بر دلش اثر نهاد. پس دنیای سیاست را واگذاشت تا رسالت اصلاحگری سقراط را پی گیرد.

 

در حدود 40 سالگی آکادمی[1] را در آتن بنیان نهاد تا جوانانی که می بایست در آینده زمام امور شهر های یونان را در دست گیرند. از تحصیلات عالی بهره مند شوند. در  تقدیر افلاطون می توان گفت بسیاری از  فلاسفه او را به بزرگترین فلیسوف می دانستند و می دانند و حکیم سهروردی بنیان گذار حکمت اشراق برای او احترام خاصی قائل بوده و او را امام الحکمه و پیشوای حکمای اشراق می دانسته است.

 

 

 

 

 

 

 


1- آکادمی (Academy) یا آکادمیا قطعه زمینی نزدیک آتن متعلق به پهلوانی به نام آکادوموس، بعدها باغی در آنجا تاسیس شد. افلاطون و پیروانش در آنجا درس می گفتند، به همین جهت پیروان افلاطون را آکادمیان یا فلاسفه ی آکادمیایی می گویند.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نظریه های افلاطون

دانلود تحقیق افلاطون هیچگاه از نظریه مُثُل جدا نشد

اختصاصی از فی گوو دانلود تحقیق افلاطون هیچگاه از نظریه مُثُل جدا نشد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق افلاطون هیچگاه از نظریه مُثُل جدا نشد


دانلود تحقیق افلاطون هیچگاه از نظریه مُثُل جدا نشد

-1- در اینجا قصد ما این است که نظریه صُوَر یا مُثُل را از جنبه هستی شناختی آن بحث کنیم. قبلاً دیدیم که در نظر افلاطون متعلّق معرفت حقیقی باید ثابت و پایدار باشد، یعنی عقلی (معقول) باشد نه حسی (محسوس)، و این شرایط و لوازم تا آنجا که به عالی ترین حالت شناسانده، یعنی علم (نوئزیس)، مربوط است به وسیله کلی(Universal) حاصل می شود. شناخت شناسی افلاطون به وضوح می رساند که کلّیّاتی که ما در فکر در می یابیم خالی از مرجع عینی نیست، لیکن ما هنوز این مساله مهم را بررسی نکرده ایم که این مرجع عینی عبارت از چیست. در واقع شواهد فراوانی وجود دارد که افلاطون در سراسر فعالیت آکادمی و فعالیت ادبی و فرهنگی خود خویشتن را با مسائلی که از نظریه صور بر می خواست دائماً مشغول می کرده است، لیکن هیچ شاهد واقعی وجود ندارد که هرگز نظریه خود را اساساً تغییر داده باشد، تا چه برسد به اینکه آن را بکلی ترک کرده باشد، هرچند بسیار کوشیده است تا آن را از لحاظ اشکالاتی که به ذهنش خطور می کرده یا دیگران اظهار می کردند روشن و اصلاح کند. گاهی اظهار کرده اند که ریاضی کردن صور، که ارسطو به افلاطون نسبت داده است، نظریه روزگار پیری افلاطون و بازگشتی به «عرفان» فیثاغوریان بوده است، اما ارسطو نمی گوید که افلاطون نظریه خود را تغییر داد، و تنها نتیجه ی معقولی که از سخن ارسطو می توان گرفت ظاهراً این است که افلاطون بیش یا کم، لااقل در طی زمانی که ارسطو زیر نظر استاد در آکادمی فعالیت داشته، به همان نظریه معتقد بوده است. (اینکه آیا ارسطو افلاطون را بد تفسیر کرده یا نه بالطّبع مساله دیگری است.) اما هر چند افلاطون اعتقاد به نظریه مُثُل را ادامه داد، و اگر چه درصد روشن ساختن مقصود و نیت خود و مستلزمات هستی شناختی و منطقی فکر خود بود، از اینجا نتیجه نمی شود که ما همیشه می توانیم به طور واضح دریابیم که مقصود او واقعاً چه بوده است . موجب تاسف بسیار است که ما گزارش کافی درسهای افلاطون را در آکادمی نداریم، زیرا این مطلب علاوه بر اینکه فایده گرانبهای وقوف بر عقاید «واقعی» افلاطون را، یعنی عقایدی را که به وسیله تعلیم شفاهی منتقل کرده و هرگز منتشر نساخته است، به ما می داد، بی شک روشنی مهمی بر تفسیر نظریات وی که در محاورات مطرح شده است می افکند.
در جمهوری فرض شده که هر گاه تعداد کثیری از افراد نام مشترکی داشته باشند، دارای یک مثال یا صورت مطابق نیز خواهند بود. این است کلی، یعنی طبیعت مشترک یا کیفیتی که در مفهوم کلی، مثلاً زیبایی، دریافته می شود. بسیاری از اشیاء زیبا وجود دارند، لیکن ما از خود زیبایی یک مفهوم کلی داریم: و افلاطون فرض کرده است که این مفاهیم کلی صرفاً مفاهیم ذهنی نیستند. بلکه در آنها ذواتی عینی درک می کنیم . در آغاز شاید این یک نظریه مخصوصاً ساده به نظر آید، لیکن باید به یاد آوریم که برای افلاطون فکر است که واقعیت را در می یابد، به طوری که متعلق فکر، در مقابل ادراک حسی، یعنی کلیات، باید واقعیت داشته باشد. کلیات جز آنکه واقعی باشند چگونه می توانند دریافته شوند و متعلّق فکر قرار گیرند؟ ما آنها را کشف می کنیم، نه اینکه صرفاً اختراع می کنیم. نکته دیگری که باید به یاد داشته باشیم این است که افلاطون ظاهراً ابتدا به کلّیّات اخلاقی و علم الجمالی (و نیز متعلّقات علم ریاضی) می اندیشید، و این امر با توجه به علاقه اصلی سقراط طبیعی بود، و اندیشیدن درباره خیر مطلق یا جمال مطلق که به اصطلاح قائم به خود موجود باشد نامعقول نیست، بخصوص اگر افلاطون آنها را یکی گرفته باشد، چنانکه عقیده ما بر این است که یکی گرفته است . اما وقتی افلاطون توجه خود را بیش از پیش به اشیاء طبیعی معطوف می کند، و مفاهیم طبقه ای (نوعی)، مانند مفاهیم انسان یا اسب، را مورد ملاحظه قرار می دهد، بدیهی است که فرض اینکه کلّیّات مطابق با این مفاهیم اصاله به عنوان ذوات عینی وجود داشته باشند دشوار است. ممکن است خیر مطلق و جمال مطلق را یکی گرفت، اما یکی گرفتن ذات عینی انسان با ذات عینی اسب به این آسانی نیست: در حقیقت، کوشش برای چنین کاری بی معنی است. اما اگر ذوات نباید جدا از یکدیگر رها شوند، باید اصلی برای وحدت یافته شود، و افلاطون این اصل وحدت را مورد توجه مخصوص قرار می دهد، به طوری که تمام ذوات نوعی بتوانند تحت یا تابع یک ذات جنسی عالی متحد شوند. درست است که افلاطون از لحاظ منطقی از عهده این مساله بر می آید و مساله طبقه بندی منطقی را پژوهش و تحقیق می کند؛ اما دلیل و مدرکی وجود ندارد که هرگز این نظریه را که کلیات دارای وضع و موقعیت هستی شناختی است رها کرده باشد، و بدون تردید فکر می کرده است که در حل مساله طبقه بندی منطقی، مساله یکی سازی هستی شناختی را نیز حل کرده است .
مثال همان معنی است! افلاطون به این ذوات عینی نام مُثُل یا صور (ایدئای یا ایده) می دهد، کلماتی که به جای هم به کار می روند. کلمه اَیدوس در این زمینه ناگهان در فایدون به چشم می خورد. لیکن ما نباید به سبب این استعمال کلمه «مثال» گمراه شویم. «مثال» یا تصور در زبان معمولی به معنی مفهوم ذهنی است، چنانکه گاهی می گوییم : «این فقط یک تصور است نه چیز واقعی»؛ اما افلاطون وقتی از مُثُل یا صور سخن می گوید به محتوا یا مرجع عینی مفاهیم کلی ما اشاره می کند . ما در مفاهیم کلی خود ذوات عینی را درک می کنیم ، و در مورد این ذوات عینی است که افلاطون اصطلاح «مُثُل» را به کار می برد. در بعضی از محاورات، مثلاً در مهمانی (بزم)، کلمه «مثال» به کار نمی رود، بلکه در آنجا «معنی» (meaning ) به چشم می خورد، زیرا در آن محاوره افلاطون از زیبایی ذاتی یا مطلق (آوتو هو استی کالون : همان که زیباست) سخن می گوید، و این است آنچه افلاطون از مثال زیبایی در نظر دارد. بنابراین، اینکه آیا وی از خیر مطلق سخن گفته یا از مثال خیر، فرق نمی کند: هر دو به یک ذات عینی بر می گردند که منشاء خوبی در تمام اشیاء جزئی است که حقیقتا خوبند.

رابطه مُثُل با محسوسات چیست؟
زمان فقط برای عالم محسوسات است و برای عالم مثل، نمی گردد. چون منظور افلاطون از مُثُل یا صور ذوات عینی است، برای فهمیدن هستی شناسی افلاطون تعیین حتی المقدور دقیق اینکه چگونه وی این ذوات عینی را ملاحظه می کرده دارای اهمیت فراوان است. آیا آنها از خودشان هستی متعالی (transcendental ) دارند که جدا از اشیاء جزئی است. و اگر چنین است، رابطه آنها با یکدیگر و با اشیاء جزئی انضمامی( (concreteاین عالم چیست؟ آیا افلاطون عالم تجربه حسی را با وضع یک عالم نامرئی ، یعنی ذوات غیرمادی، مضاعف می کند؟ اگر چنین است، رابطه این عالم ذوات با خدا چیست؟ این را که زبان افلاطون غالباً دلالت بر وجود یک عالم جدا و مفارق ذوات متعالی دارد نمی توان انکار کرد، لیکن باید به خاطر داشت که زبان اصولاً برای اشاره به متعلقات تجربه حسی ما اختصاص دارد، و برای بیان دقیق حقایق مابعدالطبیعی غالباً نارساست. مثلاً ما از «خدایی که پیش بینی می کند» سخن می گوییم. (و نمی توانیم از این نحو سخن گفتن خودداری کنیم) ، عبارتی که می رساند که خدا در زمان است، در صورتی که می دانیم که خدا در زمان نیست بلکه سرمدی (ازلی و ابدی) است. اما نمی توانیم به نحو شایسته درباره سرمدیت خدا سخن گوییم، زیرا خود تجربه ای از سرمدیت نداریم ، و زبان ما برای بیان چنان اموری ساخته نشده است .
ما انسانیم و باید زبان انسانی به کاربریم و نمی توانیم زبان دیگری به کار بریم: و این امر باید ما را در نسبت دادن اهمیت زیاد به زبان یا عبارت مستعمل افلاطون در بحث از مسائل غامض مابعدالطبیعی محتاط سازد ما باید بکوشیم تا معنی و مقصودی را که پشت آن عبارات هست دریابیم .منظور این نیست که بگوییم که افلاطون به قیام بالذات ذوات کلی معتقد نبوده است، بلکه صرفا این است که خاطر نشان کنم که ، اگر می بینیم که وی در واقع این نظریه را حفظ کرده است باید بر حذر باشیم از اینکه با پافشاری بر عبارتی که افلاطون به کار برده ، بدون توجه لازم به معنایی که باید به این عبارات نسبت داد، این نظریه را سخیف جلوه دهیم.
باری، آنچه می توان معرفی معمولی نظریه مثل افلاطونی نامید کما بیش به شرح ذیل است. در نظرافلاطون متعلقاتی (objects ) که ما در مفاهیم کلی درک می کنیم ، متعلقاتی که علم با آنها سروکار دارد، متعلقاتی که مطابق حدهای کلی حمل (اسناد) هستند، مثل عینی یا کلیات قائم به خودند که در یک عالم متعالی ، یعنی جدا از اشیاء محسوس موجودند و مراد از «جدا از» عملاً جدایی مکانی است، اشیاء محسوس روگرفتهای واقعیات کلی یا بهره مند از واقعیات کلی هستند، اما واقعیات کلی در مقر ثابت آسمانی خود جای دارند، و حال آنکه اشیاء محسوس دستخوش دگرگونی اند، و در واقع همیشه در حال شدن (صیرورت) هستند و هرگز به نحو درست نمی توان گفت می باشند. مثل در مقر آسمانی خود از یکدیگر جدا و از ذهن هر «متفکر» ی نیز جدا وجود دارند. نظریه افلاطون که بدین گونه معرفی شد، خاطر نشان شده است که کلیات قائم به ذات یا وجود دارند ( که در این صورت جهان واقعی تجربه ما به طور نا موجه مضاعف می شود) یا وجود ندارند، اما به نحوی مرموز واقعیت مستقل ذاتی و ماهوی دارند (که در این حال بین وجود و ذات (ماهیت) رخنه و شکافی ناموجه پدید می آید) (حوزه تومیستی فلاسفه مدرسی «تمایزی واقعی» بین ماهیت و فعل وجود در موجود مخلوق قائل است؛ اما، برای ایشان، این تمایز در ظرف مخلوق است. وجود نامخلوق همان وجود مطلق و ذات مطلق است.) از دلائلی که به این معرفی سنتی نظریه افلاطون منجر شده است می توان سه دلیل برشمرد:
روش سخن گفتن افلاطون درباره مُثُل به طور واضح دلالت دارد بر اینکه آنها در قلمروی جدا وجود دارند. بدین گونه در فایدون تعلیم می کند که نفس پیش از اتحاد با بدن قلمروی متعالی وجود داشته ، جایی که نفس هستیهای معقول و قائم به ذات مُثُل را که ظاهراً تعداد کثیری از ذوات «جدا و منفصل» را تشکیل می داده اند، مشاهده می کرده است. فراگرد معرفت ، یا کسب دانش، اساساً عبارت است از یادآوری مُثُلی که نفس در حالت وجود قبلی خود بوضوح مشاهده کرده است.

 

 

 

شامل 58 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق افلاطون هیچگاه از نظریه مُثُل جدا نشد