معنی لغوی وحی و تعریف وحی ...14 صفحه
وحی
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
فهرست مطالب
وحی
۱- اشاره پنهانی
۲- هدایت غریزی
۳- الهام(سروش غیبی
۴- وحی رسالی
بحث درباره وحی،از این جهتحایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار میرود.قرآن که بیانگر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوتاعلی به جهان ماده فرود آمده است.
و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسانعربی مبین
ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمهٔ خداوند از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل میکند: ...و اوحی الی هذا القرآنلانذرکم به و من بلغ
از این رو اساسیترین بحث در زمینه مسایل قرآنی بحث درباره وحی است،یعنی بحث درباره شناخت وحی،چگونگی برقراری ارتباط بین ملا اعلی و مادهسفلی و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقراری ارتباط هست؟
این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آنها راه را برای درکباورهای قرآنی هم وار میسازد.
وحی در لغت وحی در لغتبه معانی مختلفی آمده است از جمله:اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفتهمیشود، ناصر خسرو گوید:
گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خدای عز و جل وحیت آورند.
راغب اصفهانی گوید:اصل الوحی الاشارهٔ السریعهٔ ،وحی پیامی پنهانی است کهاشارت گونه و با سرعت انجام گیرد.ابو اسحاق نیز گفته است:اصل الوحی فیاللغهٔ کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغتبه معنایپیام پنهانی است،لذا الهام را،وحی نامیدهاند.هم چنین استسخن ابن بری:
وحی الیه و اوحی:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحی و اوحی:اوما،وحی الیه:
پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحی و اوحی:مطلب را با اشاره رسانید.شاعرنیز گوید:فاوحت الینا و الانامل رسلها ،بر ما پیام فرستاد در حالی که سرانگشتانش پیام رسان او بودند.دیگری گوید:
نظرت الیها نظرهٔ فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحی الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها
با نگاهی که بر وی افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونههای وینمایان گردید.
●وحی در قرآن
واژه وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:
۱- اشاره پنهانی:که همان معنای لغوی است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن میخوانیم: فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرهٔ و عشیا ،او ازمحراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه اینموهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید.
۲- هدایت غریزی:یعنی رهنمودهای طبیعی که در نهاد تمام موجوداتبه ودیعت نهاده شده است.هر موجودی اعم از جماد،نبات، حیوان و انسان،به طورغریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند.از این هدایت طبیعی با نام وحی درقرآن یاد شده است: و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا... ، پروردگارت به زنبور عسلوحی الهام غریزی نمود که از کوه و درخت و داربستهایی که مردم میسازند،خانههایی درست کن، سپس از همه میوههاشیره گلها بخور بنوش و راههایپروردگارت را به راحتی بپوی.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:36
فهرست مطالب
راه هاى اثبات نبوت ( 1 )
نیاز به رسالت
نظریه عوامانه
نظریه روشنفکرانه
نظریه سوم
پی نوشت :
راههاى اثبات نبوت ( 2 )
سبک کلامى در اثبات نبوت
سبک فلسفى
راه دیگر در اثبات نبوت
نقد نظر مهندس بازرگان
دلائل نبوت پیامبر اسلام (ص)
بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست .
بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟
مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با هم ناسازگارند یا ناسازگار نیستند ؟
به نظر من مىآید که بحثهاى اساسى درباب نبوت همین سه بحث است : یکى( نبى) و ( رسول)
مثلا یکى از مسائل که از نظر قرآنى خیلى قابل بحث است این است که در قرآن , هم تعبیر ( نبى) آمده است و هم تعبیر ( رسول) , نبى و رسول , نبیین و رسل , آیا نبوت با رسالت فرق مى کند , یعنى دو مقام و دو خصوصیت است ؟ یا نه , یک چیز است که با دو اسم تعبیر شده است ؟ کلمه ( نبى) از ماده ( نبأ) است . نبأ یعنى خبر , البته خبرهاى مهم و عظیم و خبرهاى صادق . مثل اینکه هر خبرى را نبأ نمى گویند , کلمه ( حدیث ) یا ( خبر) را ممکن است بگویند ولى کلمه ( نبأ) یک اهمیت دیگرى دارد . نبى یعنى خبر دهنده , چون انبیاء از خدا خبرهایى آورده و به مردم داده اند , به این اعتبار به آنها گفته اند ( نبى) . کلمه ( رسول ) از ماده ( رسالت) است که اصل معنایش رهایى است در مقابل قید . ( مرسل) در زبان عرب یعنى رها شده , در مقابل ( در قید شده) . مثلا اگر مویى را همین طور رها کنند به پایین , مى گویند ( ارسله) یعنى رهایش کرد , اما اگر مو را با سنجاقى ببندند این نقطه مقابل ارسال است .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه10
فهرست مطالب
وحـی
انواع وحی
تعریف وحی :
حقیقت وحـی
به جستجوی مهبط وحی
فرق میان وحی و الهام
موارد استعمال وحی
فلسفه وحی از دیدگاه امام صادق
نتیجه گیری بحث
منابع:
بعد الحمد الصلوة
فروغ پیامبر
روز 27 ماه رجب مصادف است با بعثت پیامبر عظیم الشان اسلام، حضرت محـمد (ص) که در سن 40 سالگی مراسم پیامبری او با نزول نخستین شعاع وحی بر فــراز کوه حراء در بیرون از شهر مکه با تشریفات خاصی انجام یافت. در آن روز پیـک وحـی ((جبراییل)) از پیغمبر خواست نخست نام خدا را به زبان بیاورد. یعنی ((بسـم اـللـه
الرحمن الرحیم)) بگوید و بعد آیات سوره ((اقراء)) را به خاطر بسپارد. همـین کـــه
پیامبر آن دستورات را اجرا کرد بعثت پیامبر آغاز شد. در آن زمان خدای مهــربــان تمام اسرار وجود و رازهای آفرینش را به وی آموخت و حضرت محمد (ص) به جایـی رسید که دفتر وجود و کتاب هستی را نا گشوده خواند و مرزهای هستی را پیمـود . و
در شب معراج و سیر فضایی و مسافرت تاریخی اش، به کائنات جو و سیارات کیهانی و موجودات آن سر در آورد. حضرت محمد (ص) بهترین نعمت خداوندی و عالی ترین
موهبت الهی است. محمد پرتوی از ابدیت بی زوال است که بر فراز زمان و مـکـان جای دارد و گوهر گران
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:16
فهرست مطالب
وحی
بحث درباره وحی،از این جهتحایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار میرود.قرآن که بیانگر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوتاعلی به جهان ماده فرود آمده است.
و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسانعربی مبین
ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمهٔ خداوند از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل میکند: ...و اوحی الی هذا القرآنلانذرکم به و من بلغ
از این رو اساسیترین بحث در زمینه مسایل قرآنی بحث درباره وحی است،یعنی بحث درباره شناخت وحی،چگونگی برقراری ارتباط بین ملا اعلی و مادهسفلی و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقراری ارتباط هست؟
این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آنها راه را برای درکباورهای قرآنی هم وار میسازد.
وحی در لغت وحی در لغتبه معانی مختلفی آمده است از جمله:اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفتهمیشود، ناصر خسرو گوید:
گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خدای عز و جل وحیت آورند.
راغب اصفهانی گوید:اصل الوحی الاشارهٔ السریعهٔ ،وحی پیامی پنهانی است کهاشارت گونه و با سرعت انجام گیرد.ابو اسحاق نیز گفته است:اصل الوحی فیاللغهٔ کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغتبه معنایپیام پنهانی است،لذا الهام را،وحی نامیدهاند.هم چنین استسخن ابن بری:
وحی الیه و اوحی:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحی و اوحی:اوما،وحی الیه:
پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحی و اوحی:مطلب را با اشاره رسانید.شاعرنیز گوید:فاوحت الینا و الانامل رسلها ،بر ما پیام فرستاد در حالی که سرانگشتانش پیام رسان او بودند.دیگری گوید:
نظرت الیها نظرهٔ فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحی الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها
با نگاهی که بر وی افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونههای وینمایان گردید.
●وحی در قرآن
واژه وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:
۱- اشاره پنهانی:که همان معنای لغوی است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن میخوانیم: فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرهٔ و عشیا ،او ازمحراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه اینموهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید.
۲- هدایت غریزی:یعنی رهنمودهای طبیعی که در نهاد تمام موجوداتبه ودیعت نهاده شده است.هر موجودی اعم از جماد،نبات، حیوان و انسان،به طورغریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند.از این هدایت طبیعی با نام وحی درقرآن یاد شده است: و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا... ، پروردگارت به زنبور عسلوحی الهام غریزی نمود که از کوه و درخت و داربستهایی که مردم میسازند،خانههایی درست کن، سپس از همه میوههاشیره گلها بخور بنوش و راههایپروردگارت را به راحتی بپوی.