این پاور پوینت در 15 صفحه تنظیم شده است.....
معرفی مسجد شیخ لطف الله
این پاور پوینت در 15 صفحه تنظیم شده است.....
شیخ محمد خیابانی (۱۲۵۹ ش. ۱۲۹۷ / ه. ق. - ۱۲۹۹ ش. / ۱۳۳۸ ه. ق.) از روحانیون آزادیخواه تبریز در خامنه در نزدیکی تبریز متولد شد. خیابانی شوهر عمه علی خامنهای میباشد و از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دورهٔ دوم ودر حین جنگ جهانی اول به تبریز رفت و قیام نمود و اقدام به تشکیل دولت آزادیستان نمود. عاقبت با ورود والی جدید مخبرالسلطنه در تبریز کشته شد.
زندگینامه
شیخ محمد، فرزند حاجی عبدالحمید، بازرگانی اهل خامنه بود. او پس از تحصیل فقه و اصول تا نزدیک مرحله اجتهاد، هیئت و نجوم را آموخت. مدتی نیز حکمت و طبیعیات و تاریخ و ادبیات تحصیل کرد. عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بودهاست.
شامل 3 صفحه فایل word قابل ویرایش
زندگی نامه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
• دارو فروش کدکنی(عطار کدکنی):
کدکن ٬ روستایی خوش آبو هوا در میان روستاهای شهر مشهور و نامدار نیشابور بود. مردمانش به کشاورزی و دامداری مشغول بودند.خانواده ی ابراهیم بن اسحاق که بنا بر مشهور از اعقاب انصار رسول خدا بودند٬ در محله زروند کدکن مسکن گزیده ٬ پدر اندر پدر به کار طبابت و دارو فروشی مشغول بودند .
شاید بدان علّت که اکثر گیاهان فروختنی این داروخانه ها عطری خاص داشنتد و بوی دلپذیر برخی از آنان از فاصله دور مشام هر رهگذر را نوازش می داد ٬ معمولا این صنف را "عطار" می نامیدند.
بالاخص که ابوبکر ٬ ابراهیمم بن اسحاق ٬ حکیم شایسته و عطاری وارسته همیشه با جامعه ای آراسته و معطر به عطری دلپذیر در بازار حاضر می شدند. به طوری که نابینایان آن منطقه با استشمام بوی خوش همیشگی اش ٬ پیوسته از حضورش آگاه می شدند.
ابراهیم بن اسحاق ٬ مکررا نقل می کردند که : "رسول خدا (ص) به عطر علاقه ای فراوان داشتند و مسلمانان می کوشیدند ٬ تا از آن حضرت پیروی کنند. به همین جهت میان مهاجر و انصار همیشه در به کار بردن عطر های خوش و دل انگیز رقابت بود و چون جدّ بزرگ ما از انصار بوده است ٬ ما نیز این رسم خوب را از او به ارث برده ایم. "
ابراهیم کنیه اش را به رسم اعراب به همه اعلام کرده ٬ معمولا دوستان تحصیلکرده اش اورا به ابوبکر صدا می زدند ٬ دارای داروخانه معروف بود.او بیشتر گیاهان منطقه را می شناخت و همیشه بیمارانی به او رجوع می کردند و یقیین داشتند که حکیم کدکنی برای بیماریشان دارویی دارد. شهرت او طوری بود که نه تنها از روستاهای اطراف بلکه گاهی از شهر های مانند توس و تون ٬ طبس و ... برای معالجه پیش وی می آمدند.
خانواده ابراهیم با احترام و سربلندی تمام بدین صورت زندگی را می گذاراندند و در آن ماه شعبان که نه ماه از بارداری همسر ابراهیم می گذشت ٬همگی چشم به راه ورود نوزادی بودند تا چشم و چراغ آن خانه باشد و سکوت خانواده اشان را بشکند. زیرا از وقتی که اسحاق پدر ابراهیم درگذشته بود ٬ تقریبا سکوت غم انگیزی در آنجا حکمفرما بود.
در ایمن میان یک شب یک زوج جوان به خانه ابراهیم آمدند و با التماس از او خواستند تا دارویی بدان ها بدهد تا بوسیله ی آن آندو صاحب فرزندی شوند ٬ زیرا پدر و مادر شان می خواستند تا برای همسر زن ٬ زنی دیگر برای بچه دارشدن اختیار کنند. ابراهیم که تحت تاثیر آن دو قرار گرفته بود دارویی برای درمان اولیه داد و به آنها گفت تا چند روز دیگر به نزد او بیایند برای تشخیص و درمان کاملشان.
پس از چند روز آن زوج به پیش ابراهیم آمدند و ابراهیم به آنها گفت که درمان آنها باید دارو تهیه کند و به شهری دیگر برود و تا سه روز دیگر آماده خواهد شد . بعد از رفتن آن زوج همسر ابراهیم که زنی فهیم بود از وی پرسید که چرا آن زوج را خود به آن شهر نفرستادی ٬ ابراهیم گفت زیرا طبابت من زیر سوال می رفت و من خود نیز می خواستم به سفری در نیشابور رفته وبه دیدار دوست قدیمیه خود روم و از وی طلب دارو مورد نیاز را کنم.
بدین صورت اساس سفر ابراهیم به شهر توس مهیا شد.
هنگامی که ابراهیم به شهر نیشابور رسید خود را ابتدا به مغازه دوست خود «شیخ توسی» رفت. وقتی بدان جا رسید مغازه دوستش را بسته دید . با پرس و جو خانه او را یافت . وقتی بدانجا رسید دریافت که شیخ توسی در بستر بیماری لا علاجی است و سخت با مرگ دست و پنجه نرم می کند.
ابراهیم به پیش وی رفت جویای حال وی شد. شیخ توسی نیز با گرمی از او پذیرایی کرد.
شیخ توسی بدو گفت که من در بستر بیماری لا علاجی هستم و چون فرزند پسری ندارم تا وارث علم و دانش و مغازه من باشد ٬ تو در میان دوستانم در شهر های اطراف بهترین شخص برای این کار هستی .
ابراهیم بدو گفت که لایق چنین چیزی نیست ولی با اصرار زیاد شیخ تصمیم گرفت تا در این زمینه فکر کند. سپس مسئله آن زوج را با شیخ در میان گذاشت و با راهنمایی شیخ به مغازه وی رفت و پس از برداشتن دارو به مقدار نیاز به پیش شیخ رفت و با تشکر های بسیار رهسپار منزل شد.
پس از رسیدن به خانه داروها را به آن زوج داد و آنها را روانه کرد.
شامل 16 صفحه Word
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 7
فهرست مطالب:
شیخ شهابالدین سهروردی
چند نمونه از داستانهای شاهنامه را از دیدگاه عرفانی شیخ
داستان زال:
داستان رستم و اسفندیار:
دو پر سیمرغ:
منابع:
شیخ شهابالدین سهروردی در سال 549 قمری در دهکده سهرورد زنجان زاده شد. اینکه سال تولد او 549 است از شگفتیهاست، چراکه غالباً سال تولد بزرگانمان را نمیدانیم. زیرا بیشتر نامآورانمان از میان مردم عادی برخاستهاند و نویسندهای هم نبوده است تا تاریخ تولدشان را ثبت کند.
دربرابر این بیخبری، از سال درگذشت بزرگان آگاهی بیشتری داریم، چون با تلاشهای خود میبالیدند و به اشتهار میرسیدند ونامهایشان هم در روزگار ثبت میشد هم در دفترهای سرگذشت وتاریخ …
بجز سال تولد سهروردی که از آن آگاهی داریم، این را هم می دانیم که سهرورد آن روزگار چیزی بیشتر از یک آبادی کوچک بوده و داشمندانی نامآور داشتهاست که از جملهی آنها یکی همین شیخ اشراق خودمان است و دیگری شیخ شهاب عمر سهروردی صاحب کتاب عوارفالوعارف. (1)
سهرورد واژهای پارسی بهمعنی گل سرخ میباشد. سهرsuhr واژهای فارسی باستان بوده که نخست به سخر suxr و سپس به سرخ sorx دگرگونی یافتهاست. ورد varda در فارسی باستان از واژه اوستایی ورذ varza گرفته شده که در دوران اشکانیان به ول val وvul و سپس در زمان ساسانیان به گلgul دگرگونی یافته است. (واژهای ورد عربی، رز اروپایی و ورت ارمنی همگی ازین ریشهاند.) (2)
حکیم ما، کودکی که سالها بعد شیخ اشراق شد و چونان مانی پیامبر به گناه اندیشهورزی، آزادگی، آزادمنشی و به فتوای فقیهان خشکمغز به شهادت رسید، در فضای نوینی دیده بهجهان گشود، محیطی که در و دیوار آن گواه وجود فرهنگ وتمدنی بود که اکنون به گونهای دیگر استمرار مییافت، فرهنگ وتمدن معنوی باستانی ایران که نقشی ویژه و بس مهم در شکل گیری فرهنگ وتمدن معنوی و مینوی اسلام داشت.
علامه اقبال لاهوری دریادداشتهای خود در بزرگداشت تمدن و فرهنگ ایرانی مینویسد:
«اگر از من بپرسید بزرگترین حادثهی تاریخ اسلام کدام است، بیدرنگ به شما خواهم گفت : فتح ایران و جنگ نهاوند. جنگی که به شکست نهایی سپاه ایران انجامید، نهتنها کشوری آباد و زیبا را نصیب تازیان کرد، بلکه تمدن وفرهنگی باشکوه و کهن را نیز در اختیار آنان گذاشت.
به زبانی دیگر عربها با ملتی آزاده روبهرو شدند که قادر بودند از عنصر آریایی خودشان و دین سامی، تمدنی جدید به وجود آورد. تمدن اسلامی، محصول آمیزش تفکرات آریایی وسامی است. کودکی را ماند که لطافت را از مادر آریایی وصلابت را از پدر سامی به ارث برده است. اگر اعراب ایران را نگرفته بودند بدون شک تمدن اسلامی ناقص میشد. با فتح ایران مسلمانان به همان اندازه سیراب شدند که اسکندر مقدونی از فتح ایران.»
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:3
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی
جموعه بسیار ارزشمند و زیبای بقعه شیخ صفی للدین اردبیلی یکی از ۱۰ اثر باستانی مهم کشور به شمار می رود. بنای ابتدائی بقعه به قبل از اسلام بر می گردد .این بنا در سال ۷۳۵ هجری توسط شیخ صدرالدین موسی فرزند شیخ صفی بنا شده و در طول زمان و به ویژه در دوران حکومت صفوی مورد احترام شاهان صفوی بوده است .
این مجموعه شامل ۸ بخش اصلی , مسجد جنت سرا , قندیل خانه , حرم خانه , چینی خانه , چله خانه , گنبد الله الله , شهید گاه می باشد . 786
( وفات 735ه.ق)
شیخ صفی الدین ابوالفتح اسحق بن شیخ امین الدین جبرائیل اردبیلی(650-735ه.ق) عارف و صوفی مشهور ایرانی ، که سلاطین به سبب انتساب به نام او به صفویه یا صفویان موسوم شده اند . صفی الدین پسر سلطان جبرائیل بود و در اردبیل به دنیا آمد . شیخ صفی الدین اردبیلی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش ابوسعید بهادر خان بود که با مریدان خود در آن ایام کلخوران قریه ای در یک فرسنگی اردبیل در اطراف مقبره ی پدر خود می زیسته . نسب او را به امام موسی کاظم (ع) می رسانیده اند . او که از مریدان شیخ زاهد گیلانی بوده در گیلان و آذربایجان غربی و موقان و اران مخلصان بسیار داشته و بی نهایت محترم می زیسته است مخصوصاً خواجه رشید الدین فضل الله همدانی وزیر در رعایت جانب احترام او می کوشیده و هر ساله برای مخارج خانقاه او در اردبیل نوشته و به او توصیه می کند که در معامله ی خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفی الدین از او راضی و شاکر باشد .پیش از رسیدن به این مقامات، صفی الدین اسحق جوان ، ویژگی های خود را داشت . ابن بزار اردبیلی که کتابی در ترجمه ی احوال و اقوال و کرامات او نوشته و پژوهشگران آن را مأخذی معتبر می شمارند، می نویسد صفی الدین در جوانی از بابت زیبایی و حسن صورت چنان بود که او را " یوسف ثانی " لقب داده بودند و"... به سن بلوغ نا رسیده زنان در عشق او دست ها می بریدند " ولی " دل مبارک او از ایشان می رمید " و این حسن صورت در دوران بلوغ به مرتبه ای که اولیاءالله " وی را پیر ترک خواندندی " و " جماعت طالبان او را زرین محاسن می گفتند " . به هر حال در جوانی به عزم ملاقات یکی از عارفان نامی موسوم به شیخ نجیب الدین بزغش شیرازی قصد آن شهر کرد . ولی پیش از رسیدن شیخ نجیب الدین بزغش وفات یافته بود . پس صفی به خدمت برخی دیگر از شیوخ شیراز ، ازجمله به قولی به خدمت شیخ سعدی رسیده پس از آن به عزم دیدار شیخ تاج الدین ابراهیم ملقب به شیخ زاهد گیلانی به گیلان رفت، و به حلقه ی ارادتمندان او در آمد ، و تزدیک به 25 سال در خدمت وی به سر برد . و دختر شیخ بی بی فاطمه را به زنی گرفت و شیخ صدر الدین پسر و جانشین شیخ صفی الدین از همین دختر بوده است . پس از آنکه شیخ زاهد " مکفوف " شد و رخت به جهان دیگر کشید، صفی الدین جانشین او شد و مریدان و معتقدان بسیاری یافت . ابن بزاز که در گفتارهای خویش درباره ی او از اغراق فروگذار نکرده درباره ی همین موضوع یعنی کثرت معتقدان و مریدان شیخ ، ضمن مقایسه ی آنها نسبت به لشکر امیر چوپان، از قول امیر چوپان خطاب به شیخ صفی می نویسد :