اختصاصی از
فی گوو تحقیق درباره ارزیابی و بررسی مدرنیته در جوامع بشری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 77 صفحه
مدرنیته چیست :
مُدرنیته شاخصۀ فرهنگ غربی است که در اصل از اروپا سر برآورد، و سرایت دادن آن به فرهنگهای دیگر اشتباهی مضحک و نابخشودنی است. نکته مهم دربارۀ مدرنیته این مسأله است که مدرنیته شاخصۀ کل فرهنگ اروپایی هم نیست، بلکه شاخصۀ دورۀ خاصی از این فرهنگ است. به عبارت دیگر مُدرنیته قطعهای از تاریخ غرب را اشغال کرده دورهای که با دورههای پیشین فرهنگ غربی قیاسپذیر نیست. یعنی نه سدۀ کهن و یونان و روم باستان؛ و نه سدۀ میانه و قرون وسطی شباهتی با مدرنیته آنچنانچه در دنیای نو زاییده شده، ندارند. هرکدام از این دورهها با هم تفاوتهای بنیادین دارند، اگرچه نمیتوان از این نکته نیز چشمپوشی کرد که مدرنیته در درون دروههای پیشین زاده شده است و برآمده از همین فرهنگهاست.
در حقیقت تاریخ و فرهنگ غرب؛ فرهنگ و تاریخی به هم پیوسته است، که در این پیوستگی در دورههای گسست در آن ایجاد شده است، اگر بخواهیم به زبان هگلی یا مشابۀ هگلی سخن بگوییم، هر دوره سنتز دورۀ گذشته است گه از درون دورۀ پیشین زاییده شده است. سدۀ میانه برآمده و نفی دورۀ گذشتۀ خود است، در عین حال که فرهنگی غیردینی و یونایمآبی را نفی میکند، اما کاملاً مرتبط و برآمده از آن است. مدرنیته نیز این دو وجه را دارد. در ریشۀ رنسانسش نفی و نقد قرون میانه است و بازگشت به نوعی یونانیمآبی. اما در ریشه روشنگری آن؛ طرحی نو درانداخته است.
اما در واقع مدرنیته چیست؟ تعریفی واضح و مشخص از مدرنیته نمیتوان ارائه داد، تعریفی که همگی بر آن اتفاق داشته باشند، و همین امر بر گنگی آن میافزاید. اما اجمالا میتوان فهمید که مدرنیته دید، و نگرش خاصی است که در آن؛ اصل انسان زمینی میشود، انسانی که از خدا و دین بریده است و میخواهد با عقل جزئی خود، به سعادت برسد، آن هم سعادت زمینی و اینجهانی. اگر خوب ملاحظه شود، این دید و نگرش تازه در درون خود نفی دورههای گذشته را به یدک میکشد، اما در عین حال بیرون آمده از همان فرهنگهاست.
این دید و نگرش دو مبدأ دارد. اول؛ نوزایی و رنسانس؛ دوم؛ دورۀ روشنگری؛ اما آیا میتوان زمان مشخصی را زمان آغازین مدرنیته دانست؟ به نظر میرسد که جدایش زمانی مدرنیته از دو مبدأ مذکور امکان نداشته باشد، مدرنیته چنان در این دو مبدأ ریشه دوانده است که نمیتوان آن را از آنها جدا کرد. فرانسیس بیکن، یا گالیله پدران معنوی مدرنیته هستند.
اما آیا پایان دورۀ مدرنیته فرارسیده است؟ به نظر میرسد که از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دورۀ مدرنیته به پایان خط رسیده است، اگرچه نمیتوان به صورت اطلاق پایان آن را اعلام کرد. تلاشهای بسیاری برای زنده نگهداشتن آن شده و میشود، اما باید گفت که این دوره نیز به سرآمد خود رسیده است.
نگاهی به تاملات دکتر نصر در باب سنت و سنت گرایی:
چکیده:
شناخت و سنجش جریان های معرفتی، یکی از دغدغه های اندیشمندان معاصر است و گام نهادن در مسیر این سنجش، بدون تأمل نظری و کوشش در فهم آن، تمنایی محال است. یکی از جریان های معرفتی در عصر حاضر، بحث سنت (Tradition) و سنت گرایی (Traditionalism) است. نبرد میان مدرنیته و سنت در عصر جهانی شدن، پروژه ای است که استیلای هریک از این دو، سرنوشت جهانی را رقم می زند. اما اگر ملاحظه نشود که سنت چیست و در زندگی ما چه معنایی دارد و در این زمانه بر سر آن چه می آید و هواداران پروژه احیای سنت چه در سر می پرورانند، فهم تجربه مدرنیته با مشکل مواجه می شود، چراکه تا پیش از آغاز عصر مدرنیته، پیدایش انقلاب صنعتی، تکنولوژی، مفاهیم پیشرفت، اصالت یافتن زمان، نفی سکون و ثبات و همچنین اصالت انسان و اهمیت منِ دکارتی، انسان در وضعیتی زندگی می کرد که امروزه آن را سنت و یا به تعبیری موقعیتی که انسان در گذشته در آن زیست می نمود می نامند. بنابراین، برای ورود به بحث سنت باید، طبق گفته سنت گرایان، به مجموعه حقایقی که شمول تاریخی، جغرافیایی و فلسفی دارد، توجه کرد. مقاله ذیل در نظر دارد ضمن بررسی موارد مطرح شده، سنت و سنت گرایی را از نظر یکی از داعیه داران سنت، یعنی دکتر سید حسین نصر مورد سنجش و بازخوانی قرار دهد.
سنت گرایان، به اعتباری، سابقه تأملات شان را به گستره تاریخ بشری مرتبط می سازند، لذا ما با نوعی اهل معرفت مواجه هستیم که تفکرشان سیطره همه جایی و همیشگی دارد. پرسش از چیستی سنت زمانی آغاز می شود که به مواجهه با دنیای مدرن، خصوصاً تفکرات دنیای مدرن، برویم. هنگامی که عقل و آگاهی از دامن متافیزیک و اسطوره ها خارج و به قلمرو عقل فردی - استدلالی که قابلیت نقد جدی را داراست وارد شد، مواجهه وکشمکش سنت و مدرنیته نیز آغاز گردید. در دنیای امروز انسان ها دارای سنت ها، گروه های سنتی و تفکرات سنتی مختلفی هستند و تکثرگرایی سنت ها از ویژگی های دنیای امروز است. اما سنت های بسیاری در جهت های مخالف یکدیگر حرکت می کنند و گاه با هم نیز برخورد می کنند. در چنین پروسه ای این پرسش به ذهن می آید که انسان چگونه می تواند به سنت خاصی تکیه کند؟ در این سنت ها، چه رشته ای با رشتة دیگر پیوند می خورَد به نحوی که از پیوند این رشته ها نسجی به وجود آیدکه انسان بتواند آن را از آن خویش کند؟ در دنیایی که با چنین سرعت سرسام آوری دگرگون می شود، نقش زمان چگونه توجیه می شود؟ و یا به عبارتی اگر مقصود از سنت، گذشته است درباره حال و آینده چگونه باید اندیشید؟
برای تبیین بحث و پاسخ به چنین پرسش هایی باید تعریف روشن و جامعی از سنت ارائه نمود تا بتوان گونه های تأثیرگذاری بنیان گذاران این نحله فکری و تأثیر آن را بر اندیشه های سیدحسین نصر جست وجو کرد. سابقه تاریخی سنت گرایی، به عنوان رویکردی آگاهانه در مقابل عقاید انسان متجدد، با تلاش های گنون، کوماراسوامی، شووان، لینگز، بورکهارت و... موجودیت مستقلی یافت. این گرایش فکری از دهه های1920 و1910 با تلاش های این سنت گرایان گسترش یافت و اینک جریان سنت گرایی، بالغ بر پنجاه اندیشمندسنت گرا را در سطوح مختلف در بردارد. سیدحسین نصر نیز از جمله کسانی است که با علاقه به آرای این افراد، سعی در گسترش جهان بینی سنتی دارد. بدین منظور، سنت در منظومه فکری نصر تنها یک اصطلاح نیست، بلکه اهتمام قلبی و ایمان عقلانی است. نصر، خود را فیلسوف سنتی ای که زندگی معنوی را در پیش گرفته (پل فیروزه: ش،۵ ص۹۸) می داند. وی بر این باور است که سنت هدیه ای از بارگاه الهی است. معنایی که نصر از سنت ارائه می کند با آنچه متعارف است، کاملاً تفاوت دارد. برخی از محافل فکری، سنت را به عادت، الگوهای موروثی و امور منسوخ و متروک تعبیر می کنند. آنچه از نحوه تفکر این افراد نسبت به سنت به نظر می رسد، مرکب از مجموعه باورهای مذهبی، فرهنگی، تاریخی، رسوم و آداب و نگرش های خاصی است که شیوه زندگی حاضر را تشکیل می دهند و حداقل از قواعد روایی واحدی پیروی می کنند. این شیوه، به اعتقاد غیر سنت گرایان، نااندیشیده و ناآگاهانه است. به این معنی که ساختار و اجزای سنت به عنوان وضعیتی از پیش فرض شده پذیرفته می شوند. اما، نصر کندوکاوی دیگر در این اصطلاح دارد. سنتی که در پروژه فکری نصر قرار دارد، سنت جاویدان و پایدار و آگاهانه است و چیزی جز سنت خداوندی و یا به تعبیر قرآن سُنَّة الاولین (سوره بقره: 135) نیست، همان سنتی که تبدیل و صیرورت در آن راه ندارد و هرگز دورانش به سر نمی رسد و در همه دوران ها حضوری زنده و پویا دارد. (سوره فتح: 23) توصیفی که نصر از سنت ارائه می دهد: به معنای حقایقی یا اصولی است دارای منشأای الهی که از طریق شخصیت های مختلفی معروف به رسولان، پیامبران، اوتاد ، لوگوس یا دیگر عوامل انتقال، برای ابنای بشر و در واقع، برای یک بخش کامل کیهانی آشکار شده و نقاب از چهره آن ها برگرفته شده است. (معرفت به باور نصر، سنت حقایقی را آشکار می کندکه دارای ماهیتی فراشخصی است که ریشه در ذات حقیقت دارد.
به عبارت دیگر، سنت در آن واحد هم حقیقت است و هم حضور. نصر معتقد است سنت علمی است که بیش از. در نظر سنت گرایان، این دانشِ بیش از اندازه واقعی معطوف به علم قدسی است که در گوهره سنت قرار دارد. آنچه سنت گرایان سخت بدان می اندیشند، فواید و ثمرات سنت است، به ویژه که در دنیای مدرن مورد تهدید قرار گرفته اند، لذا به این معنا سنت گرایی، آرمانی است که با سنتی زیستن متفاوت است و موضعی بیرونی نسبت به خود سنت محسوب می شود. سنت گرایان معتقدند که انسان ها، از حیث انسان بودن، ذاتاً از ویژگی های منحصر به فردی برخوردارند که راه وصول به حقیقت مطلق را می توانند دریافت کنند. سنت ها، خصوصاً سنت های مذهبی، از نوعی همگنی تجربه متافیزیک برخوردارند که ساخت های عظیم نظام معرفتی سنت را سامان و شکل می دهند. کار ویژه سنت، در نظرسنت گرایان ، خاطر ه ای مثالی است که ازآن به عنوان امری مقدس و پاک یاد می کنند. این مورد نیز قابل توجه است که سنت گرایان سنت را درگیر با شکل هایی از مراسم و آیین های رفتاری و اسطوره ای نمی دانند. بلکه اینان، سنت را [امری] پویا تصور می کنند که سمت دهنده رفتار جمعی بشر استنگاه نصر به کارکرد سنت، چندان اجتماعی و فرهنگی نیست ، بلکه نگاه او فلسفی و توأم با بُن مایه های دینی- اسطوره ای است.
دانلود با لینک مستقیم
تحقیق درباره ارزیابی و بررسی مدرنیته در جوامع بشری