مقدمه :
1. پیدائی متوالی کشورهای جدید و نیز پدید آمدن جهان سوم یکی از مشخصترین وجوه روابط بین الملل معاصر و نیز حقوق بین الملل معاصر بوده است. اگر درست باشد که پدید آمدن کشورهای سوسیالیستی پس از انقلاب سوسیالیستی 1917، حقوق بین الملل سنّتی را به انگارههای خاصّ سوسیالیستی در آورده، این واقعیت هم درست خواهد بود که پیدائی کشورهای جدید و ایجاد جهان سوم پس از جنگ جهانی دوم، از حقوق بین الملل معاصر تعریف و مفهومی دوباره به دست داده است.
در چند دهة اخیر، بسیاری از مؤلفان حقوق بین الملل تأثیرات روابط بین الملل جدید بر حقوق بین الملل را مورد بحث قرار دادهاند. پس از جنگ جهانی دوّم، ماهیت روابط بین الملل بسرعت دگرگون شد و برای حقوق بین الملل چاره ای جز تأسّی و سازگار شدن با این دگرگونیها وجود نداشت. مکوینی در کتاب اخیر خود به نام «درگیری و سازش: حقوق بین الملل و نظم جهان در دوران انقلاب» به این نکته پرداخته که دنیای جدید «دوران انقلابی» را میگذراند و با اینکه تمام تاریخ مدوّن عبارت است از «روند انقلابها یا حدّاقل دگرگونیها» ولی عصر حاضر با روزگاران نخستین تاریخ سخت متفاوت است؛ چرا که اکنون عصر «انقلاب جهانی» است؛ انقلابی که از نظر قلمرو و نیز شدّت، بی سابقه است. به هر حال، وجه مشخّصة عصر کنونی همانا وقوع «یک سلسله انقلابهای پی در پی» است. –1- اگر مفهوم صحیحی از «انقلاب» را در نظر آوریم، آنگاه نظر مکوینی جامع و مانع و فاقد استثناء خواهد بود.
انقلابی که مورد نظر مکوینی است، دارای چهار وجه است:
وجه سیاسی، وجه ایدئولوژیک، وجه اقتصادی و وجه علمی. به نظر وی، برجستهترین تحوّلات سیاسی از جنگ جهانی اخیر بدین سو، روند استعمارزدائی و پیدایش ملل جدید به دنبال این روند میباشد –2-. مؤلف دیگری به نام الیاس نیز با همین نظر موافق است و مینویسد: «از پایان جنگ جهانی دوم توسعة حقوق بین الملل عمومی از دو عامل تأثیر پذیرفته است: اول، رشد و تولد پی در پی و بی سابقة نهادها و مؤسسات بین المللی، و دوم، پیدایش و ایجاد دولتهای مستقل در سرزمینهائی که قبلاً تحت استعمار بریتانیا، فرانسه، بلژیک و هلند بودند –3-. برای تعیین و ترسیم وجوه مشخصة روابط بین المللی پس از جنگ جهانی دوم سخنان بسیاری میتوان گفت: ولی مهمترین این وجوه عبارت است از تولد ملل مستقل جدید، رشد روز افزون تعداد سازمانهای بین المللی، ایجاد و پایهگذاری نظام اقتصادی بین المللی نوین و ترقّی سریع علوم و فنون، که این پدیدهها در مقیاس وسیعی بر حقوق بین الملل نیز اثر گذاردهاند –4-. روابط بین المللی معاصر به شیوههای بسیار متعدّد و متنوّعی مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است، ولی همگان در این نکته هم عقیدهاند که تولد کشورهای جدید و نیز پیدایش جهان سوم نقشی قاطع در این باب ایفا نموده است. همانطور که آنان اشاره نموده، عصری که ما در آن زندگی میکنیم، دورانی است که تغییرات بزرگ بطور بیسابقهای در آن رخ داده است: «ازجمله مهمترین دگرگونیهائی که در طوی چند سال اخیر رخ داده، گستردگی افقی جامعة بین المللی است.» -5-
لیزیتزین یکی دیگر از مؤلفان است که عقیده دارد «استعمار زدائی و پیدایش کشورهای جدید از جمله مهمترین عوامل تغییراتی است که در چند دهة اخیر رخ داده است.» -6-
1 مفهوم جهان سوم
2. «جهان سوم» دارای مفهوم سیاسی وسیعی است. تقسیم بندی استراتژیک دنیا به سه جهان مبتنی بر یک تحلیل علمی از روابط بین المللی پس از جنگ و نیز توسعه و چشم اندازهای آیندة آن بوده است. بطوریکه مائو بیان کرده است، «ایالات متّحده و روسیة شوروی، دنیای اولی بشمار میروند و ژاپن، اروپا و کانادا دنیای دوم و ما دنیای سوّم. جهان سوّم دارای جمعیتی بسیار زیاد است. آسیا بجز ژاپن، سراسر افریقا، و نیز امریکای لاتین نیز متعلّق به جهان سوّم هستند.» -7- اما نویسندگان غربی تقسیمبندی دیگری نمودهاند: ایالات متّحده و سایر ملل غرب، جهان اوّل، روسیة شوروی و کشورهای اروپای شرقی که دارای حکومت باصطلاح کمونیستی هستند، جهان دوم؛ و کشورهای در حال توسعه، جهان سوّم. البته همگان عقیده دارند که آسیا، افریقا، امریکای لاتین و سایر کشورهای درحال توسعه در شمار جهان سوّمند؛ لیکن در اینکه جهان سوم در شکلبندی روابط بین المللی جدید و نیز در توسعة حقوق بین الملل معاصر، نقش فزاینده و مهمّی ایفا میکند، اختلاف نظر کمی وجود دارد.
برای تعریف «کشورهای جدید»، عبارات متعدّدی تعبیه شده هر کدام از دیدگاه متفاوتی بیان گردیده است: پنج عبارت که از همه متداولتر است، چنین است: «کشورهایی که جدیداً به استقلال رسیدهاند»، «کشورهای توسعه نیافته»، «کشورهای غیر متعهّد»، «کشورهای آسیایی – افریقایی» و «جهان سوّم». عبارت اول، به دیدگاههای تاریخی اشاره دارد و نیز دارای مفهوم حقوقی معیّنی است. عبارت «کشورهای توسعه نیافته» و نیز عبارت متداولتر «کشورهای درحال توسعه» مبتنی بر واقعیات اقتصادی خاصّی است. عبارت «کشورهای غیر متعهّد» یا «کشورهای بیطرف» به موضعگیری سیاسی ویژهای که در راستای روابط بین المللی اتّخاذ میگردد، نظر دارد. «کشورهای آسیایی – افریقایی»- یا وقتی کشورهای امریکای لاتین هم مورد نظر باشد - «کشورهای آسیایی-افریقایی و امریکای لاتین»، بر عنصری جغرافیایی تأکید مینماید. اما تعبیر «جهان سوم» مفهومی گستردهتر از عناوین دیگر دارد؛ چرا که تنها یک مفهوم جغرافیائی که اشارهای به کشورهای آسیائی، افریقایی وامریکای لاتین داشته باشد نیست، بلکه متضمّن مفهومی تاریخی نیز میباشد و دربر گیرندة کشورهائی است که در چند دهة اخیر به استقلال رسیدهاند. علاوه بر این، چون «جهان سوّم» دارای مفهومی سیاسی است، لذا شامل کشورهای غیر متعهّد هم میگردد. و نیز چون واجد مفهومی اقتصادی است، از این رو کشورهای در حال توسعه را به ذهن میآورد.
2 جنبش ضد استعماری و تغییرات کمّی کشورها
3. جنبش ضدّ استعماری و استقلال طلبانه قبل از جنگ جهانی دوّم آغاز شده بود. فیالواقع این مبارزه به فاصلهای نه چندان طولانی پس از جنگ جهانی اوّل شروع گردید و سپس با انقلاب اکتبر 1917 در روسیة شوروی نیرو جانی تازهتر گرفت. بسیاری از مؤلفان حقوق بین الملل در دنیای غرب، بزودی متوجه رودر رویی و جدالی که این حرکت تازه با حقوق بین الملل کلاسیک خواهد داشت، شدند و دریافتند که عناصر بسیاری در روابط بین المللی در آستانة تحوّل و تغییر است و پیشبینی کردند که همین امر موجب خواهد شد که در حقوق بین الملل نیز تغییراتی بوجود آید.
کانز به آنچه انگیزههای ضد استعماری نام دارد یعنی به جنبش انفجار گونة ضدّ استعماری در آسیا و افریقا، توجه خاصّی نموده است. –8- البته باید گفت که جریان ضّ استعماری و پیدایش کشورهای جدید و نیز ایجاد جهان سوّم همگی از اوّلین پدیدههای پس از جنگ جهانی دوّم در روابط بین المللی بودهاند که پیبردن به تأثیرگذاری کامل آنها در حقوق بین الملل تا مدّتها بطول خواهد انجامید. «نوین بودن» حقوق بین الملل پس از جنگ از جانب بسیاری از مؤلفان حقوق بین الملل مورد تأکید قرار گرفته است. الوارز معتقد است که «نظام جهانی نوین»، «حقوق بین الملل جدیدی» را نیز اقتضا میکند. –9- کانز این مطلب را صریحتر بیان میکند و میان حقوق بین جنگ جهانی اوّل و دوّم و حقوق بین الملل که پس از جنگ جهانی دوم بوجود آمده، تفاوت قائل است: اولی را «حقوق بین الملل جدید» و دوّمی را «جدیدترین حقوق بین الملل » مینامند. –11-
4. تأثیراتی که جهان سوم در حقوق بین الملل داشته، از جمله موضوعات مهمّی است که توجه بسیاری از کسانی که با حقوق بین الملل سر و کار دارند، قرار گرفته است. حقوقدانان بین المللی از همان اوایل سالهای 1950 تا سالهای 1960 (سال 1960 آغاز اولین نقطة عطف در جنبشهای ضدّاستعماری است) این موضوع را مورد بحث قرار دادند. همچنین مؤلفان زیادی در کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین و نیز اروپا و امریکای شمالی، کتابهای تحقیقاتی متعدّدی در این زمینه نوشتند و منتشر کردند. به هر حال، موقعیّت و وضعیّت جهان سوّم بسرعت رو به رشد میرود؛ از این رو تأثیرات آن در حقوق بین الملل از جمله موضوعاتی است که حقوقدانان بین المللی و بالاخص چینی – به اعتبار اینکه چین نیز عضو کشورهای جهان سوم و در حال توسعه است – باید بدان توجّه نمایند و نظر داشته باشند.
برای دریفات متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
تحقیق آماده درس حقوق بین الملل با عنوان جهان سوم و حقوق بین الملل 27 صفحه word