فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد وصیت

اختصاصی از فی گوو دانلود تحقیق کامل درمورد وصیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد وصیت


دانلود تحقیق کامل درمورد وصیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 38

 

وصیت عبارت است از سفارش براى بعد از مرگ و این سه قسم است : یکى تملیکى و دیگرى وصیت عهدى وسوم تفکیکى ، اما وصیت تملیکى مثل اینکه بگوید: ((بعد از مردنم فلان چیز و یا فلان مبلغ را به زید بدهید)) که ملحق به این است آن موردى که وصیت کند زید را بر فلان حق من مسلط کنید و آن حق را به زید بدهید، و اما وصیت عهدى این است که مثلا وصیت کند به اینکه مرا بعد از مردنم تجهیز کنید یعنى غسل و کفن و دفنم را انجام دهید و یا برایم حجى یا نمازى یا عبادت دیگرى نظیر اینها استیجار نمائید، و اما تفکیکى این است که چیزى را که در قید ملکیت او است آزاد کند مثلا وصیت کن که بعد از من فلان برده مرا آزاد کنید.

مساءله 1 - همینکه امارات و علامات مرگ انسانى ظاهر شود بر او واجب مى شود که کلیه اموالى که از خلق در دست او است و امانتهائى که پیش او است به صاحبانش برگرداند، و آن چه از خالق به عهده اوست اداء کند، اگر نمازى از او یا روزه اى فوت شده قضاء نماید، و اگر کفاره اى و چیز دیگرى نظیر آن بدهکار شده بپردازد و نیز واجب است آن چه از خلق بر ذمه او آمده از قبیل قرض مدت دار آن را بپردازد، و اگر رساندن برایش ممکن نشد و خودش نتوانست برساند واجب است وصیت کند به اینکه وصى او اموال مردم را به دستشان برساند و شاهد هم بگیرد خصوصا آن اموالى که ورثه از آن خبر ندارند و نیزوصى کند به اینکه حقوق مالى که به ذمه او آمده را بپردازد، چه خلقى باشد نظیر دین ها و ضمانتها و دیه ها و ارش جنایتها و یا خالقى نباشد نظیر خمس و زکات و کفارات ، بلکه بر او واجب است وصیت کند به این که براى انجام آن چه واجب بدنى و نیابت بردار از او فوت شده کسى را نائب واجیز بگیرند تا او نماز و روزه هاى فوت شده اش را قضاء کند، البته این بر کسى واجب است که پسر بزرگى نداشته باشد وگرنه بر پسر بزرگش قضاء آنها واجب است بلکه در صورتى هم که پسر بزرگش اهلیت این کار را ندارد یا به خاطر اینکه عبادت از او صحیح نیست و یا اطمینان ندارد که فرزندش واجب او را انجام دهد و یا راءیش این است که عمل او صحیح نیست باید وصیت کند.

مساءله 2 - اگر اموالى یا حقوقى و واجباتى از مردم نزد او است لکن علم و اطمینان دارد به اینکه جانشینانش آنها را به صاحبانش مى رسانند و حقوق و واجبات را اداء مى کنند دیگر واجب نیست خودش برساند و یا وصیت کند هرچند که باحتیاط نزدیکتر آن است که چنین کند.

مساءله 3 - در وصیت هر عبارتى به هر زبان که دلالت بر منظور او کند کافى است و لفظ خاصى در آن معتبر نیست ، بنابراین در وصیت تملیکى کافى است بگوید: ((من براى فلانى وصیت مى کنم بفلان چیز)) و یا بگوید: ((بعد از مرگ من فلان چیز یا فلان مبلغ را بدهید و یا برسانید به فلان شخص )) و یا بگوید: ((فلان چیز بعد از مرگ من مال فلانى است )) و امثال اینها و در وصیت عهدى بگوید: ((بعد از مرگم فلان کار را انجام دهید و یا چنین و چنان کنید))، و ظاهرا نوشتن وصیت کافى است حتى در صورتى هم که قدرت بر گفتن داشته باشد، خصوصا در وصیت عهدى به شرطى که ورثه بدانند که این نوشته را به قصدوصیت نوشته است و عبارت آن ظاهر الدلالة بر مقصود باشد بنابراین وجود نوشته اى از موصى به خط و امضاء و مهر خودش به شرطى که از قرائن احوال معلوم شود که آن را به عنوان وصیت نوشته کافى است و بر وصى کافى است آن را عملى سازد، بلکه اکتفاء به اشاره اى که معنا را بفهماند حتى با قدرت بر گفتن و نوشتن نیز خالى از قوت نیست هرچند که نزدیکتر به احتیاط آن است که در حال اختیار آن را بنویسد.
مساءله 4 - وصیت تملیکى سه رکن دارد: یکى موصى ((وصیت کننده )) و دوم موصى له ((یعنى کسى که صاحب وصیت چیزى برایش در نظر گرفته که بعد از مرگش به او بدهند)).و موصى به ((یعنى آن چیزى که براى موصى له در نظرگرفته )) و وصیت عهدى دو رکن دارد: یکى موصى و دوم موصى به و به عبارت ساده تر یکى وصیت کننده و دیگرى سفارشات او، بله اگر صاحب وصیت شخصى معین را براى انجام سفارشاتش در نظر گرفته ارکان وصیت او نیز سه چیز مى شود که سومى آن موصى الیه یعنى آن کسى است که باید سفارشات او را عملى سازد که به او وصى نیز گفته مى شود.
مساءله 5 - اشکالى نیست در اینکه در وصیت عهدى احتیاج به قبول نیست ، بله اگر شخصى معینى را براى انجام سفارشاتش نام برده قبول او شرط نیست لکن قبول او در مسئول شدنش شرط است نه در صحت وصیت ، و اما در وصیت تملیکى اگر تملیک براى نوع باشد نظیر وصیت براى فقراء یا سادات در آن جا نیز قبول موصى له شرط نیست ، و اما اگر تملیک به شخص باشد مشهور گفته اند قبول آن شخص معتبر است لکن ظاهر این است که قبول او در صحت وصیت و ترتب آثار و احکام آن از قبیل حرمت تبدیل معتبر نیست لکن اگر آن شخص بخواهد مالک آن مال بشود قبول وصیت لازم است وچنان نیست که به صرف وصیت صاحب مال مال او خود به خود قهرا در ملک موصى له درآید، پس مى توان گفت که وصیت در اعتبار خودش قبول نمى خواهد و از ایقاعات است ولى در سببیتش جهت مالک شدن موصى له جزء سبب است و جزء دیگر سبب قبول او است .مساءله 6 - در قبول وصیت هر آن چه رضایت موصى را افاده کند چه لفظ باشد و چه عمل کافى است ، قبول عملى مثل اینکه موصى به را به قصد تحویل بگیرد و در آن تصرف کند.
مساءله 7 - در قبول فرقى نیست بین اینکه در حیات صاحب وصیت باشد یا بعد از آن همچنانکه در دومى فرقى نیست بین اینکه بعد از مرگ موصى بلافاصله قبول کند و یا بعد از گذشتن مدتى .

مساءله 8 - اگر موصى له بعضى از مقدار وصیت را قبول و بعضى را رد کند بنا بر اقوى وصیت در آن مقدار که او قبول کرده صحیح و در مابقى باطل است مگر آن که موصى وصیت به مجموع من حیث المجموع کرده باشد ((یعنى گفته باشد که اگر فلانى همه آن چه را که من باو داده ام قبول کرد به او بدهید و اما اگر خواست بعضى را قبول و بعضى را رد کند چیزى به او ندهید.))

مساءله 9 - اگر موصى له در زندگى صاحب وصیت از دنیا برود و یا بعد از مرگ او و قبل از آن که نسبت به قبول یا رد وصیت او اظهار نظرى کرده باشد بمیرد ورثه او قائم مقام او در قبول یا رد آن است که اگر وصیت را قبول کنند مالک موصى به مى شوند همچنانکه اگر صاحب وصیت از وصیت خود بر نمى گشت و مورث ایشان آن را قبول مى کرد مالک مى شد.
مساءله 10 - در مسئله قبلى گفتیم وارث قائم مقام مورث خود در قبول یا رد وصیت است ، و ظاهر این است که وارث مالک موصى به را از خود موصى تلقى مى کند یعنى مستقیما از ملک موصى به آنان منتقل مى شود نه اینکه اول به موصى له یعنى مورث آنان منتقل و سپس از او به وارثان او منتقل مى شود هرچند که تقسیم آن در بین ورثه اگر متعدد باشند طبق تقسیم ارث مى باشد و بنابراین دیگر دیونى که موصى له داشته ربطى به این موصى به ندارد و از آن پرداخت نمى شود و همچنین اگر موصى له هم در وصیت خود مخارجى معین کرده از آن پرداخت نمى گردد.

مساءله 11 - اگر در صورت تعدد ورثه بعضى ها وصیت را قبول و بعضى دیگر رد کردند وصیت نسبت به سهم اولى ها صحیح و نسبت به سهم دومى ها باطل مى شود.

مساءله 12 - در صاحب وصیت معتبر است : که بالغ و عاقل و مختار و رشید باشد، بنابراین وصیت از کودک صحیح نیست بله اقوى آن است که اگر به ده سال رسیده باشد و وصیتش در امور خیر و معروف از قبیل ساختن مسجد و پل و امثال آن باشد صحیح است ، و نیز وصیت از مجنون هرچند ادوارى باشد در دور جنونش صحیح نیست و همچنین از مست و کسى هم که به اکراه وادار به وصیت شده و کسى که به حکم حاکم محجور شده وصیتش در آن مالى که از تصرف در آن مجور شده صحیح نیست .

مساءله 13 - در موصى علاوه بر شرائطى که گذشت معتبر است اینکه خودکشى نکرده باشد پس اگر کسى عالما و عامدا زخمى بر خود وارد آورد و یا سمى بنوشد و یا خود را از بلندى پرت کند و یا هر کار دیگرى که یقین دارد و یا مظنه دارد که هلاکتش منجر مى شود وصیت او نسبت به اموالش ‍ صحیح نیست ، و اما اگر آن چه را که گفتیم به خطا صورت گرفته باشد و یا احتمال سلامتش از احتمال خطر بیشتر و قوى تر باشد لکن سرانجام به مرگ او انجامیده باشد وصیتش نافذ است ، و اگر قبل از وارد آوردن جنایت به خود وصیت کرده و سپس درباره خودش کارى کند که به مرگش منجر شود وصیتش باطل نیست هرچند که در حال وصیت تصمیم بر خودکشى داشته باشد.

مساءله 14 - وصیت به خاطر بیهوشى و یا دیوانگى موصى باطل نمى شود هرچند که تا هنگام مرگش ادامه یابد.

مساءله 15 - در موصى له معتبر است که در حین وصیت موجود باشد، پس ‍ وصیت کردن به نفع مرده یا جنینى که در شکم مادر پدید خواهد آمد و براى فرزندان آینده فلانى صحیح نیست ، ولى براى کودک که در حال وصیت در شکم مادر است صحیح است به شرطى که یقین به وجودشباشد هرچند روح در آن دمیده نشده باشد و به شرطى که زنده به دنیا بیاید پس اگر مرده از مادر جدا شود آن وصیت باطل است و مال مورد وصیت ارث بازماندگان موصى است .

مساءله 16 - وصیت چیزى که در ملکیت کافر در نمى آید مانند قرآن کریم براى کافر ذمى و همچنین مرتد ملى صحیح نیست و غیر آن صحیح است ، و اما اینکه وصیت براى کافر حربى و مرتد فطرى صحیح نباشد محل تاءمل است

مساءله 17 - در مال موصى به در وصیت تملیکى معتبر است : که یا مال باشد و یا حق قابل انتقال از قبیل حق تحجیر و حق اختصاص و در وصیت بمال فرقى نیست بین اینکه عین باشد و یا دین در ذمه غیر و یا منفعت ، و در عین هم فرقى نیست بین اینکه در حال وصیت موجود باشد و یا بعد از مدتى کوتاه موجود شود بنابراین وصیت کردن براى کسى به حملى که در شکم حیوان است و یا میوه اى که به زودى بر درخت و نخل پیدا مى شود صحیح است .
مساءله 18 - عین مالى که به آن وصیت مى شود باید داراى منفعت حلال و مقصود باشدتا شرع آن را مال بداند، بنابراین وصیت کردن به شراب و خوک و آلات لهو و قمار و نیز وصیت به حشرات و سگ وحشى و امثال آن صحیح نیست ((چون طائفه اول شرعا مالیت ندارد و گروه دوم عرفا مالیت ندارد)) و اما آب انگورى که براى سرکه گرفته شده وصیت به آن اشکال ندارد، و نیز اگر مورد وصیت منفعت است معتبر است منفعتى حلال و مقصود نباشد پس وصیت به منفعت کنیز آوازه خوان و منفعت آلات لهو و نیز منفعت میمون و امثال آن صحیح نیست ((هرچند که آلات لهو جهت سوزاندن و تهیه آتش غذا قابل انتفاع است ولى مقصود از خرید و فروش آنها سوزاندن نیست )).
مساءله 19 - وصیت به مال غیر صحیح نیست در صورتى که براى خودش ‍ وصیت کند، به اینکه وصیت کند بعد از من خانه فلانى را به فلان شخص ‍ بدهید و اما اینکه از طرف مالکش و براى او وصیت کند و بگوید: بعد از آنکه فلان شخص از دنیا رفت خانه اش را بدهید به فلان کس بعید نیست صحیح باشد، منتهى نافذ بودن آن موقوف به اجازه مالک آن است .
مساءله 20 - در وصیت عهدى معتبر است : اینکه آن عملى که بآن وصیت مى کند عملى جائز باشد و مورد غرض عقلائى نیز بوده باشد پس وصیت کردن باینکه بعد از من فلان مبلغ از مال مرا براى فلان ستمکار و یا هر ستمکار و هر قاطع طریق و یا تعمیر هر کلیسا و یا استنساخ هر کتاب ضلالت و امثال اینها خرج کنید وصیتى است باطل ، و همچنین وصیت کردن به این که بعد از من فلان مبلغ از مال مرا صرف فلان کار لغو بیهوده کنید.
مساءله 21 - اگر وصیت کند به عملى که به اجتهاد خود او و یا بفتواى مقلدش ‍ جائز است ولى به اجتهاد وصى یا به فتواى مجتهد او جائز نیست مثل اینکه وصیت کند: جنازه مرا بعد از دفن به جاى دیگر انتقال دهید و این عمل از نظر وصى حرام باشد جائز نیست آن را عملى کند و اگر عکس این شد حکمش نیز عکس مى شود.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد وصیت