لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 12
اهداف و آرمانهای حکومت
اشاره
این مقاله بر آن است که اهداف حکومت از دیدگاه امیرالمؤمنین علی7 را تبیین کند. و بر این اساس پاسخ به این سه پرسش را وظیفه خود میداند:
-1 امام علی چه اهدافی را برای حکومت خود یا حکومت اسلامی ترسیم میکند.
-2 امام علی در میان اهداف حکومت، کدام را مقدم میشمرد.
-3 امام علی آیا به اهداف حکومت خود دست یافت.
در پاسخ سئوال اول میتوان گفت که امام علی7 اجرای قانون خدا را هدف حکومت میداند. یعنی موازین الهی را برپا و شرع را پاس دارد.
و در پاسخ سئوال دوم میتوان گفت که امام علی7 نظم مقید را مقدم بر هر چیزی میداند. البته نه هر نظمی که به بقأ ظالمان و ستمگران بیانجامد و همچنین عدل مقدم بر دیگر ارزشهای اجتماعی است و نیز ارزشهای معنوی بر مصالح مادی مقدم است و در پاسخ سئوال سوم میتوان گفت که فرصت کافی برای اعمال اصلاحات و عینی ساختن غایات مورد نظر در اختیار حضرت قرار نگرفت.
1. اهداف حکومت
نگاه امام علی7 را به اهداف حکومت، میتوان ناظر به سه جنبة مختلف این موضوع دانست و براساس این ابعاد، بیانات حضرت را از هم تفکیک کرد:
جنبة اول، اهداف عام حکومت است؛ اهدافی که هیچ دولتی نمیتواند آنها را نادیده انگارد؛ زیرا حذف این اهداف، محو فلسفة وجودی حکومت است.
جنبه دوم، اهداف خاص حکومت اسلامی است که از اسلامی بودن دولت برمیخیزد و حکومت به اقتضای اسلامیت خویش به دنبال آنها است. حذف این اهداف یا بیاعتنایی به آنها، صبغة اسلامی حکومت را از بین میبرد.
جنبة سوم، اهداف مخصوص حکومت علوی است که امیرالمؤمنین آنها را با الهام از اسلام و با توجه به مقتضیات ویژة عصر خویش، در نظر گرفته است.
-1 1. اهداف عام حکومت
احتیاج جامعه بشری به حکومت، نیازی ضروری و آشکار است. درکِ این ضرورت نزد عقل، نه از آن رو است که خرد «حکومت» را «مطلوبٌ به نفسه» میشناسد و مانند عدالت «حُسن ذاتی» در آن میبیند، بلکه برخاسته از نیازی است که بیاعتنایی بدان، زندگی اجتماعی را با خلل جدی مواجه میسازد. زیرا بدون استقرار حکومت، نظم زندگی انسانها به مخاطره میافتد؛ تجاوز از حدود و حقوق گسترش مییابد؛ تأمین حوایج متنوع زندگی اجتماعی که نیازمند تقسیم کار و مدیریت است، دچار اخلال میگردد و در نتیجه وظایفی که خارج از مسئولیت شخصی افراد است - مانند رسیدگی به مستمندان - سامان نمییابد.(1)
در نهجالبلاغه، کلامی از امام علی7 در تبیین فلسفة حکومت آمده است که ناظر به خطای خوارج در نفی «حکومت انسان» به بهانة وجود «حکم خدا» است. هرچند برخی شارحان نهجالبلاغه، شعارِ لاحکم الا لله خوارج را برای «نفی حکمیت» دانسته، نه حاکمیت و حکومت بشری،(2) به هر حال امام - علیهالسلام - در این بیان، نیاز به حکومت را بر مبنای اهداف و غایاتی که از آن توقع میرود، تبیین کردهاند:
«انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن ویستمتع فیها الکافر ویبلغ ا فیها الأجل ویجمع به الفیء ویقاتل به العدو وتأمن به السبل ویؤخذ به للضعیف من القوی حتی یتسریح بر و یستراح من فاجر.»(3)
بر مبنای این تحلیل، حکومت فاسد و تبهکاری که چنین نیازهایی را برآورده سازد، بر هرج و مرج و بیقانونی، ترجیح دارد. همین جا است که «دلیل نظم» و «ضرورت حفظ نظام»، حمایت از چنین دولت نامشروعی را در برابر آشوبطلبان لازم میشمارد و تبعیت از قوانین اجتماعی آن را واجب میگرداند. روشن است که چنین حکومتی، «مطلوب» تلقی نمیشود؛ ولی در شرایطی که حکومت در تأمین حداقلِ اهداف مورد انتظار و برآوردن ضرورتهای اولیة زندگی، کارکرد قابل قبولی دارد، عقل اجازة برهم زدن این نظم و استقرار حاکمیت بینظمی را نمیدهد؛ بلکه باید با فاسد، افسد را دفع کرد و از شر بیشتر پیش گرفت.
امام - علیهالسلام - در بیان دیگری، فرمانروایی سلطان ستمپیشه را بهتر و قابل تحملتر از فتنههای پیاپی دانستهاند:
«والٍ ظلومٌ غشوم خیرٌ مِن فتنةٍ تدُوم.»(4)
امام علی - علیهالسلام - به نرسا که ماجرای قتل کسرا را برای حضرت نقل کرد، فرمود: «هیچ سرزمینی بدون تدبیر پابرجا نمیماند و ناگزیر از زمامداری است.»(5)
-1 2. اهداف خاص حکومت اسلامی
آیا فراتر از ضرورتی که عقل برای تشکیل حکومت درک میکند و آن را ابزاری لازم برای قوام اجتماعی میشمارد، اهداف دیگری نیز از سوی دین برای حکومت مقرر شده است و بدین وسیله دین بر بار حکومت افزوده است؟ آیا از ناگزیری حکومت که در بیانات علوی بود، برمیآید که حکومت، هدفی فراتر از برآوردن احتیاجات ضروری و نیازهای اولیة بشر در زیست جمعی دارد؟
تأمل در بیانات امیرالمؤمنین نشان میدهد که اجرای قانون اسلام، وظیفة اصلی حکومت اسلامی است:
«لیس علی الامام الا ماحمل من امر ربه: الابلاغ فی الموعظة والاجتهاد فی النصیحة والاحیأ للسنة واقامة الحدود علی مستحقیها واصدار السهمان علی اهلها.»(6)
«احیای سنت» تعبیر جامعی است که جهتگیری دولت اسلامی را مشخص میکند و «اقامة حدود» و «توزیع ثروت» هر یک، بخشهایی است که تفصیل آن در احکام شرع بیان شده است. علاوه بر این پیشوای امت و رئیس حکومت، این مأموریت الهی را نیز برعهده دارد که همة توان خود را در راه خیر امت به کار گیرد: الاجتهاد فی النصیحه، و برای سلامت روح و صفای باطن مردم تلاش کند: الابلاغ فی الموعظه. البته همان گونه که «اقامة الحدود و اصدار السهمان» به ابزار خاصی نیازمند است، «ابلاغ موعظه» نیز با بهرهگیری از امکانات ویژه حکومت - همچون فضاهای آموزشی و وسایل ارتباط جمعی - تحقق مییابد وگرنه انجام چنین مأموریتی در سطح امر و نهی زبانی، از تکالیف «عام» بوده، و در شمار وظایف «امام» قرار نمیگیرد.
در سخن دیگری، امام علی - علیهالسلام - در کنار اقامة حدود و جهاد با دشمن و تقسیم درآمدها، اجرای احکام الهی را نیز در ردیف مسئولیتهای دولت نام برده است:
«لابد للأمة من امام یقوم بأمرهم فیأمرهم وینهاهم ویقیم فیهم الحدود ویجاهد فیهم العدو و تقسیم الغنائم ویفرض الفرائض.»(7)
هدف حکومت، هدف قانون
اگر بپذیریم که حکومت نیاز ضروری بشر برای حاکم کردن قانون در جامعه است، «هدف حکومت»، بر «هدف قانون» انطباق مییابد و این سخن پذیرفتنی است که هدف حقوق، به تعبیری همان هدف دولت است.(8)
امیرالمؤمنین «اجرای قانون خدا» را هدف حکومت میداند و با شاهد گرفتن حق - تعالی - اعلام میکند که به انگیزه سلطه و ریاست، زمام امور را به دست نگرفته است، بلکه خواهان آن است که «موازین الهی» را برپا، و «شرع» را پاس دارد؛ هرچیز را در جای خود نهد و حقوق افراد را به آنها رساند:
«اللهم انک تعلم انی لم ارد الامره ولا علو الملک والریاسة وانما اردت القیام بحدودک والادأ لشرعک ووضع الامور فی مواضعها وتوفیر الحقوق علی اهلها والمضی علی منهاج نبیک وارشاد الضال الی انوار هدایتک.»(9)
با این نگاه، غایات شریعت، همان غایات حکومت است، و چون شریعت تأمین مصلحت در «نفس، عقل، نسب، مال و دین» را مد نظر دارد(10) و راهکارهای آن را ارائه میکند و هر یک از احکام شرع به یکی از این اغراض منتهی میگردد، حکومت دینی نیز به همین اهداف گرایش مییابد.(11)
از سوی دیگر، حقوقی که اسلام برای مردم و دولتمردان پذیرفته است، کاملاً همسو و هماهنگ با غایات دینی حکومت است و رعایت آنها، رشد معنویت وکمال دیانت را در پی دارد. امام - علیهالسلام - برپایی دین، عزت حق و استقرار عدل را، ثمرة رعایت حقوق اجتماعی و آثار ارزشمند آن در جامعه دانسته وفرمودهاند در پرتو احترام به این حقوق، میتوان «سنتها» را به جریان انداخت:
«... فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه وادی الوالی الیها حقها، عز الحق بینهم وقامت مناهج الدین واعتدلت معالم العدل وجرت علی اذلالها السنن.»(12)
اما اگر حقوق مردم و حاکمان مورد بیاعتنایی قرار گیرد و هر یک بر دیگری اجحاف روا دارند، اختلاف و تشتت پدید میآید؛ جور و ستم آشکار میگردد؛ فساد در دین راه مییابد؛ و راه روشن سنت متروک میماند؛ به هوا و هوس رفتار میشود، و احکام تعطیل میشود:
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
تحقیق در مورد اهداف و آرمانهای حکومت